حرفهای من.....اما فقط از خودش ..

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حجم گفتگو را با چه باید سنجید؟؟
و چقدر حجم گفتگوی تو سنگین است که لحظه ای از آن در ترازوی روز و شبم سنگینی میکند به تنهایی ها

و عجیب این است که این سنگینی قلبم را سبک میکند.......!!!

علم را هم بهم ریخته ای حواست هست؟
 

زیبای خفته.

عضو جدید
کاربر ممتاز
طبع شاعرانه یا نویسندگی دارین حتما
سخنانتون زیباست
احسنت
اما من نمیدونم کلماتو چطور کنار هم بچینم
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از من نیست........

از من نیست........

گـاهی میشـی نـقش اول یِ نـمـایشـنـامـه کِ اول و آخـرش خـودتـی . یِ داسـتـانـی کِ داره آروم آروم اتفاق میـوفـتـه و تـو هـی تند تند اتـفـاقـارو

هُل میدی تا بیوفتـن . خـوشحـالـی از اجـراش امـا یِ جاهـاییـش گـیـر میکنـی . اون سکـانسُ بلـد نیـسـتی ، خستـه میـشـی ، نفـس کـم مـیاری ،

تمـوم میـشی ... امـا بالاخـره بلنـد میشـی واسه اجـراش ...


متوجهـیـد ؟ گاهی یِ جـاهـای زندگیـرو بـلد نیسـتـیم بـازی کنـیم ، امـا با وجـودِ ناشـی بودنـت بایـد پاشـی و درداتو بکشـی تـا تمـوم شـه . اونـا مـال

خـودِ خـودتـن .


:warn:
 

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران باران
بر لب پنجره تنهایی
دل من غرق تماشای تو است
باغ زیباست
ولی
رنگ آن سبز تر از عشق تو نیست

م
 

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ساده هستم
در
دلم
فکرم
نگاهم
سادگی موج میزند
بعضی وقتها
بعضی افراد
وقتی به من میرسند
فکر میکنند
به به
چه ادم ساده ای گولش میزنم
و من بعضی وقتها گول می خورم
اما........................
واقعیت چیز دیگریست
من گول می خورم
چون
آنقدر دوستشان دارم
دلم می خواهد
اگر از گول زدن من شاد می شوند
شاد شوند
و در تنهایی ریز میخندم
به این همه سادگی آنها
من ساده هستم
در
دلم
فکرم
نگاهم
سادگی موج میزند
اما ...................................

م
 

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر
در دستانم
سیبی باشد
و آن را به تو بدهم
تمام بهشت را
مثل آدم
بخاطرم
رها می کنی؟

م
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

صبر کن ! حادثه ها میگذرد ...

حسبی الله . . .


الهي و رَبِّي مَن لي غَیرُک
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می گویم :

گاهی حرف هایت اینقدر سنگین اند ک از گلو هم بالا نمی آیند.....

از همان گلو....... ک خدا گفته از رگ آن ب تو نزدیک تر است.........

ب نام خدای بخشنده و مهربان.........و آن زمان آرامش : تسبیح می گویند هر آنچه میان اسمان و زمین است و اوست عزیز و حکیم .

فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست زنده میكند و می ‏ميراند و او بر
هر چيزى تواناست ..

اوست
اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چيزى داناست ...

و بادی برای عبور ابرها....... و حدید تو بمان....


93/726


 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آمده بود که آباد کند........همه چیز بکر بود و دست نخورده..... مانند جنگلی وحشی

اولین انسان بود...... قدم به سرزمین میگذاشت......میخواست آباد کند..........

باید ویران میشد همه این نابسامانی ها ........ تا که آباد شد.....

خسته شد؟.... یا که سرزمینی جدید یافت؟ !!

کلبه ای متروکه ماند....... قبل از آنکه اجاقی روشن شود ک گرما دهد......

آمده بود عشق بکارد........ اما آنچه که درو می شود این روزها :

(ع) نقطه گرفت بزرگ شد به اندازه (غم) ......(ش) نقطه هایش همه رفت و (س) شد به اندازه (سکوت) که تمام سرزمین را گرفت ....(ق) .....هم مانند (قافیه) های زندگی همه راباخت !

دود و بوی خاکستر........ فریاد می کشد و از گلو خود را آذاد میکنم............و صدای یک (آه)

امضاء : سرزمینی به اندازه قلب:heart:
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چ سکوتی فراگرفته شب را.......یاشاید شب همه سکوتم را.......

همیشه هرکجا ، هرلحظه ، هر حال.......

هنگام رفتن....... دلت کمی همراهی میخواهد.........

......................................................................................... کمی مقصد نزدیک است..... و اراذه چه دور.......

یک ماه........ مسافت.......

می رسم خدایا؟.......... با من باش

02:40 جمعه 2014/10/31
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
احساسات را باید قاب گرفت و نشاند در گوشه دل.....

این روزها دل ادم ها حساسیت گرفته است!
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معتصب امد که خرابت کند باز........

اما من بی می "دوست داشتنت" چیزی نمی نوشم هنوز.......



***
معتصب! کوتاه کن این قصه را

من خود خراب و مست چشم نرگسش هستم هنوز.......
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حس و حالی که در این نامردی هایت بود را برایم تفسیر کن ، !
میخواهم بدانم کجای حس و حالت را من نمی فهمم ، !

که باز هم می پندارم ، من اشتباه کرده ام ، !
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من میم نون.......
تمام احساساتی که معنا می شد.......

شکست شین کاف سین ت

دلی که میخواست خوبی بکارد.....
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
....
و محبت را باید پنهان کرد
و قاب گرفت حرف هارا،
و در نهان خانه سینه نگه داشت !
و صندوقچه کرد مغز را ،
و درآن فکر را محصور کرد ،
راست گفت :"اینجا سرزمین احساسات ، بیگانهاست "
ب تومی فهمانند ، ک محبت کنی...ب جرمت می کشند!
ومحبت بی دلیل را باور ندارند!...
ونمی شمارند ز انسانیت
متهم ات می کنند.......ب تفکراتشان !!
در تو ب دنبال کسی می گردند ، ک گمان می کنند
و تورا با گمان خیش می سنجند ، لحظه ب لحظه
از تو میخواهند تصویری بکشند ک خود در ذهن دارند
و هرکه در تو ب دنبال رنگی می گردد
بی رنگ ماندن ، و اما خدایا چ سخت شده است !!
و من دراینجاشمع وارانه زندگی خواهم کرد.......
نه شعله ای از من و نه نوری نخواهد کاست
هرکه میخواهد چشمهایش را ببندد
و دهانش را بگشاید......!
گوشهای من از آوای مهربانی پر است
جایی برای حرفی نیست !
نور من نخواهد کاست..............
زندگی کمتر از آنچه ک میدانیم کوتاه تر است


و در عادت نورم......چنان ب سر خواهند برد....


بیدار می شوند :


روزی ک خاموشی من و فصل ظلمت و تاریکی را ب جای گذارده است
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] ﻟﺒﺎﺱ ...[/FONT]
[FONT=&quot] ﺷﻠﻮﺍﺭ ..... [/FONT]
[FONT=&quot]ﻫﻤﻪ ﻣﺸﮑﯽ ...[/FONT]
[FONT=&quot] ﺍﺩﮐﻠﻦ ﺧﺎﺻ... [/FONT]
[FONT=&quot] ﭼﺎﯾﯽ ... ﻗﻬﻮﻩ ... نسکافه ... ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﺟﻪ ... [/FONT]
[FONT=&quot]ویسکی و برگ باهم. ... [/FONT]
[FONT=&quot] ﺳﺎﻋﺖ 12 ﺷﺐ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ...ﺳﯿﮕﺎﺭ مارلبرو قرمز ... [/FONT]
[FONT=&quot]ﻫﻤﺶ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ .[/FONT]
[FONT=&quot] ﻓﮑﺮ ﭘﺸﺖ ﻓﮑﺮ ... [/FONT]
[FONT=&quot]ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪِ ﺧﺴﺘﻪ ...[/FONT]
[FONT=&quot] ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ لنزا دورو برتن ...... [/FONT]
[FONT=&quot] ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺩﺭ ﺣﺪ 1 ﺩﻗﯿﻘﻪ ... [/FONT]
[FONT=&quot] ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻭﻗﺘﺎ بیرون [/FONT]
[FONT=&quot] ﺳﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﯿﺘﻔﺎﻭﺕ ... [/FONT]
[FONT=&quot] ﺭﯾﻠﮑﺲ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻭ ﻋﺠﻠﻪ ... [/FONT]
[FONT=&quot]ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﭘﺮﺣﺮﻑ ...[/FONT]
[FONT=&quot]ﺷﺒﺎ ﺑﯿﺪﺍﺭ ... [/FONT]
[FONT=&quot] ﺭﻭﺯﺍ ﺧﻮﺍﺏ ... [/FONT]
[FONT=&quot] ﺻﺒﻮﻧﻪ ﻭ ﻧﻬﺎﺭ ﯾﮑﯽ ... [/FONT]
[FONT=&quot]ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻡ ﺗﮑﯽ ... [/FONT]
[FONT=&quot](ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ) ﻓﻨﺪﮎ ... ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ... ﺳﺎﻋﺖ . .. ﻋﻄﺮ ... ﺩﺳﺘﺒﻨﺪ ﻭ.... [/FONT]
[FONT=&quot] ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯿﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ...[/FONT]
[FONT=&quot] ﺑﯿﺨﯿﺎﻟﯽ ... [/FONT]
[FONT=&quot] ﻧﺸﻨﯿﺪﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺩﻭﺭﻭﺑﺮﺕ .. [/FONT]
[FONT=&quot]ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﻫﻨﮕﺎﯼ زرد... [/FONT]
[FONT=&quot] ﺑﺪﻭﻥ ﺧﻨﺪﻩ ... [/FONT]
[FONT=&quot]ﺑﺪﻭﻥ ﮔﺮﯾﻪ ... [/FONT]
[FONT=&quot] این ها یعنی من!! [/FONT]
[FONT=&quot]منِ بی تفاوت.... [/FONT]
[FONT=&quot]یک ادم متفاوت[/FONT]
[FONT=&quot] یک آدم تنها....[/FONT]
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جایی از زندگی هست که تنها میشویم و همه ترکمان میکنند این زمان یا اوج میگیریم یا درحال سقوطیم

......93/10/14
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیروز آمد ,
وقتی که میخواست برود!
.
.
.


و من لبخند زدم ,
به گریه ای که می خواست بیاید.....!
 

Similar threads

بالا