حـــالـــم خـــراب اســت ...

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز


.
.
.




حالم خراب است ...






دلم گرفته ، می خواهم پناه ببرم به جایی که امن باشد من باشم و هیچکس ...

من باشم و یک دنیا آرامش ...

من باشم و خودم ...

،


دلم هوای خانه ام را کرده ، چرا هرچه می آیم بی قرارتر می شوم!!

این دفعه ی آخر که آمدم دیگر دلم هوای برگشتن نداشت زبانم وداع نمی کرد دلم جا ماند نگاهم جا ماند وداع نکرده و بدون خداحافظی آمدم ...

دیده ام گریان است ،‌ کسی را دارم که همه ی ناگفته های دلم را می داند ، حتی می داند چرا بدون آن که خودم دلیلش را بدانم اشک می ریزم ...

او می داند چرا با پای برهنه به زیارتش می روم او می داند که جرا بی اختیار شانه های به لرزه می افتد وقتی به او سلام می دهم او می داند و او می داند و فقط او می داند ...

دلم جا مانده می دانم دلم هرشب به زیارت می رود و سلام می دهد به آقایم من این دل را وقف حرم کرده ام ، اما گاهی پاهایم برای قدم زدن در صحن و سرایش و چشمانم برای نظاره کردن گنبدش تنگ می شود!!

به خداوندی خدا قسم دلتنگم تمامی اشکم از روی دلتنگی و از دوری یار است ...

دلم برق ضریحش را می خواهد احتیاج دارم که ببینم تا که دلم بلرزد من آرامش حرم را می خواهم ...

می خواهم دل از دنیا و تمام آدم هایش و تمام زرق و برق هایش ببرم و فقط پناه ببرم به گوشه ای امن از حرم امام رئوفم ...

پناه ببرم به جایی که مردمانش از هر قشر و با هر شکل و رنگی که هستند آن جا که می آیند رنگ و بوی خدا می دهند آن جا از کنار هرکس که رد می شوی عطر معنویتش مستت می کند!

آن جا همه برای نماز اول وقت صف می کشند فرقی نمی کند بی نماز بوده یا اهل نماز آن جا همه از یک جنس هستند آن جا همه عاشقند و آن جا چهره ها نورانی است ...

آن جا هرکس حتی برای آن که نمی شناسدش جا باز می کند ، آن جا همه آرامند آن جا همه نورانیند آن جا همه بی ریا اشک می ریزند بی ریا التماس دعا می گویند ، آن جا همه بی ریا سلام می دهند ...

،

چرا آن جا دل ها آرام است و دیده ها گریان؟

چرا هیچکس دلش نمی خواهد از آن جا برود؟

آقا جان دلم تنگ است تو مهربانی تو امام عاشقایی وقتی می گویم دل تنگم دیگر خودت می دانی ...

صحن و سرا به این بزرگی داری این همه نوکر لایق داری ، آقا!

گوشه ای از حرمت من نالایق را مهمان کن!

خلاف کرمت باشد که من چشم به راه دعوت باشد ...

مرا بخوان رضا جانم!!

می خواهم از ته دل بگویم :

" السلام علیک یا علی بن موسی الرضا "



پی نوشت :

صاحب این عکس و دلنوشته من نیستم ...

خوشا به حال اونکه انقدر دلش بزرگه که اینهمه حرف توشه!!

من بیچاره وقتی رفتم مشهد فقط و فقط رفتم تو صحن گوهرشاد و چشم به گنبد فقط تماشا می کردم و سرم پائین بود و سرم پائین بود و سرم پائین بود ...





 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز

.
.
.


دوستان سلام ...


راستش توی این چند روزی که به میلاد امام رضا ( ع ) مونده دل خودم خیلی گرفته بود!!

وقتی میبینم همه دارن آماده سفر به مشهد میشن و من ...

نمیدونم چی بگم و چطوری بنویسم!!

متن پست بالا حرف دل خیلی هامونه !!

،

اما یه لطفی بکنین و بیاین دلتنگی هاتون رو بنویسید ...

بگید چه حس و حالی دارین ؟!!

چند جمله ، یک بیت شعر ، عکس و ...

خلاصه اینکه ممنون میشم فقط و فقط حرف دلتون رو بزنید ... :gol:

پیشاپیش از همکاری همتون کمال تشکر رو دارم!;)

( میدونم تاپیک های مشابه خیلی هست اما ... )

در ضمن اطلاع رسانی هم بکنید ممنون میشم ... :redface:






.
.
.

التماس دعـــــا ... :gol:
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوشبختانه امسال توفیق داشتم و به زیارت حرم حضرت رفتم
ولی خیلی دلم می خواست تولد ایشون اونجا باشم
خیلی هم سعی کردم اما انگار نطلبید
ولی خواهرم داره میره، اونقد ذوق داره که بهش حسودیم میشه
روز تولد براش یکی از بهترین روزهای زندگیشه، چون هم پیش آقاست و هم به یکی از بهترین و مهمترین هدفاش میرسه
شاید من لیاقت نداشتم بتونم برم اونجا
آقا جون ما رو هم بطلب و دل همه دوستانی که دوست دارن اون روز پیش شما باشن رو شاد کن
 

simin sh

عضو جدید
یک هفته پیش حرم بودم چقد آرامش داشتم کنار آقای مهربونم
انقد دلتنگشونم که انگار چند ساله نرفتم مشهد
راستشو بخوایین قبل اینکه برسم حرم یه عالمه درددل داشتم که
باهاشون در میون بذارم اما تا رسیدم تا چشام به گنبد طلاییش
افتاد مات و مبهوت شدمو فقط اشک میریختم
جونم بشه قربونش ایشالاه
راستی من رو آقا امام رضا وقتی که خونوادم صاحب فرزند نمیشدن
از خدا خواست خیلی خیلی دوسش دارم
 

قلب یخی

عضو جدید
در كشور ایران كه دلتنگی فراوان است

كنجی برای گریه، ای مردم! خراسان است...

كنجی كه جذاب است، مثل خال كنج لب

كنجی كه در واقع تمام خاك ایران است...

در نقشه سمت چپ، كمی بالا، طپش دارد

این نقشه انسان است و مشهد قلب انسان است...

مشهد شهادت میدهد در خاك من گنجیست

در آسمان فوج كبوترها نگهبان است

در دلنشینی این عروس از رامسر بهتر

او باعث شیرینی قند فریمان است

*****************************

آقا! كمی هم درد دل دارم، اجازه هست؟

با آنكه پیش از گفتنش شاعر پشیمان است!

همسایه ما سالها حرف از حرم میزد

او مرد و از این قصه فرزندش پریشان است

دیروز میخواندم شما حج فقیرانید

امروز دور از دسترس حج فقیران است

هركس كه دست و بال او تنگ است، لایق نیست؟

یا هر كه پولش بیشتر باشد مسلمان است؟

*****************************

یك لحظه خوابم برد، گویا در حرم هستم!

اینجا كه حالا ایستادم زیر ایوان است

پشت سرم مردی زیارتنامه میخواند

از ظاهر او میشود فهمید چوپان است

از روستای كوچكی اطراف مشهد یا

از پیرمردان عشایر از لرستان است

یك چوبدست و سفره نانی خشك پهلویش

انگار در جیب كتش یك جلد قرآن است

دستش به روی شانهام ناگاه، “امری بود؟” ...

میخندد و زیر لبش این بیت پایان است

مشهد، مدینه، كربلا را در خودت دریاب!

جانان تو هستی، گنبد و گلدسته بیجان است

عباس سودایی
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
مولاي من! تو را امام غريب مي‌نامند، مي‌دانم بد ميزباني بودند و در مهمان‌نوازي وفا نكردند. مولاي من! بعد از گذشت روزگار، حال تو ميزبان ما هستي؛ تو ميزبان گريه‌ها و نيازها؛ غم‌ها و دلتنگي‌هاي ما هستي.
تو كه غريبي را احساس كرده‌اي! حال غريبه‌ها به آستان كرم تو چشم دوخته‌اند و به دستان پر مهرت توسل كرده‌اند.
مولاي من! مي‌خواهم از زائراني بگويم كه جاده به جاده و شهر به شهر گذشته‌اند تا نفسي مهمان شوند و از مي عشق تو بنوشند. م
ولاي من! مي‌خواهم از سنگفرش آستان مقدّست بگويم كه سجده‌گاه قدوم مهمانانت شده است؛ از كبوتران عاشقي كه گرداگرد حرم پاك تو مي‌چرخند و تو را طواف مي‌كنند؛ از نسيم بگويم كه بيرق گنبدت را بوسه‌اران مي‌كند و عطر دلرباي تو و اشك تمناي زائرانت را به اوج افلاك مي‌برد.
مولاي من! مي‌خواهم از آسمان بگويم كه هر روز نه، هر ساعت نه، هر لحظه و ثانيه از تو جان مي‌گيرد و در پيشگاه شكوه تو جان مي‌دهد.
اي آفتاب مهرباني! مي‌خواهم از خورشيد بگويم كه هر طلوع با انوار خود به پنجره فولاد تو چنگ مي‌زند و از ضريح تو نور مي‌گيرد.
اي حجت خدا! خوش به حال جاده كه از قدوم زائرانت بغض تنهايي خود را مي‌شكند و خاك پايشان را به سينه زخم‌آلود خود مي‌زند كه عمري است از طواف تو جا مانده است. خوش به حال رواق‌ها، درها و ديوارهايي كه از نفس مهمانانت پَِر مي‌گيرند و به ضريح پاك تو مي‌رسند.خوش به حال مناره‌ها وكاشي‌ها!
حال در آستانه سالروز طلوع جاودانه تو اي شمس‌الشموس، از راه دور به ميعادگاه عاشقي تو چشم دوخته‌ايم تا از جام كرامتت جرعه‌اي بنوشيم.
ما را بي‌نصيب مگردان

 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
تکان تکان می خورد حس بی زبان قلم . تکه تکه خال می کوبد برقامت واژه های قلم . قلم امشب کوتاه می نویسد؟ یا قامت واژه ها تا ثامن الحجج نمی رسد ؟! میان صحن چلچله ها رها شده ام . چیست این صدا که مرا میان اشاره ها خرابه می کند . کرورکرور التماس نقره ای حک می شود روی پنجره های کبوتری اش . وصله که می زنند این گریه ها را به ضریح پیکرش ، قطره های چکیده را او ضمانت می کند . دخیل پنجره هایش روح امن یجیب تمام پنجره هاست . گفتنی ها را گفته ام ....:cry:
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگفته هایم در پس زبان بی هنرم می ماند وبه فسیل عقده ها لبخند می زند .
آقا توکه راه می روی روی آواز حنجره ها ، قفل نگفته ها باز می شود .....
ورق بزن حلقوم کنجکاو نکرده هامان را و آرام آرام بخوان تا اتاقک همسایه نشنود که ریابا اندام کبود آیه ها چه کرد . خیال راستی ها کم کمک سایه می کشد روی آبروی آینه ها و سیب نصف شده حجب و حیا باز هم می ماند کنج خرابه ها .

آقا دستی تکان بده ، باران بپاش ، بوی خاک نم زده ، شاید کمکی باشد به بازگشتمان …………….
 

nafis...

مدیر بازنشسته
دلم گرفته:( ، می خواهم پناه ببرم به جایی که امن باشد من باشم و هیچکس ...
من باشم و یک دنیا آرامش ...
من باشم و خودم .
---------------------
فقط خودش میدونه تو دل ههمون چی میگذره، حرف های داریم که به هیچکی نمیتونیم بزنیم و نگفته خودش میدونه چی میخوایم:cry:

سه سال پیش بود که رفتم، موقع برگشت خداحافظی نکردم تا روزی که دوباره حاجتمو بده، توکل به خدا :cry:
ولی همیشه بهش گفتم من کم آوردم، حرفمو پس میگرم ، ولی بطلب که دوباره بیام:(
-------------------
ممنون آقا وحید متن قشنگی بود، موقع خوندن حس کردم الان تو حرمشم......



 

bitajan

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
امسال واسه اولین بار بود که رفتم....

از صبح ....تا شب

نمیفهمیدم چطوری زمان میگذره

یه حس.... یه حس تازه ....یه نفس دوباره بود وقتی تو حرم راه میرفتم

انقدر مست اون حال و هوا بودم که وقتی رسیدم خونه فهمیدم .........!!!!!

الســــلام علیک یا عـــــلی ابن موســــی الرضـــا(ع)
 
آخرین ویرایش:

bitajan

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
اخی شما اینو میگید من که خونمون شاید کمتر از 2 کیلومتر فاصله دارد الان نزدیک 1 ماه هست که نرفتم حرم یعنی نطلبیدن باز شما میگید دور هستیم و ... من چی بگم :cry:

خوب برین به جای ماهایی که خیلی دور هستیم هم یه سلامی به آقا بدین و زیارت کنید

حق نگهدارتون
 

sara.ceramic

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم دلم خیلی گرفته آقا ...
عید سعادت زیارت حرم باصفاتونو داشتم، ولی خودتون میدونین که ...
خیلی دلم میخواست الان اونجا بودم، خیلی ...:cry:
مخصوصا خوندن دعای کمیل شبای پنجشنبه تو حرم خیلی صفا داره ... امیدوارم خدا هزچی زودتر قسمتمون بکنه...

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع )​
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا سلام
زائر نیستم ،مسافر نیستم ،کبوتر هم نیستم ،راستش من دخیل شدم .....
از وقتی زندگی ها گره خورد من هم گره خوردم به ضریح تو .
من دخیل شدم تا اشکهای زائرانت شجره نامه باران شوند .من دخیل شدم
تا مرادم دهی .
راستش من زبان سبز آن کودکی هستم که میکروبهای نا خوانده به جانش
شبیخون زده اند و جسم نحیف ولاغرش را با طناب توسل به پنجره فولاد تو
گره زدند .
من پرسه های آن دخترک یتیمی هستم که دستهای نوازشگر بابایش را در
زیر سایه ی گنبد طلای تو جستجو میکند.
اصلا من عصای پیرمرد خمیده ای هستم که فرزندش را در شلوغی سیاه
بختی روان گردان با زنجیر جهالت گرفتار دیده است.
من سفیر دل ان دوشیزه ای هستم که دامادش را در نوخانمانی آرزوهایش
ناکام دید وسبد ارتزاقش برای همیشه از انارهای دسترنج خالی ماند.
من ریش سفید آن آقازاده ای هستم که پشت منصب دنیا آخرتش گم شد .
من ذکر دانه های تسبیح مادربزرگ فرسوده ای هستم که شب زمستان 64
بلند بالای جوان رشیدش را در موجهای وحشی اروند به دست علمدار کربلات
سپرد .
من گره روزنه های سقفی هستم که هر شب ،قطره های باران را بر قابلمه
کودکان کارگر سرازیر می کند .
من التماس د نفسهای به شماره افتاده آن شاپرک شیمیایی هستم که
ماسکش را در سخاوت پدرانه اش نصیب دخترک معصوم سردشت کرد.
من گریه ای شبانه آن زندانی دربند هستم که کبوتر آزادی سالهاست از خانه
اش پرکشیده است.
من ناله های العفو گناهکاری هستم که سجده های پشیمانی را در صف
توبه کاران به پشیمانی می کشد .
من سکوت مسافرانی هستم که دردهای دلشان را در غوغای نقاره تو فریاد
می زنند.
من مهر قبولی خرداد ماه دانش آموزان کوشایی هستم که جبران رنج پدر و
ایثار مادر را در زیر سایه عنایت تو جشتجو می کنند .
من ضامن سلامتی بنده هایی هستم که با مسئولیت بزرگ تو در جاده زندگی فاصله ها را طی میکنند.
من صدای ناقوس کلیسایی هستم که پیروان مسیحش شفا گرفته ا
زسقاخانه تو گواهینامه مسلمانی گرفته اند .
من دوست دارم در یک شب معجزه ی تو ،در دستهای حیرت زده ی
مسافرانت تقسیم شوم. راستی مگر تو امید آخر نا امیدان نیستی ؟
مگر تو دکتر رضا نیستی ؟
تو دکتر همه ی دردها هستی .درد یتیمی ،درد بی خانمانی ،درد بی مادری
و...
تو سلطان خراسانی ،این را پدر بزرگ ها می گویند و مادربزرگ ها تایید
میکنند .پس سرت را برای اجابت و تایید تکان بده .
من دردهای آن بقچه روستایی هستم که خرمن زحماتش را برای دست
بوسی تو پس انداز می کند .
امضا کن آقا .
که تو امشب مهماندار مسافران روستا باشی . .
راستی صاحب این جمله ها شب قدر را برای تو قدر دانست و کلمانتش را
دخیل نگاه تو کرد تا صدایش کنی.
آقا دعوت نامه می فرستی؟
حتما..............؟
ساکم را ببندم
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامه بالا در جشنواره ی نامه ای به امام رضا در استان مازندران از بین بیست

ودو هزار وششصد نامه ی ارسالی رتبه ی ششم را از آن خود کرده است .
گفتنی است که از بین آثار گروه سنی جوان این جشنواره شش اثر به
عنوان آثار انتخابی برگزیده ودر نهایت برنده شدند!!

باید بلیت بگیرم !!!!!!!!!
سلام، آقای مهربان زیارت نامه ها
پدربزرگم می گوید: باید از تو اذن دخول بگیریم ،
چیزی شبیه اجازه ،برای زیارت
و من می گویم :آقا، اجازه !
و تو از معلم هایی هستی که نه نمی گویی !!
پدر بزرگ می گوید :تو وقتی رمز شب های تاریک جنگ شدی
همه جا روشن شد .
می گوید :یا ثامن الحجج توی پیشانی ها که نشست ،
کارنامه مان
بوی خوب پیروزی گرفت .
مادر بزرگ زیر درخت بید می نشیند
و از سایه تو می گوید که خیلی خیلی بزرگتر از سایه درخت بید است!
وهمه زیر سایه ات آب می خورند
و آب از آب هم تکان نمی خورد،
مادربزرگ می گوید: تو هیچ کس را بیرون نمی کنی
وبرای همه
جا توی بارگاه هست،
می گوید: بارگاه تو مثل صف نانوایی نیست
که بایستی و خواهش کنی
وبه تو بگویند
نداریم،
نوبت نمی رسد !!
مادر بزرگ می گوید :تو بزرگی
و من مطمئنم
از علامت بزرگتر دفتر ریاضی ام هم بزرگتر هستی !!
پدربزرگ ،
این سالها
تمام کوچه ی مان را شسته
از بس زائران تو را بدرقه کرده .
باید بلیت بگیرم
تا گریه های پدربزرگم دیگر سرازیر نشود
باید بلیت بگیرم
تا یک بار دیگر پدربزرگ مثل کودکی هایش
کبوترانش را نذر تو کند
و توی حرم پر بدهد
باید بلیط بگیرم
تا قالیچه نذر مادربزرگ زودتر چیده شود .

اثر بالا رتبه ی اول در بخش قطعه ادبی در ششمین جشنواره
ادبیات کودک و نوجوان رضوی را کسب کرد که لوح تقدیر وتندیس
جشنواره و جایزه را از آن خودش کرد


 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامه خودم رو پیدا نکردم!
پیداش کردم حتما میذارمش...البته من رتبه نیاوردم ولی خب نامه بود و دلنوشته! که اقا خودش یه جور دیگه قبول کرد و ده ماه پیش منو به پابوسش دعوت کرد...امیدوارم امسال هم یه اتفاق خوب بیفته و منه بطلبه!
 

z.alavi

کاربر فعال
مولای من،آقای من!
تا بوده است از تو جز لطف ندیده ام و جز کوله بار کرم از حریم حرمت توشه برنداشته ام...
چه خواستم و چه نخواستم و شرم کردم، تو دادی و به رویم نیاوردی...
چه بر زبان آوردم و چه تنها اشک ها فرو غلتیدند، تو همه ی دردها، همه ی غم ها، همه ی آلامم را با تلألو آرامشی وصف ناپذیر در قلبم پاسخ گفتی...

مولای من،آقای من!
جز مهر از درگاهت ندیده ام و جز باران رحمتت سیرابم نکرده است...
مرا دریاب!مرا دریاب تا طوفان ها سهمگین زندگی، اعماق دریا را آرامگاهم نکرده اند...

ای مولای رأفت!
تو می بینی و می دانی که نه می شناسمت و نه حتی معرفتی...بگذریم از جهل ها، از غفلت ها که دیگر گفتن ندارد ...

اما آمده ام تا این بار پناه بخواهم از حریم امنت...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور مران از در و راهم بده

دور مران از در و راهم بده

آمدم ای شاه ، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده

ای حَرمَت ملجأ در ماندگان دور مران از در و ، راهم بده


ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم اِذن به یک لحظه نگاهم بده

ای که حَریمت به مَثَل کهرباست شوق وسبک خیزی کاهم بده

تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جان سوز به آهم بده

لشگرشیطان به کمین من است بی کسم ای، شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من با نظری ، یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطا بخش همه عالمی جمله ی حاجات مرا هم بده



لینک دانلود اهنگ آمده ام(استاد کریمخانی)
.
.
منم خیلی دلم هوای زیارت آقا امام رضا رو کرده و هر وقت این چند روزه از تلویزیون برنامه پابوس که ویژه برنامه ولادت ایشون هستش رو میبینم بدجوری دلم میگیره و دلم میخواد اونجا برم تو رو به خدا هر کدوم از بچه ها که تویه مشهدن یا این چند روزه قسمتشون شده زائر شدن، ما رو هم یاد کنند و از جانب ما نائب الزیاره باشند.​
 
آخرین ویرایش:

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دو سه سال پیش بود ، دم دمای محرم ،
یه روز داشت حرم امام رضا رو نشون می داد ، بدجوری دلم گرفت ،
تو دلم گفتم هزار بار ازت خواستم بیام رخصت ندادی، فیلم حرمتو می خوام چکار و شبکه رو عوض کردم ،
صبح روز بعدش فرمانده اومد جلوی در خونمون گفت داریم می ریم مشهد نمیای؟؟ !!!
سلام بر امام غریب...
 

kamyab-90

عضو جدید
سلام آقا ،سلام ای ضامن آهو
یعنی اینقدر بدم که نمی طلبی ؟؟خودت میدونی که دلم واسه حرمت پر میکشه. خودت می دونی که آخرین باری که پیشت بودم نمی تونستم از اون همه آرامش دل بکنم.با چه احساسی باهات حرف زدم و درد و دل کردم و آروم شدم. تو که به آهو پناه میدی، پناه منم باش چون دستام خیلی خالیه و سخت محتاج نگاهتم. از خدا برام آرامش بخواه . ازت می خوام پیش خدا سفارشم و بکنی که کارم راه بیفته ،بشم همونی که خودش می خواد.
 

بابك خسروي

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
وقتي دلنوشته هاي بچه ها رو مي خوندم فقط يه چيز ديدم آقا جون
اين كه خودتو مي خوان نه معجزاتتو...
دل هممون تنگه آقا جون، آقا جون منو به يه نگاه شكار كردي نه بهتره بگم همه مارو به يه نگاه شكار كردي
حالا ما صيد تو شديم ولي اين شيرينه كه صيد دنبال صيادش بدوئه
تا آخر عمرم دنبالت ميدوم فقط به جان مادرت قسمت ميدم منو رد نكن...
ديگه طاقت دوري ندارم، آقا جون مي خوام بيام پيشت، مي خوام بيام توي حياط خونت بشينم و يه دل سير گريه كنم و فقط بگم دوست دارم
دوست دارم آقا جون، دوست دارم آقاجون، ‌دوست دارم
ممنون از استارتر عزيز وقتي مطالب رو مي خوندم كاملا اجساس كردم توي حياط مسجد گوهرشاد نشستم
خدا خيرت بده
 

گیتار باران

عضو جدید
کاربر ممتاز
منکه دلم پوکیده داغونم
بگم با این سنم هنوز یکبار آقا منو نتلبیده باورت نمیشه

یک روز تو ایستگاه مانور داشتیم یه پیر مردی اومد اهل مشهد منو خانوادمو به مشهد دعوت کرد گفت تو خودت نمیخوای بیای

من میخوام اگه بتلبه نخواسته به اونجا کشیده میشم


کاشکی ... ای دل امان بده
 

bitajan

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
مهر شروع شد(...روزای مدرسه...)

چقدر زود گذشت

کاش میشد همه بچه های باشگاه و عاشقای امام رضا(ع) جمع میشدن

دسته جمعی با سرویس میرفتیم مشهد

اون موقع چی میشد...!!!

انشاءالله همه به زودی زود دوباره بریم پیش آقا.....آمـــــیـــن....
 
بالا