جواب معشوق

ali.mehrkish

عضو جدید
داشتم دنبال موضوعی میگشتم......این 2تا شعر قشنگ رو دیدم.....

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم

فارغ از خودشدم و کوس «انا الحق» بزدم
همچو منصور خريدار سردار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم شرری
که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درميخانه گشاييد به رويم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم

جامه زهد و ريا کندم و بر تن کردم
خرقه پير خراباتی و هشيار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند می آلوده مددکار شدم

بگذاريد که از ميکده يادی بکنم
من که با دست بت ميکده بيدار شدم

روح الله الموسوی الخمینی (ره)

و جواب معشوق :

تو كه خود خال لبي از چه گرفتار شدي
تو طبيب همه اي از چه تو بيمار شدي

تو كه فارق شده بودي ز همه كان و مكان
دار منصور بريدي همه تن دار شدي

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
اي كه در قول و عمل شهره بازار شدي

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشيدي
وه كه بر مسجديان نقطه پرگار شدي

خرقه پير خراباتي ما سيره توست
امت از گفته در بار تو هشيار شدي

واعظ شهر همه عمر بزد لاف مني
دم عيسي مسيح از تو پديدار شدي

يادي از ما بنما اي شده آسوده ز غم
ببريدي ز همه خلق و به حق يار شدي

مقام معظم رهبري (مدظله العالي)
 
آخرین ویرایش:
بالا