تاپیک جامع آموزش قواعد زبان عربی کنکور

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
طرز تشخیص اسم

طرز تشخیص اسم

۱. هر کلمه ای که اولش ال داشته باشد. مثال : المعلم ؛ الصف ؛ التلمیذ

۲. هر کلمه ای که آخرش تنوین داشته باشد. مثال : معلم ؛ صف ؛ تلمیذا

تذکر : تنوین ــــ همیشه بر روی الف قرار می گیرد به جز دو مورد : ة و ء

شجرة ؛ جزء

۳. هر کلمه ای که آخرش ة داشته باشد. مثال : شجرة ؛ مزرعة

۴. هر کلمه ای که بعد از حرف ندای یا قرار دارد. مثال : یا علی ؛ یا محمد

۵. هر کلمه ای که بعد از حرف جر قرار بگیرد. مثال : في الصف

۶. هر کلمه ای که مضاف قرار بگیرد. مثل : باب الصف

تذکر : هر گاه در جمله با اسم مجروری مواجه شدیم اگر کلمه ی قبل از آن حرف جر نباشد حتما مضاف است.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
مونث های مجازی

مونث های مجازی

۱. اسامی اجزای زوج بدن

عین : چشم
رجل : پا
ید : دست
اذن : گوش
عنق : گردن

۲. اسامی شهرها؛ کشورها؛ و قبیله ها

افغانستان؛ امریکا؛ تاتار

۳. جمع مکسر غیر انسان

اشجار

۴. اسم هایی وجود دارند که به مونث سمائی مشهورند و عبارتند از : شمس ؛ أرض ؛ سماء ؛ ریح؛ قوس؛ جهنم؛ جحیم؛ بئر؛ حال؛ دار؛ نار؛ حرب؛ طریق؛ عصا؛ دنیا؛ نفس؛ روح
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
نشانه های تانیث (مونث بودن)

نشانه های تانیث (مونث بودن)

۱. هر اسمی که آخرش (ة) داشته باشد. مثال : شجرة ؛ جنة

۲. هر اسمی که آخرش الف مقصوره داشته باشد. مثال : صغری' ؛ کبری'

۳. هر اسمی که آخرش الف ممدوده داشته باشد. مثال : زهرا ؛ صحرا
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اسم از نظر جنس

اسم از نظر جنس

۱.مونث حقیقی : اسمی است که بر جنس ماده دلالت دارد و قواعد اسم مونث برای آن بکار می رود. مثال : الهه ؛ هما ؛ مونا

۲. مذکر حقیقی : اسمی است که بر جنس نر دلالت دارد و قواعد اسم مذکر برای آن به کار می رود. مثال : اصغر ؛ جواد ؛ محسن

۳. مونث مجازی : اسمی است که واقعا بر جنس ماده دلالت ندارد ولی قواعد اسم مونث برای آن بکار می رود. مثال : شمس ؛ شجرة

۴. مذکر مجازی : اسمی است که واقعا بر جنس نر دلالت ندارد ولی قواعد اسم مذکر برای آن بکار می رود. مثال : قمر ؛ کتاب


۵. مونث لفظی : اسم مذکری است که واقعا بر جنس نر دلالت دارد و قواعد اسم مذکر برای آن به کار می رود ولی یکی از نشانه های تانیث (ة ؛ ی ؛ ا) را دارد. مثال :

حمزة ؛ معاویة ؛ طلحة ؛موسی'؛ ضیاء

۶. مونث معنوی : اسم مونثی است که نشانه های تانیث (ة ؛ ی' ؛ ا) را ندارد.

مونث معنوی : مونث حقیقی / مونث مجازی

مثال :

مریم ؛ زینب ؛ ام ؛ ارض ؛ شمس ؛ ید
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اسم از نظر تعداد (مفرد ؛ مثنی ؛ جمع)

اسم از نظر تعداد (مفرد ؛ مثنی ؛ جمع)

۱. اسم مفرد : اسمی است که برای یک نفر یا یک چیز به کار می رود. مثل : معلم؛ معلمة؛ مزرعة.

۲. اسم مثنی : اسمی که برای دو نفر یا دو چیز به کار می رود و بصورت زیر است :

معلمُ + انِ ------> معلمانِ ـُــ
معلمَ + ینِ -------> معلمینِ ـَــ
معلمِ + ینِ --------> معلمینِ ــِـ

۳. اسم جمع : برای جمع بستن بکار می روند و به سه دسته تقسیم میشوند :

الف. جمع مذکر سالم : که برای جمع بستن اسامی مذکر به کار می روند و به صورت زیر می باشند.

معلمُ + ونَ -----> معلمونَ ــُـ
معلمَ + ینَ ------> معلمینَ ــَـ
معلمِ + ینَ -------> معلمینَ ــِــ

اسم مثنی (انِ ؛ ینِ)
جمع مذکر سالم (ونَ ؛ ینَ)

تذکر : نون در اسم مثنی و جمع مذکر سالم به جای تنوین می آید؛ نتیجه می گیریم که هر گاه اسم مثنی و جمع مذکر سالمی مضاف قرار بگیرد ال و نون آخر آن حذف میشود.

المعلمینَ + المدرسة -----> معلمی المدرسةِ

ب : جمع مونث سالم : برای جمع بستن اسامی مونث به کار می رود و به صورت زیر می باشد :

معلمةُ + اتُ ------> معلماتُ
معلمةَ + اتِ ------> معلماتِ
معلمةِ + اتِ ------> معلماتِ

تذکر ۱ : جمع های مونث حرکت فتحه نمی گیرد (به جای ــَــ) حرکت کسره می گیرند.

تذکر ۲ : ام ------> امهات

تذکر ۳ : مصدرهایی که بیش از سه حرف دارند در عربی با (ات) جمع بسته میشوند. مثال :

اقدام -----> اقدامات ؛ امتحان ------> امتحانات ؛ اختراع -----> اختراعات

تذکر ۴ : هر گاه همزه جز ء سه حرف اصلی کلمه باشد در موقع جمع بستن آن کلمه را به همان صورت نوشته و بعد (ات) را به آن اضافه می کنیم اما اگر همزه جزء سه حرف اصلی کلمه نباشد ابتدا همزه به (واو) تبدیل شده و بعد (ات) را به آن اضافه می کنیم.

امضاء (م ض ء) ------> امضاءات
انزواء (ز و ء) -----> انزواءات

ج. جمع مکسر : در این حالت شکل مفرد کلمه میشکند و تغییر می کند و کلمه ی جدیدی ساخته میشود که به آن جمع مکسر می گویند قاعده ی خاصی نداشته و سماعی است یعنی باید آن را شنید و به خاطر سپرد.

تذکر : کلماتی مانند : اموات ؛ ابیات ؛ اصوات ؛ اوقات با ابنکه به (ات) ختم میشوند ولی جمع مونث سالم نیستند و جمع مکسر میباشند و برای تشخیص این مطلب کافی است شکل مفرد این کلمات را به دست آورد؛ خواهیم دید (ت) به کار رفته در (ات) این کلمات جزء سه حرف اصلی این کلمات میباشند.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
حرف

حرف

حروف به دو دسته ی عامل و غیر عامل تقسیم میشوند :

حروف عامل : حروفی هستند که اعراب کلمه ی بعد از خود را تغییر می دهند و حروف غیر عامل حروفی هستند که اعراب کلمه ی بعد از خود را تغییر نمی دهند. حروف عامل عبارتند از :

۱.حرف جر (جاره) : بر سر اسم قرار می گیرند و اسم بعد از خود را جزم می کنند.

۲. حروف ناصبه : بر سر فعل مضارع قرار می گیرند و آن را منصوب می کنند.

۳. حروف مشبهة بالفعل : بر سر جمله ی اسمیه قرار می گیرند و مبتدا را منصوب و خبر را به همان صورت مرفوع باقی نگه می دارد.

۴. حرف لای نفی جنس : بر سر جمله ی اسمیه قرار می گیرد و عملی شبیه به حروف مشبهة بالفعل را دارد یعنی مبتدا را منصوب و خبر را به همان صورت مرفوع باقی نگه می دارد. به دو جمله زیر توجه کنید :

الف. لای نفی جنس معنی هیچ می دهد.
ب. اسم لا ؛ ال و تنوین نمی گیرد.
ج. اسم لای نفی جنس همیشه نکره است.
د. اسم (لا) مبنی بر فتح و محلا منصوب است.
هـ . خبر (لا) گاهی به کمک قرینه حذف میشود.

۵. حروف جازمه : بر سر فعل مضارع قرار می گیرد و آن را مجزوم می کند و به دو دسته تقسیم میشود :

الف. حروف جازمه ی یک فعل که باعث مجزوم شدن یک فعل مضارع بعد از خود میشود و عبارتند از :

(لم و لما) جحد
(ل) امر غایب متکلم
(لای) نهی

ب. حروف جازمه ی دو فعل(ادوات شرط) : که بر سر دو فعل مضارع قرار می گیرد و هر دو را مجزوم می کند؛ به فعل اول فعل شرط و به فعل دوم جواب شرط مس گویند. فعل شرط معنی مضارع التزامی و جواب شرط معنی مستقبل می دهد. گاهی بر سر دو فعل ماضی قرار می گیرند آنها را مجزوم نمی کنند و فقط معنی آنها را به مضارع تبدیل می کند. گاهی جواب شرط فعل نیست بلکه جمله ی اسمیه ای است که با ضمیر منفصل مرفوع شروع شده و نشان دهنده آن حرف (فـ) می باشد؛ گاهی نیز بر سر بیش از دو فعل قرار می گیرد همگی را مجزوم می کند. در این حالت به اولین فعل ؛ فعل شرط و به آخرین فعل جواب شرط و به تمامی افعال مضارع مجزوم بین آنها عطف به شرط می گویند.


حروف غیر عامل :

۱. حروف استقبال (مستقبل) : دو حرف س و سوف فعل مضارع را مستقبل می کنند.

سیذهب
سوف یذهب

۲. حروف نافیه (منفی کننده) : (لا) فعل مضارع را و (ما) فعل ماضی را منفی می کند.

تذکر : (ما) می تواند فعل مضارع را نیز منفی کند اما (لا) هیچگاه فعل ماضی را منفی نمی کند.

لا یذهب (نمی رود)

ما ذهب (نرفت)

ما تدری (نمی دانی)

۳. حروف استفهام (پرسشی) : دو حرف (هل) و (أ) هر دو به معنی آیا جمله را سوالی می کنند. مثل :

هل تذهب إلی الجامعة ؟

آیا به سوی دانشگاه می روی ؟

۴. واو حالیه : معنی در حالی که می دهد و بعد از آن (قد) و یا یک ضمیر منفصلمرفوع قرار دارد. مثل :

سافروا و هم الوف.

مسافرت کردند در حالیکه هزاران نفر بودند.

۵. حروف عطف : باعث وصل شدن دو جمله و یا عبارت به یکدیگر میشوند و عبارتند از : و ؛ ف ؛ ثم ؛ بل ؛ لکن ؛ ام ؛ او ؛ لا ؛ حتی

۶. حروف تأکید : باعث تاکید بر صدور فعل میشود و عبارتند از : لـ ؛ قد ؛ ن خفیفه ؛ ن ثقیله

شیرین لتنجح.
حتما شیرین قبول میشود.

۷. حرف تعریف ال : یک اسم را معرفه می کند و غیر عامل است.

۸. نون وقایه : غیر عامل است.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ثلاثی مجرد و مزید عربی ۱

ثلاثی مجرد و مزید عربی ۱

ثلاثی مجرد و مزید عربی ۱



ثلاثـﯽ : فعلـﯽ است که در اولین صیغه ماضی آن سه حرف اصلـﯽ وجود داشته باشد. (فَ +عَ +لَ:ضَرَبَ)

رباعـﯽ : فعلـﯽ است که در اولین صیغه ماضی آن چهار حرف اصلـﯽ داشته باشد. (فَ+ع+لَ +لَ :دَحرَجَ)

هر کدام به مجرد و مزید تقسیم مـﯽ شوند.مجرد،آن است که حرف یا حروفـﯽ به اولین صیغه ﻯ ماضـﯽ آنها(ثلاثـﯽ و رباعـﯽ) اضافه نشده باشد.اما مزید،عکس آن است.آن است که حرف یا حروفـﯽ به اولین صیغه ﻯ ماضـﯽ آنها (ثلاثـﯽ و رباعـﯽ) اضافه شده باشد.

ثلاثـﯽ مجرد : وزن ماضـﯽ ، مضارع و مصدر آن از قاعده ﻯ خاصـﯽ پیروﻯ نمـﯽ کند و سماعـﯽ است. اوزان آنها را مـﯽ توان با تمارین بسیار فهمید . یَـفـْعَـلُ یـَـفـْعَـلُ فـَعَـلَ >>> مضارع >>> یَـفـْعِـلُ فـَعَـلَ >>> مضارع >>> یـَـفـْعِـلُ یَـفـْعُــِلُ فـَعـُـلَ >>> مضارع >>> یَـفـْعُـلُ غیرازثلاثـﯽ مجرد ، بقیه ﻯ موارد قیاسـﯽ است . یعنـﯽ وزن خاصـﯽ دارد و از قانون مخصوص خود پیروﻯ مـﯽ کند .

ثلاثـﯽ مزید : آن است که حروف اصلـﯽ آن سه تا (فَعَلَ) بوده و حرف یا حروفـﯽ به اولین صیغه ﻯ ماضـﯽ آن اضافه شده باشد . کلاً ۱۲ باب دارد که در کتب دبیرستانـﯽ به ۸ باب آن اشاره شده است . هر کدام از این باب ها هم منظور خاصـﯽ را مـﯽ رسانند

ماضـﯽ مضارع امر مصدر حروف زائد منظوراز باب
أفْـعَـلَ یُـفـْعِـلُ أفـْعـِـلْ إفعا ل همزه متعدﻯ ساختن فعل
أحْسَنَ یُحْسِنُ أحْـسـِـنْ إحسان

فـَعَّـلَ یُـفَعِّـلُ فـَعـِّـلْ تفعیل (تـَفْعِـلة ) تکرارعین الفعل متعدﻯ ساختن فعل
قـَدَّ مَ یُـقَـدِّ مُ قـَدِّ مْ تقدیم

فاعَـلَ یُـفاعـِلُ فاعـِـلْ مُفاعَلة (فِعال) الف مشارکت
دافَعَ یُدافِعُ دافِعْ مُدافَعة(دفاع)

تـَفاعَلَ یَـتـَفاعَلُ تـَفاعَلْ تـَفاعُل ت - الف مشارکت
تـَکاتـَبَ یَـتـَکاتـَبُ تـَکاتـَبْ تـَکاتـُب

اِفـْتـَعَـلَ یَفـْتـَعِـلُ اِفـْتـَعِـلْ اِفـْتِعال همزه – ت اثر پذیرﻯ
ِافـْتـَتـَحَ یَفـْتـَتـِحُ اِفْـتـَتِـحْ افتتاح

اِنـْفـَعَـلَ یَـنـْفَـعِـلُ اِنـْفَـعِـلْ اِنـْفِـعال همزه – ن اثر پذیرﻯ
اِنـْقـَلـَبَ یَـنـْقـَلـِبُ اِنـْقـَلـِبْ انقلاب

تـَفَـعَّـلَ یَـتـَفَعَّلُ تـَفـَعَّـلْ تـَفَعّـُـل ت – تکرار عین الفعل اثر پذیرﻯ
تـَقَـدَّمَ یَـتـَقَـدَّ مُ تـَقـَدّ َ مْ تـَقـَدّ ُم

اِسْتـَفـْعَـلَ یَسْتـَفـْعِـلُ اِسْتـَفـْعِـلْ اِستفعال همزه – س -ت طلب و درخواست
اِسْتـَغـْفَـرَ یَـسْتـَغـْفـِرُ اِسْتـَغـْفِـرْ اِستِغفار



فعل های مزید دو حرف زائدی : به فعل هایی گفته می شود که اولین صیغه ماضی آنها دو حرف زائد داشته باشدوزن ماضی مضارع امر مصدر آنها عبارت اند از:
ماضی مضارع
امر مصدر حرف زائدو باب
تَفَعَّلَ یَتَفَعِّلُ
تَفَعُّل تَفَعُّل ( ت ـ ع ) باب تفعل
تَفاعَلَ یَتَفاعِلُ تَفاعُل تفاعل ( ت ـ ا ) باب تفاعل
اِفتَعَلَ

عربی آسان برای همه ریحانی
[h=4]
[/h]
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
جامد و مشتق درس ۴ و ۵

جامد و مشتق درس ۴ و ۵

جامد و مشتق درس ۴ و ۵



مشتق : در لغت به معناﻯ گرفته شده و اشتقاق یافته است. در اصطلاح مشتقات، اسمهایـﯽ هستند که تغییریافته کلمات دیگر هستند و غالباً داراﻯ معناﻯ وصفـﯽ اند و معمولاٌ از فعل گرفته می شوند.

مشتقات ۸ نوعند : ۱٫ اسم فاعل ۲٫ اسم مفعول ۳٫ اسم مکان ۴٫ اسم زمان ۵٫ صفة مشبهة ۶٫اسم مبالغة ۷.اسم تفضیل ۸٫اسم آلت

جامد : اسمهایـﯽ مانند : شَمس ، عِلم ، إِحتِرام و … که از کلمات دیگر گرفته نشده اند.بر این اساس أکثر اسامی که از فعل گرفته نشده اند جامد محسوب می شوند. از خصوصیات جامد آن است که هیچگاه صفت واقع نمی شود. جامد ها ۲ نوع هستند :



  1. مصدرﻯ : کلیه مصادر اعم از ثلاثی /مزید ، مجرد و مزید جامد مصدری محسوب می شوند. مانند: هِدایَه ، هِجران و … در واقع مصدر اسمی است که دلالت بر انجام کار دارد اما بدون داشتن زمان و بتوان از آن مشتق ساخت. مانند: أکْل – تهذیب


یا به زبان دیگر کلماتی هستند که خودشان از کلمه دیگری گرفته نشده اند ولی کلمات دیگر مانند ( ماضی ، مضارع ، امر ، …) از ریشه ی آنها مشتق شده اند. ۲٫ غیر مصدرﻯ… در واقع غیر مصدری، اسمی است که نتوان از آن مشتق ساخت. مانند: قَلَم- رَجُل- جِدار و به عبارتی کلماتی هستند که می توان آنها را با چشم دید. توضیح: مصادر افعال مجرد، سماعی هستند و اوزان مختلف و متعدد دارند مانند:فَعْل – فِعْل – فَعَل – فُعُول – فَعَلان … دقت کنیم :

۱. راه تشخیص : ملاک براﻯ تشخیص مشتق و جامد ، مشتقات هستند . زیرا مشخص ترند . در صورتـﯽ که کلمه ﻯ مورد نظر ما جزء مشتقات نبود ، آن را جامد محسوب مـﯽ کنیم

. ۲. جامد و مشتق بودن ، همچنین مذکر و مؤنث بودن جمعهاﻯ مکسر بستگی به مفرد آنها دارد . مثلاً کلمه اﻯ مانند أولیاء در تجزیه ، مذکر و مشتق ( صفة مشبهة ) است . زیرا مفرد آن « وَلـیّ » است . ۳٫ در ثلاثی مجرد ، در جامد مصدری اگر بتوانیم از آن مصدر جامد ، اسم فاعل درست کنیم آن اسم مشتق است و ریشه ی آن جامد مصدری است : قَتل >> > قاتِل. در غیر اینصورت جامد غیر مصدری است : رَجُل >> > راجِل که درست نیست. ¶¶ اسم فاعل : بر انجام دهنده کار یا دارنده حالتی دلالت دارد در فارسی معمولاٌ ” صفت فاعلی ترجمه می شود”

اسم فاعل به دو صورت مجرد و مزید ساخته می شود ؛

اسم فاعل مجرد از فعل ثلاثی مجرد بر وزن « فاعِل » ساخته میشود به عنوان مثال از فعل« نصر ، ینصُرُ » می شود « ناصر » ،

اسم فاعل مزید از فعل ثلاثی مزید و رباعی بدین شیوه ساخته میشود :

۱- حرف مضارعة را از اول اولین صیغه ی فعل مورد نظر حذف می کنیم و بجای آن میم مضموم « مُ » می گذاریم .

۲ – دومین حرف اصلی از آخر را مکسور( –ِ ) میکنیم و ضمه ی آخر فعل را برمی داریم .

مثال : از فعل « استخرجَ » که ثلاثی مزید باب استفعال است اولین صیغه ی مضارع آن « یستخرج » است که حرف مضارعة « ی » را از اول آن حذف می کنیم و بجایش « مُ » قرار می دهیم سپس دومین حرف اصلی از آخر را که « ر » می باشد کسره می دهیم پس اسم فاعل در اینجا « مُستخرِج » است.

نکته : اسم فاعل با اضافه شدن « ة » به آخر آن مونث می گردد و مانند سایر اسم ها به صورت مثنی وجمع نیز کابرد دارد ¶¶ اسم مفعول :بر کارِواقع شده یا حالت انجام شده دلالت دارد در فارسی معمولاٌ ” اسم مفعول یا صفت مفعولی ترجمه می شود” و از پسوند “شده ” استفاده می کنیم . مانند: مَکتوب ( نوشته شده) ، مُحتَرَم ( احترام شده )

اسم مفعول از ثلاثی مجرد بر وزن « مفعول » ساخته می شود به عنوان مثال از فعل « نصر – ینصر » اسم مفعول « مَنصور » می باشد . اما از ثلاثی مزید و رباعی چیزی شبیه اسم فاعل مزید است یعنی اینکه :

۱-حرف مضارعة را از ابتدای اولین صیغه ی فعل مورد نظر حذف و بجای آن میم مضموم « مُ » می گذاریم .
۲-دومین حرف اصلی را از آخر مفتوح می کنیم .

مثال : از « استخرج » که اولین صیغه ی مضارعش « یستخرج » می باشد ابتدا حرف « ی » را از اولش حذف وبجایش « مُ » می گذاریم سپس دومین حرف اصلی از آخر را که « ر » می باشد فتحه می دهیم ، بدین ترتیب اسم مفعول آن « مُستخرَج » ساخته شد . ¶¶ اسم تفضیل: اسمی است که برتری کسی یا چیزی را بر یک یا چند موصوف دیگر بیان می کند یعنی اسمی که بر ” کم تر ” یا ” زیاد تر” بودن صفتی دلالت می کند. اسم تفضیل با صفت تفضیلی « تر » و صفت عالی « ترین » فارسی مطابقت دارد.اسم تفضیل از فعل ثلاثی مجرد ساخته می شود ، مذکر و مونث آن وزن جداگانه دارد .

مذکر « أفعَل » مثلا از فعل « حَسُنَ ، یَحسُنُ » می شود « أحسَن » : نیکوتر ، نیکو ترین

مونث « فُعلی » مثلا از فعل « حَسُنَ ، یَحسُنُ » می شود « حُسنی » : نیکوتر ، نیکو ترین

نکته مهم : اگر در جمله پس از اسم تفضیل حرف « مِن » بیاید اسم تفضیل به صفت تفضیلی « تر» فارسی ترجمه می شود ، در غیر این حالت ، آن به صفت عالی « ترین » ترجمه می گردد .مثال : « أنا أقدَرُ مِنک . »: من از تو تواناترم . « أنا أقدَرُ رجالٍ . »: من تواناترین مرد هستم ¶¶ صفت مشبهه: بیانگر خصوصیات افراد یا اشیاء است و باید صفتی همیشگی و پایدار باشد. و دلالت بر ثبوت و دوام صفت یا حالتی دارد و با صفت مطلق یا ساده در زبان فارسی برابری می کند . لازم به ذکر است که این نوع مشتق فقط از فعل لازم ساخته می شود .

اما پر کابردترین وزن های صفت مشبهة :

۱- فَعیل = عَلیم ، حَکیم ،جدید ، شریف ، کبیر ، ضخیم ، حمید ، … ۲- فَعل = صَعب ، سَهل ، ضَخم ، عَذب ، شَیخ ، … ۳- فَعِل =خَشِن ، فَرِح ، فَطِن ، فَهِم ، … ۴- فَعلان = عَطشان ، جَوعان ، کَسلان ، غَضبان ، ظَمآن ، … ۵- فَعول = رَسول ، وَقور ، فَطور ، … ۶- فَعَل = حَسَن ، صَمَد ، ۷- أفعَل – فَعلاء = أحمَر – حَمراء ، أسوَد – سَوداء ، أبیَض – بَیضاء ، أخضَر – خَضراء ، أعوَج – عَوجاء ، أعوَر – عَوراء ، أحمَق – حَمقاء ، …( هر گاه صفت بر رنگ و عیب دلالت داشته باشد مذکر بر وزن « أفعَل » و مونث بر وزن « فَعلاء » می آید .) ¶¶ اسم مبالغه : اسمی که بر زیاد بودن یک صفت یا بسیار پرداختن به آن دلالت می نماید. اسم مبالغه صفت هایی هستند به معنای اسم فاعل ( کننده کار یا دارنده حالت ) که زیادتی صفت را می رسانند . مثال : « کاذب » اسم فاعل : دروغگو اما « کَذّاب » اسم مبالغه : بسیار دروغگو
مشهورترین وزن های اسم مبالغه :

۱- « فَعّال » مانند « غفّار» : بسیار آمرزنده ، « رزّاق »: بسیار روزی رسان
۲- « فَعّالة » مانند « علّامة » : بسیار دانا ، « فهّامة » :بسیار دانا

نکته : فعل های متعدی یا فعل های دو وجهی ( لازم _ متعدی ) ساخته می شود . ¶¶ اسم آلت: اسمی که بر ابزار و وسیله ی انجام فعل دلالت نماید. اوزان مشخصی دارد که بر همان وزن ساخته می شود.این اوزان عبارتند از: ۱٫ مِفْعَل : مِقبَض ۲٫ مِفْعَلة مانند: ، مِکْنَسة ۳٫ مِفْعال ، مِفتاح

چند نکته ﻯ بسیار مهم



  1. اگر کلمه ای مفهوم مصدری داشته باشد ، جامد است حتی اگر وزن آن مشابه وزن مشتقات باشد.مانند: دَفّع ( دور کرد ن )
  2. اگر کلمه ای بتواند برای انسان یا شی ء یا کار صفت واقع شود ، مشتق است . ( صَعب : کارِ سخت )
  3. در مورد اسامی جمع ، برای تشخیص جامد یا مشتق بودن حتماً باید مفرد کلمه در نظر گرفته شود.
  4. بدلیل اینکه مشتقات، اسم هستند ، حرکت حرف آخر آنها بستگـﯽ به جمله دارد .
  5. باید توجه داشت که اسم فاعل با فاعل و اسم مفعول با مفعول متفاوت است. اسم فاعل آن است که خودش ساخت اسم فاعل را داشته باشد ، نه اینکه در جمله فاعل باشد. مخالف آن: اگر کلمه اﻯ در جمله فاعل بود، نه این است که حتماً ساخت اسم فاعل را داشته باشد. همینطور است در مورد اسم مفعول و مفعول .مثال: جاء علیٌ . علـﯽ در اینجا فاعل است ، اما اسم فاعل نیست . زیرا ساخت اسم فاعل را ندارد.


رأیتُ المُحْـسـِـنَ. محسن در اینجا مفعول است، درحالیکه ساخت اسم فاعل را دارد . باید توجه کنیم هر کلمه اﻯ که بر وزن فاعـِل باشد ، اسم فاعل نیست. اگر کننده ﻯ کار با شد، آن را اسم فاعل محسوب مـﯽ کنیم و اگر صفتـﯽ را برساند، صفة مشبهة. مانند صابر، عاقل ۶٫ حرف « ة » در وزن فـَعّالة ، علامت تأنیث نیست ، بلکه نشانه ﻯ مبالغه ﻯ بیشتر است. مثلاً وقتـﯽ مـﯽ گوییم: عَلـّا مَة ، یعنـﯽ بسیار بسیار دانا . در واقع دو وزن فـَعّال و فـَعّالة در مذکر و مؤنث ، یکسان است . ۷. وزن « فـَعّـال » ، گاهـﯽ بر شغل و کار نیز اطلاق مـﯽ شود که در این صورت در ترجمه ﻯ اینگونه کلمات، از کلمهﻯ « بسیار » استفاده نمـﯽ کنیم . البته دلیل اینکه این کلمات را اسم مبالغه قبول می کنیم این است که کسی زیاد آن کار را انجام می دهد . مانند : جَلــّا د ، مَـشـّـاط ( آرایش گر ) ، فـَـلـّـاح و … ۸٫ ممکن است بعضـﯽ کلمات، وزن مشتق را داشته باشند اما در واقع جامد باشند. مثل «طریق» که بر وزن فـَعیل است اما چون صفتی را نمـﯽ رساند،نمـﯽ توان آن را صفة مشبهة به حساب آورد . « طریق »، جامد است. پس باید به مفهوم کلمات نیز دقت کنیم . ۹. براﻯ تعیین جامد یا مشتق بودن ( همچنین مذکر یا مؤنث بودن ) اسمـﯽ که جمع مکسر است ، به مفرد آن نگاه مـﯽ کنیم . مانند : تـُـجّـار، که چون مفرد آن تاجر است ، اسم فاعل مـﯽ باشد و مانند کلمه ﻯ أولیاء ( مفرد آن ولیّ ) که صفة مشبهة است . ۱۰.صفة مشبهة وزنـﯽ براﻯ رنگ دارد که مذکر آن بر وزن « أفـْعَـل » و مؤنث آن بر وزن « فـَعْلاء » مـﯽ باشد .


مذکر مؤنث
أبیض بیضاء
أسود سوداء
أصفر صفراء
أحمر حمراء
أخضر
خضراء
أزرق
زرقاء


جامد: ۱ . مصدرﻯ ( ذَها ب = رَفتن ، کـِـتابة = نوشتن ، إحسان = نیکـﯽ کردن ، تَـَواضُـع = فروتنـﯽ کردن ، استرحام = طلب رحمت کردن و … ) ۲ . غیر مصدرﻯ ( قلم ، دفتر ، جـِـدار و … ) باید توجه داشت که “ اگر کلمه اﻯ مشتق نباشد ، مسلماً جامد است . از بین جامدها اگر مصدر باشد ( چه مجرد و چه غیر مجرد ) ، جامد مصدرﻯ و در صورتـﯽ که مصدر هم نباشد ، جامد غیر مصدرﻯ محسوب مـﯽ شود” .
عربی آسان برای همه ریحانی
[h=4]
[/h]
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
قواعد ضمیر درس 6 عربی 1

قواعد ضمیر درس 6 عربی 1

ضمیر کلمه ای است که جانشین اسم می شود و از تکرار آن جلوگیری می کند .

ضمیر با اسمی که جانشین آن شده از نظر عدد ( مفرد، مثنی،جمع ) و از نظرجنس (مذکر و مونث) واز لحاظ موقعیت (غایب، مخاطب، متکلم ) مطابقت دارد.


ضمیر به دو دسته منفصل ( جدا ) و متصل (چسبان) تقسیم می گردد.

منفصل مرفوعی : هو ، هما ، … ،أنتَ ، أنتما ، … ، أنا ، نحن * هیَ طالبة .*
منفصل منصوبی : إیاهُ ، إیاهما ، …،إیاکَ ، إیاکُما ،…،إیایَ ، إیانا * إیاکَ نعبدُ . *

متصل مرفوعی : ا ، و ، … ، تَ ، تما ، … ، تُ ، نا * الطلاب ذهبواإلی المدرسة* متصل منصوبی ومجروری : ه ، هما،…، کَ، کما،…، ی ،نا * أتممتُ علیکم نعمت
مشترک در ماضـﯽ و مضارع و امر فقط مخصوص ماضـﯽ فـقـط مخصوص مضارع و امر
الف. مرفوع ( فاعلـﯽ ): ا – و – نَ / تَ – تما – تم – تِ – تما – تـُنَّ – تُ – نا / ی 1 . متصل ب. منصوب و مجرور ( مفعولـﯽ و اضافـﯽ ) : غائب: هُ – هما – هُم – ها – هما – هُنَّ / مخاطب: کَ – کما – کُم – کِ – کما – کُنَّ / ضمیرمتکلم: ی – نا 2 . منفصل الف. مرفوع : غائب: هُوَ – هُما – هُم – هی – هُما – هُنَّ / مخاطب: أنتَ – أنتما – أنتم – أنتِ – أنتما – أنتنَّ / متکلم: أنا – نحن ب. منصوب:غائب: إیّـا هُ – إیـّا هما – إیـّا هم – إیـّا ها – إیـّا هما – إیـّا هُنَّ / مخاطب: إیـّا کَ – إیـّا کُما – إیـّا کُم – إیـّا کِ – إیـّا کُما – إیـّا کُنَّ / متکلم: إیـّایَ – إیـّا نا



  • توجه
1. دلیل نام گذارﻯ این ضمائر به عنوان مرفوع یا منصوب و یا مجرور، حرکتشان نیست؛ بلکه حالت اعرابـﯽ آنها ست. به عبارتـﯽ دیگر نقش آنها، که مثلاً مبتدا واقع مـﯽ شود یا مفعول و …. 2. نقش ضمائر (ترکیب) : الف ) ضمائر متصل مرفوع همیشه متصل به فعل هستند و فاعل
ب ) ضمائر متصل منصوب و مجرور اگر: * متصل به فعل شوند → → : اسمشان : ضمیر متصل منصوب → → نقششان : مفعول (ومحلاً منصوب) * متصل به اسم شوند → → : اسمشان : ضمیر متصل مجرور → → نقششان : مضاف إلیه (و محلاً مجرور) * متصل به حرف جر شوند → → :اسمشان : ضمیر متصل مجرور → → نقششان : محلاً مجرور به حرف جر مثال : کـَـتـَبـا که « الف » آن ، فاعل است. (آن دو مرد نوشتند ) کـَتـَبـَهُ که ضمیر« هُ » در آن ، مفعول است. ( آن را نوشت) کِـتا بـُهُ که ضمیر « هُ » در آن مضاف إلیه است. ( کتاب او) مـِـنـْهُ که ضمیر « هُ » در آن ( محلاً ) مجرور به حرف جر است. (از او)
ج ) ضمائر منفصل مرفوع :مبتدا هستند و در این صورت اول جمله مـﯽ آیند . گاهـﯽ هم براﻯ تأکید از آنها استفاده مـﯽ شود، که در این صورت بسته به نوع تأ کید در قسمتهاﻯ مختلف جمله از آنها استفاده مـﯽ شود
د ) ضمائر منفصل منصوب همیشه مفعول هستند و معمولاً بعد از فعل مـﯽ آیند. زمانـﯽ از این مفعول استفاده مـﯽ کنیم که می خواهیم تأکید کنیم . در مواقعـﯽ اندک و براﻯ تأکید بیشتر ، از این گونه ضمائر در اول جمله و قبل از فعل استفاده مـﯽ شود . مثال : هُوَ ذَهَبَ . که « هُوَ » در این جمله ، مبتدا است . ( او رفت . ) کـَـتـَبـْتـُهُ أنا . که « أنا » در این جمله تأکیدﻯ براﻯ فاعل (یعنـﯽ ضمیر تُ) است.(خودم آن را نوشتم) نـَعْـبُـدُ إیـّاکَ . که « إیاک » در اینجا مفعول است و بر آن تأکیدﻯ شده است . ( تو را مـﯽ پرستیم) إیـّاکَ نـَعْـبُـدُ . که « إیاک » در اینجا باز هم مفعول بوده و مقدم شدن آن بر فعل به دلیل تأکید بیشتربر آن است. ۳ . ضمائر منفصل منصوب ، هر کدام یک کلمه هستند . مثلاً « إیـّا ه ُ » ( به معنـﯽ او را ) یا « إیـّا ی » ( به معنـﯽمرا ) ۴ . از بین ضمائرمذکور ، ۳ ضمیر مشترک وجود دارد : 1. ضمائر متصل مرفوع الف ) نا : مشترک در 2 . ضمائر متصل منصوب 3 . ضمائر متصل مجرور ب) هُـما 1 . ضمائر متصل منصوب ج ) هُـم مشترک در 2 . ضمائر متصل مجرور د ) هُـنَّ 3 . ضمائر منفصل مرفوع
ضمائر متصل منصوب و مجرور ضمائر منفصل مرفوع ضمائر منفصل منصوب
صیغه ضمیر معنی صیغه ضمیر معنی ضمیر معنی
للغائب هُ او یک مرد للغائب هُـوَ او یک مرد إیّاهُ او یک مرد
للغائبَـیْنِ هُما آن دو مرد للغائبَـیْنِ هُـما آن دو مرد إیّاهُـما آن دو مرد را
للغائبـیـنَ هُـم آن مردان للغائبـیـنَ هُـم آن مردان إیّاهُـم آن مردان را
للغائبة ها او یک زن للغائبة هی او یک زن إیّا ها او یک زن را
للغائبتـَیـْنِ هُما آن دو زن للغائبتـَیـْنِ هُـما آن دو زن إیّاهـُما آن دو زن را
للغائبات هُنَّ آن زنان للغائبات هُـنَّ آن زنان إیّاهُـنَّ آن زنان را
للمخاطب کَ تو یک مرد للمخاطب أنتَ تو یک مرد إیّاکَ تو یک مرد را
للمخاطبَـیْـنِ کُما شما دو مرد للمخاطبَـیْـنِ أنتـُما شما دو مرد إیّاکُما شما دو مرد را
للمخاطبـیـنَ کُـم شما مردان للمخاطبـیـنَ أنتـم شما مردان إیّاکُم شما مردان را
للمخاطبة کِ تو یک زن للمخاطبة أنتِ تو یک زن إیّاکِ تو یک زن را
للمخاطبَـتـَیْـنِ کُما شما دو زن للمخاطبَـتـَیْـنِ أنتما شما دو زن إیّاکُما شما دو زن را
للمتکلم وحده ی من للمتکلم وحده أنا من إیّاکُنَّ شما زنان را
للمتکلم مع الغیر نا ما للمتکلم مع الغیر نحن ما إیّایَ مرا

ضمائر متصل مرفوع
زمان صیغه ماضـﯽ مضارع امر
للغائب ذهب یَ ذهَـب ُ ـــــــــــــــــــــــــ
للغائبَـیْنِ ذهب ا یَ ذهـب انِ ـــــــــــــــــــــــ
للغائبینَ ذهب وا یَ ذهـب ونَ ــــــــــــــــــــــــ
للغائبة ذهبَـ تْ تَ ذْهَـب ُ ــــــــــــــــــــــــ
للغائبتـَیْنِ ذهَـبَـ تا تَ ذهـب انِ ــــــــــــــــــــــــ
للغائبات ذَهَـبْـ نَ یَ ذهَـبْ ـنَ ـــــــــــــــــــــــ
للمخاطب ذهبْـ تَ تَ ذهـب ُ ِا ذهَـبْ
للمخاطبَـیْنِ ذهـبْـ تُما تَ ذهَـب انِ اِ ذهَـب ا
للمخاطبینَ ذهبْـ تُم تَ ذهـبـ ونَ اِ ذهَـبـ وا
للمخاطبة ذهـبْـ تِ تَ ذهَـبـ یـنَ اِ ذهَـب ی
للمخاطبتـَیـْنِ ذهـبْـ تُما تَ ذهَـب انِ اِ ذهَـب ا
للمخاطبات ذهَـبْـ تـُنَّ تَ ذهَـبـْ نَ اِ ذهَـبْـ نَ
للمتکلم وحده ذهـبْـ تُ أ ذهـب ُ ــــــــــــــــــــــــ
للمتکلم مع الغیر ذهـبْـ نا نَ ذهـب ُ




منبع
reihany.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اقسام اعلال (مربوط به سال سوم) سریع

اقسام اعلال (مربوط به سال سوم) سریع

اقسام اعلال (مربوط به سال سوم) سریع

اعلال بر ۳ قسم است


  1. اعلال به اسکان
  2. اعلال به قلب
  3. اعلال به حذف


۱٫ اعلال به اسکان: به ساکن کردن حرف عله می گوئیم که به یکی از دو قسم زیر می باشد:


  • حالت اول: حرف عله حرکتش را به ما قبلش می دهد و سپس ساکن می شود. یقوُلُ که می شود یَقُولُ
  • حالت دوم: حرف عله حرکتش را بدون اینکه به ماقبلش بدهد از دست می دهد و ساکن می شود ( یَدعُوُ که می شود یَدعُو یا بطور مثال یَهدِیُ که می شود یَهدِی )
۲٫ اعلال به قلب: به تغییر یک حرف به حرف علٌه دیگر می گوئیم. قَوَمَ که می شود قَامَ یا یُقوِمُ که می شود یُقیمُ
۳٫ اعلال به حذف: به حذف حرف علٌه می گوئیم. یَدعُوُوُنَ که می شود یَدعُونَ یا لَم یَرمِی که می شود لَم یَرمِ
تغییرات در مثال:

مثال واوی: در صورتی که مضارع آن بر وزن « یَفعِلُ » و یا « یَفعَلُ » باشد در ثلاثی مجرد حرف علٌه در همه صیغه های آن حذف می شود به عنوان مثال ( وَصَلَ مضارع آن یَوصِلُ که می شود یَصِلُ ) یا وَجَدَ مضارع آن یَوجِدُ که می شود یَجِدُ ) یا ( وَسِعَ مضارع ان یَوسَعُ که می شود یَسَعُ ) اکثر افعال کتاب سال سوم مثال واوی هستند.
مثال یائی: حرف علٌه حذف نمی شود به عنوان مثال ( یَسُرَ مضارع آن یَیسُرُ ) در کتاب سال سوم رشته های ریاضی و تجربی و … فقط یَقِنَ ، یَقظَ ، یَئسَ ، یَسرَ مثال یائی هستند اما بقیه افعال کتاب مثال واوی هستند.
تغییرات در اجوف:

در ماضی های اجوف از صیغه ی مخاطب به بعد حرف علٌه حذف می شود اما حرکت عین الفعل را برای خود بر می گزیند. به همین دلیل اگر مضارعش بر وزن یَفعَلُ یا یَفعِلُ باشد حرکت اول آن کسره –ِ- و اگر بر وزن یَفعُلُ باشد ضمه –ُ- می شود.
در واقع اگر حرف علٌه در مضارع « ی» باشد ماضی کسره و اگر « و » باشد ضمه می گیرد.
مثال: قَوَلَ ( قالَ ) قالا قالوا قالَت قالتا قالنَ
قُلتَ قُلتُما قُلتُم قُلتَ قُلتُما قُلنَ قُلتُ قُلنا
مثال: بَیَعَ (باعَ ) باعا باعوا باعَت باعَتا باعنَ
بِعتَ بِعتُما بِعتُم بَعتِ بِعتُما بِعتُنٌَ بِعتُ بِعنا
در ۲ صیغه از مضارع اجوف حرف عله حذف می شود.
یَقُولُ یَقُولانِ یَقُولونَ تَقُولُ تَقُولانِ ( یَقُولونَ ) یَقُلنَ
تَقُولُ تَقُولانِ تَقُولونَ تَقُولینَ تَقُولانِ ( تَقولنَ ) تَقُلنَ اَقُولُ نَقُولُ

عربی با لبخند ریحانی


 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
فعل معتل حروف علٌه قواعد عربی ۳ درس ۱

فعل معتل حروف علٌه قواعد عربی ۳ درس ۱

فعل معتل حروف علٌه قواعد عربی ۳ درس ۱

تقسیم فعل از نظر جنس حروف
یک فعل از نظر جنس حروف بر ۲ قسم است:
الف) صحیح: اگر فعل ما( حروف اصلی آن ) این ۳ حرف « و » ، « ا » ، « ی » را دارا نباشد.
ب) معتل : از بین ۲۹ حرف عربی ۳ حرف « و » ، « ا » ، « ی » که ما آن را اصطلاحاً « وای» تعبیر می کنیم اگر جزء حروف اصلی ( در اولین صیغه ماضی ) باشد ، آن فعل را معتل می نامیم.
فعل معتل از نظر ترتیب و تعداد حروف
الف) مثال: فعلی است که اولین حرف اصلی آن از حروف علٌه باشد مانند: وَهَمَ ، یَسَرَ ، یَقَنَ و …
ب) اجوف: : فعلی است که دومین حرف اصلی آن از حروف علٌه باشد مانند: قَوَلَ ، سَیَرَ ، عَوَدَ و …
ج) ناقص: : فعلی است که سومین حرف اصلی آن از حروف علٌه باشد مانند: سَلَوَ ، هَدَیَ ، دَعَوَ و …
د) لفیف: فعلی است که دو حرف اصلی آن از حروف علٌه باشد و بر دو قسم است.

  1. لفیف مقرون : فعلی که دو حرف علٌه آن کنار هم باشند.مانند: شَوَیَ ، قَوَیَ و …
  2. لفیف مفروق: فعلی که بین دو حرف علٌه فاصله باشد. مانند: وَفَیَ ، وَقَیَ و …
تناسب حروف علٌه با حرکات
حرف علٌه « ا » با فتحه –َ- تناسب دارد، یعنی اگر قرار شد بعد از فتحه –َ-، حرف علٌه ای قرار گیرد باید « ا » استفاده کنیم. مانند: قَوَلَ = قالَ ، کَوَنَ = کانَ ، بَیَعَ = باعَ ، غَیَبَ = غابَ و …
حرف علٌه « ی » با کسره –ِ- تناسب دارد، یعنی اگر قرار شد بعد از کسره –ِ- حرف علٌه باشد باید از « ی » استفاده کنیم.مانند: اِوجاد = ایجاد ، یُطِوعُ = یُطاعُ ، اِوهام = ایهام و …
حرف علٌه « و » با ضمٌه –ُ- تناسب دارد، یعنی اگر قرار شد بعد از ضمٌه –ُ- حرف علٌه ای قرار گیرد باید « و » استفاده کنیم. مانند: یُیسِرُ = یُوسِرُ، یُیقِظُ = یُوقِظُ ، یُیقِنُ = یُوقِنُ


  • نکته خیلی مهم:
هر وقت حرف علٌه متحرک و ماقبل آن صحیح و ساکن باشد در این صورت حرکت حرکت حرف علٌه به ما قبل منتقل می شود مثل ( اَقوَمَ = اَقَومَ = اَقامَ / یُقوِمُ = یُقِومُ = یُقیمُ )
اعلال به تغییر و تحولاتی که در ساختار فعل معتل ایجاد می شود، اعلال می گوئیم. اعلال بر ۳ قسم است الف) اعلال به قلب ب) اعلال بالاسکان ج) اعلال بالحذف الف) اعلال به قلب: زمانی که حرف علٌه ی فعلی، بدلیل علتی به حرف علٌه ی دیگر تبدیل شود مانند ( قَوَلَ = قالَ ، کَوَنَ = کانَ ، بَیَعَ = باعَ ، غَیَبَ = غابَ ) ب) اعلال به اسکان زمانی است که حرف علٌه ی فعل ، بدلیلی ساکن شود. و بر ۲ نوع است:

  • اسکان به نقل: زمانی که حرکت حرف علٌه به ما قبل منتقل شود.مثل: قالَ = یَقوُلُ = یَقُولُ / باعَ = یَبیِعُ = یَبیعُ
  • اسکان به حذف: زمانی است که حرکت حرف علٌه حذف می شود که غالباً به مضارع فعل ناقص اختصاص دارد. مانند یَهدِیُ = یَهدی / یِدعُوُ = یَدعُو / یَتلُوُ = یَتلُو
نکته : جزم ( سکون ) حرف علٌه فعل ناقص در صیغه های بدون ضمیر به حذف حرف علٌه است.مانند تُعطِیُ = لا تُعطی = لا تُعطِ / تِدعُوُ = لَم تَدعُو = لا تَدعُ
مصادیق اعلال در فعل
هر وقت مضارع «مثال» بر وزن یَفعَلُ ( اگر عین الفعل یا لام الفعل از حروف ء ، ه، ع، غ، ح،خ باشد) یا یَفعِلُ (بدون شرط) باید حرف عله ی آن در ۱۴ صیغه فعل مضارع و امر حذف می شود به همین دلیل نوع اعلال مثال در ۱۴ صیغه دو فعل مضارع و امر اعلال بالحذف است. مثل: وَصَفَ = یَوصِفُ = یَصِفُ / وَضَعَ = یَوضَعُ = یَضِعُ / وَعَدَ = یَوعِدُ = یَعِدُ
نکته :اگر مضارع فعل «مثال » مجهول گردد حرف علٌه ی آن به جای خود بر می گردد. زیرا با ضمٌه –ُ- قبل تناسب پیدا می کند. مانند: وَلَد = یَلِدُ = (در مجهول) یُولَدُ / وَقَفَ = یَقِفُ = یُوقَفُ

نکته کاربردی مهم :


  • بدانیم هرگاه مضارع فعل مثالی بر وزن «یَفعَلُ » یا « یَفعِلُ » باشد حرف علٌه ی آن در ۱۴ صیغه ی مضارع و امر حذف می شود. بنابراین نوع اعلال فعل مثال در ۱۴ صیغه، مضارع و امر اعلال به حذف است.
تَعِدُ ــــــ» امر مخاطب عِد عَدا عِدوا عِدی عِدا عِدنَ


  • هرگاه ماضی فعل اجوف صرف شود، حرف علٌه ی آن از صیغه ی مخاطب به دلیل برخورد دو ساکن به هم حذف می شود و در ۵ صیغه اول قلب می گردد

قولَ = قالَ (قلب) قالا (قلب) قالُوا (قلب) قالَت (قلب) قالَتا (قلب) قُلنَ (حذف ) قُلتَ (حذف) قُلتُما (حذف) قُلتُم (حذف) قُلتِ (حذف) قُلتُما (حذف) قُلتُنَ (حذف) قُلتُ (حذف) قُلنا (حذف)
هرگاه حرف عله ای حذف شود حرکت متناسب با آن جایگزین می شود باعَ = للغائبات »»»باعنَ »»بعنَ


  • هر وقت مضارع اجوف صرف شود در جمع غائب مونث (صیغه ۶ ، ۱۲) حذف می شود و در واقع در اعلال مضارع اجوف در دو صیغه فوق اعلال به حذف و در دیگر صیغه ها اعلال به اسکان است.
یَقُولُ اعلال به اسکان یَقولانِ اعلال به اسکان یَقولونَ اعلال به اسکان تَقُولُ اعلال به اسکان تَقُولانِ اعلال به اسکان یَقُلنَ اعلال به حذف تَقُولُ اعلال به اسکان تَقولانِ اعلال به اسکان تَقُولونَ اعلال به اسکان تَقُولینَ اعلال به اسکان تَقُولانِ اعلال به اسکان تَقُلنَ اعلال به حذف اَقُولُ اعلال به اسکان نَقُولُ اعلال به اسکان
هروقت فعل اجوفی تحت هر شرایطی مجزوم ( ساکن) گردد حرف علٌه ی خود را در صیغه های بی ضمیر ( ۱،۴، ۷،۱۳، ۱۴) از دست می دهد.

یَقُولُ = لَم یَقُولُ = لَم یَقُل / تَسیرُ = لا تَسیر = لا تَسِر / اَسیر = لَم اَسِر / نَسیرُ = لَم نَسِر


  • هر وقت ماضی فعل اجوف صرف شود حرف علٌه ی آن از صیغه ی ۶ (مخاطب) به بعد حذف می شود. بنابراین نوع اعلال ماضی فعل اجوف در ۵ صیغه ی اول اعلال به قلب و در مابقی اعلال به حذف است و حرکت متناسب با هر حرف علٌه محذوف جایگزینش می شود.

فَوزَ = فازَ = فُزنَ / ذَوَقَ = ذاقَ = ذِقنَ / غَیَبَ = غابَ = غِبنَ / قَوَلَ = قالَ = قُلنَ
عربی با لبخند reyhani.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ادامه معتلات درس ۲ عربی ۳

ادامه معتلات درس ۲ عربی ۳

ادامه معتلات درس ۲ عربی ۳

معتلات :هر وقت ماضی فعل ناقص بر وزن « فَعِلَ» باشد ( در صرف) حرف علٌه ی آن فقط در للغائبونَ (صیغه ۳) حذف می شود. رَضِیَ رَضیا رَضوا رَضِیَت رَضیَتا رَضینَ رَضِیَتَ رَضیَتُما رَضیتُم رَضِیَتِ رَضیَتُما رَضیتُنٌَ

  • هروقت فعل ناقص بر وزن « فَِعَلَ » باشد و (درصرف) حرف آن در صیغه های (۳،۴،۵) حذف می شود.
هَدَی = هَدَی هَدَیا هَدوا هَدَت هِدِتا هِدَینَ / هَدَیتَ هَدَیتُما هدَیتُم هَدَیتِ هَدَیتُما هدَینَ هَدَیتُ هَدَینا

  • هر وقت مضارع فعل ناقص صرف شود حرف علٌه آن در صیغه های ۳،۹، ۱۰ حذف می شود.
یَهدی یَهدیانِ یهدُنَ تَهدی تهدیانِ یَهدِینَ / تَهدی تَهدیانِ تَهدُونَ تهدینَ تهدیانِ تهدِینَ / اَهدی نَهدی

  • هر وقت فعل امر ناقصی مورد صرف قرار گیرد حرف علُه ی آن علاوه بر صیغه های ۳،۹، ۱۰ در صیغه های بدون ضمیر نیز حذف می شود.
یَهدی= لِیَهدِ یَهدیانِ= لِیَهدِیا یهدُنَ = لِیَهدوا تَهدی= لِتَهدِ تهدیانِ = لِتهدیا یَهدِینَ= لِیهدِینَ تَهدی= اِهدِ تهدیانِ = اِهدیا تَهدُونَ= اِهدُوا تهدینَ = اِهدی تهدِینَ = اِهدیا اَهدی = لِاَهدِ نَهدی = لِنَهدِ
هرگاه فعل ناقص تحت هر شرایطی مجزوم ( ساکن) شود حرف علٌه ی خود را در صیغه های بدون ضمیر از دست می دهد یعنی « جزم مضارع فعل ناقص در صیغه های بدون ضمیر به حذف حرف علٌه » است.
یَهدی =»» لم یَهدِ / تَدعو =»» اِن تَدعُ
نکته خیلی مهم معتلات:
همزه ی فعل امر در همه ی موارد کسره –ِ-«اِ» یا ضمه –ُ- «اُ» است. بجز همزه امر باب اِفعال که مفتوح است.
عربی با لبخند reihany.com
[h=4][/h]
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
قواعد معرفه و نکره درس اول عربی ۲

قواعد معرفه و نکره درس اول عربی ۲

اسم نکره: به اسمهایی گفته می شود که برای ما ناشناخته و نا آشنا باشند و علامت آن معمولاً تنوین است. تنویــن ــــًٍـــٌـ . مثال: رجلٌ - إمرأهٍ - کتاباً - شجرهٍ .

نکته ا- در اسمهای مثنی و جمع سالم مذکر که تنوین نمی گیرند هر گاه «ال» نداشته باشند و «ن» آنها حذف نشده باشد و به اسم معرفه اضافه نشده باشند نکره می باشد. مثال: رجلانِ – رجلینِ- معلمونَ – معلمین .



نکته ۲- بعضی از اسمهای اشخاص مذکر تنوین می گیرند ولی نکره نیستند و معرفه می باشند. مثال : محمــدٌ – علیاً – سعیدٍ .



نکته۳- اسم غیر منصرف با شرطی نکره هستندکه :

۱= مضاف به معرفه نباشد ۲ = اسم علم نباشد ۳ = الـ نداشته باشنـد

اسم معرفه: به اسمهایی که برای ما شناخته شده و آشنا باشند و به شش دسته تقسیم می شوند.

اقسام معارف:

۱- اسم علم ۲ ـ ضمیر ۳ ـ اسم اشاره ۴ ـ اسم موصول



۵ ـ معرفه به ال (ذواللام) ۶ ـ معرفه به اضافه



معارف شش بود،مُضمَر، اضافه علم، ذواللام، موصول. اشاره

اسم علـم: به اسمهایی گفته می شودکه مخصوص یک شخص یا یک مکان و یا یک شیء بخصوص باشد. مانند : محمد – فاطمه – ایران- اصفهان- کارون

منصرف غیر منصرف



نکته ا- به اسمهایی که می توانند تنویــن بگیرند منصرف وبه اسمهایی که هیچگاه تنوین

نمی گیرند غیرمنصرف گفته می شود .( اسم های غیـر منصرف را در درس سوم بطور کامل می خوانیم .)



نکته۲-دربین اسمهای علم فقط بعضی ازاسمهای اشخاص مذکر که حروف اصلی عربی دارند تنوین میگیرند وبقیه اسمهای علم ، تنوین نمی گیرند.



نکته ۳- اسم علم به دو شکل بکار می رود:

الف) اسم علم مفرد: به اسمهایی گفته می شود که از یک جزء تشکیل می شوند.

مثال: مریم - دمشق

ب) اسم علم مرکب: به اسمهایی گفته می شود که از دو جزء تشکیل می شوند.

مثال: عبدالله : عبد + الله ، ابوطالب: ابو +طالب === مرکب اضافی

مضاف مضاف الیه مضاف مضاف الیه

الحجــر الاسـود ( مرکب وصفی)

موصوف صفت

۲- ضمیر؛ ضمیر به دو شکل به کار می رود:

۱- ضمیر منفصل ۲- ضمیر متصل.

۱- ضمیر منفصل: این ضمیر خود نیز به دو شکل تقسیم می شود:

الف) ضمیر منفصل رفعی (مرفوع): ضمیرهایی هستند که در اول جمله قرار می گیرند و مبتدای جمله می باشند و چون مبتدا مرفوع است به این ضمیرها نیز رفعی (مرفوع) گفته می شوند.



ضمیر منفصل رفعی عبارتنداز:

هــو هـــی أنت أنت أنا

هما هما انتما انتما

هم هــن انتم انتن نحـن



نکته : هرگاه مبتدا و خبر معرفه باشند معمولا بین آنها ضمیر منفصلی قرار می گیرد که به آن ضمیر فصل یا عماد می گویند و محلی از اعراب (اعرابی ) ندارد . مانند : اللهُ هــوَ السمیعُ اولئکَ هــمُ المفلحونَ

ب) ضمیر منفصل نصبی (منصوب): ضمیرهایی هستند که در جمله مفعول به می باشند و چون مفعول به منصوب است به این ضمیرها نیز نصبی یا منصوب گفته می شود و عبارتند از :

ایاه ایاهـا ایاک ایاک ایای

ایاهما ایاهما ایاکما ایاکما

ایاهم ایاهن ایاکم ایاکن ایانـا



۲- ضمیر متصل: ضمیرهای متصل نیز به دو شکل به کار می روند:

الف) ضمیر متصل رفعی (مرفوع): ضمیرهایی هستند که فقط به فعل اضافه می شوند و جزء فعل می باشند و نشان دهنده ی صیغه ی فعل هستند که به آنها ضمیر متصل فاعلی یا بارز یا متصل رفعی گفته می شود.و عبارتنداز:

فعل ماضی : ا- و- نَ- ت‏ – تُما- تُم – تَ –تُنٌَ - تِ – تا

فعل مضارع و امر ا- و- ن- ی

مثال فعل ماضی: ذهبا – ذهبــُوا- ذهبنـا

مثال فعل مضارع : یذهبانِ – یذهبـــونَ – تذهبیــنَ –تذهبـنَ

مثال امر: إذهبــا ـ إذهبــُوا ـ إذهبــی ـ إ ذهبــنَ



نکته ۱- «نون» در صیغه های مثنی و جمع مذکر و مفرد مؤنث مخاطب علامت مرفوع بودن فعل مضارع

می باشد و ضمیر بشمار نمی رود .

ب) ضمیر متصل نصبی و جرّی که عبارتند از :

هُ هـا کَ ک ِ یِ



هُما هُما کُما کُما



هُم هُنَ کُم کُنَ نـا

نکته ۱- هر گاه این ضمیرها به آخر فعل و حروف مشبهه بالفعل اضافه شوند ضمیر متصل نصبی هستند اگر به فعل اضافه شوندمفعولاً به و محلاً منصوب هستند واگر به حروف مشبهه اضافه شوند اسم حروف مشبهه و محلا منصوب می باشند .

مثال: اَعْرفِــک شاهد نا

فعل مفعولاً به و محلاً منصوب (ضمیر متصل نصبی)



نکته ۲- هر گاه این ضمیرها به آخر اسم و یا حرف جر اضافه شوند ضمیر متصل جرّی می باشند. اگر به اسم اضافه شوند مضاف الیه و اگر به حرف جر اضافه شوند محلاً مجرور به حرف جر می باشند.

حروف جر: فی- من – الی- علی – بــ - لـِ – عن – ک – حتّــی – حاشا – کلا - واو قسـم .........

واو قسم مثل: و العصرِ - و التینِ - و الزیتون‘ منکَ: من کَ



۳- اسم اشاره: به دو شکل به کار می رود.

الف) اسم اشاره به دور:

مذکر مونث معنی

مبنی مفرد ذلک تلک آن

معرب مثنی ذانک-ذینک تانک-تینک آندو

مبنی جمع اولئک اولئک آنان-آنها



ب) اسم اشار ه به نزدیک:

مذکر مونث معنی

مبنی مفرد هذا هذه این

معرب منثی هذان- هذین هاتان- هاتین ایندو

مبنی جمع هولاء هولاء اینان- اینها



نکته ۱: اسمهای اشاره هولاء و اولئک فقط برای جمع های عاقل (انسانها) به کار برده می شوند و برای جمعهای غیر عاقل (غیر انسانها) از هذه و تلک استفاده می شود. (برای جمعهای غیر عاقل یا غیر انسانها از قواعد مفرد و مونث استفاده می کنند. یعنی، ضمیر، فعل، اسم اشاره، اسم موصول، مفرد و مونث به کار برده می شود.) مثال: تلامیذ – معلمون – معلمات



هولاء – هولاء – هولاء (جمع عاقل، انسانها)

اولئک – اولئک – اولئک



نکته ۲ : اسم( ال ) دار بعد از اسم اشاره اگر جامد باشد عطف بیان و اگر مشتق باشد صفت مفرد می باشد

هولاء التلامیذ (عطف بیان ) هولاء المعلمون (صفت مفرد )

۴- موصول: به دو شکل به کار می رود:

الف) اسم موصول خاص که عبارتند از:

مذکر مونث

مبنی مفرد الذی التی کسی که

معرب مثنی الذان- الذین التان – التین کسانی که

مبنی جمع الذین الّاتی کسانی که



ب) اسم موصول عام (مشترک) : برای عاقل (انسانها)، مــن کسی که، آنکه

برای غیر عاقل (غیر انسان)، ما چیزی که، آنچه

نکته ا: به جمله ای که بعد از اسم موصول قرار می گیرد، جمله ی صله (صله ی موصول) گفته می شود.

در جمله صله ضمیر ی بکار برده می شود که به اسم موصول برمی گردد و به آن ضمیر عائد

گفته می شود . مانند: اللهُ هوَ ا لــذی ارسـلَ رسولهُ با لهدی

اسم موصول صله ( صله ی موصول)



نکته ۲: اسم موصول بعد از اسم ال دار اگر به معنی ( که ) باشد صفت مفرد می باشد .

هذا هـو الظبــی الــذی فتشت عنـه طـول النهـار .

۵- معرفه به ال (ذواللام): هر گاه نکره ای با «ال» به کار برده شود به معرفه تبدیل می شود که به آن معرفه به ال (ذواللام) گفته می شود و هیچگاه تنوین نمی گیرند. مثال: ال+ کتاب = الکتاب الرجل ، الشجره و … یعنی اگر ال را برداریم نکره می شود.



۶ ـ معرفه به اضافه: هر گاه اسم نکره ای به اسم معرفه ای اضافه شود اسم نکره به معرفه تبدیل

می شود که به آن معرفه به اضافه گفته می شود . مثال: کتاب + التلمیذ کتــاب التلمیــــذ

معرفه به اضافه معرفه به ال (مضاف و مضاف الیه)

نکته ا: معرفه به اضافه یا مضاف ، هیچگاه ال- تنوین- نون مثنی و نون جمع مذکر سالم نمی گیرد. مثال:

اخوانِ + کم اخـواکـم

اخوینِ + کم اخویـکم

معلمون + المدرسه معلمـو المدرسه

معرفه به اضافه معرفه به ال (مضاف و مضاف الیه)

( مضـاف در معرفه و نکــره بودن از مضـاف الیــه پیــروی دارد به این صورت که اگـر مضاف الیـه معـرفه باشد مضاف هم معـرفه و اکـر مضاف الیـه نکــره باشــد مضاف هــم نکــره می باشد)

کتاب معلــم کتاب المعلــــم





عربی آسان برای همه ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
قواعد اعراب درس ۲ عربی ۲

قواعد اعراب درس ۲ عربی ۲

اعراب: به حرکت حرف (کلمات) آخر کلمات معرب، اعراب گفته می شود.
معرب: به کلماتی گفته می شود که حرکت حرف آخر آنها در شرایط مختلف تغییر می کند.
اعراب به سه شکل به کار برده می شود:

اعراب محلی
اعراب ظاهری
اعراب تقدیری



1- اعراب محلی : در کلمات مبنی که حرکت حرف آخر کلمه تغییر نمی کند اعراب محلی می باشد. اعراب محلی در موارد زیر به کار برده می شود:

الف) کلمات مبنی
ب) جمله ( خبر جمله – حال جمله – صفت جمله وصفیه )
ج) خبر شبه جمله (جار و مجرور و ظـرف زمان و مکان ) . جمله و شبه جمله مبنی به شمار می رود.
مانند: هولاء تلمیذات: هولاء (مبتدا، محلاً مرفوع)، تلمیذات (خبر، مفردو مرفوع به ضمه اصلی، اعراب ظاهری)
جاء اولئک: اولئک (فاعل، محلاً مرفوع)
الله ارسل رسوله انتِ فی الصّف
مبتداو مرفوع خبر جمله فعلیه مبتدا خبر شبه جمله(جارو مجرور)
اعراب ظاهری محلاً مرفوع محلاً مرفوع محلاً مرفوع
رأیتها: رأی(فعل)، تَ (فاعل، ضمیر، محلاً مرفوع)، ها (مفعول به، محلاً منصوب)

حروف جر: فی- من – الی- علی – بــ – لـِ – عن – ک – حتّــی – واو قسـم.
علیــک : علــی (حرف جر)، ک (محلاً مجرور)
الکتاب فـوق المنضــده: الکتـاب (مبتـدا، محلاً مرفوع)، فــوق المنضــده (خبر شبه جمله، محلاً مرفوع)
۲- اعراب ظاهری: هر گاه علامت اعراب در آخر کلمات معرب ظاهر و آشکار باشد آن را اعراب ظاهری می نامند و به دو شکل به کار برده می شود.

الف) اعراب اصلی
ب) اعراب فرعی (نیابی)



الف) اعراب اصلی :هر گاه کلمه ای در حالت رفع (ضمه ُ ٌ ) و در حالت نصب (فتحه َ ً ) و در حالت جر ( کسره ِ ٍ ) و در حالت جزم ( سکون ْ ) داشته باشد دارای اعراب اصلی می باشد.

رفع، ضمه ، ُ ٌ مشترک بین اسم و فعل مضارع
نصب، فتحه َ ً
علامت اعراب اصلی جر، کسره ، ِ ٍ فقط اسم
جزم، سکون ، ْ فقط فعل مضارع
مانند: لـم یکْتُبْ التلمیــذُ الدرس فی البیت.
لم یکتب (فعل مضارع و مجزوم به سکون «حذف ضمه»، اعراب اصلی)
التلمیذ (فاعل و مرفوع به ضمه اصلی ) الدرس: (مفعول به و منصوب به فتحه اصلی)

فی البیت: (مجرور به کسره اصلی) لا تقـــل الکـــذب. لا تقــل: (فعل مضارع مجزوم به سکون «حذف ضمه» اعراب اصلی)الکــذب: (مفعول به و منصوب به فتحه اصلی)
نکتــه : در فعلهای مبنی برای مشخص کردن نوع مبنی به سومین حرف اصلی فعل نگاه می کنیم و با توجه به علامت سومین حرف اصلی نوع مبنی آنها را مشخص می کنیم .
مبنی بر سکون : ذهبتَ – یذهبن – ذهبْتِ

ب) اعراب فرعی یا نیابی: هر گاه کلمه ای در حالت رفع، نصب، جر و جزم به جای علامات اعراب اصلی از حروف یا حرکات دیگری استفاده کند دارای اعراب فرعی یا نیابی می باشد و شامل موارد زیر می باشد.
۱ ـ اسم مثنی
۲ ـ اسم جمع سالم مذکر
۳ ـ اسماء خمسـه
۴ ـ اسماء جمع سالم مؤنث
۵ ـ اسم غیر منصرف
اسم مثنی: به اسمهایی گفته می شود که بر دو تا دلالت داشته باشند و با اضافه کردن «ان-ین» ساخته می شوند و همیشه دارای اعراب فرعی یا نیابی می باشند. به این صورت که در حالت رفع ( الف) و در حالت نصب و جر ( یاء) می گیرند.
نکته ۱- «ن» در اسمهای مثنی علامت اعراب نمی باشد و هنگام مضاف واقع شدن «ن» مثنی حذف می شود. مانند: جاء التلمیذان (فاعل و مرفوع به الف نیابی)
رأیت التلمیذین ( مفعول به و منصوب به یاء نیابی)
سمعت من التلمیذین( مجرور به یاء نیابی)
جاء اخواک (فاعل و مرفوع به الف نیابی)
نکته۲- یاء درصورتی علامت نصب است که قبل از آن اسم حرف جربه کار نرفته باشدوآن اسم مضاف الیه نباشد یاء در صورتی علامت جراست که قبل از آن حرف جر به کار رفته باشدو مضاف الیه باشد.
۲-اسم جمع سالم مذکر: جمعهایی که با اضافه کردن (ون ـ ین ) ساخته می شوند و همیشه دارای اعراب فرعی یا نیابی هستند یعنی در حالت رفع (واو) و در حالت نصب و جر (یاء) می گیرند.
جاء المعلمون (فاعل و مرفوع به واو نیابی)
رایت المعلمین ( مفعول به و منصوب به یاء نیابی)
سمعت من المعلمین (مجرور به یاء نیابی)
نکته: «ن» در جمع سالم مذکر علامت اعراب نمی باشد و هنگام مضاف واقع شدن حذف می شود.
جاء معلموهم (فاعل و مرفوع به واو نیابی)
المعلمون + هم معلموهم

۳- اسماء خمسـه: عبارتند از: أب، أخ، ذو، فـــو، حــم.
چون این اسمها در اعراب مانند هم به کار می روند و علامت اعرابشان یکسان است اسماء خمسه نامیده می شوندومعمولاً درجمله به اسم دیگری اضافه می شوندیعنی مضاف واقع می شوندو دارای اعراب فرعی یا نیابی هستند. به این صورت که در حالت رفع، (واو) و در حالت نصب (الف) و در حالت جر (یاء) می گیرند. مانند: جاء أبــوک (فاعل و مرفوع به واو نیابی) رأیتُ أبـاک (مفعول به و منصوب به الف نیابی)
سمعت من أبیـک (مجرور به یاء نیابی)
نکته ۱ = هرگاه اسماء خمسـه مضاف به ضمیر متکلم وحده در هر سه حالت (رفع – نصب – جـر ) اعراب تقدیری
دارند : جاء أبــی رأیت أبـــی سلمت علی أبـــی

نکته ۲: دراسمهای مثنی وجمع سالم مذکرواسماء خمسه چون علامت اعراب آنها حروف می باشدبه آنها اعراب به حروف گفته می شود ولی در اسمهای جمع سالم مؤنث و اسم ضمیر منصرف چون علامت اعراب حرکت می باشد به آنها اعراب به حرکت گفته می شود.



عربی آسان برای همه ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
منصرف و غیر منصرف قواعد درس ۳ عربی ۲

منصرف و غیر منصرف قواعد درس ۳ عربی ۲

منصرف و غیر منصرف

جمع مونث سالم: به جمع هایی گفته می شود که با اضافه کردن (ات) ساخته می شود. مانند: مؤمنات، تلمیذات، آیات، کلمات، مسلمات، صالحات، فراشات.


جمع مونث سالم در حالت رفع و جر اعراب اصلی دارند، یعنی در حالت رفع ُ ٌ و در حالت جر ِ ٍ می گیرند. ولی در حالت نصب اعراب فرعی یا نیابی دارند. یعنی در حالت نصب به جای فتحه، کسره می گیرند.

نکته: جمع های سالم مؤنث هیچگاه فتحه نمی گیرند.

ضمه ( رفع ) ــُـ (اعراب اصلی)، جارتُ المعلماتِ (فاعل و مرفوع به ضمه اصلی)

کسره (جر ) ــِــ ،کسره (نصب) ـــَــ (اعراب فرعی یا نیابی):

رأیتُ المعلماتِ (مفعول به و منصوب به کسره فرعی یا نیابی)


الحسنات یذهبن السیئاتِ :
الحسنات (مبتدا و مرفوع به ضمه اصلی)
یذهبن (خبر جمله فعلیه محلاً مرفوع)
السیئاتِ (مفعول به و منصوب به کسره فرعی)
سمعتُ من المعلماتِ
تُ :مضاف الیه فاعل، مجرور مرفوع مبتدا
من المعلماتِ :( مجرور به کسره اصلی)، مجرور به حرف جر خبر



اسم غیر منصرف: به اسمهایی گفته می شود که هیچگاه تنوین نمی گیرند و در حالت رفع و نصب اعراب اصلی دارند. یعنی در حالت رفع ُ (ضمه) و در حالت نصب َ (فتحه) می گیرند. ولی در حالت جر، اعراب فرعی یا نیابی دارند. یعنی در حالت جر به جای کسره (فتحه) می گیرند.

جاءتْ فاطمه (فاعل و مرفوع به ضمه اصلی)
رأیتُ فاطمه( مفعول به و منصوب به فتحه اصلی)
سمعتُ مِن فاطمهَ (مجرور به فتحه فرعی «نیابی»)

نکته: اسمهای غیر منصرف عبارتند از:

اسم علم مؤنث مانند: فاطمه، مریم ، زینب
اسم شهرها و کشورها و رودها (خاص) مانند: اصفهان، ایران، کارون
اسم غیر عربی (عجم) مانند: ابراهیم، اسماعیل، یعقوب، یوسف، فرعون، اسحاق
اسمهایی که بروزن(افعـل، فعلی، فعـلاء، فعـلان)باشندمانند:اکرم، عطشــی، زهراء ، خضراء- عطشان، سلمان
جمعهای مکسری که بر وزن مفاعل و مفاعیل و شبیه آندو باشد( جمع های مکسری که حرف سوم آن الف باشد وبعد از آن بیش از یک حرف به کار رفته باشد). مانند: مساجد، موازین، معابد. شبیه آن، قواعد، حوادث مفاعِیــل: مفاتیــح، محاریـب شبیـه آن، تفاسیر، تواریخ، تلامیذ
جمعهای مکسری که به الف ممدود (اء) ختم شده باشد. مانند : اشیاء، اسماء، علماء، اولیاء، فضلاء.

نکته: اسمهای غیر منصرف با دو شرط در حالت جر، کسره می گیرند و اعراب اصلی دارند :

۱٫ مضاف باشد.
۲٫ ال داشته باشد.

ذهبتُ الی مسـاجد (مجرور به فتحه نیابی «فرعی»)
ذهبتُ الی المسـاجدِ (مجرور به کسره اصلی)
ذهبتُ الی المسـاجد المدینـه:
المساجد( مجرور به کسره اصلی و مضاف) المدینه(مضاف الیه و مجرور به کسره اصلی)

۷٫ پیامبرانی که حرف اول اسم آنها یکی ازاین حروف باشد، اسم آنها منصرف است و غیر از اینها غیر منصرف می شوند: شش صلمنـه (شیث، شعیب، صالح، لوط، محمد، نوح، هود)
عربی آسان برای همه reyhani.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اعراب قواعد درس چهارم

اعراب قواعد درس چهارم

اعراب قواعد درس چهارم

اعراب قواعد درس چهارم

اقسام اسم معرب:

اسم معرب به چهار شکل به کار برده می شود.

۱٫ اسم مقصور: اسمی است که به الف مقصوره ( ی- ا) ختم شده باشد. مثال: الهدی- الفتی- مُستَشفی- الدُنیا- مُوسی و …
۲. اسم منقوص: اسمی است که به «ی» ساکن ماقبل مکسور (یعنی قبلش کسره باشد) ختم شده باشد. مثال: القاضِی- الباقِی- الماضِی- اللیالِی و …

۳. اسم ممدود: اسمی است که به الف ممدوده (اء) ختم شده باشد. مثل: زهراء- خضراء- ماء- دعاء- سماء- انبیاء.
۴. اسم صحیح الاخر: اسمی است که به الف مقصوره و یاء ساکن و الف ممدود ختم نشده باشد. مثل: کتاب، مدرسه، تلمیذ، فاطمه، مریم.

اعراب تقدیری: هرگاه در اسم معربی علامت اعراب ظاهر نشود یعنی نتوانیم علامت اعراب به آخر آن اضافه کنیم آن کلمه اعراب تقدیری دارد. کلماتی که در مواردی که اعراب تقدیری دارند عبارتند از:

۱٫ اسم مقصور: اسمهای مقصور در هر سه حالت( رفع، نصب و جر اعراب تقدیری) دارد یعنی علامت اعراب نمی پذیرند.

الدنیا مزرعة الآخره:الدنیا(مبتدا و تقدیراً مرفوع)، مزرعه(خبرو مرفوع به ضمه اصلی) ؛الآخره (مضاف الیه و مجرور به کسره اصلی)

جاء الفتی (فاعل و تقدیراً مرفوع)

رأیتُ الفتی (مفعول به و تقدیراً منصوب)

سمعت مِن الفتی (تقدیراً مجرور)



نکته: هر گاه اسم مقصور نکره و یا بدون ال باشد در هر سه حالت ( رفع و نصب و جر ) الف مقصوره (ی) آن حذف می شود و به جای آن تنوین نصب ـــًـ می گیرد. مثال: هـدی – فتی – جاء فتی (فاعل و تقدیراً مرفوع)

رأیتُ فتی (مفعول به و ظاهراً منصوب به فتحه اصلی)

سمعتُ من فتی ( تقدیراً مجرور)





2.اسم منقوص: اسمهای منقوص در حالت رفع و جر اعراب تقدیری دارند ولی در حالت نصب اعراب ظاهری و اصلی دارند یعنی در حالت نصب فتحه می گیرند.

جاء القاضِی (فاعل و تقدیراً مرفوع)

رأیتُ القاضِی (مفعول به و منصوب ظاهراً به فتحه اصلی)

سمعت من القاضِی (تقدیراً مجرور).



عربی آسان برای همه ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
صفت موصوف

صفت موصوف

صفت ( نعت): کلمه ای است که درباره ی اسم توضیح می دهند و در عربی به آنها نَعت گفته می شود.
موصوف(منعوت): به اسمی گفته می شود که صفت در باره ی آن توضیح می دهد ودر عربی به آن منْعوت گفته می شود.

صفت به دو شکل به کار برده می شود:

۱. صفت مفرد
۲٫ صفت جمله و صفیه صفت مفرد: هر گاه صفت یک اسم باشد آن را صفت مفرد می نامیم و در چهار مورد از موصوف خود پیروی می کند.موارد تبعیت صفت مفرد از موصوف:

الف) در جنس (مذکر و مونث بودن) مانند: رجل مومن ( رجلٌ : موصوف، مومن : صفت مفرد)
ب) در معرفه و نکره بودن مانند: الرجال المؤمنون: ( الرجال: موصوف، المومنون: صفت مفرد)
ج) در عدد ( مفرد و مثنی و جمع بودن) مانند: تلمیذاتٌ مومناتٌ : ( تلمیذاتٌ : موصوف، مومناتٌ : صفت مفرد)
د) در اعراب ( رفع و نصب و جر) مانند: المعلمین المومنین : ( المعلمین : موصوف، المومنین: صفت مفرد)

شجرهً جمیلهً: (شجرهً : موصوف، جمیلهً : صفت مفرد)

نکته۱ : اسم موصول بعد از اسم ال دار معمولا صفت مفرد می باشد ومعنی (که ) دارد . انا ذلک العبد الـذی حمل معک القربه .

نکته۲ : اسم مشتق ال دار بعد از اسم اشاره صفت مفرد بشمار می رود . هؤلاء المسلمات مجاهدات فی سبیل الله .

نکته۳: اسماءخمسه ذو ـ ذا هرگاه بین دو اسم نکره قرار بگیرند صفت مفرد می باشند هو رجلٌ ذو علمٍ.

نکته ۴: هر گاه موصوف جمع غیر عاقل (غیر انسان) باشد صفت برای آن مفرد مونث به کار برده می شود. اگر موصوف جمع غیر قابل صفت فقط در معرفه و نکره بودن و اعراب از او پیروی می کند. مثال : أزهاراً جمیلة (أزهاراً: موصوف جمع غیر عاقل، جمیلة: صفت مفرد مونث)،أشجاراً باسِقة: (أشجاراً: موصوف جمع غیر عاقل، باسِقة: صفت مفرد مونث)؛ کلماتٌ جدیدهٌ: ( کلماتٌ : موصوف جمع غیر عاقل، جدیده : صفت مفرد مونث)

۲٫صفت جمله وصفیـه: به جمله ای گفته می شود که بعد از اسم نکره قرار می گیرد و درباره ی اسم نکره توضیح می دهد و چون جمله مبنی به شمار می رود اعراب محلی دارد « جمله وصفیه در اعراب از اسم نکره پیروی می کند».

الساعة کنْزٌ لا ینفـد: (الساعه مبتدا و مرفوع، کنزٌ : اسم نکره و موصوف، خبر، مرفوع- لاینفــد : صفت جمله وصفیه، محلاً مرفوع)

رأیتُ تلمیذاً یحمِلُ کتابه : ( رأیت: فعل ماضی، تلمیذاً: اسم نکره- موصوف- مفعول به و منصوب)

یحمِلُ کتابه : صفت جمله وصفیه- محلاً منصوب

مضاف و مضاف الیه:

هر گاه دو اسم در کنار هم قرار بگیرند به طوری که اسم اول به اسم دوم اضافه شده باشد یعنی اسم اول متعلق یا مختص اسم دوم باشد به اسم اول مضاف و به اسم دوم مضاف الیه می گوییم. مضاف هیچگاه ال، تنوین، نون مثنی و جمع سالم مذکر نمی گیرد.

نکته ۱: مضاف هیچگاه ال، تنوین، نون مثنی، نون جمع سالم مذکر نمی گیرد. باب الصف (مضاف و مضاف الیه) معلّمو المدرسهِ ( مضاف و مضاف الیه)

نکته۲: مضاف الیه همیشه مجرور می باشد. ( کل مضاف الیه مجرورٌ)
باید توجه داشت که مضاف در معرفه و نکره بودن از مضاف الیه پیروی می کند یعنی اگر مضاف الیه معرفه باشد مضاف هم معرفه و اگر مضاف الیه نکره باشد مضاف هم نکره به شمار می رود. کتاب تلمیذٍ ( مضاف و مضاف الیه نکره) کتاب التلمیذِ (مضاف و مضاف الیه معرفه)

نکته۳: گاهی برای یک اسم مضاف الیه و صفت و هر دو با هم به کار برده می شود که در آن صورت در فارسی اول صفت و بعد مضاف الیه قرار می گیرد ولی در عربی اول مضاف الیه و بعد صفت به کار برده می شود.

باب المدرسهِ الکبیر: ( مضاف و موصوف- مضاف الیه – صفت)در بزرگ مدرسه : (مضاف و موصوف- صفت- مضاف الیه)

کتابُ العربیة النافِعةُ: ( مضاف و موصوف- مضاف الیه – صفت)کتاب سودمند عربی (مضاف و موصوف- صفت- مضاف الیه)

نکته۴: بعضی اسم ها همیشه با مضافٌ الیه به کار می روند به همین دلیل به آنها اسم های دائم الاضافه می گویند.مهم ترین آنها عبارتند از: کُلّ ، بعض ، غیر ، مثل ، مع ، تَحت ، فوق ، أمام ، خَلف ، وراء ، جَنب ، عند ، بین ، قَبل ، بعد و .


عربی آسان برای همه ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اعراب مضارع درس ۶ عربی ۲

اعراب مضارع درس ۶ عربی ۲

فعل مضارع به غیر از صیغه های ۶ و ۱۲ در بقیه صیغه ها معرب است .یعنی اعراب(حرکت حرف آخر) آن تغییر میکند.

بر همین اساس فعل مضارع به سه صورت مضارع مرفوع – مضارع منصوب و مضارع مجزوم دیده می شود.

مضارع مرفوع : فعل مضارعی که ضمه -ُ آخر فعل یا نون اعراب آن ثابت باشد (ثبوت نون إعراب) وحذف یا به چیز دیگری تبدیل نشده باشد.

مثال: یجمعُ – یشبعانِ – یهاجمون َ – تکتبین َ – یذهبن َ- یَجِدُ

مضارع منصوب : فعل مضارعی که یکی از حروف نصب بر سرآن اضافه شده باشد. با آمدن حرف نصب اعراب فعل دچار تغییر می شود. به این صورت که اگر فعل ما در انتها ضمه داشته باشد به فتحه تبدیل می شود و اگر نون اعراب داشته باشد نون آن حذف میگردد. ( بجز صیغه های مونث ۶ و ۱۲ )

حروف نصب عبارتند از : اَن(که) کَی(تا اینکه) لِ (تا) حتی(تا اینکه) اِذَن(در این هنگام) لَن(هرگز)مثال: اَن یجمعَ ، حتی تأخذَ ، کی تتقدمی ، لِتَأکُلوا

حروف نصب علاوه بر ظاهر فعل در معنی فعل هم تغییر ایجاد می کنند .

به مثال های زیر توجه نمایید:{ ادوات نصب (ان، کی، حتی ،ل)معنی فعل مضارع را به مضارع التزامی تبدیل می کنند}:

تطلب :طلب میکنی ، لِتطلبَ :تا طلب کنی

نخافُ : می ترسیم، اَن نخافَ : که بترسیم

نَرحِلُ : کوچ می کنیم ، اَن نَرحِلَ : که کوچ کنیم

حرف «لن» معنی فعل مضارع را به مستقبل منفی تبدیل می کند:

لن یعملَ : انجام نخواهد داد ، لن تنالوا : نخواهید رسید

اعداد

عدد


واحد


اثنان


ثلاثه


اربعه


خمسه


سته


سبعه


ثمانیه


تسعه


عشره

هم

خانواده


احد

موحد


مثنی

ثانیا


ثلث

مثلث


ربع

مربع


خامس

خمس


سادس

مسدس


اسبوع

سابع


ثامن

مثمن


تاسع

تاسوعاء


اعشار

عاشوراء

شماره


۱


۲


۳


۴


۵


۶


۷


۸


۹


۱۰

اعداد: به دو دسته تقسیم می شوند:

۱٫اعداد ترتیبی: به عددهایی گفته می شود که رتبه و ردیف را مشخص می کند و بر وزن فاعل به کار می رود و در جمله بعد از اسم قرار می گیرند و مانند صفت مفرد از موصوف خود پیروی می کنند و در فارسی با پسوند ُم یا ُ مین به کار می روند.



اعداد ترتیبی: الاول- الثانی- الثالث- الرابع و …. مانند؛ الدرس الثالثُ (موصوف ،صفت مفرد) ، الامام الثامن (موصوف ،صفت مفرد)



2.اعدادشمارشی(اصلی):که شماره تعدادچیزی رادرجمله مشخص می کنند و به این صورت به کار برده می شود:



الف) عدد ۱ و ۲ : عدد یک و دو بعد از اسم قرار می گیرد و صفت مفرد به شمار می رود و در جنس و اعراب و نکره و معرفه و عدد از موصوف خود پیروی می کند و به این صورت به کار می رود. مذکر و مونث. در عدد یک ۱ اعراب اصلی و در عدد دو۲ اعراب فرعی یا نیابی به کار می رود به این صورت :

عدد یک، (درحالت رفع) عدد دو درحالت نصب و جر

مذکر واحد اثنانِ اثنینِ

مونث واحده اثنتانِ اثنتینِ

کتاب واحد {موصوف صفت مفرد }

شجره واحده«مونث» ؛ { موصوف صفت مفرد }

تلمیذانِ اثنانِ «مذکر» { موصوف صفت مفرد }

تلمیذتانِ اثنتانِ «مونث» { موصوف صفت مفرد }

ب) اعداد ۳ تا ۱۰ : به عددهای ۳ تا ۱۰ که از یک جزء تشکیل شده اند اعداد مفرد می نامیم و قبل از اسم به کار می روند و در جنس با اسم بعد از خود مخالف هستند. یعنی برای مذکر به صورت مونث و برای مونث به صورت مذکر به کار برده می شوند. به اسم بعد از عدد معدود گفته می شود و معدود عددهای ۳ تا ۱۰ همیشه جمع و مجرور می باشد. و عبارتند از:

مذکر: ثلاث، اربع، خمس، ستّ، سبع، ثمانی، تسع، عشر

مونث: ثلاثه، اربعه، خمسه، ستّه، سبعه، ثمانیه، تسعه، عشره

مانند عدد ۴ مذکر: اربعه معلمین (عدد و معدود)

معلم مونث: اربع معلماتٍ (عدد و معدود)

5 آیه : خمس آیاتٍ (عدد و معدود)

ج) اعداد ۱۱ و ۱۲: به عدد ۱۱ و ۱۲ چون از دو جزء تشکیل می شود اعداد مرکب می گویند و قبل از اسم قرار می گیرد و در جنس از اسم بعد از خود پیروی می کنند و اسم بعد از عدد ۱۱ و ۱۲ همیشه مفرد و منصوب می باشد. در عدد ۱۱ هر دو جزء مبنی می باشد و در عدد ۱۲ جزء اول معرب و اعراب فرعی (مانند مثنی) دارند و جزء دوم آن مبنی بر فتحه می باشد و عبارتند از:

مذکر ؛عدد ۱۱ : احد عشَر { 11 ستاره: احد عشر کوکباً }

عدد ۱۲ ؛ إثنا عشر، إثنتا عشره (در حالت رفع )

مونث ؛عدد ۱۱ : اِحْدی عشره، (در حالت نصب و جر)

عدد ۱۲ ؛ إثنی عشر، إثنتی عشره


عربی آسان برای همه ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اعراب فعل مضارع ۲ درس هفتم

اعراب فعل مضارع ۲ درس هفتم

مضارع مجزوم: هر گاه یکی از حروف جزم ( لَم ، لمّا ، ل امر ، لا نهی ) بر سر فعل مضارع بیاید ، اگر اعراب مضارع ضمه –ُ- باشد به ساکن تبدیل می شود و اگر نون اعراب باشد حذف میگردد.( بجز صیغه های مونث ۶ و۱۲)

ادوات جزم فعل مضارع ۲ دسته است:

۱٫ جازم یک فعل: لَم ، لمّا ، ل امر ، لا نهی

الف) «لم» معنی فعل مضارع را به ماضی ساده منفی تبدیل میکند: تؤمنون: ایمان می آورید / لم تؤمنوا : ایمان نیاوردید

ب)«لمّا» معنی فعل مضارع را به ماضی نقلی منفی تبدیل میکند: یُهمِلون : کوتاهی می کنند/ لمّا یهملوا : کوتاهی نکرده اند

ج) «لا» امر: برای ساختن فعل امر از صیغه های غایب و متکلم استفاده می شود و معنی فعل را به مضارع التزامیِ همراه «باید» تغییر می دهد.یعبدونَ : عبادت می کنند / لِیعبدوا : باید عبادت کنند ، نساعدُ :یاری می کنیم / لِنساعد: باید یاری کنیم

د) لای نهی: بیشتر بر سر صیغه های مخاطب می آید و معنی نهی می دهد. لا تحزن : ناراحت نباش لا تنظروا : نگاه نکنید

2. جازم دو فعل : که به آنها حروف شرط هم می گویند و عبارتند از: ِان(اگر) مَن(هرکس) ما(هرچه) اگر در جمله بیایند دو فعل را مجزوم می کنند که به فعل اول فعل شرط و به فعل دوم جواب شرط گفته می شود.

ما تقولوا فی صدورکم اَعلَم

حروف شرط بر سر فعل ماضی هم می آیند که در اینصورت اعراب آنها محلاً مجزوم خواهد بود.

مَن سَکَت َ سَلِم َ هر کس که ساکت باشد سالم بماند.

اگر فعل شرط و جواب شرط ماضی باشند میتوانند بصورت مضارع ترجمه شوند.


عربی آسان برای همه ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
معلوم و مجهول درس ۸

معلوم و مجهول درس ۸

جمله معلوم به جمله ای گفته می شود که فاعل آن مشخص باشد : ضَرَبَ زَیدٌ عَمراً ( زید فاعل است) زید عمر را زد .

اما جمله مجهول جمله ای است که فاعل آن مشخص نیست.مانند: یُطرَقُ البابُ ، در کوبیده شد (فاعل؟)

روش تبدیل جمله معلوم به مجهول:

۱٫ حذف فاعل از جمله

۲٫ قرار دادن مفعول به جای فاعل و تغییر حرکات آن از فتحه به ضمه

۳٫ تغییر حرکات فعل: اگر فعل ماضی باشد حرکت حرف ماقبل آخر را به کسره -ِ و حرکتهای غیر ساکن ماقبل را به ضمه-ُ تغییر می دهیم.

َضرَبَ <<<> ضُرِبَ اِستَخرَج <<< َ> اُستُخرِجَ تَعَلَّمَ <<<> تُعُلِّمَ زَلزَلَ <<<> زُلزِلَ

و اگر فعل مضارع باشد حرکت حرف ماقبل آخر را به فتحه-َ و حرکت حرف مضارعه ( ا – ن – ت – ی ) را به ضمه-ُ تغییر می دهیم.

یَفتَخِرُ <<<> یُفتَخَرُ یُهاجِمُ<<<> یُهاجَمُ تَقتُلُ <<<> تُقتَلُ یَسأَََلُ <<<> یُسأَل

از این به بعد آنچه به جای فاعل می نشیند را نایب فاعل گفته و هر کاری را که فاعل قبلاً انجام می داد را نایب فاعل انجام می دهد.

چند نکته:

۱٫ در تعیین حرف ما قبل آخر، ضمایری که به فعل متصل هستند را محاسبه نمی کنیم : حَسِبْتُم (س) یُجادِلُون (د)

۲٫ فقط از افعال متعدی میتوان مجهول ساخت و از افعال لازم نمی توان ساخت. جاء، جلس، ذهب،دخل، سافر (لازم)

کشف، صنع،رأی (متعدی)

۳٫ فعل معلوم از نظر جنس و عدد با فاعل خود و فعل مجهول با نایب فاعل خود مطابقت دارد. أَکرَمَ علیٌ فاطمهَ ، اُکرِمَت فاطمهُ

۴٫ نایب فاعل به سه صورت در جمله می آید:

الف) اسم ظاهر : یعنی یک اسم کامل مرفوع که پس از فعل مجهول بیاید: بُنِیَ مسجدٌفی مدینه – لا یُغلَقُ بابُه

ب) ضمیر بارز :یعنی ضمیری که به فعل مجهول متصل باشد : مُلِئنا – حُرِمتُ –یُترَکوا – یُفتَنونَ

ج) ضمیر مستتر : لم یُشاهد – رُمِیَ – حُذِفَت – تُحَرَّک – اُستُشهِدَ

فقط ضمایر هو ، هی، أنتَ، أنا، نَحنُ ضمایر مستتر هستند.

در ترجمه فعل مجهول به فارسی از فعلِ (شدن) استفاده می کنیم:

بَنَی (ساخت)<<<< بُنِی(ساخته شد) ، یَعرِفُ (می شناسد )<<<< یُعرَف(شناخته می شود)


عربی آسان برای همه ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
حروف مشبهه بالفعل

حروف مشبهه بالفعل

حروف مشبهه بالفعل: کلماتی هستند که بر سر مبتدا و خبر می آیند و اعراب مبتدا را از مرفوع به منصوب تغییر می دهند،اما اعراب خبر مرفوع می ماند.در اینصورت مبتدا می شود اسم حروف مشبهه منصوب و خبر میشود خبر حروف مشبهه مرفوع.
حروف مشبهه عبارتند از : اِنَّ(همانا) اَنَّ(که) لَیتَ (ای کاش) لَعَلَّ (شاید ) لکِنَّ (اما) کَأَنَّ ( مثل اینکه)

اسم حروف مشبهه به دو صورت می آید:

۱- اسم ظاهر : لیت الانسانَ یدرک هذا الجمال
۲- ضمیر بارز : اِنَّهُ-اَنَّها-لیتَنا – لعلَّکُم – لکِنَّکَ –کَأَنَّکِ

خبر حروف مشبهه مانند افعال ناقصه به چهار صورت می آید:

۱- مفرد

۲-جمله اسمیه

۳- جمله فعلیه

۴- جار و مجرور

اگر حرف«ما» به حروف مشبهه متصل شده باشد آنها را از عمل(منصوب کردن) می اندازد به همین دلیل به آن «مای کافّه»(بازدارنده) میگویند.

لای نفی جنس نیز مانند حروف مشبهه بر سر مبتدا و خبر می آید واسم خود را منصوب و خبر خود را مرفوع میکند.

لای نفی جنس معنی «هیچ»میدهد. لا بلیهَ اَصعَبُ مِن الجَهلِ هیچ بلایی دشوارتر از نادانی نیست.

اسم لای نفی جنس «ال» و «تنوین» نمیگیرد. لا الجاهلَ فی الصف (غلط) لا جاهلاً فی الصف (غلط)

لای نهی و لای نفی بر سر فعل می آیند اما لای نفی جنس برسر اسم .
برای استفاده از تواسخ ۱ از اینجا استفاده نمائید


عربی با لبخند ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
افعال ناقصه نواسخ

افعال ناقصه نواسخ

نواسخ : «افعال ناقصه» همراه « حروف مشبهةٌ بالفعل» و «حرف لای نفس جنس» که در درس دهم خواهیم خواند، نواسخ نامیده می شوند.
نواسخ: جمع ناسخه است یعنی باطل کننده ها و به کلماتی گفته می شود که به اول جملات اسمیه اضافه می شود و اعراب مبتدا و یا ضمیر را تغییر می دهند و به شکلهای زیر به کار می روند:

۱= افعال ناقصه
۲ = حروف مشبهه بالفعل
۳ = لای نفی جنس

​ افعال ناقصه کلماتی هستند که بر سر مبتدا و خبر می آیند و اعراب خبر را از مرفوع به منصوب تغییر می دهند اما اعراب مبتدا مرفوع میماند . در این حالت به مبتدا میگوییم اسم افعال ناقصه و به خبر میگوییم خبر افعال ناقصه . افعال ناقصه عبارتند از : کانَ (بود) صارَ (شد – گردید) لَیسَ (نیست) اَصبَحَ ( شد –گردید) مادامَ (تا زمانیکه) این افعال ممکن است که بصورت مضارع بیایند : یَکونُ –یَصِیرُ-یُصبِحُ






افعال ناقصه نواسخ

اسم افعال ناقصه به سه صورت می آید.

اسم ظاهر : کانت الغابهُ جمیلهً

ضمیر بارز : هؤلاءِ اصبحوا ائمهً لِلاخرینَ ( ضمیر واو)

ضمیر مستتر : کانَ دَؤوباً فی اعمالِهِ ( ضمیر مستتر هو).

خبر افعال ناقصه به چهار صورت می آید.

۱- مفرد : کان اللهُ حکیماً

۲-جمله اسمیه: کان التلمیذُ لباسَه نظیفٌ

۳- جمله فعلیه: کان علیٌ یذهبُ

۴- جار و مجرور : لیس علی فی البیت ِ

اگر خبر افعال ناقصه بصورت جارومجرور باشد خبر افعال ناقصه قبل از اسم آن می آید. ما کان فی بیته مصباح ٌ/ لیس للفرارِمجالٌ
افعال ناقصه از نظر جنس تابع اسم خود است : اصبحَ علیٌ مریضاً فَاَصبحَت فاطمهُ حزیناً.

نکته ترجمه : کان + فعل ماضی = ماضی بعید فارسی / کَتَبَ= نوشت/ کان کَتَبَ(کانَ قَد کَتَبَ)=نوشته بود

کان + فعل مضارع= ماضی استمراری فارسی یَکتُبُ=می نویسد کانَ یَکتُبُ = می نوشت

افعال ناقصه: به فعلهایی گفته می شود که به اول جملات اسمیه اضافه می شود و مبتدا را مرفوع و خبر را منصوب می کنند که به مبتدا اسم افعال ناقصه و به خبر، خبر افعال ناقصه گفته می شود.
. افعال ناقصه عبارتند از:کانَ : بود / صارَ:شد /لَیسَ:نیست /أصْبَحَ : شد /مادامَ:تاوقتی که ،مادامی که/مازال: همواره
اگر خواهان توضیحات بیشتری می باشید از این قسمت استفاده نمائید در غیر اینصورت به پائین صفحه مراجعه فرمائید:

نکته ۱- اسم افعال ناقصه در حکم فاعل می باشد و مانند فاعل به سه شکل به کار می رود:

ا- اسم ظاهر
۲-ضمیر بارز
3-ضمیر مستتر


1 . اول جمله: مبتدا
2 . بعد از مبتدا: خبر مفرد
3. بعد از فعل معلوم: فاعل
اسم مرفوع 4. بعد از فعل مجهول: نائب فاعل
5 . بعد از فعل ناقصه: اسم افعال ناقصه
6. بعد از حروف مشبهه: خبر حروف مشبهه
7. بعد از لای نفی جنس: خبر لای نفی جنس

نکته ۲- خبر افعال ناقصه نیز به سه شکل به کار می رود:

۱- خبر مفرد : الجوُّ البارد. الجو( مبتدا)، بارد (خبر)
۲- خبر جمله : صار الجو بارداً. صار(فعل ناقصه) الجو (اسم صار و مرفوع، اسم ظاهر) بارداً (خبر صار مفرد و منصوب)
۳- خبر شبه جمله : کان التلامیذُ، ناجحبن . کان (فعل ناقصه)، التلامیذ (اسم کامل و مرفوع، اسم ظاهر) ناجحین (خبر کان مفرد و منصوب به یاء نیابی)

المسلمون ناجحون ماداموا، متحدین. : مادام (فعل ناقصه)وا (اسم مادام، ضمیربارزومحلاً منصوب) متحدینَ (خبرمادام،مفردو منصوب به یاء نیابی)
التلامیذُ کانوا یذهبون اِلی الصّف.: کان (فعل ناقصه) ، وا (اسم کان، ضمیر بارز، محلاً مرفوع) ، یذهبون الی الصف(خبر کان، جمله فعلیه، محلاً منصوب).
کانَتْ تَقْرأُ التِلمیذه درسها. کانت (فعل ناقصه و اسم آن هی مستتر) تقرأ تلمیذه درسها (خبر کان، جمله فعلیه و محلاً منصوب).
لَیس التلمیذُ فِی الصّف . لیس( فعل ناقصه) التلمیذ (اسم لیس و مرفوع) فی الصف (خبر لیس، شبه جمله و محلاً منصوب).


نکته ۳- هر گاه خبر افعال ناقصه شبه جمله باشد می تواند قبل از مبتدا به کار برود که در آن صورت به آن خبر مقدم گفته می شود.

(خبر با دو شرط مقدم می شود:

۱- خبر شبه جمله باشد.
۲- مبتدا نکره باشد

و هر گاه مبتدا بعد از خبر قرار بگیرد معمولاً به صورت نکره به کار می رود و به آن مبتدای مؤخر گفته می شود.
لیس التلمیذُ فی الصّف. »»»»» لیس فی الصّفّ تلمیذٌ.
لیس (فعل ناقصه) فی الصف(خبر مقدم لیس ، شبه جمله و محلاً منصوب) تلمیذٌ(اسم مؤخر لیس و مرفوع).
کان فی محفضتک کتاب. کان (فعل ناقصه) فی محفظتک (خبر مقدم کان، شبه جمله و محلاً منصوب) کتاب(اسم مؤخر کان و مرفوع).


نکته ۴ : هرگاه مبتدای جمله ضمیر منفصل رفعی باشد هنگام اضافه شدن فعل ناقصه ضمیرمنفصل به ضمیربارز تبدیل می شود.

نحن منتصـرون »»» کنـا منتصرین / هـم ناجحـون = کانــوا ناجحیــن .


نکته ۵: هرگاه کان قبل از فعل مضارع قرار بگیرد فعل مضارع به صورت ماضی استمراری ترجمه می شود:

کان + فعل مضارع: ماضی استمراری»»» کان یکتُب = می نوشت. »»»» کانوا یذهبون= می رفتند.


نکته ۶: هر گاه کان با فعل ماضی بکار برده شود، فعل ماضی به صورت ماضی بعید ترجمه می شود.

کان + قد + فعل ماضی / کان + فعل ماضی : : ماضی بعید
کان قد کَتَب یا کان کَتَب = نوشته بود
کانو قد ذهبوا : کانوا ذهبوا : رفته بودند.


نکته ۷: اگر قد به تنهایی با افعال ماضی به کار رود به صورت ماضی نقلی ترجمه می شود.

قد کَتَب : نوشته است / قد ذهبــوا : رفته اند
مطابقت فعل با فاعل
از نظر جنس (مذکر- مونث) با فاعل خود مطابقت می کند اما موارد واجب شدن و جواز مطابقت به قرار زیر است.فعل

الف : فاعل اسم بارز (ظاهرمفرد) :

اگرفاعل مذکر باشد(حقیقی- مجازی) فعل مذکر می آید .

مانند:وعدالله المومنین و المومنات (مذکر حقیقی) / طلع الصباح البارد. (مذکرمجازی)


-اگر فاعل مونث (حقیقی ) و بدون فاصله با فعل باشد ، فعل مونث باید ،بیاید:

مانند: حصلت التلمیذه النشیطه علی الغلم والأخلاق . (مونث حقیقی)

چنانچه فاعل مونث حقیقی دارای فاصله با فعل باشد می شود که فعل مونث یا مذکر بیاید :

نعمتان حصلت علیهما التلمیذه النشیطه هما العلم و الأخلاق . (مذکر)

نعمتان حصل علیهما التلمیذه النشیطه هما العلم و الأخلاق .( مونث)


اگر فاعل مونث حقیقی و فعل آن جامد باشد (نعم و لیس)می توان که مونث یا مذکر باشد .

نعم المرأه انتِ . (مذکر) / نعمت المرأه أنتِ . (مونث)

ألیس المعلمه مشفقه .(مذکر ) / ألیست المعلمه مشفقه . ( مونث)

هرگاه فاعل مونث مجازی باشدچه با فعل با فعل فاصله داشته و چه بدون فاصله باشد . می توان فعل مونث یا مذکر باشد.

إنتصرت الثوره الإسلامیه بفضل اتحاد الجماهیر ( بدون فاصله )

إنتصر الثوره الإسلامیه بفضل اتحاد الجماهیر ( بدون فاصله )

من لم یصلحه الکرامه أصلحه الهوان ( با فاصله )

من لم تصلحه الکرامه أصلحه الهوان ( با فاصله )


ب : فاعل اسم ظاهر و جمع

​اگر فاعل جمع مذکر سالم باشد فعل می شود مذکر بیاید : قد أفلح المومنون .

هرگاه فاعل مونث لفظی باشد جایز نیست که فعل مونث بیایدبلکه به صورت مذکر می باشد.: مانند : قال زکریاء…

چنانچه فاعل به جمع سالم مذکر وصل باشد می شود که فعل مذکر و مونث باشد :

جاء البنون الی المکتبه . (مذکر ) / جاءت البنون الی المکتبه. (مونث)


اگر فاعل جمع مکسر باشد جایز است که فعل مذکر ومونث بیاید:

قال الأعراب آمنا . (مذکر ) / قالت الأعراب آمنا . (مونث)

ذهب العماء الی المسجد. (مذکر ) / ذهبت العماء الی المسجد. (مونث)

هر گاه فاعل اسم جمع باشد مذکر یا مونث بودن فعل جایز است . :

تسعی النساء بجهـد و أمانه . (مونث) / یسعی النساء بجهـد و أمانه . (مذکر)


اگر فاعل شبه جمع باشد باز هم مذکر و مونث بودن فعل جایز است :

أثمـر الشجر فی الربیع . (مذکر) / أثمـر الشجر فی الربیع . (مونث)
برای تحلیل صرفی فعل باید به موارد زیر اشاره کرد: ( فقط فعل مضارع معرب است ، غیراز دو صیغه ی جمع مؤنث وصیغه هایی که نون تأکید مستقیما به آنها وصل شده باشد.)
نوع فعل

صیغه ی فعل

ثلاثی

معرب ومبنی

لازم ومتعدّی

معلوم ومجهول

صحیح ومعتل
ماضی، مضارع ،امر

غایب ، مخاطب ، متکلّم

مجرد/ مزید(نوع)






















برای تحلیل صرفی حرف باید به موارد زیراشاره کرد:
نوع حرف

عامل وغیرعامل بودن آن۳

نوع بنای حرف الاعراب






(ترکیب) عبارت است ازمشخص کردن نقش کلمه دررابطه جمله برای مشخص کردن نقش کلمه باید با مرفوعات ، منصوبات ومجرورات آشناشویم
مرفوعات 1- فاعل ۲- مبتدا ۳- خبر ۴- نایب فاعل ۵- اسم افعال ناقصه ۶- خبر حروف مشبهة بالفعل ۷- خبر« لا» ی نفی جنس
منصوبات 1- مفعولٌ به ۲- خبرافعال ناقصه ۳- اسم حروف مشبهة بالفعل ۴- اسم «لا» ی نفی جنس ۵- مفعول مطلق۶- مفعولٌ فیه ۷- مفعولٌ له (لاجله) ۸- حال ۹- تمییز ۱۰- منادی ۱۱- مستثنی مجرورات۱- مجرور به حرف جر۲- مضاف الیهاعراب بعضی ازنقش ها تابع اسم قبل ازخود می باشد. مانند صفت ، معطوف ، مؤکِّد و….


عربی آسان برای همه ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
مفعول مطلق (منصوبات)

مفعول مطلق (منصوبات)

در زبان عریی،گاهی در جمله، مصدری منصوب و هم جنس با فعل جمله می آید که به آن مفعول مطلق می گوئیم.

مفعول مطلق بر۳ قسم است:

۱٫ تاکیدی
۲٫ نوعی
۳٫ عددی



1. تاکیدی : وقتی مفعول مطلق را برای بیان تاکید وقوع فعل بکار بریم.

نَزٍَلَ الله القرآنَ علی رسوله تنزیلاً « مسلماً خداوند قرآن را بر پیامبرش نازل فرمود»

یُکرِمُ المؤمن ضیوفه اکراماً « مومن میهمانانش را قطعاً احترام می کند»

2. نوعی : وقتی مفعول مطلق را برای بیان نوع وقوع فعل استفاده کنیم البته پس از آن صفت یا مضاف الیه می آوریم.

هُوَ یَسعی لآخرته سعیاً وافراً (صفت)

« او برای آخرتش تلاش زیادی می کند»

التلمیذُ یَقرَا القُرآن قراءهً جمیلهً (صفت)

کانَ النبیُ یَجلِسُ اِلی الطعامِ جُلُوسَ العبد (مضاف الیه)

« پیامبر برای خوردن غذا مثل یک بنده می نشست»

التلمیذُ یَقرَا القُرآن قراءهَ العارفینَ (مضاف الیه)

۳٫ عددی :وقتی مفعول مطلق را برای بیان تعداد و دفعات وقوع فعل استفاده کنیم.(البته این صفات یا شمارشی هستند یا به صورت «ه»، «ینِ»، «ات» )

ذَهبتُ الیومَ اِلی المدرسهِ ذهاباً واحداً (صفت شمارشی)

جَلَستُ عندَ اَخی جَلسهً

قَراتُ المقالهَ قراءتِینِ

راجعتُ الدُروسَ مراجعهً واحدهً « من درسها را یکبار مرور کردم »

نَظرتُ اِلی صورهِ اَبی نَظرَتینِ « به عکس پدرم دوبار نگاه کردم »

توجه داشته باشیم:

گاهی «ه» بر وقوع فعل در یک بار دلالت می کند در این صورت به آن « تاء وحدت می گوئیم مثل: «اکله،ضربه، جَلسه»
گاهی مفعول مطلق از جنس فعل نیست ولی از نظر معنا مترادف با آن است: جَلَستُ قُعُوداً

قیدها ی فارسی، در عربی به صورت مفعول فیه زمانی،مکانی و حال ظاهر می شوند.



عربی با لبخند ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
مفعول فیه (منصوبات)

مفعول فیه (منصوبات)

اسم های منصوبی که ، زمان یا مکان وقوع فعل را به ما نشان می دهند را مفعول فیه ( ظرف ) می گوئیم.و دو نوع است:

ظرف زمان

ظرف زمان در پاسخ به «متی: چه وقت»

مَتی خرجتَ مِن البیتِ؟ خَرَجتُ مِن البیتِ صباحاً

ظرف مکان

​در پاسخ به « اَینَ : کجا » می آید

اَینَ وَقَفَ المُعلمُ؟ وَقَفَ المُعلمُ اَمامِ الصَفِ.



دقت شود با آنکه معنای «فی» در آن مستتر است اما در صورتی که «فی» بیاید دیگر به آن ظرف نمی گوئیم و همان جار و مجرور است.مانند: خَرَجتُ مِن البیتِ صباحاً ( مفعول فیه) »»»»» خَرَجتُ مِن البیتِ فی الصباحِ (جار و مجرور)



مهمترین ظرف های زمان:

صباحاَ، ظُهراً، عصراً، مِساءً، لیلاً، عِشاءً، یوماً، قَبلَ، بعدَ، حینَ، اَبداً، عندَ (به معنای «هنگام»)، امسَ

(به معنای «دیروز»)، غداً (به معنای «فردا»)

مهمترین ظرف های مکان:

وَراءَ، یمینَ، یَسارَ، جنبَ، بینَ، مَعَ، حیثُ، عندَ (به معنای «نزد»)، فوق، تحت، اَمام، خلف

ظرف ها ۲ نوع هستند:

متصرف: ظرفی که بتواند نقش های دیگری به خود بگیرد، ظرف متصرف است:به مثال های زیر و نقش یوم در آن ها دقت کنید.

(مبتدا) ​یَومُ الجُمعهِ یَومُ العطلهِ ( خبر)

​ اِنَ‏ یَومَ ( اسم ان) الجمعهِ یَومُ اللهَ ( خبر ان)

نَذهبُ الی الجبالِ فی یَومِ الجمعه ( مجرور به حرف جر)

حانَ یِومُ الجمعه ِ (فاعل)

اُحبُ یومَ الجمعه (مفعول به)

نَذهبُ الی الصلاه یومَ الجمعه (ظرف)

« ​صباحاَ، ظُهراً، عصراً، مِساءً، لیلاً، عِشاءً، یوماً، قَبلَ، بعدَ، حینَ، اَبداً، عندَ ، امسَ ، غداً ،وَراءَ، یمینَ، یَسارَ، جنبَ، بینَ، مَعَ، حیثُ، فوق، تحت، اَمام، خلف »

مانند: نَصعَدُ الجِبالَ قبلَ (ظرف) طلوع‘ الشمسِ وَِ نرجعُ بعدَ (ظرف) ساعهٍ

الدنیا وراءَک (ظرف)و الآخرهُ امامکَ (ظرف)




غیر متصرف : این ظرف ها غیر از نقش ظرف، نقش دیگری نمی پذیرند و مهمترین آنها را در بالا معرفی کردیم

عربی با لبخند ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
قید حالت درس حال

قید حالت درس حال

قید حالت درس حال

در ادامه دروس اسم های منصوب در عربی به اسم های منصوبی می رسیم که بیانگر حالت فاعل ( کننده کار )، یا مفعول را در جمله نشان می دهد و در فارسی معادل قید حالت معنی می شود و بر ۲ قسم است:

حال مفرد
حال بصورت جمله

دقت کنیم در کدام جمله ها حالت فاعل یا مفعول دیده می شود:
شَرَبتُ الماءَ «««« شَرَبتُ الماءَ صافیاً

عادَ المجاهدُ مِنَ الحَربِ ظافراً «««««« عادَ المجاهدُ مِنَ الحَربِ
خَرَجَت التلمیذةُ مِنَ البَیتِ ««««« خَرَجَت التلمیذهُ مِنَ البَیتِ مُتحجبةً

حال مفرد :

به عبارت دیگر می توان گفت حال اسم منصوبی است، که مشتق و نکره است و چگونگی حالت صاحب حال ( فاعل یا نائب فاعل یا مفعول) را هنگام وقوع فعل نشان می دهد و در پاسخ سوال « کیف» ( چگونه ) می آید.
توجه شود که حال « اسم منصوب مشتق و نکره » از منظر « مونث یا مذکر » و تعداد « مفرد،مثنی، جمع» بودن با صاحب حال ( فاعل یا نائب فاعل یا مفعول) مطابقت می کند.
با دقت در جملات بالا در می یابیم که تمام جملات با یک کلمه ی مفرد منصوب که مشتق و نکره است و چگونگی حالت صاحب حال ( فاعل یا نائب فاعل یا مفعول) را هنگام وقوع فعل نشان می دهد آمده اند بنابر این « حال مفرد هستند.

حال جمله:

حالی است که از جمله فعلیه (فعل و فاعل) یا جمله اسمیه ( مبتدا و خبر) تشکیل شده باشد. پس بنابراین جمله حالیه به ۲ قسم است:

جمله حالیه اسمیه که خود بر ۲ قسم است:

به همراه «و» حالیه:( به معنی در حالی که) مانند: شَربتُ الماءَ ُ هُوَ باردٌ (جمله اسمیه)/ یَدرُسُ التلمیذانِو هُما مُجتَهدانِ (جمله اسمیه) /رَجَعَ المقاتِلونَ و هُم منتَصِرونَ (جمله اسمیه)/ تِظاهَرَت المسلماتُ وَ هُنَ مطالباتٌ بحُکم القُرآن (جمله اسمیه)
بدون « و » حالیه : در این حالت صاحب حال ( فاعل یا نائب فاعل یا مفعول) حتماً باید معرفه باشد،مانند: یُجاهِدُ المُقاتِلونَ سلاحُهُم تکبیر {جمله اسمیه ( مبتدا و خبر) و محلاً منصوب}
پس باید دقت کرد که اگر پس از اسم معرفه ای جمله ای بیاید که حالت آن را بیان کند آن را جمله جالیه می گوئیم.

جمله حالیه فعلیه ( در این حالت هم هم صاحب حال ( فاعل یا نائب فاعل یا مفعول) باید معرفه باشد.
تَظاهرَ المسلمونَ یَهتفونَ ضدَّ الضالمینَ ( جمله فعلیه )

باید دانست: در صورتی که فعل ماضی،قبل از جمله حالیه فعلیه بیاید در ترجمه باید آن را بصورت ماضی استمراری معنی کنیم: جاءَ الطفلُ یضحکُ « بچه در حالی که می خندید، آمد »
البته واضح است که در حال جمله اعراب همیشه محلی خواهد بود.


عربی آسان برای همه ریحانی [h=4]
[/h]
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
تمییز

تمییز

تمییز در عربی

تمییز اسمی است منصوب، جامد و نکره که ابهام موجود در کلمه یا جمله ی ماقبل خود را بر طرف می کند.

اما سوالی که وجود دارد آن است که چگونه آن را تشخیص دهیم یا ترجمه کنیم؟

۲ راه برای تشخیص تمییز وجود دارد:

از طریق ترجمه: اکثراً برای تشخیص از خود باید بپرسیم« از چه جهت ؟ از چه لحاظ؟» آن چه در پاسخ می آید، تمییز است.
از طریق ظاهر کلمه: تمییز دارای ویژگی های زیر است:

اسم منصوب – جامد – نکره – رفع ابهام از کلمه یا جمله



تمییز به دو صورت پدیدار می شود:

۱٫ مفرد: اسمی است که ابهام کلمه ماقبل خود را برطرف می کند. پس دقت شود که قبل از تمییز مفرد کلمه ای است که دارای ابهام است.

اما تمییز مفرد می تواند برای رفع ابهام از ۴ مورد مختلف باشد:

برای رفع ابهام از عدد: اِشتَرِیتُ اَحَدَ (عدد ) عَشَرَ کتاباً (تمییز عدد)
برای رفع ابهام از وزن : اِشتَرِیتُ کیلواً (وزن) تفاحاً (تمییز وزن)
برای رفع ابهام از مساحت : اِشتَرِیتُ متراً (مساحت) قُماشاً (تمییز مساحت)
برای رفع ابهام از جنس: شَرِبتُ کوباً (پیمانه) لبَناً (تمییز پیمانه)

۲٫ تمییز نسبت: ابهام جمله ماقبل خود را برطرف می کند و به ۳ صورت استفاده می شود:

I. برخی مواقع قبلاً تمییز مبتدا بوده است، مثل: شانُ (مبتدا) العاقِلُ(مضاف الیه) اَفضَلُ (خبر) من الجاهل ، اما در جمله ای می آید که فاقد فعل اما معمولاً دارای اسم تفضیل است العاقِلُ (مبتدا) اَفضَلُ (خبر) من الجاهل شاناً (تمییز و منصوب)

در جمله های دارای افعال ناقصه در صورت مشاهده تمییز، معمولاً مبتدا بوده است.

کانوا اشَدُّ منکُم قوّهً »»»»» کانَت قوَتُّهم اَشَدُّ منکم

ii. برخی مواقع قبلاً تمییز، فاعل بوده است. مثل: تَفتَّحت (فعل)اَزهارُ (فاعل) الاشجار (مضاف الیه)

تمییز در جمله ای باید بیاید که فعل آن حتماً باید لازم باشد.

تَفتَّحت (فعل لازم) الاشجارُ (فاعل) اَزهاراً (تمییز)

iii. برخی مواقع قبلاً تمییز، مفعول بوده باشد. مثل : زادَ (فعل) اللهُ (فاعل) قُدرهَ (مفعول) المسلمینَ (مضاف الیه)

تمییز در جمله ای باید بیاید که فعل آن حتماً باید متعدی باشد.

زادَ (فعل متعدی) اللهُ (فاعل)المسلمینَ(مضاف الیه) قدرهً (تمییز)

نکته ی تستی: وقتی با تستی برخورد می کنیم که بعد از فعل های « زادَ، یَزدادَ، مَلا ، امتلاء، یَمتَلیءُ، فاضَ، قَلَّ، کَثُرَ و …» اسمی نکره و منصوب قرار گیرد، با تمییز برخورد کرده ایم.


عربی با لبخند ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
استثنا

استثنا

استثنا یعنی در برخی مواقع شخص یا چیزی را از یک حکم کلی خارج می کنیم.

حَضَرَ التَلامیذُ فی الصفِّ إلا الکسلانَ (استثنا)

استثنا دارای چند قسمت کلی است؟

مستثنی منه: اسمی که درون حکم کلی قرار دارد و قبل از إلا قرار می گیرد.مثل :حَضَرَ التَلامیذُ فی الصفِّ إلا الکسلانَ
مستثنی : اسمی که پس از إلا آمده و از مستثنی منه می آید. مانند: حَضَرَ التَلامیذُ فی الصفِّ إلا الکسلانَ
ادات استثنا : کلمه ای که میان مستثنی ، مستثنی منه می آید و به وسیله آن استثنا انجام می شود مانند: حَضَرَ التَلامیذُ فی الصفِّ إلا الکسلانَ

نقش مستثنی منه در جمله:

ممکن است فاعل باشد: نَجَحَ الطُلّابُ إلا المُتکاسِلَ ( مستثنی منه، فاعل)

ممکن است مفعول به باشد: لاتَخَف أحَداً إلا الله ( مستثنی منه، مفعول به)

ممکن است نائب فاعل باشد: لایَسمَعُ صوتٌ إلا خریرَ المیاه ( مستثنی منه، نائب فاعل)

دقت کنیم که اعراب مستثنی بر ۲ قسم است:

جمله کامل: جملاتی که مستثنی منه در آن ذکر شده است: جاءَ التَلامیذُ إلا سعیداً
جمله ناقص : جملاتی که مستثنی منه در آن ذکر نشده است:ما جاءَ الا سعیداً (التَلامیذُ ) ذکر نشده است. و در این صورت (حذف مستثنی منه) به مستثنی، «مستثنی مُفرَّغ» می گوئیم

در جملات کامل مستثنی منه همیشه منصوب است. مانند: سَجَدَ الملائکهُ إلّا ابلیسَ

اما در جملات نافص که مستثنی منه حذف می شود، اعراب آن بستگی به نقشش (در واقع نقش قبلی مستثنی) در جمله دارد: مانند:ما حَضَرَ إلّا علیٌّ (مستثنیمُفرَّغ، فاعل)

ما کانَ فی المکتبهِ إلّا طالِبٌ (مستثنی مُفرَّغ، اسم کان)

ما طالعت إلّا العربیه ( مستثنی مُفرَّغ، مفعول به)

لا یَسمَعُ إلّا تغریدُ الطّیور (مستثنیمُفرَّغ،نائب فاعل)

در صورتی که دقت کرده باشید متوجه شده اید که مستثنای مُفرَّغ معمولاً به همراه فعل نهی،نفی ، ادات استفهام به کار می رود



عربی با لبخند ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
منادی

منادی

اسمی که با یکی از حروف ندا « أ، یا، أیا، أی، هَیا، وا » مورد خطاب قرار گیرد به آن مُنادی می گوئیم.
یا مُحمَّدُ (منادی) إِذْهَبْ إِلی المَدْرِسهِ
اما مُنادی بر ۳ قسم است:

عَلَم : به هر اسم خاصی که مورد خطاب قرار گیرد، مُنادای عَلَم می گویند، منادای علم مبنی است و مبنی بر ضمّ است.مانند: یا مُحمَّدُ (منادی عَلَم مبنی برضم) إِذْهَبْ إِلی المَدْرِسهِ / یا اللهُ (منادی عَلَم مبنی برضم) إِ/ یا فاطمة (منادی عَلَم مبنی برضم)
نکره مقصوده : وقتی اسمی را نشناسیم ( نکره ) باشد و مورد خطاب قرار گیرد، مانند عَلَم مبنی بر ضم خواهد بود.مانند: یا سیِّدُ کّمِ الساعَه الآن؟
مضاف : وقتی اسم مضافی مورد خطاب قرار گیرد به آن منادای مضاف می گوئیم اما در این صورت اعراب آن منصوب خواهد بود. مانند: یا مُسلمیِ العالَمِ / یا مُسلِماتِ العالَم / یا ابا الفَضل / یا تلمیذَی المَدرسهِ

توجه شود که منادای مضاف می تواند تمام علامات نصب را بپذیرد.
دقت شود : در صورتی که منادی معرفه به « ال» باشد. در صورت مذکر بودن « أَیُّها» و در صورت مؤنث بودن « أیَّتُها» قرار می گیرد.
یا أَیَّتُها النَفْسُ المُطْمَئِنَه / یا أَیَّتُها المُومناتُ / یا أَیُّها الناسُ / یا أَیُّها المُسْلِمونَ
به « أَیُّ » یا « أَیَّهُ» که قبل از منادی آمده « منادای نکره مقصوده و مبنی بر ضمّ » و « ها » را حرف تنبیه می گوئیم اما در جمله نقشی ندارد. اما اسم بعد از آنها در جمله در صورتی که جامد باشد « عطف بیان»، اما در صورت مشتق بودن « صفت » می گوئیم و چون تابع منادی است پس مرفوع است.
یا أَیُّها الناسُ ( عطف بیان، مرفوع به تبعیت از أَیُّ)
یا أَیَّتُها العالمهُ ( صفت و مرفوع به تبعیت از أَیُّه)
در بسیاری اوقات می توان حرف ندا را حذف کرد مانند: « رَبَنَّا اغْفِرْ لََنا ذُنوبَنا » / « أَباذرّ! »
اما نحوه ی تشخیص : در صورتی که حرف ندا حذف شود معمولاً امر یا نهیمی آید.
نکات مهمی که باید رعایت نمود:

می توان حرف ندا را از ابتدای لفظ جلاله «الله» خذف کرد اما در عوض باید به آخر آن « مّ » با تشدید اضافه کرد.مانند: یا اللهُ »»» أَللهُمَّ
اگر کلمه « أَبی» مورد خطاب قرار گیرد باید « ی » را حذف و « تِ » اضافه کرد مانند: یا أَبی »»» یا أَبَتِ
اگر منادای ما به ضمیر « ی » متکلم اضافه شود، باید « ی » را حذف و به جای آن از کسره (-ِ) ، که نشان دهنده ی مضاف بودن منادی است استفاده کرد. مانند: یا عِبادی »»» یا عبادِ / یا صدیقی »»» یا صدیقِ



عربی آسان برای همه ریحانی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
نفی فعل / افعال کمکی / افعال ناقصه

نفی فعل / افعال کمکی / افعال ناقصه

نفی فعل:

در زبان عربی برای نفی فعل اغلب از حروف ( لم ، لما ، لا ، ما ، لن ) با شرایطی استفاده می شود.

ما + فعل ماضی = ماضی منفی

ما ذهب : نرفت ، ما ذهبا : نرفتند ( دو نفر ) ، ما ذهبوا : نرفتند ، ما ذهبتَ : نرفتی ، ...

لم + فعل مضارع = ماضی منفی

لم یذهب : نرفت ، لم تذهب : نرفتی ، لم نذهب : نرفتیم ، ...

لمّا + فعل مضارع = ماضی نقلی منفی

لما یذهب : نرفته است ( هنوز نرفته است ) ، لمّا نذهب: نرفته ایم ( هنوز نرفته ایم )، ...

لا + فعل مضارع = مضارع منفی

لا یذهبُ : نمی رود ، لا نذهبُ : نمی رویم ، لا تذهبُ: نمی روی ، لا یذهبون : نمی روند ، ...

لن + فعل مضارع = مستقبل منفی

لن یذهبَ : هرگز نخواهد رفت ، لن یذهبا : هرگز نخواهند رفت ( دو نفر ) ، لن یذهبوا : هرگز نخواهند رفت ، ...

نکته: « لم » و « لمّا » فعل مضارع را مجزوم می کنند و « لن » فعل مضارع را منصوب می کند و « ما » و « لا » نفی، غیر عامل هستند یعنی اعراب و بناء فعل بعد از آنها تغییری نمی کند.
افعال کمکی یا ربطی:

در زبان های فارسی و انگلیسی و دیگر زبان ها، جمله ای بدون فعل ساخته نمی شود یعنی اگر جمله دارای یک فعل اصلی نباشد، از افعالی استفاده می شود که در فارسی آنها را « فعل ربطی » ( است ، بود ، شد ، گشت ) و در انگلیسی آنها را فعل کمکی ( did , do / das , was / were , am / is / are ) می نامند، ولی در زبان عربی:

اگر جمله حاکی از زمان حال باشد و دارای هیچگونه فعل اصلی نباشد، فقط از دو اسم تشکیل می شود.

مثال: زیدٌ حاضرٌ . زید حاضر است.

و اگر جمله حاکی از زمان گذشته یا آینده باشد، باید از فعل ماضی « کان » یا مضارع آن « یکونُ » استفاده شود.

مثال: کان زیدٌ حاضرا . زید حاضر بود.

سَیَکونُ زیدٌ حاضراً . زید حاضر خواهد بود.
افعال ناقصه در عربی عبارتند از:

کان ( بود ) ، صار ( گردید ) ، لیس ( نیست ) ، اصبح ( شد ) ، مادام ( مادامی که ) ، مازال ( همواره )

این افعال در عربی بر سر جمله اسمیه می آیند، مبتدا می شود « اسم افعال ناقصه » و مرفوع می شود و خبر می شود « خبر افعال ناقصه » و منصوب می شود.

کان الطالبُ ناجحا. دانش آموز موفق بود. / صارت الأمّة الإسلامیة متّحدة. امت اسلامی متحد گردیدند.
تمرین:

الف ـ ترجمه فعل های زیر را بنویسید.

1) ما کتبَ / 2) لم یکتُبوا / 3 ) لما تکتبی / 4) لا نکتبُ / 5) لن یکتبَ

ب ـ جمله های زیر را به فارسی ترجمه کنید.

1) ما سافرَ سعیدٌ. / 2) لا یسافر سعیدٌ. / 3) لن یترک زیدٌ صلاتهُ.

نکته: در ترجمه حتما به صیغه افعال دقت کنید.



گرد آوری: گروه دانش وتکنولوژی سایت تبیان زنجان
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
زمان افعال در زبان عربی

زمان افعال در زبان عربی

برای فعل، بجز تقسیم فعل به ماضی و مضارع و امر، می توان هفت زمان دیگر بیان کرد که عبارتند از:

الف - ماضی بعید: ( کان + اسم کان + قد + فعل ماضی ساده )

کان الطالبُ قد ذهب إلی بیته. / الطالب کان قد ذهب الی بیته. ( دانش آموز به خانه اش رفته بود. )

کان الطالبان قد ذهبا إلی بیتیهما. / الطالبان کانا قد ذهبا الی بیتیهما.

ب - ماضی استمراری: ( کان + اسم کان + فعل مضارع )

کان الرجل یُسافر. / الرجل کان یسافر. ( مرد مسافرت می کرد. )

کان الرجلان یسافران. / الرجلان کانا یسافران.

( نکته: تقدیم و تأخیر بین کان و اسم کان در هر حال جایز است. )

ج - ماضی نقلی: ( قد + فعل ماضی )

قد سافر زیدٌ. ( زید مسافرت کرده است. )

( نکته: فعلی با نام ماضی نقلی در زبان عربی وجود ندارد ولی حرف « قد » بر سر فعل ماضی به آن تحقّق می بخشد و وقوع آن را تأکید می کند. در حالیکه این حرف همراه فعل مضارع، شک و احتمال وقوع فعل را می رساند که در این صورت معنای این حرف در فارسی « شاید » است. )

د - ماضی ساده:

سافر زیدٌ. ( زید مسافرت کرد. )

ه - حال محض: ( لام حالیه + فعل مضارع )

لَیَکتبُ زیدٌ. ( هم اکنون زید می نویسد. )

و - مضارع:

یکتب زید. ( زید می نویسد. )

ز - آینده: ( س/ سوف + فعل مضارع )

سَیُسافرُ زیدٌ. / سوف یُسافرُ زیدٌ. ( زید مسافرت خواهد کرد. )

( نکته: برخی در ترجمه « س » می گویند: « بزودی خواهد ... » که صحیح نیست. افزودن کلمه « بزودی » به هیچ وجه ضرورت ندارد. به جای کلمه « بزودی » در جمله عربی می توان کلمه « بسرعة » را نوشت.
تمرین:

جمله های زیر را به فارسی ترجمه کنید:

- کانت الطالباتُ قد ذَهَبنَ إلی بیوتهنَّ.

- کان الطالب یکتبُ.

- قد یُسافر زیدٌ.

- قد سافر زیدٌ.

- سأذهبُ بِسُرعة.



گرد آوری: گروه دانش وتکنولوژی سایت تبیان زنجان
 

Similar threads

بالا