[تاریخ هنر ایران] - هنر ساسانى

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار


طاق بستان سرزمين فارس مهد ساسانيان و از مراکز مهم سلطنت هخامنشى بود. در سال ۲۲۴ بعد از ميلاد اردشير بابکان از خطّهٔ فارس بر اردوان پنجم پادشاه اشکانى غلبه يافت و امپراطورى مقتدرى را بنيان نهاد که تا سال ۶۴۲ بعد از ميلاد با قدرت تمام بر منطقهٔ پهناورى از سوريه تا شمال غربى هند فرمانروايى داشت و نفوذ هنرى و فرهنگيش تا فواصلى دور فراسوى مرزهاى کشورش گسترش يافت. چنان‌که اثر نقش و نگارهاى ساسانى بر هنر آسياى مرکزى و چين و بيزانس و حتى فرانسه باقى ماند.

سلسلهٔ‌ ساسانى که نامش را از ساسان، بزرگ پارس و موبَد موبَدانِ معبد آناهيتا در استخر فارس گرفته؛ آخرين امپراطورى ايران را قبل از سلطهٔ اسلام تشکيل داد.



کاخ سروستان، ساسانيان دوران ساسانى از نظر سياسى و عقيدتى نمايندهٔ طغيان ملى ايرانيان عليه پارتيان بود؛ و هدف آن نيز احياى امپراطورى هخامنشى بود و اين هدف درهنر اين دوران نيز منعکس شد. اما در اين مسير آنها مقلد صرف نبودند؛ بلکه هنر آنها نمايانگر نيروى آفرينندگى مى‌باشد.

برجسته‌ترين فرد در امپراتورى ساساني، شاپور اول بود که همان داعيه‌هاى سياسى و هنرى داريوش بزرگ را در سر مى‌پروراند.

پس از غلبهٔ اردشير بر اردوان، ساسانيان حکومت ملّى واحدى را تشکيل دادند و درصدد برآمدند که دين و آيين واحدى را به رسميت بشناسند تا وحدت لازم را در حکومت خويش ايجاد نمايند.

آغاز سلطنت ساسانى مقارن بود با اوج قدرت مذهب بودا در شرق ايران از چين و هند و ژاپن و مسيحيت در غرب ايران و مذهب يهود که جاى خود را داشت. آنها مى‌بايست مذهبى را تقويت مى‌کردند که وحدت ملى‌شان را تضمين نمايد و با تحولات مذهبى شرق و غرب بيگانه نباشد. به‌همين دليل وقتى مذاهب جديدى توسط مانى و مزدک عرضه گرديد، ابتدا با اقبال شاهان ساسانى مواجه شد. مانى در زمان شاپور اول ظهور کرد و خود را فرستادهٔ خدا معرفى نمود. مانويت مذهبى تأليفى بود که در حقيقت اصول خود را از مذهب بودا، آيين مسيحيت و ديانت مزديستى و اعتقادات بابلى اخذ کرده بود؛ مذهب مانى برپايهٔ اعتقاد به مظاهر خير و شر و تضاد آنها بود.



طاق بستان، کرمانشاه، دوره ساسانيان شاپور اول ابتدا به مانى توجه کرد؛ اما روحانيان با نفوذ آيين زرتشتى عليه او شوريدند و او را محکوم کردند و مانويت در آسياى مرکزى مستقر گرديد و در مصر و سوريه پيشرفت‌هايى به‌دست آ‌ورد. با قتل مانى و سوزاندن رسالات او، آيين مزديستى تقويت شد و دين رسمى حکومت ملّى و واحد ساسانى قرار گرفت و اهورامزدا خداى واحد باقى ماند. متون اوستا از نو تدوين و روايات شفاهى ثبت و نوشته و وحدت مذهبى و ملى امپراتورى عظيم ساسانى را تکميل نمود.

هنر ساسانى قالب‌ها و سنت‌هاى بومى ايران را احيا نمود و زمينه را براى بسيارى از ويژگى‌هاى هنر اسلامى مهيا ساخت. هنر اين دوران ذاتاً دربارى بود؛ اما قابليت و توان آن‌را داشت که از قلمرو زمان و مکان خود فراتر رود و به سرعت گسترش يابد در شکل‌گيرى هنر سرزمين‌هاى ديگر نقش قاطعى ايفا نمايد. مجموعهٔ وسيعى از نقش‌مايه‌ها و شمايل‌نگارى‌هاى و نيز طرح پلان‌هاى معمارى و مفاهيم زيباشناختى آن در سرزمين‌هاى خارج از ايران به ظهور رسيد.

دوران ساسانى از جهات زيادى شاهد ارزنده‌ترين دستاوردهاى تمدن ايرانى بود. اگرچه فتح ايران به‌دست اسکندر، راه را براى گسترش فرهنگ يونانى در آسياى غربى گشود؛ روح يونانى هرگز در اين سرزمين به‌طور کامل جذب نشد. در زمان اشکانيان مردمان خاور نزديک هنر يونانى را تفسير کردند و در دوران ساسانى اين واکنش ادامه يافت.

هنر ساسانى در واقع مقطع نهايى يکى از تحولات عظيم هنرى بود که حدود چهار هزار سال پيش از آن در بين‌النهرين آغاز شده بود.

اين هنر تأثير روشنى بر هنر بيزانس داشت. نقش‌برجسته‌هاى بى‌شمار بيزانس با الهام از الگوهاى ساسانى ايجاد شدند مانند آن‌چه در استانبول و آتن از نقوش حيوانات به‌وجود آمد. و موزائيک‌هايى که در کليساى پاناگيا آنجلو کتيستوس در جزيرهٔ قبرس قرار دارد نيز با توجه به هنر ساسانى به‌وجود آمده است. بعضى جنبه‌هاى معمارى بيزانسى بدون در نظر گرفتن هنر ايرانى قابل درک نخواهد بود.

امپراطورى بيزانس امپراطورى روم شرقى است که صاحب تمدن و تاريخ و هنرى خاصى بود که مدت هزار سال به حيات خود ادامه داد و توانست آميزه‌اى از هنر يونانى و رومى و خاورى را باعنوان هنر بيزانسى به‌وجود آورد.

موزائيکظهاى تزئينى نمازگاه خصوصى در نزديکى اورلئان (اواخر قرن ششم) شباهت کاملى به موزائيک‌هاى ورودى غار طاق بستان دارد.

کليساى سن فيليبرت در تورنى نيز يادآور کاخ ايوان کرخه است.

تأثير عميق طرح‌هاى ساسانى بر دست‌ساخته‌هاى مصرى و منسوجات سورى کاملاً به چشم مى‌آيد. نقش‌برجسته‌هاى تعدادى از تابوت‌هاى سنگى بربرها در فرانسه و اسپانيا با الهام از نقوش نساجى ساسانى شکل گرفته‌اند. برخى پيکرتراشى‌هاى ماقبل رومانسک و رومانسک در فرانسه و ايتاليا نيز تحت تأثير اين هنر خلق شده‌اند.

با سقوط شاهنشاهى ساسانى توسط اعراب، اسلام وارث واقعى هنر ساسانى گرديد؛ مفاهيم آن‌را اقتباس نمود و روح تازه‌اى به آن بخشيد.


معمارى



ارگ بم، اواخر ساسانيان، کرمان معمارى ساسانى در واقع ادامهٔ معمارى اشکانى است و معمارى پارتى در شکل‌گيرى ويژگى‌هاى معمارى ساسانى يکى از عوامل مؤثر به‌حساب مى‌آيد.

مصالح قصرهاى ساسانى سنگ‌هاى عظيم، قلوه‌سنگ‌ها، خشت و گل پخته و آجر بود. روى سنگ‌ها نيز به شيوهٔ اشکانيان و هخامنشيان حجارى مى‌کرده‌اند. نماى ديوارها با ابزارکشى و گچ‌برى‌ تزيين مى‌يافت.

در معمارى ساسانى ايوان يا اتاق گنبددار که سه طرف آن ديوار و طرف چهارم باز است، مديون معمارى پارتى است. طاق و گنبد بخصوص در بناى آتشکده‌ها بکار مى‌رفت. معمارى دينى ساسانيان در ساخت همين آتشکده‌ها محدود ماند. مهم‌ترين آتشکدهٔ عهد ساسانى آتشکده بيشاپور است. ديگر، آتشکده‌اى در فيروزآباد قرار دارد. طرح عمدهٔ آتشکده‌ها، تالارى بوده که به‌وسيلهٔ چهار ستون با جرز پر مى‌شده و روى سقف آن گنبدى قرار داشته. زير گنبد در درون تالار، آتش مقدس در ظرفى هميشه روشن بوده است.



آتشکده ساساني، فيروزآباد
از ويژگى‌هاى معمارى ساساني، تأکيد و گنبدهاى تونلي، گنبدى مبتنى بر نيم‌گنبدها و اتاق مربع شکلى که گنبدى بدان حائل بود و در سکنج‌ها تعبيه مى‌شد. ايوان در معمارى ساسانى در حکم يک سرسراى ورودى بزرگ به اتاق مربعى گنبددار بود.

از مهم‌ترين ويژگى‌هاى معمارى ساسانى مفهوم فضاست. بعبارت ديگر فضا در معمارى ساسانى مجزا بکار رفته يعنى ديوارها آن‌را توجيه و تفسير مى‌کرد. معمارى ساسانى نقطهٔ مقابل معمارى رومى بود که در آن دسترسى به يک فضاى فريبنده و پويا از موارد اصلى به شمار مى‌آمد.

ايران را بايد زادگاه اسلوب سوارکردن گنبدى گِرد برپايه يا زمينه‌اى چهارگوش دانست. همچنين اسلوب طاق‌زنى متقاطع بر قوس‌هايى ستبر که در ايوان کرخه (نزديک شوش) بکار رفته و بسيار مستحکم است؛ چندين قرن پيش از آنکه در معمارى رومى‌وار و گوتيک بکار رود، در ايران به ثمر رسيد.

در معمارى ساسانى اصل تقارن در بخش‌هاى مختلف ساختمان معمول بوده است. دربارهٔ شهرسازى دورهٔ ساسانى اطلاع کمى در دست است. فيروزآباد در دورهٔ اردشير اول تأسيس شد و پلان مدوّر داشت و اين نوع پلان شهرى متأثر از يک سنت باستانى آشورى بود.

اما هنگامى‌که شاپور اول بيشاپور را مى‌ساخت، از پلان هيپوداموسى استفاده کرد و طرح شبکه‌اى بدان داد و به محلات مختلف تقسيم کرد. در ساير شهرهاى ساسانى اطلاع چندانى در دست نيست؛ از جمله آنها جند بيشاپور، در بين دزفول و شوشتر در خوزستان بود و نيز ايوان کرخه را مى‌توان نام برد.

از بناهاى معروف دورهٔ ساسانيان قلعه‌دختر است. اين بنا با سيستم برج و بارو ساخته شده و به سمت کوهستان متمايل است و از سه بخش تشکيل شده که در سطوح مختلف قرار گرفته‌اند و با محورى واحد از ديواره محاصره شده است. بلندترين بخش ديوار برح عظيم نيم‌دايره‌اى است به منظور ديدباني؛ در پايين‌ترين سطح هم حياط واقع شده است.

تنها اثرى که از گچ‌برى ساسانى باقى مانده، در تزيين اطراف يکى از تاقچه‌هاست که ايوان را زينت داده است. اين ساختمان همهٔ ويژگى‌هاى يک قلعه نظامى را در خود جمع دارد. شبيه قلعه‌اى است که شاپور اول در مدخل در، بيشاپور برپپا کرده است. احتمال قريب به يقين اين است که تنظيم بنايى بر روى سه سطح متفاوت حاوى بعضى مفاهيم رمزى و جادويى و يا مذهبى باشد.

بناى ديگر اين دوران قصرى است در فيروزآباد که در زمان اردشير اول ساخته شده که بر روى پلانى سه‌گوش برپا شده است.



کاخ سروستان
ايوان کرخه اثر ديگرى است که در منطقهٔ شوشتر روى رود کرخه است. اين بنا يک شهر قلعه‌اى باستانى ساسانى است که شاپور دوم آن‌را براى حفظ آثار قصر سلطنتى به گوشه‌اى مستحکم و برج و بارودار ايجاد کرده است؛ اين بنا داراى دو راهرو، يک تالار بزرگ و يک کوشک سه ايوانى و ديوارهايى با نگاره‌هايى بر آن است.

در ناحيهٔ قصر شيرين کردستان در ميان خرابه‌هايى که بقاياى بناهايى وجود دارد که در ميان اين خرابه‌ها از همه مهم‌تر عمارت خسرو است، که نقشهٔ منسجمى دارد و اصل تقارن در آن وجود دارد. در حدود سه ميلى جنوب عمارت خسرو کاخى معروف به هوش گورى قرار دارد که ظاهراً داراى همان پلان و نقشه‌اى است که عمارت خسرو دارد.

گروه سوم ساختمان‌هاى آن منطقه به چهارقاپو معروف است که اطلاعات زيادى از آن در دست نيست. اين ساختمان بناى چهارگوش بزرگى است که در هر دو سو درى دارد و با طاقى پهن مسقف شده است.

طاق کسرى در تيسفون يکى از معروف‌ترين آثار تاريخى ساسانى به‌شمار مى‌آيد، که امروزه از آن تنها يک ايوان بزرگ و بخش جنوبى نماى پيشين است.

اقامتگاه‌هاى خصوصى نيز از جمله کاخ‌هاى شماره يک و دو شهر کيش از جمله بناهاى اين دوره است. دو آتشگاه نيز در فارس و لارستان کشف شده که داراى معبد و چهارتاق بوده‌اند. آتشگاه‌ها به‌طور کلى يک ساختمان چهارگوش بوده‌اند که مسقف به گنبد در زاويه سکنج‌ها هستند و نيز يک در ورودى دارند. اين نقشه ساده و سنجيده احتمالاض در ساير عبادتگاه‌ها نيز استفاده مى‌شده است. در آتشکوه در جنوب قم نيز بقاياى يک چهارتاقى ديده مى‌شود و نيز در نزديکى فيروزآباد فارس و در مناطق ديگر بناهاى چهارتاقى به‌چشم مى‌خورد. و نيز بايد از عبادتگاه‌هايى نام برد که به‌گونهٔ مشعلى بر بالاى مکان‌هاى مرتفع قرار دارند مانند تخت‌کيکاوس و تخت‌رستم.



آتشكده ساساني ‌فراش‌بند - فيروزآباد در دوران ساسانى کليساهايى نيز ساخته شده‌اند که از نظر ريخت‌شناسى غير متعارفند. ديوارساختمان‌هاى ساسانى تزيينات زيبا و بى‌نظيرى دارد و الگوهاى ساسانى از طراح‌هاى هندسى و گياهى و نيز طراحى‌هاى پيکره‌اى نظير انواع حيوانات تشکيل مى‌شد. در نقوش گچ‌برى‌ها از قالب‌هاى هلنى اقتباس شده بود. ساسانيان از تزيين سنگ نيز در محدودهٔ کم استفاده مى‌کردند و نمونه‌هاى آن‌را مى‌توان در کاخ سنگى بيشاپور برگرفته از سنت پارتى در آتشکده بيشاپور در محل پيش‌آمدگى‌ها و نيز در بيستون و طاق‌بستان مشاهده مى‌شود.

منیع:aftabir
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
[h=1]پيکرتراشى، نقاشي و موزائيک [/h]


مجسمه برنجى


ته ستون هاي ساساني و سنگ نگاره‌هاي طاق‌بستان كرمانشاه


درخت زندگي، سنگ نگاره‌هاي طاق‌بستان- كرمانشاه متجاوز از سى ‌نقش‌برجسته متعلق به عهد ساسانى بر صخره‌هايى در منطقه فارس کشف شده‌اند. نقوش اوليه عهد ساسانى مانند نقش‌برجستهٔ فيروزآباد که در آن غلبه اردشير بر اردوان پنجم نشان داده شده است، داراى خشونت و عارى از جزئيات لطيف مى‌باشد. کم‌کم اين اشکال داراى حجم مى‌شوند و به جزئيات توجه مى‌شود. مهم‌ترين نقش‌برجسته‌ها يکى در نقش رستم است و نيز در بيشاپور، طاق‌بستان و يکى در خوزستان و ديگرى در سلماس در آذربايجان.



نقش برجسته از يک صحنه تفئيض،اردشير دوم(83-379 م.) در طاق بستان نزديک کرمانشاه
هنر نقش‌برجستهٔ ساسانى به صورت مستقل و همه جانبى نيز وجود داشته؛ مانند قطعاتى از يک تنديس غول‌پيکر از پادشاه که در غار بيرون بيشاپور قرار دارد و يا تنديس‌هاى چندجانبى و گروهى در طاق‌بستان.

هنر نقش‌برجسته درزمان بهرام اول به اوج خود رسيد. صحنهٔ اعطاى منصب از طرف اين پاه در بيشاپور عالى‌ترين اثر ساسانى و ايرانى است. در قرن چهارم ميلادى اين هنر روز به زوال رفت.

پيکرتراشى صخره‌اى ساسانى داراى ارزش‌هاى جادويى و مذهبى نيز بود. درونمايه و مضمون نقش‌برجسته‌ها تا حدودى ثابت است و هدف آن باشکوه جلوه دادن جنبه الهى شاه است که قدرتش را از اهورا مزدا دريافت مى‌کند و همچون خدا در مبارزه عليه شد پيروز است.

در اکثر آنها صحنه‌هاى اعطاء و تعويض و نيز پيروزى‌ها و صحنه‌هاى دفاع شاه از خانواده‌اش ديده مى‌شود و همچنين تاج‌گذارى و شکارهاى سلطنتي، مراسم پذيرايى از جمله، موضوعات آنهاست. ترکيب بعدى و تقارن پيکره‌ها و اندازهٔ غول‌پيکر شاه که بر فراز همه و حتى گاهى بر فراز الهه‌اى در صحنه قرار گرفته است.

در نقش رجب نزديک استخر پيکره‌هاى زيادى به‌چشم مى‌خورد و مراسم اعطاى قدرت شاهى اردشير را نشان مى‌دهد. همان نوع صحنه در نقش رستم نيز در صخرهٔ بلندى کنده‌کارى شده است. از موضوعات کار مى‌شده و در حاشيهٔ آن در چارچوبى منقوش سپاه ايران در يکسو و سپاه مغلوب همراه غنائم و باج و خراج در طرف ديگر به‌چشم مى‌خورد؛ نقش‌برجسته‌هاى پيروزى در بيشاپور، در داراب، در پايين مقبره داريوش در نقش رستم و در نقش رجب حاوى اين موضوعات است.

کيفيت برجسته‌کارى پيکره‌اى در زمان سلطنت بهرام دوم سطح عالى خود نگهداشت و بهرام دستور داد تا چهره خود و خانواده‌اش را در نقش‌برجسته‌ها و مسکوکات تعبيه کنند. يکى از نقش‌برجسته‌هاى مرتفع رستم که زيباترين اثر هنرى عصر ساسانى است، از آثار بزرگ اين دوران است.

نقش‌برجسته‌هايى نيز در منطقهٔ طاق‌بستان به موازات سواحل يک درياچهٔ مصنوعى وجود داشته، در جائى‌که قطعاتى از آثار مجسمه پيدا شده، درغارهايى با اندازه‌هاى مختلف و بر روى صخره‌هاى نزديک آنها کنده‌کارى شده‌اند.

آخرين نقش‌برجسته‌هاى ساسانى در غار بزرگ طاق‌بستان و در کنار غار نقش‌برجسته‌هاى شاپور سوم قرار دارد. نماى پيشين غار حالت ايوانى دارد؛ ولى عناصر غربى آن طبق عناصر سنتى ايرانى است. ديوار عقبى غار دو منطقهٔ جدا دارد. ديوارهاى جانبى ايوان دو تا نقش‌برجستهٔ بزرگ دو شکار سلطنتى را نشان مى‌دهد. در ديوار سمت راست غار صحنهٔ شکار گوزن و در ديوار سمت چپ، شکار گراز تصوير شده است.

از ويژگى‌هاى برجسته‌کارى دوره ساسانى در پيکره‌ها، صورت‌هاى نيمرخ و يا نيمرخ حجم‌نما بود. کل تنه از روبه‌رو نشاه داده مى‌شد، ولى سر در حالت نيمرخ قرار داشته؛ در اين دوره به تصاوير سه-چهارم و يا تمام‌رخ نيز علاقه نشان داده شده است.

پيکرتراشى با گچ نيز در تزئينات داخلى بکار مى‌رفت. اين نوع تزيين بسيار رنگين بود و حدفاصل نقاشى و برجسته‌کارى به‌شمار مى‌رود.

خاورشناسان نقوش‌برجستهٔ ساسانى را که در حقيقت ثبت وقايع تاريخى روى سنگ است و در ايران سابقه‌اى طولانى داشته، تقليدى از نقش‌برجسته‌هاى رومى مى‌دانند.

به طور کلى شبيه‌سازي، تجسم البسه، طرح دقيق و نزديکى به طبيعت، مشخصاتى است که هر ساسانى را ممتاز مى‌نمايد.

از نقاشى دورهٔ ساسانى اطلاع چندانى در دست نيست. نقاشى ديوارى على‌الخصوص از قرن چهارم ميلادى به بعد در بين ساسانيان رواج تام داشته است. از نقاشى‌هاى ديوارى آن دوره نيز اطلاعى در دست نيست. قطعه‌اى از يک فرسک عظيم همراه با صحنهٔ شکار در شوش از نظر زمانى احتمالاً به نيمهٔ اول قرن چهارم ميلادى تعلق دارد. در اين اثر رنگ‌ها بدون سايه و روشن و تخت است و پيکره‌ها با خطوط سياه مشخص شده‌اند. اين فرسک از بخش‌هايى ناپيوسته تشکيل شده است. قطعاتى نيز در ايوان کرخه با کيفيت پايين به‌دست آمده که احتمالاً متعلق به دورهٔ سلطنت شاپور دوم مى‌باشد. چند اثر در تيسفون و دامغان کشف شده است. ظاهراً آتشگاه‌هاى اين دوران نيز با نقاشى‌ تزيين شده است.

قصرهاى ساسانى ابتدا با سنگ‌هاى حجارى شده مزين مى‌گرديد و بعد با نقاشيظ (شبيه فرسک) تزيين مى‌شده است. اين نقاشى‌هاى ديوارى روى گچ ديوار انجام مى‌گرديده است.

از تحقيقات باستان‌شناسى در مقر ساسانى در ايوان کرخه بر مى‌آيد که کف ايوان‌ها با موزائيک فرش مى‌شده و قطعاتى از اين موزائيک‌ها در قصر بيشاپور به‌دست آمده است.

در مورد موزائيک اطلاعات بيشتر از روى منابع بدست آمده تا خود آثار باستان‌شناسى در قرن ششم م، بخش بالايى ديوارها با موزائيک پوشانده مى‌شد. موزائيک‌هاى کف در سرتاسر جهان يونان-روم متداول بود. موضوع در اين آثار در وسط قرار مى‌گرفت؛ اماموزائيک‌هاى بيشاپور در مقايسه با آنها محدود به حاشيه وسيع لبه موزائيک مى‌شد و در وسط موزائيک، تاوه‌هاى سنگى حاتم‌کارى گشته است.

در ايوان هم موزائيک‌ها در دو جانب قرار مى‌گرفت. از موزائيک‌هاى دربارى قطعات بيشترى باقى نمانده است.



[h=1]سفالگرى، فلزکارى و شيشه سازى [/h] ظروف نسبتاً زيادى از عهد ساسانى برجاى مانده است که نهايت مهارت پيشه‌وران عهد ساسانى را در حکاکى نشان مى‌دهد. موضوعات اين تزئين‌ها طرح صحنه‌هاى شکار، رامشگران، کنيزکان، ضيافت، حيوانات افسانه‌اى و خيالي، شاه بر تخت سلطنت، اعطاى منصب، گل‌ها و پرندگان بوده است. در واقع فلزکارى در زمان ساسانيان شکوفا شد و رواج عمومى يافت و از مرزهاى امپراتورى فراتر رفت.



پارچ فلزى ساساني، نهاوند



کاشى ساساني، بيشابور
نمونهٔ آن سينى‌ها و ظروف برجسته‌کارى با نقوش متنوع که نمايانگر مهارت بى‌سابقهٔ هنرمندان اين دوره است. ريخته‌گرى با مفرغ براى ساخت بشقاب و کاسه و جام و مشربه که گاه به شکل جانوران و پرندگان و نيز ظروف زرين و سيمين با طلاکارى و کنده‌کارى و برجسته‌کاى و ميناکارى تزيين مى‌شدند، از جمله صنايع پيشرفته آن دوران هستند. مضمون تصاوير را تمثال اهورامزدا و فرشتگان زرتشتي، صحنهٔ شکار با مرکزيت پادشاه و ...

نمونهٔ برجسته‌اى از حکاکى روى جواهر دورهٔ ساسانى جامى است معروف به جام خسرو. اين اثر در زمرهٔ اشياء ميناکارى مفتولى به‌شمار مى‌آيد. اين تزيين نوعى هاله است در اطراف قاب‌بند بزرگ که در وسط آن پيکرهٔ شاه بر روى تخت در زمينهٔ بلورى حکاکى شده؛ که خسرو دوم يا خسرو اول يا حتى قباد مى‌تواند باشد.

از مهرهاى ساسانى مجموعه‌هاى غنى وجود دارد. اينها مهرهاى مسطح‌اند که بر روى حلقه‌هاى انگشترى سوارند و يا مهرهاى مدور که با سوراخى در وسط به گردن آويخته مى‌شده است.

مسکوکات ساسانى با تصوير نيم‌تنهٔ شاه در اغلب موارد و تاجى که بر سر دارد روى سکه‌ها ظاهر شده است. پشت اکثر سکه‌ها آتشگاه حک شده که معمولاً در دو طرف آن دو محافظ قرار گرفته است. سکه‌ها از نقره نازک يا صفحات طلايى بود و ضرت اين نوع سکه از زمان شاپور سوم شروع شد و به‌تدريج پهن گشت تا جائى‌که بخش بالايى آن با تاج اشغال گرديد و حاوى رمزهاى خاصى شد. اين رمزها براى سال‌شمارى هنر ساسانى و تاريخ‌گذارى آن راهنماى مفيدى است. در سده‌هاى پنجم و ششم سلسلهٔ ساساني، طرح سکه‌ها بسيار خطى و انتزاعى گرديد.

از سفال‌گرى ساسانى اطلاعى در دست نيست. اين سفالينه‌ها نباد از کيفيت بالايى برخوردار بوده باشند. اغلب لعاب ضخيم و سنگين فيروزه‌اى و آبى و تزئينات برجسته يا کنده‌کارى شده داشته‌اند.

از هنر شيشه‌سازى ساسانى تعداد اندکى باقى مانده است. چندين جام با قالب شيشه‌اى و تزئينات که اکثراً در اطراف گيلان به‌دست آمده، يکى از قطعات در تيسفون کشف شده و قطعات ديگرى از اين جام‌ها نيز در مناطق ديگر کشف شده است و نيز قطعه‌اى شيشه‌اى و زيبا شبيه کوزه‌هاى فلزى و گلدانى شکل که در شوش بدست آمده است.



[h=1]منسوجات [/h] مهم‌ترين مراکز صنعت ساسانى در شوش، شوشتر و جندشاپور در خوزستان قرار داشت. ليکن مراکز ديگرى هم در گيلان، خراسان و در ماوراءالنهر ايجاد شده بود.

پارچه‌هاى ابريشمى رنگارنگ تقريباً به‌طور عموم با نقش، نگاره‌هاى دايره‌مانند درشتى که به‌وسيلهٔ پولک‌هاى يک شکل به‌هم متصل شده‌اند آرايش يافته است؛ در حالى‌که درون دايره‌ها را هيکل‌هاى درشت همان جانوران منقوش بر سطح سينى‌ها و بشقاب‌هاى نقره‌اى پر ساخته است و گاهى اوقات اين جانوران به هيئتى افسانه‌اى در مى‌آمدند؛ از جمله جانورى که سر و گردن سگ داشت و بدن و پاى پرنده و وجودش دلالت بر يکى از خصايص پادشاه بود و به همين جهت در هنر ساسانى اهميت به‌سزا داشت. ناگفته نماند که اين جانور افسانه‌اى در دوره‌هاى بيزانسى و اسلامى حيات دوباره يافت. نساجان آن زمان در ميان نقوش تزئينى مدور، انگارهٔ ديگرى جاى مى‌دادند که عبارت بود از نقش گل سرخ نمايى ترکيب‌يافته از عناصر شاخ و برگي. اين پارچه‌هاى ابريشمى به مقدار فراوان به قسطنطنيه و کشورهاى مسيحى مغرب زمين صادر شد و بعداً خواهيم ديد که غناى رنگ‌ها و نقوش آنها چطور انگيزه‌اى ثمربخش بر هنر قرن وسطايى اثر گذاشت. علاوه بر اين پس از سقوط شاهنشاهى ساسانى به‌دست اعراب در اواسط قرن هفتم، بافتن آن پارچه‌ها از نو آغاز شد. هنر اسلامى نيز چنان‌که بايد از آن گنجينهٔ نقش و نگاره‌هاى ساسانى مايه گرفت و برخوردار شد.

از منسوجات باشکوه و نفيس و قيطان‌دوزى شدهٔ سلطنتى که با مرواريد و احجار کريمه تزيين شده باشد چيزى به‌دست نيامده و آنها را از طريق اشارات برخى منابع ادبى و صحنه‌هاى مراسم اعطاء طاق‌بستان مى‌شناسيم.




قطعه اى از پارچه ابريشمى با نقش خروس،قرن پنجم و ششم ميلادى همراه با نقش شمسه.رم،موزه واتيکان
منسوجات دورهٔ ساسانى کيفيت بسيار بالايى داشته و همه‌‌جا مورد تقليد بوده است. رنگ منسوجات در ابتدا محدود بوده ولى به‌تدريج بسيار غنى گرديده است.

منیع:aftabir
 
بالا