sar sia
کاربر بیش فعال
گفتم دلیلش را بگو با خنده حاشا می کنی
خواهش کنان گفتم بمان اما تو دعوا می کنی
غمگین و دلگیرم ببین جانا نکن با من چنین
چون حکم کشتار دلم با رفتن امضا می کنی
بی تو من از اقبال خود مأیوس و دلسردم بدان
این خانه را بعد از خودت مغروق سرما می کنی
گویا که اصرارم به تو بی فایدست ای بی وفا
با دست رد بر سینه ام رازِ غم افشا می کنی
رفتی چه بیرحمانه و با خاطراتت مهر را
بیمار و بیزار از جهان ، مجنون و شیدا می کنی
خواهش کنان گفتم بمان اما تو دعوا می کنی
غمگین و دلگیرم ببین جانا نکن با من چنین
چون حکم کشتار دلم با رفتن امضا می کنی
بی تو من از اقبال خود مأیوس و دلسردم بدان
این خانه را بعد از خودت مغروق سرما می کنی
گویا که اصرارم به تو بی فایدست ای بی وفا
با دست رد بر سینه ام رازِ غم افشا می کنی
رفتی چه بیرحمانه و با خاطراتت مهر را
بیمار و بیزار از جهان ، مجنون و شیدا می کنی