جشن های باستانی ایران

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن های ایرانی

قبل از تسلط اعراب بر ايران، در انتهاي سلسلة ساساني در زمان يزدگرد سوم ( قرن 7 ميلادي ) دين رسمي کشور ايران، دين زرتشت بود.

پيامبر اين دين يعني اشو زرتشت براي قدر نهادن ايزدان، که سمبلهاي نيروهاي سودمند به حال آدمي در طبيعت بودند، مراسم آييني فراواني از جمله جشن هايي را پايه گذاري کرد.
اين جشنها شامل 2 بخش بودند، گاه انبارها و جشنهاي ماهانه .

گاه انبارها، جشنهايي بودند که براي تقديس اهورامزدا و شش روان جاويدان ( امشا سپندان ) که همواره نزداومتوطن هستند، برگزار مي شدند. اهورامزدا و شش امشا سپندان، حافظان هفت مخلوق مي باشند. آسمان، آب ها، زمين، آتش، گياهان، حيوانات و آدمي. بعدها شش امشا سپند را در زبان فارسي با اندکي تغيير به نامهاي شهريور، خرداد، اسفند، اردي بهشت، امرداد و بهمن خواندند.
به نظر مي رسد پايه گذار اين جشن ها، زرتشت پيامبر باشد. اما گفته شده است که اين جشن ها به خصوص گاه انبارها در زمانهاي بسيار دورتر از زمان زرتشت هم جشن گرفته مي شده اند.
گاه انبارها هر يک به مدت پنج روز برگزار مي شدند و به ترتيب عبارت بودند از : 1- ميديوزرم، در نيمة بهار هنگام برداشت خرمن 2- ميديوشهم، در نيمة تابستان 3- پيتي شهم، در ماه شهريور 4- اياترم، در ماه مهر 5- ميديارم، در نيمة زمستان 6- همسپتمدم، در ماه اسفند 7- آخرين گاه انبار، روز آخر سال بود و به جشن نوروز متصل مي شد.

هزينة اين جشنهاي هفتگانه را ثروتمندان تامين مي کردند. مردم در اين روزها در کنار همديگر مي خوردند، مي نوشيدند و پايکوبي مي کردند و در پايان جشن، آنچه از خوردني ها باقي بود، به خانة افراد نيازمند فرستاده مي شد.

در کنار گاه انبارها، جشن هاي ماهانه هم از اهميت خاصي برخوردار بودند. در هر ماه يک روز نام ماه با نام روز يکي مي‌شد. مردم اين روز را جشن مي‌گرفتند و در آن طي مراسمي به تقديس نام اهورامزدار مي‌پرداختند.

از مهم‌ترين جشن‌هاي ماهانه مي‌توان مهرگان و تيرگان را نام برد که جزء پنج جشن بزرگ ايرانيان بوده‌اند. (در کنار نوروز، سده و يلدا) و در سرتاسر امپراطوري مراسم مربوط به آن‌ها با شکوه تمام برگزار مي‌شده‌ است.
از ميان جشن‌هاي ماهانه، مهرگان بي شک مهمترين و با شکوه ترين جشن بوده است. روز مهر از مهرماه. اين جشن سابقه‌اي پيش اوستايي دارد.

در باور مردمان آن زمان، اين خورشيد بوده است که به طبيعت زندگي مي‌بخشيده. آنان خورشيد را مهر نام نهادند و مهر نامي است که براي مفهوم دوستي و محبت برگزيده‌اند و به اين ترتيب نشان داده اند که اساس هستي و آنچه که به عالم هستي، بودن مي‌بخشد "مهر" است.
"مهر" از مهمترين عناصر "اشا" قانون حاکم بر طبيعت است و همواره بر ضد "دروژ" در مبارزه.
آنان که راه مهر را پيمايند به مبدأ مي‌رسند. در سنت ميترائيسم، ميترا، ايزد نگهبان خورشيد، حافظ پيمان و سمبل مهر ورزيدن است.شخصيت مسيح گونه ميترا را در متن هاي مقدس دوره پيش اوستايي مي توان يافت. ميترا هنگامي که جهان را "دروژ" فرا گرفته بود و از "اشا" تقريباً خبري نبود، به صورت گاو نر سفيدي به زمين متجلي شد و به عنوان فديه گناهان بشر خود را قرباني کرد تا جهان از تباهي مصون بماند و خورشيد
مهر دوباره بر تارک هستي فروزان گردد و اين همان است که در مورد مسيح از کتاب مقدس مي‌خوانيم.

مسيح - که درود خدا بر او باد- به روي صليب جان داد تا نوع بشر از تباهي رها شود، مسيح که سمبل مهرورزيدن مي‌گويد، راه منم، راستي منم، زندگي منم، هيچ نمي‌تواند به خدا برسد مگر به وسيلة من و اين چيزي نيست جز باور مردمان بدوي زمان‌هاي دور که تنها راه رسيدن به مبدأ، پيمودن راه مهر است.

از نقطه نظر اسطوره‌اي در روز مهر از ماه مهر، نيروي راد و راستي (اشا) به سرکردگي کاوه بر آتش دروژ ضحاک به پيروزي رسيد و فريدون پادشاه شد. بنابراين مهرگان سمبلي از پيروزي نهايي مزدا بر اهريمن است.
بر اساس منابع يوناني در جشن مهرگان پادشاهان لباس ارغواني مي‌پوشيدند و به همراه مردم در مجالس عمومي باده گساري مي‌کردند. اين تنها روز در ايران باستان بوده که مردم مي‌توانستند در ملا عام باده گساري کنند. از جشن مهرگان در کتاب تلمود، از کتب مقدس يهود هم سخن رفته است و اين نشان مي‌دهد که اين جشن مختص ايرانيان نيست و در بسياري از مناطق دنياي باستان برگزار مي‌شده است.
در متون تاريخي زرتشتي آمده است که مهرگان روزي است که در آن انسان نر و ماده از کيومرث که در باور زرتشتي مثال نوع بشر است آفريده شد. همچنين آمده است که خورشيد براي اولين بار درخشندگي خود را در اين روز شروع کرد و در واقع اين روز، روز آغاز جهان بوده است.



برگرفته شده از :irandeserts
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
برخي از آيين های جشن سوري



بوته افروزي ، آب پاشي و آب بازي ، فالگوش نشيني ، قاشق زني ، كوزه شكني ، فال كوزه ، آش چهارشنبه سوري ، آجيل مشگل گشا ، شال اندازي ، شير سنگی

از جمله جشن هاي آريايي ، جشن هاي آتش است . امروزه تنها « جشن سوري » ، معروف به « چهارشنبه سوري » و نيز « جشن سده » برايمان به يادگار مانده است و در باره جشن هاي فراموش شده ي آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهريورگان » يا « آذر جشن » مي توان اشاره داشت . آتش نزد ايرانيان نماد روشني ، پاكي ، طراوت ، سازندگي ، زندگي ، تندرستی و در پايان بارزترين نماد خداوند در روي زمين است .

مجموعه ي آيين هاي نوروزي از « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) آغاز مي شود و با آيين سيزده بدر نوروز به سر انجام خود مي رسد . ( بهرام فره وشي ، ص 43 )

برخي را باور اين است كه با در نگر(نظر) آوردن واژه ي « چهارشنبه » كه بر آمده از فرهنگ تازي و سامي است ، پس « چهارشنبه سوري » ارمغاني از سوي تازيان است ، چرا كه همانگونه كه مي دانيم ، در ايران باستان هر روزي نامي ويژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامياد روز و … ) و نشاني از بخش بندي امروزين چهارهفته ايي و نام هاي آنان به چشم نمي خورد .

اما مي بينيم كه در ميانه سده چهارم هجري ، از اين جشن و چگونگي بر پايي و هنگام آن و نيز ديرينگي اش سخن به ميان است . برابر اين آگاهي كه در نسک(كتاب) تاريخ بخاراي ابوبكر محمد بن جعفر نرشخي آمده ، در زمان منصور پسر نوح از شاهان ساماني ، در ميانه سده چهارم هجري ، اين جشن با شكوهي بزرگ برپا بوده و به نام « جشن سوري» ناميده مي شده است .

چون در روز شماري تازيان ، چهارشنبه و شب آن نحس و گجسته به شمار مي رفته شب چهارشنبه ي پايان سال را با « جشن سوري » به شادماني پرداخته و بدين گونه مي كوشيدند تا نحسي و نا خجستگي چنين شب و روزي را بر كنار كنند . همچنين جاحظ در نَسَک خود با نام المحاسن و الاضداد (ص 277 ) به گجستگی(نا مبارک)چهارشنبه نزد تازيان اشاره مي كند . منوچهري در اين روز مردمان را به شادماني مي خواند تا از نا خوبي و بد يمني آن رها شوند .
( عبدالعظيم رضايي ، صص 119 –118 )

اما بر پايه ي پژوهش هاي انجام شده ، زمان باستاني « جشن سوري» را مي توان در اين سه گاه باز جست :
۱. شب بيست و ششم از ماه اسفند ، يعني در نخستين شب از پنجه ي كوچك
۲. نخستين شب پنجه ي بزرگ يا پنجه ي وه كه پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز « جشن همسپهمديم» (آخرين گاهنبار سالانه)
۳. ديدگاه سوم ، شب پايانی سال است كه ارجمندترين روز « جشن همسپهمديم» و جشن آفرينش انسان است . ( هاشم رضي ، ص 149 ) .
افزون بر اين و بنا به سنتي كه براي برخي رويدادهاي بزرگ و جشن هاي باستاني ، برابر نهادي اسلامي نيز بدست داده شده است ، آتش افروزي و شادماني شب چهارشنبه ي آخر سال را برخي به قيام مختار ثقفي كه به خونخواهي حسين و فرزندانش قيام كرده بود ، نسبت مي دهند : « مختار وقتي از زندان خلاصي يافت و به خونخواهي كشتگان كربلا قيام كرد ، براي اين كه موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر كفار بتازد ، دستور داد كه شيعيان بر بام خانه ي خود آتش روشن كنند و اين شب مصادف با چهارشنبه آخر سال بود و از آن به بعد مرسوم شد» ( محمود روح الاميني ، ص 50 ) .
واژه « سوري » پارسي به چم(معني) « سرخ » مي باشد و چنان كه پيداست ، به آتش اشاره دارد . البته « سور » در مفهوم « ميهماني » هم در فارسي به كار رفته است. بر پا داشتن آتش در اين روز نيز گونه ای گرم كردن جهان و زودودن سرما و پژمردگي و بدي از تن بوده است . در گذشته جشن هاي آتش كاملا" حالت جادويي داشته و بسيار بدوي بوده است . چگونگي اين جشن ، همساني و مانندگي هاي فراواني به جشن سده دارد .( مهرداد بهار ، ص 233 )
استاد پورداود ، پس از بزرگداشت اين جشن باستاني ، به جستار(مبحث)ويژه اي اشاره دارد و بر اين باور است كه رسم پريدن از روي آتش و خواندن ترانه هايي همچون « سرخي تو از من ، زردي من از تو و … » از افزونه هاي پسا – اسلامي است و از ديدگاهي ، بي احترامي به جايگاه ارجمند آتش به شمار مي رود . ( ابراهيم پور داود ، ص 75 )

اما به گفته يكی از دوستان به آسانی ميتوان اين نگره را رد كرد:
نخست ديدگاه مردم ايران نسبت به آتش؛خوب يكي از جنبه هاي تقدس آتش پاك نمودن بيماريها و دور كردن ارواح خبيثه (به تعبير آن دوران) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرايت طاعون رخت و ابزار بيمار را در آتش مي ريختند تا از بدي ها پا ك شود؛ و ۱۰۰٪ اين بي احترامي به آتش بشمار نمی آيد.
همين امروز هم رسم اسفند دود كردن و گرد خانه تاب دادن رايج است(برای زدودن شر و بيماري و چشم زخم)كه باز مانده از گذشته است؛ هم اكنون پريدن از روي آتش هم مي توانسته با فلسفه پاك كردن نفس صورت گرفته باشد.
دوم گذر سياوش از آتش؛ خب بايد ببينيم سياوش چگونه از آتش گذشته است!
فردوسي مي گويد:
ســيــاوش ســيــه را بــه تــنــدي بــتـــاخـــت نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت ز هــرســو زبــانــه هــمــي بـــركـــشـــيـــد كــســي خـــود و اســـپ ســـيـــاوش نـــديـــد

خب آتش انبوهي بوده و سياوش هم تيز از آن گذشته است؛ و مي دانيم كه گامهاي اسب ريخت پرش دارد؛ پس سياوش به آرامي ونرمي از آتش نگذشته است.
گويند موبد آذرپاد مهر اسپندان، كه اندرزنامه اش از كم شمار نبشته هاي بجاي مانده از زمانه ئ پيش از چيرگي تازي است، گويا خودش براي اثبات حقانيت خود ، از آتش گذشته و يا سينه ئ خود را سوزانيده بوده است ( مانند داستان سياوش) و اين چهارشنبه سوري هم به احتمال زياد گونه اي آزمون آتش، يادگار آزمون آتش در آيين كهن ايران است.

برخي از آيين های جشن سوري

بوته افروزي ، آب پاشي و آب بازي ، فالگوش نشيني ، قاشق زني ، كوزه شكني ، فال كوزه ، آش چهارشنبه سوري ، آجيل مشگل گشا ، شال اندازي ، شير سنگی
( توپ مرواريد ) و … (علي بلوك باشي ، صص 63 – 57 ، بهرام فره وشي ، صص 49-44)

همچنين در جاهايی همچون شيراز ، كردستان و آذربايگان ، آداب و آيين ويژه و كهن تري وجود دارد . برای نمونه، سفره حضرت خضر ( ع ) و يا آب پاشي در سعديه كه ويژه ي شيراز است و يا سفره هاي خوراكي رنگيني كه در كردستان و آذربايگان آماده ميشود و نيز آيين آتش افروزي و شادماني همگاني مردم . برخي را عقيده بر اين است كه « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) با مراسم مربوط به بزرگداشت فروهر درگذشتگان نيز پيوند و بستگي دارد. البته استاد مهرداد بهار با اين ايده ي فرجامين همداستان نيست. ( مهرداد بهار ، ص 234 )


چهارشنبه سوري



يکي از آيين‌هاي سالانه‌ي ايرانيان چهارشنبه سوري يا به عبارتي ديگر چارشنبه سوري است. ايرانيان آخرين سه‌شنبه‌ي سال خورشيدي را با بر افروختن آتش و پريدن از روي آن به استقبال نوروز مي‌روند.

چهارشنبه سوري، يک جشن بهاري است که پيش از رسيدن نوروز برگزار مي‌شود. مردم در اين روز براي دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهايشان مراسمي را برگزار مي کنند که ريشه‌اش به قرن‌ها پيش باز مي گردد.
مراسم ويژه‌ي آن در شب چهارشنبه صورت مي‌گيرد براي مراسم در گوشه و کنار کوي و برزن نيز بچه‌ها آتش‌هاي بزرگ مي افروزند و از روي آن مي پرند و ترانه (سرخي تو از من ، زردي من از تو ) مي‌خوانند.

مراسم چهارشنبه سوري:
بوته افروزي
در ايران رسم است كه پيش از پريدن آفتاب، هر خانواده بوته‌هاي خار و گزني را كه از پيش فراهم كرده اند روي بام يا زمين حياط خانه و يا در گذرگاه در سه يا پنج يا هفت «گله» كپه مي‌كنند. با غروب آفتاب و نيم تاريك شدن آسمان، زن و مرد و پير و جوان گرد هم جمع مي‌شوند و بوته‌ها را آتش مي‌زنند.
در اين هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روي بوته‌هاي افروخته مي‌پرند، تا مگر ضعف و زردي ناشي از بيماري و غم و محنت را از خود بزدايند و سلامت و سرخي و شادي به هستي خود بخشند. مردم در حال پريدن از روي آتش ترانه‌هايي مي‌خوانند: "زردي من از تو ، سرخي تو از من"، "غم برو شادي بيا ، محنت برو روزي بيا"، "اي شب چهارشنبه ، اي كليه جاردنده ، بده مراد بنده"
خاکستر چهارشنبه سوري، را نحس مي‌دانند، زيرا مردم هنگام پريدن از روي آن، زردي و ييماري خود را، از راه جادوي سرايتي، به آتش مي دهند و در عوض سرخي و شادابي آتش را به خود منتقل مي کنند. سرود "زردي من از تو / سرخي تو از من"

قاشق زني
زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقي با كاسه‌اي مسين برمي‌دارند و شب هنگام در كوچه و گذر راه مي‌افتند و در برابر هفت خانه مي‌ايستند و بي‌آنكه حرفي بزنند پي در پي قاشق را بر كاسه مي زنند. صاحب خانه كه مي‌داند قاشق زنان نذر و حاجتي دارند، شيريني يا آجيل، برنج يا بنشن و يا مبلغي پول در كاسه‌هاي آنان مي‌گذارد.
اگر قاشق زنان در قاشق زني چيزي به دست نياورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود نااميد خواهند شد. گاه مردان به ويژه جوانان، چادري بر سر مي‌اندازند و براي خوشمزگي به قاشق زني در خانه‌هاي دوست و آشنا و نامزدان خود مي‌روند.

آش چهارشنبه سوري
خانواده‌هايي كه بيمار يا حاجتي داشتند براي برآمدن حاجت و بهبود يافتن بيمارشان نذر مي كردند و در شب چهارشنبه‌ي آخر سال «آش ابودردا» يا «آش بيمار» مي‌پختند و آن را اندكي به بيمار مي‌خوراندند و بقيه را هم در ميان فقرا پخش مي‌كردند.


برگرفته شده از :irandeserts
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن آبانگان

جشن آبانگان

آبانگان، يكي ديگر از جشن هاي دوازده گانه سال است. روز دهم از آبان، به موجب تلاقي نام روز و ماه، جشن آبانگان برگزار مي شد كه مراسم ستايش و شادماني و نيايش و عبادت، كنار چشمه سارها و رودها به انجام مي رسيد. آبان به معناي آب و هنگام آب است و يكي از عناصر پاك كننده نزد ايرانيان باستان بوده است. درباره پيدايش جشن آبانگان روايت است كه در پي جنگهاي طولاني بين ايران و توران، افراسياب توراني دستور داد تا كاريزها و نهرها را ويران كنند. پس از پايان جنگ پسر تهماسب كه زو نام داشت دستور داد تا كاريزها و نهرها را لايروبي كنند و پس از لايروبي آب در كاريزها روان گرديد ايرانيان آمدن آب را جشن گرفتند.

و همچنين در اين روز بود كه به همه مردم كشورها آگاهي رسيد كه پادشاهي از ضحاك بشد و فريدون به پادشاهي رسيد و مردمان پس از دوراني دراز، ايمن و آسوده خاطر شده و به كارهاي خود پرداختند. در روايت ديگري آمده است كه پس از هشت سال خشكسالي در ماه آبان باران آغاز به باريدن نمود و از آن زمان جشن آبانگان پديد آمد. ايرانيان در اين روز خداوند جان و خرد را ستايش كرده و درخواست فراواني آب و نگهداري آن را مي نمايند و پس از آن به شادي مي پردازند.

آبان روز در آبان ماه ويژگي دارد به يكي از بزرگترين الهه هاي مورد ستايش ايرانيان باستان، يعني آناهيتا كه الهه سرپرست آبهاي روان و ايستا و درياها و رودها و چشمه سارها است. هرودوت مى گويد: «ايرانيان در آب ادرار نمى کنند، آب دهان نمى اندازند و در آب روان دست نمى شويند.»
استرابون مى گويد: «ايرانيان در آب جارى خود را شست وشو نمى دهند، زمانى که ايرانيان به درياچه يا رود يا چشمه اى مى رسند، گودال هاى بزرگ کنده و قربانى در کنار آن مى کشند و سخت پرواى آن دارند که هرگز خون به آب نياميزد، چون اين کار سبب آلودگى آب خواهد شد.» و در جايى ديگر مى گويد: «در آن (آب) لاشه و مردار نمى اندازند و عموماً آنچه ناپاکى است در آن نمى ريزند.» کريستين سن نيز مى گويد: «ايرانيان احترام آب را بيش از هر چيز واجب مى شمرند.»

در جشن آبانگان، پارسيان به ويژه زنان در کنار رود، دريا و يا چشمه، فرشته آب را نيايش مى کنند. آبى را که اوصاف سه گانه اش (رنگ، بو و مزه) تغيير مى يافت، براى آشاميدن و شست وشو به کار نمى بردند.
بيرونى در آثار الباقيه در مورد جشن آبانگان چنين مى نويسد: «آبان روز، روز دهم آبان است و آن عيدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گويند. در اين روز «زو» پسر تهماسب از سلسله پيشداديان به پادشاهى رسيد و مردم را به کندن نهرها و تعمير آنها امر کرد و در اين روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسيد که فريدون، بيوراسب (ضحاک) را اسير کرد و خود به پادشاهى رسيده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.» همچنين درباره پيدايش جشن آبانگان روايت است که در پى جنگ هاى طولانى بين ايران و توران، افراسياب تورانى دستور داد تا کاريزها و نهرها را ويران کنند. پس از پايان جنگ پسر تهماسب که «زو» نام داشت دستور داد تا کاريزها و نهرها را لايروبى کنند و پس از لايروبى، آب در کاريزها روان گرديد. ايرانيان آمدن آب را جشن گرفتند. در روايت ديگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى، در ماه آبان باران آغاز به باريدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پديد آمد. زرتشتيان در اين روز همانند ساير جشن ها به آدريان ها مى روند و پس از آن به کنار جوى ها و نهرها مى روند و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا) که توسط موبد خوانده مى شود، اهورا مزدا را ستايش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را مى نمايند و پس از آن به شادى مى پردازند.
در اوستا «آبان» فرشته اى است که به عنوان فرزند آب ها معرفى شده است. اين اوست که آب ها را پخش مى کند (يشت ،۸ بند ۳۴) او نيرومند و بلند قامت است و داراى اسب تندرو. او مانند هرمزد مهر، لقب اهوره (= سرور) دارد و
مانند امشاسپندان درخشان است. در وداها نام او به صورت «اپام نپات» ظاهر مى شود که خداى آب ها است.

در فقره يک و دو، گرده ،۸ هفتمين يشت بزرگ مى گويد: «به سرچشمه آب درود مى فرستيم، به گذرهاى آب درود مى فرستيم، به کوه هايى که از بالاى آنها آب جارى است درود مى فرستيم، به درياچه ها و استخرها درود مى فرستيم.»
در يسنا ۶۵ فقره ،۱۰ اهورا مزدا به پيامبرش مى گويد: «نخست به آب روى آور و حاجت خويش را از آن بخواه.» احترام به آب امروز نيز در کشور کم آب ما مشهود است. در ميان مردم مايع روشنى است و اگر ناخواسته آبى به روى کسى پاشيده شود، مى گويند آب روشنايى است يا اين که پشت سر مسافر آب مى پاشند تا سفرش بى خطر انجام گيرد و زود بازگردد و اين اعتقاد که آب ناخواسته و يا نطلبيده، مراد است همه نشان از احترام و ارزشى است که مردم ايران نسبت به اين مايع حيات بخش قائل هستند. در اينجا، چون صحبت از آب و عظمت آن آمد، بهتر است اناهيتا ايزدبانوى آب ها نيز معرفى شود.


جشن خزان

گویا دوجشن تحت عموان خزان برگزار میشد.جشن خزان نخستین و جشن خزان دوم. اولی در روز دی بآذر یعنی روز هشتم شهریور ماه انجام میشد و دومی هر مزد روز از مهرماه، یعنی روز اول مهر ماه. این جشن به انگیزه پایان تابستان و آغاز تغییر هوا به سرما بر پا میشد. خلف تبریزی آورده:«... خزان رئز هشتم باشد از شهریور ماه قدیم و این روز جشن کغان است بنابر قاعده کلیه کخ میان ایشان معمول بوده است که چون نام ماه و روز موافق آید جشن کنند، و بعضی گویند نام روز هیجدهم است از شهریور ماه وبعضی نام روز سیم گفته اند.

البته مولف مذکور اشتباه کرده چون نام هشتم دی بآذر وروز سوم اردیبهشت و روز هیجدهم از هر ماه شمسی رشن میباشد و روز چهارم شهریور نام دارد. اما ابوریحان بیرونی از دوخزان به گونه خزان خاه در هجدهم شهریور وخزان عامه در دوم مهر ماه یاد میکند. گردیزی میگوید اول تیرماه خزان اول و پانزده روز بعد خزان دوم باشد که آنرا خزان خاص وخزان عام نیز گویند. و این به شمار تقویم قدیم است گویا که آغاز آن، یعنی اول بهار در آغاز آذر مدتی ثابت مانده بود. اما با توجه به شروحی که ابوریحان بیرونی در التفهیم ذیل خزان و در آثار الباقیه ذیل شهریورگان یا آذرجشن و گردیزی ذیل گهنبار پنجم و خلف تبریزی ذیل واژه مرداد آورده است، همه حاکی از عدم احتساب کبیسه ها وگرفتن سال ناقص شمسی است.

احتمال بسيار مى رود كه در دوره هخامنشيان به جشن مهرگان اهميت خاصى داده باشند زيرا كه پادشاهان اين سلسله مهر را خداى بسيار بزرگى دانسته اند و به آن سوگند خورده اند.نيز در دوره هخامنشى يكى از مهم ترين مراسم مهرگان دادن بارعام بوده چنان كه در نوروز مى كرده اند و نيز در مهرگان مانند نوروز از نواحى مختلف كشور برايشان هدايايى مى فرستاده اند. كتزياس مورخ معروف يونانى كه خود به عنوان پزشك در دربار هخامنشى بوده است صريحاً مى نويسد كه شاهنشاهان ايران نمى بايست هرگز سست شوند مگر در روزى كه براى ستايش مهر جشن برپا مى كردند و شاهان در اين روز جامه ارغوانى مى پوشيدند. از بردن هداياى مختلف به وسيله نمايندگان ملل مختلف به دربار ايران كه تصاوير آن در نقش هاى برجسته تخت جمشيد باقى مانده است پيدا است كه مانند دوره ساسانى در نوروز و مهرگان براى پادشاهان پيشكش مى فرستاده اند. چنان كه ترابون مورخ معروف يونانى هم مى گويد كه ساتراپ يعنى شهردار ارمنستان هر سال هزار كره اسب براى شاهنشاه هخامنشى مى فرستاد كه مى بايست در جشن مهرگان به نظرش برسانند.

دوريس از نويسندگان يونانى قرن چهارم پيش از ميلاد گفته است كه در جشن مهرگان شاهنشاه هخامنشى خود مى رقصيد. در اين روز گياهانى مخصوص براى شاه مى بردند كه احتمال مى رود سيسنبر يا يكى ديگر از سبزى هاى خوشبو باشد.پس از استيلاى يونانيان و مقدونيان بر ايران تقويم اوستايى تا مدتى از دوره اشكانى در ايران متروك مانده و تقويم ديگرى رواج داشته كه ايرانيان به آن تاريخ اسكندرى گفته اند. درباره مبداء اين تاريخ اختلاف است. بعضى آن را از جلوس اسكندر در ۳۳۶ پيش از ميلاد، برخى از مرگ او در ۳۲۳ يا سال هفتم پادشاهى او و پيروزى بر داريوش سوم در ۳۳۰ و يا جلوس سلوكوس ينكاتر موسس سلسله سلوكى در ۳۱۲ پيش از ميلاد دانسته اند و اين قول اخير درست تر مى نمايد. در هر صورت در اين دوره ناچار جشن هاى تقويم اوستايى متروك مانده است زيرا كه ماه هاى مقدونى را رعايت مى كرده اند. چنان مى نمايد كه اشكانيان هم تا مدتى همان تقويم مقدونى را به كار برده اند و ظاهراً تنها در زمانى خسرو پسر فيروز اشكانى دوباره تقويم اوستايى در ايران رواج يافته است چنان كه در كتاب غرراخبار دكرانوس آمده است كه اين شاهنشاه اشكانى در روز مهرگان بار مى داد و بزرگان كشور براى او هدايا مى بردند و موبد موبدان نيز همين كار را مى كرد و شايد پيشكش هاى او زودتر از اعيان ديگر به شاه مى رسيد.

از سوى ديگر در روى سكه هاى برخى از شاهان اشكانى و اسناد ديگر اين دوره ماه هاى تقويم اوستايى ديده مى شود چنان كه در همين دوره در زمان بعدش به تدوين كتاب اوستا نيز اقدام كرده اند. اما در دوره ساسانيان نوروز و مهرگان اهميت خاصى داشته اند و همواره تقويم اوستايى را به كار برده اند. در اين دوره بار عام دادن پادشاهان تنها در جشن نوروز و مهرگان بوده است. پيدا است كه در مهرگان سرودها و آهنگ هاى مخصوصى بوده كه در آن روز مى زده اند چنان كه در ميان نام هاى پرده هاى موسيقى دوره ساسانى «مهرگانى» و «مهرگان بزرگ» و «مهرگان خردك» را ذكر كرده اند. در مهرگان و نوروز، مردم ايران مشك، عنبر و عود هندى به يكديگر هديه مى دادند و پادشاهان روغن بان بر خود مى ماليدند. پادشاهان در اين روز تاج بر سر مى گذاشتند كه صورت آفتاب در آن بود و عقيده داشتند كه در اين روز خورشيد آشكار شده است. مراسم ديگر اين جشن همان است كه در نوروز متداول بود. در دوره اسلامى هم چنان كه مراسم نوروز اهميت داشت مراسم مهرگان را نيز ايرانيان اهميت مى دادند و برخى از كارهايى را كه در نوروز مى كردند در مهرگان هم مى كردند و از آن جمله دادن هداياى مهرگانى بود چنان كه در سال ۱۲۰ هجرى اسدبن عبدالله حكمران تازى در بلخ بود، دهقانان از جشن مهرگان براى او هديه بردند و دهقان برات هم پيشكش نزد او برد. همين كار را با خلفا مى كردند و حسن بن دهب در مهرگان جامى زرين براى متوكل خليفه فرستاد كه در آن هزار مثقال عنبر بود و اشعارى در تهنيت براى او سرود.

ديگرى از شاعران هم براى متوكل اشعارى به همين مناسبت سروده است. در دربارهاى ايرانى هم چنان كه نوروز را جشن مى گرفتند مهرگان را نيز برپا مى كردند و شاعران در مهرگان نيز مانند نوروز قصايدى در ستايش ممدوح خود مى آوردند دواوين شعراى ايران پر از اين گونه اشعار است و گاهى آن را در شعر «جشن خزان» گفته اند. پيداست كه پادشاهان در جشن مهرگان به زيردستان خود هديه و خلعت مى داده اند و از آن جمله جامه خز و سكه بوده است، چنان كه منوچهرى در قصيده اى كه به همين مناسبت در ستايش منوچهربن قابوس پادشاه زيارى سروده است مى گويد: اى رئيس مهربان اين مهرگان خرم گذار/ فر و فرمان فريدون را تو كن فرهنگ هنگ / خز بده اكنون برزمه مى ستان اكنون برطل مشك ريز اكنون بخرمن عودسوز اكنون پيداست كه در اين جشن مى مى خورده و عود مى سوخته اند. نيز پادشاهان به لشكريان خود در مهرگان جامه زمستانى داده اند و ابوالريحان گفته است كه در زمان وى چون مهرگان به اول پاييز افتاد پادشاهان خراسان به لشكريان خود جامه پاييز و زمستان دادند.گاهى كه مهرگان با يكى از اعياد مذهبى مسلمانان مصادف مى شد مى خوردن و نشاط كردن را ترك مى كردند چنان كه بيهقى مى گويد در روز چهارشنبه ۹ ذالحجه كه جشن مهرگان بود چون روز عرفه بود و مسعود روزه داشت كسى زهره آن را نداشت نشاط كند.

جاى ديگر به مناسبت جشن مهرگان سال ديگر مى گويد در اين روز كه دوشنبه بود كه مسعود به جشن نشست و نثار و بريد و ظروف و ستور به اندازه اى آورده بودند كه حد نداشت و براى صاحب ديوان معروف بسيار هديه فرستاده بود و بزرگان ديگر چون خوارزم شاه و ايران، چنانيان و گرگان و مازندران و قصدار و مكران نيز هداياى ديگر فرستاده بودند و روز چهارشنبه عيد كردند. از اينجا پيدا است كه از دوشنبه تا چهارشنبه سه روز جشن گرفته اند. در اين مراسم مكرر از آيين جشن مهرگان ياد كرده و گفته است كه رسولان عراق و تركستان به حضور امير مى رفتند و اوليا و بزرگان در برابرش مى نشستند و شعرا پيش مى آمدند و شعر مى خواندند و پس از ايشان مطربان مى آمدند و مى زدند و شراب مى خوردند و بر سر خوان امير و خوان سرهنگان و فرماندهان لشكريان مى نشستند، شراب مى خوردند و مشرب هاى بزرگ به كار مى بردند چنان كه مست به خانه مى رفتند و امير به شاعران صلت مى داد چنان كه يك بار به علوى پنجاه هزار درم داده كه با پيل به خانه او برده اند و به عنصرى هزار دينار داده و به شاعران كوچك تر هر يك بيست هزار درم داده است و به مطربان هزار درم بخشيده است. اين توجه فوق العاده به جشن مهرگان تا استيلاى مغول بر ايران برقرار بوده و پس از آن ديگر اين جشن از رونق افتاده است.
برگرفته شده از :irandeserts
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن اردیبهشتگان

جشن اردیبهشتگان روز سوم هر ماه و ماه دوم هر سال خورشيدي به نام ارديبهشت امشاسپند است.

گاه شماري ايران باستان ، روز سوم هر ماه و ماه دوم هر سال خورشيدي به نام ارديبهشت امشاسپند است. زرتشتيان، ارديبهشت روز از ارديبهشت ماه را جشن مي گرفتند و آن را "ارديبهشتگان" مي ناميدند. سومين يشت از اوستا به نام همين امشاسپند است. اين امشاسپند نماينده قانون ايزدي و نظم اخلاقي در جهان است . درباره وي آمده است كه : " ارديبهشت را خويشكاري (=وظيفه) اين است كه ديوان نهلد تا روان دروندان را در دوزخ به بيش از گناهي كه ايشان را است پادافراه كننده و (ديوان را) از ايشان باز دارد. "

درباره آداب و رسوم مربوط به ارديبهشتگان اطلاعي در دست نيست اما مطابق جشنهاي ديگر ، ابوريحان بيروني به آن اشاره نموده است كه روز سوم ارديبهشت ماه ، ارديبهشت روز است و آن عيدي است كه ارديبهشتگان نام دارد، براي آنكه هر دو با هم متفق شده اند . معناي اين نام ، آن است كه راستي بهتر است و برخي گفته اند كه منتهاي خير است و ارديبهشت ملك آتش و نور است و اين دو با او مناسبت دارد و خداوند او را به اين كار موكل كرد



جشن تیرگان
تیرگان جشن تیرگان در تیر روز از تیرماه برابر با 13 تیر در گاهشماری ایرانی برگزار می شود. این جشن درگرامی داشت تیشتر (ستاره ی باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام می‌پذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمان‌کشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده است.

در باورهای مردم، درباره­ جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر می­باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره­ جوانی پانزده ساله در می­آید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخ­های زرین و در ده روز سوم به چهره­ اسبی سپید و زیبا با گوش­های زرین.

تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو می­رود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روب­رو می­شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی­خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می­خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می­جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می­گردد و آب­ها می­توانند بدون مانعی به مزرعه‌­ها و چراگاه­ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمی­خواستند به این سو و آن سو راند، و باران­های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.

روایت دیگر نیز درباره­ آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سال­ها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می­خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می­دهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا می­افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می­آیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد می­پذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ­یک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگ­ترین کماندار بود و به نیروی بی­مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می­کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته‌است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژی­ای در وجودم نیست، ولی می­دانم چون تیر را از کمان رها کنم همه­ی نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی­جان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روان­های پاک همه­ی سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشته­ی باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می­رفت و از کوه و در و دشت می­گذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنه­ی درخت گردویی که بزرگ­تر از آن در گیتی نبود؛ نشست.
آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.


جشن آذرگان

روز نهم هر ماه «آذر» یا «اَتر»(Atar) نام دارد؛ آذر ایزد ویژه­ی همه­ی آتش­هاست و از احترام ویژه­ای نسبت به سایر آخشیج­ها (عناصر) برخوردار می­باشد و «جشن آذرگان» جشنی دیگر از جشن­های آتش است در گرامیداشت این آخشیج و ایزد منسوب به آن.

ابوريحان بیرونی در صفحه ۲۵۶ ترجمه­ی آثارالباقيه درباره­ی این جشن می­آورد :
« ... روز نهم آذر عيدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می­گويند و در اين روز به افروختن آتش نيازمند می­باشند و اين روز جشن آتش است و بنام فرشته­ای که به همه­ی آتش­ها موکل است ناميده شده، زرتشت امر کرده در اين روز آتشکده­ها را زيارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمايند ... »
در «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از کیا کوشیار ابن لبان با شهری جیلی، این جشن را «آذرخش» نوشته­اند.
در جشن­های آتش مردم روی بام­ خانه­ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و پایکوبی و نیایش و فرآوری خوراک­های ویژه و «آفرینگان خوانی» جشن می­گیرند. نزد ایرانیان، جشن آذرگان از اهمیت ویژه­ای برخوردار بوده و همچون نوروز و مهرگان بر آن ارج می­نهاده­اند.

در این روز آتشکده­ها را آراسته و آذین بندی می­کردند و در آن جایگاه مقدس مراسم ویژه­ای برای جشن برگزار می­کردند. نظافت و پاکیزگی، از جمله ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و معتقد
بودند در این روز مشاوره و رایزنی درباره­ی امور و دشواری­ها به نتیجه­ی مطلوب می­انجامد.
آتش به طور عموم از روزگاران بسیار کهن تا به امروز مورد توجه همه­ی اقوام روی زمین بوده و هر قوم و طایفه­ای به شکلی آن را ستوده­اند.

دانشمند آلمانی «شفتلویتز»(Sheftelwitz) در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در این­باره دارد و نشان می­دهد که چگونه همه­ی ملل جهان از هر نژاد آتش را می­ستایند و از متمدن­ترین کشورها در اروپا تا وحشی­ترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریک هستند.
در نزد هندوان، «آگنی»(Agni) اسم آتش و نام پروردگار آن است و در «ریگ ودا»ی هندوان و اوستای ایرانیان اسم پیشوای دینی هر دو دسته از آریایی­ها، «اَتره­ون»(Athravan) می­باشد که به مانک آذربان و آن کسی که از برای پاسبانی آتش گماشته می­شود است.

همچنان در «وستالیس»(Westalis) در رم قدیم دختری پاکدامن و دانا از خاندانی شریف به نگهبانی و زنده نگه داشتن آتش مقدس در معبد «وستا»(Westa) موظف بوده است و در مدت خدمتش که 30 سال بوده، می­بایست با کمال پاکی و پرهیزگاری و تقدس به سر برد و نگذارد آتش مقدسی که پشتیبان دولت رم تصور می­شد خاموش گردد.



جشن امردادگان

امرداد نام ششمين و به عبارتي هفتمين و آخرين امشاسپندان است . در آئين زرتشت ، خرداد و امرداد ، امشاسپندان “كمال” و “دوام” در جهان مينوي و پرستاران آب و گياه در جهان خاكي ، همواره در كنار هم جاي دارند. واژه امرداد كه اوستايي آن “امرتات” ameretat است ، از سه بخش درست شده است : “ا+ مر+ تات”. بخش نخست پيشوند نفي است ؛ بخش دو، از ريشه مصدري “مر” mar به معني “مرگ” است و جزء سوم پسوند “تات” است به معناي “كاملي” ، “رسايي” و “سالمي” . بنابراين “امرتات” (امرداد=مرداد) يعني بي مرگي (ناميرايي=جاودانگي=دوام جاودان) .

اين نام در اوستا، به ويژه گاتها صفتي است از براي اهورامزدا، يعني مظهر زوال ناپذيري و پايندگي خداوند است . اما در جهان خاكي نگهباني و سرپرستي گياه و رستني با وي مي باشد.
روز هفتم هر ماه ، امرداد نام دارد و مطابق معمول روز هفتم از ماه امرداد، جشن امردادگان برگزار مي شد كه در دوران باستان و عصر ساساني و پس از آن مراسم و آدابي در دشت و فضاي باز انجام مي شد. موبد اردشير آذرگشسب مي نويسد كه چون امرداد ، فرشته جاوداني و بي مرگي است و در عالم جسماني نگهبان نباتات و روييدنيها مي باشد، مي توانيم به حدس قريب به يقين بگوييم كه پدران ما در اين روز به باغها و مزارع خرم و دل نشين دور از محوطه شهر مي رفتند و طي مراسمي اين جشن را با شادي و سرور در هواي صاف و در دامن طبيعت برگزار مي كردند.

این جشن سزاوار ِ شادمانی و نشاط ِ بی مرگی، امروز به غلط تحت نام مردادگان، در بین مردم رایج است. زیرا مرداد به معنی نیستی و مرگ است اما وقتیکه حرف الف در اول آن قرار می گیرد آن را نفی می کند و به بی مرگی و جاودانگی، تغییر معنی می دهد.

زیرا امرتات در زبان اوستایی و امرداد در زبان پهلوی، از ششمین امشاسپندان و یکی از صفات اهورامزدا در گات ها است که دلالت بر بی مرگی و جاودانگی و زوال ناپذیری اهورامزدا دارد.
نياکان ما در اين روز به باغها و مزارع خرم و دلنشين می رفتند و پس از نيايش به درگاه اهورامزدا اين جشن را با شادی و سرور در هوای صاف و در دامن طبيعت برگزار می کردند.جشن امردادگان بر تمامی ايرانيان فرخنده باد.

برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن فروردينگان

در اين روز زرتشتيان برای شادی روان در گذشتگان به آرامگاه رفته و خواستار آرامش و شادی درگذشتگان مي شدند ( اين جشن هنوز هم در ايران پا برجاست ) .

مخصوص فروهر در گذشتگان بوده و برای ياد بود آنهاست . اين مراسم اكنون بوسيله زرتشتيان ايران و هندوستان برگزار مي شود . در اين روز زرتشتيان برای شادی روان در گذشتگان به آرامگاه رفته و خواستار آرامش و شادی درگذشتگان مي شدند ( اين جشن هنوز هم در ايران پا برجاست ) . در خانواده هاي پارسي براي جشن فروردين خانه را تميز و ديوارها را سفيد مي كنند و اگر بتوانند همه اطاقهای خانه را سفيد مي كنند .

حتماً اطاقي را كه در آن مراسم نوروزی بر پا مي شود ، پاک مي كنند و مي آرايند وبر روی ميزی كوزه آب و گلدان و ظرفي از آتش مي گذارند و آتش را با چوب معطر (صندل ) و چوبهاي خوشبوديگر نيرو مي دهند و هر كس مي بايستي با دست خود چوب بر آتش بگذارد و نام درگذشتگان خانواده خويش را بر شمارد . گاهي برای هر يك از كساني كه بتازگی درگذشته باشند يك گلدان گل در اطاق مخصوص فروردين مي گذاشتند.



جشن بهمنگان
جشن بهمنگان در روز دوم بهمن ماه و به مناسبت همنام شدن روز و ماه برگزار مى گرديد. اين عيدى بود كه در آن روز طعام مى پختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر كاسه ها مى افشاندند.»

در حال حاضر به دليل تغييراتى كه در گاهشمارى ها به وجود آمده است روز دوم بهمن ماه كه بهمنگان بوده است به۲۶ دى ماه تغيير كرده و در تقويم ها ثبت شده است.در ترجمه «خرده اوستا» چنين آمده است: «در جشن بهمنگان، ايرانيان به مناسبت اين كه امشاسپند بهمن در جهان مادى نگهبان چارپايان سودمند است از خوردن گوشت پرهيز مى كنند.

ايرانيان قديم اين روز را به احترام آن جشن مى گرفتند و شادى مى كردند و خود را براى پيروى از صفات پسنديده آن كه راهنماى پيشرفت و سعادت است، آماده مى ساختند.» (جشن هاى باستانى ايران/ على خوروش ديلمانى)در مورد اين جشن على بن توسى (اسدى توسى) شاعر قرن ۵ هجرى در كتاب لغتنامه خود (لغت فرس) زير كلمه بهمنجه مى نويسد: «بهمنجه رسم عجم است، چون دو روز از ماه بهمن مى گذشت بهمنجه مى كردند و اين عيدى بود كه در آن روز طعام مى پختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر كاسه ها مى افشاندند.»
فرخى مى گويد:
فرخش باد و خداوندش فرخنده كناد ‎/ عيد فرخنده و بهمنجه و بهمن ماه
انورى نيز مى گويد: بعد ما كز سر عيش همه روز افكندى ‎/ سخن رفتن و نارفتن ما در افواه ‎/
اندر آمد ز در حجره من صبحدمى ‎/ روز بهمنجه يعنى دوم بهمن ماه

ابوريحان بيرونى در آثارالباقيه در مورد جشن بهمنجه چنين مى نويسد:
«روز دوم آن روز بهمن عيد است كه براى توافق دو نام آن را بهمنجه ناميده اند؛ بهمن نام فرشته موكل بر بهايم است كه بشر با آنها براى عمارت زمين و رفع حوايج نيازمند است و مردم فارس در ديگ هايى از جميع دانه هاى ماكول با گوشت غذايى مى پزند و آن را با شير خالص مى خورند و مى گويند كه حافظه را اين غذا زياد مى كند و اين روز را در چيدن گياهان و كنار رودخانه ها و جوى ها و روغن گرفتن و تهيه بخور و سوزاندنى ها خاصيتى مخصوص است و بر اين گمانند كه جاماسب وزير گشتاسب اين كارها را در اين روز انجام مى داد و سود اين اشيا در اين روز بيشتر از ديگر روزهاست.» (آثارالباقيه _ ص ۳۵۰)
ابوريحان در كتاب التفهيم خود آورده است: «بهمن نام گياهى است كه اكنون در اطراف خوزستان و دشت ميشان مى رويد. ايرانيان در روز جشن اين گياه را با شير مخلوط مى كردند و مى خورده اند.» (اصل و نسب و دين هاى ايرانيان باستان/ عبدالعظيم رضايى/ ص ۴۹۹)

چنانكه از عبارت ابوريحان و اسعدى توسى برمى آيد، بهمن نيز نام گياهى است كه به خصوص در جشن بهمنجه خورده مى شده كه به رنگ سفيد يا سرخ و به شكل زردك بود. (يشت ها _ جلد اول/ ابراهيم پورداوود/ ص ۹۰)
امروز نيز بين مردم ما در زمستان به خصوص ماه بهمن خوردن برف و شيره مرسوم است و معتقدند كه خاصيت دارويى دارد.

•ريشه اسطوره اى بهمن
برابر نوشته هاى اوستا، اهورامزدا داراى فروزه هاى نيك بيشمار است كه از ميان آنها ۶ صفت برگزيده تر هستند كه به هر يك از اين صفات امشاسپند و به مجموع آنها امشاسپندان مى گويند.اين كلمه از سه جزء تشكيل شده است: اَ: حرف نفى، مشه: از ريشه مر به معنى مرگ (جمع اين دو بخش = اَمِشَه: بى مرگ) سَپَنته: مقدسان _ پاكان. امشاسپندان يعنى پاكان بى مرگ.بهمن، ارديبهشت، شهريور، سپندارمذ، خرداد، امرداد نام هاى ۶ امشاسپند است.
بهمن اولين و برترين امشاسپند است و صورت اصلى اين كلمه وهومن (Vohumana) است كه مركب از دو كلمه است. (وهو) به معنى نيك و (من) به معنى ضمير و وجدان و مصدر انديشه و به عبارت ديگر وجدان نيك و خرد كامل و آن دو لفظ مصطلح اخير هم مركب از دو كلمه است.۱- وهو: نيك، من: ضمير و وجدان۲- وه: نيك، من: ضمير و وجدان و از روايات اوستا چنان استنباط مى شود كه صحت و سعادت و نيكى تمام ضماير و قلوب به اين امشاسپند مربوط است و ستودن و تمجيد نمودن اين امشاسپند عبارت از استقبال نيك ضميرى و صاحب وجدان نيك شدن است و در روايات اوستا مى آيد كه وهومن امشاسپند از هر كس ناخشنود باشد در دنيا سعادت و در آخرت، بهشت و درجات عالى نصيب آن شخص نخواهد شد.

غرض از تحصيل رضايت آن امشاسپند تهذيب و صحت و سلامتى و صفاى وجدان و ضمير است كه انسان را از هرگونه ذلت و نكبت و مرتبه نشيب رهانيده و به درجات عالى رهبرى نموده رستگارى خواهد بخشود.او در گاهان نيز همين مقام را دارد. او كردار مردمان را در واپسين داورى مى سنجد، بهشت خانه اوست. زرتشت از طريق اوست كه به نزد اهورامزدا بار مى يابد.بهمنگان بر همه ايرانيان و به خصوص مردان ايستاده و پدران پرتلاش فرخنده باد.



جشن خردادگان

در دوران باستان در سرزمين ما در روز ششم از ماه خرداد، به مناسبت برخورد نام ماه و روز مطابق معمول جشني برگزار مي شده به نام خردادگان. خرداد پنجمين امشاسپند از شش امشاسپند در آيين ايرانيان باستان است. خرداد در زبان پهلوي، هَئورْوَتات Haurvatat كه مركب است از هَئورْوَ Haurva به معني رسايي و كمال و جزء دوم تاتtat پسوند است كه دلالت بر اسم مجرد مونث مي نمايد. پس اين نام صفت است، از صفات اهورامزدا كه نشانه كمال و رسايي اوست. اما در عالم مادي و زمين، نگاهباني آب با خرداد است. نياكان ما در اين روز به سرچشمه ها يا كنار رودها و ساحل درياها مي رفتند پس از ستايش اهورامزدا روز را با شادي و سرور با خانواده و دوستان مي گذرانده و به يكديگر گل نيلوفر يا ياس پيشكش مي نمودند.

در گاهشماری زرتشتیان هر سال دوازده ماه سی روزه دارد و یک پنج روز که به او پنجه می گویند.هر کدام از روز های ماه نامی دارند که در این بین نامهای دوازده ماه نیز وجود دارد مانند فروردین،خرداد،بهمن و ... هر گاه نام روز با نام ماه یکی شود ایرانیان آن روز را جشن می گیرند.روز ششم هر ماه خرداد نام دارد.جشن خردادگان در روز ششم خرداد ماه و به مناسبت همنام شدن روز و ماه برگزار می شود.به دليل سی و یک روزه بودن بعضی از ماه ها در گاهشماری خورشیدی روز ششم خرداد ماه یا همان خردادگان با چهارم خرداد برابر می شود.

خرداد امشاسپند مادینه موکل بر آب نامیده می شود و ششم خرداد از ماه خرداد جشنی در ستایش از این امشاسپند برگزار می شود.خرداد یا هئورتات به معنی تمامیت ، کلیت ، کمال است و مظهری از مفهوم نجات برای افراد بشر است.از کارهای عمده خرداد حمایت از آب است و شادابی گیاهان از اوست.همچنین خرداد مظهر تندرستی و سلامتی است.خرداد همواره در متون همراه امرداد ، امشاسپند مادینه دیگر ذکر می شود.این دو امشاسپند با آب و گیاه ارتباط دارند.از آنجا که پاره ای از مراحل آفرینش مثل آب و گیاه به گونه ای طبیعی جفتند، پس پاسداران آنان نیز خرداد و امرداد، بیشتر اوقات با هم می آیند.هدایای آنان ثروت و رمه چهارپایان است، به گونه ای که این دو نماینده آرمانهای نیرومندی،سرچشمه زندگی و رویش هستند.

هماوران خاص آنها دیوان گرسنگی و تشنگی اند.همکاران خرداد،ایزد تیشتر و باد و فروهر پرهیزکاران هستند.خرداد امشاسپند در دوران حمله اهریمن، آب را به یاری فروهرها می فرستاند.به باد می سپارد و باد آن را به شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ابر می باراند.در نامگذاری ماهها خرداد و امرداد در هر دو طرف ماهی هستند که نماد آن تیر یا تیشتر است و تیشتر ایزد باران است.در این جا هم ارتباط میان این دو امشاسپند را با آب می بینیم.افزون بر این ، در ملکوت خدا،تندرستی و رندگی جاودان زیر نظر این دو امشاسپند بهره آدمی خواهد شد.

در بندهشن(آغاز آفرینش)،یکی از کتابهای پهلوی که بر اساس ترجمه ها و تفسیرهای اوستا تدوین یافته و در بردارنده اسطوره های مربوط به آفرینش،تاریخ اساطیری و واقعی ایرانیان،جغرافیای اساطیری و حتی نجوم و ستاره شناسی است،درباره این امشاسپند آمده است:خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست ازاین روی است که او سرور همه است.او آب را مایملک دنیوی است.هستی،زایش و پرورش همه موجودات جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست.چون اندر سال اگر نیک زیستن،به سبب خرداد است....او که آب را رامش بخشد یا بیازارد آن گاه خرداد از او آسوده یا آزرده بود.او را همکار تیر و باد و فروردین است.

در یشت ها،یکی از بخشهای اوستا،کتاب مقدس زرتشتیان،که در ستایش و نیایش ایزدان است،فقط برای دو امشاسپند،اردیبهشت و خرداد،هر یک یشتی جداگانه موجود است.خرداد یشت در ستایش خرداد امشاسپند،چهارمین یشت اوستاست که متاسفانه آسیب زیادی دیده و بسیاری از کلمات آن از بین رفته یا ناخواناست.تفسیر پهلوی که آن هم ممکن بود تا اندازه ای کلید فهم آن باشد،امروزه در دسترس نیست.اما آن چه باقی مانده،در یازده بند به یاد کردن از امشاسپندان به ویژه خرداد سفارش شده است.چون یاد آنان دیوان را دور می سازد و یاد خرداد ، بخصوص دیو نسو دیو فساد و گندیدگی را می راند.
جشن تیرماه سیزده
مراسم تيرماه سيزده، سابقاً در اکثر روستاها متداول و معمول بود که امروزه يا به کلي منسوخ يا در شرف فراموش شدن است. مراسم اين جشن در اغلب روستاهاي استان مازندران نيز با اندک تفاوتي برگزار مي‏شد. در زير به نمونه‏اي از اجراي مراسم جشن در روستاي يوش اشاره مي‏شود: جشن اختصاصي مردم يوش «تيره موسيزده» است، در اين شب (بيستم آبان)، مردم به خانة همديگر مي‏روند و شيريني مي‏خورند. بچه‏ها جمع مي‏شوند و پشت در خانه‏ها مي‏روند، در مي‏زنند و دستمالي را داخل خانه مي‏اندازند و خودشان مخفي مي‏شوند. صاحب‏خانه دستمال را پر از شيريني مي‏کند و بيرون خانه مي‏گذارد تا بچه‏ها دستمال پر را بردارند.

برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن دیگان

جشن ديگان در روزهاي دوم و نهم و هفدهم ماه دي در تقويم رسمي كشور از جشن‌هايي است كه به مناسبت همنام شدن روز و ماه در تقويم ايرانيان برگزار مي‌شد.
ايرانيان قديم، گذشته از جشن‌هايي كه به مناسبت‌هاي گوناگون برگزار مي‌كردند، همنام شدن روز و ماه را هم در هر ماه جشن مي‌گرفتند. از اين گونه جشن‌ها در ماه‌هاي پيش، جشن‌هايي چون تيرگان و مهرگان را داشتيم. اما ماه دي تفاوتي اساسي با ماه‌هاي ديگر دارد.

از يك سو، «دي» نام هيچ يك از امشاسپندان يا ايزدان آيين زردشت نيست، در حالي كه ديگر ماه‌هاي سال و بيشتر روزهاي ماه با نام اين نيروهاي مينوي نامگذاري شده‌اند كه هنوز هم اين نام‌ها در تقويم ايراني باقي است. از سوي ديگر، در هر ماه، سه روز به نام «دي» نامگذاري شده است و به اين ترتيب، در ماه دي سه جشن با نام ديگان داريم.
«دي» از چنان اهميتي برخوردار بوده كه سه روز در هر ماه را به نام خود اختصاص داده است.

«دی» درحقیقت صفت خدای یگانه و بزرگ در آیین زردشت، اهورامزدا است. دی از صورت پهلوی «دَی» و اوستایی «دَذوَه» به معنی آفریننده است. در سراسر ادبيات زردشتي، اهورامزدا با صفت دادار يا آفريننده ناميده شده، زردشت هم در گاهان او را «آفريننده زندگي» مي‌خواند (يسناي 11، بند 50). با اين توضيح، سردترين ماه سال به نام خداي بزرگ نامگذاري شده بود تا در گذراندن سرماي سخت ياري‌بخش مردمان باشد. در كتاب پهلوي (بندهشن) نيز آمده كه در اين ماه، زمستان به بيشترين سردي به ايرانويچ رسد.

ماه سي روزه زردشتي به چهار بخش مي‌شده است كه در آغاز نخستين بخش نام اهورامزدا و در آغاز سه بخش ديگر نام «دي»، صفت اهورامزدا قرار داشته است و اين چيزي شبيه به تقسيم ماه به هفته سامي است. به اين ترتيب، هر بخش ماه به نام خدا آغاز مي‌شده است: اول ماه به نام هُرمزد، هشتم و پانزدهم و بيست و سوم ماه به نام دي. هر يك از اين چهار روز معرف آغاز هفته‌اي تازه در ماه است و براي آن كه دي‌ها با هم اشتباه نشوند، هر يك از آنها را با نام روز بعد همراه مي‌كنند و بدين گونه، روز هشتم را دي به آذر، روز پانزدهم را دي به مهر و روز بيست و سوم را دي به دين مي‌گويند.
در ماه دي، در هر سه اين روزها جشن ديگاني در ستايش و نیایش خدای بزرگ برگزار می شد، سه جشن نیایشی در سردترین ماه سال.

مطابق تقويم رسمي كشور، اين سه جشن به روزهاي دوم و نهم و هفدهم دي ماه موكول مي‌شود. علت آن كه همه ماه‌هاي زردشتي سي روزه هستند، در حالي كه در تقويم رسمي كشور، شش ماه، سي و يك روزه داريم. اين شش روز اختلاف سبب شده كه هشتم دي زردشتي با دوم دي تقويم رسمي مطابق شود و به همين ترتيب بنا بر كتاب پهلوي بُندهشن (= آغاز آفرينش) اين چهار روز ماه كه به نام هرمزد و سه دي است،‌ يكي بر نام، يكي بر گاه، يكي بر دين و يكي بر زمان دلالت مي‌كنند كه هميشه بوده‌اند.

همچنين در همين كتاب آمده است كه هر گلي از آنِ يكي از آنان است: «مورد و ياسمن هرمزد را خويش است، با درنگ دي به آذر را، كاردَك دي به مهر را، شنبليد دي به دين را.»
اما بسياري از دانشمندان از اين كه «دي» نخستين ماه سال نبوده است، اظهار شگفتي كرده‌اند. به نظر بسياري از آنان، از جمله ماركوارت، دانشمند آلماني، در اصل چنين نبوده و انتظار مي‌رود كه اهورامزدا جاي برجسته‌اي را در سال تقبّل كند، يا در آغاز (چنان كه در مورد روزهاي ماه چنين است) يا در وسط.

گايگر (Geiger) ديگر دانشمند آلماني معتقد است ماه دي در آغاز يا زماني در دوره ساسانيان است. مصادف با اعتدال بهاری بوده است. «آرتور کریستن سن» ،دانشمند دانمارکی، از مجموع نظریاتی که در خصوص تقویم ایرانی ارائه شده، نتیجه مي‌گيرد كه ايرانيان دو تقويم ساليانه داشته‌اند.

يكي سال عامه كه از انقلاب تابستاني آغاز مي‌شده و نخستين ماه آن فروردين بوده و دي، يعني ماه دهم، از اعتدال بهاري شروع مي‌شده است و يكي سال ديني كه مانند سال بابليان از اعتدال بهاري آغاز مي‌شده و در نتيجه، نخستين
ماه آن دي يعني ماه آفريدگار و اول دي، يعني خرم روز، روز اول آن بوده است. ماه دي در هر دو تقويم نخستين ماه سال بوده. بعدها با تلفيق دو تقويم، تقويم جديدي به دست آمد كه سال در آن از اول فروردين آغاز مي‌شد و مانند سال عامه، اين تاريخ با اعتدال بهاري برابر به شمار مي‌آمد، به طوري كه آغاز نجومي سال ديني حفظ مي‌شد.

به هر حال، مساله تقويم ايرانيان به دلايل مختلف از جمله مراعات نكردن كبيسه و برخي جا به جايي‌هاي تقويمي يا احتمال وجود دو نوع تقويم، امروزه به مساله‌اي غامض براي دانشمندان تبديل شده است. به خصوص كه در منابع قديم اشاراتي كه به برخي ماه‌ها مي‌شود با آب و هواي امروزي آن ماه‌ها مطابقت نمي‌كند و گاه بسيار گيج كننده است. اما آنچه اهميت دارد، باقي ماندن اين تقويم با همان نام های اعتقادی آن است. نام هایی که مفاهیم آن با اعتقادات، ایرانیان مسلمان نیز هماهنگ بوده و حفظ شده است. نام «دي» (= آفريننده)، صفت خداي تعالي، چه در آغاز سال بوده و چه حالا در سردترين ماه سال، به هر حال نام خود را در تقويم رسمي ايرانيان حفظ كرده است. ماهي كه تقدس آن با نام خدا و همچنين با سالگرد آفرينش چارپاي مفيد (مطابق با اعتقادات زردشتي) كامل مي‌شود. به جز سه جشن ديگان، جشن ديگري به نام «مِدياريم گاه» به معناي «ميان سال» در اين ماه برگزار مي‌شد معروف به گاهانبار پنجم كه به يادبود آفرينش چارپايان بوده است. اين جشن از روز دي به مهر (15 دي مطابق با نهم دي در تقويم رسمي) به مدت پنج روز برگزار مي‌شد و يكي از اعمال آن، فراهم كردن انبار زمستان براي دام‌ها بوده است.

بيروني جشن ديگري را هم در روز پيش از آغاز گاهانبار پنجم، روز چهارده دي ماه (مطابق با 8 دي در تقويم رسمي) كه روز «گوش» باشد، ثبت كرده است به نام «سير شور». اين جشن را مرتبط با سوگواري عمومي براي مرگ جمشيد، پادشاه آرماني ايران مي‌دانند. در اين روز مردم سير مي‌خورند و آب انگور مي‌نوشند و سبزيجات را با گوشت مي‌پزند و با اين كار، خود را از شيطان حفظ مي‌كنند. دليل اين جشن اين بود كه مردم مي‌خواستند كه از اندوهي كه پس از كشته شدن جمشيد بر آنان رسيده بود، و سوگند خورده بودند كه به هيچ چربيي دست نزنند، خويش را برهانند و اين رسم در ميان آنان برجاي ماند و با آن غذا از بيماري‌هايي كه از ارواح بد ناشي مي‌شود، خود را شفا مي‌بخشند.
اگر دي ماه را در زمان بيروني در فصل سرما بدانيم، «سير شور» موجه‌تر مي‌نمايد. زيرا خوراكي‌هايي كه در اين روز مصرف مي‌شود، نشان از نوعي مقابله با سرما دارد.

جشن مهرگان
جشن مهرگان را نبايد در شمار جشن هاي دوازده گانه کم و بيش فراموش شده اي چون " فروردين گان " و " ارديبهشت گان " و ... آورد و نه چون نوروز که در همه ايران همگاني است

يا چون " سده " که در يک شهر برگزار شود، بلکه مهرگان جشني است که تنها نزد دانشمندان و نويسند گان و شاعران همچنان برجاست و از اين رو جزو جشن هاي کهن بحساب مي آيد. در روز شمار کهن ايران، هر يک از سي روز ماه را نامي است که نام دوازده ماه سال نيز در ميان آنهاست. پيشينيان در هر ماه که نام روز و نام ماه يکي بود، آن را جشن مي گرفتند. از اين جشن هاي دوازده گانه، تا آنجا که سندها و کتاب هاي تاريخي گواه است، در دوره هاي پس از اسلام، تنها جشن مهرگان است که رسمي و شکوهمند برگزار مي گرديد. افزون بر يکي بودن نام - روز مهر از ماه مهر - مناسبت هاي ديگري را نيز براي برگزاري اين جشن بر مي شمردند، که معروفترين آن قيام کاوه آهنگر و پيروزي بر ضحاک و پادشاهي نشستن فريدون است. مهرگاه، شانزدهم روز است از مهر ماه و نامش مهر، اندرين روز، افريدون ظفر يافت بر بيورسب جادو، انک معروف است به ضحاک، و به کوه دماوند بازداشت. و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچ از پس نوروز بود.... و نيز در آثار الباقيه آورده است که : سلمان فارسي مي گويد، ما در عهد زرتشتي بودن مي گفتيم، خداوند براي زينت بندگان خود ياقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بيرون آورد. و فضل اين دو روز بر روزهاي ديگر مانند فضل ياقوت و زبرجد است بر جواهرهاي ديگر. و بيورسب هزار سال عمر کرد. اين که ايرانيان به يکديگر دعا ميکنند که : " هزار سال بزي " از آن روز رسم شده است، چون ديدند که ضحاک توانست هزار سال عمر کند واين کار در حد امکان است، هزار سال زندگي را دعا و آرزو کردند. مورخان، نويسندگان و شاعران، از برگزاري جشن مهرگان نيز - مانند جشن هاي کهن ديگر - در دستگاه پادشاهان و حاکمان خبر ميدهند. از جمله در برگزاري اين جشن در پيش از اسلام آمده که : اين عيد مانند ديگر اعياد براي عموم مردم است. از آيين ساسانيان در اين روز اين بود که تاجي را که به صورت آفتاب بود به سر مي گذاشتند و در اين روز براي ايرانيان بازاري بر پا مي شد. و در ملوک خراسان رسم است که در روز مهرگان به سپاهيان و ارتش رخت پائيزي و زمستاني ميدهند.

از برگزاري جشن مهرگان، در دورهً غزنويان، آگاهي بيشتري در دست است، در شعر فردوس، عنصري، فرخي و منوچهري وصف اين جشن آمده، ابوالفضل بيهقي از برگزاري جشن مهرگان در زمان سلطان محمود غزنوي، در سالهاي 428، 429 و 430 هجري قمري که خود شاهد بوده، خبر مي دهد. وي مي نويسد : روز يکشنبه چهارم ذي الحجه سال 428 به جشن مهرگان نشست و از آفاق مملکت هديه ها که ساخته بودند پيشکش را، در آن وقت بياوردند و اولياء و حشم نيز بسيار چيز آوردند. و شعرا شعر خواندند وصلت يافتند. پس از شعر به سر نشاط و شراب رفت و روزي خرم بپايان آمد.
در سال 429، ابوالفضل بيهقي، شيوهً برگزاري جشن مهرگان را در روز عرفه بيان مي کند : ... و روز چهارشنبه نهم ذي الحجه به جشن مهرگان به نشست و هديه هاي بسيار آوردند. و روز عرفه بود. امير روزه داشت و کس را زهر نبود که پنهان و آشکارا نشاط کردي و ديگر روز عيد اضحي کردند.

وي همچنين از مهرگان سال 430 و شرح برگزاري آن سخن مي گويد. مهرماه و فروردين ماه که به ترتيب آغاز اعتدال پاييزي و اعتدال بهاري و در آن روز و شب برابرند، زماني هر دو را، به عنوان آغاز سال جشن مي گرفتند :
... و برخي مهرگان را بر نوروز برتري داده اند. چنان که پاييز را بر بهار برتري داده اند. و تکيه گاه ايشان اين است که اسکندر از ارسطو پرسيد که کدام يک از اين دو فصل بهتر است؟ ارسطو گفت : پادشاها! در بهار حشرات و هوام آغاز ميکند که نشو يابند و در پاييز آغاز ذهاب آنهاست، پس پاييز از بهار بهتر است.

از دوران کهن، همراه با جشن ها و آيين ها، واژگان فارسي نوروز و مهرگان به صورت معرب نيروز و مهرجان وارد زبان و قلمرو فرهنگي کشورهاي مسلمان عرب زبان گرديد. امروز در بسياري از کشورهاي - آسيايي و آفريقايي - واژهً مهرجان به معني و مفهوم جشن و فستيوال به کار مي رود.
در زمان حاضر
امروز، جشن مهرگان، به شيوه اي که در کتاب هاي تاريخي سده هاي چهارم و پنجم و ششم آمده، نه در دستگاه دولتي و حکومتي برگزار مي شود و نه در گردهمايي هاي غير رسمي، نزد عامهً مردم. دست کم، در دو سده اخير نيز از برگزاري آن آگاهي در دست نيست. جشن و آيين مهرگان، از نظر زماني نيز، با تغيير تقويم، در سال 1304 هجري شمسي، تغيير کرد. بدين معني که 5 روز "پنجه = خمسه" (که پس از 12 ماه سي روزه براي رسيدن به 365 مي آمد) حذف و شش ماه اول سال 31 روز گرديده است. از آن پس، در بسي از تقويم ها، مهرگان، به جاي 16 مهر در دهم مهر آمده، يعني در صد و نود و ششمين روز سال براساس تقويم پيشين. در ماهنامه ها و هفته نامه هاي ادبي و اجتماعي سدهً اخير، مهرگان حضور دارد. بدين معني که مقاله، پژوهش، شعر به مناسبت مهر و مهرگان - به ويژه در نشريه هايي که در ماه مهر منتشر مي شود - کم نيست.
دکتر بهرام فره وشي از برگزاري مهرگان به عنوان جشني خانوادگي، در بين زرتشتيان يزد و کرمان و نيز " از آيين قرباني کردن گوسفند، در برخي از روستاهاي زردشتي نشين يزد، براي ايزد مهر " خبر مي دهد. تا سي سال پيش، زردشتيان کرمان، در اين روز، به ياد مردگان، مرغي را کشته و شکمش را با حبوبات و آلو انباشته و به عنوان خوراک ويژه، يادمان مردگان مي پختند.
جشن آغاز سال تحصيلي دانشگاه تهران، که در نيمه اول مهرماه است، در برخي از سال ها در دهم يا شانزدهم مهر ( مهرگان ) برگزار مي شد.

زمان برگزاري آيين قالي شويان در مشهد اردهال را جلال ال احمد، با مهرگان هم پيوند مي داند. صدرالدين عيني در يادداشت ها، از جشني در تاجيکستان و سمرقند ياد مي کند که هر سال در ماه ميزان (مهر ماه) برگزار مي شد. جشني که مي تواند، با همهً دگرگوني ها، بازماندهً جشن مهرگان باشد. از زبان او بشنويم، که فارسي تاجيکي است : ... حکايت اين سير (جشن) به کساني که وي را نديده اند، مانند حکايه هاي " هزار و يک شب " دلکش و عجيب مي نمود. حکايه هايي درباره طرفبازي (آتش بازي)، موشک بازي، خر تازي، تگل جنگ اندازي (به جنگ انداختن قوچ هاي جنگي ) آن جا مي کردند. در ريان (منطقه) غجدوان کم کس يافت مي شد، که هيچ نباشد، سالي يک بار رفته، آن را سير تماشا نکند. دهقان بچگان کم بغل (تنگدست) هم، که پدرشان براي سير خرجي داده نمي توانستند، کوشش مي کردند، که کاري کرده، دو سه تنگه (واحد پول) پول يابند تا که به آن سير رفته، تماشا کرده توانند. کساني نيز پخته (پنبه) و خوره چيني مي کردند، به خربزه کشاني و دهقانان باي (ارباب) به مرد کاري مي در آمدند. و اگر هيچ کار نيابند از کشتزارها دزدي مي کردند. و مانند اين ها.

ماه مهر و مهرگان، در جامعه کشاورزي، فصل و زمان برداشت، انباشتن فراورده ها، پرداختن خراج و ماليات، اندوختن نيازمنديهاي زمستاني و گرمي بازارهاي موسمي بوده که هنوز - هر چند نه به نام مهرگان - برگزار مي شود. و نيز با تحول و دگرگوني اي که با گذشت سده ها و هزاره ها در برگزاري جشن ها و آيين ها - مانند همهً پد يده ها و زمينه هاي فرهنگي - روي داده و مي دهد، جشن مهرگان تنها به اين عنوان که نام روز با نام ماه يکي است برگزار نمي شود، بلکه بيشتر داستان و اسطورهً قيام کاوه آهنگر در برابر بيدادگري هاي ضحاک است که يادمان اين جشن نمادين مي باشد. بي گمان، باور و اعتقاد به ايزد مهر و آيين هاي مهري ( ميترايي ) که پيش از زرتشت، در هند و ايران وجود داشته، به ماه مهر و جشن مهرگان سيماي ديني بيشتري افزوده بود.


برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن نوروز

نوروز، جشن آغاز سال، امروزه در ايران و کشورهای ديگر «جهان ايرانی» به عنوان مهمترين جشن سال، اهميت خاصی دارد.

هرچند که در طول تاريخ ايران، جشنهای مهرگان، سده، آبانگان، يلدا، و جشنها و مراسم ديگر ملی، هميشه با شکوه خاصی جشن گرفته می شدند و حتی در بعضی موارد، اهميت آنها از نوروز نيز بيشتر بوده، اما جشن نوروز تنها نمونه اين جشنهای ملی است که همواره اهميت خود را حفظ کرده و در برابر اقداماتی که برای محدود کردن آن صورت گرفته، هميشه ايستاده است.

خاصيت فرا-مليتی و فرا-دينی نوروز يکی از دلايل اصلی اين استقامت و همگانی بودن آن در بين مردمان مختلف است. نوروز در طول تاريخ، هميشه به عنوان جشنی متحد کننده و بدون وابستگی های نژادی، زبانی، و دينی مطرح بوده و تمام مردمی که به صورتی وابسته به جهان فرهنگی ايرانی بوده اند، آنرا به عنوان جشن آغاز سال خود قبول کرده اند. در اين گفتار به بررسی نوروز در تاريخ ايران و ريشه های آن خواهيم پرداخت.

نوروز در تاريخ

دانش ما از آغاز جشن گرفتن نوروز بسيار محدود است. مدارک نوشتاری در تاريخ ايران، تا قبل از قرن اول بعد از ميلاد ذکری از نوروز نمی کنند. هرچند که بسياری از محققان بر اين عقيده هستند که يکی از دلايل ساختمان مجموعه پارسه (تخت جمشيد)، جشن گرفتن نوروز و بارعام نوروزی شاهنشاهان هخامنشی بوده، اما نبود هيچگونه نشانه ای از وقوع اين مراسم در دوران هخامنشی، برای بعضی از دانشمندان اين سوال را پيش آورده که آيا نوروز در دوران باستانی به عنوان يک مراسم دولتی جشن گرفته می شده يا نه؟
نخستين برخورد ما با نوروز در مدارک تاريخی به سلطنت ولاش اول اشکانی باز می گردد. ولاش اول را عموما" پايه گذار بسياری از مراسم ايرانی از جمله سده می دانند و نوشته شدن قسمتهايی از اوستا را نيز به دوران او نسبت می دهند. متاسفانه کمبود مدارک کامل ما را از تحقيق لازم در مورد جزئيات برگزاری نوروز در دوران اشکانی محروم می کند. برعکس، از مراسم نوروز در دوران ساسانی(650-224 پ م) اطلاعات جامعی در دست داريم. کتيبه های ساسانی، پند نامه ها و ديگر قطعه های ادبيات ايرانی ميانه، از برگزاری جشن سال نو در دربار ساسانی صحبت می کنند. مراسم بار نوروزی که در آن شاهنشاه برای تمام اعضای دولت و نمايندگان ملت، بارعام ترتيب می داد، از بازمانده های مراسم ساسانی است.

مراسم بارعام شاهانه در دوران بعد از اسلام نيز باقی ماند و تمام شاهان ايران، حتی پادشاهانی که از اصل غير ايرانی ميامدند (مانند سلاطين غز و مغول) نيز دربار خود را برای برگزاری رسوم ايرانی و از جمله نوروز آماده می کردند. در دربار خلفای عباسی که از بسياری جهات خود را ادامه شاهنشاهان ساسانی می دانستند، نوروز از مهمترين جشنهای سال بود و بار نوروزی با تمام جلال و شکوه آن انجام می گرفت.
با وجود داشتن مدارک مورد اطمينان در مورد جشن گرفته شدن نوروز در دوران ساسانی، دليلی در دست نداريم که نوروز را جشنی با گذشته بسيار قديميتر از دوران ساسانی فرض نکنيم. بسياری از جشنهای مهم جهان در ابتدا تنها بوسيله مردم عامی برگزار می شدند و جزو برنامه های سلطنتی حساب نمی گشتند. قديمی بودن و دست نخوردن مراسم نوروز می تواند گواهی از اين باشد که اين جشن مدتها قبل از اينکه پادشاهان ساسانی (و شايد اشکانی) آنرا تبديل به جشنی رسمی کنند، وجود داشته و مانند امروز، بوسيله همه مردم ايران جشن گرفته می شده.

ريشه های تاريخی نوروز


اکثر مردم نوروز و جشنهای جنبی آن (چهارشنبه سوری و سيزده بدر) را جشنهايی با گذشته صد در صد ايرانی می دانند. بعضی از اين مراسم، بخصوص چهارشنبه سوری، بخاطر اهميت آتش در آن، حتی وابسته به دين زرتشت دانسته شده. از طرفی، شواهد مختلف نشاندهنده اين مطلب هستند که اين جشنها تاريخی فراتر از قوم «ايرانی» (به معنای قوم هندو-اروپايی مهاجری که در حدود سال سه هزار سال قبل به ايران آمدند) دارند و احتمالا" از مراسم قبل از آريايی اين فلات سرچشمه می گيرند و چه بسا اقوام عيلامی، کاسی، گوتی و ديگر اقوام باستانی نيز آنها را جشن می گرفته اند.

منبع اطلاعات ما در مورد باورهای اقوام هندو-ايرانی و بعدا" ايرانی، در درجه اول قديمترين قسمتهای اوستا و در حالت دوم، مقايسه باورهای ديگر مردم هندو-اروپايی (بخصوص هندو-آريايی ها) با باورهای ايرانيان باستان است. ريگ ودا، قديميترين بخش وداهای هندو-آريايی، يکی از بهترين منابع موجود برای پی بردن به اصول اعتقادی و جشنها و مراسم اقوام آريایی (هندو-ايرانی) است. باورهای اقوام ديگر مانند سکاها، نورستانی ها، و مردم ايرانی زبانی که در ماوراالنهر
و مناطق شرق کوههای پامير زندگی می کردند نيز می توانند الگوهای ما برای فهميدن باورهای ايرانی های باستان باشند.

در اوستا، بخصوص در گاثاها و بقيه يسناها که قديميترين بخشهای اين کتاب هستند، هيچگاه صحبتی از نوروز و جشنهای وابسته به آن نشده است. مراسم اوستايی اصولا" نيايشهايی به امشاسپندان مختلف و فره وشی ها هستند. يسناها سرودهايی هستند که برای ستايش ميترا، آناهيتا، ورونا، هوم، و ديگر امشاسپندان نوشته شده اند که در جشنهای وابسته به آنها بايد خوانده شوند (کلمه های «جشن» و «يسنا» از يک ريشه هستند). در نتيجه، دربخشهای قديم اوستا ذکری از جشنهای نوروز، چهارشنبه سوری، سيزده بدر و يا حتی سده نداريم. نخستين نشانه از نوروز در اوستا، در فرگرد دوم «ويديودات» است که در ضمن توضيح زندگی «ييم» (جمشيد)، به دستور برگزاری نوروز نيز اشاره شده (اين روايت را فردوسی نيز ذکر می کند). اما ويديودات از اخيرترين بخشهای اوستاست که به احتمال زياد يا در دوران ساسانی نوشته شده و يا در آن دوران بطور کامل بازنويسی شده و بسياری از باورهای زرتشتی ساسانی در اين کتاب وارد شده. با نگاه کردن به باورهای مندرج در ريگ ودا نيز اثری از مراسمی مانند جشنهای بالا نمی بينيم. جشن شروع سال در نزد اين اقوام اهميت زيادی نداشته و ذکر خاصی از برگزاری مراسم بخصوصی برای آن نمی کنند. همچنين در باورهای مردم نورستان افغانستان که تا صد سال قبل که به جبر مسلمان شدند، زير نام «کافران» به پرستش خدايان باستانی هندو-ايرانی ادامه می دادند، هيچ اثری از نوروز وجود ندارد، هرچند که جشنهای سنتی نزد اين مردم کاملا" حفظ شده است.

از طرفی، با نگاه کردن به طرز زندگی اقوام هندو-ايرانی و مقايسه آن با اقوام ساکن ايران و بين النهرين، می توانيم به نتايجی در مورد ريشه های تاريخی نوروز و جشنهای ديگر مربوط به آن برسيم. اقوام هندو-ايرانی بطور اعم، از راه دامداری و پرورش اسب زندگی می کردند و زندگی آنها برمبنان کوچ نشينی بنا شده بود. اين طرز زندگی به اين معنی بود که هندو-ايرانی های باستان (مانند سکاهای دوران تاريخی، سرمتها، هيونها، مغولان، و ترکها) به دنبال حيوانات خود برای پيدا کردن چراگاههای سرسبز روان بودند. در دشتهای محل سکونت اين اقوام، فقط دو فصل زمستان و تابستان معنی داشت و به دليل طبيعت نامعمول آن، خط تقسيم و زمان اين دو فصل همواره نامعلوم بود.
اما مردم ساکن فلات ايران، عيلامی ها، کاسی ها، گوتی ها، اورارتو، ميتانی ها، و تا حد بيشتری مردمان ساکن بين النهرين، وابسته به زندگی کشاورزی ساکن بودند. اين بدين معنی بود که ترتيب کاشت، داشت، و برداشت محصولاتی نظير گندم، مشغله اصلی اين مردم محسوب می شد و زمان انجام هرکدام از اين وظايف، اهميت خاصی داشت. می بينيم که نوشتن تقويمهای نجومی که برمبنای آن حصول فصلها را معين می کردند، از دستاوردهای اين مردم است. طغيانهای سالانه رودخانه ها، شروع فصل گرما، زمان برداشت محصول، زمان رها کردن نوبتی زمين ها، همه و همه از مشغوليات زندگی کشاورزی بوده و هستند. به همين دليل، تقسيم سال به دوازده ماه و چهار فصل (که حضورشان در اين منطقه کاملا" حس می شد)، تقسيم ماه به بيست و هشت روز (بر مبنای تقويم قمری) و وضع کردن هفته، همه از تقسيمات مردم سومر و بابل بود که از طرف مردمان همسايه آنها نيز استفاده می شد.
از جشن گرفته شدن آغاز بهار در بابل باستان مدارک بسياری در دست داريم. در روز آغاز بهار، پادشاه به سوی معبد مردوک، خدای بابل، می رفت و با در دست گرفتن دستهای اين خدا، حمايت او را از سلطنت خود نشان می داد. بعد از اين مراسم، پادشاه به قصر سلطنتی باز می گشت و دستور بارعام می داد که همه مردم می توانستند به ملاقات پادشاه بيايند. اهميت اين مراسم را در آنجايی می توانيم ببينيم که بعد از تسخير بابل از طرف کورش، پادشاهان پارسی تا زمان خشايارشا نيز هرساله اين مراسم را انجام می دادند. پايان جشنهای بهاری در روز سيزدهم بهار (که اولين بار در افسانه های بابلی به عنوان عدد شوم شناخته شد) با رفتن همه اهالی شهر، از جمله شخص پادشاه، به طرف دشتهای خارج از شهر اعلام می شده (نمونه اين رسم را می توان در داستان حضرت ابراهيم مشاهده کرد). از سوی ديگر، بسياری از فرهنگهای جهان، از بابل باستان گرفته تا سلتهای اروپايی، مراسمی مانند برافروختن آتش در پايان فصل برداشت دارند. اصولا" روشن کردن آتش بعد از خرمن چينی جزو مراسم بسيار معمول همه جوامع کشاورزی بوده و حتی امروزه نيز در کشورهای اروپايی می توان نظير آن را مشاهده کرد. در ايران نيز امروزه در طی مراسم جشن سده (که جشن رسمی پايان فصل برداشت بوده)، برافروختن آتش مرسوم است. به همين ترتيب، می توان روشن کردن آتش در چهارشنبه سوری را نوعی از همين مراسم دانست.

بطور خلاصه، می شود حدس زد که جشن آغاز بهار و مراسم روشن کردن آتش و خارج شدن از شهر، از آيينهای جوامع کشاورزی مقيم ايران بوده است. اما اقوام ايرانی بعد از مهاجرت به اين کشور و ساکن شدن در آن، به اقتباس اين مراسم پرداختند و با وارد کردن بعضی از عقايد خود (تشبيه حلول بهار به پيروزی راستی بر دروغ)، آنرا تبديل به جشنی کاملا" ايرانی کردند. اين جشن، که شايد از دورانی حتی قبل از زمان هخامنشی بوسيله اين مردم برگزار می شده، تا مدتها جشنی مردمی بوده که توانسته به دليل طبيعت غير دينی و غير سياسی خود، به جشنی عمومی برای همه مردم تبديل شود و کم کم به صورت جشنی درآيد که حتی دستگاه دولتی اشکانی و ساسانی نيز آنرا به عنوان مراسم رسمی خود انتخاب کند.

نوروز امروز


امروزه، نوروز جشن اصلی بسياری از مردم آسيای غربی است. کشورهايی که حتی هيچگاه تحت سلطه سياسی ايران نبوده اند، آنرا به عنوان يکی از جشنهای اصلی خود محسوب می کنند. هرکدام از مليتهای مختلف، مراسم خاص خود را برای جشن گرفتن نوروز دارند، اما همه اين جشن را «نوروز» می نامند و آمدن آن را مقارن با حلول بهار حساب می کنند. در ايران وافغانستان، نوروز همچنين آغاز سال رسمی کشور است که از ابتدای ماه فروردين محسابه می شود. استفاده از سال خورشيدی از دوران هخامنشيان در ايران معمول بود، هرچند که آغاز گاهشماری چندين بار در دورانهای مختلف تغيير کرده است. در دوران ساسانی به دليل رعايت نکردن اصول کبيسه، در چند مورد نوروز در فصول اشتباه مانند ميانه تابستان جشن گرفته شد. اين مشکل گاهشماری بوسيله ستاره شناس بزرگ، عمر خيام، در قرن ششم هجری حل شد و از آن تاريخ، تقويم «جلالی» به عنوان تقويم خورشيدی کشور انتخاب شد، هرچند که رسمی شدن آن به عنوان تقويم کشور، تا قرن چهاردهم خورشيدی (آغاز همين قرن ما) به طول انجاميد. يکی از مسايل مهم، رعايت کردن کبيسه صد و بيست ساله ايست که بوسيله عمر خيام توصيه شده و در بار آخر در زمان فتحعلی شاه قاجار رعايت شده. عدم رعايت اين کبيسه، باعث بهم خوردن تدريجی تاريخ سال تحويل می شود که شروع زودرس سال 1383، آنرا بصورت محسوسی در آورده است.

نام ماههای تقويم خورشيدی بارها تغيير کرده. در دوران هخامنشی، نامهايی استفاده می شد که بعد از دوران هخامنشی به فراموشی سپرده شد. نام ماهها در دوران ساسانی بر مبنای نشانه های زرتشتی وضع شد که تقويم ماهانه ساسانی که فاقد هفته است و در آن هرروز ماه يک نام دارد، بهترين اثر باقی مانده از آن است. در بيشتر دوران اسلامی، اسامی بابلی/آرامی ماههای مانند «تموز» و «نيسان» مورد استفاده بود، اما با برقراری تقويم جلالی به عنوان تقويم رسمی ايران در اوايل قرن جاری خورشيدی، اسامی ساسانی نيز دوباره برقرار شدند که متاسفانه تلفظ آنها در مواردی تغيير کرد.


برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن آب مقدس و حوض ماهی ها
تا 50 سال پيش در فارس ، سه حوض ماهي در شيراز ، فسا و زرقان وجود داشت اما با خشک شدن حوض ماهي فسا اکنون دو حوض داير است . مراسمي که براي اين دو حوض ماهي وجود دارد، تقريباً مشابه است . از زير کوه سعدي ، چشمه اي بيرون مي آيد که چند چاه براي استفاده از آن در خانه هاي بالادست آرامگاه حفر شده است . حوض ماهي آرامگاه سعدي ، هم سطح زمين و مظهر قنات و چشمه است . ترديدي وجود ندارد که پيش از زمان سعدي و حتي در ايران باستان ، اين آب جريان داشت و مقدس بود . به همين دليل سعدي براي اين آب اهميت قايل بود . براساس نوشته «ابن بطوطه» که دوبار در سال هاي 725 و 748 هـ.ق، (بار اول حدود 30 سال پس از درگذشت سعدي) به شيراز آمده بود ، سعدي اين حوض هشت ضلعي را ساخته است . مراسم و باورهاي مردم شيراز و اطراف ، تا سال 1327 شمسي که سال تخريب آرامگاه سعدي براي تجديد بناي آن است ، بسيار جدي و اجراي آنها بسيار ضروري بود . تا آن زمان هر سال حدود ده هزار نفر در چهلمين روز پس از عيد نوروز در محوطه جلوي آرامگاه سعدي جمع مي شدند و آش نذري که در فارس اصطلاحاً «ديگ جوش» ناميده مي شود ، مي پختند و از بامداد تا شب شادي مي کردند و بر اين باور بودند که يک ماهي قرمز که يک حلقه طلايي در بيني دارد ، در آب بالا مي پرد و مي رود . ماهي هاي اين آب مقدس است و هيچ کس حق صيد آنها را ندارد . امروزه هنوز مردم کوي سعدي بر اين باورند و در حوض ماهي سکه مي اندازند تا آرزوهايشان برآورده شود ، ولي آداب و مناسکي در اين زمينه وجود ندارد . در زرقان چنين مراسمي هنوز ادامه دارد . پس از ساخت آرامگاه سعدي ، از آب تني در اين حوض براي برآورد نياز جلوگيري شد و ديگر کسي در محوطه حوض ماهي به آب دسترسي ندارد . اما حدود 150 متر بعد از آرامگاه ، در کوچه اي که اصطلاحاً کوچه حمام سعدي مي نامند ، مردم براي باورها و مناسک خود از آب چشمه يا قنات سعدي استفاده مي کنند . مردم شيراز و اطراف ، باورهايي خاص نسبت به حوض ماهي دارند و عده اي برآنند صاحب اين آب ، حضرت امام حسن(ع) است . گروهي ديگر معتقدند اگر دختر يا پسري دست و روي خود را با اين آب بشويد ، بخت او باز مي شود و به خانه بخت مي رود . در گذشته با جام «چهل کليد» روي سر خود آب مي ريختند . آب تني در دوره ي پيش از ساخت ساختمان جديد آرامگاه ، در روز چهارشنبه سوري انجام مي شد .


جشن فروردگان (همسپثمیدیه)
شن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه و یا همسپتمدم نام جشنی بوده که به مدت ده روز، در روزهای پایان سال برگزار می‌شده‌است. همه ساله بیستم اسفند ماه به عنوان جشن فروردگان از سوی زرتشتیان گرامی داشته می شود. در جشن فروردگان یا فروردیان پارسایان زرتشتی چوب صندل بخور می دهند و موبدان با نذر و میوه و گل ، مراسم آفرینگان را برگزار می کنند . آفرین ها به معنی نیایش ها است. مراسم آفرینگان هم شامل مجموعه ای از دعاها و نیایش هایی است که مختص به روز جشن هستند .

زرتشتیان عموما از بزرگ و کوچک در این روز به پرستشگاه می روند، اوستا می خوانند و به عبادت خدا می پردازند و برای شادی روان درگذشتگان جهت ساختمان های همگانی و رفع احتیاج از نیازمندان با دادن پول یا مساعدت های دیگر اقدام لازم به عمل می آورند . نظیر این جشن در ادیان دیگر نیز وجود دارد و آنرا جشن اموات می گویند.

در نزد هندوان ستایش نیاکان شبیه فروردگان ایرانی می باشد. رم ها نیز ارواح مردگان را به اسم مانس پروردگارانی تصور کرده و فدیه تقدیم آنها می نمودند و عقیده داشتند روح پس از بخاک سپردن بدن بیک مقام بلند می رسد و هر چند آرامگاه آنان در زمین است ولی قادر است در روی زمین نفوذ و تسلطی داشته باشد . به واسطه فدیه و قربانی توجه او را از عالم زبرین به سوی خود می کشیدند . ماه فوریه در قبرستان ها عیدی برای مردگان می گرفتند و نیاز می نمودند.
در جشن فروردگان ، فروردینگان پارسیان هند نیز به آرامگاه می روند و در معبد آنجا چوب صندل بخور می دهند و موبدان باندر میوه و گل مراسم آفرینگان خواندن دعا بجا می آورند جشن فروردگان شبه است به عید نزد عیسویان کاتولیک که در اول ماه نوامبر عید اموات شمرده می شود و از درگذشتگان یاد نموده و مزار آنان را با گل می آرایند.

زرتشتیان ایران در جشن فروردگان بآرامگاه درگذشتگان می روند و اوستا می خوانند و احسان و انفاق می کنند و بوهای خوش به آتش می نهند و هفت جور میوه خشک از قبیل؛ خرما ، انجیر ، سنجد ، کشمش و غیره در اصطلاح لرک نام دارد، تهیه می بینند و موبد بر آنها اوستا می خواند و پس از خواندن اوستا که در واقع تبرک می شود، بین مردم تقسیم می کنند.علاوه بر لرک میزد نیز برای انجام مراسم آماده می شود. میزد عبارت است از میوه های تر و خوراکی هایی است که برای تشریفات آفرینگان گذارده می شود .

در این روز نان مقدس هم که درون نام دارد (در اوستا دره ئونه) می آورند و به مردم می دهند و علاوه بر این نان دیگری که از روغن کنجد درست می شود و نان گرد است و به سورک معروف است، آماده می نمایند. سورک مانند نان روغنی است که مسلمانان در جمعه آخر سال درست می کنند و مخصوصا در قبرستان می برند و به مردم تعارف می کنند .


جشن اوشيدر
برگزاري اين مراسم در ميان مردم آبادي‌هاي کنار هيرمند رواج دارد. شيوة اجراي اين مراسم بدين ترتيب است که شب قبل از عيد دختر زيبايي را بر شتر آذين شده سوار مي‌کنند و به کنار رود هيرمند مي‌برند. در آنجا گروه مردان و زنان از هم جدا مي‌شوند. مردان دور از اجتماع زنان و دختران به کناري مي‌روند و به شادي مي‌پردازند. زنان، دختر زيبا را که «اوشيدر» نام نهاده‌اند برهنه داخل آب مي‌کنند و تا نيمه شب به رقص و پايکوبي مي‌پردازند. پس از آن، دختر را با همان آئين به خانه باز مي‌گردانند. اين مراسم بي‌گمان اشارتي به باورهاي زرتشتيان است.


جشن بابای دهقان
به مناسبت آغاز هنگامِ شخم‌زدن زمین. در این جشن بجز شادی و سرور، از پیرمرد خوشنام و خوش‌یمنی می‌خواهند که نخستین حرکت گاوآهن و مقداری از شخم‌زدن زمین، توسط او انجام پذیرد. این آیین از مازندران و گیلان، کرمان، خراسان، افغانستان (بویژه بامیان و هزاره‌جات) و آسیای میانه گزارش شده است. در بسیاری جاها و از جمله در بامیان، گاو را به گونه زیبایی با پارچه‌های رنگی آذین می‌کنند. این مراسم ظاهرا گرده‌برداری از مراسم سال نو میلادی و بابای برفی یا همان بابا نوئل است.

برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن بادبره
روز بیست و دوم هر ما باد نام دارد. این واژه در اوستا وات ودر فارسی جدید باد شدهاست ویکی از ایزدان در دین زتشتی است. ابوریحان بیرونی می گوید در قم وحوال یآن باد روز با مراسم بسیار مفصلی که با شادی وپایکوبی همراه است برگزار می شود وبازاری تدارک می بینندکه در آن بازار وسایل شادی ورفت وآمد وگونه ای کارناوال بر پا می گردد. اما در اصفهان این روز را کژین می نامند وجشنی که تدارک می شود به مدت یک هفته چون جشن های بزرگبه طول می انجامد. کوشیار در ککتاب المدخل فیناعه احکام النجوم این روز را جن واذیره و در زیج خود جشن باذوره ضبطکرده اس. در کتاب منتهی الادراک جشن واذبره آمده است. اما در برهان قاطع- جشن بادبره و همچنین در کتاب دبستان مازدیسنی بادبره ثبت شده است. سه موردنخست آشکار است که شکلی قدیم از ضبط باد بره می باشد.اما شرح دوکتاب اخیر یکسان می باشد. وجه تسمیه این جشن در وجه انتساب عنوان ان است به باد برده.... گویند هفت سال در ایران باد نیامد. در این روز شبانی پیشکسرا آمد گفتک دوش آن مقدار بادآمد که موی بر پشت گوسفندان بجنبید. پس از آن روز نشاطی کردند وخوشحالی نمودند وب این نام شهرت یافت). وسالیان پس از آن بدان خاطر جشن بادبره برگزار د. شهمردان بن ابی الخیر، در روضه المنجمینکه حدود 456 - 470 هجری - نوشته شده از این جشن به صورت باد بزه یاد کرده است.


جشن بتیکان
روز پانزدهم از هر ماه دی بمهر نام دارد. به مناسبت برخورد نام ماه وروز دردی ماه، این روز جشن گرفته می شد که به جشن دی دوم، دیبگان وبتیکان نامیده می گشت. به روایت ابوریحان: (روز دی بمهر یسمی بتیکان، کان یتخذ شخ من عجین اوطین علی هیئته انسان ویوضع فی مداخل الابواب و لم یکن یستعمل ذالک فی در الملوک وترک الامان لما فیه من التشبه بالشرک والضلال)
به ان معنی که روز دی بمهر از ماه دی که بتیکان نام دارد، از خمیر یا گل تندیسی از آدمی ساخته وآن را مدخل در یا راهرو خانه ها می نهادند. اما این رسم از روزگار قدیم میان مردم عامی وعادی معمول ود ودر میان ملوک وپادشاهان انجام نمی شده است، و در زمان ما0زمان ابوریحان) نیز چنین رسمی حتی میان مردم عادی متروک شده، چون نشانی از شرک و ضلال دارد. خلف تبریزی اشاره کرده که بعدآ این مجسمه را می سوزاندند. هم چنین رسومی دیگر در این شن برقرار بوده. معتقد بودند که هرکس در شب این رز، سوسن دود کندتمام سال ره به فراغت و شادمانی می گذراند واز تنگدستی ودرویشی در امان خواهد ماند. یا هر که در بامداد این روز سیب بخورد ونرگس ببوید تمام سال بی آزار و گزند ماند وبه راحتی بگذراند. از رویدادهایی ه به این روز منسوب است آکه فریدون در چنین روزی از شیر گرفته شده و بر گاو نسته ودر همین روز بوده که زرتشت از ایران رفته است.

چنانکه گذشت، این جشن حتی در زمان ابوریحان نیز فراموش شده وبه آن عمل نمیکردند.مطابق با اشاره، از جشن های مردم عادی وعامی بوده، وانگیزه فراموشی آن بی گمان همان ساختن مجسمه هایی از گل یا آرد بوده که در اسلام شرک و کفر به شمار نی آید و به این جهت زرتشتیان جت ایمنی و دور بودن از اتهامات مراسم آن را ترک کردند. انا اساس توجیهی این رسم با توجه به نظایر که میان اقوامی دیگر داشته و هنوز بقایایی از آن حتی میان مردم ما نیز مشهود است، دفع بیماری و طلب صحت و عافیت است. مجسمه ای را که از خمیر گل یا ارد می ساختند، پشت در خانه نهاده و روز بعد می سوزاندند. این مجسمه تندیسی تمثیلی از مردم خانه و سرنشینان یک واحد مسکونی بود که طی اعتقادان و مراسمی، بر آن بودند که همه درد و رنج و بیماری افراد، به آن مجسمه{فرد خیالی} منتقل شده و با سوختن، مه امراض و آلام نابود میگردد.

امروز نیز هنوز میان بسیاری از خانواده ها رسم است که در روزی معین از سال، آشی میپزند(آش اماج) به نام یکی از مقدسان که به اوتوسل جسته اند. مجسمه ای از خمیر آرد در آش نهاده و در پایان کار مجسمه را به آب روان می افکنند با آن اعتقاد که بیماریها و آلام بیمار یا کسان مورد نظر به آن مجسم منتقل شده و از بین می رود.


جشن بمو
جشن بمو بزرگترین و مهمترین جشن مانویان بوده‌است که در شهریور روز از شهریور ماه برابر با چهارم شهریور از گاهشماری مانوی برگزار می‌شده‌است. این جشن پس از قتل‌عام مانویان به فراموشی سپرده شد.


جشن آق قوئین


مردان ترکمن وقتي به سن 63 سالگي مي‏رسند، به پاس بزرگداشت 63 سال زندگي پيامبر اسلام، جشني مي‏گيرند که آن را جشن «آق قوئين» (گوسفند سفيد) مي‏نامند. چگونگي اين جشن را منزلت و تمول شخصي معلوم مي‏سازد.
در انجام اين جشن معمولاً آبگوشتي مي‏پزند و عده‏اي را به صرف آن دعوت مي‏کنند. در صورتي که صاحب جشن توانائي مالي داشته باشد به کلي دو بز يا گوسفند سفيد را ذبح کرده ميان مردم تقسيم مي‏کند يا جشن مفصل‏تري ترتيب مي‏دهد. بعضي اشخاص ثروتمند در اين جشن، مراسم اسب‏دواني و کشتي‏گيري نيز ترتيب مي‏دهند و براي آن جوايزي مانند يک قواره پارچه، پيراهن و گاهي هم نمد، بره و گوسفند در نظر مي‏گيرند.


جشن حالا
يکي ديگر از جشن هايي که در استان زنجان خصوصاً منطقه انگوران برپا مي شود، جشن حالا است. اين جشن در اراباط با جمع آوري محصولات کشاورزي است و کهن ترين جشن رايج در منطقه است و احتمال دارد با آيين زرتشتي ارتباط داشته باشد. به هر تقدير، در اوايل فصل پاييز، پس از اين که محصولات کشاورزي از کشتزارها و خرمنگاه جمع آوري و برداشت شد، اين جشن برپا مي شود. بدين ترتيب که در آغاز برداشت محصول از زمين، هر خانوار مقداري در حدود 20 متر مربع از مزرعه گندم خود را به عنوان حالا باقي مي گذارد. در روز جشن، تعدادي از همسايگان و وابستگان را به جشن دعوت مي کنند و با قرباني کردن گوسفند و گاو و تدارک پذيرايي، مهمانان را در خانه يا در يکي از تفرجگاه هاي محملي با ناهار پذيرايي مي کنند. بيش تر مهمانان از مرداني که به شغل کگشاورزي مشغول اند، انتخاب مي شوند. در اين جشن زنان حضور ندارند. مهمانان پس از صرف ناهار با گفتن مبارک باد و پربرکت باد، و همراه داشتن ناني به نام نزيک يا نذري که از شير پرچربي گوسفند تهيه مي شود، دسته جمعي به محل گندم درو نشده در کشتزار مي روند. اين افراد هر يک داست بر مي دارند و دور گندم باقي مانده حلقه مي زنند. يکي از ريش سفيدان پس از ذکر اسماءالله و خواندن صلوات شروع به دروکردن گندم مي نمايد؛ بقيه نيز مقداري از گندم را درو مي کنند. سپس واژه حالا را به طور دسته جمعي تکرار مي نمايند. پس از چند بار تکرار واژه حالا، همه خوشه هاي گندم درو مي شوند. سپس هر کس هر چقدر که درو کرده است، با خود مي برد و در کندوي خانه خود به عنوان تبرک و ايجاد برکت خالي مي کند. سپس ريش سفيدان نان نزيک و ميوه ها را در ميان مهمانان تقسيم مي کنند و مهمانان پس از گذاشتن هديه در دستمال و گفتن عبارت برکت به خرمن، محل حالا را ترک مي کنند و بدين ترتيب جشن پايان مي پذيرد.


برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن بیلگردانی


بیل‌گردانی از آداب و سنن قدیمی است که از سال ۸۹ به عنوان میراث معنوی کشور به ثبت رسیده است. این جشن کماکان هر ساله در شهرستان نیم ور برگزار میگردد. این آیین که نزدیک به ۲۰۰۰ سال قدمت دارد. این آیین به عنوان نمادی برای تشکر از آناهیتا الههٔ آب بوده که از زمان زرتشتیان، باقی مانده است.این آیین هم ریشه در فرهنگ آب و آبیاری دارد و هم در قدیم نمادی برای نشان‌دادن زور و پهلوانی به دشمنان بوده‌است. مردم نیم‌ور عقیده دارند این بازی آیینی، به برکت و زیادی آب کمک می‌کند.

در میان کشاورزان این منطقه از زمان پیشینیان رسم بوده که هر سال در مواقعی که گل و لای مسیر جوی‌های آب که از شعبه‌های رودخانهٔ قم‌رود می‌باشد را مسدود می‌کرده و یا در ماه اسفند اوایل فصل بهار که رشد گیاهان و علف‌های هرز باعث سختی آبرسانی به مزارع این شهر می‌شده، با اعلام بزرگان شهر، مردم در مسجد جامع جمع شده و با کمک یکدیگر به پاکسازی حریم جوی می‌پردازند. این رسم قدیمی هنوز هم در این شهر اجرا می‌گردد. عد از اتمام لایروبی که چندین روز طول می‌کشیده، اهالی به جشن و سرور می‌پرداختند و آیین بیل‌گردانی را برپا می‌کردند. قبل از شروع مراسم بیل گردانی، لایروبان همراه با بیل‌های خود اقدام به رژه رفتن تا محل برگزاری جشن که بر روی سکویی مخصوصی در مرکز نیمور است، می‌کنند.

در آیین بیل‌گردانی، در طرفی ۴ بیل را به هم و در طرف دیگر ۳ بیل را به هم گره می‌زدند. حوه چرخاندن بیلها به دور سرچنان است که بیلهای دست راست به چپ می‌چرخانند از آغاز تا پایان بیل گردانی پای راست را جلو می‌گذارند و باید تعادل بیل و خودشان را حفظ کنند.تماشاچیان نیز به تشویق می‌پردازند. اما اگر کسی تعادلش را از دست بدهد و یا بیل‌ها به هم برخورد کند مورد تمسخر حاضران قرار می‌گیرد و همه او را به رسم قدیمی هو می‌کنند.


جشن شاندر
جشن انگور در آذربایجان غربی و در اواخر تابستان. در این جشن با شادی و بازی‌های گروهی، هر کس بهترین انگورهای تاکستان خود را برای انتخاب بهترین‌ها به مسابقه می‌گذارد.


جشن عروسی درخت نارنج
در شيراز رسم بر اين است که اگر درخت نارنجي که در خانه است ، نارنج کم بدهد يا اصلاً ندهد ، آن را عروس کنند و برايش مراسم عروسي بگيرند . براي اين کار ، ابتدا زن صاحب خانه، زنان همسايه را دعوت به عروسي درخت نارنج مي کند ، همه در يک زمان مشخص در خانه جمع مي شوند و زن صاحبخانه اره اي را بر مي دارد تا شاخه هاي درخت را ببرد . يکي از زنان همسايه جلو مي آيد و ضامن درخت مي شود . سپس تور بسيار نازکي روي درخت مي کشند ، شکر پنير روي درخت مي پاشند ، کِل مي زنند ، واسونک مي خوانند و شادي مي کنند و بر اين باورند که آن درخت ، سال بعد در فصل بهار ، بار نارنج خواهد داشت .


جشن سروش روز
سروش روز از فروردین ماه برابر با 17 فروردین در گاهشماری ایرانی هفدهمین روز از هر ماه در گاهشماری ایرانی «سروش» نام دارد و هفدهم فروردین، نخستین روز سروش سال است. هنگام جشن «سروشگان» یا جشن «هفده‌روز» در ستایش «سْـرَئوشَـه» یا «سروش»، ایزد پیام آور خداوند و نگاهبان «بیداری»؛روز گرامیداشت «خروس» و به ویژه خروس سپید كه از گرامی ترین جانوران، در نزد ایرانیان به شمار می رفته و به سبب بانگ بامدادی، نماد سروش دانسته ‌شده است. سُروش یکی از ایزدان باستانی ایرانیان است.او از ایزدان بزرگی است که بر نظم جهان مراقبت دارد، پیمان‌ها را می‌پاید و فرشتهٔ نگهبان خاص زرتشتیان است. ایزد سروش بر فراز کوه البرز کاخی دارد، با یک‌هزار ستون که به خودی خود روشن است و ستاره‌نشان (یسنه ۵۷، بند ۱۰). گردونهٔ او را در آسمان، چهار اسب نر درخشان و تیزرو با سم‌های زرین می‌رانند. هیچ موجودی از ایشان پیشی نمی‌گیرد و بدین‌گونه است که او دشمنان خود را در هر کجا که باشند، دستگیر می‌کند.در قدیمی‌ترین بخش اوستا یعنی بخش گاهان، آمده که سروش به همراه بهمن به سوی پرهیزکاران می‌آید و به هنگام پاداش و کیفر دادن به همراه اشی است.

علاوه بر این، روز هفدهم از هر ماه در ایران باستان، سروش نام داشته است و مراسم دینی و جشن‌های ویژه‌ای در روزهای هفدهم هر ماه برگزار می‌شده است که امروزه به فراموشی گراییده، اما سروش روز به ویژه در ماه فروردین از اعتبار ویژه‌ای در مراسم دینی برخوردار بوده که با شست‌وشو و به معبد رفتن و نیایش کردن همراه بوده است. این روز را روز باژ، یعنی روز زمزمه - به معنی دعا و نیایش - نیز می‌گفته‌اند.


جشن سیرسور
ايرانيان باستان روز چهاردهم هر ماه را گوش مي ناميدند .جشن سيرسور در چهاردهم دي هر سال برگزار مي شد . در اين روز اتفاقات بدي نظير كشته شدن جمشيد و غلبه ديوان بر انسان ها به وقوع پيوست . ايرانيان سير را مظهر رفع بلا و مشقت مي دانستند و براي رفع بلا در خوراك هاشان از سير استفاده مي كردند . به همين منظور در روز چهاردهم دي براي رفع شر و بدي جشن سيرسور را برگزار مي كردند و در آن غذاهاي متنوعي از سير آماده و ميل مي نمودند .
در اين روز سير و سبزي را باگوشت پخته ميخوردند و شراب مي نوشيدند.و صورتي از خمير،يا گل سرخ مي ساختند و در فرداي جشن سير سور ، يعني پانزدهم ديماه بالاي در گاه منزل مينهادند. در چنين روزى جمشيد کشته شد و ديوان غالب شدند و مردم براى رفع شر آنان با خوراک‌هاى‌شان سير مى‌خوردند تا آثار شر شياطين رفع شود. از آن پس هر سال در اين روز از دى ماه - اين جشن را برپا مى‌کردند.
برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن انار

هریک از اقوام ایرانی در جای‏جای این‏ سرزمین،به مناسبت نوع محصول کشاورزی که در طول سال کشت‏ و برداشت می‏کردند،جشنی برپا می‏داشتند.«جشن خرمی»،یکی‏ از همین جشن‏های دیرینه است که با وجود تحول اساسی در شیوه‏ی‏ برداشت آن،هنوز هم کم‏وبیش در برخی نقاط ایران برگزار می‏شود. فلسفه‏ی پیدایی جشن‏های برداشت محصول که توأم با شکر و سپاس‏ به درگاه خداوند آفرینش بوده است،اصولا به حرمت و تقدسی‏ برمی‏گردد که ایرانیان برای طبیعت و آن‏چه که از آن به دست می‏آید، قائل بوده‏اند.بی‏جهت نیست که بسیاری از جشن‏های ایرانیان از دیرباز به نوعی با طبیعت پیوند تنگاتنگ داشته است.

روستای کوهستانی«نوده»فاراب،واقع در منطقه‏ی«عمارلو» شهرستان رودبار استان گیلان،اگرچه از برخی امکانات زندگی شهری، مثل برق و نفت،بی‏نصیب نیست،با این حال به دلیل سه ویژگی:راه‏ خاکی،خانه‏های گلی و اقتصاد زراعی و دامی،هنوز از روستاهای‏ نسبتا بکر و سنتی به حساب می‏آید.

جشن‏ برداشت محصول انار از آیین‏های دیرینه‏ی مردمان این روستاست که‏ از سده‏های گذشته تا به امروز،هم‏چنان پابرجا باقی مانده است. طبق سنت معمول،هرساله یک روز جمعه در فاصله‏ی روزهای 20 تا 25 مهر،مردم روستا راهی مزارع انار می‏شوند تا به برداشت محصول‏ اقدام کنند.تا پیش از این روز کسی مجاز به برداشت محصول انار مزرعه‏ی خود نیست و درست از همین روز که همگان به انارچینی‏ می‏پردازند،در واقع قرق انارچینی شکسته می‏شود.چنان‏که‏ می‏گویند،اگر کسی یا کسانی پیش از روز معین،انارچینی کنند،در عرف مردم روستا مغضوب واقع می‏شوند و باید در انتظار مجازات‏ متعارف باشند.رعایت این امر حاکی از تعهد به حفظ آداب و سنن‏ گذشته است.

یکی از کارکردهای اجتماعی این آیین،همین گرد آمدن اهالی، اقوام و نزدیکان در یک روز معین در روستا و مزرعه است.جشن انار بهانه‏ای است تا از دوستان دور و نزدیک دعوت به عمل آید.








جشن فندق

فندق یکی از محصولاتی است که هم جنبه صنعتی و مصرف خوراکی دارد. در بیش از 70 روستای رودبار شهرستان و الموت بیش از شانزده هزار نهال بارور فندق وجود دارد که چهار نوع: زرآبادی، بادامی، سیاه بومی و سفید در آن به عمل می آید. در بسیاری از روستاهای این ناحیه در اواسط مرداد ماه جشن فندق به پا می کنند این جشن یکی از مراسم به یاد ماندنی، پرنشاط و زیبای مردم این سامان است. در این روز اهالی روستاها همه با هم به مزارع می روند، در ابتدا شخصی به خواندن اشعاری که بیشتر به صورت بداهه است می پردازد و دیگران اشعار را تکرار می کنند. سپس همه شروع به چیدن فندق می کنند. دوشیزگانی که نامزد شده اند برای همسران خود از هسته فندق گردنبند درست می کنند، آنها زمانی که هسته هنوز خشک نشده هسته ها را با سوزن سوراخ می کنند و نخ از آن می گذرانند و در پایان دو سر نخ را به هم گره می زنند این گردنبند را «گلوانه» می نامند و آن را در فصل زمستان به شوهرانشان هدیه می دهند.




برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن گلاب‌ گیری

پيدايش گل سرخ از لحاظ تكامل گياه‌شناسي به حدود ‪ ۵۰‬ميليون سال قبل نسبت داده مي‌شود. گسترش اين گياه در مناطق مختلف آب و هوايي، واريته‌هاي متفاوت و متعدد از آن ايجاد كرده است. تعداد گونه‌هاي "رز" از ريشه "ورت" در "اوستا"، هزاران شمارگان و گل سرخ به صدها گونه متنوع تغيير ژنتيك يافته است.

در اين ميان، گل سرخ محمدي قمصر از گونه "‪ "DOMASK - rosE‬به دليل شرايط ويژه اكولوژيك منطقه تغيير ساختار ژنتيك يافته و بهترين واريته گل محمدي را از حيث جنس، نوع و مقدار اسانس ايجاد كرده است. آثار وجود گل در منطقه از نقوش برجاي مانده بر سفالينه‌هاي سيلك تا اشعار و سفرنامه‌هاي دانشمندان مختلف ديده مي‌شود كه جملگي بر وجود گل در قمصر تاكيد كرده‌اند.

در اين زمينه مي‌توان از عالم شهير" محمد محسن فيض كاشاني" كه عمري را در قمصر سپري كرده و همچنين"شاردن"سياح معروف فرانسوي در عصر شاه عباس و پس از آن " پولاك آلماني " كه در سفرنامه‌هاي خود به وجود گل در قمصر اشاره كرده‌اند، نام برد. گلاب به عنوان ماده‌اي مقطر ، معطر و مقدس با كاربردهاي گوناگون از ديرباز مورد توجه ساكنان منطقه بوده و طبق مستندات مختلف موجود نشان از سابقه‌اي كهن بويژه در قمصر دارد.

تاريخ تقطير و گلابگيري به عنوان تكنيكي كه هنوز كارآمدترين روش عصاره‌گيري است، به آيين باستاني "عيد گلابي" بازمي‌گردد كه امروزه در كاشان به "لتان" معروف است.
"ابوالقاسم عبدالله قاساني" در سده هفتم هجري در كتابي كه به معرفي انواع عطرها پرداخته، مطالب مبسوطي درباره گلابگيري با استفاده از دستگاهاي تلفيقي "قرع، انبيق و قابله" بيان كرده است. خطه گل‌خيز قمصر كاشان وسيعترين و خوش رايحه‌ترين گلستان اين سرزمين است. قمصر علاوه بر سابقه پرورش گل، اصيل‌ترين ، ظريف‌ترين و تكنيكي‌ترين روش توليد گلاب را به خود اختصاص داده است. يكي از منحصرترين شيوه گلابگيري اوليه در اين بخش اسانس‌گيري به روش موسوم به "ترمذي" (توليد گلاب با غلظت بالا) است. از ديدگاه باستان شناختي و با زنده‌سازي و معاصر سازي مي‌توان بيش از ‪ ۲۰۰‬نوع تكنيك در اين روش را كه در گذشته مرسوم بوده است، بار ديگر احياء كرد.
اگرچه گلابگيري رايج امروزي، صنعتي ساده به حساب مي‌آيد و در اغلب نقاط سرزمين پهناور ايران نيز به‌ همين سبك انجام مي‌شود، اما تهيه گلاب ناب مستلزم رعايت نكات زيادي است كه در واقع نياز به دانستن هنر گلابگيري دارد. شهر قمصر كاشان با قرارگرفتن در كنار شبكه ارتباطي اصلي كشور آزاد راه خليج فارس و محور كاشان قمصر اصفهان مي‌تواند يكي از محورهاي گردشگري كشور باشد.

آيين‌هاي گل چيني و گلابگيري در قمصر و ساير نقاط گلخيز كاشان هرسال از اوايل ارديبهشت ماه آغاز مي‌شود و تا اواخر خرداد ماه ادامه دارد. در اين ايام،اكثر مناطق گل محمدي و گلابگيري سنتي كاشان پذيراي گردشگران بي شمار است. شهر قمصر در فاصله ‪ ۳۰‬كيلومتري كاشان واقع شده است.








برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
جشن کوسه ناقلدی (ناقیلی)

بر اساس باورهاي ايرانيان، زمستان به دو چله بزرگ و کوچک تقسيم مي‌شود: چله بزرگ از دي ماه تا دهم بهمن ماه (سردترين ماه هاي سال) به طول مي‌انجامد. ايرانيان چهار روز پاياني اين مدت را چله بزرگ و چهار روز آغازين بعدي آن را چله کوچک مي‌نامند و آن فاصله ميان هفتم تا چهاردهم بهمن ماه است که آن‌را "چارچار" مي‌گويند.
مراسم جشن سده از شب روز دهم بهمن يعني اول چله‌کوچک شروع مي‌شود . اين جشن در مقابل جشن مهرگان که جشن دهقانان زراعتگر است برگزار مي‌شود و به شبانان تعلق دارد که بعد از گذراندن سرماي زمستان و جان به در بردن و گذراندن چار چار برپا مي‌شود.در روستاهاي استان مرکزي مراسم جشن سده تحت عنوان "کوسه"يا "کوسه ناقلدي"اجرا مي‌شود.اين جشن در تمامي سرزمين‌هاي شمالي و(گيلان و مازندران ) و غربي(آذربايجان،کردستان و همدان) ايران نيز انجام مي‌گيرد. چهل روز بعد از زمستان و پنجاه روز مانده به نوروز(بهمن‌ماه)، در روستاهاي اراک، محلات، آشتيان و ساوه جشن کوسه برگزار مي‌گرد. مردم اين مناطق بر اين باورند که چهل روز که از زمستان بگذرد و سختي و سرما تمام شود هوا رو به گرمي مي‌رود و بهار در پيش است و همچنين معتقدن که "کوسه ناقلدي" شگون دارد و قدم راويان آن خير و برکت مي‌آورد. کودکان و نوجوانان پيش از ديگران خوشحال هشتند و از چند روز قبل خود را براي اين جشن آماده مي‌کنند. اين جشن در روزگاران قديم مخصوص چوپانان و گله‌رانان بوده‌است. بازيگران جشن بين 5 تا 10 نفر هستند.
يک نفر بالاپوش نمدي بلندي که پوشاک چوپانان است ، مي‌پوشد و زنگ‌هايي به زانوها و دستان خود مي‌آويزد، صورت را سفيد مي‌کند و پوست بزغاله بر سر مي‌کشد،به طوري که فقط چشمان او نمايان باشد. کمربندي که روي آن زنگوله‌هاي زيادي آويزان شده است بر روي جبه مي‌بندد و تعدادي بوته‌هاي بياباني به کمر مي‌آويزد و چند تايي را هم به شکلي بر سر مي‌بندد که گويي دو شاخ دارد. به پاي خود مچ‌بند بسته و چوب‌دستي به دست مي‌گيرد. نفر ديگر پسري15 يا16 ساله است که نقش عروسکوسه را بازي مي‌کند. اين شخص پيراهن زنانه مي‌پوشد و چادري بر سر مي‌کشد و صورت خود را صورتي و قرمز رنگ‌آميزي مي‌کند و به لب و گونه‌هاي خود سرخاب مي‌مالد، چشمان خود را سرمه مي‌کشد و کفش زنانه‌اي به پا مي‌کند و زنگوله‌هايي نيز به خود مي‌بندد و چند زنگ به لباس محلي خود مي‌بندند، خورجين بزرگي بر دوش مي‌اندازند و سطلي به دست مي‌گيرند تا انعامها را جمع‌آوري کنند. اين دو نفر را "تکه" مي‌گويند. در اين ميان دو يا سه نفر هم ساز و دهل دارند که نوازنده گروهند. "کوسه" در پيشاپيش گروه حرکت مي‌کند، با حرکت دستان و باز و بسته کردن آنها صداي زنگ‌ها را در مي‌آورد . بچه‌ها با ذوق و شادي به دنبال او راه مي‌روند. کوسه وارد حياط خانه‌ها(همه خانه‌ها در را باز مي‌گذارند) مي‌شود و با پاشنه کفش يا چوب‌دستي خود ضربه اي به در مي‌زند،با يان اعتقاد که اين کار شگون دارد و خير و برکت براي صاحب‌خانه مي‌آورد. کوسه همچنان که زنگ‌ها را به صدا در مي‌آورد ،آواز نيز مي‌خواند. بعد از آواز خواني کوسه با يکي از"تکه‌ها" کشتي مي‌گيرد که نشانه رقابت بر سر عروس است. اين کشتي به ضرر کوسه تمام مي‌شود.
بعد عروس بالاي سر "کوسه" مي‌ايد و مي‌گويد" بختم، بختم، سوزن به اين بزنم به رفتم" صاحبخانه سوزني به عروس مي‌دهد. زيرا اعتقاد دارند که اگر ندهند بدبختي و تيره‌بختي در آن خانه روي مي‌دهد . اوج جشن و هنرنمايي کوسه و همراهان در منزل ريش‌سفيدان يا بزرگان ده صورت مي‌گيرد . در اين خانه، کوسه هنرنمايي را به حد کمال مي‌رساند و صاحبخانه مبلغي پول و يا خوراکي به کوسه و همراهان مي‌دهد. به اعتقاد مردم خوردن خوراکي اهدايي به کوسه شگون دارد.


جشن علم واچینی
یکی از مراسم جشن درو آیین علم واچینی است. علمها چوبهایی از جنس درختان مقدّس و سبزی چون شمشاد بوده و نشانۀ سوگ یک خانواده و فامیل در غم از دست دادن جوانان و گاه عزیزان خود می باشند. در این روز پارچه های سیاه اندوه را که به آنها لباس می گویند از دور علمها باز می کنند. یکی دیگر از نشانه های برکت جویی در این جشن آیینی، مالیدن گیاهان سبز به علم و دادن آن به گاو و گوسفند است تا دامها دچار بیماری و مرگ نشوند. مراسم علم‌بندي و علم‌واچيني که از رسم‌هاي بسيار کهن و رايج در گيلان است به سه صورت سنتي، نيمه‌سنتي و مذهبي رايج است. علم‌بندي سنتي امروزه تنها در نقاط مرتفع کوهستان‌هاي گيلان صورت مي‌گيرد که نشان از يادگارهاي گذشته تاريخ گيلان دارد و علم‌بندي نيمه‌سنتي در حقيقت همان مراسم سنتي است که با معتقدات ديني و اسلامي در هم آميخته و در تعدادي از بقاع گيلان در مناطق کوهستاني و جنگلي رايج است. علم‌بندي مذهبي که در بيشتر بقاع انجام مي‌شود رنگ و بوي کاملا اسلامي دارد و علم‌بندها سعي مي‌کنند از برخي سنن غير رايج پرهيز کرده و آن را در کمال سادگي و بي پيرايگي انجام دهند. علم يا جريده يکي از وسايل نمادين به کار رفته در آئين سوگواري در ميان شيعيان است و اين وسيله معمولا چوبي بلند به ارتفاع پنج تا شش متر دارد که راس آن را به پنجه فلزي از جنس برنج و پارچه هاي مشکي و سبز به نشانه مظلوميت و محبوبيت امامان معصوم (ع)، قرمز به علامت سرخي خون و شهادت آن بزرگواران و سفيد که بيانگر سيماي نوراني آنان بوده استفاده مي‌شود.

نگاره‌هاي علم را اغلب تصاويري از طاووس، کبوتر، چهارگلدان و طوطي در دو طرف تشکيل داده و علم‌ها در گذشته اغلب يک تيغ بودند که به مرور زمان به علم‌هاي سه تيغ،‌ پنج تيغ، هفت تيغ تا 21 تيغ مبدل شده‌اند. در استان گيلان بيش از 900 بقعه متبرکه وجود دارد که در ميان مردم عنوان پايگاهي براي نشر فرهنگ ديني و مذهبي است. مراسم علم واچيني گيلان به عنوان نخستين اثر ميراث معنوي، سال 89 با شماره 106 در فهرست آثار ملي کشور به ثبت رسيد اين مراسم يکي از آئين‌هاي سنتي گيلان در شهرستان‌هاي رودبار، لاهيجان، رودسر، املش و سياهکل است. آئين علم واچيني کوه‌نشينان در روزهاي جمعه تابستان پس از برداشت محصول همراه با سرور و شادماني برگزار مي‌شد، جشن و سرور در واقع يک نوع شکرگذاري از نعمات خدادادي است و بدين وسيله ضمن اجراي مراسم شادماني از عنايات خداوندي تشکر مي‌کنند.

علم واچيني کوه‌نشينان شرق گيلان يادآور جشن خرمن زرتشتي و يا يکي از جشن هاي باستاني ايران است که بعد از اسلام رنگ مذهبي به خود گرفته است. علم واچيني امروز به دو شکل جشن و عزا برپا مي‌شود که اين آئين عزايش در سوگ امام‌حسين (ع) و ديگر صورت آن نوعي آئين شکرگذاري است، در شکل نخست آن که در ايام محرم انجام مي‌شود با سينه‌زني و نوحه‌خواني و اداي نذورات انجام مي‌شود و در صورت شادي آن پسران و دختران بهترين و زيباترين لباس‌هاي خويش را به تن مي‌کنند و زنان اشياي قيمتي و لباس‌هاي سراسر رنگ محلي خود را مي‌پوشند و بر راهورترين اسب و قاطر آراسته به زين و يراق سوار مي‌شوند. آنان که اسب و قاطر ندارند به شکل گروهي همراه با خواندن ترانه‌هاي محلي، کف‌زدن و هلهله رهسپار شرکت در مراسم کشتي محلي مي‌شوند. اميد است که با حفظ ميراث ملموس و غير ملموس اين سرزمين هم فرهنگ غني اين مرز و بوم حفظ شود و هم صنعت گردشگري توسعه يابد.





جشن کوسا گلین
آذري هاي استان آذربايجان غربي از آخر فصل زمستان تا شروع عيد نوروز مراسمي دارند که به کوسا گلين شهرت دارد و معتقدند که اين مراسم از زمان حضرت ابراهيم (ع) برجاي مانده است. هم چنين عيد خيدر نبي (خضر نبي) نيز از ديگر جشن هاي مخصوص استان آذربايجان غربي است که در شب اول اسفندماه برگزار مي شود و فلسفه برگزاري آن اميد به آينده بهتر است. در اين شب جوانان به شادماني و پاي کوبي مي پردازند و با خواندن اشعار موزون و نواختن موسيقي برنامه هاي جذابي را اجرا مي کنند

برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آشنایی با جشن مهرگان

روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان‏ مهر بفزای!ای نگار ماه چهر مهربان‏ مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر مهربانی به،به روز مهر و جشن مهرگان‏ جام را چون لاله‏گردان از نبیذ باده رنگ‏ و اندر آن منگر که لاله نیست اندر بوستان‏1
در روز شمار کهن ایرانی،روز مهر(شانزدهم)2از ماه مهر جشن‏ مهرگان برپا می‏شد و تا بیست و یکم مهرماه به مدت پنج روز ادامه‏ داشت.روز شانزدهم مهرگان کوچک و روز بیست و یکم(رام روز) مهرگان بزرگ معروف بوده است.مهرگان در نزد جنوبی‏ها از جشن‏ نوروز باشکوه‏تر برگزار می‏شد عده‏یی معتقد بودند که سال از فصل‏ سرد آغاز می‏شو و حتا در دوره‏ی هخامنشی مهرماه آغاز سال بوده‏ است.اما آن‏چه مسلّم است این جشن در بزرگداشت ایزد مهر برپا می‏شد که یکی از ایزدان آیین زرتشی‏ست که مظهر،عقد و میثاق، راستی،بیداری،نظم،دلیری و راهنمای آدمیان در تاریکی‏ست. هم‏چنین یاری‏کننده‏ی کسانی می‏باشد که حقشان پایمال شده و کیفررسان پیمان‏شکن است.افزون بر یکی بودن نام روز مهر از ماه‏ مهر مناسبت دیگری را نیز برای برگزاری این جشن برمی‏شمرند:

«در سنّت دیرین ایران،در مهر روز از ماه مهر فریدون بر بیوراسب‏ یا اژدهاک(ضحاک)دست یافته او را در کوه دماوند به زندان افکند. آن روز را به یاد پایان فرمانروایی دشمن و آغاز پادشاهی فریدون جشن‏ گرفتند».
ابو ریحان بیرونی در مور مهرگان چنین نوشته است:«شانزدهم‏ روز از مهرماه و نامش مهر واندرین روز افردیون ظفر یافت بر بیرواسب جادو،آنک‏[آن‏که‏]معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است،همه جشنند بر کردار آنچ‏ [آن‏چه‏]از پس نوروز بود و ششم آن مهرگان بزرگ بود و رام روزنام‏ است و بدین دلنندش».4
این عید مانند دیگر اعیاد بزرگ برای عموم مردم است.از آیین‏ ساسانیان در این روز این بود که تاجی را که بصورت آفتاب بود بر سر می‏گذاشتند و در این روز برای ایرانیان بازاری برپا می‏شد».5
«و در کلوک خراسان رسم است که در روز مهرگان به سپاهیان و ارتش رخت پاییزی و زمستانی می‏دهند».6
«در این روز بود که شاه فریدون به یاری مهر هیولای اژدی‏هاک‏ را با گرز گاوسار که سلاح ویژه‏ی ایزدان است با خاک یکسان کرد.هر روحانی زرتشتی آن‏گاه که رسما جامه‏ی روحانی بر تن می‏کند،گرزی‏ به این شکل همراه دارد،یادآور مبارزه‏ی معنوی و اخلاقی که‏ می‏خواهد با اهریمن داشته باشد.مهرگان از یک‏سو سال روز این‏ پیروزی اسطوره‏یی‏ست و از سوی دیگر یادآور نبردهای سنگین‏ معنوی که در پیش روست.افزون بر همه‏ی این‏ها راسخ داشتند پیمان سرنوشت‏سازی که میان اهورا مزدا از یک سو و اهریمن از سوی‏ دیگر بسته شده بود که دقیقا دوره‏های مبارزه را معیّن می‏ساخت، در این روز بسته شده بود.زیرا ایزدمهر[-میترا]در ضمن مسوول و مراقب و حافظ تمام پیمان‏ها نیز بود.

مناسبت‏های رزمی و جنگی عید مهرگان ایجاب می‏کرد که‏ شرکت‏کنندگان اصلی در آیین و مراسم این جشن مردان باشند و رابطه‏ی میان این جشن با فرقه‏های متاثر از خوی سپاهی‏گری رومیان‏ از همین جا آغاز شد.اما از دیدگاه عمومی و اجتماعی،جشن مهرگان‏ مردمی‏ترین جشن‏های مردم ایرانی‏نژاد بود.همانند گاهنبارها یکی از فرصت‏ها بود.بای ذبح قربانی حیوانی و انجام مراسم دسته‏جمعی‏ عبادت،نیایش،ولیمه و ضافت دادن با اغذیه و خوراکی‏های موجود در پاییز.در این ضیافت‏ها میوه‏های رسیده و آبدار و انواع خشکبار جای‏ شیر و ماست و پنیر تازه جشن روزهای نوروز را می‏گرفت.همانند روزهای نوروزی،دست‏کم توانگران و بزرگ‏زادگان به یک‏دیگر هدیه‏ می‏دادند.7

مهرداد بهار در مورد بعضی از جشن‏های ایران باستان به خصوص‏ نوروز و مهرگان معتقد است که:«به احتمال بسیار این اعیاد،به اعیاد اقوام برزگر می‏ماند و نه اعیات اقوان گله‏دار،می‏بایست این اعیادی‏ سخت کهن در نجد ایران بوده باشند و به پیش از تارخ بازگردند و از آن اقوام بومی این سرمزین،اجداد غیرآریایی ما باشند،این اعیاد به‏ هراه سومریان به بین النهرین برده شدند و دو عید ازدواج مقدس و اکیتی را پدید آوردند....
جشن مهرگان،همان‏گونه که‏[صورت قدیمی جشن پاییزی- آیین اکیتی‏]در بین النهرین باستان مرسوم بود،شش روز طول‏ می‏کشید که از روز شانزدهم مهر آغاز می‏گردید و آغاز آن را مهرگان‏ عامه و پایان آن را مهرگان خاصه می‏گفتند».8
«چنین به‏نظر می‏آید که جشن مهرگان هم از حالت مذهبی، سیاسی و درباری برخوردار است و هم به سوی جشن‏های مردمی‏ گرایش دارد.و به عبارت دیگر در این جشن بار دیگر خاطره‏ی نهایت‏ حدّ رشد قوه‏ی نامیه در نبات و حیوان تکرار می‏شود.از سوی دیگر یادآور پیروزی پهلوان و فرمانرو بر اژدهاک ستمگر و ظالم است. جشن مهرگان پهلوان هم در میان زردشتیان کشور برگزار می‏شود و جزء جشن‏های ملی و مذهبی آنان به‏شمار می‏آید».9

در روز مهرگان به‏خصوص پادشاهان ساسانی تاجی مرصع و پرتوافکن بر سر می‏نهادند و سپس بار عام می‏دادند تا هدایا و تحف‏ مرسوم را دریافت کند.جشن مهرگان در میان مردم دارای یک‏سری‏ آداب و مراسمی بود که با تشریفات فراوان برگزار می‏شد،قبل از آغاز جشن خانه‏تکانی می‏کردند و لباس نو تهیه می‏نمودند،در روز جشن‏ زردشتیان لباس نو می‏پوشیدند و سفره‏ی الوان می‏گستردند.کتاب‏ اوستا،آینه،سرمه‏دان و شراب و گلاب و...بویژه انار روی آن‏ می‏چیدند.اگر نوزادی در این روز متولد می‏شد،اسم او را کلمه‏یی‏ می‏گذاشتند که واژه‏ی«مهر»در آن باشد».10

«روز جشن سفره‏ی ویژه‏ی می‏گستردند که آن را«ودرین‏ Vederin می‏نامند.اوستا و ادعیه‏ی مخصوص تلاوت می‏کنند. گوسفند قربانی را در تنور بریان می‏کنند و در سفره قرار می‏دهند. گوسفند یا مرغ بریان را یشته Yashta می‏کنند،یعنی تقدیس‏ می‏نمایند و بر آن دعاهایی از اوستا می‏خوانند.

«ودرین»یا سفره‏ی ویژه‏ی خهرگان بسیار جالب است.در آن‏ انواع میوه‏های فصل و گل و ریحان و لرک Lork (نوع آجیل)و بوهای‏ خوش می‏نهند.خوراک‏های دیگر عبارتند از:آتش،حلوا،نان،سیر و siru کماج و چیمال(خوراکی که از روغن و خرما و نانی که به‏هم‏ برآورده و چنگمال کنند).هم‏چنین خوراک ویژه‏ی«دون»درست‏ می‏کردند که در مراسم مذهبی می‏پزند و آن عبار است از عدس، نخود،لوبیا،شلغم و سیب‏زمینی که پس از پختن رسم بود،مقداری از آن را بر بام می‏نهادند که برای اسب مهر ایزد خوراکی باشد».11

نتیجه


بسیاری از آداب و سنن ملّی ما ایرانیان به‏خصوص جشن‏ها در حال از بین رفتن است یا به بوته‏ی فراموشی سپرده شده است در حالی که فرهنگ و ارزش‏های خوب گذشتگا نه تنها می‏تواند پیام‏آور صلح،دوستی،همبستگی و حتا شادی باشد و بیم و هراس فردی را از انسان‏ها برهاند و رضایت باهم بودن را نیز فراهم کند،بلکه‏ گنجینه‏های گران‏بهایی از هویت ملی ما ایرانیان نیز محسوب‏ می‏شوند.پس باید یاد بگیریم که آن‏چه از گذشته‏های دور باقی مانده‏ است و جزء میراث فرهنگی ما می‏باشد به هر طریق ممکن باید حفظ و پاسداری شوند.
پی‏ نوشت ‏ها


(1)-سعد سلمان،مسعود،دیوان،ج 2،ص 948. (2)-با تغییر تقویم در سال 1304 هجری شمسی که شش ماه اول سال،31 روز گردید.امروزه زرتشیان به جای‏ شانزدهم هر ماه روز ده مهرماه را روز مهرگان می‏دانند. (3)-پورداود،ابراهیم،آناهیتا، ص 112. (4)-بیرونی،ابو ریحان،التفهیم لاوائل صناعه التنجیم،ص 254. (5)-بیرونی،ابو ریحان،آثار الباقیه،ص 237. (6)-پیشین،ص 339. (7)-بویس،مری، جشن‏های ایرانیان،ص 907-908. (8)-بهار،مهرداد،پژوهشی در اساطیر ایران،ص 495 و 499. (9)-بدیعی،مریم،شادی‏های ملی ایران و جشن‏های‏ زردشتی،ص 588. (10)-یاحقی،محمد جعفر،فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی‏ در ادبیات فارسی،ص 407. (11)-فرهنگ مهر،جشن‏های ویژه،ص 29.

منابع


1-بوریس،مری،جشن‏های ایرانیان،مترجم همایون صنعتی(کرمانی)، مجموعه‏ی مقالات سروش پیرمغان،به کوشش دکتر کتایون مزداپور، تهران،ثریا،1381.2-بهار،مهرداد،پژوهشی در اساطیر ایران،تهران، آگاه،1381.3-بیرونی،ابو ریحان،آثار الباقیه،مترجم داناسرشت،تهران، امیر کبیر،1363.3-بیرونی،ابو ریحان، التفهیم لاوائل صناعه التنجیم

،به‏ تصحیح جلال الدین همایی،تهران،بابک،1362.5-بدیعی،مریم، شادی‏های ملی ایرانی و جشن‏های زرتشتی،مجموعه مقالات سروش‏ پیرمغان،به کوشش دکتر کتایون مزداپور،تهران،ثریا،1381.6-پورداود، ابراهیم،آناهیتا،به کوشش مرتضی گرجی،تهران،افراسیال،1380.7- سعد سلمان،مسعود،دیوان،به تصححی و اهتمام دکتر مهدی نوریان،ج 2، تهران،کمال،1364.8-فرهنگ مهر،جشهای ویژه شماره‏ی 5 و 6،تهران، فروهر(مرداد و شهریور 1364.9-یاحقی،محمد جعفر،فرهنگ اساطیر و الاشارت داستانی در ادبات فارسی،تهران،سروش،1375.


مهرگان؛ جشن كشاورزي

ايرانيان قديم هر روز از روزهاي ماه را به نامي مي‌خواندند که در نزد آنها مفهومي خاص داشت و در هر ماه هنگامي که نام روز و ماه با هم يکي مي‌شدند، آن روز را جشن مي‌گرفتند

ايرانيان قديم هر روز از روزهاي ماه را به نامي مي‌خواندند که در نزد آنها مفهومي خاص داشت و در هر ماه هنگامي که نام روز و ماه با هم يکي مي‌شدند، آن روز را جشن مي‌گرفتند و به اين جشن‌ها، جشن‌هاي ماهانه مي‌گفتند که هريک بنا بر مناسبتي خاص برگزار مي‌شدند.

با هم‌نام شدن نام روز و نام ماه، جشن‌هاي دوازده‌گانه‌ي سال شكل مي‌گرفت كه عبارت بودند از فروردين‌گان، ارديبهشت‌گان، خوردادگان، تيرگان، امردادگان، شهريورگان، مهرگان، آبان‌گان، آذرگان، دي‌گان، بهمن‌گان و سپندارمذگان كه در ميان تمام جشن‌هايي که در ايران باستان متداول بودند، دو جشن نوروز و مهرگان از ديگر جشن‌ها اهميت بيشتري داشتند و در بزرگداشت آن‌ها وقت بيشتري صرف مي‌شد.
جشن مهرگان در زمره جشن‌هاي باستاني، اسطوره‌يي و فصلي به‌شمار مي‌رود که با گذشت سده‌ها، هزاره‌ها و نيز دگرگوني‌ها و تحولاتي که در شيوه‌ي برگزاري آن‌ها به‌وجود آمده، هاله‌اي از باور و حرمت عاميانه اين جشن را دربرگرفته
است.

بنا به باور زرتشتيان جشن مهرگان به فرشته‌ي بزرگ مهر متعلق و برابر با 10 مهرماه است. اين جشن در گذشته و در ميان ايرانيان، مقامي بسيار ارجمند در حد نوروز داشت و همان‌گونه که ايرانيان نوروز را به‌واسطه‌ي پايان سرما و آغاز بهار جشن مي‌گيرند، مهرگان را نيز در نيمه‌ي سال و با پايان فصل گرما و آغاز سرما جشن مي‌گرفتند.
در اين روز، موبدان خوانچه‌اي را كه در آن ليمو، شكر، نيلوفر، به، سيب، يك خوشه انگور سفيد و هفت دانه مورد گذاشته شده بود، زمزمه‌كنان نزد شاه مي‌آورد.

آداب و رسوم مهرگان بسيار به نوروز شبيه است و همان‌طور که نوروز را به پادشاه افسانه‌يي ايران جمشيد نسبت مي‌دهند، مهرگان نيز به فتح و پيروزي فريدون، ديگر قهرمان ايراني بر ضحاک نسبت داده مي‌شود؛ ولي در حالت کلي چون ايزد مهر نزد همه‌ي اقوام آريايي سابقه‌اي ديرين دارد و قديمي‌ترين آيين آريايي‌هاست، نزد هر دو دسته‌ي ايرانيان و هندوان در يک روز گرامي داشته مي‌شود. v بنا بر برخي روايت‌ها مهرگان، جشن هم‌زماني روز مهر و ماه مهر، جشن کشاورزي و هنگام برداشت و به انبار سپاري برداشت تابستاني، آغاز زمستاني سخت، روز پيروزي فريدون بر ضحاک است. ايرانيان همچنين مهر را ايزد عهد، پيمان و دشمن پيمان‌شکني مي‌پنداشتند و براساس متون اوستايي، مهر دارنده‌ي دشت‌هاي فراخ و دهنده‌ي ثروت و خرمي است.


برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
شب چله (یلدا)


در ایران و سرزمین‌های هم‌فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام می‌برند كه همزمان با شب انقلاب زمستانی است.

دیر زمانی است كه مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا می‌دارند كه در میان اقوام گوناگون، نام‌ها و انگیزه‌های متفاوتی دارد. در ایران و سرزمین‌های هم‌فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام می‌برند كه همزمان با شب انقلاب زمستانی است.
به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق كامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سال‌ها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یكم دی‌ماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند كه مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود؛ اما می‌دانیم كه در باورهای كهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است. جشن شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی كیهانی دارد.
خورشید در حركت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین‌ترین نقطه افق جنوب شرقی می‌رسد كه موجب كوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریكی شب می‌شود.

اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز می‌گردد كه نتیجه آن افزایش روشنایی روز و كاهش شب است. به عبارت دیگر، در شش‌ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانروز خورشید اندكی پایین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌كند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین‌ترین حد جنوبی خود با فاصله 5/23 درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجایی‌های طلوع خورشید معكوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز می‌‌گردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمال‌شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته می‌شد و آنرا گرامی و فرخنده می‌داشتند.

در گذشته، آیین‌هایی در این هنگام برگزار می‌شده است كه یكی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی كه از لازمه‌های آن، حضور كهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد كهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراكی‌های فراوان برای بیداری درازمدت كه همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.
بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهومی دینی دادند. در آیین میترا (و بعدها با نام كیش مهر)، نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار می‌آمده است و امروزه كاركرد خود را در تقویم میلادی كه ادامه گاهشماری میترایی است و حدود چهارصد سال پس از مبدأ میلادی به وجود آمده؛ ادامه می‌دهد.

فرقه‌های گوناگون عیسوی، با تفاوت‌هایی، زادروز مسیح را در یكی از روزهای نزدیك به انقلاب زمستانی می‌دانند و همچنین جشن سال نو و كریسمس را همچون تقویم كهن سیستانی در همین هنگام برگزار می‌كنند. به روایت بیرونی، مبدأ سالشماری تقویم كهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب اینكه نام نخستین ماه سال آنان نیز «كریست» بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز می‌گردد و پیش از آن، آنگونه كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل كرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار/خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه می‌گیرد.
نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی كه پیرو مزدك، قهرمان بزرگ ملی ایران بوده‌اند (كه هنوز هم حامیان سرمایه‌داری لجام گسیخته اندیشه‌های عدالت‌جویانه او را سد راه منافع طبقاتی خود می‌دانند) سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شد و از آن با نام «خرم روز» یاد می‌كرده و آیین‌هایی ویژه داشته‌اند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود كه نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیكستان) است. همچنین در تقویم كهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است كه با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.

هر چند برگزاری مراسم شب چله و میلاد خورشید در سنت دینی زرتشتیان پذیرفته نشده است؛ اما خوشبختانه اخیراً آنان نیز می‌كوشند تا این مراسم را همچون دیگر ایرانیان برگزار كنند. متأسفانه در گاهشماری نوظهوری كه برخی زرتشتیان از آن استفاده می‌كتتد و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست، زمان شب چله با 24 آذرماه مصادف می‌شود كه نه با تقویم طبیعی انطباق دارد و نه با گاهشماری دقیق ایرانی و نه با گفتار ابوریحان بیرونی كه از شب چله با نام «عید نود روز» یاد می‌كند. از آنرو كه فاصله شب چله با نوروز، نود روز است.

امروزه می‌توان تولد خورشید را آنگونه كه پیشینیان ما به نظاره می‌نشسته‌اند، تماشا كرد: در دوران باستان بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته می‌شده كه یكی از مهمترین آنها چارتاقی نیاسر كاشان است كه فعلاً تنها بنای سالم باقی‌مانده در این زمینه در ایران است. پژوهش‌های نگارنده كه در سال 1380 منتشر شد (نظام گاهشماری در چارتاقی‌های ایران)، نشان می‌دهد كه این بنا بگونه‌ای طراحی و ساخته شده است كه می‌توان زمان رسیدن خورشید به برخی از مواضع سالانه و نیز نقطه انقلاب زمستانی و آغاز سال نو میترایی را با دقت تماشا و تشخیص داد.

چارتاقی نیاسر بنایی است كه تولد خورشید بگونه‌ای ملموس و قابل تماشا در آن دیده می‌شود. این ویژگی را چارتاقی «بازه هور» در راه نیشابور به تربت حیدریه و در نزدیكی روستای رباط سفید، نیز دارا است كه البته فعلاً دیواری نوساخته و الحاقی مانع از دیدار پرتوهای خورشید می‌شود.



شب یلدا




شب يلدا «شب چله» شب اول زمستان و درازترين شب سال است. ايرانيان باستان، آخر پاييز و اول زمستان را شب زايش مهر يا زايش خورشيد مي خواندند و براي آن جشن بزرگي بر پا مي کردند.

شب يلدا يا «شب چله» شب اول زمستان و درازترين شب سال است. و فرداي آن با دميدن خورشيد، روزها بزرگ تر شده و تابش نور ايزدي افزوني مي يابد. اين بود که ايرانيان باستان، آخر پاييز و اول زمستان را شب زايش مهر يا زايش خورشيد مي خواندند و براي آن جشن بزرگي بر پا مي کردند.
اين جشن در ماه پارسي «دي» قرار دارد که نام آفريننده در زمان قبل از زرتشتيان بوده است که بعدها او به نام آفريننده نور معروف شد،همان که در زبان انگليسي "day"خوانده ميشود.
يلدا و جشنهاي مربوطه که در اين شب برگزار مي شود،يک سنت باستاني است.يلدا يک جشن آريايي است و پيروان ميتراييسم آن را از هزاران سال پيش در ايران برگزار مي کرده اند.يلدا روز تولد ميترا يا مهر است.اين جشن به اندازه زماني که مردم فصول را تعيين کردند کهن است. نور،روز و روشنايي خورشيد،نشانه هايي از آفريدگار بود در حالي که شب ،تاريکي و سرما نشانه هايي از اهريمن. مشاهده تغييرات مداوم شب و روز مردم را به اين باور رسانده بود که شب و روز يا روشنايي و تاريکي در يک جنگ هميشگي به سر مي برند.روزهاي بلندتر روزهاي پيروزي روشنايي بود درحالي که روزهاي کوتاه تر نشانه اي از غلبه تاريکي.
براي در امان بودن از خطر اهريمن،در اين شب همه دور هم جمع مي شدند و با برافروختن آتش از خورشيد طلب برکت مي کردند.

از منابع رومي مي دانيم که پيران و پاکان به تپه اي رفته ، با لباس نو و مراسمي از آسمان مي خواستند که آن «رهبربزرگ» را براي رستگاري آدميان گسيل دارد و باور داشتند که نشانه زايش آن ناجي ، ستاره ايست که بالاي کوهي – به نام کوه فيروزي- که داراي درخت بسيار زيبايي بوده است، پديدار خواهد شد. و موبد بزرگ براي اين موضوع دعايي مي خوانده که قسمتي از آن هنوز در کتاب بهمن يشت بر جاي مانده و اين گونه است :
آن شب که سرورم زايد
نشانه اي از ملک آيد
ستاره از آسمان ببارد
هم آنگونه که رهبرم در آيد
ستاره اش نشان نمايد

ظاهرا پس از مسيحي شدن روميان، سيصد سال بعد از تولد عيسي مسيح، کليسا جشن تولد مهر را به عنوان زادروز عيسي پذيرفت، زيرا، موقع تولد او دقيقا معلوم نبود. ازين روست که تا امروز بابانوئل با لباس و کلاه موبدان ظاهر مي شود و درخت سرو و ستاره بالاي آن هم يادگار مهري هاست، جالب اين است که يلدا کلمه ايست سرياني به معناي تولد و به گفته ابوريحان آن را شب زادن ترجمه کرده اند.
همچنين گفته ميشود وقتي ميتراييسم از تمدن ايران باستان در جهان گسترش يافت،در روم وبسياري از کشورهاي اروپايي ،روز ?? دسامبر به عنوان تولد ميترا جشن گرفته ميشد.ولي پس از قرن چهارم A.D در پي اشتباهات محاسباتي اين روز به ?? دسامبر انتقال يافت و در آن زمان مسيحيان روز ? ژانويه را روز تولد مسيح جشن مي گرفتند.اما با گسترش مسيحيت در آن زمان به دليل اينکه نمي توانستند مردم را از برپاداشتن اين جشن منع کنند بنابراين روز کريسمس را به روز ?? دسامبر جابه جا کردند.

آيين شب يلدا يا شب چله، خوردن آجيل مخصوص ، هندوانه، انار و شيريني و ميوه هاي گوناگون است که همه جنبه نمادي دارند و نشانه برکت، تندرستي، فراواني و شادکامي هستند. در اين شب هم مثل جشن تيرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روي پوکي و يا پري آن، آينده گويي مي کنند.




یلدا در استان های مختلف


هندوانه به‌عنوان نمادي كروي كه برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشيد محسوب مي‌شود،به‌عنوان مهمترين ميوه بر سر سفره چله قرار مي‌گيرد.

ايرانيان قديم شادي و نشاط را از موهبت هاي خدايي و غم و اندوه و تيره دلي را از پديده هاي اهريمني مي پنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوري و شب يلدا و سنت هاي ديگر در واقع بيانگر اين حقيقت است كه ايرانيان پس از رهايي از بيدادگري و ستم به شكرانه بازيافتن آزادي، جشن برپا مي ساختند و پيروزي نيكي بر بدي و روشنايي بر تاريكي و داد بر ستم را گرامي مي داشتند.
شب يلدا در خراسان به " شب چله " معروف و داراي پيشنيه ديرينه‌اي است و مردم دراين شب با شركت در شب نشيني‌هاي طولاني و خوردن انواع ميوه و تنقلات سعي در بهتر گذراندن طولاني‌ترين شب سال دارند. مردم اين منطقه براي استقبال نخستين روز از سردترين فصل سال تا آنجا كه توان مالي دارند ، در خريد ميوه‌هاي مخصوص شب يلدا مانند هندوانه ، انار و خربزه كوتاهي نمي‌كنند.

بردن هديه به خانه عروس با عنوان " شب چله‌اي " از ديگر مراسم شب يلدا در استان خراسان به ويژه مناطق جنوبي اين استان است. در اين شب براي دختراني كه به تازگي نامزد شده‌اند،ازسوي خانواده داماد، هدايايي فرستاده مي‌شود و خانواده‌هاي عروس و داماد دور هم جمع مي‌شوند. در اين شب افراد با جمع شدن در خانه بزرگ فاميل، خواندن شعر و داستان، خوردن شيريني ، آجيل و انواع تنقلات، بلندترين شب سال تا پاسي از شب بيدار مي‌مانند.
يكي از آيين‌هاي ويژه شب يلدا در استان خراسان جنوبي برگزاري مراسم "كف زدن" است. در اين مراسم ريشه گياهي به نام چوبك را كه در اين ديار به "بيخ" مشهور است، در آب خيسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالي به نام "تغار" مي‌ريزند. مردان و جوانان فاميل با دسته‌اي از چوب‌هاي نازك درخت انار به نام "دسته گز" مايع مزبور را آنقدر هم مي‌زنند تا به صورت كف درآيد و اين كار بايد در محيط سرد صورت گيرد تا مايع مزبور كف كند.
كف آماده شده با مخلوط كردن شيره شكر آماده خوردن شده و پس از تزيين با مغز گردو و پسته براي پذيرايي مهمانان برده مي‌شود. در اين ميان گروهي از جوانان قبل از شيرين كردن كف‌ها با پرتاب آن به سوي همديگر و ماليدن كف به سر و صورت يكديگر شادي و نشاط را به جمع مهمانان مي‌افزايند.

اما در استان اصفهان نيز از قديم‌الايام آيين‌هاي ويژه‌اي وجود داشته كه كم و بيش هنوز هم ادامه دارد.به باور اصفهاني‌هاي قديم ، زمستان به دو بخش "چله" و "چله‌كوچيكه" تقسيم مي‌شد كه موعد چله از اول ديماه تا ‪ ۱۰بهمن بود اما "چله كوچيكه" از دهم بهمن آغاز مي‌شد و تا سي بهمن ادامه داشت. البته آيين برگزاري شب چله در اصفهان به دو نام"چله زري" (ماده) و"عمو چله"(نر) تقسيم مي‌شود زيرا از گذشته تاكنون همه موجودات و اشياء را بر اساس جنس مذكر و مونث تقسيم مي‌كردند. اصفهاني‌ها دوشب را به عنوان شب چله برپا مي‌كردند و آيين‌هاي مخصوص به اين شب را به جا مي‌آوردند.آيين شب چله در شهر اصفهان خانوادگي برگزار مي‌شده است و خانواده‌هاي اصفهاني با پهن كردن سفره‌يي با عنوان " سفره شب چله " ، اين شب را گرامي مي‌داشتند.

هندوانه به‌عنوان نمادي كروي كه برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشيد محسوب مي‌شود،به‌عنوان مهمترين ميوه بر سر سفره چله قرار مي‌گيرد. از ديگر بخشهاي اين آيين در اصفهان قديم پهن كردن تمام البسه و رخت خوابها در هواي آزاد بويژه در مقابل خورشيد با هدف خوش آمدگويي به "عمو چله" و "چله زري" بوده است.

در استان كرمانشاه نيز كه از شهرهاي باستاني و كهن ايران زمين است ، شب يلدا از جايگاه ويژه‌اي در ميان مردم برخوردار است و همواره با مراسم زيبا و با شكوهي همراه است. مردم استان كرمانشاه براساس آييني كهن در اين شب بيدار مي‌مانند تا با شعر خواندن، قصه گفتن، فال حافظ گرفتن و آجيل خوردن با مادر جهان در زادن خورشيد همراهي و همدردي كنند. ميوه‌هايي نيز دراين شب خورده مي‌شود كه به گونه‌اي نمادي از خورشيد است مانند هندوانه سرخ، انار سرخ، سيب سرخ و يا ليموي زرد ، قصه‌هايي از عشق جاودانه شيرين و فرهاد، رستم و سهراب، حكايت حسين كرد شبستري و خواندن اشعار زيبا و دلنشين شامي كرمانشاهي در گذشته نقل مجالس شب يلدا در كرمانشاه بود.
آن روزها افراد فاميل بنا بر رسمي ديرينه به خانه بزرگترين فرد فاميل كه معمولا پدر بزرگ و مادر بزرگ بودند مي‌رفتند و باتكاندن برفهاي زمستان از لباس هايشان در گرماي آرامش بخش كرسي فرو مي‌رفتند. افراد فاميل بر سر يك سفره باهم شام مي‌خوردند و بر روي سفره مخصوص اين شب خوردنيهاي متنوعي چيده مي‌شد.
خوردني‌هايي از قبيل آجيل ، راحت الحلقوم، مشكل‌گشا، شيريني محلي دست پخت مادر بزرگها به خصوص نان شيريني معروف " نان پنجره‌اي، كاك و نان برنجي "، و ميوه‌هايي چون انار، سيب و هندوانه كه نگين اين سفره بود. يكي از آداب زيبايي كه شب يلدا در استان كرمانشاه وجود دارد گرفتن فال حافظ است كه مردم با اعتقادات خاص خود رهنمودهايش را چراغ راه مشكلات خود در زندگي قرار مي‌دهند.همچنين دختران دم بخت با اين كار از باز شدن بخت خود در آن سال خبري مي‌گرفتند.
مردم استان زاهدان نيز براساس يك سنت ديرينه در شب يلدا در خانه بزرگ قوم خويش گردهم مي‌آيند و به قصه‌هايي كه پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها برايشان نقل مي‌كنند گوش مي‌دهند.
برگزاري جشن‌ها و نشست‌هاي خانوادگي همراه‌باگروهي از اعتقادات اسطوره‌اي، شبي خاطره‌انگيزرابراي خانواده‌هاي زاهداني به‌خصوص كودكان ونوجوانان فراهم مي‌كند. گفتن قصه ، گرفتن فال حافظ ، بازي‌هاي دسته‌جمعي نظير گل يا پوچ و بيان لطيفه و خاطره رااز سرگرمي‌هاي شب يلدا در اين منطقه عنوان كرد.

استان آذربايجان‌شرقي نيز به عنوان يكي از خطه‌هاي زرخيز ايران زمين براي زنده نگه داشتن اين شب بيادماندني براي خود آداب و رسوم ويژه‌اي دارند كه به پاره‌اي از آنان اشاره مي‌شود. اكثر مردم آذربايجان در شب يلدا "چيلله قارپيزي" (هندوانه چله) مي‌خورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثير نداشته و اصلا سرماي زمستان را حس نمي‌كنند.

در بيشتر شهرها و روستاهاي آذربايجان شرقي رسم بر اين است كه كساني كه نامزد هستند در دوران نامزدي در اين شب براي نامزدهاي خود " خوانچه " طبق مي‌فرستند و اقوام در هر چه بهتربودن اين خوانچه‌ها كمك مي‌كنند. محتويات خوانچه‌ها عبارتند از شيريني ، پرتقال ، سيب ، انار، هندوانه ، آيينه و پارچه كه با پولك و تور تزيين مي‌شود. هنگام غروب ،زنان فاميل هدايايي به رسم ياري به منزل داماد آورده و به جشن و پايكوبي مي‌پردازند.
سپس طبق‌هاي آماده را بر سر افرادي كه معين شده قرار داده و روانه خانه عروس مي‌كنند و مادر عروس پس از تحويل طبق‌ها، هداياي مانند پول، شيريني، جوراب و دستمال به آنها مي‌دهد. فرداي اين شب مادر دختر تمام طبق‌ها را در اتاق ميهمان چيده و از زنان فاميل براي صرف ميوه و شيريني دعوت مي‌كند. همچنين علاوه بر فرستادن سهم چله براي نوعروس، در نخستين سال ازدواج زوج هاي تبريزي، پدر عروس قبل از غروب آفتاب سهم دختر و دامادش را كه شامل هندوانه، ميوه، آجيل، شيريني، يك قواره پيراهني باكفش و چادري روانه منزل آنها مي‌كند.

در آذربايجان سابقا كه ارتباطات به اين آساني نبود از اواخر تابستان مقدار زيادي هندوانه و خربزه در تور مي‌گذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آويزان مي‌كردند تادر هواي آزاد خراب نشود و يااينكه در كاه قرار مي‌دادند. هندوانه مهمترين خوراك شب چله مردم آذربايجان‌شرقي است.
اغلب مردم در اين شب برنج، مرغ و آش شير پخته و بعداز شام نيز از تنقلات موجود در منزل شامل قاورقا (گندم برشته با شاهدانه)آجيل،لبو، هويچ، حلواي گردو انواع ميوه، خربزه، هندوانه و خشكبارهايي چون انگور، بادام و سنجد ميل مي‌كنند. ريش‌سفيد خانواده در حاليكه با چاقو هندوانه را مي‌برد، مي‌گويد قادا بلاميزي بو گئجه كسدوخ (بلاياي خودمان را امروز بريديم) در تبريز پوستهاي ميوه و اشغالها را درآب روان ريخته و اين رفتار راخوب و خوش يمن مي‌دانند. بعد از خوردن تنقلات و ميوه در سابق بزرگان خانواده به نقل حكايات و داستان‌هايي از حماسه‌هاي ملي اين سرزمين نظير، اصلي و كرم، باياتي خواندن و ضرب‌المثل پرداخته و تا پاسي از شب به صحبت و گفت و گو مشغول مي‌شوند.
زنان معمولا تا پايان چله كوچك خانه تكاني نمي‌كنند و اعتقاد دارند اگردر طول اين دو چله كسي خانه تكاني كند، چله او را نفرين مي‌كند و اگر چله كسي را نفرين كند به نكبت و بدبختي گرفتار مي‌شود.
اما آيين شب يلدا در استان مركزي از ديرباز در سه شب متوالي باعناوين شب " چله‌بزرگه"، "چله وسطي" و" چله‌كوچيكه" برگزار مي‌شده و خويشان و دوستان سفره‌اي از مهر را مي‌گشودند و از هر دري سخني مي‌گفتند. يكي‌ازآيين‌هاي ويژه يلدا، در استان مركزي ديدار و بزرگان و سالخوردگان فاميل بوده‌است.

در شب‌هاي چله افراد فاميل در همايشي صميمي دور كرسي چوبي جمع مي‌شدند و به قصه‌هاي بزرگترها گوش مي‌دادند. زنان و دختران روستايي در گرگ و ميش شب‌هاي چله در تكاپو و هيجاني خاص ملزومات غذا و تنقلات ويژه اين شب را مهيا مي‌كردند وبراي گذران ساعات خوش در كنار فاميل لحظه شماري مي‌كردند. آنان درسيني‌هاي قديمي مسي درفضاي دوده‌گرفته آشپزخانه‌هاي قديمي، انواع ميوه و تنقلات به ويژه هندوانه،انگور،تخمه و نخودچي كشمش، و خرما را مهيا مي‌كردند.دراين شب استثنايي پس از صرف شام و خواندن دعاي شكر درپاي سفره، همگان در كنار هم،از شادي‌ها و غم‌ها، موفقيت‌ها ، اعتقادات، اميدها و بيم‌هاشان مي‌گفتند.
بزرگترها و ريش سفيدان فاميل در اين شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ ، سعدي و فردوسي خاطرات و داستان‌هاي كهن ايران زمين را براي اعضاي خانواده نقل مي‌كردند.
در شب يلدا، بزرگترها با كودكان هم بازي مي‌شدند،"پر يا پوچ"دزد بازي و مشاعره از جمله بازيهايي است كه در شب چله در مناطق مختلف استان مركزي با مشاركت همه اعضاي خانواده رواج داشت. اين رسومات تا ‪ ۵۰سال پيش در شهر اراك و ساير مناطق استان مركزي به شكلي فرا گير وجود داشت اما اكنون به ندرت مي‌توان چنين جلوه‌هايي را به چشم ديد.
يلداي تهران قديم نيز با ميوه‌هاي تازه فصل پاييز ، ميوه‌هاي خشك شده تابستان آجيل مخصوص ، شيريني و هندوانه به صبح مي‌رسيد. تهرانيان قديم درهمه اعياد خود سنت حسنه جمع شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور مي‌داشتند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع مي‌شدند. از سنن يلداي تهران ، صرف ميوه‌هاي تابستاني از جمله هندوانه است كه به دليل نزديكي اين مراكز كشاورزي با تهران ، ميوه هندوانه در خوراكي‌هاي شب يلداي تهرانيان قرار گرفته‌است.

آجيل شب يلدا نيز از ديگر مصروفات تهراني‌ها است كه تركيب آن نشاني از اعتقاد و تجربه اهالي تهران قديم به خواص گوناگون ميوه‌هاي خشك شده است كه با عنوان " آخشيج "(تضادها)كاربرد داشته است. ولي تهراني‌ها شب يلدا را همه ساله جشن مي‌گيرند تا سنت‌هاي زيباي قديم در لابلاي زندگي مدرنيته شهرنشينيشان حفظ شود.
مردم استان قزوين نيز همچون ديگر هموطنان ايراني، اين آيين كهن را با رفتن به خانه بزرگ‌ترها مي‌گذرانند. به عقيده بزرگ‌ترها آوردن ميوه‌هاي مختلف خشك و تر و ميوه‌هاي سرخ فام كه به "شب چره" معروف است، همراه با خوراكي‌هاي ديگر شگون داشته و زمستان پر بركتي را نويد مي‌دهد.

در بعضي مواقع كه مادر بزرگ‌ها در آوردن تنقلات تاخير مي‌كنند كوچكترها شعر "هر كه نيارد شب چره - انبارش موش بچره" سر مي‌دهند، كه مادربزرگ در آوردن "شب چره" تعجيل مي‌كند. دراين شب اغلب مردم قزوين با خوردن سبزي پلو با ماهي‌دودي و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات از جمله كشمش، گردو، تخمه، آجيل مشگل‌كشا و انجير خشك، شب نشيني خود را به اولين صبح زمستاني گره مي‌زنند.

به عقيده مادر بزرگ‌هاي قزويني اگر دراين شب ننه سرما گريه كند باران مي‌بارد، اگر پنبه‌هاي لحاف بيرون بريزد برف مي‌آيد و اگر گردنبند مراوريدش پاره شود تگرگ مي‌آيد. يكي ديگر از آداب و رسوم "شب يلدا" فرستادن "خونچه چله" از سوي داماد به عنوان هديه زمستاني براي عروس است. در اين خونچه براي عروس پارچه، جواهر، كله‌قند و هفت نوع ميوه مثل گلابي هندوانه، خربزه، سيب، به با تزئينات خاصي فرستاده مي‌شود.

از جمله آيين‌هاي شب يلدا در خراسان شمالي آن است كه خانواده‌ها در اين شب‌نشيني شب يلدا تفالي نيز به ديوان حافظ مي‌كنند كه اين‌كار هم معمولا توسط بزرگ خانواده صورت مي‌گيرد. آنان ديوان اشعار لسان‌الغيب خواجه شيراز را با نيت بهروزي و شادكامي مي گشايند و فال و مراد دل خود را از او طلب مي‌كنند. بازگويي خاطرات، قصه‌گويي پدر بزرگها و مادر بزرگها نيز يكي از مواردي است كه يلدا را براي خانواده‌ها دلپذيرتر مي‌كند. يكي ديگر از سنت‌هاي كهن شب يلدا، چله بردن براي خانواده عروس است. با فرا رسيدن شب چله مردهاي جوان طبق‌هاي آراسته ميوه، شيريني و كله‌قند تزيين شده را به رسم هديه به خانه عروس جوان مي‌برند.

اين طبق‌هاي هديه كه معمولا مسي است و روي آن با سفره‌هاي قرمز گلدوزي شده پوشانده شده، پر از ظرفهاي بزرگ ميوه پيچيده در زرورق‌هاي رنگين با گل و نوارهاي مواج مي‌شود.

مرداني اين طبق‌ها را بر سر گذارده و در پي يكديگر با شادي و پايكوبان راهي خانه عروس مي‌شوند. خانواده دختر نيز به پاس قدرداني و به رسم يادبود لباس‌و ياقطعه پارچه‌اي را براي خانواده داماد، در سيني خالي شده هدايا مي‌گذارند. اگر قبل از شب چله برف باريده باشد برخي از مردم شهر و روستا در اين شب با خوردن برف شيره، با شيرين كردن كام با معجوني از بارش زمستاني، با سردي زمستان آشتي مي‌كنند. همچنين بزرگترها با دادن حلوا قلقلي از كوچكترها پذيرايي مي‌كنند.

حلوا قلقلي از كوبيده شدن مغز گردو، بادام، كنجد و ديگر دانه‌هاي روغني تهيه و سپس در شيره انگور نيز خوابانده مي‌شود. اما برخي از افراد كهنسال و نيز آشنايان به فرهنگ مردم در خراسان شمالي همه اين آيين و مراسم را بهانه‌ها و ترفندهايي براي گردهم آمدن خانواده‌ها، بجاي آوردن صله ارحام و رفع كدورتهاي احتمالي بين خويشاوندان مي‌دانند. آنان بر اين باورند كه پيشينيان در هر فصل به بهانه‌اي سعي مي‌كرده‌اند تا اقوام را جمع كرده و صلح، صفا و صميميت را در بين آنان حكمفرما كنند.


برگرفته شده از :irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
نوروز



درباره فلسفه و علل پیدایش جشن نوروز نظرات متفاوتی وجود دارد که برخی از این نظرات در اینجا آمده است.با توجه به روایت‌های افسانه‌ای اسطوره‌ای ایران آغاز پیدایش این جشن را به جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی ایران نسبت داده‌اند. قدمت این اسطوره به عصر هند و ایرانی می‌رسد.

در اوستا، کهن‌ترین کتاب ایرانیان به جمشید «یم Yima» اشاره شده است. در این روایت؛ جم، دارای فره ایزدی بوده که به فرمان اهورامزد به جنگ با اهریمن پرداخته که موجب خشکسالی و قحطی و نابودی خیر و برکت شده بود.
با نابودی اهریمن وی بار دیگر شادمانی و خرمی و خیر و برکت را به مردم ارزانی داشته و هر درختی که خشک شده بود سبز شد و مردم آن روز را «نوروز» یا «روز نوین» خواندند و همگی به فرخندگی چنین روزی در تشتی جو کاشتند و این رسم برای ایرانیان جاودانه شد.

برخی گفته‌اند جمشید که به زبان فارسی جم و به زبان عربی «منوشخ» نامیده می‌شد در جهان سیر می‌کرد، هنگامی که به آذربایجان رسید، با تاج و تختی مرصع بر بلندای نقطه‌ای در مشرق جای گرفت و روشنایی آن تاج و تخت در هنگام طلوع خورشید مردمان را خیره کرد و آن روز را روز نو خواندند و جشن گرفتند و لفظ «شید» که در پهلوی به معنای شعاع است بر نام وی افزودند و پادشاه را جمشید نامیدند و رسم نوروز جاودانه و پایدار شد.
همچنین گفته‌اند: خداوند در اولین روز از ماه فروردین کار خلقت انسان و سایر مخلوقات را به پایان رساند و آدمی برای سپاسگزاری و قدردانی از خداوند و نعمت‌های وی، به نیایش و شادمانی پرداخت.یکی دیگر از فلسفه‌های جشن نوروز را نزول فروهر‌های (Farvahar) (1) درگذشتگان به زمین در روز اول فروردین دانسته‌اند.

در اوستا آمده است که فروهرهای درگذشتگان پاک در اول فروردین برای احوالپرسی از اقوام خود به زمین می‌آیند و با دیدن مسرت و شادمانی بازماندگان از اهورامزدا برای آنان طلب خیر و رحمت می‌کنند و بازماندگان پیش از آمدن فروهرها به نظافت و خانه‌تکانی منزل پرداخته و آماده پذیرایی از آنان می‌شوند و کلمه فروردین یعنی ماهی که متعلق به فروهران است.

از برپایی مراسم و آیین‌های نوروزی در دوران هخامنشی اطلاع‌ دقیقی در دست نیست و تنها برخی از پژوهشگران چون فیلندر معتقدند که حجاری‌ها و سنگ‌نگاره‌های باقی‌مانده از دوران هخامنشی نشان‌دهنده مراسم نوروزی در تخت‌جمشید است. این آثار نمایشی از تقدیم هدایا از جانب اقوام و ملل تابع هخامنشیان به حضور پادشاه است.

از چگونگی برگزاری نوروز در روزگار اشکانیان آثاری در دست نیست.شادروان پور داوود می‌نویسد: «هر چند اشکانیان، ایرانی‌نژاد و زرتشتی‌کیش بودند ولی تسلط 80 ساله یونانیان موجب شد که آنان در باب آداب و رسوم ایرانی بی‌قید شوند و شاید در پایان دوره حکومت 476 ساله دوباره ملیت ایران قوت گرفت.»(2)

در دوران ساسانی، مراسم نوروز را بین شش تا سی روز برگزار می‌کردند و روز ششم فروردین یا نوروز بزرگ را خرداد روز می‌نامیدند و این روز را متعلق به فرشته مقدس خرداد می‌دانستند. پیروان آیین مزدیسنا همچنین معتقد بودند که زرتشت (650 سال پیش از میلاد مسیح) در این روز متولد شده و در همین روز مقدس با خداوند به راز و نیاز پرداخته است و این روز برای ایرانیان محترم و مقدس شمرده می‌شد.

پادشاهان ساسانی نیز در دربارهای خود آیین‌های نوروز را با شکوه‌ خاصی برگزار می‌کردند و شاه پنج روز اول یا «نوروز عامه» بار عام می‌داد و به رفع حاجت‌های مردم می‌پرداخت، سپس «نوروز خاصه» یا نوروز بزرگ را که از روز ششم فروردین آغاز می‌شد به خود و نزدیکانش اختصاص داده و به جشن و شادمانی می‌پرداختند و نواهای خاص نوروز در این ایام در دربار پادشاه نواخته می‌شد.

از رسوم رایج این روزگار آن بود که مردم در بامداد نوروز به یکدیگر آب می‌پاشیدند و شکر هدیه می‌دادند.دلبستگی‌ ایرانیان به سنت‌های گذشته خود موجب شد که نوروز که سمبلی از عظمت و شکوه آنان بود، در سراسر دوران اسلامی، حتی در دوران خلفایی که اعتنایی به این رسومات نداشتند، برپا شود و آشنایی و آگاهی فرمانروایان اموی و عباسی از آیین‌ هدیه دادن به حاکمان دلیلی برای گرایش فرمانروایان عرب به برگزاری نوروز شد.

با کاهش قدرت و نفوذ عرب‌ها بر دولت‌های ایرانی و ایجاد حکومت‌های مستقل چون صفاریان و سامانیان و تعلق خاطر پادشاهان ایرانی‌نژاد به اجرای رسومات ایرانی، موجب احیای نوروز و برگزاری باشکوه این جشن شد. ابوالفضل بیهقی نیز در قسمت‌های مختلف تاریخ خود اشاراتی به دادن هدیه در نوروز مهرگان کرده است که نشان دهنده تداوم رسومات نوروزی در دوره غزنویان می‌باشد.با روی کار آمدن حکومت صفوی و رسمیت یافتن مذهب تشیع، برخی از آداب اسلامی با آیین‌های نوروزی درآمیخت و تلاش عالمان شیعه در جمع‌آوری احادیث و روایات معصومین در رابطه با نوروز، بر رونق بیشتر این جشن افزود.

برای مثال در حدیثی از علامه محمدباقر مجلسی به نقل از امام جعفر صادق(ع) آمده است که امام صادق(ع) نوروز را روزی فرخنده و خجسته و روزی که در آن آدم آفریده شده معرفی می‌کند.(3)
پی‌نوشت‌ها: 1) فروهر: طبق مندرجات اوستا فروهر نیرویی است که اهورامزدا برای نگهداری آفریدگان نیک‌ایزدی از آسمان فرو فرستاده و نیرویی است که سراسر آفرینش نیک از پرتو آن پایدار است(دهخدا) 2) به نقل از زکایی پرویز- نوروز تاریخچه و مرجع‌شناسی- صفحه 7 3) به نقل از بلوکباشی علی- نوروز جشن نوزایی آفرینش



جشن سر سال نوروز (زیارت پنج تن)
اين مراسم همه ساله از آغاز سال نو به مدت سه روز در اطراف آرامگاه يا زيارتگاه پنج تن در مهناباد در خاک رودبار جيرفت برگزار مي‌شود و هم زمان با آن بزرگترين بازار سالانة منطقه نيز تشکيل مي‌شود. از حدود هم اسفند دکالنداران عنبرآبادي و سپس رودباري و محلي به مهناباد آمده دچار مي‌زنند و برپايي بازار را تدارکمي‌بينند. آنگاه جمعيت بي‌شماري از تمامي ده‌نشينان و عشاير ساکن منطقة جيرفت و مناطق مجاور آن به مهناباد وارد شده و با برپايي چادر در زير درختان و قرباني گوسفند و فراهم ساختن سوروسات به شادي و تفريح مي‌پردازند. در اين هنگام مهناباد به صورت بازار ساليانه براي مردمي در مي‌آيد که از ساردوئيه تا منوجان و از فارياب تا دلگان بلوچستان براي شرکت در بزرگترين اجتماع روستايي – عشايري منطقه گرد آمده‌اند.


نوروز در یزد
زرتشتیان در شب قبل از نوروز، زمانی که تاریکی آخرین شب سال رنگ می بازد، بر بام خانه های خود اتش می افروزند و فردای آن روز با گستردن سفره هفت سین و چیدن خوراکی هایی که از قبل آماده کرده اند، جشن نوروز را آغاز می کنند.

یکی از این خوردنی ها، پالوده مروارید است که از اوایل زمستان برای تهیه گندم و نشاسته آن دست به کار می شوند. سبزه از ضروری ترین لوازم سفره هفت سین است. از پنجه کوچک (20 تا 24 اسفند) زنان با همکاری هم، به تهیه خوراکی های سنتی مانند نان شیر، کماج شیرین، نان پیه پیاز، حلوای سن و حلوای شکر می پردازند. همچنین آش هفت دونار یا ججه را از هفت نوع غلات و حبوبات تهیه می کنند و در مراسم مذهبی خاص خود مصرف می کنند.

سیزده به در
مردم استان یزد در روز سیزدهم فروردین برای در کردن نحسی سیزده به سوی باغ ها، مراتع و سبزه زارها می روند و به پخت و پز غذا و شادی و تفریح می پردازند. دخترها در این روز سبزه گره می زنند و در دل آرزوی ازدواج می کنند.


آیین های نوروزی در شهرستان شاهرود
فاطمه قلی پور، ارسال علیرضا اسلام پناه
نوروز ایرانیان که در آغاز فصل بهار جشن گرفته می شود پیام آور نوشدگی سال و آمدن گرما و مرگ زمستان و باززایی طبیعت و زمان خروج انسان از عالم خمودگی و پیوستن به طبیعت و شروع حیات اجتماعی دوباره در جامعه و کار دسته جمعی در بیرون از خانه و در مزرعه و باغ و بوستان است. دگرگونی طبیعت در گردش سال و نقش آن در زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم واکنش هایی نمادین در فرهنگ رفتاری مردم پدید آورده، که در مجموعه ای از آئین ها و آداب و رسوم به هنگام نوروز نمایان می شوند.

خانه تکانی

خانه تکانی و زدودن آلودگی ها و پلشتی ها از فضای خانه و کاشانه در آخر سال کهنه، مظهر و نمادی از پاکیزگی و مهیا نمودن فضای خانه برای شادابی و دور کردن سیاهی و مرگ و کهنگی است. بنای خانه تکانی نوروزی (نو ساختن و پاکیزه گرداندن) است. خانه تکانی یعنی مفهومی عمیق و فراتر از نظافت معمولی خانه و محیط زندگی. خانه تکانی ابتدا در هم ریختگی سپس نظم و نظافت است. کدبانوی خانه معمولا ده روز مانده به آخر سال، مبادرت به نظافت و شستشوی دیوار خانه، اسباب و اثاثیه، پاکیزه و نو کردن جامه و ظروف و اشیای کهنه و تمیز کردن دیوارهای دود گرفته می کند. زدودن آلودگی و سیاهی ها و بیرون افکندن پلشتی ها از فضای خانه از رسم های کهن ایرانیان در روز های پایانی سال است.
زنان روستاها، قالی و قالیچه و گلیم را در آب رودخانه و چشمه ها می شویند. پرده ها، روتشکی، روبالشتی و رو طاقچه ای را عوض می کنند. در برخی از نقاط کوهستانی شهرستان شاهرود مانند شهر تاریخی مجن زنان دیوار اتاق ها و خانه را با گل مخصوص نقاشی می کنند. گل و گیاه در باغچه خانه می کارند و آنچه برای خانه نیاز باشد می خرند. اهالی شاهرود به خانه تکانی در اصطلاح خانه درریزی گفته و بر این عقیده اند که اگر تار عنکبوت (کارتونو) در گوشه های دیوار و سقف خانه مشاهده شود باید آن را زدود چون که بد یمن است و برای اهل خانه فقر به دنبال دارد. در گذشته چند روز مانده به نوروز اهالی شاهرود کرسی را جمع می کردند و بر این عقیده بودند که در سال جدید نباید سیاهی (زغال) در اتاق باشد.
کاشت سبزه
کاشتن دانه، غلات وحبوب در چند روز پیش از آمدن نوروز و نگریستن به رویش دانه ها ار آئین های کهن ایرانیان بوده است. سنت رویاندن سبزه در حال حاضر همچون گذشته در میان مردم وجود دارد و هر خانواده ده روز مانده به نوروز حبوباتی چون گندم، جو، عدس، ماش، نخود و سیر را درون بشقاب ها ریخته و سبز می کنند. برخی ها نیز تخم شاهی را بر روی کوزه های سفالی جهت سبز کردن می مالند. همچنین بعضی ها عقیده دارند که به تعداد افراد خانواده مشتی حبوب باید سبز کنند. در بیارجمند زنان علاوه بر سبز کردن گندم و جو یک دسته علف سبز نیز درون کاسه می گذارند. اهالی شهر شاهرود رشد بیشتر هر یک از دانه های کاشته شده گندم و جو را در گردش سال مظهری از رشد خوب آن دانه در سال نو زراعی می پندارند. از این رو با کاشتن دانه ها و رویاندن و سبز کردن آنها آغاز دوباره کار کشت و زرع بر روی زمین و پروراندن دانه و گیاه را در سال نو تقدیس کرده و هم به دانه های کاشته برای زراعت تفال می زنند. خانواده ها سبزه ها را تا سیزده نوروز سبز و شاداب نگاه داشته و در روز سیزده، سبزه ها را از خانه بیرون برده و به دشت وصحرا و یا رودخانه می اندازند.

یاد آوری مردگان

بزرگداشت و یاد آوری مردگان در آخرین روزهای پایانی سال بویژه در آخرین شب جمعه سال کهنه، از جمله آدابی است که در شهرستان شاهرود برگزار می گردد. دو روز مانده به اتمام سال کهنه را اهالی به نام علفه یا عرفه زنده ها و علفه یا عرفه مرده ها می دانند. در عرفه زنده ها زنان به نظافت و پاکیزگی منزل پرداخته و برای یکایک اعضای خانواده هدایایی تهیه کرده ودر این روز مبادرت به پخت آشی می نمایند. در عرفه مرده ها که آخرین روز از سال کهنه است زنان برای خیرات اموات خود طعامی چون حلوا و نان روغنی می پزند. در شاهرود این روز را روز مردگان می پندارند و باور دارند که مردگان در این روز آزادند و از آسمان به زمین فرود می آیند تا آن روز را نزد اقوام خود باشند. بنابراین پندار مردم روز عرفه را به یاد آوری مردگان اختصاص داده اند و با تن تطهیر شده و جامه نو یا پاک به گورستان ها و بر سر گور در گذشتگان خود می روند. چراغ و شمع می افروزند و زیارت اهل قبور می خوانند. غروب همان روز برخی از اهالی روستاهایی چون منطقه خوارتوران و طرود بر اساس باوری بر روی بام خانه ها فانوس می گذارند. چراغ خانه را زودتر از معمول روشن می کنند و تا سپیده دم روز اول سال نو روشن نگه می دارند.

خرید لوازم و وسایل نوروزی

چند روز مانده به نوروز هر خانواده با توجه به وسع مالی خود وسایل و لوازم نو و جدیدی برای اهل خانه خریداری می کنند. این وسایل شامل پوشاک و لوازم خانه می باشد. در سال نو هر خانواده ای سعی می کند تعدادی از وسایل قدیمی خانه که فرسوده شده را دور ریخته و وسیله ای جایگزین آن نماید. از جمله اساسی ترین و مهمترین وسایل شب عید، آجیل و مواد خوراکی است. نقل، آجیل، شیرینی، نان قندی، میوه، گوشت، سبزی، ماهی و غیره. در گذشته بیشتر دیده می شد. پس از خانه تکانی و فارغ شدن از آن زنان نان روغنی، گولاچ، سمنو وقطاب می پزند. گفتنی است که چند روز مانده به عید آن دسته از خانواده هایی که برای پسرشان نامزدی اختیار کرده اند هدایایی چون لباس، سمنو، طلا، پارچه، ماهی و ... موسوم به عیدانه می فرستند.

پخت سمنو
از گذشته های دور تا به امروز این سنت دیرینه در بین مردم شهرهای مجن، شاهرود و روستاهای بسطام متداول می باشد. چند روز به سال نو زنان محل دور هم جمع شده و مبادرت به پخت سمنو می نمایند. بدین صورت که عصاره گندم را با مقداری آرد اضافه نموده و مدام هم می زنند تا ته نگیرد. در پایان کار سمنو را دم داده و اطراف دیگ را آب می پاشند. در کنار دیگ نماز خوانده و به ذکر دعا مشغول می شوند. بنابر باوری کهن معتقدند که اسامی مبارک ائمه بر روی سمنو می افتد.






برگرفته شده از :irandeserts
 

Similar threads

بالا