حضرت زهرا سلام الله علیها [ زندگینامه، فضایل، سخنان و...]

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]زندگی به سبک بانوی آب و آینه[/h]
زندگی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) راهنمای بسیار روشنی است برای کسانی که بخواهند به بهترین حیات دنیوی و اخروی دست یابند. از میان معصومین(ع) آن که زندگی پر برکتش بخصوص برای زنان مسلمان همچون خورشیدی نورافشانی می کند، وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا(س) است که آشنایی با سبک زندگی آن حضرت بسیار برای ما راهگشا خواهد بود.


نحوه رفتار با والدین و احترام به پدر


فاطمه هشت سال در مکه پا به پای پدر در اعتلا و پیشرفت اسلام کوشید و در آزار کفار و مشرکان و منافقان یار و مددکار پدر بود . در دره و شعب ابوطالب، سه سال درکنار پدر تحمل کرد و زمانی که مشرکان پیامبر(ص) را آزار و اذیت و زخمی و یا جسارتی می کردند، پیامبر(ص) را دلداری می داد و زخم هایش را مداوا می کرد؛ این گونه بود که پیامبر(ص) ایشان را «ام ابیها» (مادر پدرش) نامید. فاطمه زهرا (س) در همه حال به یاد پدر گرامی خویش بود و از هیچ نعمت و کمکی برای یاری به پدر دریغ نمی کرد. در روایت است که : سه روز بود که پیامبر (ص) غذایی نخورده بودند به طوری که بر حضرت سخت می گذشت. در نزد همسرانش خوراکی یافت نمی شد. نزد فاطمه آمد و گفت : دخترم نزد تو چیزی برای خوردن هست که بسیار گرسنه ام ؟ عرض کرد : نه بخدا سوگند! وقتی پیامبر(ص) بیرون رفت ، دخترش از اینکه نتوانسته پدر را سیر کند محزون شد . ناگهان دختر همسایه در زد و دو قرص نان و یک تکه گوشت خدمت فاطمه (س) آورد. او خوشحال شد و گفت خود را بر رسول خدا مقدم نمی داریم . درحالیکه همه گرسنه بودند آن را زیر سبد نهاده و سرپوش بر آن گذاشت . حسن و حسین علیها السلام را خدمت پیامبر (ص) فرستاد ، تا جدشان را برای غذا دعوت کنند. پیامبر(ص) تشریف آوردند و غذای بسیار معطری زیر سبد یافت . سوال کرد این غذا از کجاست ؟ فاطمه (س) جواب داد : از جانب خدایی که به هر کس بخواهد بدون حساب روزی می دهد. پیامبر (ص) و همه اعضای خانواده علی(ع) و همسران پیامبر (ص) از آن غذا خوردند و برای همسایه ها هم فرستادند.
زهرا(س) همیشه رفتاری سرشار و آمیخته از ادب و تواضع و فروتنی نسبت به پدر داشت. گرچه رابطه ایشان بسیار عاطفی و سراسر محبت و صمیمیت بود ، اما این مانع احترام و تواضع ویژه ایشان نسبت به پیامبر(ص) نمی شد. نقل است از حضرت فاطمه (س) که فرمود : وقتی بر پیامبر (ص) آیه نازل شد (که پیامبر(ص) را با نامش خطاب نکنید)، هیبت پیامبر (ص) مرا گرفت ، بطوریکه نتوانستم به او "یا ابة" بگویم و یا رسول الله به او می گفتم. حضرت از من روی گرداند . چند بار به همین ترتیب صدا کردم و او جواب نداد . سپس فرمود: دخترم این آیه درباره تو و خاندان تو نازل نشده است. تو از منی و من از تو هستم . این آیه درباره اهل جفا و تکبر و کسانی که فخر می ورزند نازل شده است. تو "یا ابة" بگو. چون برای قلب من محبوبتر و برای پروردگار رضایت بخش تر است .
از ویژگی های مهم حضرت فاطمه (س) این بود که آن بزرگوار بهترین یار و یاور شوهرش علی (ع) در اجرای فرامین الهی بود​

همسر داری
همسرداری حضرت فاطمه(س) نیز بهترین الگو برای زنان مسلمان است. شیوه رفتار با همسر برای یک زن آن قدر مهم است که حضرت علی (ع) می فرماید: جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.
فاطمه (س) با آن همه فضیلت، همسری نیکو و مطیع برای امیر مۆمنان علی(ع) بود. روایت است هنگامی که علی (ع) به فاطمه (س) می‌نگریست، غم و اندوهش برطرف می‌شد.
رسول خدا در اولین شب ازدواج علی (ع) و زهرا (س) کارهای آنان را به این شکل تقسیم نمود: خمیر کردن آرد و پختن نان و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه (س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد غذایی را علی (ع) انجام دهد.
پس از آن بود که حضرت زهرا (س) فرمود: جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا

رسول خدا (ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است،‌ بازداشت.
فاطمه (س) هیچ گاه حتی اموری را که احتمال می داد علی (ع) قادر به تدارک آنها نباشد، از او طلب نمی نمود؛ تا آنجا که از علی(ع) در رابطه با فاطمه(س) نقل شده است:بخدا سوگند که او را به خشم نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید نکردم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم نکرد.
از ویژگی های مهم حضرت فاطمه (س) این بود که آن بزرگوار بهترین یار و یاور شوهرش علی (ع) در اجرای فرامین ا لهی بود . پیامبر(ص) از علی(ع) سوال کرد:همسرت را چگونه یافتى؟ و علی(ع) پاسخ گفت:نِعْمَ الْعَوْنُ على‏ طاعَةِ اللَّهِ (بهترین یار و یاور براى اطاعت و بندگى خدا).
آن بانوی بزرگوار، نام همسر خود را با احترام یاد می‌کرد. گاهی وی را با کنیه «ابالحسن» می‌خواند و گاهی با یاد قرابت نسبی (یا ابن عم) وی را ندا می‌داد. در حدیث شریف کساء آمده است که حضرت فاطمه(س) می فرماید: ابوالحسن على بن ابیطالب وارد شد و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا گفتم : و بر تو باد سلام اى ابا الحسن و اى امیر مۆ منان. این گونه نقل نام و خطاب احترام آمیز یکی از نکات اصلی رابطه زوجین نسبت به یکدیگر است.
از دیگر نکات متابعت ایشان از شوهر بود. نقل است هنگامی که مصدوم کردن حضرت زهرا(س) از امیرمومنان درخواست ملاقات و عیادت ایشان را کردند، حضرت علی(ع) تقاضای آن دو را به فاطمه(س) ارائه کردند و ایشان در جواب فرمودند: البیت بیتك و الحره امتك(خانه متعلق به شماست و من هم به منزله كنیز و خدمتگزار در خانه شماهستم).
رسیدگی به وضع ظاهری به خاطر همسر از اصول زندگی یک زن و مرد مسلمان است. آمده است پیامبر برای شب عروسی حضرت زهرا (س) دستور داد عطرهایی خوشبو تهیه کنند و حضرت زهرا (س) نیز در داخل خانه دائماً معطر بودند.
تربیت و رفتار با فرزندان
سیره رفتار فاطمه(س) با فرزندان خود نیز سرمشقی مناسب برای تربیت صحیح فرزندان است. ایشان به فرزندان احترام می گذاشتند و آنها را با احترام خطاب می کردند و همیشه سعی در آموزش و تربیت دینی و اخلاقی آنها داشتند.
در حدیث شریف کساء حضرت فاطمه(س) در پاسخ سلام فرزند خود امام حسن(ع) می فرماید: سلام برتو اى نور دیده ام و میوه دلم. و در پاسخ سلام امام حسین(ع) می فرماید: سلام بر تو اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم.
حضرت زهرا (س) فرزندان خود را همیشه برای یادگیری و تعلیم و تزکیه آماده می کرد؛ به عنوان مثال به فرزندش حسن(ع) می فرمود: «به مسجد برو ، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن»​

و در عین حال شادی و خوشحالی را در بیت خود تسری می داد و این تا حدی بود که از بازی با کودکان که نقش بسزایی در تربیت آنها دارد اجتناب نمی نمود. نقل شده است که فاطمه(س) فرزندش حسن(ع) را روی دست می گرفت و بالا می انداخت و حرکت می داد و می فرمود: اشبه أباک یاحسن، واخلع عن الحق الرّسن، واعبد الهاً ذامنن، ولاتوال ذا الاحسن. (ای حسن ، نظیر پدرت باش و ریسمان ظلم از حق دور کن، و خداوندی را که صاحب نعمت هاست پرستش کن و با افراد تیره دل دوست مباش).
ایشان همیشه رسیدگی به فرزندان را در اولویت قرار می داد. سلمان می گوید:روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام فرزندش حسین گریه می کرد. عرض کردم : برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم ؟ ایشان فرمود:من به آرام کردن فرزند اولی هستم ، شما آسیاب را بچرخانید .
همچنین از نکات بارز حضرت زهرا(س) در تربیت فرزندان سبک عملی تشویق به عبادت برای آنها بود. مسلما وقتی والدین الگوی عملی کودکان برای عبادت پروردگار باشند، در آینده و بزرگسالی آنها نیز به تعصی از والدین این راه را پیش خواهند برد.

در همین زمینه امام حسن (ع) می فرماید: مادرم فاطمه را در شب جمعه در محراب عبادت دیدم که به عبادت و نماز مشغول است، او پیوسته به رکوع و سجود مشغول بود که شب به پایان رسید.
آن حضرت در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیداری فرا می خواند. حضرت در روز بچه ها را می خواباند تا استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتری برای شب زنده داری داشته باشند. ایشان نمی گذاشت احدی از اهل خانه خوابش ببرد و می فرمود : محروم است کسی که از برکات شب قدر محروم بماند.
از نکات دیگر تربیتی ایشان عدالت در توجه به کودکان بود. آمده است روزی امام حسن(ع) نزد پیامبر(ص) آمد و اظهار تشنگی کرد. رسول خدا(ص) برخاست، ظرفی برداشت و از گوسفندی که داخل منزل بود مقداری شیر دوشید و به امام حسن(ع) داد. فاطمه زهرا (س)، به پیامبر(ص) گفت : گویا حسن برای شما عزیزتر از حسین است. پیامبر(ص) فرمود: نه. هردو برایم عزیز و محبوبند . ولی چون اول حسن تقاضای آب کرد او را مقدم داشتم .
همچنین روزی حسنین(ع) در حضور پیامبر (ص) کشتی گرفتند . در این میان فاطمه(س) شنید که پدر بزرگوارش ، امام حسن را به پیروزی بر امام حسین ترغیب می کند . حضرت زهرا(س) از این نوع رفتار پیامبر(ص) اظهار تعجب کرد. پیامبر فرمود: دوستم جبرئیل ، حسین را تشویق می کند و من حسن را تشویق می نمایم.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
حوریه ای در لباس انسان

حوریه ای در لباس انسان

[h=1]حوریه ای در لباس انسان[/h]



پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : اى سلمان! همانا خداوند متعال قلب و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان مملوّ نموده است، لذا وى بدون دغدغه مشغول عبادت پروردگار مى‏باشد.

خلقت نورانی زهرای اطهر شناخت آن بانوی گرانقدر را دشوار گردانده است.آن هنگام که نبی مکرم سخن از خلقت ایشان میگفت چنان حیرتی شنوندگان را فرا می گرفت که به حتم او را ملک می پنداشتند و عرضه می داشتند که ای رسول خدا پس او از جنس بشر نیست؟ در این هنگام پیامبر (صل الله علیه و آله وسلم) می فرمودند: فاطمه حوریه ای در لباس انسان است. او قبل از خلقت زمین و آسمان از نور الهی به وجود آمد (1) و در شب معراج نور او در وجود من نهاده شد . (2) از اینروست که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فاطمه (سلام الله علیها) را می بویید و می فرمود: «فَأَنَا أَشَمُّ مِنْهَا رَائِحَةَ الْجَنَّه ». (3)من از او بوی بهشت به مشامم می رسد.تمامی وجود مبارکش مملو از ایمان است. ایمانی نه صرفا قلبی و در حد باور و اعتقاد؛ بلکه ایمانی عملی که آثار آن در جای جای زندگیش هویداست تا بدانجا که رسول اکرم ص زهرای مرضیه س را در اوج مراتب ایمان می داند « مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَلْمَانَ إِلَى فَاطِمَةَ قَالَ فَوَقَفْتُ بِالْبَابِ وَقْفَةً حَتَّى سَلَّمْتُ فَسَمِعْتُ فَاطِمَةَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ مِنْ جَوَّا وَ الرَّحَى تَدُورُ مِنْ بَرَّا وَ مَا عِنْدَهَا أَنِیسٌ وَ قَالَ فِی آخِرِ الْخَبَرِ فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ یَا سَلْمَانُ إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّهِ فَبَعَثَ اللَّهُ مَلَكاً اسْمُهُ زُوقَابِیلُ وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ جَبْرَئِیلُ فَأَدَارَ لَهَا الرَّحَى وَ كَفَاهَا اللَّهُ مَئُونَةَ الدُّنْیَا مَعَ مَئُونَةِ الْآخِرَةِ». (4)
پیامبر خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) سلمان را نزد فاطمه(س) فرستاد.سلمان مى‏گوید: من بر درب خانه ایستاده و سلام كردم، و شنیدم كه فاطمه(س) در داخل خانه مشغول تلاوت قرآن است و آسیا مى‏چرخید در حالى كه كسى در آنجا نبود ... و سلمان (رحمه اللَّه) در آخر روایت مى‏گوید: وقتى این مطالب را به عرض رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) رسانیدم وى تبسّمى كرده فرمود: اى سلمان! همانا خداوند متعال قلب و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان مملوّ نموده است، لذا وى بدون دغدغه مشغول عبادت پروردگار مى‏باشد، پس خداوند ملكى به نام زوقابیل- و در روایت دیگرى به جاى وى جبرئیل آمده است- مأمور نموده تا آسیا را بگرداند. و خداوند كارهاى دنیا و آخرت فاطمه را عهده‏دار شده و او را كفایت مى‏نماید.
از رسول الله سوال می شود که «یا رسول اللَّه! آیا فاطمه فقط بزرگ زنان زمانه خود میباشد؟ ایشان می فرمایند: این مقام از حضرت مریم دختر عمران است، ولى دختر من فاطمه زهراء بزرگ اولین و آخرین زنان جهان است ».آری این حد از تکامل و این جایگاه والا لازمه وجودیست که سرچشمه امامت است​

و در جای دیگر اینطور فرموده اند: «... إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً وَ یَقِیناً»(5) در واقع وجود پر برکت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به بالاترین حد ایمان که یقین است رسیده چرا که امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند: «غایة الایمان الإیقان »(6) نهایت ایمان یقین است و یقین آن چیزی است که بالاتر از آن در دنیا نیست. از اینرو بی جهت نیست که آن بانوی بزرگوار بر آسیه و مریم و خدیجه برتری داده شد .(7) و این در حالی است که آسیه بانوی نمونه قرآن است و آنجا که خدای متعال قصد نموده تا بنده شایسته اش را معرفی نماید سخن از آسیه همسر فرعون به میان می آورد و او را نه الگویی تنها برای بانوان بلکه الگویی برای آنانکه ایمان آورده اند؛ چه زن و چه مرد می خواند « وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ ». (8)همچنین آنجا که سخن از مریم می گوید او را بر تمام زنان عالم برتری میدهد: «یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمین ».(9)
آن هنگام که از رسول الله سوال می شود که «یا رسول اللَّه! آیا فاطمه فقط بزرگ زنان زمانه خود میباشد؟ ایشان می فرمایند: این مقام از حضرت مریم دختر عمران است، ولى دختر من فاطمه زهراء بزرگ اولین و آخرین زنان جهان است ».آری این حد از تکامل و این جایگاه والا لازمه وجودیست که سرچشمه امامت است.
امتداد نسل نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) وجود مبارک زهرای اطهر را از سایر معصومین (علیهم السلام) متمایز گردانیده است. مادری ائمه اطهار مقامی است عظیم؛ و بی شک لازمه ی داشتن چنین جایگاه رفیعی عاری بودن از هرگونه شر و بدی در دنیا و آخرت است. به این مقام نمی رسد مگر آنکه وجودش سراسر نور الهی است. اسرار الهی در وجود حضرت زهرا س مخفی است و به معرفت او دست نمی یابد مگر معصومین ع و آنانکه در مسیر عبودیت الهی گام برداشته و جامه بشری از تن بدر کرده اند و محرم اسرار الهی گشته اند. ایشان را فاطمه نام نهادند بدین سبب که خلق از کسب معرفت حقیقی نسبت به وی عاجزند « إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِه َ» و به برکت وجود او و دوستدارانش بر آتش جهنم حرام گشته اند « بِالْأَسَانِیدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّی سَمَّیْتُ ابْنَتِی فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّار » نام دخترم را از آن جهت فاطمه گذاردم كه خداى عزّ و جلّ او و دوستدارانش را بر آتش جهنّم حرام كرده است.

پی نوشت ها:
1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسی،ج43، ص4،ح315.
2. همان، ، ص5، ح515.
3. همان، ص5، ح415
4. همان ، ص46
5.همان، ص 29، ح3415
6. غرر الحکم و در الکلم، عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، ص820، ح146
7. پیشین، علامه مجلسی، ص19، ح315
8. سوره تحریم، آیه 11
9. سوره آل عمران، آیه 42.
10. پیشین، علامه مجلسی،ج43، ص24، ح203.
11. همان ص 65 ح 5815.
12. همان ص 12 ح 415
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
مظاهر ساده زیستی حضرت زهرا«سلام الله علیها»

مظاهر ساده زیستی حضرت زهرا«سلام الله علیها»

[h=1]مظاهر ساده زیستی حضرت زهرا«سلام الله علیها»[/h]
حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها»، دریای فضایل حسنه اخلاقی و منبع خصائل نیکوی انسانی و در یک کلمه از زبان قرآن کریم، «کوثر» است. از سوی دیگر جامعه فعلی برای اصلاح و پیشرفت، سخت محتاج بازگشت به فضایل حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» و سرمشق گرفتن از ایشان است.

در این میان، نیاز به الگوگیری از حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها»، در دو امر مهمّ «ساده زیستی» و «ازدواج» بیشتر احساس می‌شود؛ زیرا تجمّل‌گرایی و عزوبت در اجتماع فراگیر شده که مصائب فراوان و جبران‌ناپذیری در پی دارد. مصائبی که روز به روز اوج می‌گیرد و مثل آتش برافروخته بیشتر زبانه می‌کشد. از این‌رو در این جلسه راجع به این دو موضوع اساسی صحبت می‌شود. [h=2][/h][h=2]ساده زیستی[/h]در وضع فعلی، ساده زیستی به طور کلّی فراموش شده و تجمّل‌گرایی جای آن را گرفته است. قرآن کریم در سوره واقعه می‌فرماید که چنین وضعیتی، گناهان بزرگ بزرگ در پی خواهد داشت.
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ وَ کانُوا یصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ[1]
می‌فرماید: دست چپی‌ها شوم و بدبخت هستند و در قیامت زیر دود و هُرم جهنّم به سر می‌برند تا نوبت به جهنّم رفتن آنان برسد. چرا؟ چون تجمّل‌گرا بوده‌اند. بعد می‌فرماید: این تجمّل‌گرایی گناهان بزرگ به همراه دارد. یعنی ربادادن و رباخوردن، رشوه دادن و رشوه خوردن، حیف و میل و دزدی‌های کلان، از همین جا سرچشمه می‌گیرد.
حال اگر این افراد، سیره عملی و به خصوص ساده زیستی حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» را سرمشق خود قرار می‌دادند، آنگاه دود و هُرم جهنّم برای آنان پدید نمی‌آمد و از یک زندگی خوش و خرّم و همراه با آرامش در دنیا و رفاه و آسودگی در آخرت برخوردار می‌شدند.
این موضوع به راحتی قابل امتحان است؛ کسانی که در این باره تردید دارند می‌توانند مدّتی سیره و روش زندگانی اهل بیت «‌علیهم‌السّلام‌» را سرمشق خود قرار دهند و ساده زیستی پیشه کنند تا آثار و برکات آن را ببینند.
شب عروسی پایان گرفت و صبح، پیامبر گرامی به دیدن زهرا آمد و هدیه آورد. هدیه پیامبرگرامی این بود که فرمود: «کارهای داخل خانه برای فاطمه است و کارهای خارج از خانه برای علی». زهرا از این هدیه، از این تقسیم کار به قدری خشنود شد که فرمود: «جز خداوند کسی نمی‌داند که از این تقسیم کار چقدر خوشنودم​

[h=2]ازدواج[/h]پیغمبر اکرم «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» راجع به ازدواج می فرمایند: وقتی تمایل در میان دخترها و پسرها پیدا شد،‌ یعنی هنگامی که وقت ازدواج آنان رسید، دو شرط باید در انتخاب همسر رعایت شود؛ اوّل: دین و دوّم: اخلاق. اگر طرف مقابل دین و اخلاق داشت، حتماً با او ازدواج کنید، وگرنه فتنه و فساد بزرگ برای شما پدیدار می‌شود.إِذَا جَاءَکمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کبِیرٌ[2]
الان وضع ازدواج‌ها خیلی مشکل شده و متأسفانه روز به روز هم مشکل‌تر می‌شود و در اثر مشکل بودن ازدواج، مفاسد و بلاهای بزرگی اجتماع را تهدید می‌کند. یکی از آثار خطرناک و زیان‌بار سخت بودن ازدواج، رواج رفیق یابی و دوست‌یابی نامشروع دختران و پسران است. قرآن کریم این گناه بزرگ را بسیار نکوهش کرده و با قرار دادن آن در کنار بی‌عفّتی، یزرگ و خطرناک بودن آن را گوشزد می‌کند و می‌فرماید: دختر و پسر یا مرد و زن شایسته کسانی هستند که مرتکب اعمال منافی عفّت نمی‌شوند و با نا محرم هم رابطه دوستی بر قرار نمی‌کنند.
«مُحْصِنینَ غَیرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان»[3]
«مُحْصَناتٍ غَیرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ»[4]
این هشدار قرآن کریم، اشاره به یک واقعیت اساسی دارد که رابطه دوستی بین افراد نامحرم، نهایتاً منجر بی‌عفّتی و ارتکاب اعمال خلاف عفّت می‌شود و فساد اجتماعی بزرگی به همراه خواهد داشت. حال برای رفع این مفاسد بزرگ و خانمان‌سوز چه باید کرد؟ هیچ چاره‌ای نیست، جز سرمشق گرفتن از روش حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها»، هم راجع به ازدواج و هم راجع به ساده زیستی.

پدران و مادرانی که دختر و پسر جوان دارند باید هوشیار باشند و توجه کنند که وقتی دختر یا پسر آنان تمایل جنسی پیدا کرد، مقدّمات ازدواج او را فراهم کنند. امّا با این تشریفاتی که امروزه مانع ازدواج شده، نه دختر می‌تواند شوهر کند و نه پسر می‌تواند زن بگیرد. ظاهر زندگی پسر و دختر و میزان تموّل و دارایی خانواده‌های آنان ملاک ازدواج شده و به جای تحقیق در خصوص دین و اخلاق همدیگر، صرفاً به خانه و درآمد و ماشین و تلفن همراه پسر و یا به جنس فرش و تجمّلات خانه دختر می‌اندیشند و اگر این تشریفات خرافی را نپسندند، به آن ازدواج تن نمی‌دهند.
مهریه گزاف، جهیزیه تجمّلی، ‌مخارج هنگفت عقد و عروسی و ولیمه سنگین و تشریفاتی، مانع ازدواج جوانان شده است و علاوه بر اینکه اشکال شرعی و اخلاقی دارد، مفاسد بزرگی برای خانواده‌ها و اجتماع در پی خواهد داشت.
امروزه اگر یک دختر بخواهد ازدواج کند، لاأقل سی میلیون جهیزیه می‌خواهد. از این‌رو بسیاری از خانواده‌ها به بهانه‌های مختلف دختر خود را شوهر نمی‌دهند. یک پسر هم بخواهد ازدواج کند، همین مقدار برای مخارج اولیه و مقدّماتی ازدواج، که البته تشریفاتی است، نیاز دارد. پس از این مخارج هم مشکل بزرگ آنان تهیه خانه است که با این وضعیت از عهده آن بر نمی‌آیند. از این جهت بیشتر پسرها نیز از ازدواج فرار می‌کنند. گرانی و تورّم هم که روز به روز بیشتر می‌شود و مصیبت بزرگ‌تری برای اجتماع پدید آورده است.
اگر زندگی، نظیر زندگی حضرت زهرا باشد، یعنی یک زندگی ضروری، و کارهای داخل خانه برای نظیر حضرت زهرا به عهده زنان و کارهای بیرون از خانه نظیر امیرالمؤمنین، به عهده مردان باشد و زن و شوهر به یک زندگی ساده و بدون تشریفات و تجمّلات بسنده کنند، مشکلات آنان رفع می‌شود​

[h=2]گوشه‌هایی از مظاهر ساده زیستی حضرت زهرا«س»[/h]بنابر گواهی تاریخ، ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیهما» و نیز نحوه زندگی آن دو بزرگوار در نهایت سادگی و به دور از هرگونه تجمّل و تشریفات بوده است. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» از دارایی دنیا، یک زره برای جنگ داشت و پیامبر گرامی «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» به او فرمود: تو چون پشت به دشمن نمی‌کنی، نیاز به زره نداری، لذا زره را به پانصد درهم فروختند و آن را مهریه قرار دادند و جهیزیه، ولیمه و مخارج ازدواج را با آن تأمین کردند. شبی که زهرا به خانه امیرالمؤمنین می‌رفت، امیرالمؤمنین فرش خانه‌اش را از شن تهیه کرد و با حصیری که زهرا آورده بود، روی آن را پوشانید. آن وقت‌ها مثل الان نبود که بی خانه باشند، ‌هرکسی که می‌خواست زندگی کند، خانه داشت. اما خانه‌ای که خودش و رفقایش جمع می‌شدند و یک چهار دیواری با گِل درست می‌کردند، یک یا دو اطاق می‌ساختند و سقف آن را هم با لیف خرما می‌پوشاندند و بالاخره یک درب معمولی برای آن می‌گذاشتند. لذا همه خانه‌دار بودند و بی خانه، در حکومت اسلامی نبود و نباید هم باشد.
رسول‌ اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» هم جهازیه‌ای برای دختر گرامی خود تهیه فرمود که همه آن جهازیه شصت و سه درهم می‌شد. یعنی دو دست لباس و یک دست رختخواب و مقداری کاسه و بشقاب و امثال اینها؛ یعنی آنچه یک خانه به آن احتیاج دارد. بالاخره جهیزیه را آماده کردند و پهن کردند و پیغمبر اکرم را خواستند که یا رسول الله! بیایید و جهیزیه دخترتان را ببینید. پیامبرگرامی با دیدن جهازیه، از چشمان مبارکش اشک جاری شد و فرمود: «خدایا این جهازیه را که غالب آن از گل است مبارک کن!»[5]

شب عروسی پایان گرفت و صبح، پیامبر گرامی به دیدن زهرا آمد و هدیه آورد. هدیه پیامبرگرامی این بود که فرمود: «کارهای داخل خانه برای فاطمه است و کارهای خارج از خانه برای علی». زهرا از این هدیه، از این تقسیم کار به قدری خشنود شد که فرمود: «جز خداوند کسی نمی‌داند که از این تقسیم کار چقدر خوشنودم».[6]

[h=2]راهکار رهایی از معضلات کنونی[/h]مهریه حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها»، جهیزیه ایشان و نحوه زندگی آن دو نور مقدّس، باید برای همه الگو باشد تا معضلات کنونی و موانع ازدواج رفع ‌شود، جامعه باید از آن بزرگواران سرمشق بگیرد تا قضیه بی خانمانی و فقر و عزوبت حل ‌شود. اگر این قضایا حل شود، اختلافات خانوادگی نیز رفع خواهد شد و خواه ناخواه آمار طلاق کاهش می‌یابد.
اگر زندگی، نظیر زندگی حضرت زهرا باشد، یعنی یک زندگی ضروری، و کارهای داخل خانه برای نظیر حضرت زهرا به عهده زنان و کارهای بیرون از خانه نظیر امیرالمؤمنین، به عهده مردان باشد و زن و شوهر به یک زندگی ساده و بدون تشریفات و تجمّلات بسنده کنند، مشکلات آنان رفع می‌شود. در این‌صورت، نه احتیاج به وام دارند، نه محتاج قرض و رو انداختن به اشخاص گوناگون می‌شوند. این روش زندگی در صدر اسلام مختصّ اهل بیت هم نبود، بلکه معمولاً مسلمانان صدر اسلام چنین بودند.
کسانی که به قرآن عمل می‌کنند، آنان‌که دوست خداوند هستند و خدا هم ایشان را دوست دارد، نگرانی، ترس و دلهره ندارند. لفظ «أولیاء الله» در این آیه، صرفاً مختصّ خواص و اخصّ الخواص و معصومین«علیهم‌السّلام» نیست، بلکه معنایش این است که آدم‌های متّقی و کسانی که در زندگی ساده زیست هستند و تجمّل گرایی ندارند، یقین بدانند که زندگی منهای غم و غصه خواهند داشت​


گرچه این بحث ، فردی نیست و فرد نمی‌تواند اجتماع را اصلاح کند، ولی به هر حال اگر بخواهیم این معضلات رفع شود، همه و همه باید پشت به پشت یکدیگر کنیم و همه باید آیه شریفه سوره واقعه را نصب العین خود قرار دهیم و به آن توجه ویژه داشته باشیم. مسلمانان صدر اسلام وقتی به هم می‌رسیدند، سوره والعصر را به عنوان تعارف برای همدیگر می‌خواندند. امروزه و در وضع فعلی هم این آیه شریفه می‌تواند تعارف مسلمانان باشد و هنگام دیدار برای یکدیگر بخوانند.
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ وَ کانُوا یصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ
بعد هم آیه را معنا کنند و با هم درد دل کنند که آدم تجمّل‌گرا چقدر شوم و بدبخت است! در دنیا مشکلات زیادی دارد و تجسّم عملش در آخرت، دود و هُرم جهنم می‌شود! دنیایی از غم و غصه و اضطراب خاطر و نگرانی دارد!
الان این مصیبت غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی را همه دارند. چه کسی می‌تواند بگوید من غم و غصه ندارم؟ من نسبت به آینده دلهره و اضطراب خاطر ندارم؟ اگر زندگی، همراه با ساده زیستی و یا در حد رفاه باشد و تجمّل‌گرایی نداشته باشد، آنگاه عاری از غم، غصه، اضطراب خاطر و نگرانی می‌شود. قرآن کریم این حقیقت را وعده داده و می‌فرماید:
«ألا إن أولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون»[7]
آن کسانی که به قرآن عمل می‌کنند، آنان‌که دوست خداوند هستند و خدا هم ایشان را دوست دارد، نگرانی، ترس و دلهره ندارند. لفظ «أولیاء الله» در این آیه، صرفاً مختصّ خواص و اخصّ الخواص و معصومین«علیهم‌السّلام» نیست، بلکه معنایش این است که آدم‌های متّقی و کسانی که در زندگی ساده زیست هستند و تجمّل گرایی ندارند، یقین بدانند که زندگی منهای غم و غصه خواهند داشت؛ راجع به گذشته غم و غصه ندارند و نسبت به آینده هم ترس و نگرانی و دلهره ندارند.

پی‌نوشت‌ها :
1. واقعه / 46-41
2. الکافی، ج 5، ص 347
3. مائده / 5
4. نساء / 25
5. امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 39
6. قرب الاسناد، ص 25
7. یونس / 62
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
مقام حضرت زهرا علیهاالسلام در بهشت

مقام حضرت زهرا علیهاالسلام در بهشت

[h=1]مقام حضرت زهرا علیهاالسلام در بهشت[/h]

مقام زهرا علیهاالسلام در بهشت با مقام پیامبر و على و حسنین علیهم‏السلام یكسان است. یکی از مناقب بی‌بی دو عالم، اشتراك شان با پیامبر اكرم و امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام است در مقامات و درجاتى كه مخصوص و منحصر مى‏باشد به پنج تن آل‏عبا. با دقت در این دسته روایات كاملاً روشن مى‏شود كه آنان را مقام و مركزیت خاصى است، و هرگز هیچ بشرى را به آن درجات والا راه نیست.
زید بن ارقم از پیامبر اكرم روایت مى‏كند كه آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین فرمود:
«انت معى فى قصرى فى الجنة مع فاطمه ابنتى (و انت اخى و رفیقى) » (1) ؛ «یا على تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس پیامبر اكرم این آیه را تلاوت فرمود: "برادرانه بر تخت‌هاى بهشتى روبروى هم مى‏نشینید."»
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«انا و فاطمة و على والحسن والحسین فى مكان واحد یوم القیامة»؛ «روز قیامت من و فاطمه و على و حسن و حسین داراى مقام و منزلت واحدى هستیم.»


این روایت را محب‏الدین طبرى در كتاب الریاض النضره، ابن مغازلى در مناقب، حموینى در فرائد، ابن باكثیر (2) در وسیله المال، و عاصمى در زین الفتى، احمد بن حنبل در مناقب نقل كرده‏اند. حدیث دیگرى امیرالمؤمنین علیه‏السلام مرفوعا از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم نقل كرده‏اند كه رسول اكرم فرمود:
«فى الجنة درجة تدعى «الوسیله». فاذا سالتم الله فسالوا لى الوسیله، قالوا: یا رسول‏ الله، من یسكن معك فیها؟ قال: على و فاطمه و الحسن والحسین» (3) ؛ «در بهشت درجه‏اى است به نام «الوسیله»، هرگاه بخواهید در هنگام دعا چیزى براى من از خدا بطلبید، مقام «وسیله» را مسئلت نمایید، گفتند: یا رسول‏ الله چه كسانى در این درجه‏ مخصوص با شما همنشین هستند؟ فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین». این حدیث از دانشمندان عامه نیز در كتب خود ذكر شده است، از جمله سیوطى در كتاب جامع الكبیر از حافظ ابن مردویه نقل كرده است.
ما شیعیان نیز در زیارت پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم چنین عرض مى‏كنیم: «اللهم اعطه الدرجة الرفیعة، و آته الوسیلة من الجنة.» (4)
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل مى‏كند كه فرمود:
«انا و على و فاطمة والحسن والحسین یوم القیامة فى قبة تحت العرش»؛«جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین روز قیامت در قبه‏اى است كه زیر عرش قرار دارد.»


چنان كه گفته شد درجة الوسیله - كه از والاترین درجات بهشتى است - مخصوص و منحصر است به پنج تن، و هرگز بشرى را به آن رتبه‏ اعلى راه نیست. درجة الوسیله برتر از درجات جمیع انبیا، اوصیا، اولیا، و علماء و مخلصین است. (5) امیرالمؤمنین چنین روایت مى‏كند كه پیامبر اكرم فرمود:
«انا و فاطمة و على والحسن والحسین فى مكان واحد یوم القیامة»؛ «روز قیامت من و فاطمه و على و حسن و حسین داراى مقام و منزلت واحدى هستیم.»

آرى اینان در تمام عوالم خلقت مقام و منزلتشان یكى است. در عالم نور، در عالم ذر، در عالم اظله، در محشر، در عوالم سفلى و عِلوى، ملكى و ملكوتى، در غیب و شهود، خلاصه در تمام مسیر آفرینش، از آغاز تا پایان، همه جا با هم، هم‏ردیف و هم‏شان و هم‏مقامند. بعضى از علماى عامه (سنى) كه حدیث مذكور را نقل كرده‏اند عبارتند از: احمد بن حنبل در مسند، حافظ محب‏الدین طبرى در الریاض النضره.
روایت دیگرى كه علمای عامه نیز نسبت به آن اهمیت بسیار قائل شده‏اند عبارت از این است: روزى رسول اكرم وارد خانه على شد، و امیرالمؤمنین را در حال استراحت مشاهده كرد؛ و خطاب به حضرت زهرا چنین فرمود:
«انى و ایاك و هذین (یعنى الحسنین) و هذالراقد (او النائم)، یوم القیامة فى مكان واحد» (6)؛ «همانا، من و تو (یا زهرا) و حسن و حسین، و این شخص كه در اینجا آرمیده است (على)، روز قیامت همه در یك جا خواهیم بود.»
راویان این حدیث عبارتند از: احمد ابن حنبل در مسند، حافظ ابن ‏عساكر، محب‏الدین طبرى، حاكم حسكانى ... .
حاكم نیشابورى اسناد این روایت را بررسى و آن را تأیید نموده است. (7)
ما نیز مدارك این حدیث شریف را كاملاً رسیدگى كردیم؛ تردیدى در صحت آن نیست، و مسلماً از فرمایشات پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم مى‏باشد.
زید بن ارقم از پیامبر اكرم روایت مى‏كند كه آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین فرمود:
«یا على تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس پیامبر اكرم این آیه را تلاوت فرمود: "برادرانه بر تخت‌هاى بهشتى روبروى هم مى‏نشینید."»


عبدالله بن قیس از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل مى‏كند كه فرمود: «انا و على و فاطمة والحسن والحسین یوم القیامة فى قبة تحت العرش» (8) ؛ «جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین روز قیامت در قبه‏اى است كه زیر عرش قرار دارد.»
از این روایت چنین معلوم مى‏شود كه والاترین مقامات كه «وسیله» نام دارد، در پایتخت عظمت حضرت حق تبارك و تعالى است؛ و هرگز كسى را به آنجا راه نیست. آرى، پایتخت عالم فقط جایگاه پنچ تن است، آنجا كه نشانگر عظمت و جلال و جلوه‏گاه نور جمال و جلال كبریایى است.
چنانكه گفته شد، این انوار پنج‏گانه، در جمیع منازل خلقت در تمام شئون ولایت همه جا همراه و همگام و همتایند؛ در ابتدا و انتها، در عالم اظله، در عالم ذر، در عالم ارواح و اشباح، در دنیا و برزخ، در حشر و نشر، خلاصه تا روز قیامت، از یكدیگر جدا نبوده، در كنار هم در جمیع مراحل و در تمام ملكات و فضائل به طور یكسان سهیم هستند.
پی‌نوشت‌ها:
1ـ در بعضى از روایات عبارت داخل پرانتز نیز درج است.
2ـ احمد بن فضل بن محمد با كثیر مكى شافعى متوفاى 1047 هجرى. وى از ادبا و شعراى مكه بوده و كتاب «وسیلة المال فى عد مناقب الال» را در سال 1027 در مكه تدوین نموده است. (ایضاح المكنون ج 1/ 405، هدیة العارفین ج 1/ 159، الاعلام ج 1/ 195، معجم المولفین ج 1/ 228).
3ـ مقتل الحسین(خوارزمى) ج 1، ص67، 68/ منتخب كنزالعمال ج 5، 94/ مناقب ابن مغازلى، ص 247، كنزالعمال، ج 12، 103، ح 34195، ج 13/ 639، 640/ ح 37616.
4ـ این عبارت در زیارت پیامبر با الفاظ دیگرى هم آمده است نظیر: «اللهم اعطه الدرجة العلیا و آته الوسیلة الشریفه.» (بحارالانوار، ج97، ص169).
و یا «اللهم و اعطه الدرجة و الوسیلة من الجنة و ابعثه مقاما محمودا یغبطه به الاولون و الاخرون.» (كامل الزیارات، ص 16).
در اعمال روز عرفه نیز صلواتى بر پیامبر و اهل‏بیت علیهم‏السلام نقل شده است كه عبارات فوق به این صورت در آن آمده است «اللهم اعط محمدا و آله الوسیله و الفضیله والشرف والرفعه والدرجه الكبیره.» (متن كامل این صلوات را در مفاتیح‏الجنان مى‏توانید ببینید).
5ـ در روایتى آمده است كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «واسالوا الله لى الدرجه الوسیله من الجنه. قیل: یا رسول‏ الله، و ما الدرجة الوسیله من الجنه؟ قال: هى اعلى درجه من الجنه لاینالها الا نبى ارجو ان اكون انا.» (بحارالانوار، ج 91، ص65). 6ـ مسند احمد بن حنبل، ج 1، 101/ معجم كبیر طبرانى، ج 3، ص40، 41، ح 2622، ج 22/ 405، 406/ ح 1016، 1017/ مستدرك حاكم، ج3، 137/ تلخیص المستدرك، ج3، 137/ الریاض النضره، ج3، ص183/ ذخائرالعقبى، ص 25/ فرائد السمطین، ج 2، ص28، ح 367/ مقتل الحسین، خوارزمى، ص 75، 103/ اسدالغابه، ج 5، ص269، 523/ تاریخ مدینه دمشق (ط دار الفكر) ج 13، ص227، 228، ج 14، 163، 164، تاریخ مدینه دمشق (ترجمه الحسین ع)، ص 111/ تهذیب‏الكمال، ج 6،ص 403، 404/ سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص258/ مجمع‏الزوائد، ج 9، 170/ منتخب كنزالعمال، ج5، ص94/ كنزالعمال، ج12، ص99، ح 34172/ در السحابه، ص 270/ ینابیع‏الموده، ص194.
7ـ مستدرك حاكم، ج 3، 137.
8ـ كنزالعمال، ج 12، ص100، ح 34177.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
غروب آفتاب

غروب آفتاب

غروب آفتاب



آن شب فاطمه درخواب دید فرشتگان بال در بال پرواز می کردند آنچنان که آسمان را به تمامی می پوشاندند...

دو فرشته پیش رو آمدند ، سلام کردند و مرا روی بال های خود سوار کرده و به آسمان بردند. ناگهان بوی بهشت به مشامم رسید. فرشتگان صف در صف ایستاده بودند و ورود مرا انتظار می کشیدند . اول خنده ای بسان بازشدن گلی و بعد هم با هم گفتند: خوش آمدی ای هدف آفرینش بهشت و ای فرزند " لَوْ لاکَ لَما خَلَقْتُ الاَ فْلاک . "

فرشتگان مرا بالاتر بردند ، قصرهای بی انتها، لباس های بی همانند، آنچه چشم از حیرت خیره می ماند ، و بعد نهرهای آبی سفیدتر از شیر و خوشبوتر از عطر وبعد قصری ، و چه قصری!

گفتم اینجا کجاست؟ این چیست؟ از آن کیست؟ گفتند اینجا فردوس اعلی است.

برترین و بالاترین مرتبه بهشت است. منزل و مسکن تو و پدرت و پیامبران همراه پدرت و هر که خدا با اوست اینجاست. و این نهرکوثراست. پدرم که بر سریری تکیه زده بود مرا دید از جا برخاست در آغوشم گرفت و میان دو چشمانم را بوسه زد. و فرمود: اینجا جایگاه تو ، شوی تو ، و فرزندان و دوستداران توست. بیا دخترم که سخت مشتاق توأم.

علی جان! پدرم به من گفت که امشب میهمان او خواهم بود. اکنون ای پسرعموی مهربانم ، من عازمم، بر من مسلم است که از امشب ، میهمان پدر خواهم بود. گریزانم از این دنیای پر جلا ، و سراسر مشتاقم به خانه بقا. تنها دل نگرانیم برای رفتن، تویی و فرزندانم.

علی جان ولی جدا شدن از تو همین اندازه هم برایم سخت است. شما را به خدا می سپارم و از خدا می خواهم که سختی های این دنیا را برای شما آسان گرداند.

علی جان! من در سال های حیاتم ، همیشه با تو وفادار بوده ام ، از من دروغ، خُدعه و خیانت ندیده ای، لحظه ای پا را از حریم مهر و وفا و عفاف بیرون نگذاشته ام ، بر خلاف فرمان تو حرفی نگفته ام. اعتقاد من همیشه این بوده که جهاد زن ، نیکو رفتار کردن با همسر است ، خوب شوهر داری کردن است .

علی جان! به وصیت هایم عمل کن ، چه آنهایی را که در کاغذی نوشته ام و چه آنها که اکنون می گویم. در آنجا باغ های وقفی پیامبر را نوشته ام که به حسن بسپاری ، و او به حسین ، و او به امامان بعد از خویش تا آخر. سهمی برای زنان پیامبر(ص) و زنان بنی هاشم ، و امامه دختر خواهرم قائل شده ام. و اگر چیزی ماند به دخترانم بده . تو ناگزیری بعد از مرگ من ، ازدواج کنی و با کسی ازدواج کنی که نسبت به فرزندانمان مهربانتر است. مرا در تابوتی به همان شکل که گفته ام حمل کن تا محفوظ تر باشم مرا شبانه غسل بده ، از روی پیراهن – بر من شبانه نماز بخوان و مرا شبانه و مخفیانه دفن کن و قبرم را مخفی بدار. مبادا مردمی که بر من ستم کرده اند بر جنازه ام نماز بخوانند و در دفنم حاضر شوند ، و از مکان دفنم آگاهی بیابند. یاران معدود و محدود تو و پدرم ، از زنان فقط اسماء ، ام ایمن ، فضّه و ام سلمه و از مردان ، سامان ، ابوذر ، مقداد ، عمار ، عبدالله و خدیفه همین .

وای گریه نکن علی . من گریه ام برای توست ، تو چرا گریه می کنی ؟ تو مظلوم ترین مظلومان عالمی، گریه بر تو رواست من آنچه انجام داده ام برای دفاع از حقوق مغضوب تو بوده . من می دانم که رفتنی ام، پدر مرا مطمئن ساخته بود. ولی من می دانستم پی مرگ من بر تو چه خواهد گذشت.

و این جگرم را آتش می زند. پس تو گریه مکن. عالمی برای مظلومیت تو باید اشک بریزد . اکنون ، اول راحتی من است ، اما آغاز مصیبت توست. پس در این گاه رفتن ، بیش از این جگرم را مسوزان. تو و فرزندانمان را به خدا می سپارم.

سلام مرا به همه فرزندانمان که تا قیامت به وجود می آیند برسان. راستی علی جان ، آیا می بینی آنچه را که من می بینم؟ این جبرئیل است که به من سلام می کند ؛ و علیک السلام . این میکائیل است که سلام می کند و خیر مقدم عرض می نماید ؛ و علیک السلام . اینها فرشتگان الهی هستند که به استقبال من آمده اند . چه شکوهی وچه عظمتی ؛ و علیکم السلام .

اما ای علی ! به خدا سوگند این عزرائیل است که به من سلام می کند و"علیک السلام یا قابض الارواح "بگیرجان مرا اما با مدارا. خدای من، مولای من به سوی تو می آیم نه بسوی آتش . سلام بابا ! سلام به وعده های راستین تو. سلام به لبخند شیرین تو. سلام به چشمان روشن تو . آری این چنین بود که فاطمه زهرا(س) ام ابیها به جانب پدر مطهرش شتافت و چشم از این جان بی وفا بربست. اما علی مظهر عدالت و حقیقت ناب ، بعد از مرگ همسرش زیر لب چنین می سرود: اکنون با رفتن تو خستگی ها را بیش از پیش احساس می کنم. خدایا چطور من بدن نازنین این عزیز را شستشو کنم؟ اگر غسل کردن او با اشک چشم مجاز بود آب را بر بدنش حرام می کردم. پس آب بریز اسماء ای وای این بازوی ورم کرده از چیست؟ آری این همان حکایت جگر سوز تازیانه و بازوست . فاطمه ! گفتی از روی پیراهن غسلت دهم برای بعد از رفتنت هم باز ملاحظه این دل خسته را نمودی؟ ای کسی که پنهانکاری را فقط در دردها و غمهایت بلد بودی. شوهرتو کسی نیست که برای این رازهای سَر به مُهر تو در نخلستان های تاریک شب نگریسته باشد. اینجا جای تازیانه نامردان است، در آن زمان که ریسمان در گردن مردت آویخته بودند. ای خدا ! این غسل نیست، مرور مصیبت است، تداعی محنت است، دوره کردن درد است. ای وای از حکایت محسن حکایت فاطمه و آن در و دیوار، حکایت آن میخهای آهنین با آن بدن نحیف و خسته و بیمار، حکایت آن آتش با آن تن تب دار، حکایت آن دست پلید با این صورت و رخسار. بچه ها بیایید با مادر وداع کنید. خدا در این غم صبرتان دهد. آرامترعزیزان من ! می دانم از گریه گریزی نیست. اما شیون نکنید مثل من آهسته اشک بریزید.

نمی دانم چطور تسلایتان دهم. اما تقدیر این بوده است، راضی به مشیت خدا هستم . اینقدر مادر را صدا نزنید او اکنون توان پاسخ گفتن به شما را ندارد. فقط نگاهش کنید و آرام اشک بریزید اما نه گویی این دست های فاطمه است که از کفن بیرون می آید و شما را درآغوش می کشد. این بازهمان دل مهربان اوست که نمی تواند پس از مرگ هم ندای شما را بی جواب گذارد. کنار روید تا در قبرش گذارم. خدایا چه سنگین است این مصیبت ، و چه سبک است این بدن درد و محنت دیده.

آری اینک دیگر من لب بر می بندم از سخن گفتن ، تا علی و حسن و حسین و زینب بال گشایند بر مزار تو. این تو ، این علی و این فرزندانت و این چشم همیشه مشتاق من.

منبع : برگرفته از کتاب کشتی پهلو گرفته، سید مهدی شجاعی
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
مرا ببخش بانو

مرا ببخش بانو

[h=1]مرا ببخش بانو[/h]



دستش را که سایبان چشمانش کرد ، نخل های سرسبز و بلند نخلستان های مدینه به چشمش آمدند و پشت سر آن ها ، خانه های کوتاه و گلی مدینه که در امواج سراب می لغزیدند و بالا و پایین می رفتند . نفس عمیقی کشید تا نسیم خنکی را که از سمت مدینه می آمد ، حس کند . نسیم ، بوی آشنایی را با خود داشت : بوی پیامبر ، بوی مسجد نبی ، بوی مناره ی کوتاهی که او سال های سال بر فراز آن اذان گفته بود ، و بوی عجیبی که از لا به لای کوچه ی بنی هاشم گذر کرده بود و او نمی دانست چیست . از دروازه ی شهر که عبور کرد ، کناری ایستاد . به احترام شهر پیامبر، خاک گرد و غبار لباسش را تکاند . سنگریزه ها و خارهایی که درطول چندین روز مهمان پاهایش بودند ، بیرون آورد و دست ها و صورتش را به خنکای آب نهر کوچکی سپرد که راه به نخلستان های اطراف داشت . نگاهی به دور و برش کرد . مردم سرگرم کار روزانه ی خود بودند و کسی متوجه ورود او نشده بود.
خودش هم همین را می خواست . چه بهتر که با مردمی رو به رو نشود که پیکر پیامبرشان را روی زمین گذاشتند و به دنبال تعیین خلیفه رفتند .
وارد کوچه ی بنی هاشم شد ؛ کوچه ی تنگ و باریکی که هر روز به عشق دیدن پیامبر آن جا می ایستاد و با پیامبر برای رفتن به مسجد راهی می شد و به دنبال او راه می افتاد .
به هوای دختر پیامبر آمده بود . خواب دیده بود و ترس از تعبیر ندانسته ی خوابش ، او را به این جا کشانده بود . پیامبر را تا به حال این طور آشفته ندیده بود : موهای ژولیده ، سر و روی خاک آلوده و چهره ای غمگین و خسته که از تنهایی فاطمه گفتـه بود ، و بی کسی علی ...
خانه ی علی را جست و جو می کرد تا احوال دختر پیامبر را بپرسد ، وگرنه او عهد کرده بود که دیگر به مدینه ای که خاندان پیامبر را فراموش کرده بودند ، باز نگردد . بر در خانه که رسید ، از تعجب خشکش زد ؛ تکه حصیری سوخته از در خانه آویزان بود :
حتماً اشتباه کرده ام !
به خانه های اطراف نگاه کرد . چند قدم به این طرف و آن طرف رفت .
نه همین جاست . خانه ی علی ؛ اما ...
با نگرانی جلو رفت : « سلام بر اهل بیت پیامبر . »
حسن و حسین ، تکه حصیر ا کنار زدند و بیرون دویدند . آری ، همان صدای آشناست .
بلال ! بلال آمده !
هر دو را در آغوش گرفت و اشک از چشمانش جاری شد .
قربان خاک پایتان بروم عزیزان پیامبر ، خدا را شکر که سلامتید .
لحظه ای گذشت . حسن و حسین در آغوش بلال ، خاطره ی روزهای خوش گذشته را به یاد آوردند و بلال عطر دل انگیز پیامبر را ازآن دو استشمام می کرد .
مادرتان ... مادرتان کجا است ؟
حسن و حسین ، دست هایش را گرفتند و او را به داخل بردند . همه چیز همان طور بود . اتاق کوچک و محقر فاطمه و علی ، و پرده ای که آن را به دو نیم می کرد .
" یا الله . سلام بر دختر پیامبر خدا . "
فاطمه صدای بلال را شناخت . منتظرش بود ؛ که پیامبر در خواب وعده داده بود بلال برای عیادت خواهد آمد .
" سلام بر تو ، مؤذن پدرم رسول خدا . "
صدای لرزان و ضعیف فاطمه از پشت پرده ، نگرانی اش را بیشتر کرد .
" با تو چه کرده اند بانو ؟ "
بلال دیگر به هیچ چیز فکر نمی کرد ، هیچ صدایی را نمی شنید ، گویی که مردم را نمی بیند ؛ می دوید و برای خودش راه باز می کرد . پایش به سنگی گرفت و زمین خورد ، به دست های خون آلودش توجهی نکرد ، به سرعت بلند شد و به راه افتاد . پله های مناره مسجد پیامبر را دیده و ندیده بالا رفت و در بلندی آن ایستاد .
چه با شکوه ! مدینه را در زیر پای خویش می دید ، درست مثل همان روزها که در حال اذان گفتن به راه رفتن علی خیــــره می شد و وضو گرفتن پیامبر را می نگریست ؛ اما این بار با تمام دفعات فرق می کرد .
این بار فقط به خواهش فاطمه آمده بود :
« می خواهم پیش از مرگ ، یک بار دیگر... »
الله اکبر ...
صدایش در شهر پیچید .
الله اکبر .
مردم لحظه ای دست از کار کشیدند ؛ گویی مدینه به یکباره در سکوت فرو رفت .
الله اکبر ، الله اکبر ...
پس از مدت ها صدای آشنایی از بالای مناره ی مسجد پیامبر می آمد . در دل همه تردید افتاده بود .
آیا ...
اشهد ان لااله الا الله
آری ، به خدا قسم صدای بلال است که می آید . مردم مدینه بی اختیار به طرف مسجد دویدند .
این بلال است که آمده !
اشهد ان ...
فریاد « بلال » مردم که به یکدیگر خبر ورود مؤذن پیامبر را می دادند ، با صدای اذان در هم آمیخت .
... محمد رسول الله
مردم پای مناره جمع شده بودند و به او نگاه می کردند ، عده ای با چشمان اشگ آلود و عده ای متعجب .
اشهد ...
تا خواست جمله ی بعدی را بگوید ، فریاد حسن و حسین را شنید . هراسان به پایین نگاه کرد . حسن و حسین از انتهای کوچه دوان دوان آمدند تا پای مناره رسیدند :
بلال ! تو را به خاطر خدا ، دیگر اذان را ادامه نده مادرمان بر سر سجاده از هوش رفته ...
و گریه امانشان نداد . بلال پایین آمد و آن دو را در آغوش کشید . سرش را بلند کرد و به چهره های شرمسار اهل مدینه نگریست . خواست چیزی بگوید ، اما بغض و خشم اجازه نداد . گونه های حسین را بوسید ، جمعیت را شکافت و به راه افتاد .از دروازه ی مدینه که بیرون می رفت ، زیر لب می گفت : « مرا ببخش بانو » نسیمی را بر صورتش حس می کرد که بالای کوچه ی بنی هاشم گذشته بود و بوی آشنایی را با خود داشت ؛ بوی غربت علی .
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
به دنبال مزار مادر

به دنبال مزار مادر

[h=1]به دنبال مزار مادر[/h]

بدون هیچ تردیدی پس از دفن شبانه و مخفیانه زهرا علیهاالسلام مزارش نیز پنهان داشته شد. اما چرا بایستی درشهر پیامبر مزار تنها دخترش که به فاصله کوتاهی از او به دیدار خدا شتافت مخفی بماند؟
چرا نباید آنگونه که شایسته مقام اوست انبوه مردم در عزای او و تشییع جنازه اش شرکت کنند و بر او نماز بگزارند و دفنش نمایند؟ آیا اینها بخاطر اجرای وصیت زهرا علیهاالسلام نبود؟
از این رو آن روزها کسی بدرستی جایگاه مزار فاطمه علیهاالسلام را نمی دانست و اگر کسی از علی علیه السلام سراغ مزار دختر پیامبر صلی الله علیه و آله را می گرفت پاسخی جز سکوت درنمی یافت. سکوتی که در آن هزاران نکته اعتراض آمیز نهفته بود زیرا امام علی علیه السلام سعی در پنهان داشتن مزار زهرا علیهاالسلام داشت بدین خاطر جایگاه مزار فاطه را با زمین یکسان کرد آنگاه صورت هفت قبر (1) و یا چهل قبر در بقیع ترتیب داد و هنگامی که مردم به بقیع رفتند صورت چهل قبر را دیدند از این روشناخت مزار فاطمه علیهاالسلام بر آنان مشکل افتاد.(2)
طبری در دلائل الامامه می نویسد آن روز صبح می خواستد زنها را ببرند که قبرها را نبش کنند و جنازه زهرا علیهاالسلام را از قبر بیرون آوردند و بر آن نماز بخوانند اما با تهدید حضرت علی علیه السلام منصرف شدند.(3)
با این وجود در مورد مزار فاطمه زهرا علیهاالسلام چهار قول وجود دارد:
1- برخی مزار فاطمه آن حضرت را در بقیع می دانند از جمله اربلی در کشف الغمه و سید مرتضی در عیون المعجزات. اهل سنت نیز عموما بر این باورند آنان مزاری را که در کنار مزار چهار امام وجود دارد مزار فاطمه دختر رسول خدا می دانند.
2- برخی چون ابن سعد و ابن جوزی گویند فاطمه علیهاالسلام را در خانه عقیل دفن نموده اند.(4)
3- برخی مزار ایشان را در روضه پیامبر می دانند.
4- عده ای گویند فاطمه علیهاالسلام را در خانه اش دفن نمودند که قرائن، روایات و اقوال زیادی این قول را تایید می کند که عبارتنداز:
1- سخن علی علیه السلام بر مزار فاطمه علیهاالسلام که پس از دفن او برخاست و رو به قبر پیامبر کرد و فرمود «السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک »(5) یعنی: سلام بر تو ای رسول خدا از من و از دخترت که در جوار تو فرود آمده.
و طبق نقل کلینی: «السلام علیک عنی و عن ابنتک و زائرک و البائنة فی الثری ببقعتک »(6) یعنی: ای رسول خدا! از من و دخترت که به دیدار تو آمده و در کنارت زیر خاک آرمیده درود باد.
بعد از گذشت آن دوران خاص دیگر پنهان داشتن مزار دلیل خاص نداشت و از این رو فرزندان فاطمه علیهاالسلام یعنی حضرت امام جعفر صادق امام رضا و امام علی النقی (که درود خدا بر آنان باد) با صراحت فرمودند که مزار فاطمه علیهاالسلام درخانه اش می باشد و در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله بخاک سپرده شده است​

از هر دو عبارت کافی و نهج البلاغه چنین استفاده می شود که علی علیه السلام پس از دفن فاطمه علیهاالسلام رو به قبر پیامبر کرد. بنابراین معلوم می شود قبر شریف نبوی در پیش روی او بود، و اگر علی علیه السلام در بقیع بود بایستی رو به سوی قبر حضرت می کرد نه رو به قبر شریف پیامبر. دیگر اینکه به تصریح ذکر شده که فاطمه علیهاالسلام در جوار پیامبر و در کنار او به خاک سپرده شده است. چنانکه مردی بنام ابراهیم بن محمد همدانی نامه ای به امام علی النقی علیه السلام نوشت و از حضرت محل دفن فاطمه علیهاالسلام را سؤال کرد. امام در پاسخ وی نوشت او را کنار جدم رسول خدا بخاک سپردند.(7)
2- شیخ صدوق ابن بابویه عالم بزرگ شیعه - متوفای 389 ه - گوید: برایم ثابت شده که فاطمه علیهاالسلام رادر خانه اش دفن نمودند، پس از آنکه مسجد را توسعه دادند قبر فاطمه علیهاالسلام در مسجد واقع شد. من سالی که به سفر حج رفتم در مدینه رو به سوی خانه فاطمه علیهاالسلام که از استوانه روبروی باب جبرئیل تا پشت حظیره مرقد نبوی است نمودم و در آنجا زیارت فاطمه علیهاالسلام را به جا آوردم.(8)
گروهی دیگر از علماء نظیر علامه حلی و علامه مجلسی نیز معتقدند که فاطمه علیهاالسلام را درخانه اش دفن نمودند.(9)
3- شیخ طوسی - متوفای 460 ق - گوید صحیح آن است که فاطمه علیهاالسلام در خانه اش یا روضه پیامبر دفن گردید، زیرا حدیث شریف پیامبر این مطلب را تایید می کند که فرمود: «ما بین قبری و منبری روضة من ریاض الجنه » بین قبر و منبرم باغی از گلشن های بهشت است.(10)
در صورتی که مکان روضه را وسیعتر بدانیم قول شیخ طوسی نیز قابل قبول است و گرنه خانه فاطمه علیهاالسلام ما بین قبر و منبر پیامبر نبوده است بلکه پایین قبر پیامبر قرار داشته است.
4- به موجب روایتی که معتبرترین کتب شیعه نظیر اصول کافی، عیون اخبار الرضا، مناقب و دیگر کتابها آن را نقل کرده اند: مردی از حضرت رضا علیه السلام مکان قبر فاطمه علیهاالسلام را پرسید، حضرت فرمود: فاطمه علیهاالسلام را در خانه اش دفن نمودند بعد از آنکه بنی امیه مسجد را توسعه دادند قبر فاطمه علیهاالسلام در مسجد واقع شد.(11)
همچنین مردی از امام جعفر صادق علیه السلام مکان مزار فاطمه علیهاالسلام را سؤال نمود حضرت فرمود: «در خانه اش دفن شد»(12)
به تصریح ذکر شده که فاطمه علیهاالسلام در جوار پیامبر و در کنار او به خاک سپرده شده است. چنانکه مردی بنام ابراهیم بن محمد همدانی نامه ای به امام علی النقی علیه السلام نوشت و از حضرت محل دفن فاطمه علیهاالسلام را سؤال کرد. امام در پاسخ وی نوشت او را کنار جدم رسول خدا بخاک سپردند​

بنابراین با توجه به دلائلی که ذکر شد جای تردید باقی نمی ماند که فاطمه زهرا علیهاالسلام در خانه اش دفن گردید بخصوص که ائمه علیهم السلام نیز این موضوع را با صراحت بیان فرموده اند و به یقین آن فرزندان گرامی بهتر جای قبر مادرشان را می دانند و اهل خانه از درون خانه بهتر خبر دارند.اگر فاطمه علیهاالسلام دستور ساختن تابوت را به اسماء می دهد نه برای این است که جسد او را می خواستند جابجا کنند بلکه بدین جهت است که چند تنی که بر او نماز می گزارند پیکرش را نبیند و اگر علی علیه السلام صورت قبرهای در بقیع بنا می کند بدان خاطر است تا مزارهای واقعی در آن مقطع خاص زمانی مخفی بماند و اگر با کسانی که قصد شکافتن آن قبرهای غیر واقعی را دارند به مقابله جدی برمی خیزد بدان خاطر است که اگر آن شبه قبرها شکافته شود بر آنان تردیدی نخواهد ماند که فاطمه علیهاالسلام در خانه اش به خاک سپرده شده و هر چند علی علیه السلام مزار فاطمه علیهاالسلام را با زمین یکسان قرار داده بود اما کنجاویها راز نهفته را آشکار می کرد. بعد از گذشت آن دوران خاص دیگر پنهان داشتن مزار دلیل خاص نداشت و از این رو فرزندان فاطمه علیهاالسلام یعنی حضرت امام جعفر صادق امام رضا و امام علی النقی (که درود خدا بر آنان باد) با صراحت فرمودند که مزار فاطمه علیهاالسلام در خانه اش می باشد و در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله بخاک سپرده شده است.
اکنون تنها پاسخ به این سوال باقی است که مکان حجره فاطمه زهراء علیهاالسلام در مسجد نبوی کجاست؟
در پاسخ به این سوال مورخ کبیر اهل سنت شیخ محمود بن محمد النجار در کتابش «الدرة الثمینة فی اخبار المدینة» چنین می نویسد: قبر فاطمه رضی الله عنها در خانه اوست که عمر بن عبد العزیز آن را ضمیمه مسجد کرد خانه او امروز داخل مقصوره و پشت حجره پیامبر است و در آن محرابی قرار دارد. همچنین قبر پیامبر وسائر حجرات همسرانش در مسجد قرار دارد.(13)

پی نوشت:
1) بحارالانوار، ج 43، ص 182.
2) دلائل الامامة، ص 46.
3) همان.
4) طبقات، ج 8، ص 20 .
5) نهج البلاغه فیض، ص 652- خطبه 195.
6) اصول کافی، ج 1، ص 458.
7) ریاحین الشریعة، ج 2، ص 93.
8) من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 341.
9) بحارالانوار، ج 43، ص 188؛ مراة العقول، ج 1، ص 39.
10) بحارالانوار، ج 43، ص 185.
11) «دفنت فی بیتها فلما زادت بنو امیة فی المسجد صارت فی المسجد» . اصول کافی، ج 1، ص 461؛ عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 311 ؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 139 ؛ مراة العقول، ج 5، ص 349؛ معانی الاخبار، ص 268.
12) قرب الاسناد، ص 161؛ بحارالانوار، ج 10 ، ص 192.
13) الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، صص 359 و 360.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
فریاد بغض های ورم کرده

فریاد بغض های ورم کرده

[h=1]فریاد بغض های ورم کرده[/h]



.

یک جهان تازه پر درد، بعد از رحلت پدر، دم از شعور می زد. و گاهی آنان که کشکول پارسایی به دست داشتند،
غم فاطمه را نمی فهمیدند.
آن عشق ناب محمد، فاطمه بریده از آتش؛
کنون هر روز با علی در دل هزار خطبه از جور زمان می خواند.
فاطمه بود و غم جانکاه رحلت پدر
و درد باور نکردنی جفای مردم
بشارت پدر، نزدیک است که به وقوع بپیوندند.
می اندیشد به تنهایی علی، به شهید کربلا، به مظلومیت حسن و رنج بی نهایت زینب. طلوع خورشیدی عظیم، از روزنه سقف خانه، بشارت بهشت را برایش به ارمغان می آورد.
علی می ماند و قصه های پرسوز فاطمه، رنجهای مردم اهل ریا و اهل عذاب، و یاد و خاطره فاطمه و آسیاب کردنش، گریه کردنش، زخمهای یتیمی اش، لبخندهای پر از توکل و تبسمش و بغضهای شکسته در پس مهربانی اش​


آن لحظه های پر از دردهای گدازنده، که فاطمه در هجوم فصلِ سرد جهل،
بر در و دیوار کوبیده می شود،
و آن آتش پر از گلستان و سرسبزی، که آشیانه اش را می سوزاند؛
آن دقایقی که حیدر کرار در بند می ماند و دل فاطمه پرواز می کند؛
در برابر نگاه مظلوم و معصوم فاطمه موج موج در اشکش می غلطد و بر خاک تا قیام قیامت می ماند.
صدای چکاچک شمشیرهای برهنه و داغ و لبان خشکیده و جگر تاول زده بچه های حسین که در آن محشر سوزان، که تا همه سالها، حتی سالهای بی رنگ پر از رنگ ریا، می ماند سینه فاطمه را می گدازد.
از این پس، با غم تنهایی و بی مونسی علی چه کند، فاطمه.
در رفتنش باغ قشنگ وصال است و در این شهر، علی است و مردمی که گاه حتی قبله را تغییر می دهند.
نفاق می ماند و کوفه و کوچه های غریب مدینه و علی.
علی می ماند و قصه های پرسوز فاطمه، رنجهای مردم اهل ریا و اهل عذاب، و یاد و خاطره فاطمه و آسیاب کردنش، گریه کردنش، زخمهای یتیمی اش، لبخندهای پر از توکل و تبسمش و بغضهای شکسته در پس مهربانی اش.
دیگر از نگاه علی، زمین بهار نخواهد داشت.
اطلسی های ابد، پا به پای زینب، آن لحظه های دویدن به دنبال فاطمه تا مزار خورشید را دنبال می کنند و هرگز عشق نمی پوسد،
حتی در پس هزاره های متمادی
و در شب غروب فاطمه که طلوع جاودانه او بود.
خدا می داند چه اشکها از دل و قلب علی و زینب و حسن و حسین و ام کلثوم بر دامن پلک غمناک شب چکید...
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شد

بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شد

[h=1]
بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شد

[/h]
بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شدمن مانده ام که با چه برابر بخوانمتبانو خدا یکی،تو یکی،اصلا از چه روباید که مریم،آسیه،هاجر بخوانمت؟!دخت نبی و همسر مولا گمان کنمزیباترست امّ پیمبر بخوانمتتا ادعای ابتر این قوم رو کنمبا آیه آیه سوره ی کوثر بخوانمترنگ رخت کبودیِ یک یاس حک کنمیا بال و پر شکسته کبوتر بخوانمت؟!کوچه...فدک...اراذل و اوباش...مادرم!!!با اشک های چشم حسن،تر بخوانمت"بازو"ی مرتضی،"درِ"خیبر شکن بُدیحالا فتاده "دست"،پسِ "در" بخوانمتمحسن سپر برای تو و تو به پشت دراینجا سزاست فاطمه سنگر بخوانمتتنها به پشت در،لگد و میخ وبعد از آن...من ناگزیر لاله ی بستر بخوانمتبانوی آب و آینه بگذار بگذرمبا یک اشاره بانوی "آذر" بخوانمت امروز "رهگذر" دگر از پا،نفس فتادبانو مدد بده که مکرر بخوانمتبانو اجازه هست که مادر بخوانمت؟!این فاطمیه با دل مضطر بخوانمت؟!
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
نکاتی در مورد تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها)

نکاتی در مورد تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها)

[h=1]نکاتی در مورد تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها)[/h]


یکی از با فضیلت ترین اعمالی که برای بعد از نماز به آن سفارش شده است تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها است.

[h=2]این تسبیحات چیست؟[/h]از امام علی علیه السلام نقل شده است كه: یكی از پادشاهان عجم برده ای به پیامبر هدیه نمود، من به فاطمه گفتم نزد رسول خدا برو و خدمتگزاری برای خود درخواست كن، زهرا نزد رسول خدا رفته و این موضوع را با ایشان در میان گذارد، پیامبر علیه السلام فرمودند: فاطمه جان! چیزی به تو دهم كه برایت از خادم و آنچه در دنیاست بهتر باشد؛ بعد از نماز، 34 بار الله اكبر، و 33 مرتبه الحمد لله و 33 بار سبحان الله بگو.
آنگاه این اذكار سه گانه را با «لا اله الا الله.» پایان بخش، و این برای تو از آنچه خواسته ای و ازدنیا و آنچه در دنیاست بهتر خواهد بود.(سید محمد كاظم قزوینی، فاطمة الزهراء از ولادت تا شهادت، ترجمه دكتر حسین فریدونی، نشر آفاق، چاپ سوم، 1365، ص 224)
[h=2]بهترین هدیه عالم[/h]ما اعتقاد داریم که حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله ) بهترین بنده خداوند متعال هستند. و همچنان اعتقاد داریم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، بهترین دختر، بهترین همسر و بهترین مادر هستند، پس وقتی بهترین پدر بخواهد به بهترین دختر هدیه ای دهد چیزی را به او می دهد که بهترین و بی نظیر باشد.
عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ ءٍ مِنَ التَّحْمِیدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِیحِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ لَوْ كَانَ شَیْ ءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَاطِمَةَ سلام الله علیها؛( الكافی، كلینی، دار الكتب الإسلامیة،ج‏3، ص‏343)
امام باقر علیه السلام فرمودند: خداوند به چیزی مانند تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها حمد و ستایش نشد. اگر چیزی بهتر از آن وجود داشت پیامبر صلی الله علیه وآله آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها می بخشیدند.»
[h=2]اول تحمید یا اول تسبیح؟
[/h]
بعضی از افراد در هنگام ذکر تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها "سبحان الله " را بر "الحمدلله" مقدم می دارند آیا این درست است؟
هركس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بجا آورد و پس از آن استغفار كند، مورد مغفرت قرار مى‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صداست، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور كرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى‏نماید​


تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها عبارت است از: گفتن 34 مرتبه الله اكبر سپس 33 مرتبه الحمدلله سپس 33 مرتبه سبحان الله.
البته برخی فقها تقدیم تسبیح را بر تحمید جایز می دانند؛ ولی می فرمایند تقدیمِ تحمید بهتر است.(حریر الوسیلة، امام خمینی، موسسه دار العلم، ج‏1، ص‏184)
[h=2]تسبیحات را چه زمانی بگوییم؟[/h]معمولا برای ما اینگونه نهادینه شده است که بعد از نمازهای واجب تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را می گوییم، اما خوب است بدانیم این ذکر شریف فقط مختص اتمام نمازهای واجب نیست و هر وقت گفته شود برکت خود را دارد.
هر چند بعد از نمازهای واجب مستحب موکد است .
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید:«من سبح تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر اللَّه له». (فروع كافى، كتاب الصلاة، ص 342، ح 6)
هركس تسبیح حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام را قبل از اینكه وضع خود را بعد از نمار واجب عوض كند، بجا آورد، خداى متعال او را مشمول مغفرت خود مى‏گرداند.

خوب است بدانیم یکی از مواقعی که به گفتن این تسبیحات سفارش شده است هنگام خواب است «وَ عند إرادة النوم لدفع الرویا السیِّئة؛ و هنگام خواب برای دفع خواب های بد[مفید است].»(العروة الوثقی المحشی، سید محمد كاظم بن عبد العظیم طباطبایی،ج‏2، ص‏616)

[h=2]تکمله ای بر تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها)[/h]همان طور که در ابتدای بحث نقل کرده ایم ، ختم تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها با ذکر «لا اله الا الله» وارد شده است و همانطور که می دانید این ذکر از بزرگترین و با فضیلت ترین ذکرهاست.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند عزّ و جل به موسی بن عمران فرمود: ای موسی! اگر آسمان‌ها و تمام ساکنینش و مجموع زمین‌های هفت گانه را در پیشگاه من به یک طرف ترازو و «لا اله الا اللّه» را در طرف دیگر بگذارند، به راستی که کفّه «لا إله الا اللّه» بر آن کفه ترجیح خواهد داشت. (سائل الشیعة: 7/ 209، باب 44، حدیث 9132؛ بحار الأنوار: 90/ 196، باب 5، حدیث 18)
امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: «من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائة باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان». ( وسائل الشیعه، ج 4، ص 1023، ح 3)
امام باقر علیه السلام فرمودند: خداوند به چیزی مانند تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها حمد و ستایش نشد. اگر چیزی بهتر از آن وجود داشت پیامبر صلی الله علیه وآله آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها می بخشیدند»​

هركس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بجا آورد و پس از آن استغفار كند، مورد مغفرت قرار مى‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صد است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور كرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى‏نماید.
[h=2]دستور العملی بهتر از کیمیا
[/h]
در خاطره ای آیت الله محمدی ری شهری از فرزند شیخ حسنعلی نخودکی نقل کرده اند که : امام و مرحوم ابوی بالا سر حضرت امام رضا علیه‌السلام، آشیخ حسنعلی را می‌بینند. می‌آیند که با ایشان صحبت کنند، ایشان زیارت می‌خواندند و اشاره می‌کنند بروید جلوی مدرسه حاج ملا جعفر، زیارت را که خواندم، به آنجا می‌آیم. به آنجا می‌آیند و ظاهراً امام به ایشان می‌گویند: «شما را به این حضرت رضا علیه‌السلام قسم می‌دهیم که علم کیمیا را به ما یاد بدهید».
ایشان می‌گویند: «اگر همه کوه‌های عالم را طلا کنید، آیا اطمینان دارید که از آنها سوء استفاده‌ای نشود؟»
امام می‌گویند: «نه، اطمینان نداریم.»
می‌گویند: «پس چه اصراری دارید چیزی را که ممکن است موجب خسران شود، یاد بگیرید؟ اما من چیزی را به شما یاد می‌دهم که برایتان خسارتی ندارد و محتاج دیگران هم نمی‌شوید».
این را نشنیده بودم، بعداً از اخوی بزرگ حاج آقا موسی شنیدم و کاملش را برایم بیان کردند.
ایشان می‌گویند آشیخ می‌گفتند اول آیة‌الکرسی می‌خوانید، بعد تسبیحات حضرت زهرا«سلام الله علیها»، بعد سه تا قل هو الله و سه صلوات و سه مرتبه « وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا » ( سوره طلاق، آیات 2 و 3). (کتاب زمزم عرفان، نوشته آیت الله محمدی ری شهری)
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
فاطمه علیهاالسلام، الگویی در همه ابعاد

فاطمه علیهاالسلام، الگویی در همه ابعاد

[h=1]فاطمه علیهاالسلام، الگویی در همه ابعاد[/h]

گاه اشخاص هیچ اثرى از خود نمى‌گذارند و بى نام و نشان مى‌میرند ، گاه هم در روزگار خود اثر مى‌گذارند و پس از مرگ فراموش مى‌شوند و گاه هم اشخاصى پیدا مى‌شوند كه در تمام روزگاران اثر گذارند . وجود تاریخِِی این كسان به یكى از سه گونه است :
* وجود تاریخى مادى.
* وجود تاریخى رفتارى .
* وجود تاریخى نظرى .
وجود تاریخى مادى به گونه هاى مختلف تحقق مى‌پذیرد مانند ادامه وجود با اعقاب و نوادگان و آرامگاه و آثار عینى ملموس همچون آثار هنرى كه از میكل آنژ به جاى مانده كه یكى از اركان ماندگار و عظیم هنر غرب است .
وجود تاریخى رفتارى ، به سنت ها و عادت ها و رفتارهاى متراكمى است كه شخص بنیاد مى‌نهد و ترویج مى‌كند خواه مثبت باشد و خواه منفى . در ادبیات دینى ما به این رفتارهاى متراكم ماندنى « سنت » اطلاق مى‌شود .
وجود تاریخى نظرى هم با وجود شخصیت والا و گرانمایه و معارف بلند انسانى و دینى كه تولید مى‌كند صورت مى‌بندد كه در ابدیت زمان همه را از صاحب نظران گرفته تا افراد عادى به خود و به مواریث معارفى خود مشغول مى‌كند. حضرت مسیح از جهت وجودى و ارسطو از جهت علمى بدینگونه هستند .
خلاصه آنكه برخى افراد قابلیت و استعداد بقا در تاریخ دارند، یا در یكى از ابعاد سه گانه یا در تمام آن ابعاد . حضرت زهراى اطهر علیهاالسلام در هر سه بعد تبلور و تجسم تاریخى دارند:
درباره بعد رفتارى وجود تاریخى حضرت زهرا علیهاالسلام ، به حق مى توان گفت كه آن حضرت از این جنبه شگفتى ساز و دگرگون كننده است ! زن جوانى كه بیش از هجده بهار از عمر او نگذشته بود ، پایه گذار یك سنت ـ رفتار متراكم ـ و مبدل به یك الگوى تمام عیار مى گردد تا آنجا كه امام عصر ( عج ) درباره ایشان مى گوید:
وَفِى ابْنَةِ رَسُولِ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.
انسان شناسان را اصطلاحى است به عنوان «شخصیت اساسى». بنابر این اصطلاح ، حضرت زهرا علیهاالسلام با تجرید (و جدا بودن) از قید و بندهاى فردى، یك سرمشق مطلق مى شود و بدینگونه در جاودانه تاریخ ماندنى مى گردد كه چنین هم شد .
فاطمه علیهاالسلام در پى آن بود كه زن به كرامت انسانى اش پى ببرد، و خود را فداى امیال و هوسهاى دیگران نكند، فاطمه مى خواست كه دامان زن مسلمان و هر آزاداندیش را از هر گونه فساد اخلاق و روابط نامشروع و ضد ارزشهاى دینى پاك نگه دارد​

جامعه شناسان مى گویند سر منشأ اوضاع بحرانى نسل جوان در جهان سوم، خلأ الگوى رفتارى است. در این حیطه حضرت زهرا علیهاالسلام می تواند منجی و مشکل گشا باشد، چرا که آن حضرت الگوی کامل و بی عیب و نقصی است که می تواند سرمشق جامعه باشد.

[h=2]فاطمه، مظهر عفاف و حجاب[/h]فاطمه علیهاالسلام بهترین مظهر عفت و پوشش ‍ زنان مسلمان است؛ زیرا با توجه به این كه فاطمه علیهاالسلام آن بانویى نبود كه كاملا با خارج از خانه قطع رابطه كرده باشد؛ چون تاریخ گواه است كه وى دعوت دیگر زنان را مى پذیرفته ، هم چنین جهت تهیه وسائل روزمره به ویژه در روزهایى كه حضرت على علیه السلام حضور نداشتند بیرون مى رفته ، مرتب به خانه پیامبر صلى الله علیه و آله رفت و آمد مى كرده ، در جنگ احد، به همراه دیگر زنان به مداواى زخمهاى پیامبر صلى الله علیه و آله پرداخته ، و در فتح مكه و حجة الوداع همراه پیامبر صلى الله علیه و آله بوده و پس از شهادت حمزه پیوسته به احد مى رفته، و گاه برخى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله را به همراه آن حضرت به حضور مى پذیرفته ، اما با این حال باز هم بر مسئله عفاف و حجاب زن سخت تكیه مى كرده است.
فاطمه علیهاالسلام در پى آن بود كه زن به كرامت انسانى اش پى ببرد، و خود را فداى امیال و هوسهاى دیگران نكند، فاطمه مى خواست كه دامان زن مسلمان و هر آزاداندیش را از هر گونه فساد اخلاق و روابط نامشروع و ضد ارزشهاى دینى پاك نگه دارد.
از حضرت على علیه السلام روایت شده كه فرمود: ما روزى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله نشسته بودیم ، ایشان فرمود: به من خبر دهید چه چیز براى زنان بهتر است؟ هیچ کس نتوانست جواب حضرت را بگویند و برخواسته پراكنده شدند. من به نزد فاطمه علیهاالسلام آمدم و سؤال را براى او نقل كردم و در ضمن گفتم كه هیچیك از ما جواب رسول خدا را نمى دانستیم ، حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: من جواب سؤال را مى دانم، سپس فرمود: بهترین ویژگی براى زن این است كه هیچ مردى او را نبیند و او هم هیچ مردى را نبیند.
درباره بعد رفتارى وجود تاریخى حضرت زهرا علیهاالسلام ، به حق مى توان گفت كه آن حضرت از این جنبه شگفتى ساز و دگرگون كننده است ! زن جوانى كه بیش از هجده بهار از عمر او نگذشته بود ، پایه گذار یك سنت ـ رفتار متراكم ـ و مبدل به یك الگوى تمام عیار مى گردد​

من به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله برگشتم و گفتم یا رسول الله بهترین چیز براى زن این است كه هیچ مردى او را نبیند و او هم هیچ مردى را نبیند. حضرت با تعجب فرمود: شما كه قبلا این جا حاضر بودید و چیزى نگفتید، پس این جواب را از كجا آوردى؟! گفتم از فاطمه . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: براستى كه فاطمه پاره تن من است .

[h=2]پاسخ به یک شبهه[/h]ناگفته نماند كه این حدیث را هر یك به گونه اى معنى كرده اند كه برخى از آن ها چندان صحیح بنظر نمى رسد، مثلا برخى معتقدند كه مراد فاطمه علیهاالسلام این است كه زن نگاه شهوت آلود به مرد نكند. و همچنین به زن چنین نگاهى نكند. در پاسخ باید گفت: این گونه نگاه كردن براى زن و مرد حرام است نه این كه بهتر آن است كه چنین نگاهى نكند. و با این بیان حدیث را چه جور معنى كنیم ؟ آیا مقصود فاطمه علیهاالسلام این است كه زن هرگز از خانه بیرون نرود، كه این معنى هم صحیح نیست ، زیرا نه تنها این امر امكان ندارد و عملى نیست ، بلكه با خطى مشى و سیره خود فاطمه علیهاالسلام مخالف است . زیرا عرض شد آن حضرت رفت و آمد داشته . پس منظور حضرت از این جمله چیست ؟
بنظر مى رسد كه حضرت زهرا علیهاالسلام تكیه اش بر این بوده كه زن تا مى تواند از حضور غیر ضرورى خود بكاهد و در صورت حضور، از اختلاطهاى نامشروع و گفت و شنودهاى غیر اخلاقى پرهیز كند.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
دلایلی چند بر عصمت سرور زنان دو عالم

دلایلی چند بر عصمت سرور زنان دو عالم

[h=1]دلایلی چند بر عصمت سرور زنان دو عالم[/h][h=2]

برترى زهرای مرضیه بر پیامبران الهی[/h] شكى نیست كه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله، در میان تمام مخلوقات عالم، برترین آنان است و اگر نور پاك او نبود و وى قدم به هستى نمى‏گذاشت، بدون تردید، خداوند متعال دگران را خلق نمى‏كرد. (1)
و از سوى دیگر در احادیثى كه از طریق عامه و خاصه نقل شده، پنج تن آل ‏عبا، همگى نور واحد و در پیشگاه الهى به یك میزان خواهند بود، (2) هر چند برترى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بر دیگران مسلم است.
و در حدیثى رسول خدا مى‏فرمایند: «من برترین انسان جهان براى اولین و آخرین هستم و بعد از من على علیه‏السلام برترین مخلوقات جهان است، بدانید كه اول ما مثل آخر ما و آخر ما مثل اول ما مى‏باشد. (3)
و از سوى سوم از خود پیامبر خدا مى‏خوانیم كه مى‏فرمایند:
«حسن و حسین بهترین انسان روى زمین بعد از من و پدرشان مى‏باشند و مادرشان بهترین زن عالم است.» (4)
و در سایر سخنان پر بار اهل‏بیت مى‏خوانیم كه خداوند انبیا را بر دیگران تفضیل داده و آنان را نیز در مراتب كمال و فضیلت یكسان نیافریده، بلكه چند نفر آنان كه به اولوالعزم معروفند، بر سایر سفیران آسمانى مقدم داشته و اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام را نیز بر این (انبیا اولوالعزم) برترى داده است. (5)
و بالاخره در یك روایتى از امام صادق علیه‏السلام آمده است: تمام پیامبران گذشته براى معرفت حقوق و ولایت ما مبعوث شده‏اند و موظف بوده‏اند ما را بر دیگران مقدم بدانند.(6)
اگر به دقت و بدون ذهنیت این احادیث را مورد نظر قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید كه انبیاى الهى همگى معصوم بودند و اینكه على، فاطمه، حسن و حسین علیهم‏السلام، بعد از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله، از همه‏ى آنان برترند، بدون تردید در تمام فضائل و از جمله‏ى در عصمت بر همه‏ى آنان تفوق دارند.(دقت فرمایید.)
از طرف دیگر در فصل ششم این كتاب روایات متعددى را از طریق اهل سنت و تشیع ملاحظه فرمودید كه اگر على نبود، براى فاطمه علیهاالسلام كفو و همتایى پیدا نمى‏شد، خواه آدم و انسانهاى دیگر.
علما و دانشمندان بزرگ و محققین عالیقدر از این حدیثها نیز، تفوق و برترى على و فاطمه علیهم‏السلام را بر همه‏ى انسانها جز رسول خدا استفاده كرده‏اند. در این صورت براى فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام فوق عصمت ثابت مى‏شود، زیرا به استناد این حدیثها، فاطمه علیهاالسلام برابر على است و چگونه مفروض است كه انسان عاقل، در دو تساوى یكى را بر دیگرى مقدم بدارد؟
اگر به دقت و بدون ذهنیت این احادیث را مورد نظر قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید كه انبیاى الهى همگى معصوم بودند و اینكه على، فاطمه، حسن و حسین علیهم‏السلام، بعد از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله، از همه‏ى آنان برترند، بدون تردید در تمام فضائل و از جمله‏ى در عصمت بر همه‏ى آنان تفوق دارند​

[h=2]گواهى ملائكه بر عصمت فاطمه علیهاالسلام[/h]از روایات متعددى استفاده مى‏شود كه جبرئیل و سایر ملائكه آسمانها، بر حضرت فاطمه علیهاالسلام نازل شده و با وى به مكالمه و مصاحبه پرداخته و در ضمن سخنان خود، در فضائل و مناقب آن بانوى گرامى، مطالبى مى‏گفتند كه عصمت آن بزرگوار از آنها ثابت مى‏شود؛ اینك به دو مورد اشاره مى‏كنیم:
قال رسول ‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: «... ابنتى فاطمه، و انها لسیده نسا العالمین فقیل: یا رسول ‏اللَّه! اهى سیده نسا عالمها؟ فقال: ذاك لمریم بنت عمران، فاما ابنتى فاطمه فهى سیده نسا العالمین من الاولین و الاخرین و انها لتقوم فى محرایها فیسلم علیها سبعون الف ملك من الملائكه المقربین و ینادونها بمانادت به الملائكه مریم فیقولون یا فاطمه! ان اللَّه اصطفیك و طهرك و اصطفیك على نسا العالمین. (6)
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: دخترم فاطمه سرور زنان عالمیان است. از او سئوال شد یا رسول ‏اللَّه! سرور زنان زمان خودش؟ فرمودند: این امتیاز محدود، مربوط به حضرت مریم است، ولى دخترم فاطمه برترین زن عالمیان از اولین و آخرین است. او هنگامى كه در محراب عبادتش قرار مى‏گیرد، هفتاد هزار ملائكه از مقربین درگاه الهى بر او سلام و درود مى‏فرستند و او را مخاطب قرار مى‏دهند، با آن جمله‏اى كه مریم را مخاطب قرار داده بودند، و چنین مى‏گویند: اى فاطمه! خداوند تو را برگزیده و پاك ساخته و تو را بر تمام زنان عالمیان برترى داده است.
و حضرت صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند:
انما سمیت فاطمه محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السما فتنادیها كما تنادى مریم بنت عمران فتقول: یا فاطمه! ان اللَّه اصطفیك و طهرك و اصطفیك على نساء العالمین. فتحدثهم و یحدثونها فقالت ذات لیله: الیست المفضله على نسا العالمین مریم بنت عمران؟ فقالوا: ان مریم كانت سیده نساء عالمها و ان اللَّه عزوجل جعلك سیده نساء، عالمك و عالمها و سیده نساء الاولین و الاخرین. (7)
از این جهت یكى از نامهاى فاطمه «محدثه» بود، كه ملائكه به حضور او مى‏آمدند و مانند مریم با وى سخن مى‏گفتند، از جمله روزى به او گفتند: اى فاطمه! خداوند تو را برگزیده و تو را بر زنان دیگر جهان برترى داده، هم سخنان او را گوش مى‏دادند و هم به وى سخن مى‏گفتند.
فاطمه از ملائكه پرسید: مگر طبق آیه‏ى چهل و دو سوره‏ى آل‏عمران، مریم برترین زن جهان نیست؟ ملائكه گفتند: مریم سرور زنان زمان خود بود، ولكن تو سرور زنان معاصر و اولین و آخرین و حتى سرور زنان عصر مریم هستی.(8)
این دو حدیث كه به عنوان نمونه انتخاب گردید، فاطمه علیهاالسلام را سرور زنان جهان، برگزیده‏ى خدا، همنشین و همصحبت ملائكه و جبرئیل- كه مقربان درگاه الهى- بودند، نامیده است. در این صورت مى‏توان به عصمت زهرا علیهاالسلام تردید كرد؟!

پی نوشت:
1ـ لولاك لما خلقت الافلاك و لو لا على لما خلقتك و لولا فاطمه لما خلقتكما؛ عوالم، ج 11 ص 25 و 26.
2ـ على علیه‏السلام مى‏فرمایند: رسول خدا به منزل ما آمدند، در حالى كه من در خواب بودم، او بعد از مذاكره با دخترش به او فرمودند: «انى و ایاك و هذین و هذا الراقد فى مكان واحد.» یعنى من و تو (دخترم) و این حسن و حسین و اینكه خوابیده (على) در یك مكان و منزله مى ‏باشیم؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 28 ش 367.
3ـ انا سید الاولین و الاخرین و انت یا على! سیدالخلائق بعدى، اولنا كاخرنا و آخرنا كاولنا؛ بحارالانوار، ج 26، ص 316.
4ـ الحسن و الحسین خیر اهل‏الارض بعدى و بعد ابیها و امهما افضل نسا اهل‏الارض؛ بحارالانوار، ج 26، ص 272.
5ـ عن الصادق علیه‏السلام: ان اللَّه فضل انلى العزم من الرسل بالعلم على الانبیا و ورثنا علمهم و فضلنا علیهم فى فضلهم... ؛ بحارالانوار، ج 26، ص 199،
6ـ ما من نبى جا قط الا بمعرفه حقنا و تفضیلنا على من سوانا؛ اصول كافى، ج 1، ص 437.
7ـ عوالم، ج 11، ص 99.
8ـ بحارالانوار، ج 43، ص 78.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
مادر من فاطمه بود

مادر من فاطمه بود

[h=1]مادر من فاطمه بود[/h]

معصومیت مادرم عصمت خداوند بود، حتی زمین هم رخصت می گرفت . عاشقش بودم مثل هر کودک دیگر . اما مادرمان فاطمه بود . آب، آسمان، حتی خشت و گل خانه هم اورا می شناخت . افتخار غلامیش را جبرئیل به دوش می کشید .
مادرم فاطمه بود . بارها سنگ آسیاب را دیده بودم که حیای دستان مادرم شرمگینش کرده بود، حتی خستگی هم به چشمان مادرم می نازید . جدم رسول خدا را روزهاست، ندیده ام و مادرم فاطمه دلتنگ اوست . می ترسم! اما نمی دانم چرا؟ گویی نحوست و شومی، مردم خانه های اطراف را بلعیده . پدرم خسته، خسته، خسته تر زانوانش را به آغوش کشیده . می ترسم! مادر می ترسم . نمی دانم خسته بودم یا بر روی زانوان اسماء خوابم برد که به ناگه غبار و دود و آتش دلم را پریشان کرد . فاطمه افتاده بود، یاعلی، می گفت . مادر من دختر لولاک است .
اما انگار جسارت زمان جان گرفته بود و تازیانه به صورت می کوفت . مادرم افتاده بود و ضجه هایش زیر دست و پا از هم پاشیده وعلی . . . مادرمن افتاده بود و دیگر ندیدمش، خنده هایش مرد و مادر هجده ساله ام به خزان نشست، و دیگر هیچ وقت، راستی قامتش را ندیدم . من آرزومند آغوش بودم، اما نه با یک دست، دلم می خواست با هردو دستانش صورتم را به آغوش بگیرد و به وحشتم پایان دهد . اما آن لحظه که دوباره چشمانش جان گرفت، گفت:
علی چه شده؟ عمامه به سر داشت؟
برادرم، حسن، مرد کوچک من زیر پهلویش گم بود . اما مرد بود . من کوچک می دویدم و می دویدم، کوچه شاهد بود، چه قدر دویدم، چه قدر علی گفتم و فاطمه . اما افتادن من و فاطمه و علی همان و خاک به چشم من شدن همان . پدر من علی بود، مردی که نه در بند می گنجید، نه اسارت نامش را لکه دار می کرد . اما آن روز دست بسته ی پدر بود و حنجره ی سوخته ی مادرم و مادر من فاطمه بود .
«صولت علی آویزه ی گردنش بود»
و آخر این ترس، داستان یتیمی را به شانه هایم نشاند . فاطمه چشم بست و دیگر من پی حسن می دویدم . اما به آستان در نرسیده فرو ریختم و خاکستر گوشه و کنار در به آغوشم کشید . حسن می دوید و حسین مویه کرد​


همین سخن بس بود که فاطمه را بشوراند . در و دیوار خود آن جا بود که آن لحظه درد مرد و استخوان شکسته از هم پاشید و فاطمه می رفت، ولی او غبار کوچه ی بنی هاشم چادرش را می بوسید . نمی دانم صدای مادرم بود یا خشم خدا در حنجری فاطمه، که: سوگند به نامش که اگر علی را رها نکنید، دنیا را ویرانه سازم .
آن گاه انقلاب دیوار مسجد بود که شهادت می داد .
- سلمان نگذار که فاطمه آشوب کند، که اگر او بخواهد قیامت بر پا کند .
مادرم فاطمه بود که با علی شکوه به نزد جدم رسول خدا برده بودند .
- خدایا این جماعت علی را بی کس یافته اند و قصد جانش کرده اند .
مادرم به خانه آمد اما چه آمدنی . از پا افتاد . همه ی دردهایش سرباز کرده بود و دیگر دستانش را دستی نبود . گوشه ی خانه ای که درونش دل سوخته بود، من بودم و روان کوچک خانه ی علی و فاطمه .
نگاه من بود و اشک های مادرم . من کودکی بیش نبودم و می ترسیدم .
و آخر این ترس، داستان یتیمی را به شانه هایم نشاند . فاطمه چشم بست و دیگر من پی حسن می دویدم . اما به آستان در نرسیده فرو ریختم و خاکستر گوشه و کنار در به آغوشم کشید . حسن می دوید و حسین مویه کرد .
- علی جان بیا . . . علی جان بیا .
صورتم خیس بود و می سوخت، ولی علی را می دیدم . شاید پا برهنه بود، اما افت و خیزش را می دیدم . پهنای صورتش در ناله غرق بود و می لرزید و خون گریه می کرد .
فاطمه را صدا زد . ام ابیها خواند، صدیقه خواند، طاهره خواند، بتول خواند، زهرا خواند، خواند . . . خواند خواند . . . .
« و مادر من فاطمه بود»
 
بالا