جملات ضروری در زبان عربی(با راهنمای فارسی + فایل صوتی)

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
١- کافی نت :

- می‌خواهم‌ نگاهی‌کوتاه به‌ اینترنت‌ کنم‌ و ایمیلهایم‌ را بخوانم‌.

- أرید أَن‌ْ أَتَصَفَّح‌َ النِّت‌َ قلیلاً و أُطالِع‌َ ایمیلاتی‌.

می‌خواهم‌ نگاهی‌کوتاه به‌ اینترنت‌ کنم‌ و ایمیلهایم‌ را بخوانم‌.

أرید أَن‌ْ أَتَصَفَّح‌َ النِّت‌َ قلیلاً و أُطالِع‌َ ایمیلاتی‌.

نزدیکترین‌ کافی‌نِت‌ کجاست‌؟

أَیْن‌َ أَقْرَب‌ُ مَقْهَی‌ الانْتِرْنِت‌؟

ما کافی‌نت‌هایی‌ در هر خیابان‌ داریم‌.

عندنا مَقاهی‌ الانترنت‌ فی‌ کل‌ِّ شارع‌ٍ.

شما می‌خواهید به‌ کافی‌نت‌ مراجعه‌ کنید؟ بله‌.

تُریدُ أَن‌ْ تُراجِع‌َ اِلَی‌ مَقْهَی الاِنْتِرْنِت‌؟ نعم‌.

من‌ اکنون‌ شما را راهنمایی‌ می‌کنم‌.

أنا أُرْشِدُکَ‌ الآن‌.

در وسط‌ شهر به‌ خیابان‌ ... می‌رسید. آنجا در اواسط‌ خیابان‌، یکی‌ از مشهورترین‌کافی‌نت‌ها را می‌یابید.

فی‌ وَسَط‌ِ المَدِینَة‌ِ سَتَصِل‌ُ اِلَی‌ شارع‌ِ ... حیث‌ُ تَجِدُ المَقْهَی‌ فی‌ مُنْتَصف‌ِ الشَّارع‌ِ و هُو مِن‌ْ أَشْهرِ مَقَاهِی‌ الانترنت‌.

و اغلب‌ اوقات‌، زائران (بازدیدکنندگان) و‌ خارجیان‌ بدان‌ محل‌ می‌آیند.

و کثیراً ما یَأْتِی‌ الیه‌ الزُّوار و الأجانب‌.

این‌ کافی‌نت‌ سه‌ طبقه‌ است‌. طبقه‌ اول‌ اختصاص‌ به‌ خوردن‌ نوشیدنی‌های‌ معمولی‌ مانند قهوه‌ و چای‌ دارد.

هذا المَقْهَی‌ للإنْتِرنت‌ مُکَوَّن‌ٌ مِن‌ْ ثَلاثَة‌ِ أَدْوارٍ، خُصِّص‌َ الطَّابِق‌ُ الاوَّل‌ُ لاحْتِساءِ (لِشُرْبِ) المَشْرُوبات‌ ِ العادِیَّة‌ِ کَالْقَهْوة‌ِ و الشَّای‌.

طبقه‌ دوم‌ به‌ اینترنت‌ اختصاص‌ داده‌ شده‌ است‌.

خُصِّص‌َ الطَّابِق‌ُ الثَّانی‌ للإنْتِرنت‌.

طبقه‌ سوم‌ مختص‌ کسانی‌ است‌ که‌ دنبال‌ برنامه‌های‌ کامپیوتری‌ هستند.

والثَّالِث‌ُ لِمَن‌ْ یَبْحَث‌ُ عن‌ِ البَرامِج‌ِ الکُومبیوتریَّة‌ (الکمبیوتریَّة‌).

السَّلامُ علیکم: و علیکمُ السَّلامُ و رحمةُ اللَّه.

خوش آمدید: أَهْلا و سَهْلاً و مَرْحَباً.


منبع
newarabic.persianblog.ir
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
گفتگوی اول

در گفتگوهای روزمره عربی برخی از جملات و عبارات كاربرد بيشتری دارند، به همين سبب به حافظه سپردن آنها ضرورت دارد:

سلام السَّلامُ عليكمُ.

خوش آمديد: أَهْلا و سَهْلاً و مَرْحَباً.

خداوند شما را حفظ كند: حَيَّاكَ اللَّهُ!

حال شما چطور است؟ كيفَ حالُكَ؟ كيْفَك؟، إِزَّيَّك؟[1] (ص)، إِشْلُونَك؟(ع).

الحمد لله خوبم: بِخَيْرٍ و الحمدُ لِلَّهِ....خوبم: كُوَيّس (ص، ل، س).

خوب نيستم: ماكُوَيّس.

چه خبر؟ ما الخبرُ؟ ما أَخْبارُكَ؟ شو أَخْبارك؟(عا، ل).

از اينكه دير شد از شما معذرت می‏خواهم.

أَعْتذِرُ منكَ لِلتَّأْخِيرِ. (أَرْجُو المَعْذِرَةَ).

ببخشيد: عَفْواً (و يا) العَفْو.

من خيلی متأسفم: إِنِّي آسِفٌ جداً.

موجب عذاب شما شدم. لَقَدْ سبَّبْتُ لكَ عَذاباً. أَزْعَجْتُکَ.

نه ،نه، هرگز. لا ، لا، أبداً.

شما انسان بسيار لطيفی هستيد.

أنتَ إنسانٌ لَطِيفٌ جِدّاً. (أنتِ إنسانةٌ لَطِيفةٌ جِدّاً).

از تعريف شما سپاسگزارم. شُكراً لِإِطْرائِكَ.

خداوند به شما سلامتی بدهد. اللَّهُ يُعْطِيكَ العافِيةَ![2]

خداوند به شما جزای خير دهد. جَزاكُمُ اللَّهُ خيراً.

بفرماييد بنشينيد: تَفَضَّلْ بِالجُلُوسِ.

خواهش می‏كنم: أَرْجُوكَ.

با اجازه شما: عَنْ إِذْنِكَ.

بفرماييد: تَفَضَّلْ.

شما در ايران در چه شهری زندگی می‏كنيد؟

أنتَ تَعِيشُ فِي أَيَّةِ مَدِينَةٍ في إيران؟

من در شهر «...» از توابع استان «...» زندگی می‏‌كنم.

أنا أعِيشُ فِي مَدِينَةِ «...» التَّابِعَةِ لِمُحَافَظَةِ «...».

شما به روانی عربی حرف می‌زنيد. أَنْتَ تَتَحَدَّثُ (تَتَكَلَّمُ) العَرَبِيَّةَ بِطَلاقَةٍ.

من زبان عربی را بخوبی نمی‌دانم در حالی که شما به چند زبان سخن می‌گوييد.

أنا لا أُتْقِنُ‌ العربيةَ‌ بينما أنت‌َ تَتَحَدَّثُ‌ بأكثر مِنْ‌ لُغَة‌ٍ.

من زبان عربی را در مدت حضورم در سوريه آموختم.

أنا تَعَلَّمْتُ العَرَبِيَّةَ أَثْناءَ وجودي في السُّوريّا.

از شما خواهش می‌كنم با من به جای عاميانه با زبان فصيح صحبت كنيد.

أَرْجُوكَ أنْ تَتَكَلَّمَ مَعِي بِاللُّغَةِ الفُصْحَي بَدَلاً مِنَ العاميَّةِ.

زيرا من در زبان عاميانه ضعيف هستم. لأَنَّنِي ضَعِيفٌ في العامِيَّةِ.

نه، بر عكس شما زبان عربيِ صحيح را می‌دانيد.

لا، بالعَكْسِ، أنتَ تَعْرِفُ اللُّغَةَ العربيةَ الصَّحِيحَةَ.

شما معلم زبان عربی هستيد و من نمی‏توانم با شما برابری كنم.

أنتَ مُعَلِّمُ اللُّغَةِ العَرَبِيَّةِ و أنا لاأَقْدِرُ أَنْ أُضاهِيكَ (أُساوِيكَ).

من از سخن شما شادمان می‌شوم. أنا أَرْتاحُ لِحَدِيثكَ.

متشكرم: شكراً.

بسيار خوب: طَيِّب، حَسَناً.

خداوند شما را از هر بلايی سلامت نگهدارد! اللَّه يَسْلِمُكَ مِنْ كُلِّ بَلِيَّةٍ!

شما جوانی، خوش رو، تحصيلكرده، و از خانواده محترمی هستيد.

إَنَّكَ شابٌ وسيمٌ و مُثَقَّفٌ (مُتَعَلِّمٌ) و مِنْ عائلةٍ (أُسْرَةٍ) مُحْتَرَمة.

از عواطف شما نسبت به خودم سپاسگزارم.

أَشْكُرُكَ لِعواطِفِكَ تِجاهي (نَحْوي).

سَرورم نمی‌دانم چگونه از شما سپاسگزاری كنم.

لا أَدْرِي كيفَ أَشْكُرُكَ يَا سيِّدي.

(وظيفه است) نياز به تشكر ندارد. لا شكرَ للواجبِ (عَلَی الواجِبِ).

به اميد ديدار، خدا نگهدار. إِلي اللِّقاء والسَّلامُ عَلَيْكُم.[3]

و عليكم السلام، شما را به خدا می‏سپارم. و عليكُم السَّلام أستودعُكَ اللَّه.

گفتگوی دوم

السَّلامُ عليكم: و عليكمُ السَّلامُ و رحمة الله و برکاته.

كي‌ (چه‌ وقت‌) اسمت‌ را در كاروان‌ حجاج‌ ثبت‌ كردي‌؟

مَتی سَجَّلت‌َ اِسْمَك‌َ في‌ قافِلَة‌ِ الحُجَّاج‌ِ؟

تقريباً يك‌ ماه‌ پيش‌. قَبْل‌َ شَهْرٍ تَقْرِيباً.

گذرنامه‌ات‌ را به‌ رئيس‌ كاروان‌ دادي‌؟

هَل‌ْ سَلمْت‌َ جَوازَ سفرِك‌َ اِلي‌ رئيس‌ِ القافِلَة‌ِ (حَملدار) (ح‌)؟

بله‌، آن‌ را به‌ رئيس‌ كاروان‌ دادم‌. نَعَم‌ْ،(أيوه) سَلَّمْتُه‌ُ اِلَی‌ رئيس‌ِ القافِلَة‌ِ.

گواهي‌ بهداشتي‌ داريد؟ هَل‌ْ لدَيْك‌َ (عِنْدَك‌َ) الشَّهادة‌ُ الصِّحيَّة‌ُ؟

بله‌، گواهي‌ بهداشتي‌ دارم‌. نَعَم‌ْ، (أيوه) لَدَي‌َّ (عِندي‌) الشَّهادَة‌ُ الصِّحيَّة‌ُ.

آيا مي‌توانم‌ با شما به‌ زبان‌ عربي‌ فصيح‌ سخن‌ بگويم‌؟

هَل‌ْ يُمْكِنُني‌ أَن‌ْ أتَكَلَّم‌َ مَعَك‌َ بِالعَرَبِيَّة‌ِ الفُصْحَی؟

اسم‌ شما چيست‌ و از كجا مي‌آييد؟ ما اسْمُك‌َ؟ و مِن‌ْ أَيْن‌َ تَأْتِي‌؟

اسم‌ من‌ محمد و اهل جمهوري‌ عربی مصر هستم.

اسمي‌ محمدٌ مِن‌ جمهوريّةِ مصرَ العربيّةِ.

‌من از يك‌ خانواده‌ پايبند (مذهبي‌) هستم‌. أنا مِنْ‌ أُسْرَة‌ٍ مُحافِظَةٍ‌.

سفر چطور بود؟ كيفَ كانَتِ الرِّحْلَةُ؟

خيلی سودمند بود: كانَتْ مُمتعةً جِدّاً.

رسيدن به خير. (خدا را سپاس كه سالم هستيد). الحَمْدُ لِلَّهِ عَلَي السَلامَة.

آب و هواي اين شهر چگونه است؟ كيفَ مُنَاخُ هذِهِ المدينةِ؟

بسيار خوب و دل انگيز است: لطيفٌ و رائعٌ جداً.

چه مدت اينجا خواهيد ماند؟ كَمْ مُدَّة سَتَبْقَي هُنا؟

فقط يك هفته: مُدَّة أسبوعٍ فَقَط.

فردا چه می‏كنی؟ ما الذي سَتَفْعَلُهُ غَداً؟

به گشت و گذاری در شهر می‏پردازم. سَأَقُومُ بِجَوْلَةٍ في المَدِينَةِ.

الان كجا می‌رويد؟ أينَ تَرُوحُ[4] (تذهب) الآنَ؟

من به حرم می‏روم. أَنا رائحٌَ[5] (ذاهِبٌ) إِلَي الحَرَمِ.

آيا شما راهنمای جهانگردان نيستيد؟ ألست‌َ دليلاً للسائحينَ‌؟

در اين صورت می‌توانی مرا همراهی کنی؟ إذن‌ هل تستطيعُ‌ أَنْ‌ تُرافِقَنِي‌؟

من در خدمت شما هستم. أنا بخدمتكَ (في خدمتكَ).

كشور ما را دوست داريد؟ هَلْ تُحِبُّ بِلادَنا؟

مي‌خواهم‌ نظر شما را به‌ صراحت‌ بشنوم. أريدُ أَنْ‌ أَسْمَعَ‌ رَأْيَك‌ بِصَراحَة‌.

بله كشور شما را بسيار دوست دارم. نعم، أُحِبُّها كثيراً.

چرا؟ لماذا؟

زيرا بسيار زيباست: لأنَّها جَمِيلَةٌ جِدّاً.

اميدوارم از همه مناطق ديدنی كشورمان بازديد كنی.

آملُ أَنْ تَزُورَ جَمِيعَ الأَماكِنِ السِّياحِيَّةِ في بلادِنا.

شما به سفر تفريحی آمده‏ايد؟ بله. أَتَيْتَ لِلسَّفْرَةِ التَّرْويحيَّة (التَّرْفيهيَّة)؟ نَعَمْ.[6]

علاوه بر آن به گردش علمی نيز آمده‌ام.

فضلاً عَنْ ذلِكَ أَتَيْتُ لِلسَّفْرَةِ العِلمِيَّةِ أَيْضاً.

در واقع من در اينجا در يك سفر كاری نيز هستم.

في الحقيقةِ أنا هُنا في رِحْلَةِ عَمَلٍ أيضاً.

چه مدتی است که در اينجا هستيد؟ مُنْذُ مَتَي و أنتَ هُنا؟

من از چند روز پيش اينجا هستم. أنا هُنا مُنْذُ بِضْعَةِ أَيَّامٍ.

به من اجازه می‌‏دهيد بپرسم آيا شما تنها هستيد؟

هَلْ تَسْمَحُ لي أَنْ أَسْأَلَ هَلْ أَنْتَ لِوَحْدِكَ؟

بله، من تنها هستم: نَعَمْ، أنا لِوَحْدِي.

خانواده‏ات كجاست؟ أينَ عائِلَتُكَ؟

من‌ مجرد و تنها هستم‌. انا عازِبٌ (أَعْزَب) وحيد.

آيا ازدواج کرده‌ايد؟ خير... پيش از اين، موردی برايم پيش نيامده است.

هل‌ تزوجت‌؟ لا... لم‌يسبق‌ لي‌ الزاوج‌.

من ازدواج کرده‌ام و يک دختر دارم. که در کلاس چهارم ابتدايي درس می‌خواند و سنش ده سال است.

أنا متزوجٌ‌ و لي‌ اِبنةٌ‌ واحدة‌ٌ تَدْرُسُ في‌ الصَّفِّ‌ الرابعِ‌ الابتدائي‌ وعُمرُها عَشْرُ سنواتٍ‌.

اين اولين ديدار شماست؟ هَلْ هذِهِ زيارتُكَ الأُولَي؟

آيا اولين بار است که به خارج از کشور مسافرت می‌کنيد؟

أَ هي‌ أوَّلُ‌ مَرَّةٍ‌ تُسافِرُ فيها خارج‌َ البلادِ؟

بله، اين اولين ديدار من است. نَعَمْ، هذِهِ هي زيارتي الأُولَي.

بله ، از تنهايی و گوشه‎گيری می‌ترسيدم.

نَعَم‌ و كُنْتُ‌ خائفاً مِنَ‌ الوحدةِ‌ و العُزْلَةِ‌.

رؤيای من اين بود که اين شهر را ببينم، و اکنون تحقق پيدا کرد!

كانَ‌ حلمي‌ أن‌ أزورَ هذه‌ المدينة‌، وقد تَحَقَّقَ‌ الآن‌َ!

به من اجازه بدهيد بپرسم که آيا باز هم می‌آييد؟

اِسْمَحْ لي أَنْ أَسْأَلَ هَلْ تَأْتِي مَرَّةً أُخْرَي؟

البته و بدون شك. طَبْعاً و لاشَكَّ.

من به شما قول می‏دهم. أُعْطِيكَ قولاً (كلاماً)، أَعِدُکَ.

دير يا زود به ديدن شما خواهم آمد. سأَزُوركَ آجِلاً أو عاجِلاً.

البته: طَبْعاً، بِالطَّبْعِ، البَتَّةَ.

مرا ببخشيد: سامِحْنِي.

تو مطمئنی؟ هَلْ أنتَ واثِقٌ (مُتَأَکِّدٌ)؟

بله، كاملاً مطمئنم: نَعَمْ، كُلَّ الثِّقَةِ (بِالتَّأکِيد).

عجب سخن درستی! يالَهُ مِنْ قَوْلٍ سَلِيمٍ!.

بَه‏بَه : يا سَلام.

چای می‌نوشی يا قهوه؟. تَشْرَبُ الشَّايَ أو القهوة؟

قهوه می‏نوشم: أشْرَبُ القهوة.

نوش جان، گوارا باد: هَنِيئاً لَكَ!

بفرمائيد: تَفَضَّلْ دستت درد نكند: سَلِمَتْ يَداكَ.

وقت خوبی را برايت آرزو می‏كنم. أَتَمَنَّي لَكَ وَقْتاً طَيِّباً.

از آشنايی شما خوشوقتم.

أَتشَرَّفُ بِمَعْرِفَتِكُمْ؛ أنا سَعِيدٌ بِمَعْرِفتِکُمْ؛ فرصةٌ سعيدةٌ.

از ديدن شما خرسندم: أنا سَعِيدٌ بِلِقائِكُمْ.

خوشوقت شديم: تَشَرَّفْنا.

پس مزاحم شما نمی‏شوم. إذَنْ لاأُزاحِمُكَ (لا أُزْعِجُکَ)؛ (لا أُثَقِّلُ عليک)(س).

سلام مرا به خانواده‌ات برسان. بَلِّغْ سَلامي إِلَي أُسْرَتِكَ (أَهْلِكَ)؛ سَلِّمْ لِي عَلَی...

امروز چه کار کردی؟ ماذا فعلتَ اليومَ؟

در محله‌های مدينة منوره که ساختمان‌ها و خيابان‌های قديمی دارد به گشت و گذار پرداختم. خيابانها و بازارها آکنده از جمعيت بود.

تَجَوَّلْتُ‌ في‌ أحياء المدينة‌ المنورة‌ التي‌ هي مدينةٌ قديمةُ المباني‌ والشوارع‌. و كانت‌ الشوارع‌ُ والأسواقُ‌ مزدحمةً‌ بالنَّاسِ‌.

سپس با ايران تماس تلفنی برقرار کردم تا خانواده ام را از رسيدنم مطمئن کنم.

ثم قُمْت‌ُ بالإتِّصال‌ بإيران لكي‌ أُطَمْئِنَ أسرتي‌ عَلَی‌ وصولي‌.


منبع
tasbit6.blogfa.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
عبارتهای کوتاه در احوالپرسی صبح بخير: صَبَاحُ الخَيرِ.

در جواب گفته می‏شود: صَبَاحُ النُّورِ.[7]

توجه: شب، هنگام خواب گفته می‏شود: «تُصْبِح عَلَی خيرٍ».[8]

عصر بخير: مساءُ الخيرِ...

در جواب گفته می‏شود: مساءُ النُّورِ.

روز بخير: نَهارَك سعيد.

در جواب گفته می‏شود: نهارَك سعيد مُبارَك.

وقتتان خوش: طابَتْ أوقاتُكُمْ.

متشكرم: شُكْراً، أَشْكُرُكُمْ.

شب خوش: طابَتْ ليلتُكَ، ليْلةً سَعِيدَة! تُصْبِحُ عَلَي خَيْرٍ.

خوابت خوش (خوابی همراه با تندرستی): صَحَّ النَّوْمُ.

خيلی از شما سپاسگزارم: أَشْكُرُكَ جِدّاً.

بسيار متشكرم: شُكْراً جَزِيلاً.

انشاء الله قبول باشد! مقبول، ان شاء الله!

با اجازه شما: عَنْ إِذنِكُم

به سلامت: مَعَ السَّلامَةِ، أَلْف سَلامَة[9]، أَلْف خَير.[10]

تو را به خدا می‏سپارم. أَسْتَوْدِعُكَ اللَّه.

به اميد ديدار: إِلي اللِّقاءِ....

در امان خدا: في أَمانِ اللَّهِ.

از آشنايي‌ با شما خرسندم‌. أنا سعيدٌ بمعرفتك‌.

تعارف نكن: لاتُجامِلْ.

خوش آمديد: أهلا و سَهْلا و مرحباً.

متأسفم! شما را بيدار کردم. مهم نيست.

إني‌ آسفٌ (آسفةٌ) لَقَدْ أيقظتُك‌. لا يَهُمّ‌.

سخت نگير: هَوِّنْ عَليْكَ!

به چشم، اطاعت: سَمْعاً و طاعَةً.

خواهرم ببخشيد لطفاً ساعت چند است؟

عفوا يا أختي‌، كم‌ الساعة‌ مِن‌ْ فَضْلِك‌ِ؟

چرا سؤال می‌کنی در حالی که ساعت روی دست شما است؟

لِم‌َ تسأل‌ وساعتك‌ عَلَی‌ يدك‌َ؟

ساعت من دقيق نيست. ساعتي‌ غير مضبوطة.

اندكي‌ اينجا منتظر من‌ باش. اِنْتَظِرْنِي‌ هنا قليلاً.

هوای بيرون سرد است دارم يخ می‌زنم. الجو باردٌ في‌ الخارج‌. أكادُ‌ أَتَجَمَّدُ.

بهتر است‌ كه‌ اين‌ موضوع‌ را به‌ وقت‌ ديگري‌ موكول‌ كنيم‌.

مِنَ‌ الأفضل‌ِ أَنْ‌ نُرْجِي‌ءَ هذا الموضوعَ‌ إلی‌ وقت‌ٍ آخَرَ.

قرار ما ساعت‌ 9 شب‌. موعدنا الساعة‌ التاسعة‌ مساءً.

خداوند نگهدار تو باشد. الله‌ يَحْمِيك‌ (يَحْفَظک)، (الله يُخَلِّيک)(عا).

استاد خوش آمديد. مرحباً يا أستاذ.

فرصت خوبی بود که شما را ببينم. كانت‌ْ فُرْصَةً‌ طَيِّبَةً‌ أَنْ‌ أراكَ‌.

خرسندم‌ كه‌ ...... را بشناسم‌. يسْعدُنِي‌ أَنْ‌ أَتَعَرَّفَ‌ عَلَی ....

از اين‌ مناسبت‌ خوب‌ شادمان‌ هستم‌. يَسُرُّنِي‌ بهذه‌ المناسبة‌ السعيدة‌.

فراموش‌ نكنيد كه‌ هميشه‌ با من‌ تماس‌ بگيريد. لاتَنْس‌َ أن‌ْ تَتَّصِل‌َ بِي‌ دائماً.

آيا می‌توانی به من کمک کنی؟ أَيُمْكِنُكَ‌ مُساعدتي‌؟

خانم! چگونه می‌توانم به شما کمک کنم؟ کيف أساعدك‌ِ يا سيدة؟

بايد با تو صريح باشم. لا بُدَّ لي‌ أن‌ أَكُونَ‌ صريحاً (صريحة)‌ معك‌.

وقت شما را زياد نمی‌گيرم. لن‌ آخُذَ مِنْ‌ وقتك‌ الكثير.

از شما سپاسگزار خواهم شد اگر به من کمک کنيد.

سَأَكُونُ‌ شاكراً‌ لو ساعدتَنِي.

وقت‌ آن‌ نرسيده‌ است‌. لم‌ يَحِنِ‌ الأوانُ‌ لذلك‌.

من‌ به‌ خودم‌ اطمينان‌ دارم‌. أنا واثقٌ‌ مِنْ‌ نَفْسِي‌.

حق‌ با شماست‌. الحق‌ٌ مَعَكَ‌.

مشکل‌ حل‌ شده‌ است‌. المشكلة‌ُ محلولة‌ٌ.

وقت‌كشي‌ نكن. لاتَقْتُلِ‌ الوقتَ‌.

عيدتان مبارک (سال نو مبارك).

كُلُّ عامٍ و أَنْتَ بِخيرٍ! (كُلُّ عامٍ و أنتَ بِأَلْفِ خَيْرٍ)[11].

مبارك باشد: مَبْرُوك، تَهانِينا، أَلْف مَبْرُوك.

در جواب گفته می‌‏شود: خداوند به شما بركت دهد! اللَّه يُبارِك فيكَ!


منبع
tasbit6.blogfa.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
سفارتخانه آيا سفارتخانه، ويزای شما را صادر كرد؟ هَلْ أَصْدَرَتِ السّفارَةُ تَأْشِيرَتَكَ؟

دبير اول سفارت، گذرنامه مرا امضا كرده است.

لَقَدْ وَقَّعَ السِّكرتيرُ الأَوّلُ لِلسّفارةِ (الكاتِبُ الأَوّل لِلسّفارةِ) جوازَ سفَرِي.

از كجا می‏دانی امضاء شده است. مِنْ أينَ تَدْرِي أنَّهُ قَدْ وُقِّعَتْ.

با من تماس گرفتند و گفتند كه ويزا امضاء شده است.

اِتَّصَلُوا بي و قالُوا لي بِأَنَّ التَّأْشِيرَةَ قَدْ وُقِّعَتْ.

تاريخ ويزا از چه زمانی شروع می‏شود؟ مَتي يَبْدَأُ تأريخُ الفِيزا أو التَّأشِيرة؟

تاريخ ويزا از ششم اين ماه شروع، و به مدت دو ماه ادامه دارد.

يَبْدَأُ تأريخُ التَّأشِيرةِ مِنْ يَوْمِ السَّادِسِ مِن هذا الشَّهْرِ لِمُدَّةِ شَهْرَيْنِ.

متأسفانه تاريخ اعتبار گذرنامه من تمام شده است.

مع الأسفِ انْتَهَتْ تَأرِيخُ صَلاحيَّةِ جَوازِ سَفَري.

چرا برای تعويض گذرنامه اقدام نكردي؟ لماذا لَمْ‏تَقُمْ بإِبْدالِ جَوازِ سَفَرِكَ؟

فرصت نداشتم. لَمْ‏تَكُنْ لِي فُرْصَةٌ.

انشاء الله بزودی به اداره گذرنامه مراجعه می‌کنم.

إن شاء الله سَأُراجعُ اِلی دائرة جَوازاتِ السَّفَرِ.


منبع
tasbit6.blogfa.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
تابلوهای مختلف آگاهی از مضمون تابلوهای مختلف در كشورهای عربی بيش از هر چيز مورد نياز حجاج و زائران عتبات عاليات است. به همين منظور نگارنده در خلال سفرها از تابلوهای متعددی فيلم و عكس تهيه كرده كه برخی از آنها به شرح زير است:[16]


فرعُ مؤسسةِ.... التجاريَّة للأجهزة الکهربائيَّة والإلکترونية: تليفونات، مسجّلات، راديوهات، مکانس، خَلَّاطات، جَوَّالات.

شعبه موسسه تجاری دستگاههای برقی و الکترونيکی..... : انواع تلفن، ضبط صوت، راديو، جارو، مخلوط کن، تلفنهای همراه.

مَحَلاَّتُ السِّلعِ الكَماليَّة (الكَمَاليَّات). فروشگاههای اجناس لوكس و تجملی.

مَحَلاَّتُ بَيْعِ الملابس الجاهزة. فروشگاه‌های لباس‌های آماده (دوخته شده).

بَيْعُ أنواعِ النَّظارات و العَدَسات اللاَّصِقَة.

فروش انواع عينك‏های طبی و لنزهای چشمی (چسبان).

مرکز الأواني العَصْرِيَّة: کُلُّ ما يَحْتاجُهُ المطبخُ العَصْريّ، أَجْهزة کهربائيَّة ، کِرِسْتال، أَطْقُم سُفْرَة، تُحَف و هدايا، زُهور.


مرکز ظروف جديد: هر آنچه آشپزخانه امروزی بدان نياز دارد: دستگاههای برقی

، کريستال، سرويسهای سفره، انواع کادويي و هدايا، انواع گلها.

مؤسسةُ الـ.... لِلْعِقار: بَيْع و شِراء و تأجير العقارات و الأراضي.

مؤسسه معاملات ملکی ....: فروش ، خريد و اجاره املاک و اراضی.

مَحَلُّ الدُّمَي أو أَلْعاب الأطفال... اسباب بازی فروشی.

مَحَلُّ المُجَوْهَرات: جواهر فروشی..


الصّرافة: صرافی.


قِرْطاسِيَّة: فروشگاه لوازم التحرير.

أجهزةٌ كَهْرَبائِيَّة و مَنْزِليَّة و إليکترونيَّة: مُؤَسَّسَةُ العَلاقاتِ الدُّوَلِيَّة لِلتِّجارةِ و التَّسوِيق.

لوازم برقی، لوازم خانگی و لوازم الکترونيکی: مؤسسه روابط بين المللی تجارت و بازار يابی.

صالَةُ التَّجْمِيلِ لِلسَّيِّداتِ؛ صالَةُ (صالُونُ) الحِـلاقَةِ لِلسَّيِّداتِ:[17]

سالن آرايش بانوان.

المَشْغَل لِلْخِياطَةِ: كارگاه خياطی.

العِطَارَة: عطر فروشی.

الجَزارَة: گوشت فروشی، قصابی.

خُردوات، خُرْدَجي (عا): خرده فروشی.

المَخْبَز، ج: مَخابِز: نانوايی.

مَحَلُّ بَيْعِ الحَلَوِياتِ: قنادی.

مكْوَجِيّ، مكواجِي، مَغْسلَة: اتوشويی.

الحِلاقَة: آرايشگاه.

الإقطاعيّ: جزئی فروشی.

بِالْجُمْلَةِ: كلی فروشی.

بَيْعُ الأقمشة: پارچه فروشی.

بَيْعُ الأَحْذِيَة: كفش فروشی.

التَّخْفِيض، الخصم(عر): تخفيف.

التَّنْزيلات: حراجی.

سُوقُ الخُضَارِ: بازار سبزی فروشی.

بَيْعُ أَنْواعِ الطَّناجِر و قُدور الضَّغْطِ: فروش انواع قابلمه‏ و ديگ زودپز .

كُلُّ شي‏ءٍ ريالانِ: هر جنس2 ريال (سعودی).


موسسه تجاری فروش عطر و انواع عطر ، عود ، عنبر، بخور، انواع ادويه، گياهان خشک، کِرِم‌ها، عطرها.

مُؤسَّسة الـ ... للعطارةِ ، تجارة العطارة، و العُطور، : عُود، عنبر، بخور، بهارات، أعشاب، زيوت، عطور.

بَيْعُ أنواعِ العُطُورِ و البخُورات: فروش انواع عطر و بخورها.

لِلْبَيْعِ: فروشی.

لِلشِّراءِ: برای خريد.

الفُنْدُق، (ج: فَنَادِق): هتل.

المَطْعَم، (ج: مَطَاعِم): سالن غذاخوری.


مَحَلاَّتُ الأَوانِي الزُّجاجِيَّة: فروشگاههای ظروف کريستال (بلور).

بطانيات، سَجاد، شَراشِف[18]:


انواع پتو ، سجاده نماز (فرش)، ملحفه (چادر نماز)

الخُرْدَوات و الهَدايا و العُطُور: انواع وسايل خرده، کادو و عطر.

مُسْتَوْصَف: درمانگاه.

مُسْتَشْفَي (مَشْفَي): بيمارستان.

البعْثَة: بعثه، هيات اعزامی.

دائرةُ الصِّحَّة: اداره بهداشت.

المَطار: فرودگاه.

مَوْقِفُ الباصاتِ: ايستگاه اتوبوسها.

سلالِم كهربائيَّة: پله‌های برقی.

الدَّرَج، سُلَّم: پله، پلكان.

المُغَادَرة: ترك كردن، خروج.

الدُّخُول: ورود.

لِلسَّادة فقط ، لِلرِّجال فَقَطّ: فقط مختص آقايان

لِلسَّادة، لِلرِّجال: مردانه.

للسَّيِّدات فقط، لِلنِّساء فَقَطّ: فقط مختص بانوان.

للسَّيِّدات، للعَقِيلاتِ، لِلنِّساء، للنِّسْوان: زنانه.

للأولاد، لِلأَبْناء: پسرانه.

لِلْبَناتِ: دخترانه.

لِلأَطفالِ، صبياني: بچه گانه.

مَمْنُوعُ التَّصْوِيرِ: عكسبرداری ممنوع.

مَمْنوعُ اللَّمْسِ: لمس كردن ممنوع.

خَطَرُ المَوْتِ: خطر مرگ.

مِنْطَقة عَسْكَرِيَّة: منطقه نظامی.

خَطَرُ الكَهْرَباء: خطر برق گرفتگی.

اِحْتَرِسْ (دِيرْ بالَک)(عا): احتياط كن.

الطَّريق الدَّائِريّ: راه كمربندی..

الطريقُ المسدود: راه بن بست.

ممنوعُ الدَّوَرانِ: دور زدن ممنوع.

ممنوعُ الوُقُوفِ: توقف ممنوع.

اِلَي اليمين: به سمت راست.

إِلي اليَسَارِ: به سمت چپ.

إِلي الوراء: به سمت عقب.

إِلي الأَمامِ: به سمت جلو.

شُرْطَةُ المُرورِ: پليس راهنمايی و رانندگی.

القواتُ الخاصة: نيروهای مخصوص.

ممنوعُ الاتِّجاهِ إِلَي الشّمالِ:[19] گردش به چپ ممنوع.

ممنوعُ الاتجاه إِلَي اليَمِين: گردش به راست ممنوع.

شارِعٌ ذُو اتّجاهٍ واحدٍ: خيابان يك طرفه.

قِفْ: ايست... .

اِنْتَبِهْ: مواظب باش.

سَوِّقُوا عَلَي مَهْلِكُمْ: آرام برانيد...

طريقٌ زَلِقٌ: جاده لغزنده.

السُّرْعَةُ القُصْوَي95 كيلومتراً: حداكثر سرعت95 كيلومتر.

مُنْحَدِرٌ خَطِرٌ: شيبِ خطرناك.

استعمالُ آلةِ التَّنْبِيهِ ممنوعٌ: بوق زدن ممنوع.

البابُ الخلفيّ: درِ پشتی، درِ عقب.

البابُ الأماميّ: درِ جلويی، درِ مقابل.

شُبَّاكُ الاسْتِعلاماتِ: باجه اطلاعات.

شُبَّاكُ التَّذاكِرِ: باجه بليط فروشی.

ممنوعُ الدُّخولِ: داخل شدن ممنوع.

ممنوعُ المُرُورِ: عبور ممنوع.

اِضْغِطْ، اِدْفَعْ: فشار بده.

اِسْحَبْ: بِكِش.

تَحْذِير: هشدار.

دورة المياه لِلرِّجال: دستشويی آقايان.

دورة المياه للنِّساء: دستشويی خانمها.

الماء الساخن: آب گرم.

الماء الحارّ: آب داغ.

الماء البارد: آب سرد.

الماء الفاتر: آب ولرم.

الماء غير قابل لِلشُّربِ: آب غير قابل آشاميدن.

الجِسْرُ المُتَحَرِّك: پل متحرك.

الجِسْرُ العائِمُ: پل شناور


منبع
tasbit6.blogfa.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
فرودگاه دفتر فروش‌ بليط‌ هواپيما(ها) كجاست‌؟ أين‌َ مَكْتَب‌ُ قَطْع‌ِ تذَاكِرِ الطَّائِرات‌ِ؟

آيا در اين‌ هفته‌ پروازي‌ به‌ ... داريد؟ هَل‌ْ عِنْدَكُم‌ْ رِحْلَة‌ٌ إِلَی ... في‌ هذا الاسبوع‌ِ؟

ـ بله‌، يك‌ پرواز در ساعت‌ شش‌ و ربع‌ امروز و ديگري‌ ساعت‌ دو و چهل‌ و پنج‌ دقيقة‌ بعداز ظهرِ پس‌ فردا داريم‌.

نَعَم‌ْ، اليوم‌ عِنْدَنا رِحْلَة‌ٌ في‌ السَّاعة‌ِ السَّادِسَة‌ِ و الرُّبع‌ِ و أُخْرَی بَعْدَ غَدٍ في‌ السَّاعَة‌ِ الثَّانِيَة‌ِ والدَّقيقَة‌ الخامِسَة‌ و الأربعين‌َ بعدَ الظُّهْرِ.

پرواز بعدي‌ به‌ ... چه‌ وقت‌ است‌؟ ما مَوْعِدُ الرِّحْلَة‌ِ القادِمَة‌ِ الَی ...؟

ـ در هفته‌ آينده‌ همان‌ ساعتها. في‌ الاسبوع‌ِ المُقْبِل‌ في‌ نفس‌ِ السَّاعات‌ِ.

كرايه‌ رفت‌ و برگشت‌ هواپيما به‌ ... چند است‌؟

كَم‌ْ أُجْرَة‌ُ الطَّائِرَة‌ِ إياباً و ذهاباً إلي‌ ...؟

بليط‌ يكسره‌ (رفت‌) مي‌خواهيد يا دوسره‌ (رفت‌ و برگشت‌)؟

تُرِيدُ تَذْكِرَة‌َ ذَهاب‌ٍ أو ذهاب‌ و إياب‌؟

مدت‌ پرواز چند ساعت‌ است‌؟ كَم‌ْ مُدَّة‌ُ الرِّحْلَة‌ِ؟

آيا پرواز، مستقيم‌ (يكسره‌) است‌؟ هَل‌ الرحلة‌ُ مُباشرة‌؟

فرودگاه‌ كجا واقع‌ است‌؟ أين‌َ يَقَع‌ُ المَطَارُ؟

فرودگاه‌ در خارج‌ از شهر قرار دارد. يَقَع‌ُ المَطارُ في‌ خارج‌ِ المَدِينَة‌ِ.

هواپيمايي‌ كه‌ از ... مي‌آيد چه‌ وقت‌ به‌ اينجا مي‌رسد؟

مَتَی‌ تَصِل‌ُ الطَّائِرة‌ُ القادِمَة‌ُ مِن‌ ... إلَی‌ هنا.

بلندگوها اعلام‌ مي‌كنند: هواپيمايي‌ كه‌ از ... مي‌آيد، بعد از چند دقيقه‌ به‌ زمين‌ مي‌نشيند.

تُعْلِن‌ُ مُكبِّرات‌ُ الصَّوْت‌ِ أَن‌َّ الطَّائِرة‌َ القادِمَة‌َ مِن‌َ ... سَتَهْبط‌ُ بَعْدَ دَقائِق‌َ.


بايد در سالن‌ انتظار بنشينيم‌. عَلَيْنا بِالجُلوس‌ِ في‌ صالة‌ِ (قاعةِ) الانتظارِ.

اكنون‌ بايد براي‌ سوار شدن‌ به‌ هواپيما، سالن‌ انتظار را ترك‌ كنيم‌.

و الآن‌َ عَلَيْنا بِمُغادَرَة‌ِ صَالَة‌ِ الانتظارِ لِرُكُوب‌ِ الطَّائِرَة‌ِ.

خانم‌ مهماندار از مسافران‌ درخواست‌ مي‌كند كمربندها را ببندند. و از تلفن همراه داخل هواپيما استفاده نکنند.

تَطْلُب‌ُ المُضِيفَة‌ُ مِن‌َ المُسافِرين‌َ شدَّ الأَحْزِمَةِ و عَدَمَ استخدام الهاتف الجوَّال في الطائرة.

قوانين هواپيمايی کشوری (غير نظامی) استفاده از تلفنهای همراه و ديگر دستگاههای الکترونيکی را در خلال پرواز ممنوع می‌کند زيرا در دستگاههای ارتباطی و ساير دستگاههای الکترونيکی که در هواپيما کار می‌کنند ، موجب پارازيت می‌شود.

تحظرُ قوانينُ الطَّيَران المدني استخدامَ الهواتف المحمولة وغيرها من الآلات الإلكترونيَّة أثناءَ الطيران لأنَّها تُشَوِّشُ عَلَي أجهزة الاتصال والأجهزة الإلكترونية الأخري التي تعمل داخل الطائرة.

هواپيما برای يک پرواز خارجی آماده می‌شود.

تَسْتَعِدُّ الطائرةُ للقيام برحلةٍ خارجيةٍ.

آيا پرواز هواپيما تأخير دارد؟ هَل‌ هناك‌َ تأخيرٌ في‌ إقْلاع‌ِ الطَّائِرَة‌ِ؟

به‌ نظرم‌ پرواز هواپيما سه‌ ساعت‌ تأخير دارد.

أعتقد أنها تتأخر عَن‌ِ الاِقْلاع‌ِ حوالي‌ ثلاث‌ ساعات‌ٍ.

چرا هواپيما سه‌ ساعت‌ تأخير دارد؟ لماذا تَتَأَخَّرُ عَن‌ِ الإِقْلاع‌ِ ثلاث‌ سَاعَات‌ٍ؟

زيرا اين‌ هواپيما متعلق‌ به‌ شركت‌ هواپيمايي‌ (الخليج‌) است‌ و تاكنون‌ به‌ زمين‌ ننشسته‌ است‌.

لاَن‌َّ هذِه‌ِ الطَائِرَة‌ُ تَابِعَة‌ٌ لِشَرِكَة‌ِ طَيَرَان‌ِ الخَلِيج‌ِ و لَم‌ْ تَهْبط‌ْ بَعْدُ.

هواپيما چه‌ وقت‌ فرود مي‌آيد؟ مَتی‌ تَهْبط‌ُ الطَّائرة‌ُ؟

هواپيما دو ساعت‌ ديگر فرود مي‌آيد. تَهْبط‌ُ الطَّائرة‌ُ بعدَ ساعَتَيْن‌ِ.

اكنون‌ بايد در سالن‌ فرودگاه‌ منتظر باشيم‌. عَلَيْنا أَن‌ْ نَنْتَظِرَ في‌ صالَة‌ِ المَطارِ.

سالن‌ ورود و خروج‌ فرودگاه‌ كجاست‌؟ آنجا است‌.

أين‌َ صالَة‌ُ الدُّخول‌ِ و المُغادَرَة‌ِ لِلْمَطارِ؟ هناك‌َ.

آيا مي‌توانم‌ صندلي ام‌ را در هواپيما تغيير دهم‌؟

هَل‌ يُمْكِنُني‌ أَن‌ْ أُغَيِّرَ مَقْعَدِي‌ في‌ الطَّائرة‌ِ؟

چرا مي‌خواهي‌ صندليت‌ را در هواپيما تغيير دهي‌؟

لماذا تريد تغَييرَ مَقْعَدِك‌ في‌ الطَّائرة‌ِ؟

زيرا با صندلي‌ خانم‌ و دخترم‌ فاصله‌ دارد.

لاَنَّه‌ُ بعيدٌ عَن‌ْ مَقْعَدِ زوجتي‌ و ابنتي‌.

متأسفانه‌ افراد كادر پرواز هواپيما به‌ شما اجازه‌ نمي‌دهند در خلال‌ پرواز، صندليت ‌را تغيير دهي‌ تا در كنار همسر و دخترت‌ بنشيني‌.

مَع‌َ الاسف‌ أَفْرَاد طَاقِم‌ِ الطَّائِرَة‌ِ لايسمَحون‌َ لك‌ بِتَغْييرِ المَقْعَدِ لِكَي‌ تَجْلِس‌َ بِجِوَارِ زَوْجَتِك‌ وَابْنَتِك‌ أَثْنَاءَ الرِّحْلَة‌ِ.

و علي‌رغم‌ موافقت‌ صاحب‌ صندلي‌ با جابجايي‌ باز هم‌ تغيير صندلي‌ را نمي‌پذيرند.

و يرفضون‌َ ذلك‌ بِالرَّغْم‌ِ مِن‌ْ مُوَافَقَة‌ِ صَاحِب‌ِ المَقْعَدِ عَلَی‌ تَبَادُل‌ِ المَقَاعِدِ.

الحمد لله‌ هواپيما روي‌ باند فرودگاه‌ نشست‌.

وَالحَمْدُ لِلَّه‌ِ هَبَطَت‌ِ الطائرة‌ُ عَلَی‌ مدرج‌ِ (شَرِيط‌ِ) المَطَارِ.

بلندگوها اعلام‌ مي‌كنند: امروز اولين‌ پرواز‌ مستقيم‌ هواپيما به‌ مدينة‌ منوره‌ انجام خواهد شد.

تُعْلِن‌ُ مكبِّرات‌ُ الصَّوْت‌ِ بأن‌َّ اليوم‌َ سَيقْلع‌ُ أَوَّل‌ُ طائِرَة‌ٍ الی‌ المَدِينَة‌ِ المُنَوَّرة‌ِ مُباشَرة‌ً.

آخرين‌ پروازهاي‌ حج‌، هفته‌ آينده‌ انجام خواهد شد.

سوف‌ يَتِمّ‌ُ في‌ الأسبوع‌ المقبل‌ آخِرُ رَحَلات‌ِ الحَج‌ِّ.

هواپيماي‌ ما چه‌ وقت‌ پرواز مي‌کند؟ متی‌ تُقْلِع‌ُ (تُحلِّق‌ُ) طائِرَتُنا؟

هواپيما ساعت‌ هشت‌ شب‌ از زمين‌ بلند مي‌شود.

تُقْلِع‌ُ (تُحلِّق‌ُ) الطَّائِرَة‌ُ في‌ الساعة‌ الثامنة‌ مساءاً.

چند ساعت‌ بعد هواپيما به‌ عربستان‌ سعودي‌ مي‌رسد؟ سه‌ ساعت‌ بعد.

بعدَ كَم‌ْ ساعَة‌ تَصِل‌ُ الطَّائرة‌ُ إلی‌ المَمْلَكَة‌ِ العَرَبِيَّة‌ِ السُّعُودية‌ِ؟ بعدَ ثلاث‌ِ ساعات‌ٍ.

ساعت‌ِ فرود هواپيما 2 نيمه‌ شب‌ به‌ وقت‌ ايران‌ و و يك‌ و سي‌ دقيقه‌ به‌ وقت ‌عربستان‌ است‌.

ساعَة‌ُ هُبُوط‌ِ (نُزُول‌) الطَّائِرَة‌ِ هي‌ الثَّانية‌ بعدَ مُنْتَصَفِ‌ اللَّيل‌ بِتوقيت‌ِ إيران‌ و الواحدة‌ والنصف‌ بتوقيت‌ السُّعُودِيَّة‌.

دقيقاً مدت‌ پرواز چند ساعت‌ است‌؟

كَم‌ْ تَسْتَغْرِق‌ُ مُدَّة‌ُ الطَّيَران‌ِ بالضَّبْط (عَلَی‌ وَجْه‌ِ الدِّقَّةِ)؟

مدت‌ پرواز بين‌ سه‌ تا چهار ساعت‌ در نوسان‌ است‌.

تتَراوح‌ُ مُدَّة‌ الطَّيَران‌ بين‌ ثلاث‌ٍ أو أربع‌ ساعات‌ٍ.

شماره‌ پرواز شما چند است‌؟ كَم‌ْ رقم‌ُ رِحْلَتِك‌َ؟

شماره‌ پرواز من‌ سيصد و نود است‌. رقم‌ُ رِحْلَتي‌ هو ثلاثمائة‌ وتسعون‌.

اين‌ هواپيما از نوع‌ بوئينگ‌ است‌. هذِه‌ِ الطَّائِرَة‌ُ مِن‌ْ طِراز «بُوينْغ‌».

بعد از لحظاتي‌ هواپيما در آسمان‌ به‌ پرواز در مي‌آيد.

بعدَ لحظات‌ٍ ستُحَلِّق‌ُ الطائِرَة‌ُ في‌ السَّماءِ.

اين‌ اولين‌ سفر شما با هواپيما است‌؟ هذه‌ أوّل‌ُ رحلتِك‌َ بالطَّائِرة‌ِ؟

بله‌ اولين‌ سفر من‌ با هواپيما است‌. نعم‌ هذه‌ أوّل‌ُ رحلتي‌ بالطَّائِرة‌ِ.

راه‌ را به‌ من‌ نشان‌ بدهيد. أَرِني‌ الطَّريق‌َ.

اينجا سوار اتوبوس‌ مي‌شويم‌ تا به‌ هواپيما برسيم‌.

هنا نَرْكَب‌ُ الباص‌َ (الحافلة‌) لِنَصِل‌َ اِلَی الطَّائرة‌.

هواپيما كجاست‌؟ نزديك‌ ماست‌. أَيْن‌َ الطائرة‌ُ؟ اِنَّها قريبة‌ٌ منا.

با بقية‌ مسافران‌ سوار هواپيما نمي‌شوي‌؟ هَلاَّتَرْكَب‌ُ الطَّائرة‌َ مَع‌َ بَقِيَّة‌ِ المُسافرين‌َ؟

درها بسته‌ شد. احساس‌ مي‌كنم‌ هواپيما بلند مي‌شود.

أُقْفِلَت‌ِ الاَبْواب‌ُ. أَشْعُر بها تَصْعَدُ (تُقْلِع‌ُ).

زمين‌ زير پاي‌ ما دور، و اشياء، كوچك‌ و ناچيز به‌ نظر مي‌رسد.

الأرض‌ُ تَبْدو مِن‌ْ تَحْتِنا بعيدة‌ً، و الأشياءُ تَلُوح‌ُ لنَا صغيرة‌ً ضئيلة‌ً.

كوهها و دشتها در مقابل‌ چشمانم‌ نمايان‌ مي‌شوند، گويي‌ همانند نقشه‌ بزرگي‌ است‌.

الجبال‌ُ و السُّهول‌ُ تَبْدُو أمام‌ عيني‌ كَأَنَّها خريطة‌ٌ كبيرةٌ.

هواپيما به‌ سمت‌ چپ‌ و راست‌ متمايل‌ مي‌شود. چه‌ اتفاقي‌ افتاده‌ است‌؟

تَميل‌ُ الطائرة‌ إلی‌ اليمين‌ِ و اليسارِ. ماذا حَدَث‌َ؟

چيزي‌ نيست‌، نگران‌ نباش‌ تلاش‌ مي‌كنند آن‌ را درست‌ كنند. اين‌ يك‌ هواپيماي ‌ايمن‌ است‌.

لاشي‌ءَ؛ لا تَقْلق‌ْ سيحاولون‌َ إِصْلاحَها، إِنَّها طائرة‌ٌ مأمونَة‌ٌ.

مهماندار هواپيما كجاست‌؟ أَيْن‌َ مُضِيف‌ُ (مُضِيفة‌ُ) الطَّائِرَة‌ِ؟

چرا؟ لماذا؟

چه‌ مي‌خواهيد؟ ماذا تُرِيدُ؟

يك‌ ليوان‌ آب‌ سرد مي‌خواهم‌. أُرِيدُ كُوباً مِن‌َ الماءِ البارِدِ.

يك‌ فنجان‌ چاي‌ يا قهوه‌ مي‌خواهم‌. أُرِيدُ فِنْجاناً مِن‌َ الشَّاي‌ِ أَوِ القَهْوة‌ِ.

اينجا تردد هوايي‌ خيلي‌ زياد است‌. التَّنَقُّل‌ُ الجَوِّي‌ُّ هُنا كَثِيرٌ جِدّاً.

چه‌ موقع‌ به‌ جدّه‌ مي‌رسيم‌؟ مَتی نَصِل‌ُ إِلَی‌ جدّة‌َ؟

سه‌ ساعت‌ بعد به‌ جده‌ مي‌رسيم‌. بعدَ ثلاث‌ ساعات‌ٍ نَصِل‌ُ اِلَی‌ جدّة‌.

به‌ نظر مي‌رسد به‌ فرودگاه‌ بين‌ المللي‌ جده‌ رسيده‌ايم‌.

يَبْدُو أَنَّنا قَدْ وَصَلْنا الی‌ مَطارِ جدّة‌ الدّولي‌ّ.

سخن‌ شما درست‌ است‌، زيرا مهماندار، رسيدن‌ هواپيما را به‌ فرودگاه‌ اعلام‌ مي‌كند.

كلامُك‌َ حق‌ٌّ لأن‌َّ المُضيف‌َ يُعْلِن‌ُ وُصُول‌َ الطَّائرة‌ِ إلی‌ أَرْض‌ِ المَطارِ.

او مي‌گويد: خانمها، آقايان‌! ما به‌ فرودگاه‌ جدّه‌ رسيديم‌. براي‌ شما اقامتي‌ خوب‌ آرزوداريم‌. هوا دل‌انگيز و آفتابي‌ است‌.

إِنَّه‌ُ يقول‌: سَيِّداتِي‌ و سادَتِي‌ لَقَدْ وَصَلْنَا إلَی مَطَارِ جَدَّة‌. نَتَمَنَّی لَكُم‌ْ إِقامَة‌ً طيِّبَة‌ً فيها. الطَّقْس ‌ُرائِع‌ٌ و مُشْمِس‌ٌ.

پرواز، بسيار لذت بخش بود. كانَت‌ِ الرِّحْلَة‌ُ مُمْتِعَة‌ً لِلْغَايَة‌ِ.

چرا هواپيما با تأخير فرود مي‌آيد؟ لِماذا تهبط‌ُ الطَّائِرة‌ُ مُتأَخِّرة‌ً؟

زيرا هوا ابري‌ است‌. لاَن‌َّ الجوَّ غائِم‌ٌ.

اكنون‌ خلبان‌ منتظر اجازه‌ فرود است‌. والآن‌ يَنْتظِرُ الطَّيَّارُ إذن‌َ الهُبُوط‌ِ.

مهماندار هواپيما اعلام‌ مي‌كند: تا لحظاتي‌ ديگر در فرودگاه‌ بين‌المللي‌ عربستان‌ برزمين‌ مي‌نشينيم‌.

تُعْلِن‌ُ مُضيفة‌ُ الطَّائرة‌ِ: بعد لحظات‌ٍ نَنْزِل‌ُ في‌ المَطارِ الدُّوَلي‌ّ لِلْمَمْلَكَة‌ِ العَرَبِيَّة‌ِ السُّعُوديَّة‌ِ.

كيف‌ دستي‌ات‌ را آماده‌ كن‌: أَحْضِرْ حقيبتَك‌َ اليدوية‌َ.

از پلكان‌ هواپيما پايين‌ بياييد. اِنْزِل‌ْ مِن‌ْ سُلَّم‌ِ الطَّائِرة‌ِ.

اثاثية‌ مسافران‌ كجاست‌؟ أَيْن‌َ أَمْتِعَة‌ُ (أَغْراض‌ُ)(عا) المُسافِرين‌َ؟

اثاثية‌ مسافران‌ چند لحظه‌ بعد مي‌رسد. تَصِل‌ُ أَمْتِعَة‌ُ المُسافِرين‌َ بعدَ لَحَظات‌ٍ.

در فرودگاه، نمايندگی گمرکات حضور دارد که امور بارهای وارد شده، صادرشده و ترخيص گمرکی کالاها را بر عهده دارد. و مجهز به انبارها و سالن بارگيری است.

يُوجَدُ في المَطارِ أَمانَةُ الجَمارِك تَتَوَلَّي أُمُورَ الشَّحْنِ الواردِ والصَّادرِ والتَّخْلِيص الجُمْرُكِيّ لِلْبضائِعِ وهي مُزَوَّدَةٌ بِالمُسْتَوْدعات و‌صَالَةِ الشَّحْنِ.

فرودگاه، همه خدمات لازم را (مانند: خدمات بانکی، بهداشتی، بازار آزاد، خدمات تلفنی، پستی، وگردشگری) به مسافران و شرکت‌های هواپيمايي ارائه می‌دهد.

يُقدِّم المَطارُ كافةَ الخدماتِ اللاَّزِمةِ للمسافرينَ و شَرِكاتِ الطَّيَرانِ (كالخَدماتِ المَصْرَفيَّة والصِّحِّية و السُّوق الحُرَّة والخدمات الهاتِفِيَّة والبَرِيديَّة والسِّياحيَّة.

سيستم آگهی‌های متحرک، اطلاعاتی از هواپيماهای خارج ، و وارده شده و درهای ورود و خروج را از طريق تابلوها و مانيتورهای الکترونيکی، برای مسافران و بدرقه کنندگان نمايش می‌دهد.

نظامُ الإِعلاناتِ المُتَحَرِّكةِ يعْرِضُ للمسافرينَ و للمُوَدِّعينَ معلوماتٍ عَنِ الطائراتِ المُغادَرةِ و القادِمَةِ وبَوَّاباتِ المُغَادَرَةِ والقُدُومِ عَنْ طريقِ لَوْحات وشَاشاتٍ إلكترونيةٍ.


منبع
tasbit6.blogfa.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
جملات ضروری در زبان عربی(با راهنمای فارسی + فایل صوتی)

سلام

دوستان عزیز در این تاپیک میتوانید جملات روزمره و ضروری در زبان عربی را دانلود نمایید

موفق باشید
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اشخاص

اشخاص



‫1 [یک]‬

‫اشخاص‬


‫1 [واحد]‬

‫الأشخاص‬
‫من‬ ‫أنا‬
‫من و تو‬ ‫أنا وأنت‬
‫هردوی ما (ما هردو)‬ ‫نحن الاثنان‬
‫او (مرد)‬ ‫هو‬
‫آن مرد و آن زن‬ ‫هو وهي‬
‫هردوی آنها‬ ‫كلاهما / كلتاهما‬
‫ آن مرد‬ ‫الرجل‬
‫ آن زن‬ ‫المرأة‬
‫آن بچه‬ ‫الطفل‬
‫یک خانواده‬ ‫عائلة‬
‫خانواده من‬ ‫عائلتي‬
‫خانواده من اینجاست.‬ ‫عائلتي هنا.‬
‫من اینجا هستم.‬ ‫أنا هنا.‬
‫تو اینجا هستی.‬ ‫أنت هنا.‬
‫آن مرد اینجاست و آن زن اینجاست.‬ ‫هو هنا وهي هنا.‬
‫ما اینجا هستیم.‬ ‫نحن هنا.‬
‫شما اینجا هستید.‬ ‫أنتم / أنتن هنا.‬
‫همه آنها اینجا هستند.‬ ‫كلكم / كلكن هنا.‬

http://cld.persiangig.com/download/JafVydE6sq/FAAR001.zip/dl
 

پیوست ها

  • FAAR001.zip
    611.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫خانواده‬

‫خانواده‬

‫2 [دو]‬

‫خانواده‬


‫2 [اثنان]‬

‫العائلة‬
‫پدربزرگ‬ ‫الجد‬
‫مادربزرگ‬ ‫الجدة‬
‫او (پدربزرگ) و او (مادربزرگ)‬ ‫هو وهي‬
‫پدر‬ ‫الأب‬
‫مادر‬ ‫الأم‬
‫او (پدر) و او (مادر)‬ ‫هو وهي‬
‫پسر‬ ‫الابن‬
‫دختر‬ ‫الابنة‬
‫او (پسر) و او (دختر)‬ ‫هو وهي‬
‫برادر‬ ‫الأخ‬
‫خواهر‬ ‫الأخت‬
‫او (برادر) و او (خواهر)‬ ‫هو وهي‬
‫عمو, دایی‬ ‫العم أو الخال‬
‫عمه, خاله‬ ‫العمة أو الخالة‬
‫او (عمو، دایی) و او (خاله، عمه)‬ ‫هو وهي‬
‫ما یک خانواده هستیم.‬ ‫نحن عائلة.‬
‫خانواده کوچک نیست.‬ ‫العائلة ليست صغيرة.‬
‫خانواده بزرگ است.‬ ‫العائلة كبيرة.‬

http://cld.persiangig.com/download/wpGjvBrm2K/FAAR002.zip/dl
 

پیوست ها

  • FAAR002.zip
    548.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
آشنا شدن‬

آشنا شدن‬

‫3 [سه]‬

‫آشنا شدن‬
‫3 [ثلاثة]‬



‫التعارف‬





‫سلام‬
‫مرحبًا!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫روز بخیر!‬
‫مرحباً!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫حالت چطوره؟ (چطوری؟)‬
‫كيف حالك؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما از اروپا می آیید؟‬
‫هل أنت من أوروبا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما از امریکا می آیید؟‬
‫هل أنت من أمريكا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما از آسیا می آیید؟‬
‫هل أنت من أسيا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫درکدام هتل اقامت دارید؟‬
‫في أي فندق تقيم؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫چه مدت از اقامتتان در اینجا میگذرد؟‬
‫منذ متى وأنت هنا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫چه مدت اینجا میمانید؟‬
‫كم ستبقى هنا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫از اینجاخوشتان می آید؟‬
‫هل يعجبك هنا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫برای مسافرت اینجا هستید؟‬
‫هل أنتم تمضون إجازتكم هنا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫به ملاقات من بیایید (سری به من بزنید)‬
‫يجب أن تزورني!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫این آدرس من است.‬
‫هذا هو عنواني.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫فردا همدیگر را می بینیم؟‬
‫هل سنرى بعضنا غدًا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫متاسفم، من برنامه ای دارم.‬
‫يؤسفني، لقد اصبحت مرتبطا بشيء.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫خداحافظ ! (عامیانه)‬
‫إلى اللقاء!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫به امید دیدار!‬
‫أراكم قريباً!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫خداحافظ (تا بعد)‬
‫إلى اللقاء قريبًا!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]




http://cld.persiangig.com/download/6eLz6ciHqt/FAAR003.zip/dl
 

پیوست ها

  • FAAR003.zip
    728.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫در مدرسه‬

‫در مدرسه‬

‫4 [چهار]‬

‫در مدرسه‬
‫4 [أربعة]‬



‫في المدرسة‬





‫ما کجا هستیم؟‬
‫أين نحن؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما در مدرسه هستیم.‬
‫نحن في المدرسة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما کلاس درس داریم‬
‫عندنا درس.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اینها دانش آموزان هستند.‬
‫هؤلاء هم التلاميذ.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫این خانم معلم است.‬
‫هذه هي المُعلمة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫این کلاس درس است.‬
‫هذا هو الفصل.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما چکار می کنیم؟‬
‫ماذا نعمل؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما درس میخوانیم.‬
‫نحن نتعلم.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما یک زبان یاد میگیریم.‬
‫نحن نتعلم لغة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من انگلیسی یاد میگیرم.‬
‫أنا أتعلم الإنجليزية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو اسپانیایی یاد میگیری.‬
‫أنت تتعلم الأسبانية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او (مرد) آلمانی یاد میگیرد.‬
‫هو يتعلم الألمانية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما فرانسوی یاد میگیریم.‬
‫نحن نتعلم الفرنسية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما ایتالیایی یادمیگیرید.‬
‫أنتم تتعلمون / أنتن تتعلمن الإيطالية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آنها روسی یاد میگیرند.‬
‫هم يتعلمون / حضرتكم تتعلمون الروسية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫یادگیری زبان جالب است.‬
‫تعلم اللغات شيء ممتع.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما میخواهیم انسانها را بفهمیم.‬
‫نحن نريد أن نفهم الناس.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما میخواهیم با انسانها صحبت کنیم.‬
‫نريد أن نتكلم مع الناس.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]



http://cld.persiangig.com/download/WbMZBgGYE4/FAAR004.zip/dl
 

پیوست ها

  • FAAR004.zip
    875.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
کشورها و زبانها

کشورها و زبانها

‫5 [پنج]‬

‫کشورها و زبانها‬
‫5 [خمسة]‬



‫البلدان واللغات‬





‫جان اهل لندن است.‬
‫جون من لندن.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫لندن در انگلستان قرار دارد.‬
‫تقع لندن في بريطانيا العظمى.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او (مرد) انگلیسی صحبت میکند.‬
‫هو يتكلم الإنجليزية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ماریا اهل مادرید است.‬
‫ماريا من مدريد.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مادرید در اسپانیا قرار دارد.‬
‫تقع مدريد في أسبانيا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او اسپانیایی صحبت میکند.‬
‫هي تتكلم الأسبانية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پیتر و مارتا اهل برلین هستند.‬
‫بيتر ومارتا من برلين.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫برلین در آلمان قرار دارد.‬
‫تقع برلين في ألمانيا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫هر دوی شما آلمانی صحبت میکنید؟‬
‫هل أنتما تتكلمان الألمانية؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫لندن یک پایتخت است.‬
‫لندن عاصمة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مادرید و برلین هم پایتخت هستند.‬
‫مدريد وبرلين عاصمتان أيضًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پایتخت ها بزرگ و پر سروصدا هستند.‬
‫العواصم كبيرة وصاخبة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫فرانسه در اروپا قرار دارد.‬
‫تقع فرنسا في أوروبا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مصر در آفریقا قرار دارد.‬
‫تقع مصر في أفريقيا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ژاپن در آسیا قرار دارد.‬
‫تقع اليابان في أسيا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫کانادا در آمریکای شمالی قرار دارد.‬
‫تقع كندا في أميركا الشمالية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پاناما در آمریکای مرکزی قرار دارد.‬
‫تقع بنما في أميركا الوسطى.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫برزیل در آمریکای جنوبی قرار دارد.‬
‫تقع البرازيل في أميركا الجنوبية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]



http://cld.persiangig.com/download/UrmhjLUKXp/FAAR005.zip/dl
 

پیوست ها

  • FAAR005.zip
    1.1 مگایابت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
خواندن و نوشتن

خواندن و نوشتن

‫6 [شش]‬

‫خواندن و نوشتن‬
‫6 [ستة]‬



‫القراءة والكتابة‬





‫من میخوانم.‬
‫أنا أقرأ.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک حرف الفبا را میخوانم.‬
‫أنا أقرأ حرفـًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک کلمه را میخوانم.‬
‫أنا أقرأ كلمة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک جمله را میخوانم.‬
‫أنا أقرأ جملة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک نامه را میخوانم.‬
‫أنا أقرأ خطابًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک کتاب میخوانم.‬
‫أنا أقرأ كتابًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من میخوانم.‬
‫أنا أقرأ.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو میخوانی.‬
‫أنتَ تقرأ / أنتِ تقرأين.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او (مرد) میخواند.‬
‫هو يقرأ.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من مینویسم.‬
‫أنا أكتب.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک حرف الفبا را مینویسم.‬
‫أكتب حرفـًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک کلمه را مینویسم.‬
‫أكتب كلمة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک جمله را مینویسم.‬
‫أكتب جملة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک نامه مینویسم.‬
‫أكتب خطابًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک کتاب می نویسم.‬
‫أكتب كتابًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من می نویسم.‬
‫أنا أكتب.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو می نویسی.‬
‫أنتَ تكتب / أنتِ تكتبين.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او (مرد) می نویسد.‬
‫هو يكتب.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]




http://cld.persiangig.com/download/2YaEMP8UXt/FAAR006.zip/dl
 

پیوست ها

  • FAAR006.zip
    773.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اعداد

اعداد

‫7 [هفت]‬

‫اعداد‬
‫7 [سبعة]‬



‫الأعداد‬





‫من می شمارم:‬
‫أنا أعد:‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫یک ، دو ، سه‬
‫واحد، اثنان، ثلاثة‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من تا سه می شمارم.‬
‫أنا أعد حتى ثلاثة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من به شمارش ادامه می دهم:‬
‫أنا أواصل العد:‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫چهار، پنج، شش،‬
‫أربعة، خمسة، ستة, ‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫هفت، هشت، نه،‬
‫سبعة ، ثمانية ، تسعة‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من می شمارم.‬
‫أنا أعد.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو می شماری.‬
‫أنتَ تعد / أنتِ تعدين.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او (مرد) می شمارد.‬
‫هو يعد.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫یک، اول.‬
‫واحد. الأول.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫دو، دوم.‬
‫اثنان. الثاني.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫سه، سوم.‬
‫ثلاثة ، الثالث.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫چهار، چهارم.‬
‫أربعة ، الرابع.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پنج، پنجم.‬
‫خمسة ، الخامس.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شش، ششم.‬
‫ستة ، السادس.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫هفت، هفتم.‬
‫سبعة ، السابع.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫هشت، هشتم.‬
‫ثمانية ، الثامن.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫نه، نهم.‬
‫تسعة ، التاسع.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR007.zip
    758.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ساعات روز

ساعات روز

‫8 [هشت]‬

‫ساعات روز‬
‫8 [ثمانٍية]‬



‫أوقات الساعة‬





‫معذرت می خواهم!‬
‫إذا سمحت!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت چند است؟‬
‫من فضلك كم الساعة؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بسیار سپاسگزارم.‬
‫شكرًا جزيلاً.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت یک است.‬
‫إنها الواحدة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت دو است.‬
‫إنها الثانية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت سه است.‬
‫إنها الثالثة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت چهار است.‬
‫إنها الرابعة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت پنج است.‬
‫إنها الخامسة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت شش است.‬
‫إنها السادسة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت هفت است.‬
‫إنها السابعة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت هشت است.‬
‫إنها الثامنة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت نه است.‬
‫إنها التاسعة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت ده است.‬
‫إنها العاشرة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت یازده است.‬
‫إنها الحادية عشرة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ساعت دوازده است.‬
‫إنها الثانية عشرة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫یک دقیقه شصت ثانیه دارد.‬
‫الدقيقة فيها ستون ثانية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫یک ساعت شصت دقیقه دارد.‬
‫الساعة فيها ستون دقيقة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫یک روز بیست و چهار ساعت است.‬
‫اليوم فيه أربع وعشرون ساعة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR008.zip
    773.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
روزهای هفته

روزهای هفته

‫9 [نه]‬

‫روزهای هفته‬
‫9 [تسعة]‬



‫أيام الأسبوع‬





‫دوشنبه‬
‫الاثنين‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫سه شنبه‬
‫الثلاثاء‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫چهارشنبه‬
‫الأربعاء‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پنج شنبه‬
‫الخميس‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫جمعه‬
‫الجمعة‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شنبه‬
‫السبت‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫یکشنبه‬
‫الأحد‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫هفته‬
‫الأسبوع‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫از دوشنبه تا یکشنبه‬
‫من الاثنين إلى الأحد‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اولین روز دوشنبه است.‬
‫اليوم الأول هو الإثنين.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫دومین روز سه شنبه است.‬
‫اليوم الثاني هو الثلاثاء.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫سومین روز چهارشنبه است.‬
‫اليوم الثالث هو الأربعاء.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫چهارمین روز پنج شنبه است.‬
‫اليوم الرابع هو الخميس.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پنجمین روز جمعه است.‬
‫اليوم الخامس هو الجمعة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ششمین روز شنبه است.‬
‫اليوم السادس هو السبت.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫هفتمین روز یکشنبه است.‬
‫اليوم السابع هو الأحد.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫هفته هفت روز دارد.‬
‫الأسبوع فيه سبعة أيام.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما فقط پنج روز کار میکنیم.‬
‫نحن نعمل خمسة أيام فقط.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR009.zip
    765 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫10 [ده]‬

‫دیروز – امروز – فردا‬
‫10 [عشرة]‬



‫أمس – اليوم – غدًا‬





‫دیروز شنبه بود.‬
‫أمس كان السبت.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من دیروز سینما بودم.‬
‫أمس كنتُ في السينما.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫فیلم جالبی بود.‬
‫كان الفيلم مشوقاً.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫امروز یکشنبه است.‬
‫اليوم هو الأحد.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من امروز کار نمیکنم.‬
‫اليوم أنا لا أعمل.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من امروز در خانه می مانم.‬
‫سأبقى في البيت.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫فردا دوشنبه است.‬
‫غدًا الاثنين.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من فردا دوباره کار می کنم.‬
‫غداً سأعود للعمل مجدداً.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من در اداره کار میکنم.‬
‫أشتغل في المكتب.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫این کیست؟‬
‫مَن هذا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫این پیتر است.‬
‫هذا بيتر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پیتر دانشجو است.‬
‫بيتر طالب.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫این کیست؟‬
‫مَن هذه؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫این مارتا است.‬
‫هذه مارتا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مارتا منشی است.‬
‫مارتا سكرتيرة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پیتر و مارتا با هم دوست هستند.‬
‫بيتر ومارتا أصدقاء.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پیتر دوست پسر مارتا است.‬
‫بيتر صديق مارتا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مارتا دوست دختر پیتر است.‬
‫مارتا صديقة بيتر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR010.zip
    888.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫ماهها‬

‫ماهها‬

‫11 [یازده]‬

‫ماهها‬
‫11 [أحد عشر]‬



‫الشهور‬





‫ژانویه‬
‫يناير‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫فوریه‬
‫فبراير‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مارس‬
‫مارس‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آوریل‬
‫أبريل‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مه‬
‫مايو‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ژوئن‬
‫يونيو‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اینها شش ماه هستند.‬
‫هذه ستة أشهر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ژانویه، فوریه، مارس،‬
‫يناير، فبراير، مارس،‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آوریل، مه، ژوئن.‬
‫أبريل، مايو، ويونيو.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ژوئیه‬
‫يوليو‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آگوست (اوت)‬
‫أغسطس‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫سپتامبر‬
‫سبتمبر‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اکتبر‬
‫أكتوبر‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫نوامبر‬
‫نوفمبر‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫دسامبر‬
‫ديسمبر‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اینها هم شش ماه هستند.‬
‫وهذه أيضاً ستة أشهر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ژوئیه، آگوست، سپتامبر،‬
‫يوليو، أغسطس، سبتمبر‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اکتبر، نوامبر، دسامبر.‬
‫أكتوبر، نوفمبر، وديسمبر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR011.zip
    639.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫نوشیدنیها‬

‫نوشیدنیها‬

‫12 [دوازده]‬

‫نوشیدنیها‬
‫12 [اثنا عشر]‬



‫المشروبات‬





‫من چای می نوشم.‬
‫أنا أشرب شاي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من قهوه می نوشم.‬
‫أنا أشرب قهوة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من آب معدنی می نوشم.‬
‫أنا أشرب ميّه معدنية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو چای را با لیمو می نوشی؟‬
‫أتشرب شاي مع ليمون؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو قهوه را با شکر می نوشی؟‬
‫أتشرب قهوة مع سكر؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو آب را با یخ می نوشی؟‬
‫أتشرب ماء مع ثلج؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اینجا یک مهمانی است.‬
‫هنا توجد حفلة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مردم شامپاین می نوشند.‬
‫الناس يشربون شمبانيا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مردم شراب و آبجو می نوشند.‬
‫الناس يشربون خمر وبيرة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو الکل می نوشی؟‬
‫أتشرب الخمر؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو ویسکی می نوشی؟‬
‫أتشرب وسكي؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو نوشابه و رام می نوشی؟‬
‫أتشرب كولا مع روم؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من شامپاین دوست ندارم.‬
‫لا أحب الشمبانيا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من شراب دوست ندارم.‬
‫لا أحب الخمر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من آبجو دوست ندارم.‬
‫لا أحب البيرة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بچه شیر دوست دارد.‬
‫الرضيع يحب اللبن.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بچه کاکائو و آب سیب دوست دارد.‬
‫الطفل يحب الكاكاو وعصير التفاح.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آن خانم آب پرتقال و آب گریپ فروت دوست دارد.‬
‫المرأة تحب عصير البرتقال وعصير الجريب فروت.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR012.zip
    944.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫فعالیتها‬

‫فعالیتها‬

‫13 [سیزده]‬

‫فعالیتها‬
‫13 [ثلاثة عشر]‬



‫الأنشطة والأعمال‬





‫مارتا چکار می کند؟‬
‫ماذا تعمل مارتا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او در اداره کار می کند.‬
‫هي تشتغل في المكتب؟.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او با کامپیوتر کار می کند.‬
‫هي تشتغل على الكمبيوتر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مارتا کجاست؟‬
‫أين مارتا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫در سینما.‬
‫فى السينما.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او یک فیلم تماشا می کند.‬
‫هي تشاهد فيلمًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پیتر چکار می کند؟‬
‫ماذا يعمل بيتر؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او در دانشگاه تحصیل می کند.‬
‫هو يدرس في الجامعة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او در رشته زبان تحصیل می کند.‬
‫هو يدرس لغات.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پیتر کجاست؟‬
‫أين بيتر؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫در کافه.‬
‫فى المقهى.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او (مرد) قهوه می نوشد.‬
‫هو يشرب قهوة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫کجا دوست دارید بروید؟‬
‫إلى أين يحبون أن يذهبوا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫به کنسرت.‬
‫إلى الحفلة الموسيقية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما به شنیدن موسیقی علاقه مندید. ‬
‫هم يحبون سماع الموسيقى.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫به کجا دوست نداربد بروبد؟‬
‫إلى أين لا يحبون أن يذهبوا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫به دیسکو.‬
‫إلى الديسكو.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شمابه رقصیدن علاقه ندارید.‬
‫هم لا يحبون الرقص.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR013.zip
    616.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫رنگ ها‬

‫رنگ ها‬

‫14 [چهارده]‬

‫رنگ ها‬
‫14 [أربعة عشر]‬



‫الألوان‬





‫برف سفید است.‬
‫الثلج أبيض.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫خورشید زرد است.‬
‫الشمس صفراء.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پرتقال نارنجی است.‬
‫البرتقالة برتقالية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫گیلاس قرمز است.‬
‫الكرزة حمراء.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آسمان آبی است.‬
‫السماء زرقاء.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫چمن سبز است.‬
‫العُشب أخضر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫خاک قهوه ای است.‬
‫التربة بُـنـِّيـة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ابر خاکستری است.‬
‫السحابة رمادية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫لاستیک ها سیاه هستند.‬
‫إطارات العجلات سوداء.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫برف چه رنگی است؟ سفید.‬
‫ما لون الثلج؟ أبيض.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫خورشید چه رنگی است؟ زرد.‬
‫ما لون الشمس؟ أصفر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پرتقال چه رنگی است؟ نارنجی.‬
‫ما لون البرتقالة؟ برتقالي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫گیلاس چه رنگی است؟ قرمز.‬
‫ما لون الكرز؟ أحمر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آسمان چه رنگی است؟ آبی.‬
‫ما لون السماء؟ أزرق.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫چمن چه رنگی است؟سبز.‬
‫ما لون العُشب؟ أخضر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫خاک چه رنگی است؟ قهوه ای.‬
‫ما لون التربة؟ بنية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ابر چه رنگی است؟ خاکستری.‬
‫ما لون السحابة؟ رمادي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫لاستیک ها چه رنگی هستند؟ سیاه.‬
‫ما لون إطارات العجلات؟ أسود.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR014.zip
    942.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫میوه ها و مواد غذایی‬

‫میوه ها و مواد غذایی‬

‫15 [پانزده]‬

‫میوه ها و مواد غذایی‬
‫15 [خمسة عشر]‬



‫الثمار والمواد الغذائية‬





‫من یک توت فرنگی دارم.‬
‫معي حبة فراولة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک کیوی و یک خربزه دارم.‬
‫معي حبة كيوي وشمامة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک پرتقال و یک گریپ فروت دارم.‬
‫معي برتقالة وحبة جريب فروت.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک سیب و یک انبه دارم.‬
‫معي تفاحة وحبة مانجو.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک موز و یک آناناس دارم.‬
‫معي موزة وحبة أناناس.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک سالاد میوه درست می کنم.‬
‫أنا أعمل سلطة فاكهة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک نان تست می خورم.‬
‫أنا آكل قطعة توست.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من نان تست با کره می خورم.‬
‫أنا آكل قطعة توست مع زبدة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک نان توست با کره و مربا می خورم.‬
‫أنا آكل قطعة توست مع زبدة ومربى.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک ساندویچ می خورم.‬
‫أنا آكل ساندوتش.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من یک ساندویچ با مارگارین می خورم.‬
‫أنا آكل ساندوتش بالمرجرين.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من ساندویچ با مارگارین و گوجه فرنگی می خورم.‬
‫أنا آكل ساندوتش بالمرجرين والطماطم.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما نان و برنج لازم داریم.‬
‫نحتاج إلى خبز وأرز.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما ماهی و استیک لازم داریم.‬
‫نحتاج إلى سمك وستيك.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما پیتزا و اسپاگتی لازم داریم.‬
‫نحتاج إلى بيتزا ومكرونة إسباجيتى.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما چه چیز دیگری لازم داریم؟‬
‫ماذا نحتاج زيادة على ذلك؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما برای سوپ هویج و گوجه فرنگی لازم داریم.‬
‫نحتاج إلى جزر وطماطم للشوربة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫سوپرمارکت کجاست؟‬
‫أين الـسوبر ماركت؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR015.zip
    1.2 مگایابت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫فصل های سال و آب و هوا‬

‫فصل های سال و آب و هوا‬

‫16 [شانزده]‬

‫فصل های سال و آب و هوا‬
‫16 [ستة عشر]‬



‫فصول السنة والطقس‬





‫این ها فصل های سال هستند:‬
‫هذه هى فصول السنة:‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بهار، تابستان،‬
‫الربيع، الصيف،‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پائیز و زمستان.‬
‫الخريف، والشتاء.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تابستان گرم است.‬
‫الصيف حار.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫در تابستان خورشید می تابد.‬
‫في الصيف تسطع الشمس.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫در تابستان دوست داریم پیاده روی کنیم.‬
‫في الصيف نحب نذهب نتنزه.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫زمستان سرد است.‬
‫الشتاء بارد.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫در زمستان برف یا باران می بارد.‬
‫في الشتاء تثلج أو تمطر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫در زمستان ببشتر دوست داریم در خانه بمانیم.‬
‫في الشتاء نفضل البقاء في البيت.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫سرد است.‬
‫الجو بارد.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫باران می بارد.‬
‫إنها تمطر.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫باد می وزد.‬
‫الجو عاصف.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫گرم است.‬
‫الجو دافئ.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آفتابی است.‬
‫الجو مُشمس.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫هوا صاف است.‬
‫الجو صافٍ.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫هوا امروز چطور است؟‬
‫كيف الطقس اليوم؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫امروز سرد است.‬
‫اليوم الجو بارد.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫امروز گرم است.‬
‫اليوم الجو دافئ.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR016.zip
    859.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫در خانه‬

‫در خانه‬

‫17 [هفده]‬

‫در خانه‬
‫17 [سبعة عشر]‬



‫فى البيت‬





‫اینجا خانه ماست.‬
‫هنا بيتنا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بالا پشت بام است.‬
‫فوق يوجد السقف.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پائین زیرزمین است.‬
‫تحت يوجد القبو.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پشت خانه یک باغ است.‬
‫توجد حديقة خلف المنزل.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫جلوی خانه خیابانی وجود ندارد.‬
‫لا يوجد شارع أمام المنزل.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫کنار خانه درختانی هستند.‬
‫توجد أشجار بجوار المنزل.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اینجا آپارتمان من است.‬
‫هنا شقتى.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اینجا آشپزخانه و حمام است.‬
‫هنا المطبخ والحمام.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آنجا اطاق نشیمن و اطاق خواب است.‬
‫هناك غرفة المعيشة وغرفة النوم.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫درب خانه بسته است.‬
‫باب المنزل مغلق.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اما پنجره ها باز هستند.‬
‫لكن النوافذ مفتوحة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫امروز خیلی گرم است.‬
‫اليوم الجو حار.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما به اتاق نشیمن می رویم.‬
‫نذهب الآن إلى غرفة المعيشة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آنجا یک کاناپه و یک مبل قرار دارند.‬
‫هناك يوجد صوفا وكنبة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بفرمایید!‬
‫تفضل واجلس!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آنجا کامپیوتر من قرار دارد.‬
‫هناك يوجد كمبيوتري.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫آنجا دستگاه استریوی من قرار دارد.‬
‫هناك جهازي الستيريو.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تلویزیون کاملاً نو است.‬
‫التلفزيون جديد تمامًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR017.zip
    961.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫نظافت خانه‬

‫نظافت خانه‬

‫18 [هیجده]‬

‫نظافت خانه‬
‫18 [ثمانية عشر]‬



‫تنظيف المنزل‬





‫امروز شنبه است.‬
‫اليوم هو السبت.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ما امروز وقت داریم.‬
‫اليوم عندنا وقت كافي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫امروز آپارتمان را تمیز می کنیم.‬
‫اليوم ننظف المنزل.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من حمام را تمیز می کنم.‬
‫أنا أنظف الحمام.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شوهرم اتومبیل را می شوید.‬
‫زوجي يغسل السيارة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بچه ها دوچرخه ها را تمیز می کنند.‬
‫الأطفال ينظفون الدراجات.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مادربزرگ به گلها آب می دهد.‬
‫الجدة تسقي الزهور.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بچه ها اطاقشان (اطاق بچه ها را) تمیز می کنند.‬
‫الأطفال يرتبون غرفة الأطفال.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شوهرم میز تحریرش را مرتب می کند.‬
‫زوجي يرتب مكتبه.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من لباسها را درون ماشین لباس شوئی می ریزم.‬
‫أنا أضع الغسيل في الغسالة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من لباسها را آویزان می کنم.‬
‫أنا أنشر الغسيل.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من لباسها را اتو می کنم.‬
‫أنا :أكوي الملابس.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پنجره ها کثیف هستند.‬
‫النوافذ وسخة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫کف اطاق کثیف است.‬
‫الأرضية وسخة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ظرفها کثیف هستند.‬
‫الصحون وسخة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫کی پنجره ها را تمیز می کند؟‬
‫من ينظف النوافذ؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫کی جارو می کند؟‬
‫من ينظف بالمكنسة الكهربائية؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫کی ظرفها را می شوید؟‬
‫من يغسل الصحون؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR018.zip
    991.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫در آشپزخانه‬

‫در آشپزخانه‬

‫19 [نوزده]‬

‫در آشپزخانه‬

‫19 [تسعة عشر]‬



‫فى المطبخ‬





‫تو یک آشپزخانه جدید داری؟‬
‫أعندك مطبخ جديد؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫چه غذایی میخواهی امروز بپزی؟‬
‫ماذا تريد أن تطبخ اليوم؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو با برق یا با گاز غذا می پزی؟‬
‫أتطبخ بالكهرباء أو بالغاز؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پیازها را قاچ کنم؟‬
‫هل أقطع البصل؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫سیب زمینی ها را پوست بکنم؟‬
‫هل أقشر البطاطس؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫کاهو را بشویم؟‬
‫هل أغسل الخس؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫لیوانها کجا هستند؟‬
‫أين الكبايات [ الأكواب]؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫ظرفها کجا هستند؟‬
‫أين الصحون [الأطباق]؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫قاشق و چنگال و کارد کجا هستند؟‬
‫أين الملاعق والسكاكين؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو یک درب بازکن قوطی داری؟‬
‫أعندك فتاحة علب؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو یک درب بازکن بطری داری؟‬
‫أعندك فتاحة قناني؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو یک چوب پنبه کش داری؟‬
‫أعندك مفتاح للفلين؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو توی این قابلمه سوپ می پزی؟‬
‫أتطبخ الشوربة في هذا القدر؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو ماهی را در این ماهی تابه سرخ می کنی؟‬
‫أتقلي السمك في هذه المقلاة؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تو سبزی را با گریل کباب می کنی؟‬
‫أتشوي الخضار على هذه الشواية؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من میز را می چینم.‬
‫أنا أجهّز طاولة السفرة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫کارد، چنگال و قاشق اینجا هستند.‬
‫هنا السكاكين والشوكات والملاعق.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫لیوانها، بشقابها و دستمال سفره ها اینجا هستند.‬
‫هنا الكبايات ، الصحون، والمناديل.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR019.zip
    984.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
گفتگوی کوتاه 1

گفتگوی کوتاه 1

‫20 [بیست]‬

‫گفتگوی کوتاه 1‬
‫20 [عشرون]‬



‫محادثة قصيرة رقم 1‬





‫راحت باشید! (جای راحتی برای خود در نظر بگیرید)‬
‫خذ راحتك!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫منزل خودتان است.‬
‫البيت بيتك!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫چه میل دارید بنوشید؟‬
‫ماذا تحب حضرتك أن تشرب؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫موسیقی دوست دارید؟‬
‫أتحب الموسيقى؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من موسیقی کلاسیک دوست دارم.‬
‫أنا أحب الموسيقى الكلاسيكية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اینها سی دی های من هستند.‬
‫هنا سيدياتي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما ساز می نوازید؟‬
‫أتعزف على آلة موسيقية؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫گیتار من اینجاست.‬
‫هنا قيثارتي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما به آوازخواندن علاقه دارید؟‬
‫أتحب أن تغني؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما فرزند دارید؟‬
‫أعندك أطفال؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما سگ دارید؟‬
‫أعندك كلب؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما گربه دارید؟‬
‫أعندك قطة؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اینها کتاب های من هستند.‬
‫هنا توجد كتبي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من الان دارم این کتاب را می خوانم.‬
‫أقرأ حالياً هذا الكتاب.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫در چه حوزه ای مطالعه دارید؟‬
‫ماذا تحب أن تقرأ؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما علاقمند به کنسرت رفتن هستید؟‬
‫أتحب أن تذهب إلى الحفلة الموسيقية؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما علاقمند به تئاتر رفتن هستید؟‬
‫أتحب أن تذهب إلى المسرح؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما علاقمند به اپرا رفتن هستید؟‬
‫أتحب أن تذهب إلى دار الأوبرا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR020.zip
    924.6 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
گفتگوی کوتاه 2‬

گفتگوی کوتاه 2‬

‫21 [بیست و یک]‬

‫گفتگوی کوتاه 2‬

‫21 [واحد وعشرون]‬



‫محادثة قصيرة رقم 2‬





‫شما از کجا می آیید؟‬
‫من أين أنت؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اهل بازل هستم.‬
‫أنا من بازل.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بازل در سوییس قرار دارد.‬
‫بازل في سويسرا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫می توانم آقای مولر را به شما معرفی کنم؟‬
‫اسمحوا لي أن أقدم لكم السيد مولر!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او خارجی است.‬
‫هو أجنبي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫او به چندین زبان تسلط دارد.‬
‫هو يتكلم عدّة لغات.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما برای اولین بار اینجا هستید؟‬
‫هل حضرتك هنا لأول مرة؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫نه، من سال گذشته هم اینجا بودم.‬
‫لا، قد كنت هنا في العام الماضي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اما تنها یک هفته.‬
‫ولكن لمدة أسبوع واحد فقط.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پیش ما به شما خوش می گذرد؟‬
‫أتستمتع بوجودك عندنا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بسیار خوب است. مردم مهربان هستند.‬
‫جداً.الناس هنا لطفاء.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫از مناظر اینجا هم خوشم می آید.‬
‫وتعجبني المناظر الطبيعية أيضًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شغل شما چیست؟‬
‫ما هو عملك؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من مترجم هستم.‬
‫أنا مترجم.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من کتاب ترجمه می کنم.‬
‫أنا أترجم الكتب.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما اینجا تنها هستید؟‬
‫هل حضرتك هنا لوحدك؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫نه، خانمم / شوهرم هم اینجاست.‬
‫لا، زوجتي / زوجي هنا أيضًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫و دو فرزندم آنجا هستند.‬
‫وهناك طفلاي الاثنان.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR021.zip
    948.6 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
گفتگوی کوتاه 3‬

گفتگوی کوتاه 3‬

‫22 [بیست و دو]‬

‫گفتگوی کوتاه 3‬
‫22 [اثنان وعشرون]‬



‫محادثة قصيرة رقم 3‬





‫شما سیگار می کشید؟‬
‫هل تدخن؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫در گذشته ،بله.‬
‫سابقاً نعم.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اما حالا دیگر سیگار نمی کشم.‬
‫لكن الآن لا أدخن قطعياً.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اذیت می شوید اگر من سیگار بکشم؟‬
‫أيزعجك إن أنا دخنت؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫نه، مطلقاً نه.‬
‫لا، على الإطلاق.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫مزاحمتی برای من نیست.‬
‫هذا لا يزعجني.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما چیزی می نوشید؟‬
‫هل تشرب حضرتك شيئًا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫یک گیلاس کنیاک؟‬
‫واحد كونياك؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫نه، ترجیح میدهم یک آبجو بنوشم.‬
‫لا، ألأفضل بيرة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما زیاد مسافرت می کنید؟‬
‫أتسافر حضرتك كثيرًا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بله، البته اکثرا سفر های کاری.‬
‫نعم، وغالبًا ما تكون رحلات عمل.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اما حالا اینجا تعطیلاتمان را می گذرانیم.‬
‫ولكننا نمضي الآن إجازة هنا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اینجا چقدر گرم است.‬
‫ما هذا الحر!‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بله امروز واقعاً گرم است.‬
‫نعم، اليوم حار جدًا فعلاً.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫برویم روی بالکن.‬
‫لنذهب إلى الشُرفة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫فردا اینجا یک مهمانی برگزار می شود.‬
‫غداً ستكون هنا حفلة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما هم میائید؟‬
‫هل تأتون أيضًا؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بله، ما هم دعوت شده ایم.‬
‫نعم ، نحن أيضا مدعوّون.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR022.zip
    886.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
‫یادگیری زبانهای خارجی‬

‫یادگیری زبانهای خارجی‬

‫23 [بیست و سه]‬

‫یادگیری زبانهای خارجی‬
‫23 [ثلاثة وعشرون]‬



‫تعلم اللغات الأجنبية‬





‫شما کجا اسپانیائی یاد گرفتید؟‬
‫أين تعلمت الأسبانية؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫پرتقالی هم بلدید؟‬
‫هل تتكلم أيضاَ البرتغالية؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫بله، ایتالیایی هم قدری بلدم.‬
‫نعم، وأتكلم أيضًا شيئاً من الإيطالية.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫به نظر من شما خیلی خوب صحبت می کنید.‬
‫أرى أنك تتكلم بشكل جيد جدًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫زبان ها تا حد زیادی شبیه هم هستند.‬
‫اللغات متشابهة إلى حد ما.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من آنها (زبانها) را خوب متوجه می شوم.‬
‫أستطيع أن أفهمها جيدًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫اما صحبت کردن و نوشتن مشکل است.‬
‫لكن التكلم والكتابة شيء صعب.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫من هنوز خیلی اشتباه می کنم.‬
‫وما أزال أعمل أخطاء كثيرة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫لطفاً مرا مرتب تصحیح کنید.‬
‫أرجو أن تصحح لي دائمًا.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫تلفظ شما خیلی خوب است.‬
‫نطقك جيد تماماً.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما کمی لهجه دارید.‬
‫عندك لكنة بسيطة.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫می توان فهمید اهل کجا هستید.‬
‫يستطيع الشخص أن يعرف من أين أنت.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫زبان مادری شما چیست؟‬
‫ما هي لغتك الأم؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫شما به کلاس زبان می روید؟‬
‫هل أنت تتعلم في دورة لغوية؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫از کدام کتاب درسی استفاده می کنید؟‬
‫أي منهج تستعمل؟‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫الان نمی دانم اسم آن چیست.‬
‫لا أعرف اسمه في الوقت الحالي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫عنوان کتاب یادم نمی آید.‬
‫العنوان لا يخطر على بالي.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


‫نام آنرا فراموش کرده ام.‬
‫لقد نسيته للتو.‬
[SIZE=-2] [/SIZE]


 

پیوست ها

  • FAAR023.zip
    1 مگایابت · بازدیدها: 0

Similar threads

بالا