[ حضرت حجت عج ] انتظار،دیدار، ظهور...

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]«انتظار»، همین دوستی و دشمنی است[/h]

یکی از سفارشات مهمی که معصومان علیهم السلام برای در امان ماندن از فتنه های دوران غیبت داشته اند، تمسک به اصل تولی و تبری (1) است. آن چه مسلم است این دو عنوان با هم و در کنار همند و یکی بدون دیگری ناقص و بی فایده است.

[h=2]تشیع مکتب عشق[/h]از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است كه پایه و زیر بناى اصلى آن محبت است. از زمان شخص نبى اكرم صلی الله علیه و آله كه این مذهب پایه گذارى شده است زمزمه محبت و دوستى بوده است.
گروهى را در گرد امام على علیه السلام مى‏بینیم كه شیفته او و گرم او و مجذوب او مى‏باشند. از این رو تشیع مذهب عشق و شیفتگى است. تولّاى امیرالمومنین علیه السلام مكتب عشق و محبت است. عنصر محبت در تشیع دخالت تام دارد و تاریخ تشیع با نام یك سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است.
امام على علیه السلام همان كسى است كه در عین اینكه بر افرادى حدّ الهى جارى مى‏ساخت و آنها را تازیانه مى‏زد و احیاناً طبق مقررات شرعى دست یكى از آنها را مى‏برید، باز هم از او روی بر نمى تافتند و از محبتشان چیزى كاسته نمى‏شد. او خود مى‏فرماید:
اگر با این شمشیرم بینى مۆمن را بزنم كه با من دشمن شود، هرگز دشمنى نخواهد كرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم كه مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زیرا كه این در گذشته و بر زبان پیغمبر امّى جارى گشته كه گفت: یا على! مۆمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمى‏دارد.(2)
امام على علیه السلام مقیاس و میزانى است براى سنجش فطرتها و سرشتها. آن كه فطرتى سالم و سرشتى پاك دارد از وى نمى‏رنجد ولو اینكه شمشیرش بر او فرود آید، و آن كه فطرتى آلوده دارد به او علاقه‏مند نگردد و لو اینكه احسانش كند، چون على علیه السلام جز تجسم "حقیقت" چیزى نیست.(3)

[h=2]روی دیگر سکّه عشق[/h]بنابراین مقیاس فطرت سالم و سرشت پاک دوستی با امام على علیه السلام و دشمنی با دشمنانش است. رسول گرامى اسلام صلی الله علیه و آله در این زمینه مى فرماید:
هر كه دوست دارد بر كشتى نجات بنشیند و به دستگیره استوار چنگ آویزد و ریسمان محكم خدا را بگیرد، باید بعد از من على را دوست بدارد و با دشمنش دشمنى ورزد و از پیشوایان هدایت كه از نسل اویند پیروى كند.(4)
دوستیها و دشمنیهاى آدمى مبدأ همه كنشها و واكنشها و تأثیر و تأثرهاى او و تعیین كننده منش و روش او در زندگى فردى و اجتماعى است و نجات و رستگارى یا سقوط و گمراهى هر انسانى بستگى تامّ و تمامى به این موضوع دارد كه او در زندگى خود دل به چه كسى یا چه چیزى بسته و سر به ولایت كه سپرده است​

[h=2]دوستی و دشمنی همه دین است[/h]اگر چه «تولّى» و «تبرّى» در اصطلاح از فروع دین برشمرده شده اند، اما از مجموعه معارف اسلامى، به ویژه آموزه هاى مكتب اهل بیت علیهم السلام چنین بر مى آید كه این دو موضوع نه فرع دین بلكه همه دین و تمامیت ایمان اند و به بیان دیگر دین و ایمان چیزى جز دوستى ورزیدن و بیزارى جستن به خاطر خدا نیست.
فضیل بن یسار نقل مى كند:
از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: آیا دوستى و دشمنى از ایمان است؟ فرمود: آیا ایمان جز دوستى و دشمنى است؟(5)
در روایت دیگرى، امام صادق علیه السلام مى فرماید:
آن كس كه براى خدا دوستى بورزد، براى خدا دشمنى كند و براى خدا ببخشد، از كسانى است كه ایمان او كامل شده است.(6)
و باز مى فرماید:
كسى كه دوستى و دشمنى اش براساس دین نباشد، دین ندارد.(7)
همچنین از آن حضرت نقل شده است كه:

رسول خدا، كه درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد، به یارانش فرمود: استوارترین دستاویزهاى ایمان كدام است؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند. بعضى گفتند: نماز، بعضى گفتند: زكات؛ بعضى گفتند: روزه؛ بعضى گفتند: حج و عمره و بعضى گفتند: جهاد. پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: براى همه آنچه گفتید فضیلتى است، اما استوارترین دستاویزهاى ایمان نیست، بلكه استوارترین دستاویز ایمان، دوستى در راه خدا، پیروى كردن از اولیاى خدا و بیزارى جستن از دشمنان خداست.(8)
این همه نیست مگر به دلیل آنكه دوستی ها و دشمنی هاى آدمى مبدأ همه كنش ها و واكنش ها و تأثیر و تأثرهاى او و تعیین كننده منش و روش او در زندگى فردى و اجتماعى است و نجات و رستگارى یا سقوط و گمراهى هر انسانى بستگى تامّ و تمامى به این موضوع دارد كه او در زندگى خود دل به چه كسى یا چه چیزى بسته و سر به ولایت كه سپرده است.
با توجه به اهمیت تولّى و تبرّى و نقشى كه این موضوع در زندگى فردى و اجتماعى اهل ایمان دارد، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعددى به بحث از دو موضوع یادشده پرداخته اند، تا آنجا كه در برخى از مجموعه هاى روایى شیعه بابى با عنوان «الحبّ فى اللَّه و البغض فى اللَّه» به این موضوع اختصاص یافته است. با مرور اجمالى این روایات در مى یابیم كه در تفكر اسلامى، پذیرش ولایت و سرپرستى اهل بیت علیهم السلام محور همه دوستیها و مخالفت با ولایت آنها محور همه دشمنیهاست. و از این رو اهل ایمان موظفند با هر آنكه دوستى و ولایت اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته دوستى و با هر آنكه از در دشمنى با این خاندان وارد شده اند، دشمنى كنند.(9)

[h=2]دشمنان امروزی را بشناسیم[/h]بنابراین مى توان گفت از آنجا كه عصر حاضر، عصر امامت و ولایت امام مهدى علیه السلام است و ایشان حجت الهى در زمان هستند ما از یك سو وظیفه داریم كه به ریسمان ولایت مهدوى چنگ زنیم و همه مناسبات فردى و اجتماعى خود را براساس خواست و رضایت او سامان دهیم و از سوى دیگر مكلفیم كه از تمسك به ولایت دشمنان آن حضرت خوددارى كنیم و از هر آنچه كه در تقابل با این ولایت است بیزارى جوییم.
اگر چه «تولّى» و «تبرّى» در اصطلاح از فروع دین برشمرده شده اند، اما از مجموعه معارف اسلامى، به ویژه آموزه هاى مكتب اهل بیت علیهم السلام چنین بر مى آید كه این دو موضوع نه فرع دین بلكه همه دین و تمامیت ایمان اند و به بیان دیگر دین و ایمان چیزى جز دوستى ورزیدن و بیزارى جستن به خاطر خدا نیست​

بدون تردید امروز فرهنگ و تمدن برخاسته از «اومانیسم»، «سكولاریسم» و «لیبرالیسم» غربى كه با خوى استكبارى و برترى طلبى خود در پى حاكمیت بخشیدن ولایت خود بر سراسر جهان است در تقابل جدى با فرهنگ ولایت محور شیعى و آرمان «حقیقت مدار»، «معنویت گرا» و «عدالت محور» مهدوى قرار دارد و از این رو بر همه متمسكان به ولایت مهدوى لازم است كه از این فرهنگ و تمدن بیزارى جویند و با سلطه طلبى آن مقابله كنند.(10)

[h=2]دستاویزی برای روزهای سرگردانی[/h]بر این اساس، اهل بیت علیهم السلام در مورد وقتی که مومنان گرفتار حیرت و سرگردانی غیبت حجت الهی شوند و در شرایط طاقت‌فرسای دینداری در معرض امتحان الهی قرار می‌گیرند، می فرمایند:
«طُوبَى لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّكِینَ بِحُبِّنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا؛ خوش به حال آن دسته از شیعیان ما كه در غیبت قائم ما چنگ به دوستى ما زده، و بر محبت ما ثابت می‌مانند و از دشمنان ما بیزارى می‌جویند.»(11)
همچنین می‌فرمایند: «فَإِنْ أَصْبَحْتُمْ یَوْماً لَا تَرَوْنَ مِنْهُمْ أَحَداً فَاسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ انْظُرُوا السُّنَّةَ الَّتِی كُنْتُمْ عَلَیْهَا فَاتَّبِعُوهَا وَ أَحِبُّوا مَنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ وَ أَبْغِضُوا مَنْ كُنْتُمْ تُبْغِضُونَ ...؛ اگر روزى هیچ كس از اولاد امام حسین را نبینید، از خداوند روشنائى كسب كنید و به طریقه‏ و سنتی كه عمل می‌کردید (مذهب تشیع) توجه نموده از آن پیروى نمائید و هر كه را دوست داشتید، دوست بگیرید و هر آن كس را كه دشمن می‌دارید، به دل دشمن دارید...»(12)

پی نوشت:
1) تولّى و تبرّى؛ یعنى انسان از لحاظ عاطفى، قلب خود را از محبت و علاقه خدا، پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام و جانشینان به حق آنان (فقیهان) و مۆمنان پر كند و در عین حال، بغض و كینه دشمنان آنها را به دل بگیرد و از نظر سیاسى و اجتماعى، سرپرستى، رهبرى، دوستى و حكومت الهى را بپذیرد و از حكومت دشمنان اسلام دورى جوید.
2) نهج البلاغه، حکمت 42
3) مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏16، ص: 242
4) شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، ص292، ح43
5) کلینی، کافی، ج 2، ص 125
6) همان، ص 124
7) همان، ص 127
8) همان، ص 125-126
9) ابراهیم شفیعی سروستانی، ماهنامه موعود، شماره 46
10) ابراهیم شفیعی سروستانی، انتظار باید ها و نباید ها، ص 112
11) صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 361، ح5
12) همان، ص 328، ح8
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
*مهر عالم آرا*
ای مهر عالم آرا تا کی تو در سحابی
عالم ز مقدم خود بنمای آفتابی
از رخ نقاب غیبت بردار تا جهانی
گردد چو روز روشن بنمای خود ثوابی
بنگر که ظلم و فتنه بنموده است طغیان
پا در رکاب بنمای تو نجل بوترابی
گل ها شده خزانی تنها شده روانی
تو یار مهربانی آخر بده جوابی
تا کی در انتظارت هر جمعه ندبه خوانیم
بر دیده ها قدم نه بنشین کنار آبی
ای نور دیدگانم باشد ز خاک راهت
بر ما نظاره ای کن تا پای در رکابی
در انتظار رویت صبح ومساء سرآمد
کی از سبو و دستت نوشیم جرعه آبی
مهدی{عج} به جان زهرا{س} بر ما نمای لطفی
تو جلوه ی جلالی هم رحمت و سحابی
خوش آن دمی که روشن گردند دیدگانم
زان طره ی چلیپا زان روز آفتابی
ای نور چشم نرجس رخ بر متاب ازما
بنما نظر که گیریم از دیدگان گلابی
بر قلب نازنینت تیر سه شعبه آید
از نا کثین امت تا کی تو در حجابی
یابن الحسن{ع} قدم نه بر دیده ی رهائی
باشد مرا همین بس از بهر کامیابی
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]انتظار، و بهداشت روانی بشر امروز[/h]

حبّ به ذات و میل به جوشش درونی برای دستیابی به برترین ها، مبدأ همه ی فعل و انفعالات انسانی است، اما علیرغم تلاش فراوان انسان محبوس در عصر غیبت برای کسب راحتی و امنیت که منجر به رشد و رسوخ گسترده ی تکنولوژی در زندگی فردی و اجتماعی شده است، تنش ها و تزاحمات زندگی مادی آن چنان آرامش ساحت زندگی بشری را تحت الشعاع قرار داده است که رنجوری روان با همه ی شدت و ضعفی که دارد از جمله بیماری های شایع قرن اخیر به شمار می آید.
تنیدگی (استرس)، به معنای نبود آرامش درونی، زمانی در فرد رخ می دهد که فشارهای روانی به آستانه عدم تحمل انسان برسد و شخص نتواند به دلیل عدم آمادگی برای مواجهه با تنش ها، با آن کنار آمده و واکنشی مطلوب بروز دهد. این که دنیای مادی دنیای تزاحمات می باشد امری است بدیهی که نیاز به اثبات ندارد اما آنچه به زندگی انسان ها تشخص می دهد نوع نگرشی است که نسبت به فرجام خود دارند که نتیجه آن، نحوه تعامل و گذر از این عوامل و موانع برای رسیدن به آن هدف نهایی می شود.
در این رهگذر، بهداشت روانی در مقابل تنیدگی، اصطلاحی است که طبقی از مفاهیم ضمنی را دربر دارد که نه تنها نشان دهنده ی فقدان نشانه های بیماری روانی، بلکه بیانگر وجود ویژگی های مثبتی از قبیل خویشتن پذیری، انسجام شخصی و خود شکوفایی است.[1]

[h=2]راهی مطمئن برای آرامش روانی[/h]نگاهی اجمالی به بینش توحیدی می رساند که آرامش روانی با نگرش های دینی ارتباط تنگاتنگ دارد به شکلی که با افزایش مرتبه ی دینداری، آرامش روانی هم رشد صعودی می یابد. بنابراین آرامش نیز امری نسبی و ذو مراتب است که متضمن همسویی ظریف و دقیق ابعاد مختلف وجودی انسان با جهان پیرامون است، به گونه ای که هر چه این همراهی بیشتر در جهت موافق اهداف غایی نظام آفرینش باشد، دستیابی به مراتب بالاتر آرامش نیز میسرتر خواهد شد.
"هُوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّكینَةَ فی قُلُوبِ الْمُۆْمِنینَ لِیَزْدادُوا إیماناً مَعَ إیمانِهِمْ و لله جُنودُ السَمّاواتِ وَ الارضِ"[2]
او كسى است كه آرامش را در دلهاى مۆمنان نازل كرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و سپاه زمین و آسمان ها همه لشکر خداست.
اندیشه ناب مهدویت به دلیل زیر بنای توحیدی و عقلانیت محضی که دارد، منتظر را از قید اسارت تعصب ها، غرایز و قوانین خود ساخته بشری رهایی می بخشد و تکامل فکر و بلوغ خردورزی را برای او به ارمغان می آورد​

علامه طباطبایی پس از تعریف ایمان و توجه به مراتب آن، درباره ی ارتباط ایجاد و افزایش آرامش در دلهای مۆمنین با افزایش ایمان می فرماید، اینکه فرمود: «تا ایمان خود را زیاد كنند» شدت یافتن، ایمان به چیزى است، چون ایمان به هر چیز، عبارت است از علم به آن به اضافه التزام به آن، به طورى كه آثارش در عمل ظاهر شود، و معلوم است كه هر یك از علم و التزام مذكور، امورى است كه شدت و ضعف مى پذیرد، پس ایمان كه گفتیم عبارت است از علم و التزام، نیز شدت و ضعف مى پذیرد. بنابراین معناى آیه این است كه: «خدا كسى است كه ثبات و اطمینان را كه لازمه مرتبه اى از مراتب روح است در قلب مۆمن جاى داد، تا ایمانى كه قبل از نزول سكینت داشت بیشتر و كامل تر شود.[3]

[h=2]کلید امیدبخش زندگی[/h]اکنون از خلال توجه و تمسک به پیوند آرامش و ایمان در آیه شریفه، گریزی می زنیم به اصل اصیل "انتظار" در باور مهدویت و پتاسیل های مثبت نهفته ی در آن، که در صورت تبلور عملی بایسته های آن در زندگی، دستیابی به سلامت روان را ممکن خواهد ساخت.
انتظار فراتر از معانی لغوی مثل چشم به راه بودن ،امید به انجام کار و درنگ نمودن، متضمن معنایی است که در بطن معنای لغوی آن نهفته است.
انتظار حالتی روحی و نفسانی است که موجب آمادگی برای آنچه انتظارش را می کشند، می شود و ضد آن یأس و ناامیدی است و لذا هر قدر انتظار شدیدتر باشد آمادگی نیز بیشتر می شود.[4]
با این توصیف انتظار فرایندی است که ریشه در درون انسان دارد و این احساس درونی باعث جهت دهی به رفتارها و واکنش های شخص منتظر می شود، زیرا او به وجود نقص و نارسایی در امری پی برده است که روح و روان، خواهان رفع آن و رسیدن به وضعیت مطلوب می باشد. چنین نیروی انگیزشی، بسته به شدت و قوتی که دارد، امید را در فرد زنده کرده و او را به تلاش و تکاپو وا می دارد.
[h=2]

انتظار سالم و مولفه های آرامش روانی[/h]انتظار به عنوان یک باور و اعتقاد، افزون بر تاثیرگذاری شناختی، رفتار را هم متاثر می سازد که این تاثر شناختی و رفتاری، ثمره ی مولفه هایی ست که با "انتظار" پیوندی نا گسستنی دارند و در فرد منتظر ایجاد امنیت و آرامش روانی می کند. تحقق این آرامش نتیجه ای است که در ساختار یک انتظار سالم و درست وجود دارد که به بخشی از آن ها اشاره می شود:
1- امید آفرینی
امید حالت حاکم بر تمام فعالیت های ذهنی و رفتاری شخص منتظر است و این حاکمیت به گونه ای است که انگیزه حرکت به سمت رشد و توانمندی برون رفت از موانع و سختی ها را در شخص به وجود می آورد.
در کنار درک تمام ناملایمات و تلخی ها امید به آینده ای روشن است که از عمق جان انسان ها سرچشمه می گیرد و آن ها را به تکاپو وا می دارد. ریشه انتظار، شکست ها، تشویش ها، رسیدن به منتهای ناپاکی ها و نابخردی ها نیست، ریشه انتظار امید به آینده ای روشن است. انسان های مومن هرگز امید خویش را از دست نمی دهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهوده گرایی نمی شوند.[5]
همین عنصر امید است که از شخص منتظر فردی خستگی ناپذیر ساخته تا تحت هر شرایطی به وظیفه خود عمل نماید زیرا او می داند که مسئولیت پذیری از جمله اموری است که رضایت امام منتظر عجل الله فرجه را جلب می کند در نتیجه انجام وظایف را در دستور کار خود قرار می دهد.[6]
2- بینش بخشی
اندیشه ناب مهدویت به دلیل زیر بنای توحیدی و عقلانیت محضی که دارد، منتظر را از قید اسارت تعصب ها، غرایز و قوانین خود ساخته بشری رهایی می بخشد و تکامل فکر و بلوغ خردورزی را برای او به ارمغان می آورد. ارتباط جدایی ناپذیر تفکر مادی و غیرمادی شخص منتظر با بینش توحیدی، پشتوانه ای از اطمینان به قدرت برتر است و در نتیجه آرامش را برای شخص منتظر به دنبال دارد.
3- هدف آفرینی
انتظار به دلیل خاصیت هدف بخشی که دارد نگرانی و ترس از رنج آینده ی مبهم را می گیرد زیرا در منطق انتظار، هدف غایی رسیدن به اوج بندگی و رسیدن به جهانی سرشار از ارزش های انسانی تحت لوای صالحین است.
"وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ" [7]
و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.
عقیده به ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه و انتظار قیام او را در سر داشتن و در پی زمینه سازی حکومت جهانی و عدل گستر او بودن به منتظران وسعت فکر و اندیشه جهانی می دهد.
"یطهر الله به الارض من کل جور و یقدسها من کل ظلم... فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها و وضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم احدا احدا"[8]
اشتیاق برای کسب محبت و رضایت امام عصر عجل الله فرجه مانند یک کاتالیزور عمل کرده و فرد منتظر را به چنان شوق و زنده دلی می اندازد که این احساس خوب و شعف وصف ناپذیر در همه ابعاد زندگی او تاثیر گذاشته که از ره آوردهای این انبساط خاطر، ایجاد آرامش روانی می باشد​

4- بهجت افزایی
اشتیاق برای کسب محبت و رضایت امام عصر عجل الله فرجه مانند یک کاتالیزور عمل کرده و فرد منتظر را به چنان شوق و زنده دلی می اندازد که این احساس خوب و شعف وصف ناپذیر در همه ابعاد زندگی او تاثیر گذاشته که از ره آوردهای این انبساط خاطر، ایجاد آرامش روانی می باشد. ایجاد تثبیت و تقویت روز افزون این ارتباط الهی، اطمینان قلبی و آرامش بیشتری را به همراه خواهد داشت. سهیم بودن در یک تحول اصلاح گرانه ی فراگیر که دامنه آن عالم درون و بیرون را در بر می گیرد، احساس بسیار خوشایندی در فرد ایجاد می کند.
در یک جمع بندی از میان علائم سلامت روان در افرادی که از امنیت روحی و روانی برخوردار هستند، می توان به این موارد اشاره نمود:
- از تمام قابلیت های خود استفاده می کند.
- می داند کیست و به کجا می رود.
- درک صحیح از واقعیت داد.
- به امور بیرون از خود نیز توجه دارد.
- خود و دیگران را آنگونه که هستند می پذیرد.
- نیاز به خلوت و استقلال دارد.
- نوع دوست است.
- مردم گرا می باشد.
- در برابر فرهنگ پذیری مقاومت دارد.[9]

پی نوشت:
1) ولف دیوید، روان شناسی دین، محمد دهقانی، تهران، رشد، 1386، ص 350
2) فتح / 4
3) طباطبائى، محمدحسین، المیزان، محمّدباقر موسوى همدانى، ج18 قم: دفتر انتشارات اسلامى، بى تا. ص 387- 388
4) موسوی اصفهانیف سید محمد تقی مکیال المکارم، انتشارات مسجد مقدس جمکران
5) مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی عج، انتشارات صدرا
6) طاهریف حبیب الله، سیمای آفتاب، انتشارات زائر
7) قصص / 5
8) بحارالانوار ج 2 ص 322-321، ح 29
9) دوان، شولتس، ترجمه گیتی خوشدل، روان شناسی کمال الگوی شخصیت سالم، نشر پیکان
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]مراقب باشیم انتظار ما انتظار یهودی نباشد![/h]


فرازی از سخنرانی آیت الله حائری شیرازی: «همین انتظار كه امروز ما نسبت به حضرت مهدی (عج) داریم، یهود نسبت به پیامبر اسلام داشتند. یهودیان بر اساس همین انتظار به سوی مدینه روانه شدند و در اطراف آن خیبر، فدك و... سكنی گزیدند تا به هنگام ظهور پیامبر آخر الزمان نخستین بیعت كنندگان با او باشند... اما وقتی پیامبر موعود به رسالت مبعوث شد، نه تنها با او بیعت نكردند، بلكه در مقابل انجام رسالتش خدعه، توطئه و صف آرایی كردند.
آنها گمان می كردند كه فاصله شان با پیامبر فاصله زمانی است، در حالیكه با آن حضرت، فاصله ی اخلاقی داشتند.
فاصله ی ما با مهدی موعود (عج) نیز فاصله ی اخلاقی و معنوی است این فاصله اگر برداشته نشود، دیر یا زود ما را از امام زمانمان جدا خواهد ساخت...
و در مقابل چه بسیار كسانی كه در ظاهر از بی خبران بسیار دورند، اما به دلیل آگاهی و پاكی درونی در واقع با امام عصر (عج) نزدیكند و پس از ظهورش بلافاصله به او می پیوندند.»
آری، یهودیان مدینه به دیگران همچون محرومان و بی خبران می نگریستند، اما خود از بیعت با پیامبر موعود بازماندند، چرا كه با آن حضرت فاصله ی اخلاقی داشتند. در مقابل سلمان ها و اویس ها كه در ظاهر از دوران و بی خبران
بودند، پس از بعثت پیامبر خود را به پیامبر رساندند و بیعت كردند، چون فاصله ی معرفتی و اخلاقی را در نوردیده بودند. اما فاصله ی ما با امام زمان (عج) چقدر است؟ خدا كند ما به سرنوشت یهودیان مدینه دچار نشویم...
امام مهدی علیه السلام: «وَ لَوْ اَنَّ أشیاعَنا وَ فَقَّهُمُ اللّه ُ لِطاعَتِهِ، عَلى اجْتِماعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ، لَما تأخَرَّ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقائنا، وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمْ السَّعادَةُ بِمُشاهِدَتِنا، عَلى حقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ إلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نُكْرِهُهُ.» ؛ (بحارالانوار 53، 177 ) از امام زمان علیه السلام نقل شده كه فرمود: اگر دلهاى شیعیان ما ـ كه خداوند آنان را براى اطاعت خودش موفق كند ـ در وفا كردن به پیمانشان یكى بود هرگز سعادت و ملاقات ما از آنان به تأخیر نمى افتاد، بلكه سعادت دیدار با ما همراه با شناخت و صداقت براى آنان زود به دست مى آمد، چیزى جز كارهاى ناشایست آنان ما را از ایشان محبوس نمى سازد.
ارتباط با امام (عج) از راه دعا به ویژه دعاهای زیبایی؛ مانند دعاى ندبه، زیارت آل یاسین، دعاى عهد، دعای فرج و... که از طرف بزرگان بسیار توصیه شده است​

[h=2]چه کنیم که ما نشویم یهودیان مدینه ؟![/h]گرچه آن حضرت از نظر ما غایب است، اما به ما اشراف و آگاهی دارد و بر اعمال و رفتار ما ناظر است. بنابراین، تمام وظایفی که قرآن مجید و پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (علیهم السلام) برای یک فرد مسلمان تعیین و بیان فرموده اند در زمان غیبت نیز متوجه ما است که همه این وظایف را می توان در یک جمله خلاصه کرد و گفت بزرگ ترین وظیفه شیعیان در عصر غیبت انتظار فرج و ظهور دولت جهانی حضرت مهدی (عج) است. اما با عنایت به این که انتظار فرج یک شعار نیست، بلکه یک فرهنگ است و مجموعه ای از وظایف و تکالیف است که باید عملی شود تا یک فرد، منتظر حقیقی مولا و امام خود باشد. ما در این جا به طور خلاصه به بخشی از آنها اشاره می کنیم:
1. معرفت و شناخت کامل دین یعنی در بخش عقاید، اخلاق، احکام و وظایف، منتظر باید تفکر اسلامى خویش را سامان داده و وضعیت روحى و ایمان درونى خود را تقویت کند.
2. مطالعه در جهت معرفت و شناخت هر چه بیشتر امام‏ زمان (عج).
3. پیروی کامل از قرآن و فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان نزدیک ترین افراد به پیامبر اکرم (ص) و آگاه ترین افراد از حقایق دین.
4. اطاعت از نایبان بر حق امام زمان (مراجع معظم تقلید به ویژه ولى فقیه) و همراه و هم‏گام با آنان و زمینه ظهور را فراهم کردن.
5. اتحاد و همبستگی با دیگر مسلمانان به ویژه شیفتگان و منتظران واقعی آن حضرت.
6. کسب آمادگی فکری و فرهنگی جهت آشنا ساختن مردم با حقایق دین و مقابله با خرافات، شبهات و گرایش های انحرافی.
7. امیدوارى بر قیام و انقلاب آن حضرت و امید دادن به دیگران و زنده نگه داشتن امید به گشایش همه امور.
8. رعایت تقوا ، خود را در محضر خدا دانستن، ترک گناه و خشکانیدن زمینه گناه در جامعه.
9. توجه قلبی امام عصر (عج) در شبانه روز و او را مطلع از اعمال خود دانستن و اسوه قرار دادن امام.
10. ارتباط با امام (عج) از راه دعا به ویژه دعاهای زیبایی؛ مانند دعاى ندبه، زیارت آل یاسین، دعاى عهد، دعای فرج و... که از طرف بزرگان بسیار توصیه شده است.
از امام زمان علیه السلام نقل شده كه فرمود: اگر دلهاى شیعیان ما ـ كه خداوند آنان را براى اطاعت خودش موفق كند ـ در وفا كردن به پیمانشان یكى بود هرگز سعادت و ملاقات ما از آنان به تأخیر نمى افتاد، بلكه سعادت دیدار با ما همراه با شناخت و صداقت براى آنان زود به دست مى آمد، چیزى جز كارهاى ناشایست آنان ما را از ایشان محبوس نمى سازد​


11. صبر کردن در برابر آزار و تکذیب و سایر محنت ها و سفارش به حق و صبر و مبارزه همه جانبه در برابر دشمن. 12. ایجاد محبت امام ‏عصر (عج) در دل دیگران در میان مردم با ذکر احادیث، کرامات، مناقب و فضایل واقعی و معتبر ایشان و عنایت او به مردم به عنوان امام مهربان و دلسوز.
13. تقویت و بزرگ داشت شعائر اسلامی؛ نظیر حج و عمره و مجالس مذهبی برای آشنایی با معارف اسلام.
14. دلبستگی و محبت به امام (علیه السلام) و اظهار اشتیاق به نزدیک شدن به آن حضرت با مداومت در انجام امور خیر و ثواب، مخصوصا به نیابت از ایشان؛ نظیر بنا های عام المنفعه، اطعام مساکین، پرداخت صدقه براى سلامتى آن عزیز و یا حواله نمودن ثواب‏هایى براى آن حضرت.
15. آماده سازی محیط برای تشکیل حکومت عدل جهانی و اجرای عدالت و ریشه کن شدن درخت ستم.
16. جلوگیری از نفوذ شیطان های داخلی و خارجی در دین و فرهنگ و ملیت و آب و خاک. بیزاری جستن از دشمنان امام و خالص کردن حب و بغض ها.
17. اهتمام در ادای حقوق برادران دینی و دفاع و یاری شیعیان واقعی.
اینها بخشی از وظایف ما در زمان غیبت است.
برای آگاهی بیشتر می توانید رجوع کنید به: مکیال المکارم، ج 2، موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، بخش 8، "تکالیف عصر غیبت" (که به هشتاد وظیفه و تکلیف در عصر غیبت اشاره شده است).
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
//

//

[h=1]انتظار در مکتب اهل بیت(علیهم‌السلام)[/h]

ظهور منجی آخر الزمان، اندیشه‏ای جهانی است که بشر را بر محور انتظار گرد می‏آورد. فارغ از آنچه دیگران به عنوان منجی بدان امید بسته‏اند، امّت اسلامی براساس آموزه‏های نبی مکرم اسلام‏ صلی الله علیه و آله و سلم مصداق منحصر منجی آخر الزمان را وجود مبارک مهدی(عج) می‏دانند؛ امّا در میان همین امّت، گروهی درس مهدویت را درمکتب نورانی عترت پیامبر بزرگ اسلام آموخته‏اند و دسته‏ای علم را از غیر اهلش گرفته و به باوری ابتر راه یافته‏اند.


انتظار پیروان اهل بیت عصمت و طهارت با انتظار دیگران تفاوتی عمیق دارد، چون فرقه ناجیه در انتظار طلوع شمس موجود مستور است و دیگران منتظر ستاره معدوم. به اعتقاد راسخ ما، مهدی موعود، موجود است؛ امّا در پندار دیگران فقط موعود است نه موجود. تفاوت معنی انتظار در دو طیف مزبور، همان فاصله میان موجود معدوم است که نمی‏توان مرز آن را تحدید کرد، زیرا یکی دل به نقش ماه خوش داشته و دیگری به نظاره آن چشم از آسمان پر کرده است و ماه را در سپهر یافته و به انتظار اوج، فرازمندانه عروج می‏کند:
دلا خود را در آیینه، تو کژ بینی هر آیینه تو کژ باشی نه آیینه، تو خود را راست کن اول
یکی می‏رفت در چاهی، چو در چَه دید او ماهی مه از گردون ندا کردش من این سویم، تو لا تعجل
مَجو مه را درین پستی که نبود در عدم هستی نروید نیشکر هرگز، چو کارد آدمی حنظل(1)

در تبیین معنی حقیقی انتظار، روایات متعددی هست؛ از آن جمله روایتی است که ابوبصیر از حضرت صادق(علیه‌السلام) چنین نقل می‏کند: لیُعدَنّ اَحَدُکم لخروج القائم ولو سهماً….(2) بر این اساس آن که بخواهد به واقع منتظر وجود مبارک آن حضرت باشد، لازم است خویشتن را مهیا سازد، اگرچه با آماده کردن یک تیر باشد.
تأمل در این روایت شریف می‏فهماند که انسان تا مرد میدان جهاد و مبارزه نشود، نمی‏تواند خویشتن را در زمره منتظران راستین آن حضرت بداند و این، همان معنای بلندی است که در ادعیه نورانی شب‏های ماه مبارک رمضان به آن اشاره گردیده است:و قتلاً فی سبیلک مع ولیّک فوفّق لنا.(3)
در عرصه جهاد علمی، مسلح شدن به سلاح قلم و تیغ سخن و در عرصه عملی تجهیز به اسلحه رزم و آموختن شیوه‏های نوین آن، لازمِه انتظار حقیقی است، حال آن که میان این دو عرصه را جمع کند و به سلاح مناسب هر یک مسلح شود به اجر هر دو جهاد نایل می‏شود، (طوبی لَهُم وحُسنُ مَءاب). البته بخش مهمّ پیروزی آن حضرت مرهون رشد فرهنگی جامعه بشری است​

آن که خویش را خواهان ظهور حضرت ولی‏عصر(عج) می‏داند و امید اصلاح امور را از آن حضرت دارد؛ امّا خود اهل جهاد نیست، سخن به گزاف گفته و در حقیقت، نه منتظر که منزوی از ایشان است، زیرا در انتظارِ گشایش رایگان دشواری‏ها به دست امام عصر(عج) است و می‏خواهد که در این مسیر دچار هیچ رنجی و متحمل هیچ هزینه‏ای نگردد، در حالی که انتظار حقیقی ظهور آن حضرت به معنی آماده‏سازی عِدّه و عُدّه در تمامی زمینه‏ها از جمله مسائل نظامی و جهاد در راه خداست.
به قطع، پس از ظهور، آن حضرت با جنگ روبه‏رو خواهد بود، پس کسانی توان یاری‏اش را خواهند داشت که کارآزموده این میدان باشند و اگر کسی اهل کارزار نباشد کار او زار است.
در عرصه جهاد علمی، مسلح شدن به سلاح قلم و تیغ سخن و در عرصه عملی تجهیز به اسلحه رزم و آموختن شیوه‏های نوین آن، لازمِه انتظار حقیقی است، حال آن که میان این دو عرصه را جمع کند و به سلاح مناسب هر یک مسلح شود به اجر هر دو جهاد نایل می‏شود، (طوبی لَهُم وحُسنُ مَءاب)(4). البته بخش مهمّ پیروزی آن حضرت مرهون رشد فرهنگی جامعه بشری است.
نتیجه آنکه معنای عمیق انتظارِ موجودِ موعود در مکتب اهل بیت(علیهم‌السلام) از سویی اقتدا به سنت امامان هدایت(علیهم‌السلام) و از سوی دیگر، مسلح بودن یا مسلح شدن به سلاح علم و ایمان برای مجاهده در راه خداست.
این عبادت والا، عرصه‏های گوناگونی دارد که در هر یک عنصر انتظار تجلی خاصی دارد و به شیوه‏ای متفاوت مطرح می‏گردد: عرصه فرهنگ از اساسی‏ترین عرصه‏هایی است که در زمینه‏سازی طلوع شمس مهدوی(عج) مؤثر است، از این‏رو دریافت فهم صحیح انتظار در این عرصه سهم اساسی در تصحیح فرهنگ انتظار دارد.
امام باقر(علیه‌السلام) فرمود: رحم الله عبداً حبس نفسه علینا! رحم الله عبداً أحیا أمرنا!(5) این سخن نورانی، نمود روشنی از جلوه انتظار حقیقی در عرصه فرهنگ را به نمایش می‏گذارد، چرا که انسان منتظر در این عرصه می‏باید خویش را در محدوده اوامر الهی بگذارد و از قلمرو دستورهای قرآن و عترت تجاوز نکند.
انسان تا مرد میدان جهاد و مبارزه نشود، نمی‏تواند خویشتن را در زمره منتظران راستین آن حضرت بداند و این، همان معنای بلندی است که در ادعیه نورانی شب‏های ماه مبارک رمضان به آن اشاره گردیده است: و قتلاً فی سبیلک مع ولیّک فوفّق لنا​

تلاش منتظران راستین حضرت بقیه الله(عج) در این عرصه می‏باید بر آن معطوف شود که معارف و مآثر قرآن و عترت(علیهم‌السلام) را احیا و منتشر سازند. حقیقت انتظار در این عرصه آن است که منتظر معتقد و عارف به حضرت ولی الله اعظم(عج) بر اساس معرفتش امر آنان را احیا می‏کند و خویشتن را در محدوده اوامر ایشان منحصر می‏سازد، تا فیض الهی از باطنش ریشه بگیرد و در ظاهرش تجلی کند.

[h=2]ارزش انتظار و کَرامت منتظَر[/h]ارج انتظار به کرامت منتظَر است و حرمت ترقّب، به مقدار تأثیر مترقّب، چون ولی‏عصر(عج) قلمرو تأثیر او، اعم از معارف بود و نبود و مسائل باید و نباید است و منطقه وساطت وی، اعم از انسان و غیر انسان است و نصاب توانمندی او در این است که گستره به ظلم و جور آلوده زمین را به پهنه پاک قسط و عدل بدل می‏کند و جهنم سوزان نظام سلطه را که مایه پر شدن عرصه حیات بشر از غبار ستم و دود طغیان است، با دست انتقام الهی خاموش و آرمان شهر بهشت‏گونه را که لبریز از برابری و برادری و میانه‏روی است، تأسیس می‏کند، بنابراین منطقه انتظار مترصدان حضرتش که جهان‏آرای واقعی است، به وسعت قلمرو بشریت است، زیرا همگان خواه و ناخواه به امید طلوع چنان شمسی، بی‏صبرانه به سر می‏برند.
معرفتِ قدیم را، بُعد حجاب کی شود؟ گرچه به شخص غایبی، در نظری مقابلمآخِرِ قصد من تویی، غایت جهد و آرزو تا نرسم، ز دامنت دستِ امید نگسلم (6)
پاورقی:
1 ـ دیوان شمس تبریزی، ص501، شماره 1338/
2 ـ الغیبه، نعمانی، ص 320؛ بحار الانوار، ج52، ص366/
3ـ اقبال الاعمال، ص 381؛ بحار الانوار، ج95، ص117/
4 ـ سوره رعد، آیه 29/
5 ـ المحاسن، ج1، ص 278؛ کمال الدین، ج 2، ص 644؛ بحار الانوار، ج52، ص126/
6 ـ کلیات سعدی، ص644، غزلیات، شماره 406/
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]بهترین راه، برترین انتظار[/h]

برترین شکل انتظار آن است که با جان منتظِر آمیخته گردد و سراسر هستی او را فراگیرد و وی را از سهو و نسیان به حضور و ذکر و از ظلمات وهم به نور عقل بازگرداند؛ بدان سان که قلب را در اختیار کسی قرار دهد که آن را به اذن خدا و براساس (یَهدونَ بِاَمرِنا) (1) متحول سازد. چنین منتظِری عالم را در کام خود شیرین می‏یابد و هیچ حادثه‏ای توان قبضه کردن چنان قلبی را نخواهد داشت و این نه فقط در آخرت بلکه در دنیا هم چنین است: (اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لاخَوف عَلَیهِم ولاهُم یَحزَنون).(2)
بهترین راه نیل به چنان مقام آن است که انسان مترصد امر غیب باشد، تا اگر نسیمی وزید و پرده عالم شهادت را کنار زد، بتواند نظری به پس پرده بیندازد.
اولیای الهی، خود پرده غیب را کنار می‏زنند و ما را از پس آن آگاه می‏سازند، آن‏چنان که ائمه(علیهم‌السلام) چنین بودند؛ اما بار یافتن به چنین بارگاهی برای ما که بی دست و پا هستیم شدنی نیست. تنها می‏توانیم چشمانی باز داشته باشیم و هرگز به خواب غفلت نرویم و از مقابل پرده کناره نگیریم، تا اگر نسیمی وزید و پرده کنار رفت، گوشه‏ای از ماوراء این پرده برایمان آشکار شود:إنّ لربکم فی أیام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها.(3)

[h=2]آثار انتظار[/h]1/ امید به آینده
انتظار ظهور ولی عصر(عج) آثار و نتایج فراوان فردی و اجتماعی دارد. امید به آینده‏ای روشن که سهم بزرگی در حرکت‏ها، کوشش‏ها و تلاش‏های فردی و اجتماعی دارد، یکی از این آثار شمرده می‏شود و چه بسا یکی از جهات تأکید و توصیه انتظار در لسان عترت طاهرین(علیهم‌السلام) لحاظ همین فایده بوده است؛ آن‏گونه که امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام) انتظار فرج را محبوب خدای سبحان دانسته و امید به رحمت خدا را از آثار آن معرفی می‏کند: انتظروا الفرج و لاتیأسوا من روح الله، فانّ أحبّ الأعمال إلی الله (عزّ وجلّ) انتظار الفرج (4)و حضرت سید الساجدین(علیه‌السلام)، انتظار فرج را از بزرگ‏ترین گشایش‏ها می‏شمارد: انتظار الفرج من أعظم العمل. (5)
آن که منتظر راستین امام عصر(عج) است، بر اثر تخلق به اخلاق الهی گرد حرام نمی‏گردد و جانش به گَرد معصیت غبار نمی‏گیرد و می‏کوشد در انجام دادن واجب و دوری از معصیت که در رأس آموزش‏های فرعی اسلام است، قصور و تقصیر روا ندارد. واجبات را عمل و از حرام‏ها دوری کند و فراخور توان خویش به انجام دادن مستحب و ترک مکروه نیز اهتمام ورزد؛ و چون چنین کند، مطلوب مولای خویش را به انجام رسانیده و مستحق عنایت خاص و نگاه تشریفی امام خویش و سایر عترت طاهره(علیهم‌السلام) خواهد شد​

2/ اصلاحگرایی در عرصه‏های فردی و اجتماعی
آن که باور دارد که هیچ تلاشی برای اصلاح امور در غیبت ولی خدا ثمربخش نیست، هرگز برای مبارزه با طاغوتیان و مقاومت در برابر دشواری‏ها انگیزه‏ای نخواهد داشت؛ امّا آنان که دل به انتظار راستین سپرده و قلبی مملو از امید به ظهور امامشان دارند و می‏دانند که دیر یا زود صالحان، حاکمان زمین خواهند بود و حق به صاحبانش بازمی‏گردد و با محو ستم و بیداد امر جامعه اصلاح و سامان می‏پذیرد، برای رسیدن به چنین جامعه‏ای خویشتن را اصلاح خواهند کرد و در اصلاح جامعه خود نیز می‏کوشند، تا زمینه ایجاد و تشکیل آن دولت کریمه را فراهم آورند.
بر همین اساس، آن که منتظر راستین مصلح جهانی است، هم صالح است و هم مصلح. چنین کسی با اقتدا به دعای مولای خویش از خدای سبحان چنین می‏خواهد: اللّهمّ! إنّا نرغب إلیک فی دولة کریمة، تعزّ بها الإسلام و أهله و تذلّ به النفاق و أهله و تجعلنا فیها من الدعاة إلی طاعتک و القادة إلی سبیلک.(6)
این همان معنای بلندی است که امام معصوم(علیه‌السلام) بدان اشاره و در بیان وظیفه شیعیان در عصر غیبت می‏فرماید: علیکم بالدعاء و انتظار الفرج! (7)چرا که اگر دعا ناظر به جنبه فردی و خودسازی تنها باشد، انتظار فرج قطعاً ناظر به هر دو جنبه فردی و اجتماعی یا به سخن دیگر، خودسازی و دیگرسازی است.
3/ تلاش، پویایی و پیشرفت در تمام عرصه‏ها
آن که منتظر راستین حجت خداست، هماره در تلاش و تکاپوست تا فرهنگ ناب مهدوی از علم به عین آید و از گوش به آغوش، از این روست که هر متخصص فن‏آوری که در مکتب انتظار آموخته گردیده است، در ارائه صحیح تخصّص متعهدانه، هیچ قصوری روا نمی‏دارد.
اگر امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: لیعدنّ أحدکم لخروج القائم و لو سهماً…(8)یعنی منتظر ظهور آن حضرت حتی یک تیر هم که شد، آماده کند… صبغه تمثیل دارد نه تعیین، زیرا متخصص نظامی، آمادگی رزمی وظیفه اوست و کارشناس اقتصادی، رسالتش تلاش برای حلّ تورم، رفع بیکاری، تعدیل تقاضا و عرضه، تقلیل فاصله رنج‏آور طبقاتی و تعطیل اسراف و اتراف و ترفّه است و مجتهد فقهی یا حقوقی یا سیاسی، عهده‏دار جهل‏زدایی و ایستادگی در برابر هجوم فرهنگی و در نهایت، تبیین و تعلیل و حمایت عالمانه از مبانی اعتقادی است.
4/ تخلق به فضائل نفسانی
آن که به راستی امام خویش را موجود می‏داند و او را مظهر (هُوَ بِکُلِّ شی‏ءٍ عَلیم)(9)، (هُوَ السَّمیعُ البَصیر)(10) و (هُوَ عَلی کُلِّ شی‏ءٍ شَهید)(11) می‏شناسد، هماره خویش را در محضر خلیفه الهی و امام معصوم خود می‏داند، همان‏گونه که حضور خدای والا را در مرتبه‏ای بالاتر ادراک می‏کند و آن‏گاه بر اساس آموزه‏های اساسی قرآن در محضر خدای سبحان و خلیفه او حیا پیشه می‏کند و از درون و برون، خود را در مشهد حق و امام خویش دیده، و از زشتی‏ها و معاصی دوری می‏کند و چنین انتظاری موجب تنزیه روح او شده، قلبش را نورانی می‏سازد.


5/ آمادگی برای ظهور
مجموعه آثار تحرک‏آفرین، امیدبخش و اصلاحگر انتظار راستین، منتظر صادق را بدان سوی رهنمون می‏شود که چون وقت ظهور ناپیداست، می‏باید همواره واجد شرایط و لوازم ظهور مهدی موجود موعود(عج) باشد و همین آمادگی و پرهیز از تسویف و تأخیر، در اصلاح فرد یا جامعه، در بارور شدن فکر فردی و عقل جمعی سهم بسزایی خواهد داشت.
6/ استحقاق نگاه تشریفی اهل بیت(علیهم‌السلام)
آن که منتظر راستین امام عصر(عج) است، بر اثر تخلق به اخلاق الهی گرد حرام نمی‏گردد و جانش به گَرد معصیت غبار نمی‏گیرد و می‏کوشد در انجام دادن واجب و دوری از معصیت که در رأس آموزش‏های فرعی اسلام است، قصور و تقصیر روا ندارد. واجبات را عمل و از حرام‏ها دوری کند و فراخور توان خویش به انجام دادن مستحب و ترک مکروه نیز اهتمام ورزد؛ و چون چنین کند، مطلوب مولای خویش را به انجام رسانیده و مستحق عنایت خاص و نگاه تشریفی امام خویش و سایر عترت طاهره(علیهم‌السلام) خواهد شد.
7/ شکوفاسازی اندیشه‏ها
اثاره دفائن عقول و شکوفایی گنج‏های اندیشه انسان‏ها از برترین برنامه‏های وجود مبارک امام عصر(عج) است، همان‏گونه که در بسیاری از روایاتِ ظهور حضرتش به اوج گرفتن سطح آگاهی در عصر ظهور تصریح شده است.(12)
سیر طبیعی علوم از سویی و کوشش بی‏وقفه علما و صاحبان عقل و دانش و فرهنگ از سویی دیگر، سبب گسترش مباحث و معارف علمی و زمینه رشد فکر و شکوفایی اندیشه را فراهم می‏آورد. این حرکت و جنبش علمی که با تألیف کتاب یا سایر دستاوردهای علمی و فکری و به دست علما که سربازان واقعی و منتظران حقیقی امام عصر(عج) اند به وجود می‏آید، فتنه‏های برخاسته از خواسته‏های نفسانی برای خاموش کردن چراغ عقل را ناکام می‏گذارد و سبب تعالی اندیشه و دانش خواهد گشت.
اولیای الهی، خود پرده غیب را کنار می‏زنند و ما را از پس آن آگاه می‏سازند، آن‏چنان که ائمه(علیهم‌السلام) چنین بودند؛ اما بار یافتن به چنین بارگاهی برای ما که بی دست و پا هستیم شدنی نیست. تنها می‏توانیم چشمانی باز داشته باشیم و هرگز به خواب غفلت نرویم و از مقابل پرده کناره نگیریم، تا اگر نسیمی وزید و پرده کنار رفت، گوشه‏ای از ماوراء این پرده برایمان آشکار شود: إنّ لربکم فی أیام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها​

8/ باریابی به مقام اعتماد
انسان منتظر که در پرتو یقین به حضور ذات اقدس الهی و ادراک محضر امام عصر خویش در میدان جهاد اوسط و اکبر به مبارزه با شیطان درون و بیرون قیام می‏کند، می‏تواند تا بدان پایه اوج گیرد که امام معصوم به منظور تجلیل از او و تشویق سایر صحابه به پژوهشگری و پرهیزکاری سخن او را در اثنای قول خویش یادآور می‏شود و از او سخن نقل کند، همان‏طور که امام باقر(علیه‌السلام) میان شاگردانش به سخنی از ابوذر استناد فرمودند: «عن أبی بصیر قال: سمعت أبا جعفر(علیه‌السلام) یقول: کان فی خطبة أبی‏ذر»….(13) گرچه ابوذر با همه جلالت شأنش معصوم نیست تا سخنش چونان کلام معصوم(علیه‌السلام) حجت باشد، چون معصوم(علیه‌السلام) سخن او را نقل فرموده است، روشن می‏شود که بر سخن او صحه گذارده است.
هر چند ولی معصوم به نقل قول از غیر معصوم نیاز ندارد، با چنین کاری، الگوسازی می‏کند و می‏آموزاند که انسان بر اثر مجاهده با نفس و ادراک حضور خدای سبحان و ولی الله عصر خویش می‏تواند تا بدان پایه اوج گیرد که مورد اعتماد امام(علیه‌السلام) باشد، به گونه‏ای که امام معصوم از او نقل قول کند.
9/ ورود به جایگاه رفیع «منّا اهل البیت»(14)
مقام والای عترت طاهره که همان «مقام محمود عند الله»(15) است، از بالاترین مراتب تقرب به خدای سبحان و آرزوی هر مؤمن صاحب معرفتی است. گرچه استقرار در این مقام یعنی در رتبه عترت طاهره(علیهم‌السلام) میسور و مقدور افراد عادی نیست، از آنجا که هر حقیقت موجودی مراتب فراوانی دارد، ورود به چنین جایگاهی بر حسب مرتبه وجودی هر سالک صادقی، میسور و مقدور است.
چه بسا منتظران صالح و صادق حجت منتظر(عج) که خویش را در عرصه جهاد اوسط و اکبر پرورده و به بارگاه قبول اهل بیت(علیهم‌السلام) باریافته‏اند و مشمول نظره رحیمیه آنان گشتند و مس وجودشان بر اثر نگاه کیمیایی عترت طاهره گرانبها شده است، درخور مرتبه وجودی‏شان به مقام محمود اهل بیت باریابند و مدال «منّا أهل البیت» را بر گردن آویزند، همان‏گونه که بزرگانی نظیر « فضّه خادمهٍّ، ابوذر، سلمان»، و… به لطف ارتباط راستین با ولی زمانشان بدین بارگاه بار یافته و بدان افتخار مفتخر شدند.
فضه (رحمها الله) خادمه خانه نورانی علوی و فاطمی است که روزگاری مس وجودی داشت؛ ولی به برکت وجود کیمیااثر خاندان عترت، طلایش گردانید و تا مقامی بار یافت که در فضیلت (ویُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینًا ویَتیمًا واَسیرا)(16) با موالیانش شرکت جست و به افتخار «منّا اهل البیت» رسید.

پاورقی:
1 ـ سوره انبیاء، آیه 73/
2 ـ سوره یونس، آیه 62/
3 ـ عوالی اللآلی، ج4، ص 118؛ بحار الانوار، ج 68، ص 221/
4 ـ الخصال، ص616/
5 ـ کمال الدین، ج1، ص 437/
6 ـ الکافی، ج3، ص424/
7 ـ مهج الدعوات، ص332/
8 ـ الغیبه، نعمانی، ص320/
9 ـ سوره بقره، آیه 29/
10 ـ سوره اسراء، آیه 1/
11 ـ سوره سبá آیه 47/
12 ـ عن أبی جعفر(علیه‌السلام) قال: إذا قام قائمنا وضع الله یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به أحلامهم (الکافی، ج1، ص 25)؛ قال أبو عبدالله(علیه‌السلام): العلم سبعة و عشرون جزءاً فجمیع ما جاءت به الرسل جزءان لم یعرف الناس حتّی الیوم غیر الحرفین فإذا قام القائم أخرج الخمس و العشرین حرفاً فبثّها فی الناس و ضمّ إلیها الحرفین حتّی یبثّها سبعة و عشرین حرفاً (منتخب الانوار، ص 201؛ ر.ک: بحار الانوار، ج52، ص 336).
13 ـ المحاسن، ج1، ص357؛ بحار الانوار، ج2، ص52 ـ 51/
14 ـ الکافی، ج1، ص 181/
15 ـ کامل الزیارات، ص177/
16 ـ سوره انسان، آیه 8/
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
\\

\\

[h=1]دلسوز ترین پدر دنیا[/h]

یکی از ویژگی های مهم در وجود رهبران الالهی، انسانیّت، بزرگواری وگذشت وقدرشناسی آنان است وما از این گونه سجایا در وجود همه انبیا واوصیای الالهی سراغ داریم؛ میهمان نوازی ابراهیم خلیل، گذشت وعفو یوسف صدّیق، وعطوفت بیکران خاتم انبیا صلى الله علیه وآله وسلم همه بیانگر روح بزرگ آنان است.
حضرت مهدی علیه السلام، نیز از نظر سجایای اخلاقی ودانش وبینش آن چنان والاگهر است که نمونه اش را جز در میان خاندان معصوم پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم نمی توان یافت؛ آن که خدای متعال صلاحیّت رهبری او را تأیید فرموده است واز او جز نیکویی، به افراد نمی رسد. قرآن می فرماید:
(بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).(1)
برگزیده خدا (حضرت مهدی علیه السلام) برای شما نیکوتر است؛ اگر در زمره مؤمنان باشید.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
اوّلین کاری که مهدی علیه السلام انجام می دهد این است که در همه عالم ندا برمی آورد: هان، هرکس قرضی بر عهده یکی از شیعیان ما دارد اعلام کند. او حتى دانه سیر وخردل را هم به صاحبان آنها می رساند؛ چه رسد به طلاها ونقره ها واملاک زیاد.(2)
اولین کار او در هنگامه روی آوری امکانات اجتماعی، پرداخت وام های شیعیان، از آغاز امامت امیر المؤمنین علیه السلام تا هنگامه ظهور است، یعنی یاد کسانی را که در تمامی اعصار دل در گرو محبّتش داشته وآرزومند دولت حقّه آن بزرگوار بوده اند فراموش نمی کند. این همه عطوفت را در که می توان یافت؟
حضرت مهدی علیه السلام، نیز از نظر سجایای اخلاقی ودانش وبینش آن چنان والاگهر است که نمونه اش را جز در میان خاندان معصوم پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم نمی توان یافت؛ آن که خدای متعال صلاحیّت رهبری او را تأیید فرموده است واز او جز نیکویی، به افراد نمی رسد​

خلاصه این که او در فضیلت ها ووالایی ها بی همتاست واز این روست که امروز در صدر کائنات قرار دارد. آری، او انسانی کامل وبرخوردار از همه ویژگیهای نیکان است وخلاصه (آن چه خوبان همه دارند او تنها دارد). برخی از آنها عبارت است از:
میراث داری انبیا:
اَلسَّلامُ عَلی وارِثِ الأنْبِیاءِ... وَلَدَیهِ مَوجودٌ آثارُ الأصْفِیاءِ...(3)
سلام بر وارث پیامبران... (کسی که) آثار برگزیدگان فقط در نزد اوست.
امام عصر علیه السلام وارث تمام کمالات انبیا واولیا ونیاکان والا تبار خویش است.
حضرت رضا علیه السلام به ریّان بن صَلتْ در این باره فرمودند:
(... عصای موسى وانگشتری حضرت سلیمان(4) نزد آن حضرت است)
.(5)
زمانی که حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه ظهور می فرماید، میراث هایی از انبیا وخصوصاً از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم به همراه دارد؛ میراث هایی که با هیچ بهایی نمی توان ارزیابی کرد.
مقصود از میراث در این جا، مال ودارایی که شخص از دنیا رفته برای ورثه خود باقی می گذارد، نیست؛ بلکه مقصود یادگارهای ویژه الالهی نفیس وپر بهایی است که پیامبران برای اوصیای پس از خود به عنوان ودایع نبوت باقی می گذارند واز یک وصی به وصیّ بعد منتقل می گردد.

پس از وفات پیامبر گرامی صلى الله علیه وآله وسلم، این ودایع، به علاوه میراثهای شخص رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم، به وصیّ آن بزرگوار، یعنی حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام و پس ازایشان، به حضرت امام حسن علیه السلام وبه همین ترتیب به امام پس از وی... وسرانجام به خاتم الاوصیاء دوازدهمین جانشین یعنی حضرت مهدی ارواحنا فداه رسیده است. هم اکنون نیز نزد ایشان موجود است وتا روز ظهور آنها را حفظ خواهند فرمود. این میراثها، به عنوان نمادهایی، بیانگر حقانیّت آن حضرت ومعرفی آن بزرگوار در زمان ظهور است.
حضرت صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود به نام یعقوب بن شعیب فرمود: (می خواهی پیراهن قائم علیه السلام را - که با آن قیام می کند - به تو نشان دهم؟).
عرض کرد: آری.
آن حضرت صندوقچه ای را خواستند. آن را باز کرده پیراهنی از کرباس از آن بیرون کشیدند. سر آستین چپ پیراهن، خونین بود.
سپس فرمودند: (این پیراهن رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم است در روزی که دندان پیامبر را شکستند، بر تن حضرتش بود. حضرت مهدی علیه السلام با همین پیراهن قیام می کند.(6)
حضرت رضا علیه السلام در ادامه فرمایش خود در معرفی امام می فرماید:
(الإمامُ... الوالِدُ الشَّفیقُ والأخُ الشّقیقُ والأُمُّ البَرَّةُ بالوَلَدِ الصَّغیر).
امام... پدر دلسوز (شفیق) وبرادر تنی ومادر نیک رفتار نسبت به فرزند خردسال است.
شفقت محبتی است که به همراه دلواپسی ونگرانی وسوختن برای محبوب باشد.
یک پدر دلسوز در مقابل فرزند خود احساس مسئولیت می کند ونگران اوست. پدر - بیش از آن که به فکر راحتى خود باشد - به آسایش فرزندش می اندیشد ومی کوشد تا بهترین امکانات را برای او فراهم آورد. در واقع پدر ومادر به فرزندشان احسان می کنند.
این حالت پدر ومادر، برخاسته از محبّت قلبی آنهاست. منطق محبّت، منطق خاصّی است وتا زمانی که کسی اهل آن نباشد، نمی فهمد. اگر کسی پدر یا مادر نباشد، نمی تواند احساس آنها را نسبت به فرزندشان درک کند.
امام علیّ بن موسى الرضا علیه السلام محبّت امام را شبیه محبّت مادر نیک رفتار نسبت به فرزند کوچک خود معرّفی می فرماید. علاقه ومحبّت مادر به فرزند بسیار روشن است وبالاترین مظهر محبّت به شمار می آید. هرکس بخواهد بهترین نمونه محبّت وعاطفه شدید در دنیا را نشان دهد، باید به محبّت مادر نسبت به فرزند خردسال بنگرد.
باید باور داشت که محبّت امام عصر علیه السلام به ما، افزون از محبتی است که یک پدر دلسوز و یک مادر مهربان نسبت به فرزند خود دارند. این حقیقت، جز در وجود مقدس آن حضرت یافت نمی شود. باید این نعمت بزرگ الالهی را قدر دانست وآن را پاس داشت.
عبارت (اَلْکَهْفِ الْحَصینْ وَغیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُستَکینْ)(7) در موارد متعدد در وصف امام آمده است.
(کهف حصین) پناهگاه استواری است که انسان را از خطرات ولغزشها مصون می دارد وامام فریادرس وپناه درماندگانی است که به او روی آورند.
امام علیّ بن موسى الرضا(ع) محبّت امام را شبیه محبّت مادر نیک رفتار نسبت به فرزند کوچک خود معرّفی می فرماید. علاقه ومحبّت مادر به فرزند بسیار روشن است وبالاترین مظهر محبّت به شمار می آید. هرکس بخواهد بهترین نمونه محبّت وعاطفه شدید در دنیا را نشان دهد، باید به محبّت مادر نسبت به فرزند خردسال بنگرد​


بنابراین، امام آفتاب جهانتاب است... باران حیات بخش است... ماه تابان است... ستاره هدایت است... آب گواراست... شعله فروزان است... خورشید پرفروغ است... راهنماست... باران شتابنده بهاران است... چشمه جوشان است... برکه وگلستان است... انیس جان ورفیق مؤمنان است واز همه بهتر این که پدری دلسوز ومادری مهربان است. دعبل بن علی خُزاعی، شاعر نام دار شیعی، می گوید: قصیده ای را برای مولایم امام رضا علیه السلام سرودم، که یک بیت مشهور آن این بود:
مَدارسُ آیاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلاوةٍ ومَنْزِلُ وَحْیٍ مُقْفِرُ العَرَصَاتِ
جایگاه های تدریس آیات قرآن (بعد از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم) خالی گردید، ومقام نزول وحی تهی ماند.
در شعرم به این ابیات رسیدم:
خُروجَ إمامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ
یَقُومُ عَلَى اسمِ اللَّهِ والبَرَکاتِ
یُمَیِّزُ فینا کُلَّ حَقٍّ وباطِلٍ
ویَجْزی عَلَى النَّعْماءِ والنَّقِمَاتِ

- قیام وظهور حضرت مهدی علیه السلام حتمی است وبا نام خداوند - تبارک وتعالى - وبرکات او قیام می کند.
- او در میان ما هر حقّ وباطلی را از هم جدا می کند ومردم را بر نعمت ها ونقمت ها پاداش وکیفر می دهد.
وقتی این دو بیت را خواندم، امام رضا علیه السلام گریستند سپس سر برداشتند وفرمودند:
(یا خُزاعیُّ! نَطَقَ رُوحُ القُدُسِ علی لِسانِکَ بِهذَین البَیْتَین).(8)
ای خزاعی! روح القُدُس این دو بیت را بر زبان تو جاری کرد.

پی نوشتها:
(1) هود 11: 86 .
(2) بحارالانوار، ج53، ص34.
(3) مفاتیح الجنان، زیارت امام عصر علیه السلام.
(4) حضرت رضا علیه السلام در مورد نقش نگین انگشتر حضرت سلیمان می فرماید: کانَ نَقْش خاتم سلیمان بن داود: (سُبحانَ مَنْ اَلْجَمَ الجِنَّ بِکَلماتِه). بحار الانوار، ج63، ص70، ح13. یعنی (منزه است خداوندی که لجام کرد جنّیان را به کلمات خود). از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: حق تعالى پادشاهی حضرت سلیمان را در انگشترش گذاشته بود، پس هرگاه آن انگشتر را در دست می کرد جمیع جن وانس وشیاطین ومرغان هوا ووحشیان صحرا نزد او حاضر می شدند واو را اطاعت می کردند... تفسیر قمی، ج2، ص236.
(5) منتخب الاثر، ص221، ح2.
(6) غیبت نعمانی، باب 13، ح42.
(7) بنگرید به صلوات منقول از حضرت زین العابدین علیه السلام در هر روز از ماه شعبان، مفاتیح الجنان.
(8) بحارالانوار، ج51، ص154، ح4.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]بایدها و نبایدهای دوران انتظار[/h]

اهل بیت پیامبر (علیهم السّلام) به شناخت وایمان مردم به امام معصوم (علیه السّلام) در زمان غیبت او، توجّه شایان داشته اند ودر آثار گران بهایشان، این اهتمام، به خوبی، به چشم می خورد. در دعاها وزیارت نامه ها وروایات اهل بیت (علیهم السّلام) به بسیاری از علل ضعف شناخت وایمان به امام غایب نیز توجهی ویژه می بینیم.

البته، بسیار روشن است که با توّجه به عللِ ضعفِ شناخت وضعفِ ایمان، باید در رفع این مشکل بکوشیم، وخلاصه ى درمان این مشکل، در بسیاری از دعاها وزیارت نامه های مخصوص حضرت مهدی (علیه السّلام) در دوران غیبت کبرى، مطرح شده است. 1- به عنوان نخستین گام، به دست آوردن شناخت صحیح از مسئله ى مهدوّیت وشخص امام مهدی (علیه السّلام) امری ضروری است. این مهم، با دقّت کافی در دعاها وزیارت نامه ها، تأمین می گردد؛ زیرا که، شناخت صحیح ولازم را در آن ها می یابیم.​
2- گام دوم به دست آوردن دلائل کافی ولازم، واثبات کننده ى وجود امام معصوم وغایب است. هر چند این دلائل را در کتب کلامی می یابیم، امّا دعاها وزیارت نامه ها، از این دلائل نیز برخوردارند، بلکه در برخی دعاها وزیارت نامه ها، صریحاً، ودر برخی دیگر، با اشاره ى گویا، این مبحث مطرح شده است. زیارت جامعه ى کبیره وزیارت وارث ودعای عصر روز جمعه(1)، به طور ویژه، به این امر پرداخته است.
3- گام سوم شبهه زدایی است. باید به همه ى شبهات تزلزل آفرین، توجّه شود وحل گردد. برخی از این شبهات را کتاب های کلامی وحدیثی وبرخی نیز در دعاهای ویژه امام زمان (عجل الله فرجه)، مطرح وپاسخ داده شده است.
در برخی از دعاهای ویژه ى امام زمان(ع)یقین به قیام حضرت مهدی(ع) را همانند یقین به قیام حضرت رسول خدا (ص) قرار داده است. ودر حقیقت، ما را از گذشته ى یقین آور به آینده ى نیازمند یقین، توجّه می دهد. بنابراین یقین لازم را نیز می توانیم از راه مطالعه وتحقیق در تاریخ به دست آوریم وبرای دیگران تبیین کنیم. وبا استفاده از تاریخ بیشترین زمینه های لازم برای تحقق یقین فراهم می گردد​

4- گام چهارم، زدودن مشکل یأس ونااُمیدی است. این مشکل، با شناخت وتبیین قوانین اساسی حاکم بر تحوّلات اجتماعی (منطقه ای وجهانی) وفهم روند تحوّلات فرهنگی واجتماعی قابل رفع است.
شناخت این قوانین، راه های گوناگون دارد. از جمله ى این راه ها، بهره برداری صحیح از تاریخ است. شناخت صحیح از تاریخ، راه را برای شناخت مسیر وقوانین حاکم بر تحولاّت اجتماعی، هموار می کند. قرآن کریم، بیش ترین توجّه را به این راه معطوف داشته است.(2)
در برخی از دعاهای ویژه ى امام زمان (علیه السّلام) یقین به قیام حضرت مهدی (علیه السّلام) را همانند یقین به قیام حضرت رسول خدا (صلّی اللّهُ علیه وآله وسلّم)(3) قرار داده است. ودر حقیقت، ما را از گذشته ى یقین آور به آینده ى نیازمند یقین، توجّه می دهد. بنابراین یقین لازم را نیز می توانیم از راه مطالعه وتحقیق در تاریخ به دست آوریم وبرای دیگران تبیین کنیم. وبا استفاده از تاریخ بیشترین زمینه های لازم برای تحقق یقین فراهم می گردد.
5- گام پنجم، توجّه به افق های بسیار دور، در عین توجّه به افق های بسیار نزدیک وبالفعل است، دورنگر بودن، همزمان با غافل نبودن از واقعیّت های موجود بسیار لازم است؛ بنابراین، مشکل زمان را باید برای خود حل کنیم ومراقب باشیم که توجه به آینده ى بسیار دور عامل یأس وسستی ودر نتیجه مانع برنامه ریزی دراز مدت وپایدار نگردد.
قرآن کریم، می فرماید: (إنهم یرونه بعیداً ونراه قریباً)(4)؛ برخی از مردم، قیامت یا قیام مهدی (علیه السّلام) را بسیار دور می بینند، در حالی که ما آن را بسیار نزدیک می بینیم.
6- پس از رفع شبهات وزدودن شک ها وتردیدهای مطرح شده در مورد دلائل قطعی که ثابت کننده ى وجود وحضور امام در پشت پرده ى غیبت است، لازم است ارتباط معنوی ما با امام ناظر وغایب (علیه السّلام) - که مهم ترین عامل رشد معرفت وایمان به او به شمار می رود - تقویت گردد.
تقویت ارتباط معنوی با امام غایب، با وسائلی چند تحقق پذیر می باشد:
الف) دعاهای روزانه وهفتگی ودر مناسبت های گوناگون؛
ب) زیارت های روزانه وهفتگی ودر مناسبت های مختلف.(5)
ج) انتظار صحیح وسازنده ومبارزه با انتظار منفی که خود از عوامل سستی زا ویأس آور است؛
د) توجّه به مسئله ى عَرضه ى اَعمال مردم بر امامِ زمانِ خود، ولازمه ى آن احساسِ نظارت همیشگی امام (علیه السّلام) بر اعمالمان.(6)

ه) توجّه به ویژگی شب قدر ونحوه ى ارتباط معنوی وشایسته با امام زمان (علیه السّلام) در این شب مهم(7) در هر سال؛
و) ارتباط مالی وعاطفی با امام (علیه السّلام)، (توجّه به وجوب خمس بر مردم که از آنِ امام می باشد)، واستحباب پرداخت صدقه یا نذر برای سلامتی امام زمان (علیه السّلام)؛ که مستلزم یک ارتباط واقعی ومعنوی با امام است.
ز) ارتباط پیوسته اعتقادی وتشکیلاتی وعاطفی با نایبان عام امام زمان (علیه السّلام).
ح) ارتباط سیاسی واجتماعی وعاطفی سالانه با امام زمان خود (علیه السّلام) در عرصه ى حج ودر روزهای ویژه ى حج؛ زیرا، همه ساله، امام (علیه السّلام) در موسم حج حاضر می گردد وبه حجّاج آن سال توجّهی ویژه می کند.
ط) توسّل به امام زمان خود وتوجه ویژه به او در تنگناها ومشکلات فردی واجتماعی ودرخواست شفاعت وقت خاصی ندارد وبرای همیشه ممکن وتحقق پذیر است.
ی) تبلیغ وترویج نام ویاد امام مهدی (علیه السّلام) در میان افراد خانواده وافراد محله ومیان همنشینان ودوستان ودر میان سایر افراد جامعه آثار روانی مثبتی در جهت تحکیم ارتباط حقیقی با امام زمان (عجل الله فرجه) می باشد؛
ک) توجّه یافتن وتوجّه دادن به ضرورت وجود وحضور امام معصوم در تمام عرصه های اجتماعی؛
عموماً، آموزه های زیارت نامه ها ودعاهای رسیده از معصومین (علیهم السّلام) در باره ى حضرت مهدی (علیه السّلام) بسیار زیبا وگویا، ونشان دهنده ى نوع درمان مناسب وراه حل های دقیق برای رفع مشکلات زمان غیبت است.
استفاده از عنصر تبیین مسئولیّت های امام (علیه السّلام) در دوران غیبت، می تواند در اشکال زدائی نسبت فوائد وآثار وجودی امام غایب مؤثر باشد. که تبیین آن، اشکالِ لغویتِ وجود امام غایب، مرتفع می گردد. ویکی از سببهای سُستی ایمان وضعف ارتباط مرتفع می گردد.
توسّل به امام زمان خود وتوجه ویژه به او در تنگناها ومشکلات فردی واجتماعی ودرخواست شفاعت وقت خاصی ندارد وبرای همیشه ممکن وتحقق پذیر است​

استفاده از عنصرِ تبیینِ مجموعه وظایف پیروان امام مهدی (علیه السّلام) ومنتظران واقعی او نیز نشان دهنده ى توجّه به اشکال بر فایده ى انتظار امام غایب است. رفع این اشکال، ضروری، بلکه یک نوع مبارزه با انتظار منفی است.
استفاده از عنصرِ خطاب وسخن گفتن مستقیم با امام غایب (علیه السّلام) - که در زیارت نامه ها ودعاها، به چشم می خورد نشان دهنده ى اهمیّت توجّه مؤمنان ومنتظران به ضرورت داشتن احساس واقعی نسبت به حضور امام معصوم در تمام صحنه های زندگی آنان است.
استفاده از عنصرِ تکرار بیان وظایف به منتظران ویاران امام زمان (علیه السّلام) نشان دهنده ى ضرورت تربیت آنان همراه با تذّکر ویادآوری های پیوسته نسبت به ضرورت آمادگی بالفعل برای یاری رساندن به امام، وایجاد آمادگی واقعی ولازم در خود و دیگران برای ظهور امام (علیه السّلام) وضرورتِ آمادگی برای فرمان برداری از او می باشد.
تقریباً همه ى آسیب های دوران غیبت - که دوران انتظار فرج است - در دعاها وزیارت نامه های موجود، به طور چشم گیری تذکّر داده شده، وراه حل های آن ها نیز در بیشتر دعاها مطرح گشته است.
در این دعاها وزیارت نامه ها، برنامه های آینده ى امام نیز به گونه ای بسیار گویا وروشن، مطرح شده است وچشم انداز حرکت آینده ى امام (علیه السّلام) را نیز به پیروان او گوشزد می کند تا به سمت آن اهداف بلند حرکت کنند وخود را به او واهداف او، هر چه سریع تر، نزدیک کنند.
در برنامه های ویژه ى منتظران - که یک برنامه ى کامل برای ایجاد آمادگی، و در حقیقت، نشانه ى یک آماده باش کامل وتمام عیار است - مقدّمات ظهوری که در اختیار منتظران ودل باختگان وشیفتگان ظهور حضرت است برنامه ریزی شده است، واین خود نقشی فعّال وعملی در زمینه سازی واقعی را ایفا می کند.
بنابر این، بسیاری از چشم اندازها ومشکلات مطرح در عصر غیبت وراه حل های این مشکلات، در خصوص دوران غیبت کبرى در دعاها وزیارت نامه ها وصلوات ویژه ى حضرت مهدی (علیه السّلام) به گونه های مختلف، با اجمال وتفصیل، وگاهی با تکرار وتأکید فراوان، به چشم می خورد. واین، مطلب نشان می دهد که همه ى امامان معصوم (علیه السّلام) در دوران حضورشان، به مسئله ى غیبت ومشکلات آن، توجّهی کامل داشته اند.
تقریباً همه ى آسیب های دوران غیبت - که دوران انتظار فرج است - در دعاها وزیارت نامه های موجود، به طور چشم گیری تذکّر داده شده، وراه حل های آن ها نیز در بیشتر دعاها مطرح گشته است​

پس مهم ترین عنصر در تقویت ارتباط معنوی با امام غایب (علیه السّلام) همین دعاهای روزانه وهفتگی ویژه ى امام زمان (علیه السّلام) است که یک برنامه ى حساب شده ومنظّم را در پیش روی منتظران قرار می دهد وترسیم می کند تا طبق این الگو، زندگی خود را تنظیم کنند وبه سوی روزهای ظهور، یک حرکت جدّی وحساب شده وبا شتاب، داشته باشند.
در این دعاها، همین بس است که عنصر امید در وجود انسان زنده می شود. توجّه به عنصر ایمان وعنصر یقین که اوج اعتقاد مطلوب است، در این دعاها، بسیار چشمگیر است. به همین خاطر، عوامل سلب یقین را گوشزد، وراه حل های گوناگونی برای این آسیب بیان شده است.
البته، جا دارد که خوانندگان این نوشتار، برای یک بار هم که شده، در این زمینه، به دعاهای ویژه امام زمان (علیه السّلام) در عصر جمعه مراجعه کنند تا ببینند امامِ غایب، برای حل مشکل ها وچالش های دوران غیبت خود، چه راه حل هایی مطرح کرده است.
در دوران غیبت، زمینه برای آزمایش برتر فراهم می گردد وبا خالص شدن نیروهای تحت امر امام (علیه السّلام) معجزات الهی، زمینه ى ظهور خواهد داشت.
تاریخ اسلامی ما، نشان داده است که بیش ترین آسیب ها وضربه ها زمانی است که نیروهای ناخالص از نیروهای خالص جدا نشده اند ودوستان از دشمنان، تمییز داده نشده باشند، ودر حقیقت، دشمنان واقعی، در لباس دوستانِ نزدیک در آمده باشند.
بنابر این، بالا رفتن سطح آگاهی وبالا بودن ذخیره ى تجربیاتِ سخت در دوران غیبت، دو اصلِ اجتناب ناپذیر برای رسیدن نیروهای تحت امر حضرت (علیه السّلام) به وضع مطلوب است.

پاورقی:
(1) در آخر مفاتیح الجنان نقل شده است. آغاز آن: (اللهم! عرفنی نفسک..). است.
(2) تفسیر موضوعی شهید سید محمدباقر صدر در این جا راه گشا می باشد.
(3) دعای عصر روز جمعه، مفاتیح الجنان، ص 783؛ انتشارات علمیّه ى اسلامیّه.
(4) معارج: 6 - 7.
(5) دعاها وزیارت نامه ها در کتاب شریف مفاتیح الجنان.
(6) در تفسیر آیه ى شریفه (وقل اعملوا فسیری الله عملکم ورسوله والمؤمنون) روایات فراوانی در عرضه ى اعمال بندگان بر پیامبر وامامان معصوم رسیده است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
\\

\\

[h=1]تلخ اما راست![/h]

در احوال یكی از مشتاقان دل‌سوخته و شیفتگان چشم‌به‌در دوخته گفته‌اند كه چهل‌شب، چهارشنبه در مسجد سهله، ملازم آستان امید بود. هفته‌ها با عشق و شوق در انتظار امام موعود، جان می‌داد و جان می‌گرفت. روزها و شب‌ها می‌گذشت و لحظه‌به‌لحظه در انتظار می‌گذراند.
دستی به روفتن غبار راه، بر خاك می‌كشید و دستی به ادب خدمتگزاری بر سینه می‌نهاد. پایی به سراسیمگی حركت بر می‌آورد و پایی به احتیاط خطر، باز می‌كشید. چشمی به مراقبت نظر می‌بست و چشمی به انتظار گذر می‌گشود.
جانش همه جانان شده بود و ذكر و فكرش همه یقین و اطمینان به وفای وعده‌ای كه در آن تخلف نبود. چله‌نشینی سه‌شنبه شب‌های سهله راهی بود كه بی‌تردید به مقصد دیدار منتهی می‌شد و او، همة وجودش، شمعی بود كه در شعله شوق و انتظار می‌سوخت.
سه‌شنبه‌ها اما می‌گذشت و او هنوز در میان چهره‌ها، آن نگاه لاهوتی را ندیده بود و در برق نگاه‌ها، آن آینة آسمانی را نمی‌یافت.
سه‌شنبه‌ها می‌رفت و هنوز در برابر مرگ چشمانش، برق زندگی نمی‌درخشید و در میان شام تیره‌اش، خورشید حیات نمی‌افروخت.
به قامت رهگذران خیره می‌شد و به قلبی كه تندتر می‌تپید، وعده می‌داد و به سیمای مؤمنان می‌نگریست و دلی سرد و خسته را به وعدة وصل، گرم می‌كرد. یعنی می‌شود این وعده را تخلف باشد؟ یعنی ممكن است این انتظار به نتیجه نرسد؟ یعنی می‌شود نهالی كه با این سه‌شنبه‌ها، این آمدن‌ها، این رفتن‌ها، این اشك‌ها و این آه‌ها برافراشته، بی‌ثمر باشد و بار و بری ندهد؟
پس تنهایی زن و بچه‌هایش چه خواهد شد؟ پس مشتری‌هایی كه از دست داده، چگونه جبران خواهد شد؟ پس پاسخ طعنه و كنایة مردمان را چه باید داد؟ پس... پس...
خیره به چشمان و نگاه‌ها و چهره‌ها می‌ماند تا اذان صبح را می‌گویند و نماز می‌خوانند و هوا روشن می‌شود و مردمان می‌روند. مرد ناباورانه به آسمان نگاه می‌كند و به در زل می‌زند و ناامیدانه می‌گرید، تلخ و سیاه. در خود فرو می‌رود. از خودش خسته است. در محبت و لطف آقا شك كند یا در لیاقت و قابلیت خود؟ با وعدة قطعی و حتمی چه كند؟​


دلِ پریشان و جانِ نگرانش را سیلاب فكر و خیال و نگرانی می‌برد و در این حال و روز آشفته، یكی هم آمده بود تا نمك بر زخم این پریشانی بپاشد: «این پیرمرد نادان چرا اینجا مزاحم من می‌شود؟ این آدم بیكار چرا وسط این پریشانی، بر درد و فكرم می‌افزاید؟ آقا جان! بساطت را جمع كن، ببر جای دیگر. من 39 هفته است، درست بر لب همین سكو می‌نشینم. بلند شو آقا جان! تو می‌دانی در این هفته‌ها چه كشیده‌ام تا بتوانم این لحظه‌ها و دقایق با تمركز و دقت كامل روبه‌روی در بنشینم و منتظر محبوب باشم؟ تو از حال و روز من خبر داری؟ تو از سوختگی دل و جانم آگاهی؟ نیستی... اگر بودی كه الآن قدم‌های حضورت را میان آرامش و سكوت انتظارم نمی‌گذاشتی! اگر از شوق معنوی و عشق عرفانی من خبر داشتی كه اكنون این خلوت را چنین نمی‌آشفتی».
مرد به صدای رهگذر میانه‌بالای گندمگون روی می‌گرداند. رهگذر آرام می‌پرسد: «برادر، مشكلی هست؟ چیزی شده؟» مرد بی‌حوصله و ناآرام می‌گوید: «نه آقا، شما بفرمایید، مشكلی نیست، حل می‌شود».
رهگذر می‌رود ـ آرام و پنهان همان‌طور كه آمده است ـ و مرد موفق می‌شود زحمت پیر همسایه را رفع كند و دوباره به انتظار و سكوت و خلوت و ذكر مشغول گردد. دقیقه‌ها می‌گذرند، این دقیقه‌های آخر. لحظه‌ها سپری می‌شوند ... این لحظه‌های آخر.
حتى از خواندن نماز شب هم می‌ترسد، نكند لحظه‌ای محبوب بگذرد و او آن لحظه را درنیابد. سر به سجده نمی‌گذارد، مباد كه آنی مولا حاضر باشد و او آن «آن» را درك نكند. به صفحة قرآن نظر نمی‌كند، از ترس آنكه حقیقت وحی، بر زمین شوقش نازل شود و او آن فرصت عمر را از دست دهد.
خیره به چشمان و نگاه‌ها و چهره‌ها می‌ماند تا اذان صبح را می‌گویند و نماز می‌خوانند و هوا روشن می‌شود و مردمان می‌روند. مرد ناباورانه به آسمان نگاه می‌كند و به در زل می‌زند و ناامیدانه می‌گرید، تلخ و سیاه. در خود فرو می‌رود. از خودش خسته است. در محبت و لطف آقا شك كند یا در لیاقت و قابلیت خود؟ با وعدة قطعی و حتمی چه كند؟

روزی نمی‌گذرد كه پیغام مولا را یكی از اهل دل به او می‌رساند: «بیهوده گله مكن. ما آمدیم به وعده و وفا كردیم به پیمان. آمدیم و سراغت را گرفتیم و احوالت را پرسیدیم. تو به دعوای كودكانه با آن پیرمرد مشغول بودی!»
امروز هم، همه ما ادعای چله‌نشینی در سهلة روزگار و جمكران زندگی داریم. همه بر سینة شوق می‌زنیم و علم انتظار برافراشته‌ایم. همه اشك مهر و محبت می‌ریزیم و چشم بر در دوخته‌ایم.
همه در این كشور، از انتظار دم می‌زنیم و از موعود سخن می‌گوییم؛ اما آیا انتظار نشانه‌ای ندارد؟ رفتار و كردارمان چقدر بوی انتظار می‌دهد؟ اگر امروز سرور و مولایمان بر این خانه بگذرد، در رفتار ما چه مشاهده خواهد کرد؟
اگر امروز، محبوب به حال و روزمان نظر كند، چه خواهد دید جز دعواهای كودكانه و ستیزه‌جویی‌های ناشی از منیت و نفسانیت؟ چه خواهد یافت جز خودپسندی‌ها و خودپرستی‌ها؟ بوی كدام انتظار و رنگ كدام شوق در رفتار و كردارمان هست؟
در تهمت‌زدن‌ها و ناسزاگفتن‌ها و دروغ‌بافتن‌ها و فتنه‌انگیختن‌ها و حرام‌خوردن‌ها و خیانت‌ ورزیدن‌ها و غفلت‌كردن‌هایمان، آیا نشانی از حال و روز منتظران هست؟
«...خیر سرمان منتظر آقاییم» و به امانت‌هایش خیانت می‌كنیم! خیر سرمان منتظر آقاییم و همدیگر را به چشم دشمن خونی می‌بینیم! خیر سرمان منتظر آقاییم و از تقوى و تشرع و دیانت، چون خاطرات گذشته یا گنجینه‌های باستانی سخن می‌گوییم!
حال و روز ما كجا به منتظران می‌ماند؟ حرف‌زدن‌هایمان، راه‌رفتن‌هایمان، زندگی‌هایمان چه نقشی از انتظار دارد؟ آنكه منتظر است، مگر همة وجودش فكر و ذكر مولا نیست؟ آنكه ادعای انتظار دارد، مگر همة خواب و خیالش، شیفتگی دیدار محبوب نیست؟
پس كجاست آن نشانه‌ها و علامت‌ها؟ كجاست آن انتظار؟ با چه كسی نفاق می‌ورزیم؟ برای چه كسی بازیگری می‌كنیم؟ به چه كسی دروغ می‌گوییم؟
حال و روز ما كجا به منتظران می‌ماند؟ حرف‌زدن‌هایمان، راه‌رفتن‌هایمان، زندگی‌هایمان چه نقشی از انتظار دارد؟ آنكه منتظر است، مگر همة وجودش فكر و ذكر مولا نیست؟ آنكه ادعای انتظار دارد، مگر همة خواب و خیالش، شیفتگی دیدار محبوب نیست؟ پس كجاست آن نشانه‌ها و علامت‌ها؟ كجاست آن انتظار؟ با چه كسی نفاق می‌ورزیم؟ برای چه كسی بازیگری می‌كنیم؟ به چه كسی دروغ می‌گوییم؟​


تلخ است... اما راست. دردآور است... اما حقیقی. شرمبار است... اما واقعی؛ که نیمة شعبان، برایمان یك مناسبت شده برای تعارف و تشریفات؛ مناسبتی كه روابط عمومی اداره و سازمان و نهاد متبوعمان، پرچمی بیاویزد و چراغی برافروزد و كسی گلی بدهد و كسی شیرینی و شربتی بخورد و باز... روز از نو و روزی از نو. مناسبتی در كنار مناسبت‌ها، جشنی مانند بقیة جشن‌ها، سخنرانی و شعرخوانی و... ما أكثر الضجیج... ناله و فریاد و سر و صدا فراوان است. آوازهای خوش بسیار است. فریادهای گوشخراش كم نیست.
خدا نكند همان آقایی كه از كنار این خانه می‌گذرد و مشغولیت‌ها و نزاع‌های كودكانه‌مان دلش را خون می‌كند، بخواهد ما را بیازماید. خدا نكند، بگوید یكی‌تان برای من از دیگری بگذرید.‌ یكی‌تان برای من سكوت كنید. یكی‌تان صندلی‌تان را رها سازید. یكی‌تان بر دست و روی رفیقتان بوسه زنید و با هم مهربان شوید. خدا نكند آقایمان بخواهد ما مدعیان انتظار را بیازماید. خدا نكند آقایمان بپرسد هنوز كه آزمون سخت‌تر ظهور نرسیده، با آزمون سخت اطاعت از پرچمدار من چه كرده‌اید؟ شما مدعیان ولایت‌مداری و رهبردوستی و ذوب‌شدن در ولایت؟
كارنامة همه‌مان سیاه است؛ بی‌تعارف و ملاحظه.‌ اوضاع همه‌مان خراب است؛ بی‌دروغ و مجامله. جز آنان كه به مصداق «قضى نحبه»[1] رفته‌اند و جز اندك‌شمار كسان كه به معیار «من ینتظر» در آزمون صداقت درد می‌كشند، همه باید سر از خجالت و شرم به زیر افكنیم.
همه باید استغفار كنیم و عذر تقصیر بیاوریم و زبان ببندیم و خاموش شویم. همه در شتاب تند دروغ‌ورزی و نفاق‌گستری، گرفتار سرازیری فاصله‌ها شده‌ایم و اکنون باید اندكی با خود و مولایمان صداقت پیشه كنیم و سر بر خاك توبه بگذاریم.
جز ظاهر و شكلمان، در كدام باطن با غیر منتظران فرق داریم؟ جز الفاظ و كلماتمان، در كدام حقیقت با دیگران تفاوت می‌كنیم؟ آنان كه حتى نام آن بزرگ را نشنیده‌اند، با ما جز در این سر و شكل چه مرزی دارند .
لكة شرم تقصیر را جز به آب استغفار و توبة نمی‌توان زدود. با خود راست باشیم و همه سر بر خاك بگذاریم و دل بر دست گیریم و زبان به اعتراف بگشاییم. شاید خدا به دعای نیم‌شب مادران و پدران شهید، شاید به آه سوختگان صادق جانباز، شاید به نالة راستی و درستی مؤمنان گمنام نمازجمعه‌های بی‌نشان و... ما مدعیان پرآواز را هم ببخشد و به راه بازگرداند.
[1]. سوره حزاب /23. «پس برخی پیمان خویش گزاردند».
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]چشم انتظار جانان[/h]

انسان در زندگی اجتماعی و فردی، مرهون نعمت انتظار است و اگر از انتظار بیرون بیاید و امیدی به آینده نداشته باشد، زندگی برایش مفهومی نخواهد داشت و بی‌هدف می‌شود.
حرکت و انتظار، در کنار هم می‌باشند و از هم جدا نمی‌شوند؛ انتظار علت حرکت و تحرک بخش است. آنچه مورد انتظار است، هرچه مقدس‌تر و عالی‌تر باشد، انتظارش نیز ارزنده‌تر و مقدس‌تر خواهد بود و ارزش مردم را باید از انتظاری که دارند شناخت:
یکی انتظارش اینست که پایان سال شود و حقوقش زیادتر گردد.
یکی دیگر انتظارش اینست که پایان سال تحصیلی برسد، مدرکی بگیرد و بوسیله آن شغل مناسبی تهیه کند.
یکی منتظر است که وضعش روبه راه شود تا خانواده تشکیل دهد و همسری اختیار کند و از تنهایی خود را خلاص سازد.
یكی منتظر است درآمدش بیشتر شود، خانه شخصی، ماشین سواری و ... خریداری کند، یا اگر همت و نظرش بلند باشد، بیمارستان، مسجد، مدرسه، کتابخانه و ... تاسیس کند.
یکی انتظار دارد در فلان مناقصه و یا مزایده برنده شود.
خلاصه همه منتظرند، کاسب، صنعتگر، کشاورز، باغدار، معلم، پدر و مادر همه منتظرند، بلکه ملتها و جامعه‌ها و حکومتها نیز منتظرند.
لذا قرآن کریم نیز می‌فرماید:
«قل کل متربص فتربصوا ؛ بگو همه منتظرند، پس منتظر باشید.» (طه/135)
اگر انتظار در این دنیا از بشر گرفته شود، دیگر ادامه حیات برایش بی‌لذت و بی‌معنی است. انتظار است که زندگی را لذت بخش، با روح و بامعنی می‌سازد و شخص را به زندگی علاقه‌مند می‌نماید. پس همه جهان، همه مردم و افراد، تا هستند و در سراشیبی سقوط و انقراض و فنا و مرگ و نیستی وارد نشده‌اند، منتظرند و باید منتظر باشند.
اسلام و انتظار:
اسلام که تعلیمات و هدایتهایش بر اساس فلسفه عمیق و صحیح اجتماعی و واقعی قرار دارد، اصل انتظار و نگاه به سوی آینده را پشتوانه بقای جامعه مسلمان و محرک احساسات و مهیج روح فعالیت قرار داده است و انتظار آینده بهتر و عصر فتح و گشایش و فرج را برترین اعمال شمرده است و رهبر عظیم‌الشان آن، انتظار فرج را افضل اعمال امت خود معرفی فرموده است.
فلسفه انتظار به عنوان یک عامل و ماده حیاتی مهم در تمام ادیان آسمانی وجود داشته و رمز بقا و موجودیت آنها بوده است.
این انتظار، شخص را محکم و مقاوم، با اراده و نفوذ ناپذیر، مستقل و شجاع و بلند همت می‌سازد.
این انتظار لفظ نیست، گفتن نیست، عمل است، حرکت است، صبر و شکیبایی و مقاومت است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]
چه انتظار غریبی ست، انتظار طلوع​
[/h]

سوار خسته من، ای سوار گردآلود چگونه می رسی آخر به شهر آهن و دود چه انتظار غریبی ست، انتظار طلوع در این شب، این شب قطبی، شب غبارآلود در انتظار تو چشمم به راه مانده سپید به پیش پای تو، گسترده راه قیراندود هزار سال شب آمد، هزار سال سحر در آسمان ندرخشید اختر موعود تو موج نوری و از عمق آب آمده ای که خون سبز تو روییده در کرانه رود قبای سبز بیفکن ز دوش، می دانم به روی شانه تو مانده زخم های کبود بیا که گرد غم از سینه پاک خواهد شد کنون که گریه توان کرد با تمام وجود بیا و باز بکش بادبان زورق صبح که بی تو کس نتواند دری به روز گشود کنون که راز شکستن، طلسم سینه توست سکوت تلخ مرا بشکن ای طنین سرود​
شاعر : حسین الهامی​
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]فرهنگ انتظار
[/h]

براى بیان کردن فرهنگ انتظار باید مؤلفه هاى انتظار بیان گردد; زیرا در پرتو بیان مؤلفه ها و ویژگى هاى فرهنگ انتظار، مى توان به فرهنگ انتظار پى برد از این رو نکات اصولى که فرهنگ انتظار برآن استوار است بیان می گردد:

1. در تفکر شیعى، انتظار موعود به عنوان یک اصل مسلم اعتقادى مطرح است و در بسیارى از روایات بر ضرورت انتظار قائم(عج) تصریح شده است که به عنوان مثال روایات زیرا را بیان مى کنیم:
امام صادق(علیه السلام) به اصحاب خود فرمودند:
آیا شما را خبر ندهم به آنچه خداى صاحب و عزت و جلال، هیچ عملى را جز به آن سه از بندگان نمى پذیرد؟ گفتم چرا. فرمود: گواهى دادن به این که هیچ شایسته ى پرستش جز خداوند نیست و این که محمد(صلى الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده و ولایت ما و بى زارى از دشمنانمان و تسلیم شدن به آنان ، و پرهیزگارى و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم(عج).[SUP]1[/SUP]
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «هرکس خوش دارد، در شمار اصحاب قائم باشد، باید در عصر انتظار، مظهر اخلاق نیک اسلامى باشد. چنین کسى اگر پیش از قیام قائم درگذرد، پاداش او همانند کسانى باشد که قائم را درک کنند و به حضور او برسند، پس (در دیندارى و تخلق به اخلاق اسلامى) بکوشید...»

شیخ صدوق نیز از عبدالعظیم حسنى روایت مى کند که:
«روزى بر آقایم محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن ابى طالب علیهم السلام وارد شدم و مى خواستم که درباره ى قائم(عج) از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدى، است؟ حضرت خود سخن را آغاز کرد و فرمود: اى ابوالقاسم! به درستى که قائم از ماست و اوست مهدى که واجب است در (زمان) غیبتش انتظار کشیده شود و در ظهورش اطاعت گردد و او، سومین امام از فرزندان من است».[SUP]2[/SUP]

2. از اصول فرهنگ انتظار اعتقاد قلبى به ظهور حضرت مهدى(عج)، است و منتظر مؤمن باید یقین داشته باشد به این که حضرت قائم(عج) که امام دوازدهم و فرزند بلاواسطه امام حسن(علیه السلام) است از روزى که متولد شده است تا کنون به همین بدن عنصرى زنده و باقى است و روزى ظاهر مى شود و جهان را پر از عدل مى کند. و ظهور آن حضرت روز معینى ندارد که مردم بدانند بلکه احتمال دارد همین امسال اتفاق بیفتد و احتمال هم دارد سالهاى بسیار تأخیر بیفتد.

3. در این فرهنگ همان طور که ایمان به مفهوم واقعى خود عبارت از علم و عمل، عقیده و تلاش و اعتراف و کوشش مى باشد، انتظار نیز مفهومى است با اصالت و سازنده و از عالى ترین مکتب هایى است که مى تواند جامعه ى اسلامى را در راه پیشرفت و تکامل جلو ببرد و به کلیه ى تلاش ها ارزش و اصالت بخشد.

4. در فرهنگ انتظار، منتظران چه فرد باشد و یا جامعه و یا امت در حال عبادت و پرستش به سر مى برند که روح عمل بلکه برترین عمل است و به بیان امام على(علیه السلام) همانند مجاهد تلاشگرى است که در راه خدا و احیاى سنت هاى اسلامى در پرتو اعتقاد راسخ انتظارش، در خون خود مى غلطد.[SUP]3[/SUP]
انتظار در اعتقاد تشیع داراى محتوایى اصلاحگر، تحرک آفرین، و تعهدآورى است که عالى ترین و ارجمندترین نوع بندگى حق تعالى و در نتیجه برترین عمل و نیکوترین تلاش و جنبش مى باشد.[SUP]4[/SUP]

5. در فرهنگ انتظار کسى که در چمنزار تکلیف قدم مى گذارد و از نظر قلبى منتظر مى شود در عمل هم به بایدها و نبایدها شرع مقدس احترام مى گذارد. صفات بد را از خود دور مى کند و خود را به صفات خوب آراسته مى کند و دلیل بر این مطلب فرموده ى امام صادق(علیه السلام) است که مى فرماید:
«هرکس خوش دارد، در شمار اصحاب قائم باشد، باید در عصر انتظار، مظهر اخلاق نیک اسلامى باشد. چنین کسى اگر پیش از قیام قائم درگذرد، پاداش او همانند کسانى باشد که قائم را درک کنند و به حضور او برسند، پس (در دیندارى و تخلق به اخلاق اسلامى) بکوشید...».[SUP]5[/SUP]
از اینرو امام خمینى(ره) مى فرماید:
«ما منتظران مقدم مبارکش هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهى را در این کشور ولى عصر(عج) حاکم کنیم و از تفرقه و نفاق و دغل بازى بپرهیزیم و رضاى خداى متعال را در نظر بگیریم».[SUP]6[/SUP]

6. در امر انتظار، اصل اعتقادى بسیار مهم «معاد» همواره حضور دارد.
این حضور در سه جهت نمودار است:
جهت اول: اینکه مهدى(عج) به هنگام ظهور، ستمگران را کیفر مى دهد، و ظالمان را به سزاى اعمال خود مى رساند، و مؤمنان را عزیز مى دارد، و رحمت الهى را به سزاواران مى چشاند و این خود نمونه اى است از چگونگى معاد و رستاخیز.
جهت دوم: اینکه به هنگام ظهور حضرت مهدى(عج) گروهى از پاکان و پلیدان به جهان باز مى گردند و به تعبیر قرآن کریم (و یوم نحشر من کل أمة فوجا) و این خود قیامت صغرایى است و نشانه اى است براى قیامت کبرى.
جهت سوم: اینکه ظهور مهدى(عج) از «اشراطِ ساعت» است، یعنى علائم قیامت. یکى از علائم و نشانه هاى حتمى قیام قیامت و فرا رسیدن رستاخیز، ظهور مهدى است. مهدى(عج) پیش از قیامت مى آید، و تا او نیاید و حکومت عدل را در جهان برپاى ندارد، عمر جهان به سر نمى رسد، و قیامت برپا نمى گردد.[SUP]7[/SUP]

7. کسب آمادگى نظامى براى ظهور حضرت
یکى از فرهنگ هاى انتظار که به تصریح روایات، در دوران غیبت بر عهده ى شیعیان و منتظران فرج قائم(عج) است کسب آمادگى هاى نظامى و مهیا کردن تسلیحات مناسب هر عصر براى یارى و نصرت امام غائب است. چنانکه در روایتى که نعمانى از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده، آمده است:
«باید هر یک ازشما براى خروج قائم(عج) اسلحه تهیه کند، اگرچه یک نیزه، چون وقتى خداوند ببیند کسى به نیّت یارى مهدى اسلحه تهیه کرده است، امید است عمر او را دراز کند تا ظهور را درک نماید و از یاوران مهدى باشد».
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]انتظار فرج و امید به آینده[/h]

اشاره:
انتظار ظهور امام مهدى (عج) یا به تعبیر دیگر انتظار فرج آل محمد صلی الله علیه و آله در آموزه‏هاى دین اسلام از اهمیت و جایگاه بسزایى برخوردار است، اما این مفهوم خود مصداقى از مفهوم عام «انتظار فرج‏» یا امید به آینده است كه در روایات اسلامى بر آن تاكید فراوانى شده است . مكتب اسلام با هدف زنده نگهداشتن روحیه تلاش و پشتكار در فرد و جامعه اسلامى بر امیدوارى نسبت‏ به آینده و انتظار فرا رسیدن گشایش از سوى خدا سفارش بسیارى كرده و مؤمنان را از هرگونه یاس و ناامیدى برحذر داشته است .
در این مقاله تلاش شده كه با بررسى مفهوم عام و خاص انتظار و امید به آینده ریشه‏هاى فطرى این مفهوم و نقش سازنده آن در فرد و اجتماع را روشن سازد .

1 . مفهوم و جایگاه انتظار
«انتظار» ، یعنى «چشم‌داشتن‏» و «چشم به راه بودن‏.» (1) چش‌مداشت‏ به یك تحول، چشم‌داشت به ‏یك رویداد خوب، چشم‌داشت به ‏یك گشایش ... یا چشم به راه یك آینده مطلوب، چشم به راه یك عزیز سفر كرده، چشم به راه یك دستگیر، چشم به راه یك منجى و ... به این معنا انتظار مفهومى است كه با نهاد همه انسان‌ها عجین شده است و مى‏توان گفت كه همه انسان‌ها به نوعى منتظرند .به بیان دیگر انتظار یا امید به آینده همزاد انسان است و اگر امید به آینده را از او بگیرند، سرنوشتى جز سكون، ركود، مرگ و تباهى نخواهد داشت، از همین روست كه در كلام نورانى پیامبر گرامى آمده است:
الامل رحمة لامتى و لولا الامل ما ارضعت والدة ولدها و لاغرس غارس شجرا (2) ؛ امید براى امت من مایه رحمت است و اگر امید نبود هیچ مادرى فرزندش را شیر نمى‏داد و هیچ باغبانى درختى نمى‏كاشت .
امام صادق علیه السلام می‌فرماید:
براى ما دولتى است كه هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مى‏سازد. و آنگاه [امام] فرمود: هر كس دوست مى‏دارد از یاران حضرت قائم باشد باید كه منتظر باشد و در این حال به پرهیزكارى و اخلاق نیكو رفتار نماید، در حالى كه منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم، به پا خیزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این پاداش] اى گروه مشمول رحمت ‏خداوند!


همچنین حكایت ‏شده است كه:
روزى حضرت عیسى(ع) نشسته بود و پیرمردى با بیل زمینى را شیار مى‏كرد. عیسى فرمود: بار خدایا! امید (آرزو) را از او برگیر . آن پیر در دم بیل را به كنارى انداخت و دراز كشید . ساعتى گذشت و عیسى گفت: بار خدایا! امید را به او بازگردان؛ بى‏درنگ آن پیر برخاست و شروع به كاركرد. (3)
لحظه لحظه زندگى انسان با امید همراه است و او هر دوره از عمر خود را به امید رسیدن به دوره بعدى پشت‏سر مى‏گذارد. كودكى كه تازه به دبستان پاگذاشته به امید رفتن به كلاس بالاتر و پشت‏سر گذاشتن دوران آموزش ابتدایى درس مى‏خواند و تلاش مى‏كند. همین كودك دوران راهنمایى را با امید رسیدن به دوران دبیرستان سپرى مى‏كند و دوران دبیرستان را با این امید كه روزى به دانشگاه راه یابد پشت‏سر مى‏گذارد . وقتى همین كودك دیروز و جوان امروز وارد دانشگاه مى‏شود امیدهاى تازه به او توش و توان مى‏دهد و به زندگى او معنا مى‏بخشد؛ امید رسیدن به جایگاه مطلوب اجتماعى، تشكیل خانواده، داشتن فرزند و ... . پس از تشكیل خانواده و به دنیا آمدن فرزندان، همه امیدها و آرزوهاى انسان متوجه پیشرفت و ارتقاى فرزندانش مى‏شود و به این ترتیب حكایت پایان‏ناپذیر امید به آینده، تا آستانه مرگ، انسان را همراهى مى‏كند .
ناگفته نماند كه این امید به آینده و انتظار تحقق فرداى بهتر، خود ریشه در یك ویژگى فطرى دارد و آن كمال‏جویى انسان است. انسان همواره طالب رسیدن به مراتب بالاتر و دست‏یافتن به قله‏هاى پیشرفت و ترقى است و این در همه انسان‌ها با تفاوت‌هایى در سطح كمال موردنظر و تلاش و جدیتى كه براى رسیدن به كمال مطلوب صورت مى‏گیرد، وجود دارد .
در هر حال، انتظار و چشم به راه آینده بودن شعله‏اى است در وجود انسان كه هر چه فروزان‏تر و پرفروغ‏تر باشد تحرك و پویایى او نیز بیشتر خواهد بود و برعكس هر چه این شعله به سردى و خاموشى بگراید؛ تلاش و فعالیت انسان نیز كاستى مى‏پذیرد تا آنجا كه او تبدیل به موجودى سرد، بى‏روح، بى‏نشاط، گوشه‏گیر و بى‏تحرك مى‏شود و این همان حالتى است كه در روانشناسى به «افسردگى‏» تعبیر مى‏كنند . حالتى كه شدت و ضعف و زمینه‏هاى به وجود آمدن آنها در افراد مختلف متفاوت است، اما عامل آن در هر حال چیزى جز خشكیدن نهال امید در وجود انسان نیست .
با توجه به اهمیت و نقش اساسى امید به آینده و انتظار فرج در زندگى انسانها مكتب اسلام تلاش نموده است‏ با تقویت این روحیه، تلاش و سرزندگى جوامع اسلامى و مسلمانان را به نهایت درجه خود رسانده و آنها را در هر زمان پویا و پایدار نگهدارد .
هر كس با مراجعه به خود و بررسى مصادیق مختلف انتظار در مى‏یابد كه این مفهوم سه پایه اساسى دارد:
1 . ناخشنودى از وضع موجود یا قانع نبودن به آن؛
2 . امید و باور به آینده مطلوب؛
3 . تلاش در جهت تحقق آینده مطلوب .


به نظر مى‏رسد امید به آینده و انتظار فرج به دو معنا در آموزه‏هاى دین اسلام به كار رفته است:
الف- انتظار به معناى عام؛ در این معنا مكتب اسلام تلاش كرده است كه از یك ‏سو با فضیلت ‏بخشیدن به «انتظار گشایش‏» و امید به آینده و از سوى دیگر با نكوهش یاس، ناامیدى، دلسردى و دلمردگى، روحیه تلاش و تكاپوى سازنده را در افراد جامعه‏ اسلامى زنده نگهدارد و از ایجاد حالت ‏یاس و ناامیدى در زندگى شخصى مسلمانان جلوگیرى كند .
اهتمام اسلام به این معناى عام از انتظار و امید به آینده تا بدان حد بوده كه از یك سو امید به فرا رسیدن گشایش از سوى خداوند در زمره برترین اعمال برشمرده شده و از سوى دیگر یاس و ناامیدى از رحمت‏ خداوند از جمله گناهان كبیره به شمار آمده است .
شاید بتوان گفت‏ بسیارى از روایاتى كه در آنها به فضیلت «انتظار فرج‏» به ‏طور كلى و بدون ذكر متعلق فرج اشاره شده، به اصل تقویت روحیه امید به آینده و مقابله با حالت ناامیدى و بدبینى نسبت ‏به آینده نظر داشته‏اند، كه از آن جمله مى‏توان به این روایات اشاره كرد:
- از رسول اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است كه:
من رضى عن الله بالقلیل من الرزق رضى الله عنه بالقلیل من‏العمل و انتظار الفرج عبادة (4) ؛ هر كس نسبت ‏به رزق كمى كه خداوند به او داده خشنود باشد، خداوند نیز نسبت ‏به عمل كمى كه او انجام مى‏دهد خشنود مى‏گردد و انتظار گشایش عبادت است .
انتظار شما نباید تنها متوجه امور ظاهرى، سطحى و محدود زندگى گردد. شما باید انتظارتان را تعمیق بخشید و چشم به راه آینده‏اى باشید كه حقیقت مطلق، عدالت مطلق و معنویت مطلق در جهان حاكم شود .


- امام على علیه السلام در بخشى از روایت مفصلى كه در آن به چهارصد مورد از امورى كه براى صلاح دین و دنیاى مؤمن شایسته است، اشاره مى‏كنند؛ پس از توصیه به طلب رزق در بین طلوع فجر و طلوع شمس مى‏فرمایند: انتظروا الفرج، ولا تیاسوا من روح الله، فان احب الاعمال الى الله عزوجل انتظار الفرج (5) ؛ در انتظار گشایش باشید و از رحمت‏ خداوند ناامید نشوید؛ زیرا دوست ‏داشتنى‏ترین كارها نزد خداوند انتظار گشایش است .
- آن حضرت در بخش دیگرى از روایت‏ یاد شده پس از اشاره به این مطلب كه ناشكیبایى در هنگام بروز ناگواری‌ها موجب از بین رفتن اجر انسان مى‏شود، مى‏فرماید:
... افضل اعمال المرء انتظار فرج الله عزوجل (6)؛ برترین كارهاى انسان، انتظار گشایش از سوى خداست .
- امام صادق علیه السلام نیز در ضمن سفارش‌هاى خود به ابوحنیفه مى‏فرمایند:
... و افضل الاعمال انتظار الفرج من الله ؛ برترین كارها انتظار گشایش از خداست .

ب- انتظار به معناى خاص: در این معنا، انتظار گشایش و امید به آینده از حالت امرى محدود، سطحى و فردى خارج شده و تبدیل به امرى گسترده، عمیق و اجتماعى مى‏گردد .
در توضیح این مطلب باید گفت: تعالیم ادیان الهى و به‏ ویژه دین مبین اسلام، دقیقا بر گرایش‌هاى درونى انسانها تكیه دارد و اهداف و برنامه‏هاى آنها بر اساس همین گرایش‌هاى درونى و ویژگی‌هاى فطرى سامان یافته است و در این میان نقش دین تنها جهت دهى، توسعه و تعمیق این گرایشهاست .
در موضوع مورد بحث نیز دین مبین اسلام با توجه به اینكه امید به آینده و انتظار یك گرایش فطرى و جوهره زندگى انسانهاست تلاش نموده كه این گرایش را از یك‏سو توسعه و از دیگر سو تعمیق بخشد.
به این بیان كه دین اسلام به همه انسانها مى‏گوید: اولا، شما فقط منتظر بهبود وضع زندگى خود و اطرافیانتان نباشید و تنها سعادت نزدیكان خود را طلب نكنید، بلكه این انتظار را نسبت ‏به همه افراد جامعه گسترش دهید و چشم‏انتظار روزى باشید كه رفاه، سعادت، عدالت و معنویت نه تنها در شهر و دیار شما بلكه در همه جهان گسترده شود .
ثانیا، انتظار شما نباید تنها متوجه امور ظاهرى، سطحى و محدود زندگى گردد. شما باید انتظارتان را تعمیق بخشید و چشم به راه آینده‏اى باشید كه حقیقت مطلق، عدالت مطلق و معنویت مطلق در جهان حاكم شود .
در این معنا، انتظار تنها به ظهور مردى تعلق مى‏گیرد كه اگر بیاید نهایت ‏خوبی‌ها براى همه انسان‌ها در سراسر جهان فراهم خواهد شد. این انتظار به همان اندازه فضیلت و برترى دارد كه تحقق متعلق آن .
نگاهى اجمالى به روایاتى كه در فضیلت انتظار ظهور امام عصر (عج) وارد شده‏اند ما را به سطح ارزش این انتظار واقف مى‏سازد:
الف- امام سجاد علیه السلام منتظران را برترین مردم همه روزگاران بر مى‏شمارند:
... ان اهل زمان غیبته القائلون بامامته المنتظرون لظهوره افضل من كل اهل زمان (8) ؛ آن گروه از مردم عصر غیبت امام دوازدهم كه امامت او را پذیرفته و منتظر ظهور او هستند برترین مردم همه روزگاران هستند .
ب- امام صادق علیه السلام در فضیلت انتظار به معناى دوم مى‏فرماید:
المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه فى سبیل‏الله (9) ؛ كسى كه در انتظار تحقق امر ما (برقرارى حكومت اهل بیت) باشد همانند كسى است كه در راه خدا به خون خود غلتیده است .
ج- آن حضرت در روایت دیگرى منتظران ظهور را از زمره «دوستان خدا» برمى‏شمارند:
طوبى لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فى غیبته و المطیعین له فى ظهوره اولئك اولیاءالله الذین لاخوف علیهم ولا هم یحزنون؛ خوشا به حال شیعیان قائم ما كه در زمان غیبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او . آنان دوستان خدا هستند، همانها كه نه ترس به دل راه مى‏دهند و نه اندوهگین مى‏شوند .
د- امام صادق علیه السلام در بیانى دیگر منتظران ظهور را با شهیدشدگان در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله برابر دانسته، مى‏فرمایند:
من مات منكم و هو منتظر لهذا الامر كمن هو مع القائم فى فسطاطه . قال: ثم مكث هنیئة، ثم قال: لا بل كمن قارع معه بسیفه . ثم قال: لا والله كمن استشهد مع رسول‏الله، صلى‏الله علیه و آله (11) ؛ هر كس از شما بمیرد در حالى كه منتظر این امر باشد همانند كسى است كه با حضرت قائم (عج) در خیمه‏اش بوده باشد . سپس حضرت چند لحظه‏اى درنگ كرده، آنگاه فرمود: نه، بلكه مانند كسى است كه در خدمت آن حضرت شمشیر بزند . سپس فرمود: نه، به خدا همچون كسى است كه در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله شهید شده باشد .


2 . نقش سازنده انتظار
براى درك درست نقش سازنده انتظار و امید به آینده در فرد و جامعه لازم است كه اركان و پایه‏هاى اساسى آن را بررسى كنیم . هر كس با مراجعه به خود و بررسى مصادیق مختلف انتظار در مى‏یابد كه این مفهوم سه پایه اساسى دارد:
1 . ناخشنودى از وضع موجود یا قانع نبودن به آن؛
2 . امید و باور به آینده مطلوب؛
3 . تلاش در جهت تحقق آینده مطلوب .
بدون تردید، انتظار، چه در معناى عام و چه در معناى خاص آن، زمانى فعلیت مى‏یابد كه سه ركن یاد شده محقق شود. كسى كه هیچ احساس ناخوشایندى نسبت‏ به وضع موجود خود و شرایطى كه در آن به‏ سر مى‏برد ندارد، یا آینده روشنى پیش روى خود نمى‏بیند و از باور درستى نسبت‏ به امكان تغییر شرایط موجود برخوردار نیست، یا هیچ تلاشى در راه تحقق آینده‏اى كه آن را مطلوب مى‏داند و رسیدن به هدفى كه چشم‏ انتظار رسیدن آن است، نمى‏كند، هرگز نمى‏تواند در زمره منتظران باشد .
حال اگر بخواهیم با توجه به سه ركن اساسى انتظار، به تحلیل مفهومى انتظار ظهور امام مهدى (عج) بپردازیم و مشخص كنیم كه چه زمانى مى‏توان فردى را واقعا منتظر ظهور دانست، باید به سه نكته اساسى اشاره كنیم:
1 . آگاهى نسبت ‏به شرایط موجود و معرفت نسبت ‏به شرایط عصر موعود؛
2 . باور به تحقق وعده الهى در مورد آینده جهان و حاكمیت نهایى دین خدا بر سراسر زمین؛
3 . حركت و تلاش در راه زمینه‏سازى و یا تحقق جامعه موعود .
نخستین شرط انتظار این است كه انسان به آن حد از آگاهى و شناخت‏ برسد كه بفهمد وضع موجود جهان و مناسبات حاكم بر آن به هیچ ‏وجه خشنود كننده نیست و شرایطى كه در آن زندگى مى‏كند تناسبى با عظمت وجودى انسان و شان او ندارد . این شناخت تنها در صورتى حاصل مى‏شود كه آدمى ابتدا شرایط موجود جامعه خود و شرایط جامعه موعود را به درستى بشناسد و آنگاه به مقایسه آنها پرداخته و به داورى بنشیند كه واقعا كدامیك از این شرایط، شایسته مقام انسان به عنوان اشرف مخلوقات است .
شرط دوم باور به سعادتمند شدن جهان و رستگارى بشر در پایان تاریخ است . باور به این حقیقت كه جهان بالاخره طعم خوش حقیقت، عدالت و معنویت را خواهد چشید و ریشه هر چه دروغ، ستم، فساد و تباهى است از زمین بركنده خواهد شد .
بدون تردید تحقق شرایط یاد شده مستلزم تلاش فراگیر فردى و اجتماعى در حوزه‏هاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى است . تلاشى كه اگر به واقع محقق شود، فرد و جامعه مصداق روایاتى خواهند شد كه در آنها منتظران ظهور را با یاوران امام مهدى (عج) و حاضران در صحنه‏هاى نبرد عصر ظهور مقایسه كرده و اجر و ثواب و شان و مرتبه آنها را یكسان دانسته‏اند .
كلام خود را با ذكر روایتى از امام صادق علیه السلام به پایان مى‏بریم؛ روایتى كه با تامل در آن مى‏توان همه بایسته‏هاى انتظار فرج را دریافت:
ان لنا دولة یجیى‏ء الله بها اذا شاء . ثم قال: من سره ان یكون من اصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق، و هو منتظر، فان مات و قام القائم بعده كان له من الاجر مثل اجر من ادركه، فجدوا وانتظروا، هنیئا لكم ایتها العصابة المرحومة (12) ؛ براى ما دولتى است كه هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مى‏سازد. و آنگاه [امام] فرمود: هر كس دوست مى‏دارد از یاران حضرت قائم باشد باید كه منتظر باشد و در این حال به پرهیزكارى و اخلاق نیكو رفتار نماید، در حالى كه منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم، به پا خیزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این پاداش] اى گروه مشمول رحمت ‏خداوند!

پى‏نوشت‌ها:
1 . دهخدا، على‏اكبر، لغتنامه، ذیل كلمه «انتظار» / معین، محمد، فرهنگ فارسى ذیل كلمه «انتظار» .
2 . المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏77، ص‏173، ح‏8 .
3 . تنبیه‏الخواطر، ج‏1، ص‏272 . به نقل از: محمدى رى‏شهرى، محمد، میزان‏الحكمة، ترجمه حمیدرضا شیخى، ج‏1، ص‏184، ح‏675 .
4 . المجلسى، محمدباقر، همان، ج‏52، ص‏122، ح‏3 .
5 . همان، ج‏10، ص‏94 .
6 . همان، ص‏99 .
7 . همان، ج‏75، ص‏208، ح‏77 .
8 . همان، ج‏52، ص‏122، ح‏4 .
9 . الصدوق، محمدبن على بن‏الحسین، كمال‏الدین و تمام‏النعمة، ج‏2، ص‏645، ج‏6 .
10 . همان، ص‏357، ح‏52 .
11 . المجلسى، محمدباقر، همان، ص‏126، ح‏18 .
12 . النعمانى، محمدبن ابراهیم‏بن جعفر، كتاب الغیبة، ص‏200، ج‏16/ المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏52، ص‏140، ح‏50 .
منبع:
فصلنامه موعود، شماره 38 ، ابراهیم شفیعى سروستانى
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]انتظار به چه معنا می باشد ؟!
[/h][h=3]در بیان معنای انتظار و شرایط و آداب آن
[/h]

حقیقت انتظار، بر حسب مفهوم لفظی آن، ضدّ یأس است و مراد از انتظار چیزی ، آن است كه آدمی به وقوع امری یقین داشته وامیدوار و چشم به راه وقوع آن باشد .
می توان انتظار را به دومقوله بدنی و قلبی تقسیم کرد :
[h=2]درجات انتظار قلبی
[/h]
1- اینکه آدمی یقین داشته باشد كه ظهور آن حضرت حق است و واقع خواهد شد و در آن وعده الهی، تخلفی نیست لذا هر قدر هم در تحقق آن تأخیر شود، ناامید نگردیده و اصل آن را منكر نشود .باید بدانیم که اعتقاد به این درجه واجب است و حقیقت ایمان به آن بستگی دارد و نبود آن در باطن امر، موجب كفر و ضلالت می شود ، اگر چه به حسب ظاهر، فرد محكوم به احكام اسلام باشد ، چون انکار این امر ، انكار امر امامت است هر چند در ظاهر اقرار به توحید و رسالت دارد .
2- فرد ظهور را منحصر به وقت خاصّی نداند كه قبل از آن، مأیوس از وقوع آن شود ، اعتقاد به این درجه نیز واجب است از این یأس و ناامیدی نهی شده و حرام است .
3- به حسب آنچه در روایات آمده ، در همه حال منتظر بوده و امید به ظهور داشته باشد و اعتقاد به این درجه ، مقتضای كمال ایمان است ، زیرا لازمه كمال ایمان شخص مؤمن ، در این است كه فرج را نزدیك بداند و پیوسته چشم به راه بوده و همه وقت منتظر آمدن مسافر خود باشد .[SUP]1[/SUP]

[h=2]انتظار بدنی
[/h]
هرگاه انسان مزرعه‌ای داشته، آن را اصلاح كرده ، تخم كاشته و آب داده باشد ، چون احتمال وقوع آفاتِ زمینی و آسمانی می‌رود ، دعا می‌كند و از خداوند متعال حفظ آن زراعت را از آفات طلب می‌كند و با این حال در انتظار زمان رسیدن محصول باقی می‌ماند . همان‌گونه كه در نعمت‌های دنیوی ، خداوند متعال اسباب را مهیّا كرده و نعمت‌ها را به وسیله آن اسباب عطا می‌فرماید، همچنین برای تعجیل در ظهور امام ـ كه وسیله ظهور همه نعمت‌هاست ـ اسبابی مقرّر فرموده كه به دست خود بندگان است و آن اسباب عبارت از تقوا و اعمال صالح می باشد. گناهان بندگان از اموری است كه خود امر فرج را به تأخیر می‌اندازد ، لذا بنده مؤمن باید با توبه از همه گناهان ، دفع آفات را طلب كند و در انتظار زمان رسیدن محصول یعنی روز ظهور و فرج امام باقی بماند . این حالت ، انتظار كامل بدنی بوده و از لوازم كمال ایمان به حساب می آید .[SUP]2[/SUP]
اینکه آدمی یقین داشته باشد كه ظهور آن حضرت حق است و واقع خواهد شد و در آن وعده الهی، تخلفی نیست لذا هر قدر هم در تحقق آن تأخیر شود، ناامید نگردیده و اصل آن را منكر نشود. باید بدانیم که اعتقاد به این درجه واجب است و حقیقت ایمان به آن بستگی دارد و نبود آن در باطن امر، موجب كفر و ضلالت می شود



[h=2]شرایط انتظار
[/h]
1. خلوص نیت
2. صبر و شكیبایی
صبردر انتظار به این معنا است که ؛ مؤمن هرگاه واقعاً انتظار ظهور مولای خود را دارد و حقیقتاًَ مشتاق دیدار آن طاووس كبریایی است و درك حضور او را آرزو دارد، باید بعد از تحصیل انتظار، كوشش نماید تا باطن خود را به محاسن و مكارم اخلاق زینت دهد و ظاهر خود را به آداب و سنن نبوی (ص) از قبیل انجام نوافل و مستحبّات و ترك مكروهات آراسته گرداند.[SUP]3[/SUP]
[h=2]
علامت‌های انتظار
[/h]
1. اشتیاق قلبی : زیرا هر چه محبوب در نظر حبیب عزیزتر و محبت حبیب نسبت به او بیشتر باشد ، اشتیاق او به دیدار محبوب زیادتر می‌شود و هر چه آتش اشتیاق شعله‌ورتر شود ، فراق دوست تلخ‌تر خواهد شد و هر چه مفارقت درازتر گردد ، غم و اندوه فراوان‌تری به دنبال خواهد داشت به حدّی كه باعث بكاء و گریه ، بلكه موجب جزع و ندبه می‌شود .[SUP]4[/SUP]دومین علامت و نشانه انتظار، عزلت و دوری از نامحرمان و همچنین كمی گفتار و دوری از مطالب بیهوده است . پس هر كس این آثار را در وجود خود به صورت بیشتر و كامل‌تر از نظر ظاهری و باطنی داشته باشد ، نشان آن است كه مقام اشتیاق و حقیقت انتظار او برای ظهور و فرج مولای خود و زیارت جمال نورانی او كامل‌تر است .[SUP]5[/SUP]
بنابراین هرگاه بنده‌‌ای به اندازه توانایی خویش درنصرت و) یاری امام زمان (ع) كوشش كند و فرج آن حضرت را انتظار كشد ، چنین شخصی در زمره یاوران آن حضرت قرار می‌گیرد .[SUP]6[/SUP]

[h=2]انتظار از نگاه عالم دینی

[/h]
حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند : انتظار از نظر نظامی آن است که انسان ، خود را آماده دفاع از ولی خدا گرداند حتّی اگر شده با یک تیر! امّا از نظر فرهنگی ، هم باید به احیای خود بپردازد و هم به احیای دیگران .
خود را از گناهان پاک گرداند و از معاصی الهی دور نگه دارد و نیز کمک کند تا دیگران نیز با اهل بیت آشنا شوند و معارف الهی را دریابند .
بهترین انتظار آن است كه انسان قلب خود را در اختیار كسی قرار بدهد كه او به اذن خدا آن را زیر و رو كند ؛ انسان اگر متحول و منقلب شود ، عالم را در كام خود شیوا و شیرین می بیند . چیزی برای او تلخ نیست . هیچ حادثه ای آن توان را ندارد كه قلب متحول شده را قبض كند!
از وجود مبارك امام رضا (ع) رسیده است كه فرمودند : « رحم الله امرء حدث نفسه علینا و احیا امرنا ؛ خداوند رحمت کند کسی را که نفسش را برای ما آماده می کند و امر ما را زنده می دارد .» یعنی در عصر غیبت منتظر ما باشد به این نحو كه خود را در محدوده امر ما منحصر کرده و تنها امر ما را اطاعت کند و از قلمرو دستورات ما بیرون نرود و در یک کلام خودسازی کند .
از طرف دیگر تلاش و كوشش انسان این باشد كه امور اهل بیت ، معارف اهل بیت ، آثار اهل بیت ، مكتب اهل بیت را احیاء كند، یعنی به احیای دیگران بپردازد .
آیت الله جوادی آملی بیان داشتند که تنها بیگناهان می توانند منتظران مهدی موعود باشند به طوری که اگر انسان امام خود را بشناسد ، از راه خود گمراه نخواهد شد.
ایشان عمل کردن به دستورات الهی ، ترک کردن از گناه و تهیه کردن توشه را از وظایف اصلی منتظران مهدی موعود می دانند .[SUP]7[/SUP]
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]سه رکن اساسی انتظار حقیقی[/h]
کسی می‌تواند مدّعی انتظار فرج و آمادگی عملی ظهور منجی شود که توانسته باشد با کسب تقوا، یعنی انجام واجبات و اجتناب از محرّمات، رضایت امام زمان«ارواحنافداه» را تحصیل نماید و علاوه بر آن، حاضر باشد تمام تعلّقات مادی خویش را در راه اسلام و جهان شمولی این دین مبین فدا کند.
[h=2]

انتظار فرج یک فضیلت فراموش شده در جامعه است[/h]آیت الله مظاهری در ادامه سلسله جلسات دروس اخلاق با اشاره به فراموش‌شدن فضیلت انتظار فرج در عصر حاضر، تأکید کرد: جامعه‌ای که آلوده به فساد اخلاقی است نمی‌تواند ادعای تشیع کند و انتظار فرج در چنین اجتماعی، یک فضیلت فراموش شده است.
مقصود از انتظار فرج، انتظار برای برافراشته شدن پرچم اسلام که همان پرچم عدالت و حقیقت است، در سراسر عالم، به‌دست شیعیان راستین و به رهبری حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» است و چنین انتظاری که از والاترین ثواب‌ها برخوردار است، با تلاش و کوشش منتظران حقیقت می‌یابد.
بدیهی است که همه آدمیان ـ با هر دین و مذهبی وقتی بدانند با امر فرج، عدالت اجتماعی سرتاسر جهان را فرا می‌گیرد و دنیا از هرگونه ظلم، غمّ، غصّه و اضطراب عاری می‌شود، به آن علاقه‌مند می‌شوند؛ ولی این علاقه‌مندی که برای کفّار نیز ممکن است رخ دهد، کافی نیست و انتظار فرج حقیقی محتاج تحقق سه رکن «اعتقاد»،‌ «شعار» و «عمل» است.
جامعه فعلی از لحاظ اعتقاد به مبانی تشیع و نیز از حیث تعظیم شعائر از طریق برگزاری جشن‌ها در اعیاد و یا برگزاری مراسم عزاداری و نظائر آن، وضعیت نسبتاً مطلوبی دارد، امّا متأسّفانه آمادگی عملی برای ظهور حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» در جامعه دیده نمی‌شود.
کسی می‌تواند مدّعی انتظار فرج و آمادگی عملی ظهور منجی شود که توانسته باشد با کسب تقوا، یعنی انجام واجبات و اجتناب از محرّمات، رضایت امام زمان«ارواحنافداه» را تحصیل نماید و علاوه بر آن، حاضر باشد تمام تعلّقات مادی خویش را در راه اسلام و جهان شمولی این دین مبین فدا کند.
بدیهی است که همه آدمیان ـ با هر دین و مذهبی وقتی بدانند با امر فرج، عدالت اجتماعی سرتاسر جهان را فرا می‌گیرد و دنیا از هرگونه ظلم، غمّ، غصّه و اضطراب عاری می‌شود، به آن علاقه‌مند می‌شوند؛ ولی این علاقه‌مندی که برای کفّار نیز ممکن است رخ دهد، کافی نیست و انتظار فرج حقیقی محتاج تحقق سه رکن «اعتقاد»،‌ «شعار» و «عمل» است​


جامعه‌ای که آلوده به فساد اخلاقی است و مردم آن حتّی در جشن‌های مهدوی، مرتکب گناهانی نظیر اختلاط بین زن و مرد و نگاه‌های آلوده می‌شوند، و جامعه‌ای که افراد آن مبتلا به گناهان بزرگی همچون دروغ، غیبت، تهمت، تظاهر و ریا بوده و نه تنها حاضر به نثار اموال و اولاد خویش در راه اسلام نیستند، بلکه در پرداخت خمس و زکات و دیون واجب مالی نیز کوتاهی می‌نمایند، نمی‌تواند ادعای تشیع کند و «انتظار فرج» در چنین اجتماعی، یک فضیلت فراموش شده است. هر زمانی که جامعه رنگ تقوا به خود بگیرد و مردم علاوه بر اجتناب از گناه و مداومت به انجام همه واجبات، قانون مواسات را در بین خود حاکم سازند و از همدیگر دستگیری نمایند، قاعده لطف پروردگار متعال اقتضاء می‌کند که فرج حاصل شده و حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» ظهور فرمایند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در ابتدای زمان حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران، جامعه به صورت یک پارچه آماده ظهور شد و در آن زمان، احساس می‌شد که ظهور نزدیک است. امّا پس از مدّتی با رخنه سه فساد اخلاقی، اداری و اقتصادی در بدنه جمهوری اسلامی و در بین مردم، زمینه ظهور حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» از بین رفت.
حضرت بقیة الله الاعظم «ارواحنافداه» برای اصلاح جهان نیاز به یارانی صالح دارند، همچنان که برای برقراری عدالت اجتماعی، افرادی عادل، متّقی و حقیقت‌خواه، باید به یاری ایشان بشتابند و بدیهی است که با کسانی که خود، مفسد و ظالم و حقیقت ستیز هستند، اطلاح عالم و بسط عدالت و گسترش حقیقت، امکان‌پذیر نیست. و از این رو تا زمانی که منتظران فرج، صالح، متّقی و عادل نشوند، ظهور آن حضرت تحقّق نخواهد یافت.

خدای تعالی با بیان نورانی «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»، ایمان و تقوا را به عنوان زیر بنا و روبنا، دو شرط اساسی برای دستیابی شیعیان به حکومت جهانی و برقراری عدالت و امنیت اجتماعی توسط آنان بر می‌شمرد و تأکید می‌فرماید که حضور شیعیان در حکومت سرتاسری اهل بیت«علیهم‌السّلام» که عاری از ظلم، تبعیض، فساد، فقر، اضطراب و ناامنی است، نیاز به لیاقت و زمینه‌سازی دارد و با زیربنای ایمان و روبنای تقوا حاصل می‌گردد.
جامعه‌ای لایق میزبانی از حکومت جهانی اهل بیت«علیهم‌السّلام» است که افراد آن با هم متّحد باشند و با غیبت، تهمت، شایعه و اهانت، به دشمنی با یکدیگر نپردازند تا بتوانند با اتّحاد و یکپارچگی، حکومت حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» را اداره نمایند.
حضرت آیت الله مظاهری با تفسیر آیه شریفه «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ»، شیعیان حقیقی و افراد صالح و شایسته را وارث کره زمین برشمرد و افزود: شیعیان راستین که به صورت توأمان به قرآن و عترت تمسّک می‌جویند و به خصوص از نظر عملی، به دستورات انسان‌ساز قرآن کریم توجّه کرده و پیرو اهل بیت«علیهم‌السّلام» هستند و در حدّ توان، کردار و گفتار خود را به اعمال اهل بیت«علیهم‌السّلام» شبیه می‌سازند، وارثان و تمکّن‌یافتگان آینده جهانی خواهند بود.
کسی که خود را شریک غم و اندوه دیگران نمی‌داند و با وجود مشکلات فراوان معیشتی و معضلات اجتماعی و ناهنجاری‌های روحی و اخلاقی در وضع کنونی، با خودخواهی به فکر زندگی خود و اطرافیان خود است، افکار و اعمال او به اهل بیت عصمت و طهارت«علیهم‌السّلام» شباهتی ندارد و در زمره شیعیان امیرالمؤمنین«علیه‌السّلام» محسوب نمی‌شود.
مردم از نظر معیشتی در تنگناهای فراوانی قرار دارند و بدون شک در بسیاری از موارد، محتاج نان شب و مایحتاج اولیه زندگی هستند، ازدواج جوانان با موانع فراوانی مواجه است و مفاسد متعدّدی را به همراه دارد و بی‌کاری‌های گسترده، مایه گسترش فساد و جرم شده است و طبعاً این جامعه با این معضلات، آماده و مهیای ظهور نیست.
اگر در جامعه، قانون مواسات و روحیه تعاون و دیگر گرایی، جایگزین خودخواهی، خودمحوری و تجمّل گرایی شود و مسئولان به‌جای دعواهای سیاسی و کارهای شعاری، به مشکلات اقتصادی مردم به نحو صحیح رسیدگی کنند، بسیاری از معضلات معیشتی به سرعت برطرف خواهد شد و در این صورت، انتظار فرج، معنای دیگری می‌یابد و نسل جوان، از روی سرخوردگی و ناامیدی به موضوع انتظار فرج نگاه نخواهد کرد.
کسی که خود را شریک غم و اندوه دیگران نمی‌داند و با وجود مشکلات فراوان معیشتی و معضلات اجتماعی و ناهنجاری‌های روحی و اخلاقی در وضع کنونی، با خودخواهی به فکر زندگی خود و اطرافیان خود است، افکار و اعمال او به اهل بیت عصمت و طهارت«علیهم‌السّلام» شباهتی ندارد و در زمره شیعیان امیرالمؤمنین«علیه‌السّلام» محسوب نمی‌شود​


اگر به مردم خدمت نمی‌کنید و به رفع معضلات معیشتی آنان نمی‌پردازید، لااقل مردم را تحقیر نکنید و در کارهای آنان مانع ایجاد نکنید. امام زمان«ارواحنا فداه»با معجزه و خرق عادت، بر کره زمین مسلّط شده و حکومت جهانی تشکیل خواهند داد، اما در اداره حکومت عادلانه خویش از معجزه و خرق عادت بهره نمی‌گیرند، بلکه با اجرای دقیق احکام و قوانین جامع و مترقّی اسلام، حکومت قرآنی تشکیل می‌دهند و همه معضلات اقتصادی، معیشتی و اخلاقی جهان را رفع کرده و امنیت ظاهری و باطنی و زندگی عاری از ظلم، تبعیض، فقر، عزوبت، غم، غصه، نگرانی، دلهره و اضطراب برای همه جهانیان به ارمغان می‌آورند.
حضرت ولی‌عصر«ارواحنافداه» نه در تصرّف کره زمین و نه در اداره حکومت، از جنگ، خونریزی، قتل عام، بمب اتم و سلاح‌های کشتار جمعی و روش‌های سیاست بازانه بهره نمی‌گیرند.
برخی روایات جعلی و نادرست در طول تاریخ به تحریف ظهور و حوادث مربوط به آن پرداخته‌اند و چهره متفاوت و نادرستی از شیعیان و حضرت ولی‌عصر«ارواحنافداه» معرّفی نموده‌اند که شیعیان در این خصوص باید به جعلی بودن این‌گونه روایات توجّه داشته باشند.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]آداب صدقه برای امام زمان علیه السلام در سیره سید بن طاووس[/h]

یكى از اعمالى كه سید بن طاووس، رحمة الله علیه، به آن بسیار اهمیت مى‏داد، صدقه براى حفظ وجود مقدس امام زمان، ارواحنا فداه، بوده است چون یكى از تكالیف زمان غیبت، صدقه دادن ‏براى حفظ وجود مبارك امام زمان، ارواحنا فداه، است.
به طور كلى صدقه آثارى دارد یكى اینكه صدقه نمایشگر صداقت ایمان مؤمن است كه با انجام آن نشان مى‏دهد تا چه حد در وادى ایمان و خداپرستى صادق است و از این طریق نیازمندیهاى مؤمنان رفع مى‏گردد و رفاه عمومى به وجود مى‏آید و همچنین صدقه یكى از عوامل سازندگى انسان نیز هست چنانكه قرآن مى‏فرماید: خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقَةً تُطهِرُهُم و تُزَكِیهِم بها.1 اى رسول ما! تو از مؤمنان صدقات را دریافت كن تا بدان صدقات نفس آنها را پاك و پاكیزه سازى.
مؤمن صدقه را باید یا براى فایده و غرضى كه در نظر دارد بدهد و یا براى حفظ نفس خود و یا محبوب و عزیزى كه بسیار نزد او گرامى است و چه محبوبى بالاتر از امام زمان، كه اصلاح بسیارى از امور دینى و آخرتمان بستگى به وجود و سلامتى آن حضرت دارد و این مطلب به دلیل عقل و نقل ثابت است كه هیچ شخصى عزیزتر و گرامیتر نیست و نباید باشد از وجود مقدس امام زمان، ارواحنا فداه، بلكه حضرتش باید محبوبتر از نفس خودمان باشد و اگر چنین اعتقادى نداشته باشیم در ایمان و معرفتمان نسبت ‏به آن حضرت ضعف و خللى وجود دارد.
باید توجه داشت كه آن حضرت هیچ احتیاجى به صدقه و دعاى ما ندارد بلكه از شؤون بندگى و اداى بعضى از حقوق بزرگ آن حضرت است و خود یك نوع اظهار محبت و دوستى به آن جناب است، و این عمل راه و سببى است براى جلب رضاى پروردگار و حصول قرب به خداوند در قضاى حوائج و دفع بلا. لذا آثار صدقه به انفاق كنندگان آن مى‏رسد مخصوصا اگر انفاق براى اظهار محبت و دعا براى وجود مقدس امام، علیه السلام، باشد​

لذا سید، رحمة الله علیه، به فرزند خود سفارش مى‏فرماید كه: ابتدا كن به صدقه دادن براى آن حضرت قبل از اینكه براى خود و عزیزانت صدقه بدهى.
باید توجه داشت كه آن حضرت هیچ احتیاجى به صدقه و دعاى ما ندارد بلكه از شؤون بندگى و اداى بعضى از حقوق بزرگ آن حضرت است و خود یك نوع اظهار محبت و دوستى به آن جناب است، و این عمل راه و سببى است براى جلب رضاى پروردگار و حصول قرب به خداوند در قضاى حوائج و دفع بلا. لذا آثار صدقه به انفاق كنندگان آن مى‏رسد مخصوصا اگر انفاق براى اظهار محبت و دعا براى وجود مقدس امام، علیه السلام، باشد.

[h=2]یا مهدی[/h]ایامى كه در مدرسه علمیه بعثت‏ سكونت داشتم طلبه‏اى كه نزد من موثق بود، راجع به صدقه دادن براى وجود مقدس امام زمان، ارواحنا فداه، مى‏گفت: شبى از حرم حضرت رضا، علیه‏السلام، به طرف مدرسه مى‏آمدم، در آن شب بسیار براى امام زمانم دعا كردم و در فراقش اشك ریختم، در وقت‏برگشتن از حرم به بازار سرشور رسیدم كه فقیرى جلوى مرا گرفت و از من چیزى خواست هرچه دست در جیب لباسهایم كردم چیزى پیدا نكردم مگر یك «پنج ریالى‏» آن را با آنكه كم بود با شرمندگى به آن فقیر دادم و نیت كردم كه این صدقه براى حفظ وجود مقدس امام زمانم باشد.
فرداى آن شب هنگامى كه براى حضور در درس به بازار سرشور رسیدم یكى از كسبه كه قبلا مرا مى‏شناخت تا چشمش به من افتاد مرا با صداى بلند صدا زد، وقتى كه نزد او رفتم گفت: دیشب چه عملى انجام دادى؟!
گفتم: مگر چه شده است؟
گفت: دیشب در عالم رؤیا دیدم حضرت بقیة‏الله، ارواحنا فداه، سوار بر اسب سفید رنگى هستند و وارد بازار سرشور شدند و جمعیتى پشت‏سر آن حضرت در حركت‏بودند كه فرمودند: آمده‏ام جزاى فلان طلبه را بدهم (و اسم تو را بردند)من با شنیدن این خبر دلم شكست و متوجه محبت و مهربانى امام زمانم شدم و گفتم دیشب من براى آن حضرت صدقه ناچیزى دادم.
و همچنین سید بن طاووس، رحمة‏الله‏علیه، در كتاب «امان‏الاخطار» در ضمن دعایى كه براى صدقه دادن در وقت‏ سفر ذكر مى‏كند مى‏نویسد: اَللهُمَ اِنَّ هَذِهِ لَكَ وَ مِنكَ وَ هِىَ صَدَقَةٌ عَن مَولانا المهدی، عجل‏الله‏ فرجه، وَ صَلِّ عَلَیهِ بَینَ اَسفارِهِ و حَركاتِه و سَكَناتِه فِى ساعاتِ لََیلِه وَ نَهارِه وَ صَدقَهٌ عَمَّا یَعنِیهِ اَمرَهُ وَ مَالا یَعنیهِ وَ مَا یُضمِنه و ما یُخلِفُه.
خدایا! این (صدقه) از آن تو و براى توست و صدقه‏اى براى سلامتى مولایمان م‏ح‏م‏د، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشریف، مى‏باشد، و بر او درود بفرست آن هنگام كه در سفر است و در تمام حركتها و استراحت هایش، در تمامى اوقات شب و روزش و صدقه‏اى است‏ براى هرچه كه متعلق به اوست.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]وعده قطعی خدا[/h]

در روزگارانی از تاریخ، آیین‌های عدل و حق بر جامعه‌هایی پرتو افکند و آسایش و امنیّت واقعی را ـ هرچند اگر چه کوتاه ـ برای انسان‌ها به ارمغان آورد؛ لیکن این دوره‌های درخشان، پایدار نماند و بعد از آن، روزگار تیره ستم و بیداد و تجاوز و تبعیض، بر همه جا سایه افکند، و امنیّت را از مردم سلب نمود و مستضعفان را در چنگال مستکبران قرار داد. تاریخ بشریت در بیش‌تر دوره‌ها، چنین رقم خورد، و زندگی مستضعفان و محرومان، با رنج و فشار گذشت. اکنون سال‌ها از دوران طولانی ستم و بیدادگری و حاکمیّت طاغوت و اشرافی‌گری می‌گذرد تا دیگر بار، به دوران حاکمیّت و پیشوایی مستضعفان و امامت عدل مهدی (عج) پا گذارد و تمام نقاط زمین را از قدرت‌های طاغوتی و سلطه طلبان ظالم، پاک نماید.

[h=2]آینده جهان از دیدگاه قرآن[/h] از نظر قرآن کریم، آینده، از آن مستضعفان، صالحان و مؤمنان است. بر اساس یکی از قوانین سنن الهی، بندگان مؤمن و صالح خداوند ـ که جز در مقاطع محدودی از تاریخ، همواره به استضعاف کشانده شده و خوار شمرده شده‌اند ـ در نهایت، زمین را به ارث می‌برند و حاکمان زمین می‌گردند.
دنیا پس از چموشی، هم‌چون شتری که از دادن شیر به دوشنده‌اش خودداری می‌کند و برای بچّه‌اش نگه می‌دارد، به ما روی می‌آورد​

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ
« اراده کرده‌ایم که بر کسانی که در زمین به استضعاف کشیده شده‌اند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [در زمین] كنیم» (1)
این آیه، بشارتی است بزرگ، در جهت پیروزی حق بر باطل، ایمان بر کفر، عدالت بر ستم و مستضعفان بر مستکبران. نویدی است برای همه آزادگان و عدالت جویان و محرومان و پیامِ امید بخشی است در جهت برچیده شدن بساط بیداد و تحقّق عدالتی فراگیر در سرتاسر کره زمین.

نکته مهم، این است که بدانیم پیروزی نهایی مستضعفان بر مستکبران، پس از ظهور حجّت حق، حضرت مهدی (عج) خواهد بود که شیعه و سنی، بر قطعی بودن آن اتّفاق نظر دارند. براساس دیدگاه مفسران و احادیث رسیده از معصومین این آیه از امامت و حاکمیّت جهانی مستضعفان سخن می‌گوید که تجلّی آن با نهضت بزرگ مهدی (عج) صورت می‌پذیرد و سرتاسر جهان از عدل و قسط لبریز می‌گردد و با شکست مستکبران و خواری آنان، مستضعفان به عزّت و سروری دست می‌یابند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید: « دنیا پس از چموشی، هم‌چون شتری که از دادن شیر به دوشنده‌اش خودداری می‌کند و برای بچّه‌اش نگه می‌دارد، به ما روی می‌آورد.»(2) هم ایشان، درباره آیه وراثت مستضعفان بر زمین و پیشوایی آنان فرموده است: « آنان، آل محمّد علیهم السلام هستند که خداوند، مهدی ایشان را پس از زحمت و فشاری که بر ایشان وارد می‌شود، بر می‌انگیزد و به آنان عزّت می‌بخشد و دشمنانشان را خوار و ذلیل می‌کند».(3) از این روایت به خوبی می‌توان استفاده کرد که مهدی آل محمّد (عج) یکی از مصادیق بسیار روشن آیه شریفه مورد بحث است و در آن زمان، حضرت، حکومت جهانی را به دست مبارک می‌گیرد و وارث زمین می‌شود و مؤمنان، عزیز و کافران و مفسدان، ذلیل خواهند شد.
شیبانی، دانشمند حنفی مذهب، در کتاب کشف البیان آورده است که در اخبار اهل سنت از حضرت باقر و صادق(علیهماالسلام) روایت گردیده که آن دو امام فرموده‌اند: «این آیه به صاحب الامری اختصاص دارد که در آخرالزمان خروج می‌نماید و حاکمان زورگو و جبار و فراعنه را نابود می‌کند و شرق و غرب عالم را مالک می‌شود و سپس، آن را لب‌ریز از عدل می‌سازد؛ همان گونه که از ظلم و جور پر شده بود.»(4)
از نظر قرآن کریم، آینده، از آن مستضعفان، صالحان و مؤمنان است. بر اساس یکی از قوانین سنن الهی، بندگان مؤمن و صالح خداوند ـ که جز در مقاطع محدودی از تاریخ، همواره به استضعاف کشانده شده و خوار شمرده شده‌اند ـ در نهایت، زمین را به ارث می‌برند و حاکمان زمین می‌گردند​


این، وعده‌ای است که به صورت واقعه‌ای محتوم در کتاب‌های پیشین نیز آمده است : (إنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ)؛(5) و در حقیقت زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد». شیخ طبرسی، مفسّر گران‌قدر، در ذیل این آیه، روایتی را «از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کند که فرمود: «این بندگان شایسته که وارث زمین می‌شوند، اصحاب مهدی (عج) در آخر الزّمان‌اند» و اضافه می‌کند حدیثی که شیعه و سنی از پیامبر(ص) روایت کرده‌اند، بر گفته امام باقر (علیه السلام) دلالت دارد؛ و آن حدیث این است: « اگر از عمر جهان، جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند، همان یک روز را چنان دراز می‌کند تا مردی صالح از خاندان من بر انگیخته شود و زمین را همان گونه که از ستم و بیداد، لب‌ریز شده است، از عدالت و قسط، لب‌ریز سازد». (6) قندوزی حنفی می‌نویسد: «وعن الباقر و الصّادق فی قوله تعالی و لقد کتبنا فی الزّبور... قالا: «هم القائم و اصحابه؛ از [امام] باقر و صادق (علیهما السلام) درباره این آیه روایت است که فرمودند: ایشان حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف و اصحاب او هستند».(7)

در آیه 55 سوره نور نیز، خدای متعال به همه مؤمنان، حاکمیّت شایستگان را بر جهان نوید می‌دهد:
«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین، جانشین [خود] قرار داده، و آن دینی را که برایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به امید مبدّل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید؛ آنانند که نافرمانند، از فاسقان خواهد بود.» (8)
از امامان اهل‌بیت (علیهم السلام) روایت شده است که این آیه، درباره مهدی آل محمّد (عج) است(9) و به دست اوست که حکومت مستضعفان، تحقّق کامل می‌یابد و سیره و سنّت رسول الله (ص) به تمام معنی، عینیّت پیدا می‌کند. در حدیثی از پیامبر (ص) چنین آمده است: « سیره و سنّت او (مهدی) سیره وسنّت من است. جامعه را بر دین و آیین من اقامه می‌سازد و مردم را به کتاب پروردگارم دعوت می‌نماید». (10)
خدای رحمان به اهل ایمان و نیکوکاران وعده داده است که آنان به زودی، زمین را به ارث می‌برند، در امنیّت زندگی می‌کنند و از شر و بدی مستکبران و ستم‌گران آزاد می‌شوند. جامعه طیّب و طاهر و باصفایی که دنیا در آرزویش، روزگار سپری می‌کند، در عصر نورانی خاتم الاوصیا، حضرت مهدی (عج) خود را نشان خواهد داد. روایات فراوانی به این مهم اشاره دارند. از جمله، امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: « این آیه هنوز تأویل نشده است و اگر قائم ما ظهور کند، به زودی خواهید دید کسی را که معنای این آیه را می‌فهمد. دین محمّد (ص) به همه جا خواهد رسید، چنان‌که شب به همه جا می‌رسد: به صورتی که بر روی زمین، مشرکی باقی نخواهد ماند».(11)
سنّت قطعی الهی این است که دولت‌های باطل، زایل و دولت حق با قیام مستضعفان ـ که امدادهای خداوند با آنان است ـ ظهور کند​


نکته مهم این است که منظور از «مؤمنان صالح» در آیه، همان مستضعفان‌اند؛ چرا که در طول تاریخ، غالب افراد مؤمن و صالح از طبقه محرومان، و اشراف و مرفهان و مسرفان، نوعاً فاسد و منحرف بوده‌اند. از دیگر سو، تمکین و استواری دینِ ـ خدا که در آیه مطرح شده ـ در اجتماعی امکان پذیر است که از طبقات مستکبر و مستضعف (زیر سلطه و سلطه طلب) خالی باشد و روشن است که چنین جامعه‌ای، جامعه فرودستان و مستضعفان است که از طبقه‌‌های زر به دست و زورمدار و مستکبر، پاک سازی شده است. از این رو، آیه مورد بحث ـ که از حاکمیّت فراگیر مؤمنان، در جوامع بشری سخن می‌گوید ـ حاکمیّت محرومان و مستضعفان را در نظر دارد.
[h=2]سخن آخر[/h]از آن چه گفتیم، می‌توان استنباط کرد که اراده الهی بر آن تعلّق گرفته که مستضعفان را حاکمان زمین قرار دهد و اراده خدا حتمی و تخلّف ناپذیر است. این حاکمیّت، نعمت بزرگ و با ارزشی است که نصیب مؤمنان مستضعف در حکومت جهانی مستضعفان که به دست مهدی آل محمّد (عج) تجلّی می‌یابد، دین الهی و امنیّت کامل در سراسر کره زمین تحقّق می‌یابد ـ و در سایه عدالت مهدوی ، مستضعفان نیز از سلطه مستکبران رهایی می‌یابند و به عزّت و سَروری می‌رسند.
سنّت قطعی الهی این است که دولت‌های باطل، زایل و دولت حق با قیام مستضعفان ـ که امدادهای خداوند با آنان است ـ ظهور کند و به بیان حضرت امام خمینی (ره) : «خداوند همیشه با مستضعفان است و حق همواره بر باطل غلبه کرده و ایمان همیشه فائق شده است».(12)

پی نوشت ها:
1. سوره قصص/5.
2. نهج‌البلاغه، حکمت 209.
3. الغیبة طوسی، ص84.
4. کشف البیان، ج 4، ص 144 ، 145.
5. سوره انبیا/105.
6. مجمع البیان ، ج 4 ، ص 66 ، 67 .
7. ینابیع المودة، 1416 ق ، ج 3 ، ص 243.
8. سوره نور/55.
9. کمال الدّین، ج 3 ، ص 356 ، 357 ؛ مجمع البیان، ج 4 ، ص 152.
10. همان، ج 2 ، ص 411.
11. تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 56 بحارالانوار، ج 51، ص 56.
12. در جست و جوی راه ، دفتر اول ، ص 119.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]اگر آقا بیاید ...[/h]

اذا قام القائم حكم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور و امنت به السبل و اخرجت الارض بركات‌ها و ردّ كل حق الى اهله و لم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام و یعترفوا بالایمان.(1)
ترجمه:
زمانى كه حضرت حجة (عج) ظهور كند به عدالت حكم مى‌كند و كسى نمى‌تواند به دیگرى جور و ستم روا دارد و راه‌ها به وسیله او امن مى‌گردد، زمین بركاتش را براى استفاده مردم خارج مى‌كند و امور را به دست اهلش مى‌سپارد و هیچ دینى غیر از اسلام باقى نمى‌ماند و همه به اسلام گرایش پیدا مى‌كنند.

در این حدیث هفت برنامه براى حضرت بیان شده است:

  • 1 و 2- حكومت عادلانه و رفع ظلم و جور:
« اذا قام القائم حكم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور » نقطه مقابل عدل، ظلم است نه جور، و قسط نقطه مقابل جور است. فرق بین عدل و قسط این است كه عدالت یعنى حقّ دیگرى گرفته نشود و قسط این است كه بین افراد تبعیض نشود، پس ظلم به نفع خویشتن گرفتن و جور حقّ كسى را به دیگرى دادن است. به عنوان مثال، یك وقت خانه كسی را براى خودم مى‌گیرم، كه این ظلم است و یك وقت خانه او را مى‌گیرم و به دیگرى مى‌دهم كه این جوراست. نقطه مقابل این است كه خانه كسی را نمى‌گیرم براى خودم كه این عدل است و اگر به كسى هم ندهم این قسط است، پس قسط عدم تبعیض و عدل عدم ظلم است.

3- امنیت راه ها:
«و امنت به السبل» راه‌ها به وسیله او امن مى‌شود.


  • 4- شكوفایى طبیعت:
« و اخرجت الارض بركات‌ها » زمین بركاتش را خارج مى‌كند چه بركات كشاورزى و چه معادن و چه نیروهاى دیگرى كه براى ما مخفى است.


  • 5- سپردن امور به اهل خبره:
« و رُدّ كلّ حقّ الى اهله » كارها را به اهلش مى‌سپارند به خلاف زمان ما كه بسیارى از كارها به دست نااهلان است .


  • 6- حاكمیّت دین اسلام:
« و لم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام » هیچ دینى باقى نمى‌ماند و همه ادیان دین واحد مى‌شوند و آن همانا اسلام است.


  • 7- گرایش قلبى به اسلام:
« و یعترفوا بالایمان » كه دو معنى دارد ممكن است یا اشاره به این باشد كه همه تابع مكتب اهل بیت مى‌شوند و یا اشاره به این باشد كه علاوه بر این كه در ظاهر ایمان دارند در باطن هم مؤمن هستند.

مهم‌ترین كارهایى كه آن حضرت انجام مى‌دهد و از روایات استفاده مى‌شود در چهار محور خلاصه مى‌شود:
1- اصلاح عقاید:
« ما على ظهر الارض بیت حجر و مدر الاّ ادخله الله كلمة الاسلام »(2)
در تمام روى زمین خانه هاى سنگى براى ثروتمندان و خانه‌هاى گِلى فقرا و چادرها باقى نمى‌ماند جز این كه كلمه «لا اله الاّ الله» در آنها خواهد بود و شرك برچیده خواهد شد.

2- تكامل عقول:
جهش علمى و عقلانى پیدا مى‌شود مرحوم علاّمه مجلسى چنین مى‌فرمایند:
كه مردم تحت تربیت او قرار مى‌گیرند و اندیشه‌ها و خردهاى آنها كامل مى‌شود. (3)

3- عدل و داد: در روایات متعدّد آمده است كه « یملأ الارض عدلا و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً». (4)

4- اصلاح اخلاق:
از بین بردن مفاسد اخلاقى و زنده كردن ارزش‌هاى اسلامى كه این را از روایات علایم آخرالزمان استفاده مى‌كنیم، روایاتى كه مى‌گوید قبل از قیام قائم انحرافات اخلاقى مثل زنا، سرقت، رشوه خوارى، كم فروشى، شراب خوارى، خون بى‌گناهان را ریختن زیاد مى‌شود و معنایش این است كه مهدى (عج) قیام مى‌كند تا اینها را از بین ببرد یعنى نظام ارزشى به طور كلّى مختل شده و حضرت مهدى (عج) نظام ارزشى را درست مى‌كند.
حضرت مهدى (عج) داراى لشكر و سپاه و اعوان و انصار است همچنان كه در «زیارت آل یس» آمده است:
واجعلنى من شیعته و اتباعه و انصاره و یا در بعضى از روایات آمده است كه: والمجاهدین بین یدیه، كسانى كه مى‌خواهند از یاران آن حضرت باشند باید در این چهار محور كار كنند و كسى كه هیچ یك از این امور را ندارد و دعا كند كه از یاران او باشد، این دعا دور از اجابت است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]خود آقا میاد دیدنت اگه ...[/h]


پریشان و سراسیمه بودم. لحظاتی چند فقط به چیزی که شنیده بودم، می‌اندیشیدم.
«اگر طالب دیدار امام زمانت هستی به فلان شهر برو. حضرت بقیة الله در بازار آهنگران در مغازه بهیر قفل‌سازی نشسته بلند شو و خدمت ایشان برس»
بعد از مدت‌ها چله‌نشینی و دعا و توسل به علوم غریبه بالاخره کورسویی از امید به رویم تابیدن گرفت. به سرعت بلند شدم و وسائل سفر را آماده کردم. سفر راحتی نبود. اما حاضر بودم چند برابر این سختی را تحمل کنم تا بتوانم به آرزویم برسم. شور و اشتیاقی که از وجودم زبانه می‌کشید مرا به حرکت وا می‌داشت.
چله نشینی لازم نیست و توسل به علوم غریبه فایده‌ای ندارد. عمل درست داشته باشید و مسلمان باشید.

خودم را به بازار آهنگران رساندم آن قدر هیجان زده بودم که چشم‌هایم هیچ چیز را نمی‌دید. فقط مغازه پیر قفل‌ساز را جستجو می‌کردم. لحظه به لحظه که می‌گذشت شوق و شورم بیشتر می‌شد. وقتی وارد مغازه پیرمرد قفل‌ساز شدم در همان نگاه اول امام را شناختم. دستم را روی سینه گذاشته و با ادب سلام دادم. در آن لحظه همه چیز به جز وجود امام را فراموش کرده بودم. حضرت جوابم را داد و با دست مرا به سکوت فرا خواند.
پیرمرد در حال وارسی چند قفل بود. در این لحظه پیرزنی وارد مغازه شد لباس‌های کهنه‌ای به تن داشت و عصایی به دست. در دستان فرتوت و لرزانش قفلی به چشم می‌خورد. پیرزن آن را به قفل ساز نشان داد و گفت: برادر برای رضای خدا این قفل را سه شاهی از من بخرید. به پولش نیاز دارم.
پیرمرد قفل را گرفت و آن را وارسی کرد. قفل سالم بود پس رو به زن کرد و گفت: خواهرم این قفل هشت شاهی می‌ارزد. کلید آن هم دو شاهی می‌شود. اگر دو شاهی به من بدهی من کلیدش را برایت می‌سازم و در آن صورت پول قفل ده شاهی می‌شود.
پیرزن گفت: من به این قفل نیازی ندارم فقط شما اگر آن را سه شاهی از من بخرید برایتان دعای خیر می‌کنم.
پیرمرد با آرامش جواب داد: خواهرم تو مسلمانی و من هم مسلمان. چرا مال مسلمان را ارزان بخرم من نمی‌خواهم تو ضرر کنی. این قفل هشت شاهی ارزش دارد و من اگر بخواهم در معامله سودی ببرم آن را به قیمت هفت شاهی می‌خرم چون در این معامله بیشتر از یک شاهی سود بردن بی‌انصافی است.
پیرزن با ناباوری قفل ساز را نگاه کرد و بعد از این که سخنان پیرمرد تمام شد گفت: من تمام این بازار را زیر پا گذاشتم و این قفل را به هر که نشان دادم گفتند بیشتر از دو شاهی آن را نمی‌خرند من هم به این دلیل به آنها نفروختم که به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد گفت: اگر آن را می‌فروشی من هفت شاهی می‌خرم و سپس هشت شاهی به پیرزن داد. پیرزن راضی و خوشحال عصا زنان دور شد.
آن گاه امام رو به من کرد و گفت: مشاهده کردی؟ شما هم این طور باشید تا ما خود به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست و توسل به علوم غریبه فایده‌ای ندارد. عمل درست داشته باشید و مسلمان باشید. از تمام این شهر من این پیرمرد را برای مصاحبت انتخاب کرده‌ام چون دین‌دار است و خدا را می‌شناسد این هم از امتحانی که داد. او با اطلاع از نیاز زن به پول قفل را به قیمت واقعی‌اش از او خرید. این گونه است که من هر هفته به سراغش می‌آیم و احوالش را می‌پرسم.
پس از تمام شدن سخنان امام سرم را پایین انداختم و به فکر فرو رفتم.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
اشکهایم با این داستان جاری شدند خدایا/مولایمان چرا عزم دیار ما را ندارد ای خدا/این دل میتپد درهوای ظهورش او که سراپا نور است وعدل و پاکی و مهربانی ابدی/هرجا که هست خداوند نگهدارش باد....یا اباصالح المهدی ادرکنی..خداکند که بیایی الهی الهی...یکی از منتظران آن ناجی آسمانی همیشه تا ابد
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]جهانی یکرنگ!![/h]

جهانی شدن یا جهانی سازی مفهومی است که در قرن 16میلادی جوانه زده و در قرن 20 به اوج خود رسیده و به یک مفهوم مسلط در دوران معاصر تبدیل شده است. پیشرفت تکنولوژی و توسعه ارتباطات از طریق پیشرفت رسانه ها دنیا را در سراشیبی تشکیل دهکده واحد جهانی قرار داده است.
به طور کلی در نظریاتی که چنین مفهومی را به انحاء مختلف مطرح می کنند جهانی شدن به معنای فرآیندی اجتماعی است که از مدت ها پیش آغاز شده و رو به گسترش است و در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگ سایه افکنده است از بین می رود. بر حسب این نظریات در دنیای کاملا جهانی شده گویا عمدتا یک جامعه و یک فرهنگ در سراسر سیاره زمین مستقر خواهد شد.(١)
صحبت از حکومتی واحد است که توان یکرنگ کردن سیاره وسیع زمین را دارد. اما کدام ایدئولوژی و مکتب شایستگی حکومت بر سراسر کره زمین و توانایی جمع آوری تمامی بشریت به زیر یک پرچم واحد با رعایت کرامت انسانی و جایگاه خلیفه اللهی آنها را خواهد داشت؟
به طور قطع و یقین نظامی که برخواسته از هواها و خواسته های نفسانی بوده و به دنبال اغنای میل فزون خواه انسان خاکی باشد نمی تواند نجاتبخش بشریت تشنه عدالت گردد. روندی که غرب با ادعاهای پوشالی خود تحت نظام لیبرال دموکراسی در پیش گرفته و نتیجه تدبیر او بر جهان افزایش روزافزون آمار جنگ، قتل، فقر، فساد و فحشا، خودکشی، بی هویتی، فروپاشی خانواده ها، کودکان بی سرپرست، قاچاق زنان و دختران، قاچاق مواد مخدر و... است.
منتظر زنده است و تلاش و تکاپو برای رسیدن به وضعیت متکامل و بی عیب و نقص از ویژگی های انسان زنده می باشد. اگر این روحیه در مردم اجتماعی فراهم گردد آنها می توانند زمینه ساز ظهور مصلح جهانی باشند​

از نظر ما حکومتی که برخواسته از متن وحی و تدبیر انسان کامل که تجلی گاه صفات خداوند باشد، توان مدیریت بر جهانی با این عظمت را خواهد داشت. و بهترین رنگی که جهان پذیرای آن خواهد بود رنگ خدایی است.
امیرالمومنین علیه السلام در مقام معرفی مهدی امت -عجل الله تعالی فرجه الشریف- می فرمایند:
«الذی یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما »(٢)
در عصر حاضر که نظام نامشروع غرب با تمام توان در تلاش برای استقرار حکومت خود بر جهان است، اهمیت زمینه سازی ظهور حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش آشکار می شود. البته مادامی که نگاه تمدن محور در فردی شکل نگیرد وی در جایگاه منتظر قرار نخواهد گرفت.
"انتظار فرج انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور تهیه شود."(3)
تا زمانی که تمام دغدغه ی فردی خور و خواب و تحصیل و اشتغال و مسکن و ازدواج باشد قدمی در راستای تشکیل حکومت جهانی بر مبنای توحید بر نمی دارد. امروز نیازمند انسان هایی هستیم که افق دیدشان وسیع تر از زندگی روزمره شان باشد و برای رسیدن به آن جامعه از هیچ کوششی دریغ نورزند. انسان هایی که سه ویژگی زیر در آنها تحقق یافته باشد:

1. شناخت و اعتراض به وضع موجود

منتظر کسی است که اشکالات، انحرافات و کجی های وضع موجود را می شناسد و نسبت به آن اظهار تنفر می کند. هر چه شناخت دقیق تر و عمیق تر باشد، اعتراض به وضع موجود شدیدتر و در نتیجه انتظار برای بهبود شرایط شدیدتر خواهد شد.
2. آگاهی از وضعیت مطلوب
شناخت وضع مطلوب –وضعیتی که باید در جامعه پیاده شود- از طرفی شوق و اشتیاق رسیدن به آن را در منتظر ایجاد کرده و سبب حرکت به سمت آن شده و از طرفی دیگر خلأهای جامعه موجود و فاصله آن از وضع مطلوب را بیش از پیش نمایان کرده و سبب تشدید انتظار خواهد شد.
3. تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب
از دو طریق خودسازی و جامعه سازی: در این مرحله منتظر به اصلاح زندگی فردی خود می پردازد و در تلاش است که با آگاهی از وظایف فردی خود اعم از دنیایی و اخروی در مسیر بندگی قدم بردارد.
یک منتظر واقعی نماز متفاوت تری نسبت به بقیه می خواند، اخلاق او بیش از بقیه رنگ و بوی الهی دارد، روحیه خدمتگزاری به مردم در او قویتر است، روابط دوستانه بهتری با اطرافیان خود دارد، انسان با نشاط تری است، ازدواج موفق تری دارد، تربیت فرزند او عالمانه تر از دیگران است، بهتر از انسان های معمولی درس می خواند و در محیط کاری قانون مند و وظیفه شناس است. در یک جمله، منتظر بهترین انسان اجتماع خویش است.
تا زمانی که تمام دغدغه ی فردی خور و خواب و تحصیل و اشتغال و مسکن و ازدواج باشد قدمی در راستای تشکیل حکومت جهانی بر مبنای توحید بر نمی دارد. امروز نیازمند انسان هایی هستیم که افق دیدشان وسیع تر از زندگی روزمره شان باشد و برای رسیدن به آن جامعه از هیچ کوششی دریغ نورزند​

در مرحله دوم او دست به ساختن محیط پیرامون خود می زند. رفع کاستی ها، انحرافات و پُر کردن خلأهای موجود در جامعه از دیگر وظایف منتظر است. او نمی تواند شاهد ظلم به همنوعان خود باشد و بی هیچ اعتراض و تلاش برای رفع ظلم زدگی عادی خود را سپری کند. برای او تفاوتی میان ظلم به فرزندش با ظلم به انسان بی گناه در خارج مرزهای کشورش وجود ندارد. او نمی تواند شاهد جهالت و غفلت همنوعان خود باشد و تلاشی برای رشد آنها نکند.
در یک جمله منتظر زنده است و تلاش و تکاپو برای رسیدن به وضعیت متکامل و بی عیب و نقص از ویژگی های انسان زنده می باشد. اگر این روحیه در مردم اجتماعی فراهم گردد آنها می توانند زمینه ساز ظهور مصلح جهانی باشند.

پی نوشت:
1. مدرنیته و پایان جهان ص24.
2. کافی ج1 ص338.
3. صحیفه امام ج8 ص374.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]جهان در زیر پرچم واحد منجی آخرالزمان

[/h]در جهان معاصر مدعیانی وجود دارند که در عرصه های گوناگون ادعاهایی نظیر، پیشرفت و گسترش علوم خود را دارند. مانند اقتصاد، سیاست، فرهنگ و .... در این میان شیعه نیز با ارائه نظریه «حکومت جهانی حضرت مهدی(عج الله فرجه)» در طول قرن ها و سال های متمادی، مدعی جهان شمولی در عرصه های مختلف فرهنگ، سیاست، اقتصاد، محیط زیست و ...، در زمان حکومت حضرت مهدی (عج الله فرجه) نیز بوده است. زیرا در اسلام، عصر حکومت حضرت مهدی (عج الله فرجه) پیشرفت و توسعه علمی فرهنگی، بیش از اعصار دیگر مورد توجه شیعیان و اهل بیت (علیهم السلام) بوده است.

خط بطلان بر حکومت های باطل
حکومت جهانی حضرت مهدی (عج الله فرجه) به عبارتی خط بطلان بر تمامی حکومت های باطل می باشد. به این دلیل که این حکومت ها امتحان خود را پس داده اند و مردم به پوچی، ضعف و بطلان آن پی خواهند برد. و با آغوش باز و عطش فراوان پذیرای دولت مهدوی خواهند بود. چنانکه امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
«امر ظهور واقع نمی شود، مگر بعد از آن که هر طبقه ای به حکومت برسند و دیگر طبقه ای بر روی زمین باقی نباشد که حکومت نکرده باشد، تا دیگر کسی نتواند ادعا کند که "اگر زمام امور به دست ما می رسید، ما عدالت را پیاده می کردیم". آن گاه حضرت قائم قیام کرده، حق و عدالت را پیاده می کند.» (1)

حکومت الهی یکپارچه
در دوران ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یکپارچگی و یگانگی واقعی که همان جهان بینی و دیدگاه الهی و توحیدی است، بر همه جوامع حاکم خواهد شد. راه و روش ایشان که بر عدل و حق استوار است، با فطرت و سرشت انسان ها نیز هماهنگ و سازگار است و همگان زیر پرچم اسلام و دین واحد گرد می آیند.
امام علی (علیه السلام) می فرماید: ای مالک در این زمان قائم ما قیام می کند و همه را بر یک مرام و عقیده گرد آورد.(2)
آموزش شیوه های درست و روش های الهی و تغییر فرهنگ های ضد ارزشی و اصلاح رسوم و عادات غلط جامعه، از جمله ثمرات ظهور آن گرامی است. در حقیقت دوران استقرار حکومت مهدوی همراه با یک انقلاب فرهنگی و اصلاحات اجتماعی واقعی همراه خواهد بود.

ویژگی های فرهنگی جامعه مهدوی
1. رشد علم و آگاهی: در زمان ظهور حضرت مهدی (عج الله فرجه) بشر چنان در پی فراگیری علم و دانش خواهد بود که امام باقر (علیه السلام) در این زمینه می فرمایند: «در زمان مهدی (عج الله فرجه) به همه شما حکمت و علم بیاموزند، تا آنجا که زنان در خانه ها با کتاب خدا و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) قضاوت کنند.(3)
آموزش شیوه های درست و روش های الهی و تغییر فرهنگ های ضد ارزشی و اصلاح رسوم و عادات غلط جامعه، از جمله ثمرات ظهور آن گرامی است. در حقیقت دوران استقرار حکومت مهدوی همراه با یک انقلاب فرهنگی و اصلاحات اجتماعی واقعی همراه خواهد بود.
امام باقر (علیه السلام) در جایی دیگر می فرمایند:


زمانی که امام زمان (عج الله فرجه) قیام می کند، در کوفه چهار مسجد را (که با انگیزه های غیر خدایی ساخته شده اند و مرکز اندیشه های باطل شده اند)، تخریب می کند و به طور کلی هر مسجدی که مشرف به خانه های مردم باشد، آن حضرت بناهای مرتفع آن را که به منازل مردم اشراف دارد، از میان بر می دارد. راه های عمومی و جاده های اصلی را توسعه می دهد و هر چیزی را که سر راه مردم باشد خراب می کند. پنجره هایی را که به کوچه باز شود، می بندد. ناودان هایی را که به کوچه ها باشد، از بین می برد. بدعتی نمی ماند، جز اینکه آن را نابود کند و سنتی نمی ماند، جز اینکه بر پای دارد.(4)
2. فراگیر شدن جهان بینی توحیدی: یکی دیگر از ویژگی های عصر ظهور، فراگیر شدن اصل توحید و ایمان به وحدانیت خداوند است. در بخشی از کلام امام محمد باقر(علیه السلام) آمده است:
به خدا سوگند، (مهدی و یارانش) می جنگند، تا اینکه خداوند به یگانگی خوانده شود و هیچ شریکی برای او قائل نشود.(5)
3. فراگیری مسائل دینی: در آن عصر دل انگیز و شور آفرین انسان ها از درون تحول می یابند و بینش های مادی به بینش های روحانی و معنوی تبدیل می شوند. و در اثر این انقلاب درونی انسان ها است، که مدینه فاضله تشکیل می شود.
حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرمایند:
به هنگام ظهور حضرت مهدی(عج الله فرجه) مردم به کارهای عبادی و شرعیات و دینداری و نماز و جماعت ها روی می آورند و کسی باقی نمی ماند که به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) کینه و دشمنی ورزد.(6)
4. به کمال رسیدن اخلاق: از ویژگی های عصر ظهور، فراگیری مسائل اخلاقی است. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرمایند: هنگامی که قائم ما قیام می کند، کینه های بندگان نسبت به یکدیگر از دلشان زدوده می شود.(7)
حکومت جهانی حضرت مهدی (عج الله فرجه) به عبارتی خط بطلان بر تمامی حکومت های باطل می باشد. به این دلیل که این حکومت ها امتحان خود را پس داده اند و مردم به پوچی، ضعف و بطلان آن پی خواهند برد. و با آغوش باز و عطش فراوان پذیرای دولت مهدوی خواهند بود

کامل ترین حکومت بشر
حکومت حضرت مهدی (عج الله فرجه)، حکومتی است واحد ولی در عین حال جهان شمول. حکومتی است که همه حکومت ها را به یگانگی و یکپارچگی دعوت می نماید و هیچ حکومتی را نقض نمی کند. و همین طور آیات و روایات فراوانی در این زمینه به دست ما رسیده است که حکومت جهانی حضرت مهدی (عج الله فرجه) کامل ترین حکومت هایی است که جهانیان تا به حال به چشم خود ندیده اند.

پی نوشت:
1. غیبت نعمانی، صفحه247.
2. غیبت نعمانی، صفحه206.
3. بحارالأنوار، علامه مجلسی، جلد53، صفحه352.
4. بحارالأنوار، جلد52، صفحه390.
5. بحارالأنوار، جلد52، صفحه345.
6. منتخب الأثر، صفحه474.
7. بحارالأنوار، علامه مجلسی، جلد52، صفحه316.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]«ظهور»، آغاز تاریخ بشریّت[/h]

برخی تصور می کنند ظهور با قیامت هم زمان است، بدین معنا که وقتی امام زمان (عج) ظهور کردند، بلافاصله قیامت برپا میشود. اما آنچه مسلم و قطعی است این است که ظهور امام زمان (عج) و برپایی حکومت عدل الهی، هدف اصلی خلقت آفرینش است، و خلقت جهان از ابتدا تا کنون، مقدمه ا‎‎ی برای رسیدن به این هدف است. هدف نهایى آفرینش، رسیدن به عبودیت و كمال و نزدیكى هرچه بیشتر انسان به منبع تمام كمالات یعنى خداوند متعال است. براى نیل به این آرمان بزرگ باید مقدمات و وسایل آن فراهم گردد. حكومت جهانى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف در پى فراهم آوردن مقدمات تقرب به سوى خداوند و برداشتن موانع از این مسیر است، آن‌چنان كه با تحقق حكومت عدل جهانى، اسباب رسیدن به كمال و عبودیت و قرب الى اللّه فراهم مى‌شود و راه براى رسیدن به هدف خلقت هموار مى‌گردد.

[h=4]ظهور، آغاز تاریخ‌[/h]مقام معظّم رهبرى حضرت آیه‏الله خامنه‏‌اى مدّ ظله العالی در این رابطه فرمودند:
‌"من، بارها این‌را گفته‌ام. بعضی ‌خیال‌ می‌کنند، حضرت‌ که ‌آمدند، آخر دنیا است! نه، تازه‌شروع ‌دنیا و شروع ‌تاریخ ‌بشریّت، آن ‌وقت ‌است! این‌ مدّتی ‌که‌ از عمر بشریّت‌ گذشته، چند هزار سالی‌ است ‌که ‌بشر در این ‌سنگلاخ ‌ها و در این ‌بیابان‌ ها و کویرهای‌ وحشت‌ناک، همین‌طور سینه‌خیز و با زحمت ‌رفته ‌تا خودش ‌را به ‌جادهِ‌ اتوبانِ وسیعِ عریضِ آسفالته ‌برساند و از آن‌جا زندگی ‌تاریخی‌ خود را تازه ‌شروع ‌کند.
آن‌ جاده ‌را حضرت‌ افتتاح‌ می‌کنند. حرکت‌ تاریخی‌ انسان، آن‌وقت‌ است. آن‌وقت ‌است‌ که ‌استعدادهای ‌انسان ‌ظهور خواهد کرد. هنوز این‌ دانشی ‌که ‌بشر تا امروز پیدا کرده، در مقابل‌ استعدادهایی‌ که ‌خدا در وجود بشر گذاشته، صفر است.

[h=4]نیروی کشف نشده انسان[/h]من، شاید یک‌ وقتی‌ گفته‌باشم ‌و شما شنیده‌باشید. دانشمندانی ‌که ‌در این‌رشته‌های ‌علمی ‌متخصّص‌اند و با همین‌ واقعیت‌های ‌واقعی ‌و علمی ‌سر و کار دارند، این ‌نظریه‌ را داده‌اند و این ‌واقعیّت ‌را کشف‌ کرده‌اند که‌در وجود انسان، [توان‌هایی‌ است ‌که‌ هنوز استفاده ‌نشده‌ است.] اگر بشر بتواند پنجاه‌ درصد از استعداد تمرکز را مورد استفاده‌ قرار دهد، تمام‌ این ‌وسائل ‌ارتباطی ‌که‌ در دنیا هست، بیکاره‌ و بیهوده‌می‌شود! شما، الان، مثلاً با ماهواره ‌یا با تلفن، از این ‌طرف‌ دنیا با آن‌ طرف ‌دنیا تماس‌ می‌گیرید و با یکی‌ حرف‌ می‌زنید، امّا اگر آن‌ پنجاه ‌درصد از نیروی ‌تمرکزی‌ که ‌در شما است، به‌کار بیفتد، می‌توانید با آن‌ طرف ‌دنیا، بدون‌ این‌ ارتباطات، تماس‌ بگیرید و با هر کسی ‌که ‌می‌خواهید، در آن ‌سوی ‌کرهِ‌زمین ‌حرف ‌بزنید، فکرتان ‌را بگویید، فکر او را تحویل ‌بگیرید!
اجراى اهداف حكومت مهدوى به صورت تام و كامل جز در سایه رهبرى امام معصوم میسر نیست، ولى این امر نباید دولتِ زمینه‌سازِ ظهور را از تلاش و حركت در نزدیك شدن به آن اهداف، و گام برداشتن در آن مسیر، باز دارد.​

این، نیروی ‌انسان‌ است! ما، این‌ نیروها را کشف ‌نکرده‌ایم! از این‌قبیل ‌نیروها در وجود بشر زیاد است (وفیک‌انطوی‌العالم‌الاکبر). این ‌عالَم‌ اکبر، آن‌ روز باید بروز پیدا کند، و روز ظهورش، آن‌ وقت ‌است، و اِلاّ اگر حضرت ‌آمدند و دنیا پُر از عدل ‌و داد شد، ولی ‌آن ‌هنگام، آخر عمر بشر باشد و منتظر صور اسرافیل ‌باشیم، این ‌که ‌کار نشد! بشر، چند هزار سال ‌با این ‌زحمت ‌زندگی‌ کند، بعد حضرت ‌بیایند و دنیا را پُر از عدل ‌و داد کنند و بعد هم ‌دنیا تمام‌شود!
وقتِ ‌ظهورِ حضرت، دنیا، تازه ‌شروع‌ می‌شود! با آمدن ‌حضرت، اوّلِ زندگی‌ بشر، اوّل ‌تاریخ‌ انسان ‌و اوّل ‌رشد و تعالی‌ جوامع ‌بشری ‌به‌ صورت ‌کلان‌- نه ‌به‌ صورت ‌تک‌تک‌ که‌ حالا داریم‌- تازه ‌شروع ‌خواهد شد.
‌خوب، ببینید، این ‌آینده‌ و چشم‌انداز زندگی‌ جامعهِ‌اسلامی ‌و به ‌طور مشخّص، جامعهِ‌شیعی‌است..." (فصلنامه علمی تخصصی انتظار: 8 و 9)

[h=4]هدف نهایی آفرینش، پرستش خداوند[/h]همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند: ظهور امام زمان عج و برپایی حکومت عدل جهانی ابتدای راه هموار برای رسیدن به هدف خلقت است هم چنانکه خداوند فرمود: وَ مٰا خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّٰ لِیَعْبُدُونِ. (ذاریات /56) پس هدف نهایى آفرینش همان پرستش خداى متعال است.

[h=4]حکومت موعود، تحقق هدف نهایی خلقت[/h]هر چند امروزه اکثر حكومت‌ها، اهداف دنیوى و مادى؛ از جمله آزادى، امنیت، رفاه، بهداشت، آموزش، ارضاى خواسته‌هاى مردم و هر هدفى را كه به نوعى به آسایش زندگى دنیوى آنها برگردد؛ دنبال مى‌كنند. و حكومتى از نظر مردم ایده‌آل است كه بتواند امنیت داخلى و خارجى و خواسته‌هاى اكثریت را برآورده سازد. اما در حكومتى كه مورد نظر انبیای الهی بوده است و همچنین دولتى كه رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سلّم آن را بنیان نهاد، هدفى فراتر از این اهداف مورد توجه است و همه این اهداف، به شکل متوسط و میانى براى رسیدن به آن هدف غایى لحاظ مى‌شوند. آن هدف غایى، همان هدف خلقت انسان است.

[h=4]حکومت عدل الهی، تحقق وعده الهی[/h]خداوند متعال مى‌فرماید: وَعَدَ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ كَمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ اَلَّذِی اِرْتَضىٰ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لاٰ یُشْرِكُونَ بِی شَیْئاً؛ (نور/55)
(خداوند به كسانى از شما كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كرده‌اند وعده داده است كه حتما آنها را در این سرزمین جانشین خود قرار دهد، همان‌گونه كه كسانى را كه پیش از آنان بودند جانشین خود قرار داد و آن دینى را كه برایشان پسندیده است به سودشان مستقر كند و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند تا مرا عبادت كنند و چیزى را با من شریك نگردانند.)
هدف نهایى آفرینش، رسیدن به عبودیت و كمال و نزدیكى هرچه بیشتر انسان به منبع تمام كمالات یعنى خداوند متعال است. براى نیل به این آرمان بزرگ باید مقدمات و وسایل آن فراهم گردد. حكومت جهانى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف در پى فراهم آوردن مقدمات تقرب به سوى خداوند و برداشتن موانع از این مسیر است،​

منظور از لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ، خلیفه الهى و یا جانشین و وارث گذشتگان است، یعنى مومنانى كه به وظایفشان عمل مى‌كنند، در زمین تمكن مى‌یابند، قدرت را به دست مى‌گیرند و وارث زمین مى‌شوند، بر گردن‌كشان و همه كسانى كه مانع امنیت و عدالت مى‌شوند، تسلط پیدا مى‌كنند و خداوند توسط آنان همه ناامنى‌ها را به امن تبدیل مى‌فرماید. وقتى این اهداف یعنى رسیدن به قدرت و تسلط بر جهانیان و برقرارى امنیت و مبارزه با ظلم و فساد تحقق پیدا كرد، هدف نهایى محقق مى‌شود.

[h=4]سخن آخر[/h]بنابراین، طبق آموزه‌هاى قرآن و دین مبین اسلام، هدف نهایى از زندگى اجتماعى تحقق هدف نهایى خلقت است تا آن‌جا كه انسان‌ها خودشان را فقط بنده خدا ببینند و خدا را مالك همه چیز و داراى همه فضیلت‌ها و ارزش‌ها بدانند. وانگهى تشكیل حكومت و تعقیب اهداف دیگر مثل عدالت و رفاه و امنیت و سركوبى دشمنان و. . . همگى مقدمه و وسیله‌اى براى رسیدن به آن هدف اصلى به‌شمار مى‌روند. حال اگر تصور شود این حکومت مدت "کوتاهی" دوام دارد و قیامت برپا می شود، کاملا اشتباه است.
اجراى اهداف حكومت مهدوى به صورت تام و كامل جز در سایه رهبرى امام معصوم میسر نیست، ولى این امر نباید دولتِ زمینه‌سازِ ظهور را از تلاش و حركت در نزدیك شدن به آن اهداف، و گام برداشتن در آن مسیر، باز دارد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]سنت حاکمیت صالحان در زمین[/h]

پس از شناخت اجمالی سنت ها اکنون به یکی از این سنن که در قرآن کریم بارها و بارها به آن توجه داده شده و در کلام معصومین علیهم السلام بیش از هر موضوع دیگری بدان پرداخته شده است، اشاره می کنیم.
یکی از سنت های الهی در جامعه و تاریخ، بحث آینده جهان و خلافت مومنین در زمین است. خداوند در آیات متعدد، حاکمیت و وراثت زمین را، از آن مومنان صالح دانسته است و اگر در طول تاریخ، بعضی از زمانها در جامعه اسلامی، حاکمیت از آن صالحان نبوده است؛ نقص از خود مومنان و صالحان بوده وگرنه وعده حق حتمی است و تا تمام شرایط جمع نشود، سنت الهی جاری نمی گردد.
این آیات علاوه بر اینکه سنت الهی مبنی بر حاکمیت صالحان را بیان می کند، فرجام و سرنوشت تاریخ را پیروزی ایمان و عمل صالح در تمام زمین بیان می نماید و از نمونه های بارز این سنت، البته در قسمت محدودی از زمین، انقلاب اسلامی ایران است که نتیجه آن حاکمیت صالحان بر امت اسلامی است. اکنون ما به بررسی چند نمونه از این آیات می پردازیم:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِكُونَ بی‏ شَیْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ:[1]خداوند به آنانى كه از شما ایمان آورده و كارهاى پسندیده انجام داده‏اند وعده مى‏دهد كه در روى زمین جانشینشان كند همان طور كه پیشینیان را نیز جانشین كرد و دینشان را كه براى آنها پسندیده، مستقر سازد و بعد از نگرانیها، ترس آنان را به امنیت مبدّل خواهد نمود. مرا بندگى كنید هیچ چیز را شریك من قرار ندهید و اگر كسى بعد از این كافر شود، از گروه فاسقین است.»
خداى سبحان به كسانى كه ایمان آورده و عمل صالح انجام مى‏دهند، وعده مى‏دهد كه به زودى جامعه‏اى برایشان تكوین مى‏كند كه به تمام معنا صالح باشد، و از لكه ننگ كفر و نفاق و فسق پاك باشد، بر عقاید افراد آن و اعمالشان جز دین حق، چیزى حاكم نباشد؛ ایمن زندگى كنند، ترسى از دشمن داخلى یا خارجى نداشته باشند، از كید نیرنگبازان و ظلم ستمگران آزاد باشند.
این كه به سبب وجود پزشك بیمارى شفا پیدا كند؛ امرى شناخته شده است؛ ولى اگر پزشكى مدعى آن شود كه بیمارى را كه از مرض خود لرزان است؛ نیرومندترین مرد جهان سازد، امرى بعید و مستبعد است ولی قرآن مى‏گوید كه اراده خدا نه تنها استضعاف را از مستضعفان دور مى‏سازد؛ بلكه آنان را پیشوایان و رهبران بشر قرار مى‏دهد و این هدف برتر حركت تاریخ است .

علامه طباطبایی (ره) در "المیزان" بر این مطلب تأکید می کند که: وعده استخلاف در آیه، جز با اجتماعى كه با ظهور مهدى علیه السلام بر پا مى‏شود با هیچ مجتمعى قابل انطباق نیست‏ و این مجتمع طیب و طاهر با صفاتى كه از فضیلت و قداست دارد؛ هرگز تا كنون در دنیا منعقد نشده و دنیا از روزى كه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مبعوث به رسالت گشته تاكنون، چنین جامعه‏اى به خود ندیده، ناگزیر اگر مصداقى پیدا كند؛ در روزگار مهدى علیه السلام خواهد بود ؛ چون اخبار متواترى كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اهل بیت علیهم السلام در خصوصیات آن جناب وارد شده؛ از انعقاد چنین جامعه‏اى خبر مى‏دهد .[2]
بنابر این شأن نزول این آیه در مهدى آل محمد عجّل اللَّه تعالى فرجه الشریف است.
عیّاشى به سند خودش از امام سجاد علیه السلام چنین روایت كرده: «آن حضرت این آیه را قرائت نموده و فرمود: و اللَّه اینهایى كه در آیه وصف شده درباره ما اهل بیت وارد آمده كه خداوند به دست مردى از ما كه او مهدى این امّت است، چنین كند و آن كسى است كه رسول اللَّه صلی الله علیه و آله فرمود : اگر از دنیا باقى نماند مگر یك روز، خداى تعالى آن روز را بلند می گرداند؛ تا اینكه مردى از عترت من بیاید كه اسم او اسم من باشد و زمین را از عدل و مساوات پر كند؛ همان طورى كه پر از ظلم و جور شده باشد[3].
تفسیر نور نیز این معنا را تأیید نموده و بیان می کند: در این آیه وعده‏ى‏ خداوند پیروزى آن دینى است كه خداوند پسندیده: «دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ» و دینى كه خدا پسندیده و اعلام كرده، همان مكتب غدیر خم است. اسلام، دین آینده‏ى جهان است. آینده‏ى تاریخ به سود مومنان و شكست سلطه‏ى كافران است .[4]
«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ[5]: و همانا در زبور پس از تورات نوشتیم كه زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.» صلحائى كه وارثان همه زمین‏اند اصحاب صاحب الزمانند كه در آخر الزمان مشارق و مغارب زمین را به حوزه تصرف درآورند. این آیه یكى از آیات دالّه بر ظهور مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف و رجعت ائمه علیهم السلام است .[6]
بنا بر آیات و روایات متعدد، سنّت الهى آن است كه بندگان صالح، حاكم و وارث جهان باشند و پیشگویى‏هاى قرآن قطعى می باشد. در بعضى روایات مى‏خوانیم كه اهل بیت پیامبر اکرم علیهم السلام دوباره زنده و وارثان زمین خواهند شد.[7]
سنت های الهی لطف بیکران خداوند نسبت به انسان ها و در حقیقت مجرای تحقق اراده الهی در تمام هستی می باشند. در میان این سنت ها، آنچه انسان را امیدوار و دلگرم به ادامه حیات و مبارزه با سختی ها و ظلم و ستم ها می کند؛ سنت حاکمیت صالحان است که وعده شیرین زندگی در سایه ی حکومت عدل الهی به رهبری حضرت مهدی علیه السلام، را به انسانها می دهد​

«وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ:[8]و ما اراده كردیم كه بر آن مردم ضعیف شده در روى زمین منّت گذاریم و آنان را رهبران مردم كرده و وارثانشان نماییم‏.»
این كه به سبب وجود پزشك بیمارى شفا پیدا كند؛ امرى شناخته شده است؛ ولى اگر پزشكى مدعى آن شود كه بیمارى را كه از مرض خود لرزان است؛ نیرومندترین مرد جهان سازد، امرى بعید و مستبعد است ولی قرآن مى‏گوید كه اراده خدا نه تنها استضعاف را از مستضعفان دور مى‏سازد؛ بلكه آنان را پیشوایان و رهبران بشر قرار مى‏دهد و این هدف برتر حركت تاریخ است .
آنان هر چه زودتر به آنچه در تصرف مستكبران است، از نعمتها و زیورها، دست خواهند یافت و آنان را میراثبران قرار می دهیم . و هنگامى كه مستضعفان به قدرت برسند، ریشه‏هاى فساد را از بن بركنند و چنان كنند كه خداوند متعال با فرعون و اطرافیان او كرد[9].
بنابر این سنت های الهی لطف بیکران خداوند نسبت به انسان ها و در حقیقت مجرای تحقق اراده الهی در تمام هستی می باشند. در میان این سنت ها، آنچه انسان را امیدوار و دلگرم به ادامه حیات و مبارزه با سختی ها و ظلم و ستم ها می کند؛ سنت حاکمیت صالحان است که وعده شیرین زندگی در سایه ی حکومت عدل الهی به رهبری حضرت مهدی علیه السلام، را به انسانها می دهد و آنچه ما باید نسبت به آن کوشا باشیم توجه به سایر سننی است که حرکت بر وفق آنها ما را زودتر به این حکومت شیرین می رساند و از چشمه ی زلال مهدوی بهره مند می سازد.

پی نوشت:
[1] نور / 55
[2] محمد حسین طباطبایی ، المیزان ، ج 15 ، ص 215 .
[3] نصرت امین ، همان ، ج‏9، ص 144 و 145 .
[4] محسن قرائتی ، نور ، ج 8 ، ص 204 و 205 .
[5] انبیاء / 105.
[6] عبدالحسین طیب ، همان‏ ، ج 9 ، ص 254 .
[7] على بن ابراهیم قمى ، تفسیر قمی ، ج 2، ص 297.
[8] قصص / 5
[9] محد تقی مدرسی ، همان ، ج 9 ، ص 246 و 247 .
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]«ظهور»، آب خوشگواری که مایه حیات است[/h]

از آنجا که قرآن برنامه سعادت و راهنمای مسیر بندگی انسان ها می باشد، ضمن اینکه چگونگی حرکت کردن در شاهراه عبودیت را به انسانها می آموزد، موانع و مشکلاتی را که ممکن است بر سر راه آنها قرار بگیرد را نیز، بیان نموده و نسبت به آنها هشدار داده است
.
از جمله هشدارهای بسیار مهمی که خداوند در قرآن مردم را به آن توجه داده است، آیه 30 سوره ملک است که در آن خداوند انسان ها را نسبت به نعمت برخورداری از امام توجه داده و به آنها هشدار می دهد که در صورت قدرنشناسی آنها این نعمت از ایشان سلب خواهد شد. خداوند متعال می فرماید:
«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماوُكُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیكُمْ بِماءٍ مَعِینٍ»
كلمه "غور" به معناى فرو رفتن آب در زمین است، و كلمه" معین" به معناى آب جارى در روى زمین است. و معناى آیه این است كه: مرا خبر دهید اگر آب شما به زمین فرو رود، و روى زمین آبى نماند، چه كسى است كه در روى زمین برایتان آب جارى فراهم سازد؟
در واقع این آیه به یکی از مصادیق رحمت عام خداوند و نعمتی که بسیاری از مردم از آن غافلند، اشاره می کند. قطعا همه ی ما تشنگی را درک کرده ایم، خصوصا در ایام ماه مبارک رمضان سالهای اخیر که چند سالیست مقارن با فصل گرما شده است. اگر خوب تامل کنیم تشنگی مراحل متعددی دارد. شاید در ابتدا به دلیل وجود ذخایر آب در بدن تشنگی قابل تحمل باشد، اما بعد از اینکه آب ذخیره تمام شد کم کم بدن بیحال می شود و در اثر تشنگی زیاد دهان حالت چسبندگی پیدا کرده و در صورت استمرار این حالت و عدم رسیدن آب به بدن، بدن استقامت خود را از دست داده و این حالت کم کم منجر به مرگ انسان می شود.

[h=4]حقیقت نعمت حیاتبخش آب[/h]ممکن است پرسیده شود این آیه اشاره به نعمت حیات بخش آب دارد و سخنی از امام به میان نیاورده تا آن را هشدار برای مسئله ی امامت تلقی کنیم؟
در پاسخ باید گفت: با توجه به اینکه مفسرین واقعی قرآن، اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند و از آنجا که قرآن دارای هفتاد بطن می باشد و نیز دارای آیات مطلق و مقید، محکم و متشابه، کلی و جزیی می باشد، که ما به تنهایی قادر به فهم دقیق آن نیستیم، لازم است برای فهم بهتر آیات قرآن گوش جان بسپریم به بیان معصومین علیهم السلام تا بدانیم منظور و مقصود اصلی آیات خداوند حکیم چیست.
علاوه بر حیات مادی، امام حیات معنوی را نیز که اهمیت آن بسیار بیشتر از حیات مادی، می باشد برای انسانها به ارمغان می آورد. زیرا خداوند همه چیز را مسخّر انسان قرار داد تا او به هدف خلقت که همان تقرب به ساحت مقدس الهی است برسد و چنین تقربی، جز در سایه ی هدایتهای امام و اطاعت از او محقق نمی شود​

در روایاتى كه از اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است، این آیه به ظهور حضرت مهدى علیه السلام و عدل جهان‏گستر او تفسیر شده است، از جمله در حدیثى از امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه مى‏خوانیم:
« این آیه در باره امامى نازل شده است كه قیام به عدل الهى مى‏كند؛ مى‏گوید: اگر امام شما پنهان گردد، و نمى‏دانید كجاست؟ چه كسى براى شما امامى مى‏فرستد كه اخبار آسمانها و زمین، و حلال و حرام‏ خدا را براى شما شرح دهد.» سپس فرمود: « به خدا سوگند تاویل این آیه نیامده و سرانجام خواهد آمد.»[1]
از امام هفتم علیه السلام پرسیده شد: « تاویل قول خداوند عزّ و جلّ چیست که فرمود: «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماوُكُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیكُمْ بِماءٍ مَعِینٍ» امام فرمودند: هنگامی که امامتان را از دست دادید و او را ندیدید پس در آن هنگام چه خواهید کرد.» [2]
از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام پرسیدند: « منظور از این آیه چیست «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماوُكُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیكُمْ بِماءٍ مَعِینٍ» فرمودند: ائمه ابواب خدایند منظور از آب خوشگوار این است که چه کس می تواند علم امام را برای شما بیاورد.» [3]
بنابر این اگرچه تفسیر ظاهری آیه مربوط به آب جارى است كه مایه حیات موجودات زنده است، ولیکن باطن آیه مربوط به وجود امام و علم و عدالت جهان‏گستر او است كه آن نیز مایه حیات جامعه انسانى است.
به عبارت دیگر آیات قرآن معانى متعدد، و ظاهر و باطن دارد، ولى پى بردن به بطون آیات جز براى پیامبر و امام معصوم ممكن نیست و هیچكس حق ندارد چیزى به عنوان باطن آیه از پیش خود مطرح كند.
[h=4]

حیات مادی و معنوی در سایه وجود امام[/h]در اینجا جای طرح این سوال پیش می آید که چرا امام به آب گوارا تشبیه شده است؟ قطعا دلیل محکمی برای این امر وجود دارد.
در پاسخ باید گفت: این تشبیه به علت نقاط مشترکی است که بین امام و آب حیات وجود دارد و آن اینکه: در این آیه امام به آب گوارا و جاری تشبیه شده است، بدین معنا که امام مایه ی حیات موجودات است و زندگی موجودات وابسته به اوست چنان که در روایات می خوانیم: «اگر زمین بدون امام شود دگرگون خواهد شد.»[4] و همه چیز با ظهور امام زنده می گردد و حیات تازه و نیکویی را آغاز می کند چنانکه خداوند متعال می فرماید: « وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُوْمِنُونَ » [5]
در واقع اگر به دنیای بدون آب بیندیشیم، و از خود بپرسیم که حال ما چگونه خواهد بود اگر آب که مایه حیات است به طور کلی در زمین فرو رود و آیا می توان بدون آب به زندگی ادامه داد؟ بی درنگ تصدیق خواهیم کرد که حتی اگر تمام امکانات برای ما فراهم باشد؛ باز هم بدون آب زندگی میسر نیست و بی تردید همه ما محکوم به مرگ حتمی هستیم.
آنچه آب برای انسان ها به ارمغان می آورد، حیات مادی است. در حالی که اساس این حیات مادی هم، به واسطه ی وجود امام برای انسان ها مهیا می شود. چنانکه در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: « وَبِکُم یُنَزِّلُ الغَیثَ وَ بِکُم یُمسِکُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَی الأرضِ الّا بِاذنِهِ : خداوند به سبب وجود شما نازل کند باران را و به سبب وجود شما نگه داشته آسمان را از اینکه بیفتد بر روی زمین مگر به اجازه ی او» [6]
سالهاست که تشنه ایم، سالهاست که روح بی آب و بی رمق خود را فراموش کرده ایم، سالهاست که به زندگی تلخ دوران غیبت عادت کرده ایم و چون مواهب دوران حضور را نچشیده ایم برای آن دلتنگ و بی قرار نیستیم! سزاوار است از خود بپرسیم چرا برای ظاهر ساختن ماء معین و امام هستی بخش، بی تاب نمی شویم؟​

علاوه بر حیات مادی، امام حیات معنوی را نیز که اهمیت آن بسیار بیشتر از حیات مادی، می باشد برای انسانها به ارمغان می آورد. زیرا خداوند همه چیز را مسخّر انسان قرار داد تا او به هدف خلقت که همان تقرب به ساحت مقدس الهی است برسد و چنین تقربی، جز در سایه ی هدایتهای امام و اطاعت از او محقق نمی شود.
در فراز دیگری از زیارت جامعه کبیره خطاب به ائمه معصومین علیهم السلام، اعلام می کنیم که ما از هر جهت مطیع شما و تسلیم اوامرتان هستیم تا زمانی که خداوند زنده گرداند دینش را به وسیله ی شما: « حَتَّی یُحیِیَ اللهُ تَعالَی دینَهُ بِکُم» و آن زمانی است که امام عصر علیه آلاف التحیة و السلام، ظهور می کند و حکومت عدالت گسترش را بنیان می نهد. بنابر این وجود امام سبب کسب حیات معنوی جاویدانی به نام حیات طیبه برای انسانها می باشد.

[h=4]روح بی جان را با آب حیات، سیراب کن[/h]اینجا سوال دیگری مطرح می شود و آن این است که واقعا اگر آب مورد استفاده ی ما از دسترس خارج گردد، ما چه می کنیم؟ آیا دست روی دست گذاشته و منتظر مرگمان می نشینیم؟
قطعا پی گیری و تلاش برای برقراری دوباره جریان آب تا آنجا ادامه پیدا خواهد کرد که منجر به برگزاری کنفرانس ها و نشستهای اضطراری و فوق العاده برای رسیدن به نتیجه ی مطلوب گردد. این در حالیست که ما سالهاست در بحران عدم حضور امام به سر می بریم ولیکن به دلیل عدم درک تشنگی روحمان برای ظاهر ساختن او آن چنان که شایسته است کاری نکرده ایم! سالهاست که تشنه ایم، سالهاست که روح بی آب و بی رمق خود را فراموش کرده ایم، سالهاست که به زندگی تلخ دوران غیبت عادت کرده ایم و چون مواهب دوران حضور را نچشیده ایم برای آن دلتنگ و بی قرار نیستیم! سزاوار است از خود بپرسیم چرا برای ظاهر ساختن ماء معین و امام هستی بخش، بی تاب نمی شویم؟
مگر نه این است که تشنگی در اعماق جان ما نفوذ کرده است؟ باید کاری کنیم تا تشنگی وجودی خود را درک کنیم و نیاز شدید خود به سرچشمه ی هستی را متوجه شویم، آن گاه می توانیم به خود نوید ظهور نزدیک حضرت را بدهیم. زیرا کسی که درد را در دورن خود احساس کند، به دنبال درمان نیز خواهد گشت.

[h=4]قدرشناسیِ نعمتی عظیم[/h]امامان علیهم السلام بُعدى ژرف به این آیه داده و ماء معین را به امام حق تأویل كرده‏اند، و گفته‏اند كه او آب است بدان سبب كه حامل رسالت خدا و راهنمایى براى مردم است، مگر آب عصب زندگى و ستون آن نیست؟ امام نیز چنین است، از آن روى كه با بصیرتهاى وحى و با هدایت به حق، پیروان خویش را در حیات خود زنده نگاه مى‏دارد.
این آیه انسانها را از تبعات قدر نشناسی بر حذر می دارد و نیز خطاب به منتظران بیان می دارد که همانطور که بدون آب نمی توانند به حیات مادی خود ادامه دهند و در صورت نبود آن برای به دست آوردنش از هیچ گونه تلاشی دست بر نخواهند داشت، برای رسیدن به رشد و تعالی و کمال و نیز سیراب ساختن روح و جانشان توسط امام از هیچ تلاشی دریغ نکرده و با مهیا ساختن زمینه های ظهورش، او را به میان خود برگردانند.

پی نوشت:
1. كمال‏ الدین ج 1 ص 326.
2. کمال الدین ج2 ص360.
3. امام حجة ابن الحسن صاحب الزمان علیه السلام، ص 57.
4. الکافی ج۱، ص۱۷۹، ح۱۰ .
5. انبیاء ، 30 .
6. زیارت جامعه کبیره .
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
آثارهشتگانۀانتظارازدیدگاه آیت الله جوادی آملی

آثارهشتگانۀانتظارازدیدگاه آیت الله جوادی آملی

نوشتاری از آیت الله العظمی جوادی آملی دربارۀ «چیستی و آثار انتظار»
امام عصر (عج) زماني شناخته مي شود كه معناي خلافت الهي دانسته شود؛ زيرا خليفة اللّهي برجسته ترين لقب انسان كامل است. (1)

ویژگی های انسان کامل

1. حقيقت انسان کامل را جز آفريدگار او و ساير انسان هاي كامل نمي شناسند. مقام شامخ انسان كامل، همان خلافت خداست كه همه جا و در همه شئون به عنوان آيت كبراي خدا ظهور و حضور دارد و در همه مراحل از لطف و فيض خاص خدا برخوردار است. چنين موجودي گاه پيامبر و گاه امام است.

2. خلافت الهي، لباسي فاخر است كه تنها زيبندۀ اندام ملكوتي انسان كامل است؛ حتي فرشتگان مقرّب از آن بي بهره اند.

3. تنها اين انسان كامل است كه در همه جا مظهر خداست.

4. ذات اقدس الهي براي نماياندن چنين مقام والايي به ديگران، درود و سلام خويش را به عبارت هاي گوناگون متوجه تمامي شئون انسان كامل مي كند.

5. فرج وجود مبارك امام عصر(عج) از بزرگ ترين آرزوهاي پيروان مكتب اهل بيت (عليهم‌السلام) است كه سبب اميد به آينده و حركت و پويايي در جامعه اسلامي است. مهم، باور حتمي بودن ظهور و انتظار راستين براي تحقق آن است. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بهترين عمل امّت را انتظار فرج از جانب خداي سبحان مي داند: «أفضل أعمال اُمّتي انتظار فرج من الله (عزّ وجلّ)». (2) و اهل بيت (عليهم‌السلام)، برجسته ترين مصداق اين عنوان كلّي را انتظار فرج وجود مبارك ولي عصر(عج) دانسته اند، چرا كه براي انسان هاي مؤمن ظهور آن حضرت گشايش حقيقي است. (3)

6. حضرت عبدالعظيم حسني (قدس ‌سره) فرمود: بر مولایم حضرت جواد الائمه (عليه‌السلام) وارد شدم؛ تصميم داشتم از او بپرسم كه آيا «قائم» شما همان مهدي است يا غير او؛ پيش از آنكه سخن بگويم، فرمود: «اي ابا القاسم! قائم ما همان مهدي است كه بايد در زمان غيبتش منتظر او بود و در زمان ظهورش وي را اطاعت كرد و او سومين فرزند من است. قسم به خدايي كه محمد صلي الله عليه و آله و سلم را به پيامبري برگزيد و امامت را به ما اختصاص داد، اگر تنها از عمر دنيا يك روز باقي باشد، خداي تعالي آن روز را به قدري طولاني مي كند تا قائم ما ظهور و خروج كند و آن گونه كه زمين از ظلم و جور پر شده است، آن را از عدل و قسط پر گرداند!؛ خداي سبحان كار او را در يك شب اصلاح مي كند و اوضاع را به نفع او مي گرداند، چنان كه كار موسي عليه ‌السلام را در يك شب اصلاح كرد: موسي براي گرفتن شعله اي از آتش براي استفاده خانواده اش رفت؛ اما هنگام بازگشت به شرافت رسالت و افتخار نبوت رسيده بود؛ سپس امام جواد عليه‌السلام فرمود: بهترين اعمال شيعيان ما انتظار گشايش امور به دست آن حضرت است». (4)


برخی از آثار انتظار:

انتظار ظهور حضرت ولي عصر(عج) آثار و نتايج فراوان فردي و اجتماعي دارد از جمله:

1. اميد به آينده

اميد به آينده اي روشن كه سهم بزرگي در حركت ها، كوشش ها و تلاش هاي فردي و اجتماعي مردم دارد، يكي از آثار آن شمرده مي شود و چه بسا يكي از جهات تأكيد و توصيه انتظار در لسان عترت طاهرين عليهم‌السلام لحاظ همين فايده بوده است؛ آن گونه كه امير مؤمنان علي عليه‌السلام انتظار فرج را محبوب خداي سبحان دانسته و اميد به رحمت خدا را از آثار آن معرفي مي كند: آن حضرت فرمود: اِنتظروُا الفرج و لاتيأسوا من روح الله، فانّ أحبّ الأعمال إلي الله (عزّ وجلّ) انتظار الفرج (5) و حضرت سيد الساجدين عليه‌السلام، انتظار فرج را از بزرگ ترين گشايش ها مي شمارد: انتظار الفرج من أعظم العمل. (6)

2. اصلاحگرايي در عرصه هاي فردي و اجتماعي

آن کسی كه منتظر راستين مصلح جهاني است، هم صالح است و نیز مصلح. چنين كسي با اقتدا به دعاي مولاي خويش از خداي سبحان چنين مي خواهد: اللّهمّ! إنّا نرغب إليك في دولة كريمة، تعزّ بها الإسلام و أهله و تذلّ به النفاق و أهله و تجعلنا فيها من الدعاة إلي طاعتك و القادة إلي سبيلك. (7) اين (کلام فوق) همان معناي بلندي است كه امام معصوم عليه‌السلام بدان اشاره و در بيان وظيفه شيعيان در عصر غيبت مي فرمايد: عليكم بالدعاء و انتظار الفرج!. (8) چرا كه اگر دعا ناظر به جنبه فردي و خودسازي تنها باشد، انتظار فرج قطعاً ناظر به هر دو جنبه فردي و اجتماعي يا به سخن ديگر، خودسازي و ديگرسازي است.

3. طلوع تلاش، پويايي و پيشرفت در تمام عرصه ها

آن کسی كه منتظر راستين حجت خداست، هماره در تلاش و تكاپوست تا فرهنگ ناب مهدوي از «علم» به «عين» آيد و از گوش به آغوش؛ از اين روست كه هر متخصص فن آوري كه در مكتب انتظار آموخته گرديده است، در ارائه صحيح تخصّص متعهدانه، هيچ قصوري روا نمي دارد.

اگر امام صادق عليه‌السلام فرمود: ليعدنّ أحدكم لخروج القائم و لو سهماً... . (9) يعني منتظر ظهور آن حضرت حتي يك تير هم كه شد، آماده باید كند... (این سخن) صبغه تمثيل دارد نه تعيين؛ زيرا متخصص نظامي، آمادگي رزمي وظيفه اوست و كارشناس اقتصادي، رسالتش تلاش براي حلّ تورم، رفع بيكاري، تعديل تقاضا و عرضه، تقليل فاصله رنج آور طبقاتي و تعطيل اسراف و اتراف و ترفّه است و مجتهد فقهي يا حقوقي يا سياسي، عهده دار جهل زدايي و ايستادگي در برابر هجوم فرهنگي و در نهايت، تبيين و تعليل و حمايت عالمانه از مباني اعتقادي است.

4. تخلّق به فضائل نفساني

آن کسی كه به راستي امام خويش را موجود (حیّ و حاضر) مي داند و او را مظهر «هُوَ بِكُلِّ شي ءٍ عَليم» (10)، «هُوَ السَّميعُ البَصير» (11) و «هُوَ عَلي كُلِّ شي ءٍ شَهيد» (12) می ‌شناسد، هماره خويش را در محضر خليفه الهي و امام معصوم خود مي داند، همان گونه كه حضور خداي والا را در مرتبه اي بالاتر ادراك مي كند و آن گاه بر اساس آموزه هاي اساسي قرآن در محضر خداي سبحان و خليفه او حيا پيشه مي كند و از درون و برون، خود را در مشهد حق و امام خويش ديده و از زشتي ها و معاصي دوري مي كند و چنين انتظاري موجب تنزيه روح او شده، قلبش را نوراني مي سازد.

5. آمادگي براي ظهور

مجموعه آثار تحرّك آفرين، اميدبخش و اصلاحگر انتظار راستين، منتظر صادق را بدان سوي رهنمون مي شود كه چون وقت ظهور ناپيداست، مي بايد همواره واجد شرايط و لوازم ظهور مهدي موجود موعود(عج) باشد و همين آمادگي و پرهيز از تسويف و تأخير، در اصلاح فرد يا جامعه، در بارور شدن فكر فردي و عقل جمعي سهم بسزايي خواهد داشت. (13)

6. استحقاق نگاه تشريفي اهل بيت(ع)

آن کسی كه منتظر راستين امام عصر(عج) است بر اثر تخلّق به اخلاق الهي گَردِ حرام نمي گردد و جانش به گَردِ معصيت، غبار نمي گيرد و مي كوشد در انجام دادن واجب و دوري از معصيت كه در رأس آموزش هاي فرعي اسلام است، قصور و تقصير روا ندارد. واجبات را عمل و از حرام ها دوري كند و فراخور توان خويش به انجام دادن مستحب و ترك مكروه نيز اهتمام ورزد؛ و چون چنين كند، مطلوب مولاي خويش را به انجام رسانيده و مستحق عنايت خاص و نگاه تشريفي امام خويش و ساير عترت طاهره عليهم‌السلام خواهد شد.

7. شكوفاسازي انديشه ها

اِثاره (جلوه‌گر ساختن) دفائن عقول و شكوفايي گنج هاي انديشه انسان ها از برترين برنامه هاي وجود مبارك امام عصر(عج) است؛ همان گونه كه در بسياري از رواياتِ ظهور حضرتش به اوج گرفتن سطح آگاهي در عصر ظهور تصريح شده است. سير طبيعي علوم از سويي و كوشش بي وقفه عُلَماء و صاحبان عقل و دانش و فرهنگ از سويي ديگر، سبب گسترش مباحث و معارف علمي و زمينه رشد فكر و شكوفايي انديشه را فراهم مي آورد. اين حركت و جنبش علمي كه با تأليف كتاب يا ساير دستاوردهاي علمي و فكري و به دست علما كه سربازان واقعي و منتظران حقيقي امام عصر(عج) اند به وجود مي آيد، فتنه هاي برخاسته از خواسته هاي نفساني براي خاموش كردن چراغ عقل را ناكام مي گذارد و سبب تعالي انديشه و دانش خواهد گشت. (14)

8. باريابي به مقام اعتماد

انسان منتظر كه در پرتو يقين به حضور ذات اقدس الهي و ادراك محضر امام عصر خويش در ميدان جهاد اوسط و اكبر به مبارزه با شيطان درون و بيرون قيام مي كند، مي تواند تا بدان پايه اوج گيرد كه امام معصوم به منظور تجليل از او و تشويق ساير صحابه به پژوهشگري و پرهيزكاري سخن او را در اثناي قول خويش يادآور مي شود و از او سخن نقل كند؛ (15) چه بسا منتظران صالح و صادق حجت منتظر(عج) كه خويش را در عرصه جهاد اوسط و اكبر پرورده و به بارگاه قبول اهل بيت عليهم ‌السلام باريافته اند و مشمول نظرۀ رحيميۀ آنان گردند.



*پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی
پی نوشت:
(1)- امام مهدي (عج) موجود موعود، ص 115.

(2)- كمال الدين، ج 2، ص 357؛ بحار الانوار، ج52، ص 128.

(3)- امام مهدي (عج) موجود موعودصفحه 164.

(4)- عبدالعظيم بن عبدالله بن علي بن الحسن بن زيد بن الحسن بن علي بن أبي‏طالب(عليه‌السلام) الحسني قال: دخلت علي سيدي محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي‏طالب(عليهم‌السلام) و أنا اُريد أن اسئله عن القائم ما هو المهدي أو غيره؟ فابتدأني فقال لي: يا أبا القاسم! إنّ القائم منّا هو المهدي الذي يجب أن ينتظر في غيبته و يطاع في ظهوره و هو الثالث من ولدي؛ و الذي بعث محمداً بالنبوة و خَصَّنا بالإمامة! انّه لو لم يبق من الدنيا إلاّ يوم واحد لَطوّلَ الله ذلك اليوم حتي يخرج فيه فيملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً و إنّ الله تبارك و تعالي لَيصلح له أمرَه في ليلةٍ كما أصلح أمر كليمه موسي(عليه‌السلام) إذ ذهب ليقتبس لأهله ناراً فرجع و هو رسول نبيّ ثم قال(عليه‌السلام): أفضل أعمال شيعتنا انتظار الفرج.

(5)- الخصال، ص616.

(6)- كمال الدين، ج1، ص 437. امام مهدي (عج) موجود موعود، ص184.

(7)- الكافي، ج3، ص424.

(8)- مهج الدعوات، ص332؛ امام مهدي (عج) موجود موعود،ص 185.

(9)- الغيبه، نعماني، ص320.

(10)- بقره، آيه 29.

(11)- سوره اسراء، آيه1.

(12)- سبأ، آيه 47.

(13)- امام مهدي (عج) موجود موعود،ص 185.

(14)- عن أبي جعفر عليه‌السلام قال: إذا قام قائمنا وضع الله يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به أحلامهم (الكافي، ج1، ص 25)؛ قال أبو عبدالله عليه‌السلام: العلم سبعة و عشرون جزءاً فجميع ما جاءت به الرسل جزءان لم يعرف الناس حتّي اليوم غير الحرفين فإذا قام القائم أخرج الخمس و العشرين حرفاً فبثّها في الناس و ضمّ إليها الحرفين حتّي يبثّها سبعة و عشرين حرفاً (منتخب الانوار، ص 201؛ ر.ك: بحار الانوار، ج52، ص 336). امام مهدي (عج) موجود موعودصفحه 187.

(15)- امام مهدي (عج) موجود موعود، ص 188. (16)- همان منبع:حوزه
 

Similar threads

بالا