تفسیر آیات برگزیده

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
3c5079a3298e29fe1f7c007db8cffd25_XL.jpg

جایگاه قرآن

ارزش انسان به عقل، فكر، ایمان، اخلاص، علم، عمل، رشد و انتخاب احسن اوست. امّا برای هریك از این كمالات، آفاتی است كه اگر آفریدگار هستی، انسان را به حال خود واگذارد و پیامبران را به یاری او نفرستد، گرفتار انحرافات گوناگون خواهد شد:
شیطنت های خود را عاقلانه می پندارد؛ فكر خود را در موارد بیهوده به كار می برد؛ گرفتار باورهای نادرست می شود و به جای حقّ به انواع باطل گرایش می یابد؛ در عمل، راه مستقیم را وانهاده، به راه های انحرافی می رود؛ به جای آموختن علم مفید، به سراغ دانستنی های بی سود و زیان مند می رود؛ هر روز بر آمار مفاسد و آلودگی های خویش می افزاید و به جای انتخاب احسن در گزینش دوست، همسر، شغل و سایر امور شخصی، اجتماعی و سیاسی، در پی هوس های خود یا دیگران می افتد كه عاقبت سر از حسرت و خسارت در می آورد.
بر خلاف گمان ما، پیشرفت صنعت و فناوری و گسترش مراكز علمی و دانشگاهی و ارتباطات ماهواره ای و اینترنتی و افزایش آمار محقّقان و دانشمندان در رشته های مختلف، عدالت، امنیّت، صداقت، امانت، وفاداری، جوانمردی، ایثار و امثال آن را برای بشر به ارمغان نیاورده است.
چه بسیار دوستانی كه از وسایل ارتباطی گوناگون بهره مندند، امّا رابطه ی صمیمی ندارند.
ابزارِ ارتباط هست، امّا خود ارتباط نیست. چه بسیارند كسانی كه هر روز بر دانششان افزوده می شود، اما بر سوز و عشق آنها برای خدمت به دیگران، هیچ؛ و حتّی از یك سلام به دیگران دریغ می ورزند.
هر روز كه از عمر جهان می گذرد، بشر هرچه بیشتر به نیاز خویش به ارتباط با خداوند، وحی نبوّت و كتاب آسمانی پی می برد. در این میان، قرآن، كتاب آسمانی مسلمانان، و واپسین راهنمای بشر، كارآمدترینِ كتاب ها برای سعادت و بهروزی است، كه در تمام شئون زندگی انسان سخن ها دارد. كتابی كه كرامت واقعی را به انسان عطا می كند؛ كتابی كه در آن هیچ انحرافی نیست: «غَیْرَ ذِی عِوَجٍ» ؛ [1] كتابی كه یكسره نور است: «أَنْزَلْنا إِلَیْكُمْ نُوراً مُبِیناً» ؛ [2] نوری كه هرگز خاموش نشود و انسان را از ظلمات جهل، شرك و تفرقه نجات دهد؛ كتابی كه بر علم و تزكیه انسان بیفزاید: «یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ» ؛ [3] كتابی كه سراسر شفاست [4] و درمان دردهای فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.
آری، در این دریای علوم، تنها كشتی قرآن از هر خطری بیمه شده است. تلاش كنیم با این كشتی، راه سعادت ابدی را در میان امواج بلاها طی كنیم.
قرآن، كتاب هدایت، نور، تذكر، موعظه، برهان، شفا، حكمت و علم است؛ جلوه ی خداوند است كه بر قلب پیامبر نازل شده است.
گرچه پیامبر، بشری همانند دیگران است: «إِنْ نَحْنُ إِلّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» ، [5] ولی خداوند از میان بندگانش آن را كه بخواهد و مصلحت بداند بر می گزیند و بر او وحی می فرستد.
حساب وحی از تحصیل و تجربه و مكاشفات شخصی و تلاش های فكری و ریاضت های عملی جداست و هیچ دلیل علمی و عقلی وجود آن را نفی نمی كند. درك وحی از طریق حواسّ ظاهری و مادّی نیست؛ زیرا وحی، امری است غیبی كه از طریق فرشته ی وحی بر قلب پیامبر القا می شود.
وقتی انسان سیستم های گیرنده و فرستنده ی بسیار قوی و دقیق ایجاد می كند، آیا قدرت خداوند نمی تواند به بندگان برگزیده اش پیامی بفرستد كه از دیگران پوشیده باشد؟ قرآن می فرماید: «وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلی بَشَرٍ مِنْ شَیْ ءٍ» ؛ [6] آنها خدا را درست نشناختند كه گفتند: خداوند هیچ چیزی بر هیچ بشری نفرستاده است.
انواع امدادهای غیبی، توفیقات الهی، رسیدن به اهداف عالی و خنثی شدن توطئه ها، استجابت دعاها و صدور معجزات، آن هم از پیامبری اُمیّ در بدترین نقطه ی جهان كه هیچ گونه آثاری از علم و تمدّن وجود نداشته، یك تنه قیام كردن و تا مرز شهادت پیش رفتن، تحت تأثیر هیچ گونه تهدید و تطمیع قرار نگرفتن و در مركز بت ها بر ضد بت به پا خاستن، همه و همه نشانه های حقّانیّت قرآن و آورنده ی این كتاب است.
كتابی كه هرچه دنیای علم پیشرفت می كند، شكوفاتر شده و صاحب آن با صراحت به همه ی مخالفان در طول تاریخ اعلام كرده كه هرگز نمی توانید مثل قرآن و حتی مثل یك سوره ی آن را بیاورید؛ حتی اگر از همه ی مغزهای متفكّر كه در اختیار دارید دعوت كنید. [7]
كتابی كه در جامعیّت از ساده ترین تا مهم ترین مسائل را برای ساده ترین تا دانشمندترین افراد مطرح كرده و انسان را به تواضع و خشوع وامی دارد.
در زیر، نمونه هایی از جامعیّت قرآن را مرور می كنیم:
قرآن، آدمی را امر كرده است كه اطراف خویش و نیز دوردست ها را با بصیرت و آگاهی بنگرد: «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی اْلإِبِلِ كَیْفَ خُلِقَتْ * وَ إِلَی السَّماءِ كَیْفَ رُفِعَتْ» ؛ [8] آیا به شتر نمی نگرند كه چگونه آفریده شده و به آسمان نمی نگرند كه چگونه برافراشته شده است؟ با این بیان، قرآن درس خداشناسی را در دو كلاس متفاوت برای ساده ترین و دانشمندترین افراد مطرح كرده است.
در جای دیگر می فرماید: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ * أَلّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ» ؛ [9] خداوند آسمان را برافراشت و توازن و تعادل را در كهكشان ها برقرار ساخت. شما نیز در معاملات خود توازن و عدالت را مراعات كنید.
در یك جا می فرماید: «أَقِیمُوا الصَّلاةَ» و در جای دیگر می فرماید: «أَقِیمُوا الوَزْنَ» . یعنی اسلام، اقتصاد و عبادت را با هم دیده است. همان گونه كه علم و عمل، جسم و روان و دنیا و آخرت را با هم دیده است.
در قرآن، كلمه ی «دنیا» 115 مرتبه و كلمه ی «آخرت» نیز 115 مرتبه آمده است! طواف كعبه با
قربانی و اطعام فقرا در كنار هم آمده است: «أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ *. . . وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» . [10]
قرآن برای گزینش همسر، گفتگوهای مقدماتی آن، مقدار مهریه و شیوه ی زندگی مشترك، تربیت و تعلیم فرزند و. . . مطالب بسیار دارد. در باره ی سخن گفتن و روش آن، دستورات زیبایی دارد و می فرماید:
- با مردم به نیكی سخن بگویید، دوست باشند یا دشمن: «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً» ؛ [11]
- كریمانه سخن بگویید: «قَوْلاً كَرِیماً» ؛ [12]
- سخن باید محكم و مستدل باشد: «قُولُوا قَوْلاً سَدِیداً» ؛ [13]
- نرم و متین باشد: «قَوْلاً لَیِّناً» ؛ [14]
- پسندیده باشد: «قَوْلاً مَعْرُوفاً» ؛ [15]
- گویا و 1رسا باشد: «قَوْلاً بَلِیغاً» ؛ [16]
- از بهترین كلمات باشد: «یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» ؛ [17]
- صادقانه باشد، نه منافقانه: «لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفْعَلُونَ» . [18]
قرآن، از رابطه ی انسان با خدا (عبادت) تا رابطه ی انسان با طبیعت سخن گفته است. شیوه ی كسب درآمد، مقدار مصرف آن، چگونگی تعامل با مؤمنان، منافقان و كافران، و حتی عالی ترین دستورات اخلاقی در جبهه جنگ را مطرح كرده است.
قرآن برای تعلیم و تربیت، برخورد استاد با شاگرد و نوع علومی كه باید آموخت، سخن دارد. علوم در دسترس بشر سه گونه است: علوم مفید؛ علوم مضرّ؛ علومی كه نه مفیدند نه مضرّ. علم مفید به اندازه ای ارزشمند است كه حتی پیامبر اولواالعزمی چون موسی علیه السلام برای كسب آن راهی سفری طولانی می شود. در قرآن می خوانیم: حضرت موسی به خضر علیه السلام می گوید: آیا اجازه می دهی كه من در بیابان ها و شهرها دنبال شما بیایم تا بخشی از آنچه را خداوند به تو آموخته است، به من بیاموزی؟ [19]
علم مفید به اندازه ای ارزشمند است كه شكار سگ، اگر بر اساس آموزش باشد محترم شمرده می شود. قرآن می فرماید: شكاری كه به دست سگ های آموزش دیده گرفته می شود، حلال است. [20] این نمونه برای حیوانی است كه از نظر شرع نجس است؛ تا چه رسد به انسان و برترین آنها كه انبیا هستند.
در قرآن می خوانیم: یكی از انبیا به نام عُزیر از كنار قریه ای ویرانه عبور می كرد، در حالی كه سوار بر الاغی بود. گفت: خداوندا، چگونه این مرده ها را زنده خواهی كرد؟ خداوند برای آنكه آن پیامبر را به یقین و اطمینان قلبی برساند، برای مدت صد سال او را میراند و سپس او را زنده كرد و از او پرسید: چه مدّت در اینجا درنگ كردی؟ گفت: یك روز یا كمتر. خداوند فرمود:
تو صد سال در اینجا مانده ای، اكنون به غذا و نوشیدنی خود بنگر كه چگونه تغییر نیافته و به الاغ خود بنگر كه چگونه ما او را در برابر چشمانت زنده می كنیم. این ماجرا برای آن بود كه هم به پرسش تو پاسخ گوییم و هم تو را نشانه ی رستاخیز و حجّتی برای مردم قرار دهیم.
از این ماجرا كه در آیه ی 259 سوره ی بقره آمده است، استفاده می شود كه برای دریافت یك مطلب مهم و كسب علم مفید، حتی مردن یك پیامبر به مدّت صد سال ارزش دارد.
امّا در باره ی علومی كه مضرّ هستند، قرآن می فرماید: «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لایَنْفَعُهُمْ» ؛ [21] برخی از مردم اموری را می آموزند كه مایه ی ضرر و زیان است و هیچ نفعی نمی رساند. چنان كه بعضی سراغ سحر و جادو می روند تا میان همسران جدایی افكنند. آری، آموزش هر چیزی كه برای فرد و جامعه، جسم و جان، دنیا و آخرت، نسل امروز و فردا، به هر نحو مضر باشد، علم مضرّ است. در دعاها می خوانیم: «أعوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لایَنْفَع؛ [22] به خدا پناه می برم از علمی كه مفید نیست. » بنابراین تعلیم و تعلم هر علمی ارزش ندارد.
امّا علومی كه نه مفید است نه مضرّ، همانند اطلاع از برخی آمارها و اطلاعات عمومی كه تنها ذهن را پر می كند و هیچ فایده ای برای انسان ندارد. چنان كه قرآن از كسانی كه در باره ی
تفسیر آیات برگزیده . ج1، ص: 22
تعداد اصحاب كهف مجادله می كردند انتقاد كرده و خطاب به پیامبر می فرماید: در این امور با آنان سخن مگو. [23] آنچه درباره ی اصحاب كهف مهم است، آن است كه گروهی جوانمرد برای حفظ عقیده و فكر و راه خود، از رفاه در شهر دست شسته و حاضر به زندگی در غار شدند.
------------------------------------------
[1] . زمر (39) : 28.
[2] . نساء (4) : 174
[3] . جمعه (62) : 2.
[4] . یونس (10) : 57
[5] . ابراهیم (14) : 11.
[6] . انعام (6) : 91.
[7] . یونس (10) : 38.
[8] . غاشیه (88) : 17 و 18.
[9] . الرّحمن (55) : 7 و 8.
[10] . حج (22) : 28- 29.
[11] . بقره (2) : 83.
[12] . اسراء (17) : 23.
[13] . نساء (4) : 9.
[14] . طه (20) : 44.
[15] . بقره (2) : 235.
[16] . نساء (4) : 63.
[17] . اسراء (17) : 53.
[18] . صف (61) : 2.
[19] . كهف (18) : 66.
[20] . مائده (5) : 4.
[21] . بقره (2) : 102.
[22] . میرزاحسین نوری، مستدرك الوسائل، ج 5، ص 69.
[23] . كهف (18) : 22.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
مهجوریت قرآن

امروزه قرآن حتی در میان مسلمانان مهجور است؛ بعضی توان تلاوت آن را ندارند، بعضی نمی خوانند و بعضی از اسرار و نكات آن محروم اند و بعضی به آن عمل نمی كنند. این مهجوریت، شكایت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را در قیامت به دنبال دارد كه می فرماید: «پروردگارا همانا قوم من این قرآن را كنار زدند. » [1]
باید بدانیم كه قرآن، فقط كتاب تلاوت و تجوید و حفظ و مسابقه و زینت سفره ی عقد و روی سر مسافر و وسیله ی سوگند و بر سر قبور خواندن و در مراسم افتتاحیه برای جمع شدن دعوت شدگان و امثال آن نیست. گرچه این امور، نشانه ی حضور قرآن در صحنه ی زندگی مردم و احترام آنان به قرآن و مقدس شمردن آن است و قرآن نیز خود به تلاوت آن دستور داده و به زیاد خواندن آن توصیه كرده است؛ حتی نگاه به آن را عبادت شمرده و دست بی وضو گذاشتن به آن را تحریم كرده است، اما تمام این امور عبورگاه است نه توقّفگاه.
قرآن مجموعه ای از آیات است و آیه به معنای نشانه است. نشانه برای نشان دادنِ راه است كه انسان راه را برود، نه آنكه پای نشانه بنشیند!
آنچه از تلاوت و ترتیل و تجوید مهم تر است، تدبّر و تفكر در آیات برای حركت در مسیر الهی است. خداوند تدبّر در قرآن را لازم شمرده و كسانی را كه اهل تدبّر نیستند، توبیخ كرده است: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها» ؛ [2] آیا بر دل ها قفل خورده است كه در قرآن تدبّر نمی كنند؟
دستور تدبّر برای همه ی عصرها و نسل هاست تا كسی گمان نكند همه ی نكات قرآن را پیشینیان فهمیده اند و دیگر جایی برای تدبّر و تأمّل نیست. قرآن باید محور عقیده و عمل و اخلاق و سیاست و اقتصاد و جنگ و صلح و قانون و روابط ما باشد.
قرآن را باید همانند نماز به پا داشت. خداوند درباره ی اهل كتاب می فرماید: «اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را كه به سوی آنان نازل گردیده، به پا دارند، از هرسو نعمت ها بر آنان سرازیر می شود. » [3]
با اینكه قرآن نااهلان را به حیوان و جماد تشبیه كرده و كلماتی نظیر «كَمَثَلِ الْحِمارِ» ، [4] «كَمَثَلِ الْكَلْبِ» ، [5] «كَالْأَنْعامِ» [6]و «كَالْحِجارَةِ» [7]در باره ی آنان به كار برده است؛ ولی در باره ی كسانی كه كتاب آسمانی را به پا نمی دارند، می فرماید: «یا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْ ءٍ حَتّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ. . . » ؛ [8] ای اهل كتاب، هیچ و پوچید مگر آنكه كتاب آسمانی را به پا دارید.
راستی آیا ما قرآن را به پا داشته ایم؟ آیا راه و روش زندگی ما بر اساس قرآن است؟ كدام فرزند را سراغ دارید كه وصیتنامه ی پدرش را نخوانده باشد؟ چرا ما توصیه های خالقمان را نمی خوانیم و در آن تأمّل نمی كنیم؟
--------------------------------------------
[1] . فرقان (25) : 30.
[2] . محمّد (47) : 24.
[3] . مائده (5) : 66.
[4] . جمعه (62) : 5.
[5] . اعراف (7) : 176.
[6] . اعراف (7) : 179.
[7] . بقره (2) : 74.
[8] . مائده (5) : 68.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
قرآن از نگاه پیامبر
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «إذا الْتَبَسَتْ عَلَیْكُمْ الْفِتَنُ كَقطع اللَّیلِ الْمُظْلِم فَعَلَیكُم بِالقُرآنِ؛ [1] هرگاه فتنه ها همچون شب های سیاه بر شما روی كرد، به سراغ قرآن بروید. » و نیز فرموده است: قرآن سفره ی مهمانی خداوند است، تا می توانید از ضیافت او بهره بگیرید. [2]
در دنیای امروز، دشمنان بشریّت با پیشرفته ترین ابزار، از زمین و آسمان، بر عقاید و فرهنگ و اخلاق و ایمان ما هجوم آورده و از هیچ گونه توطئه و تحریف و القای شبهه دست بر نمی دارند. فتنه ها مانند ابرهای تاریك سایه افكنده و نیاز انسان به كشتی مطمئن از هر زمان بیشتر شده است.
اگر انسان به راهنما نیاز دارد، كتاب آسمانی، امام و راهنماست. [3]
اگر انسان به معلّم و مربّی نیاز دارد، قرآن بهترین هدایت كننده است. [4]
اگر جامعه به قانون و عدالت نیاز دارد، قرآن كتاب عدل و قانون است. [5]
اگر انسان به منطق و برهان نیاز دارد، چه برهانی از قرآن قوی تر؟ [6]
اگر انسان به تذكّر و موعظه نیاز دارد، قرآن وسیله ی تذكّر و موعظه است. [7]
اگر انسان برای امراض روحی همچون حسد، تكبّر، غرور، حرص، بخل، خودخواهی و ریا به دارو و درمان نیاز دارد، قرآن بهترین داروی شفابخش است. [8]
مهم ترین مشكل بشر امروز، انواع دلهره ها و اضطراب ها و دغدغه هاست و تنها وسیله ی آرام بخش، یاد خداست؛ [9] و قرآن بهترین یاد الهی است.
اگر انسان به امید نیاز دارد، قرآن سراسر امید است كه می فرماید: خداوند یونس را در زیر آب، نوح را بر روی آب و یوسف را در قعر چاه و كنار آب حفظ كرد. او می تواند از یك ضربه ی عصا كه به رود نیل نواخته می شود، خشكی ظاهر كند و همین عصا در جای دیگر به سنگ بخورد و دوازده چشمه ی آب جاری سازد. او می تواند فرعون را در آب، و قارون را در خاك غرق و نابود كند، امّا ابراهیم علیه السلام را در میان آتش سالم نگاه دارد.
-----------------------------------
[1] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 6، ص 171.
[2] . علی المتقی بن حسام الدین هندی، كنز العمّال، حدیث 2356.
[3] . «انّ القرآن امام من اللّه» (بحارالانوار، ج 65، ص 393) .
[4] . بقره (2) : 2.
[5] . «و انَّ الْقُرْآن. . . حكمٌ عَدْل» (مجلسی، بحارالانوار، پیشین) .
[6] . قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُم. (نساء (4) : 174)
[7] . قَدْ جاءَكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُم. (یونس (10) : 57)
[8] . اسراء (17) : 82.
[9] . رعد (13) : 28.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
قرآن از نگاه امیر مؤمنان

بهترین شاگرد پیامبر صلی الله علیه و آله امیر مؤمنان علی علیه السلام در باره ی قرآن فرموده اند:
در قرآن علوم آینده و اخبار گذشته مطرح است، دوای دردها و نظم امور در قرآن است. [1]
شفاعت قرآن از گروهی و شكایت آن از گروهی دیگر در قیامت پذیرفته است. [2]
نور قرآن هرگز خاموش نمی شود. قرآن، دریایی است كه قعر آن معلوم نیست، بنایی است كه پایه هایش سست نمی شود و داروی شفابخشی است كه بیماری در پی ندارد. [3]
عزّتی است كه شكست ندارد و حقّی است كه خوار نمی شود. [4]
تاریكی ها جز با قرآن برطرف نمی شود. [5]
قرآن بهترین معجزه، ریسمان محكم الهی، بهار دل ها، چشمه ی علوم و عنصری است كه دل جز با آن صیقلی نمی شود. [6]
قرآن، نوری روشن، شفایی سودمند، سیراب كننده ی تشنگی های معنوی و وسیله ی حفظ و نجات است. [7]
كسی با قرآن ننشست، مگر آنكه از انحرافش كاسته و به هدایتش افزوده شد. [8]
در قرآن سرگذشت پیشینیان و اخبار آیندگان و دستور برای حاضران است. [9]
شما را به خدا نگذارید در عمل به قرآن دیگران بر شما سبقت بگیرند. [10]
قرآن، بزرگ ترین بیماری ها را كه كفر و نفاق و انحراف و گمراهی است، درمان می كند. [11]
قرآن، خیرخواهی است كه خیانت نمی كند، راهنمایی است كه گمراه نمی سازد و گوینده ای است كه دروغ نمی گوید. [12]
انسان بدون قرآن، غنایی و پس از قرآن فقری ندارد. [13]
-------------------------------------
[1] . نهج البلاغه، خطبه 158.
[2] . همان، خطبه 176.
[3] . همان، خطبه 198.
[4] . همان.
[5] . همان، خطبه 18.
[6] . همان، خطبه 176.
[7] . همان، خطبه 156.
[8] . همان، خطبه 176.
[9] . همان، خطبه 313.
[10] . همان، نامه 47.
[11] . همان، خطبه 175.
[12] . همان، خطبه 176.
[13] . همان، خطبه 175.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
قرآن از نگاه اندیشمندان مسلمان
1. ملاصدرا، حكیم و فیلسوف بزرگ عالم اسلام در مقدمه ی تفسیر سوره ی واقعه، درباره ی قرآن آورده است: بسیار به مطالعه ی كتب حكما پرداختم تا آنجا كه گمان كردم كسی هستم، ولی همین كه كمی بصیرتم باز شد، خود را از علوم واقعی خالی دیدم، در آخر به فكر افتادم كه به سراغ تدبّر در قرآن و روایات بروم. یقین كردم كه كارم بی اساس بوده است؛ زیرا در طول عمر به جای نور در سایه ایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشید تا رحمت الهی دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا كرد و شروع به تفسیر و تدبر در قرآن كردم. درِ خانه وحی را كوبیدم، در باز شد و پرده ها كنار رفت و دیدم فرشتگان به من می گویند: «سَلامٌ عَلَیْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ» ، [1] اكنون كه دست به نوشتن اسرار قرآن زده ام، اقرار می كنم كه قرآن دریای عمیقی است كه جز با لطف الهی امكان ورود در آن نیست؛ ولی چه كنم؟ عمرم رفت، بدنم ناتوان، قلبم شكسته، سرمایه ام كم، ابزار كارم ناقص و روحم كوچك است. [2]
2. فیض كاشانی قدس سره از فیلسوفان و فقیهان و مفسّران بزرگ عالم تشیّع، در رساله ی انصاف آورده است: مدّت ها در مطالعه ی مجادلات متكلمان فرو رفتم و كوشش ها كردم، ولی همه ی آن بحث ها از جهل من بود. مدّت ها در راه فلسفه به تعلم و تفهم پرداختم و بلندپروازی هایی را در گفتارشان دیدم. مدت ها در گفتگوی این و آن بودم؛ كتاب ها و رساله ها نوشتم و گاهی میان سخنان فلاسفه و متصوفه و متكلمین جمع بندی كردم و حرف ها را به هم پیوند دادم، ولی در هیچ یك از علوم، دوایی برای دردم و آبی برای عطشم نیافتم. بر خود ترسیدم و به سوی خداوند فرار و انابه كردم تا خداوند مرا از طریق تعمق در قرآن و حدیث هدایتم كرد.
3. امام خمینی قدس سره احیاگر بزرگ قرآن در قرن حاضر می فرماید: «اینجانب از روی جِدّ، نه تعارف معمولی می گویم: از عمر به باد رفته ی خود. . . تأسّف دارم و شما ای فرزندان برومند اسلام! حوزه ها و دانشگاه ها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن بیدار كنید.
تدریس قرآن را در هر رشته ای محطّ نظر و مقصد اعلا قرار دهید. مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر كه ضعف و پیری بر شما هجوم آورد. . . تأسف بر ایام جوانی بخورید، همچون نویسنده. » [3]
------------------------------------------
[1] . زمر (39) : 73.
[2] . ملاصدرا، تفسیر صدر المتألهین، ج 7، ص 11.
[3] . سیدروح الله خمینی (امام) ، صحیفه ی نور، ج 20، ص 93.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
راه آشنایی با قرآن
برای آشنایی با قرآن و بهره گیری از مفاهیم آن، مقدماتی لازم است كه اگر به آنها توجه نشود، انسان دچار تفسیر به رأی شده و گرفتار انحراف می شود. زبان قرآن عربی است و خداوند كلامش را به این زبان نازل كرده است: «قُرْآناً عَرَبِیّاً» ، [1] پس گام اول در شناخت قرآن، آشنایی با ادبیات عرب است؛ شناخت لغات، اصطلاحات و قواعد، به گونه ای كه بتوان معنای آیه را به درستی فهمید.
قرآن در طول 23 سال رسالت پیامبر اسلام و متناسب با شرایط مختلف زمانی و مكانی نازل گردیده است. شناخت مفهوم برخی آیات، بدون دانستن شأن نزول آن امكان پذیر نیست. به یك نمونه توجه كنید:
قرآن می فرماید: «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» ؛ [2] در كشتن اسراف نكنید. این جمله در ظاهر معنای نادرستی دارد، ولی پس از آشنایی با شأن نزول معنای درستی پیدا می كند. ماجرا این بود كه فردی از یك قبیله، یك نفر از قبیله ی دیگر را كشت. قبیله ی مقتول به خونخواهی او برخاسته، گفتند: گرچه شما یك نفر از ما را كشته اید، ولی ما چند نفر از شما را خواهیم كشت. آیه نازل گشت كه در كشتن زیاده روی نكنید و خونریزی را گسترش ندهید.
علی بن ابی طالب علیه السلام نیز در وصیت خود می فرماید: تنها قاتل من را بكشید، نه دیگری را؛ آن هم با یك ضربه، نه بیشتر؛ چون او تنها یك ضربه به من زده است. [3]
در شناخت قرآن افزون بر آشنایی به زبان عربی باید توجه كامل به روایات شود؛ [4] زیرا روایات به فهم و بینش انسان توسعه صحیح می دهد. به یك نمونه توجه كنید:
قرآن می فرماید: «فَلْیَنْظُرِ اْلإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ» ؛ [5] انسان به طعام خود بنگرد. تدبّر در این آیه انسان را به ابعاد مختلفی راهنمایی می كند؛ از جمله:
1. به غذای خود بنگرد كه آیا حلال است یا حرام؛
2. به غذای خود بنگرد كه آیا دیگران دارند یا محروم اند؛
3. به غذای خود بنگرد كه چه دست هایی در تهیه ی آن به كار رفته است؛
4. به غذای خود بنگرد كه چگونه از خاك این همه مواد گوناگون با مزه های مختلف پدید می آید؛
6. به غذای خود بنگرد، تا با نگاه اشتهای خود را تحریك و در هضم غذا اثر داشته باشد؛
7. به غذای خود بنگرد و چشم به غذا خوردن دیگران ندوزد.
اما هنگامی كه به روایات اهل بیت علیهم السلام مراجعه می كنیم، می بینیم كه می فرمایند: مراد از اینكه انسان به طعام خود بنگرد، آن است كه طعام روحی و فكری خود را از چه كسی می گیرد و تحت تأثیر چه فكر و كلامی قرار دارد و چشم و گوش و قلب خود را مزرعه ی چه بذری قرار داده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها و بارها فرمودند: من دو چیز گران بها در میان شما می گذارم كه هرگز از هم جدا نمی شوند، كتاب خدا و خاندانم. [6] با توجه به این سخن پیامبر، در فهم قرآن، حتماً باید به روایات اهل بیت كه همتای قرآن اند، توجه كنیم.
البتّه فهم روایات نیز كار آسانی نیست و نیاز به علمای ربّانی و مراجعه به سایر روایات دارد. به یك نمونه توجه فرمایید:
پیامبر اسلام فرمودند: «المُؤمنُ مِرآةُ الْمُؤمن؛ [7] مؤمن آینه ی مؤمن است. » همین حدیث سه كلمه ای حدود بیست پیام دارد كه ما چند نمونه ی آن را نقل می كنیم.
آینه وسیله ای است كه در زندگی روزمرّه چندین بار در برابر آن می ایستیم تا عیوب ظاهری خود را در آن ببینیم و در حدّ امكان ظاهر خود را اصلاح كنیم؛ بنابراین عیب نمایی، ویژگی بارز آینه است. امّا:
1. آینه، عیب را بزرگ نمی كند. عیب مردم را بیش از آنچه هست نبینیم؛
2. آینه، عیب را رو به رو می گوید نه پشت سر. عیب افراد را به خود آنان بگوییم، نه دیگران؛
3. آینه، به دلیل صاف و صیقلی بودن، عیب را می گوید. بر اساس صفا و صمیمیت از یكدیگر انتقاد كنیم؛
4. آینه، عیب ما را به دیگران نشان نمی دهد. عیب دیگران را كتمان كنیم؛
5. آینه اگر عیبی را نشان داد، آن را نمی شكند. انتقاد كننده را نشكنیم؛
6. آینه زمانی عیب را درست نشان می دهد كه سالم باشد. انتقاد ما زمانی اثر دارد كه خودمان معیوب نباشیم؛
7. اگر آینه را بشكنیم، آینه ی شكسته هم عیب ما را نشان می دهد؛
8. آینه در كنار عیوب، زیبایی ها را هم نشان می دهد. خوبی های دیگران را هم ببینیم.
اما وقتی این حدیث را نزد یك عالم عارف ببریم، می گوید: شاید معنای حدیث این باشد كه انسانِ مؤمن آینه ی خداست؛ زیرا یكی از نام های الهی در قرآن، «مؤمن» است: «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ» . [8] آری مؤمن واقعی محل تجلّی صفات الهی است و جلوه ای از حلم و حكمت و علم و رحمت و قدرت و تدبیر الهی در انسان مؤمن نمودار است.
یكی از دیدگاه های نادرست در باره ی قرآن آن است كه برخی می گویند: مخاطب قرآن، پیامبر است و عقل ما به فهم قرآن نمی رسد، پس نباید به سراغ قرآن برویم. این فكر بر خلاف فرموده ی قرآن است كه می فرماید: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْكَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ» ؛ [9] ما كتاب مبارك را به سوی تو نازل كردیم تا در آیات آن تدبّر نمایند.
البتّه روشن است كه قرآن ظاهری دارد و باطنی، و باطن آن نیز باطن هایی. علی علیه السلام می فرماید: «بَحراً لایُدْرِكُ قَعْرُه؛ قرآن دریایی است كه دست هیچ كس به عمق آن نمی رسد» ، [10] ولی از این تشبیه استفاده می شود كه گرچه ما قدرت غوّاصی در عمق این دریا را نداریم، ولی نباید از شنا كردن در سطح آن بگذریم.
----------------------------------
[1] . یوسف (12) : 2.
[2] . اسراء (17) : 33.
[3] . نهج البلاغه، نامه 47.
[4] . مفسر در تفسیر قرآن افزون بر آشنایی با زبان عربی (علم لغت، اشتقاق، نحو و. . . ) ، روایات و شأن نزول آیات، باید با علم قرائات، علم آثار و اخبار (سرگذشت پیامبران و امت های پیشین) و علوم اصول، فقه، كلام و. . . آشنایی داشته باشد. (محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج 1، ص 58- 55) .
[5] . عبس (80) : 24.
[6] . محمدبن یعقوب كلینی، كافی، ج 2، ص 414.
[7] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 268.
[8] . حشر (59) : 23.
[9] . ص (38) : 29.
[10] . نهج البلاغه، خطبه 198.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
تفاوت قرآن با دیگر كتاب ها

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: قرآن كتابی است كه عجایب آن قابل شمارش نیست: «لاتُحْصی عَجائِبُه» [1] و امیر مؤمنان، علی علیه السلام فرموده است: قرآن كتابی است كه مطالب آن زمان مصرف ندارد: «لاتَفْنی عَجائبُه» . [2] ساده ترین مطالب قرآن، داستان های آن است كه با كتاب های داستان تفاوت بسیاری دارد؛ از جمله:
1. قصه های قرآن یافتنی است، نه بافتنی؛
2. عبرت آموز است، نه سرگرمی؛
3. حق است، نه باطل؛
4. آموزنده است، نه بدآموز.
در داستان های قرآن، حتی كلمه و حرفی اضافه نیست. مثلاً در داستان حضرت یوسف، هرگز اشاره به نام منطقه، سنّ یوسف، عمق چاه، نام برادران و نام عزیز مصر و نام همسر او نشده است؛ ولی صدها نكته ی اخلاقی، خانوادگی، اعتقادی، حقوقی، تربیتی و ارشادی در آن نهفته است. اساساً قرآن در نقل تاریخ بر نكات اصولی تكیه می كند. به این جمله توجه كنید:
حضرت ابراهیم به عموی خود گفت: این مجسمه ها و بت ها چیست كه می پرستید؟ «إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ الَّتماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ» . [3] این كلام در ظاهر جمله ای است كوتاه كه در نقل گفتگوهای ابراهیم علیه السلام با عمویش به چشم می خورد. امّا از این جمله، اصولی ثابت و ماندگار استنباط می شود كه ما به بعضی از آنها اشاره می كنیم:
اصل اول: در ارشاد مردم و نهی از منكر، سنّ شرط نیست. زیرا ابراهیم به عموی خود تذكر داد؛
اصل دوم: در نهی از منكر، تعداد شرط نیست. ابراهیم یك تنه دست به تذكر و ارشاد زد؛
اصل سوم: در ارشاد و امر به معروف، از نزدیكان خود شروع كنید. او از عمو شروع كرد؛
اصل چهارم: در نهی از منكر اولویت ها را در نظر بگیرید. در میان منكرات بدترین آنها شرك است كه ابراهیم آن را زیر سؤال برد و پرسید: این مجسمه ها و بت ها چیست؟
اصل پنجم: از شیوه های غیرمستقیم غافل نشوید. ابراهیم در قالب سؤال پرسید كه این بت ها چیست؟
----------------------------------------------
[1] . محمدبن یعقوب كلینی، كافی، ج 2، ص 598.
[2] . نهج البلاغه، خطبه 18.
[3] . انبیاء (21) : 52.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
نیازمندی انسان به وحی
ناگفته پیداست كه ایمان به وحی به معنای نادیده گرفتن ابزارهای مادی و نفی حسّ و عقل و علم و تجربه نیست، بلكه ایمان به وحی به معنای آن است كه غیر از این راه ها راه دیگری نیز وجود دارد كه به راستی مشكل گشای انسان است. انسان از هیچ راهی نمی تواند به حوادث پس از مرگ پی ببرد. تنها از طریق وحی می توانیم به آینده پی ببریم؛ چنان كه اطلاع بشر از تاریخ گذشته، بسیار محدود و همراه با انواع حدسیّات است. تنها از طریق وحی می توان از گذشته، آن گونه كه بوده آگاه شویم. قرآن پس از نقل تاریخ پیشینیان می فرماید: «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْكَ» ، [1] «وَ یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» . [2]
زندگی انسان اجتماعی است و جامعه به قانون نیاز دارد و قوانین بشری از اطمینان كافی برخوردار نیست؛ زیرا هوس های درونی، فشارهای بیرونی، گرایش های فردی، حزبی، نژادی، تصورات و اوهام و پندارها، كج فكری ها، بداندیشی ها، سوءظن ها، ترس ها و طمع ها، در كنار خطاها، نسیان ها، و پشیمانی ها، همه بیانگر آن است كه قانون گذار باید فوق بشر باشد نه خود بشر و جز خداوند كسی حق ندارد برای بشر قانون وضع كند.
خداوند در قرآن می فرماید: هدایت بشر بر عهده ما است «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی » [3]: آری خالق باید برای مخلوق قانون وضع كند، همان گونه كه مهندسان و طراحان و صنعتگران هر كالایی برای كالای خود دستورالعمل می نویسند.
در همه ی كشورها، قوانین در حال تغییر است و حتی قانون اساسی بعضی كشورهای پیشرفته ده ها بار عوض شده، اما قرآن تنها كتابی است كه هیچ باطلی در آن راه نیافته و از سوی خداوند حكیم نازل گشته است: «إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِیزٌ * لایَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَكِیمٍ حَمِیدٍ» . [4]
--------------------------------------------
[1] . هود (11) : 49.
[2] . بقره (2) : 151
[3] . لیل (92) : 12.
[4] . فصّلت (41) : 41 و 42.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سوره ی بقره، آیات 1 تا 20

انسان ها در برابر آنچه از سوی خداوند بر پیامبران نازل گردیده است، سه گونه موضع گرفته اند:
گروهی آن را پذیرفته و ایمان آورده اند؛ گروهی از سر انكار و لجاجت به آن كفر ورزیده اند؛ و گروهی از روی نفاق، اظهار ایمان می كنند ولی در دل كافرند.
باور به وجود خدا، بایدهایی را به دنبال دارد كه انجام آنها، صفوفِ مؤمنان را از صفوفِ كافران و منافقان كه یا باور ندارند و یا بایدها را نمی پذیرند، جدا می سازد.
در آیات نخستین سوره ی بقره به این سه گروه و ویژگی های آنان اشاره شده است كه به دلیل اهمیّت موضوع، تفسیر این آیات را مرور می كنیم. جالب آنكه تنها چهار آیه در باره ی مؤمنان و دو آیه درباره ی كافران است، ولی سیزده آیه در باره ی ویژگی های منافقان است كه نشان از خطر نفاق در جامعه ی اسلامی دارد.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ* الم «1»
به نام خداوند بخشنده ی مهربان * الف لام میم
نكته ها
در میان 114 سوره ی قرآن كریم، 29 سوره با حروف مقطّعه آغاز می شود كه در 24 مورد آن، پس از این حروف، سخن از قرآن و نزول وحی است. چنان كه در این سوره به دنبال «الم» ، عبارت «ذلك الكتاب» آمده كه به عظمت قرآن اشاره دارد.
در آغاز سوره ی شورا نیز پس از حروف مقطّعه ی «حم عسق» می خوانیم: «كَذلِكَ یُوحِی إِلَیْكَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكَ اللّهُ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ» ؛ خداوندِ عزیز و حكیم، این چنین بر تو و پیامبران
تفسیر آیات برگزیده . ج1، ص: 36
پیش از تو وحی می كند. گویا خداوند می خواهد بفرماید: قرآن، معجزه ی جاودان اسلام، از همین حروف الفبا تألیف یافته كه در اختیار همگان است، اگر می توانید شما نیز از این حروف، كلام معجزه آمیز بیاورید.
در عالم تكوین نیز خداوند از دل خاك صدها گونه میوه و گل و گیاه می آفریند، ولی نهایتِ هنر بشر آن است كه از خاك و گل، خشت و آجر و سفال بسازد!
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
قرآن، كتاب هدایت


ذَ لِكَ الكِتَابُ لَارَیْبَ فِیهِ هُدیً لِّلْمُتَّقِینَ «2»
آن كتاب كه در (حقّانیت) آن هیچ تردیدی راه ندارد، راهنمای پارسایان است.
نكته ها
قرآن، كتاب هدایت است، نه كتاب طبیعت؛ و اگر به موضوعات طبیعی و كیهانی از قبیل خلقتِ آسمان ها و زمین و گیاهان و حیوانات اشاره كرده، از آن روست كه توجه به این امور، موجب توجه به علم و قدرت و حكمت خداوند می گردد.
قرآن، برای هدایت همه ی مردم آمده است: «هدیً لِلنّاسِ» ، [1] ولی تنها كسانی از آن بهره می جویند كه فطرتِ پاك داشته و در برابر حقّ خاضع باشند: «هدیً لِلمُتَّقِین» . چنان كه نور خورشید، از شیشه ی شفّاف عبور می كند، نه از خشت و گِل تیره. بنابراین فاسقان، [2] ظالمان، [3] كافران، [4] مسرفان و تكذیب كنندگان [5] از هدایت قرآن بی بهره اند.
این آیه، قرآن و مطالب آن را تردیدناپذیر می خواند و می فرماید: «لا رَیْبَ فِیهِ» .
در جای دیگر، خود قرآن، شك وتردید مخالفان را در این باره چنین بیان داشته كه می گویند: «إِنَّنا لَفِی شَكٍّ مِمّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُرِیبٍ» ؛ [6] ما در باره آنچه ما را به آن می خوانی، در شك
تفسیر آیات برگزیده . ج1، ص: 37
هستیم. و در باره ی شكّ مخالفان در وحی و نبوّت می خوانیم: «بَلْ هُمْ فِی شَكٍّ مِنْ ذِكْرِی» . [7] در باره ی قیامت نیز آمده است: «لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَكٍّ» . [8] بنابراین، این پرسش به ذهن می رسد كه با وجود این، چرا خداوند در این آیه، قرآن را «لاریب فیه» دانسته است؟
پاسخ آن است كه: مراد از «لا ریب فیه» آن نیست كه كسی در قرآن شك نكرده و یا شك نمی كند، بلكه منظور آن است كه حقّانیت قرآن به اندازه ای محكم است كه جای شك ندارد و اگر كسی شك كند، با قدری تأمّل و تدبّر، به حقّانیت آن پی می برد، مگر آنكه حاضر نباشد حقّ را بپذیرد و یا تعصّب و لجاجت، چشمِ دل او را كور كرده باشد. چنان كه در سوره نمل می فرماید: «بَلْ هُمْ فِی شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ» ؛ [9] آنان كه در شك هستند، دچار كوردلی شده اند.
پیام ها
1. قرآن در عظمت، مقامی بس والا دارد: «ذلك» . (در ادبیات عرب، «ذلك» اسم اشاره به دور است. با آنكه قرآن پیش روی ماست، امّا با «ذلك» به آن اشاره شده است كه حكایت از عظمتِ دست نایافتنی قرآن می كند) ؛
2. قرآن، از همان آغاز نزول مكتوب می شده و در زمان حیات پیامبر به عنوان كتاب مطرح بوده است: «الكتاب» ؛
3. رهبر و راهنما باید در روش دعوت و محتوای برنامه ی خود، قاطع و استوار باشد. جمله ی
تفسیر آیات برگزیده . ج1، ص: 38
«لاریب فیه» نشانگر استواری و استحكام قرآن است؛
4. توانِ قرآن بر هدایت پرهیزكاران، خود بهترین دلیل بر اتقان و حقّانیت آن است: «لا ریب فیه هدی للمتقین» .

-------------------------------------

[1] . بقره (2) : 185.
[2] . لایَهْدِی الْقَوْمَ الفاسِقین. (توبه (9) : 80)
[3] . لایهدی القوم الظالمین. (مائده (5) : 51)
[4] . لایهدی القوم الكافرین. (مائده (5) : 67)
[5] . لایهدی مَن هُوَ مُسْرِفٌ كَذّاب. (غافر (40) : 28)
[6] . هود (11) : 62.
[7] . ص (38) : 8.
[8] . سبأ (34) : 21.
[9] . نمل (27) : 66.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ایمان و عمل در كنار هم

ألَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ «3»
(متّقین) كسانی هستند كه به غیب ایمان دارند و نماز را به پای می دارند
و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می كنند.
نكته ها
قرآن، هستی را به دو بخش تقسیم می كند: عالم غیب و عالم شهود. غیب، یعنی آنچه از دیدگان پنهان است، و شهود یعنی آنچه محسوس و مشهود است. پاكان و حق جویان، افزون بر محسوسات، به وجود خداوند و وقوع قیامت كه از امور غیبی اند، ایمان دارند، ولی دیگران تنها آنچه را می پذیرند كه بر ایشان محسوس باشد. حتّی توقّع دارند كه خدا را با چشم ببینند و چون نمی بینند، به او ایمان نمی آورند.
برخی به موسی علیه السلام می گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَةً» ؛ [1] ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم، مگر آنكه خداوند را آشكارا مشاهده كنیم! این افراد در باره ی قیامت نیز می گویند: «ما هِیَ إِلّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ» ؛ [2] جز این دنیا كه در آن زندگی می كنیم، دنیای دیگری نیست، زنده می شویم و می میریم و این روزگار است كه ما را از بین می برد.
ایمان به خدا، مرحله ای بالاتر از علم به خداست. علم به اینكه خدا هست، میان من و خدا رابطه ای برقرار نمی كند؛ امّا ایمان به اینكه هستی من از خداست و هرگونه نعمتی از جانب اوست، چنان رابطه ای میان من و او ایجاد می كند كه مرا به تقدیس و تعظیم و پرستش او وامی دارد.
یكی از نشانه های ایمان، اقامه ی نماز است. گرچه خداوند به نماز ما نیاز ندارد و حتی دیگر مخلوقات نیز به انسان نیاز ندارند. ما به خورشید و جنگل، دریا و. . . نیازمندیم، اما آنها به انسان نیاز ندارند. شاید بتوان انسان را در زمره ی محتاج ترین مخلوقات خداوند دانست.
قرآن می فرماید: اگر تمام مردم كافر شوند، در خداوند اثری ندارد؛ همان گونه كه اگر تمام مردم پشت به خورشید خانه بسازند، در خورشید اثری ندارد؛ لكن اگر رو به خورشید ساختند از نور و حرارت آن بهره گرفته اند. متقین، تمام هستی را تسلیم خدا می دانند و معتقدند كه اگر انسان تسلیم نباشد، وصله ی ناهمرنگ هستی است. نماز، انسان را از فحشا و منكر باز می دارد؛ همان گونه كه پوشیدن لباس سفید انسان را از نشستن روی زمین خاك آلود باز می دارد.
در میان واجبات دینی، بیش از همه بر نماز و زكات تأكید گردیده و معمولاً این دو در كنار یكدیگر آمده است. شاید از آن جهت كه اضطراب ها و ناهنجاری های روحی و روانی فرد، با نماز درمان می یابد و خلأهای اقتصادی جامعه و نابسامانی های ناشی از آن، با انفاق پر و مرتفع می گردد.
پیام ها
1. ایمان، از عمل جدا نیست. در كنار ایمان به غیب، وظایف و تكالیف عملی مؤمن بازگو شده است: «یؤمنون. . . یقیمون. . . ینفقون» ؛
2. در جهان بینی الهی، هستی، محدود به محسوسات نیست: «یؤمنون بالغیب» ؛
3. مهم ترین وظیفه ی مؤمن، اقامه ی نماز و انفاق است: «یؤمنون. . . یقیمون. . . ینفقون» ؛
4. اقامه ی نماز، باید دایمی باشد، نه موسمی و مقطعی: «یقیمون الصلوة» ( «یقیمون» فعل مضارع است كه دلالت بر استمرار و دوام فعل دارد) ؛
5. در انفاق میانه رو باشیم: «ممّا رزقناهم» ( «ممّا» ، در اصل (مِن ما) است و یكی از معانی «مِن» بعض است؛ یعنی بعضی از آنچه روزی كرده ایم انفاق می كنند) ؛
6. از هرچه خداوند به ما عطا كرده (علم، آبرو، ثروت، هنر و. . . ) به دیگران انفاق كنیم:
«ممّا رزقناهم ینفقون» ؛
7. با انفاق كردن مغرور نشویم؛ زیرا آنچه را انفاق می كنیم از خداست: «ممّا رزقناهم ینفقون» .
------------------------------------------
[1] . بقره (2) : 55.
[2] . جاثیه (45) : 24.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
جریان رسالت در طول تاریخ

وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیْكَ وَ مَآ أُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِا لْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ «4»
(ای پیامبر) آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه (بر پیامبران) پیش از تو نازل گردیده،
ایمان دارند و هم آنان به آخرت یقین دارند.
نكته ها
ابزار شناخت انسان، محدود به حسّ و عقل نیست، بلكه وحی نیز یكی از راه های شناخت است كه متّقین به آن ایمان دارند. انسان در انتخاب راه، بدون راهنما دچار تحیّر و سرگردانی می شود. باید انبیا دست او را بگیرند و با سخن منطقی و سیره ی عملی خویش، او را به سوی سعادت واقعی رهنمون شوند.
از این آیه و دو آیه ی پیشین به دست می آید كه خشوع در برابر خداوند متعال (نماز) و داشتن روحیّه ی ایثار و انفاق و تعاون و امید به آینده ای روشن، از ویژگی های پارسایان است.
پیام ها
1. ایمان به تمام انبیا و كتاب های آسمانی، لازم است؛ زیرا همه ی آنان یك هدف را دنبال می كردند: «یُؤْمِنونَ بِما أُنْزِلَ إلَیْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِك» ؛
2. پیامبر اسلام، آخرین پیامبر الهی است. عبارتِ «من قبلك» بدون ذكر «من بعدك» نشانه ی خاتمیّت پیامبر اسلام و قرآن است؛
3. تقوای راستین، بدون یقین به آخرت ظهور نمی یابد: «بالاخرة هم یوقنون» .
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
پارسایی و رستگاری

أُوْلَئِكَ عَلَی هُدیً مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «5»
آنان بر هدایتی (ویژه) از سوی پروردگارشان هستند و همانان رستگاران اند.
نكته ها
پاداش اهل تقوا كه به غیب ایمان دارند و اهل نماز و انفاق و یقین به آخرت هستند، رستگاری و فلاح است.
تفسیر آیات برگزیده . ج1، ص: 41
رستگاری، بلندترین قلّه ی سعادت است؛ زیرا خداوند، هستی را برای بشر آفریده [1] و بشر را برای عبادت [2] و عبادت را برای رسیدن به تقوا [3] و تقوا را برای رسیدن به فلاح و رستگاری. [4]
در قرآن، رستگاران دارای ویژگی هایی هستند:
الف) در برابر مفاسد جامعه، به اصلاحگری می پردازند؛ [5]
ب) امر به معروف و نهی از منكر می كنند؛ [6]
ج) افزون بر ایمان به رسول خدا صلی الله علیه و آله، او را حمایت می كنند؛ [7]
د) از بخل دور هستند؛ [8]
هـ) ترازوی اعمال آنها در قیامت، از نیكی ها سنگین است. [9]
پیام ها
1. هدایتِ خاص الهی، برای كسانی است كه هدایت اولیه و عمومی را پذیرفته اند: «هدًی من ربّهم» ؛
2. ایمان و تقوا، انسان را به فلاح و رستگاری می رساند: «للمتّقین، یؤمنون، هم المفلحون» .
-------------------------------------
[1] . خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الارضِ جَمیعاً. (بقره (2) : 29)
[2] . وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الانْسَ الّا لِیَعْبُدونِ. (ذاریات (51) : 56)
[3] . اعبُدوا رَبَّكُم. . . لَعَلَّكُم تَتَّقون. (بقره (2) : 21)
[4] . وَاتَّقُوا اللّه لَعَلَّكُم تُفْلِحُون. (مائده (5) : 100)
[5] . آل عمران (3) : 104.
[6] . آل عمران (3) : 104.
[7] . اعراف (7) : 157.
[8] . حشر (59) : 9.
[9] . اعراف (7) : 8.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
كفر و لجاجت در برابر حق


إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ سَوآءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَایُؤْمِنُونَ «6»
همانا كسانی كه كفر ورزیدند، برای آنها یكسان است كه آنان را هشدار دهی
یا هشدار ندهی. آنها ایمان نخواهند آورد.
نكته ها
قرآن، پس از پرهیزكاران، كافران را معرّفی می كند. آنها كه در انكار و كتمانِ حقّ، چنان
تفسیر آیات برگزیده . ج1، ص: 42
سرسخت اند كه حاضر به پذیرش حق نیستند. كافران معاند، در برابر دعوت پیامبران، زبان قال و حالشان این بود: «سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِینَ» ؛ [1] برای ما وعظ و نصیحت تو اثری ندارد، تفاوتی نمی كند كه پند دهی یا از نصیحت كنندگان نباشی.
«كفر» ، به معنای پوشاندن و نادیده گرفتن است. به كشاورز و شب، كافر می گویند. چون كشاورز دانه و هسته را زیر خاك می پوشاند و شب، فضا و نور را در برمی گیرد.
كفران نعمت نیز به معنای نادیده گرفتن آن است. شخص منكر دین، به سبب اینكه حقایق و آیات الهی را كتمان می كند و یا نادیده می گیرد، كافر خوانده شده است. [2]
اگر زمینه مساعد ومناسب نباشد، دعوت انبیا نیز سودمند نخواهد بود.
باران كه در لطافت طبعش، خلاف نیستدر باغ لاله روید و در شوره زار، خَس
پیام ها
1. لجاجت و عناد و تعصّب جاهلانه، انسان را جماد گونه می كند: «سواء علیهم» ؛
2. راه دعوت كفّار، انذار است. اگر انذار و هشدار در انسان اثر نكند، بشارت و وعده ها نیز اثر نخواهند كرد: «سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تُنذرهم» ؛
3. انتظار ایمان آوردنِ همه ی مردم را نداشته باشیم: «. . . لایؤمنون» . [3]
--------------------------------------------------
[1] . شعراء (26) : 136، پاسخ قوم هود در برابر آن حضرت.
[2] . مفردات راغب، واژه «كفر» .
[3] . خداوند در آیه ی 103 یوسف می فرماید: «وَ ما أَكْثَرُ النّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنین؛ هر چند آرزومند و حریص باشی، بسیاری از مردم ایمان نخواهند آورد» .
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
كیفر كفران

خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ عَلَی سَمْعِهِمْ وَ عَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ «7»
خداوند بر دل ها و بر گوش آنان مهر زده و در برابر چشمانشان پرده ای است
و عذابی بزرگ برای آنان فراهم است.
نكته ها
خداوند به انسان چشم و گوش و قلب و عقل داده تا حقایق را درك كند. امّا كسی كه حق را
تفسیر آیات برگزیده . ج1، ص: 43
می بیند و انكار می كند و یا سخن حق را می شنود و نمی پذیرد، به راستی نعمت الهی را كفران می كند و نتیجه ی قهری این رفتار، كوردلی و از دست دادنِ قدرت تشخیص حق از باطل است كه قرآن از آن به «مُهر زدنِ» خداوند بر چشم و دل كافران تعبیر كرده است.
مُهر شقاوت كه خداوند بر دل كافران می زند، كیفر تعصّب، لجاجت و هواپرستی خود آنان است. چنان كه در آیه ای دیگر می فرماید: «یَطْبَعُ اللّهُ عَلی كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبّارٍ» [1]خدا بر دل متكبّران و ستم پیشگان، مُهر می زند. و یا در آیه 23 سوره ی جاثیه می خوانیم: «خداوند بر دل كسانی كه با علم و آگاهی به سراغ هواپرستی می روند مُهر می زند. » بنابراین مُهر الهی نتیجه ی انتخاب بدِ خود انسان است، نه آنكه یك امر ابتدایی از طرف خدا باشد.
مراد از قلب در قرآن، روح و مركز ادراكات است. روح انسان همچون جسم او گاهی دچار بیماری می گردد؛ از این رو در قرآن و روایات به ویژگی های قلب سالم و بیمار اشاراتی شده است.
-----------------------------------------
[1] . مؤمن (40) : 35.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ویژگی های قلب سلیم

ویژگی های قلب سلیم [1]
الف) قلبی كه در آن جز خدا نیست: «لیس فیه احد سواه» ؛ [2]
ب) قلبی كه پیرو حق و تسلیم آن است؛ [3]
ج) قلبی كه از حبّ دنیا، دور است؛ [4]
د) قلبی كه در برابر خداوند، خاشع است؛ [5]
هـ) قلبی كه هم با یاد خداوند آرام می گیرد: «أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» [6]و هم از قهر او می ترسد: «إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» ، [7] همانند كودكی كه هم به والدین آرام می گیرد و هم از آنان حساب می برد.
تفسیر آیات برگزیده . ج1، ص: 44
البتّه صاحبِ قلب سلیم گاهی مرتكب گناه می شود كه پس از توجّه به انحراف وخلاف، توبه و انابه كرده و به سوی خدا باز می گردد. قرآن از این حالت، به «قلب منیب» تعبیر كرده است. [8]
-----------------------------------
[1] . الّا مَن أتَی اللّه بِقلبٍ سلیم. (شعراء (26) : 89)
[2] . عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 57.
[3] . نهج البلاغه، خطبه 214.
[4] . ملامحسن فیض كاشانی، تفسیر الصافی
[5] . حدید (57) : 16.
[6] . رعد (13) : 28.
[7] . انفال (8) : 2.
[8] . ق (50) : 33.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ازدواج درقرآن

ازدواج درقرآن

قرآن می‎فرماید : «جوانان مجرد باید ازدواج کنند و اگر نمی‎توانند عفت به خرج دهند».
در واقع راه سومی وجود ندارد و اگر باشد به ضرر انسان می‎باشد.
رسیدگی به خواهش‎ها نفس را قوی‎تر کرده و تداوم این کار باعث ضعیف شدن انسان در مقابل نفس خواهد شد.



وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذینَ یَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذی آتاكُمْ وَ لا تُكْرِهُوا فَتَیاتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَنْ یُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحیمٌ

(سوره نور ، آیه 33)

و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمى‏یابند، باید پاكدامنى پیشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بى‏نیاز گرداند! و آن بردگانتان كه خواستار مكاتبه هستند، با آنان قرار داد ببندید اگر رشد و صلاح در آنان احساس مى‏كنید (كه بعد از آزادى، توانایى زندگى مستقل را دارند) و چیزى از مال خدا را كه به شما داده است به آنان بدهید! و كنیزان خود را براى دستیابى متاع ناپایدار زندگى دنیا مجبور به خود فروشى نكنید اگر خودشان مى‏خواهند پاك بمانند! و هر كس آنها را (بر این كار) اجبار كند، (سپس پشیمان گردد،) خداوند بعد از این اجبار آنها غفور و رحیم است! (توبه كنید و بازگردید، تا خدا شما را ببخشد!)
(سوره نور ، آیه 33)


/shobear.mihanblog.com

 
  • Like
واکنش ها: s_aa

Similar threads

بالا