| تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مهدی زین الدین

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
) اولین عملیات لشکر بود که بعد از فرمانده شدن حاج مهدی انجام می دادیم. دستور رسید کنار زبیدات مستقر شویم. وقتی رسیدیم، رفتم روی تپه ی کنار جاده. قرار بود لشکر کربلا، سمت راست ما را پر کند. عقب مانده بودند و جایشان عراقی ها، راحت برای خودشان می رفتند و می آمدند. رفتم پیش حاج مهدی. خم شده بود روی کالک عملیاتی. بی سیم کنارش خش خش می کرد. موضوع را گفتم. نگاهم کرد. چهره اش هیچ فرقی نکرد. لب خند می زد. گفت:«خیالت راحت. برو. توکل کن به خدا. کربلا امشب راستمونو پر می کنه» از چادر آمدم بیرون. آرام شده بودم.
 

s.1.8.1.18

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 
الان ک گذشته و کادو بی مزه شده! ولی
یه قسمتی از صحیفه رو می خونیم ما

(کادو واسه شهیده یا واسه خودم؟!)

:گل
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار



12.jpg

نماینده حزب رستاخیز می آید توی دبیرستان.
با یک دفتر بزرگ سیاه.
همه ی بچه ها باید اسم بنویسند. چون و چرا هم ندارد.
لیست را که می گذارند جلوی مدیر، جای یک نفر خالی است؛ شاگرد اول مدرسه.
اخراجش که می کنند، مجبور می شود رشته اش را عوض کند.
در خرم آباد، فقط همان دبیرستان رشته ی ریاضی داشت.
رفت تجربی

..............
 

s.1.8.1.18

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سالروز شهادت آقا مهدی زین الدین

سالروز شهادت آقا مهدی زین الدین

تو را به ختم فاتحه و صلوات من نیازی نیست..
مرا در این بی راهه رفتن ها دعایم کن...




چقد ساده داریم فراموش میکنیم مردان خدا رو...
چقد ساده میگذریم ازحقی که به گردنمون دارن..

:gol:صد صلوات نثار روح پاکش:gol:

:cry::cry:






 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز


عراق پاتک سنگینی کرده بود. آقا مهدی، طبق معمول، سوار موتورش توی خط این طرف و آن طرف می رفت و به بچه ها سر می زد. یک مرتبه دیدم پیدایش نیست. از بچه ها پرسیدم، گفتند«رفته عقب.» یک ساعت نشد که برگشت و دوباره با موتور، از این طرف به آن طرف. بعد از عملیات، بچه ها توی سنگرش یک شلوار خونی پیدا کردند. مجروح شده بود، رفته بود عقب، زخمش را بسته بود، شلوارش را عوض کرده بود، انگار نه انگار و دوباره برگشته بود خط.

http://www.iranhdm.ir/ba-setareha/zehnodin/
 
آخرین ویرایش:

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سالروز شهادت شهید زین الدین...

سالروز شهادت شهید زین الدین...

تو را به ختم فاتحه و صلوات من نیازی نیست..
مرا در این بی راهه رفتن ها دعایم کن...




چقد ساده داریم فراموش میکنیم مردان خدا رو...
چقد ساده میگذریم ازحقی که به گردنمون دارن..

:gol:صد صلوات نثار روح پاکش:gol:

:cry::cry:
باسپاس از سحرعزیز...(پست رو به عمد کپی کردم جهت یاداوری)
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شهدا را یادکنیم با یک صلوات

شهدا را یادکنیم با یک صلوات

تو را به ختم فاتحه و صلوات من نیازی نیست..
مرا در این بی راهه رفتن ها دعایم کن...




چقد ساده داریم فراموش میکنیم مردان خدا رو...
چقد ساده میگذریم ازحقی که به گردنمون دارن..

:gol:صد صلوات نثار روح پاکش:gol:

:cry::cry:








اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
 

Similar threads

بالا