[تنظیم شرایط محیطی] تنظیم غیرعامل شرایط محیطی در معماری سنتی

سـعید

مدیر بازنشسته
در کنار حفظ امنیت، تنظیم شرایط محیطی برای بقا و برقراری امکان زیست آدمی و یا برای تأمین بیشتر آسایش و ارتقای سطح کیفی زندگی، از اصلی ترین تلاش های تاریخی انسان شمرده می شود. به ویژه اقلیم های سخت، با سرما و گرماهای کشنده، با آفتاب تیز و سوزاننده، بادهای بد و طوفان های مخرب و... مبارزه ای دشوار را در پیش پای تمدن های بشری گذاشته اند.
آنچه امروزه به اتکاء سامانه های فنی و دستگاه های مختلف الکتریکی و البته با صرف هزینه و انرژی فراوان تأمین می شود و همچنین رعایت اصول و روش هایی که به کنترل بهتر شرایط زندگی می انجامد، اگرچه امروزه گاهی در حد بخش نامه ها و قوانین اداری ظاهراً دست و پاگیر باقی می مانند، اما روزگاری دغدغه ی ناگزیر و موضوع هوشمندی معماران بوده است. خانه به عنوان اولین و فراگیرترین نیاز معماری، باغ، کاروانسراهای میان راهی، بناهای مذهبی و... همه و همه، از کویر تا جنگل و از سواحل شرجی تا کوهستان های برف گیر، با توسل به ترفندهای معمارانه، باید آدمی را، به فراخور کاربری، از گزند دشواری های آب و هوا نجات دهند. ترفندهایی که مطالعه و شناخت آن ها، علاوه بر جاذبه های تاریخی، گاهی با اندکی تغییر و روزآمدی، همچنان به واسطه عملی و مقرون به صرفه بودن، کاربردی و حائز اهمیت علمی و اجرایی می باشند.
تسلط بر همین فنون و استفاده از ابداعات و خلاقیت های تنظیم شرایط محیطی، از عواملی بود که توانست در کنار پیشرفت های اجتماعی، فرهنگی و علمی، بشر اولیه را از سکونت گاه های بدوی به سمت مجتمع های مسکونی پیشرفته تر روستایی و شهری روانه کند.
ـ وجود امکانات اولیه زندگی، مثل دسترسی آسان به آب و خوراک و...، در جایگیری اجتماعات مسکونی تعیین کننده بودند. اما این باعث نمی شد که خوشی آب و هوا، دور از چشم بماند. حتی اختلافات جزئی در عوارض جغرافیایی، پوشش گیاهی، وجود موضعی بادپناه و... می توانست در مجاورت همان امکانات اولیه، شرایطی کم و بیش متفاوت را ایجاد کند که باید به دقت انتخاب می شد. جهت گیری ساختمان ها موضوع فوق العاده مهم دیگری بود که با دانش و تجربه، متناسب با تعداد روزهای گرم و سرد سالیانه محل، زاویه تابش آفتاب در عرض جغرافیایی و جهت بادهای غالب محلی متغیر بود. در اقلیم متنوع ایران، سه رون (جهت گیری مشترک محلی بناها) بیشتر به¬کار رفته است؛ رون اصفهانی در امتداد شمال غربی ـ جنوب شرقی، رون راسته در امتداد شمال شرقی ـ جنوب¬غربی و رون کرمانی در امتداد غربی ـ شرقی. در این جای گیری، تراکم بافت های مسکونی هم عاملی بودند برای مقابله با نفوذ آسیب های اقلیمی. الگوهای معماری درونگرا نیز، در خدمت ایجاد محیطی آرام و مطبوع انتخاب می¬شدند.
ـ تهویه و کوران هوا از دو جهت اهمیت بیشتری در طراحی ساختمان داشت. اول اینکه موجب تأمین هوای تازه و پاک می شد و از طرفی در تقلیل گرمای تابستانی می¬توانست نقشی مؤثر ایفا کند. قسمت عمده این عمل به کمک بادهای محلی انجام می شد. بادخان ها و بادگیرها، پیچیده¬ترین عناصر ساختمانی بودند که این وظیفه را به عهده داشتند. بادگیرها برحسب اقلیم و چگونگی بادهای محلی، گاهی جریان باد را ـ با فرم های یک سویه، دوسویه و... ـ به داخل بنا هدایت می کردند و یا گاهی هم با ایجاد مکش، موجب تقویت گردش هوا می شدند. در بادگیرهای نوع اول ممکن بود رطوبت جذب شده درون مصالح ساختمانی، بوته¬ها و خاشاک جلوی دهانه بادگیر، که مرتباً آب پاشی می¬شدند، و یا حوض کوچک زیر بادگیر، سامانه برودتی را کامل کنند. در بادگیرهای نوع دوم؛ هوای مکیده شده با عبور از روی باغچه ها و حوض های بزرگ آب داخل حیاط و یا حوضچه های نزدیک بادگیر، برودتی مضاعف و نسیمی تقریباً دائمی به همراه داشت. روزن ها، پنجره های رو به حیاط، پاچنگ ها و... مسیر این جریان باد را مهیا و تسهیل می کردند. با شروع سرما، درصورت لزوم، مسیر بادگیرها با تعبیه دریچه ای قابل انسداد بود. خنکی بادگیرها حتی برای نگهداری مواد غذایی هم کارایی داشتند. هنوز هم نمونه های خوبی از این عملکرد، به طور مثال در بعضی خانه های حوالی هرمزگان، به چشم می خورد

بخش دیگری از کوران هوا با ترتیب و چیدمان عناصری به وجود می آمد که بر اساس اختلاف دمای هوا در سایه و روشن ها و سیرکولاسیون هوای گرم و خنک عمل می کرد. ساباط ها و پیچ و خم ها و تغییر ابعاد متوالی معابر، در کارکرد شهری و عناصری از جمله هشتی ها، دالان ها، رواق ها و... در قسمت های داخلی بنا، این مهم را برای کاربران فراهم می کردند. ترتیب چیدن، جهت، ارتفاع و اندازه پنجره ها، خفنگ ها و بازشوها، به شکلی که چرخه کاملی برای حرکت هوا و بادهای محلی ایجاد شود نیز، به دقت طراحی می شد.ـ زندگی گردشی و کوچ داخلی در خانه های ایرانی موضوع دیگری است که در جهت استفاده بهینه از شرایط محیطی، مورد توجه قرار می گرفت. به اینصورت که؛ محل اسکان فصلی خانواده بر اساس میزان آفتاب گیری و سایه ی اتاق ها در بخش های شمالی یا جنوبی و شرقی و غربی در طول فصول سال جابه جا می شد. اتاق های آفتابگیر و گرم شمالی مناسب زندگی در فصل زمستان بودند و اتاق های جنوبی و نسار، به خاطر سایه های بلند و طولانی مدت، مفر گرمای تابستانی به شمار می آمدند. فضاهای اختصاصی تر، همچون بهارخواب ها، تراس ها و یا پشت بام هایی که با دیواری کوتاه محفوظ شده بودند هم برای خواب مطبوع شبانه تابستانی انتخاب می شدند. در شهرهایی که با توجه به سطح آب های زیرزمینی و جنس خاک، امکان احداث زیرزمین وجود داشته، استفاده از فضای خنک زیرزمین های خانگی هم در تابستان رواج داشت. زیرزمین های مجلل و مزین خانه های کاشان با بادگیرهای اختصاصی و شوادان های دزفول و شوشتر و... گواه این مطلب است. سهولت گرم کردن زاغه ها و کنده ها، اتاق¬های زیرزمین و سکونت گاه های زیرزمینی همچنین برای فصل زمستان در اقلیم های سردسیر مورد توجه بوده است. کوچکی ضریب تبادل حرارتی زیرزمین ها، فرصتی طلایی برای معماران در طرح و ساخت حمام ها و حتی شبستان¬های زمستانی مساجد، مثل شبستان کوتاه زمستانی مسجد جامع اصفهان و... فراهم می آورد.
ـ اتاق هایی که سقف های بلند دارند، به خاطر سبکی و بالا رفتن هوای گرم، همیشه خنک تر و مطبوع تر هستند. به ویژه اگر این بلندی سقف، توام با هواکش بالای سقف های گنبدی، خروج هوای گرم را هدایت و تسریع کنند. اما چنانچه نیاز به حبس گرما باشد، مثل گرمینه حمام ها، این روزن ها جای خود را به جامخانه ها می دهند. در عوض اتاق های کوچک با سقف های کوتاه به راحتی و با حداقل سوخت وسایل گرمایشی، گرم می شوند. از این جهت انتخاب ابعاد و حجم و ارتفاع اتاق ها، ارتباط مستقیم با اقلیم و فصل سکونت داشت. لایه بندی فضاها نیز تأثیر به سزایی در تبادل حرارتی دارد. دمای مناسب هوا در پستوها و اتاق¬های پشتی، استفاده از ایوان و سلسله مراتب رسیدن به اتاق¬های اصلی و ساخت اتاق های تو در تو، خانه را از نفوذ گرمای تابستان و سرمای زمستان محفوظ نگه می دارد. ترتیب بخش های ورودی، سربینه و گرمینه حمام ها، مثال کاربردی و روشنی از ایده لایه بندی فضاها را نمایش می¬دهد. از آنجا که سرعت و میزان انتقال انرژی گرمایی بین دو فضای مجاور، با اختلاف دما، تناسب مستقیم دارد، در کاروانسراهای سردسیری، ساخت اصطبل در حلقه بیرونی بنا و یا استفاده از اتاقی در بالای طویله های روستایی، شیوه ای بود برای استفاده از گرمای بدن حیوانات.
ـ پوشش های شیب دار و یا منحنی، چه به صورت تاق آهنگ و چه به شکل گنبد، این مزیت را هم داشتند که می¬توانستند با تغییر سطح تابش آفتاب و افزایش سطح جذب، تبدیل نور خورشید به انرژی گرمایی را به حداقل برسانند. گاهی پوشش داخلی گنبدهای دوپوش، به منظور کاهش حجم و ارتفاع فضا و به عنوان نوعی پنام عمل می کرده است. در روستاهای مناطق سردسیری، که میزان جذب آفتاب در زمستان قابل توجه نیست، تلنبار ذخیره زمستانی علوفه دامی بر روی پشت بام های تخت و پارو نکردن پوشش برف سبک، به منظور نوعی عایق حرارتی هم انجام می شد و جلوی نفوذ سرماهای کشنده را می گرفت. در این میان؛ ضریب حرارتی مصالح را هم باید در نظر داشت. خشت، آجر و چوب، به عنوان مصالح اصلی ساختمانی از ضریب حرارتی بالایی برخوردار هستند. این ویژگی باعث می شود تا با حداقل تبادل حرارتی، در طول روز از نفوذ گرما جلوگیری کنند و هم گرما را برای شب های سرد [کویری] ذخیره کنند. ظرفیت حرارتی دیوارهای قطور این خاصیت را در حد نیاز تقویت می کرد. به نوعی این خاصیت حبس حرارتی، در مورد آب حوض خانه ها نیز صادق است. دیواره های صندوقه را ـ اگرچه به نیت سبک کردن دیوارها می ساختند ـ شاید بتوان به منزله نوعی پنام و لایه ی مؤثر در تبادل حرارت هم مورد بررسی قرار داد. لمبه کوبی پوشش های تخت چوبی، علاوه بر زیبائی، در پنام کاری اتاق ها و کاهش تبادل حرارتی از طریق سقف، عملکرد داشته اند. در مقابل؛ کف پوش ها و یا فرش ها و زیراندازهای ضخیم و پرزدار، همین وظیفه ی مهم را در کف اتاق ها انجام می دادند. از این دست، لذت تکیه به پشتی هایی که حائل دیوار سرد هستند هم گفتنی است.
ـ معماری متعالی موظف بود؛ با ابزارها و اجزایی، همانطور که بنا، خانه و ساکنین آن را، از گرمای تابستان مصون نگه می دارد، در عین حال زمینه حداکثری استفاده از گرمای آفتاب کم رمق زمستانی، را هم فراهم نماید. برای این کار سایه بان ها لوازم کارآمدی بودند. اندازه و شیب این سایه بان ها را طوری انتخاب می کردند که جلوی ورود آفتاب تند و عمودی تابستان را می گرفت اما مانعی برای ورود آفتاب مایل زمستانی نبود. همچنین درختان برگ ریز؛ سایه تابستانی داشتند، ولی جلوی آفتاب زمستانی را هم نمی¬گرفتند. درصورت نیاز هم، سبزی باغ ها و باغچه ها را، در زمستان، بوته ها و یا درختان سوزنی برگ تأمین می¬کردند. این درختان مقاوم و یا دیوارهای بلند بادبند، به شکل سپری دفاعی در پیرامون باغ و یا محلات مسکونی، قادر بودند قسمت عمده بادهای سرد زمستانی را، مهار و از یخ¬بندان های شدید جلوگیری کنند.
پیچک های داربستی، درختان تزئینی پهن برگ و یا حتی درختان مثمر، پرده های داخلی، پرده های حصیری بیرون پنجره ها، تابش بندها و آفتاب شکن ها و...، بیشتر جلوی اشعه های خورشید تابستانی را می گرفتند. مشبک ها و شیشه های رنگی، همان طور که باعث تعدیل و تلطیف نور می شدند و تأثیراتی روانی در القای حس گرما و سرما داشتند، میزان انرژی گرمایی آفتاب را در اتاق ها و شاه¬نشین ها، به مقدار قابل ملاحظه ای، کاهش می دادند. انتخاب رنگ سطوح دیوارها هم برای نماهای داخلی و خارجی و یا رنگ مصالح پوشش بام ها، در کیفیت جذب یا انعکاس نور آفتاب مورد توجه قرار می گرفت. در مناطق گرمسیری جنوب، گاهی پنجره ها را علاوه بر کوچکی، در ارتفاعی بالاتر از حد معمول ایجاد می کردند تا نور و گرمای منعکس شده از سطح زمین، کمتر به داخل نفوذ کند. تبخیر تابستانی و خنکی حاصل از آن هم به عهده حوض و فضای سبز باغچه ها بود. باریکی و کم عرضی کوچه ها در کنار دیوارهای بلند مجاور هم سایه های خوبی در تابستان ایجاد می کنند. کوچه های بافت تاریخی بوشهر مثال مناسبی برای این نوع طراحی شهری است. چگونگی طرح و ساخت یخچال ها و آب انبارها، به خصوص دیوارهای سایه انداز آن ها هم، مبحث جالب دیگری است در چگونگی فرار از گرمای آفتاب و تأمین آب آشامیدنی خنک و دلچسب.
ـ آنچه گذشت را شاید بتوان در تعبیری کوتاه خلاصه کرد؛ معماری خوداتکاء، انسان مدار و مبتنی بر نیازهای اختصاصی هر کاربر. و دیگر اینکه در معماری ایرانی؛ عملکرد، زیبائی، فرم و بیان ایدئولوژیک چنان پیچیده و توام خلق شده اند و معمار آنچنان زیرکانه این موضوعات را در هم تنیده است که به دشواری [نزدیک به ناممکن] بتوان یکی را بر دیگری ترجیح داد و یا آن را مقدم از باقی بایدها دانست.
سعید فلاح فر

 
بالا