[ حضرت حجت عج ] انتظار،دیدار، ظهور...

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
در روایات معصومین (ع) همانگونه که درباره نشانه ها و علائم و شرایط ظهور حضرت حجت (عج) سخن به میان آمده است، درباره ظاهر حضرت قائم (عج) هنگام ظهور نیز تصریحاتی می شود.
در روایات از لباس مخصوصی برای حضرت قائم (عج) به هنگام ظهور یاد شده است، گاهی از پیراهن رسول خدا (ص) سخن گفته شده و گاه از پیراهن یوسف (ع) به عنوان لباس حضرت (عج) به هنگام ظهور نام برده شده است.
یعقوب پسر شعیب می گوید: امام صادق (ع) فرمودند: «آیا نمی خواهی پیراهنی را که حضرت قائم (عج) به هنگام ظهور بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض کردم: البته مایلم ببینم. حضرت (ع) صندوقچه ای را خواست و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسی بیرون آورد و آن را باز کرد و در گوشه آستین چپ آن لکه خونی بود.امام (ع) فرمودند: «این پیراهن پیامبر (ع) است و در روزی که چهار دندان پیشین حضرت (ص) را در جنگ احد شکستند، آن را بر تن داشتند و حضرت قائم (عج) در حالی که این پیراهن را بر تن دارد، قیام می کند.» من آن خون را بوسیدم و بر دیده خود نهادم و حضرت (ع) لباس را پیچیدند و برداشتند.مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (ع) فرمودند: «می دانی پیراهن یوسف چه بود؟» گفتم: خیر، فرمودند: «چون برای ابراهیم آتش بر افروختند، جبرئیل برای او پیراهنی آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسیب نرساند و چون وفات او فرا رسید، آن را در جلد دعایی نهاد و به بازوی فرزندش اسحاق آویخت، او نیز آن را به یعقوب داد، آنگاه که یوسف متولد شد، یعقوب آن را در بازوی یوسف قرار داد. بر یوسف نیز حوادثی گذشت تا اینکه عزیز مصر شد. چون یوسف آن را از آن جا از جلد بیرون آورد. یعقوب (ع) بوی آن را شنید و این سخن خداوند در قرآن است که در حکایت یوسف از قول یعقوب می فرماید: «و من بوی یوسف را استشمام می کنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهید.» و آن همان پیراهنی است که از بهشت فرود آمده است.»عرض کردم: قربانت گردم، آن پیراهنی به دست چه کسی رسیده است؟ فرمودند: «به دست اهل آن است، پیراهن همراه قائم (عج) ما است، آنگاه که ظهور کند.» سپس فرمودند: «هر پیامبری که دانش یا چیز دیگری را به ارث برده است، همه آنها به محمد (ص) رسیده است.»منابع:کمال الدینبحارالانوار
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
پیغام امام زمان(عج) به آیة الله بهاء الدینی(ره)!

پیغام امام زمان(عج) به آیة الله بهاء الدینی(ره)!

[h=1][/h]

یکی از دعاهای آشنا و معروف دعای «اللهم کن لولیک ......» است که به دعای فرج معروف شده است ولی در واقع دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) است. نام "دعای فرج" درباره دعاهای دیگری صدق می کند که دعای «الهی عظم البلاء......» از آن جمله است. دعای سلامتی در اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان وارد شده است و درباره تکرار این دعا در شب بیست و سوم و خواندن آن در همه شب های ماه مبارک و هر زمان دیگری سفارش شده است.

[h=2]
[/h][h=2]حضرت پیغام دادند [/h]درباره آیة الله بهاءالدینی نوشته اند که ایشان در قنوت نمازهایشان، دعاهای مرسوم را می خواندند، تا این که نوع دعا، کلمات و عبارات ایشان تغییر کرد و هرگاه دست های خود را مقابل صورت می گرفتند، برای حضرت مهدی (علیه السلام) این گونه دعا می کردند: «اللهم کن لولیک ......». در فرصت مناسبی علت تغییر دعا را از ایشان پرسیدند. معظم له در یک جمله کوتاه فرمودند: «حضرت پیغام دادند که در قنوت به من دعا کنید».[1]
[h=2]آثار و برکات [/h]این دعا نوعی ابراز محبت به امام زمان(علیه السلام) است. از فوائد خواندن این دعا دفع بلا از حضرت و نزول برکات و عنایات الهی بر ایشان و همچنین تعجیل در فرجشان است. امامان(علیهم السلام) گاهی از یک فرد عادی می خواستند که در زیارت بر سلامتی ایشان دعا کنند[2]. حضرت علی(علیه السلام) می فرمودند که دعای هیچ فردی را کوچک نشمارید. حتی اگر دعای یک یهودی باشد.[3]
همچنین این دعا برای دعا کننده آثار و برکات فراوانی دارد که مهمترین آن افزایش محبت و معرفت به آن جناب و عنایت ویژه حضرت مهدی(علیه السلام) به اوست. ایشان همچنین در حق دعا کننده دعا می فرماید. در ادامه بخش هایی کوتاه از شرح فرازهای دعا را مرور می کنیم.[4]
اللهم
معنای شروع کار با نام خدا این نیست که خصوص لفظ «بسم الله» ذکر شود. بلکه هر چه سبب یاد خدا شود کافی است. لفظ «اللهم» نیز برای نام و یاد خدا کفایت می کند. برخی از ادعیه نیز به جای لفظ «بسم الله» با تحمید و تسبیح و تکبیر پروردگار شروع می شود ولی این مطلب دلالت ندارد که ما در خواندن این ادعیه نمی توانیم با «بسم الله» شروع کنیم بلکه می توانیم «بسم الله» را به قصد رجاء و ثواب بگوییم.
اگرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند، ولی به ذات اقدس الله نیازمندند و باید دائما فیض الهی بر ایشان نازل شود. صلوات در واقع ادب ما را می رساند و الا ما که از خودمان چیزی نداریم، بلکه از خداوند مسئلت می کنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید و همین عرض ادب برای ما تقرب است

کُن لولیّک
کلمه "کن" به معنای (باش) و بیانگر درخواست های ما از خداوند متعال است. در این دعا از خداوند متعال می خواهیم که برای اماممان ولی، حافظ، قائد و ناصر و .... باشد. و به این ترتیب انواع خیرات و برکات را برای حضرت حجت می خواهیم. یکی از حکمت های این درخواست این است که این برکات شامل حال ما نیز می شود. لقب «ولی الله» از القابی است که درباره امام عصر(علیه السلام) وارد شده است. در روایت آمده است که وقتی 313 نفر از یاران حضرت گرداگرد ایشان جمع می شوند. ندا می رسد که: ای ولی الله! برخیز و دشمنان خدا را بکش.[5]
الحجّة بن الحسن
یکی از القاب مشهور حضرت مهدی(علیه السلام) "حجت" و "حجت الله" است. البته همه ائمه(علیهم السلام) در این لقب شریکند ولی هر جا این لفظ بی قرینه ذکر شود منظور امام دوازدهم است. از امام هادی (علیه السلام) پرسیدند که اگر نام بردن از جانشین امام حسن عسگری(علیه السلام) جایز(حلال) نیست، پس چگونه از ایشان یاد کنیم: امام هادی(علیه السلام) پاسخ دادند: بگویید حجت آل محمد(علیهم السلام).
همچنین رسیده است که نقش انگشتری حضرت «انا حجة الله» است و یا «انا حجة الله و خالصته».[6]
صلواتک علیه و علی آبائه
اگرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند، ولی به ذات اقدس الله نیازمندند و باید دائما فیض الهی بر ایشان نازل شود. صلوات در واقع ادب ما را می رساند و الا ما که از خودمان چیزی نداریم، بلکه از خداوند مسئلت می کنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید و همین عرض ادب برای ما تقرب است. [7]
فی هذه الساعة و فی کل ساعة
«فی هذه الساعة» در این دعا به شب قدر اشاره دارد ولی عبارت «فی کل ساعة» بیانگر وظیفه همیشگی منتظر یعنی توجه و دعای همیشگی برای امام زمان (علیه السلام) و نشانگر همت والای دعا کننده است.
ولیّاً
دعا کننده از خداوند متعال می خواهد که ولیّ امام عصر (علیه السلام) باشد. زیرا اگر او ولایت و سرپرستی کسی را عهده دار شود، از همه بهتر و بالاتر است و او را کفایت می کند. نگاهی اجمالی به مفهوم کلماتی که در ادامه آمده است: حافظا، قائدا، ناصرا، دلیلا، عینا. نشان می دهد که پر بارترین و جامع ترین آن ها واژه "ولیّ" است. به نظر می رسد که حکمت تقدم این لفظ جامعیت آن باشد.
حافظاً
پروردگار متعال همیشه برای حفظ اولیای خود، از وسایل و اسبابی استفاده کرده است. به آتش فرمان داده که بر ابراهیم گلستان شود. به رود خروشان دستور داده که صندوق حامل موسی را به کاخ فرعون برساند. حضرت عیسی را به آسمان برده و برای حفظ جان اشرف مخلوقاتش به عنکبوت دستور تنیدن تار و به کبوتر فرمان لانه سازی بر دهانه غار داده است.
ولی باید توجه داشت که حفاظت الهی همیشه به صورت معجزه نیست. بلکه گاهی هم عوامل طبیعی، ابزار و زمینه حفاظت هستند. آن گونه که در حفاظت از اصحاب کهف نتابیدن مستقیم خورشید و وجود نسیم و وسعت مکان غار، از عوامل طبیعی برای سلامت اصحاب کهف بود.[8]

اگرچه خداوند متعال برای حفظ ولیّ اش قدرت دارد اما تمام انسان ها در تمام دوران ها وظیفه دارند که برای حفظ ولیّ زمان خود جان فشانی کنند. کامل ترین و بارزترین نمونه این جان فشانی ایثار امیرالمومنین(علیه السلام) در لیلة المبیت بود.
بنابراین همان راه هایی که برای حفظ و سلامتی انبیا و اولیای پیشین وجود داشته در مورد آخرین حجت الهی نیز وجود دارد، ولی همه ما نیز موظف به تلاش برای حفظ ایشان در برابر همه آسیب ها هستیم. دعا برای ایشان یکی از راه های انجام این وظیفه است.
قائداً و ناصراً
کسی که جلوی کاروان حرکت می کند و کاروان را به پیش می برد قائد است. دعا کننده در این فراز از خداوند می خواهد که در همه حال راهبر و رهبر امام زمان(علیه السلام) باشد و همان گونه که همه اولیای خود را در طول تاریخ به شیوه های مختلف یاری داده است. حضرت حجت(علیه السلام) را نیز یاری دهد.
دلیلاً و عیناً
ما از خداوند می خواهیم که خودش دلیل و راهنمای امام باشد تا زمینه های ظهور او فراهم شود. در حقیقت روح این دعا _ که درخواست سلامتی برای امام زمان (علیه السلام) است_ در قالب الفاظ مختلفی بیان می شود. واژه "عین" هم هر چند معانی مختلفی دارد در این دعا به معنای نگهبان و ناظر آمده است.
حتّی تسکنه أرضک طوعاً
دعا کننده از خداوند می خواهد که عمر توام با سلامتی امام عصر(علیه السلام) تا آن جا طولانی شود که روزگار ظهور و سکونت آن حضرت بر زمین در حال اطاعت مردم فرا رسد و پس از آن که مردم از اطاعتش سر باز می زدند، با میل و رغبت به اطاعتش در آیند. این عبارت از دعا می رساند که دعا کننده سلامتی حضرت را در تمام لحظات غیبت و ظهور می طلبد.
واژه "حتی" هر چند غایت کلام را نشان می دهد اما داخل در بخش ابتدایی دعا است. دعا کننده از خداوند متعال می خواهد که اهل زمین را برای آن حضرت رام و فرمان بردار قرار دهد. چنان که در تاویل این آیه شریفه: «لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهاً[9]» آمده است:
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که امام مهدی(علیه السلام) قیام کند، زمینی باقی نمی ماند مگر آن که گلبانگ توحید و شهادت به رسالت پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در آن شنیده می شود.[10]
همان راه هایی که برای حفظ و سلامتی انبیا و اولیای پیشین وجود داشته در مورد آخرین حجت الهی نیز وجود دارد، ولی همه ما نیز موظف به تلاش برای حفظ ایشان در برابر همه آسیب ها هستیم. دعا برای ایشان یکی از راه های انجام این وظیفه است

در این عصر امام مهدی(علیه السلام) بر روی زمین مستقر هستند ولی به علت اطاعت نکردن مردم از ایشان، در محل های مختلفی به سر می برند. از آن جا که این نوع زندگی توام با آرامش و استقرار نیست، «سکونت» محسوب نمی شود و مصداق "تسکنه" نیست.
و تمتّعه فیها طویلاً
این فراز از دعا آرزوی طول بقا برای حکومت آن موعود جهانی است. دعا کننده بعد از درخواست ظهور، حکومت طولانی امام عصر(علیه السلام) را تقاضا می کند. با توجه به این که این دعای شریف از ناحیه امامان معصوم(علیهم السلام) صادر شده است و در طول تاریخ انسان های مومن و متقی بارها و بارها آن را زمزمه کرده اند. پروردگار متعال نیز دعای ایشان را مستجاب می کند و قطعا حکومتی که ایشان تشکیل می دهد طولانی است.
[h=2]دعای سیاسی اجتماعی عصر غیبت[/h]دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) یک دعای سیاسی و اجتماعی نیز می باشد. واژه ای مانند «ولیّ» و عبارت «حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا» بیانگر پیام های سیاسی و اجتماعی هستند. منتظران ایشان فراتر از دعا برای حضرت سعی می کنند با اصلاح خود و جامعه، زمینه را برای رغبت و میل عمومی به ولیّ خدا فراهم آورند.
پی نوشت:
[1] . شرح دعای سلامتی، محسن قرائتی، به کوشش حسن سلم آبادی، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(ع)، 1393

برگرفته از: آیت بصیرت، حسن شفیعی، ص 107
[2] . ر.ک: وسائل الشیعه، ج 14، ص 537
[3] . بحارالانوار، ج 90، ص 294
[4] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: شرح دعای سلامتی ص40 تا ص 92
[5] كفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 267
[6] . نجم الثاقب، طبرسی نوری، ص 68
[7] شرح دعای سلامتی، ص 53، برگرفته از:توصیه ها، پرسش ها، پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی، ص 78.
[8] .سوره کهف، آیه 17.
[9] . سوره آل عمران، آیه 83.
[10] . تفسیر نورالثقلین، ج1، ص
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عهد و پیمانی همیشگی با معشوق

عهد و پیمانی همیشگی با معشوق

[h=1][/h]

یکی از دغدغه های جدی منتظران این است که زندگی شان رنگ و بوی زندگی مهدوی بگیرد. ما همیشه به دنبال این هستیم، که بدانیم زندگی مهدوی چه نوع زندگی ای است؟ یكى از راه هاى ارتباط معنوى با امامان معصوم(علیهم السلام) مخصوصاً امام زمان (عجل الله فرجه)، دعا و توسل به اهل بیت (علیهم السلام)، به ویژه ساحت مقدس امام زمان(عجل الله فرجه) است.

از این رو یكى از وظایف شیعیان در زمان غیبت دعا كردن براى امام زمان (عجل الله فرجه)، بیان شده است. مانند برخى از دعاها، دعای عهد، زیارت آل یاسین، زیارت جامعه و دعاى فرج، که از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است. (1) ادعیه ای مخصوص حضرت صاحب الأمر(عجل الله فرجه)، ادعیه ای است، با مضامین والا. مانند زیارت جامعه که یکی از متقن ترین، جامع ترین و صحیح ترین متون زیارتی شیعه به شمار می آید. و إنشاالله در فرصتی مناسب به شرح زیارت جامعه نیز می پردازیم. و ما در این مجال بر آنیم تا از فضیلت و ارزشمندی دعای عهد، که به عبارتی عهدنامه شیعه با امام زمانش است، صحبت کنیم. عهدنامه ای که می تواند به خودی خود، راه وصول و دستیابی ما به تنها منجی عالم بشریت، قرار گیرد.
رنگ و بوی زندگی مهدوی از لابه لای دعای عهد
بهترین مسیر که زندگی، رنگ و بوی زندگی مهدوی بگیرد، در دعای عهد ترسیم شده است. در دعای عهد، فضیلت های مختلفی وجود دارد و ابعاد مختلف زندگی مهدوی رقم خورده است.
دعای عهد، اول مسیری را که برای زندگی رقم می زند، خداشناسی است. شروع این دعا با اوصاف خداست. کسی که می خواهد امام زمانش را بشناسد اول باید خدا را بشناسد. در دوران غیبت بسیار سفارش شده است، که دعای «اللهم عرفنی نفسک......؛ خدایا خودت را به من بشناسان، که اگر تو را نشناسم پیامبرت را نمی شناسم و اگر پیامبر را نشناسم، حجتت را نمی شناسم و اگر حجت خدا را نشناسم، از دین گمراه می شوم» را زیاد بخوانید.(2)
خداشناسی، مقدمه امام شناسی است. انسانی که به دنبال امام عصر (عجل الله فرجه) است باید انسانی توحیدی و خداشناس و باتقوا باشد. دعای عهد به تعبیری مرامنامه شیعه ولایتمداری است که آرزومند دیدار دلدار خویش است. این شیعه سراپا تقصیر، هر روز صبح دست هم عهدی به سوی آن یگانه حجت خدا بر روی زمین، دراز می کند، تا پیمان و عهدش را، روز به روز محکم تر و استوارتر گرداند.
عهد و پیمان و میثاق با امام از مضامین این دعاست. عهد در زندگی منتظر باید همیشگی باشد. وقتی زندگی بر مبنای انتظار شکل گرفت عهد، دائمی و همیشگی می شود. منتظر واقعی هرگز از عهدش با امام رویگردان نمی شود.

فضیلت دعای عهد
این دعا در زمره ادعیه منقول از حضرت امام صادق (علیه السلام) است، که حراست از آن و ذکر مداومش در عصر غیبت تأکید شده است؛ و ایشان فرموده اند: هر کس چهل بامداد این دعا را بخواند، از یاران حضرت قائم (عجل الله فرجه) خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خداوند متعال او را زنده خواهد کرد، تا در رکاب آن حضرت جهاد نماید و به شماره هر کلمه از این دعا پاداش هزار کار پسندیده برایش نوشته می شود و هزار کار ناپسند از پرونده او محو می گردد. (3)
عالمان ربانی به پیروی از این حدیث، خواندن این دعا را در سیره عبادی خود قرار داده اند و هر صبح جزء تعقیبات دائمیِ نماز صبح آنهاست. چنان چه حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) این گونه بودند و در اواخر عمر شریفشان به یكی از نزدیكانشان مرتب می فرمودند:
« صبح ها سعی كن این دعا، «دعای عهد» را بخوانی؛ چون در سرنوشت (عاقبت به خیری) دخالت دارد
خواندن این دعا، در ثواب و اجر مانند آن است که در خدمت ایشان حاضر باشی و در آنچه فرموده باشند، اطاعت و نصرت آنان را کرده باشی. تجدید عهد، موجب اثبات، کمال، اخلاص و ایمان می شود و هم چنین موجب توجه خاص و نظر آن حضرت نسبت به بنده می گردد.
در انتظار حقیقی محبوب
منتظر واقعى هر لحظه انتظار محبوب را مى‏كشد و از خدا مى‏خواهد كه هر چه زودتر او را برساند. بنابراین دعاى فراوان براى فرج آن حضرت، از وظایف همیشگى منتظران مى‏باشد. اگر انسان منتظر، محبوب خویش را نیابد، سعی می كند عدم دوری محبوب خویش را از طریق دیگری مانند تلفن و نامه جبران نماید؛ تا اگر به ملاقات او موفق نشده است، لااقل ارتباط ضعیفی با او داشته باشد.
هم چنین منتظر امام زمان (عجل الله فرجه) وقتی موفق به زیارت آن حضرت نمی شود، از طریق خواندن دعای ندبه، زیارت آل یاسین، دعای عهد كه از طرف بزرگان بسیار توصیه شده است، ارتباط خود را با آن حضرت حفظ می كند. و یکی از دعاهایی که می تواند ارادت شیعه را به مولایش نشان دهد، دعای عهد است. چراکه این دعا تنها دعایی است که، طبق روایات، استمرار در خواندن آن سفارش فراوان شده است. و یکی از شرط های رسیدن به کمال از طریق این دعا، در مستمر خواندن دعا می باشد. علاوه بر این، دعا براى تسریع در فرج امام زمان(عجل الله فرجه)، به وسیله آن حضرت نیز توصیه شده است.
دعای عهد، اول مسیری را که برای زندگی رقم می زند، خداشناسی است. شروع این دعا با اوصاف خداست. کسی که می خواهد امام زمانش را بشناسد اول باید خدا را بشناسد.


رسم عاشقی

عهد و پیمان و میثاق با امام از مضامین این دعاست. عهد در زندگی منتظر باید همیشگی باشد. وقتی زندگی بر مبنای انتظار شکل گرفت عهد، دائمی و همیشگی می شود. منتظر واقعی هرگز از عهدش با امام رویگردان نمی شود. قرائت صبحگاهی این دعا با توجه به اینکه از سوی معصوم سفارش شده است، موجب می شود که فراموش نکنیم، پیش از هر کس با امام خود عهد بستیم و اولویت عهد با امام را بر همه پیمان ها حفظ کنیم؛ چرا که:
رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن یا ز جانان یا ز جان، باید دل برداشتن
پی نوشت:
1. منتهى‏الامال، صفحات 559 و 562.
2. ترجمه و تلخیص منتخب الأثر، صفحه220.
3. بحارالانوار، جلد 99، صفحه11.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گام به گام تا سبک زندگی مهدوی

گام به گام تا سبک زندگی مهدوی

[h=1][/h]

"سبک زندگی " اصطلاحی است که زیاد خوانده یا شنیده ایم؛ در این زمانه که عصر برخورد آراء و افکار و تمدن ها و فرهنگ هاست، سبک زندگی حکم لشکر نامحسوسی را دارد که اگر تمدنی بتواند سبک و روش خود را در تمدن، مقابل تبلیغ جاری سازد در واقع مرز های جغرافیای فکری خود را گسترش داده و ملت حریف را به مردم خود افزوده است.
[h=2]سه گام اساسی در مسیر سبک زندگی[/h]اینطور به نظر می رسد که برای بررسی سبک زندگی قبل از هر چیز باید "انسان" یعنی حامل مفهوم "زندگی کردن "را بشناسیم و تا او را نشناسیم یافتن روشی برای بودن او روی این کره خاکی به بیراهه رفتن است و بعد از شناخت انسان شناخت محیط او ضروری به نظر می رسد، چرا که زندگی یعنی ارتباط برقرار کردن انسان با سایر موجودات اعم از خالق هستی، سایر انسان ها، حیوانات، گیاهان، زمین، دریاها، جنگل ها، کرات و... در واقع زندگی حاصل ارتباط هر لحظه ی انسان با سایر موجودات است .
بعد از این دو مرحله نوبت به شناخت سبک و روش برقراری ارتباط بین انسان و سایر موجودات می رسد، در واقع منظور از "سبک " در اینجا کیفیت برقراری ارتباط است اینکه با چه موجودی چگونه، کی، کجا و چه مقدار ارتباط بگیریم را سبک و روش می نامند؛ و اما توضیح مطالب بالا :
گام اول: شناخت انسان
انسان کیست ؟ جسم است یا روح یا تلفیق این دو؟ و ... در این خصوص هر مکتب و دین و آیینی تعاریفی ارائه داده و متفکرین بشر کتاب ها و سخنرانی های زیادی در این زمینه داشته اند که فرصت پرداختن به آنها نیست اما به نظر می رسد در یک نگاه کلی به انسان، بتوان او را " موجود نیازمندی معرفی کرد که اگر نیازهایش برآورده شود می تواند در قله های رفیع کمال بنشیند ."[1]
وقتی نوزاد انسان به دنیا می آید به قدری محتاج است که کمترین قدرت دفاعی ندارد، حتی پشه ای را نمی تواند از خود دور کند، انسان محتاج به علم، خوراک، پوشاک، امنیت، خانواده و... است؛‌ و اگر نیازهایش به موقع و به اندازه، تأمین شد رشد می کند، به کمال می رسد و جامعه ای را مدهوش خود می کند. معلمان بشر را ببینید، بزرگان علم و عرفان را ببینید که چطور زندگی سایرین را تحت الشاع قرار داده اند؟!
گام دوم: شناخت محیط زندگی
گفتیم انسان ذاتا محتاج است پس برای رفع نیازها و نواقصش باید خوراک داشته باشد، باید تغذیه شود، و این خوراک از محیط به دست می آید. این است که عرض کردیم زندگی یعنی ارتباط انسان با سایر موجودات. اما این ارتباط قوانین و حدود و ثغوری دارد. اینکه چه ارتباطی به کمال انسان کمک می کند، ریشه در تعریف ما از کمال انسان دارد و نگرش ما نسبت به خود و جهان اطرافمان تعیین کننده این تعریف است.
ارتباط انسان با سایر موجودات بر نقطه ی باورهای انسان شکل می گیرد. شما وقتی باور دارید برای درمان بیماری و رسیدن به کمالِ صحت باید اقدامی کنید، حرکت کرده و این حرکت شما یا جنبه ی ایجابی دارد مثلا دارویی مصرف می کنید یا جنبه ی سلبی دارد مثلا پرهیز می کنید. باورهای ما حرکت های ما را شکل می دهند و حرکت های فکری، روحی و جسمی ما هستند که ما را به کمال می رسانند، یا در نقصان نگه می دارند. و زندگی یعنی همین باورها و عمل به آنها.[2]
اما اینکه باور صحیح چیست و عقیده ی بر حق کدام است حرف دیگری است که فعلا به آن نمی پردازیم.
گام سوم: شناخت سبک زندگی صحیح
اگر درک کردیم که باید با سایر موجودات ارتباط برقرار کنیم تا نیازهایمان برطرف شده و به کمال برسیم، ناگزیر باید چگونگی و اندازه و زمان این ارتباط را بررسی کنیم و این چیزی است که سبک و روش را به وجود می آورد. انسان می داند که اگر به طور مستقیم با نیش مار ارتباط بگیرد و زهر او را وارد بدنش کند خواهد مُرد، پس به دنبال روشی برای برقراری ارتباط با او می گردد تا منفعتش تأمین شود لذا واکسن را می سازد و این ارتباط را اندازه می زند و تقدیر می کند و روش صحیح ارتباط را می یابد.
در باور ما شیعیان دوازده امامی، در هر دوره ای برای این حرکت مستمر انسان تا بی نهایت، شاخصی قرار داده شده که "امام و حجت" خداوند بر مردم است، اوست که صحیح ترین باور و اعتقاد را در وجود خود به فعلیت رسانده و همه ی اعمال او حاصل درست ترین ارتباط -در هر لحظه- با اطرافش است و اوست که می تواند و باید الگوی انسان در سبک زندگیش باشد

[h=2]دو پاسخ متفاوت به یک سوال کلیدی[/h] بعد از بررسی اجمالی این سه مفهوم برگردیم به اصل بحث و آن ارائه ی توضیحاتی در مورد سبک زندگی است. نویسنده بر این باور است که سبک زندگی ریشه ای عمیق در باورها و اعتقادات ما دارد و سر سلسله ی این باورها، باور به خود است: "من کیستم؟"
اگر خود را همچون سایر موجودات حاضر بر کره ی زمین دیدیم که مدتی زندگی می کنند و می خورند و می خوابند و ... در انتها هم می میرند، به نظرم زیاد به دنبال سبک و روش زندگی نگردیم بهتر است! چرا که نیازهای مشترک جامعه ی انسانی و قوای به فعلیت رسیده ی انسان ها بالاخره روشی برای برقراری ارتباط با سایر موجودات اعم از خالق و مخلوق به ما نشان خواهد داد. در هر دوره ای غریزه ی زیاده خواهی و ریاست طلبی عده ای به فعلیت رسیده و امیر و پادشاه مستبدی از آنها ساخته و ضعف نفس عده ای هم دستیارانی برای این امیران ساخته و حکومتی شکل گرفته و کم و زیاد، خوب و بد، روزگار سایر مردم سپری شده و همگی به تاریخ پیوسته اند!
اما اگر خود را برتر از سایر مخلوقات یافتیم و به جای نقطه ی تولد و مرگ در دنیا، ابتدایی بدون پایان برای خود تصور کردیم و در کشف رابطه ی خود با سایرین، انسان را امیر و حاکم و مخدوم و مسجود یافتیم[3و4]، جا دارد برای سبک و روش صحیح زندگی بر این کره ی خاکی دغدغه داشته باشیم تا آن سبک و روش بتواند ما را در جایگاه اصلی مان بر پهنه ی هستی بنشاند و اسیر خودکامگان نشویم و سر تسلیم در برابر حق و حق مداران فرود آریم و در حکومت صالحان نفس بکشیم.
هر کدام از این دو باور، ما را به روشی مجزا فرامی خواند.

[h=2]باور اول: چشم بسته و دست به سینه[/h]
در باور اول هیچ مهم نیست چه روشی داشته باشیم بلکه کافی است گوش به غریزه و شیاطین جنی و انسی[5] و جوِّ جامعه و حکومت موجود بسپاریم که آنها روش و سبکی برای ما تعیین خواهند کرد. غریزه ی لذت جویی، ما را به غذای لذیذ و ... سوق می دهد و جوِّ جامعه، ما را به نفع یا به ضرر عده ای به حرکت در می آورد و یا حس راحت طلبی و حب نفس، ما را به موجودی منفعل تبدیل می کند و مُدهای هر دوره شکل و ظاهر ما را می سازند و خوراک چشم و گوش و فکر ما را فراهم کرده و در نهایت شخصیت ما را می سازند!
حکومت های وقت قوانین مدنی را تنظیم کرده و ما را مجبور به اطاعت می کنند طوری که حتی زمین را مرکز جهان می‌شمارند و تو را مجبور به پیروی از این خرافه می کنند، هر چند به یقین بدانی که زمین به دور خورشید می چرخد نه خورشید به گِرد زمین !(اشاره به زندگی گالیله).
[h=2]باور دوم: افقی تا بی نهایت[/h] اما در باور دوم ناگزیری برای رسیدن به مقام ربوبیت و تسلط بر سایر مخلوقات از جاده ی عبودیت بگذری[6] و عبد هر خدایی هم نشوی که یا همچون تو نیازمند است و یا حتی پست تر و نیازمندتر از توست[7]، باید به خدایی باور داشته باشی که مسلط بر توست و او می تواند جوابگوی همه نیازهای قبل و فعل و آینده تو باشد چرا که نیازهای تو ریشه در گذشته و حال و آینده دارد که تو از جایی آغاز کرده ای و به سوی بی نهایت در حرکتی [8] و دنیا فقط منزلی از این منازل سر راه توست! پس اگر اینطور شد ارتباطم با خالق و انسان و حیوان و سنگ و... باید حساب شده و به اندازه باشد.
دیگر نمی توانم اسیر لذت شوم چرا که لذت جویی تا جایی مفیدِ کمال من است و بعد آن ضرر می زند.
خوردن لذت دارد ولی هر غذای لذیذی مفید نیست، فست فودها لذیذند ولی... .
دیگر نمی توانم اختیارم را به جوِّ جامعه و مُدهای روز دهم، چرا که هر مُدی برای رشد من مفید نیست.
من ظهور زیباییم را دوست دارم و تعریف و تمجید شدن به خاطر آن را می پسندم ولی اگر این خودنمایی مزاحم امنیت من شود چه؟ بلبل اسیر تمایلات انسان می شود چون زیبایی آوازش را حراج کرده است!
اگر خود را برتر از سایر مخلوقات یافتیم و به جای نقطه ی تولد و مرگ در دنیا، ابتدایی بدون پایان برای خود تصور کردیم و در کشف رابطه ی خود با سایرین، انسان را امیر و حاکم و مخدوم و مسجود یافتیم، جا دارد برای سبک و روش صحیح زندگی بر این کره ی خاکی دغدغه داشته باشیم تا آن سبک و روش بتواند ما را در جایگاه اصلیمان بر پهنه ی هستی بنشاند

[h=2]شاخص برتر، زندگی بهتر[/h] و اینجاست که اگر برای کسی باور دوم شکل گرفت ناچار است در هر لحظه، طبق باورهایی درست، ارتباطی درست و صحیح با سایرین داشته باشد و الا در تضاد غرایز و قوانین و... رسیدن به کمال انسانی کاری است مشکل؛ لذا در باور ما شیعیان دوازده امامی، در هر دوره ای برای این حرکت مستمر انسان تا بی نهایت، شاخصی قرار داده شده که "امام و حجت" خداوند بر مردم است، اوست که صحیح ترین باور و اعتقاد را در وجود خود به فعلیت رسانده و همه ی اعمال او حاصل درست ترین ارتباط - در هر لحظه - با اطرافش است و اوست که می تواند و باید الگوی انسان در سبک زندگیش باشد.[9]
لذا بر این باوریم که در این عصر آخرالزمان الگو و نمونه ی سبک صحیح زندگی "سبک زندگی مهدوی" است. این روش زندگی که در واقع روش زندگی اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) می باشد دارای مولفه هایی است که در همه موضوعات زندگی انسان اعم از علوم انسانی و تجربی، اقتصاد و فرهنگ، و حتی خوردن و خوابیدن و... حرف دارد.
بررسی این موارد را به فرصتی دیگر موکول می کنیم.
پی نوشت:
1) یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ: اى مردم شما به خدا نیازمندید و خداست كه بى‏نیاز ستوده است.( فاطر/ آیه 35)
2) اشاره به جمله ی معروف "إنّ الحیاة عقیدة و جهاد" شایان ذکر است که این جمله، مصراع دوم از یک بیت شعر و بدین‏گونه است: "قف دون رأیک فی الحیاة مجاهداً إنّ الحیاة عقیدة و جهاد: در زندگی پای عقیده‏ات بایست و در راه آن تلاش کن؛ به راستی که زندگی، عقیده داشتن و در راه آن تلاش کردن است. سراینده این شعر، شاعری مصری به نام احمد شوقی بوده است ولی بعضی آن را حدیثی از امام حسین علیه السلام دانستند ولی شهید بزرگوار مطهری در کتاب "انسان کامل" حدیث بودن این جمله را رد کرده و صرفا داشتن یک عقیده را کافی و منجی نمی داند بلکه حق مداری و تطابق عقیده با حق را، راه نجات معرفی می کند.(نگاه کنید به: http://www.quran.porsemani.ir/node/4382 )
3) اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْكُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * وَسَخَّرَ لَكُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ : خداوند همان كسی است كه دریا را مسخّر شما كرد تا كشتی‏ها به فرمانش در آن حركت كنند و بتوانید از فضل او بهره گیرید و شاید شكر نعمت‌هایش را به جا آورید* او آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخت، در این نشانه‏هایی است برای كسانی كه می‏اندیشند.» (جاثیه /12-13)
4) وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاء مِن دُونِی وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا : [یاد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتیم آدم را سجده كنید پس [همه] جز ابلیس سجده كردند كه از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید آیا [با این حال] او و نسلش را به جاى من دوستان خود مى‏گیرید و حال آنكه آنها دشمن شمایند و چه بد جانشینانى براى ستمگرانند) كهف / آیه 50)
5) وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ یُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَآئِهِمْ لِیُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ : و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخورید چرا كه آن قطعا نافرمانى است و در خفا ‏شیطانها به دوستان خود وسوسه مى‏كنند تا با شما ستیزه نمایند و اگر اطاعتشان كنید قطعا شما هم مشركید(انعام /آیه 121)
6) امام صادق علیه السلام به فضیل فرمود: یا فُضَیلُ اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُفضیل! آیا تو می دانی كه عبودیت چیست؟ آیا می دانی عبودیت چه گوهری است؟ عبودیت گوهری است كه ظاهرش عبودیت است و كنه و نهایت و باطنش، آخرین منزل و هدف و مقصدش ربوبیت است. .. اصلاً معنی ربوبیّت یعنی تسلط، خداوندگاری، نه خدایی (مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 94-92)

7) یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ : اى مردم مثلى زده شد پس بدان گوش فرا دهید كسانى را كه جز خدا مى‏خوانید هرگز [حتى] مگسى نمى‏آفرینند هر چند براى [آفریدن] آن اجتماع كنند و اگر آن مگس چیزى از آنان برباید نمى‏توانند آن را بازپس گیرند طالب و مطلوب هر دو ناتوانند (حج / 73)
8) یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیهِ : اى انسان حقا كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى كرد (انشقاق / 6)
9. لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِیرًا : قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى‏كند (احزاب / 21 )
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
خانه ای مخصوص امام زمان

خانه ای مخصوص امام زمان

[h=1]خانه ای مخصوص امام زمان[/h]
رویکرد زندگی مهدوی یک چیز بیشتر نیست و آن تلاش در جهت کسب رضایت ولیّ خدا است.


خانواده زمینه ی ساختارهای هوّیتی و عاطفی جامعه ی فردا را مهیّا می نماید. خانواده با التزام عملی به اصول اعتقادی خویش، زمینه ساز جامعه ی کلان فردا است که باید روابط اجتماعی، عاطفی، سیاسی و فرهنگی آن در جهت ارزش هاقرار گیرد.
[h=2]تعریف خانواده چیست؟[/h]اصل اوّل حاکم بر خانواده، اصل تعریف خانواده است : خانواده مجموعه ای از افراد است که وظیفه دارد تحت سرپرستی پدر خانواده در مسیر رضایت ولی خدا، خود را شکل و ارتقاء داده و در تعامل با محیط اطراف نیز از خود پاسداری نموده و بر اساس باورهای خود در رشد و شکوفایی جامعه نیز تأثیر گذار باشد.
با این تعریف از خانواده باید اصول دیگر را نیز پذیرفت.
[h=2]نقش پدر[/h]پدر به عنوان سرپرست خانواده باید در مسیر رضایت ولیّ خدا گام های اساسی را جهت رشد و شکوفایی استعدادهای اعضای خانواده بر دارد. پس رضایت ولیّ خدا یک مۆلفه ی اساسی است که عدم توجّه به آن، نه تنها مشکلی را حل نمی کند، نظام خانواده را نیز مخدوش می نماید. رضایت ولیّ خدا در متن زندگی، روح حاکم بر زندگی است که در حضور مستمرّ امام تجلّی می یابد. اگر این حضور خوب احساس شود و سرپرست خانواده با درک واقع بینانه از آن ، تصمیم به تسّری آن به اعضای خانواده را داشته باشد، گام اساسی در جهت تشکیل خانواده ی مهدوی، برداشته شده است.

پس تعریف بیان شده در اصل، اوّلین تعریف یک خانواده مهدوی است که می توانیم به این گونه نیز اصل اول را تبیین نماییم که:
خانواده ی مهدوی، خانواده ای است که با درک حضور ولیّ خدا در متن زندگی، سعی دارد رفتار خویش را با رضایت ولیّ خدا انطباق داده و خود را در مسیر اهداف آن سالار مکتب عشق و آن یار غایب از نظر، به شکوفایی برساند تا در مقابل اهریمنان انس و جنّ، مقاوم باشد و خانواده را نیز در مسیر حق راهبری نماید.
اگر حضور امام زمان خوب احساس شود و سرپرست خانواده با درک واقع بینانه از آن ، تصمیم به تسّری آن به اعضای خانواده را داشته باشد، گام اساسی در جهت تشکیل خانواده ی مهدوی، برداشته شده است.​

[h=2]قبول عبودیّت پروردگار[/h]قبول عبودیت پروردگار باید روح حاکم بر زندگی اعضای خانواده باشد. عبودیّت خدا اعضا را در یک مسیر روشن راهبری می کند و به هویّت می رساند.
[h=2]اصل تحوّل و دگرگونی ارادی اعضای خانواده[/h]انسان خواه ناخواه در مسیر نظامی که خداوند هستی طرّاحی نموده، در حرکت است و تحوّل و دگرگونی امری است دائمی و مستمر که همه افراد جامعه را شامل می شود؛ امّا گاهی این تحوّل ارادی می شود و آن وقتی است که اعضای خانواده، جدّی تر خویشتن خویش را با دستورات الهی همراه نمایند و خود را در مقابل عوامل تأثیر گذار رها نکنند و این وقتی است که اعضای خانواده با شناخت و معرفت به خدا و رسول پاک او، معرفت به امام خویش نیز داشته باشند؛ زیرا در غیر این صورت، هم رشدی نخواهند کرد و هم روز به روز به قهقرا و عقب گرد، تنزّل خواهند کرد.
[h=2]ارتقای سطح آگاهی خانواده[/h]ارتقای سطح آگاهی خانواده با توجّه به این اصل ، باید اعضای خانواده با اصول و اهداف ارزشی آشنا گردند؛ زیرا در غیر این صورت، ممکن است ضمن تبعیّت از خرافات و الزامات غلط که از تعصّبات کور نشئت می گیرد، تسلیم بی چون و چرای عوامل تأثیر گذار منفی در جامعه شوند که هویّت و ساختار شخصیت او را جریحه دار نمایند.
[h=2]

او ظاهر نیست؛ امّا حاضر است.[/h]آنها باید بدانند هر لحظه امام زمان (عج) از احوالات انسان با خبر است و هر وقت بخواهد و اراده کند، می داند آنچه را که باید بداند. پس با این آگاهی و با آن درک عبودیّت حضرت حق، اعضای خانواده به آگاهی مطلوب و آزادی نسبی از غیر خدا دست می یابند. و از بحران های اجتماعی خلاصی می یابند. و به مقام صبر و ایستادگی رسیده و نیز به بالندگی ، نشاط، اطمینان، آرامش و تلاش در جهت اشاعه ی ارزش های الهی دست می یازند.
[h=2]اصل ارتقاء سطح سلامت جسمی و روشی خانواده مبتنی بر فرهنگ مهدویت[/h]اصل فوق به استناد مبانی اسلام باید تعریف شود. وقتی می گوییم فرهنگ مهدویّت؛ یعنی اسلام ، یعنی قرآن وعترت (ع) ، یعنی تمامیت دین خدا، فرهنگ اسلامی یعنی فرهنگی که باید رضایت ولیّ خدا همراه باشد. سلامتی جسمی نیز باید در جهت رضایت او باشد؛ یعنی اینکه از طریق حق به حقیقت و حق برسیم؛ یعنی هم در مسیر اطاعت از امام (ع) گام برداریم و هم در نیل به مقصد، در مسیر او باشیم و رضایت او را طلب نماییم، در تغذیه خویش دقّت کنیم؛ روزی حلال را بخوریم و بیاشامیم و همچنین در مصرف میانه رو باشیم و در انفاق و بخشش، متناسب با ظرفیّتی که داریم، اقدام نماییم. طوری انفاق نکنیم که طاقت آن را نداشته باشیم.
باید اعضای خانواده با امام زمان (عج) آشنا شوند و این آشنایی نه در حدّ اطّلاعاتی از شناسنامه و اسم و رسم آن عزیز باشد؛ زیرا کافی نیست. اعضای خانواده باید باور کنند او اوّلا زنده است و ثانیاً حاضر است و غیبت او نه به منزله ی عدم حضور که به معنای عدم ظهور است.​

بدیهی است اگر خوراکی ، متناسب با حلال و حرام تعریف شود و حتی از شبهات بپرهیزیم، می توانیم گام های اساسی را برداریم و از نظر روحی و روانی نیز به آرامش ، سکینه و اطمینان قلبی برسیم که این همه را وقتی به ما می دهند که ما از کانال انتقال غذا به روح که جسم است، مراقبت نماییم و حق او را ادا کنیم.
[h=2]رویکرد حاکم بر زندگی مهدوی[/h]رویکردها، جهت و روح حاکم بر زندگی هستند که زندگی بر اساس آنان شکل می گیرد و هویّت می یابد. رویکرد زندگی مهدوی یک چیز بیشتر نیست و آن تلاش در جهت کسب رضایت ولیّ خدا است. این تلاش ، تلاش مقدّسی است که با درک حضور امام زمان (عج) شکل گرفته و عینیّت می یابد.
بیاییم زندگی خوبی را با رضایت آن عزیز همراه نماییم؛ زیرا او آگاه است. پس اشتباه ندارد و او آزاد از غیر خدا است ؛ پس گناه نمی کند. آری. او عزیز و دوست داشتنی است؛ زیرا از ما به ما آگاه تر و از ما به ما مهربان تر است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
فرجی که در اوج ناامیدی فرا می رسد

فرجی که در اوج ناامیدی فرا می رسد

[h=1]فرجی که در اوج ناامیدی فرا می رسد[/h]

عبارت خاصی در برخی روایات مهدوی آمده است (١) که «یُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَة؛ خداوند متعال کار او [ امام مهدی (علیه السلام)] را در یک شب اصلاح می‌کند». بر این اساس شاید این شبهه ایجاد شود که این عبارت با زمینه سازی مردم برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و سیر منطقی تاریخ برای رسیدن به نقطه ظهور در تضاد است. به عبارت دیگر شاید به نظر برسد که ظهور پدیده ای صرفا معجزه وار است بی آن که وابسته به حرکت های مردمی پیش از خود باشد. در این نوشتار در پی آنیم که نسبت این روایت را با روایاتی که درباره برنامه های حضرت مهدی (علیه السلام) پیش و پس از ظهور است بررسی کنیم.
برای روشن‌تر شدن بحث، یکی از روایاتی که به نوعی این عبارت را تبیین کرده است مطرح می‌کنیم، از امام صادق علیه‏السّلام روایت شده است كه به بعضى اصحابشان فرمودند:
«كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى‏بْنَ عِمْرَانَ ع خَرَجَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ إِلَیْهِمْ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ فَأَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَ عَبْدِهِ وَ نَبِیِّهِ مُوسَى ع فِی لَیْلَةٍ وَ هَكَذَا یَفْعَلُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْقَائِمِ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنَ الْأَئِمَّةِ ع یَصْلُحُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ نَبِیِّهِ مُوسَى ع وَ یُخْرِجُهُ مِنَ الْحَیْرَةِ وَ الْغَیْبَةِ إِلَى نُورِ الْفَرَجِ وَ الظُّهُور؛
بدان‏چه ناامیدى، امیدوارتر از آنچه امید ‏دارى باش، زیرا موسى بن عمران علیه‏السّلام رفت تا براى خانواده خود شعله‏اى آتش بیاورد، امّا به نزد ایشان آمد در حالى كه رسول و پیامبر بود و خداى تعالى كار بنده و پیامبرش موسى علیه‏السّلام را در یك شب اصلاح فرمود و با امام قائم دوازدهمین ائمّه علیهم السّلام نیز چنین كند، در یك شب كارش را اصلاح فرماید همچنان كه كار پیامبرش موسى علیه‏السّلام را در شبى اصلاح فرمود و او را از حیرت و غیبت به روشنائى فرج و ظهور در آورد.» (٢)

[h=4]ناشناسی که یک شبه فرمانده می شود[/h]از این توضیحات می‌توان دریافت که ظهور در ناامیدی فرامی‌رسد.(٣) یعنی در حالی که مردم در اوج سختی‌ها از هر گشایشی ناامید شده باشند، خداوند به اذن و اراده خویش فرمان ظهور را صادر می‌کند و منجی آسمانی‌اش را برای رهایی مردم آشکار می‌کند. به عبارت دیگر بر اساس این روایت، اصلاح کار حضرت مهدی(علیه السلام) در یک شب، ناظر به تعلق گرفتن اذن و اراده الهی به این امر است که به ناگهان و در اوج ناامیدی و حیرت فرا می‌رسد، بنابراین فاصله میان حیرت و سرگردانی دوران غیبت، و ظهور و روشنایی فرج، یک شب است. شبی که اذن الهی به امر ظهور تعلق گیرد و این دیدگاه تضادی با این اصل قرآنی ندارد که تحقق پدیده‌های اجتماعی را وابسته به روابط علی و معلولی و سننی می‌داند که نظامات عالم را اداره می‌کند.
نخستین و مهمترین گام برای رسیدن به این پیروزی، گردآمدن یاران خاص او و بیعت آنان است. در این صورت «اجتماع اصحاب امام»، همان چیز اساسی و مهمی است که در این حدیث به آن اشاره شده؛ با این ویژگی که نخستین مرحله اوج گیری تدریجی پیروزی امام (علیه السلام) و گرد آمدن ده هزار نفر، در طی چند روز محدود پیش از خروج از مکه صورت می گیرد​

همچنین عبارت مورد نظر منافاتی با روایات متعددی ندارد که از گروه‌های مردمی‌ و انقلابیونی سخن می‌گوید که پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، با قیام‌های حق‌طلبانه خود برای آن زمینه‌سازی می‌کنند.
در این زمینه یکی از صاحب نظران (٤) می گویند:
مراد از اصلاح کار او، یاری او و یا زمینه چینی مقدمات مستقیم برای پیروزی آن بزرگوار است. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) که تا پیش از ظهور در غیبت به سر برده و ناشناس می باشد و نیرو و تجهیزاتی نیز ندارد؛ یک شبه فرمانده پیروزمند گروهی می شود که به یاری آن ها در سریع ترین زمان و از ساده ترین راه (٥) بر همه جهان چیره می گردد. نخستین و مهمترین گام برای رسیدن به این پیروزی، گردآمدن یاران خاص او و بیعت آنان است. در این صورت «اجتماع اصحاب امام»، همان چیز اساسی و مهمی است که در این حدیث به آن اشاره شده؛ با این ویژگی که نخستین مرحله اوج گیری تدریجی پیروزی امام (علیه السلام) و گرد آمدن ده هزار نفر، در طی چند روز محدود پیش از خروج از مکه صورت می گیرد.

[h=2]برنامه های الهی پیش و پس از ظهور[/h]به عبارت دیگر آن چه بر اساس متون قرآنی و روایی واضح است این مساله است که انقلاب جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) هم پیش از ظهور و هم پس از آن به حرکت نیروهای مردمی‌ وابسته است و انقلابی است که از طریق عادی به وقوع می‌پیوندد (٦) و یک پدیده اجتماعی منفصل از حرکت منطقی تاریخ نیست . به عبارت دیگر نه فقط پدیده ظهور وابسته به برنامه های حق طلبانه و مبارزاتی پیش از خود است. بلکه پس از ظهور نیز تحقق کامل هدف از قیام حضرت در جهان برنامه های الهی خاص خودش را دارد و این هر دو برنامه ضمن این که الهی است و تحت نظارت حضرت مهدی (علیه السلام) صورت می پذیرد، بر پایه تلاش های مردمی استوار است.
بنابراین به نظر می‌رسد که این روایت درباره اصل تعلق اراده الهی به ظهور پس از فراهم شدن مقدمات آن است و یک شبه اصلاح شدن کار آن حضرت، منافاتی با اسباب و وسایل عادی که پیش از ظهور و پس از آن زمینه تحقق و پیروزی آن انقلاب جهانی را فراهم می‌کنند ندارد. ضمن این که برخی روایات (٧)، درباره وقوع این انقلاب از طریق سلسله‌مراتب حرکت‌ها و سخت‌کوشی‌های مردمی‌ صراحت دارد.
اصلاح کار حضرت مهدی(علیه السلام) در یک شب، ناظر به تعلق گرفتن اذن و ارده الهی به این امر است که به ناگهان و در اوج ناامیدی و حیرت فرا می‌رسد، بنابراین فاصله میان حیرت و سرگردانی دوران غیبت، و ظهور و روشنایی فرج، یک شب است. شبی که اذن الهی به امر ظهور تعلق گیرد و این دیدگاه تضادی با این اصل قرآنی ندارد که تحقق پدیده‌های اجتماعی را وابسته به روابط علی و معلولی و سننی می‌داند که نظامات عالم را اداره می‌کند​

بنابراین با در نظر گرفتن اصول قرآنی و مجموعه روایات مهدوی، روایاتی که دربردارنده عبارت مذکور است در صدد مخالفت با سنن و قوانین الهی و نفی حرکت منطقی تاریخ نیست، بلکه این گونه روایات مبین اذن و اراده الهی است که در اوج ناامیدی و سختی و به طور ناگهانی به ظهور تعلق می‌گیرد و در یک شب حیرت و سرگردانی غیبت را به نور و گشایش فرج مبدل می‌کند.
به علاوه این را هم در نظر بگیریم که طبق متون روایی، وقتی زمان روی کارآمدن حکومت حقه و سرنگونی حکومت‌های ظالمانه برسد و به واسطه فراهم شدن مقدمات و زمینه‌هایش اجلش فرا رسد، همه چیز در یک چشم به هم زدن اتفاق می‌افتد. امام صادق (علیه السلام) درباره زمان سرنگونی سلطنت غاصبانه عباسیان، در پاسخ یکی از اصحابش می‌فرماید: «أَلَیْسَ تَعْلَمُ أَنَّ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ مُدَّةً قَالَ بَلَى فَقُلْتُ هَلْ یَنْفَعُكَ عِلْمُكَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ إِذَا جَاءَ كَانَ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ الْعَیْن؛ مگر تو نمى‏دانى هر چه زمانى دارد؟ برای تو سود دارد كه بدانى این امر هر وقت موعدش بیاید از یك چشم بهم زدن سریعتر باشد.» (8)
وقتی هم که زمان ظهور و سرنگونی حکومت‌های مادی جهان برسد و شرایط و مقدمات آن فراهم شود، فرج به اذن الهی در یک شب صورت می‌پذیرد و یاران حضرت مهدی (علیه السلام) در یک شب از سرزمین‌های مختلف گرد ایشان جمع می‌شوند.

پی نوشت:
1) ر.ک: مجلسی،بحارالانوار، ج51، ص 86 و ص 132و 133.
2) صدوق، کمال الدین ج1، ص 151 و152.
3) درباره فرارسیدن ظهور پس از ناامیدی همچنین ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص111، ح20.
4) شهید سید محمد صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ترجمه حسن سجادی پور، انتشارات موعود، ص 262
5) منظور از این عبارت این نیست که قیام حضرت به سادگی صورت گیرد چنان چه روایاتی درباره سختی کار آمده است بلکه می گوید که حضرت بهترین و سریع ترین روش را بر می گزیند و زودتر از هر رهبر دیگری نتیجه می گیرد.
6) به هر حال معجزه هم در جای خود اتفاق می افتد و در صدد نفی آن به خصوص به عنوان یکی از امدادهای الهی نیستی
7) از جمله روایتی که: موسى بن بكر واسطى از بشیر نبّال روایت كرده كه گفت: هنگامى كه به مدینه رسیدم به امام باقر علیه السّلام عرض كردم: آنان مى‏گویند كه مهدى اگر قیام كند كارها به خودى خود براى او برقرار مى‏شود و به اندازه حجامتى خون نمى‏ریزد، پس فرمود: هرگز چنین نیست، سوگند به آنكه جانم به دست اوست اگر كارها به خودى خود براى كسى برقرار و رو به راه مى‏شد مسلّما براى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آنگاه كه دندانهاى پیشین آن حضرت شكست و صورتش را زخم رسید درست مى‏شد، نه هرگز، سوگند به آنكه جان من به دست اوست (چنین نخواهد شد) تا آن كه ما و شما عرق و خون بسته شده را پاك كنیم، سپس آن حضرت پیشانى خود را- به نشانه آن حالت- پاك كرد.
8) کلینی، کافی، ج8، ص37
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
موری، شاخه گلی، دانه شنی، به مهدی(عج) عشق می ورزد! من چه؟

موری، شاخه گلی، دانه شنی، به مهدی(عج) عشق می ورزد! من چه؟

[h=1]موری، شاخه گلی، دانه شنی، به مهدی(عج) عشق می ورزد! من چه؟[/h]


یکی از معانی بلند و عمیق قرآنی مساله "تسبیح کل نظام آفرینش در برابر خدای متعال" است. معنای "تسبیح" منزه دانستن خداوند از هر عیب و نقص است به این معنا که هر موجودی اعم از انسان، حیوان، نبات و حتی جماد، نقص وجودی خود را که سراپایش را احاطه کرده است درک می کند و آن را به پروردگاری که غنا و کمال او همه موجودات را احاطه کرده اظهار می کند و او را از هر عیب و نقص منزه می داند
.

[h=4]نسبت انسان با حیوان، نبات و جماد در معرفت امام زمان[/h]در فلسفه خوانده اید که وجود در مقابل ماهیت اصالت دارد و حقیقت وجود، واحد است اما دارای مراتب است. خداوند متعال واجب الوجود و وجود محض، و سایر موجودات هر کدام به حسب میزان قربشان از وجود نصیب می برند.
نکته دیگر این است که وجود چیزی جز کمال و صفات کمالی نیست. حیات، علم، قدرت، تکلم، عشق و... از صفات کمالی به شمار می روند. بنابراین هر موجود به اندازه حظ وجودی اش دارای حیات، علم، قدرت و... است.
وقتی صحبت از سریان شعور و آگاهی موجودات می شود لازمه اش این نیست که همه از حیث دانش مساویند یا همه یک نوع علم و آگاهی دارند یا همه علم و شعورشان مانند انسانهاست و یا اینکه انسان علم آنها را می فهمد. اجمالا باید بدانیم که دلالت آیات بر این است که هیچ موجودی نیست که خداوند را تسبیح نکند گر چه ما آن تسبیح را نفهمیم.
"... وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ..." (1)
هیچ چیز نیست مگر اینكه در حال ستایش تسبیح او مى‏گوید ولى شما تسبیح آنها را در نمى‏ یابید...
آیات و روایات مرتبط با "تسبیح" ما را با بسیاری از مفاهیم دیگری غیر از شعور و آگاهی موجودات آشنا می کند از قبیل سجده موجودات، نطق، اختیار، ترس، رغبت و اکراه، شهادت،...(2)
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه فرموده است: "بزرگوار است خدایی که هر آنکه در آسمانها و زمین است از روی رغبت و اکراه برای او سجده می کند و صورت خود را در برابرش به خاک می مالد و از روی تسلیم اطاعت او می کند و از ترس و خوف او را به رهبری می پذیرد.(3) همچنین از آن بزرگوار آمده است: "درختان در هر صبح و شام خداوند را سجده می کنند. (4)
تسبیح موجودات به معنای شناخت همه ذرات هستی از جایگاه خداوند متعال در عالم است. وحدانیت و ربوبیت او را می دانند و الوهیتش را می ستایند.
آیا می توان گفت همانطور که تمام نظام آفرینش خداوند را می شناسند و به تسبیح او مشغولند، اولیاء برگزیده ی خداوند را نیز می شناسند؟ آیا حتی گیاهان و جمادات، حضرت مهدی (عج) را می شناسند؟
ما علاوه بر ایمان داشتن به این اخبار، به کشف و شهود نیز نایل آمده ایم و خود شنیده ایم که سنگها به وضوح با زبانی ناطق ذکر خداوند می گویند به گونه ای که گوشها آن صدا را می شنود. اگر چشم و دل بصیر و بینا شود و گوش جان سمیع و شنوا گردد و آینه دل از کدورات عالم خاکی صفا و صیقل یابد آن تسبیح را با تمام وجود دریافته و ادراک می نماید​

[h=4]عالَم در سیطره قدرت الهی[/h]دانستیم با عالمی سراسر حیات و علم و آگاهی روبرو هستیم و هر موجودی به اندازه سعه وجودی خود با خالق و رب و اله اش آشناست.
علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان ذیل آیات تسبیح می فرمایند: خداوند متعال به عنوان ولّی مطلق هستی همه امورات را در تحت تدبیر مستقیم خود قرار داده است ولی این ولایت و تدبیر را به هر کسی که خود اذن دهد اعطا می کند و اجازه می دهد آنها به صورت جانشین او در روی زمین کارهای خداگونه انجام دهند. به طور مثال احیاء و اماته از کارهای مختص به خداوند است: "الله یتوفی الانفس حین موتها". ولی اذن میراندن را به یکی از ملائک خود داده است: " قل یتوفاکم ملک الموت ..." . اذن زنده کردن و حتی خلق کردن را به پیامبر خود عیسی علیه السلام داده است:" إذ تخرج الموتی بإذنی" ،"انی اخلق من الطین کهیئه الطیر...".
[h=4]

همه موجودات سر بر آستان ولیّ خدا[/h]روایات بسیاری وجود دارد که حکایت از تصرف در تکوین، توسط برگزیدگان الهی می کند و البته از طرفی هم موید شناخت تمام آفریدگان از اولیاء است.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: "در رسول خدا سه خصلت بود که در دیگری نبود ... او بر هیچ سنگی و درختی عبور نمی کرد مگر آنکه برای او سجده می نمودند."
امام علی علیه السلام فرمودند: "من با پیامبر به نواحی پایین مکه و ناحیه درختان آن می رفتم. آن حضرت از هیچ سنگ و درختی نمی گذشت مگر آنکه آن درخت و سنگ می گفت: سلام بر تو ای رسول خدا و من می شنیدم."(5)
همانطور که در روایت ذکر شد اظهار سلام به صورت صوت بوده و حضرت علی علیه السلام آن را شنیده است اما گاهی هم به صورتی است که انسانها آن را نمی شنوند بهر حال ادراک چنین چیزی چه با گوش سر باشد چه با گوش دل، اهل دل می خواهد.
گر تو را از غیب چشمی باز شد با تو ذرات جهان همراز شد
نطق خاک و نطق آب و نطق گل هست محسوس حواس اهل دل
عارف کاشانی در تفسیر شریف صافی ذیل آیه 50 سوره نحل از برخی اهل معرفت نقل کرده: امثال این آیه دلالت دارد که همه عالم در مقام شهود و عبادت اند. هر مخلوقی نیروی تفکر دارد و اعضای بدن همچون پوست، دستان، پاها، زبانها، چشم و گوش تسبیح گو و ناطقند و روز قیامت علیه نفوسی که تسخیرشان نموده شهادت می دهند.
وی در ادامه می گوید: ما علاوه بر ایمان داشتن به این اخبار، به کشف و شهود نیز نایل آمده ایم و خود شنیده ایم که سنگها به وضوح با زبانی ناطق ذکر خداوند می گویند به گونه ای که گوشها آن صدا را می شنود. اگر چشم و دل بصیر و بینا شود و گوش جان سمیع و شنوا گردد و آینه دل از کدورات عالم خاکی صفا و صیقل یابد آن تسبیح را با تمام وجود دریافته و ادراک می نماید.
آیا سزاوار است که پرنده و ماهی و مورچه و یک شاخه گل، ذره خاک و ماسه ای مهدی علیه السلام را بشناسد، عاشقش باشد، منتظرش باشد و ما در اوج غفلت و بی خبری باشیم و پُز روشنفکری به خود گیریم که این حرفها به درد این زمان نمی خورد؟!!

روایات مرتبط با روز عاشورا همه از گریه ملائک و ماهی های دریاها و مرغان آسمانها خبر داده که نشان از شعور و درک جایگاه امام و ولی برگزیده خدا نزد آنان دارد.
روایاتی که مربوط به خاکی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به امّ سلمه دادند و فرمودند: این خاک را در شیشه ای نگهداری کن هر وقت دیدی خاک به خون گرائید بدان که فرزندم حسین به شهادت رسیده است. امّ سلمه می گوید: هر روز به آن خاک نظر می کردم تا یک روز دیدم که تمام خاک تبدیل به خون شده است فهمیدم که امام حسین علیه السلام را به شهادت رسانده اند.
این روایت نیز از فهم و شعور خاک سخن می گوید خاکی که امام حسین علیه السلام را می شناسد. از جایگاه او در هستی مطلع است. به او عشق می ورزد و شهادت او را ناگوار می داند.

[h=4]از خود بپرس[/h]از خود بپرسیم که چه اندازه امام زمان خود را می شناسیم؟ چه میزان از جایگاه بلند او در عالم مطلع ایم؟ چقدر با او انس داریم؟ آیا اگر او را ببینیم شرمنده بی تفاوتی هایمان نسبت به او نخواهیم بود؟ آیا سزاوار است که پرنده و ماهی و مورچه و یک شاخه گل، ذره خاک و ماسه ای حضرت مهدی علیه السلام را بشناسد، عاشقش باشد، منتظرش باشد و ما در اوج غفلت و بی خبری باشیم و پُز روشنفکری به خود گیریم که این حرفها به درد این زمان نمی خورد؟!!!
این روزها از بزرگان می شنویم در زمانی به سر می بریم که جهان آبستن واقعه ظهور است و آن را ظهور صغری نامیده اند. بسیاری روایات مربوط به نشانه های ظهور از صادق ترین انسانهای روی زمین به وقوع پیوسته. اما آیا به راستی ما آماده ایم؟

پی نوشت:
1- 44 اسراء.
2- 74 بقره -11 فصلت – 41 نور – 21 حشر و...
3- خطبه 227 نهج البلاغه.
4- خطبه 133همان.
5- خطبه 185 همان.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
منتظران بازنده، منتظران برنده!

منتظران بازنده، منتظران برنده!

[h=1]منتظران بازنده، منتظران برنده![/h]

آیا تا به حال و در روزگارانی که زیسته ایم با صدایی، فغانی، شیونی، فریادی شگفت زده شده ایم و از جا پریده ایم؟
حتما برای همه ما این اتفاق ساده و کلیشه ای افتاده است؛ گاهی در ترافیک سنگین، آنگاه که فارغ از هر گونه مشغله و گرمایی و بدون توجه به انبوه اتومبیل ها اندر تفکرات خود غرق شده ایم با بوق ممتد اتومبیل پشت سر تکانی خورده ایم و تمام اندیشه هایمان دود شده است و شاید ابر تشکیل شده بالای سرمان محو.
گاه می توان از اتفاقات ساده و به شدت معمولی و عادی زندگی نتایج بزرگ و قابل تأملی گرفت، می توان درس ها آموخت و به خاطر سپرد و از آن استفاده کرد.
آیا تا به حال به همین حادثه که البته حادثه نمی توان گفت؛ به همین اتفاق عادی طور دیگر و متفاوت تری نگریسته ایم؟
آیاتا به حال اندیشیده ایم که اگر آن صدای اصلی به گوش برسد و منادی ندا دهد و ما همچنان غرق در زندگی دنیایی باشیم؛ چه عکس العملی خواهیم داشت؟ آیا ما در این بزنگاه اصلی زندگی هول نخواهیم کرد؟ آیا بهت زده و شگفت زده نخواهیم شد؟

بازنده‌ی دوران
آری، قطعاً ما؛ آدمیانی که در زندگی و لذت های آن غرق شده و حواسمان پرت از اصل است و سخت مشغول فرع شده ایم با آن ندا از جا می پریم و حالی عجیب خواهیم داشت. زیرا هیچ گاه نمی اندیشیدیم که این اتفاق عظیم که تمام عمر شعار آن را داده ایم و خود را منتظر نامیده ایم حادث شود. در هیچ برهه ای از زمان آن را نزدیک احساس نمی کردیم. به همین علت حالی همچون بازنده ها داریم و بازنده همه اعصار و دوران ها هستیم. آن را دور می پنداشتیم که دنبال اصلاح خود نبودیم و مدام آن را به فردا و فرداهای دیگر موکول می کردیم.

اسم های بدون مسمی
اگر یادمان می ماند که «وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَریب» و مدام این نجوا در گوشمان بود قطعاً منتظرانی می بودیم که آن امام منتظَر سزاوار آن است. و چقدر فراموشکاریم که «منتظران مصلح خود باید صالح باشند»؛ و ما هیچ تلاشی در این جهت نکردیم و اسم هایی بدون مسمی بودیم. به انسان های منتظر که سال ها انتظار برپایی عدالت و داد را کشیده‌اند؛ دستور داده شده که همواره سلاح در دست داشته باشند و آن را بر زمین نگذارند و به خاطر داشته باشند که اگر به عدالت و قسط معتقدند نباید در مقابل ظلم و جور ساکت بنشینند.
در عصر غیبت و برای ایجاد زمینه های ظهور اگر بنشینیم و خود را منتظر بنامیم و تنها و در زبانمان "آقا بیا" باشد و جمعه به جمعه دعای ندبه ای بخوانیم و انابه کنیم کافی نیست و باید حرکتی هرچند اندک برای رفع هر گونه ظلم و ستم و ستاندن چهره فقر انجام دهیم که این اندک و حداقل خودش حداکثری است و ارزشمند و پرفایده


برای زیباترین روز، خود را آراسته کنیم
اینجا باید گفت که ما آدمیان و به خصوص ما مسلمانان منتظر باید برای اعتقاد و ایمان خود هزینه بپردازیم و به راحتی آن را از دست ندهیم و از مرزهای عقیدتی حراست و نگهبانی کنیم و در این امر سستی نورزیم؛ با هر بادی که از هر سویی می وزد تکانی نخوریم و بسیار حواسمان به اعتقادات باطل باشد و ایمان جزوی از جانمان گردد. ما باید بسیار مقاومت کنیم؛ مقاومتی که در همه ابعاد باشد و این را یک تکلیف دینی و واجب الاهی بدانیم.
این مقاومت باید همواره زنده و پویا بماند تا مقدمات تحقق عدالت الاهی در سراسر گیتی فراهم شود. مردم باید هم از نظر ذهنیت و هم از نظر عینیت آمادگی کامل داشته باشند یعنی این مقاومت غیر از آنکه به عنوان یک اصل اعتقادی در جامعه با ایمان حضور دارد باید در بعد عمل نیز هویدا و ظاهر باشد. جامعه دین مدار هیچ گاه تحت سلطه حکومت های ظالم نمی رود و در برابر هیچ جبار و ستمگری سر خم نمی کند. پس در عصر غیبت انسان مومن نباید خود را کم ارزش تلقی کند و تن به هر حکومتی دهد.
ما در این زمان باید در مقابل هر گونه ظلم و جوری مقاومت کنیم و تسلیم نشویم و بهترین و قوی ترین نیروی خود را تا آن روز بزرگ مهیا سازیم و برای زیباترین روز خود را آراسته کنیم: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ». حتی اگر به دست هم نمی توانیم کاری و حرکتی انجام دهیم حداقل با زبان و قلبمان انزجار از ستم را داشته و در مقابل آن بی تفاوت نباشیم. کردار و رفتارمان این نباشد که چون ظلم و تعدی آسیبی به ما نرسانده و کیلومترها و فرسنگ ها از ما دور است، پس مهم نیست و ما که در آرامش زندگی می کنیم.

آیا فقط "آقا بیا" کافی است
این روزها که شاهد نسل کشی و جنایت های بی شماری از سوی جنایتکاران هستیم نباید بگوییم که چون ما متحمل لطمه ای نشده ایم و یا آن ها هم مسلک ما نیستند پس به ما ربطی ندارد و بی تفاوت باشیم. ما که خود را شیعه مولای متقیان علیه السلام می دانیم باید توجه داشته باشم که ایشان می فرمایند: مردم یا در دین با تو یکسانند یا در خلق.
حتی اگر کاری ازمان بر نمی آید حداقل به زبان و قلب غم زده و ناراحت باشیم و بدانیم که در عصر غیبت و برای ایجاد زمینه های ظهور اگر بنشینیم و خود را منتظر بنامیم و تنها و در زبانمان "آقا بیا" باشد و جمعه به جمعه دعای ندبه ای بخوانیم و انابه کنیم کافی نیست و باید حرکتی هر چند اندک برای رفع هر گونه ظلم و ستم و ستاندن چهره فقر انجام دهیم که این اندک و حداقل خودش حداکثری است و ارزشمند و پرفایده.
تا به حال اندیشیده ایم که اگر آن صدای اصلی به گوش برسد و منادی ندا دهد و ما همچنان غرق در زندگی دنیایی باشیم؛ چه عکس العملی خواهیم داشت؟ آیا ما در این بزنگاه اصلی زندگی هول نخواهیم کرد؟ آیا بهت زده و شگفت زده نخواهیم شد؟​

[h=2]کدام معرفت[/h]ذکر این نکته هم لازم است؛ ما را که منتظران آن امام همام می خوانند باید نشانه هایی از آن امام داشته باشیم. باید شعار انتظارمان به جانمان بزند و یارمان باشد.
باید طوری عمل کنیم که بتوانیم در آن روز بزرگ در مقابل آن امام جلیل القدر و والا منزلت سرمان را بالا بگیریم. باید معرفت به امام عصر علیه السلام پیدا کنیم و امام شناختیمان ارتقا پیدا کند؛ برای مایی که امام را نمی شناسیم و از جایگاه او مطلع نیستیم و خبر نداریم که این جهان طفیلی وجود امام است چه فرق می کند که ایشان با 313 نفر می آیند یا با یک تن. این ها که معرفت امام نیست. این ها که انسان را به بلوغ و رشد نمی رساند.
آیا بهتر نیست به جای بسیاری از کارها که تاکنون انجام داده ایم که بعد این همه سال فایده ای خاص و دستاوردی نداشته دنبال اموری باشیم که برتر از آن است و معرفتی خاص ایجاد می کند. اگر آدمی می خواهد دنیایش دنیای انسانی باشد و مراتب کمال را طی کند باید با حجت الله مرتبط باشد.
اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک.
اللّهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک.
اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرّفنی حجتک ضللت عن دینی؛
پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمی توانم پیغمبرت را بشناسم.
پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمی توانم حجت تو را بشناسم.
پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست می دهم، و گمراه خواهم شد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
بهترین رفیق من

بهترین رفیق من

[h=1]بهترین رفیق من[/h]

آیات بسیاری از قرآن کریم به حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام)، قیام ایشان و یا وجود مبارکشان تأویل شده است. در این میان روایتی در برخی تفاسیر روایی ذیل آیه 69 سوره نساء، قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه) را مصداق «حَسُنَ أُوْلَئكَ رَفِیقًا» معرفی می کند.

خداوند در قرآن می فرماید: «مَن یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهْم مِّنَ النَّبِیِّنَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشهُّدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُوْلَئكَ رَفِیقًا؛
و هر کس از خدا و پیامبر اطاعت کند، پس آنان [در قیامت] با کسانی همدم خواهند بود که خداوند بر آنان نعمت داده است، مانند پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان، و اینان چه همدم های خوبی هستند.»
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «مِنَ النَّبِیِّینَ» یعنی محمّد، «من الصِّدِّیقِینَ» یعنی علی بن أبی طالب، «من الشُّهَداءِ» یعنی حمزة، «من الصَّالِحِینَ» یعنی حسن و حسین، و «حَسُنَ أُولئِكَ رَفِیقاً» یعنی القائم من آل محمد. (البرهان، ج2، ص 125/ شواهدالتنزیل، ج1، ص 197)

[h=2]امام، همدم و رفیق واقعی[/h]البته در روایات، ائمه اثنی عشری(علیهم السلام) هم مصداق عبارت «حَسُنَ أُوْلَئكَ رَفِیقًا» هستند. همه ائمه (علیهم السلام) و به طور خاص حضرت مهدی(علیه السلام) بهترین رفیق و همدم هستند. امام رضا(علیه السلام) در روایتی مفصل ویژگی های امام را بر می شمارند که از آن جمله امام را، همدم و رفیق واقعی، پدری مهربان و برادری همزاد و مادری دلسوز و همچنین پناه بندگان معرفی می کنند:
الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَاد (کافی، ج1، ص 200/ تحف العقول، ص 439)
یکی از صاحب نظران در این زمینه می گوید:
امام زمان(علیه السلام) منشی ندارد. بی هیچ واسطه، بدون وقت و هماهنگی قبلی، هر کجا و هر وقت او را صدا بزنیم، کریمانه نگاه مهربانش را به ما معطوف می دارد. ایشان از پدر مهربان تر، از مادر دلسوزتر، از برادر نزدیک تر و از هر دوست و آشنایی صمیمی تر است. با تمام ضعف ها و قوت هایمان باز هم دوستمان دارد. وقتی دشمنان او به یمن و برکتش روزی می خورند و ادامه حیات می دهند، هیهات که محبان و شیعیان خود را واگذارد.
رابطه ما با امام باید رابطه علمی، عاطفی، عملی و رفتاری باشد. یعنی باید با مغز و فکر امام را بشناسیم، با دل و عشق و عاطفه، مرید، مخلص، عاشق و مطیعش باشیم و در عمل هم گوش به حرف ایشان بدهیم​

اگر شأن امام شأن پدری است_که هست_ و ما خود را از فرزندان او می دانیم، طبیعی است که همان گونه که با پدر جسمانی خویش با ادب و احترام به گفتگو می نشینیم می توانیم با امام نیز – که پدر معنوی ماست دائما سخن بگوییم و نجوا کنیم و چه بسا حرف هایی را که با نزدیک ترین کسان خویش قابل طرح ندانیم به راحتی با آن رازدار مهربان در میان نهیم هر کس می تواند این گفتگو و نجوا را با زبان و بیان خویش انجام دهد و در هر مشکلی به ولی خدا متوسل شود و با زنده نگه داشتن یاد و احساس حضور دائم او در قلب و جانش، به وظیفه ارتباط و تمسک با امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) جامه عمل بپوشاند. (آشتی با امام عصر(علیه السلام)، دکتر علی هراتیان، ص 98)

[h=2]ارتباطی از جنس معرفت و محبت[/h]مهم ترین نشانه و ویژگی رفاقت ارتباط است. ما باید ارتباطمان را با امام زمانمان برقرار و حفظ کنیم. این ارتباط در واقع یک ارتباط معنوی از جنس معرفت و محبت و عاطفه است. خداوند در آیه 200 سوره آل عمران ما را به رابطه با امام منتظَرمان فرا می خواند، در این آیه آمده است:
«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبرِواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلحون؛

ای کسانی که ایمان آورده اید [در برابر مشکلات و هوس ها] استقامت کنید و [در برابر دشمنان نیز] پایدار باشید [و دیگران را به صبر دعوت کنید] و از مرزها مراقبت کنید و از خداوند پروا داشته باشید، شاید که پرهیزگار شوید.»
امام باقر(علیه السلام) درباره این آیه می فرمایند:
بر انجام واجبات الهی صبر کنید و در برابر دشمنان پایداری کنید و مراقب و مرتبط با امامتان _ که به انتظارش هستید_ باشید.(تفسیر البرهان، ج1، ص 730)
یکی از مصادیقی که در روایات درباره عبارت «رابطوا» در این آیه آمده است ارتباط با ائمه(علیهم السلام) و مطابق روایت فوق ارتباط با حضرت مهدی(علیه السلام) است. ارتباطی که در این آیه مورد توجه است ارتباط معنوی است.

[h=2]چگونه با امام غائب رابطه برقرار کنم[/h]یکی دیگر از صاحب نظران درباره رابطه با امام عصر(علیه السلام) عباراتی با این مضمون دارند:
آن چیزی که ما برایش بازخواست می شویم ارتباط ظاهری با حضرت نیست بلکه ارتباط معنوی است. ارتباط معنوی بسیار بالاتر از ارتباط ظاهری است، ما مکلف به ارتباط ظاهری با حضرت نیستیم، تشرف به خدمت ایشان هدف نیست. هر چند سعادت بزرگی است. معرفت خدا و قرب خدا هم راهش همین مسئله معرفتی و ارتباط معنوی است. (برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام عالی، سایت موعود)
رابطه عاطفی، در کنار شناخت و معرفت امام است و این شناخت و معرفت از طریق اطاعت از ایشان به دست می آید​

رابطه ما با امام باید رابطه علمی، عاطفی، عملی و رفتاری باشد. یعنی باید با مغز و فکر امام را بشناسیم، با دل و عشق و عاطفه، مرید، مخلص، عاشق و مطیعش باشیم و در عمل هم گوش به حرف ایشان بدهیم.
اگر بخواهیم با امام زمان(علیه السلام) رابطه داشته باشیم، باید بعد از شناخت، با ایشان رابطه عاطفی برقرار کنیم. قرآن در آیه 86 سوره نساء می فرماید:
«اذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنهْا؛
اگر کسی به شما سلام کرد، شما جواب گرم تر بدهید.»
پس وقتی می گویید «السلام علیک یا صاحب الزمان» امام زمان سلام شما را می شنود و جواب گرم تری به شما می دهد. (پرتویی از آیه های مهدوی، محسن قرائتی، به کوشش حسن ملائی، ص 82)
برقراری رابطه عاطفی با حضرت مهدی(علیه السلام) می تواند از طریق همین سلام های روزانه به حضرت و صدقه دادن برای سلامتی ایشان و همچنین نجواهای صمیمانه باشد. خواندن ادعیه و زیارات مرتبط با ایشان نیز از آن جمله است. این نکته را هم در نظر بگیریم که رابطه عاطفی، در کنار شناخت و معرفت امام است و این شناخت و معرفت از طریق اطاعت از ایشان به دست می آید.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
راز همنشینی با یار غایب

راز همنشینی با یار غایب

[h=1]راز همنشینی با یار غایب[/h]

بعد از معرفت و شناخت نسبت به امام زمان علیه‌السلام، شاید اولین و سازنده ترین وظیفه منتظران نسب به آن حضرت، این است که یاد کردن از ایشان را فراموش نکنند.
[h=4]معنای ذکر و یاد[/h]ذِكْر به معنای یادآورى است. یعنی چیزى كه معرفت و شناخت آن که قبلا حاصل شده، به یاد انسان مى‏آید. ذكر دو گونه است: یكى قلبى و دیگرى زبانى. هر یك از این یادآوری‌ها هم دو نوع است: اوّل، یاد و ذكرى كه بعد از فراموشى است. دوّم، ذكرى كه پس از فراموشى نیست بلكه براى ادامه حفظ كردن است. [1] بنابراین ذكر؛ یعنی یاد كردن، خواه با زبان باشد یا با قلب یا هر دو، ‌خواه بعد از نسیان باشد یا از ادامه ذكر[2].

[h=4]شستشوی روح و جان در چشمه ذکر الهی[/h]خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «فَاذْكُرُونی‏ أَذْكُرْكُمْ‏ وَ اشْكُرُوا لی‏ وَ لا تَكْفُرُونِ [3]. پس مرا یاد كنید، تا شما را یاد كنم؛ و شكرانه‏ام را به جاى آرید؛ و با من ناسپاسى نكنید.»
با توجه به معنای آیه مبارکه، ثمره و پاداشی که ما از یادکردن پروردگارمان می‌بریم، آن است که خداوند متعال با رحمت و مغفرت خود از ما یاد خواهد کرد. در تفسیر این آیه شریفه آمده است:
بدیهى است جمله" مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم" اشاره به یك معنى عاطفى میان خدا و بندگان نیست، آن گونه كه در میان انسان ها است كه به هم مى‏گویند: به یاد ما باشید تا به یاد شما باشیم. بلكه اشاره به یك اصل تربیتى و تكوینى است، یعنى به یاد من باشید، به یاد ذات پاكى كه سرچشمه تمام خوبی‌ها و نیكی‌ها است و به این وسیله روح و جان خود را پاك و روشن سازید و آماده پذیرش رحمت پروردگار، توجه شما به این ذات پاك شما را در فعالیت‌ها مخلص‌تر، مصمم‌تر، نیرومندتر، و متحدتر مى‏سازد.[4]
حضرت امام صادق علیه‌السّلام فرمود: «مَكْتُوبٌ فِی التَّوْرَاةِ الَّتِی لَمْ تُغَیَّرْ؛ أَنَّ مُوسى‏ عَلَیْهِ السَّلَامُ سَأَلَ رَبَّهُ، فَقَالَ: یَا رَبِ، أَ قَرِیبٌ أَنْتَ مِنِّی‏ فَأُنَاجِیَكَ، أَمْ بَعِیدٌ فَأُنَادِیَكَ‏؟ فَأَوْحَى اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَیْهِ: یَا مُوسى‏، أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَكَرَنِی...»[5]؛
در آن توراتى كه دست نخورده (و مانند این تورات فعلى كه تحریف شده نیست) نوشته شده است كه موسى علیه السّلام از خداوند پرسشى نموده، عرض كرد: پروردگارا آیا تو به من نزدیكى تا با تو آهسته راز گویم یا از من دورى تا فریادت كنم؟ خداى عزّ و جلّ به او وحى فرمود: اى موسى من همنشین آن كسم كه مرا یاد كند.
تنها با یادکردن پروردگار متعال است که می‌توان به مقام همنشینی با او رسید که شاید بزرگ‌ترین برکت این همنشینی آرامش و اطمینان قلب مومن در برابر ناملایمات و مصائب دنیا باشد. همان‌طور که وعده فرمود: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»[6] آگاه باشید که تنها به یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد.
اگر کسی طالب عنایات خاص ایشان و همنشینی با حضرتش باشد، سعی او بر این خواهد بود که دمی از یاد ایشان غفلت نکند. چراکه ذکر و یاد از حجت خدا، مهمترین قدم برای بهره‌مندی از عنایات و توجهات خاص ایشان است و مقدمه‌ای خواهد بود برای انجام دیگر وظایف منتظران​

[h=4]یاد ولیّ خدا، جلوه‌ی یاد خدا[/h]امام زمان علیه‌السلام حجت الهی و خلیفه‌ او در زمین و مرآت صفات الهی است؛ یعنى همان انسان کاملی که، آینه تمام‌نمای صفات حق است. انسان كامل، خلیفة اللّه است، و خلیفه باید به صفات مستخلف عنه و در حكم او باشد. پس وجود انسان كامل ظرف همه حقائق و خزائن اسماء اللّه است. [7]
از آنجاکه امام مظهر اسماء و صفات خداوندی است، هر که او را یاد کند امام هم او را یاد خواهد فرمود. البته بین این دو یادکرد تفاوت کیفی بلندی است. هرگاه امام علیه‌السلام کسی را از خاطر شریف خود بگذراند، او به مرحله ولایت خاصه‌ی خداوندی راه یافته است. این ولایت و نظارت ویژه، موجب برکت، حرکت، و رشد واقعی تا رسیدن به اوج کمال انسانی خواهد بود.[8]
بنابراین همان‌طور که خداوند از بندگان ذاکر خویش یاد می‌کند و خود را همنشین ایشان معرفی می‌کند، رابطه امام زمان علیه‌السلام نیز با شیعیان و محبینی که همواره به یاد ایشانند اینگونه خواهد بود. گرچه عنایت و یاد حضرت شامل حال عموم شیعیان خواهد بود؛ چرا که فرمودند:
«إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ‏ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء»[9]؛
ما در رعایت حال شما كوتاهى نمى‏كنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‏ایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتارى به شما رو مى‏آورد و دشمنان، شما را از میان می‌بردند.
اما اگر کسی طالب عنایات خاص ایشان و همنشینی با حضرتش باشد، سعی او بر این خواهد بود که دمی از یاد ایشان غفلت نکند. چرا که ذکر و یاد از حجت خدا، مهمترین قدم برای بهره‌مندی از عنایات و توجهات خاص ایشان است و مقدمه‌ای خواهد بود برای انجام دیگر وظایف منتظران از جمله، دعا برای سلامتی و فرج ایشان، توسل به ایشان، ترک معصیت به جهت نرنجاندن ایشان، انجام اعمال صالح و توجه به حاضر و ناظر بودن امام علیه‌السلام و... باشد.
البته تردیدی وجود ندارد که یاد کردن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم‌السلام نیز از مصادیق ذکرُالله و عبادت پروردگار است. آن‌گونه که پیامبر اکرم صلی ‌الله ‌و علیه ‌و آله فرمودند: ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرِی عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ عَلِیٍ‏ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَةٌ .[10]
از امام باقر علیه السلام نیز نقل شده که فرمودند:
«إن‏ ذكرنا من‏ ذكر الله إنا إذا ذكرنا ذكر الله‏»[11]. به راستى كه یاد ما هم یاد خدا است، به راستى چون ما یاد شویم، خدا یاد شود.
[h=2]

معرفت، اولین گام به سوی یاد امام[/h]همان‌طور که در معنای لغوی واژه «ذکر» اشاره شد؛ تذکر و یادآوری هنگامی به کار می‌رود که انسان از قبل به آن موضوع شناخت پیدا کرده باشد. بنابراین می‌توان گفت؛ شناخت و معرفت نسبت به امام زمان علیه‌السلام مقدم بر یاد حضرت است.
درباره ضرورت کسب معرفت ائمه معصومین علیهم‌السلام در یکی از روایات مشهور شیعه و سنی از پیامبر اکرم صلی ‌الله‌ علیه ‌و آله این‌گونه آمده است که فرمودند: «مَن مات و لم یعرف امام زمانِه، ماتَ میته جاهلیّة؛ هر کسی بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است».[12]
بنابراین کسب معرفت نسبت به حضرت برای همگان لازم است و حداقل معرفت واجب نسبت به امام زمان علیه‌السلام اول، شناخت ایشان به نام؛ و دوم، اعتقاد به فضایل کریمه و اوصاف ایشان است.
به فرموده علامه جوادی آملی: «آن‌کسی که امام را به ولی ‌الله، خلیفة‌ الله، انسان کامل معصوم و آن‌که اطاعتش از سوی خداوند واجب شمرده شده است، بشناسد؛ و بداند که امام زنده و حاضر است و اعمال ما را می‌بیند و در قیامت صاحب مقام شفاعت است؛ از برکات و آثار بی ‌نظیر معرفت امام بهره‌مند می‌شود و به کمال زندگی معقول باریافته و از نقصان مرگ جاهلی می‌رهد.»[13]
یاد کردن مکرر از ایشان خصوصا آنگاه که با ترک معاصی و انجام اعمال صالح و دعا برای ایشان همراه است، موجب جلب عنایات ویژه حضرت و هدایت‌های باطنی فرد و بالا بردن مراتب معرفت او در مسیر شناخت بهتر امام زمان علی‌السلام، خواهد شد​

از آنجا که شناخت و معرفت حضرت مقدمه‌ و اساس یادکردن از حضرت است، هرچه شناخت ما نسبت به خصایص و مقامات ایشان بیش‌تر باشد یاد کردن ما از ایشان نیز قوی‌تر و عمیق‌تر و پیوسته‌تر خواهد بود و چه بسا که معرفت عمیق نسبت ایشان موجبات غفلت از غیرحضرتش را فراهم کند به گونه‌ای که تمام وجود ذاکر مملو از محبت ایشان شده و از تمام رفتار و گفتار او آثار یاد امام علیه‌السلام نمایان باشد. همان‌طور که امیرالمومنین علیه‌السلام درباره آثار یاد اهل بیت علیهم السلام فرمودند: «ذِكْرُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ شِفَاءٌ مِنَ الْوَعْكِ وَ الْأَسْقَامِ وَ وَسْوَاسِ الرَّیْبِ وَ حُبُّنَا رِضَى الرَّبِّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏»؛ یاد كردن ما اهل بیت، براى دردها و بیماریها و وسوسه‏هاى شك آمیز، شفاست و دوست داشتن ما، خشنودى خدا را به دنبال دارد و كسى كه گوش به فرمان ماست و در راه و طریقه ما گام بر مى‏دارد فرداى قیامت در فردوس برین با ماست.[14]

[h=4]راه جلب عنایات ویژه امام زمان[/h]کلام آخر اینکه، همواره بین معرفت امام و یاد حضرت رابطه‌ی هم‌افزایی وجود خواهد داشت؛ یعنی همان‌گونه که شناخت بیش‌تر از محبوب و ویژگی‌های عالی و اوصاف برترش، یاد و ذکر حضرتش را در قلب‌ها افزایش می‌دهد، یاد کردن مکرر از ایشان خصوصا آنگاه که با ترک معاصی و انجام اعمال صالح و دعا برای ایشان همراه است، موجب جلب عنایات ویژه حضرت و هدایت‌های باطنی فرد و بالا بردن مراتب معرفت او در مسیر شناخت بهتر امام زمان علیه السلام، خواهد شد.

پی‌نوشت:
1. ر.ک، ترجمه مفردات راغب، ج‏2، ص: 10 و11
2. قاموس قران،ج‏3، ص 15
3. بقره: 152
4. تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 513
5. كافی، شیخ کلینی، ج‏4، ص: 361
6. الرعد : 28
7. هزار و یك كلمه، آیت الله حسن زاده آملى‏، ج‏1، ص: 168
8. سودای روی دوست، مرتضی آقاتهرانی، ص68
9. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏53، ص: 174
10. الإختصاص؛شیخ مفید ؛ص224
11. اصول كافى، ج 2، ص 186، ح 1
12. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲، ص۱۸۴
13. امام مهدی موجود موعود،جوادی آملی،ص44
14. ‏تحف العقول / ترجمه حسن زاده، ص: 185
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[ حضرت حجت ]

[ حضرت حجت ]

[h=1]آنگاه که امام غائب در حلقه دشمنان روی می نمایاند[/h]

حضرت امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یگانه فرزند حضرت امام حسن عسكرى(علیه السلام) است كه در روز پانزدهم شعبان سال 255 هجرى قمرى در شهر سامرا چشم به دیدار جهان گشود. به خاطر شرایط خاص عصر امام مهدى (علیه السلام)، مردم - جز چند تن از خواص - حضرت را ندیده بودند. کار به این منوال گذشت، تا روز درگذشت امام یازدهم فرا رسید، یعنى روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجرى قمرى و آن حضرت با وجود دشمنان بسیار بر بالین حاضر شد.

من سزاوارترم
ابوالادیان می گوید: من در خدمت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) بودم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. روزی ایشان من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن، تا آن ها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز، باز داخل سامرا خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.
ابوالادیان به امام عرض می کند: ای سید من، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد، امامت با کیست؟ فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند. ابوالادیان می گوید: دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما. امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد. ابوالادیان می گوید: باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم. امام می گوید: هر که بگوید که در همیان چه چیز است؛ او امام شماست. ابوالادیان می گوید: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم.
وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب [برادر امام حسن عسکری(علیه السلام) و عموی حضرت مهدی(علیه السلام)] را دیدم که نشسته، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این بابت بسیار تعجب کردم؛ پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم. اما او جوابی نداد و هیچ سۆالی نکرد. چون بدن مطهّر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند.
باید امام بر جنازه امام نماز گزارد. امام مهدی(علیه السلام) براى رعایت این سنت الهى و سرّ ربانى، لازم بود که ظاهر شود و بر پیکر پدر نماز گزارد

چون جعفر به نماز ایستاد، طفلی گندمگون و پیچیده موی، گشاده دندانی مانند پاره ی ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم. رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ایستاد. سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس "حاجز وشا" از جعفر پرسید: این کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام.
در این موقع، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند، چون از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند: بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مال ها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببینید مردم از من علم غیب می خواهند! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر(علیه السلام) ظاهر شد و از قول امام گفت: ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی (کیسه ای) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا. شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن. (1)

پس از آن جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: بروید و در خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید. رفتند و از کودک اثری نیافتند. ناچار "صیقل" کنیز حضرت امام عسکری(علیه السلام) را گرفتند و مدت ها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است. ولی هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند. خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد.

انحراف از حق
جعفر کذاب در سه زمینه، فعالیت انحرافى داشت و با امام مهدى(علیه السلام) در تضاد بود:
1. ادعاى امامت پس از برادرش امام حسن عسكرى(علیه السلام).
2. انکار وارث شرعى براى امام عسکرى(علیه السلام) و این ادعا که او وارث امامت است.
3. وقتى امام مهدى(علیه السلام) به او اعتراض کرد؛ مأموران دولتى را از احتمال وجود او آگاه ساخت و دولت را وادار کرد تا براى تعقیب و بازرسى گسترده خانه او عمل کنند.
در روز شهادت امام یازدهم چهار امر باعث شد تا حضرت مهدى (علیه السلام) خود را به گروهى از مردم بنمایاند: ... اینکه جلوگیرى شود از این امر که کسى از سوى خلیفه بیاید و بر پیکر مطهر امام یازدهم نماز بخواند و سپس جریان امامت ختم شده اعلام گردد، و خلیفه جابر عباسى، وارث امامت شیعى معرفى شود

چرا امامِ غائب، ظاهر شد
در روز شهادت امام یازدهم چهار امر باعث شد تا حضرت مهدى(علیه السلام) خود را به گروهى از مردم بنمایاند:
1. اینکه باید امام بر جنازه امام نماز گزارد. امام مهدی(علیه السلام) براى رعایت این سنت الهى و سرّ ربانى، لازم بود که ظاهر شود و بر پیکر پدر نماز گزارد.
2. اینکه جلوگیرى شود از این امر که کسى از سوى خلیفه بیاید و بر پیکر مطهر امام یازدهم نماز بخواند و سپس جریان امامت ختم شده اعلام گردد، و خلیفه جابر عباسى، وارث امامت شیعى معرفى شود.
3. اینکه جلوگیرى شود، از روى دادن انحراف داخلى در جریان امامت. زیرا که جعفر بن على الهادى، معروف به جعفر کذاب، که برادر امام عسکرى(علیه السلام)، و در صدد ادعاى امامت بود، آمد تا بر پیکر امام شهید نماز گزارد.
4. اینکه ادامه جریان امامت حقه و ولایت اسلامیه، تثبیت گردد و بر معتقدان به امامت معلوم گردد که پس از امام حسن عسکرى(علیه السلام)، امام دیگرى - امام دوازدهم - حامل این وارث معنوى، و رسالت اسلامى، و ولایت دینى و دنیایى است، او هست، تولد یافته و موجود است.(2)
آرى! در این زمان بود که عباسیان دانستند: فروکشنده جباران، درهم کوبنده ستمگران و منتقم خون مظلومان، تولد یافته و رشد نموده است.(٣)

پی نوشت:
1. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندی، قطب‌الدین، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101.
2. خورشید مغرب، محمد رضا حکیمى، ص 24.
3. برگرفته از کتاب یكصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، نگاشته علیرضا رجالى تهرانى با دخل و تصرف.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]کیمیایی که تو را از سرگردانی نجات می بخشد[/h]

مسئله استمرار امامت یکی از اعتقادات اصلی شیعیان است. هر چند اصطلاح «فترت» در معنای "خالی بودن زمان از پیامبر" کاربرد دارد ولی این مفهوم در مورد سلسله امامت معنی ندارد. در واقع زمین هیچ گاه از امام خالی نیست و این مسئله توسط ادله عقلی و آیات قرآن و روایات اثبات شده است.[1]
پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) شیعیان دوره کوتاهی از تحیر و سرگردانی را درباره امام دوازدهم تجربه کردند، که این مسئله با زمینه سازی های امامان پیشین و همچنین با تدبیر سازمان وکالت که زیر نظر حضرت مهدی(علیه السلام) اداره می شد، خیلی زود خاتمه پیدا کرد.
البته این تحیر صرفا پس از شهادت امام یازدهم پیش نیامد بلکه به خاطر شرایط سیاسی خاصی که در دوره حضور امامان معصوم وجود داشت، معمولا پس از هر امامی اختلافی از این نوع میان شیعیان بروز می کرد. بنابراین شیعیان معمولا برای شناخت امام از روش های خاصی استفاده می کردند.

[h=2]روش های ویژه برای شناخت امام[/h]شاید مهمترین دلیل بر امامت، نص و وصیت امام پیشین بود که بر امام پس از خود تعلق می گرفت. البته امام ویژگی های دیگری هم داشت که او را از سایرین متمایز می کرد. مثلا ایشان معجزاتی داشت و علاوه بر آن از بقیه عالم تر بود. به علاوه رفتار و خُلق و خوی و اندیشه امام نیز موید منصب الهی اش بود.[2]
از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: آیا ممکن است وضعی پیش آید که مردم امام خود را نشناسند؟
فرمود: ممکن است چنین شود.
سوال کردند: در آن صورت چه کنند؟
فرمود: به همان امر نخست چنگ زنند تا امام دیگر بر ایشان آشکار شود.[3]
همچنین در روایت دیگری از امام صادق(علیه السلام) درباره زمانی سوال کردند که خبر درگذشت امامی به گروهی برسد، امام درباره تکلیف ایشان می فرماید که بایستی تعدادی از ایشان در جستجوی امام کوچ کنند و تا زمانی که در جستجو هستند ایشان و قومشان معذورند.[4]
همچنین درباره زراره روایت شده است که فرزندش عبید را برای تحقیق درباره امامت امام موسی کاظم(علیه السلام) فرستاد، پیش از آن که پسرش بازگردد او به حالت احتضار افتاد. بنابراین قرآن را برداشت و بالای سرش گرفت و گفت: امام بعد از جعفر بن محمد، کسی که نامش در این کتاب در ضمن قرآن است و از جانب کسانی تعیین شده که خداوند، فرمان برداری از آنان را بر خلقش واجب ساخته است و من به او ایمان دارم. در ادامه این روایت آمده است که وقتی گزارش عمل زراره به امام موسی کاظم(علیه السلام) رسید فرمود: زراره مهاجر به سوی خداوند متعال است.[5]
شاید مهمترین دلیل بر امامت، نص و وصیت امام پیشین بود که بر امام پس ازخود تعلق می گرفت. البته امام ویژگی های دیگری هم داشت که او را از سایرین متمایز می کرد. مثلا ایشان معجزاتی داشت و علاوه بر آن از بقیه عالم تر بود. به علاوه رفتار و خُلق و خوی و اندیشه امام نیز موید منصب الهی اش بود

[h=2]شیعه در جستجوی امامِ خویش[/h]امام حسن عسکری(علیه السلام) پیش از شهادت خود بارها امام پس از خود را معرفی کرده بودند. بنابراین بسیاری از شیعیان از طریق وصیت ایشان به امامت حضرت مهدی(علیه السلام) یقین حاصل کرده بودند. مثلا در روایتی آمده است که جمعی از شیعیان به مجلس امام حاضر می شوند تا درباره امام و حجت پس از او سوال کنند. حضرت در آن مجلس که عثمان بن سعید هم حضور دارد، حضرت مهدی(علیه السلام) را که خردسال هستند به عنوان امام پس از خود معرفی می کند. و می فرماید که او را پس از این نخواهید دید و بایستی در امور خود به عثمان مراجعه کنید.[6]
به نظر می رسد اولین گروهی از شیعیان که پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) مسئله شناخت امام را به طور جدی دنبال کردند، جمعی بودند که وجوهات و اموال را از قم خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) آورده بودند. آن ها پس از آن که با مسئله فوت امام یازدهم مواجه شدند، درباره جانشین حضرت سوال کردند. برخی بنا بر ادعای جعفر عموی امام مهدی(علیه السلام) دور او جمع شده بودند. بنابراین ابتدا به سراغ او رفتند و از جعفر درخواست کردند که مقدار اموالی که در کیسه هاست و صاحبانشان را خبر دهد و سپس اموال را به عنوان امام دریافت کند. ولی جعفر گفت من علم غیب نمی دانم و منکر علم غیب برادرش امام حسن عسکری(علیه السلام) نیز شد. این فرستادگان سرانجام با یکی از خدمتکاران حضرت مواجه شدند، غلام شمار و صاحبان اموال را می دانست و ایشان را با اسم صدا کرد. از این رو، نقل شده است که ایشان به امامت کسی که معجزه وار این اطلاعات را به غلام داده بود، اعتقاد یافتند و حتی خدمت حضرت مهدی(علیه السلام) شرفیاب شدند. پس یکی از مهمترین روش هایی که شیعیان همچنان پس از شهادت امام یازدهم در شناخت امام بهره می بردند مسئله معجزه و علم غیب بود.[7]

همچنین برخی دیگر از شیعیان از اعتمادی که امامان پیشین به سفیر اول؛ عثمان بن سعید داشتند برای کسب شناخت نسبت به امام دوازدهم بهره می بردند. به این ترتیب که با توجه به نقل هایی که درباره وثاقت عثمان از امامان پیشین شنیده بودند، از او می خواستند که ایشان را درباره امام غایب مطمئن کنند. [8]
در این میان گروهی مورد عنایت خاص حضرت قرار می گرفتند و به این ترتیب از شک و حیرت رها می شدند. چنان چه وقتی محمد بن ابراهیم مهزیار با اموالی از وجوهات شرعیه که از وصیت پدرش به جا مانده، به عراق می آید و در امر امامت پس از حضرت حسن عسکری(علیه السلام) مردد است، ناگهان پیکی از طرف امام مقدار اموال و مکانش را خبر می دهد و حتی توقیعی شریف دریافت می کند که محمد را در امور شیعیان، جانشین پدرش قرار می دهد.[9]

[h=2]راه گشای گره ها در نامه های روشن گر[/h]از طرفی نیز بسیاری از شیعیان تردیدهای خویش را در مسئله امامت، از طریق سفرا و به وسیله نامه هایی با خود حضرت مهدی(علیه السلام) در میان می گذاشتند، توقیعاتی که حضرت در پاسخ این سوالات صادر کردند[10] تاثیرگذار است. بخش هایی از این توقیعات نیز به ردّ ادعای جعفر در مورد امامت پرداخته است. در ذیل بخش کوتاهی را از این توقیعات شریف می آوریم:
"ای مردم! برای شما چه اتفاقی افتاده است که در شک و تردید افتادید؟ و در حیرت و سرگردانی وارونه شده اید [راه بر عکس می روید]؟ آیا نشنیده اید که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُم»[11] [آیا نمی دانید خدا] از زمان آدم(علیه السلام) تا امامی که گذشته است [یعنی امام حسن عسکری(علیه السلام)] علامت هایی قرار داد تا به وسیله آن هدایت بشویم؟ و هر وقت علَم هدایتی ناپدید شد، علَم دیگری ظاهر شد؟ آن گاه که خدای تبارک و تعالی او [امام یازدهم] را به جوار رحمت خود بُرد، شما خیال کردید که خداوند دینش را باطل و اسباب و واسطه های ارتباط بین خود و خلقش را قطع کرده است؟"
در مورد ادعای کذب جعفر نیز می فرماید:
من نمی دانم او به چه حالت و دستاویزی امیدوار است که ادعایش را ثابت کند. آیا به وسیله فقه و علمش در امر دین خدا؟ به خدا قسم که او حلال را از حرام تشخیص نمی دهد و فرق بین خطا و صواب را نمی داند.
در شرایطی که به هر دلیل شناخت تفصیلی امام میسر نباشد، معرفت اجمالی به ولایت و امامت ایشان کفایت می کند. چه امام حاضر باشد و شناخت تفصیلی او به زمان احتیاج داشته باشد و یا مانند حضرت مهدی(علیه السلام) در عصر غیبت کبری غایب باشد و در دسترس نباشد​

[h=2]کدام شناخت ما را نجات می دهد[/h]در شرایطی که به هر دلیل شناخت تفصیلی امام میسر نباشد، معرفت اجمالی به ولایت و امامت ایشان کفایت می کند. چه امام حاضر باشد و شناخت تفصیلی او به زمان احتیاج داشته باشد و یا مانند حضرت مهدی(علیه السلام) در عصر غیبت کبری غایب باشد و در دسترس نباشد.[12]
بنابراین اولین نکته ای که ما در این عصر بایستی توجه داشته باشیم اعتقاد به ولایت امامی است که از نسل امام حسین (علیه السلام) و فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است. با در نظر گرفتن ویژگی های کلی که از ایشان در متون دینی رسیده است و در مرحله بعد نیز باید به قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) تمسک جوییم و مطابق آن عمل کنیم.
البته این را هم در نظر بگیریم که فراتر از شناخت ظاهری که مکلفیم نسبت به امام داشته باشیم، معرفت معنوی و قلبی نسبت به امام زمان(علیه السلام) در همین عصر غیبت کبری نیز با پیروی بی چون و چرا از سیره پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) و برقراری رابطه عاطفی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به دست می آید.

پی نوشت:
[1]. دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، رحیم لطیفی، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود ر.ک: کتاب غیبت شیخ طوسی
[2] . ر.ک: راه های شناخت امام، مجله الکترونیکی سچیده سحر
[3] کمال الدین ، ص 351، ح 47
[4] ر.ک: الامامه و التبصره، ص 88، ح 76
[5] کمال الدین، ص 75
[6] . متن و ترجمه کتاب غیبت شیخ طوسی، مجتبی عزیزی، ص621
[7] کمال الدین ، ترجمه کمره ای ج2، ص 150
[8] ترجمه و متن کتاب غیبت شیخ طوسی، ص 617
[9] .همان، صص499و 500
[10] همان، صص503 تا 512
[11] سوره نساء، آیه 59(گفتنی است که این آیه یکی از آیاتی است که برای اثبات امامت و استمرار آن استفاده می شود)
[12] دانشنامه امام مهدی (عج)، موسسه دارالحدیث
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]بی نیازی حقیقی در آرمان شهر مهدوی[/h]

عصر حاضر، عصر رویایی نظام لیبرال دموکراسی و نظام مقدس اسلامی است که یکی در فکر تصاحب همه جانبه جهان و تسلط بر آن و دیگری در اندیشه نجات جامعه بشری از چنگال ظلم ظالمان و استقرار حکومت عدل محور مهدوی است. مهم ترین بُعد این رویایی، بُعد فرهنگی آن است که «سبک زندگی» با دامنه وسیع آن تاثیرگذارترین مولفه در این زمینه است.

رویه ای که هر دو نظام در پیش گرفته اند، تاثیرگذاری بر سبک زندگی انسان ها است. یکی در جهت گسترش فساد و فحشا، و دیگری در جهت تعالی انسان ها و حفظ کرامت آنها. جامعه مهدوی با ویژگی های متعالی آن، الگوی عملی بی نظیری برای جامعه اسلامی است که در نوشتار حاضر به یکی از مولفه های سبک زندگی در آن جامعه می پردازیم.
[h=2]جایگاه قناعت در فرهنگ مهدوی[/h]آرمان شهر مهدوی در لسان روایات دنیایی پر از نعمت و زیبایی و عدالت و آرامش معرفی شده که زیستن در چنان دنیایی را تبدیل به آرزوی هر انسان آزادی خواهی کرده است. سخن از فراوانی نعمت در عصر ظهور بسیار رفته است که مبنی بر خروج تمامی برکات آسمان ها و زمین است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: مهدی به کوفه باز خواهد گشت. آسمان در آن جا ملخ های زرین خواهد بارید و بر اصحابش گنجینه های زمین را از طلا و جواهرات و... تقسیم خواهد کرد.[1]
وعده هایی که در اثر آنها احساس فقر و نداری برای مردم آن جامعه امری ناممکن می نماید. به گونه ای که برای انفاق و احسانِ دارایی یا پرداخت زکات باید ذره بین به دست گرفته و به دنبال نیازمندی بود تا به این وسیله گرهی از کارش گشوده شود.
آنچه در ابتدای امر به ذهن می رسد آن است که این غنا و بی نیازی در اثر کثرت مال و دارایی مردمی است که تحت لوای آخرین حاکم الهی زندگی می کنند. اما لسان روایات، برنامه و استراتژی متفاوتی را برای یک انسان الهی معرفی کرده است.
از نظر بزرگان دینی، غنا و بی نیازی در دنیا فقط و فقط از طریق قناعت و کنترل خواهش های مادی نفس تحقق پذیر است و هر جا افسار نفس رها شده، با خواسته های سیری ناپذیر آن مواجه شده ایم.
متصف شدن به صفت قناعت، روندی است که نیاز به گذر زمان و تلاش و مجاهده دارد و قدم اول در این مسیر آگاهی و شناخت از حقیقت قناعت و مزایای بسیاری است که در سایه آن عاید انسان می شود. شناخت یک امر ارزشی میل حرکت به سمت آن را در انسان زنده می کند که قطعا در اثر تمرین و ممارست رسیدن به آن مقام ممکن خواهد شد​

امام علی علیه السلام می فرماید: کسی که "اندک" قانعش نکند، "مال بسیار" سودش نخواهد بخشید[2].
و یا امام صادق علیه السلام می فرماید: از جمله وحی های آسمانی این بود که اگر برای آدمیزاد دو رودخانه طلا و نقره جریان یابد باز خواهان سومی است.[3]

[h=2]واقعیتِ قناعت[/h]قناعت به چه معناست؟ راضی بودن و بسنده کردن شخص به آنچه در اختیار دارد. خرسندی نفس به آنچه از حداقل روزی قسمت او می شود.[4]
با توجه به عبارت فوق آنچه موجب بی نیازی شخص از اموال دنیا می شود دارایی کثیر او نیست که هرچه داشته هایش بیشتر، خواسته های نفس بیشتر. بلکه این غنای نفس در اثر ملکه ای نفسانی به نام قناعت حاصل می شود که همان راضی بودن به روزی خود و عدم طمع ورزی نسبت به داشته های دیگران است.
در هیچ جای دین سخنی در تایید مصرف گرایی و استفاده بی چون و چرا از ثروت ها به میان نیامده است؛ حتی ثروتمندان جامعه را امانتداران الهی و مسئول در مقابل قشر ضعیف جامعه دانسته است.
اما آنچه امروزه میان مردم رواج یافته تمایل به مصرف و بهره مندی بیشتر از داشته هاست که نمود آن در مراسمات پر زرق و برق ازدواج، جهیزیه های چند ده میلیونی، تجهیزات و لوازم خانگی گران قیمت، اتومبیل های لوکس، سفره های رنگین و... به چشم می آید؛ و افرادی که چنین زندگی هایی دارند انسان های خوشبخت شناخته می شوند در حالی که آرامش در قناعت قرار داده شده اما مردم آن را در ثروت جستجو می کنند. این روند نه تنها نفس سرکش را قانع نمی کند بلکه شعله آتشین زیاده خواهی او را فزون تر خواهد ساخت.
مقام معظم رهبری در این زمینه می فرمایند:

"یکی از عواملی که نمی‌گذارد دست کسانی که توانایی کمک دارند، به یاری فقرا دراز شود، روحیه مصرف‌گرایی و تجمّل در جامعه است. برای جامعه بلای بزرگی است که میل به مصرف، روزبه‌روز در آن زیاد شود و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع تر خوردن، متنوّع تر پوشیدن و دنبال نشانه‌های مُد و هر چیز تازه برای وسایل زندگی و تجمّلات آن رفتن، تشویق شوند. چه ثروت ها و پول هایی که در این راه ها هدر می رود و از مصرف شدن در جایی که موجب رضای خدا و رفع مشکلات جمعی از مردم است، باز می ماند" [5]
در واقع وجه تمایز انسان امروز و انسان جامعه مهدوی، فراوانی نعمت ها نیست هر چند آن در جای خود لازم و مناسب است. انسان تربیت یافته جامعه موعود فردی است که در سایه تکامل عقل به حدی از رشد معنوی رسیده که به حداقل ها قانع می شود و چشم داشتی به دارایی مردم ندارد.
امام علی علیه السلام می فرماید: کسی که عاقل باشد قانع است.[6]
امام صادق علیه السلام می فرماید: یک فرد از شما در جستجوی کسی خواهد شد که از مال خودش به او احسان کند و از زکات مالش به او بدهد، احدی را نخواهد یافت که از او بپذیرد. مردم به آنچه خداوند از راه تفضل به آنان روزی فرموده بی نیاز می شوند.[7]
آرمان شهر مهدوی در لسان روایات دنیایی پر از نعمت و زیبایی و عدالت و آرامش معرفی شده که زیستن در چنان دنیایی را تبدیل به آرزوی هر انسان آزادی خواهی کرده است. سخن از فراوانی نعمت در عصر ظهور بسیار رفته است که مبنی بر خروج تمامی برکات آسمان ها و زمین است​


البته متصف شدن به صفت قناعت، روندی است که نیاز به گذر زمان و تلاش و مجاهده دارد و قدم اول در این مسیر آگاهی و شناخت از حقیقت قناعت و مزایای بسیاری است که در سایه آن عاید انسان می شود. شناخت یک امر ارزشیست که میل حرکت به سمت آن را در انسان زنده می کند که قطعا در اثر تمرین و ممارست رسیدن به آن مقام ممکن خواهد شد.
[h=2]سرمایه های قناعت برای آینده موعود[/h]از جمله مزایایی که در سایه قناعت به دست می آید:
سبک شدن حساب[8]، رضایت و خشنودی خداوند از عمل اندک[9]، عزت[10]، سلامت دین[11]، بهترین کمک برای خودسازی[12]، عدم گرفتاری به حزن و اندوه[13]، زدوده شدن فقر[14]، دست یابی به آسایش و زندگی آسوده و مرفه[15]، خویشتن داری از دست درازی به سوی مردم[16]، توانگری[17].
برای داشتن این سرمایه های گرانقدر که برای حصول هر یک از آنها صرف عمری طولانی لازم است، کافی است افسار نفس سرکش را در اختیار گرفته و قناعت به حداقل ها را به او آموخت تا در دوران ظهور آن امام موعود بتوان جزء یاران صدیق ایشان گشت.
امام صادق علیه السلام راه رسیدن به این ویژگی را این گونه بیان می فرماید: به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگر از خویش منگر؛ زیرا که این کار، تو را به آنچه قسمت تو شده است قانع تر می سازد.[18]

پی نوشت:
[1] مکیال المکارم ج2 ص318
[2] میزان الحکمه ذیل واژه قناعت ح 17294
[3] همان ح 17299
[4] فرهنگ بزرگ سخن ،دکتر حسن انوری ص5591
[5] یانات در خطبه‌های نماز عید فطر15/9/1381
[6] میزان الحکمه ذیل واژه قناعت ح17274
[7] کمال الدین ج 1 ص181
[8] میزان الحکمه ذیل واژه قناعت ح 17278
[9] همان ح17292
[10] همان ح17280
[11] همان ح17286
[12] همان ح17281
[13] همان ح17283
[14] همان ح17287
[15] همان ح17287
[16] همان ح17279
[17] همان ح17263
[18] همان ح17277
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=2][h=1]پیغام امام زمان(عج) به آیة الله بهاء الدینی(ره)![/h][/h]

یکی از دعاهای آشنا و معروف دعای «اللهم کن لولیک ......» است که به دعای فرج معروف شده است ولی در واقع دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) است. نام "دعای فرج" درباره دعاهای دیگری صدق می کند که دعای «الهی عظم البلاء......» از آن جمله است. دعای سلامتی در اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان وارد شده است و درباره تکرار این دعا در شب بیست و سوم و خواندن آن در همه شب های ماه مبارک و هر زمان دیگری سفارش شده است.
[h=2]
[/h][h=2]حضرت پیغام دادند[/h]درباره آیة الله بهاءالدینی نوشته اند که ایشان در قنوت نمازهایشان، دعاهای مرسوم را می خواندند، تا این که نوع دعا، کلمات و عبارات ایشان تغییر کرد و هرگاه دست های خود را مقابل صورت می گرفتند، برای حضرت مهدی (علیه السلام) این گونه دعا می کردند: «اللهم کن لولیک ......». در فرصت مناسبی علت تغییر دعا را از ایشان پرسیدند. معظم له در یک جمله کوتاه فرمودند: «حضرت پیغام دادند که در قنوت به من دعا کنید».[1]

[h=2]آثار و برکات[/h]این دعا نوعی ابراز محبت به امام زمان(علیه السلام) است. از فوائد خواندن این دعا دفع بلا از حضرت و نزول برکات و عنایات الهی بر ایشان و همچنین تعجیل در فرجشان است. امامان(علیهم السلام) گاهی از یک فرد عادی می خواستند که در زیارت بر سلامتی ایشان دعا کنند[2]. حضرت علی(علیه السلام) می فرمودند که دعای هیچ فردی را کوچک نشمارید. حتی اگر دعای یک یهودی باشد.[3]
همچنین این دعا برای دعا کننده آثار و برکات فراوانی دارد که مهمترین آن افزایش محبت و معرفت به آن جناب و عنایت ویژه حضرت مهدی(علیه السلام) به اوست. ایشان همچنین در حق دعا کننده دعا می فرماید. در ادامه بخش هایی کوتاه از شرح فرازهای دعا را مرور می کنیم.[4]
اللهم
معنای شروع کار با نام خدا این نیست که خصوص لفظ «بسم الله» ذکر شود. بلکه هر چه سبب یاد خدا شود کافی است. لفظ «اللهم» نیز برای نام و یاد خدا کفایت می کند. برخی از ادعیه نیز به جای لفظ «بسم الله» با تحمید و تسبیح و تکبیر پروردگار شروع می شود ولی این مطلب دلالت ندارد که ما در خواندن این ادعیه نمی توانیم با «بسم الله» شروع کنیم بلکه می توانیم «بسم الله» را به قصد رجاء و ثواب بگوییم.
اگرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند، ولی به ذات اقدس الله نیازمندند و باید دائما فیض الهی بر ایشان نازل شود. صلوات در واقع ادب ما را می رساند و الا ما که از خودمان چیزی نداریم، بلکه از خداوند مسئلت می کنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید و همین عرض ادب برای ما تقرب است​

کُن لولیّک
کلمه "کن" به معنای (باش) و بیانگر درخواست های ما از خداوند متعال است. در این دعا از خداوند متعال می خواهیم که برای اماممان ولی، حافظ، قائد و ناصر و .... باشد. و به این ترتیب انواع خیرات و برکات را برای حضرت حجت می خواهیم. یکی از حکمت های این درخواست این است که این برکات شامل حال ما نیز می شود. لقب «ولی الله» از القابی است که درباره امام عصر(علیه السلام) وارد شده است. در روایت آمده است که وقتی 313 نفر از یاران حضرت گرداگرد ایشان جمع می شوند. ندا می رسد که: ای ولی الله! برخیز و دشمنان خدا را بکش.[5]
الحجّة بن الحسن
یکی از القاب مشهور حضرت مهدی(علیه السلام) "حجت" و "حجت الله" است. البته همه ائمه(علیهم السلام) در این لقب شریکند ولی هر جا این لفظ بی قرینه ذکر شود منظور امام دوازدهم است. از امام هادی (علیه السلام) پرسیدند که اگر نام بردن از جانشین امام حسن عسگری(علیه السلام) جایز(حلال) نیست، پس چگونه از ایشان یاد کنیم: امام هادی(علیه السلام) پاسخ دادند: بگویید حجت آل محمد(علیهم السلام).
همچنین رسیده است که نقش انگشتری حضرت «انا حجة الله» است و یا «انا حجة الله و خالصته».[6]
صلواتک علیه و علی آبائه
اگرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند، ولی به ذات اقدس الله نیازمندند و باید دائما فیض الهی بر ایشان نازل شود. صلوات در واقع ادب ما را می رساند و الا ما که از خودمان چیزی نداریم، بلکه از خداوند مسئلت می کنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید و همین عرض ادب برای ما تقرب است. [7]
فی هذه الساعة و فی کل ساعة
«فی هذه الساعة» در این دعا به شب قدر اشاره دارد ولی عبارت «فی کل ساعة» بیانگر وظیفه همیشگی منتظر یعنی توجه و دعای همیشگی برای امام زمان (علیه السلام) و نشانگر همت والای دعا کننده است.
ولیّاً
دعا کننده از خداوند متعال می خواهد که ولیّ امام عصر (علیه السلام) باشد. زیرا اگر او ولایت و سرپرستی کسی را عهده دار شود، از همه بهتر و بالاتر است و او را کفایت می کند. نگاهی اجمالی به مفهوم کلماتی که در ادامه آمده است: حافظا، قائدا، ناصرا، دلیلا، عینا. نشان می دهد که پر بارترین و جامع ترین آن ها واژه "ولیّ" است. به نظر می رسد که حکمت تقدم این لفظ جامعیت آن باشد.
حافظاً
پروردگار متعال همیشه برای حفظ اولیای خود، از وسایل و اسبابی استفاده کرده است. به آتش فرمان داده که بر ابراهیم گلستان شود. به رود خروشان دستور داده که صندوق حامل موسی را به کاخ فرعون برساند. حضرت عیسی را به آسمان برده و برای حفظ جان اشرف مخلوقاتش به عنکبوت دستور تنیدن تار و به کبوتر فرمان لانه سازی بر دهانه غار داده است.
ولی باید توجه داشت که حفاظت الهی همیشه به صورت معجزه نیست. بلکه گاهی هم عوامل طبیعی، ابزار و زمینه حفاظت هستند. آن گونه که در حفاظت از اصحاب کهف نتابیدن مستقیم خورشید و وجود نسیم و وسعت مکان غار، از عوامل طبیعی برای سلامت اصحاب کهف بود.[8]

اگرچه خداوند متعال برای حفظ ولیّ اش قدرت دارد اما تمام انسان ها در تمام دوران ها وظیفه دارند که برای حفظ ولیّ زمان خود جان فشانی کنند. کامل ترین و بارزترین نمونه این جان فشانی ایثار امیرالمومنین(علیه السلام) در لیلة المبیت بود.
بنابراین همان راه هایی که برای حفظ و سلامتی انبیا و اولیای پیشین وجود داشته در مورد آخرین حجت الهی نیز وجود دارد، ولی همه ما نیز موظف به تلاش برای حفظ ایشان در برابر همه آسیب ها هستیم. دعا برای ایشان یکی از راه های انجام این وظیفه است.
قائداً و ناصراً
کسی که جلوی کاروان حرکت می کند و کاروان را به پیش می برد قائد است. دعا کننده در این فراز از خداوند می خواهد که در همه حال راهبر و رهبر امام زمان(علیه السلام) باشد و همان گونه که همه اولیای خود را در طول تاریخ به شیوه های مختلف یاری داده است. حضرت حجت(علیه السلام) را نیز یاری دهد.
دلیلاً و عیناً
ما از خداوند می خواهیم که خودش دلیل و راهنمای امام باشد تا زمینه های ظهور او فراهم شود. در حقیقت روح این دعا _ که درخواست سلامتی برای امام زمان (علیه السلام) است_ در قالب الفاظ مختلفی بیان می شود. واژه "عین" هم هر چند معانی مختلفی دارد در این دعا به معنای نگهبان و ناظر آمده است.
حتّی تسکنه أرضک طوعاً
دعا کننده از خداوند می خواهد که عمر توام با سلامتی امام عصر(علیه السلام) تا آن جا طولانی شود که روزگار ظهور و سکونت آن حضرت بر زمین در حال اطاعت مردم فرا رسد و پس از آن که مردم از اطاعتش سر باز می زدند، با میل و رغبت به اطاعتش در آیند. این عبارت از دعا می رساند که دعا کننده سلامتی حضرت را در تمام لحظات غیبت و ظهور می طلبد.
واژه "حتی" هر چند غایت کلام را نشان می دهد اما داخل در بخش ابتدایی دعا است. دعا کننده از خداوند متعال می خواهد که اهل زمین را برای آن حضرت رام و فرمان بردار قرار دهد. چنان که در تاویل این آیه شریفه: «لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهاً[9]» آمده است:
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که امام مهدی(علیه السلام) قیام کند، زمینی باقی نمی ماند مگر آن که گلبانگ توحید و شهادت به رسالت پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در آن شنیده می شود.[10]
همان راه هایی که برای حفظ و سلامتی انبیا و اولیای پیشین وجود داشته در مورد آخرین حجت الهی نیز وجود دارد، ولی همه ما نیز موظف به تلاش برای حفظ ایشان در برابر همه آسیب ها هستیم. دعا برای ایشان یکی از راه های انجام این وظیفه است​

در این عصر امام مهدی(علیه السلام) بر روی زمین مستقر هستند ولی به علت اطاعت نکردن مردم از ایشان، در محل های مختلفی به سر می برند. از آن جا که این نوع زندگی توام با آرامش و استقرار نیست، «سکونت» محسوب نمی شود و مصداق "تسکنه" نیست.
و تمتّعه فیها طویلاً
این فراز از دعا آرزوی طول بقا برای حکومت آن موعود جهانی است. دعا کننده بعد از درخواست ظهور، حکومت طولانی امام عصر(علیه السلام) را تقاضا می کند. با توجه به این که این دعای شریف از ناحیه امامان معصوم(علیهم السلام) صادر شده است و در طول تاریخ انسان های مومن و متقی بارها و بارها آن را زمزمه کرده اند. پروردگار متعال نیز دعای ایشان را مستجاب می کند و قطعا حکومتی که ایشان تشکیل می دهد طولانی است.

[h=2]دعای سیاسی اجتماعی عصر غیبت[/h]دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) یک دعای سیاسی و اجتماعی نیز می باشد. واژه ای مانند «ولیّ» و عبارت «حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا» بیانگر پیام های سیاسی و اجتماعی هستند. منتظران ایشان فراتر از دعا برای حضرت سعی می کنند با اصلاح خود و جامعه، زمینه را برای رغبت و میل عمومی به ولیّ خدا فراهم آورند.

پی نوشت:
[1] . شرح دعای سلامتی، محسن قرائتی، به کوشش حسن سلم آبادی، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(ع)، 1393
برگرفته از: آیت بصیرت، حسن شفیعی، ص 107
[2] . ر.ک: وسائل الشیعه، ج 14، ص 537
[3] . بحارالانوار، ج 90، ص 294
[4] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: شرح دعای سلامتی ص40 تا ص 92
[5] كفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 267
[6] . نجم الثاقب، طبرسی نوری، ص 68
[7] شرح دعای سلامتی، ص 53، برگرفته از:توصیه ها، پرسش ها، پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی، ص 78.
[8] .سوره کهف، آیه 17.
[9] . سوره آل عمران، آیه 83.
[10] . تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 362
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]هشدار! جان شریف حجت خدا در خطر است![/h]

علمای شیعه اتفاق نظر دارند که سال غیبت حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، سال 329 هـجری قمری است. آنان بر این باورند که ایشان همچنان زنده است، تا زمانی که خداوند متعال اجازه ظهور به ایشان دهد. چنین باوری بر اساس احادیث و روایات نقل شده از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) است. روایاتی که پیش از رخ دادن غیبت و یا برخی از آنها صد سال و یا دویست سال قبل از ولادت حضرت مهدی(عجل الله فرجه) صادر شده است.

اما بیشتر دانشمندان اهل سنت اعتقاد به غیبت امام زمان(عجل الله فرجه) ندارند. و ما در این مقال برآنیم تا روایات ائمه اطهار(علیهم السلام) را بر اثبات غیبت حضرت مهدی(عجل الله فرجه) بیان نماییم. امام علی(علیه السلام) فرمودند: مهدی دو غیبت دارد که یکی از آنها آن قدر طولانی می شود که بعضی از آنها می گویند، او مرده است و هیچ کس از مکان ایشان مطلع نمی شود.(1)
عبدالله ابن فضل هاشمی گفت: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مهدی حتماً غیبتی خواهد داشت که اهل هر باطلی در آن به شک خواهند افتاد.
عرض کردم جانم به فدایت! این غیبت برای چیست؟
فرمود: برای امری که به ما اجازه داده نشده که آن را بیان کنیم.
عرض کردم: پس حکمت غیبت ایشان را بفرمایید.
فرمودند: حکمت این کار، تنها پس از ظهور ایشان روشن خواهد شد، همان گونه که حکمت کارهای خضر(علیه السلام) پس از جدایی اش از حضرت موسی(علیه السلام) روشن شد. ای پسر فضل، این امری از امور الهی و سری از اسرار الهی و امری غیبی از جانب خداوند است و چون ما می دانیم که خدای بزرگ، حکیم است، تصدیق می کنیم که افعال و اقوالش همگی از روی حکمت می باشند، اگرچه علت آن، برای ما معلوم نباشد.(2)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: به ناگزیر او باید غائب شود، که در آن مدت ترس از قتل هست.(3)
در هر عصر و زمانی نیز افرادی از اولاد فاطمه(سلام الله علیها) پیدا می شوند که برای رسیدن به منصب و مقام، و یا تقرب به زمامداران ستمگر همچون جعفر کذّاب برای کشتن آن یکتا بازمانده از حجت های حضرت پروردگار، حریص می شوند و اگر نمونه این افراد را ندیده ایم، برای این است که سرنخی از جایگاه آن حضرت در دست این افراد نیست و گرنه از جعفر کذّاب عقب نمی ماندند

امام سجاد(علیه السلام) نیز در روایتی فرمودند که: گویی با چشم خود می بینم که جعفر کذّاب، طاغوت زمانش را وادار کرده که به جستجوی ولی خدا(عجل الله فرجه) بپردازد و آن غائب از دیده ها، در حفظ و حراست الهی است و حفاظت خانه پدر به عهده اوست. و این از باب جهالت جعفر به ولادت آن حضرت و طمع کشتن اوست اگر دست بیابد، و به طمع گرفتن میراث پدرش به ناحق است.(4)
جعفر کذّاب برادر امام حسن عسگری(علیه السلام) و پسر امام هادی(علیه السلام) است، که به هنگام ولادت او، آثار شادی و سرور در سیمای امام هادی(علیه السلام) ظاهر نشد. سبب آن را از محضرش پرسیدند، در پاسخ فرمودند: به وسیله او مردم بسیاری گمراه خواهند شد.(5)
امام سجاد(علیه السلام) 200 سال پیش از ولادت جعفر از او خبر داده، از اسم و لقب او سخن گفته است و دو قرن بعد آن چنان که فرموده بودند، تحقق یافته است. جعفر کذّاب یکی از اولاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود که این چنین به کشته شدن حضرت بقیة الله(عجل الله فرجه) تشنه و حریص بود.
در هر عصر و زمانی نیز افرادی از اولاد فاطمه(سلام الله علیها) پیدا می شوند که برای رسیدن به منصب و مقام، و یا تقرب به زمامداران ستمگر همچون جعفر کذّاب برای کشتن آن یکتا بازمانده از حجت های حضرت پروردگار، حریص می شوند و اگر نمونه این افراد را ندیده ایم، برای این است که سرنخی از جایگاه آن حضرت در دست این افراد نیست و گرنه از جعفر کذّاب عقب نمی ماندند.
زمانی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: به ناگزیر او باید غائب شود، که در آن مدت ترس از قتل هست.(6)
ترس از قتل یعنی همین کینه توزی ها. اگر ترس از کشته شدن نبود و حکمت های دیگری که پیشوایان معصوم(علیهم السلام) اجازه افشای آنها را نداشتند و برای ما پوشیده مانده است؛ نبود، هرگز حضرت بقیة الله(عجل الله فرجه) روا نبود که در پشت پرده غیبت مخفی شود و در روی زمین این چنین به خدا نافرمانی شود. و بر او بود که ظهور کند و رنج های طاقت فرسا را تحمل و حق را پیاده کند و باطل را ریشه کن سازد، چرا که مقام حجت های خدا با تحمل شدائد بالا می رود.
به همین دلیل حکمت خداوند اقتضا نمود که او از دیده ها پنهان باشد، تا جانش در امان بوده و از شر دشمنانش حفظ گردد.
آری امام زمان(عجل الله فرجه) در حال حاضر در میان ما حاضر و ناظر هستند، اما هنوز بعد از گذشت این همه سال از غیبت ایشان، اسباب ظهور ایشان فراهم نگشته و همه این ها به خاطر ما شیعیان معصیت کار می باشد.

پی نوشت:
1. تلخیص و ترجمه منتخب الأثر، صفحه96.
2. تلخیص و ترجمه منتخب الأثر، صفحه106.
3. بحارالأنوار، جلد52، صفحه90.
4. منتخب الأثر، صفحه243.
5. محجة البیضاء، جلد4، صفحه313.
6. بحارالأنوار، جلد52، صفحه90.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]دستورالعملی برای دیدن ظاهری امام زمان(عج)!![/h][h=2]

الحداد. و ما ادراک ما الحداد؟[/h]عارف واصل، آیت عظمای الهی؛ مرحوم «حاج سید هاشم موسوی» از بزرگترین عرفای جهان تشیع و از شاگردان مبرز سید العرفاء؛ مرحوم علامه «سید علی قاضی» است.
او در سال 1318 هـ.ق در شهر کربلا دیده به جهان گشود و در سن 86 سالگی در همان شهر به لقاء الله پیوست.
پدرش «سید قاسم» از شیعیان هند بود که به کربلا مهاجرت کرده بود و مادرش «هدیه» از اعراب اصیل عراق بود.
از آنجا که به حرفه ی نعل کوبی مشغول بود به «نعل بند» شهرت یافته بود اما بعدها خودش آن را به «حداد» تغییر داد.
گرچه به این حرفه اشتغال داشت، ولی از نظر معیشتی در سختی و تنگنای طاقت فرسایی قرار داشت.
شاگرد برجسته اش جناب «آیت الله علامه طهرانی (ره)» درباره او فرموده است:
«من چه گویم درباره کسی که به وصف در نمی آید، نه تنها لایوصَف بود، بلکه لایدرَک و لایوصَف بود ... لذا در نوشته‌جات حقیر نامی از او به چشم نمی خورد ... چرا؟ ... برای اینکه ... او شاهباز بلند پروازی است که هر چه طایر فکر و اندیشه اوج بگیرد و بخواهد وی را دریابد، می بیند او برتر و عالی تر ... است.»
«او مردی‌ بود كه‌ از جزئیّت‌ به‌ كلّیّت‌ رسیده‌ بود. دیگر نظری‌ به‌ كثرات‌ نداشت‌، بلكه‌ محیط‌ و مُهَیمِن‌ و مسیطر بر كثرات‌ بود. در تمام‌ عمر از ایشان‌ سخنی‌ از روی‌ مجامله‌ و مصلحت‌اندیشی‌ و تعارفات‌ معموله مرسومه متداوله‌، و یا در مقام‌ جواب‌ از لحاظ‌ فروتنی‌، خودشكستنی‌های‌ متعارف‌ كه‌ مطابق‌ با واقع‌ نیست‌ ابداً در او موجود نبود. جمله‌ و كلمه‌ای‌ را از باب‌ تواضع‌ و سرشكستگی‌ أدا ننمود؛ چرا كه‌ طبق‌ حال‌ و مقام‌ وی‌ اینها همه‌ مَجاز و خلاف‌ واقع‌ بود. او در مقامی‌ نبود كه‌ محتاج‌ باشد با این‌ جملات‌ صدقاً و یا از روی‌ مصالح‌ عامّه‌ بدان‌ گویا گردد. او یك‌ بنده خدا به‌ تمام‌ معنی‌ الكلمه‌ بود. بنابراین‌ هرچه‌ در این‌ باره‌ پی‌جوئی‌ كند و بخواهد و بطلبد، غلط‌ است‌؛ چون‌ خود در مقامی‌ ارجمندتر، و افقی‌ وسیعتر، و قلّه‌ای‌ بالاتر قرار دارد؛ و بر تمام‌ كائنات‌ و مخلوقات‌ حضرت‌ حقّ متعال‌ از آن‌ نظر مینگرد. او برخود و بر غیر خود از آن‌ مقام‌ منیع‌ شاهد و ناظر است‌.»
از نشانه هاى دیگر ایشان (متقین)، آن است که كه هر یک را داراى نیرومندى در دین، دوراندیشى با نرمى، ایمان همراه با یقین، حرص در دانش، علم با بردبارى، میانه روى در توانگرى، فروتنى در عبادت، آراستگى در تهیدستى، بردبارى در سختى، جویایى حلال، نشاط در هدایت، و دورى از طمع بینى​


حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) نیز او را چنین توصیف نموده است: «حداد سرالله است،حداد را هر کسی نمی تواند بشناسد» [1]
در یک جمله، حضرت حداد در تمام شۆون زندگی عبد بود و عبد بود و عبد بود.
گویی حضرت یعسوب الدین و امیرالمۆمنین امام علی (علیه السلام) این جملات را در مورد او فرموده است:
«فَمِنْ‏ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ‏ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِینٍ وَ حَزْماً فِی لِینٍ وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ وَ قَصْداً فِی غِنًى وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَةٍ وَ تَجَمُّلًا فِی فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِی شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِی هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ»؛ [2]
«از نشانه هاى دیگر ایشان (متقین)، آن است که كه هر یک را داراى نیرومندى در دین، دوراندیشى با نرمى، ایمان همراه با یقین، حرص در دانش، علم با بردبارى، میانه روى در توانگرى، فروتنى در عبادت، آراستگى در تهیدستى، بردبارى در سختى، جویایى حلال، نشاط در هدایت، و دورى از طمع بینى».

[h=2]دستورالعملی برای رۆیت ظاهری امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[/h]مرحوم حضرت حداد قدس اللـه نفسه الزکیه به من فرمودند: اگر می‌خواهی امام زمان علیه السلام را ببینی من یک دستورالعمل به تو می‌دهم بعد از ده روز حضرت را می‌بینی و با ایشان صحبت می‌کنی و دستورالعمل این است.
به من دستورالعمل را دادند، ولی فرمودند: اگر طالب دیدار باطن هستی و می‌خواهی به آن حقیقت و ولایت برسی دنبال دیدن ظاهر و اینها نباید باشی ولی اگر می‌خواهی دستورالعمل هم همین است.
و من آن دستوالعمل را انجام ندادم !!
مرحوم حضرت حداد قدس اللـه نفسه الزکیه به من فرمودند: اگر می‌خواهی امام زمان علیه السلام را ببینی من یک دستورالعمل به تو می‌دهم بعد از ده روز حضرت را می‌بینی و با ایشان صحبت می‌کنی و دستورالعمل این است​


چرا؟ چون این دیدن ظاهر این دیدن نفس است خوشم می‌آید که من امام را دیده باشم خوشم می‌آید که من حضرت را بروم ببینیم خوش می‌آید!
اگر من حضرت را ببینم و حضرت بگویند: برای چه خواستی ما را ببینی؟ حالا دیدی و خیالت راحت شد؟
آیا به دستورات من عمل کردی؟ آیا آن چه که مورد رضایت من است انجام دادی؟ خلاصه اگر از من پرسیدند که تو در برون چه کردی که در درون خانه آیی؟جواب چه داری؟!
این بود مرام و مکتب اولیا و بزرگان بود اولیا و بزرگان خود را معطل ظهور امام زمان نکردند امام زمان را در هر حالی در کنار خودشان مشاهده کردند. الان امام زمان در همین مجلس حضور دارد. امام زمان علیه السلام در تک تک منازل من و شما حضور دارد. امام زمان علیه السلام با تمام شراشر وجود ما و شما مصاحبت و مجالست دارد …[3]

پی نوشت ها:
[1] کتاب روح مجرد. علامه طهرانی
[2] نهج البلاغه صبحی صالح. خطبه 193
[3] مکتب شیعه. برگرفته از سخنان علامه طهرانی
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]حضرت مهدی در آیات قرآن[/h]



در قرآن، آیات بسیارى وجود دارد كه به شهادت روایات مستند و معتبر، درباره حضرت مهدى(علیه السلام) و قیام جهانى او نازل گردیده است.
در كتاب شریف «المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة(علیه السلام)» كه توسط محدث بزرگوار، مرحوم سید هاشم بحرانى و با بهره گیرى از دهها جلد كتب تفسیر و حدیث، تألیف گردیده، مجموعاً (132) آیه از آیات كریمه قرآن ذكر شده كه در ذیل هر كدام یك یا چند روایت در تبیین كیفیت ارتباط آیه با آن حضرت(علیه السلام)، نقل شده است.

در اینجا به ذكر چند روایت در این مورد، بسنده مى كنیم:
1 ـ امام صادق (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدّین كلّه و لو كره المشركون»(1) فرمود:
«به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده است و تا زمان قیام قائم (علیه السلام) نیز نازل نخواهد شد. پس زمانى كه قائم (علیه السلام)به پا خیزد، هیچ كافر و مشركى نمى ماند مگر آنكه خروج او را ناخوشایند مى شمارد.»(2)
2 ـ امام باقر (علیه السلام) در باره آیه شریفه «و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقاً» (3) فرمود:
«زمانى كه قائم(علیه السلام) قیام نماید، دولت باطل از بین خواهد رفت.»(4)
3 ـ امام صادق (علیه السلام) در بیان معناى آیه كریمه «و لقد كتبنا فى الزبور من بعدالذكر أن الأرض یرثها عبادى الصّالحون»(5) فرمود:
«تمام كتب آسمانى، ذكر خداست، و بندگان شایسته خدا كه وارثان زمین هستند، حضرت قائم(علیه السلام) و یاران او مى باشند.» (6)
4 ـ امام باقر (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «الذین إن مكّنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة...»(7) فرمود:
«این آیه درحق آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدى(علیه السلام)و یاران او كه خداوند شرق و غرب زمین را تحت سلطه آنان قرار مى دهد و به وسیله آنان دین را پیروز گردانده و بدعتها و باطلها را مى میراند.»(8)
5 ـ امام سجاد(علیه السلام) زمانى كه این آیه شریفه را قرائت نمود: «وَعَد اللّه الّذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات لیستخلفنَّهم فى الأرض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكّننّ لهم دینهم الّذى ارتضى لهم و لیبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننى و لایشركون بى شیئاً» (9) فرمود:
«به خدا سوگند! آنان شیعیان ما اهلبیت هستند، خداوند ـ آن خلافت در زمین و اقتدار بخشیدن به دین را ـ به وسیله آنان و به دست مردى از ما، كه مهدى این امت است، تحقق خواهد داد و هم اوست كه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)در باره اش فرمود: اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولانى خواهد كرد كه مردى از خاندان من كه همنام من است فرا برسد و زمین را آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد آكنده سازد.»(10)
6 ـ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیه «أمّن یجیب المظطرّ اذا دعاه و یكشف السّوء و یجعلكم خلفاء الأرض»(11) درباره قائم از آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده اى است كه چون در مقام ابراهیم دو ركعت نماز گزارد و فرج خویش از خدا بخواهد، خداوند دعایش را اجابت كند و بدیها را برطرف سازد و او را در زمین خلیفه قرار دهد.»(12)
پی نوشت:
ـ سوره توبه، آیه 33 اوست خدایى كه پیامبرش را با هدایت و دین حق فرو فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند اگرچه ناخوشایند كافران باشد.
2ـ كمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق ، ج 2 ،ص 670.
3 ـ سوره اسراء، آیه 81 ، بگو حق آمد و باطل از بین رفت، همانا باطل نابود شدنى است.
4 ـ الروضة ، ص 287.
5ـ سوره انبیاء ، آیه 105،به راستى بعد از ذكر، در زبور نوشتیم كه بندگان صالح من وارثان زمین خواهند بود.
6ـ تفسیر على بن ابراهیم، ج 2، ص 77.
-7سوره حج، آیه 41، كسانى كه اگر آنان را در زمین قدرت بخشیم نماز به پا مى دارند و زكات مى دهند.
8ـ تأویل الآیات الظاهرة ، كتاب خطى.
9 ـ سوره نور، آیه 55 ،خدا به مؤمنان و شایستگان شما وعده داده كه آنان را در زمین همچون پیشینیان خلافت بخشد و دین مورد رضایت خود را براى آنان تمكین و اقتدار دهد و ترس آنان را به امنیّت تبدیل كند تا مرا بپرستند و شرك نورزند.
10 ـ تفسیر عیاشى، ج 3، ص 136.
11 ـ سوره نمل، آیه 62 ، جز خدا كیست كه دعاى درمانده واقعى را اجابت كند و بلاء را رفع نماید و شما را خلفاى زمین قرار دهد؟ 12 ـ تفسیر قمى ـ ج 2 ص 129.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]آیا امام زمان مصداق آیات وراثت زمین است؟[/h]




یکی از شبهاتی که درباره حضرت مهدی عجل‌الله تعالی فرجه مطرح شده، این است که آن حضرت مصداق آیات وراثت زمین و روایات حکومت جهانی نیست. نوشتار حاضر، ضمن اثبات انقلاب جهانی از دیدگاه قرآن و روایات، با نقل چهار دسته از روایات معتبر نزد شیعه و سنی- مانند حدیث ثقلین و لزوم شناخت امام و...- به این شبهه پاسخ می‌دهد و عقیده شیعه را به اثبات می‌رساند.
(و لقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذّکر انّ الارض یرثها عبادی الصّالحون)؛ و ما بعد از تورات در زبور داوود نوشتیم که بندگان نیکوکار زمین را به ارث می‌برند. 1


[h=2]مطلب نخست[/h]
نخستین مطلب، انقلاب جهانی فراگیری است که قرآن- در چند مورد- بدان اشاره می‌کند.
1- در آیه پنجاه و پنجم سوره نور آمده است:
خدا به کسانی از شما که ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دادند، وعده داد که همان‌گونه که امّت‌های پیشین را خلافت بخشید، هر آینه آنان را هم خلافت بخشد و دینی را که برای ایشان پسندید، استوار و حاکم سازد و آنان را پس از بیمناکی‌شان، آرام و ایمن قرار دهد.
2- در دو آیه پنجم و ششم سوره قصص آمده است:
ما اراده کردیم بر آن طایفه‌ای که در روی زمین به ضعف کشیده شده‌اند، منت گذاریم و آنان را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملک و جاه (فرعونیان) گردانیم، و در آن سرزمین، به آنان قدرت و سلطه بخشیم و به فرعون و هامان و لشگریان‌شان آن چه را که از آن ترسان شوند، نشان دهیم.
3- در آیه صد و پنجم سوره انبیاء آمده است:
هر آینه، ما بعد از تورات در زبور (داوود) نوشتیم که بندگان نیکوکار من، زمین را به ارث می‌برند.
این انقلاب در زمانی رخ می‌دهد که مستکبران بر زندگی مردم حکم می‌رانند و بندگان خدا را به استضعاف می‌کشانند و ارزش‌ها و خرد و وجدان مردمان را می‌ربایند و بشریت به بن‌بست می‌رسد. در این هنگام، اراده الهی محقّق می‌گردد و سلطنت را از دست ستمگران مستکبر گرفته و به دست مستضعفان صالح می‌سپارد.
چنین انقلابی جهانی در تاریخ واقع شده است. از جمله، رخداد تاریخی بنی‌اسرائیل است آن زمانی که فرعون، استکبار ورزید و در زمین فساد کرد. خداوند می‌فرماید.
فرعون در زمین (مصر) تکتبر و گردن‌کشی کرد، مردمش را گروه گروه کرد و طایفه‌ای را سخت ضعیف و ذلیل شمرد. پسرانشان را می‌کشت و زنانشان را (برای خدمت) زنده می‌گذاشت. هر آینه فرعون از مفسدان بود. 2
اولین امر حتمی، جابجایی فرمانروایی از مستکبران به مستضعفان صالح است که انقلابی فراگیر در ارزش‌ها و در سرزمین‌های مختلف و در فرمانروایی و حکومت است این از سنّت‌های حتمی الهی است.



[h=2]مطلب دوم[/h]
کسی که این انقلاب جهانی فراگیر را رهبری و فرماندهی می‌کند، مهدی موعود از ذریّه و نوادگان رسول‌الله صلی‌الله علیه واله وسلم است. این مطلب در حدّ تواتر، در روایات صحیح آمده است. این دومین مطلبی است که حدیث نبوی، آن‌ را ثابت می‌کند و مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند و آن را مطلبی حق می‌دانند، چنانکه مطلب نخست را نیز به حکم قرآن شریف، ثابت شده می‌دانند. در هیچ‌یک از ین دو مطلب جای کوچک‌ترین تردیدی نیست.

[h=2]مطلب سوم[/h]
مهدی منتظر عجل‌الله تعالی فرجه که رسول‌الله صلی‌الله علیه واله وسلم از او خبر داده، محمّد بن علی علیهم‌السلام است که در سال 255 هجری در سامراء زاده شد و خدای متعال او را از دید مردمان پنهان کرد.
خداوند برای نجات مردم از ستم و نابود کردن شرک و دو گانگی و استوار ساختن توحید و پرستش خدا از سوی انسان، مهدی موعود را می‌فرستد و او شریعت و حدود خدا را بر پا می‌دارد.
از روایات فراوان اهل بیت‌علیهم‌السلام می‌فهمیم که مهدی منتظر که رسول‌الله صلی‌الله علیه واله وسلم به او مژده داده است؛ محمد بن حسن عسکری، دوازدهمین امام از اهل بیت علیهم‌السلام است. سخن ما بر این موضوع متمرکز است و مخاطب ما در این بحث، کسانی هستند که به حجیّت حدیث اهل‌بیت علیهم‌السلام اعتقاد دارند و به دنبال دلایل کافی و روشن و صریح برای اثباتِ علمی عقیده امامیّه- در خصوص این که مهدی منتظر آل محمد علیهم‌السلام معیّن و مشخص شده است- هستند.
اختلافی میان شیعه امامیه و دیگر فرقه‌های اسلامی، در اصل قضیّه مهدویت نیست. زیرا تمامی مسلمانان- جز گروهی اندک- باور دارند که خدای متعال از میان اهل بیت رسول‌الله صلی الله علیه واله وسلم مهدی را برای انقلاب جهانی بزرگی ذخیره کرده است تا بشریت را نجات دهد. در این مطلب تردیدی نیست و روایات نبوی در این باره صحیح و متواتر است. اختلاف میان شیعه امامیه و دیگر مسلمانان، تنها در تشخیص و تعیین مهدی است.
شیعه امامیه معتقد است که مهدی منتظر عجل‌الله تعالی فرجه محمّد بن حسن بن علی علیهم‌السلام است که در سال دویست و پنجاه و پنج هجری در سامراء‌ زاده شد و خدای تعالی برای حکمتی که خود می‌داند، او را در پس پرده غیبت قرار و او همان کسی است که خدای بلند مرتبه، او را برای نجات بشریّت ذخیره کرده است و پیامبران و کتاب‌های الهی قبلاً بدو بشارت داده‌اند. غیر شیعیان معتقدند مهدی‌ای که رسول‌الله صلی‌الله علیه واله و سلم به او مژده داده هنوز به دنیا نیامده، یا زاده شده و ما نامش را نمی‌دانیم.
برای اثبات عقیده امامیه به دو گروه دلیل استدلال می‌کنیم:
گروه نخست روایات عام و کلی است که ویژه امام علیه‌السلام نیست، اما قهراً بر عقیده امامیّه در مورد مهدی صلی‌الله علیه وآله و سلم منطبق است. اگر عقیده امامیه را در این باره به شمار نیاوریم، برای این گونه روایات، توجیه و تفسیری صحیح نمی‌یابیم. این روایات یقناً صحیح‌اند. بعضی از آنها در مصادر و منابع امامیّه، متواترند و مناقشه و ایرادی در آنها نیست. بخش اعظم این روایات را در مدارک و منابع معتبر اهل سنّت نیز به سندهای معتبر یا متواتر می‌بینیم.
ایمان و اعتقاد به درستی این احادیث، به اثبات علمی عقیده امامیه در تشخیص و تعیین امام منتظر منجر می‌شود، زیرا این روایات با عقیده معروف امامیّه منطبق است و ما مصداق و تفسیر دیگری برای این احادیث نمی‌شناسیم. نمونه‌ای از این گروه از احادیث چنین است:
1- حدیث ثقلین: نخستین حدیثی که در این باره بدان استناد می‌کنیم حدیث ثقلین است. این حدیث صحیح است و به تواتر، از رسول‌الله صلی علیه واله وسلم رسیده است. محدّثان تمامی فرقه‌های اسلامی بر صحیح بودنش، اجماع و اتفاق نظر دارند. از میان علمای مسلمان کسی نیست که در صحّت این روایت و صدور آن از رسول‌الله صلی‌‌الله علیه وآله وسلم تردید کند. برای اثبات سخن، همین کفایت می‌کند که افراد ذیل، آن را نقل کرده‌اند:
مسلم در صحیح، ترمذی و دارمی در سنن، احمد بن حنبل در مسند، نسایی در خصائص، حاکم در مستدرک، ابو داوود و ابن ماجه در سنن. طرق و اسناد روایت این حدیث در کتاب‌های امامیّه، بیش از آن است که در این مختصر شمارش شود.
متن حدیث چنانکه در بیشتر مصادر آمده چنین است:
ای مردم! همانا من بشرم (مانند دیگران) نزدیک است که (از سوی فرشته مرگ) خوانده شوم و من هم پاسخ دهم. من میان شما دو چیز ‌گران‌سنگ بجا می‌گذارم. آن دو، کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم هستند. این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا بر من در حوض (کوثر) فرود آیند. بر آن پیشی نگیرید که هلاک می‌شوید و بدانان چیزی نیاموزید، زیرا از شما داناترند.
این حدیث به صراحت می‌گوید:
پیامبر پس از خود، دو جانشین برای هدایت امّت باقی می‌گذارد که قرآن و اهل‌بیتش هستند؛
هر دو جانشین باقی‌اند و تا روز قیامت هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند؛
رسول‌الله صلی‌الله علیه واله وسلم فرمان داد به آن دو چنگ زنند تا از گمراهی مصون نگه داشته شوند.
چنگ زدن به معنای پیروی و طاعت است. این معنای حجّت است و حجّت و حجّیت، معنایی جز پیروی و اطاعت ندارد.
اگر نکته نخست (باقی گذاشتن دو چیز گران سنگ) را به دومین نکته (جدا نشدنشان از هم) پیوند زنیم؛ اصل مهمی به دست می‌آید. آن اصل این است که در هر زمان حجت و امامی از اهل بیت‌علیهم‌السلام وجود دارد که هرگز از کتاب خدا جدا نمی‌شود. ابن حجر در صواعق می‌گوید:
احادیثی که مردم را بر لزوم تمسّک به کتاب و اهل بیت دعوت می‌کنند، دلالت دارند بر اینکه هیچ‌گاه رشته شایستگان اهل بیت تا روز قیامت بریده نخواهد شد، قرآن نیز چنین است. از این‌رو اهل‌بیت موجب امان و قرار زمینیان هستند، چنانکه گفته خواهد شد. گواه بر این، خبر پیشین است که (پیامبر فرمود): در هر نسلی از بازماندگان امّتم، عادلانی از اهل بیتم هستند. 3
بدون تردید، حدیث دلالت دارد بر این که همیشه حجّتی از اهل بیت‌ علیهم‌السلام به عنوان امام مردم خواهد بود. برای این حدیث جز وجود امام مهدی عجل‌الله تعالی فرجه و حیات و بقا و غیبت و امامتش بر مسلمانان- چنانکه امامیّه باور دارد- تفسیر یا مصداقی نیست. اگر این اعتقاد را باور نکنیم، در قرن‌هایی که بر حیات مسلمانان گذشته است هرگز مصداق و تفسیری نخواهیم یافت. نه اکنون و نه پیش از این میان مسلمانان، کسی نیست که ادعا کند داناترین مردمان است و مردم می‌بایست از او پیروی کنند و بر وی پیشی نگیرند و از او آموخته، و بدو نیاموزند.
اگر پرسیده شود فایده امامی که از دید مردم غایب است چیست؛ می‌گوییم خدای بلند مرتبه ما را بر اسرار غیبتش- جز انداکی- آگاه نکرده است. آنچه خدا علمش را بر ما پوشانده، بسیار است و جز اندکی به ما (دانش نداده و) نشناسانده است. حضرت رسول‌الله صلی علیه واله وسلم به ما خبر داد که حجّتی از اهل بیتش، میان مردم و روی زمین تا روز قیامت باقی می‌ماند. ما سخن پیامبر را تعبّداً می‌پذیریم و علم آن چه را نمی دانیم، به آنکه می‌داند وا می‌گذاریم.
2- حدیث آنکه بمیرد و امام زمانش را نشناسد...: 4 مسلم آن را در صحیحش روایت کرده است. نصّ حدیث از رسول اکرم صلی‌الله علیه واله وسلم چنین است:
آن که بمیرد و بر عهده‌اش بیعت (امام حقّ) نباشد، به مرگ جاهلیّت مرده است. 5
بخاری در صحیحش از نبی‌اکرم صلی‌الله علیه واله وسلم روایت کرده است:
آنکه از (گستره حکومت) سلطان (شرعی) بیرون رود- گر‌چه یک وجب باشد- به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است. 6
احمد در مسند به نقل از رسول‌الله صلی‌‌الله علیه واله وسلم چنین روایت کرده است:
آنکه بمیرد و بر او اطاعت (امامی حق) نباشد، به مرگ جاهلیّت مرده است. 7
طیالسی در مسندش به نقل از رسول‌الله صلی‌‌الله علیه واله وسلم روایت کرده است:
کسی که بمیرد بی‌آنکه امام (حق) داشته باشد، به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است. 8
حاکم همین حدیث را در مستدرک چنین آورده است:
آنکه بمیرد و بر عهده‌اش (پیروی) امام مردم (حق‌پرست) نباشد، مرگش به جاهلیّت است. 9
حاکم با شرط شیخین- بخاری و مسلم- این حدیث را صحیح دانسته و ذهبی آن را در تلخیص المستدرک آورده 10 و با شرط شیخین، آن را صحیح می‌داند. پوشیده نیست که ذهبی در تصحیح احادیث مستدرک بسیار سخت‌گیر است. هیتمی در مجمع‌الزوائد‌ 11 آن را با سندها و روایان بسیار و گونه‌های مختلف آورده است.
طریق (راویان) و الفاظ حدیث، بسیار و در حدّ استفاضه است و دانستیم- چنانکه ذهبی گواهی کرده- حدیث صحیح است.



ثقات محدثان امامی نیز این حدیث را روایت کرده‌اند. طرق (روایان) اینان نیز بسیار است که برخی صحیح است. مضمون کلی این حدیث، قریب به تواتر است. مجلسی برای آن در بحارالانوار، بابی با عنوان "من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیّة" قرار داده، و چهل حدیث را به همین معنا از راویان بسیار روایت کرده که الفاظ آن نزدیک به هم است. 12
الف) طریق نخست، روایت برقی در محاسن به سند معتبر از امام صادق علیه‌السلام است. وی، روایت را چنین آورده است:
زمین جز با امام، درست و راست نمی‌شود و هر که بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است. 13
ب) دومین طریق، روایت کشّی از ابن احمد از صفوان از ابی یسع است. در این روایت آمده است:
به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم پایه‌های اسلام را به من معرفی بفرما حضرت فرمود: شهادت به توحید... تا فرمود: رسول‌الله گفته است: آن که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است. 14
همه رجال این سند موثق‌اند. هر چند در این گونه روایات که از سوی شیعه و سنی بسیار روایت شده‌اند، نیاز به توثیق سند نداریم. این روایات، بر چند حقیقت ذیل دلالت دارد:
الف) جز با امام، زمین به ثبات و آرامش نمی‌رسد؛
ب) در هر زمان می‌بایست انسان امام زمانش را بشناسد. معرفت او جزء دین است و جهل به امام و نپذیرفتنش از جاهلیّت است؛
ج) در هر زمان می‌بایست همگان از امام پیروی کنند و روا نیست کسی از طاعت امام زمانش سر باز زند؛
د) آن که بمیرد و گردن به بیعت امام ننهد، به مرگ جاهلیت مرده است؛
هـ) در هر زمان می‌بایست امامی- که باید او را شناخت و پیرویش واجب است- وجود داشته باشد. و در طول زمان باید زنجیره امامان پیوسته باشد و هیچ عصر و زمانی از آنان خالی نباشد.
درست نیست که گفته شود:
این مورد مانند حکم به شرط موضوع، یا تعلیق حکم بر موضوع، در هر قضیه حقیقیه دیگری است.
زیرا درست است که قضیه حقیقیه بر اثبات موضعش دلالت ندارد، بلکه بر فرض تحقق موضوع، حکم ثابت می‌شود؛ اما روایات وارد در این باب، بر معنایی بیش از این دلالت دارد. این روایات بر ضرورت ارتباط یا معرفت و پذیرش امام از سوی مردم به عنوان شرطی برای مسلمان بودن و اینکه اگر چنین نشود، مرگ جاهلی در پیش است، دلالت دارد. این قضیه بر وجود امام در هر زمانی دلالت دارد و به معنای این نیست که قضیه حقیقیه، موضوعش را ثابت نمی‌کند. قضیه حقیقیه، همیشه به شرط تحقق موضوع است، اما ما می‌گوییم آنچه از روایات می‌فهمیم استمرار موضوع- یعنی وجود امام حجّت در هر زمانی- است که امری غیر از اثبات موضوع است.
به تعبیر دیگر روایات وارد در این باب، از سنّت خدای متعال پرده برمی‌دارد که اقتضای آن، وجود امام عادل- که خدا اطاعتش را واجب کرده است و خروج از پیروی‌اش را اجازه نداده است. در هر زمانی حکم شرعی وارد در این روایات، سنّت الهی را می‌نمایاند که همان وجوب پیروی از امام در هر زمان است.
سنت‌ الهی‌ای که از این حکم فهمیده می‌شود، وجود امام در تمامی زمان‌ها است، و گرنه چگونه از انسان می‌توان خواست که به هنگام مرگ در حال طاعت از امام زمانش و پای‌بند بیعت و پیرویش باشد، نه این که عهد و پیمانش را بشکند یا امام را نشناسد. و اگر از طاعت سر باز زند یا بیعت را بشکند یا امام را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است! اگر این نیست، چرا این اندازه در پاداش و مجازات، سخت‌گیری شده است؟!
واضح است که حاکمان ستمگر و پیشوایان کفر و آنان که با خدا و رسولش می‌جنگند، مصداق امامی که بر مردم واجب است او را بشناسند و در هر زمان پیروش باشند نیستند. خدای متعال می‌فرماید:
و شما مومنان هرگز نباید با ستمگران، همدست و دوست باشید وگرنه آتش کیفر آنان، شما را هم خواهد گرفت. 15
از رفتار روسای مسرف و ستمگر، پیروی نکنید که در زمین فساد می‌کنند و به اصلاح حال خلق نمی‌پردازند. 16
چگونه باز می‌خواهند طاغوت را حکم خود گمارند، در صورتی که مأمور بودند بدان کافر شوند؟! 17
پس از آگاهی از مطلب پیش گفته؛ می‌گوییم تنها تفسیر برای این روایات، آن است که امامیّه می‌شناسد و بدان معتقد است. یعنی پس از درگذشت رسول‌الله صلی‌الله علیه واله وسلم، امامت در اهل بیت‌علیهم‌السلام ادامه یافته و با وفات امام حسن عسکری‌علیه‌السلام قطع نشده است. ما متعقد نیستیم اطاعتی که برابر اسلام است و سرباز زدن از آن، مساوی با جاهلیّت شمرده شده؛ اطاعت از کسانی است که خدای متعال به ما فرمان داده با آنان دوست و همدست نباشیم، بلکه به آنان کفر ورزیم.
هر که این دسته از روایات را کنار روایات نخست بنهد، تطابق و همخوانی روشنی میان‌شان می‌یابد. در حدیث ثفلین وارد شده:
اینان حجّت خدا بر بندگانند و تمسّک به آنان واجب است، زیرا هم سنگ و برابر قرآنند و تا وقتی مردم بدانان چنگ زنند، هرگز گمراه نمی‌شوند.
و در دسته دوم روایات آمده:
شناخت اینان، جزء دین خدا است و نشناختن‌شان گمراهی و جاهلیّت است.
پس حاکمان ستمگر نمی‌توانند مصداق این دسته از احادیث باشند.
3- حدیث زمین از حجّت، خالی نمی‌ماند:18 این حدیث را راویان ثقه و مورد اطمینان امامیّه- مانند کلینی و صدوق و ابوجعفر طوسی- از طریق‌های بسیار روایت کرده‌اند و طبقات مختلف اسناد این روایت، به حدّ تواترمی‌رسد محمّد بن یعقوب کلینی در کتاب الحجة کافی، بابی به عنوان "الارض لا تخلو من حجة" قرار داده است. 19 علامه مجلسی در بحارالانوار، بابی را به عنوان "الاضطرار الی الحجة و انّ الارض لا تخلو من حجة" گشوده و در آن یک‌صد و هیجده حدیث بدین مضمون ذکر کرده است.
کلینی در کافی، کتاب الحجة، باب ان الارض لا تخلو من حجة می‌گوید:
گروهی از اصحاب ما از احمد بن محمد بن عیسی از محمّد بن ابی عمیر از حسین بن ابی العلاء [روایت کرده‌اند که او] گفت: به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم: زمین، بی‌وجود امام خواهد بود؟ حضرت فرمود: نه. گفتم: دو امام با هم خواهند بود؟ فرمود: مگر آن که یکی امامت کند و دیگری ساکت باشد. 20
کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش، و وی از محمد بن ابی عمیر از منصور بن یونس و سعدان بن مسلم از اسحاق بن عمار، به نقل از امام صادق علیه‌السلام می‌گوید:
زمین، خالی از امام نمی‌ماند. 21
کلینی از محمد بن یحیی به نقل از احمد بن محمّد از علی بن حکم از ربیع بن محمد مسلی از عبدالله بن سلیمان عامری از امام صادق علیه‌السلام روایت می‌کند که حضرت فرمود:
پیوسته در روی زمین، حجت خدا خواهد بود. 22
کلینی از علی بن ابراهیم از محمّد بن عیسی از یونس از ابن مسکان از ابوبصیر به نقل از یکی از دو امامی می‌گوید:
خداوند، زمین را بدون وجود عالم، رها نکرده است. 23
کلینی از حسین بن محمّد از معلی بن محمد از وشّاء روایت می‌کند:
از امام رضا علیه‌السلام پرسیدم آیا زمین، بدون امام می‌ماند؟
حضرت فرمود: نه! عرض کردم: ما (به مردم) می‌گوییم اگر خدای عزّ و جلّ بر بندگان خشم گیرد، زمین باقی نمی‌ماند.
حضرت فرمود: زمین باقی نخواهد ماند و در این صورت، از بین خواهد رفت. 24
شریف رضی از امیرمومنان علیه‌السلام در نهج البلاغه مطلبی را نقل می‌کند که با بحث ما مرتبط است. امام علیه‌السلام فرمود:
زمین، خالی از حجّتی که برای خدا قیام کند نمی‌ماند- خواه پیدا و مشهور باشد، خواه ترسان و ناشناس- زیرا نباید حجّت‌ها و نشانه‌های خدا از بین برود. 25
آنچه گفته شد، نمونه‌ای از روایات بسیاری است که به حدّ تواتر می‌رسد و سند برخی تمام است.
برای کسی که با سخنان اهل بیت‌علیهم السلام آشناست: حجّت اصطلاحی شناخته شده است و این احادیث نیاز به شرح بسیار ندارد و صراحت دارد بر اینکه وجود امام، در هر زمانی ضرورت دارد.
برای این روایات، تفسیری جز آنچه شیعه امامیّه می‌شناسد و بدان معتقد است، وجود ندارد. یعنی امام هست و حیات دارد و غایب است. اگر این اعتقاد را معتبر ندانیم، تفسیری برای این روایات بسیار و در حدّ تواتر نخواهیم یافت.
4- حدیث امامان دوازده گانه: بخاری در کتاب الاحکام از صحیحش گزارش می‌کند که جابربن سمره گفت:
شنیدم پیامبر صلی‌الله علیه واله وسلم فرمود: دوازده امیر خواهد بود. سپس کلمه‌ای فرمود که نشیندم. پدرم گفت پیامبر فرمود: همگی از قریشند.
مسلم فرمود در کتاب الاماره، باب الناس تبع لقریش از صحیحش می‌گوید:
جابر بن سمره گفت شنیدم پیامبر فرمود: اگر دوازده مرد بر مردم حکم رانند، پیوسته کارشان رو به راه خواهد بود. سپس پیامبر کلمه‌ای فرمود که نفهمیدم، از پدرم پرسیدم رسول‌الله چه فرمود؟ گفت: همگی از قریشند. 26
مسلم، در صحیح، در همان کتاب و همان باب، از جابر بن سمره گزارش می‌کند که شنیدم رسول الله صلی‌الله علیه واله وسلم فرمود:
با دوازده خلیفه، اسلام پیوسته عزتمند خواهد ماند. سپس کلمه‌ای فرمود که نفهمیدم، به پدرم گفتم چه فرمود؟ گفت: همگی از قریشند. 27
مسلم، در کتاب الاماره از صحیحش، از جابربن سمره نقل می‌کند:
همراه پدرم، بر پیامبر وارد شدم و شنیدم که فرمود: کار امّت، رو به راه نخواهد شد مگر دوازده خلیفه میانشان باشند. سپس سخنی فرمود که نشنیدم و به پدرم گفتم: چه فرمود؟ گفت: همگی از قریشند. 28
ترمذی در کتاب الفتن باب ما جاء فی الخلفاء از سننش، به نقل از جابر بن سمره می‌گوید:
رسول‌الله صلی‌الله علیه واله وسلم فرمود: پس از من، دوازده امیر خواهد بود.
ترمذی در ادامه آورده است:
ابوعیسی (ترمذی) گوید: این حدیث صحیح است. 29
ابو داوود در سنن، به نقل از جابر بن سمره می‌گوید:
شنیدم رسول‌الله صلی‌الله علیه واله وسلم فرمود: با دوازده خلیفه، این دین پیوسته عزتمند خواهد بود. مردم تکبیر بر آوردند و فریاد زدند. سپس کلمه‌ای فرمود که نفهمیدم. به پدرم گفتم پدر! چه فرمود؟ گفت: همگی از قریشند. 30
حاکم در کتاب معرفة الصحابه از مستدرکش، به نقل از جابر می‌گوید:
نزد رسول‌الله صلی‌الله علیه و‌اله وسلم بودم و شنیدم فرمود: با وجود دوازده خلیفه، تکلیف و وضع امّت پیوسته آشکار است.
احمد بن حنبل در مسند می‌گوید:
این حدیث را جابر از سی وچهار طریق روایت می‌کند. 31
ابو عوانه نیز این حدیث را در مسندش آورده است. 32
ابن کثیر در البدایة و النهایة (ج 6/ ص 248)، طبرانی در المعجم الکبیر (ص 94 و 97)، المناوی در کنوز الحقایق (ص 208)، سیوطی در تاریخ الخلفاء (ص 61)، عسقلانی در فتح الباری (ج 13/ ص 179)، بخاری در التاریخ الکبیر (ج 2/ ص 185)، خطیب در تاریخ بغداد (ج 14/ ص 353)، العینی در شرح البخاری (ج 24/ ص 281) و حافظ حسکانی در شواهد التنزیل (ج 1/ ص 455) و قسطلانی در ارشاد الساری (ج 10/ ص 328) و... حدیث مزبور را آورده‌اند.
محدّثان امامیّه از طریق‌های بسیار زیاد که به حدّ تواتر می‌رسد، سند حدیث را بیان کرده‌اند. در میان آنها، سندهای صحیحی است که قابل تردید نیست.
شیخ حرّ عاملی در جلد دوم از کتاب ارزشمند اثبات الهداة، نهصد و بیست وهفت روایت با مضمونی نزدیک به هم در امامت دوازده امام آورده که در بسیاری از آن به گونه‌ای صریح و روشن- شمار دوازده تن، و نام امامان نیز آمده است. برخی از اسناد روایات، صحیح و بی‌اشکال است و بی‌هیچ عیبی به حد تواتر می‌رسد. از جمله آنها: نود و پنج روایت در کافی کلینی، پنجاه و سه حدیث در عیون‌الاخبار صدوق، بیست و دو حدیث در معانی الاخبار صدوق، نود و دو روایت در کمال‌الدین صدوق، بیست و دو روایت در امالی صدوق، هیجده حدیق در الغیبة شیخ ابو جعفر طوسی و یازده روایت در مصباح المتهجد طوسی را آورده است.
ما هیچ وجه معقولی برای تردید در روایتی که محدّثان معتبراز نهصد و بیست و هفت طریق روایت کرده‌اند، نمی‌بینیم.




[h=2]چند نکته درباره این حدیث:[/h]
1- تردیدی نیست که حدیث اثنا عشرخلیفه از رسول‌الله صلی‌الله علیه واله وسلم است که شیعه و سنی از طریق بسیار، آن را روایت کرده‌اند. روایت بخاری و مسلم- از اهل سنّت- و کلینی و صدوق و شیخ‌ طوسی- از شیعه- ما را از دیگر راویان این حدیث بی‌نیاز می‌کند.
2- این احادیث آشکارا می‌گوید امامان ذکر شده- در روایت- بر حقّند و از شمار پیشوایان ستم و بیداد- مانند معاویه، یزید، ولید، متوکل و...- نیستند.
3- شمار ایشان دوازده تن است به تعداد نقیبان بنی‌اسرائیل. خدای بلند مرتبه می‌فرماید:
خدا از بنی اسرائیل عهد گرفت، دوازده بزرگ میان آنان برانگیزد (که پیشوای هر نسلی باشند). 33
4- زمانی، بی‌وجود آنان نخواهد بود.
برای تمامی این احادیث، مصداق و تطبیقی جز امامان دوازده گانه- که آخرین آنان امام دوازدهم مهدی منتظر عجل‌الله تعالی فرجه است و نزد شیعه امامیه اثناعشریه شناخته شده‌اند- سراغ نداریم.
اگر زحمت و مشقتی را که علمایی همچون سیوطی متحمّل شده‌اند تا دوازده امیر پس از رسول‌الله صلی‌الله علیه وآله وسلم را مرتب کنند ببینیم، قلبمان مطمئن خواهد شد که مقصود رسول‌‌الله صلی‌الله علیه واله وسلم چیزی جز امامان دوازده گانه اهل بیت علیهم‌السلام نیست. بر توجیهی که سیوطی برای این روایت آورده، محمود ابو ریه حاشیه خوبی زده است:
خدا بیامرزد آن کسی را که بگوید سیوطی (با این توجیه‌اش) مانند کسی است که شبانه برای جمع‌آوری هیزم برود (که هر خس و خاری را کور مال و با دست زخمی گرد آورد)! 34
آن چه بر شمردیم، چهار دسته روایت بود که از لحاظ سند و دلالت قابل تردید نیست. اگر این احادیث را به هم ضمیمه کنیم، مصداقی حقیقی و دقیق جز آنچه شیعه امامیه اثنا عشریه می‌شناسد ندارد.
آنانی که مسئله غیبت و انتظار امام زمان را نمی‌پذیرند- مانند اسماعیلیه- اینان نیز نمی‌توانند تفسیری درست از این چهارگونه احادیث نشان دهند، زیرا اعتقادشان مطابقت با دسته چهارم- یعنی روایاتی که صراحت دارد شمار خلفای رسول‌الله صلی‌الله علیه واله وسلم پس از ایشان دوازده امام یا امیر است- ندارد.
بنابراین تطبیق و مصداق این روایات در تاریخ اسلام، منحصراً عقیده و گفته شیعه امامیّه است، نه مصداق‌های دیگر. این استدلال همان معنای مطابقت و انحصار است که در آغاز سخن گفتیم.
انطباق این روایات بر امامان دوازده گانه اهل بیت، از جمله دوازدهمین امام غایب و منتظرعجل‌الله تعالی فرجه؛ انطباقی قطعی و ضروری است و نیاز به تلاش علمی بسیار ندارد. برای تشخیص صحیح مصادیق این تعداد، تنها باید نگاهی پیراسته و پاک داشت و از پیشینه و ته مانده‌های فکری و تعصب‌های کور خالی بود.

________________________________
1- سوره انبیاء / آیه 105.
2- سوره قصص / آیه 4.
3- الصواعق المحرقة، ص 149.
4- من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة.
5- صحیح مسلم، کتاب‌ الامارة، باب الامر بلزوم الجماعة عند ظهور الفتن، ج 6، ص 22.
6- صحیح البخاری، کتاب الفتن، باب دوم.
7- مسند احمد، ج 1، ص 416.
8- مسند الطیالسی، چاپ حیدرآباد، ص 259.
9- المستدرک حاکم.
10- تلخیص المستدرک، ذهبی، ج 1، ص 77.
11- مجمع الزوائد، میتمی، ج 5، ص 218- 225.
12- بحار الانوار، ج 23، ص 76- 93.
13- رجال سند همگی ثقه‌‌اند.
14- بحار الانوار، ج 23، ص 90، رجال کشّی، ص 266- 267.
15- سوره هود / آیه 113.
16- سوره شعراء / 151- 152.
17- سوره نساء / آیه 60.
18- لا تخلو الارض من حجة.
19- الکافی، ج 1، ص 178.
20- همان.
21- همان. سند و تمامی راویان حدیث ثقه‌اند. ابراهیم بن هاشم، پدر علی بن ابراهیم است. علامه، در خلاصه، اخذ به روایتش را ترجیح داده است. فرزندش علی بن ابراهیم در تفسیر بسیار از او روایت کرده است. وی در مقدمه تفسیر، ملتزم به روایت از موثقان است. این طاووس هنگام ذکر روایتی از امالی صدوق که در سند آن ابراهیم بن هاشم است می‌گوید: «تمامی راویان حدیث، ثقه‌اند».
22- همان. علی بن حکم را فقیهان ما توثیق کرده‌اند. زیرا در اسناد کتاب تفسیر علی بن ابراهیم قمی قرار گرفته است.
23- همان.
24- همان، ج 1، ص 179. سند معتبر و کامل است. حسین بن محمد اشعری مورد وثوق شیخ کلینی است. معلی بن محمد بصری است. در تفسیر قمی گزارش شده که او، ثقه است. وشّاء، حسن بن علی بن زیاد است. برقی درباره‌اش می‌گوید: «در وثاقتش، تردید روا نیست».
25- نهج‌البلاغه، حکمت 147.
26- صحیح مسلم، ج 6، ص 3، ح 6، «باب آن الناس تبع لقریش از کتاب الامارة».
27- همان، ح 8.
28- همان.
29- سنن الترمذی، ج 4، ص 501، چاپ مصطفی البابی الحلبی.
30- سنن ابی داوود، ج 2، ص 421، چاپ مصطفی البابی الحلبی، «آغاز کتاب المهدی».
31- مسند ابی عوانة، ج 4، ص 396 و 398 و 399.
32- همان.
33- سوره مائده / آیه 12.
34- اضواء علی السنة المحمدیّة، ص 212، چاپ دار التألیف، مصر.
آیت‌الله محمد مهدی آصفی
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
خبر امام سجاد(علیه السلام) از امتداد امامت تا مهدی موعود

خبر امام سجاد(علیه السلام) از امتداد امامت تا مهدی موعود

[h=1]خبر امام سجاد(علیه السلام) از امتداد امامت تا مهدی موعود[/h]

در گفت و گویی که میان امام زین العبدین علیه السلام و ابوخالد کابلی درباره امامت است، حضرت از غیبت پیشوای دوازدهم می گوید و مومنان زمان غیبت را می ستاید. متن زیر بازخوانی این روایت است.
از ابوخالد كابلی آمده كه گفت: بر سرورم حضرت علی‌بن الحسین زین‌العابدین(علیه السلام) وارد شدم و به او عرضه داشتم:‌ای فرزند رسول خدا(ص)! مرا خبر ده از كسانی كه خدای - عزوجل - طاعت و دوستی آنان را فرض دانسته و پیروی از ایشان را پس از رسول خدا(ص) بر بندگانش واجب كرده است. به من فرمود:‌ای كابلی! به درستی كه اولی‌الامری كه خدای - عزوجل - آنان را امامانی برای مردم قرار داده و طاعتشان را بر آن‌ها واجب نموده، امیرالمومنین علی‌بن‌ابی‌طالب، سپس حسن. سپس حسین دو فرزند علی‌بن‌ابی‌طالب بوده‌اند آنگاه امر (امامت) به ما رسیده است، آن گاه ساكت شد.
من گفتم:‌ای سرور من! برای ما روایت شده كه امیرالمومنین(علیه السلام) فرموده: البته زمین از حجتی برای خدای - عزوجل - بر بندگانش خالی نمی‌ماند، پس حجت و امام بعد از تو كیست؟ آن حضرت(علیه السلام) فرمود: پسرم محمد است و اسم او در تورات باقر می‌باشد، علم را با مهارت می‌شكافد، او حجت و امام بعد از من است و پس از محمد، پسرش جعفر می‌باشد كه نامش نزد اهل آسمان صادق است. عرضه داشتم:‌ای سرور من! چگونه اسم او صادق شده و حال آن كه همه شما صادق (راستین) هستید؟
فرمود: پدرم از پدرش، مرا حدیث گفته كه رسول خدا(ص) فرمود: هر گاه فرزندم جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب متولد شد، او را صادق بنامید كه پنجمین از فرزندانش، كسی كه اسمش جعفر خواهد بود، با دروغ بستن بر خدای - عزوجل - جرات كند و مدعی امامت گردد، پس او نزد خداوند، جعفر كذاب و افترا زننده بر خدای - عزوجل - است، و ادعاكننده منصبی كه شایستگی آن را ندارد، مخالفت‌كننده با پدر و حسادت ورزنده بر برادرش خواهد بود، آن كسی است كه می‌خواهد هنگام غیبت ولی خدای - عزوجل - پرده (غیبت) خداوندی را كنار زند. سپس حضرت علی‌بن الحسین(علیه السلام) به شدت گریست، آن‌گاه فرمود: گویا جعفر كذاب را می‌بینم كه ستمگر زمان خویش را بر بازرسی امر ولی خداوند و آن كه در حفظ الهی غایب است، برانگیخته و حرمت پدرش را هتك نموده باشد، به خاطر جهل و ندانستن ولادت او و از روی حرص بر كشتن او، اگر بر وی دست یابد، به جهت طمع كردن در میراثش تا آن را بدون این كه حقی در آن داشته باشد، بگیرد.
اهل زمان غیبت او، كه امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اویند، از مردم همه زمان‌ها بهترند، زیرا كه خدای - تبارك و تعالی - آن چنان عقل‌ها و فهم‌ها و شناختی به آن‌ها عنایت كرده كه غیبت نزد آنان،‌همچون دیدن باشد و آنان را در آن زمان به منزله كسانی قرار داده است، كه در پیشگاه رسول خدا(ص) با شمشیر جهاد كرده‌اند، آنان به حق مخلصانند و راستی كه شیعیان ما هستند و دعوت‌كنندگان به دین خدای - عزوجل - در پنهان و آشكار می‌باشند​

ابوخالد گوید: عرضه داشتم:‌ای فرزند رسول‌خدا(ص)! آیا آن كار شدنی است(و آن قصد تعقیب می‌شود)فرمود: آری. به پروردگارم سوگند! به درستی كه این مطلب نزد ما نوشته شده است، در طوماری كه محنت‌هایی كه بعد از رسول خدا(ص) بر ما وارد می‌شود، در آن ضبط گردیده است. ابوخالد می‌گوید: عرضه داشتم:‌ای فرزند رسول خدا(ص)! سپس چه خواهد شد؟ آن حضرت(علیه السلام) فرمود: سپس غایب ماندن ولی خدای - عزوجل - دوازدهمین جانشین رسول خدا(ص) و امامان پس از او طولانی خواهد گشت.‌ای ابوخالد! به درستی كه اهل زمان غیبت او، كه امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اویند، از مردم همه زمان‌ها بهترند، زیرا كه خدای - تبارك و تعالی - آن چنان عقل‌ها و فهم‌ها و شناختی به آن‌ها عنایت كرده كه غیبت نزد آنان،‌همچون دیدن باشد و آنان را در آن زمان به منزله كسانی قرار داده است، كه در پیشگاه رسول خدا(ص) با شمشیر جهاد كرده‌اند، آنان به حق مخلصانند و راستی كه شیعیان ما هستند و دعوت‌كنندگان به دین خدای - عزوجل - در پنهان و آشكار می‌باشند. (مكیال المكارم، ص 185 و 186)
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]دشوارترین امتحان الهی[/h]

در برخی روایاتی که از وجود مقدّس حضرت رضا علیه السلام وارد شده، آن حضرت یکی از علل غیبت و تأخیر ظهور حضرت مهدی علیه السلام را «آزمایش و امتحان» مردم می دانند. از مجموع اخبار وارد شده در این زمینه چنین برمی آید که امتحان غیبت امام عصر علیه السلام یکی از دشوارترین امتحانات الاهی است.(1)
دشواری این امتحان به حدّی است که حتی معتقدان به امامت و ولایت هم در آن آزمون مصون از لغزش نخواهند بود. اساساً این امتحان برای امامت باوران است، و دیگران قبل از این رتبه، امتحان خود را داده اند. اکنون در زمان غیبت آخرین پیشوا، خداوند می خواهد ثابت قدمها را از افراد سست ایمان وسطحی نگر جدا سازد.
آدمی باید در اعتقادات خود بسیار استوار باشد تا در اثر این سختی ها و ناملایمات، نلغزد و در عقاید خویش سست نشود. ضمناً از پیشوایان خود سپاسگزار باشد که قبل از آن که زمان غیبت فرا رسد، خطرات و لغزشگاه های آن دوران را گوشزد کرده اند.
دشواری امتحان از این جهت است که انسان به گونه ای اعتقاداتش را از دست می دهد که خودش هم متوجه نمی شود. این مطلب، احتیاج به مدت زمان زیادی هم ندارد، بلکه یک صبح تا غروب برای بی دین شدن کفایت می کند! (2)
امام هشتم علیه السلام در بیان شیوائی در توصیف و تبیینِ برخی از فتنه هایی که دامنگیر مردم می شود می فرمایند :
«لابُدَّ مِنْ فِتْنَةٍ صَمّاءَ صَیْلَمٍ، تَسْقُطُ فیها کُلُّ بِطانَةٍ وَوَلیجَةٍ، وذلکَ عِنْدَ فِقْدانِ الشّیعة الثالثَ مِنْ وُلْدِی ؛ یَبْکی عَلَیهِ أهلُ السَّمَاءِ وَأهْلُ الأرْضِ وَکُلُّ حَرِیٍّ وَحَرّان، وکُلُّ حَزِینٍ لَهْفَان». (3)
فتنه ای کور (خیلی مبهم و پیچیده) در راه است و ناگزیر فرا می رسد که هر خودی و دوست نزدیکی را سرنگون می کند. این فتنه زمانی است که شیعیان، سوّمین امام از نسل فرزندم را گم کنند، اهل آسمان و زمین و هر زن و مرد دلسوخته وهر غمگین واندوهناکی بر او (مهدی علیه السلام) می گرید.
با این همه، در عین ناامیدی، در زمانی که گمان نمی رود و با محاسبات عادی قابل پیش بینی نیست، به صورت ناگهانی ندای ظهور سر داده خواهد شد و یاران با وفای آن حضرت فرا خوانده می شوند. این ندای ملکوتی، دلهای اندوهناک و سوخته مۆمنان را تسلّی می بخشد و سبب عذاب کافران می گردد​

حضرت رضا علیه السلام از «فتنه» خبر می دهند. «فتنه» به معنای امتحانی است که انسان را می فریبد و هرکس ممکن است در مقابل جاذبه شدید آن، کشیده شود و بلغزد. به علاوه در بیان دشواری این امتحان تصریح فرموده که این فتنه «صمّاء صَیلَم» است. («صَمّاء» یعنی «کر» و «صیلم» به معنای «شدید» است) ؛ یعنی این امتحان چنان سخت و نامعلوم است که دوستان و خواص را هم بر زمین می زند و همه در معرض سقوط و انحراف قرار می گیرند.
امام هشتم علیه السلام این زمان را زمان گریه اهل آسمان و زمین دانسته اند. دوره ای که اهل درد، از گم کردن امام زمانشان، غمگین وافسرده خاطرند، شادی و خوش حالی نمی بینند ؛ چون غم امام غائب از دل ایشان بیرون نمی رود و زندگی آنها با غم و اندوه بر غیبت امام زمانشان عجین است. لذا در پی خوش حالی های اهل دنیا نیستند و در شادی ها و جشن ها، دلِ سوخته آنها التیام نمی یابد.
علی بن موسی الرضا علیه السلام سپس فرمودند :
«... کَمْ مِنْ حَرِیٍّ مُۆمِنَة وکَمْ مِنْ مُۆمِنٍ مُتَأَسِّفٍ حَیرانَ حَزینٍ عِنْدَ فِقدانِ الماءِ المَعین! کأنّی بِهِم آیِسٌ، کانُوا قد نُودُوا نِداءً یُسْمَعُ مِنْ بُعْدٍ کمایُسْمَعُ مِنْ قُرْبٍ، یَکونُ رَحمةً عَلَی المُۆمِنین وَعَذاباً عَلَی الکافِرینَ». (4).
... چه بسیارند زنها و مردهای مۆمن که در گم کردن «ماء مَعین» دل سوخته و اندوهناک و سرگردان و ناراحت اند! گویی آن ها را می بینم که در بدترین وضعیّت نومیدی هستند. (در هنگام ظهور) آنها را صدا می کنند، با صدایی که از دور - همچون نزدیک - شنیده می شود که این ندا برای مۆمنان رحمت و برای کافران عذاب است.
این اوصاف حال شیعه دلسوخته، هنگام گم کردن «ماء مَعین» است و حزن و اندوهی که برای محروم ماندن از این آب گوارا دارد.
فتنه ای کور (خیلی مبهم و پیچیده) در راه است و ناگزیر فرا می رسد که هر خودی و دوست نزدیکی را سرنگون می کند. این فتنه زمانی است که شیعیان، سوّمین امام از نسل فرزندم را گم کنند، اهل آسمان و زمین و هر زن و مرد دلسوخته وهر غمگین واندوهناکی بر او (مهدی علیه السلام) می گرید​

دردِ شیعه این است که این ماء مَعین چرا غائب شده است؟! چرا وقتی بخواهند دیگران را به سوی امام عصر علیه السلام متوجه سازند باید نشانی «بئر مُعطّله» (5) را بدهند؟! (6).
با این همه، در عین ناامیدی، در زمانی که گمان نمی رود و با محاسبات عادی قابل پیش بینی نیست، به صورت ناگهانی ندای ظهور سر داده خواهد شد و یاران با وفای آن حضرت فرا خوانده می شوند. این ندای ملکوتی، دلهای اندوهناک و سوخته مۆمنان را تسلّی می بخشد و سبب عذاب کافران می گردد.

پی نوشتها :
1- در این زمینه، به کتاب ارزنده منتخب الاثر، بابهای 27 و47، فصل 2 مراجعه شود.
2- بحارالانوار، ج52، ص101، ح2.
3- بحارالانوار، ج51، ص152، ح2.
4- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص6.
5- این اصطلاح برگرفته از آیه 45 سوره مبارکه حج می باشد.
6- با مراجعه به تفاسیر اهل بیت علیهم السلام می بینیم که در تفسیر «بئر مُعَطَّله» فرموده اند : «کَم مِنْ عالِمٍ لا یُرجعُ إلیه ولا یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ». [کنز الدقائق 531:6 بنقل از مجمع البیان] عالِم به چاه آب تشبیه شده که از آن مادّه حیات استخراج می شود و مراد از معطّل و بدون استفاده ماندنِ چاه آب، مراجعه نشدن به عالِم و بهره نبردن از علم اوست.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]حکایتی از سحرگاه حساس میلاد موعود[/h]

در روایات فراوان، از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلَّم)نقل شده است که مردی از خاندان او به نام مهدی(علیه السلام) قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایان ستمگر عباسی با اطلاع از این روایت در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت امام مهدی(علیه السلام) او را به قتل رسانند. بنابراین از زمان امام جواد(علیه السلام)، زندگی امامان معصوم(علیهم السلام) با محدودیت های بیشتری همراه گشت و در زمان امام حسن عسگری(علیه السلام) به اوج خود رسید به گونه ای که کمترین رفت وآمد به خانه آن بزرگوار از نظر دستگاه حکومت، مخفی نبود.

پیداست در چنین شرایطی باید تولد آخرین حجت حق و موعود الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران می بود. به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت امام مهدی(علیه السلام) بی اطلاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولد نیز، نشانه های بارداری در نرجس خاتون مادر بزرگوار امام دوازدهم دیده نشد.(1)

حکایتی از بانوی امین
روایتی از حکیمه خاتون عمه امام عسگری(علیه السلام) وجود دارد که حاکی از این است که امام در سال 255 هجری متولد شده اند.
حکیمه خاتون، [عمه امام حسن عسگری(علیه السلام)،خواهر امام هادی(علیه السلام) و دختر امام جواد(علیه السلام)] فرمودند: امام حسن عسگری(علیه السلام) کسی را دنبال من فرستاد و وقتی که نزد ایشان رفتم، به من فرمود:
« ای عمه افطار نزد ما باش، چون این شب، شب نیمه شعبان است و خداوند به زودی و در این شب، حجتش را ظاهر خواهد نمود که او حجت خداوند در زمین است.»
حکیمه خاتون پرسید: مادر او کیست؟
امام(علیه السلام) فرمودند: نرجس.
عرض کرد: خداوند مرا به فدای شما نماید، به خدا قسم، در او نشانه ای از بارداری نیست؟!
حکیمه خاتون می فرماید: داخل خانه رفتم و هنگامی که سلام کردم و نشستم، نرجس خاتون آمد تا کفش های مرا از پایم درآورد و گفت: ای خانم من و ای خانم خاندان من، حال شما چطور است؟
حکیمه خاتون می فرماید: ای دخترم، خداوند در این شب فرزندی به تو می بخشد که در دنیا و آخرت، سید و سرور است.
در این هنگام نرجس خاتون خجالت کشید و شرم و حیا کرد.
باید تولد آخرین حجت حق و موعود الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران می بود. به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت امام مهدی(علیه السلام) بی اطلاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولد نیز، نشانه های بارداری در نرجس خاتون مادر بزرگوار امام دوازدهم دیده نشد.

حکیمه خاتون می فرماید: هنگامی که از نماز عشا فارغ شدم افطار نمودم و خوابیدم. پس در نیمه شب برای نماز شب برخاستم و از نماز فارغ شدم، درحالیکه او خوابیده بود و اتفاقی برایش پیش نیامده بود، سپس خوابیدم. سپس با ترس از خواب پریدم، درحالیکه او هنوز در خواب بود. پس از چند لحظه ای نرجس از خواب برخاست و نماز خواند و خوابید.
حکیمه خاتون می فرماید: بیرون آمدم درحالیکه در جستجوی طلوع فجر بودم. پس هنگامی که فجر اول شد، او هنوز در خواب بود و برایم شک بوجود آمد که آیا به دنیا می آید؟ در این لحظه امام از داخل اتاق صدا زدند: عمه عجله نکن، امر ولادت نزدیک شده است.
نشستم و سوره سجده و یاسین را خواندم. در هنگامی که من در آن حالت بودم، نرجس با ترس از خواب پرید، پس با سرعت به سوی او رفتم و گفتم: بسم الله علیک. آیا چیزی حس می کنی؟
گفت: بله، ای عمه.
به او گفتم: نفست را جمع کن و به قلبت فشار بیاور؛ این همان چیزی است که قبلاً به تو گفتم.
حکیمه خاتون می فرماید: در این هنگام سستی و خستگی ای را احساس کردم و به خواب فرو رفتم. هنگامی که به هوش آمدم، پرده ها کنار رفت و دیدم که نوزاد به دنیا آمده و با مواضع هفتگانه اش بر روی زمین سجده کرده است.
نزدش رفتم و او را دیدم که پاک و پاکیزه است. در این هنگام امام مرا صدا زدند که ای عمه پسرم را نزدم بیاور. پس او را نزد ایشان بردم و ایشان دست خود را زیر نشستگاه و کمر او قرار داد، پای او را در سینه خود قرار داد، زبان خود را در دهان او فرو برد، دست خود را روی چشم و گوش و مفصل های او کشید و فرمود: ای پسرم سخن بگو.
امام مهدی(علیه السلام) فرمود:
«أشهد أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له و أشهد أنَّ محمداً رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلَّم)» سپس بر امیرالمۆمنین و امامان صلوات و درود فرستاد تا رسید به پدرش و سکوت نمود.
امام عسگری(علیه السلام) به عمه شان فرمودند:
ای عمه او را نزد مادرش ببر و تا به مادرش سلام کند و بعد نزد من بیاور.
پس او را نزد مادرش بردم و حضرت به مادرشان سلام نمودند و سپس او را برگرداندم و در اتاق قرار دادم. امام عسگری(علیه السلام) فرمودند: ای عمه هنگامیکه روز هفتم ولادت شد نزد ما بیا.
حکیمه خاتون می گوید: هنگامی که صبح شد رفتم تا به امام عسگری(علیه السلام) سلام کنم و پرده را بردارم تا جویای احوال سرورم، امام زمان(علیه السلام) شوم، اما ایشان را ندیدم. گفتم: ای سرور من فدایت شوم چه شده است؟
امام فرمودند: ای عمه آن را امانت دادیم به کسی که مادر موسی(علیه السلام)، موسی(علیه السلام) را به او امانت سپرده بود.
روز هفتم شد و امام عسگری به عمه شان فرمودند: پسرم را نزد من بیاورید.
حضرت(علیه السلام) را در حالی که در میان پارچه ای بود نزد امام عسگری(علیه السلام) آوردند و حضرت همان کاری که اولین بار انجام داده بود تکرار کرد و فرمود: ای پسرم سخن بگو. و حضرت مهدی(علیه السلام) گفتند:
«أشهد أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له و أشهد أنَّ محمداً رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلَّم)» سپس بر امیرالمۆمنین و امامان صلوات و درود فرستاد تا به پدرش رسید سکوت نمود و سپس این آیه را تلاوت کرد:
« بسم الله الرحمن الرحیم و نرید أن نمُنَّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمةً و نجعلهم الوارثین. ونُمَکِّنَ لهم فی الأرض و نُری فرعونَ و هامانَ و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون»(سوره قصص/آیه5و6)(2)
حضرت مهدی (علیه السلام) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای مهمی که پدر بزرگوارشان انجام دادند این بود که حضرت مهدی(علیه السلام) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]بعد از ظهور، حکومت امام به چه شکلی است؟[/h]

امام عصر علیه السلام بعد از ظهور با دشمنان می جنگند و پس از آن با استفاده از كارگزاران خود تشكیل حكومت می دهند و جامعه اسلامی از هر جهت به بالاترین مراتب رشد و شكوفایی می رسد و بعد از پایان دوران زندگی حضرت، ایشان را به شهادت رسانیده و امام حسین (علیه السلام) رجعت می كنند.

در این مقاله به بررسی دو مطلب مهم در مورد امام عصر علیه السلام می پردازیم:
1ـ آیا امام زمان (عج) می تواند تشكیل خانواده بدهد و اگر در جمع خانواده خود حضور داشته باشد لازمه آن پذیرفتن عهد حكومت ظالمان نیست؟
برداشت کلی از این شبهه این است كه اگر آن حضرت تشكیل خانواده داده باشند از آنجا كه ازدواج به شناخته شدن حضرت می انجامد از اینرو آن حضرت از زندگی غایبانه خارج خواهد شد خروج حضرت از غیبت باعث می شود تمام عواقبی كه در روایات به عنوان عوامل پنهان زیستی امام مهدی (عج) ذكر شده دامنگیر ایشان شود كه یكی از آن ها بر گردن گرفتن بیعت ظالمان است.
پیش از پرداختن به پاسخ شبهه فوق توجه به این نكته لازم است كه در مورد مسأله ازدواج امام مهدی (عج) دیدگاه های مختلفی وجود دارد اما به نظر می رسد در این باره نمی توان به نظر قاطعانه ای دست یافت یعنی نه می توان ازدواج آن حضرت را قطعی تلقی كرد و نه عدم ازدواج را حال سۆال این است كه اگر امام مهدی ـ علیه‎ السلام ـ ازدواج كرده باشند آیا ازدواج به گردن گرفتن بیعت ظالمان منجر خواهد شد؟
به نظر می رسد پاسخ سۆال فوق منفی است و ازدواج امام مهدی ـ علیه‎ السلام ـ به شناسایی حضرت منجر نخواهد شد بر این مطلب دلایل مختلفی می توان اقامه كرد:
1ـ در روایات متعددی به این نكته اشاره شده است كه گروهی از افراد مۆمن و پرهیزگار كه از نظر مراتب معنوی رتبه های بلندی دارند در دوران غیبت، امام مهدی ـ علیه‎ السلام ـ را همراهی می كنند.
امام باقر ـ علیه‎ السلام ـ در این باره فرموده اند: «و ما بثلاثین من وحشة» امام مهدی ـ علیه‎ السلام ـ با وجود سی نفر تنها و بی مونس نخواهد بود.» (بحارالانوار، ج 52، ص 153)
خلاصه سخن آنكه ایشان بعد از ظهور با دشمنان می جنگند و پس از آن با استفاده از كارگزاران خود تشكیل حكومت می دهند و جامعه اسلامی از هر جهت به بالاترین مراتب رشد و شكوفایی می رسد و بعد از پایان دوران زندگی حضرت، ایشان را به شهادت رسانیده و امام حسین ـ علیه السلام ـ رجعت می كنند​

بر این اساس اگر ارتباط و همراهی این گروه با آن حضرت به شناسایی ایشان در میان مردم منجر نمی شود ـ كه نمی شود ـ پس این امكان هم وجود دارد كه حضرت همسر داشته باشند و در عین حال به زندگی غایبانه ایشان هم لطمه ای وارد نشود به تعبیر دیگر همسر حضرت نیز از نظر مراتب معنوی حائز رتبه های بالایی باشند و امر حضرت را مخفی نگاه دارند.
2. این امكان نیز وجود دارد كه امام مهدی ـ علیه‎ السلام ـ از میان بانوان معمولی همسر انتخاب نمایند بدون اینكه هویت واقعی خود را برای آنان آشكار نمایند. به تعبیر دیگر ما بر این باوریم كه غیبت امام مهدی ـ علیه‎ السلام ـ غیبت شخص نیست غیبت شخصیت است یعنی اینگونه نیست كه به شكل معجزه گونه بدن حضرت به چشم ها دیده نشود بلكه آن حضرت در میان انسان ها زندگی می كنند دیده می شوند و می بینند اما از آنجا كه هویت ایشان بر مردم مخفی است دیده شدن آن حضرت به شناسایی شخصیتشان منجر نمی شود بنابراین این احتمال هم احتمال معقولی است كه امام مهدی ـ علیه‎ السلام ـ ازدواج كرده باشند بدون اینكه همسر ایشان از هویت واقعی آن حضرت مطلع باشند و از این رو ازدواج امام مهدی ـ علیه‎ السلام ـ به شناخته شدن و در نتیجه به بر گردن گرفتن بیعت ظالمان منجر نخواهد شد.
2ـ بعد از ظهور امام زمان (عج) و به حكومت رسیدن ایشان مراحل زندگی چگونه خواهد بود و تا چه زمانی خواهد ماند؟
بعد از ظهور در ابتدا جنگی سخت بین حضرت حجت (عج) (به همراه یاوران ایشان) و دشمنان آن حضرت رخ می دهد، كه به پیروزی ایشان و پس از آن تشكیل حكومت، می انجامد. حكومت آن حضرت متشكل از استانداران و كارگزارانی است كه جز به مصالح كشور اسلامی و خشنودی خدا نمی اندیشند و تمام تلاش آنها برای گسترش عدالت بر زمین است بطوری كه گستره آن عدالت، علاوه بر انسانها، حیوانات را هم در بر می گیرد و همه از آن بهره مند می گردند. و از آن جایی كه آن حضرت، امام هستند علاوه بر حكومت تشریعی، حكومتی تكوینی نیز دارند و بر دلها هم حكومت می كنند.
حكومت مهدوی، در تمام زمینه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، علمی، دینی، امنیتی و... تحولی عمیق و رو به جلو ایجاد می كند و پیشرفت در این زمینه ها به گونه ای استكه بالاتر از آن قابل تصور نیست. ما به اختصار به این موارد می پردازیم:
الف) شكوفایی دانش و صنعت.
ب) گسترش فرهنگ اسلامی و آموزش قرآن و معارف اسلامی.
ج) ساختن مساجد.
هـ) رشد معنویت و اخلاق.
و) گسترش امنیت در قضاوت ها، راه ها و...
ز) شكوفایی اقتصاد و رفاه اجتماعی.
ح) عمران، آبادانی و كشاورزی و دام پروری.
ط) بهداشت و درمان.
ما بر این باوریم كه غیبت امام مهدی ـ علیه‎ السلام ـ غیبت شخص نیست غیبت شخصیت است یعنی اینگونه نیست كه به شكل معجزه گونه بدن حضرت به چشم ها دیده نشود بلكه آن حضرت در میان انسان ها زندگی می كنند دیده می شوند و می بینند اما از آنجا كه هویت ایشان بر مردم مخفی است دیده شدن آن حضرت به شناسایی شخصیتشان منجر نمی شود بنابراین این احتمال هم احتمال معقولی است كه امام مهدی ـ علیه‎ السلام ـ ازدواج كرده باشند بدون اینكه همسر ایشان از هویت واقعی آن حضرت مطلع باشند​

در مورد مدت حكومت حضرت ولی عصر (عج) روایات بسیار متفاوتی وارد شده كه هفت سال، نوزده سال، بیست سال، ده سال، 30 و 40 سال و نیز 309 سال گفته شده است و البته بزرگانی همانند علامه مجلسی این اختلاف روایات را توجیه كرده اند.
مرحله آخر زندگی حضرت، شهادت ایشان است كه اگرچه در مورد شهادت و یا وفات و حتی در مورد نحوه شهادت ایشان اختلاف است امّا قدر متقین آن است كه ایشان وفات می یابند و حكومت ایشان به سرانجام می رسد و پس از شهادت ایشان بر طبق برخی روایات امام حسین ـ علیه السلام ـ رجعت كرده و عهده داری مراسم غسل و كفن و دفن و نماز حضرت حجت ـ علیه السلام ـ می شوند.
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: ... (پس از رحلت حضرت حجت ـ علیه السلام ـ) حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ متولی غسل و كفن و حنوط و دفن ایشان خواهد شد و هرگز غیر از وصی، كسی دیگر وصی را تجهیز و آماده خاك سپاری نمی كند.
خلاصه سخن آنكه ایشان بعد از ظهور با دشمنان می جنگند و پس از آن با استفاده از كارگزاران خود تشكیل حكومت می دهند و جامعه اسلامی از هر جهت به بالاترین مراتب رشد و شكوفایی می رسد و بعد از پایان دوران زندگی حضرت، ایشان را به شهادت رسانیده و امام حسین ـ علیه السلام ـ رجعت می كنند.
 

Lamister-iran

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز


.
.
.


خراب کردن این عقیده (مهدويت) چگونه است؟ به این صورت است که بگویند امام زمان اوراحنا له الفداء می‌آید و همه کارها را درست میکند!
این، خراب کردن عقیده ي مهدويت است.
این، تبدیل کردن موتور محرّکی به یک چوب لای چرخ گذاشتن است؛ تبدیل کردن یک داروی مقوّی، به یک داروی مخدّر و خواب‌آور است.

امام زمان اوراحنا له الفداء می‌آید انجام میدهد، یعنی چه!؟ امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟
شما باید زمینه را آماده کنی، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینه آماده، اقدام فرماید.
از صفر که نمیشود شروع کرد!
جامعه‌ای میتواند پذیرای مهدی موعود ارواحنا فداه باشد که در آن آمادگی و قابلیت باشد، والّا مثل انبیا و اولیای طول تاریخ میشود.

چه علّتی داشت که بسیاری از انبیای بزرگ اولیاالعزم آمدند و نتوانستند دنیا را از بدیها پاک و پیراسته کنند؟ چرا؟
چون زمینه‌ها آماده نبود.

چرا امیرالمؤمنین علی بن ‌ابی طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام در زمان خودش؛ در همان مدّت کوتاه حکومت با آن قدرت الهی، با آن علم متّصل به معدن الهی، با آن نیروی اراده، با آن زیباییها و درخشندگیهایی که در شخصیت آن بزرگوار وجود داشت و با آن توصیه‌های پیامبر اکرم درباره او - نتوانست ریشه بدی را بخشکاند؟
...

رهبر انقلاب. 76/09/25
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
انتظار مقدس در نهاد مقدس

انتظار مقدس در نهاد مقدس

[h=1]انتظار مقدس در نهاد مقدس[/h]

در توصیف یاوران حضرت مهدی علیه السلام آمده است که «آنها در اطاعت از امام خویش می کوشند.»[1] می توان اطاعت را در ابعاد مختلفی بررسی کرد. بُعد عبادی، بُعد اجتماعی، بُعد سیاسی و... . اطاعت در هر بُعدی، به این معناست که انسان در هر مرحله از زندگی خویش آن وظیفه ای که به عهده دارد را به خوبی انجام دهد. انجام درست وظیفه اگر در آن قصد قربت و تقرب به خداوند متعال باشد، عین عبادت تلقی می گردد.
فرزند وظیفه دارد وظایف فرزندی را در قبال والدین خود انجام دهد. همچنین است، وظیفۀ والدین در قبال فرزندان. رئیس اداره باید به عدالت، میان کارمندان رفتار کند، کارمندان باید در کار خود کم فروشی نکنند. آشپز غذای سالم به مشتری تحویل دهد. معلم دلسوزانه در جهت رشد شاگرد تلاش کند و ... .

اطاعت خداوند؛ راهی پیچیده و مبهم نیست. هر یک از ما، در هر موقعیت و جایگاهی که هستیم اگر به وظیفۀ خود درست عمل کنیم؛ اگر شاگردیم، اگر استادیم، اگر دکتر یا مهندس هستیم کار خود را به خوبی انجام دهیم، خداوند را اطاعت کرده ایم.

[h=4]جوان در معرکه آخرالزمان[/h]در زمان غیبت مولایمان حضرت مهدی علیه السلام، دینداری سخت می شود. در حدیث داریم که می فرمایند، دینداری در آخرالزمان مثل گرفتن آتش در کف دست است.[2] بنابراین یک منتظر در انجام وظیفۀ خود، که «حفظ ایمان» است می کوشد.
زمانی که احادیث مرتبط با یاران امام زمان علیه السلام را بررسی کنیم پی می بریم که بیشتر یاران ایشان جوان هستند. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «یاران قائم جوان هستند. میان آنها پیرمرد یافت نمی شود، مگر به مانند نمک در طعام، که کمتر از هر ماده در طعام نمک آن است.»[3] جوانان سر پرشور و دلی پاک و با ایمان دارند. امروزه با رشد صنعت ارتباطات و اطلاعات و رسانه های جمعی از جمله ماهواره؛ دینداری به مراتب، سخت تر شده است و بیشتر از همه برای جوان که روحیه ای آتشین دارد و احساسات در ایشان غلیان دارد حفظ دین مهمتر و سخت تر است. البته این روحیۀ آتشین جوان قابل مذمت نیست، بلکه همین روحیۀ پاک و آتشین جوانان است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آن اشاره فرموده اند که؛ «خداوند مرا به پیامبری برانگیخت، پس جوانان با من پیمان بستند و یاری ام کردند و بزرگسالان به مخالفتم برخاستند».[4]

[h=4]راهی شیرین برای حفظ دین[/h]جوان منتظر، در دورۀ آخرالزمان که فتنه ها از زمین و آسمان فرود می آیند برای حفظ دین خود تلاش می کند. اگر از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بپرسیم که چه راهی برای حفظ دین مفید است؟ ایشان در جواب می فرمایند: «هرکس ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده است.»[5] قرآن کریم در چندین آیه به مسالۀ ازدواج اشاره کرده است؛ «وخلقناکم ازواجا».[6] پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز می فرمایند: «در اسلام هیچ بنیانی پیش خدا محبوب تر از بنیان ازدواج نیست.»[7]
خانواده نهادی مقدس است که منتظر در جهت تشکیل و حفظ آن می کوشد. جوان منتظر از هرگونه افراط و تفریطی به دور است، ازدواج را نهادی مقدس برای ارضای تمایلات جنسی خود می داند و به بهانۀ دین و معنویت از آن رویگردانی نمی کند

بنابراین یکی از راهکارهای مهم برای جوان که دانسته شد سری پرشور و روحیه ای آتشین دارد در جهت حفظ دینش، ازدواج است. ازدواج امری مقدس است که در اسلام سفارش فراوان به آن شده است. در چشم انداز حکومت حضرت مهدی علیه السلام، خانواده نقش مهمی دارد. خانواده از مهمترین ارکان زمینه سازی برای ظهور می باشد. چرا که خانواده، خشت بنای اجتماع است و اگر خانواده ها سالم و متعالی و استوار باشند، می توان به داشتن جامعه ای سالم و متعالی و استوار امیدوار بود. همان طور که اگر آجرهای یک ساختمان، سالم و محکم باشند، امید هست که ساختمانی محکم و سالم ساخته شود.

[h=4]یک تیر و دو نشان[/h]از آنجا که انسان موجودی دو بُعدی است (جسم و روح)، نیازهای او نیز از دو بُعد تشکیل یافته است (بُعد مادی و بُعد معنوی). ازدواج امری است که توجه به هر دو بُعد انسان دارد، هم نیاز جسمی و هم نیاز روحی انسان را برطرف می کند. منتظر حضرت حجت علیه السلام با تاسی از پیامبر خود، به این امر مهم اهتمام می ورزد. اسلام دین تعادل است، نه رهبانیت مسیحی را می پذیرد و نه اباحه گری را.[8] اسلام به این نیاز بشر توجه کرده و برای رفع آن نهادی مقدس به نام "خانواده" را معرفی کرده است. جوان منتظر با تشکیل خانواده در جهت حفظ دین خود تلاش می کند. از این رو خانواده از مهمترین کارخانه های انسان سازی و در پی آن کارخانۀ سرباز سازی به شمار می رود.

[h=4]دشمنی غرب با خانواده[/h]امروزه غرب برای فروپاشی خانواده تلاش بسیاری می کند. در کتاب «جنگ علیه خانواده» نوشتۀ ویلیام گاردنر، اقدامات مقابله گرانه با خانواده بررسی شده است. از آن جمله اقدامات: ظهور جنبش فمینیسم رادیکال، ظهور همجنس بازی و همچنین سقط جنین یا نسل کشی نامرئی از اقدامات رویارویی با خانواده می باشد.[9] فروپاشی خانواده در غرب آثار و پیامدهای زیانباری را به ارمغان آورده است.
نگاهی گذرا به تحقیقات و آمارها در غرب به خوبی نشان می دهد که بحران اخلاقی، آزادی جنسی و روابط زن و مرد در چند دهۀ اخیر باعث تشدید ناهنجاری های روانی، اختلالات افسردگی، اضطراب، خودکشی و ارتکاب جرم و جنایت شده است.[10]
در چشم انداز حکومت حضرت مهدی علیه السلام، خانواده نقش مهمی دارد. خانواده از مهمترین ارکان زمینه سازی برای ظهور می باشد. چرا که خانواده، خشت بنای اجتماع است و اگر خانواده ها سالم و متعالی و استوار باشند، می توان به داشتن جامعه ای سالم و متعالی و استوار امیدوار بود​

[h=4]نهاد مقدس، انتظار مقدس[/h]بنابراین خانواده نهادی مقدس است که منتظر در جهت تشکیل و حفظ آن می کوشد. جوان منتظر از هرگونه افراط و تفریطی به دور است، ازدواج را نهادی مقدس برای ارضای تمایلات جنسی خود می داند و به بهانۀ دین و معنویت از آن رویگردانی نمی کند. همانطور که حضرت على علیه السّلام فرمود: گروهى از اصحاب پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آمیزش با زنان، غذا خوردن در روز و خوابیدن در شب را بر خود حرام كرده بودند. امّ سلمه این موضوع را به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله خبر داد، آن حضرت به سوى اصحاب آمد و فرمود: آیا به زنان بى‏رغبت شده‏اید با آنكه من با زنان آمیزش مى ‏كنم، و روز غذا مى ‏خورم، و در شب مى‏ خوابم؟! پس هر كه از سنّت من روى گرداند از من نیست.[11]
ای عزیز؛ انتظاری مقدس را در نهادی مقدس تجربه کن و امر و فرمان حضرت امیر علیه السلام را فراموش نکن؛ ایشان امر می فرمایند: ازدواج كنید، كه ازدواج سنّت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله است، زیرا كه آن حضرت مى‏ فرمود: هر كه دوست دارد از سنّت من پیروى كند، از جمله سنّت من ازدواج است.[12]

[h=4]خانواده، کانون انتظار ناب[/h]جوان منتظر همواره در پی اطاعت از امام خویش می کوشد. اطاعت از امام در طول اطاعت از خداوند متعال محقق می- گردد. خداوند روحیۀ جوان را می شناسد و برای محفوظ ماندن این روحیۀ آتشین، راهکاری به نام ازدواج را به او معرفی می- کند. جامعۀ مهدوی از درون خانوادۀ مهدوی متولد می شود. تشکیل خانواده در اسلام از ضرورت و اهمیت بالایی برخوردار است. امروزه غرب برای فروپاشی خانواده تلاش های فراوانی می کند. از این رو جوان منتظر باید اهتمام خود را برای تشکیل این نهاد مقدس به کار گیرد.
اکنون که به ضرورت و اهمیت ازدواج پی بردیم در مقالات آینده به کارکردهای مهم خانواده اشاره می کنیم و جایگاه آن را در دولت مهدوی بیان خواهیم کرد،


پی نوشت:
[1] کمال الدین، ج1، باب24، ح11، ص504
[2] ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص38. کاظمی، بشارة الاسلام، ص109
[3] آفتاب مهر2، جمعی از محققین مرکز تخصصی مهدویت، ناشر بنیاد فرهنگی حضرت موعود، چاپ اول91، ص57
[4] ر.ک، جوان، ج2، ص248، به نقل از جوانان یاوران مهدی.
[5] محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج8، ص83
[6] نباء/8
[7]مستدرک الوسائل، ج14، ص152
[8] ر.ک. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری، صدرا، چاپ35، 82
[9] جنگ علیه خانواده، ویلیام گاردنر، ترجمه معصومه محمدی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ اول86
[10] برای مطالعه در این خصوص ر ک: ابوالفضل دروبزه، ایدز و ریشه یابی یحران های اخلاقی در غرب، دانشگاه گیلان، چاپ اول75
[11] آداب، سنن و روش رفتاری پیامبر گرامی اسلام، حسین استادولی، پیام آزادی، چاپ سوم81، ص82، شماره159
[12] همان، شماره157
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
امام زمانِ من ناظر بر سبک زندگی من

امام زمانِ من ناظر بر سبک زندگی من

[h=1]امام زمانِ من ناظر بر سبک زندگی من[/h]

امام که سمت پیشوایی و رهبری مردم را بر عهده دارند قطعا از علم و آگاهی ویژه ای برخوردارند و در این زمان، که امام حیّ و حاضر ما حضرت مهدی(عج) می باشند و وظیفه ما اطاعت و پیروی از ایشان است، ابتدا باید شناخت و معرفت نسبت به ایشان داشته باشیم.
از ویژگی های ائمه علیهم السلام علم و عصمت است. در این نوشتار از علم امام صحبت کرده و درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم که:
آیا حضرت صاحب الامر(عج) از اعمال ما آگاه هستند؟
برای اینکه به این سوال پاسخ بدهیم، ابتدا لازم است بدانیم گستره و حدود علم امام چقدر است؟

[h=2]علم آسمانی در سینه انسان کامل[/h]یکی از اعتقادات ما شیعیان امامیه این است که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام علمشان علم حصولی نیست، یعنی مانند دانشمندان دیگر نیستند که به کلاس رفته باشند و از استاد درس گرفته باشند. بلکه علمشان، علم الهی است و هر چه لازم است بدانند، خداوند به آنها الهام نموده است.
امام، انسان کاملی است که خود در صراط مستقیم مسیر الی الله حرکت می کند و با گفتار و رفتار خویش انسانهای دیگر را در آن مسیر هدایت می کند، به همین دلیل در تمام زمان ها یک انسان کاملی (امام معصوم) وجود دارد تا معارف و علوم و قوانین الهی در بین مردم محفوظ بماند و حجّت الهی، بر بندگان تمام باشد.
همانطور که رسول خدا صلی الله علیه و آله از طریق وحی الهی علوم را فرا گرفتند، ائمه معصومین علیهم السلام نیز مورد عنایت پروردگار عالم قرار گرفته و علم اولین و آخرین در سینه ایشان جای دارد.

[h=2]علم امام در کلام امام[/h]امام حسین علیه السلام فرمودند: وقتی آیه" وَ کلّ شیئ احصیناه فی امام مبین" (یس/12) نازل شد؛ اصحاب گفتند: یا رسول الله مراد از "امام مبین"، تورات است یا انجیل یا قرآن؟ رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: هیچ کدام. و آنگاه متوجه پدرم شده و فرمودند: این امامی است که خدا همه علوم را در او قرار داده است.[1]
حضرت امام رضا علیه السلام در حدیثى مى فرماید:" الامام عالم لا یجهل و داع لاینكل، معدن القدس و الطهارة و النسك و الزهادة و العلم و العبادة" ؛ امام عالمى است كه جهل در او راه ندارد، دعوت كننده اى است كه هیچگاه از جواب عاجز نمى شود، معدن قدس و طهارت و تعبد و علم و عبادت است.
تمامى اعمال شما بر پیامبرتان هر عصر پنجشنبه عرضه مى‏شود، بنا بر این باید از اینكه عمل زشتى از شما بر پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه شود شرم كنید​

و نیز مى فرماید: هنگامى كه خداوند سبحان بنده اش را براى امور بندگانش برگزید، سینه اش را براى این مسئولیت گشایش مى دهد و چشمه هاى حكمت را در قلبش مى گذارد و علم را همواره به او الهام مى نماید، بعد از آن از جواب چیزى ناتوان نمى شود و در رسیدن به حق سرگردان نمى گردد، پس او معصوم و موید و موفق خواهد بود، از خطا و لغزش در امان مى باشد. خدا او را بدین فضیلت اختصاص داد تا حجت و شاهد بر بندگانش باشد و این فضل خدا است كه به هر كس خواست عطا مى كند و خدا داراى فضلى بزرگ مى باشد.
حضرت باقر علیه السلام فرمود: "و الله انا لخزان الله فى سمائه و ارضه لا على ذهب و لا فضة الا على علمه": به خدا سوگند ما در زمین و آسمان خزینه دار خدا هستیم، لیكن نه بر طلا و نقره، بلكه بر علم خدا. [2]

[h=2]نتیجه ی احادیث اینکه:[/h]1- چنان نیست كه علوم شریعت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله حافظ و نگهبانى نداشته باشد بلكه علوم وحى و نبوت نزد ائمه اطهار علیهم السلام به ودیعه نهاده شده و خزینه دار علوم بوده اند.
2- علم آنان به حدى است كه از جواب هیچ سئوالى عاجز نخواهند بود و در یافتن حق تحیر و شك و تردید در وجودشان راه ندارد.
3- مسئولیت حفظ احكام و تبلیغ و تفسیر آنها بر عهده ایشان نهاده شده تا حجّت بر بندگان باشند.
4- علم ایشان به گونه اى است كه تحیر و شك و تردید و خطا و لغزش و اشتباه در آن راه ندارد و با تأییدات و توفیقات الهى معصوم خواهند بود.
[h=2]

ناظران اعمال ما[/h]طبق تعریفی که از علم امام كردیم، قطعا امام معصوم از اعمال و نیت های ما انسان ها آگاه است. روایاتى كه در این زمینه نقل شده بسیار زیاد است و شاید در سر حدّ تواتر باشد كه به عنوان نمونه چند مورد ذكر می شود.
از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمود:
"تعرض الاعمال على رسول اللَّه اعمال العباد كل صباح، ابرارها و فجارها، فاحذروها، و هو قول اللَّه عز و جل «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ»، و سكت‏"؛ تمام اعمال مردم هر روز صبح به پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه مى‏شود، اعمال نیكان و بدان، بنا بر این مراقب باشید، و این مفهوم گفتار خداوند است كه می فرماید: "وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ"، این را فرمود و ساكت شد. [3]
در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السلام مى‏خوانیم: "ان الاعمال تعرض على نبیكم كل عشیة الخمیس فلیستح احدكم ان تعرض على نبیه العمل القبیح‏"؛ تمامى اعمال شما بر پیامبرتان هر عصر پنجشنبه عرضه مى‏شود، بنا بر این باید از اینكه عمل زشتى از شما بر پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه شود شرم كنید.
باز در روایت دیگرى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام مى‏خوانیم كه:
شخصى به خدمتش عرض كرد براى من و خانواده‏ام دعائى فرما.
فرمود: مگر من دعا نمى‏كنم؟ "و اللَّه ان اعمالكم لتعرض على فى كل یوم و لیله‏"؛ به خدا سوگند، اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه مى‏شود.
راوى این حدیث مى‏گوید این سخن بر من گران آمد، امام متوجه شد و به من فرمود: "أ ماتقرا كتاب اللَّه عز و جل «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُوْمِنُونَ»، هو واللَّه على بن ابى طالب‏"؛ آیا كتاب خداوند عز و جل را نمى‏خوانى كه می گوید: عمل كنید، خدا و پیامبرش و مومنان عمل شما را مى‏بینند، به خدا سوگند منظور از مومنان، على بن ابى طالب (و امامان دیگر از فرزندان او) مى‏باشد. [4]

[h=2]شاهدی بر علم امام از غیب[/h]در حدیثى آمده است: امیرمومنان على علیه السلام شبى از مسجد كوفه به‏ سوى خانه خویش حركت كرد، در حالى كه كمیل بن زیاد كه از دوستان خاص آن حضرت بود او را همراهى مى‏كرد. در اثناء راه از كنار خانه مردى گذشتند كه صداى تلاوت قرآنش بلند بود، و این آیه را "أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ..." با صداى دلنشین و حزین مى‏خواند، كمیل در دل از حال این مرد بسیار لذت برد، و از روحانیت او خوشحال شد، بى‏آنكه چیزى بر زبان براند، امام علی علیه السلام رو به سوى او كرد و فرمود:
سر و صداى این مرد مایه اعجاب تو نشود او اهل دوزخ است! و به زودى خبر آن را به تو خواهم داد!
هنگامى كه خداوند سبحان بنده اش را براى امور بندگانش برگزید، سینه اش را براى این مسئولیت گشایش مى دهد و چشمه هاى حكمت را در قلبش مى گذارد و علم را همواره به او الهام مى نماید، بعد از آن از جواب چیزى ناتوان نمى شود و در رسیدن به حق سرگردان نمى گردد، پس او معصوم و موید و موفق خواهد بود​

كمیل از این مساله در تعجب فرو رفت، نخست اینكه امام علیه السلام به زودى از فكر و نیت او آگاه گشت و دیگر اینكه شهادت به دوزخى بودن این مرد ظاهرالصلاح داد. مدتى گذشت تا سرانجام كار خوارج به آنجا رسید كه در مقابل امیر مومنان علیه السلام ایستادند و حضرت با آنها پیكار كرد در حالى كه قرآن را آن گونه كه نازل شده بود حفظ داشتند. امیر مومنان على علیه السلام رو به كمیل كرد، در حالى كه شمشیر در دست حضرت بود و سرهاى آن كافران طغیانگر بر زمین افتاده بود، با نوك شمشیر به یكى از آن سرها اشاره كرد و فرمود:
اى كمیل! " أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ": یعنى این همان شخصى است كه در آن شب تلاوت قرآن مى‏نمود، و حال او اعجاب تو را برانگیخت.
كمیل حضرت را بوسید و استغفار كرد. [5]

[h=2]چگونه زندگی کنیم[/h]بنا بر این دانستیم كه امام زمان(عج) ناظر بر اعمال ما و حتی نیت های ما هستند و همین باور و اعتقاد در نحوه زندگی ما مسلمانان تأثیر زیادی دارد. ما كه تنها امیدمان به ظهور حضرت ولیّ عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد و دوست داریم از یاران آن حضرت باشیم، باید سعی كنیم ایشان را با گناهان خود آزرده خاطر نكنیم و به گونه ای زندگی کنیم که قدمی در راه اهداف امام که چیزی به جز برقراری عدالت، فضیلت اخلاقی و کرامت انسانی نمی باشد، برداریم.

پی نوشت:
1- بررسی مسائل كلی امامت، آیة الله ابراهیم امینی.
2- علم امام از دیدگاه احادیث، آیة الله ابراهیم امینی.
3- اصول كافى، جلد اول صفحه 171 (باب عرض الاعمال).
4- تفسیر نمونه، جلد8، ص 126.
5- همان، ج 19، ص 398.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]بی نیازی حقیقی در آرمان شهر مهدوی[/h]

عصر حاضر، عصر رویایی نظام لیبرال دموکراسی و نظام مقدس اسلامی است که یکی در فکر تصاحب همه جانبه جهان و تسلط بر آن و دیگری در اندیشه نجات جامعه بشری از چنگال ظلم ظالمان و استقرار حکومت عدل محور مهدوی است. مهم ترین بُعد این رویایی، بُعد فرهنگی آن است که «سبک زندگی» با دامنه وسیع آن تاثیرگذارترین مولفه در این زمینه است.

رویه ای که هر دو نظام در پیش گرفته اند، تاثیرگذاری بر سبک زندگی انسان ها است. یکی در جهت گسترش فساد و فحشا، و دیگری در جهت تعالی انسان ها و حفظ کرامت آنها. جامعه مهدوی با ویژگی های متعالی آن، الگوی عملی بی نظیری برای جامعه اسلامی است که در نوشتار حاضر به یکی از مولفه های سبک زندگی در آن جامعه می پردازیم.
[h=2]جایگاه قناعت در فرهنگ مهدوی[/h]آرمان شهر مهدوی در لسان روایات دنیایی پر از نعمت و زیبایی و عدالت و آرامش معرفی شده که زیستن در چنان دنیایی را تبدیل به آرزوی هر انسان آزادی خواهی کرده است. سخن از فراوانی نعمت در عصر ظهور بسیار رفته است که مبنی بر خروج تمامی برکات آسمان ها و زمین است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: مهدی به کوفه باز خواهد گشت. آسمان در آن جا ملخ های زرین خواهد بارید و بر اصحابش گنجینه های زمین را از طلا و جواهرات و... تقسیم خواهد کرد.[1]
وعده هایی که در اثر آنها احساس فقر و نداری برای مردم آن جامعه امری ناممکن می نماید. به گونه ای که برای انفاق و احسانِ دارایی یا پرداخت زکات باید ذره بین به دست گرفته و به دنبال نیازمندی بود تا به این وسیله گرهی از کارش گشوده شود.
آنچه در ابتدای امر به ذهن می رسد آن است که این غنا و بی نیازی در اثر کثرت مال و دارایی مردمی است که تحت لوای آخرین حاکم الهی زندگی می کنند. اما لسان روایات، برنامه و استراتژی متفاوتی را برای یک انسان الهی معرفی کرده است.
از نظر بزرگان دینی، غنا و بی نیازی در دنیا فقط و فقط از طریق قناعت و کنترل خواهش های مادی نفس تحقق پذیر است و هر جا افسار نفس رها شده، با خواسته های سیری ناپذیر آن مواجه شده ایم.
متصف شدن به صفت قناعت، روندی است که نیاز به گذر زمان و تلاش و مجاهده دارد و قدم اول در این مسیر آگاهی و شناخت از حقیقت قناعت و مزایای بسیاری است که در سایه آن عاید انسان می شود. شناخت یک امر ارزشی میل حرکت به سمت آن را در انسان زنده می کند که قطعا در اثر تمرین و ممارست رسیدن به آن مقام ممکن خواهد شد​

امام علی علیه السلام می فرماید: کسی که "اندک" قانعش نکند، "مال بسیار" سودش نخواهد بخشید[2].
و یا امام صادق علیه السلام می فرماید: از جمله وحی های آسمانی این بود که اگر برای آدمیزاد دو رودخانه طلا و نقره جریان یابد باز خواهان سومی است.[3]

[h=2]واقعیتِ قناعت[/h]قناعت به چه معناست؟ راضی بودن و بسنده کردن شخص به آنچه در اختیار دارد. خرسندی نفس به آنچه از حداقل روزی قسمت او می شود.[4]
با توجه به عبارت فوق آنچه موجب بی نیازی شخص از اموال دنیا می شود دارایی کثیر او نیست که هرچه داشته هایش بیشتر، خواسته های نفس بیشتر. بلکه این غنای نفس در اثر ملکه ای نفسانی به نام قناعت حاصل می شود که همان راضی بودن به روزی خود و عدم طمع ورزی نسبت به داشته های دیگران است.
در هیچ جای دین سخنی در تایید مصرف گرایی و استفاده بی چون و چرا از ثروت ها به میان نیامده است؛ حتی ثروتمندان جامعه را امانتداران الهی و مسئول در مقابل قشر ضعیف جامعه دانسته است.
اما آنچه امروزه میان مردم رواج یافته تمایل به مصرف و بهره مندی بیشتر از داشته هاست که نمود آن در مراسمات پر زرق و برق ازدواج، جهیزیه های چند ده میلیونی، تجهیزات و لوازم خانگی گران قیمت، اتومبیل های لوکس، سفره های رنگین و... به چشم می آید؛ و افرادی که چنین زندگی هایی دارند انسان های خوشبخت شناخته می شوند در حالی که آرامش در قناعت قرار داده شده اما مردم آن را در ثروت جستجو می کنند. این روند نه تنها نفس سرکش را قانع نمی کند بلکه شعله آتشین زیاده خواهی او را فزون تر خواهد ساخت.
مقام معظم رهبری در این زمینه می فرمایند:

"یکی از عواملی که نمی‌گذارد دست کسانی که توانایی کمک دارند، به یاری فقرا دراز شود، روحیه مصرف‌گرایی و تجمّل در جامعه است. برای جامعه بلای بزرگی است که میل به مصرف، روزبه‌روز در آن زیاد شود و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع تر خوردن، متنوّع تر پوشیدن و دنبال نشانه‌های مُد و هر چیز تازه برای وسایل زندگی و تجمّلات آن رفتن، تشویق شوند. چه ثروت ها و پول هایی که در این راه ها هدر می رود و از مصرف شدن در جایی که موجب رضای خدا و رفع مشکلات جمعی از مردم است، باز می ماند" [5]
در واقع وجه تمایز انسان امروز و انسان جامعه مهدوی، فراوانی نعمت ها نیست هر چند آن در جای خود لازم و مناسب است. انسان تربیت یافته جامعه موعود فردی است که در سایه تکامل عقل به حدی از رشد معنوی رسیده که به حداقل ها قانع می شود و چشم داشتی به دارایی مردم ندارد.
امام علی علیه السلام می فرماید: کسی که عاقل باشد قانع است.[6]
امام صادق علیه السلام می فرماید: یک فرد از شما در جستجوی کسی خواهد شد که از مال خودش به او احسان کند و از زکات مالش به او بدهد، احدی را نخواهد یافت که از او بپذیرد. مردم به آنچه خداوند از راه تفضل به آنان روزی فرموده بی نیاز می شوند.[7]
آرمان شهر مهدوی در لسان روایات دنیایی پر از نعمت و زیبایی و عدالت و آرامش معرفی شده که زیستن در چنان دنیایی را تبدیل به آرزوی هر انسان آزادی خواهی کرده است. سخن از فراوانی نعمت در عصر ظهور بسیار رفته است که مبنی بر خروج تمامی برکات آسمان ها و زمین است​


البته متصف شدن به صفت قناعت، روندی است که نیاز به گذر زمان و تلاش و مجاهده دارد و قدم اول در این مسیر آگاهی و شناخت از حقیقت قناعت و مزایای بسیاری است که در سایه آن عاید انسان می شود. شناخت یک امر ارزشیست که میل حرکت به سمت آن را در انسان زنده می کند که قطعا در اثر تمرین و ممارست رسیدن به آن مقام ممکن خواهد شد.
[h=2]سرمایه های قناعت برای آینده موعود[/h]از جمله مزایایی که در سایه قناعت به دست می آید:
سبک شدن حساب[8]، رضایت و خشنودی خداوند از عمل اندک[9]، عزت[10]، سلامت دین[11]، بهترین کمک برای خودسازی[12]، عدم گرفتاری به حزن و اندوه[13]، زدوده شدن فقر[14]، دست یابی به آسایش و زندگی آسوده و مرفه[15]، خویشتن داری از دست درازی به سوی مردم[16]، توانگری[17].
برای داشتن این سرمایه های گرانقدر که برای حصول هر یک از آنها صرف عمری طولانی لازم است، کافی است افسار نفس سرکش را در اختیار گرفته و قناعت به حداقل ها را به او آموخت تا در دوران ظهور آن امام موعود بتوان جزء یاران صدیق ایشان گشت.
امام صادق علیه السلام راه رسیدن به این ویژگی را این گونه بیان می فرماید: به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگر از خویش منگر؛ زیرا که این کار، تو را به آنچه قسمت تو شده است قانع تر می سازد.[18]

پی نوشت:
[1] مکیال المکارم ج2 ص318
[2] میزان الحکمه ذیل واژه قناعت ح 17294
[3] همان ح 17299
[4] فرهنگ بزرگ سخن ،دکتر حسن انوری ص5591
[5] یانات در خطبه‌های نماز عید فطر15/9/1381
[6] میزان الحکمه ذیل واژه قناعت ح17274
[7] کمال الدین ج 1 ص181
[8] میزان الحکمه ذیل واژه قناعت ح 17278
[9] همان ح17292
[10] همان ح17280
[11] همان ح17286
[12] همان ح17281
[13] همان ح17283
[14] همان ح17287
[15] همان ح17287
[16] همان ح17279
[17] همان ح17263
[18] همان ح17277
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]پاسخ به اساسی ترین نیاز بشر در سایه ظهور[/h]

امکان ندارد نیازی فطرتی در نهاد آدمی وجود داشته باشد اما خداوند بی اجابت آن را رها کند. اصلی ترین نیاز بشر امنیت روحی فکری جسمی است. این نیاز تا کنون بطور کامل بر روی زمین پیاده نشده است اما خداوند وعده آن را در کلام مبارکش داده و نبی او نیز فرموده: در آخرالزمان فردی ظهور می کند که بشر را در بهترین وضعیت قرار می دهد.

[h=2]برهان ضرورت، و پاسخ به نگرانی های آدمی[/h]در ضمیر هر انسانی این سوال بوده که آیا روزی می رسد که از جنگ و ظلم و بی عدالتی خبری نباشد؟ آیا امکان دارد که هیچکس نگران تامین نیازهای مالی خود نباشد و بداند هر آنچه که بخواهد در دسترس او قرار می گیرد؟ آیا آن روز را شاهد خواهد بود که اتحاد و همدلی بین آحاد بشر موج بزند و هیچگونه کینه و حسدی نباشد؟ آیا روزی خواهد آمد که در دستگاه قضاوت، هیچ حقی از کسی زایل نشود؟ آیا ممکن خواهد بود که تمام راهها دارای چنان امنیتی باشند که حتی یک دختر به تنهایی بتواند به مسافرتی طولانی برود و ترس از تعرض نداشته باشد؟ آیا فسادهای اخلاقی مثل دروغ، غیبت، حسادت و طمع برچیده خواهند شد؟ آیا امراض و بیماریها رخت برخواهند بست؟
این سوالات، نگرانی های آدمی است که امنیت و آسایش او را ربوده و گمان می کند که برطرف شدن آنها را به گور خواهد برد اما به این عبارت توجه کنید: "اگر نیاز مشترکی در تمام انسانها وجود دارد پاسخ به آن نیز از طرف خداوند ضروری است" که به آن "برهان ضرورت" می گویند. مانند نوزادی که گرسنه است و نیاز او به صورت شیری مطبوع در سینه مادرش مهیاست و یا وقتی یک جوان در درون خود احساس نیاز به همسر می کند خداوند، زوج یا زوجه ای که بتواند خواسته های او را برطرف کند در میان بندگان خود قرار داده است. البته مسلم است که برای تامین خواسته های بشری باید مثل هر چیز دیگری شرایط آن فراهم شود.
وقتی برترین و اساسی ترین خواسته های انسانی که در همه عرصه های تاریخی دایما به شکل نگرانی و تشویش و اضطراب و دغدغه گریبانگیر آحاد مردم بوده است، توسط شخصی الهی در سطح عموم اجابت شود و هر کس به حقوق الهی و انسانی خودش برسد، احساسی سرشار از غنا و دولتمندی در وجود او موج خواهد زد​

[h=2]اصلی ترین نیاز بشر[/h]از این نیازهای ابتدایی که بگذریم، به نظر می رسد همه انسانها با هر شرایط و ویژگی در تمام عرصه های تاریخی، اساسی ترین نیازشان تامین آسایش روحی و روانی و امنیت فکری، روحی و جسمی بوده است. وقتی برای نوع انسان، اوضاعی ایجاد شود که در آن از هر نظر احساس راحتی کند به دنبال چیز دیگری نخواهد بود. وجود چنین راحتی را در کودکی، زمانی که در آغوش مادر یا پدر بوده تجربه کرده است، در مواقع بروز درد و ترس و اضطراب، آغوش گرم و مهربان آنها، راحتی مطلوبش را به ارمغان آورده و کودک چنان به امنیت رسیده که با خیالی آسوده به خوابی خوش فرو رفته است اما با عبور از کودکی و در سنین بالاتر دایما به دنبال آن گشته و همواره نیافته است.
همه آدمیان در کل تاریخ بشریت در تقاضای عدالتی فراگیر بوده اند که نه تنها خود بلکه شاهد گستردگی آن در سطح جهانی باشند.

[h=2]ادعای برهان ضرورت[/h]برهان ضرورت ادعا دارد که وقتی خداوند، انسان را طوری آفریده که همیشه جویای آرامش باشد، به مقصود خود خواهد رسید و روزی خواهد آمد که برترین نیازهای مشترک در همه انسانها به اجابت مطلوب خود خواهند رسید و مردم روی زمین طعم شیرین امنیت و عدالت فراگیر را خواهند چشید. چنان که در آیه 55 سوره نور وعده آن داده شده است:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنكمُ‏ْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لهُمْ دِینهُمُ الَّذِى ارْتَضىَ‏ لهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنهُّم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنىِ لَا یُشْرِكُونَ بىِ شَیًا وَ مَن كَفَرَ بَعْدَ ذَالِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْفَاسِقُون‏»
«خداوند متعال وعده رسیدن بشر به منتها درجه امن و راحتی را داده است. روزی می آید که حاکمانی صالح با اعمالی از جنس ایمان بر روی زمین حکمرانی خواهند کرد. ایشان دینی را که مایه خوشنودی و رضایت من است پیاده خواهند کرد. و بعد از اینکه خوف و ناامنی سراسر جهان را فرا گرفته است امنیت کامل و فراگیر را پیاده می کنند و سپس تمام جهانیان مومن مرا بدون ذره ای از شرک خواهند پرستید».

[h=2]تحقق وعده خدا[/h]در مورد مجری این وعده، خبرهای زیادی توسط راستگوترین افراد روی زمین که همان معصومین علیهم السلام اند به ما رسیده است.
امام علی بن الحسین (علیهما السلام) در تفسیر آیه مبارکه 55 سوره نور (1) فرمود: "به خدا سوگند! ایشان (مومنان ذکر شده در آیه) شیعیان ما اهل بیت اند که خدا این وعده خود را در حق ایشان به وسیله مردی از ما تحقق می بخشد و او مهدی این امت است. او کسی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره اش فرمود: اگر از دنیا نماند مگر یک روز، خدا آن روز را آن قدر طولانی می کند تا مردی از عترتم قیام کند که همنام من است؛ او زمین را پر از عدل می کند آن چنان که از ظلم و جور آکنده شده باشد." (2)
همچنین، امام صادق علیه السلام نیز فرموده است: این آیه درباره مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب ایشان نازل شده است. (3)
برهان ضرورت ادعا دارد که وقتی خداوند، انسان را طوری آفریده که همیشه جویای آرامش باشد، به مقصود خود خواهد رسید و روزی خواهد آمد که برترین نیازهای مشترک در همه انسانها به اجابت مطلوب خود خواهند رسید و مردم روی زمین طعم شیرین امنیت و عدالت فراگیر را خواهند چشید​

روشن است که چنین جامعه ای تاکنون تشکیل نشده است اما وعده الهی در قرآن و اخبار متواتر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) اطمینانی را در دل می کارد که حاصلش این سخن آرامش بخش است: آن نازنین که نامش مهدی است حتما حتما حتما خواهد آمد و در پی آمدنش روزگار پرعدالت و پرامنیت را در سراسر جهان مستقر خواهد کرد.

[h=2]پیامد قلبی دوران ظهور[/h]وقتی برترین و اساسی ترین خواسته های انسانی که در همه عرصه های تاریخی دایما به شکل نگرانی و تشویش و اضطراب و دغدغه گریبانگیر آحاد مردم بوده است، توسط شخصی الهی در سطح عموم اجابت شود و هر کس به حقوق الهی و انسانی خودش برسد، احساسی سرشار از غنا و دولتمندی در وجود او موج خواهد زد. غنای امنیت، آسایشی مالامال از رضایت الهی، قلب و دلی بی کینه و حسد، و مشحون از محبت و مهربانی و همدلی، و عقلی شکوفا شده بر اثر نوازش آن مرد الهی بر سر.
نتیجه این اوضاع درونی و بیرونی حس قدرشناسی و شکرگزاری تا سر حد اعلای خود است. و روحیه بندگی در انسان به منتها درجه احیاء می شود، آنگاه با تمام ذرات هستی اش خداوند را ستایش و عبادت خواهد کرد و از آن وعده و هدیه ارزشمند الهی که همان وجود پربرکت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، تشکر خواهد کرد و دل سپردگی را بیش از هر زمان دیگری برای خداوند به منصه ظهور خواهد رساند. ان شاء الله.

پی نوشت:
1) خدا به كسانى از شما كه ایمان آورده‏اند و كارهاى شایسته كرده‏اند وعده داد كه در روى زمین جانشین دیگرانشان كند، هم چنان كه مردمى را كه پیش از آنها بودند جانشین دیگران كرد. و دینشان را- كه خود برایشان پسندیده است- استوار سازد. و وحشتشان را به ایمنى بدل كند. مرا مى‏پرستند و هیچ چیزى را با من شریك نمى‏كنند. ..
2) الغیبه نعمانی، ص 240
3) بحارالانوار، ج 51، ص 55، ح 41.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
شادی اصیل در منطق زیبای انتظار

شادی اصیل در منطق زیبای انتظار

[h=1]شادی اصیل در منطق زیبای انتظار[/h]

"انتظار" روایت اشتیاق به زندگی است، شوق رسیدن به زیبایی ها و التزام به خوبی ها که زیر سایه ی صاحب انتظار، امام مهدی علیه السلام، این زیبایی ها و نیکی ها به گونه ای تفسیر می یابد که به زندگی شخص منتظر ،جان تازه ای می بخشد
.

انتظار به معنای صحیح آن، پیوندی ناگسستنی با فطرت آدمی دارد و از آنجا که منطق انتظار، یک منطق هویت بخش و دارای اصالت است، ملزومات آن مانند شادی نیز باید از چنان قوام و اصالتی برخودار باشد که شایستگی زندگی یار امام عصر بودن را داشته باشد.

[h=2]نیاز بشر امروز[/h]شادی مثل هر امر بدیهی دیگر، نیاز طبیعی بشر است که مانند بقیه ی نیازها به دنبال پاسخ به آن می باشد. قرار گرفتن در عصر زندگی بی روح ماشینی که شاید "عصر خستگی ها و شلوغی ها" نام مناسبی برای آن باشد، ضرورت تأمین این نیاز فطری و روحی را بیشتر نمایان می سازد.
شکی نیست که همه ما به طور فطری طالب حالات مطلوب، مطبوع و خوشایند هستیم و شادی همان مطلوب است و بیشتر از تعریف نیاز به تحلیل دارد.[1]
شادی مفهومی کلی است که سیطره ی آن مفاهیمی چون فرح، نشاط، بهجت، سرور، انبساط خاطر، را شامل می شود که با توجه به گستره معنایی که دارد می توان آن را در دو بُعد بررسی نمود که گاهی نیز با یکدیگر، همپوشانی دارند.

[h=2]شادی درونی[/h]احساس خوشایندی که در دنیای درون فرد شکل می گیرد و حس رضایت مندی به او می دهد. نتیجه این رضایت همان شعفی است که جان را به وجد می آورد. بهجت، انبساط خاطر و سرور،دارای چنین معنایی هستند.
در فرهنگ دینی، شادی، همان سرور است، رسیدن به اوصاف پنهانی و قلبی و دست یابی به منفعتی که مصلحت دین و دنیای شخص را تضمین می کند.[2]
شادی همان انبساط درونی است که انسان همواره با رسیدن به مطلوب و برآورده شدن مقصود به طور حضوری آن را در خود احساس و درک می کند و معمولا با تبسم همراه است.[3]
روح کمال طلب انسان به دنبال رسیدن به هر آن چیزی است که موجب انبساط خاطر او با تحقق آرزوها و امیالش شود. در جغرافیای انتظار و یاری امام زمان (عج) این مسرت و بهجت به بالاترین شکل خود تحقق می یابد و شادی و شادکامی جزء جدایی ناپذیر از زندگی منتظران امام عصر (عج) است​

عوامل شادی درونی در زندگی مهدوی
این گروه از عوامل مربوط به احیای ارزش ها ست که نتیجه آن، آرامش توأم با شادمانی است .
1. تجربه های معنوی روزانه: شعفی که در تجارب معنوی ایجاد می شود غیر قابل توصیف ترین هیجان های مثبت است که جان انسان را شیرین می کند.
راه یابی به حریم با عظمت امام عصر (عج) ایجاب می کند که اعمال عبادی مستمری در برنامه ی روزانه منتظر وجود داشته باشد تا روح او را به چنان زلالی برساند که تحمل پیوند با روح و جان عالم خلقت، یعنی امام عصر (عج) را داشته باشد.
از آنجا که ماهیت تکالیف دینی با نظام آفرینش همسو است و این همراهی را می توان در کشفیات علمی یافت، دریافت هایی که حقیقت دینداری را شیرین تر و گواراتر می کند. در این راستا، گریزی بر رابطه نماز و سحرخیزی در دایره دانش پزشکی می زنیم.
فرایند های جسمی و روانی انسان ارتباط تنگاتنگ با تغییرات ناقل های عصبی دارد. ناقل های عصبی مواد شیمیایی بسیار ریزی هستند که هر گونه تغییری در آن ها موجب تحولی در جسم و روان می شود. "دوپامین" یکی از این ناقل هاست که منجر به ایجاد شادی در انسان می شود و کاهش آن ایجاد ناراحتی و نومیدی در فرد می کند، که در صورت خوابیدن فرد در ابتدای شب و سحر خیزی، مقدار لازم دوپامین ترشح، و شادی مورد نیاز تامین می شود. از دیگر مواد شیمیایی داخل بدن كه به طور غیر ارادی سبب شادی انسان می شود و به او شعف و نشئه بی نظیر می بخشد، ماده ای به نام "كورتیزول" است كه میزان آن در داخل بدن انسان در ساعات سحرگاهی به شدت افزایش می یابد و در صورت بیداری در این ساعات، خوشی سرمست كننده ای نصیب او می شود كه بی شك در تمام طول روز تاثیرگذار است.
در دیدگاه معنویت گرای اسلام و به خصوص جهان بینی مبتنی بر اختیار شیعه، انسان می تواند خود، رأسا و مقتدرانه در برقراری عدل در وجود خود ( با ایجاد تعادل ناقل های عصبی ) یعنی زدودن انحرافات از زندگی خود، قیام كند و بدون از دست دادن فرصت، صفات نامطلوب را با ملاك ارزش گذاری دین، یك به یك، از سر راهش بردارد و به آرامش ابدی، نائل شود. دین به انسان ابزارهای توانمندی مثل نماز و دعابخشیده است که تعادل ناقل های عصبی را به بهترین و مطلوب ترین شكل ممكن دربدن انسان، برقرار می سازند .[4]

بنابراین علت تاکید متون دینی بر بیداری صبحگاهی مشخص می شود، در زندگی مهدوی نماز به طور کلی و خصوصا نماز امام زمان (عج) می تواند به عنوان واكسن پیشگیری و درمان افسردگی به شمار آید.
2. پرهیز از گناه: برای شخصی که وجودش وابستگی با امام عصر (عج) پیدا کرده بگونه ای که امام را مالک بر جسم و جان خویش می بیند، به خوبی این درک ایجاد شده است که گناه، باعث رنجش امام و مانعی برای ظهور ایشان خواهد بود.بنابراین با پرهیزکاری، وجود امام را خرسند می سازد که این رضایت و خشنودی در وجود خود او نیز جاری می شود.
3. تقویت حسّ دیگردوستی: دیگرخواهی با توجه به اهداف حکومت جهانی امام عصر (عج) از ویژگی های شخص منتطر است. که از نمودهای آن می توان به دعای عهد اشاره نمود که منتظر حضرت، هر صبح در عهدی تازه، فارغ از مکان و زمان به نیابت از مومنین عالم به حضرتش درود و صلوات می فرستد و دامنه نیک خواهی را به اندازه عالم امکان، وسعت می دهد.
4. توانمندی در تعریف هدفی والا: رسیدن به کمال بندگی همانطور که آیه شریفه اذعان دارد :
" و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون"[5] .منتظر امام زمان عج زندگی را فرصتی برای دست یابی به سعادت می داند و لحظه های عمر خویش را برای رسیدن به این ابتهاج ابدی سرمایه گذاری می کند.
5. توانمندی در خودیابی: خود آگاهی و یافتن جایگاه وجودی خود در عالم خلقت از مبانی مهم انسان شناسی است.
اینکه چه سطح از عوامل شادی آفرین می تواند باعث اغنای فرد منتظر شود، رشد فکری و عظمت روح او را نشان می دهد.

[h=2]شادی بیرونی[/h]این بخش از شادی ها در ظاهر فرد بروز می کند و انفعالاتی است که دیگران نیز به وضوح بازتاب آن را می بینند، مانند رفتارهای مبین شادی.
عوامل شادی بیرونی در زندگی مهدوی
1. کار، فعالیت، ورزش: انتظار با پویایی گره خورده است و تنبلی و کسالت با منتظر بودن قابل جمع نیست،
از مشخصه های یاران امام منتظَر، برخورداری از قدرت و توان جسمی مناسب است.
امام صادق علیه السلام درباره ی آمادگی جسمانی یاران امام زمان (عج) می فرمایند: هر کدام از یاران مهدی (عج) دارای قدرت 40 مرد هستند، دل های آنان از پاره های پولاد محکم تر است. [6]
انتظار به معنای صحیح آن، پیوندی ناگسستنی با فطرت آدمی دارد و از آنجا که منطق انتظار، یک منطق هویت بخش و دارای اصالت است، ملزومات آن مانند شادی نیز باید از چنان قوام و اصالتی برخودار باشد که شایستگی زندگی یار امام عصر بودن را داشته باشد​

2. مسافرت: اسلام برای مسائل عینی و حسی و تاثیر آن در تربیت اهمیت زیادی قائل است از جمله ی آن ها مسافرت است که ره آورد دور شدن از محیط محدود زندگی، بهره مندی از جاذبه های سفر و اندوخته هایی است که از تجربیات فرهنگ های متفاوت و زیبایی بین ظیر طبیعت ایجاد می شود و فشارهای روانی که در اثر تکرار ها و عادت های زندگی بوجود آمده، را از بین می برد یا تاثیر منفی آن را کم می نماید. بدین ترتیب باعث بالارفتن حسن تدبیر و تصمیم گیری شده، احساس رضایت مندی ، در فرد افزایش می دهد.
3. استعمال بوی خوش: استفاده از بوی خوش سیره معصومین علیهم السلام بوده و تاکید زیادی بر آن داشته اند. ایجاد احساس خوشایند و تاثیر مثبت بر جسم از جمله ی فوائد استفاده از بوی خوش است. بوی خوش قلب را محکم می کند و بر توان می افزاید.[7]
4. آراستگی ظاهر: آراستگی از جمله شاخصه هایی است که شخصیت فرد منتظر را می سازد و نشانه ی دینداری شمرده شده و دارای آثاز وضعی است. جامه ی پاکیزه، غم و اندوه را از بین می برد.[8]
به هر حال، روح کمال طلب انسان به دنبال رسیدن به هر آن چیزی است که موجب انبساط خاطر او با تحقق آرزوها و امیالش شود. در جغرافیای انتظار و یاری امام زمان (عج) این مسرت و بهجت به بالاترین شکل خود تحقق می یابد و شادی و شادکامی جزء جدایی ناپذیر از زندگی منتظران امام عصر (عج) است اما از آنجایی که هر شادی نیاز به امنیت دارد، به جدیت از حریم شادی های زندگی اش مراقبت می کند تا حریم آن با گناه آلوده نشود و رضایت و رضوان خدای سبحان و خشنودی حضرت مهدی (عج)، را کسب نماید زیرا این رضایت در جسم و جان او نیز جریان خواهد یافت.

پی نوشت:
1- مصباح یزدی،محمد تقی، شادی و غم در قرآن، نشریه معرفت، شماره 84
2- کمیلی، مهدی، شادی نشاط جوانی اسلام،ص 13، قم، زمزم هدایت
3- همان، ص 13
4- ملک محمدی، مجید، چهل نکته پزشکی پیرامون نماز
5- ذاریات/56
6- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار ، ج 52، ص 327
7- کلینی ، اصول کافی، جلد 6، صفحه 510، حدیث 3
8- حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ص
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]بهترین راه، برترین انتظار[/h]

برترین شکل انتظار آن است که با جان منتظِر آمیخته گردد و سراسر هستی او را فراگیرد و وی را از سهو و نسیان به حضور و ذکر و از ظلمات وهم به نور عقل بازگرداند؛ بدان سان که قلب را در اختیار کسی قرار دهد که آن را به اذن خدا و براساس (یَهدونَ بِاَمرِنا) (1) متحول سازد. چنین منتظِری عالم را در کام خود شیرین می‏یابد و هیچ حادثه‏ای توان قبضه کردن چنان قلبی را نخواهد داشت و این نه فقط در آخرت بلکه در دنیا هم چنین است: (اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لاخَوف عَلَیهِم ولاهُم یَحزَنون).(2)
بهترین راه نیل به چنان مقام آن است که انسان مترصد امر غیب باشد، تا اگر نسیمی وزید و پرده عالم شهادت را کنار زد، بتواند نظری به پس پرده بیندازد.
اولیای الهی، خود پرده غیب را کنار می‏زنند و ما را از پس آن آگاه می‏سازند، آن‏چنان که ائمه(علیهم‌السلام) چنین بودند؛ اما بار یافتن به چنین بارگاهی برای ما که بی دست و پا هستیم شدنی نیست. تنها می‏توانیم چشمانی باز داشته باشیم و هرگز به خواب غفلت نرویم و از مقابل پرده کناره نگیریم، تا اگر نسیمی وزید و پرده کنار رفت، گوشه‏ای از ماوراء این پرده برایمان آشکار شود:إنّ لربکم فی أیام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها.(3)

[h=2]آثار انتظار[/h]1/ امید به آینده
انتظار ظهور ولی عصر(عج) آثار و نتایج فراوان فردی و اجتماعی دارد. امید به آینده‏ای روشن که سهم بزرگی در حرکت‏ها، کوشش‏ها و تلاش‏های فردی و اجتماعی دارد، یکی از این آثار شمرده می‏شود و چه بسا یکی از جهات تأکید و توصیه انتظار در لسان عترت طاهرین(علیهم‌السلام) لحاظ همین فایده بوده است؛ آن‏گونه که امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام) انتظار فرج را محبوب خدای سبحان دانسته و امید به رحمت خدا را از آثار آن معرفی می‏کند: انتظروا الفرج و لاتیأسوا من روح الله، فانّ أحبّ الأعمال إلی الله (عزّ وجلّ) انتظار الفرج (4)و حضرت سید الساجدین(علیه‌السلام)، انتظار فرج را از بزرگ‏ترین گشایش‏ها می‏شمارد: انتظار الفرج من أعظم العمل. (5)
آن که منتظر راستین امام عصر(عج) است، بر اثر تخلق به اخلاق الهی گرد حرام نمی‏گردد و جانش به گَرد معصیت غبار نمی‏گیرد و می‏کوشد در انجام دادن واجب و دوری از معصیت که در رأس آموزش‏های فرعی اسلام است، قصور و تقصیر روا ندارد. واجبات را عمل و از حرام‏ها دوری کند و فراخور توان خویش به انجام دادن مستحب و ترک مکروه نیز اهتمام ورزد؛ و چون چنین کند، مطلوب مولای خویش را به انجام رسانیده و مستحق عنایت خاص و نگاه تشریفی امام خویش و سایر عترت طاهره(علیهم‌السلام) خواهد شد​

2/ اصلاحگرایی در عرصه‏های فردی و اجتماعی
آن که باور دارد که هیچ تلاشی برای اصلاح امور در غیبت ولی خدا ثمربخش نیست، هرگز برای مبارزه با طاغوتیان و مقاومت در برابر دشواری‏ها انگیزه‏ای نخواهد داشت؛ امّا آنان که دل به انتظار راستین سپرده و قلبی مملو از امید به ظهور امامشان دارند و می‏دانند که دیر یا زود صالحان، حاکمان زمین خواهند بود و حق به صاحبانش بازمی‏گردد و با محو ستم و بیداد امر جامعه اصلاح و سامان می‏پذیرد، برای رسیدن به چنین جامعه‏ای خویشتن را اصلاح خواهند کرد و در اصلاح جامعه خود نیز می‏کوشند، تا زمینه ایجاد و تشکیل آن دولت کریمه را فراهم آورند.
بر همین اساس، آن که منتظر راستین مصلح جهانی است، هم صالح است و هم مصلح. چنین کسی با اقتدا به دعای مولای خویش از خدای سبحان چنین می‏خواهد: اللّهمّ! إنّا نرغب إلیک فی دولة کریمة، تعزّ بها الإسلام و أهله و تذلّ به النفاق و أهله و تجعلنا فیها من الدعاة إلی طاعتک و القادة إلی سبیلک.(6)
این همان معنای بلندی است که امام معصوم(علیه‌السلام) بدان اشاره و در بیان وظیفه شیعیان در عصر غیبت می‏فرماید: علیکم بالدعاء و انتظار الفرج! (7)چرا که اگر دعا ناظر به جنبه فردی و خودسازی تنها باشد، انتظار فرج قطعاً ناظر به هر دو جنبه فردی و اجتماعی یا به سخن دیگر، خودسازی و دیگرسازی است.
3/ تلاش، پویایی و پیشرفت در تمام عرصه‏ها
آن که منتظر راستین حجت خداست، هماره در تلاش و تکاپوست تا فرهنگ ناب مهدوی از علم به عین آید و از گوش به آغوش، از این روست که هر متخصص فن‏آوری که در مکتب انتظار آموخته گردیده است، در ارائه صحیح تخصّص متعهدانه، هیچ قصوری روا نمی‏دارد.
اگر امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: لیعدنّ أحدکم لخروج القائم و لو سهماً…(8)یعنی منتظر ظهور آن حضرت حتی یک تیر هم که شد، آماده کند… صبغه تمثیل دارد نه تعیین، زیرا متخصص نظامی، آمادگی رزمی وظیفه اوست و کارشناس اقتصادی، رسالتش تلاش برای حلّ تورم، رفع بیکاری، تعدیل تقاضا و عرضه، تقلیل فاصله رنج‏آور طبقاتی و تعطیل اسراف و اتراف و ترفّه است و مجتهد فقهی یا حقوقی یا سیاسی، عهده‏دار جهل‏زدایی و ایستادگی در برابر هجوم فرهنگی و در نهایت، تبیین و تعلیل و حمایت عالمانه از مبانی اعتقادی است.
4/ تخلق به فضائل نفسانی
آن که به راستی امام خویش را موجود می‏داند و او را مظهر (هُوَ بِکُلِّ شی‏ءٍ عَلیم)(9)، (هُوَ السَّمیعُ البَصیر)(10) و (هُوَ عَلی کُلِّ شی‏ءٍ شَهید)(11) می‏شناسد، هماره خویش را در محضر خلیفه الهی و امام معصوم خود می‏داند، همان‏گونه که حضور خدای والا را در مرتبه‏ای بالاتر ادراک می‏کند و آن‏گاه بر اساس آموزه‏های اساسی قرآن در محضر خدای سبحان و خلیفه او حیا پیشه می‏کند و از درون و برون، خود را در مشهد حق و امام خویش دیده، و از زشتی‏ها و معاصی دوری می‏کند و چنین انتظاری موجب تنزیه روح او شده، قلبش را نورانی می‏سازد.


5/ آمادگی برای ظهور
مجموعه آثار تحرک‏آفرین، امیدبخش و اصلاحگر انتظار راستین، منتظر صادق را بدان سوی رهنمون می‏شود که چون وقت ظهور ناپیداست، می‏باید همواره واجد شرایط و لوازم ظهور مهدی موجود موعود(عج) باشد و همین آمادگی و پرهیز از تسویف و تأخیر، در اصلاح فرد یا جامعه، در بارور شدن فکر فردی و عقل جمعی سهم بسزایی خواهد داشت.
6/ استحقاق نگاه تشریفی اهل بیت(علیهم‌السلام)
آن که منتظر راستین امام عصر(عج) است، بر اثر تخلق به اخلاق الهی گرد حرام نمی‏گردد و جانش به گَرد معصیت غبار نمی‏گیرد و می‏کوشد در انجام دادن واجب و دوری از معصیت که در رأس آموزش‏های فرعی اسلام است، قصور و تقصیر روا ندارد. واجبات را عمل و از حرام‏ها دوری کند و فراخور توان خویش به انجام دادن مستحب و ترک مکروه نیز اهتمام ورزد؛ و چون چنین کند، مطلوب مولای خویش را به انجام رسانیده و مستحق عنایت خاص و نگاه تشریفی امام خویش و سایر عترت طاهره(علیهم‌السلام) خواهد شد.
7/ شکوفاسازی اندیشه‏ها
اثاره دفائن عقول و شکوفایی گنج‏های اندیشه انسان‏ها از برترین برنامه‏های وجود مبارک امام عصر(عج) است، همان‏گونه که در بسیاری از روایاتِ ظهور حضرتش به اوج گرفتن سطح آگاهی در عصر ظهور تصریح شده است.(12)
سیر طبیعی علوم از سویی و کوشش بی‏وقفه علما و صاحبان عقل و دانش و فرهنگ از سویی دیگر، سبب گسترش مباحث و معارف علمی و زمینه رشد فکر و شکوفایی اندیشه را فراهم می‏آورد. این حرکت و جنبش علمی که با تألیف کتاب یا سایر دستاوردهای علمی و فکری و به دست علما که سربازان واقعی و منتظران حقیقی امام عصر(عج) اند به وجود می‏آید، فتنه‏های برخاسته از خواسته‏های نفسانی برای خاموش کردن چراغ عقل را ناکام می‏گذارد و سبب تعالی اندیشه و دانش خواهد گشت.
اولیای الهی، خود پرده غیب را کنار می‏زنند و ما را از پس آن آگاه می‏سازند، آن‏چنان که ائمه(علیهم‌السلام) چنین بودند؛ اما بار یافتن به چنین بارگاهی برای ما که بی دست و پا هستیم شدنی نیست. تنها می‏توانیم چشمانی باز داشته باشیم و هرگز به خواب غفلت نرویم و از مقابل پرده کناره نگیریم، تا اگر نسیمی وزید و پرده کنار رفت، گوشه‏ای از ماوراء این پرده برایمان آشکار شود: إنّ لربکم فی أیام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها​

8/ باریابی به مقام اعتماد
انسان منتظر که در پرتو یقین به حضور ذات اقدس الهی و ادراک محضر امام عصر خویش در میدان جهاد اوسط و اکبر به مبارزه با شیطان درون و بیرون قیام می‏کند، می‏تواند تا بدان پایه اوج گیرد که امام معصوم به منظور تجلیل از او و تشویق سایر صحابه به پژوهشگری و پرهیزکاری سخن او را در اثنای قول خویش یادآور می‏شود و از او سخن نقل کند، همان‏طور که امام باقر(علیه‌السلام) میان شاگردانش به سخنی از ابوذر استناد فرمودند: «عن أبی بصیر قال: سمعت أبا جعفر(علیه‌السلام) یقول: کان فی خطبة أبی‏ذر»….(13) گرچه ابوذر با همه جلالت شأنش معصوم نیست تا سخنش چونان کلام معصوم(علیه‌السلام) حجت باشد، چون معصوم(علیه‌السلام) سخن او را نقل فرموده است، روشن می‏شود که بر سخن او صحه گذارده است.
هر چند ولی معصوم به نقل قول از غیر معصوم نیاز ندارد، با چنین کاری، الگوسازی می‏کند و می‏آموزاند که انسان بر اثر مجاهده با نفس و ادراک حضور خدای سبحان و ولی الله عصر خویش می‏تواند تا بدان پایه اوج گیرد که مورد اعتماد امام(علیه‌السلام) باشد، به گونه‏ای که امام معصوم از او نقل قول کند.
9/ ورود به جایگاه رفیع «منّا اهل البیت»(14)
مقام والای عترت طاهره که همان «مقام محمود عند الله»(15) است، از بالاترین مراتب تقرب به خدای سبحان و آرزوی هر مؤمن صاحب معرفتی است. گرچه استقرار در این مقام یعنی در رتبه عترت طاهره(علیهم‌السلام) میسور و مقدور افراد عادی نیست، از آنجا که هر حقیقت موجودی مراتب فراوانی دارد، ورود به چنین جایگاهی بر حسب مرتبه وجودی هر سالک صادقی، میسور و مقدور است.
چه بسا منتظران صالح و صادق حجت منتظر(عج) که خویش را در عرصه جهاد اوسط و اکبر پرورده و به بارگاه قبول اهل بیت(علیهم‌السلام) باریافته‏اند و مشمول نظره رحیمیه آنان گشتند و مس وجودشان بر اثر نگاه کیمیایی عترت طاهره گرانبها شده است، درخور مرتبه وجودی‏شان به مقام محمود اهل بیت باریابند و مدال «منّا أهل البیت» را بر گردن آویزند، همان‏گونه که بزرگانی نظیر « فضّه خادمهٍّ، ابوذر، سلمان»، و… به لطف ارتباط راستین با ولی زمانشان بدین بارگاه بار یافته و بدان افتخار مفتخر شدند.
فضه (رحمها الله) خادمه خانه نورانی علوی و فاطمی است که روزگاری مس وجودی داشت؛ ولی به برکت وجود کیمیااثر خاندان عترت، طلایش گردانید و تا مقامی بار یافت که در فضیلت (ویُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینًا ویَتیمًا واَسیرا)(16) با موالیانش شرکت جست و به افتخار «منّا اهل البیت» رسید.

پاورقی:
1 ـ سوره انبیاء، آیه 73/
2 ـ سوره یونس، آیه 62/
3 ـ عوالی اللآلی، ج4، ص 118؛ بحار الانوار، ج 68، ص 221/
4 ـ الخصال، ص616/
5 ـ کمال الدین، ج1، ص 437/
6 ـ الکافی، ج3، ص424/
7 ـ مهج الدعوات، ص332/
8 ـ الغیبه، نعمانی، ص320/
9 ـ سوره بقره، آیه 29/
10 ـ سوره اسراء، آیه 1/
11 ـ سوره سبá آیه 47/
12 ـ عن أبی جعفر(علیه‌السلام) قال: إذا قام قائمنا وضع الله یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به أحلامهم (الکافی، ج1، ص 25)؛ قال أبو عبدالله(علیه‌السلام): العلم سبعة و عشرون جزءاً فجمیع ما جاءت به الرسل جزءان لم یعرف الناس حتّی الیوم غیر الحرفین فإذا قام القائم أخرج الخمس و العشرین حرفاً فبثّها فی الناس و ضمّ إلیها الحرفین حتّی یبثّها سبعة و عشرین حرفاً (منتخب الانوار، ص 201؛ ر.ک: بحار الانوار، ج52، ص 336).
13 ـ المحاسن، ج1، ص357؛ بحار الانوار، ج2، ص52 ـ 51/
14 ـ الکافی، ج1، ص 181/
15 ـ کامل الزیارات، ص177/
16 ـ سوره انسان، آیه 8/
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]جامعه منتظر، و بیماریِ خطرناک «بی تفاوتی»![/h]

یکی از وظایف مهم مردم در عصر غیبت کبری، داشتن روحیه اصلاح گری در سطح جامعه است. هر فردی باید در برابر آحاد مردم (جامعه اسلامی) احساس مسئولیت کرده و در راه اصلاح و ساختن افراد تلاش نماید. تا جامعه و افراد آن آماده پذیرش حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شوند. خداوند در قرآن می فرماید: :”‌ وَ لَوْ لَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْض”‌ (1) ؛ اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعا زمین تباه می گردید. بنابراین در صورتی که منتظران به دنبال اصلاح جامعه نباشند، فساد فراگیر شده و آمادگی جامعه برای ظهور به تاخیر می افتد.

اصلاح جامعه از راه امر به معروف و نهی از منکر تحقق می یابد. و قانون امر به معروف و نهی از منکر در متون اسلامی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است.(2)
امام سجاد علیه السّلام در روایتی یکی از ویژگی های مهم منتظران را امر به معروف و نهی از منکر می داند: «غیبت به وسیله دوازدهمى از جانشینان رسول خدا و امامان بعد از او ممتد مى‏شود... مردم زمان او كه معتقد به امامت وى می باشند و منتظر ظهور او هستند، از مردم تمام زمانها بهترند، زیرا خداوند عقل و فهمى به آنها داده كه غیبت در نزد آنها حكم مشاهده را دارد! خداوند آنها را در آن زمان مثل كسانى می داند كه با شمشیر در پیش روى پیغمبر صلی الله علیه و آله (علیه دشمنان دین) پیكار كرده‏اند، آنها مخلصان حقیقى و شیعیان راستگوى ما هستند كه مردم را بطور آشكار و نهان به دین خدا می خوانند.(3) »
در صورتی که منتظران به دنبال اصلاح جامعه نباشند، فساد فراگیر شده و آمادگی جامعه برای ظهور به تاخیر می افتد​

[h=2]بی تفاوت که باشیم...[/h]در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله در باب امر به معروف و نهی از منکر این مضمون آمده است که وقتی گروهی سوار کَشتی شوند، اگر یکی از مسافران شروع به سوراخ کردن کف کشتی کند و بقیه بی‌تفاوت باشند، در این صورت آب دریا وقتی بیاید داخل کشتی، فقط آن یک نفر را غرق نمی‌کند، بلکه همه اهل کشتی را درخود می‌ کِشد. همچنین حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌فرمایند:
«ان اللَّه عزوجل لا یعذب العامة بعمل الخاصة حتى یروا المنكر بین ظهرانیهم و هم قادرون على ان ینكروه فاذا فعلوا ذلك عذب اللَّه الخاصة و العامة؛ خداوند عزّ و جلّ هرگز عموم را به خاطر عمل گروهی خاص مجازات نمی‌کند مگر آن زمان که منکرات در میان آن‌ها آشکار گردد و توانایی بر انکار آن داشته باشند در عین حال سکوت کنند در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد.»(4)
در متون اسلامی بارها عواقب بی تفاوتی به امور جامعه و دستورات الهی گوشزد شده است. حضرت علی علیه السلام می فرماید:

اگر شما به واسطه تلخى حق از آن روى نتابید و خود را خوار نكنید و در نكوهش باطل سستى نشان ندهید، آن‌ها كه در شجاعت به پایه شما نمی‌رسند، بر شما دلیر نمی‌شوند و اقویا بر شما مسلط نمى‏گردند و پیروى حق را ترك نمى‏كنند و اهل طاعت را از میان‏ نخواهند برد. ولى افسوس كه [دوباره] مانند بنى‌اسرائیل عهد موسى علیه‏السّلام در كار خود حیران و سرگردان می‌شوید! سوگند یاد می‌كنم كه تحیر شما بعد از من به مراتب بیش از حیرت و سرگردانى بنى‌اسرائیل خواهد بود.(5)
بنابراین یکی از ثمرات شوم ترک امر به معروف و نهی از منکر آن است که اشرار بر مومنان مسلط می شوند و در صدد نابودی ایشان بر می آیند. همچنین در این زمینه امام رضا علیه السلام می فرماید:
ناگزیر هستید امر به معروف و نهی از منکر کنید و الا بَدان بر شما مسلط می شوند. پس خوبانتان می خوانند و اجابت نمی شوند.(6)

[h=2]چرا بی تفاوتیم؟[/h]با توجه به تاکید اسلام به امر به معروف و نهی از منکر، سکوت و بی تفاوتی در این زمینه نکوهش شده است. امام باقر علیه السلام می فرماید:
اجتماعی که اصرار بر رعایت ارزش ها و هنجار های دینی و جلوگیری از نابهنجاری ها (امر به معروف و نهی از منکر) را عیب و نقص بدانند، اجتماع بدی است. (بد جامعه ای است)(7)
وقتی گروهی سوار کَشتی شوند، اگر یکی از مسافران شروع به سوراخ کردن کف کشتی کند و بقیه بی‌تفاوت باشند، در این صورت آب دریا وقتی بیاید داخل کشتی، فقط آن یک نفر را غرق نمی‌کند، بلکه همه اهل کشتی را درخود می‌ کِشد​

پس چگونه ممکن است که چنین اجتماعی در جهت کسب آمادگی برای پذیرش مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه قدم بردارد؟!
در ذیل برخی انگیزه هایی را که در روایات برای ترک امر به معروف و نهی از منکر برشمرده اند می آوریم (8):
1. در قیامت خداوند از شخصی که در دنیا امر به معروف و نهی از منکر نمی کرد، درباره اش سۆال می کند و او جواب می دهد خدایا ! ترسیدم و خداوند جواب می دهد: من سزاوارتر بودم که بترسی.
2. در وسائل الشیعه آمده است: خداوند، سکوت در برابر بدی ها را بر دانشمندان و مروجان دینی یهود و نصاری عیب و ننگ شمرد. زیرا آنان با این که بدی ها و فساد را از ظالمان می دیدند، نسبت به آن بی تفاوت بودند. و این به خاطر میل و رغبت مربیان دینی به هدایایی بود که از ستمگران به آن ها می رسید. بنابراین انگیزه دیگر می تواند طمع و دنیاپرستی باشد.(9)
همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: خوشا به حال کسی که زمان حضرت مهدی - علیه السلام- را درک کند، در حالی که از اقتدا کنندگان به آن حضرت باشد قبل از قیام.(10) بنابراین منتظران واقعی در جهت اقتدا به مولا و صاحب زمانشان امر به معروف و نهی از منکر می کنند و نسبت به گسترش دین الهی در همه جوانب و زمینه هایش کوتاهی نمی کنند، حتی اگر در حد نصیحت برادر دینی خود باشد. تا جامعه انسانی برای پذیرش آن رهبر آسمانی آمادگی پیدا کند.

پی نوشت:
1) سوره بقره، آیه 251.
2) وظایف منتظران در عصر غیبت، حسین الهی نژاد، مجله مبلغان.
3) مهدى موعود (ترجمه بحار الأنوار)، ص: 893.
4) مکارم، تفسیر نمونه، ج 7، ص 131.
5) مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص123.
6) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 118.
7) همان، ص 117.
8) ر.ک: محمد صادق ربانی، بررسی کارکرد های اجتماعی انتظار حضرت مهدی (عج) در ایران معاصر، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
9) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 130.
10) مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 130.
 

Similar threads

بالا