تقدیر و تشکر از مدیر عزیز تالار ادبیات: گلابتون

Admin

مدیر کل سایت
عضو کادر مدیریت
مدیر کل سایت
سلام خدمت همه کاربران عزیز
مدیر تالار ادبیات، گلابتون عزیز تصمیم گرفتند که مسئولیت مدیریت تالار ادبیات رو واگذار کنند و مثل سایر کاربران در بخش های مورد نظر خودشون فارغ از مسئولیت های مدیریتی فعالیت کنند. ضمن تشکر و تقدیر از زحمات چند ساله ایشون برای باشگاه، تصمیم ایشون برای ما قابل احترام هست و به همین خاطر عنوان گلابتون عزیز به مدیر بازنشسته تغییر کرد. امیدوارم باشگاه همچنان شاهد حضور فعال ایشون باشه چون هیچ کس جای گلابتون صمیمی باشگاه رو نمی تونه پر کنه.
بنده به نوبه خودم صمیمانه از زحمات شما متشکرم و براتون آرزوی موفقیت روزافزون دارم.
پیروز باشید.
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
با سلام خدمت همگی دوستان و مدیران گرامی و ادمین عزیز.

با تشکر از زحمات شما عزیزان و همراهان گرامی ...امیدوارم که در این مدت مدیریتم کسی رو از خودم نرنجانده باشم و اگر اینچنین بوده همینجا از همگی دوستان عزیزم پوزش میطلبم و درخواست حلالیت میکنم...
امیدوارم که این جایگاه رو دوستانی با استعداد و شرایط و تناسب بهتری تفیض نمایند و به ارتقاء روز افزون این باشگاه بزرگ و مهم و محترم بیفزایند...

برای همگی دوستان خوبم و ادمین گرامی که تا امروز از همراهی و همکاری با بنده ذره ای کوتاهی نکرده اند کمال تشکر و امتنان رو دارم و برای همگی آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.
همچنان همراهی شما باعث افتخار و مایه مباهات بنده خواهد بود.

روزگار به کامتان....شادیتان را آرزو مندم.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام خوشحالم اولین نفری هستم بعد ادمین ازتون تشکر می کنم اما از تصمیمتون ناراحت ولی امیدوارم هر کجا هستین اسمانتون همیشه ابی باشد
مرغ باران

در تلاش شب که ابر تیره می بارد
روی دریای هراس انگیز

و ز فراز برج باراند از خلوت، مرغ باران می کشد فریاد خشم آمیز

و سرود سرد و پر توفان دریای حماسه خوان گرفته اوج
می زند بالای هر بام و سرائی موج

و عبوس ظلمت خیس شب مغموم
ثقل ناهنجار خود را بر سکوت بندر خاموش می ریزد، -
می کشد دیوانه واری
در چنین هنگامه
روی گام های کند و سنگینش
پیکری افسرده را خاموش.

مرغ باران می کشد فریاد دائم:
- عابر! ای عابر!
جامه ات خیس آمد از باران.
نیستت آهنگ خفتن
یا نشستن در بر یاران؟ ...

ابر می گرید
باد می گردد
و به زیر لب چنین می گوید عابر:
- آه!
رفته اند از من همه بیگانه خو بامن...
من به هذیان تب رؤیای خود دارم
گفت و گو با یار دیگر سان
کاین عطش جز با تلاش بوسه خونین او درمان نمی گیرد.
***
اندر آن هنگامه کاندر بندر مغلوب
باد می غلتد درون بستر ظلمت
ابر می غرد و ز او هر چیز می ماند به ره منکوب،
مرغ باران می زند فریاد:
- عابر!
درشبی این گونه توفانی
گوشه گرمی نمی جوئی؟
یا بدین پرسنده دلسوز
پاسخ سردی نمی گوئی؟

ابر می گرید
باد می گردد
و به خود این گونه در نجوای خاموش است عار:
- خانه ام، افسوس!
بی چراغ و آتشی آنسان که من خواهم، خموش و سرد و تاریک است.
***
رعد می ترکد به خنده از پس نجوای آرامی که دارد با شب چرکین.
وپس نجوای آرامش
سرد خندی غمزده، دزدانه از او بر لب شب می گریزد
می زند شب با غمش لبخند...

مرغ باران می دهد آواز:
- ای شبگرد!
از چنین بی نقشه رفتن تن نفرسودت؟

ابر می گرید
باد می گردد
و به خود این گونه نجوا می کند عابر:
- با چنین هر در زدن، هر گوشه گردیدن،
در شبی که وهم از پستان چونان قیر نوشد زهر
رهگذار مقصد فردای خویشم من...
ورنه در این گونه شب این گونه باران اینچنین توفان
که تواند داشت منظوری که سودی در نظر با آن نبندد نقش؟
مرغ مسکین! زندگی زیباست
خورد و خفتی نیست بی مقصود.
می توان هر گونه کشتی راند بر دریا:
می توان مستانه در مهتاب با یاری بلم بر خلوت آرام دریا راند
می توان زیر نگاه ماه، با آواز قایقران سه تاری زد لبی بوسید.
لیکن آن شبخیز تن پولاد ماهیگیر
که به زیر چشم توفان بر می افرازد شراع کشتی خود را
در نشیب پرتگاه مظلم خیزاب های هایل دریا
تا بگیرد زاد و رود زندگی را از دهان مرگ،
مانده با دندانش ایا طعم دیگر سان
از تلاش بوسه ئی خونین
که به گرما گرم وصلی کوته و پر درد
بر لبان زندگی داده ست؟

مرغ مسکین! زندگی زیباست ...
من درین گود سیاه و سرد و توفانی نظر باجست و جوی گوهری دارم
تارک زیبای صبح روشن فردای خود را تا بدان گوهر بیارایم.
مرغ مسکین! زندگی، بی گوهری این گونه، نازیباست!
***
اندر سرمای تاریکی
که چراغ مرد قایقچی به پشت پنجره افسرده می ماند
و سیاهی می مکد هر نور را در بطن هر فانوس
و زملالی گنگ
دریا
در تب هذیانیش
با خویش می پیچد،
وز هراسی کور
پنهان می شود
در بستر شب
باد،
و ز نشاطی مست
رعد
از خنده می ترکد
و ز نهیبی سخت
ابر خسته
می گرید،-
در پناه قایقی وارون پی تعمیر بر ساحل،
بین جمعی گفت و گوشان گرم،
شمع خردی شعله اش بر فرق می لرزد.

ابر می گرید
باد می گردد
وندر این هنگام
روی گام های کند و سنگینش
باز می استد ز راهش مرد،
و ز گلو می خواند آوازی که
ماهیخوار می خواند
شباهنگام
آن آواز
بر دریا
پس به زیر قایق وارون
با تلاشش از پی بهزیستن، امید می تابد به چشمش رنگ.
***
می زند باران به انگشت بلورین
ضرب
با وارون شده قایق
می کشد دریا غریو خشم
می کشد دریا غریو خشم
می خورد شب
بر تن
از توفان
به تسلیمی که دارد
مشت
می گزد بندر
با غمی انگشت.

تا دل شب از امید انگیز یک اختر تهی گردد.
ابر می گرید
باد می گردد...
 

mamad kh

عضو جدید
با سلام خدمت همگی دوستان و مدیران گرامی و ادمین عزیز.

با تشکر از زحمات شما عزیزان و همراهان گرامی ...امیدوارم که در این مدت مدیریتم کسی رو از خودم نرنجانده باشم و اگر اینچنین بوده همینجا از همگی دوستان عزیزم پوزش میطلبم و درخواست حلالیت میکنم...
امیدوارم که این جایگاه رو دوستانی با استعداد و شرایط و تناسب بهتری تفیض نمایند و به ارتقاء روز افزون این باشگاه بزرگ و مهم و محترم بیفزایند...

برای همگی دوستان خوبم و ادمین گرامی که تا امروز از همراهی و همکاری با بنده ذره ای کوتاهی نکرده اند کمال تشکر و امتنان رو دارم و برای همگی آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.
همچنان همراهی شما باعث افتخار و مایه مباهات بنده خواهد بود.

روزگار به کامتان....شادیتان را آرزو مندم.

سلامممم
خسته نباشی ابجی سایه تبریک میگم بازنشستگی تو .........
اما از خاطراته دوره مدریتت این یادمه که اولین باری که باهات اشنا شدم خیلی وقت پیش بود نمی دونم یادته یا نه که در مورد شعری در مورد سحر ازت کمک خواستم و تو با اشتیاق به من کمک کردی هنوز اون شعر رو دارم .... فکر نکنم کسی تو باشگاه بوده باشه و از مهربونی های تو تو این باشگاه نشنیده باشه .... واقعا امید وارم که در امور زندگیت موفق باشی و ما با افتخار بگیم سایه اجیه ماست .... دوست دارم اجی :smile:
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار
سایه جون، مامان گلاب
واقعا خسته نباشی.
این مدت خیلی زحمت کشیدی برای باشگاه و تالار ادبیات
و همیشه دیدم خیلی با حوصله و مهربونی به درخواست ها رسیدگی میکنی.
ممنونم به خاطر زحماتت.
اصلا انتظار نداشتم ببینم بازنشسته شدی.:cry:


چون شما با این کار راضی و خوشحال هستید
ما هم از شادی شما خوشحالیم...:w05:
ولی حتما بیاین و سر بزنید.

زنده باشید همیشه.
 
آخرین ویرایش:

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سایه نازنینم
به خاطر تمامی زحمات بی دریغت متشکرم
شما همیشه برای من قابل احترامید
من همیشه به داشتن دوست خوبی مثل شما افتخار میکنم
واز خداوند سپاسگذارم
امیدوارم یه روز بتونم تمامی محبت های شما را جبران کنم
:heart:



 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام

چی می بینم اینجا:cry:

سایه خانم واقعا و با تمام وجود بهت خسته نباشید میگم

برات آرزو می کنم تو تک تک لحظات زندگیت آرامش داشته باشی و خدا پشت و پناهت باشه

حق نگه دارت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد





واقعاً خسته نباشی سایه جونم....
:gol:

تلاشت و بر خوردِ زیبات با کاربرا مثال زدنیست.

مهربان هستی و دوست داشتنی.

برات زندگیِ همراه با عشق و آرامش آرزو می کنم.

منتظرِ حضورِ گرمت هستم.

با یک دنیا سپاس.



 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من هم از سایه خانوم عزیز بابت تمام زحماتش تشکر می کنم !

ببخشید من الان این تاپیک رو دیدم !

امیدوارم همیشه خندون و شاد باشی و برات آرزوی موفقیت می کنم :gol:

bs5xdegk90ldtv2ig9p.jpg
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم به نوبه ی خودم تشکر میکنم از سایه خانم...
خسته نباشین واقعا...
مرسی بابت وقت هایی که برای بهتر کردن تالار ادبیات گذاشتین...:gol::gol::gol:
 

"Coral"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم به نوبه ی خودم از مدیر عزیز و گرانقدر تالار ادبیات سایه جان تشکر میکنم....ایشالا که توی همه ی مراحل زندگیش موفق باشه
مرسی از تمام زحماتی که در این مدت کشیدی....سربلند باشی
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مدیر خیلی می خوامتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

خاک پاتم با مرامممممممممممم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام
من با اینکه آشنایی زیادی با گلابتون عزیز ندارم
اما جا داره از زحمات بی وقفه ایشون تشکر کنم و با گذاشتن تاپیک از خودشون باز ما رو شاد کنن
امیدوارم که حضور سبزتونو همیشه اینجا پر رنگ تر از قبل ببینم
با آرزوی شادکامی و موفقیت برای شما
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
من با اینکه آشنایی زیادی با گلابتون عزیز ندارم
اما جا داره از زحمات بی وقفه ایشون تشکر کنم و با گذاشتن تاپیک از خودشون باز ما رو شاد کنن
امیدوارم که حضور سبزتونو همیشه اینجا پر رنگ تر از قبل ببینم
با آرزوی شادکامی و موفقیت برای شما

من خوب می شناسمش تاج سره خیلی خوبه گله

هرجا هست خدا پشت و پناهش
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
موفق باشید سایه جون
هر چند که ...
ولی چون می دونم خواست خودتون بوده بهش احترام می زارم :gol:
 

coherent

عضو جدید
به خانه میرفت باکیف وکلاهی که در هوا بود
چیزی دزدیدی مادرش گفت
دعواکردی باز. پدرش گفت
وبرادرش کیفش رازیرورومیکرد
به دنبال ان چیزی که دردل پنهان کرده بود
تنها مادربزرگش دید
گل سرخی رادردست فشرده کتاب هندسه اش
خندید....



 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب نوبتی هم باشه نوبت خودمه...

نوشتن از خوبی های سایه جان، کتاب ها میخواد و عمری دراز ...

از قدیم گفتن آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است ...

از خوبیاش همین بس که من تا به حال ندیدم کسی ازش دلخور باشه، به کسی بی احترامی کرده باشه
یا مثل خیلی از مدیرا تند و تند اخطار بده به همه، حتی فکر نمی کنم اصلا اخطار داده باشه تا حالا ...

تالار ادبیات مدیر خیلی بزرگ و خوبی رو از دست داد، هر جورم که فک میکنم می بیینم این مصیبت بسیار بزرگی واسه این تالار ...

امیدوارم محسن جان با کمک دستیارای خوب تالار بتونن خلا نبود سایه گل رو جبران کنن، براشون آرزوی موفقیت دارم

میخوام از سایه جان هم بسیار تشکر کنم، کسی که عنوانم رو از اون دارم و واسم خیلی عزیزه...

سایه جان امیدوارم تو زندگیت همیشه موفق باشی و به اون چیزی که میخوای و دوست داری برسی...

عطار - بهار 1390
 

پترو

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام خدمت همگی دوستان و مدیران گرامی و ادمین عزیز.

با تشکر از زحمات شما عزیزان و همراهان گرامی ...امیدوارم که در این مدت مدیریتم کسی رو از خودم نرنجانده باشم و اگر اینچنین بوده همینجا از همگی دوستان عزیزم پوزش میطلبم و درخواست حلالیت میکنم...
امیدوارم که این جایگاه رو دوستانی با استعداد و شرایط و تناسب بهتری تفیض نمایند و به ارتقاء روز افزون این باشگاه بزرگ و مهم و محترم بیفزایند...

برای همگی دوستان خوبم و ادمین گرامی که تا امروز از همراهی و همکاری با بنده ذره ای کوتاهی نکرده اند کمال تشکر و امتنان رو دارم و برای همگی آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.
همچنان همراهی شما باعث افتخار و مایه مباهات بنده خواهد بود.

روزگار به کامتان....شادیتان را آرزو مندم.
سایه خانم از اعضای بسیار محترم باشگاه هست که واقعا" جدای از مدیر بودنش بسیار دوست داشتنی که من مثل خواهر خودم دوسش دارم و وقتی ببینم تو باشگاه هست باید حتما" سلام کنم بهشون .ایشاا... که قدرش رو تو باشگاه بدونیم و بتونیم جواب این همه لطف رو بدیم .
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
مامانی مهربونم بهت یک خسته نباشی جانانه میگم
کم وبش درجریان بودم وبه همین دلیل تعجب نکردم
امیدوارم همیشه درزندگی موفق وشاد باشی:gol:
مامانی دوست داریم:heart::gol:
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب نوبتی هم باشه نوبت خودمه...

نوشتن از خوبی های سایه جان، کتاب ها میخواد و عمری دراز ...

از قدیم گفتن آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است ...

از خوبیاش همین بس که من تا به حال ندیدم کسی ازش دلخور باشه، به کسی بی احترامی کرده باشه
یا مثل خیلی از مدیرا تند و تند اخطار بده به همه، حتی فکر نمی کنم اصلا اخطار داده باشه تا حالا ...

تالار ادبیات مدیر خیلی بزرگ و خوبی رو از دست داد، هر جورم که فک میکنم می بیینم این مصیبت بسیار بزرگی واسه این تالار ...

امیدوارم محسن جان با کمک دستیارای خوب تالار بتونن خلا نبود سایه گل رو جبران کنن، براشون آرزوی موفقیت دارم

میخوام از سایه جان هم بسیار تشکر کنم، کسی که عنوانم رو از اون دارم و واسم خیلی عزیزه...

سایه جان امیدوارم تو زندگیت همیشه موفق باشی و به اون چیزی که میخوای و دوست داری برسی...

عطار - بهار 1390

یک بار رپست منو پاک کرده ازش دلخورم:D
پستمو پس بده مامان:smile:
بهار 90؟؟:eek:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همیشه نفرات آخرم:(
گلابتون عزیز واقعا خسته نباشی هیچ وقت مهربونیات از یاد من نمیره
انشالله همیشه و همه جا موفق و پیروز باشی در کنار خانواده عزیزت.
منتظر حضور گرمت هستیم...
 

لاوي

عضو جدید
کاش خودمون رو پشت سایه های دروغ..پنهان نمیکردیم..سایه آخرش سایه است..بدون ماهیت!!!!!
میخواهم خودم رو دریابم دل و جان مستمندم را...
 

Similar threads

بالا