تمدن هخامنشــــیان

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
معماری هخامنشیان بخش چهارم




تخت جمشید : این مجموعه ساختمانی در مرودشت و در 45 کیلومتری شیراز واقع شده است. بر کوهی خشن بنام کوه رحمت تکیه داده و مشرف است بر دشت پهناور و حاصلخیزی که اطراف آنرا کوهها حلقه وار فرا گرفته اند.
با توجه با اسناد و مدارک موجود طرح ساختمانی این بنا احتمالا به دستور داریوش و معمارانش ترتیب داده شده و بی گمان نقشه کلی تخت جمشید از پیش طرح ریزی شده است. سیستم کانال کشی و آبرسانی و مجاری فاضلاب که در سطوح مختلف متناسب با کاربرد دقیق آنها قبلا در سنگ کوه کنده شده دلیلی است بر این مدعا . صفه ای گسترده و وسیع به ابعاد 457*274 متر که بخشی از کوه را تسطیح نموده و قسمتهای ناصاف آن هموار و گودیهای آن پر شده اند . اطراف این صفه را برج و بارویی از تخته سنگهای بزرگ که هم پشت بند صفه است و هم جنبه دفاعی داشته است. بلندی این دیوار به تفاوت از حدود 12 تا 18 متر است . ابعاد سنگهایی که در این دیوار طویل بکار رفته گاهی به 15 متر و وزن 30 تن می رسد . این سنگها را بدون ملات بر روی هم سوار کرده و با بستهای آهنین به هم پیوند داده اند اتصال سنگها چنان با مهارت انجام گرفته که در پاره ای موارد درز میان آنها دیده نمی شود . بر روی این دیوار سنگی دیواری دیگر از خشت خام وجود داشته که لااقل قسمتی از آنرا با کاشیهای رنگین (قهوه ای زرد و سبز آبی ) مانند آنچه در شوش به کار رفته بود نماسازی کرده بودند.
نحوه دسترسی به صفه یکی از بدیع ترین و جالب ترین قسمت هاست. پلکانی با عظمت و دو جانبه که پهنای آن 60/6 متر است به نحوی که در آغاز از هم جدا گشته اند و پس از طی مسافتی دوباره به هم می رسند. این پله ها به جای اینکه از تخته سنگهای متعدد با هم ترکیب شده باشند از یک قطعه سنگ عظیم الجثه حجاری و ساخته شده اند و حتی گاهی قسمتی از دیوار سنگی را نیز شامل می شده است . از دیدگاه معماری جدید ممکن است این شیوه کار غیر منطقی به نظر می آید ولیکن به واقع نمی توان تصور نمود سازندگانی که چنان ستونهای بلند را با سر ستونهای چند تنی شان بر افراشته اند از مهارت و استادی بی بهره بوده اند . این کار را می توان اینگونه توجیه کرد نخست اینکه چنین ترکیبی بیشتر از واحدهای جدا از هم به بنا استحکام می بخشید دوم آنکه سازندگان ساختمان را به عنوان تجمع مکانیکی در نظر نداشته بلکه آنرا یک واحد حجاری تمام میدانسته تند . این روش که عبارت بود از تراش یکپارچه واحد ساختمانی نه ترکیب عوامل گوناگون : در احداث قاب درها و پنجره ها نیز بکار رفته است چه غالبا این عناصر را از سنگی یکپارچه حجاری کرده اند . برخی معتقدند که این راه پله بزرگ و شکوهمند با یک شیب تدریجی که مناسب سوارکاران است به سطح می رسد و بلافاصله به یک عمارت باشکوه که بنایی جز دروازه تمام ملتها نیست منتهی می شود.


دروازه ملل(دروازه خشایار شا) با تندیسهای عظیم گاو بالدار با سر انسان (لاماسوا/اسفنکس) ترکیب یافته که به نوعی نگهبانان این عمارت و مجموعه اند و مانع ورود اهریمنی . این بنای با شکوه و منفرد که به شکل یک کوشک است سنگ نبشته ای از خشایارشا را در بردارد با این مضمون (این دروازه همه ملتهاست) این اعلامیه بدان معناست که همه ملتها از این جا به سوی قلمرو نیروهای روحانی عبور می کرده اند . بی تردید از میان این بنای منفرد آدمی داخل جهانی پر از شکوه خیره کننده می شده است.
از نظر موقعیت (این دروازه بزرگ خشایارشا) روی محور مربوط به (تالار تخت) قرار داشته نه روی محور آپادانا . این مطلب را کتیبه فوق الذکر و تزیین (تالار تخت) و بازشناختن تشریفات که بناهای مزبور را به هم ارتباط می دهد تایید می کند.
بخش شمالی صفه تخت جمشید از دو بخش مستقل تشکیل شده است.قسمت اول شامل (تالار تخت) و دو (دروازه بزرگ) یعنی دروازه خشایارشا و دروازه ناتمام است که واردین را به طرف (تالار تخت) راهنمایی می کند که در آنجا نمایندگان ملتها اجتماع می کرده اند . در اینجا مانند سایر کاخها فراز درگاهها را با گیلوئیهایی با شیار مقعر(قاشقی)تزئین نموده اند. روی سطح داخلی دو جرز هر مدخل نقش برجسته های شبیه به هم حجاری شده است که هر یک بیانگر رویدادی تاریخی است. قسمت دوم به (آپادانا) محدود می شود که مربوط به روابط میان پادشاه و بزرگان کشور خصوصا (پارسی ها) و (مادیها) بوده است.
شایان ذکر است که این صفه عظیم و باشکوه به صورت سکوهایی با سطوح مختلف ایجاد شده است. بطوریکه هر ساختمان بر روی سکوی ویژه خود بنا گردیده است به وسیله پله های جداگانه قابل دسترسی است . فضاهای خالی میان بناها حیاطهایی را تشکیل میداده که هر یک باغچه های مخصوص به خود داشته است. مشرف به همه بناهای صفحه تخت جمشید آپادانای خشایارشا است. طول هر یک از اضلاع آن از طرف بیرون 75 متر و هر ضلع اتاق مرکزی آن 5/58 متر است. با 36 ستون سنگی مرتفع باریک که ظرافتی خاص دارند . بدون هیچگونه انحناء و هر چه به طرف بالا می روند از قطر آنها کاسته می شود و بار سقف بنا بر دوش آنهاست. قطر هر ستون 10/2 متر و بلندی آن 18 متر بوده است. هر ستون دارای 48 یا 36 شیار قاشقی است . بر فراز ستونها سر ستونهایی نیز به اشکال شیر و جانوران خیالی با بینی عقاب حجاری شده اند که گویا مورد پسند واقع نشده و نیمه کاره آنها را کنار گذاشته اند . سر ستونها به بلندی سه متر و به شکل دو گاو پشت به هم داده اند که با رنگهای گوناگون زنده رنگ آمیزی شده بوده اند.

کاخ اختصاصی داریوش که پذیرایی اشخاص در آن صورت می گرفته در ضلع غربی صفه قرار دارد . این بنا نیز دارای ستونهای مرتفع بوده است . روی پله های کاخ نقش خدمتگذارانی دیده می شود که ظروف خوراکی در دست دارند و بره ها را برای کباب کردن می بردند. به احتمال فراوان در زمان خشایارشا گنجایش این کاخ اندک بوده است که کاخ دیگری در مجاورت آن ساخته شده است. نقش دیوارهای پلکان کاخ جدید (کاخ سه دروازه) نشان می دهد که برای پذیرایی-آن هم از نوع بزرگ- برپا گردیده است . یعنی پادشاه در آنجا بار می داده و از میهمانان انبوه خود در جشنهای رسمی پذیرایی می کرده است . در آنسوی کاخ داریوش کاخهای خشایارشا و اردشیر و قصرهای کوچکتر و کم اهمیت و بناهای اداری و ... قرار دارند.
اگر بخواهیم مجموعه بناهای تخت جمشید را فقط نام ببریم عبارت خواهند بود از :
1- پلکان بزرگ
2- دروازه بزرگ خشایارشا معروف به دروازه تمام ملتها
3- راهی که مدعوین از آن می گذشتند
4- پلکان شمالی کاخ آپادانا
5- کاخ آپادانا
6- پلکان شرقی آپادانا
7- کاخ سه دروازه
8- کاخ اختصاصی داریوش
9- کاخ خشایارشاه مربوط به پذیرایی رسمی
10- تالار صدستون مربوط به پذیرایی های رسمی
11- تالار 99 ستونی (قسمت مرکزی خزانه) تالار تخت موقتی که به دستور داریوش ساخته شد.
12- انبارهای خزانه شاهی
13- نمای جنوبی سکو که به طرف دشت است.


 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
معماری هخامنشیان بخش پنجم

نقش رستم

نقش رستم به فاصله چندكيلومتريِ تخت جمشید واقع گرديده است . در نقش رستم نقوشي وجود دارد كه به منزله مداركِ ذي قيمتي از تاريخ ايران در زمان هخامنشيان (مقبره ها و کعبه زردشت) و ساسانيان (نقش برجسته ها) است .
در قسمت بالاي دامنه كوه حسين آرامگاه هاي پادشاهانِ هخامنشي در دل سنگ كنده شده است كه آرامگاههاي نقش رستم عبارتند از :
آرامگاه داريوشِ اول - آرامگاه خشايارشاي اول - آرامگاه اردشير اول - آرامگاه داريوش دوم.

تمام اين دخمه ها از روي يك نمونه ساخته شده اند . نماي دخمه به شكلِ صليب است و در ميان ِ آن دري است كه در دو طرفِ آن دو نيم ستون با سرستونهاي شبيه به سرِگاو قرار دارد . در قسمتِ فوقاني نماي دخمه ، نقش برجسته اي است كه مللي را كه تابع شاهنشاهي ايران بوده اند نشان مي دهد . اين ملتها تختِ شاهنشاهي را بر بالاي سرِ خود گرفته انددر حالي كه شاهنشاه بر تخت جلوس كرده است و در مقابل ِاو آتشداني قرار دارد . اهورامزدا در بالاي اين منظره در حالِ پرواز است
شکل اصلی آرامگاه ها شبیه صلیب یا چلیپا بوده که نماد خورشید در فرهنگ ایران باستان بوده است.نحوه ساخت به اینصورت بوده که از کنار کوه تا بالا را خاک میریختن و از بالا شروع به ساخت آرامگاه میکردند.







آرامگاه داریوش اول : به شکل صلیبی با چهار شاخه مساوی در دل صخره ای با 60 متر ارتفاع تراشیده شده است. ارتفاع کل آرامگاه 93/22 متر است. شاخه بالایی آرامگاه بیانگر یک آیین مذهبی یا شاهی است. در این نما شاه در لباس پارسی با کمانی در دست بر سکویی 3 پله ای به حالت نیایش ایستاده است. بالای سر شاه انسان بالداری که نماد فر کیانیست، حجاری شده و در گوشه راست تصویر هلال ماه با گوی بسیار نازک دیده می شود. سکوهای زیر پای پادشاه و آتشدان بر روی تختی بزرگ که به اورنگ شاهی معروف است، قرار دارند و سی تن از نمایندگان قبایل تحت فرمان داریوش اورنگ را بر دوش خود می برند.در دو سوی داریوش یاران و نزدیکان او ایستاده اند. در بخش میانی نمای کاخی با چهار ستون و یک در- مانند کاخ تچر – دیده می شوند. در این کاخ به دهلیزی باز می شود که موازی با جبهه نقوش آرامگاه در دل کوه پیش رفته و حاوی سه اتاقک کنده شده در دل کوه است که هرکدام خود دارای سه آرامگاه صندوق مانند است. این 9 قبر متعلق به داریوش و نزدیکان اوست. بخش پایینی نمای آرامگاه بی نقش است و کار تراش آن ناتمام باقی مانده است.
این آرامگاه تنها آرامگاه نقش رستم است که انتساب آن حتمی است، زیرا دارای کتیبه هایی به زبان فارسی باستان، بابلی و عیلامی از داریوش است. در کنار این کتیبه ها، کتیبه ای به زبان آرامی متعلق به پس از هخامنشیان، و کتیبه هایی جهت معرفی اورنگ بران و افراد موجود در نقوش کناری نما وجود دارد.
نقوش این آرامگاه در دوره هخامنشی رنگ آمیزی شده که در حال حاضر بقایای رنگها را در روی نقوش می توان مشاهده کرد.





آرامگاه خشایار اول: نمای آرامگاه منسوب به خشایارشا نیز مانند آرامگاه ذاریوش است ولی کتیبه ای ندارد. جزییات در نقوش این آرامگاه بهتر از آرامگاه داریوش باقی مانده اند. نقش اورنگ بران نیز مانند آرامگاه داریوش است ولی در نقوش کناری آرامگاه تفاوتهایی دیده می شود. در داخل دهلیز این آرامگاه تنها یک اتاقک ( با ابعاد 3 در 6/6 متر ) وجود دارد که درست مقابل درب ورودی است ودر آن سه قبر کنده اند. قبر ها از قبور آرامگاه داریوش کمی بزرگترند. اما سرپوش آنها بر خلاف مقبره داریوش که با مقطع مثلث است، نیمگرد هستند. سقف اتاقک و دهلیز به شکل طاق و منحنی است. ارتفاع دهلیز درست به اندازه دهلیز مقبره داریوش یعنی 7/3 متر است. تاریخ این آرامگاه را بین 480 و 466 ق.م تخمین می زنند. یکی از دلایل انتساب به خشایارشا خصوصیات سنگ تراشی و هنری آن است. این مقبره در سمت راست آرامگاه داریوش قرار دارد.


آرامگاه اردشیر اول : نمای این آرامگاه مثل آرامگاه داریوش بزرگ است ولی به شدت آسیب دیده و فرسوده شده است. از تفاوتهای کوچک بین این دو آرامکاه میتوان به کوتاهتر بودن پایه آتشدان در آرامگاه اردشیر و ساده تر بودن نقش فر کیانی اشاره کرد. درون آرامگاه سه اتاقک دارد و به شکلی بسیار بی دقت و بی مهارت تراشیده شده است. ارتفاع آن از درون آرامگاه داریوش کمتر است( 4/2 متر). دهلیز به هیچ وجه موازی با نمای آرامگاه نیست. در هر اتاقک تنها یک قبر کنده اند. علت انتساب این آرامگاه به اردشیر عدم دقت در تراش و حجاری آناست. تاریخ آن حدود 450 تا 430 ق.م است. محل آن در سمت چپ مقبره داریوش بزرگ است.



آرامگاه داریوش دوم : غربی ترین آرامگاه نقش رستم در حدود 33 متری سمت چپ مقبره اردشیر اول، منسوب به داریوش دوم است. نمای آرامگاه درست روبروی کعبه زرتشت قرار دارد. نمای این آرامگاه نیز شبیه به باقی آرامگاه هاست. نقوش در این آرامگاه فرسایش شدیدی یافته اند. درون آرامگاه تقریبا شبیه به آرامگاه اردشیر اول می باشد. دهلیز بدون دقت و با محوری کج تراشیده شده است. ارتفاع دهلیز 8/2 متر بوده و دهلیز حالتی تقریبا مثلث شکل دارد. تاریخ ساخت آن را به حدود 420 تا 404 ق.م تخمین می زنند.


 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
هنر درعصرهخامنشیان

هنر هخامنشی تکرار شدنی نیست

بعد از بیان هنر و اندیشه های هنری به حقیقت می توان گفت ما ایرانیان همواره چه در اعصار گذشته و چه در حال حاضر زبان هنر و بیان حقیقت هنر را از تمام وجود شناخته و به آن بالیده ایم هنری که موجب آن شده که اینک از آن با زبانی جاودان یاد کنیم از مهم ترین و بارزترین زبان بی بدیل فرهنگ و هنرکشورمان وجود نمادها و نشانه های بر جای مانده از فرهنگ هخامنشی است که با اینکه از ساخت آنها سالیان سال است که می گذرد همچنان معنا و اقتدار هنری خود را حفظ کرده است

هنر ایران در دوره هخامنشیان نه ابتدایی است و نه ساده .

هنر ايران در دوره هخامنشيان عمدتا بر پايه ي بزرگداشت مقام پادشاهان اين سلسله استوار بوده است. هنر اين عصر تركيبي است از هنر اقوام گوناگوني كه تابع پارسيان بوده اند و هخامنشيان با بهره گيري مناسب از اين هنرهاي مختلف و ريختن كليه جلوه هاي هنري اقوام و ملل مختلف در يك قالب به هنر خود اعتلا بخشيده اند. علاوه بر بزرگداشت شاهان، اجراي مناسك و آيين زرتشتي نيز از مظاهر اصلي هنر در اين دوره است كه سبب ايجاد نوعي سمبوليسم هنري در آثار هنري هخامنشيان شده است.
از ديگر جلوه هاي هنري اين دوره رواج هنر كنده كاري، حجاري، پيكر تراشي، فلزكاري، كاشي سازي و قالي بافي است . آثار برجا مانده عمق پيشرفت هنرمندان ايراني را در اين رشته هاي هنري به تصوير مي كشند.
نقش برجسته هاي تخت جمشيد نيز در زمره ي گنجينه ي هنر دوره هخامنشي به شمار مي روند كه هر يك مجموعه اي از تصاوير غني و نقوش دوران هخامنشي را به نمايش مي گذارند و علاوه بر آن گوياي بسياري از آداب و رسوم رايج در دربار هخامنشي اند.
در نقش برجسته هاي تخت جمشيد صحنه هايي از مراسم و مناسك رايج در پايتخت شاهان هخامنشي وجود دارد كه عموما پيكره ي پادشاه، كانون اصلي هر صحنه است. در اين كنده كاري هاي زيبا كه بر دل كوه نقش بسته دسته هاي آورندگان هدايا، صحنه بار عام پادشاه و ديگر نقوش برجسته ي مربوط به آرامگاه به نمايش گذارده شده است . اين كنده كاري كاري ها درعين حال كه همگي حكايت از تبحر و مهارت سنگ تراشان دارند هر يك گوشه اي از مراسم و وقايع سياسي مذهبي آن دوران را به نيز نمايش مي گذارند. ويژگي اين آثار بيشتر در آن است كه نشان مي دهد هنرمندان پيكر تراش روزگار هخامنشي به طور كامل در خدمت اجرا و طرح نقوش خود بوده و مجالي براي بروز تمايلات شخصي خود نداشتند و به عبارت ديگر، كاملا مطيع به شمار مي رفتند.


آثار فلزكاري نيز در اين دوره ، برجسته و چشمگير است. اشياء فلزي هخامنشيان بيشتر از طلا، نقره و برنز ساخته مي شده است و از مهمترين آثار مكشوفه ، ارابه ي زريني است كه چهار اسب در جلوي آن قرار دارد و دو پيكره ي آدمي بر روي نيمكت ارابه نشسته اند. نكته مهم در آثار فلزي اين عهد ، استفاده ي زياد از نقوش و پيكر حيواني در ساخت ظروف و زيور آلات است. اين نقوش را مي توان بر روي بشقاب هاي نقره اي و طلايي به صورت جنگ شير و گاو و يا دو بزكوهي مشاهده كرد.
يكي از برجسته ترين زيور آلات اين دوره دستبندهايي است كه انتهاي آنها به دو سر شير ختم مي شود و با زيور آلات كوچك و قرص مانندي به شكل سر حيوانات و پرندگان و نقوش هندسي تزئين شده است . اين آثار جملگي حاكي از آن است كه پارسيان در عهد هخامنشي به ابزارهاي زرين و سيمين و مفروغي علاقه داشته و بخشي از هنر خود را در اين راه به كار مي برده اند.

فرش بافي از ديگر جلوه هاي بارز هنر ايراني در زمان هخامنشيان است. اين هنر به سبب از بين رفتن اكثر فرش هاي ايران در عهده باستان چندان مورد مطالعه ي دانشمندان قرار نگرفته بود ولي در اواخر دهه 1950 ميلادي با كشف يك فرش 83/1×2 متري كه به همراه آثار نفيس ديگر در يخ هاي سيبري كشف شد جلوه اي ديگر از هنر هخامنشي را در معرض ديد بينندگان قرار داد. اين فرش در محلي به نام (پازیریك) كشف گرديد و بعدها به همين نام معروف شد. نوع بافت و ظرافت و نقش اين قالي گوياي مهارت و تبحر هنرمندان بافنده هخامنشي و نشانگر سنت ديرپاي بافت فرش ايران است كه قدمت آن را به دو هزار و پانصد سال و شايد بيشتر بازمي گرداند.


پيكرتراشي ، ديگر جلوه ي هنري دوره هخامنشي است. اين شاخه از هنر ايران باستان كه به نوعي وارث رموز تزئيني آشور ، بوده امروزه به صورت پيكره هاي زيبايي ازپادشاهان جانوراني نظير اسب ، گاو، سگ ، شير برجاي مانده است. سنگ تراشان افراد و جانوران را معمولا به صورت نيم رخ نقش مي كردند و در نمايش صحنه ها و اتفاقات تاريخي و سياسي همواره بر بزرگ جلوه دادن شاهان خود تأكيد زيادي داشته اند. در آثار باقيمانده از پيكرتراشي هاي هخامنشي قدرت تجسم بخشي ، خلاقيت هنري و دقت در انتخاب موضوع به خوبي به چشم مي خورد.
در نتيجه گيري كلي مي توان گفت هنر ايران در عصر هخامنشي به پيشرفت قابل ملاحظه اي نايل آمده است ، بدين صورت كه ايرانيان جلوه هاي مختلف هنري قديم مشرق زمين را جذب كرده و از آنها تركيبي خاص با خصوصيات اصيل ايراني ساختند. سهم هخامنشيان دراين دوره تركيب، ظرافت بخشيدن، تناسب دادن و عظمت بخشيدن به شاخه هاي مختلف هنري بود به گونه اي كه آن را به اوج عظمت و شكوه خود رساند.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
آداب و رسوم کفن و دفن هخامنشیان


یافته های فراوانی وجود دارد که ایرانیان در عصر هخامنشی مردگان خود را دفن می کرده اند.دفن مردگان تنها دلیل قابل استفاده علیه این برداشت است که هخامنشیان زرتشتی بوده اند.اما در عین حال اشاره های زیادی نیز در سنگ نبشته های تخت جمشید ثابت می کند که دین زرتشت از اعتبار زیادی برخوردار بوده و شاه به آن گرایش داشته است.باید توجه داشت که رسم زرتشتیان در ابتدا دفن مردگان بوده است و رها کردن مردگان در دخمه های مرگ که هنوز هم معمول است پدیده ای است ثانوی که هنوز هم معمول است پدیده ای است ثانوی که تحت نفوذ مغان معمول شده است.
از زمان هخامنشیان گورهای زیادی از سراسر امپراطوری به دست آمده که همه گواه دفن مردگان است.در بخش های زیادی از شاهنشاهی ایران معمول بود که مردگان را کف خانه دفن کنند.این رسم در بین النهرین ، در سوریه و در فلسطین هم جاری بود .کف گلین این خانه ها را ، در حاشیه دیوارها می کندند و مرده را در آن قرار می دادند.در خانه های اشرافی تر و محکم تر به جای کف حیاط ، کف اتاق را می شکافتند.
شیوه ساده تدفین پیچیدن مرده در کفن و خاک کردن آن ها بود.نوع تجملی تر این بود که مرده را در گلی ذخیره آذوقه جای می دادند و سپس در گودالی می گذاردند.ظاهراً برای این کار از کندوهای لب پریده و گاهی هم شکسته هم استفاده می شده است.برای کودکان خردسال از تشت و لگن و خمره های گلی استفاده می شد.

افراد ثروتمند و متمول ترها می توانستند از تابوت شخصی که خود سفارش می داده اند .استفاده کنند.این تابوت ها معمولاً از گل بود و سرپوشی از تخته داشت . معمولاًشکل تابوت های تجملی ایرانی ها در قسمت پا مثلثی و در قسمت سر به صورت دایره بود.تابوت های مسین بسیارگران قیمت تری هم به شکل تابوت های گلی ساخته می شد دونمونه کاملا سالم از این گونه تابوت ها در اور پیدا شده است که از ابزار و آلات درونشان پیداست که از دوران هخامنشیان است.در داخل یکی از این دو تابوت ، تابوت چوبی دیگری به همان شکل تابوت مسیجای داشت این یکی نیز از چوب بود.روی تابوت مسی دیگر قوسی از آجر زده ده بود.نوارهایی از برنز که مانند کمربند میان تابوت را گرفنه ، از زیبایی خاصی برخوردار است.در این نوارها نقش قوچ و گل کنده شده است.
تابوت مسینی که در زیویه به دست آمده نیز شباهت زیادی به این تابوت دارد.تابوت مسی که در شوش پیدا شده است بیش تر شبیه به یک وان بیضی شکل است که لبه دارد و در قسمت پایین گرد نیست.در نزدیکی تخت جمشید گورستانی با ویژگی های خاصی پیدا شده است.تابوت ها از سفال و قسمت پایینشان گرد است ، البته قسمت پایین باریک تر از قسمت های بالای تابوت است.سرپوش این تابوت ها هم از سفال و کمی محدب است.به عقیده باستان شناسان از این گورستان در زمان هخامنشیان متأخر و همچنین در زمان اشکانیان استفاده می شده است.

در گور شوش چند زن کنار هم دفن شده اند و زیور آلات زیادی نظیر گردنبند ، دست بند ، گردن بند مروارید و گوشواره کنار آن ها یافت شده است . در گورهای ساده تر نیز لا اقل سنجاق لباس ، انگشتر و یا مهر کنار جسد یافت می شده است .
 

Similar threads

بالا