جایگاه ما در زندگی کجاست؟

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
اگزیستانسیالیسم مکتب مسئولیت و آگاهی

ژان پل سارتر فیلسوف اواخر قرن نوزدهم و بنیانگذار مکتب اگریستانسیالیسم بوده که در حال حاضر مکتب او پیروان زیادی به خصوص در میان قشر تحصیل کرده و روشنفکر اروپایی٬ آمریکایی و حتی آسیایی دارد. سارتر در مکتب اگریستانسیالیسم یا مکتب اصالت وجود می گوید:


خداوند که جهان هستی را آفرید قبلا یک ماهیتی از کوه، دریا٬ درخت٬ اسب٬ سگ و خلاصه از تمامی آفرینش در ذهنش بوده و بعد بر اساس آن ماهیت دست به خلقت زده است.

به طور مثال ماهیت سگ را که پارس میکند٬ وفادار است و نگهبان خوبی است٬ همزمان با خلقت وجود او می آفریند.

به تعبیری دیگر٬ در این خلقت٬ ماهیت و وجود در یک زمان آفریده شده اند. اما در مورد انسان مسئله بطور کلی متفاوت است. یعنی خداوند اول وجود انسان را آفرید بدون آنکه ماهیت او را بسازد و صفت یا خصوصیاتی را در آن بنیان نهد.

بنابراین این انسان است که انسان بودنش را به اراده خویش می سازد و آفریننده ی خویش است و به تعبیری دیگر٬ انسان آینده خویش است. یعنی آینده انسان قبلا در ذهن سازنده اش پیش بینی نشده است بلکه آینده اش را خودش خواهد ساخت و این تفکر دو احساس را ( که اساس مکتب سارتر می باشند ) در انسان بیدار میکند.


دلهره شدید

مسئولیت شدید


در مکتب سارتر اساس بر آزادی انسان نهاده شده است زیرا کسی که به جبر معتقد است دیگر مسئولیتی ندارد و مجبور هرگز مسئول نخواهد بود و یکی از فضایل این مکتب اعتراف به آزاد بودن سپس به آگاه بودن است. در این مرحله انسان دچار دلهره شگرفی میگردد که این دلهره٬ دلهره ی عریزی است. بر همین اساس سارتر میگوید اگر یک افلیج قهرمان دو نشو ٬ مقصر خود اوست.



حال که فهمیدیم تا چه حد آزاد و مختار هستیم میتوانیم راه خود را انتخاب کنیم و جایگاه خود را در زندگی رقم بزنیم. ولی در این انتخاب باید بسیار هوشیار بود چرا که زندگی یک جاده یک طرفه است و فقط یک بار حق انتخاب داریم. برای انتخاب راه باید مقصد را در ذهن خویش به تصویر بکشیم.

ما که هستیم؟ کجا میخواهیم برویم؟ و برای چه؟ یقینا با تصویر ذهنی که از خویش داریم راه خود را انتخاب میکنیم و فردای خود را میسازیم. به عقیده دکتر شریعتی در پیش پای انسان سه راه برای انتخاب وجود دارد و ما مختاریم هر کدام را که میخواهیم برگزینیم.


هدفمند بودن و جهت دار اندیشه کردن چیست؟

تصور کنید به رستورانی می روید. پیشخدمت می پرسد چی میل میکنید؟ اگر بگویید نمی دانم چه می شود؟ پیشخدمت فکر میکند شما یا جاهلید یا غافل و عذر شما را می خواهد. پیشخدمت زندگی نیز با ما اینگونه رفتار میکند. اگر دارای ایده و تفکر مشخصی نباشیم. اگر جهت دار و هدفمند از زندگی چیزی نخواهیم٬ او کنیز چیزی به ما نخواهد داد.



اگر سوار یک تاکسی شوید و هنگامی که راننده پرسید کجا می روید و به او بگویید خیابان شریعتی٬ نه نه! به خیابان فاطمی ولی نه٬ به خیابان حافظ. راننده تاکسی فورا عذر شما را می خواهد زیرا تصور میکند شما اندکی کم دارید!! تاکسی زندگی ما نیز ما را به جایی نخواهد برد اگر آدرس مشخص و معینی به او ندهیم.


قطعه ای از داستان آلیس در سرزمین عجایب:

زمانی آلیس به جایی می رسد که هر راه به سویی می رود و او نمی داند به کدام جهت برود. از همراه خود، گربه٬ راهنمایی میخواهد و از او میپرسد:


ممکن است به من بگویی که از اینجا کدامین راه را در پیش گیرم؟

گربه میگوید: بستگی دارد که دلت بخواهد به کجا بروی

آلیس جواب می دهد: من چندان اهمیتی نمی دهم که به کجا

گربه میگوید: پس دیگر فرقی نمی کند که از کدام راه بروی!!


چند پند از بزرگان

چیزی را می یابیم که انتظارش را داریم و چیزی را بدست می آوریم که تقاضا میکنیم. " آلبرت هابارد"



ارزش انسان به چیزی که بدست می آورد نیست بلکه ارزش انسان در چیزیست که مشتاق آن است. "جبران خلیل جبران"



انسان به اندازه برخورداری هایی که دارد انسان نیست. بلکه درست بالعکس، انسان به اندازه نیازهایی که در خود احساس میکند انسان است و هر چقدر فاصله "بودن"تا"شدن" زیادتر باشد٬ او آدم تر است. آن چیزی که هستیم تا آن چیزی که میخواهیم باشیم٬ وصعت آن فاصله٬ محک میزان و معیار تعالی اندیشه و تفکر و شخصیت انسان است."دکتر شریعتی"



حال که هدفمند٬ جهت دار، آگاه اندیش و هوشمند هستیم یقینا میتوانیم خود و به دستان خود جایگاه خویش را دز زندگی معلوم سازیم و با قلم آگاهی بر سینه سپید فرداهای سبز خویش به جای سرنوشت بنویسیم عقل نوشت! او با آگاهی از مسئولیت خطیر خویش در این بیکران هستی سفر زندگی را آغاز کنیم.

مقصد ( که همان نیمه گمشده ی ماست ) برایمان شفاف، مشخص و روشن است و آرزوهایی که حکم مسیر را برایمان دارند در پیش رویمان جاریند اما اشتباه نگیریم٬ مسیر را با مقصد. این چیزی است که غالب ما ناخودآگاه با یکدیگر اشتباه میگیریم. به جای آنکه به مقصد بیاندیشیم در مسیر متوقف می شویم. تصور کنید شخصی میخواهد به اصفهان برود اما در بین راه پیاده شده و محدوده خویش را چراغان کند و محو زیبایی های آن شود . این شخص مقصد را فراموش کرده و در مسیر متوقف مانده !!!



بهتر است با خود لحظه ای اندیشه کنیم...

آیا شما می دانید در چه جایگاهی از زندگی قرار گرفته اید؟ ( پاکی٬ پلیدی٬ پوچی )

آیا شما هدف زندگی خود را انتخاب کرده اید؟ اگر خیر چرا و اگر بله چگونه؟
آیا شما مطمئن هستید که در مسیر رسیدن به مقصد متوقف نمانده اید؟









منبع: سایت خودشناسی


 
آخرین ویرایش:

e n g

عضو جدید
گاهی اوقات هدف مشخصه اما مسیر خطرناکه ناامنه هرقدر سعی می کنی ریسک ها رو کم کنی بازهم ترس بر اشتیاق غلبه می کنه تکلیف چیه؟
یا شما می دانید در چه جایگاهی از زندگی قرار گرفته اید؟ ( پاکی٬ پلیدی٬ پوچی ) من دلمو سعی میکنم نسبت به اطرافیان پاک کنم اما دیگه نمیخوام اجازه بدم با زندگی م بازی کنند

آیا شما هدف زندگی خود را انتخاب کرده اید؟ اگر خیر چرا و اگر بله چگونه؟بله طبق عشق و علایقم و حفظ آرامش و امنیتم و در مسیر آرزوهام و خدمت به مردم
آیا شما مطمئن هستید که در مسیر رسیدن به مقصد متوقف نمانده اید؟
گاهی اوقات هدف مشخصه اما مسیر خطرناکه ناامنه هرقدر سعی می کنی ریسک ها رو کم کنی بازهم ترس بر اشتیاق غلبه می کنه تکلیف چیه؟
 

Similar threads

بالا