***<<جلسات مطالعه هفتگی نهج البلاغه و خودسازی>>***

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
جمع بندی برنامه هفته هفتاد وهشتم

جمع بندی برنامه هفته هفتاد وهشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی


خطبه
122 و 124 و125

حكمت 385 و386و387و388و389
_________________________

آموزش معنوى سربازان

به خدا سوگند اگر از شمشير دنيا فرار كنيد از شمشير آخرت سالم نمى‏ مانيد
در فرار از جنگ، خشم و غضب الهى و ذلّت هميشگى و ننگ جاويدان قرار دارد، فرار كننده بر عمر خود نمى ‏افزايد و بين خود و روز مرگش مانعى ايجاد نخواهد كرد. كيست كه شتابان و با نشاط با جهاد خويش به سوى خدا حركت كند چونان تشنه كامى كه به سوى آب مى ‏رود بهشت در سايه نيزه ‏هاى دلاوران است، امروز در هنگامه نبرد آنچه در دل‏ها و سر زبان‏هاست آشكار مى ‏شود. به خدا سوگند كه من به ديدار شاميان در ميدان نبرد شيفته ‏ترم تا آنان بر بازگشت به خانه‏ هاشان كه انتظار آن را مى ‏كشند.

_______________________________

ضرورت جنگ بى امان براى شكست شاميان

همانا شاميان، بدون ضربت نيزه‏ هايى پياپى هرگز از جاى خود خارج نشوند، ضرباتى كه بدنهايشان را سوراخ نمايد، چنانكه وزش باد از اين سو فرو شده بدان سو در آيد، ضربتى كه كاسه سر را بپراكند، و استخوانهاى بدن را خرد، و بازوها و پاها را قطع و به اطراف پخش كند آنان دست بر نمى‏ دارند تا آنگاه كه دسته‏ هاى لشكر پياپى بر آنان حمله كنند و آنها را تيرباران نمايند، و سواران ما هجوم آورند، و صف‏هايشان را درهم شكنند، و لشكرهاى عظيم، پشت سر لشكرهاى انبوه، آنها را تا شهرهايشان عقب برانند، و تا اسب‏ها، سرزمينشان را كه روى در روى يكديگر قرار دارد، و اطراف چراگاهايشان، و راه‏هاى آنان را، زير سم بكوبند.

_______________________________

علل پذيرش حكميّت در صفین

ما افراد را داور قرار نداديم، تنها قرآن را به حكميّت «داروى» انتخاب كرديم (كه آنها بر سر نيزه كرده و داورى آن را مى‏ خواستند) اين قرآن، خطّى است نوشته شده كه ميان دو جلد پنهان است، زبان ندارد تا سخن گويد، و نيازمند به كسى است كه آن را ترجمه كند، و همانا انسانها مى ‏توانند از آن سخن گويند،و هنگامى كه شاميان ما را دعوت كردند تا قرآن را ميان خويش داور گردانيم، ما گروهى نبوديم كه به كتاب خداى سبحان پشت كنيم، در حالى كه خداى بزرگ فرمود: «اگر در چيزى خصومت كرديد آن را به خدا و رسول باز گردانيد» باز گرداندن آن به خدا اين است كه كتاب او را به داورى بپذيريم، و باز گرداندن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين است كه سنّت او را انتخاب كنيم،پس اگر از روى راستى به كتاب خدا داورى شود، ما از ديگر مردمان به آن سزاوارتريم، و اگر در برابر سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تسليم باشند ما بدان اولى و برتريم. امّا سخن شما كه چرا ميان خود و آنان براى حكميّت (داورى) مدّت تعيين كردى من اين كار را كردم تا نادان خطاى خود را بشناسد، و دانا بر عقيده خود استوار بماند، و اينكه شايد در اين مدّت آشتى و صلح، خدا كار امّت را اصلاح كند و راه تحقيق و شناخت حق باز باشد، تا در جستجوى حق شتاب نورزند، و تسليم اوّلين فكر گمراه كننده نگردند.

______________________________________

سرزنش كوفيان و خوارج گمراه

همانا برترين مردم در پيشگاه خدا كسى است كه عمل به حق در نزد او دوست داشتنى‏تر از باطل باشد، هر چند از قدر او بكاهد و به او زيان رساند، و باطل به او سود رساند و بر قدر او بيفزايد. افسوس اى كوفيان شما وسيله ‏اى نيستيد كه بشود به آن اعتماد كرد، و نه ياوران عزيزى كه بتوان به دامن آنها چنگ زد شما بد نيروهايى در افروختن آتش جنگ هستيد، نفرين بر شما. چقدر از دست شما ناراحتى كشيدم، يك روز آشكارا با آواز بلند شما را به جنگ مى ‏خوانم و روز ديگر آهسته در گوش شما زمزمه دارم، نه آزاد مردان راستگويى هستيد به هنگام فراخواندن و نه برادران مطمئنّى براى راز دارى هستيد.

_______________________________________________

حکمت ها


عطرآگين باشيد

مُشك چه خوشبوي نيكويي است. حملش آسان و رايحه‏اش خوشبوكننده است

_______________________________________________

برخود مناز، و خودپسنديت را بريز، و قبرت را ياد كن.


_______________________________________________

از دنيا آنچه به سويت آيد برگير و از آن استفاده كن، و از آنچه از تو روي گردانَد روي گردان و خود را اسير آن مكن. پس اگر نتواني، لااقل شخصيّت خود را پاس دار و آن را قرباني مال اندوزي مكن.
_______________________________________________


اي بسا سخني كه از حمله ‏اي كار سازتر باشد.

_______________________________________________



هرچه بتوان بدان بسنده كرد، همان بس است.


_____________________________________________________

ومن الله توفیق
التماس دعا :gol:
:gol:

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی

هفته هفتاد ونهم

یکشنبه


خطیه 126
اتا....خدین


حكمت 390
دنيا دو روز است
مرگ، آري ولي پستي و بد نامي، هرگز به كم بسنده بايد كرد و به اين و آن روي نياورد. آن را كه نصيبش اندك است، اگر چه تلاش فراوان كند، بيشتر ندهند. و روزگار دو روز است: روزي به سود تو، و روزي به زيانت پس در روزي كه به سود تو است طغيان مكن، و در روزي كه به زيان تو است شكيبا باش.


دوشنبه
خطبه 127
فان....تیهه

حكمت 391 حقوق متقابل پدر و فرزند
فرزند را بر پدر حقّي است و پدر را بر فرزند حقّي. امّا حقّ پدر بر فرزند آن است كه در هر چيز جز معصيت الهي او را اطاعت كند؛ و حقّ فرزند بر پدر آن است كه نام نيكو بر وي گذارَد، و او را نيكو تربيت كند، و قرآن بدو آموزد.


سه شنبه
وسیهلک....هذه



حكمت 392 بوي خوش​
چشم زخم، افسون، سِحر و شگون راست است، امّا فال بد زدن و سرايت بيماري به ديگري بي‏جهت، حق نيست. بوي خوش، عسل، سواركاري و سبزه زار ديدن شفا بخشد.


چهارشنبه

فانما....حکمهما



حكمت 393 سازگاري، كليد زندگي
سازگاري با مردم آسيبشان را دفع كند.



پنج شنبه
خطبه128

یا....بعینها

حكمت 394 خطر سخن بيجا​
شخصي در حضور امام - درود خدا بر او - سخني بيجا گفت، حضرت در تأديب او فرمود: پيش از آنكه پَر در آري پرواز كردي، و هنوز رشد جنسي نيافته فرياد شوي خواهي سر دادي.
كلمه «شَكِير» در اينجا به معناي پرِ پرنده است كه تازه رُسته و هنوز ستبر و محكم نشده است. و «سَقْب» يعني شتر بچه، كه تا آماده جفت‏گيري نشود فرياد نكند.




التماس دعا:gol:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
شخصيّت خود را پاس دار​
از دنيا آنچه به سويت آيد برگير و از آن استفاده كن، و از آنچه از تو روي گردانَد روي گردان و خود را اسير آن مكن. پس اگر نتواني، لااقل شخصيّت خود را پاس دار و آن را قرباني مال اندوزي مكن



بسیار زیبا
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم
یک شنبه
خطبه 126
(به امام گفتند كه مردم به دنيا دل بسته‏اند، معاويه با هدايا و پول‏هاى فراوان آنها را جذب مى‏كند شما هم از اموال عمومى به اشراف عرب و بزرگان قريش ببخش و از تقسيم مساوى بيت المال دست بردار تا به تو گرايش پيدا كنند)
عدالت اقتصادى امام عليه السّلام
آيا به من دستور مى‏دهيد براى پيروزى خود، از جور و ستم در باره امّت اسلامى كه بر آنها ولايت دارم، استفاده كنم به خدا سوگند، تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى‏كنند، هرگز چنين كارى نخواهم كرد اگر اين اموال از خودم بود به گونه‏اى مساوى در ميان مردم تقسيم مى‏كردم تا چه رسد كه جزو اموال خداست آگاه باشيد بخشيدن مال به آنها كه استحقاق ندارند، زياده روى و اسراف است، ممكن است در دنيا مقام بخشنده آن را بالا برد، امّا در آخرت پست خواهد كرد، در ميان مردم ممكن است گرامى‏اش بدارند، امّا در پيشگاه خدا خوار و ذليل است. كسى مالش را در راهى كه خدا اجازه نفرمود مصرف نكرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آن كه خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستى آنها را متوجّه ديگرى ساخت، پس اگر روزى بلغزد و محتاج كمك آنان گردد، بدترين رفيق و سرزنش كننده‏ترين دوست خواهند بود.

حكمت 390
مرگ، آري ولي پستي و بد نامي، هرگز به كم بسنده بايد كرد و به اين و آن روي نياورد. آن را كه نصيبش اندك است، اگر چه تلاش فراوان كند، بيشتر ندهند. و روزگار دو روز است: روزي به سود تو، و روزي به زيانت پس در روزي كه به سود تو است طغيان مكن، و در روزي كه به زيان تو است شكيبا باش.
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه127
(قبل از جنگ نهروان در سال 37 هجرى در ردّ اعتقادات خوارج ايراد كرد، خوارج عقيده داشتند: كسى كه گناه كبيره انجام دهد كافر و از اسلام خارج شده است، مگر توبه كند و دوباره مسلمان گردد)
فهرست مطالب:
1 افشاء گمراهى خوارج
2 پرهيز از افراط و تفريط نسبت به امام على عليه السّلام
3 علل پذيرش «حكميّت»

دوشنبه
1-افشاء گمراهى خوارجپس اگر چنين مى‏پنداريد كه من خطا كرده و گمراه شدم، پس چرا همه امّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به گمراهى من گمراه مى‏دانيد و خطاى مرا به حساب آنان مى‏گذاريد و آنان را براى خطاى من كافر مى‏شماريد شمشيرها را بر گردن نهاده، كور كورانه فرود مى‏آوريد و گناهكار و بى‏گناه را به هم مخلوط كرده همه را يكى مى‏پنداريد در حالى كه شما مى‏دانيد، همانا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زناكارى را كه همسر داشت سنگسار كرد، سپس بر او نماز گزارد، و ميراثش را به خانواده‏اش سپرد، و قاتل را كشت و ميراث او را به خانواده‏اش بازگرداند، دست دزد را بريد و زناكارى را كه همسر نداشت تازيانه زد، و سهم آنان را از غنائم مى‏داد تا با زنان مسلمان ازدواج كنند. پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنها را براى گناهانشان كيفر مى‏داد، و حدود الهى را بر آنان جارى مى‏ساخت، امّا سهم اسلامى آنها را از بين نمى‏برد، و نام آنها را از دفتر مسلمين خارج نمى‏ساخت. (پس با انجام گناهان كبيره كافر نشدند) شما (خوارج)، بدترين مردم و آلت دست شيطان، و عامل گمراهى اين و آن مى‏باشيد.

حكمت 381​
فرزند را بر پدر حقّي است و پدر را بر فرزند حقّي. امّا حقّ پدر بر فرزند آن است كه در هر چيز جز معصيت الهي او را اطاعت كند؛ و حقّ فرزند بر پدر آن است كه نام نيكو بر وي گذارَد، و او را نيكو تربيت كند، و قرآن بدو آموزد.
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سه شنبه
2- پرهيز از افراط و تفريط نسبت به امام على عليه السّلام
به زودى دو گروه نسبت به من هلاك مى‏گردند: دوستى كه افراط كند و به غير حق كشانده شود، و دشمنى كه در كينه توزى با من زياده روى كرده به راه باطل در آيد. بهترين مردم نسبت به من گروه ميانه رو هستند. از آنها جدا نشويد، همواره با بزرگ‏ترين جمعيّت‏ها باشيد كه دست خدا با جماعت است . از پراكندگى بپرهيزيد، كه انسان تنها بهره شيطان است آنگونه كه گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود، آگاه باشيد هر كس كه مردم را به اين شعار «تفرقه و جدايى» دعوت كند او را بكشيد هر چند كه زير عمامه من باشد.

حكمت 381
چشم زخم، افسون، سِحر و شگون راست است، امّا فال بد زدن و سرايت بيماري به ديگري بي‏جهت، حق نيست. بوي خوش، عسل، سواركاري و سبزه زار ديدن شفا بخشد.
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه
3- علل پذيرش «حكميّت»ا
اگر به آن دو نفر (ابو موسى و عمرو عاص) رأى به داورى داده شد، تنها براى اين بود كه آنچه را قرآن زنده كرد زنده سازند، و آنچه را قرآن مرده خواند، بميرانند، زنده كردن قرآن اين است كه دست وحدت به هم دهند و به آن عمل نمايند، و ميراندن، از بين بردن پراكندگى و جدايى است، پس اگر قرآن ما را به سوى آنان بكشاند آنان را پيروى مى‏كنيم، و اگر آنان را به سوى ما سوق داد بايد اطاعت كنند. پدر مباد شما را من شرّى براه نيانداخته، و شما را نسبت به سرنوشت شما نفريفته، و چيزى را بر شما مشتبه نساخته‏ام، همانا رأى مردم شما بر اين قرار گرفت كه دو نفر را براى داورى انتخاب كنند، ما هم از آنها پيمان گرفتيم كه از قرآن تجاوز نكنند، امّا افسوس كه آنها عقل خويش را از دست دادند، حق را ترك كردند در حالى كه آن را به خوبى مى‏ديدند، چون ستمگرى با هوا پرستى آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پيش از داورى ظالمانه‏شان با آنها شرط كرديم كه به عدالت داورى كنند و بر أساس حق حكم نمايند، امّا به آن پاى بند نماندند.


حكمت 393
سازگاري با مردم آسيبشان را دفع كند.
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
خطبه 128
(از اين سخنرانى در سال 36 هجرى پس از جنگ جمل در شهر بصره در بيان حوادث سخت آينده ايراد شد)
فهرست مطالب
1 -پيشگويى امام عليه السّلام نسبت به حوادث مهم شهر بصره
2 -وصف ترك‏هاى مغول
3-جايگاه علم غيب

پنج شنبه
1 -پيشگويى امام عليه السّلام نسبت به حوادث مهم شهر بصره
اى أحنف گويا من او را مى‏بينم كه با لشكرى بدون غبار و سر و صدا، و بدون حركات لگام‏ها، و شيهه اسبان، به راه افتاده، زمين را زير قدم‏هاى خود چون گام شتر مرغان در مى‏نوردند، پس واى بر كوچه‏هاى آباد و خانه‏هاى زينت شده بصره كه بال‏هايى چونان بال كركسان و ناودان‏هايى چون خرطوم‏هاى پيلان دارد واى بر اهل بصره كه بر كشتگان آنان نمى‏گريند، و از گمشدگانشان كسى جستجو نمى‏كند، من دنيا را به رو، بر زمين كوبيده و چهره‏اش را به خاك ماليدم، و پيش از آنچه ارزش دارد، بهايش نداده‏ام، و با ديده‏اى كه سزاوار است به آن نگريسته‏ام.


حكمت 394
شخصي در حضور امام - درود خدا بر او - سخني بيجا گفت، حضرت در تأديب او فرمود: پيش از آنكه پَر در آري پرواز كردي، و هنوز رشد جنسي نيافته فرياد شوي خواهي سر دادي.
كلمه «شَكِير» در اينجا به معناي پرِ پرنده است كه تازه رُسته و هنوز ستبر و محكم نشده است. و «سَقْب» يعني شتر بچه، كه تا آماده جفت‏گيري نشود فرياد نكند.
 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی


هفته هشتادم

یکشنبه

خطبه 128
کانی...الماسور
و حکمت

حكمت 395 همه كاره، هيچ كاره
آن كه دست به هر كاري زند سقوط كند.


دوشنبه

یا اخا....جوانحی


حكمت 396 فرهنگ معرفت
از امام معناي «لا حول و لا قوّة الّا باللّه» را پرسيدند، فرمود: ما در برابر خداوند مالك چيزي نيستيم و هرچه داريم از اوست. پس هرگاه او كه در حقيقت مالك اصلي است چيزي به ما بخشيد، ما وامدار اوييم و بار مسؤوليّت آن به دوشمان است، و آنگاه كه از ما باز ستاند تكليفش را از دوشمان برداشته است.



سه شنبه

خطبه129
عباد ....به


حكمت 397 عمداً سهو نكنيد
«عمّار ياسر» - رحمت خدا بر او - با «مغيرة بن شعبه» گفتگو مي‏كرد، امام - درود خدا بر او - آن را شنيد و چنين فرمود: اي «عمّار»، مغيره را واگذار، كه او بهره‏اي از دين نبرده جز آن مقداري كه به دنيا برساندش. او آگاهانه دين را بر خود مشتبه ساخته است تا در پوشش آن گناهانش را بپوشاند.


چهارشنبه

خطبه 130
یا ابا ....لا منوک


حكمت 398 فروتني ثروتمندان و بزرگ منشي فقيران
چه زيباست فروتني ثروتمندان به فقيران به خاطر رضايت‏ الهي و از آن زيباتر بزرگمنشي و بلند نظري فقيران است بر ثروتمندان به خاطر اعتماد بر خدا.



پنج شنبه

خطبه131

ایتها ....الحق


حكمت 399 عقل، عامل نجات
عقل وديعه الهي در انسان است تا او را از مهالك برهانَد.



خیلییییییی التماس دعا
:smile::gol:



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی
جمع بندی برنامه هفته هفتاد ونهم


_________________________________________

خطیه 126 و127 و128

حكمت 390و391و392و393و394


_______________________________________________________

عدالت اقتصادى امام عليه السّلام

آيا به من دستور مى‏دهيد براى پيروزى خود، از جور و ستم در باره امّت اسلامى كه بر آنها ولايت دارم، استفاده كنم به خدا سوگند، تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى ‏كنند، هرگز چنين كارى نخواهم كرد اگر اين اموال از خودم بود به گونه ‏اى مساوى در ميان مردم تقسيم مى ‏كردم تا چه رسد كه جزو اموال خداست

آگاه باشيد بخشيدن مال به آنها كه استحقاق ندارند، زياده روى و اسراف است، ممكن است در دنيا مقام بخشنده آن را بالا برد، امّا در آخرت پست خواهد كرد، در ميان مردم ممكن است گرام ى‏اش بدارند، امّا در پيشگاه خدا خوار و ذليل است. كسى مالش را در راهى كه خدا اجازه نفرمود مصرف نكرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آن كه خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستى آنها را متوجّه ديگرى ساخت، پس اگر روزى بلغزد و محتاج كمك آنان گردد، بدترين رفيق و سرزنش كننده‏ترين دوست خواهند بود.

__________________________________________________

افشاء گمراهى خوارج

پس اگر چنين مى‏پنداريد كه من خطا كرده و گمراه شدم، پس چرا همه امّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به گمراهى من گمراه مى‏دانيد و خطاى مرا به حساب آنان مى ‏گذاريد و آنان را براى خطاى من كافر مى ‏شماريد شمشيرها را بر گردن نهاده، كور كورانه فرود مى ‏آوريد و گناهكار و بى‏ گناه را به هم مخلوط كرده همه را يكى مى ‏پنداريد در حالى كه شما مى ‏دانيد،

همانا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زناكارى را كه همسر داشت سنگسار كرد، سپس بر او نماز گزارد، و ميراثش را به خانواده‏اش سپرد، و قاتل را كشت و ميراث او را به خانواده‏اش بازگرداند، دست دزد را بريد و زناكارى را كه همسر نداشت تازيانه زد، و سهم آنان را از غنائم مى ‏داد تا با زنان مسلمان ازدواج كنند.

پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنها را براى گناهانشان كيفر مى ‏داد، و حدود الهى را بر آنان جارى مى‏ساخت، امّا سهم اسلامى آنها را از بين نمى ‏برد، و نام آنها را از دفتر مسلمين خارج نمى ‏ساخت. (پس با انجام گناهان كبيره كافر نشدند) شما (خوارج)، بدترين مردم و آلت دست شيطان، و عامل گمراهى اين و آن مى ‏باشيد.

______________________________________

پرهيز از افراط و تفريط نسبت به امام على عليه السّلام

به زودى دو گروه نسبت به من هلاك مى ‏گردند: دوستى كه افراط كند و به غير حق كشانده شود، و دشمنى كه در كينه توزى با من زياده روى كرده به راه باطل در آيد. بهترين مردم نسبت به من گروه ميانه رو هستند. از آنها جدا نشويد، همواره با بزرگ‏ترين جمعيّت‏ها باشيد كه دست خدا با جماعت است .

از پراكندگى بپرهيزيد، كه انسان تنها بهره شيطان است آنگونه كه گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود، آگاه باشيد هر كس كه مردم را به اين شعار «تفرقه و جدايى» دعوت كند او را بكشيد هر چند كه زير عمامه من باشد.


______________________________________________

علل پذيرش «حكميّت»

اگر به آن دو نفر (ابو موسى و عمرو عاص) رأى به داورى داده شد، تنها براى اين بود كه آنچه را قرآن زنده كرد زنده سازند، و آنچه را قرآن مرده خواند، بميرانند، زنده كردن قرآن اين است كه دست وحدت به هم دهند و به آن عمل نمايند، و ميراندن، از بين بردن پراكندگى و جدايى است، پس اگر قرآن ما را به سوى آنان بكشاند آنان را پيروى مى ‏كنيم، و اگر آنان را به سوى ما سوق داد بايد اطاعت كنند.

پدر مباد شما را من شرّى براه نيانداخته، و شما را نسبت به سرنوشت شما نفريفته، و چيزى را بر شما مشتبه نساخته ‏ام، همانا رأى مردم شما بر اين قرار گرفت كه دو نفر را براى داورى انتخاب كنند، ما هم از آنها پيمان گرفتيم كه از قرآن تجاوز نكنند، امّا افسوس كه آنها عقل خويش را از دست دادند، حق را ترك كردند در حالى كه آن را به خوبى مى ‏ديدند، چون ستمگرى با هوا پرستى آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پيش از داورى ظالمانه ‏شان با آنها شرط كرديم كه به عدالت داورى كنند و بر أساس حق حكم نمايند، امّا به آن پاى بند نماندند.

_______________________________________________


پيشگويى امام عليه السّلام نسبت به حوادث مهم شهر بصره

اى أحنف گويا من او را مى ‏بينم كه با لشكرى بدون غبار و سر و صدا، و بدون حركات لگام‏ها، و شيهه اسبان، به راه افتاده، زمين را زير قدم‏هاى خود چون گام شتر مرغان در مى ‏نوردند، پس واى بر كوچه ‏هاى آباد و خانه ‏هاى زينت شده بصره كه بال‏هايى چونان بال كركسان و ناودان‏هايى چون خرطوم‏هاى پيلان دارد واى بر اهل بصره كه بر كشتگان آنان نمى‏گريند، و از گمشدگانشان كسى جستجو نمى ‏كند، من دنيا را به رو، بر زمين كوبيده و چهره ‏اش را به خاك ماليدم، و پيش از آنچه ارزش دارد، بهايش نداده ‏ام، و با ديده‏اى كه سزاوار است به آن نگريسته ‏ام.

________________________________

حکمت ها :

دنيا دو روز است

مرگ، آري ولي پستي و بد نامي، هرگز به كم بسنده بايد كرد و به اين و آن روي نياورد. آن را كه نصيبش اندك است، اگر چه تلاش فراوان كند، بيشتر ندهند. و روزگار دو روز است: روزي به سود تو، و روزي به زيانت پس در روزي كه به سود تو است طغيان مكن، و در روزي كه به زيان تو است شكيبا باش.
_____________________________________________________


حقوق متقابل پدر و فرزند

فرزند را بر پدر حقّي است و پدر را بر فرزند حقّي. امّا حقّ پدر بر فرزند آن است كه در هر چيز جز معصيت الهي او را اطاعت كند؛ و حقّ فرزند بر پدر آن است كه نام نيكو بر وي گذارَد، و او را نيكو تربيت كند، و قرآن بدو آموزد.
__________________________________________________

بوي خوش

چشم زخم، افسون، سِحر و شگون راست است، امّا فال بد زدن و سرايت بيماري به ديگري بي‏جهت، حق نيست. بوي خوش، عسل، سواركاري و سبزه زار ديدن شفا بخشد.

_____________________________________________________

كليد زندگي

سازگاري با مردم آسيبشان را دفع كند.

____________________________________________

شخصي در حضور امام - درود خدا بر او - سخني بيجا گفت، حضرت در تأديب او فرمود: پيش از آنكه پَر در آري پرواز كردي، و هنوز رشد جنسي نيافته فرياد شوي خواهي سر دادي.
كلمه «شَكِير» در اينجا به معناي پرِ پرنده است كه تازه رُسته و هنوز ستبر و محكم نشده است. و «سَقْب» يعني شتر بچه، كه تا آماده جفت‏گيري نشود فرياد نكند.

___________________________________________

و من الله توفیق
التماس دعا
:gol:
:gol:


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکشنبه

یکشنبه

[h=3]2 - وصف ترك‏هاى مغول
[/h]

گويا آنان را مى‏بينم كه با رخسارى چونان سپرهاى چكّش خورده، لباس‏هايى از ديباج و حرير پوشيده، كه اسب‏هاى اصيل را يدك مى‏كشند و آنچنان كشتار و خونريزى دارند كه مجروحان از روى بدن كشتگان حركت مى‏كنند و فراريان از اسير شدگان كمترند. (يكى از اصحاب گفت: اى امير مؤمنان تو را علم غيب دادند امام عليه السّلام خنديد و به آن مرد كه از طايفه بنى كلب بود فرمود)







حكمت 395 همه كاره، هيچ كاره آن كه دست به هر كاري زند سقوط كند.
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوشنیه

دوشنیه

[h=3]3 - جايگاه علم غيب
[/h] اى برادر كلبى اين اخبارى كه اطّلاع مى‏دهم علم غيب نيست ، علمى است كه از دارنده علم غيب (پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) آموخته ‏ام، همانا علم غيب علم قيامت است، و آنچه خدا در گفته خود آورده كه: «علم قيامت در نزد خداست، خدا باران را نازل كرده و آنچه در شكم مادران است مى‏داند، و كسى نمى‏داند كه فردا چه خواهد كرد و در كدام سرزمين خواهد مرد»

پس خداوند سبحان، از آنچه در رحم مادران است، از پسر يا دختر، از زشت يا زيبا ، سخاوتمند يا بخيل، سعادتمند يا شقى آگاه است، و از آن كسى كه آتشگيره آتش جهنّم است يا در بهشت همسايه و دوست پيامبران عليهم السّلام است، از همه اينها آگاهى دارد. اين است آن علم غيبى (ذاتى) كه غير از خدا كسى نمى‏داند. جز اينها، علومى است كه خداوند به پيامبرش تعليم داده (علم غيب اكتسابى) و او به من آموخته است، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى من دعا كرد كه خدا اين دسته از علوم و اخبار را در سينه ‏ام جاى دهد و اعضاء و جوارح بدن من از آن پر گردد.






حكمت 396 : فرهنگ معرفت
از امام معناي «لا حول و لا قوّة الّا باللّه» را پرسيدند، فرمود: ما در برابر خداوند مالك چيزي نيستيم و هرچه داريم از اوست. پس هرگاه او كه در حقيقت مالك اصلي است چيزي به ما بخشيد، ما وامدار اوييم و بار مسؤوليّت آن به دوشمان است، و آنگاه كه از ما باز ستاند تكليفش را از دوشمان برداشته است.



 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه شنبه

سه شنبه

(در اين خطبه امام عليه السّلام در باره اندازه ها و مقياس ‏ها صحبت فرمود، چون سيّد رضى بخشى از سخنرانى را آورده است همه مباحث مربوط به مقياس‏ها در اينجا نيامده است)

[h=3]1 - وصف جامعه مسخ شده مسلمين
[/h] بندگان خدا شما و آنچه از اين دنيا آرزومنديد، مهمانانى هستيد كه مدّتى معيّن براى شما قرار داده شده، بدهكارانى هستيد كه مهلت كوتاهى در پرداخت آن داريد،
و اعمال شما همگى حفظ مى‏شود،

چه بسيارند تلاشگرانى كه به جايى نرسيدند، و زحمتكشانى كه زيان ديدند.
در روزگارى هستيد كه خوبى به آن پشت كرده و مى‏گذرد، و بدى بدان روى آورده، پيش مى‏تازد، و طمع شيطان در هلاكت مردم بيشتر مى‏گردد.
هم اكنون روزگارى است كه ساز و برگ شيطان تقويت شده، نيرنگ و فريبش همگانى، و به دست آوردن شكار براى او آسان است.
به هر سو مى‏خواهى نگاه كن آيا جز فقيرى مى‏بينى كه با فقر دست و پنجه نرم مى‏كند يا ثروتمندى كه نعمت خدا را كفران كرده و با بخل ورزيدن در اداء حقوق الهى، ثروت فراوانى گرد آورده است يا سركشى كه گوش او از شنيدن پند و اندرزها كر است

[h=3]2 - عبرت گرفتن از دنيا
[/h]

كجايند خوبان و صالحان شما كجايند آزاد مردان و سخاوتمندان شما كجايند پرهيزكاران در كسب و كار كجايند پاكيزگان در راه و رسم مسلمانى آيا جز اين است كه همگى رخت بستند و رفتند و از اين جهان پست و گذران و تيره كننده عيش و شادمانى گذشتند
مگر نه اين است كه شما وارث آنها بر جاى آنان تكيه زديد، و در ميان چيزهاى بى ارزش قرار داريد كه لب‏هاى انسان به نكوهش آن مى‏جنبد تا قدر آنها را كوچك شمرده و براى هميشه يادشان فراموش گردد.
پس در اين نگرانى‏ها بايد گفت: «الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا».
فساد آشكار شد، نه كسى باقى مانده كه كار زشت را دگرگون كند، و نه كسى كه از نافرمانى و معصيت باز دارد.
شما با چنين وضعى مى‏خواهيد در خانه قدس الهى و جوار رحمت پروردگارى قرار گيريد و عزيزترين دوستانش باشيد هرگز خدا را نسبت به بهشت جاويدانش نمى‏توان فريفت، و جز با عبادت، رضايت او را نمى‏توان به دست آورد.
نفرين بر آنان كه امر به معروف مى‏كنند و خود ترك مى‏نمايند، و نهى از منكر دارند و خود مرتكب آن مى‏شوند.








حكمت 397 عمداً سهو نكنيد
«عمّار ياسر» - رحمت خدا بر او - با «مغيرة بن شعبه» گفتگو مي‏كرد، امام - درود خدا بر او - آن را شنيد و چنين فرمود: اي «عمّار»، مغيره را واگذار، كه او بهره‏ اي از دين نبرده جز آن مقداري كه به دنيا برساندش. او آگاهانه دين را بر خود مشتبه ساخته است تا در پوشش آن گناهانش را بپوشاند.
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
چهارشنبه

چهارشنبه

(در سال 30 هجرى وقتى كه عثمان، حضرت اباذر را به بيابان خشك ربذه تبعيد مى‏كرد، فرمانى صادر كرد كه كسى حق ندارد او را بدرقه كند. امام عليه السّلام و فرزندانش اعتنايى به آن نكرده و اباذر را بدرقه كردند. ايشان به هنگام بدرقه او فرمود)

[h=3]خدا گرايى در مبارزه با ستمگران [/h] اى اباذر همانا تو براى خدا به خشم آمدى، پس اميد به كسى داشته باش كه به خاطر او غضبناك شدى،
اين مردم براى دنياى خود از تو ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان ترسيدى،
پس دنيا را كه به خاطر آن از تو ترسيدند به خودشان واگذار، و با دين خود كه براى آن ترسيدى از اين مردم بگريز.
اين دنيا پرستان چه محتاجند به آنچه كه تو آنان را از آن ترساندى، و چه بى نيازى از آنچه آنان تو را منع كردند.
و به زودى خواهى يافت كه چه كسى فردا سود مى‏برد و چه كسى بر او بيشتر حسد مى‏ ورزند
اگر آسمان و زمين درهاى خود را بر روى بنده ‏اى ببندند و او از خدا بترسد، خداوند راه نجاتى از ميان آن دو براى او خواهد گشود.
آرامش خود را تنها در حق جستجو كن، و جز باطل چيزى تو را به وحشت نيندازد.
اگر تو دنياى اين مردم را مى‏پذيرفتى، تو را دوست داشتند، و اگر سهمى از آن بر مى‏گرفتى دست از تو بر مى‏داشتند.







حكمت 398 فروتني ثروتمندان و بزرگ منشي فقيران
چه زيباست فروتني ثروتمندان به فقيران به خاطر رضايت‏ الهي و از آن زيباتر بزرگ منشي و بلند نظري فقيران است بر ثروتمندان به خاطر اعتماد بر خدا.
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
پنج شنبه

پنج شنبه

(اين خطبه در منبر كوفه ايراد شد و به خطبه «منبريّه» معروف است كه در آن علل پذيرش حكومت و صفات يك رهبر عادل را بيان مى‏دارد)

[h=3]1 علل نكوهش كوفيان [/h] اى مردم رنگارنگ، و دل‏هاى پريشان و پراكنده، كه بدن‏هايشان حاضر و عقل‏هايشان از آنها غايب و دور است من شما را به سوى حق مى‏كشانم، امّا چونان بزغاله‏ هائى كه از غرّش شير فرار كنند مى‏گريزيد هيهات كه با شما بتوانم تاريكى را از چهره عدالت بزدايم، و كجى‏هاى را كه در حق راه يافته است نمايم.





حكمت 399 عقل، عامل نجات
عقل وديعه الهي در انسان است تا او را از مهالك برهانَد.




 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
بسم الله الرحمن الرحیم

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی


جمع بندی برنامه هفته هشتادم

خطبه 128 و 129 و130 و1 31

حكمت 395 و396و397و398و399




وصف ترك‏هاى مغول

گويا آنان را مى ‏بينم كه با رخسارى چونان سپرهاى چكّش خورده، لباس‏هايى از ديباج و حرير پوشيده، كه اسب‏هاى اصيل را يدك مى‏ كشند و آنچنان كشتار و خونريزى دارند كه مجروحان از روى بدن كشتگان حركت مى‏ كنند و فراريان از اسير شدگان كمترند. (يكى از اصحاب گفت: اى امير مؤمنان تو را علم غيب دادند امام عليه السّلام خنديد و به آن مرد كه از طايفه بنى كلب بود فرمود)


جايگاه علم غيب

اى برادر كلبى اين اخبارى كه اطّلاع مى ‏دهم علم غيب نيست ، علمى است كه از دارنده علم غيب (پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) آموخته ‏ام، همانا علم غيب علم قيامت است، و آنچه خدا در گفته خود آورده كه: «علم قيامت در نزد خداست، خدا باران را نازل كرده و آنچه در شكم مادران است مى ‏داند، و كسى نمى‏داند كه فردا چه خواهد كرد و در كدام سرزمين خواهد مرد»

پس خداوند سبحان، از آنچه در رحم مادران است، از پسر يا دختر، از زشت يا زيبا ، سخاوتمند يا بخيل، سعادتمند يا شقى آگاه است، و از آن كسى كه آتشگيره آتش جهنّم است يا در بهشت همسايه و دوست پيامبران عليهم السّلام است، از همه اينها آگاهى دارد. اين است آن علم غيبى (ذاتى) كه غير از خدا كسى نمى ‏داند. جز اينها، علومى است كه خداوند به پيامبرش تعليم داده (علم غيب اكتسابى) و او به من آموخته است، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى من دعا كرد كه خدا اين دسته از علوم و اخبار را در سينه ‏ام جاى دهد و اعضاء و جوارح بدن من از آن پر گردد.


وصف جامعه مسخ شده مسلمين

بندگان خدا شما و آنچه از اين دنيا آرزومنديد، مهمانانى هستيد كه مدّتى معيّن براى شما قرار داده شده، بدهكارانى هستيد كه مهلت كوتاهى در پرداخت آن داريد،و اعمال شما همگى حفظ مى ‏شود،چه بسيارند تلاشگرانى كه به جايى نرسيدند، و زحمتكشانى كه زيان ديدند.
در روزگارى هستيد كه خوبى به آن پشت كرده و مى‏گذرد، و بدى بدان روى آورده، پيش مى‏تازد، و طمع شيطان در هلاكت مردم بيشتر مى ‏گردد.
هم اكنون روزگارى است كه ساز و برگ شيطان تقويت شده، نيرنگ و فريبش همگانى، و به دست آوردن شكار براى او آسان است.
به هر سو مى‏خواهى نگاه كن آيا جز فقيرى مى‏بينى كه با فقر دست و پنجه نرم مى‏كند يا ثروتمندى كه نعمت خدا را كفران كرده و با بخل ورزيدن در اداء حقوق الهى، ثروت فراوانى گرد آورده است يا سركشى كه گوش او از شنيدن پند و اندرزها كر است


عبرت گرفتن از دنيا

كجايند خوبان و صالحان شما كجايند آزاد مردان و سخاوتمندان شما كجايند پرهيزكاران در كسب و كار كجايند پاكيزگان در راه و رسم مسلمانى آيا جز اين است كه همگى رخت بستند و رفتند و از اين جهان پست و گذران و تيره كننده عيش و شادمانى گذشتند
مگر نه اين است كه شما وارث آنها بر جاى آنان تكيه زديد، و در ميان چيزهاى بى ارزش قرار داريد كه لب‏هاى انسان به نكوهش آن مى‏جنبد تا قدر آنها را كوچك شمرده و براى هميشه يادشان فراموش گردد.
پس در اين نگرانى ‏ها بايد گفت: «الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا».
فساد آشكار شد، نه كسى باقى مانده كه كار زشت را دگرگون كند، و نه كسى كه از نافرمانى و معصيت باز دارد.
شما با چنين وضعى مى ‏خواهيد در خانه قدس الهى و جوار رحمت پروردگارى قرار گيريد و عزيزترين دوستانش باشيد هرگز خدا را نسبت به بهشت جاويدانش نمى‏توان فريفت، و جز با عبادت، رضايت او را نمى ‏توان به دست آورد.
نفرين بر آنان كه امر به معروف مى‏كنند و خود ترك مى ‏نمايند، و نهى از منكر دارند و خود مرتكب آن مى‏ شوند.



خدا گرايى در مبارزه با ستمگران

اى اباذر همانا تو براى خدا به خشم آمدى، پس اميد به كسى داشته باش كه به خاطر او غضبناك شدى،اين مردم براى دنياى خود از تو ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان ترسيدى،پس دنيا را كه به خاطر آن از تو ترسيدند به خودشان واگذار، و با دين خود كه براى آن ترسيدى از اين مردم بگريز.
اين دنيا پرستان چه محتاجند به آنچه كه تو آنان را از آن ترساندى، و چه بى نيازى از آنچه آنان تو را منع كردند.
و به زودى خواهى يافت كه چه كسى فردا سود مى‏برد و چه كسى بر او بيشتر حسد مى‏ ورزند
اگر آسمان و زمين درهاى خود را بر روى بنده ‏اى ببندند و او از خدا بترسد، خداوند راه نجاتى از ميان آن دو براى او خواهد گشود.
آرامش خود را تنها در حق جستجو كن، و جز باطل چيزى تو را به وحشت نيندازد.
اگر تو دنياى اين مردم را مى‏پذيرفتى، تو را دوست داشتند، و اگر سهمى از آن بر مى‏گرفتى دست از تو بر مى‏داشتند.
(اين خطبه در منبر كوفه ايراد شد و به خطبه «منبريّه» معروف است كه در آن علل پذيرش حكومت و صفات يك رهبر عادل را بيان مى ‏دارد)



علل نكوهش كوفيان


اى مردم رنگارنگ، و دل‏هاى پريشان و پراكنده، كه بدن‏هايشان حاضر و عقل‏هايشان از آنها غايب و دور است من شما را به سوى حق مى‏كشانم، امّا چونان بزغاله‏ هائى كه از غرّش شير فرار كنند مى‏گريزيد هيهات كه با شما بتوانم تاريكى را از چهره عدالت بزدايم، و كجى ‏هاى را كه در حق راه يافته است نمايم.

___________________________________________


حكمت ها

عمداً سهو نكنيد

«عمّار ياسر» - رحمت خدا بر او - با «مغيرة بن شعبه» گفتگو مي‏كرد، امام - درود خدا بر او - آن را شنيد و چنين فرمود: اي «عمّار»، مغيره را واگذار، كه او بهره‏ اي از دين نبرده جز آن مقداري كه به دنيا برساندش. او آگاهانه دين را بر خود مشتبه ساخته است تا در پوشش آن گناهانش را بپوشاند.

فرهنگ معرفت

از امام معناي «لا حول و لا قوّة الّا باللّه» را پرسيدند، فرمود: ما در برابر خداوند مالك چيزي نيستيم و هرچه داريم از اوست. پس هرگاه او كه در حقيقت مالك اصلي است چيزي به ما بخشيد، ما وامدار اوييم و بار مسؤوليّت آن به دوشمان است، و آنگاه كه از ما باز ستاند تكليفش را از دوشمان برداشته است.

عقل عامل نجات

عقل وديعه الهي در انسان است تا او را از مهالك برهانَد.


همه كاره، هيچ كاره

آن كه دست به هر كاري زند سقوط كند
.

فروتني ثروتمندان و بزرگ منشي فقيران

چه زيباست فروتني ثروتمندان به فقيران به خاطر رضايت‏ الهي و از آن زيباتر بزرگمنشي و بلند نظري فقيران است بر ثروتمندان به خاطر اعتماد بر خدا.

**********************
ومن الله التوفیق
التماس دعا :gol:
 
آخرین ویرایش:

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
نهج البلاغه حکمت30

نهج البلاغه حکمت30

A-hadith-H-14.jpg
 

mirza_seraj

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی از زیباترین خطبه های امام علی (ع) در کنار خطبه های زیبای ایشون به نظر من قسمت دوم خطبه 175 نهج البلاغه هست بعضی از کسانی که نهج البلاغه رو نوشتن و این خطبه ها رو شرح دادن میگن که حضرت در حالی که به ستون مسجد مدینه تکیه داده بود این خطبه رو خوند

سوگند به خدا، اگر بخواهم می توانم هر کدام شما را از زمان آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگی، آگاه سازم اما از آن می ترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کافر شوید ...
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
وصیتنامه امیرالمومنین حضرت على علیه السلام

وصیتنامه امیرالمومنین حضرت على علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم


این وصیتنامه اى است که امیرالمؤمنین، على بن ابیطالب بدان وصیت مى‌کند:


گواهى مى‌دهم که معبودى جز خدا نیست که یگانه است و شریک ندارد و نیز گواهى می‌دهم که محمد(ص) بنده و رسول اوست، که خداوند او را به راهنمایى و دین حق فرستاد تا بر همه ادیان پیروزش کند، هرچند مشرکان آن را ناخوش دارند. درود و برکات خدا بر او باد! «همانا نماز و پرستش و زندگى و مرگ من از آن خداوندى است که پروردگار جهان است و شریکى براى او نیست و بدان مأمور گشته‌ام و منم از نخستین مسلمانان».


اى حسن! من تو را و تمام فرزندان و خاندانم و هر کسى که این وصیتنامه به او برسد، به تقوا و ترس از خداوندى که پروردگار شماست، سفارش مى کنم و باید نمیرید جز اینکه مسلمان باشید و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید، زیرا به راستى من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: اصلاح دادن میان مردمان از همه نماز و روزه بهتر است و آنچه دین را تباه ساخته و از بین مى‌برد، افساد میان مردمان است، ولا قوه الا بالله العلى العظیم [نیرویى جز به وسیله خداى بزرگ نیست].



به خویشان و ارحام خویش توجه داشته باشید و به آنان پیوند کنید، صله رحم کنید تا خداوند در روز قیامت حساب را بر شما آسان گرداند.

الله الله فى الایتام، فلا تغبوا افواههم، ولا تضیعوا بحضرتکم : از خدا بترسید، از خدا بترسید، درباره یتیمان، پس براى دهن‌هاشان به سبب سنگدلىتان نوبت قرار ندهید (که گاهى سیر و گاهى گرسنه نگاهشان دارید).

الله الله فى جیرانکم، فانهم وصیه نبیکم ...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره همسایگانتان که رسول خدا(ص) درباره آنان سفارش کرده و پیوسته درباره آنان توصیه مى فرمود، به اندازه اى که ما گمان کردیم براى همسایگان از همسایه خود ارث قرار م ىدهد و حرمت آنان به اندازه‌اى است که سهمى در مالشان براى همسایه تعیین کرده!




الله الله فى القرآن، فلایسبقکم الى العمل به احد غیرکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره قرآن مبادا کسى به عملکردن بدان بر شما سبقت جوید.

الله الله فى الصلاه فانه خیر العمل وانها عمود دینکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره نماز، زیرا که نماز ستون دین شماست.


الله الله فى بیت ربکم لاتخلوه ما بقیتم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره خانه پروردگارتان (خانه کعبه)، مبادا تا زنده هستید، آن خانه از شما خالى بماند، که اگر رها شد، مهلت داده نمى‌شوید و به عذاب دچار مى‌شوید و اگر از شما خالى ماند، کیفر خداوند فرصت زندگى به شما نمىدهد.



الله الله فى الزکاه فانها تطفى غضب ربکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید در دادن زکات اموال خود که زکات خشم پروردگار را فرو نشاند.

الله الله فى شهر رمضان فان صیامه جُنه من النار: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره روزه ماه رمضان، زیرا که آن براى شما چون سپرى است از آتش دوزخ.


الله الله فى الفقراء والمساکین فشارکوهم فى معاشکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره بینوایان و مسکینان و آنها را در زندگى خود شریک سازید و از خوراک و لباس خود به آنها نیز بدهید.



الله الله فى الجهاد باموالکم وانفسکم والسنتکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره پیکار کردن در راه خدا به مالها و جان‌ها و زبان‌هاى خویش.

الله الله فى ذریه نبیکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره امت پیغمبرتان، مبادا در میان شما ظلم و ستمى واقع شود.


الله الله فى اصحاب نبیکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره اصحاب پیغمبرتان؛ زیرا که رسول خدا(ص) درباره آنان سفارش فرموده.

الله الله فى النساء و فیما ملکت ایمانکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره زیردستانتان، غلامان و کنیزان، زیرا که آخرین سفارش و وصیت رسول خدا(ص) این بود که فرمود: «من شما را درباره دو دسته ناتوان که زیردست شما هستند، سفارش مى‌کنم».


آنگاه فرمود:
الصلاه الصلاه، لا تخافوا فى الله لومه لائم...: نماز! نماز! درباره خداوند از سرزنش مردمان نهراسید؛ چه، هر کس به شما ستم کند یا اندیشه بد داشته باشد، خداوند شر او را کفایت فرماید.
با مردم به نیکى سخن بگویید، همان گونه که خدا فرمود. امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید که رشته کار از دست شما بیرون شود، آنگاه هر چه دعا کنید و از خداوند دفع شر خواهید، پذیرفته نشود و به اجابت نرسد.




بر شما باد هنگام معاشرت، به فروتنى و بخشش و نیکویى درباره یکدیگر و زنهار از جدایى و تفرقه و پراکندگى و روى گردانیدن از هم و در نیکوکارى، یار و مددکار یکدیگر باشید و بر گناه و ستمکارى کمک مباشید که شکنجه و عذاب خدا بسیار سخت است.

خداوند نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پیغمبرش را در حق شما حفظ فرماید، اکنون با شما وداع مى‌کنم و شما را به خدا مى‌سپارم و سلام و رحمتش را بر شما مى‌خوانم.






 
آخرین ویرایش:

S A R a d

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
در خواست راهنمایی

در خواست راهنمایی


سلام
از استارتر و بقیه دوستان به خاطر ایجاد و ادامه این تاپیک تشکر می کنم. چندبار شروع به خوندن نهج البلاغه کردم اما متاسفانه ادامه ندادم حالا که این تاپیک رو دیدم فکر می کنم فرصت خوبیه برام.
اخیرا اومدم و تعدادی از پست ها رو هم خوندم اما گویا روال تاپیک نسبت به توضیحی که تو پست اول دادن تغییرکرده. فعالیتش هم انگار کمتر شده .
ضمن اینکه فک می کنم اگه برم از اول پست ها رو بخونم دوباره حکایت همون چندبار شروع بی نتیجم تکرار می شه.
ممنون می شم کمی برام توضیح بدید که من که نیمه راه اومدم باید چطور شروع کنم؟
:gol::gol::gol:
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام از استارتر و بقیه دوستان به خاطر ایجاد و ادامه این تاپیک تشکر می کنم. چندبار شروع به خوندن نهج البلاغه کردم اما متاسفانه ادامه ندادم حالا که این تاپیک رو دیدم فکر می کنم فرصت خوبیه برام. اخیرا اومدم و تعدادی از پست ها رو هم خوندم اما گویا روال تاپیک نسبت به توضیحی که تو پست اول دادن تغییرکرده. فعالیتش هم انگار کمتر شده . ضمن اینکه فک می کنم اگه برم از اول پست ها رو بخونم دوباره حکایت همون چندبار شروع بی نتیجم تکرار می شه. ممنون می شم کمی برام توضیح بدید که من که نیمه راه اومدم باید چطور شروع کنم؟ :gol::gol::gol:
سلام ب نظر من اگه خود دوستان هر قسمت از نهج البلاغه ک مدنظرشون هست رو تو این تاپیک بذارن تا بقیه هم استفاده کنن ب روند دوباره ی تاپیک می تونه کمک کنه
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام
از استارتر و بقیه دوستان به خاطر ایجاد و ادامه این تاپیک تشکر می کنم. چندبار شروع به خوندن نهج البلاغه کردم اما متاسفانه ادامه ندادم حالا که این تاپیک رو دیدم فکر می کنم فرصت خوبیه برام.
اخیرا اومدم و تعدادی از پست ها رو هم خوندم اما گویا روال تاپیک نسبت به توضیحی که تو پست اول دادن تغییرکرده. فعالیتش هم انگار کمتر شده .
ضمن اینکه فک می کنم اگه برم از اول پست ها رو بخونم دوباره حکایت همون چندبار شروع بی نتیجم تکرار می شه.
ممنون می شم کمی برام توضیح بدید که من که نیمه راه اومدم باید چطور شروع کنم؟
:gol::gol::gol:

سلام برشما

ان شاء الله در راهی که شروع کردید موفق باشید

پیشنهاد میکنم در ابتدا آرشیو مطالب گفته شده رو مطالعه کنید


*.::آرشيو جلسات مطالعه هفتگی نهج البلاغه و خودسازی::.*


اگر شما( یا هر کدام از دوستان دیگه) تمایل خودتون رو برای ادامه تاپیک (با هر سبک وسیاقی ) اعلام کنید در خدمتتون هستم :gol:
 

S A R a d

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
سلام ب نظر من اگه خود دوستان هر قسمت از نهج البلاغه ک مدنظرشون هست رو تو این تاپیک بذارن تا بقیه هم استفاده کنن ب روند دوباره ی تاپیک می تونه کمک کنه


سلام برشما

ان شاء الله در راهی که شروع کردید موفق باشید

پیشنهاد میکنم در ابتدا آرشیو مطالب گفته شده رو مطالعه کنید


*.::آرشيو جلسات مطالعه هفتگی نهج البلاغه و خودسازی::.*


اگر شما( یا هر کدام از دوستان دیگه) تمایل خودتون رو برای ادامه تاپیک (با هر سبک وسیاقی ) اعلام کنید در خدمتتون هستم :gol:

ممنونم از راهنماییتون دوستان
به نظر من این که هر هفته یه بخش خاصی رو طبق توافق یا توصیه دوستان با هم مطالعه کنیم خوب هست، البته اگه به همین ترتیبی که الان هست باشه خوب نظم تاپیک بهتر حفظ می شه.
اما در مجموع فک می کنم بهتره طبق توصیه شما بقیه هم نظرشون رو راجع به این که به چه شکلی ادامه پیدا کنه تا مفیدتر باشه عنوان کنن.
با تشکر:gol::gol::gol:
 

S A R a d

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
خطبه 132-در پارسايى در دنيا

خطبه 132-در پارسايى در دنيا


« هوالمقصود »​

ستايش پروردگار؛ خدا را ستايش مى كنيم بر آنچه گرفته، و بخشيده، بر نعمتهايى كه عطا كرد و آزمايشهايى كه انجام داد، خداوندى كه بر هر چيز پنهانى آگاه و در باطن هر چيزى حضور دارد، به آنچه در سينه هاست آگاه و بر آنچه ديده ها دزدانه مى نگرد داناست، و گواهى مى دهم كه خدا يكى و جز او خدايى نيست، و گواهى مى دهم كه حضرت محمد (ص) برگزيده و فرستاده اوست، آن گواهى كه با او درون و بيرون، قلب و زبان، هماهنگ باشد.

ياد مرگ؛ به خدا سوگند! اينكه مى گويم بازى نيست، جدى و حقيقت است، دروغ نيست، و آن چيزى جز مرگ نيست، كه بانگ دعوت كننده اش رسا، و به سرعت همه را ميراند، پس انبوه زندگان، و طرفداران، تو را فريب ندهند، همانا گذشتگان را ديدى كه ثروتها اندوختند و از فقر و بيچارگى وحشت داشتند، و با آرزوهاى طولانى فكر مى كردند در امانند، و مرگ را دور مى پنداشتند، ديدى چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد؟ و آنان را از وطنشان بيرون راند؟ و از خانه امن كوچشان داد؟ كه به چوبه تابوت نشستند، و مردم آن را دست به دست مى كردند؟ و بر دوش گرفته و با سرانگشت خويش نگاه مى داشتند؟ آيا نديديد آنان را كه آرزوهاى دور و دراز داشتند، و كاخهاى استوار مى ساختند، و مالهاى فراوان مى اندوختند؟ چگونه خانه هايشان گورستان شد؟ و اموال جمع آورى شده شان تباه و پراكنده و از آن وارثان گرديد؟ و زنان آنها با ديگران ازدواج كردند؟ نه مى توانند چيزى به حسنات بيفزايند و نه از گناه توبه كنند!

تقوى و روش برخورد با دنيا؛ كسى كه جامه تقوا بر قلبش بپوشاند، كارهاى نيكوى او آشكار شود، و در كارش پيروز گردد، پس در به دست آوردن بهره هاى تقوا فرصت غنيمت شماريد، و براى رسيدن به بهشت جاويدان رفتارى متناسب با آن انجام دهيد، زيرا دنيا براى زندگى هميشگى شما آفريده نشد، گذرگاهى است تا در آن زاد و توشه آخرت برداريد، پس با شتاب، آماده كوچ كردن باشيد و مركبهاى راهوار براى حركت مهيا داريد.

از ترجمه ی مرحوم محمد دشتی​
 

S A R a d

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
نکات و برداشت های شخصی

نکات و برداشت های شخصی


برداشت من اینه این خطبه به اعتقادات قلبی پرداخته؛ اصول دین که پایه های اعتقادی دین هستن گقته شده و همینطور ایمان و تقوای قلبی

توحید: خدا يكى و جز او خدايى نيست
نبوت: حضرت محمد (ص) برگزيده و فرستاده اوست
عدل: نعمتهايى كه عطا كرد و آزمايشهايى كه انجام داد
معاد : پاراگراف دوم وسوم

ایمان :گواهى مى دهم كه حضرت محمد (ص) برگزيده و فرستاده اوست، آن گواهى كه با او درون و بيرون، قلب و زبان، هماهنگ باشد.

تقوا : كسى كه جامه تقوا بر قلبش بپوشاند، كارهاى نيكوى او آشكار شود، و در كارش پيروز گردد


قشنگ ترین بخششش هم به نظر من اینه :

«گواهى مى دهم كه حضرت محمد (ص) برگزيده و فرستاده اوست، آن گواهى كه با او درون و بيرون، قلب و زبان، هماهنگ باشد»​
 

S A R a d

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
خطبه 133

خطبه 133

در اين خطبه امير المؤمنين عليه السلام خداوند متعال را تعظيم و قرآن را متذكر ميشود ومردم را پند مى‏دهد

عظمت‏خداوندى؛ ‏دنيا و آخرت اطاعت او كردندو آسمانهاو زمين‏ها كليدهاى[وجود و جريان]خود را باو سپردندو درختان سرسبز و با طراوت‏هر صبحگاه و شامگاه به او سجده كردندو از شاخه‏هاى سبز خود آتش‏هاى سرخ‏برافروختندو ميوه‏هاى رسيده با مشيت‏ها و اوامر او آماده خورده شدن گشتند

قرآن؛ از جمله اين خطبه است:و كتاب خداوندى اينك در ميان شما است.گوينده‏ايست كه زبانش عاجز نميشودو خانه‏ايست كه اركانش ويران نميگرددو عزتى‏است كه يارانش شكست نمى‏خورد
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم؛ از جمله اين خطبه است:خداوند او را در دورانى‏خالى از پيامبران‏و در دوران اختلاف در عقائد و سخنان فرستادو او را در آخرپيامبران قرار داد و وحى را با نبوت او ختم فرمودو در راه خدا با كسانى كه از خدا رويگردان و از او منحرف بودند،جهاد كرد

دنيا؛ از جمله اين خطبه است:جز اين نيست كه دنيا ديدگاه نهايى انسان نابينا است،اوبعد از اين دنيا و بالاتر از آن را نمى‏بيند.ولى شخص بينا كسى است كه نگاهش از اين دنيابه اعماق آن نفوذ نموده و بعد از آن و بالاتر از آن را مى‏بيند،و ميداند كه قرارگاه ابدى‏در وراى آن است‏پس شخص بينا از آن برميخيزد و حركت مى‏كند،و نابينا به‏سوى آن حركت مى‏نمايد و آن را مقصد نهايى تلقى مى‏كندآدم بينا از اين دنيا توشه‏برمى‏گيرد و راهى آخرت مى‏گرددو نابينا توشه را براى همين دنيا مى‏اندوزد.

موعظه براى مردم؛ و بدانيد كه هيچ چيزى در اين دنيا وجود ندارد مگر اينكه صاحبش‏از آن سير ميشود[و با تكرار و استمرارش]به ملالت‏خاطر دچار مى‏گردد مگر اززندگى،زيرا شخص زنده راحتى را در مرگ نمى‏بيندو جز اين نيست كه بيم از مرگ، به منزله حكمت است كه حيات قلب مرده است‏و بينايى است‏براى چشم نابيناوشنوائى است‏براى گوش كرو سيرابى است‏براى تشنه.و در اين حكمت است همه‏بى‏نيازى و سلامت[قرآن]كتاب خداوندى است كه با آن مى‏بينيد،و با آن سخن‏مى‏گوييد،و با آن مى‏شنويدو بعضى از آيات قرآنى بعضى ديگر را توضيح‏مى‏دهدو بعضى از آن[به تفسير و تاويل]بعضى ديگر شهادت مى‏دهددر بيان‏الهيات هيچ اختلافى در ميان آياتش نيست‏و كسى را كه با قرآن همدم باشد از خدا منحرف نسازدكينه‏توزى را مبناى زندگى خود قرار داده‏سبزه بر روى خاك‏آلوده روييددر اظهار دوستى در محبت آرزوها بيكديگر،صفا نشان داديدو دركسب اموال با يكديگر خصومت ورزيديدشيطان پليد شما را فريب داد و غرور شمارا گمراه ساخت‏و از خدا درباره نفس خود و نفس‏هاى شما يارى مى‏طلبم.​

از ترجمه علامه محمدتقی جعفری​
 

S A R a d

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
خطبه 134 - راهنمائى عمر در جنگ

خطبه 134 - راهنمائى عمر در جنگ


عمر براى اينكه خود به نبرد روميان رود با او مشورت كرد و على(ع) فرمود:​


خداوند،براى پيروان اين دين،بر عهده گرفته است كه حوزه دينشان را مستحكم‏گرداند و حريم اسلام را از تعرض خصم مصون دارد.آن خداوندى،كه ياريشان كرد وهنوز شمارشان اندك بود و كس به ياريشان برنمى‏خاست و آنان را از دشمنانشان‏حفظ كرد و حال آنكه،آنان را شمار اندك بود و توان دفاع از خود را نداشتند.اوست‏كه زنده است و نمى‏ميرد.اگر تو خود به سوى دشمن روى و خود با دشمن روياروى‏شوى،اگر مغلوب گردى،مسلمانان را تا اقصا بلادشان پناهگاهى نمى‏ماند و بعد ازتو مرجعى ندارند كه به آن باز گردند.پس مردى سلحشور را به سوى ايشان بفرست‏و سپاهى گران همراه او كن كه هم جنگ آزموده باشند و هم نيكخواه اسلام.اگرخداوند پيروزش گرداند كه اين همان است كه تو خواسته‏اى و اگر كار را گونه‏اى ديگرافتاد،در آن حال،تو پناه مردم و مرجع مسلمانان خواهى بود.​

از ترجمه دکتر آیتی​
 
بالا