گلچین زیباترین دیالوگ های کلاه قرمزی
گلچین زیباترین دیالوگ های کلاه قرمزی
آقای مجری: ببینید بچه ها فکر کنید شما یه خونواده هستین که اومدین خونه ما مهمونی
کلاه قرمزی: من الان کی هستم؟
آقای مجری: الان مثلا تو مامانی، جیگر هم بچته
کلاه قرمزی: یعنی من نزاییدم نزاییدم بعد از این همه سال خر زاییدم؟
مجری: پسرعمه میخوای این شکلاتو بهت بدم؟
پسرعمه: ای بابا آقای مجری شما که میدونی من حالم از این غذاهای مضر بهم میخوره،ولی به این التماسی هم که تو چشمای شماس نمیتونم "نه" بگم،چشم شکلاتو قبول میکنم
مجری: نمیدمش بهت،این شکلات فقط مال وقتیه که درساتو خونده باشی
پسرعمه: منم رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم دیگه!
مجری: کتابخونه بودی یا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجری: پس چرا مایو پاته؟
پسرعمه: آخه میخواستم غرق درس خوندن شم!
مجری: میدونی وقتی دروغ میگی دماغت دراز میشه؟
پسرعمه: فدای سرت،خواستم برم دانشگاه عملش میکنم!
مجری: ینی پینوکیو آخرش آدم شد تو نشدی!
پسرعمه: اون یه فرشته مهربون پیشش بود انگیزه داشت،من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگی میکنم،همینی که هستم هم از سرتون زیاده!
فامیل(با عجله): بدبخت شدیم!
پسرعمه: مگه قبلاٌ خوشبخت بودیم!؟
فامیل: بدبخت تر شدیم!
همساده: کاکو از نظر فیزیولوژیکی امکان نداره من بدبخت تر از اینی که هستم شم!
فامیل: ای بابا چرا انقد بحث میکنین!؟ آقای مجری فهمیده کیک تو یخچال رو خوردیم داره میاد سراغمون!
پسرعمه: باز ما یه چیزی تو این خونه خوردیم باید تا یه هفته خفت بکشیم!
فامیل: همساده تو که روزی 12بار کتک میخوری بیا اینو هم گردن بگیر!
(مجری میاد)
همساده: آقو تقصیر منه!
مجری: چی؟
همساده: هرچی شما بگی،شکست سنگین برزیل به آلمان،اختلاس 3هزار میلیاردی،جنگ جهانی دوم...
مجری: پس کیک رو کی خورده؟ پسرعمه تو خوردی؟
پسرعمه: ای خدا این داره میگه جنگ جهانی تقصیر منه شما هیچی بهش نمیگی بعد واس خوردن یه کیک 7تومنی به من گیر میدی؟؟
مجری: پسرعمه تو از چه جمله ای بیشتر از همه بدت میاد؟
پسرعمه: "پسرعمه زا سرت تو برگه خودت باشه"
مجری: مگه سرتو تو برگه این و اون میکنی!؟
پسرعمه: چک میکنم ببینم این طفلکی ها اشتباه ننوشته باشن!
مجری: تو که خودت صفر میشی چجوری میفهمی اونا اشتباه نوشتن یا نه!؟
پسرعمه: نگاه میکنم اگه طرف مثل من نوشته بود بهش میگم اشتباه نوشتی!
مجری: خب وقتی خودت میدونی اشتباه نوشتی چرا درستش نمیکنی!؟
پسرعمه: آی بابا...شما مگه نمیگی سرتو تو برگه کس دیگه ای نکن!؟
مجری: خب خودت فکر کن!
پسرعمه: اگه خودم میتونستم فکر کنم که همون اول درست مینوشتم!
مجری: ینی تو با تقلب صفر میشی!؟
پسرعمه: امان از رفقای خنگ آقای مجری!
طناز طباطبایی : اگه گفتین معما چیه بچه ها ؟
جیگر : یک سری سوالات که جوابهای نا مشخصی داره .
طناز طباطبایی : نه جیگر جان جوابه مشخص داره ! خب حالا معما اون چیه که اول ۴ تا پا داره بعدش ۲تا بعدش ۳ تا ؟!
هیچکس نتونست جوابه درست بده ، بعد خودش گفت میشه آدمیزاد که آخرش با عصا راه میره !
کلاه قرمزی : آخه عصا پا میشه ؟!
جیگر گفت : دیدی جوابه نا مشخص داره . . .
فامیل دور به کلاه قرمزی : نمیخواد سبقت بگیری از این کامیونه ، همین
پشت همین کامیون برو دیگه آروم میره خوبه دیگه !
کلاه قرمزی: یه ساعته پشت کامیونیم ، اصن این شاید واستاده ما چیدونیم داره میره یا نه !
بع بعی : هویج اصله خانوم دکتر گاز زده
آقای مجری : قیمتش چنده ؟
بع بعی : وان هاندرد اند فیفتی فایو دالر
آقای مجری : دالر
بع بعی: نمیخوای کاهو ببر خر گاز زده
آقای مجری: نه به دلار بوجمون نمیرسه
بع بعی : جوون مادرت بخر !
ی
ه سری از دل ها درشون باز ئه . می فهمی تو دلش چی ئه . ولی یه سری از دل ها هست که درش بسته اس . این قدر بسته نگه اش می دارند که بالاخره یه روز مجبور می شند بشکنند و همه چی خراب میشه .
آقای مجری : در دل آدم چهجوری باز می شه ؟
فامیل دور : در دل آدم با درد دل ئه که باز می شه . . .
آقای مجری : اصلا میدونی دوربین چیه؟
فامیل دور : آقای مجری هه ه ه ه ه چه حرفایی میزنید !
نخوردیم نون گندم ولی دیدیم دسته مردم . . .
یکی از اجداد ما که توی شهر دور زندگی میکرد از دور رفت بیرون خیلی هم دور شد برای این که دور رو بببینه این دستگاه رو ساخت . . .
آقای مجری : شعری که بلدی رو بخون
جیگیر : گفتم غم تو دارم ، گفتا غمت سرآید ، گفتی یا نگفتی ؟ گفتی یا نگفتی؟گفتی یا نگفتیـــــی ؟
مجری : شاعر گفته به ما چه؟
ببعی : It’s nice to be important, but it’s more important to be nice
مجری : نه شعر فارسی بخون
ببعی : در گلستانه چه بوی علفی می آمد ، به به .
آقای مجری : چه کارِ خوبی انجام دادید تو این ایام ؟
فامیل دور : یه فرش ۹ متری رو خشک کردم .
آقای مجری : حالا بگید چه کارایِ بدی انجام دادید تا بهتون شیرینی بدم .
فامیل دور : یه فرش ۹ متری رو با سشوار خشک کردم .
آقای مجری : اگه یکی دستشو آورد جلو یعنی ؟
فامیل : می گیم دستتو بکش !
کلاه قرمزی : می گیم مگه کاراته بازیه ؟
ببعی : می لیسیم
آقای مجری : نه ما هم دستمونو می بریم جلو و باهاش دست می دیم..
حالا اگه دستشو نیاورد جلو چی ؟
پسرعمه زا : ما دستمونو می بریم جلو می کنیم تو نافش !
فامیل دور : راه رفتـنـی را ، باید رفت ! در بستنی را ، بــــاید بست !
پسر عمه زا : در بستنی رو باید لیسید !
آقای مجری : درخواست مون رومی تونیم با یه کلمه قشنگ بگیم .
مثلا یه لیوان آب بخوایم چی می گیم ؟
پسرخاله : خودمون می ریم آب می خوریم ، برای بقیه هم میاریم
- نه ، مثلا بخوایم بگیم این شیرینی رو به من بده
- خودمون بلند می شیم بر می داریم به بقیه هم تعارف می کنیم
- نه ، یه کلمه ای بگو که محبت شما رو به من نشون بده
- می خوای برم نون بگیرم ؟ می خوای برم نفت بگیرم ؟ آب بیارم ؟
- نه نه ! قبل از اینکه بگیم این شیرینی رو به من بده، می تونیم یه کلمه قبلش
بگذاریم . بگیم : عزیزم ، ممکنه شیرینی رو به من بدی ؟
- بله بفرما. بفرما. من خودم باید زودتر می فهمیدم شیرینی می خوای ،
بهت می گفتم. بفرمایین بفرمایین .
سه نوع دور داریم :
اونی که دستت بش نمی رسه !
اونی که چشمت بهش نمی رسه !
اونی که فکرت هم بش نمی رسه !
فامیل دور : آقای مجری من با زوری که در این خر میبینم افق های روشنی در برابر خودم میبینم .
جیگر :
من خر نیستتتم !
من خر نیستتتتتم
من خر نیستتتتتتتتتتم
فامیل دور :
ببخشید جسارت کردم ، شما عقابی ، پروانه ای ،
من خرم که با تو توی این خونه موندم . . .
آقای مجری : من دو ساعته دارم تو رو صدا می زنم . صدامو نشنیدی ؟
پسر عمه زا : چرا شنیدم
آقای مجری : پس چرا نیومدی ؟
پسر عمه زا : اهمیت ندادم
تست بازیگری پسرخاله
+ رامبد جوان : ...در می زنی، من مثلا یه خانومم، درو باز می کنم میگم بله... تو یه جوری که من حالم بد نشه به من توضیح میدی که ماشینمو دزد برده...
* پسر خاله : می خواستم بگم اگه به شما بگن باباتون فردا می میره حاضری چه قدر پول بدی که نمیره؟
+ هر چی که دارمو ندارم...
* اگه بگن مادرتونم روش چی؟!
+ دیگه هر چی که دارمو ندارمو از اینورو اونور می تونم جور بکنم...
* اگه بگن خودتونم روش سه تایی؟!
+ چرا آخه...؟
* مثلنه دیگه...
+ دیگه نمی دونم باید چی کار کنم...
* نمی دونی؟
+ نه !
*ولی خوشحال باش...هیچکدومشون نمی میرن... خودتم زنده می مونی... یه ماشین قراضه جایه باباتو ننتو خودت به باد رفت!... به درکــــــــ!
کلاه قرمزی: الاغ جان ناراحت نشیا، ولی شما خانوادگی درس تون خوب نبود.
فامیل دور: هیچوقت در زندگیتون با یه خر درد دل نکنین!
فامیل دور : شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است.
آقای مجری به جیگر : تو تو به گوشی من دست زدی؟
آقای مجری: جیگر کار تو بود ؟؟؟
جیگر: من نمیگم دست نزدم زدم اما کم زدم
اقای مجری:شما ۳۵ تا گل خوردین!
فامیل دور :اقای مجری شما دیگه چرا؟۳۵ بیشتره یا ۱؟
اقای مجری: ۳۵
فامیل دور: من دیگه حرفی ندارم!!!
فامیل دور: امروز داشتم حسرت می خوردم.
آقای مجری:حسرت چی؟
فامیل دور: یه عمر در همه ی درها ایستادم ولی همه رو بسته نگه داشتم، چه وقتهایی که کسی اومد در زد و در رو باز نکردم و صدایی هم ندادم که فکر کنه کسی خونه نیست!...
آقای مجری: دارید چیکار میکنید؟
پسر عمه زا: داریم میریم بیرون لپ تاپو خاموش کنیم
آقای مجری: لپ تاپ که اینجا رو میزه
کلاه قرمزی: آره. از برق در آوردیمش خاموش نشد ، داریم میریم فیوز رو قطع کنیم !
مجری :چه فیلمی میخواید ببینید؟
کلاه قرمزی: ;کلابلانکا
پسر عمه زا : ارباب کتلتها
ببعی :درباره بی بی
فامیل دور : دور شهر بی دفاع
گابی : بر گاو رفته
آقای مجری: در حال پاره کردن دفتر مشق کلاه قرمزی چون خودش ننوشته بود . . .
آقای مجری: الان این رو پاره میکنم تا خودت مشقاتو بنویسی.
فامیل دور: نه، عجب گیری افتادیما، ۳ ساعت به این گاو فهموندیم که نباید پاره کنه و بخوره، حالا باید به شما بفهمونیم
فامیل دور: خانم افشار میشه از من یه عکس بگیری؟ من از بچهگی آرزوم بوده خانم مهناز افشار از من عکس بگیره!
فامیل دور:آقای مجری یه چیزی بگم اصن باورتون نشه، من بچه بودم...
آقا مجری: خُب؟
فامیل دور: باورتون شد؟!
آقای مجری: بله باورم شد!
فامیل دور: چی جوری شما باورتون شد آقای مجری؟! من خودم باورم نمیشه!
ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم.....
یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی طلاق گرفتیم!
ما که اصلا زن نداشتیم...
الان ۵ ساله دارم مهریه میدم...
آقای مجری : به کی ؟
نمیدونم به کی....
ینی داغونمااااا له لهم
مشاعره در کلاه قرمزی ۹۱
فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمیشود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می تو پسر نمیشود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم...
آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!!!
پسر خاله : یه روز رفتم نونوایی …
نونوا گفت هر کسی اومد ، بهش بگو پشت سرت وا نسه …
نون نمی رسه
منم هر کی اومد ، گفتم بیا جلوی من واسا …
پشت سرم نون نمی رسه … !!
مگه چیه ؟!
(بعد از بازی گل کوچیک) آقای مجری : فامیل دور بازی رو چطور دیدید؟
فامیل دور: با چشمام دیدم .....!!!
ایران اکونومیست
تک پیامک