تحقیق چیست؟

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تحقیق چیست؟
تحقيق، از ريشة « حق » است. حق يعني آن‌چه كه درست و استوار و ثابت باشد. ريشة اصلي واژة حق، در تمام اشتقاق‌هايش مفهوم ثابت و مطابقت با واقع و استحكام را دارد.

احقاق و تحقيق يك امر، يعني چيزي را ثابت و استوار ساختن، درستي چيزي را به اثبات رساندن، «حق» بودن مطلبي را آشكار ساختن و به عبارتي: شناخت « هست » ها. تحقيق، يك تلاش فكري و علمي براي « يافتن » مطلب درست و حق، و « ارائه» و « اثبات » آن است.
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
انواع تحقيق-------------------------
تحقيق را به صورت هاى مختلفى تقسيم كرده و انواع گوناگونى را براى آن در نظر گرفته اند. مهم ترين تقسيم بندى تحقيق , تقسيم آن به دو نوع بنيادى و كاربـردى است . تحقيق بنيادى به منظور ارائه نظريه هاى جديد علمى و گسترش عـلوم در زمينه هاى مختلف صورت مى پذيرد. اين نوع تحقيق با هدف پروراندن نـظـريـه هـاى عـلمى از طريق كشف اصول يا قواعد كلى صورت مى گيرد و به كـاربـرد ايـن يـافـتـه ها در صحنه عمل و واقعيت كمتر توجه مى شود. اين نوع تـحـقـيقات معمولا در موقعيت هاى آزمايشگاهى و اغلب بر روى حيوانات انجام مـى شـود. روان شـنـاسـان از جـمـلـه دانشمندانى هستند كه به انجام اين نوع تحقيقات بيشتر علاقمند هستند.

تـحـقيقات كاربردى به منظور حل سريع مسائل و مشكلات و اتخاذ تدابير لازم انـجام مى شود. اين نوع تحقيق با استفاده ازيافته هاى تحقيقات بنيادى در صدد حل مشكلات گوناگون بر مى آيد. به عبارت ديگر, در تحقيق كاربردى , محقق يافته هاى تحقيق بنيادى را در صحنه عمل مى آزمايد, بنابراين , تحقيق كاربردى بر خلاف تحقيق بنيادى كه جنبه نظرى دارد, بيشتر به سمت پديده هاى واقعى و مـسـايـل عـملى معطوف است و در شرايط غير آزمايشگاهى و در رويارويى با واقعيات سياسى آاجتماعى و... انجام مى شود.

بـرخـى ديگر از صاحب نظران , در يك تقسيم بندى كلى , تحقيق را به دوگونه تـحـقـيق تكوينى و تحقيق توسعه اى (تكاملى) تقسيم كرده اند. از اين ديدگاه , تحقيق تكوينى به تحقيقى اطلاق مى شود كه در صدد يافتن علت تكوين و ايجاد يك پديده يا موضوع تحقيق است , ولى تحقيق توسعه اى يا تكاملى , تحقيقى است كه به دنبال فهم فرآيند و مسيرى است كه يك موضوع يا پديده ازآغاز تولد خود تا كنون طى كرده است . اين نوع تحقيق بر آن است تا معلوم كند كه , پديده مورد نـظـر چـه مـسـيـرى را پـشـت سرگذاشته و چرا چنين مسيرى را طى كرده است.

بـرخـى ديـگر عقيده دارند كه همه مطالعات تحقيقى به صورت يكى از اشكال سه گانه تحقيق تاريخى , تحقيقتوصيفى و تحقيق تجربى يا مجموعه اى از آن ها خـواهـد بـود. از ايـن ديـدگـاه , تحقيق تاريخى , آنچه را كه وجود داشته است تـوصـيـف مـى كند, به عبارت ديگر اين نوع تحقيق شامل بررسى , ثبت , تجزيه و تـحـليل و تفسير رويدادهاى گذشته است تا به كمك آن , محقق ضمن شناخت گذشته , به شناخت وضع موجود و تا حدودى نيز به پيش بينى وضع آينده نايل شود.

تـحـقيق توصيفى نيز از اين ديدگاه آنچه را كه هست توصيف مى كند. اين نوع تحقيق نيز شامل توصيف , ثبت و تجزيه و تحليل شرايط موجود است . در اين نوع تحقيق سعى مى شود تا روابط ميان عوامل (متغيرهاى) دست كارى نشده كشف شـود. درتـحـقيق تجربى نيز محقق در صدد مشخص كردن روابط موجود بين عوامل و متغيرهاى مختلف است , با اين تفاوت كه درتحقيق تجربى امكان دست كـارى و كنترل عوامل و متغيرهاى دخيل در موضوع تحقيق يا پديده مورد نظر وجود دارد.

دانـشـمـندان و صاحب نظران درس روش تحقيق , انواع زيادى از تحقيق را نام بـرده انـد كـه بررسى همه آن ها ممكن نيست , دريك جمع بندى مى توان به سه نـوع اصلى تحقيق اشاره كرد. به عبارت ديگر, تحقيق در علوم اجتماعى به طور عام و علوم سياسى به طور خاص به يكى از اشكال زير مى تواند وجود داشته باشد.

1) تحقيق اكتشافى

2) تحقيق توصيفى

3) تحقيق تبيينى

تحقيق اكتشافى: هـدف اصـلـى در تـحـقـيـق اكـتـشافى , شناخت وضعيتى است كه درباره آن آگـاهـى هـاى لازم وجـود ندارد, به عبارت ديگر, در اين نوع تحقيق , محقق به دنبال دستيابى به اطلاعاتى است كه با كمك آن ها مى تواند موضوع تحقيق را به خـوبـى بـشـنـاسـد. بنابر اين , بااين تعريف هر تحقيقى نيازمند انجام يك سرى مـطـالـعـات اكـتـشـافـى اسـت يـعـنـى تحقيق اكتشافى زمينه اى است براى انجام تحقيقات مهم تر و گسترده تر.
بـرخـى از صاحب نظران , تحقيق اكتشافى را تحقيق برآوردى نيز ناميده اند, به نـظـر آن هـا در اين نوع تحقيق , هيچ فرضيه اى پيشنهاد نمى شود و مورد آزمون قـرار نمى گيرد بلكه هدف آن تنها به دست دادن برآوردى از يك مساءله خاص است . تحقيق اكتشافى را نمى توان تحقيق به معناى حقيقى آن دانست , بلكه در عـوض نوعى مطالعه است كه باعث وسعت بخشيدن به ديدگاه ها و انديشه هاى محقق مى شود. بـنـا بـراين , وظيفه تحقيق اكتشافى نه رسيدگى كردن به فرضيه هاى تحقيق است و نه جمع آورى اطلاعات در مورد مساءله تحقيق , بلكه ايجاد زمينه مناسب بـراى درك بـهـتـر پـديـده هاى مختلف يا مساءله خاصى است كه محقق , فاقد اطـلاعـات كـافى درآن مورد است . تحقيق اكتشافى ممكن است به صورت هاى مـختلفى انجام شود مانند: خواندن متون و نوشته هاى مختلف ,مصاحبه با افراد, مشورت با اساتيد و صاحب نظران و...

تحقيق توصيفى: تحقيق توصيفى شامل مجموعه روش هايى است كه هدف از آن ها توصيف كردن پـديـده يـا پـديـده هاى مورد بررسى است . دراين نوع تحقيق , توصيف و معرفى پـديده مورد نظر از طريق بر شمردن ويژگى ها, ابعاد و حدود آن پديده صورت مـى پـذيرد. دراين نوع از تحقيق , محقق ممكن است در صدد شناسايى عوامل و مـتغيرهاى دخيل در يك پديده يا موضوع خاص برآيد ولى به بررسى روابط بين ايـن عـوامـل و تشخيص نوع آن ها نمى پردازد. به عبارت ديگر, هدف در تحقيق تـوصيفى , شناسايى وضع موجود است , نه قضاوت درباره آن يا بررسى نوع رواب ط موجود بين عوامل و متغيرهاى مختلف .
بـنـابـراين , در يك تحقيق توصيفى , محقق الزاما در پى كشف و توضيح روابط, همبستگى ها و نيز آزمودن فرضيه ها و پيش بينى حوادث و رويدادها نيست , بلكه توجه او بيشتر در جهت توصيف و گزارش نويسى از موقعيت ها و وقايع بر اساس اطـلاعاتى است كه بيشتر جنبه وصفى دارد, البته بايد دانست كه صاحب نظران در مـورد مفهوم دقيق تحقيق توصيفى اتفاق نظر ندارند وگاهى به تعريف اين نـوع از تـحـقـيـق تـا آن اندازه وسعت مى دهند كه شامل همه انواع تحقيق جز تحقيقات تاريخى و تجربى ,مى شود. در اينجا منظور از تحقيق توصيفى عـبـارت اسـت از: تـوصـيـف عـيـنـى , واقـعى و منظم خصوصيات يك پديده , يك موقعيت و يا يك موضوع .


تحقيق تبيينى: ايـن نوع تحقيق كه به آن تحقيق علمى نيز گفته مى شود, در صدد پيدا كردن روابـط عـلـت و معلولى بين متغيرهاى مختلف است .البته ناگفته نماند كه در عـلوم سياسى يا به طور كلى در علوم اجتماعى , بررسى روابط على به گونه اى قـطعى مطرح نيست ـ يعنى در علوم اجتماعى به طور مسامحه از روابط علت و مـعـلـولـى سـخـن بـه مـيـان مـى آيـد ـ زيـرا در مورد پديده هاى اجتماعى و سـيـاسـى نـمـى تـوان بـه رابطه على دست يافت بلكه اين نوع روابط همواره با درصـدى از احـتـمـال بيان مى شود. اين امر از آنجا ناشى مى شودكه پديده هاى سـياسى و اجتماعى معمولا تحت تاءثير عوامل و متغيرهاى زيادى قرار دارند كه شـنـاسـايـى همه آن ها از عهده يك محقق علوم اجتماعى خارج است ,به عبارت ديـگـر, گـفته مى شود كه (اصل چند متغيرى) بر پديده هاى اجتماعى حاكم اسـت. تـعـريفى كه از تحقيق ارائه شد در واقع تنها برازنده تحقيق تبيينى است , زيرا تنها دراين نوع از تحقيق است كه مراحل كلى سه گانه سؤال , فرضيه و آزمون وجود دارد. بنابراين , هدف اصلى يك پژوهشگر علوم سياسى بايد كسب توانايى براى انجام يك تحقيق از نوع تبيينى آن باشد .

منبع: درآمدی بر روش تحقیق در علوم سیاسی، نوشته اسماعیل جهانبین
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفاوت میان مطالعه و تحقيق----------------------------------------
در حـال حـاضـر بـرخى ناآگاهانه واژه تحقيق را در مواردى به كار مى برند كه مـوجـب سـوء تـفـاهم مى شود, بدين معنى كه درمواردى رونويسى از برخى از صـفـحـات يـك يـا چـند كتاب و چيدن آن ها در كنار يكديگر را نيز تحقيق نام نـهاده اند, در حالى كه تحقيق يك فرآيند پيچيده اى است كه شامل مجموعه اى مـنـظم از اعمال ويژه همراه با كاربرد فنون خاص به منظور پاسخ گويى به يك سـوال مـعـيـن مى باشد. در اين فرآيند, همچنان كه بيان شد, يك سؤال اساسى وجود دارد و نيز فرضيه يا فرضيه هايى كه به آزمون گذاشته مى شود . بـنـابراين , تحقيق عبارت است از جست و جو در امرى به منظور دست يافتن به واقـعـيـت و حـقـيقت آن امر كه داراى اصول وروش هاى مخصوص به خود نيز مـى بـاشـد.(الـبـته در قلمرو علوم مختلف اصول و روش هاى تحقيق از يكديگر متفاوتند.) امامطالعه , به معنى خواندن كتاب يا هر نوشته ديگرى مى باشد كه به مـنظور دقت در آن و يا افزايش اطلاعات صورت مى گيرد.اگر چه مطالعه نيز روش هـاى خـاص خـود را دارد و از اصـول و قـواعد معينى پيروى مى كند ولى هـرگز نبايد اين دو را به جاى يكديگر به كار برد, زيرا اصول و روش هاى مطالعه در مقايسه با اصول و قواعد حاكم بر تحقيق , چندان پيچيده و گسترده نيستند. استادان در برخى از درس هاى دانشگاهى نيز, به منظور آشنا كردن دانشجويان بـه كـتـاب هـا و مـنابع مختلف هر در س , از آن هامى خواهند كه درباره مساءله خـاصى از موضوع درسى خور گزارشى تهيه كنند, چنين كارى را نيز نبايد يك تـحقيق ناميد. هدف از تهيه اين گونه گزارش هاى درسى , كمك به يادگيرى دانشجويان از طريق جست و جو و مطالعه منابع مختلف است .

ايـن نـوع كار عملى كه در اصطلاح دانشگاهى (يا مقاله يا گزارش) درسـى نـامـيده مى شود فاقد ويژگى هاى يك تحقيق است و نبايد با آن اشتباه شـود. بـه طـور كـلـى در مـواردى كه هنوز دانشجويان , درس روش تحقيق را نـگـذرانـده انـد, امـكـان تـهيه يك مقاله تحقيقى وجود ندارد, اگر چه مراجعه دانـشجويان به كتاب هاى مختلف و تهيه گزارش نسبت به برخى از موضوعات درسى هم امكان پذير است و هم مى تواند در فراگيرى بهتر دروس مفيد باشد.

 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]روش تحلیل محتوا (Content analysis) چیست؟[/h]تحلیل محتوا یکی از روش‌های مهم پژوهش است که در سال‌های اخیر بیشتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.
فرد،ان کرلینجر (Fred N. Kerlinger) تعریف جامعی از این روش ارائه می‌دهد: "تحلیل محتوا روش مطالعه و تجزیه و تحلیل ارتباط‌ها به شیوه نظام دار، عینی و کمی برای اندازه‌گیری متغیرهاست."
وی در بیان ویژگی‌های تحلیل محتوا می‌افزاید: "در گذشته برای اندازه‌گیری متغیرها، از این روش کمتر استفاده شده است. اما کاربرد جدید و فزاینده آن در پژوهش رفتاری به اندازه گیری متغیرهایی معطوف بوده است که بدون این روش، اندازه گیری آنها امکان پذیر نبوده است... در این روش به جای مشاهده مستقیم رفتار افراد یا درخواست از آنان برای پاسخ دادن به مقیاس‌ها یا مصاحبه با آنان، پژوهشگر ارتباط‌‌هایی را که افراد ایجاد کرده‌اند؛ انتخاب و سئوال‌هایش را در آنها جستجو می‌کند."
تعریف "برنارد برلسون" (Bernard Berelson) نیز از تحلیل محتوا، تعریف جامعی است زیرا هنوز با گذشت بیش از چهل سال، پژوهشگران از آن استفاده می‌کنند. برلسون می‌نویسد : تجزیه و تحلیل محتوا، یک شیوه تحقیقی است که برای تشریح عینی، منظم و کمی محتوای آشکار پیام‌های ارتباطی بکار می‌رود.
در تعریف فوق، مفاهیم "کمی و کیفی" ، "عینی و ذهنی" و "آشکار و نهان" جای بحث بسیار دارد. گرچه تحلیل محتوا اصولا بر مبنای داده‌های کمی است، ولی می‌توان متغیرهای کیفی را به متغیرهای کمی تبدیل کرد.
در تحلیل محتوا، پژوهشگر پیام‌های تولید شده را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد و به دنبال یافتن پاسخی برای پرسش‌های تحقیق خود است. روش تحلیل محتوا برای دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی فرصت‌های گوناگونی را جهت استفاده منظم از فرا گیرترین شکل مدارک مربوط به امور انسانی- یعنی محتوای ارتباطات- فراهم می‌آورد. دامنه وسیع این فرصت‌ها هنگامی که تنوع مواردی را که روش تحلیل محتوا در آن مفید واقع شده است مرور می‌کنیم؛ آشکارتر خواهد شد.

  • مراحل تحلیل محتوا
مراحل روش تحلیل محتوا به این ترتیب است:
1- مشخص کردن هدف: هدف یک پژوهش علمی دستیابی به پاسخ چند سئوال فرضیه است.
2- طرح سئوالات و فرضیه‌ها
3- انتخاب واحد تحقیق: در واقع این سئوال‌ها و فرضیه‌های تحقیق است که نوع متغیر و واحد تحقیق را مشخص می‌کند.
4- ساختن زیرمقوله‌ها: در این مرحله پژوهشگر با توجه به فرضیه‌ها ، سئوال‌ها و صورت مسئله تحقیق، متغیرهایی را می‌سازد که با مبنا قرار گرفتن برای کد گذاری مطالب مورد نظر، محقق را در جهت پاسخگویی به سئوال‌ها و فرضیه‌ها کمک کند. این کار در واقع همان تهیه دستورالعمل کد گذاری به شمار می‌رود.
5- ارائه تعاریف نظری- علمی: در این مرحله باید محقق بتواند تعریف نظری جامع و مانعی برای متغیرها ارائه دهد که درعمل امکان کد گذاری مطالب به راحتی امکان پذیر باشد.
6- مشخص کردن جامعه آماری: این کار برمبنای سئوال‌ها و فرضیه‌های تحقیق مشخص می‌شوند.
7- نمونه گیری: نمونه گیری در تحلیل محتوا با نمونه گیری در روش پیمایشی تفاوت چندانی ندارد و درواقع دغدغه اصلی پژوهشگر این است که نمونه‌ها به طریقی انتخاب شوند که بتوانند آن کل مورد نظر را نمایندگی کنند.برای نمونه گیری با توجه به فرضیه‌ها و سئوال‌های تحقیق و در دسترس بودن نمونه‌ها می‌توان یک هفته یا یک ماه و یا یک سال آماری ساخت.
8- کد گذاری و جمع‌آوری داده‌ها: در این مرحله، محقق با توجه به واحد تحقیق،نمونه‌های انتخاب شده را براساس دستورالعمل تهیه شده، تحلیل و کد گذاری کرده و سپس کد‌های مربوطه را در برگه مخصوص کد گذاری ثبت می‌کند.
9- روایی و پایایی: در مرحله بعد از کد گذاری، برای آنکه اصل عینیت روش تحلیل بکار گرفته محک زده شود، ضریب قابلیت اعتماد (پایایی) محاسبه می‌شود. (با استفاده از فرمول اسکات و کد گذاری مجدد حداقل 10 درصد پیام‌ها)
10- آزمون‌های آماری: در این مرحله پژوهشگر، داده‌های بدست آمده موجود در برگه کد گذاری را وارد کامپیوتری با نرم‌افزار spss می‌کند تا از طریق آزمون‌های آماری- که بیشتر آزمون کای اسکوئر مورد نظر است- به جدول های توزیع فراوانی دست یافته و بعد به مرحله آخر یعنی تجزیه و تحلیل داده‌ها برسد. در این مرحله است که پژوهشگر برای سئوال‌ها و فرضیه‌های تحقیق پاسخ مناسب دریافت می‌کند. و برهمین مبنا نیز تحقیق می‌تواند پیشنهادهایی برای انجام پژوهش‌های جدید ارائه دهد.
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]تحلیل استنادی (Citation analysis) چیست؟[/h]تحلیل استنادی یا مطالعه استنادی یکی از متداول‌ترین فنون کتابسنجی است که در آن قواعد حاکم بر رابطه میان مدرک استناد دهنده (متن) و مدرک مورد استناد (سند)، جست‌وجو و مطالعه می‌شود.
در هر اثر مکتوبی ممکن است به‌علل گوناگون به تجربه‌ای، قولی، یا مکتوبی اشاره شود، که به این امر استناد می‌گویند. ممکن است چگونگی استناد در انواع نوشته‌ها متفاوت باشد، ولی عمل استناد شناخته شده است و هم‌عمر کتابت و تألیف است. البته رسم ارائه فهرست مآخذ، به‌عنوان بخشی جدا و مستقل از متن، رسمی متأخر است.
تاریخچه. پیشینه استناد یا اِسناد را باید در قرون اولیه قمری و در علم‌الحدیث جست‌وجو کرد. در حدیث، اِسناد به زنجیره ناقلان (سلسله سند) عنصر اساسی تشخیص صحّت و اعتبار هر حدیث بوده است. دو اصطلاح "سند" و "متن" در علم‌الحدیث کاملا شناخته شده است. سند را آنچه مورد اسناد قرار گرفته (یا زنجیره ناقلان) و متن را بیان آخرین راوی تعریف کرده‌اند؛ تعریفی که امروزه نیز در نمایه استناد (Citation index) به‌کار می‌رود. ظاهرآ در نسخه‌های خطی دینی و حقوقی عبری در قرن 12 میلادی به‌کار می‌رفته است.
استفاده از تحلیل استنادی، در غرب، نخست در حوزه علم حقوق در سال 1743 برای مدوّن کردن مرافعات حقوقی مورد استفاده قرار گرفت که نسخه مدوّنی از آن متعلق به 1821 در دست است. سپس در سال 1873 برای کشف چگونگی تصمیم‌گیری درباره مرافعات خاص حقوقی با استفاده از زنجیره استناد به موارد مشابه پیشین نیز از آن استفاده شد. با ظهور نمایه استنادی علوم (Science Citation Index)، که مؤسسه اطلاعات علمی (Institute for Scientific Information (ISI در سال 1963 منتشر ساخت، استفاده از این منبع به‌عنوان ابزاری برای مطالعات و تحلیل‌های گوناگون رونق یافت و امروزه از جمله فنون شناخته‌شده برای مطالعات کتابسنجی است.
انواع تحلیل استنادی. از بدو پیدایش روش تحلیل استنادی، تحقیقات فراوانی در این زمینه صورت گرفته است. در این تحقیقات فقط به رابطه میان سند و متن توجه نشده بلکه بر مبنای این رابطه، و با توجه به فرض این‌گونه تحلیل‌ها، روابط میان خود "متن"ها و یا خود "سند"ها نیز موضوع تحقیقات بسیاری بوده و اساس راه‌حل‌هایی برای عمل گزینش متون بنیانی و کشف معتبر از نامعتبر قرار گرفته است. به همین سبب و برای سهولت بررسی این‌گونه پژوهش‌ها، شاید بتوان آنها را از لحاظ شیوه عمل به دو گروه عمده تقسیم کرد: الف) تحلیل استنادی عمودی؛ و ب) تحلیل استنادی افقی.


الف. تحلیل استنادی عمودی. غرض از تحلیل عمودی، کشف قواعد حاکم بر رابطه متن و زنجیره اسناد آن است. یعنی هر مقاله علمی به‌عنوان حلقه‌ای از یک زنجیره در قیاس با مقالات قبل و بعد از خود سنجیده می‌شود. البته برخلاف علم‌الحدیث، این‌گونه تحلیل بر آن نیست که سخنی یا بیانی را در زنجیره ناقلان دنبال کند تا به معصوم برسد، بلکه یکی از فعالیت‌هایی که در آن حوزه و با استفاده از این نوع تحلیل صورت می‌گیرد، تعقیب یک اندیشه از طریق ردگیری استنادها (Citation tracing) جهت رسیدن به نخستین طراح یک فکر، یا بداعت در یک حوزه علمی، و به قولی، به‌منظور استفاده در تدوین تاریخ علوم است.
در این روش، فرض بر آن است که عمل استناد خود سبب می‌شود که، خواسته یا ناخواسته، شبکه‌ای میان اسلاف (اسناد) و اخلافِ (متون) یک زمینه پدید آید. هربار که نویسنده‌ای به مقالات پیشین استناد می‌کند نه تنها بر حجم انتشارات آن زمینه می‌افزاید، بلکه در بافت شبکه ارتباطی آن زمینه نیز اثر می‌گذارد. اثرگذاری در اینجا به‌معنای حضور یک مدرک در سیاهه مآخذ آثاری است که بعدآ در آن زمینه منتشر شده است. بدین ترتیب، ارزش یک مقاله علمی بر مبنای تأثیر در مقالات و نوشته‌های بعدی (حضور در مجموعه مآخذ آنها) تعیین می‌شود. معتبرترین تحقیق در این زمینه کار درک دوسولا پرایس است که در سال 1965 بر مبنای نمایه استنادی علوم درباب انتشارات سال 1961 صورت گرفت.
وی در این مقاله اشاره می‌کند که مقالات مختلف با بسامدهای متفاوتی در نوشته‌های بعدی ظاهر می‌شوند. طبق فرض چنین تحقیقی، مقالاتی در حوزه خود مؤثرتر بوده‌اند که دفعات بیشتری مورد استناد قرار گرفته باشند. از سوی دیگر، عمر و دوام مقالات از لحاظ حضور در سیاهه مقالات بعدی نیز طبق این تحقیقات تابع قواعد معیّنی است. به عبارت دیگر، عمر انتشارات را می‌توان به سه دوره عمده تقسیم کرد: تولد، باروری (زایندگی)، و مرگ (نازایی).
دوره تولد، دوره‌ای است که زمینه‌ای نو پدید می‌آید، ولی آثار پژوهشی آن به‌سبب نو و ناشناخته بودن، هنوز در سیاهه مآخذ مقالات بعدی ظاهر نمی‌شود. دوره باروری، دوره‌ای است که یک مقاله یا مجموعه‌ای از مقالات، بالاترین بسامد را از لحاظ حضور در سیاهه مدارک گوناگون بعدی دارا می‌شود، و سپس این زایندگی رو به افول می‌گذارد تا آنجا که تقریبآ از لحاظ استناد، مرده به‌شمار می‌رود. البته درجه باروری مقالات متفاوت است؛ از این طریق می‌توان مقالات بارور را پیش‌بینی کرد، زمان وقوع نازایی مقالات را حدس زد، و جز آن.
تأثیر "اسلاف" بر "اخلاف" محدود به رابطه مستقیم و بلافصل سند و متن نیست. ممکن است این تأثیر از طریق نسل‌های واسط صورت گیرد و پیوسته در نسل‌های بعدی ادامه یابد؛ به‌طوری که پس از گذشت چند نسل انتشاراتی، بتوان از طریق زنجیره استنادها به جمع کوچکی رسید که پیوسته در کارهای بعدی به‌طور متصل (بی‌واسطه) یا منفصل (باواسطه) مؤثر بوده‌اند. این جمع کوچک یا چهره‌های برجسته یک قلمرو را پرایس "خط مقدم جبهه تحقیق" یا "پیشگامان تحقیق" آن حوزه می‌خواند. در همین باب، گارفیل و مارگلین و محققان دیگری نیز برآنند که از طریق ردگیری استنادها به گروهی خواهیم رسید که پیوسته مورد استناد قرار گرفته‌اند و در واقع بیشترین استنادها به آنان صورت گرفته است که از این جمع به کلن تعبیر کرده‌اند. چنین جمعی در میان محققان حدیث نیز مطرح بوده است. یعنی به جماعتی از مشایخ حدیث که احادیث پیوسته توسط آنان یا از طریق آنان نقل می‌شده "عدّه" می‌گفته‌اند.
پرایس در مقاله معتبر خود "شبکه مقالات علمی" به این نکته اشاره می‌کند که مقالات ارزنده از میان خیل مقالات نشریات مختلف آن‌قدر اندک است که می‌توان نشریه‌ای تحت عنوان "نشریه مقالات واقعآ مهم" منتشر ساخت و این‌گونه مقالات را در آن گردآورد. این امر در سال‌های بعد توسط محققان دیگر نیز مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. نظیر چنین منبعی که پرایس پیشنهاد کرده، در علم‌الحدیث وجود داشته و به آن "مشیخه" می‌گفته‌اند که عبارت بوده است از کتابی که نام شیوخ یک فرقه یا حوزه و سلسله اسناد حدیث در آن می‌آمده است.
در سنّت کتابنامه‌نگاری اسلامی نیز مشیخه‌نویسی معمول بوده و در آن مؤلفات اسلامی همراه با سند کتاب‌ها و اجازه مؤلفان سیاهه می‌شده است. البته از تحلیل استنادی عمودی استفاده‌های دیگری نیز تا به امروز به‌عمل آمده که گزینش نشریات معتبر و پراستفاده حوزه‌های مختلف علمی و تخصصی از آن جمله است. در این روش، مبنا همان فرض نخستین است که متناسب با هدف گزینش، اندکی تغییر یافته است. یعنی هرچه نشریه‌ای بیشتر مورد استناد قرار گیرد اهمیت نسبی‌اش در آن حوزه بیشتر است. این طرح توسط افراد متعدد و با استفاده از روش‌های مختلف آماری دنبال شد. البته گروهی نیز از تحلیل استنادی نه به‌عنوان تنها روش کافی، بلکه به‌عنوان یکی از ابزارهای مفید همراه با سایر روش‌های سنتی سود جسته‌اند.
نوع دیگری از تحلیل عمودی به‌منظور کشف و تعیین موضوع مقالات "متن" از طریق بررسی "سند"های آن است. اگر این فرض را بپذیریم که مآخذ یک متن مرتبط با موضوع و محتوای آن متن است، پس می‌توان این مآخذ را بیان‌کننده محتوای آن متن دانست. از سال 1963 تحقیقاتی در این زمینه صورت گرفت. سالتون در دو مقاله در سال‌های 1963 و 1971 کوشید نشان دهد که می‌توان از مآخذ یک مقاله برای تعیین موضوع آن و حتی تعیین دقیق کلمات کلیدی برای توصیف آن نیز سود جست. در تحقیق سال 1971 از موضوع‌های کلیدی که به مآخذ مقالات داده شده بود برای تعیین موضوع اصل مقاله استفاده شد و این شیوه را تدبیری برای کمک به فهرستنویسان و نمایه‌سازان در تعیین موضوع مدارک و پیشگیری از ناهمدستی در تعیین موضوع‌ها دانست. در سال 1974، تحقیق دیگری، حتی آن را مناسب‌تر از کلمات کلیدی خود متن برای توصیف آن دانست.
در سال 1978 هِنری اسمال از این هم فراتر رفت و قائل به نوعی رابطه مفهومی میان سند و متن گردید. وی در مقاله خود مدعی شد که مآخذ یک مقاله نمادهایی هستند که به مفاهیم آن مقاله اشاره دارند، و می‌توان رابطه مفهومی مقالات و حرکت مفاهیم را در درون یک حوزه، یا میان حوزه‌های مختلف علمی از طریق ردگیری این مآخذ دنبال کرد


ب. تحلیل استنادی افقی. منظور از تحلیل افقی کشف رابطه احتمالی میان خود مآخذ (سندها) و یا خود مقالات (متن‌ها) است. هرگاه بپذیریم که میان یک مقاله و مآخذش رابطه‌ای هست، پس اگر دو مقاله در مآخذ
خود مشترک باشند، یا دو مأخذ در مقالاتی پیوسته در کنار یکدیگر مورد استفاده قرار گیرند، باید میان آن دو مقاله با یکدیگر و این دو مأخذ با یکدیگر از لحاظ موضوعی شباهتی موجود باشد. نوع اول را "اشتراک در مأخذ" (Bibliographic coupling) و نوع دوم را "اشتراک در متن"(Co-citation) می‌نامند (معادل‌های فارسی بر مبنای تعبیر مفهومی این دو اصطلاح آمده نه بر اساس معنای لغوی آنها). چون این دو تحلیل، در روش خود با یکدیگر متفاوتند و در واقع در دو جهت مخالف حرکت می‌کنند، بهتر است هریک به تفکیک بررسی شود:
1. اشتراک در مأخذ. در این روش تحلیل، که نخست در سال 1963 توسط کسلر پیشنهاد شد، مآخذ مشترک، در مقالات، مورد بررسی قرار می‌گیرد. یعنی وجود یک مأخذ در دو مقاله، واحد اندازه‌گیری حدّ اشتراک آن دو مقاله محسوب می‌شود. بنابراین، دو مقاله هرچه در تعداد بیشتری از مآخذ خود مشترک باشند از لحاظ محتوایی به یکدیگر نزدیک‌ترند. این تعبیر کم و بیش شبیه و شاید متأثر از فهرستنویسی و تعیین موضوع مدارک است که دو مدرک هرچه در تعداد اصطلاحات و کلمات کلیدی اشتراک بیشتری داشته باشند، احتمال هم‌موضوع بودنشان بیشتر است. کسلر در سال 1965 میان مقالاتی که بر مبنای اشتراک مأخذ با یکدیگر شباهت دارند و آنها که بر اساس عناوین موضوعی مشابه‌اند، مقایسه‌ای به‌عمل آورد. از آن سال به بعد، این روش مستقلا یا همراه با سایر روش‌ها توسط پژوهشگران متعددی آزموده شد و در تعیین مدارک هم‌موضوع مورد استفاده قرار گرفت.
2. اشتراک در متن. برخلاف اشتراک در مأخذ که از طریق آن، "متن"ها با یکدیگر پیوند می‌یابند، در این روش، مآخذ با یکدیگر ربط پیدا می‌کنند. این نوع تحلیل نخستین بار در سال 1973 توسط هِنری اسمال طی مقاله‌ای پیشنهاد شد. در این روش، واحد اندازه‌گیری حدّ اشتراک، مقاله جدیدی است که دو مقاله پیشین را در مآخذ خود به‌کار گرفته باشد. تعداد مقالات جدیدی که این دو مأخذ را مورد استناد قرار داده باشند معیار نزدیکی آن دو تلقی می‌شود. بنابراین، اشتراک در متن، بسامد تعداد دفعاتی است که دو مدرک همراه یکدیگر در مدارک بعدی مورد استناد قرار گیرند. این روش شبیه یا شاید متأثر از همایندی واژه‌ها و اصطلاحات در یک متن، به‌عنوان ابزار اندازه‌گیری میزان نزدیکی معنایی این دو است که در نمایه‌سازی همایند(Associative) به‌کار می‌رود.
برای آنکه حدّ اشتراک دو مدرک بالا باشد، باید تعداد زیادی مقاله جدید، هر دو را مورد استناد قرار داده باشند. بنابراین، اشتراک در متن پیوندی است که توسط نویسندگان جدید میان مقالات پیشین برقرار می‌شود. این روش مورد استفاده فراوان محققان قرار گرفت و آن را ابزاری مفید برای تشخیص چارچوب حوزه‌ای علمی، یا تعیین حدود و ثغور تخصص‌های مختلف، از طریق ربط میان شبکه استنادها دانستند. گروهی نیز جمع این دو روش، یعنی "اشتراک در متن" و "اشتراک در مأخذ"، را برای بازیابی مدارک توصیه کردند و آن را برای این منظور مناسب‌تر تشخیص دادند.
کاربردها. از سال 1963 از تحلیل استنادی استفاده‌های گوناگون شده است که موارد عمده آنها عبارتند از: بهبود بخشیدن به کنترل کتابشناختی متون رشته‌های مختلف، تعیین منابع هسته، گروه‌بندی منابع، ردگیری گسترش اندیشه‌ها و رشد متون علمی، پیش‌بینی روند انتشارات، تبیین الگوی استفاده از مواد منابع، و سیاستگذاری برای مجموعه‌سازی کتابخانه‌ها و مراکز اطلاع‌رسانی. لنکستر موارد دیگری را نیز به آن می‌افزاید که چگونگی استناد در میان نویسندگان رشته‌های مختلف؛ شناسایی نویسندگانی که بیشتر از دیگران مورد استناد قرار می‌گیرند، و به همین ترتیب مجلات، کشورها، یا سازمان‌هایی که بیش از سایر موارد مشابه مورد استناد قرار می‌گیرند؛ کشف روابط بین رشته‌ای و درون‌رشته‌ای؛ و میزان روزآمد بودن نوشته‌های علمی با توجه به تاریخ مآخذ مورد استفاده در آثار از آن جمله‌اند.
برخی محققان درباره استفاده از تحلیل استنادی در ارزیابی فعالیت‌های علمی افراد اظهار نگرانی کرده‌اند و برآنند که ممکن است تفاسیر نادرستی در پی داشته باشد، زیرا کمیت و کیفیت لزومآ دارای همبستگی نیستند.
 
بالا