تواضع و فروتنی

امین قیاسی 1986

عضو جدید
سلام
از راهکارهاي موثر پيامبر اکرم(ص) براي برقراري صميميت و دوستي، تواضع و فروتني است. از عوامل گريز انسانها از يکديگر، سرکشي و تکبر و خودخواهي و خودبيني است. بر اين اساس، فروتني، خاکساري و تواضع، مايه دوستي و مهر و صميميت است.نخستين نکته در تواضع، آن است که انسان گمان نکند با تواضع، خود را تحقير کرده و شخصيت خويش را خوار شمرده است، بلکه تواضع مايه سربلندي و عزت در پيشگاه الهي است; زيرا عمل کردن به فرمان اوست. در نظر مردم نيز همين گونه است به اين دليل که آنها تواضع را نشان عظمت و بزرگي شخصيت و بلندي روح انسان مي دانند. پيامبر خدا(ص) مي فرمايد: «همانا تواضع مايه رفعت و بلندي مقام است. پس تواضع کنيد تا خداوند شما را رفعت دهد.» در فرهنگ اسلامي، هر کار خيري بايد براي خدا و با نيت خالص باشد تا پيامدهاي لازم و مثبت را داشته باشد. تواضع نيز چنين است. پيامبر خدا فرموده است: «هر که براي خدا تواضع کند، خداوند او را رفعت دهد.» در گفتاري ديگر، پيامبر خدا(ص) درباره تواضع مي فرمايد: «کرامت به تقوا و شرف به تواضع و بي نيازي به يقين است.» در مقابل تواضع که مايه رفعت است، تکبر مايه افتادگي و پستي است. در حديث نبوي آمده است: «هر که براي خدا فروتني کند، خدايش او را رفعت دهد و هر که تکبر کند و گردن افرازد، خدايش او را پست کند.» نقطه مقابل تواضع، گاهي تکبر(گردن کشي و خودبزرگ نمايي) و گاهي تجبر(بزرگي فروختن و اعمال قهر و زور) است. خداوند هيچيک از اين دو برخورد را از بنده اش نمي پذيرد و چنين بنده اي را کيفر مي دهد. همان گونه که رسول خدا(ص) فرموده است: «هر کس فروتني کند، خدايش رفعت و بلندي مقام دهد و هرکس بزرگي فروشد، خدايش درهم شکند.» در شرايط نابرابر اجتماعي که برخي احساس برتري دارند و خود را حاکم بر ديگران مي پندارند، محصول طبيعي اين شرايط، فخرفروشي و تکبر و خود بزرگ بيني است. پيامبر اکرم(ص) هم راه درمان و هم راه پيش گيري را ارائه کرده است: «خداوند به من وحي فرستاد که فروتني کنيد تا کسي بر کسي افتخار و کسي بر کسي تعدي نکند.» يکي ديگر از آثار مثبت تواضع، در امان بودن از حسادت ديگران است، زيرا انسان متکبر و خودخواه به طور طبيعي مورد کينه و بي مهري و دشمني ديگران است و به دليل خصلت ناپسند تکبر، همگان آرزومند محروميت او از امکانات هستند. شخص متواضع، با بهره مندي از خصلت تواضع، هر چند از نظر مالي چيزي به مردم ندهد، ولي ارتباط فروتنانه او با ديگران، زبان آنان را نگه مي دارد و اخلاق خوب که به صورت تواضع نمايانگر شده است، سپري مي شود تا او را از گزند حسادت ديگران مصون بدارد. آنچه گفته شد در اين سخن پيامبر اکرم(ص) آشکار است که فرمود: «هر انساني که از نعمتي بهره مند است، در معرض حسادت است; مگر آنکه اهل تواضع باشد.» نکته ديگر در زمينه ارزشمندي تواضع آن است که نبايد کاربرد تواضع و فروتني فقط در شرايطي باشد که انسان نتواند اهل تکبر و اعمال زور باشد، بلکه در موقعيتي که زمينه و ابزار مناسب براي اعمال زور و تکبر وجود دارد، تواضع بسيار ارزشمند است. به بيان ديگر، تواضع گاهي اضطراري و قهري است و آن زماني است که انسان گزينه اي غير از فروتني ندارد: مانند مواردي که انسان، دستش از همه چيز و همه جا کوتاه است و چون هيچ راهي براي تکبر ندارد، به ناچار اهل تواضع مي شود. گاهي تواضع اختياري و انتخابي است و آن در شرايطي است که انسان با بهره مندي از زمينه و ابزار و امکانات مناسب براي تکبر، خودش از روي اختيار تواضع را انتخاب مي کند. اينجاست که اين عمل، برترين کارهاست; همان گونه که پيامبر خدا(ص) فرموده است: «بهترين کارها سه چيز است: تواضع به هنگام دولت(يعني هنگام بهره مندي از قدرت و موقعيت و امکانات) عفو و بخشش به هنگام قدرت و بخشش بدون منت.» از آنچه گفتيم روشن شد که تواضع، اين خصلت ارزشمند انساني، مراتب و درجاتي دارد و بهترين آنها آن است که انسان در اوج بي نيازي و قدرت و موقعيت و با بهره مندي از امکانات، متواضع باشد. پيامبر خدا(ص) مي فرمايد: «با فضيلت ترين مردم کسي است که در حال ثروتمند بودن، زاهد باشد و در موقعيت توانمندي، اهل انصاف باشد و در حال قدرت، بردباري پيشه کند.» در کلام ديگر پيامبر اکرم(ص) فرمود: «خوشا به حال کسي که بدون هيچ کاستي، اهل تواضع باشد.» در کلمات پيامبر اکرم(ص) در مواردي به صورت خاص به تواضع سفارش شده است; از اين موارد، تواضع در برابر کسي است که در حق انسان نيکي کرده است. پيامبر خدا مي فرمايد: «هر که با تو نيکي کند، با وي متواضع باش، هر چند برده حبشي باشد.» مورد ديگر، تواضع در فضاي آموزشي است. هم معلم در برابر شاگرد و هم شاگرد در برابر معلم بايد تواضع کند. تواضع دانش پژوه در برابر آموزگار چنان نياز به سفارش ندارد; زيرا استاد و معلم حقي بر گردن دانش آموز دارد و گوشه اي از اين حق با فروتني جبران مي شود، ولي تواضع استاد در برابر دانش آموز، يک تواضع انتخابي است و جز با معيارهاي اخلاقي در سطح بالا نمي توان توجيه کرد که انسان به ديگري چيزي بياموزد و در برابرش فروتن و خاکسار نيز باشد. رسول خدا(ص) مي فرمايد: «با استاد و يا شاگرد خود متواضع باشيد و از دانشمندان سرکش مباشيد.» مورد ديگري که انسان شايسته است اهل تواضع باشد، در برابر فقيران و تهيدستان است. پيامبراسلام مي فرمايد: «فروتني کنيد و با مسکينان همنشين شويد تا در پيشگاه خدا بزرگ باشيد و از کبر خارج شويد.» تواضع مانند هر خصلت و ويژگي اخلاقي نشانه هايي دارد. اين نشانه ها هريک بيانگر تواضع در بخشي از زندگي است; براي نمونه، در ارتباط با زيردستان، گاهي تواضع خود را با هم غذا شدن با آنان نشان مي دهد. پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: «غذا خوردن با خدمتکار، از فروتني است.» و گاهي همنشيني با مسکينان نشانه تواضع است; همان گونه که رسول خدا(ص) فرموده است: «فروتني کنيد و با مسکينان همنشين گرديد تا در پيش خداوند بزرگ باشيد و از کبر رها شويد.» و در گفتاري ديگر فرموده است: «همنشيني با فقيران از تواضع است.» برخي خصلتهاي نيکو، علت و زمينه ساز خصلتهاي نيک ديگر است. زهد از خصلتهايي است که در پرتوي تواضع به دست مي آيد، همان گونه که پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: «تا متواضع نباشي، زاهد نباشي.» شايد سر اين گفته پيامبر خدا اين باشد که انسان متواضع در حقيقت، دنيا و تعلقات آن را مايه افتخار و فخر نمي بيند و به تعلقات دنيايي بي اعتناست و اين در ژواقع همان زهد و دل نبستن به دنياست. پس در دل تواضع، زهد نهفته است. در حديثي ديگر، پيامبر اکرم(ص) تواضع را از نشانه هاي عقل دانسته و فرموده است: «عاقل آن است که با سبک سر، بردباري کند و از ستمگر در گذرد و با زيردستان تواضع کند و از بالادستان در راه نيکي سبقت جويد.»
 
آخرین ویرایش:

امین قیاسی 1986

عضو جدید
آثار تواضع

آثار تواضع

تواضع اثرات و نتایج نیکویی دارد که آگاهی از آنها می تواند انسان را به کسب این صفت شایسته ترغیب و تشویق کند. اکنون به برخی از این آثار اشاره می کنیم:

تواضع مانند سپر و انباری پر از مهمات و سلاح از انسان در مقابل شیطان محافظت می کند. امام علی (علیه السلام) فرمودند: «اتخذوا التواضع مسلحة بینكم و بین عدوكم إبلیس و جنوده فإن له من كل أمة جنودا و أعوانا »: فروتنی را انبار مهمات میان خود و دشمنتان ابلیس و سپاهیان او قرار دهید؛ زیرا که او در میان هر امتی برای خود سپاهیان و یارانی دارد.

افراد متکبر سعی می کنند بر دیگران برتری پیدا کنند و به دنبال کسب عظمت در بین مردم هستند در حالیکه خداوند آنها را ذلیل می کند و قدر و منزلت را به انسان های متواضع اعطا می کند. پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «هر كه براى خدا فروتنى كند، خدا اورا بالا می برد و هر كه تكبر كند خدا او را پست می كند، و هر كه اقتصاد و میانه روى كند خدا او را روزى دهد، و هر كه تبذیر كند خدا او را محروم گرداند، و هر كه بسیار یاد مرگ كند خدا او را دوست دارد، و هر كه یاد خدا كند خدا او را در بهشت در سایه (پناه) خود جاى دهد».

و امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرمایند: «التواضع یکسوک المهابة»: فروتنی جامة ابهت بر قامت تو می پوشاند. بر خلاف آنچه که متکبران گمان می کنند که با تکبر ورزیدن برای خود ابهت و عظمت کسب می کنند.
خوش رفتاری با مردم و تواضع نسبت به آنها موجب جلب محبت آنها می شود. امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود: «ثمرة التواضع المحبة»: نتیجه تواضع جلب محبت و علاقه مردم است. چنانچه تکبر باعث ایجاد دشمنی و عداوت می گردد. چون مردم در مقابل کسی که قصد تحقیر کردن آنها را داشته باشد موضع گیری می کنند و با او مقابله می کنند. امام صادق(علیه السلام) نقل می کنند كه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: «امقت الناس المتكبر; منفورترین مردم، متكبر است». در بیانی دیگر از امام علی(علیه السلام) می خوانیم: «التواضع یکسبک السلامة»: فروتنی به تو سلامتی می بخشد. و همچنین ایشان فرمودند: «بخفض الجناح تنتظم الامور»: با فروتنی کارها سامان می یابد.

کبر مانع کارکرد صحیح عقل انسان می شود و بر نور عقل پرده افکنده و از درک حقایق جلوگیری می کند. بر خلاف تواضع که موجب درک صحیح حقایق در پرتوی نور عقل می شود.امام كاظم (علیه السلام) فرمایند: «كذلك الحكمة تعمر فی قلب المتواضع و لا تعمر فی قلب المتكبر الجبار لان الله جعل التواضع آلة العقل و جعل التكبر آلة الجهل»: و این گونه حكمت در دل انسان متواضع سامان مى یابد كه در قلب انسان متكبر و زورگو جاى ندارد، چون خداوند تواضع را ابزار كار عقل قرار داده و تكبر را ابزار جهل.

اگر تمامی افراد جامعه تواضع را پیشه خود قرار دهند، ظلم و ستم از جامعه رخ بر می بندد.پیامبر اعظم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «تواضعوا حتی لایبغی احد علی احد»: فروتن باشید تا هیچ کس به دیگری زورگویی و تجاوز نکند. و در یک جمله، تواضع موجب کامل شدن نعمت می شود. حضرت على (علیه السلام) فرمود: «و بالتواضع تتم النعمة»: با تواضع نعمت كامل مى شود. علاوه بر ثمرات ذکر شده، از آنجا که تواضع در مقابل کبر می باشد، انسان متواضع از آثار سوء تکبر مانند گرفتاری به شرک و کفر، دچار شدن در دام گناهان دیگر، محروم شدن از افزایش دانش و ... در امان می ماند.​
 

امین قیاسی 1986

عضو جدید
راه هاي کسب تواضع و انواع تواضع

راه هاي کسب تواضع و انواع تواضع

شناخت خود و خداونداول همه معرفت ها آن است که خود را و خداي تعالي را بشناسد: و خود را به عيب و تقصير، و خداي تعالي را به عظمت و جلال و باک ناداشتن به هلاک عالم. و از اين دو معرفت جز خوف نزايد. و براي اين بود که رسول صلي الله عليه و آله گفت: «اول علم آن است که خداي را به جباري و قهاري بشناسي و آخر آنکه بنده وار کار به وي تفويض کني و بداني که تو هيچ چيز نه اي و به تو هيچ چيز نيست. و چگونه ممکن گردد که کسي اين داند و نترسد». (1)
«ابوسليمان» گويد: «بنده تا خودش را نشناسد تواضع نمي کند». (2)
مغرور نشدن به طاعت خودمسلماني هيچ بنده تمام نگردد تا طاعت هاي خويش را به چشم معصيب ببيند، و معصيت ديگران به چشم طاعت نبيند. از بهر آنکه آن خلق، او را ظاهر است و آن خويش حقيقت باشد، که آنچه او به ظاهر معصيت مي داند، زيرا آن تأويلي باشد که او را از آن خبر نباشد. و در طاعت خويش مکرر آمده در اساس به تقصير خويش حقيقت است که او را رشک نيست.
پس اين طايفه در هر که نگرند و در او چيزي بينند که ايشان را مستنکر (3) آيد، در آن به تأويل مشغول گردند. از بهر آنکه آن طايفه بيشتر بر آنند، بلکه همه بر آنند، که جاه خويش ساقط کنند و دوستي اسلام با جاه دشوار به هم جمع آيد، و جاه از خود ساقط نتوان کرد، مگر به حيله اي که خويشتن را به ظاهر به خلق عاصي نمايي، تا خلق از تو برگردند. و به باطن مطيع ترين خلق باشد حق را جل و عز. و هر که را بر منکري بينند بدين تأويل به وي نظاره کنند. (4)
خود را هيچ به حساب آوردنو اصل مسلماني خود اين است که هر که داند که او کسي است هلاک شد، همچنان که ابليس. و هر که بر خويشتن مقر (5) آيد که من هيچ کس نه ام نواخت يابد، همچنان که آدم عليه السلام. (6) روشن باطنان که از ضوء (7) ضمير خفاياي عالم بينند، چنين گويند: «اگر شمع توفيق طاعتي در صفه ي باطن تو افروخته اند مي بايد که آن را از نظر نامحرمان پنهان داري، اگر چه شمع پنهان نماند، مردمان غيب همه وقت خود را پنهان داشته اند و حق تعالي، همه وقت ايشان را ظاهر گردانيده است. آري مردان دين از آفتاب طالع، طالع ترند و از ماهتاب لامع (8)، لامع تر و آفتاب طالع را که تواند پوشيد و ماهتاب لامع را که مستور (9) تواند داشت». (10)
«بشر حافي» (11) که سلطان سر و پا برهنگان بود مي گويد: «مرا هيچ کس تازيانه اي سخت تر از دخترکي نزد و آن دختر «حسن بصري» (12) بود - رحمه الله عليه - و آن هم چنان بود که روزي بر در حسن رفتم و در بزدم، دخترکي آواز داد که بر در کيست؟ گفتم: منم بشر حافي، گفت: اي خواجه هم از اين راه در بازار رو، و نعلين بخر در پاي کن تا بار ديگر خود را هم بشر حافي نخواني». (13)
به اخبار آمده است که موسي عليه السلام را وحي آمد که: «اندر قوم خويش کسي بجوي که بهترين بني اسرائيل وي باشد» يک تن را اختيار کردند. فرمان آمد که: «او را بگوييد تا بترين خلق را بجويد» سه روز زمان خواست، و همي گشت. چهارم روز رسني به گردن خويش اندر افگند و بر موسي آمد و گفت: «بترين بني اسرائيل منم. اينک آوردم» موسي عليه السلام ورا گفت: «زاهدترين بني اسرائيل تويي چرا چنين گويي؟» گفت: از بهر آنکه گناهان خويش به يقين همي دانم و آن ديگران به شک. و کسي که گناه وي به يقين باشد بتر باشد از آن کسي که گناه وي به شک باشد» امر آمد که: «يا موسي! بهترين بني اسرائيل وي است نه به بسياري طاعت، که بدانچه خويشتن را بترين خلق دانست». (14)
چنين ياد دارم که سقاي نيل
نکرد آب بر مصر سالي سبيل
گروهي سوي کوهساران شدند
به فرياد خواهان باران شدند
گرستند و از گريه جويي روان
بيايد مگر گريه ي آسمان
به «ذوالنون» (15) خبر برد از ايشان کسي
که بر خلق رنج است و زحمت بسي
فرو ماندگان را دعايي بکن
که مقبول را رد نباشد سخن
شنيدم که ذوالنون به مدين (16) گريخت
بسي برنيامد که باران بريخت
خبر شد به مدين پس از روز بيست
که ابر سيه دل بر ايشان گريست
سبک عزم باز آمدن کرد پير
که پر شد به سيل بهاران غدير
بپرسيد از او عارض در نهفت
«چه حکمت درين رفتنت بود؟» گفت:
«شنيدم که بر مرغ و مور و ددان
شود تنگ روزي ز فعل بدان
در اين کشور انديشه کردم بسي
پريشان تر از خود نديدم کسي
برفتم مبادا که از شر من
ببندد در خير بر انجمن»
بهي بايدت لطف کن کان بهان
نديدندي از خود بتر در جهان
تو آن گه شوي پيش مردم عزيز
که مرد خويشتن را نگيري به چيز
بزرگي که خود را نه مردم شمرد
به دنيا و عقبي بزرگي ببرد
فروتن بود هوشمند گزين
نهد شاخ پر ميوه سر بر زمين (17)
اولياي خداي - عزوجل - چو چيزي پديد آيد ايشان را از کرامات، ايشان را ذل و خضوع زيادت گردد و ترس و تواضع بيشتر شود و تن خويش را خوارتر گيرند و حق خداي بر خويشتن واجب تر بينند ... .
اندر اين فضل که ياد کرديم چند نوع سخن است: يکي آن است، و الله اعلم، که چون ولي را کرامتي پديد آيد خويشتن را مستحق کرامت ندارد؛ ...
و از اين نيکوتر هست و آن، آن است که تا کسي خويشتن نبيند؛ خويشتن را عمل نبيند؛ و تا خويشتن را عمل نبيند بدان عمل خويشتن را مستحق عطا نبيند. و اهل معرفت خويشتن ديدن بت پرستي دانند. تا گروهي بزرگان گفته اند: «الصنم الاعظم هي النفس» (18) پس چو خويشتن نبينند، عمل خويشتن چگونه بينند؟! چو ورا عمل نباشد استحقاق کرامت کي باشد؟!
و از اين نيکوتر هست و آن، آن است که اگر کسي را از ازل تا ابد بر اخلاص خدمت کرد، باز بدان خدمت چيزي يابد که با وي سکون آرد، معبودش آن چيز بوده است نه حق. نفاق را خلاص پنداشته است و شرک را ايمان؛ تا اندر پنداشت بوده است نه اندر حقيقت. از بهر آنکه اهل حقيقت آنچه کنند نبينند، و آنچه بينند نکرده باشند؛ و چو کرده نبينند آن ناديدن خود نيز نبينند، و آنچه بينند نکرده باشند؛ و چو کرده نبينند آن ناديدن خود نيز نبينند، اگر کرده بينند شرک است، و ناکرده بينند هم شرک است. حقيقت جز تعري و تبري نيست. (19)
و از اين نيکوتر هست و آن، آن است هر که را از حق جز حق چيزي بايد، ورا مقام ولايت نيست. چو دعوي کرامت کرد، از دوست غير دوست خواست؛ اين نفي ولايت است نه ثبوت ولايت. و از اين نيکوتر هست چو کرامت جويد يا خواهد، تعزز و افتخار وي به کرامت باشد. (20)​
 

امین قیاسی 1986

عضو جدید
2. تواضع مذموم
تواضع در برابر دنياداران«ابن مبارک» گويد «اصل تواضع آن است که خودت را در برابر کسي که از نظر نعمت دنيا فروتر از توست، پست بگيري تا به او اعلام کني که تو به دنيايت بر او برتري نداري و خودت را نسبت به کسي که از نظر دنيا بالاتر است، بالاتر بگيري تا به وي اعلام کني که او به خاطر دنياداري اش بر تو برتري ندارد». (41)
تواضع فقرا«يحيي بن معاذ رازي» همي گويد «تواضع صفتي است حميده و خصلتي است پسنديده، وليکن حسن جمال و غايت کمال او در امرا و سلاطين ظاهرتر است و کبر و خودبيني وصفي است در غايت قباحت و عادتي است در نهايت وقاحت؛ وليکن شناعت (42) آن در فقرا و مساکين واضح تر است». (43)
تواضع به جهت طمع و احتياجتواضع با خلق چنان پسنديده بود که خاص خداي را باشد. بدان معني که ايشان را مظاهر آثار قدرت و حکمت الهي بيند، نه از آن روي که بديشان طمع و احتياج دارد و از سر منقصت و مسکنت پيش ايشان تذلل نمايد، چه اين معني را ضعت خوانند نه تواضع. و در اين موضع فقرا را کبر به معني عدم التفات با اغنيا از تواضع بهتر است. (44)
تواضع برابر کسي که احسان نمي کندخردمندي را پرسيدند: «بدبخت کيست؟» گفت: «آن کسي که قبول کرد کسي که او را نشناخت و تواضع کرد کسي راکه از وي احسان نديد و دوستي گرفت با کسي که از وي سود نبرد». (45)
تواضع ورزي در روزگار پستي مردمانمنسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زين هر دو مانده نام چو سيمرغ و کيميا
شد راستي خيانت و شد زيرکي سفه
شد دوستي عداوت و شد مردمي جفا [...]
با يکديگر کنند همي کبر هر گروه
آگاه نه کز آن نتوان يافت کبريا
هرگز به سوي بکر نتابد عنان خويش
هرکه آيتي نخست بخواند «ز هل اتي»
با اين همه که کبر نکوهيده عادت است
آزاده را همي زتواضع بود بلا
گر من نکوشمي به تواضع نبينمي
از هر خسي مذلت و از هر کسي عنا (46)​
 

امین قیاسی 1986

عضو جدید
پي نوشت :
1- کيمياي سعادت، ج 2، ص 404.
2- راه روشن، ص 322.
3- مستنکر: منکر، زشت.
4- شرح تعرف، ج 1، صص 179-180.
5- مقر: معترف.
6- همان، ج 4، ص 1758.
7- ضوء: نور.
8- لامع: نوراني.
9- مستور: پنهان.
10- سلک السلوک، ص 72.
11- بشر حافي: از عرفاي قرن دوم هجري.
12- حسن بصري: از عرفاي قرن دوم هجري.
13- سلک السلوک، ص 86.
14- شرح تعرف، ج 2، صص 513-515.
15- ذوالنون مصري: از عرفاي معروف و مشهور قرن ششم.
16- مدين: شهري در کرانه ي دريا.
17- بوستان سعدي، ص 134.
18- شرح تعرف، ج 3، صص 981-982. «بزرگ ترين بت، نفس انسان است».
19- همان، ج 3، صص 982-983.
20- همان، ص 989.
21- گزيده در اخلاق و تصوف، ص 49.
22- همان، ص 251.
23- نامه هاي عين القضات همداني، ج 1، ص 47.
24- شرح تعرف، ج 1، ص 84.
25- همان، ج 3، ص 1261.
26- تشوير: شرم ساري.
27- مرائي: رياکار.
28- انس التائبين، ص 89.
29- سوره ي فرقان، آيه 63.
30- جامع السعاده، ص 440.
31- معراج السعاده، ص 283.
32- همان، ص 273.
33- طريقت نامه، ص 186.
34- استعظام: بزرگ داشتن.
35- اعراز: عزيز داشتن.
36- تحفه الاخوان خصائص الفتيان، ص 245.
37- نهج البلاغه، نامه 27، ص 289.
38- اثقال: سنگيني ها.
39- شرح تعرف، ج 3، ص 1263.
40- صفات العاشقين، ص 300.
41- راه روشن، ص 321.
42- شناعت: زشتي.
43- ينبوع الاسرار في نصايح الابرار، ص 152.
44- مصباح الهدايه و مفتاح الکفايه، ص 354.
45- خرابات، ص 101.
46- ديوان اشعار سنايي غزنوي، ص 48؛ عنا: رنج.
 

Similar threads

بالا