تجربیات و راهنمایی کلی از تحویل پروژه

وضعیت
موضوع بسته شده است.

گل پسر

عضو جدید
بچه ها در این تایپک اگه موافق باشید خاطرات خودمون در روز تحویل پروژه بنویسم

نمونه این تایپکو در یک سایت دیدم گفتم ماهم یکی بزنیم چی می شه؟:surprised:
اولین داوطلب کیه؟؟؟:D
 

dynamic

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوش به حالت
من شش جا رفتم پلات بگیرم نشد . آخرش هم کم مونده بود در راه معماری فنا بشم: تصادف کنم . خلاصه ....
امیدوارم پس فردا که باز تحویل دارم خاطره ای به این صورت شکل نگیره .
یه بار هم ماکتمو باد داشت می برد:biggrin::biggrin:
 

marjan.h

عضو جدید
ساعت 3 نصفه شب یهو راپید م ناز کرد و هر چی تلاش میکردم نمیکشد با وجود اینکه تازه جوهرشم تازه ریخته بودم .عصبانی شدم و یه تکون بهش دادم و چشمتون روز بد نبینه!!
تمام جوهرش رو کل مقوا پخش شد!!!!حالا فرداشم تحویل داشتم!!!فکرکن حال مقوای اضافه هم نداشتم!!مجبور شدم یه جوری شیتم و ببندم که خودش بشه یه سبک راندو!!!!
 

World Designer

عضو جدید
بچه ها در این تایپک اگه موافق باشید خاطرات خودمون در روز تحویل پروژه بنویسم

نمونه این تایپکو در یک سایت دیدم گفتم ماهم یکی بزنیم چی می شه؟:surprised:
اولین داوطلب کیه؟؟؟:D
جان مادرتون به من جزئیات سازه و معماری برسونین
راستی rar فورمت چه برنامه ای هستش؟
 

niusha*

عضو جدید
تحویل پروژه همش خاطرس!!!
یه سری با گچ یه ماکت ساخته بودم داشتم از پله های دانشگاه می بردم بالا که......................با یه آقای ....تصادف کردمو...........))..
البته شانس آوردم کلی عکس از ماکتم گرفته بودم!!
 

Pleiades.Arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم شب تحویل همش خواب میدیم یه بلایی سر شیتم اومده! روز تحویل هم همش نگران بودم تو خیابون یه اتفاقی بیوفته که شیتم خراب شه ولی خوشبختانه سالم رسیدیم به دانشگاه! هم خودم هم کارم!:biggrin:
 

chista233

عضو جدید
شاید این اتفاق یکی از جالبترین موضوعات تحویل پروژه های من بود . معمولا وقتی قرار بود کارها راپیتی بشه و شیتها راندو دستی داشته باشه و تحقیقا برای بستن مثلا 12 تا شاسی اونم 4 روز مونده به تحویل نمی شد بدون کمک کار کنم . از طرفی بچه ها هم همه درگیر کار خودشون بودم . از اونجا که خودم تو هنرستان فنی و حرفه ای هم تدریس داشتم ( و الان هم دارم ) 8 تا از بچه هایی که همیشه تحویل پروژه هاشون از بقیه بهتر بود رو آوردم تا کمکم کنن. عادتم بود همیشه زمان تحویل پروژه رو به بچه ها زودتر می گفتم تا اونها به بیخیالی نزنن و سریع کار تموم شه . دردسر تون ندم اینقد به خاطر استرس نرسیدن کار و حجم کار خودمم فراموش کردم تحویل کارم رو 1 روز زودتر به بچه ها گفتم ...
کارها رو مرتب کردیم و با موهای پتخ پوتوخ :w07: رفتیم برای تحویل ... هیچ کس نبود که تحویل بگیره ...:crying: . با خودم گفتم علی موندو حوضش همه تحویل دادن و در آتلیه ها رو بستن و رفتن خوابیدن . به یکی از دوستام زنگ زدم و جریانو گفتم ... شاید تو اون لحظات شنیدن 1 روز اضافه به تحویل خیلی جذاب بود و من یه خنده ایی از ته دل کردم :w21: و رفتم خونه . یادم نمی یاد در طول دورانهای تحویل پروژه یک همچین خوابی رفته باشم ...
فردا تحویل ساعت 2 عصر تموم می شد . وقتی از خواب بیدار شدم ساعت 2/15 دقیقه بود :wallbash::w06: تا رسیدم دانشکده شد ساعت 3 و 3 نمره از نمرم به خاطر تاخیر در تحویل پروژه کم شد ... و در زمن خواب روز قبل هم کوفتم شد !!!!​
مثل اینکه قبلش خیلی بی خوابی کشیده بودی که این قدر خوابیدی........
تحویل ما این ترم سه بار عقب افتاد ومن که کارم جلو بود رفتم کمک بچه ها... البته اونا هم کمکم می کردند ولی استرس کار بقیه باعث شد شیت روند طراحی رو بی خیال بشم. حالا نمره خیلی کم تر از اونی شده که می خواستم.... اعتراض نمی کنم اما احتمالا تا همیشه از خودم می پرسم چراااااااااا؟
راستی فردا قراره برم پیش استادم در مورده کارم صحبت کنیم دلم می خواست اشکالات کارم رو بدونم که مثلا دیگه تکرار نکنم اما نمی دونم چرا از موقعی که نمره ام رو دیدم دیگه انگیزه ام رو از دست دادم برای همه چی......... مثل اینکه یهو به خودت می گی یه ترم خودمو گول زدم و فکر می کردم کار درست رو می کنم........
 

یاکاموز

عضو جدید
من هنرستان هم که بودم برای تحویل پروژه هام هیچ وقت استرس نداشتمو هیچ وقتم وقت کم نمی آوردم همین طور توی دانشگاه راستش هیچ وقت به خاطره پروژم بی خوابی نکشیدم ولی چشمتون روز بد نبینه ترم 2 دانشگاه یه پروژه داشتم که پدرم درآورد چند روز پشت هم بی وقفه کار کردم شب تحویل هم فقط 2:30 خوابیدم .خوبیش اینجاست که آخرشم 19 گرفتم.........:D:D:gol:
 

E'tesami

عضو جدید
طراحي معماري

طراحي معماري

همين شنبه تحويل طراحي معماري بود . بهترين تحويل پروژه اي بود كه داشتم به معناي واقعي كاري رو كه دوست داشتم مي كردم چون طراح خودم بودم:redface: . يك هفته طراحي حجم ،‌ يك روز طراحي پلان ، دو روز طراحي نما و در نهايت يك روز ساخت ماكت ( كه متأسفانه به موقع تموم نشد ) . خيلي لذت بخش بود . مثل همه ي تحويل پروژه ها انتظار بيداري شب تحويل مي رفت اما اين يكي فرق داشت . سه روز كامل فقط دو ساعت خوابيدم . تازه يكي از دوستام هم كمكم مي كرد. ولي عوضش كارم رو خيلي دوست دارم .
هرچند ناقصي ماكت باعث شد از چهار نمره ش فقط دو نمره بگيرم و در مجموع 18 جايگزين 20 بشه:(
 

rap_w2w

عضو جدید
یادش بخیر برای بیان معماری(1) تحویل داشتم 1پلان 2طبقه داشتم واسه فرجه برگشتم خونه (شهر خودمون) با 1000تا امید کار رو بستم و گفتم حداقل 20 نگیرم 15 میشم که چشمتون روز بد نبینه 1روز قبل از برگشتنم بچه خواهرم با راپید روی همه مقواها نقاشی کشیده بود به شکلی که نمیشد کاری کرد تنها شانسی که اوردم این بود پیش طرح رو روی پوستی کشیده بودم چاره ای هم نداشتم و چون استاد مربوطه خیلی (سگ) تشریف داشتن و اصلا وقت تکمیل نمیداد مجبور شدم کار رو همونجوری روی پوستی تحویل بدم البته استاد محترم نمره 17 به طرح داد ولی به خاطر بی دقتی در حفظ و مراقبت از کار 5 نمره ازم کم کرد و 12 برام رد کرد (((((( لعنت به هرچی بچه تخسه))))))):cry::cry::cry:
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید بدترین تحویل پروژه ام ماله این ترم بود
ماکتم به قدری کثیف بود که خجالت می کشیدم به بقیه نشون بدم
هر چند خیلی زحمت کشیده بودم براش
اما اون چیزی که باید نشد
کلی بی خوابی هم کشیدم
اما خوب استادم چون کارمو قبول داشت نمره خوبی داد;)
 

مهسا 1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هم همین چند روز پیش تحویل پروژه داشتم . کارهام هم خیلی عقب بود . خواستم یه یک ربع دراز بکشم که حالم سر جاش بیاد که یه دفعه ای پا شدم و دیدم که یک ساعت و نیم گذشته و من باید نیم ساعت دیگه از خونه بزنم بیرون . واقعا حال بدی بود ولی با این حال تحویل دادم و الان هم استاد محترمم در حال نمره دادنه . دارم میرم ببینم که چه گلی کاشتم .;)
 

maten

عضو جدید
روزتحويل پروژه بودمن صبح آن روز به دفترمهندسي رفتم تا پلات بگيرم سي دي مو گذاشتم دفتررفتم خونه بعداز1ساعت بهم زنگ زدن گفتن سي دي كارت گم شده بنابراين من مجبور شدم بدون كار برم دانشگاه توي دانشگاه بودم كه بهم زنگ زدن وگفتن سي ديت پيدا شده ولي چون استادمون كارمنو قبلا ديده بود گفت اشكالي نداره تازه بهم پيشنهاد كارم كرد:biggrin:;)
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سخت ترین پروژه ی عمرم پروژه ی برداشت ترم پیشم بود.
سه بار تمدید شد. به شدت و فشرده روش کار کردیم. تا آخرین لحظه هم سر کارش بودیم.
یک هفته ی آخرش روزای اول هفته روزی سه ساعت میرسیدیم بخوابیم. اونم پراکنده. اما دو سه روز آخر من یکی که فقط روی یک ساعت و نیم میخوابیدم. اونم وقنی بود که برق میرفت و کاری از دستمون بر نمیومد. شبانه روز روش کار کردیم .آخرشم 20 شدم. واقعا نمرش بهمون مزه داد.(گروهمون سه نفری بود و ما دو نفری روی پروژه کار کردیم...
وای چه روزای سختی بود. خوب شد گذشت.:cry:
 

archiboy_64

عضو جدید
ريق ريقك در دقيقه 90

ريق ريقك در دقيقه 90

يكي از تحويل پروژه هاي خاطره انگيز من تحويل طرح 5 بود. بنا به دلايلي تحويل افتاد بعد از عيد و منم كه معمولا هر ترم قبل از تحويل خودمو قرنطينه ميكنم تمام عيد رو موندم خونه و ميانگين روزي 16-18 ساعت كار ميكردم. (كور شم اگه دروغ بگم!!)
خلاصه يكي از همون شباي آخر بود همه خوابيده بودن داشتم از گرسنگي ميمردم بلند شدم رفتم سر يخچال هرچي گشتم هيچي پيدا نكردم جز يه تيكه مرغ يخزده كه از شام شب مونده بود. حوصله ام نشد گرمش كنم همونجا نشستم با اون وضع رابينسون كوروزوئه وار (ريش بلند ناخن سياه موي كثيف واه واه واه...) مشغول شدم. خدا نصيبتون نكنه يه 2-3 ساعت كه گذشت اوضاع يكم بيريخت شد، معده ما عصباني شده بود هي فحش ميداد حالا تو اون وضعيت: استرس شديد كار عقب مهمون وقت و بيوقت يه بدبختي ديگه هم اضافه شده بود، بايد دم ديقه ميرفتم نهاد رهبري(توالت)! خلاصه به هر بدبختي بود تا روز تحويل پروژه باهاش مدارا كرديم.
روز تحويل پروژه در حاليكه چشمام پر از اشك بود به محض اينكه اشتاد نمره هارو اعلام كرد به سرعت نور داشتم به سمت توالت يورش ميبردم كه ناگهان يكي از اساتيد گرام كعينهو اجل معلق نازل شد گفت كجا عمو؟!؟! بيا اين پروژه هارو از تو ماشين بيار برام سنگينه تنهايي نميتونم.........از اونجا كه زبان از شرح دادن رنج و دردي كه در اون لحظات بر من رفت قاصره لذا تصور بقيه ماجرا رو بر عهده خودتون ميزارم!!
 

سماته

عضو جدید
ترم پیش طراحی معماری 3 داشتم. کلی کار کردممم.1 هفته نخوابیدم. 3 روز قبل امتحانات پلانم تأیید شد. خلاصه بعد کلی زحمت استاد گرامی لطف کردن و 5/8 داد بهم:crying::crying2:
حالا موندم چه کنم! این ترم این درسو ارائه ندادن:(:cry:
 

m i s

عضو
سلام

سلام

سلام بچه ها من از تحویل پروژه فقط بی خوابیاش یادم میاد.
نمیدونم این استادها انگار مرض دارن طرحها رو دقیقه 90 تایید میکنند. بعدشم که کار رو تحویل دادی میبینی نمره ای که باید میگرفتی رو نگرفتی
نظر شماها چیه بچه ها استادها مرض دارن یا میخوان دانشجوها طرحهاشون رو کامل تر کنن من که فکر میکنم همون مرض باشه!!!!!
 

parikoochooloo

کاربر فعال
من از تحویل پروژه فقط همین یادمه که ترم پیش برای درس طراحی ساخت 3 روز و شب کامل بیدار بودم و 5 دقیقه مونده به زمان تحویل کارم تموم شد.... :cry::w11:
استاد ازم نمره کم کرد...:crying2:
 

April_girl

عضو جدید
وای ...این چه تاپیکی....!
یادمه سر پروژه مقدمات یک شب تحویل پروژه از شدت استرس هر نیم ساعت بینیم خون میومد دیگه حساب کنید تو اون گیرودار چی کشیدم.
عوضش سر پروژه طرح یک انگار تو تعطیلات بودم. (اندر مزایای استاد دودر داشتن). این حرفا بکنار خدا بداد این ترممون برسه:cry:
 

alali

عضو جدید
شاید این اتفاق یکی از جالبترین موضوعات تحویل پروژه های من بود . معمولا وقتی قرار بود کارها راپیتی بشه و شیتها راندو دستی داشته باشه و تحقیقا برای بستن مثلا 12 تا شاسی اونم 4 روز مونده به تحویل نمی شد بدون کمک کار کنم . از طرفی بچه ها هم همه درگیر کار خودشون بودم . از اونجا که خودم تو هنرستان فنی و حرفه ای هم تدریس داشتم ( و الان هم دارم ) 8 تا از بچه هایی که همیشه تحویل پروژه هاشون از بقیه بهتر بود رو آوردم تا کمکم کنن. عادتم بود همیشه زمان تحویل پروژه رو به بچه ها زودتر می گفتم تا اونها به بیخیالی نزنن و سریع کار تموم شه . دردسر تون ندم اینقد به خاطر استرس نرسیدن کار و حجم کار خودمم فراموش کردم تحویل کارم رو 1 روز زودتر به بچه ها گفتم ...
کارها رو مرتب کردیم و با موهای پتخ پوتوخ :w07: رفتیم برای تحویل ... هیچ کس نبود که تحویل بگیره ...:crying: . با خودم گفتم علی موندو حوضش همه تحویل دادن و در آتلیه ها رو بستن و رفتن خوابیدن . به یکی از دوستام زنگ زدم و جریانو گفتم ... شاید تو اون لحظات شنیدن 1 روز اضافه به تحویل خیلی جذاب بود و من یه خنده ایی از ته دل کردم :w21: و رفتم خونه . یادم نمی یاد در طول دورانهای تحویل پروژه یک همچین خوابی رفته باشم ...
فردا تحویل ساعت 2 عصر تموم می شد . وقتی از خواب بیدار شدم ساعت 2/15 دقیقه بود :wallbash::w06: تا رسیدم دانشکده شد ساعت 3 و 3 نمره از نمرم به خاطر تاخیر در تحویل پروژه کم شد ... و در زمن خواب روز قبل هم کوفتم شد !!!!​
سلام
یه سوالی داشتم . من هم یه هنر جو بودم مثل شاگرد های شما.:) با این تفاوت که دبیران من کار مارا مثل شما قبول نداشتند. :cry: توی هنرستان ما توی هفته مشاغل نمایشگاهی از کارهای بچه ها برگزار میشد و در کنار اون نمونه کارهایی از دبیر ها. ( البته این قسمت را ما هیچ وقت جرات نکردیم بگیم ) کار های ارائه شده دبیران ایرادهایی آنقدر مشخص و بدی داشت که انصافا اگر هر کدوم از ما قرار بود اون را تحویل بدیم به جرم جدی نگرفتن پروژه ( از دید دبیر) خودمون سرسنگین بیرون کلاس می ایستادیم، نکته قابل توجه این جا بود که آنقدر از اون کار تعریف میکردند که... حالا سوال من از شما به عنوان یک دبیری که توی جو معلم ها و نظریات شون بودید و هستید اینه که چرا دبیرا ن محترم اینقدر اصرار دارند که هر طور که شده ایرادی از کار بچه ها در بیارند؟:mad: (باید اعتراف کنم که این حرف دلم توی این دو سال هنرستان بود که هیچ وقت نشد بگم)
البته از حق نگذریم همه اینطور نیستند...:gol::heart::gol:
 

بابالنگ دراز

کاربر بیش فعال
جالبه....من که کلا روش سنتیو می پسندم...چون همه دسته جمعی میشینیم و به هم کمک می کنیم خیلی هم کیف میده در ضمن خاطره می شه برا آینده های دور :cry:
 

alali

عضو جدید
سلام بچه ها من از تحویل پروژه فقط بی خوابیاش یادم میاد.
نمیدونم این استادها انگار مرض دارن طرحها رو دقیقه 90 تایید میکنند. بعدشم که کار رو تحویل دادی میبینی نمره ای که باید میگرفتی رو نگرفتی
نظر شماها چیه بچه ها استادها مرض دارن یا میخوان دانشجوها طرحهاشون رو کامل تر کنن من که فکر میکنم همون مرض باشه!!!!!
مرضی در کار نیست، چون هدف دارند،اگه قرار باشه توی بازار کار هم کلی وقت بهت بدن که اون شرکت منهل میشه... باید دستت سریع بشه تا هنوز یک هفته از استخدامت نگذشته دوباره دنبال کار نگردی...;)
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بدترین خاطرم مال کارگاه مصالح ترم 1 بود
باید یه نما می ساختیم
منم یکی دو روز قبل شروع کردم
ولی دستم بی اندازه کند بود
هر چی زور زدم و شب نخوابیدم
کار تموم نشد
رفتم دانشگاه دوستمم اومد کمکم
اخرشو یه جورایی سر هم بندی کردیم
بعد که تموم شد و رفتم کارمو بردارم
تازه چشمم افتاد به کارای بچه ها!! وایی عجب کرایی بود
فکر کنم 80 درصد داده بودن بیرون
اونقدر دپرس شدم که اومدم خونه
کارمو پرت کردم!
اخرش استاد 19 داد
اون کسایی که فکر می کردم کارشون خیلی عالیه خیلی کمتر شدن
فکر کنم تنها استادی بوده که تاحالا بین کار کسایی که خودشون انجام میدن
و اونای که میدن بیرون فرق گذاشته!
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
2 تا تحویل این ترمم هر کدوم یه جور خاطره بود
سر طرح
تنظیم کرده بودم یه روز قبل کارم تموم شه
که روز اخر به یه کم جزئیات ماکت و سر جمع کردن سی دی فر ایند کار برسم
همه چی خوب پیش رفته بود
دو شنبه تحویل بود
جمعه ماکتم اماده بود
شنبه هم یه شیتم کامل شد
شب داشتم رو شیت دوم کار می کردم
اخراش بود
همه تموم شده بود
یه برش کوچیک مونده بود
که یه اشتباه وحشتناک انجام دادم
هر چی نگاه کردم
دیدم هیچ جور درست نمیشه
صبح رفتم ونه دوستم با هم رفتیم دنبال مقوا که گیر نیاوردم همون رنگ رو!
بعدم کلی معطل پلات شدیم
به هر حال
شیتو 2 باره بستم
ولی خوب
قسمت نشد که یه بارم شده شب تحویل خوب بخوابم!
فردا خسته مونده
رفتیم تحویل
فهمیدم یکی از بچه ها نرسیده شیت بیاره
بهش گفتم با استاد حرف بزن اگه راضی شد میایم کمک
ظهر تازه خوابیده بودم که زنگ زد استاد مهلت داده چند ساعت
سریع رفتیم اونجا
شروع کردم ب کار
یه جا اشتباه شد
با کاتر پاک کردم روش پاک کن زدم می خواستم تمیز کنم شیتو دستم خورد به کاتر ک باز بود
شیت پر خون شد!
اخرشم استاد گفت نمی خواد بیارین
10 داد
ولی خون من حروم شد:biggrin:
 

parham_shokoohi

عضو جدید
تحویل پروژه تماما خاطرس خاطره شب بیداری کسی که می خواد معمار شه خاطره خراب کاری و خاطره عجله و ...
شبهایی بود که بیدار موندم
شبهایی بود که جوهر راپید ریخت روی کار و جزیی از ارائه شد یا طرح پاسپارتو رو عوض کرد
صبح اول وقتی بود که برای کمک به دوستی نمی دونم چه کلماتی بر روی شیت می نوشتم بدون فکر بدون چرک نویس
شبهایی بود که تا صبح توی پلاتی بودم چون دوستم بود تا 5 صبح یه بار ائنجا بودم تازه بعدش رفتم کارو راندو کردم ...
شبهایی بود که دوستم برای کمک به من شیت کالکمو پاره کرد و من دیگه کالک نداشتم...
شبهایی بود که با صبح پیوند داشت شبهای تحویل پروژه...
در پاسخ به دوستی که در باره گیر دادن اساتید می گفت باید بگم عاشق استاداییم که گیر می دن اگه نمی دادن هیچوقت معمار نمی شدم هیچ وقت عاشق تدریس نمی موندم هیچ وقت تدریس نمی کردم آخه تازه الان دارم می فهمم که کاش بیشتر بهم گیر می دادن اصلا گیرای الکی...
دوس داشتم برمیگشتم به اولین روزایی که وارد معماری شدم اون موقعه ای وقتی شنیدم بچه های معماری شبای تحویل پروژه شب بیدارن و باورم نشد و خندیدم همون موقعه ای که همه از گیر دادن های الکی استادا می گفتن ومن نی دونستم که همین گیر دادن ها یه روزی به دردم می خوره...
 

hossein021

عضو جدید
جاتون خالی 2 ترم پیش 1-2 روزی به تحویل پروژه مونده بود که میخواستم پروژمو راپیدی کنم....از خستگی 1-2 ساعت از خونه رفتم بیرون تا به قولی چرخی بزنم.....بعد از برگشتن دیدم عموم اینا امدن خونمون....با 1 سلام و احوال پرسی رفتم بشینم سره کارم که نشستم گونیا به دست امدم که رو مدادو راپیدی کنم هرچی کشیدم دیدم راپیده جوهر نمیده...نوک راپیدمو دیدم که همش خم شده و شکسته.. گفتم بدبخت شدم ...بقیه راپیدارو هم دیدم همشون همونجوری بودن....بعدن فهمیدم که پسر عموم که بچس و یکم مشکل عقلی داره ورداشته نوکه همه راپیدارو به میز فشار داده و شیکونده
تو اون لحظه میخواستم بکشمش....از اتاقمم بیرون نیومدم تا رفتن
البته کار کامل رسوندم و 17 شدم :ّ;)
 

setareh_arch

عضو جدید
یه بار شب تحویل طرح تا 4 صبح تو پلاتی بودیم من و دوستم اتنا ، اقاهه اخراش خواب خواب بود اشتباهی کار اتنا رو پشت کار من پلات گرفت .صبح استاد گفت :به به این شیت دو رو کار شده!
کلا شبای پروژه انتهای درد و رنجه :crying2:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا