حسين امانت

آلوین

عضو جدید
کاربر ممتاز


در سال ۱۹۶۶ حسین امانت دانشجوی ۲۴ ساله دانشگاه تهران با شرکت در یک رقابت ملی شروع زندگی حرفه ای خود را پایه ریزی کرد. قرار بود در این رقابت طراحان یک نماد ملی ایرانی و اسلامی را که نشان از ایرانی مدرن داشته باشد طراحی کنند.
حسین امانت با طرح خود که همان میدان بزرگ آزادی بود به معماری ایران سلامی دوباره کرد و توانست خود را دز آغاز جوانی به معماری با مقیاس جهانی تبدیل کند.
طرحهای برجسته حسین امانت در دیگر کشورها نظیر چین-آمریکا-کانادا مورد استقبال قرار گرفته و به مرحله اجرا رسیده اند. طرح های حسین امانت را بیشتر به دلیل پیوند معماری کلاسیک غربی با روح معماری شرقی می شناسند. تزئین ساختمان با استفاده از سنگ از دیگر مشخصه های معماری آقای حسین امانت می باشد.
در حال حاظر آقای امانت در دفتر کارش در کانادا مشغول به کار در طرح ها و پروژه های بین المللی خود است. وی از سال ۱۹۸۰ به عنوان یک شهروند کانادایی در کانادا زندگی می کند.

زیباترین شاهکار معماری تهران
میدان آزادی از بزرگترین میدان‌های تهران است که برج آزادی با ارتفاع چهل و هشت متر، نماد تهران در آن قرار دارد.
برج آزادی یا شهیاد در زمان سلطنت محمد رضا شاه پهلوی به عنوان نماد پایتخت ساخته شد.

«توی این غول سفید، چی دارد می‌گذرد»؟ این سؤالی است که هربار موقع گذشتن از میدان آزادی، ذهن آدم‌ها را قلقلک می‌دهد.
هرچه باشد، دست‌کم سالی یک‌بار می‌آید جلوی چشم‌مان و یک روز خاص، می‌رود توی بورس اخبار، عکس‌ها و فیلم‌ها. میدان 37 ساله آزادی با آن برج معروفش، بخشی از خاطره مشترک همه ماست؛ یک جورهایی هم نماد تهران محسوب می‌شود و چشم میهمانان خارجی تهران را روی خودش قفل می‌کند؛ هرچند الان هووی بلندقامت و سرسختی به نام «برج میلاد» سر «برج آزادی» آورده‌اند اما «آزادی» هنوز هم برای خودش پادشاهی می‌کند؛ به‌ویژه در روز 22 بهمن که پر می‌شود از آدم‌هایی که می‌آیند تا خاطره خوب یک روز خوب را دوباره زنده کنند. چند روز مانده به 22بهمن امسال، رفتیم و دل و روده برج آزادی را درآوردیم تا بدانید آن داخل، چه دنیای جذابی وجود دارد؛ حتی جذاب‌تر از نگاه‌کردن به خود این غول سفید.
«یک غافلگیری مرموز»؛ تکیه کلام راهنمای بازدیدکنندگان برج، همین است. حالا دیگر برای «سمنانی» و همکاران‌اش عادی شده است که روزی چندبار نگاه‌های متعجب بازدیدکنندگان از برج را ببینند و برای توصیفش این جمله را بگویند؛ به‌ویژه حالا که هم مرحله اول بهسازی برج تمام شده و هم تمام قسمت‌های دیدنی برج فعال شده است. اداره‌اش را هم سپرده‌اند به 2 تا مجموعه مستقل. بالا برای شهرداری و پایین برای بنیاد رودکی.


غول سفیدی که فراموش نشد
4 سال پیش، مسئولیت راه‌اندازی و نگهداری فضای داخلی برج آزادی به‌عهده بنیاد رودکی گذاشته شد. برای همین هم یک مرکز درست کردند به نام «مرکز فرهنگی- هنری انقلاب اسلامی» که جایش را هم همان پایین برج تعیین کردند تا دستی به سر و روی موزه‌ها و مجموعه فراموش‌شده زیر برج بکشند؛ مجموعه‌ای که مدت‌ها بود داشت خاک می‌خورد. حالا اما همه برج دیدنی شده است.
«همراه» - مدیر مجموعه فرهنگی، هنری انقلاب اسلامی- می‌گوید: «بنا و ساختمان برج، طوری است که معماری تمام دوران تاریخ کشورمان از زمان باستان تا دوره اسلامی را در طراحی خود دارد و همین، شاید جالب‌ترین نکته‌ای باشد که ناخودآگاه، توجه هر بیننده‌ای را جلب می‌کند. از قوس بیضی‌شکل برج- که نمادی از طاق کسری است- گرفته تا نمونه‌هایی از معماری‌های دوره صفوی با کاشی‌کاری فیروزه‌ای‌شان؛ حتی شیارهای بالای برج که نمادی از بادگیرهای یزد است را هم می‌شود بالای برج دید. همه اینها در کنار بتون و نمادهای معماری مدرن، باعث می‌شود که حتی نمای برج هم چشم‌نواز باشد».

سفر به اعماق آزادی
اولین جایی که برای بازدید درنظر گرفته شده، پله‌های ورودی طبقه پایین است؛ جایی که بتوانید از آن پایین، چشمتان را به برج بیندازید و صحبت‌های راهنما را بشنوید. چند کلامی برایتان از سابقه ساخت برج می‌گوید و قدری هم از مشخصات آماری‌اش. مثل اینکه توی ساختن برج از 25 هزار قطعه سنگ- آن هم در 15هزار شکل مختلف- استفاده کرده‌اند. هرکدام از لنگه‌های سنگی درها، حدود 5/3تن وزن دارد و سنگ‌ها هم جنسشان از گرانیت است.

چند قدم که می‌روی داخل، صدای آشنایی توی گوشت می‌پیچد؛ «بوی گل سوسن و یاسمن آید...». اینجا سالن ایران‌شناسی است. یک تسمه نقاله، آرام و بی‌صدا زیر پایت حرکت می‌کند و توی 20-15 دقیقه، تو را از همه ایران رد می‌کند؛ نشانه‌اش هم نمادهایی است که از کنارشان رد می‌شوی؛ مثل نماد تراکتور برای تبریز یا نماد خاویار برای گیلان. از خلیج‌فارس تا دریای خزر راهی نیست. پایان مسیر، صدای شرشر آب و آبشار مصنوعی روی دریای خزر (!) است که سرحالت می‌آورد و آکواریوم دالان خروجی، خستگی‌ات را در می‌کند. در تمام طول مسیر هم رویت را که سمت 4 تا پرده نمایش برگردانی، می‌توانی فیلم‌های مستند انقلاب را ببینی.
سالن بعدی، تالار آینه است. اسمش را گذاشته‌اند «دیوراما» و در 2 سمت سالن، 12 غرفه کوچک ساخته‌اند که با طرح‌های حجمی، موقعیت و فعالیت‌هایی را که در کشور و در زمینه‌های مختلف انجام شده است، می‌شود تویش دید. وجه تسمیه آینه‌ای‌اش هم همان آینه‌هایی است که دور تا دور این 12تا غرفه را پوشانده‌اند و زاویه‌شان طوری است که وقتی نگاهشان می‌کنی، انگار غرفه خیلی بزرگ‌تر از اندازه واقعی‌اش است.
مسیر بعدی، باب طبع آدم‌های نوگراست. یک سالن، پر از مجسمه‌هایی که به‌اش می‌گویند «کانسپچوال آرت». خودمانی‌ترش می‌شود «هنر مفهومی». پر است از صندلی، نیزه و کبوتر آهنی. یک نگارخانه که هرچند وقت یک‌بار، نمایشگاه نقاشی با یک موضوع خاص را به نمایش می‌گذارد، یک کتابخانه با حدود 12 هزار جلد کتاب و البته یک سایت اطلاع‌رسانی با 28تا مانیتور لمسی که اطلاعاتی از آثار باستانی و جغرافیای ایران را به بازدیدکنندگان می‌دهد.
از اینجا به بعد، هیجان سفر تازه شروع می‌شود؛ «آسانسور و شروع سفر به آسمان».


مصاحبه bbc با حسين امانت :


آقای امانت، در ایران بیشتر مردم خصوصا جوان ها برج شهیاد را با نام آزادی می شناسند. شما ترجیح می دهید در این گفت و گو از کدام نام استفاده کنیم؟
فرقی نمی کند. شما از نام آزادی هم می توانید استفاده کنید. آزادی هم نام خوبی است. ولی فکر می کنم این بنا به نام اصلی خود شهیاد نامیده خواهد شد.
این جوهره فرهنگی که بر آن تأکید دارید، چگونه در ساختمان برج متبلور شده است؟ یعنی دقیقا چه مفاهیمی را در طراحی برج به کار گرفته اید و می خواسته اید چه پیامی را از طریق آن منتقل کنید؟
همان طور که گفتم این بنا به گذشته های درخشان تاریخ ایران نظر دارد؛ به دورانی که ایران در ادبیات، هنر، معماری، صنایع دستی، علوم مختلف و خیلی چیزهای دیگر سرآمد بود. من می خواستم جمع بندی خودم از اینها را در شهیاد ارائه کنم تا اگر کسی از خارج می آید یا حتی مردم ایران بدانند که این اثر به کجا و به کدام فرهنگ مربوط می شود. در این بنا، قوس اصلی وسط برج، نمادی از طاق کسری مربوط به دوره پیش از اسلام (دوره ساسانی) است و قوس بالایی که یک قوس شکسته است از دوران بعد از اسلام و نفوذ اسلام در ایران حرف می زند.
رسمی سازی هایی که بین این دو قوس را پر می کند، خیلی ایرانی است و من آن را از گنبد مساجد ایران الهام گرفته ام. اساسا تکنیک گنبد سازی در ایران خیلی جالب است و شما در هر مسجدی که می روید، یک چیز تازه ای می بینید. در این گنبدها که نشانه نبوغ ایرانی است، معماران قدیم از قاعده مربع بنا وارد دایره گنبد شده اند و این کار را با کمک رسمی بندی ها و مقرنس کاری های بسیار زیبا انجام داده اند. در برج شهیاد هم همین کار انجام شده. هندسه بنا یک هندسه مربع مستطیل است که از روی چهار پایه خود می چرخد و ۱۶ ضلعی می شود و بالاخره به صورت یک گنبد شکل می گیرد. البته شما این گنبد را از بیرون نمی بینید، اما از داخل برج قابل مشاهده است.
دو طبقه داخل برج، یکی بالای قوس طاق اصلی و دیگری زیر گنبد است که با آسانسور به آن می رسید. این طبقه که به عنوان نمایشگاه طراحی شده با گنبدی از بتن سفید پوشیده شده. این گنبد مقرنس ایرانی را به نوع تازه ای اجرا می کند و ارتفاع آن از بام شهیاد بیرون می زند و از بام دیده می شود که با کاشی های فیروزه ای معرق ایرانی پوشیده شده است.
مصرف بتن سفید در این قسمت و در سالن پذیرایی آن، در آن زمان یک کار جدیدی در ایران بود.
شما در زمان طراحی برج ۲۶ ساله بودید؟
خیر، ۲۴ سال داشتم و تازه از دانشکده معماری دانشگاه تهران بیرون آمده بودم.
اگر اجازه بدهید، بپردازیم به مسایلی که امروزه گریبانگیر برج آزادی است. در حال حاضر دست کم سه عامل به عنوان عوامل خطرزا برای برج آزادی مطرح شده؛ یکی نفوذ رطوبت حاصل از آبیاری چمن های میدان به پایه های بنا و احتمالا فونداسیون؛ دوم آلودگی شدید هوا ناشی از تردد خودروها و فعالیت کارخانجات بزرگ در غرب تهران؛ و سوم بار سنگین ترافیک در میدان آزادی و لرزشی که تردد خودروها ایجاد می کند. هر کدام از این عوامل را چقدر آسیب زا می دانید و مقاومت برج در برابر آن ها چقدر است؟
همه این عوامل خیلی مهم است. از آنجا که بخش های زیر زمینی میدان خیلی بزرگ است، صدمه دیدن عایق ها یعنی قیرگونی دیوارها و سقف ها و نفوذ رطوبت مساله ای جدی است که باید فورا به آن رسیدگی شود. چون نفوذ آب در طول زمان، بتن را ضعیف می کند.
من عکس هایی را از شهیاد دیده ام که نشان می دهد لای سنگ ها گیاه سبز شده و فکر می کنم هر ساختمانی هرچقدر که محکم باشد، اگر مدتی به آن نرسند - که در این ۳۰ سال گذشته این طور بوده - خراب می شود. در مورد رشد گیاهان در لابلای سنگ ها واقعا نگران هستم؛ چون ریشه گیاه سنگ ها را خرد می کند.
برای مرمت شهیاد باید توجه داشت که این بنا چطور طراحی شده و چه تکنیک هایی در ساخت آن بکار رفته است. این بنا سنگ هایی دارد که در قسمت پایین برج 3.2 متر طول و 1.6 متر ارتفاع دارند و کار دست سنگتراشانی است که به نظر من یک کار بی نظیری انجام داده اند. چون آن وقت که ما شهیاد را می ساختیم، هیچ کس برای پول کار نمی کرد و برای همه، این یک کار عاشقانه ای برای مملکت بود.
این سنگ ها با بتن و آهن ضد زنگ به هم چسبیده اند و پشت آنها یک سطح خشن است که روی آن نلغزند. ولی هر سنگی کنار سنگ دیگر با یک ماده قابل انعطاف بندکشی شده است. چیزی شبیه به لاستیک که قابل انعطاف است. ماده ای است به نام FlEXIBLE SEALANT . حالا اگر بخواهند در جریان مرمت از سیمان برای بندکشی استفاده کنند، این کار باعث شکستن سنگ ها می شود. به خاطر این که در گرمای تابستان و سرمای زمستان سنگ ها و بتن زیر آن ها مرتبا منبسط و منقبض می شوند و اگر درزها قابل انعطاف نباشد، همگی خرد می شوند.
این را هم بگویم آقای مهندس ایرج حقیقی که الان در ایران هستند و مهندس کارگاه برج بودند، یکی از بهترین کسانی هستند که در مورد مرمت شهیاد می توان به ایشان مراجعه کرد.
آلودگی هوا چطور؟
آلودگی هم مسأله مهمی است و وضع اسیدی هوا روی سنگ های برج اثر می گذارد. سنگ های شهیاد که مرمر جوشقان هستند، اصلشان آهکی است و از آلودگی هوا آسیب می بینند.
به نظر من راه حل اساسی این است که ترافیک اطراف میدان را کم کنند، اما نباید جریان رفت و آمد قطع شود. حتما باید اتومبیل از آن اطراف رد شود و زندگی در آن جا جریان داشته باشد تا بنا زنده بماند. ولی به نظرم تردد وسایلی مثل اتوبوس و کامیون و تعداد زیاد اتومبیل باید بررسی و محدود شود. ضمنا نباید کاری کنیم که اتومبیل ها یک مانع و دیواری در مقابل شهیاد بوجود بیاورند و مانع بشوند که مردم به سوی میدان بیایند. یعنی در طرح های شهری خیابان های میدان، باید سعی کرد مردم راحت به باغ وسط برسند.
در مورد لرزش ناشی از تردد خودروها که اشاره کردید، باید بگویم شهیاد آنقدر محکم ساخته شده که نباید پایه هایش با این حرف ها بلرزد. مهندس مشاوری که شهیاد را طراحی کرده، یک از بهترین ها در دنیاست.
بنا محکم است، ولی هر بنای خیلی محکم هم اگر زیرش خالی شود، می خوابد. من نمی دانم اطراف آنجا چه اتفاقی می افتد، اما فکر می کنم باید خیلی مواظب بود.
 

nino

مدیر بازنشسته
این عکس ها رو چند ماه پیش که رفتیم بازدید مجموعه گرفتم . البته چون فضای داخل برج خیلی تاریک هست عکسا هم تاریک شدن :)
هنوز هم باورم نمیشه طراحش یک معماره 24 ساله بوده :eek:
خدای من اینقدر دتایل تو کارش بود که از خودم خجالت کشیدم . من کجا اون کجا :( واقعا معماری بوده . :confused:

طبقات بالا رو هم بعدا میذارم ;)





ابنمای ورودی اصلی


در ورودی مهمانان ویژه


ورودی اصلی که سعی شده از مقابر معماری ایران الهام بگیرد

فضاهای داخلی طبقه پایین












ابنما در یکی دیگر از ورودی ها
 

ocv

عضو جدید
گفت و گو با حسين امانت، طراح ميدان و برج آزادي تهران

گفت و گو با حسين امانت، طراح ميدان و برج آزادي تهران

برج آزادي كه در زمان خود شهياد نام داشت و يادماني براي دو هزار و پانصد سال شاهنشاهي ايران بود، خيلي زود نماد دروازه گونه تهران و ترجمان معمارانه ايران مدرن شد، اين بنا اكنون سي و شش ساله است و در حالي كه با يك چرخش بزرگ، نماد انقلاب سال ۵۷ تلقي مي شود، فرسوده از گذر زمان و رنجيده از بي مهري كسان، خود را نيازمند مرمت مي يابد. با اين حال دست بردن در مجموعه اي كه ايرانيان سخت بدان خو گرفته اند وخارجيان، ايران امروزي را با تصويرش مي شناسند، كاري ساده و خالي از حرف و حديث نيست.

حسين امانت برج آزادي را در 24 سالگي طراحي كرد
شهرداري تهران مسؤول مرمت و بهسازي برج و ميدان آزادي است و سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور نظارت بر اين كار را به عهده دارد؛ چرا كه برج آزادي در فهرست آثار ملي ايران ثبت شده است.

شهرداري بر اين باور است كه عمليات مرمت را "كاملا اصولي" به پيش مي برد، اما سازمان ميراث فرهنگي نظر متفاوتي دارد. چندي پيش خبرگزاري ميراث فرهنگي (CHN) گزارش داد كه كارشناسان اين سازمان، پس از بازديد از كارگاه مرمت و بهسازي برج آزادي، در حضور سرپرست كارگاه گفته اند: "اقداماتي كه تاكنون در جزيره برج آزادي به بهانه ساماندهي و مرمت انجام شده، مرمت نبوده، بلكه فاجعه اي دردناك در تاريخ ساماندهي آثار تاريخي است."

استفاده از واژه "جزيره" براي ميدان آزادي، اشاره طنزگونه و تلخي است به قرار گرفتن اين ميدان در ميان ترافيك سنگين ورودي غربي پايتخت و قطع ارتباط پيادگان با ميداني كه طرحش ملهم از باغ هاي ايراني است و در اصل براي پياده روي ساخته شده است.

شهرداري نقشه هاي مرمت را براي تاييد به سازمان ميراث فرهنگي ارايه كرده و اين سازمان نيز به نوبه خود خواستار تاييد نقشه ها توسط مهندس ايرج حقيقي شده است؛ يعني كسي كه در زمان ساخت برج آزادي، مسؤول كارگاه برج بود. او اكنون به خارج از كشور سفر كرده است.

در اين ميان هيچ كس سراغ مردي را نمي گيرد كه ايده چنين اثر بديعي از ذهنش تراوش كرد، همان جوان ۲۴ ساله و تازه از دانشگاه درآمده اي كه حالا از مرز ۶۵ سالگي گذر كرده و هزاران كيلومتر آن سوتر از تهران، نگران دست پرورده خويش است: حسين امانت.

آقاي امانت كه اينك در شهر ونكور كانادا سكونت دارد، از معماران نوپردازي است كه حتي اگر هيچ كاري غير از طراحي برج و ميدان آزادي انجام نداده بود، بازهم نامش در تاريخ معماري مدرن ايران جاودانه مي ماند. اما او در كارنامه خويش، كارهاي سترگ ديگري نيز دارد: طراحي ساختمان دانشگاه صنعتي شريف يا آريامهر سابق (۱۳۵۴)؛ ساختمان مركز صنايع دستي سابق و سازمان ميراث فرهنگي امروزي (كامل شده در سال ۱۳۶۳)؛ ساختمان سفارت ايران در پكن (كامل شده در سال ۱۳۶۲) و آثار ديگري كه در سال هاي دوري از وطن و در كشورهاي مختلف جهان ساخته شده اند.

او دعوت گفت و گو را صميمانه پذيرفت و در اندازه اي كه يك گفت و گوي تلفني ميان تهران و ونكور اجازه مي دهد، از هويت برج آزادي و دغدغه هايش در اين باره سخن راند. با اين حال اذعان داشت كه اگر بخواهد در هرمورد توضيح كامل بدهد، حاصل سخن، مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود. تنها اميدش اين بود كه سخنانش نزد آن ها كه اكنون آفريده اش را در اختيار دارند، جدي گرفته شود. آيا اين توقع بزرگي براي خالق برج آزادي است؟



در اين بنا، قوس اصلي وسط برج، نمادي از طاق كسري مربوط به دوره پيش از اسلام و دوره ساساني است و قوس بالايي كه يك قوس شكسته است از دوران بعد از اسلام و نفوذ اسلام در ايران حرف مي زند
--------------------------------------------------------------------------------

آقاي امانت، در ايران بيشتر مردم خصوصا جوان ها برج شهياد را با نام آزادي مي شناسند. شما ترجيح مي دهيد در اين گفت و گو از كدام نام استفاده كنيم؟

فرقي نمي كند. شما از نام آزادي هم مي توانيد استفاده كنيد. آزادي هم نام خوبي است. ولي فكر مي كنم اين بنا به نام اصلي خود شهياد ناميده خواهد شد.

پرسش اول من بي ربط به اين نامگذاري نيست. شما شهياد يا همان آزادي را به يادبود ۲۵۰۰ سال شاهنشاهي ايران طراحي كرديد، اما بعدا علاوه بر اين كه نماد شهر تهران و ايران مدرن شد، نماد انقلابي شد كه در تقابل با نظام شاهنشاهي بود. چه قابليت هايي را در اين اثر مي بينيد كه توانسته در مدت كوتاهي نماد دو موضوع متفاوت از هم باشد؟

شهياد طوري طراحي شده كه معطوف به حقيقت، جوهره و عمق فرهنگ ايران است. يعني با توجه به آنچه كه در طول تاريخ بر سر ايران رفته و عظمتي كه در تاريخ اين كشور هست، ساخته شده. درست است كه اين كار در زماني انجام شد كه يك وضع سياسي ديگري در ايران حكمفرما بود، اما وقتي من آن را طراحي كردم به تمام دوره هاي تاريخي و به آينده ايران فكر مي كردم؛ نه به آن وضع سياسي خاص.

البته اصلا فكر نمي كردم كه شهياد اين طور در دل مردم ايران نفوذ كند. شهياد درست مثل بچه اي بود كه شما به دنيا مي آوريد و نمي دانيد كه او در آينده چگونه خواهد شد. اين بچه بزرگ مي شود و زندگي مخصوص به خودش را پيدا مي كند كه ديگر در اختيار شما نيست. شهياد هم همين طور شد و فكر مي كنم به اين خاطر در دل مردم جا باز كرد كه خيلي ايراني است و جوهره فرهنگ ايران را در خود دارد.

[اين جوهره فرهنگي كه بر آن تأكيد داريد، چگونه در ساختمان برج متبلور شده است؟ يعني دقيقا چه مفاهيمي را در طراحي برج به كار گرفته ايد و مي خواسته ايد چه پيامي را از طريق آن منتقل كنيد؟

همان طور كه گفتم اين بنا به گذشته هاي درخشان تاريخ ايران نظر دارد؛ به دوراني كه ايران در ادبيات، هنر، معماري، صنايع دستي، علوم مختلف و خيلي چيزهاي ديگر سرآمد بود. من مي خواستم جمع بندي خودم از اينها را در شهياد ارائه كنم تا اگر كسي از خارج مي آيد يا حتي مردم ايران بدانند كه اين اثر به كجا و به كدام فرهنگ مربوط مي شود.

در اين بنا، قوس اصلي وسط برج، نمادي از طاق كسري مربوط به دوره پيش از اسلام (دوره ساساني) است و قوس بالايي كه يك قوس شكسته است از دوران بعد از اسلام و نفوذ اسلام در ايران حرف مي زند.

رسمي سازي هايي كه بين اين دو قوس را پر مي كند، خيلي ايراني است و من آن را از گنبد مساجد ايران الهام گرفته ام. اساسا تكنيك گنبد سازي در ايران خيلي جالب است و شما در هر مسجدي كه مي رويد، يك چيز تازه اي مي بينيد.

در اين گنبدها كه نشانه نبوغ ايراني است، معماران قديم از قاعده مربع بنا وارد دايره گنبد شده اند و اين كار را با كمك رسمي بندي ها و مقرنس كاري هاي بسيار زيبا انجام داده اند.

در برج شهياد هم همين كار انجام شده. هندسه بنا يك هندسه مربع مستطيل است كه از روي چهار پايه خود مي چرخد و ۱۶ ضلعي مي شود و بالاخره به صورت يك گنبد شكل مي گيرد. البته شما اين گنبد را از بيرون نمي بينيد، اما از داخل برج قابل مشاهده است.

دو طبقه داخل برج، يكي بالاي قوس طاق اصلي و ديگري زير گنبد است كه با آسانسور به آن مي رسيد. اين طبقه كه به عنوان نمايشگاه طراحي شده با گنبدي از بتن سفيد پوشيده شده. اين گنبد مقرنس ايراني را به نوع تازه اي اجرا مي كند و ارتفاع آن از بام شهياد بيرون مي زند و از بام ديده مي شود كه با كاشي هاي فيروزه اي معرق ايراني پوشيده شده است.

مصرف بتن سفيد در اين قسمت و در سالن پذيرايي آن، در آن زمان يك كار جديدي در ايران بود.

شما در زمان طراحي برج ۲۶ ساله بوديد؟

خير، ۲۴ سال داشتم و تازه از دانشكده معماري دانشگاه تهران بيرون آمده بودم.

خب، آدم وقتي برج آزادي را با اين توصيفي كه شما گفتيد، مي بيند، متوجه مي شود كه اين اثر حاصل درك عميقي از سنت هاي تاريخي و هنر و معماري ايران در دوره هاي مختلف است. چطور يك جوان ۲۴ ساله به اين درك رسيده بود؟من از كودكي در خانواده اي بزرگ شدم كه عاشق فرهنگ ايران بود و در يك مكتب فكري پرورش پيدا كردم كه مي گويد زيبايي هاي دنيا در هر كجا كه باشد، متعلق به همه دنياست و هنرمند بايد به همه اين زيبايي ها مراجعه كند. [/COLOR][/B]

صدمه ديدن عايق ها يعني قيرگوني ديوارها و سقف ها و نفوذ رطوبت مساله اي جدي است كه بايد فورا به آن رسيدگي شود. چون نفوذ آب در طول زمان، بتن را ضعيف مي كند


وقتي كوچك بودم، يك روز پدرم مرا به تخت جمشيد برد. وقتي از پله هاي تخت جمشيد بالا رفتم، عظمتي را ديدم كه قلب من را براي هميشه از آن خودش كرد. تجربه اي بود كه هيچ وقت آن را فراموش نمي كنم و فكر مي كنم كارهايي كه بعدا در زمينه معماري انجام دادم، بيشتر به اين تجربه و حس مربوط مي شود. يك مقدارش را هم شما به حساب شانس بگذاريد .

اگر اجازه بدهيد، بپردازيم به مسايلي كه امروزه گريبانگير برج آزادي است. در حال حاضر دست كم سه عامل به عنوان عوامل خطرزا براي برج آزادي مطرح شده؛ يكي نفوذ رطوبت حاصل از آبياري چمن هاي ميدان به پايه هاي بنا و احتمالا فونداسيون؛ دوم آلودگي شديد هوا ناشي از تردد خودروها و فعاليت كارخانجات بزرگ در غرب تهران؛ و سوم بار سنگين ترافيك در ميدان آزادي و لرزشي كه تردد خودروها ايجاد مي كند. هر كدام از اين عوامل را چقدر آسيب زا مي دانيد و مقاومت برج در برابر آن ها چقدر است؟

همه اين عوامل خيلي مهم است. از آنجا كه بخش هاي زير زميني ميدان خيلي بزرگ است، صدمه ديدن عايق ها يعني قيرگوني ديوارها و سقف ها و نفوذ رطوبت مساله اي جدي است كه بايد فورا به آن رسيدگي شود. چون نفوذ آب در طول زمان، بتن را ضعيف مي كند.

من عكس هايي را از شهياد ديده ام كه نشان مي دهد لاي سنگ ها گياه سبز شده و فكر مي كنم هر ساختماني هرچقدر كه محكم باشد، اگر مدتي به آن نرسند - كه در اين ۳۰ سال گذشته اين طور بوده - خراب مي شود. در مورد رشد گياهان در لابلاي سنگ ها واقعا نگران هستم؛ چون ريشه گياه سنگ ها را خرد مي كند.

براي مرمت شهياد بايد توجه داشت كه اين بنا چطور طراحي شده و چه تكنيك هايي در ساخت آن بكار رفته است. اين بنا سنگ هايي دارد كه در قسمت پايين برج 3.2 متر طول و 1.6 متر ارتفاع دارند و كار دست سنگتراشاني است كه به نظر من يك كار بي نظيري انجام داده اند. چون آن وقت كه ما شهياد را مي ساختيم، هيچ كس براي پول كار نمي كرد و براي همه، اين يك كار عاشقانه اي براي مملكت بود.

اين سنگ ها با بتن و آهن ضد زنگ به هم چسبيده اند و پشت آنها يك سطح خشن است كه روي آن نلغزند. ولي هر سنگي كنار سنگ ديگر با يك ماده قابل انعطاف بندكشي شده است. چيزي شبيه به لاستيك كه قابل انعطاف است. ماده اي است به نام FlEXIBLE SEALANT . حالا اگر بخواهند در جريان مرمت از سيمان براي بندكشي استفاده كنند، اين كار باعث شكستن سنگ ها مي شود. به خاطر اين كه در گرماي تابستان و سرماي زمستان سنگ ها و بتن زير آن ها مرتبا منبسط و منقبض مي شوند و اگر درزها قابل انعطاف نباشد، همگي خرد مي شوند.

اين را هم بگويم آقاي مهندس ايرج حقيقي كه الان در ايران هستند و مهندس كارگاه برج بودند، يكي از بهترين كساني هستند كه در مورد مرمت شهياد مي توان به ايشان مراجعه كرد.

[آلودگي هوا چطور؟

آلودگي هم مسأله مهمي است و وضع اسيدي هوا روي سنگ هاي برج اثر مي گذارد. سنگ هاي شهياد كه مرمر جوشقان هستند، اصلشان آهكي است و از آلودگي هوا آسيب مي بينند.

به نظر من راه حل اساسي اين است كه ترافيك اطراف ميدان را كم كنند، اما نبايد جريان رفت و آمد قطع شود. حتما بايد اتومبيل از آن اطراف رد شود و زندگي در آن جا جريان داشته باشد تا بنا زنده بماند. ولي به نظرم تردد وسايلي مثل اتوبوس و كاميون و تعداد زياد اتومبيل بايد بررسي و محدود شود. ضمنا نبايد كاري كنيم كه اتومبيل ها يك مانع و ديواري در مقابل شهياد بوجود بياورند و مانع بشوند كه مردم به سوي ميدان بيايند. يعني در طرح هاي شهري خيابان هاي ميدان، بايد سعي كرد مردم راحت به باغ وسط برسند.

در مورد لرزش ناشي از تردد خودروها كه اشاره كرديد، بايد بگويم شهياد آنقدر محكم ساخته شده كه نبايد پايه هايش با اين حرف ها بلرزد. مهندس مشاوري كه شهياد را طراحي كرده، يك از بهترين ها در دنياست.

بنا محكم است، ولي هر بناي خيلي محكم هم اگر زيرش خالي شود، مي خوابد. من نمي دانم اطراف آنجا چه اتفاقي مي افتد، اما فكر مي كنم بايد خيلي مواظب بود.


نقوشي كه در ميدان هست و باغچه ها و گل كاري ها را شكل مي دهد، از طرح داخلي گنبد مسجد شيخ لطف الله اصفهان الهام گرفته شده است


الان شهرداري تهران در حال بازسازي محوطه ميدان آزادي است و ممكن است در جريان اين كار برخي عناصر و اجزاء ميدان دگرگون شوند. آيا طراحي ميدان آزادي پيوستگي ضروري با برج دارد، يعني اگر دخل و تصرفي در طراحي ميدان صورت بگيرد ، به كليت طرح و مفاهيم آن يا حتي ساختار معماري اش لطمه خواهد خورد؟

قطعا همين طور است. نقوشي كه در ميدان هست و باغچه ها و گل كاري ها را شكل مي دهد، از طرح داخلي گنبد مسجد شيخ لطف الله اصفهان الهام گرفته شده؛ منتها هندسه دايره گنبد تبديل به بيضي شده است.

روابط لوگاريتمي جالبي در هندسه و ابعاد گنبد مسجد شيخ لطف الله هست كه دانش عميق رياضي معماران ايران در دوره هاي گذشته را نشان مي دهد. اگر اين طرح كه در ميدان استفاده شده به هم بخورد، ايده اصلي كار از بين خواهد رفت.

طرح آب نما و فواره ها هم ملهم از باغ هاي ايراني است. همين طور شيب ميدان با دقت و به منظور خاصي طراحي شده، حد ارتفاع برج شهياد ۴۵ متر است؛ چون نزديك فرودگاه مهرآباد قرار گرفته و نمي شود بلندتر از اين ساخت. ولي من مي خواستم وقتي به بنا نزديك مي شويد به طرف بالا برويد، در حالي كه بالا بردن بنا ممكن نبود.

ما براي اين كه مشكل ارتفاع را حل كنيم، يك سرازيري در ميدان بوجود آورديم. يعني شما از طرف فرودگاه كه وارد ميدان مي شويد به شكل سرازير به برج نزديك مي شويد و مي رسيد به آن آب نماي دايره شكل و وقتي به بنا نزديك مي شويد، دوباره بالا مي آييد.

زمين زير برج كاملا صاف است. اين صافي و آن شيب ميدان وقتي به هم مي رسند، خط هاي قوسي جالبي را ايجاد مي كنند كه نمي شود به آنها دست زد. در بازسازي ميدان بايد به اين ظرايف توجه كرد.

در عكس هايي كه ديده ام، كاشي كاري شيارهاي نماي اصلي و روي گنبد اغلب خرد شده است. اين اشكال كاشي معرق ايراني است كه كه مي دانيد از تكه هاي كوچكي كه كنار هم مي گذاريم، تشكيل شده و در زمستان با نفوذ برف و باران يخ مي زند، مي شكند و فرو مي ريزد.

امروزه با پيشرفت تكنيك كاشي، رفع اين مشكل كه در اغلب بناهاي قديمي مشاهده مي شود، ممكن است. اميدوارم در تعمير اين كاشي كاري ها نهايت دقت انجام شود كه طرح اصلي آن كه الهامي مدرن از نقوش سنتي ايراني است، محفوظ بماند و تغيير نكند.


__________________
 

ocv

عضو جدید
از اين موارد، توصيه ديگري هم به متوليان بازسازي ميدان آزادي داريد؟

من شنيده ام كه مدت زيادي است شهياد به روي مردم بسته شده كه البته به خاطر تعميرات است. ولي اين كار نبايد زياد طول بكشد. چون وقتي بنا تعطيل مي شود، از بين مي رود. نگهداري مداوم بنا مستلزم فعاليت در آن است.


صدمه ديدن عايق ها يعني قيرگوني ديوارها و سقف ها و نفوذ رطوبت مساله اي جدي است كه بايد فورا به آن رسيدگي شود. چون نفوذ آب در طول زمان، بتن را ضعيف مي كند


داخل شهياد از نظر مرمت كار زيادي ندارد و چون داخلش بتن لخت است، هميشه نو است و كافي است كه آن را تميز بكنند. اما حيف است كه به اين بنا رسيدگي نكنند و درهايش به روي مردم بسته باشد .

[غير از برج آزادي برخي بناهاي تاريخي تهران مثل سر در باغ ملي، شمس العماره و ساختمان موزه ملي ايران خيلي شاخص هستند و تا حدودي نمادهاي شهري به حساب مي آيند. اما بناهاي دهه هاي اخير مثل مصلاي تهران، ساختمان كنفرانس سران كشورهاي اسلامي يا ساختمان كتابخانه ملي نتوانسته اند اين شاخصه و وجه نمادين را پيدا كنند. به نظر شما چه عناصري در اين بناها مفقود است كه نمي توانند نماد شهري باشند؟

يك كتابخانه هدفش اين است كه مردم بروند آن جا و از كتاب ها استفاده كنند، همين طور بناهاي ديگر هر كدام به منظور خاصي ساخته شده اند، اما همان طور كه اشاره كرديد، مي توانند نمادين هم باشند. مانند بناهاي دوره صفويه در اصفهان.

معماري دنيا در حال تحول خيلي سريع است و معماران در هر كجاي دنيا به تكنولوژي و امكاناتي دست پيدا كرده اند كه قدرت انتخاب زيادي به آنها مي دهد.

ديگر مثل دوره صفويه نيست كه فقط آجر داشتند و قوس مي زدند و همواره هماهنگي در كارشان بود. بعضي از دوران ها در تاريخ دنيا مثل بهار شكفتگي هستند و در آنها گل هاي زيادي پرورش پيدا مي كند؛ مثل رنسانس در تاريخ اروپا يا دوره سلجوقي و صفوي در تاريخ ايران.

الان وضعيت به خاطر فنون و مصالح جديد عوض شده و مدتي طول مي كشد تا اين پختگي پيدا شود. در چين هم همين آشفتگي ها وجود دارد. دوران آزمايش است.

من وقتي ساختمان مركز صنايع دستي يعني سازمان ميراث فرهنگي فعلي را مي ساختم، استفاده هاي بي مورد و عجيب و غريب از قوس ها و مقرنس ها در معماري ايران خيلي زياد شده بود. من در آنجا با مراجعه به سنت معماري ايران يك گنبد رسمي بندي شده آجري را درست كردم تا بگويم هنوز هم مي شود با تكيه بر گذشته يك كارهايي كرد. ولي اين بنا نيز آن جنبه نمادين را ندارد، چون هدف ديگري داشته است.

يك وقت هايي اثر دنياي پيشرفته بر ما خيلي زياد است و بدون اين كه بدانيم چه كار داريم مي كنيم، به تقليد از ديگران مي پردازيم. ولي به طور كلي فكر مي كنم معماران ايراني، معماران بسيار خوبي هستند. متأسفانه من كارهاي اخيري را كه همكارانم در ايران كرده اند، نديده ام تا اظهار نظر كنم.

اگر دوباره به شما پيشنهاد دهند كه يك بناي يادبود و نمادين براي تهران طراحي كنيد ، يادبود چه چيزي را مي سازيد و چه مفاهيمي را در ساختار آن بكار مي گيريد؟

مي دانيد، يادبود مربوط است به آنچه بر يك فرد يا يك جامعه اي گذشته؛ يك چيزي است كه وقتي آن را مي بينيد فكر مي كنيد چه خبر بوده است. من يك دوره با توجه به آنچه در طول تاريخ بر سر ايران رفته، كاري را انجام دادم. اما تا مأمور كار ديگري نشوم نمي توانم بگويم آن كار چيست.

بايد مأمور بشوم تا مثل بچه اي كه مي گويند مشق بنويس، يك مدتي در شور و التهاب باشم و سختي بكشم. بايد يك مقداري دعا و مناجات داشته باشم تا متمركز شوم و از درون اين تمركز يك فكري بيرون بيايد. بايد مأمور بشوم تا توكل كنم.

اين مناجات و توكل براي طراحي آزادي هم وجود داشت؟

البته، البته، وقتي مي خواستم اين كار را انجام بدهم، دعا كردم؛ چون مي دانستم كه به تنهايي نمي توانم كاري بكنم. شهياد را ساختم تا بگويم ايران از دوران سخت گذشته مي گذرد و به آينده اي درخشان مي رسد. در اين ترديدي نيست.











http://www.persiauk.com
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گفتنـی هایی از زبـان طـراح بـرج آزادی تـهران

گفتنـی هایی از زبـان طـراح بـرج آزادی تـهران




برج آزادی (شهیاد سابق‌) یکی از نمادهای مشهور ایران و شهر تهران در عصر پهلوی است که تاریخچه آن به سال 1345 خورشیدی برمی گردد. عملیات ساخت برج آزادی در یازدهم آبان ۱۳۴۸ خورشیدی آغاز شد و پس از بیست و هشت ماه کار، در ۲۴ دیماه ۱۳۵۰ با نام برج شهیاد به بهره برداری رسید. برج شهیاد که به یادبود دو هزار و پانصدمین سال بنیان‌گذاری شاهنشاهی ایران بر پا گردید، خیلی زود نماد دروازه گونه تهران و ترجمان معمارانه ایران مدرن شد. این بنا اکنون چهل و یک ساله است و در حالی که با یک چرخش بزرگ، نماد انقلاب سال ۵۷ تلقی می شود، فرسوده از گذر زمان و رنجیده از بی مهری کسان، خود را نیازمند مرمت می یابد. با این حال دست بردن در مجموعه ای که ایرانیان سخت بدان خو گرفته اند و خارجیان، ایران امروزی را با تصویرش می شناسند، کاری ساده و خالی از حرف و حدیث نیست.

در ساختمان این برج نهایت دقت و ظرافت به عمل آمده و بهترین نمونه معماری تلفیقی ایرانی و اسلامی است‌. مساحت زیر بنای این میدان، حدود ۷۸ هزار مترمربع است و بنای آن به صورت دروازه‌ای به ارتفاع حدود ۴۵ متر ساخته شده است که پنج متر آن داخل زمین فرو رفته است‌. طاق آن از زمین، ۲۳ متر فاصله دارد، دارای هشت بخش مجزا است‌ و عرض پایه این بنا ۶۶ متر است. در محوطه میدان‌، ۶۵۰۰۰ مترمربع، به صورتی زیبا باغچه‌بندی و گل کاری شده است‌. در ساختمان آن ۲۵۰۰۰ قطعه سنگ به کار رفته و ۹۰۰ تن آهن مصرف شده ‌است‌.



مجموعه فرهنگی آزادی، متشکل از چند بخش در طبقه تحتانی برج آزادی قرار دارد و شامل موزه‌، کتاب‌خانه‌، واحد سمعی و بصری‌، سالن نمایشگاه‌، سالن اجتماعات، سالن برگزاری کنسرت و کنفرانس است‌. مجموعه فرهنگی با ۵۰۰۰ مترمربع در برگیرنده برج اصلی نیز هست‌. کتاب‌خانه مجموعه، با مساحتی حدود ۲۷۱۵ مترمربع و بیش از ۵۰۰۰۰ جلد کتاب‌، بسیار مجهز است و کتاب‌خانه محققان و مؤلفان نیز، با مساحت ۲۴۳ مترمربع، مکانی است که از طریق ۳۰ دستگاه کامپیوتر به شبکه‌های اطلاع‌رسانی داخلی و خارجی متصل است‌.

شهرداری تهران مسئول مرمت و بهسازی برج و میدان آزادی است و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور نظارت بر این کار را به عهده دارد؛ چرا که برج آزادی در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.

شهرداری بر این باور است که عملیات مرمت را "کاملا اصولی" به پیش می برد، اما سازمان میراث فرهنگی نظر متفاوتی دارد. چندی پیش خبرگزاری میراث فرهنگی (CHN) گزارش داد که کارشناسان این سازمان، پس از بازدید از کارگاه مرمت و بهسازی برج آزادی، در حضور سرپرست کارگاه گفته اند: "اقداماتی که تاکنون در جزیره برج آزادی به بهانه ساماندهی و مرمت انجام شده، مرمت نبوده، بلکه فاجعه ای دردناک در تاریخ ساماندهی آثار تاریخی است."

استفاده از واژه "جزیره" برای میدان آزادی، اشاره طنزگونه و تلخی است به قرار گرفتن این میدان در میان ترافیک سنگین ورودی غربی پایتخت و قطع ارتباط پیادگان با میدانی که طرحش ملهم از باغ های ایرانی است و در اصل برای پیاده روی ساخته شده است.

شهرداری نقشه های مرمت را برای تایید به سازمان میراث فرهنگی ارایه کرده و این سازمان نیز به نوبه خود خواستار تایید نقشه ها توسط مهندس ایرج حقیقی شده است؛ یعنی کسی که در زمان ساخت برج آزادی، مسؤول کارگاه برج بود. او اکنون به خارج از کشور سفر کرده است.

در این میان هیچ کس سراغ مردی را نمی گیرد که ایده چنین اثر بدیعی از ذهنش تراوش کرد، همان جوان ۲۴ ساله و تازه از دانشگاه درآمده ای که حالا از مرز ۶5 سالگی گذر کرده و هزاران کیلومتر آن سوتر از تهران، نگران دست پرورده خویش است: حسین امانت. در سال 1345 بود که طرح یک نماد شناسایی ایران میان معماران ایرانی به مسابقه گذاشته شد و در پایان، طرح مهندس حسین امانت بیست و چهار ساله و دانش‌آموخته دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برنده و برای ساخت برگزیده شد.



آقای امانت که اینک در شهر ونکور کانادا سکونت دارد، از معماران نوپردازی است که حتی اگر هیچ کاری غیر از طراحی برج و میدان آزادی انجام نداده بود، باز هم نامش در تاریخ معماری مدرن ایران جاودانه می ماند. اما او در کارنامه خویش، کارهای سترگ دیگری نیز دارد: طراحی ساختمان دانشگاه صنعتی شریف یا آریامهر سابق (۱۳۵۴)؛ ساختمان مرکز صنایع دستی سابق و سازمان میراث فرهنگی امروزی (کامل شده در سال ۱۳۶۳)؛ ساختمان سفارت ایران در پکن (کامل شده در سال ۱۳۶۲) و آثار دیگری که در سال های دوری از وطن و در کشورهای مختلف جهان ساخته شده اند.

او دعوت گفت و گو را صمیمانه پذیرفت و در اندازه ای که یک گفت و گوی تلفنی میان تهران و ونکور اجازه می دهد، از هویت برج آزادی و دغدغه هایش در این باره سخن راند. با این حال اذعان داشت که اگر بخواهد در هر مورد توضیح کامل بدهد، حاصل سخن، مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. تنها امیدش این بود که سخنانش نزد آن ها که اکنون آفریده اش را در اختیار دارند، جدی گرفته شود. آیا این توقع بزرگی برای خالق برج آزادی است؟

آقای امانت، در ایران بیشتر مردم خصوصا جوان ها برج شهیاد را با نام آزادی می شناسند. شما ترجیح می دهید در این گفت و گو از کدام نام استفاده کنیم؟

- فرقی نمی کند. شما از نام آزادی هم می توانید استفاده کنید. آزادی هم نام خوبی است. ولی فکر می کنم این بنا به نام اصلی خود شهیاد نامیده خواهد شد.

پرسش اول من بی ربط به این نامگذاری نیست. شما شهیاد یا همان آزادی را به یادبود ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران طراحی کردید، اما بعدا علاوه بر این که نماد شهر تهران و ایران مدرن شد، نماد انقلابی شد که در تقابل با نظام شاهنشاهی بود.

چه قابلیت هایی را در این اثر می بینید که توانسته در مدت کوتاهی نماد دو موضوع متفاوت از هم باشد؟

- شهیاد طوری طراحی شده که معطوف به حقیقت، جوهره و عمق فرهنگ ایران است. یعنی با توجه به آنچه که در طول تاریخ بر سر ایران رفته و عظمتی که در تاریخ این کشور هست، ساخته شده. درست است که این کار در زمانی انجام شد که یک وضع سیاسی دیگری در ایران حکمفرما بود، اما وقتی من آن را طراحی کردم به تمام دوره های تاریخی و به آینده ایران فکر می کردم؛ نه به آن وضع سیاسی خاص.
البته اصلا فکر نمی کردم که شهیاد این طور در دل مردم ایران نفوذ کند. شهیاد درست مثل بچه ای بود که شما به دنیا می آورید و نمی دانید که او در آینده چگونه خواهد شد. این بچه بزرگ می شود و زندگی مخصوص به خودش را پیدا می کند که دیگر در اختیار شما نیست. شهیاد هم همین طور شد و فکر می کنم به این خاطر در دل مردم جا باز کرد که خیلی ایرانی است و جوهره فرهنگ ایران را در خود دارد.

این جوهره فرهنگی که بر آن تأکید دارید، چگونه در ساختمان برج متبلور شده است؟ یعنی دقیقا چه مفاهیمی را در طراحی برج به کار گرفته اید و می خواسته اید چه پیامی را از طریق آن منتقل کنید؟

- همان طور که گفتم این بنا به گذشته های درخشان تاریخ ایران نظر دارد؛ به دورانی که ایران در ادبیات، هنر، معماری، صنایع دستی، علوم مختلف و خیلی چیزهای دیگر سرآمد بود. من می خواستم جمع بندی خودم از اینها را در شهیاد ارائه کنم تا اگر کسی از خارج می آید یا حتی مردم ایران بدانند که این اثر به کجا و به کدام فرهنگ مربوط می شود.



 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در این بنا، قوس اصلی وسط برج، نمادی از طاق کسری مربوط به دوره پیش از اسلام (دوره ساسانی) است و قوس بالایی که یک قوس شکسته است از دوران بعد از اسلام و نفوذ اسلام در ایران حرف می زند.
رسمی سازی هایی که بین این دو قوس را پر می کند، خیلی ایرانی است و من آن را از گنبد مساجد ایران الهام گرفته ام. اساسا تکنیک گنبد سازی در ایران خیلی جالب است و شما در هر مسجدی که می روید، یک چیز تازه ای می بینید.

در این گنبدها که نشانه نبوغ ایرانی است، معماران قدیم از قاعده مربع بنا وارد دایره گنبد شده اند و این کار را با کمک رسمی بندی ها و مقرنس کاری های بسیار زیبا انجام داده اند. در برج شهیاد هم همین کار انجام شده. هندسه بنا یک هندسه مربع مستطیل است که از روی چهار پایه خود می چرخد و ۱۶ ضلعی می شود و بالاخره به صورت یک گنبد شکل می گیرد. البته شما این گنبد را از بیرون نمی بینید، اما از داخل برج قابل مشاهده است.



دو طبقه داخل برج، یکی بالای قوس طاق اصلی و دیگری زیر گنبد است که با آسانسور به آن می رسید. این طبقه که به عنوان نمایشگاه طراحی شده با گنبدی از بتن سفید پوشیده شده. این گنبد مقرنس ایرانی را به نوع تازه ای اجرا می کند و ارتفاع آن از بام شهیاد بیرون می زند و از بام دیده می شود که با کاشی های فیروزه ای معرق ایرانی پوشیده شده است. مصرف بتن سفید در این قسمت و در سالن پذیرایی آن، در آن زمان یک کار جدیدی در ایران بود.

شما در زمان طراحی برج ۲۶ ساله بودید؟

- خیر، ۲۴ سال داشتم و تازه از دانشکده معماری دانشگاه تهران بیرون آمده بودم.

خب، آدم وقتی برج آزادی را با این توصیفی که شما گفتید، می بیند، متوجه می شود که این اثر حاصل درک عمیقی از سنت های تاریخی و هنر و معماری ایران در دوره های مختلف است. چطور یک جوان ۲۴ ساله به این درک رسیده بود؟

- من از کودکی در خانواده ای بزرگ شدم که عاشق فرهنگ ایران بود و در یک مکتب فکری پرورش پیدا کردم که می گوید زیبایی های دنیا در هر کجا که باشد، متعلق به همه دنیاست و هنرمند باید به همه این زیبایی ها مراجعه کند. وقتی کوچک بودم، یک روز پدرم مرا به تخت جمشید برد. وقتی از پله های تخت جمشید بالا رفتم، عظمتی را دیدم که قلب من را برای همیشه از آن خودش کرد. تجربه ای بود که هیچ وقت آن را فراموش نمی کنم و فکر می کنم کارهایی که بعدا در زمینه معماری انجام دادم، بیشتر به این تجربه و حس مربوط می شود. یک مقدارش را هم شما به حساب شانس بگذارید.



اگر اجازه بدهید، بپردازیم به مسایلی که امروزه گریبانگیر برج آزادی است. در حال حاضر دست کم سه عامل به عنوان عوامل خطرزا برای برج آزادی مطرح شده؛ یکی نفوذ رطوبت حاصل از آبیاری چمن های میدان به پایه های بنا و احتمالا فونداسیون؛ دوم آلودگی شدید هوا ناشی از تردد خودروها و فعالیت کارخانجات بزرگ در غرب تهران؛ و سوم بار سنگین ترافیک در میدان آزادی و لرزشی که تردد خودروها ایجاد می کند. هر کدام از این عوامل را چقدر آسیب زا می دانید و مقاومت برج در برابر آن ها چقدر است؟

- همه این عوامل خیلی مهم است. از آنجا که بخش های زیر زمینی میدان خیلی بزرگ است، صدمه دیدن عایق ها یعنی قیرگونی دیوارها و سقف ها و نفوذ رطوبت مساله ای جدی است که باید فورا به آن رسیدگی شود. چون نفوذ آب در طول زمان، بتن را ضعیف می کند.

من عکس هایی را از شهیاد دیده ام که نشان می دهد لای سنگ ها گیاه سبز شده و فکر می کنم هر ساختمانی هرچقدر که محکم باشد، اگر مدتی به آن نرسند (که در این ۳۰ سال گذشته این طور بوده) خراب می شود. در مورد رشد گیاهان در لابلای سنگ ها واقعا نگران هستم؛ چون ریشه گیاه سنگ ها را خرد می کند.

برای مرمت شهیاد باید توجه داشت که این بنا چطور طراحی شده و چه تکنیک هایی در ساخت آن بکار رفته است. این بنا سنگ هایی دارد که در قسمت پایین برج 3.2 متر طول و 1.6 متر ارتفاع دارند و کار دست سنگتراشانی است که به نظر من یک کار بی نظیری انجام داده اند. چون آن وقت که ما شهیاد را می ساختیم، هیچ کس برای پول کار نمی کرد و برای همه، این یک کار عاشقانه ای برای مملکت بود.



این سنگ ها با بتن و آهن ضد زنگ به هم چسبیده اند و پشت آنها یک سطح خشن است که روی آن نلغزند. ولی هر سنگی کنار سنگ دیگر با یک ماده قابل انعطاف بندکشی شده است. چیزی شبیه به لاستیک که قابل انعطاف است. ماده ای است به نام FlEXIBLE SEALANT. حالا اگر بخواهند در جریان مرمت از سیمان برای بندکشی استفاده کنند، این کار باعث شکستن سنگ ها می شود. به خاطر این که در گرمای تابستان و سرمای زمستان سنگ ها و بتن زیر آن ها مرتبا منبسط و منقبض می شوند و اگر درزها قابل انعطاف نباشد، همگی خرد می شوند. این را هم بگویم آقای مهندس ایرج حقیقی که الان در ایران هستند و مهندس کارگاه برج بودند، یکی از بهترین کسانی هستند که در مورد مرمت شهیاد می توان به ایشان مراجعه کرد.

آلودگی هوا چطور؟

- آلودگی هم مسأله مهمی است و وضع اسیدی هوا روی سنگ های برج اثر می گذارد. سنگ های شهیاد که مرمر جوشقان هستند، اصلشان آهکی است و از آلودگی هوا آسیب می بینند.

به نظر من راه حل اساسی این است که ترافیک اطراف میدان را کم کنند، اما نباید جریان رفت و آمد قطع شود. حتما باید اتومبیل از آن اطراف رد شود و زندگی در آنجا جریان داشته باشد تا بنا زنده بماند. ولی به نظرم تردد وسایلی مثل اتوبوس و کامیون و تعداد زیاد اتومبیل باید بررسی و محدود شود. ضمنا نباید کاری کنیم که اتومبیل ها یک مانع و دیواری در مقابل شهیاد بوجود بیاورند و مانع بشوند که مردم به سوی میدان بیایند. یعنی در طرح های شهری خیابان های میدان، باید سعی کرد مردم راحت به باغ وسط برسند.

در مورد لرزش ناشی از تردد خودروها که اشاره کردید، باید بگویم شهیاد آنقدر محکم ساخته شده که نباید پایه هایش با این حرف ها بلرزد. مهندس مشاوری که شهیاد را طراحی کرده، یکی از بهترین ها در دنیاست. بنا محکم است، ولی هر بنای خیلی محکم هم اگر زیرش خالی شود، می خوابد. من نمی دانم اطراف آنجا چه اتفاقی می افتد، اما فکر می کنم باید خیلی مواظب بود.

الان شهرداری تهران در حال بازسازی محوطه میدان آزادی است و ممکن است در جریان این کار برخی عناصر و اجزاء میدان دگرگون شوند. آیا طراحی میدان آزادی پیوستگی ضروری با برج دارد، یعنی اگر دخل و تصرفی در طراحی میدان صورت بگیرد، به کلیت طرح و مفاهیم آن یا حتی ساختار معماری اش لطمه خواهد خورد؟

- قطعا همین طور است. نقوشی که در میدان هست و باغچه ها و گل کاری ها را شکل می دهد، از طرح داخلی گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان الهام گرفته شده؛ منتها هندسه دایره گنبد تبدیل به بیضی شده است. روابط لوگاریتمی جالبی در هندسه و ابعاد گنبد مسجد شیخ لطف الله هست که دانش عمیق ریاضی معماران ایران در دوره های گذشته را نشان می دهد. اگر این طرح که در میدان استفاده شده به هم بخورد، ایده اصلی کار از بین خواهد رفت.



طرح آب نما و فواره ها هم ملهم از باغ های ایرانی است. همین طور شیب میدان با دقت و به منظور خاصی طراحی شده، حد ارتفاع برج شهیاد ۴۵ متر است؛ چون نزدیک فرودگاه مهرآباد قرار گرفته و نمی شود بلندتر از این ساخت. ولی من می خواستم وقتی به بنا نزدیک می شوید به طرف بالا بروید، در حالی که بالا بردن بنا ممکن نبود.

ما برای این که مشکل ارتفاع را حل کنیم، یک سرازیری در میدان بوجود آوردیم. یعنی شما از طرف فرودگاه که وارد میدان می شوید به شکل سرازیر به برج نزدیک می شوید و می رسید به آن آب نمای دایره شکل و وقتی به بنا نزدیک می شوید، دوباره بالا می آیید.

زمین زیر برج کاملا صاف است. این صافی و آن شیب میدان وقتی به هم می رسند، خط های قوسی جالبی را ایجاد می کنند که نمی شود به آنها دست زد. در بازسازی میدان باید به این ظرایف توجه کرد.



در عکس هایی که دیده ام، کاشی کاری شیارهای نمای اصلی و روی گنبد اغلب خرد شده است. این اشکال کاشی معرق ایرانی است که که می دانید از تکه های کوچکی که کنار هم می گذاریم، تشکیل شده و در زمستان با نفوذ برف و باران یخ می زند، می شکند و فرو می ریزد.

امروزه با پیشرفت تکنیک کاشی، رفع این مشکل که در اغلب بناهای قدیمی مشاهده می شود، ممکن است. امیدوارم در تعمیر این کاشی کاری ها نهایت دقت انجام شود که طرح اصلی آن که الهامی مدرن از نقوش سنتی ایرانی است، محفوظ بماند و تغییر نکند.

غیر از این موارد، توصیه دیگری هم به متولیان بازسازی میدان آزادی دارید؟

- من شنیده ام که مدت زیادی است شهیاد به روی مردم بسته شده که البته به خاطر تعمیرات است. ولی این کار نباید زیاد طول بکشد. چون وقتی بنا تعطیل می شود، از بین می رود. نگهداری مداوم بنا مستلزم فعالیت در آن است.

داخل شهیاد از نظر مرمت کار زیادی ندارد و چون داخلش بتن لخت است، همیشه نو است و کافی است که آن را تمیز بکنند. اما حیف است که به این بنا رسیدگی نکنند و درهایش به روی مردم بسته باشد.

غیر از برج آزادی برخی بناهای تاریخی تهران مثل سر در باغ ملی، شمس العماره و ساختمان موزه ملی ایران خیلی شاخص هستند و تا حدودی نمادهای شهری به حساب می آیند. اما بناهای دهه های اخیر مثل مصلای تهران، ساختمان کنفرانس سران کشورهای اسلامی یا ساختمان کتابخانه ملی نتوانسته اند این شاخصه و وجه نمادین را پیدا کنند. به نظر شما چه عناصری در این بناها مفقود است که نمی توانند نماد شهری باشند؟

- یک کتابخانه هدفش این است که مردم بروند آن جا و از کتاب ها استفاده کنند، همین طور بناهای دیگر هر کدام به منظور خاصی ساخته شده اند، اما همان طور که اشاره کردید، می توانند نمادین هم باشند. مانند بناهای دوره صفویه در اصفهان.


 

architects.ir

اخراجی موقت
تصاویری کمیاب از مراحل ساخت برج آزادی

تصاویری کمیاب از مراحل ساخت برج آزادی

[COLOR=#] تصاویری کمیاب از مراحل ساخت برج آزادی[/COLOR]


تصاویری کمیاب از مراحل ساخت برج آزادی








 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
متولد 1321
فراغت از تحصیل 1325 از دانشگاه تهران

اقامت در ونکوور کانادا

پایه گذار شرکت بین المللی آرک دیزاین در کانادا

فعالیتهای حرفه ای:

برج شهیاد (آزادی)
پروژه دانشگاه صنعتی شریف
ساختمان میراث فرهنگی کشور
دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
خانه امانت -اصفهان(مركز پزشكي تامين اجتماعي)
موزه پاسارگاد شیراز
سفارت ایران در بیجینگ چین
کتابخانه مرکزی دانشگاه ارتباطات، چین
کتابخانه مرکزی دانشگاه سیچوان چین
چند کارخانه در دالیان چین
عبادتگاه در ساموآی غربی
مرکز بهائیت Eastside در واشنگتن
مرکز حکومت بهائیت، حیفا، اسرائیل
مرکز بهائیت در ویرجینیای شمالی
مرکز بهائیت تگزاس
چند مجتمع مسکونی در سانتامونیکا، کالیفرنیا
چند برج مسکونی در سن دیگو، کالیفرنیا
چند برج مسکونی در بریتیش کلمبیا

هميشه آنهايى كه توانسته اند در يك محدوده زمانى و مكانى مشخص، جريان ساز و تاثيرگذار باشند قبل از آن يك دوره سكوت و خلوت را هم تجربه كرده اند، سكوت و خلوتى كه بعضاً با گمنامى و ناشناس بودن همراه بوده است. اما وضعيت حسين امانت كمى فرق مى كند.

سبک
سبك معمارى كلاسيك يونان
درباره بناهايى كه به سبك معمارى كلاسيك يونان طراحى كرده گفته است: «من ديدم چطور سبك كلاسيك مى تواند با باغ هاى اطراف اين جا (منطقه حيفا) تناسب و هماهنگى داشته باشد. منطق من اين است: ما در زندگى مدرن در شتاب و تحرك به سر مى بريم و زمانى براى دقت كردن به جزئيات يك ساختمان كلاسيك نداريم. اما سبك كلاسيك براى جامعه اى كه در آسودگى و رفاه به سر مى برد، معنا مى دهد، جامعه اى كه زمان كافى براى مراقبه و نيايش دارد. ساختمان هاى مدرن بعد از انقلاب صنعتى، رشد و گسترش پيدا كردند، دوره اى كه زندگى مادى بر معنويت غلبه پيدا كرد اما من فكر مى كنم زيبايى فاكتور مهمى در طراحى است، چون زيبايى براى روح انسان خيلى سودمند و مفيد است.»

خصوصیات
به نظر مى رسد امانت در پروژه هايى كه به سبك معمارى كلاسيك يونان طراحى كرده است بيش از آن كه دغدغه پياده كردن ديدگاه هاى معمارانه خود را داشته باشد، بار محيط طبيعى و شرايط جغرافيايى را بر دوش خود احساس مى كرده است. اين ساختمان هاى يونانى مآبانه در نگاه اول شايد بيننده را به سمت اين موضوع بكشانند كه طراح و معمار آنها صرفاً يك نوع معمارى التقاطى ارائه داده است، در حالى كه واقعيت امر چيز ديگرى است. اولاً او در ساختمان هاى يونانى مآبانه خود به اصول معمارى شرقى بى توجه نبوده است و لذا اگر چه اين دسته از پروژه هاى او در نگاه اول سبك كلاسيك يونانى را به خاطر مى آورند، ولى جزئيات به كار رفته در آنها، حاكى از چيزى غير از اين است. در ثانى همان طور كه خود وى صريحاً ابراز كرده، انتخاب سبك كلاسيك كاملاً آگاهانه و لازم بوده است.



اصول هندسه و معمارى سنتى
به هر روى، امانت به غير از سبك به كار رفته در ساختمان هاى كلاسيك يونانى خود، همواره اصول هندسه و معمارى سنتى ايران را در ساختمان هاى مدرن خود اجرا كرده است. پروژ ه ها و ساختمان هاى او در حال حاضر در سرتاسر جهان به چشم مى خورند. غير از پروژه هايى كه در بالا به آنها اشاره شد، او پروژه هاى ديگرى را هم طراحى كرده كه تعدادى از مهمترين آنها عبارتند از: طراحى و ساخت عبادتگاهى در ساموآى غربى، طراحى چند كارخانه در داليان چين و ساخت چندين مجتمع آپارتمانى در سانتامونيكاى كاليفرنيا و بلوك شهرى با دو برج مسكونى در سن ديه گوى كاليفرنيا. امانت در تمام اين پروژه ها، مهارت ويژه اى در به كار بردن و تركيب درون مايه هاى فرهنگ هاى مختلف از خود نشان داده است. او جوايز مهمى هم بابت طراحى هاى منحصر به فرد خود دريافت كرده و در عين حال در كنفرانس هاى آموزشى و فرهنگى متعددى پيرامون هنر و معمارى سخنرانى كرده است
حسين امانت به واسطه برخى طرح هايش در صف مقدم معماران آوانگارد ايران قرار گرفته است، در حالى كه در تعدادى ديگر از طرح هايش از آوانگاردگرايى فاصله گرفته و در نقطه مقابل آن حركت كرده است. گفته شد كه او شهرت و آوازه خود را بابت طراحى بناى يادبود آزادى (شهياد) در تهران به دست آورد.


تصاویر برخی از آثار این معمار گرانقدر:



ساختمان مرکزی فرهنگ وهنر

دانشگاه صنعتی شریف

برج آزادی

مشرق الذکار



کافه دیساین

منیجمنت بوسنی

حفظه آثار بین‌المللی از ساختمان‌های حول مقام اعلی، مرقد باب در حیفا.

مقر بیت العدل اعظم در حیفا.

شهرک صاحلی درکنار دریای خزر(دریاکنار)

کتابخانه مرکزی در سیچوآن

دارالتبلیغ بین‌المللی. از ساختمان‌های حول مقام اعلی
منبع:گردآوری شده از وب های متعدد.








 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
طراحی کتابخانه مرکزی پکن در چین توسط حسین امانت

طراحی کتابخانه مرکزی پکن در چین توسط حسین امانت


معماری کتابخانه مرکزی پکن در چین یکی از جدیدترین طراحی های حسین امانت می باشد.این کتابخانه با 39900 متر مربع،گنجایش قرار دادن 3 میلیون جلد کتاب و 4000 هزار صندلی جهت مطالعه را دارد.


معماری کتابخانه شامل یک سالن مرکزی بزرگ برای مطالعه میباشد که این قسمت از ساختمان به هفت اتاق میانی و یک نیم­ اشکوب برای مطالعه تقسیم شده است. قسمت میانی کتابخانه به عنوان یک بخش کاملاً عمومی مورد استفاده قرار میگیرد. معماری بخش عمومی که دارای یک باغ بزرگ سرپوشیده میباشد به عنوان یک مرکز جهت فعالیت و گردهمایی دانش­­ آموزان طراحی شده است.برای فعالیت بیشتر در قسمت تلویزیون و صمعی بصری،چند فضای مرتبط،چندین استودیوی ظبط صدا،رادیو/تلویزیون،یک موزه کوچک و یک سینما در بخش­های عمومی گنجانده شده است.







منبع : گروه معماران آرل


 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
World Designer حسين لرزاده مشاهیر معماری 2

Similar threads

بالا