تحلیل رفتار متقابل اریک برن (شناخت کودک-بالغ- والد و کمکِ آنها در درک روابط انسانی)

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
طبق نظریه تحليل رفتار متقابل اریک برن، شخصیت هر فرد از بخشهایی تشکیل شده ولی در هر فردی یکی از این بخشها غالب است، لذا بیشتر کارهای فرد از بخش غالب او سرچشمه می گیرد. تحليل رفتار متقابل راهي است براي آنكه ببينيم بين مردم و درون آنها چه مي گذرد. با اين روش مي توان روشن كرد كه در لايه هاي زيرين ارتباطات جاري بين انسانها به واقع چه چيزي در حال رخ دادن است. اریک برن می گوید رفتارها، افکار، احساسات و عواطف مختلف انسان از بخشهای مختلف شخصیت وی سرچشمه می گیرد.

وی اجزاء شخصیت انسان را به سه بخش تقسیم می کند:

1- حالت من کودک (child ego stage)
2- حالت من والــد (parent ego stage )
3- حالت من بالــغ (adult ego stage)

هر فرد از لحاظ رشد شخصیت ابتدا دارای حالت کودک و سپس دارای حالت والد و در نهایت دارای حالت بالغ می شود. این سه بخش شخصیت در هر فرد سالم وجود دارد ولی مقدار اثر گذاری آنها از فردی به فرد دیگر در هر موقعیت معین زندگی فرق می کند. همچنین حاکمیت شخصیت در هر فرد ممکن است به عهده یکی از این اجزاء باشد که هر کدام طبیعتاً حکومتهای متفاوتی را بنا خواهند گذاشت یعنی اشخاص بیشتر زندگی خود را در یکی از حالات "من" بسر می برند پس شخصیت افراد متفاوت خواهد شد. در حقیقت شخصیتی نداریم که فقط یک جزء را داشته باشد ولی شخصیت های زیادی در اطراف ما هستند که یک بخش بر سایر بخشهای شخصیت غلبه داشته و آنها را تحت سلطه خود دارد.


کودک درون

بخشی از وجود ما که دارای تدبیر و تدبر نیست و غیر منطقی رفتار میکند. تمامی احساسات منفی مربوط به این بخش است.

خصوصیات منفی​

آینده نگر نیست, تحمل شرایط سخت را ندارد , ترس های بی مورد, ناامید, عجول, لجباز, از لذت جویی سیر نمی شود, طغیانگر و پرخاشجو, مدام نق زدن, قهر می کند, سریع آزرده می شود, به عواقب کارهایش نمی اندیشد, تمایلی به رعایت آداب اجتماعی, عرف, مذهب و قانون ندارد.

خصوصیات مثبت​

شاد و سرزنده است, خلاقیت دارد, تجربه کردن را دوست دارد, با محیط سازگار می شود, قانع است. اگر در برخورد با افراد, زود عصبانی می شویم, سریع قضاوت میکنیم, در مقابل خواهشهای نفس از خود مقاومت نشان نمی دهیم, غرور بیجا داریم, خودخواه هستیم, مسئولیت پذیر نیستیم, یعنی بعد کودک در ما غالب است.


بالغ

منطقی و صبور است, در رفتارهایش احساساتی نمی شود, به دیگران دستور نمی دهد, موقعیت ها را ارزیابی می کند, در شرایط سخت, بردبار می باشد, همواره امیدوار است, با دیگران با احترام رفتار میکند. شاید تنها

خصیصه منفی​
او سرد و خشک بودن باشد.
در صحبت هایش چرا؟ به نظر شما چگونه است, من فکر میکنم, به نظر من, صبر کنیم, بررسی میکنم, دیده می شود.
بالغ, متعادل کننده والد و کودک است.
کودک و والد هر دو انعکاسی از گذشته و از دوران کودکی ما می باشند. الگوهایی که از کودکی برگزیدیم, اتفاقاتی که در گذشته برایمان بوجود آمده, نحوه تربیت والدینمان, همه و همه بر والد بودن و کودک بودن شخصیت ما تاثیر می گزارند اما تنها شخصیت بالغ است که به زمان و مکان مربوط نمی شود و تحت تاثیر خاطرات نیست.


والد

بخشی از وجود ما که همواره در پی سرزنش کردن و نصیحت کردن دیگران است .

خصوصیات منفی​

دستور دادن , مدام انتقاد کردن, خود را عاقل تر و فهمیده تر از دیگران دانستن, سرزنش کردن, از خصوصیات والد مستبد است.

خصوصیات مثبت​

مدیریت کردن, یاری رساندن, دلسوز و مهربان, حامی و فداکار, از خصوصیات والد حمایتگر است. گاهی فرد, تلفیقی از والد مستبد و حمایتگر, می باشد.
معمولأ والد هشدار دهنده است. در صحبت هایش بیشتر از جملات شرطی , باید و نباید , بکن و نکن, اما, اگر, استفاده می کند. زمانیکه به کسی مرتب امر و نهی می کنیم, نگران وضعیتش هستیم, او را زیر ذره بین گذاشته و رفتارش را نقد میکنیم, تصور میکنیم نمی تواند از عهده کارهایش بدون کمک و راهنمایی ما برآید, یعنی در وجود ما, بعد والد, غالب است.



همه ما این سه بخش رو در درون خودمون داریم وبرای سلامت روان باید هرسه بعد رو در تعادل داشته باشیم.​
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
کودک، بالغ و والد در رابطه‌های اجتماعی


حالا سؤال این است که این کودک، بالغ و والد به چه دردی می‌خورند؟؟
اریک برن می‌گوید آدم بهتر است در شرایط مختلف به تمام جنبه‌های شخصیت‌اش راه دهد و می گوید که این سه بخش از شخصیت می‌تواند ما را در درک روابط انسانی کمک کند. چطور؟
ریک برن می‌گوید وقتی که 2 تا آدم رو به‌روی هم قرار می‌گیرند، انگار دو شخصیت 3 بخشی روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند.

هر کسی یک جنبه از این سه‌ بخش را وارد رابطه می‌کند. او می‌گوید ما در ساده‌ترین شکل می‌توانیم 6 نوع رابطه اجتماعی داشته باشیم:


1- کودک – کودک
وقتی که شما دارید با دوستان آب بازی می‌کنید ، وقتی که شروع می‌کنید به تعریف جوک و اس‌ام‌اس خواندن برای همدیگر و وقتی با هم شوخی‌های پاستوریزه می‌فرمایید، دارید وارد یک رابطه کودک – کودک می‌شوید.


2- بالغ – کودک
این هم وقتی است که یک طرف رابطه دارد با منطق‌اش حرف می‌زند و می‌خواهد تصمیمات منطقی بگیرد اما طرف مقابل هی می‌خواهد قضیه را عاطفی کند و با گریه‌کردن و لوس‌بازی و نازکشیدن، بازی را به نفع خودش تمام کند. مثلا تصور کنید که آقای شوهر دارد یک قضیه را برای زنش توضیح می‌دهد و از او می‌خواهد که در این راه کمکش کند اما یک‌دفعه زن می‌زند زیر گریه و می‌گوید که تو اصلا به فکر من نیستی و به من توجه نمی‌کنی و الی آخر...


3- بالغ – بالغ
در این رابطه هم ما و هم طرف مقابل‌مان منطقی هستیم و همه چیز مطابق منطق پیش می‌رود و عاطفه دخالتی در رابطه ندارد. مثلا وقتی که ما با استادمان در مورد یک مفهوم آماری حرف می‌زنیم ، احتمال دارد این بازی را راه انداخته باشیم.


4- والد – کودک
تا حالا هر دو طرف بخش‌های مشابه شخصیت‌شان را می‌گذاشتند وسط اما امان از وقتی که یک نفر یک بخش از شخصیت‌اش و دیگری یک بخش دیگر را می‌آورد توی میدان. در رابطه والد- کودک، یک طرف رابطه، نقش پدر و مادر را بازی می‌کند و نفر دیگر می‌رود در لاک کودکی‌اش. در بدترین حالتش (و متاسفانه رایج‌ترین‌اش) والد جنبه سختگیرش را می‌آورد وسط و هی امر و نهی می‌کند و کودک بخش سازگارش را و هی می‌گوید «چشم، چشم، شما درست می‌فرمایید».

اما رابطه والد- کودک همیشه این‌قدر هم وحشتناک نیست؛ کافی است که والد جنبه حمایت‌گرش را وارد کند و «کودک» طرف مقابل، خودش را لوس کند. در این حالت چیزی شکل می‌گیرد که «اریک برن» اسمش را گذاشته «نوازش» و معتقد است که همه ما آدم‌ها به نوازش‌کردن و نوازش‌شدن احتیاج داریم.


5- بالغ – والد
این رابطه هم خیلی رایج است؛ یعنی وقتی یک طرف دارد با منطق رفتار می‌کند یا حرف می‌زند اما طرف مقابل شروع می‌کند به انتقادهای سختگیرانه، خندیدن و مسخره‌کردن و هره‌بازی. مثلا تصور کنید یک نفر دارد سخنرانی می‌کند که یکدفعه یک نفر از وسط جمع شروع می‌کند به بلند بلند خندیدن و انتقاد‌کردن و مسخره‌کردن سخنران.


6- والد – والد
در بازی والد- والد هر دو طرفمان می‌خواهیم ژست یک بزرگسال چیزفهم را بگیریم. اگر والد حمایت کننده‌مان وسط باشد، مثالش می‌شود حرف زدن درمورد آب و هوا و تایید همدیگر و گفتن «به به! به به!» به هم. اما خدا نکند والد کنترل‌کننده بیاید وسط؛ آن وقت است که دعوا شروع می‌شود و هرکس می‌خواهد حرف‌های خودش را به کرسی بنشاند. همه می‌روند در نقش پدر و مادر سختگیر گذشته.
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
تعیین پیش نویس زندگی

تعیین پیش نویس زندگی

پیش نویس زندگی همان قراردادها و باورهایی است که بصورت غیر ارادی با گذراندن تجربه هایی زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد.


پیش نویس یک انسان موفق
لازمه پیروزی اینست که با آرامش و راحتی و شادکامی به هدف یا مطلوبمان برسیم اگر در کودکی تصمیم گرفتید که یک سیاستمدار یا پزشک یا یک خلبان موفق و محبوب شوید شما یک برنده هستید اگر تصمیم گرفتید که دانش فراوانی داشته باشید یا ثروت عظیمی بدست بیاورید در صورتی موفق هستید که ضمن تحقق اهدافتان به شادی و احساس خوب و محبوبیت برسید.


پیش نویس یک انسان ناموفق
به فرض شخصی تصمیم میگیرد که یک سیاستمدار شود ممکن است او به هدف خود برسد اما بعد از مدتی به دلایلی منفور جامعه شودو از سیاست کنار زده شود پس این شخص یک بازنده است یا شخصی که میخواهد پزشک شود ولی بعد از مدتی به خاطر سختی کار و دردهای عضلانی سخت و استرس احساس ناراحتی و بدبختی کند از نظر برن شخصی که لزوما به هدف دلخواهش میرسد برنده نیست و همینطور بازنده کسی نیست که تحصیلات و ثروت آنچنانی نداشته باشد.

ممکن است کودکی پیش نویس زندگی خود را اینگونه طراحی کند برای اینکه والدینم مرا دوست داشته باشند باید کمتر حرف بزنم و ارتباط برقرار کنم ...
دو عامل وجود دارد که فرد پیش نویس دوران کودکی اش را به جریان بیندازد:

-زمانیکه فرد در وضعیت فعلی اش بسیار تحت فشار باشد.
-زمانیکه بین وضعیت زمان حال و دوران کودکی اش شباهتی باشد.

پس هر چه میزان شدت و فشار بیشتر باشد فرد راحت تر به پیش نویس خود مراجعه میکند. مثلا کودکی را که پیش نویس خود را سکوت طراحی کرده بود فرض کنید در بزرگسالی با فرد مورد علاقه اش ازدواج میکند چون در کودکی یاد گرفته بود که اگر سکوت کند و کمتر ارتباط برقرار کند محبوب تر است در بزرگسالی هرچه شدت وابستگی اش به همسرش بیشتر شود سکوت و کم حرفی او در مقابل همسرش بیشتر خواهد شد و زمانی این فرد در حالت بالغ قرار میگیرد, که بدون توجه به پیش نویس کودکی اش , با همسرش ارتباط برقرار کند...( شما اگر بتوانید پیش نویس های زندگی خود را اعم از عادتها و خصوصیاتی که در مواقع فشار و تنش به شما دست میدهد را شناسایی کنید میتوانید در مواقع فشار این پیش نویس ها را از خود دور کنید و با حالت بالغ خودتان مسائل را حل کنید.)


یکی از اهداف در علم تحلیل رفتار متقابل قطع کردن رابطه شخص با گذشته ناکام اوست و اینکه از نو باور و پیش نویسی را در زندگی فرد ایجاد کند ..و اصل مراقبه را به او یاد دهد
که در مواقعی که این ذهن ناخودآگاه , او را به صورت غیر ارادی به گذشته پرتاب کرد چطور خود را از زیر بار این باورهای نادرست رها کند و در حالتی آرام و زیبا توانایی خود را برای حل مسائل زندگی بالا ببرد.( در 24 ساعت گذشته خود و روزهای قبل و هفته های پیش بررسی کنید ببینید که در کدام یک از حالات و الگوهای رفتاری « کودک,بالغ,والد» قرار داشتید و کدام یک از رفتارها در موقعیتهای مختلف بصورت مشابه تکرار میشوند....اگر یک رفتار را به یک شکل در موقعیتهای مختلف و تحت فشار و تنش تکرار میکنید شما به پیش نویس خود مراجعه کرده اید ....مثلا اگر در وضعیتی قرار دارید که مرتب در آن شکست میخورید اینطور تصور کنید که شما در وضعیت پیش نویس و از پیش تعیین شده ای هستید وضعیت و موقعیتی را تصور کنید که با موفقیت شما همراه باشد.)

یکی از راههایی که میتوانید پیش نویس زندگی خود را غیر فعال کنید این است که باورهای مربوط به یک دنیای تخیلی و کامل را فراموش کنید باور کنید که در دنیایی که هیچ گاه کامل نیست می توان زیبایی و لذت را به آسانی یافت و یاد بگیرید چگونه نیازهای خود را ارضا کنید... این باور را از خود دور کنید و اینگونه فکر نکنید که برای خوشبختی و آرامش اگر هنوز به نتیجه نرسیده اید حتما درد و رنج کافی نداشته اید تا اینکه خود را مستحق آرامش بدانید ...با عشق پیش بروید اگر هم مطلوبی دارید...انجام دادن کاری که شما را به زحمت و فلاکت میکشاند لزوما آن کاری نیست که شما بدنبالشید.
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرنخهاي شناسايي شخصيت

سرنخهاي شناسايي شخصيت

هر يک از سرنخهاي زير نشان دهنده يکي از بخشهاي سه گانه شخصيت است:

1 – جزء کودک

الف ) سرنخهاي کلامي :
- کاشکی
- دلم مي خواد
- نمي دونم
- مي خوام
- به من چه
- شايد وقتي که… ( بزرگتر شدم ، قبول شدم ، مدر ک گرفتم ، …..)
- نگاه کن چه کار کردم …( گزارشم را ببين ، ماشينم را ببين ، لباسم را ببين ، کارم رو ببيين و…)
- صفات تفصيلي ( مثل بهتر ، بهترين ، بزرگتر ، بزرگترين ….)
مثالي در زير که همه سرنخهاي کلامي از جزء کودک شخصيت ناشي مي شود :
” کاش پارسال اين زمين را خريده بودم داشتم .
دلم مي خواد بهترين فرزند را داشته باشم
نمي دونم چطور بايد حرفهايم را به بعضي ها بفهمانم.
شايد وقتي تجربه دار بشم بتونم .
در گزارش من ، بهترين ، پرمحتواترين و… مطالب را خواهي يافت.


ب ) سرنخهاي جسماني :

- غش غش خنديدن
- وول خوردن
- شعف
- چشم پائين انداختن
- کج خلقي
- جيغ
- ناله
- چشم گرداندن
- شانه بالا انداختن
- لج کردن
- قهر کردن
- سر به سر گذاشتن
- رجز خواندن
( بررسي کنيد چه مقدار از نظر کيفي و کمي اين سرنخها کلامي و جسماني در شما و اطرافيانتان وجود دارد . آيا اين سرنخها در شما يا آنها غالب نيست؟)


2 – جزء والد


الف ) سرنخهاي کلامي :
- ديگه نمي تونم
- جونم به لب رسيده
- گوش کن ، هميشه هم يادت باشه
- قيودي مثل : هرگز ، هميشه ، هيچ وقت
- آخه چند دفعه بهت بگم
- مي خوام ته و توي اين موضوع را در آورم، براي اولين و آخرين بار
- بيشتر کلمات تنبيه کننده يا تشويق کننده استفاده مي کنند مثل : بي شعور ، مسخره ، بد ، نفرت انگيز ، وحشتناک ، تنبل ، مزخرف ، بي خود ، طفلک ، جرات نمي کنه ، خوشگل ، نکن ، عيب نداره ، باز ديگه چه شد ، بازم و کلمه هاي بايد و مجبور است.


ب ) سر نخهاي جسماني :

- اخمها و چين هاي پيشاني
- سر تکان دادن
- نگاه ترس آور
- انگشت روي لبها نهادن
- دستها روي سينه گذاشتن
- آه کشيدن
- لبهاي در هم فشرده
- انگشت سبابه که اشاره مي کند.

کساني که بخش والد شخصيتشان بر آنها حاکم هست. افراد جدي ، خشک ، کاري و غير قابل انعطاف هستند. آنها محکم حرف مي زنند و کمتر اهل مشورت هستند. گويا هميشه حق همان است که از دهان آنها در مي آيد و در اين مسئله حتي ترديد هم نمي کنند ، چه برسد به اينکه بخواهند مشورت ديگران را قبول کنند. بر خلاف دسته اول ( کساني که جزء کودک شخصيت بر آنها حاکم است) ، اين افراد به جاي لذت طلبي ، فقط به دنبال واقع نگري ، آينده نگري و سخت کوشي هستند. معمولا خانواده اين افراد از دستشان کلافه اند.
از تفريح و … در زندگي آنها اثر زيادي به چشم نمي خورد. بکن و نکن ها و دستورات متوالي آنها اطرافيانشان را در فشار مي گذارد. گوش شنواي زيادي ندارند. فقط به هدف مي انديشند و هيچ انعطافي را با ديگران نشان نمي دهند.
زندگي تک بعدي آنها ، اگر چه بر خلاف گروه اول است ولي چون تک بعدي هست رضايت خودشان و ديگران را به همراه ندارد و آرامش آنها مخدوش است.
خود و اطرافيانتان را از نظر اين سرنخها مورد دقت قرار دهيد .


3 – سرنخهاي جزء بالغ شخصيت:

- کلماتي که نشان دهند تجزيه و تحليل و بررسي هست. مثل :
- چرا ؟ چه ؟ کجا ؟ کي ؟ چطور ؟ چقدر ؟ از چه طريق ؟
- استفاده از قيودي مثل : تا حدي ، احتمالا
- کلماتي که انعطاف فرد را نشان مي دهد: به نظر من ، من فکر مي کنم.
- کلماتي که نشان دهنده تامل و صبر است؟ تا فردا بررسي مي کنم . صبر کنم بيشتر ارزيابي کنم


خلاصه و نتيجه گيري :

اگر بخواهيد در زندگي لذت ببريد و به آرامش برسيد بايد قسمت بالغ شخصيتتان بر شما حکومت کند. (البته منظور اين نيست که دو بخش کودک و والدتان از بين بروند.)
در واقع اين جزء بالغ است که شما را متعادل مي سازد . يعني تا حدي کودک وجودتان را ارضاء و شاد مي کند . ولي نه آنقدر که فرامين والد شخصيت را زير پا بگذارد و موجب شود پيشرفت و موفقيت و آينده نگري فرد به خطر بيفتد.
قسمت بالغ شخصيت ، مخ متفکر و مرکز کنترل شخصيت هست که با تجزيه و آناليز موقعيت هاي گوناگون سعي مي کند آنها را با درون فرد سازگار کند.

- اگر متعصب هستيد
- اگر دائما فقط به فکر لذت بردن هستيد و به آينده توجهي نداريد
- اگر فقط به فکر خودتان هستيد
- اگر انتقاد پذير نيستيد
- اگر در برابر مشکلات هميشه به شيوه تکراري از يک روش منسوخ استفاده مي کنيد
بدانيد که قسمت بالغ شخصيتتان بر شما حاکم نيست. از طرف ديگر اگر هميشه فقط با سخت کوشي هایتان همه را خسته کرديد و فقط به دنبال ثروت ، قدرت ، پيشرفت و علم هستيد و هيچ وقتي به خود و اطرافيانتان براي لذت بردن ، نمي دهيد ، بازهم بدانيد که قسمت بالغ شخصيتان کنترل شما را به عهده ندارد.


حالا با توجه به سرنخهاي شخصيت ؛ شما جزء کدام دسته از افراديد؟ و با زندگي چه مي کنيد؟
 
بالا