ترجمه ی سطر به سطر منشور کورش

mina.polymer.88

عضو جدید
1-...
2-...همه ی جهان
3-... مرد ناشایستی ( بنام نبونید) به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
4-...او ائین های کهن را از میان برد و چیز های ساختگی به جای ان گذاشت.
5-معبدی به تقلید از نیایشگاه ازگیلاEsagila برای شور اور Ur و دیگر شهر ها ساخت.
6-او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از ان نبود... هر روز کارهایی ناپسند می کرد . خشونت و بدکرداری.
7-او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او به مقررات نا مناسب در زندگی مردم دخالت می کردو اندوه و غم را در شهرها پراکند او از
پرستش مردوک خدای بزرگ روی برگرداند.
8-او مردم را به سختی معاش دچار کرد هر روز به شیوه ای ساکنان شهر را ازار میداد او با کارهای خشن خود مردم را نابود
می کرد ... همه ی مردم را.
9-از ناله و داد خواهی مردم انلیل Enlil خدای بزرگ ناراحت شد ...دیگر ایزدان ان سرزمین را ترک کرده بودند( منظور ابادانی و فراوانی و ارامش).
10-مردم از خدای بزرگ می خواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی کاشانه اشان رو به ویرانی می رفت توجه کند.
مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به بابل بازگردند.
11- ساکنان سرزمین سومر و اکدAkad مانند مردگان شده بودند . مردوک به سوی انان متوجه شد و بر انان رحمت اورد .
12-مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه ی کشورها به جستجو پرداخت به جستجوی شاهی خوب که مردم را یاری دهد.
انگاه او نام کورش پادشاه انشان را برخواند . از او به نام پادشاه جهان یاد کرد .
13-او تمام سرزمین گوتی و همه ی مردمان ماد را به فرمانروایی کورش در اورد. کورش با هر سیاه سر (همه ی انسان ها )
دادگرانه رفتار کرد.
14-کورش با راستی و عدالت کشور را اداره می کرد . مردوک خدای بزرگ با شادی از کردار نیک و اندیشه ی نیک این پشتیبان مردم خرسند بود.
15-بنابراین او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام بر میداشت.
16-لشکر پر شمار او که همچون اب رودخانه شمارش ناپذیر بود اراسته به انواع جنگ افزار ها در کنار او ره می سپردند .
17-مردوک مقدور کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود . او بابل را از هر بلایی ایمن داشت .
او نبونید شاه را به دست کورش سپرد .
18-مردم بابل سراسر سرزمین سومر و اکد و همه ی فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند . از پادشاهی او شادمان شدند و
با چهره های درخشان او را بوسیدند.
19-مردم سروری را شاد باش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی باز گشتند.همه ی ایزدان او را
ستودند و نامش را گرامی داشتند.
20-منم کورش شاه جهان شاه بزرگ شاه انشان شاه دادگر شاه بابل شاه سومر و اکد شاه چهار گوشه ی جهان .
21-پسر کمبوجیه شاه بزرگ شاه انشان نوه ی کورش شاه بزرگ شاه انشان نبیره ی چیش پیش شاه بزرگ شاه انشان .
22-از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی اش را بل(خدا) و نبو گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند
انگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم:
23-همه ی مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند . در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم.مردوک دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
24-ارتش بزرگ من به ارامی وارد بابل شد . نگذاشتم رنج و ازاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد اید .
25-وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم.
نبونید مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود کاری که در خور شان انان نبود.
26-من برده داری را بر انداختم به بدبختی های انان پایان بخشیدم فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود ازاد باشند و
انان را نیازارند . فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند . مردوک از کزدار نیک من خشنود شد .
27-او بر من کورش که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسر من و همچنین بر همه ی سپاهیان من
28-برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و اشتی مقام بلندش را ستودیم . به فرمان مردوک همه ی شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند .
29-همه ی پادشاهان سرزمین های جهان از دریای بالا تا دریای پایین (دریای مدیترانه تا دریای خلیج فارس ) همه ی مردم سرزمین های دور دست همه ی پادشاهان اموری همه ی چادرنشینان
30-مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند .از... تا اشور و شوش.
31-من شهر های اگاده -اشنونا -زمبان- متورنو -دیر و سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای ان سوی دجله که ویران شده بود را از نو ساختم.
32-فرمان دادم همه ی نیایشگاه هایی را که بسته شده بود بگشایند همه ی خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگردانیدم. همه مردمانی را که پراکنده و اواره شده بودند به جایگاه های خود برگرداندم. خانه های ویران انان را اباد کردم.
33-همچنین پیکره ی خدایان سومر و اکد را که نبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل اورده بود به خشنودی مردوک به شادی و خرمی
34-به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم . باشد که دل ها شاد گردد . بشود که خدایانی که انان را به جایگاه های مقدس نخستین شان بازگرداندم
35-هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند . بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که انان به خدای من مردوک بگویند : کورش شاه پادشاهیست که تو را گرامی میدارد و پسر کمبوجیه .
36-بی گمان در روز های سازندگی همگی مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه ای ارام مهیا ساختم و صلح و ارامش را به تمتمی مردم عطا کردم.
37-...
38-...بارو های بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم ...
39-... دیوار اجری خندق شهر را
40-که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند.
41-... به سر انجام رسانیدم.
42-دروازه هایی بزرگ برای انها گذاشتم با در هایی از چوب سدر و روکشی از مفرغ...
43-...
44-...
45-... برای همیشه.
 
بالا