توانایی زبان فارسی در واژه سازی

ali561266

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درتاریخ جهان، هر دوره‌ای ویژگی‌هایی داشته است. در آغاز تاریخ، آدمیان زندگی قبیله‌ای داشتند. پس از پیدایش کشاورزی، دوره ی ده‌ نشینی و شهرنشینی آغاز شده است و سپس دوران کشورگشایی‌ها و تشکیل پادشاهی‌های بزرگی مانند پادشاهی‌‌های هخامنشیان و اسکندر و امپراتوری رم بوده است. پس از آن، دوره ی هجوم اقوام بربر بدین کشورها و فروریختن تمدن آن‌ها بوده است. سپس نبز دوره رستاخیز تمدن است که به نام رنسانس شناخته شده است.
تا آن دوره، ملل مختلف دارای وسایل کار و پیکار یکسانی بودند. می‌گویند که وسایل جنگی سربازان رومی و بربرهای ژرمنی با هم فرقی نداشته و تفاوت آن ها تنها در انضباط و نظم و وظیفه‌شناسی لژیون‌های رومی بوده که ضامن پیروزی آن‌ها بوده است. همچنین وسایل جنگی مهاجمین مغول و ملل متمدن آن دوره چندان فرقی با هم نداشته است.
از دوران رنسانس به این طرف، ملل غربی کم‌کم به پیشرفت‌های صنعتی و ساختن ابزار نوین نایل آمدند و پس از گذشت یکی دو قرن، ابزار کار آن‌ها به اندازه‌ای کامل شد که ملل دیگر را یارای ایستادگی در برابر حمله آن‌ها نبود.
هم‌زمان با این پیشرفت صنعتی، تحول بزرگی نیز در فرهنگ و زبان ملل غرب پیدا شد،زیرا آنان اکنون برای بیان معلومات تازه، ناگزیر به داشتن واژه‌های نوینی نیز بودند که با ساختن آن ها زبان‌های اروپایی کم کم دارای نیروی بزرگی برای بیان مطالب مختلف گردیدند.
در اوایل قرن بیستم، ملل مشرق زمین نیز پی به عقب‌ماندگی خود بردند و کوشیدند که این عقب‌ماندگی را جبران کنند. ولی موانع زیادی سر راه این کوشش‌ها وجود داشت که یکی از آن‌ها نداشتن زبانی بود که برای بیان مطالب علمی آماده باشد. بعضی ملل،مانند هندوستان، چاره را در پذیرفتن یکی از زبان‌های خارجی برای بیان مطالب دیدند؛ولی ملل دیگر به واسطه ی داشتن میراث بزرگ فرهنگی خود نتوانستند این راه حل را بپذیرند که یک مثال آن، کشور ایران است.
برای بعضی زبان‌ها، مانند زبان‌های سامی که به ساختمان آن‌ها اشاره خواهیم کرد،به علت ساختمان مخصوص آن‌ها، جبران کم‌ بود واژه‌های علمی و بیان معانی کاری بس دشوار و شاید نشدنی است،
شمار واژه‌ها در زبان‌های خارجی، در هر کدام از رشته‌های علمی خیلی زیاد است و گاهی در حدود میلیون است. پیدا کردن واژه‌هایی در برابر آن‌ها کاری نیست که بشود بدون داشتن یک روش علمی مطمئن به انجام رسانید و نمی‌شود از روی تشابه و استعاره و تقریب و تخمین هم در این کار پردامنه به جایی رسید.این کار باید از روی اصول علمی معینی انجام گیرد تا ضمن عمل، به بن‌بست برنخورد.
برای این که بتوان در یک زبان به آسانی واژه‌هایی در برابر واژه‌های بی‌شمار بیگانه پیدا کرد، نخست باید امکان چون این کاری در آن زبان موجود باشد. ما در این جا می‌خواهیم نشان دهیم که امکان چون این کاری در زبان فارسی وجود دارد و از این جهت، زبان فارسی زبانی است توانا، در حالی که بعضی زبان‌ها، گرچه حتااز جهات دیگر دارای سابقه ی درخشان ادبی نیز هستند، ولی در مورد ساختن واژه‌های علمی و در بیان بسیاری از معانی ناتوان هستند.
اکنون از دو نوع زبان که در اروپا و خاورنزدیک وجود دارد صحبت می‌کنیم که عبارتند از:زبان‌های هندو اروپایی(Indo-European)که زبان فارسی یکی از آن ها استو زبان‌های سامی (Semitic) مانند زبان‌های عبری، عربی، اکدی، سریانی، آرامی و….
در زبان‌های سامی واژه‌ها بر اصل ریشه‌های سه حرفی ( ثلاثی ) یا چهار حرفی ( رباعی ) قرار دارند و اشتقاق واژه‌های مختلف براساس تغییر شکلی است که به این ریشه‌ها داده می‌شود وابواب خوانده می‌شود.
پس شمار واژه‌هایی که ممکن است در این زبان‌ها وجود داشته باشد، نسبت مستقیمبا شمار ریشه‌های ثلاثی و رباعی در آن ها دارد. اکنونمی خواهیمبسنجیم که حداکثر شمار ریشه‌های ثلاثی در این زبان ها چه قدر است.
برای این کار ما یک روش ریاضی به نام جبر ترکیبی (Algebre Combinatoire)به کار می‌بریم که مطابق آن حداکثر تعداد ریشه‌های ثلاثی مجرد در مثلازبان عربیمساوی ١۹۶۵۶ ( نوزده هزار و ششصد و پنجاه و شش )می شود و نمی‌تواند بیش از این تعداد، ریشه ثلاثی در این زبان وجود داشته باشد. درباره ریشه‌های رباعی می‌دانیم که تعداد آن‌ها کم است و در حدود پنج درصد تعداد ریشه‌های ثلاثی است، یعنی تعداد آن‌هانیز در حدود ١۰۰۰ است. چون ریشه‌های ثلاثی‌ای نیز وجود دارد که در آن ها به جای سه حرف فقط دو حرف وجود دارد که یکی از آن‌ها تکرار شده است؛ مانند فعل (شَدَّ) که حرف « د» در آن دوبار به کار رفته است. از این رو بر تعداد ریشه‌هایی که در بالا حساب شده است، چندهزار می‌افزاییم و جمعاً عدد بزرگ‌تر ِبیست و پنج هزار (۲۵۰۰۰) ریشه را می‌پذیریم.
چون آنکه گفته شد، در زبان‌های سامی از هر فعل ثلاثی مجرد می‌توان با تغییر شکل آن و یا بااضافه کردن چند حرف، کلمه‌های دیگری از راه اشتقاق گرفت که عبارت از ده باب متداول می‌باشد، مانند: فَعّلَ،فاعَلَ،اَفَعلَ،تَفَعّلَ،تَفاعَلَ،اِنفَعَلَ،اِفتَعَلَ،اِفعَلَّ،اِفعالَّ،اِستَفعَلَ … از هر کدام از این افعال نیز اسامی مختلفی به شرح زیر اشتقاق می‌یابد:
اول، نام‌های مکان و زمان
دوم، نام ابزار
سوم، نام طرز و شیوه
چهارم، نام حرفه
پنجم، اسم مصدر
ششم، صفت (که ساختمان آن ده شکل متداول دارد)
هفتم، رنگ
هشتم، نسبت
نهم، اسم معنی
 

Similar threads

بالا