توهین به مقدّسات

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
هر آئینی و مرامی بر اصولی استوار شده است و برای آن اصول، تقدسی خاص قائل است

به طوری که هیچ آئینی بدون اشخاص و یا اشیاء مقدس وجود ندارد.

دین اسلام که برترین ادیان الهی است و خاتم ادیان تا روز جزا می باشد

به فراخور عظمت خود، مقدسات و شعائری عظیم دارد.

شعائری پیام دار و دارای اهداف بلند.

در این مقاله به برخی از مقدسات آئین اسلام اشاره کرده

و به بیان حرمت اهانت به آنها می پردازیم.


منبع : اخلاق در قرآن و سنت حاوی یکصد مبحث اخلاقی، ج 1، ص: 247 , غضنفری، علی
پایگاه حوزه نت
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
«...وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ»[1]

[و هرکس شعائر الهی را بزرگ شمارد، این عمل وی نشانه پیراستگی دل اوست.]


هر آئینی و مرامی بر اصولی استوار شده است و برای آن اصول، تقدسی خاص قائل است به طوری که هیچ آئینی بدون اشخاص و یا اشیاء مقدس وجود ندارد.


در آداب و رسوم کهن، گاهی انسانها به درختی پناه می بردند و آن را مقدس می شمردند، گاهی چاه و یا رودخانه ای را تقدیس می کردند.


بدیهی است که صاحبان هر آئین به مقدسات خویش احترام می ورزند و هیچگاه از اهداء مال خود و یا جان شیرین خویش، برای حفظ حرمت آنها دریغ نمی دارند و لذا عرب جاهلی چون بت پرست هندی، هستی خود را به پای بت می ریخت و زن و فرزند و کنیز خود را قربانی می کرد.


وجود مقدسات در هر آئینی از طرفی مایه ای برای زایل نشدن روحیه اعتماد پیروان آن آئین است، آنان همیشه خود را در پناه آن شی ء و یا موجود مقدس می دانند و به این وسیله نیاز فطری خود را بر آورده می سازند.


و از سوی دیگر وجود مقدسات ضامن بقاء اصل آئین می باشد. شکی نیست که امروزه آنچه باعث زایل نشدن بسیاری از خرافات می باشد وجود اسطوره های کاذب آنهاست، اسطوره هائی که اگر نبودند بداهت عقل برای نابودی آن خرافه ها کفایت می کرد.


دین اسلام که برترین ادیان الهی است و خاتم ادیان تا روز جزا می باشد به فراخور عظمت خود، مقدسات و شعائری عظیم دارد. شعائری پیام دار و دارای اهداف بلند.


واژه شعائر در آیه شریفه به معنای نشانه ها و آئین های کلّی اسلام است که توجه به آن، آدمی را به یاد خالق هستی بخش و عظمت او می اندازد، دلها را پیراسته از غیر حقّ می کند، و تقوای دل ایجاد می نماید.


در این مقوله ما به برخی از مقدسات آئین اسلام اشاره کرده و به بیان حرمت اهانت به آنها می پردازیم.


نبی مکرم صلی الله علیه و آله

وی شخصی امین و راستگو بود، چهل سال در میان قوم خود زیست و احدی از او خطائی ندید. بعد از این مدّت به پیامبری مبعوث گردید و مبلّغ وحی الهی شدند و 23 سال سخت ترین مجاهدتها را برای به ثمر رساندن مأموریت خود بر خویشتن هموار ساخت. مقام او تا بدان حد بالا رفت که در معراج با ذات احدیت به اندازه دو کمان یا کمتر، فاصله نداشت و در «سدرة المنتهی «و در «جنّت المأوی» شهود باطنی وی نسبت به ذات پاک خدا تکمیل شد و نشانه های بزرگ او را دید.


«وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی، ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی، فَکانَ قابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنی، فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی، ما کذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی، أَ فَتُمارُونَهُ عَلی ما یری، وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری، عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی، عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی، إِذْ یغْشَی السِّدْرَةَ ما یغْشی، ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی، لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکبْری»[2]

[او در افق اعلی بود، سپس نزدیک و نزدیکتر شد، تا اینکه فاصله او به قدر دو کمان یا کمتر بود، در اینجا خداوند هر آنچه وحی کردنی بود به بنده اش وحی نمود، قلب او در آنچه که دید دروغ نگفت، آیا با او در آنچه که دیده مجادله می کنید؟ و بار دیگر او را نزد سدرة المنتهی که جنّت المأوی در آنجاست مشاهده کرد، در آن هنگام نوری عظیم سدرة المنتهی را پوشانده بود و چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان ننمود، او پاره ای از آیات و نشانه های پروردگار بزرگش را مشاهده کرد.( آنچه بیان شد یک شیوه از دو گونه تفسیر آیات بالا می باشد که به نظر حقیر به مفهوم آیات نزدیکتر است.]


بر همین اساس، نبی مکرم اسلام از مقدسات اسلام شمرده می شود و حریم او محترم می باشد و لذا در فقه اسلامی مطابق با نظر همه فقهای اسلام و تمام مذاهب مختلف آن، هرکس به نبی و فرستاده الهی بد بگوید حد وی بلادرنگ قتل است.


امام صادق علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که:


«مَنْ سَمِعَ احَداً یذْکرُنی فَالْواجِبُ عَلَیهِ انْ یقْتَلَ مَنْ شَتَمَنی...»[3]


[کسی که بشنود احدی مرا به بد یاد می کند بر او واجب است دشنام دهنده به من را به قتل برساند.]
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
آل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله


عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله، یعنی حضرت امیر علیه السلام و دخترش زهرا علیها السلام و یازده فرزند آنان، ازمقدسات محسوب می گردند.


علی، به واسطه قرابت نزدیک با پیامبر خدا، سبقت در اسلام، شرکت در مجاهدتها، باز کردن گره های کور جنگ ها، و نیز به فرمان الهی توسط حضرت رسول به عنوان جانشین و امام معین گردید. پیامبر خدا در زمان حیات خویش، او و یازده فرزندش را منصوب به امامت کرد و آنها را در کنار قرآن قرار داد.


«انّی قَدْ تَرَکتُ فیکمُ الثَّقَلَینِ ما انْ تَمَسَّکتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا بَعْدی وَ احَدُ هُما اکبَرُ مِنَ الْآخَرِ، کتابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ الَی الْارْضِ، وَ عِتْرَتی اهْلَ بَیتی، الا وَ انَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَی الْحَوْضَ»[4]

[من دو ثقل را در میان شما بجای گذاشتم که اگر به آن تمسک بجوئید بعد از من گمراه نمی شوید و هر کدام از دیگری برتر است. آن دو عبارتند از: کتاب خدا که ریسمان متصل بین آسمان و زمین است، و عترت و اهل بیت من. آگاه باشید که آنها هرگز از هم جدا نمی شوند تا بر حوض کوثر بر من وارد شوند.]


بنابراین اهانت به هر کدام از ائمه و معصومان علیهم السلام ممنوع بوده و مستوجب عقوبت دنیوی و اخروی است.


سلیمان عامری می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: در مورد کسی که علی علیه السلام را بد بگوید چه می فرمائید؟ حضرت به من پاسخ دادند:


«وَ اللَّهِ هُوَ حَلالُ الدَّمِ»[5]

[به خدا سوگند ریختن خون او جایز است.]

امام باقر علیه السلام تکلیف مسلمانان را در برابر شیندن بدگوئی از امام چنین بیان فرموده اند:


«مَنْ قَعَدَ فی مَجْلِس یسَبُّ فیهِ امامٌ مِنَ الْائِمَّةِ، یقْدِرُ عَلَی الْانْتِصافِ فَلَمْ یفْعَلْ، الْبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الذُّلَّ فِی الدُّنْیا وَ عَذَّبَهُ فِی الْآخِرَةِ وَ سَلَبَهُ صالِحَ ما مَنَّ بِهِ عَلَیهِ مِنْ مَعْرِفَتِنا»[6]

[کسی که در مجلسی بنشیند که یکی از ائمه را دشنام دهند و او بر یاری ما قادر باشد و یاری نکند، خداوند ذلت دنیا را بر او بپوشاند و در قیامت عذاب دهد و صلاحیت هائی که به واسطه معرفت او به ما، به وی داده است باز ستاند.]


قرآن


قرآن کریم کتاب وحی است. این کتاب که القائات حضوری و قلبی خدای متعال به واسطه جبرائیل امین علیه السلام بر پیامبرش می باشد معجزه باقیه آئین اسلام شمرده می شود.


این کتاب علاوه بر بیان مباحث اعتقادی و عملی و تکالیف دینی و نکات اخلاقی، برای ساختن انسان کامل، تجاربی از قصص امت های پیشین، پاداش و جزاء نیکوکاران و بدکاران و نیز صحنه هائی از قیامت و بهشت و جهنم را مطرح کرده است.


اهمیت آن، که بعد از توحید و نبوت، وجه اشتراک تمامی مسلمانان جهان است به حدّی است که پیامبر خدا آن را در کنار عترت، ثقل اکبر نامیده است. این کتاب از حرمتی خاص نزد مسلمانان برخوردار است و اهانت به آن گناه کبیره و حرام بزرگ محسوب می شود.


قال الصادق علیه السلام:


«... فیقُولُ الجَبَّارُ عزَّ وَ جَلَّ: وَ عِزِّتی وَ جَلالی وَ ارتفاعِ مکانی لَاکرِمَنَّ الْیوْمَ مَنْ اکرَمَک وَ لَاهِینَنَّ مَنْ اهانَک»[7]

[خدای عزّ و جلّ می فرماید: قسم به عزّت و جلال و برتری جایگاهم، اکنون هر آن کس که تو را اکرام کرده اکرام و هر آن کس که نسبت به تو اهانت روا داشته خوار کنم.]


یاد آوری می کنیم که سوزاندن کتاب خدا و کاغذهائی که مشتمل بر آیات الهی باشد جایز نبوده و حرام است.




قال الصادق علیه السلام:


قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: «امْحُوا کتابَ اللَّهِ وَ ذِکرَهُ بِاطْهَرِ ما تَجِدُونَ، وَ نَهی انْ یحَرَقَ کتابُ اللَّهِ وَ نَهی انْ یمْحی بِالْاقْلامِ»[8]

[کلمات قرآن و نام خدا را با بهترین و پاک ترین چیزها پاک کنید، پیامبر خدا از سوزانیدن کتاب خدا و خط زدن آن نهی فرمود.]


لمس قرآن با بدن غیر طاهر، اعطاء به کسی که به آن اعتقاد ندارد و قرار دادنش در محل غیر مناسب از جمله موارد اهانت به این کتاب عظیم است. لازم است در چیدن کتابها، مراعات ارزش و شرف هر کتابی بشود و لذا می بایست قرآن کریم بالاتر و نه در ردیف سایر کتب قرار گیرد.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
کعبه


خانه کعبه به دستور خداوند متعال و با دستان حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام ساخته شده است. بنابر برخی اخبار و احادیث، زمانی که حضرت آدم علیه السلام بر کوه «ابو قبیس» هبوط کرد از وحشت و اضطراب و از اینکه آنچه را قبلًا در باغ بهشت می شنید نمی شنود، به خداوند شکوه کرد. خدا یاقوتی سرخ فرستاد و در محل بیت قرار داد و آدم ابوالبشر به دور آن طواف می نمود. نور این یاقوت اطراف را روشن می نمود و خدای متعال آنجا را که نور به آن می رسید حرم قرار داد.


اکنون این خانه قبله گاه مسلمانان جهان است و هر مسلمانی در هر کجای کره خاکی فریضه خود ر ابه سوی آن انجام می دهد و آرزوی خود را نیل به زیارتش می داند.




قال الباقر علیه السلام:


«مَنْ نَظَرَ الَی الْکعْبَةِ عارِفاً بِحَقِّها غُفِرَ لَهُ دَنْبُهُ وَ کفِی ما اهَمَّهُ»[9]


[کسی که با شناخت حقّ کعبه، به آن بنگرد گناهش بخشوده شده و حوائجش برآورده می شود.]


حرمت خانه کعبه بدان حدّ است که جز با احرام نمی توان در حریم آن وارد شد و احرام آن مستلزم رعایت شرایط و ضوابطی و از جمله اجتناب از بیش از 20 عمل می باشد.


قتل و خونریزی در حرم خدا ممنوع بوده و هر قاتلی به آنجا پناه برد حقّ تعقیب وی سلب می شود تا خود خارج گردد. اظهار و آشکار نمودن سلاح و ادعای طلب از بدهکار در آن محل مقدّس از جمله محرمات دیگر است.




بیت المقدس


فلسطین سرزمین انبیاء الهی است، محل معراج پیامبر خدا، اولین قبله مسلمانان، وسط دنیا و محل حشر و نشر انسانها در قیامت کبراست.




قال علی علیه السلام:


«ارْبَعَةٌ مِنْ قُصُورِ الْجَنَّةِ فِی الدُّنْیا، الْمَسْجِدُ الْحَرامُ وَ مَسْجِدُ الْرَّسُول صلی الله علیه و آله وَ مَسْجِدُ بَیتِ الْمَقْدِسِ وَ مَسْجِدُ الْکوفَةِ»[10]

[چهار مکان در دنیا از قصور بهشتی می باشند: مسجد الحرام، مسجد النّبی، بیت المقدس، مسجد کوفه.]

«عبد اللَّه بن سلام» از پیامبر از وسط دنیا پرسید و حضرت در پاسخ فرمود:


«بَیتُ الْمَقْدِسِ، لِانَّ فیهِ الْمَحْشَرُ وَ الْمِنْشَرُ وَ الصِّراطُ وَ الْمیزانُ»[11]

[آن بیت المقدس است زیرا حشر و نشر انسان و صراط و میزان رسیدگی به اعمال آنجاست( از آنجا آغاز می شود).]



در این روایت علت وسط بودن بیت المقدس ارتباط آن با قیامت دانسته شده و به همین سبب چه بسا مراد وسط به معنای مساوی الطرفین نباشد.




مسجد


هر آئینی برای انجام مراسم خاص خود مکانی را معین نموده است. محل عمومی انجام عبادات و واجبات نزد مسلمانان بدان جهت که محل سجده به درگاه خداوند متعال می باشد، مسجد نام دارد و آن را بیت خدا و خانه حقّ می نامند.




قال الصادق علیه السلام:


«عَلَیکمْ بِاتیانِ الْمَساجِدِ فَانَّها بُیوتُ اللَّهِ فِی الْارْضِ»[12]

[بر شما باد آمدن به سوی مساجد که آنهاخانه های خدابر زمینند.]


و لذا بنای مسجد و تعمیر آن، تطهیر مساجد، حفظ و نگهداری اموال آن و ورود در حال طهارت و... از ارزش های دینی شمرده می شود و در مقابل هتک حرمت آن به ورود اشخاص غیر طاهر، مجنون و سفیه و نیز کثیف و آلوده نمودن آن و... از موارد بی احترامی به مسجد شمرده شده است.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
مشاهد مشرفه


مشاهد مشرفه و مقابر معصومان علیهم السلام از مکان های مقدس نزد مسلمانان هستند.


مسلمانان محل دفن پیامبر خدا و فرزندان آن حضرت را مورد احترام و تقدیس قرار می دهند و خاک و سنگ و چوبی که در این امکنه واقع شده است به واسطه احترام به صاحب مقام تکریم می نمایند. زیارت مشاهد مشرفه و قبور اولیاء از عادات مسلمانان می باشد.


قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:


«مَنْ اتانی زائِراً کنْتُ شَفیعُهُ یوْمَ القِیمةِ»[13]

[کسی که به زیارت من آید، روز قیامت شفیع او خواهم بود.]

در این میان زیارت قبر مطهر حسین بن علی علیهما آلاف التحیة والثّناء مورد سفارش بیشتری قرار گرفته شده است.


قال الصادق علیه السلام:


«مَنْ زارَ الْحُسین علیه السلام عارِفاً بِحَقِّهِ کتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوابَ الْفَ حِجَّةٍ مَقْبُولْةٍ وَ الْفَ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ غَفَرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأخَّرَ»[14]

[کسی که با آگاهی به حقّ امام حسین علیه السلام او را زیارت کند، خداوند ثواب هزار حج مقبول و هزار عمره مقبول برای او می نویسد و گناه گذشته و آینده اش را می بخشاید.]


این اماکن نیز نزد مسلمانان محترم و هر نوع بی احترامی به آنها مشروع نیست.


تربت


ابا عبد اللَّه الحسین علیه السلام با اهداء جان خود و عزیزانش به خدای تبارک و تعالی، ضامن بقاء دین او گردید و حضرت حقّ در عوض این جان نثاری، حتّی در تربت وی شفای امراض قرار داد.


«ابن قولویه» در «کامل الزّیارة» از «محمد بن مسلم» نقل می کند که: رهسپار مدینه شدم و در آنجا مریض گشتم، امام باقر علیه السلام مقداری آب در ظرفی روپوش دار به وسیله غلام خود برایم فرستاد. غلام گفت: امام به من فرموده اند تا نخورند برنگرد. من آن را آشامیدم، بوی مشک می داد، در حالیکه تا آن هنگام قادر به حرکت نبودم با خوردن آن آب از جا جستم و به خدمت امام رفتم. از حضرت پرسیدم: این چه آبی بود؟ فرمودند تربت و خاک قبر امام حسین علیه السلام بود، عرض کردم: در کربلا از آن برای شفا برمیدارم. امام فرمودند: شما بر می دارید و از حائر خارج می شوید و لکن آن را در دستمال نمی پیچید، لذا هر موجودی که بلائی داشته باشد آن را استشمام می کند و شفا می یابد و برکت آن زایل می گردد.


«شیخ طوسی» در «امالی» به نقل از «محمد ازدی» آورده است: در مسجد جامع مدینه بودم، دو نفر کنار من بودند، یکی به دیگری گفت: ناراحتی عجیبی داشتم، روزی پیرزنی کوفی به عیادتم آمد و گفت: هر روز بدتر می شوی، آیا می خواهی تو را علاج کنم؟ من از وی التماس نمودم. وی مقداری آب در ظرفی برایم آورد و من بهبود یافتم. روزی نزد من آمد، از آن درمان پرسیدم، گفت: خاک قبر حسین علیه السلام است. تندی کردم و گفتم: ای رافضه مرا با تربت حسین شفا دادی؟


وی ناراحت شد و رفت و همان ساعت درد من عود کرد.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
دو حکایت دیگر:


آیت اللَّه بروجردی رحمه الله می گوید:

در بروجرد بودم، چشمانم کم سو شده بود و به شدّت درد می کرد. روز عاشورا مقداری گل از سر یکی از افراد دسته عزاداری برداشتم و به چشم خود کشیدم، فوراً چشمانم خوب و دردش تمام شد.



در حالات سید نعمت اللَّه جزایری رحمه الله آمده است که:

وی در اوایل تحصیل از نور مهتاب استفاده می کرد و چشمانش کم نور شده بود، ایشان تربت سید الشهداء و سایر ائمه علیهم السلام را بر چشم کشید و به همان شفا یافت.



گویند: افعی وقتی کور می شود چشمان خود را به گیاهی خاص می زند تا بینا گردد. خداوندی که آن گیاه را وسیله شفای او قرار داده است، قادر است در تربت امام حسین علیه السلام اسباب شفا بیافریند.


دو روایت ذیل نیز یکی از کرامت های تربت را بیان می کند.


قال الصادق علیه السلام:


«السُّجُوُدُ عَلی تُرْبَةِ الْحُسَینِ علیه السلام یخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعِ»[15]

[سجده بر خاک قبر امام حسین علیه السلام حجاب های هفتگانه را می شکافد.]


قال الصادق علیه السلام:


«السُّجُودُ عَلی طینِ قَبرِ الْحُسَینِ علیه السلام ینَوِّرُ الَی الْارَضینَ السَّبْعَةِ»[16]

[سجده بر خاک قبر امام اباعبد اللَّه الحسین علیه السلام تا هفت طبقه زمین را روشن خواهد ساخت.]



علماء دین


یکی از برترین نعمتها، نعمت وجود علماء وارسته دین است. اینان مطابق فرمان حضرت بقیة اللَّه عجل اللَّه تعالی فی فرجه مسؤول پاسخگوئی به نیاز مسلمانان می باشند.


«... وَ امَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها الی رُواةِ حَدیثِنا فَانَّهُمْ حُجَّتی عَلَیکمْ وَ انَا حُجَّةُ اللَّهِ»[17]


[و در حوادثی که پیش می آید به کسانی که احادیث ما را نقل می کنند مراجعه کنید. آنان حجّت من بر شما و من حجّت خداهستم.]


از اسکندر پرسیدند: پدرت را دوست داری یا استاد خود را؟ وی در پاسخ گفت:


استادم. علت را از او جویا شدند وی گفت:


«لانّ ابی سببا لحیاتی الفانیة و معلّمی کان سببا لحیاتی الباقیة»


[پدرم موجب زندگی فانی من و استادم عامل حیات باقی من است.]


بدیهی است احترام این قشر از فرایض مهم بوده و هتک حرمت آنها جایز نیست.


متأسفانه وجود علماء سوء از طرفی و سیر نزولی اخلاق حسنه در بین عوام، موجب جدائی آنها از علماء وارسته می گردد.



قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:



«سَیأْتی زَمانٌ عَلی النَّاسِ یفِرُّونَ مِنَ الْعُلَماءِ کما یفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ، (فاذا کان ذلک) ابْتَلاهُمُ اللَّهُ تَعالی بِثَلثَةِ اشْیاءَ، الْاوَّلُ: یرْفَعُ الْبَرَکةُ مِنْ امْوالِهِمْ وَ الثَّانی: سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ سُلْطاناً جائراً وَ الثَّالِثُ: یخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیا بِلا ایمانِ»[18]

[زمانی بر مردم خواهد آمد که چنانچه گوسفند از گرگ فرار می کند از علماء می گریزند، در آن زمان خداوند آنان را به سه چیز مبتلا می سازد: اول آنکه برکت را از اموالشان می گیرد، دوم آنکه سلطانی ظالم بر آنها مسلط می سازد و سوم آنکه بی ایمان از دنیا می روند.]
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سادات


سلسله جلیله سادات[19] مخصوصاً اولاد علی علیه السلام و حضرت صدیقه طاهره علیها السلام از آن نظر که قرابت با رسول خدا صلی الله علیه و آله دارند مورد احترام عموم مسلمانان می باشند.


طبیعی است که در میان این عده، افرادی وجود دارند که برای اجداد طاهرین خود، مایه عزت نبوده اند، حرمت آنها را نگاه نداشته و دستوراتشان را عملی نساخته اند.


البته سادات چون علماء دین از مقررات اسلامی استثناء نیستند و اگر کسی از آنان مشمول حکمی از احکام دین شوند، بی درنگ باید اجرا گردد. ولی به هر حال در روابط اجتماعی و فردی بایستی به فراخور حالشان مورد احترام قرار گیرند و اکرام شوند.


بدیهی است اکرام و احترام مؤمنان و وارستگان از آنها می بایست مضاعف باشد.


قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:


«اکرِمُوا (احِبُّوا) اوْلادی... الصَّالِحُونَ لِلَّهِ و الطَّالِحُونَ لی»[20]

[اولاد صالح مرا بخاطر خداوند و ناصالح را بخاطر من اکرام کنید.]


کتاب «فضائل السادات» آورده است:


مردی رسول خدا صلی الله علیه و آله را بخواب دیدند. حضرت به وی فرمودند: به فلان مجوس بگو دعائی که در حقّ تو کردند مستجاب شده است. وی تا سه شب به این رؤیا اعتنا نکرد، و بعد از بار سوم نزد مجوس که او را می شناخت رفت و ماجرا را باز گفت. مجوس که مضطرب شده بود، گفت: چه کنم اکنون مسلمان شوم؟ و فوری شهادتین بر زبان آورد و مسلمان گشت و داستان دعا را توضیح داد.


وی گفت: برای پسرم عروسی داشیتم، جشن مفصل در حیات منزل گرفتیم، صدای بچه همسایه که از ذریه پیامبر اسلام است، شنیدم که به مادرش می گفت:


بوی غدای همسایه، ما را آزار می دهد. من بیدرنگ سفره ای تهیه کردم و غذای زیاد با لباس و قدری اشرفی برای آنها فرستادم. باز صدای آنها را شنیدم که گفتند: بگذار قبل از استفاده برای همسایه خود دعا کنیم و چنین دعا نمودند:


«اللَّهُمَّ احْشُره مَعَ جَدِّنا رَسُولِ اللَّهِ»


و اکنون شما خبر از استجابت همان دعا آورده اید. در پی همین واقعه که حکایت از رؤیائی صادقه داشت، بستگان و اقارب مجوس، مسلمان شدند.


این واقعه نیز مشهور است که:


در مصر، آهنگری آهن گداخته را از کوره با دست خارج می کرد. روزی شخصی ناآشنا او را دید و با حیرت از عملش به وی گفت: بحقّ کسی که این کرامت را به تو مرحمت فرمود دعائی در حقّ من بنما، آهنگر بسختی گریست و گفت: من از صالحین نیستم، به وی گفت: این کار تو از کسی بر نمی آید مگر از خالصین.


«فَبِعِزَّتِک لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» آهنگر گفت: این به خاطر واقعه ای است که بر من گذشته است. روزی در همین دکان، مشغول کار خود بودم. زنی زیبا روی از سادات وارد شد و عرض حاجت نمود و شکایت از فقر و گرسنگی ایتامش کرد، به وی گفتم: مرا کام بده تا هر چه خواهی بدهم، گفت: ای مرد از خدا بترس من اهل این گناه نیستم، گفتم: پس برو. پس از چند روز آمد، و گفت: کار به نهایت رسیده من و او به منزل رفتیم، دیدم مثل شاخه بید می لرزد و اشک می ریزد، گفتم:


چه شده؟ گفت: اگر از من دست برداری ضمانت می کنم خداوند آتش دنیا و آخرت را بر تو حرام گرداند، من متأثر شدم، و بدون اینکه آلوده شوم حاجتش را دادم، همان شب در خواب مخدره ای را دیدم، تاج از یاقوت بر سر نهاده بود و فرمود:


جزاک اللَّه عنّا خیراً


، گفتم: کیستی؟ گفت: مادر همان زنم که از خوف خدا رهایش کرده ای. اکنون از آتش دنیا در امانم تا ببینم خداوند در قیامت چگونه با من رفتار می کند.


«احمد بن خضیب» می گوید: کاتب مادر متوکل بودم، روزی امر کرد این هزار اشرفی از حلال ترین پول های من است بین محتاجان تقسیم کن.


سیصد اشرفی آن را با کمک دوستانم بین فقرای شناسائی شده تقسیم کردیم.


نیمه شب در خانه را بصدا آوردند، کسی که خود را از سادات معرفی می کرد چیزی برای رفع احتیاجش می خواست.


یک اشرفی به وی دادم، زنم گفت: خجالت نکشیدی یک اشرفی به سید دادی؟ دوان دوان همه کسیه را به او رساندم و از اینکه مادر متوکل متوجه شود، وحشت داشتم. زنم گفت: به خدا توکل کن که جدّ سید تو را یاری می کند.


باز صدای در بلند شد، چند غلام آمدند و گفتند: مادر متوکل با تو کار دارد، با اضطراب نزد وی رفتم. وقتی به او رسیدم، گفت: ای احمد خداوند به تو و همسرت پاداش خیر دهد. گفتم: جریان چیست؟ گفت: همین که به خواب رفتم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: خداوند تو و زن احمد بن خضیب را رحمت کند.


بگو ببینم که چه کرده ای؟ ماجرا را بازگو کردم. وی مقداری به من و زنم و نیز مقداری برای همان سید دادند. به در خانه علوی آمدم. همینکه در زدم، علوی صدا بلند کرد: ای احمد با آنچه آورده ای وارد شو، داخل شدم پرسیدم: از کجا دانستید منم؟


گفت: وقتی اشرفیها را به خانه آوردم زنم گفت: بیا نماز بخوانیم و برای زن احمد دعا کنیم، بعد از نماز و دعا بخواب رفتیم، حضرت رسول صلی الله علیه و آله را در خواب دیدیم که فرمود: شکر نعمت کردید، نعمت دیگری را همان کس خواهد آورد.


فضائل السادات آورده است: «اسحاق بن ابراهیم طاهری» در عالم رؤیا پیامبر خدا را دید که فرمود: قاتل را آزاد کن، با ترس و اضطراب از خواب برخاست و کسی را که به جرم قتل به زندان انداخته بود، طلبید. وقتی او را به حضور آوردند، اسحاق پرسید: تو کیستی و داستان تو چیست؟ قاتل گفت: جماعتی اهل فساد هستیم. پیر عجوزه ای دختران را فریب می دهد و نزد ما می آورد. چندی پیش دختری زیبا روی آورد که به محض ورود به خانه غش کرد. وقتی بهوش آمد گفت:


از خدا بترسید، این عجوزه مرا فریب داد و گفت: فلان محله تماشائی است برویم نگاه کنیم، من از نسل حضرت زهرا علیها السلام هستم، جد من رسول خداست. رفقایم اعتناء نکردند. من بپاس حرمت پیامبر با آنها مخالفت کردم. بزرگ آنها را کشتم و دختر را سالم نجات دادم. همسایه ها آمدند و کارد خون آلود را در دست من دیدند و مرا گرفتند و به اینجا آوردند.


اسحاق گفت: تو را به رسول خدا بخشیدم. وی گفت: من از همه گناهانم توبه نمودم.[21]
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
وسائط خیر


زندگی اجتماعی و حوادث و اتّفاقات و نیز نیازهای انسان ها به همدیگر به صورتی است که گاهی برخی نیازهای ضروری با بذل و ایثار دیگران رفع می شود.


هر چند همه مؤمنان می بایست در رفع نیاز برادران خود بکوشند اما در هر جامعه ای برخی به واسطه مداومت در این عمل مشهور شده و مورد توجه سایرین قرار گرفته اند. کمک در پرداخت دیون بدهکاران، اعطاء قرض الحسنه، عیادت از بیماران، دخالت در امور نکاح و ازدواج، فراهم نمودن جهیزیه مستمندان، توجه به زندگی مادی فقراء جامعه، اصلاح ذات بین و مخصوصاً در محیط خانواده، دخالت در امور مسجد و رفع نیازهای آن و... از جمله اموری است که وسائط خیر انجام می دهند.


قال علی بن الحسین علیهما السلام:


«انَّ اللَّهَ یحِبُّ کلَّ عَبْدٍ شَکورٍ، یقُولُ اللَّهَ تَعالی لِعَبْدٍ مِنْ عَبیدِهِ یوْمَ الْقِیمَةِ اشَکرْتَ فُلاناً؟ فَیقُولُ بَلْ شَکرْتُک یا رَبِّ، فَیقُولُ لَمْ تَشْکرْنی اذْ لَمْ تَشْکرْهُ»
آن حضرت در ادامه این خبر فرموده است:


«اشْکرُکمْ لِلَّهِ اشْکرُکمْ لِلنَّاسِ»[22]

[خداوند هر بنده شاکرش را دوست دارد. او به بنده ای از میان بندگانش در قیامت می فرماید: آیا از فلان شخص تشکر کرده ای؟ بنده پاسخ می دهد: از تو تشکر کرده ام. خدامی فرماید: وقتی از او تشکر نکرده ای شکر مرا بجا نیاورده ای. آن حضرت سپس فرمودند: شاکرترین شما نسبت به خداوند، شاکرترین شما نسبت به انسانهاست.]




سالمندان


کسانی که به واسطه سن بالای آنها، سنوات بیشتری عبادت خدای متعال نموده اند و موی خود را در این راه سفید نموده و اعمال خیری جمع کرده و نیز تجارب بیشتری اخذ نموده و راه و رسم زندگی را یافته اند و... می بایست بیشتر مورد اکرام و احترام سایر افراد جامعه قرار گیرند.


احترام به این دسته از سوئی موجب دلگرمی جوانانی است که فردای پیری خود را تصور می کنند و هم باعث ترویج تجربیات صحیح و انتقال آنها به نسل های بعدی می شود.


قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:


«مِنْ اجلالِ اللَّهِ، اجْلالُ ذی الشَّیبَةِ الْمُسْلِمِ»[23]

[از جمله موارد تجلیل خداوند، اکرام مسلمان سفید موی است.]

حضرت امیر علیه السلام نیز سخن پیر را از عمل جوان چابک ارزشمندتر دانسته است.


«رَأی الشَّیخِ احَبَّ الَی مِنْ جَلَدِ الْغُلامِ»[24]

[اندیشه سالخورده نزد من از چابکی جوان محبوبتر است.]


در پایان این مقوله لازم است این نکته را متذکر شویم که مراد از مقدسات دین اسلام که نمونه هائی از آنها مطرح شد، مقدساتی است که این دین مبین برای آنها ارزش قائل شده و تقدّس بخشیده است، و لذا هر آنچه که انسانها بر طبق تمایلات شخصی و بافته های ذهنی خود و بدور از توجه به دین، آن را مهم و مقدّس شمارند، به عنوان مقدس دینی قابل اکرام و ستایش نیست.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
پی نوشت ها


[1] حج- 32.


[2] نجم- 7 تا 18.


[3] وسايل الشيعه- جلد 18- صفحه 458.


[4] بحار الانوار- جلد 23- صفحه 106.


[5] وسايل الشيعه- جلد 18- صفحه 462.


[6] وسايل الشيعه- جلد 18- صفحه 462.


[7] وسايل الشيعه- جلد 4- صفحه 827.


[8] اصول كافى- جلد 2- صفحه 678.


[9] سفينة البحار- جلد 2- صفحه 482.


[10] سفينة البحار- جلد 2- صفحه 411.


[11] سفينة البحار- جلد 2- صفحه 412.


[12] بحار الانوار- جلد 83- صفحه 384.


[13] بحار الانوار- جلد 100- صفحه 142.


[14] بحار الانوار- جلد 100- صفحه 257.


[15] بحارالانوار- جلد 85- صفحه 153.


[16] وسايل الشيعه- جلد 3- صفحه 607.


[17] وسايل الشيعه- جلد 18- صفحه 101.


[18] سفينة البحار- جلد 2- صفحه 220.


[19] تمام فرزندان هاشم كه جد اكبر رسول خدا صلى الله عليه و آله( رسول خدا- عبداللَّه- عبدالمطلب-/ هاشم) مى‏باشد سيّد محسوب مى‏شوند.


[20] جامع الاخبار- صفحه 148 و مستدرك الوسايل- جلد- صفحه 376.


[21] به كتاب فضائل السادات رجوع شود.


[22] بحار الانوار- جلد 71- صفحه 38.


[23] اصول كافى- جلد 2- صفحه 165.


[24] غرر الحكم.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با سلام. شما که اینا رو اکران میکنی, تصور میکنی چند درصد از ما ها اینا رو میخونیم و باورمون میشه ؟
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دینداری فقط تبلیغ شریعت نیست و همه مقدسات در بنیان های تشیع خلاصه نمیشه. دین و دینداری خیلی فراخ تر از نگاه تک وجهی به آن و خلاصه کردنش در باور های تشیع است. دین محمدی که پیامبر خدا آنرا به ما شناساند مشمول مذهب نبود.
 
بالا