تاپیک جامع درس تحلیل فضای شهری

WillardLauts

عضو جدید
من الان باید اینجا باشم,
در این شهر که جنگ…
ذخیره قدرت تقریبا به طور کامل خشک شده است,
اوني که خدا بهم داد

من بايد بچه ها رو نجات بدم,
از معادن و موشک های نازی,
تا بتونن رشد کنن,
جایی که هیچ بدی وجود نداره

برای من ترسناک است که در چشم دشمن باشم,
من خانواده ام رو به ياد دارم…
و من خودم رو سرزنش ميکنم که ضعيفم,
و برای من سخت تر می شود.

اما صلیب رو به سینه اش گرفت,
احساس کردم پشت سرم موج زده ام,
پس از همه ، همیشه امید وجود دارد,
و خداوند به شما قدرت بیشتری خواهد داد.

این واقعا به هدف من نزدیک است,
خب ، بذار الان ضعيف باشم,
من دعا می کنم ، به خودم می گویم: باور کنید!
و ساعت پیروزی فرا خواهد رسید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا