تاريخچه ی موسيقى در ايران

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
موسيقى اقوام و ملل مختلف در قالب ملى و بومى براساس قواعد و مقررات خاصى تشکيل مى‌شود. حوادث تاريخي، انقلاب‌ها، تمدن‌ها و ... در پى‌ريزى مبانى موسيقى سنتى و ملى سهم بسزايى دارند.

کشور ايران از لحاظ موسيقى قدمت تاريخى و درخور توجهى دارد. تاريخ‌نويسى به‌طور تخصصى امرى است جديد و موسيقى در ايران از ديرباز تا امروز داراى تاريخ نوشته شده‌اى نيست. البته به‌جز اين علت، دلايل ديگرى نيز براى اين امر وجود دارد. از آنجائى‌که موسيقى هنرى است شفاهي، از ساير هنرها ديرتر و کمتر به نوشته درآمده است.

شرايط ناپايدار ايران به‌دليل هجوم‌هاى مداوم قبايل و کشورهاى بيگانه و نيز نابسامانى‌هاى داخلى موجب شد که از اين نظر مستندات کافى - اگرهم وجود داشته - از بين برود و باقى نماند.

طبق نظريه‌هاى برخى مورخان مشرق‌زمين قدمت موسيقى ايرانى را در زمان هخامنشى برآورد کرده‌اند. و يکى از خط و زبان‌هاى هفتگانه آن دوران که عامهٔ مردم آن را بلد بوده‌اند، احتمالاً موسيقى بوده و آوازهايى از قبيل سوگ سياوش را با آن خط و زبان مى‌خواندند. اما از اين دوران اطلاعات دقيقى در دست نيست. البته سرودهاى مذهبى گات‌ها به‌گونه‌اى موزون به‌صورت آواز خوانده مى‌شده ولى در مذهب قديم ايراني، موسيقى داراى اهميت چندانى نبوده است. ولى موسيقى غيرمذهبى به صورت رقص و آواز رايج بوده است.

پس از حملهٔ اسکندر در زمان سلوکيان و اشکانيان ايران تحت تأثير تمدن يونان واقع شد و تحولى در عرصهٔ موسيقى اتفاق افتاد. اما در حقيقت پايه‌ريزى موسيقى ايران به دورهٔ ساسانيان باز مى‌گردد و اسناد اوليهٔ موسيقى ايران متعلق به اين دوران است. از امپراتورى خسروپرويز و شکوه دربارش بسيار گفته شده؛ وى از موسيقى‌دانان حمايت مى‌کرده؛ از مهمترين موسيقى‌دانان اين دوره رامتين، بام شاد، باربد، نکيسا، آزاد و سرکش بودند که هنوز نامشان باقى است. از ميان اين‌ها باربد برجسته‌ترين چهره بود و داستان‌هاى زيادى بعدها دربارهٔ مهارت او در نوازندگى و آهنگ‌سازى نقل کرده‌اند. تنظيم و سازماندهى سيستم موسيقايى يعنى هفت ساختار مقامى معروف به خسروانى و سى مقام اشتقاقى (لحن) و سيصد و شصت ملودى را به او نسبت مى‌دهند. شمار آنها با تعداد روز در هفته، ماه و سال تقويم ساسانيان برابر بوده است. امروزه به‌درستى معلوم نيست که اين مقام‌ها و آهنگ‌ها چه بوده‌اند؛ اما نام‌هاى بعضى از اين ‌آهنگ‌ها توسط نويسندگان دورهٔ اسلامى ذکر شده؛ نام‌هايى چون کين ايرج، کين سياوش که شايد اشاره به حوادث تاريخى داشته‌اند و اسامى چون باغ شيرين و باغ شهريار که شکوه دربار را نشان مى‌داد، و نيز اسامى چون سبز بهار و روشن چراغ را بکار مى‌بردند. اما دربارهٔ آن آهنگ‌سازى‌ها اطلاعات درستى در اصول نظرى آن دوران وجود ندارد.

موسيقى دورهٔ ساسانيان هسته‌اى بود که از آن موسيقى تمدن اسلامى رشد نموده است. بعد از اسلام موسيقى ايران توقف کوتاهى داشت و بعد از چند سال دچار تغييراتى شد. رهبران مذهبى اسلام در آغاز موسيقى را تحريم کرده و مايه فساد و بيهودگى مى‌دانستند. اما در زمان عباسيان که به سبک ساسانيان دربار خويش را اداره مى‌کردند، جنبه‌هاى دنيوى و غيردينى موسيقى افزايش يافت و موسيقى رونق تازه‌اى يافت؛ بعضى بزرگان موسيقى اين دوران عبارتند از: ابوعلى‌سينا، ابوالفرج اصفهاني، اسحاق موصلي، ابراهيم موصلي، ابونصر فاراني، عبدالقادر درمراغي، قطب‌الدين محمود شيرازى و صفى‌الدين ارموي.

در دوران صفوى و قاجار موسيقى تحت اختيار دربار بود و از اجتماع دور افتاد. موسيقى ايران در دوران صفويه بيشترين ضربه را خورد اما شکل مذهبى آن در قالب تعزيه و نمايش‌هاى دراماتيک و نيز توسط نوازندگان و شاعران دوره‌گرد تداوم يافت.

از دورهٔ ناصرى به بعد نيز با تأثيرپذيرى از فرهنگ‌هاى ديگر، قدرت خلاقهٔ بهترى يافت و دوران تازه‌اى آغاز شد.

با شروع قرن بيستم به‌دليل تأثيرات غرب موسيقى به ميان مردم آمد و رونق تازه‌اى از جهت آموزش و پژوهش به‌وجود آمد.

در اوايل دههٔ ۱۹۳۰ هنرستان عالى موسيقى در تهران تأسيس شد و آموزش غربى مبنا قرار گرفت. ارکستر سمفونيک تشکيل شد و گروه کُر سازماندهى گرديد. در کنار آن موسيقى سنتى ايران طى کنسرت‌هايى با تلاش على‌نقى وزيرى برپا شد.

پس از جنگ جهانى دوم، غربى‌سازى در ايران افزايش يافت و گروه‌هاى مختلف موسيقى در رشته‌هاى مختلف و نيز جشنواره‌هاى متعدد و با حضور هنرمندان بين‌المللى در دههٔ ۱۹۷۰ در ايران برپا گرديد و پايتخت حيات موسيقيايى پرتحرکى را شاهد بود. تأثير راديو و تلويزيون نيز در اين مورد بسيار چشمگير بود.

هنرستان عالى موسيقى و هنرستان موسيقى ملى و دانشکده موسيقى دانشگاه تهران، دانشجويان را در رشته موسيقى‌شناسى و آهنگ‌سازى غربى و نيز موسيقى سنتى ايرانى تربيت کردند. و بزرگانى در عرصهٔ موسيقى ايران ظهور کردند که توانستند خدمات ارزنده‌اى براى اين کشور انجام دهند. از جمله غلامحسين درويش (۱۲۵۱-۱۳۰۵)، استاد روح‌ا... خالقى (۱۲۸۵-۱۳۴۴)، استاد ابوالحسن صبا (۱۲۸۱-۱۳۳۶)، استاد على‌نقى وزيري، مهدى برکشلي، و نيز محمدتقى مسعوديه موسيقى‌شناس.

در سال‌هاى اخير دانش‌پژوهان غربى نسبت به پژوهش در موسيقى ايرانى علاقمند شده‌اند و آثار قابل‌توجهى در اين زمينه به‌چاپ رسانده‌اند

منبع:aftabir
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
موسیقی ایران پیش از اسلام
اطلاعات ما از ايران قديم، غير از روايات دانشمندان و مورخين شرقى و ادباى دوره اسلامى و اندکى از کتب ايران پيش از اسلام که از اواخر عهد ساسانى باقى مانده، از طريق منابع خارجى و تحقيق و تتبع شرق‌شناسان است.


از سوى ديگر، از آنجائى‌که تمدن و فرهنگ و هنر هخامنشي، نخستين سلسلهٔ هخامنشى ايران، ترکيبى است از تمدن و فرهنگ و هنر ملل قديم مشرق زمين و ديگر مللى که با آنها در ارتباط بوده‌اند. ايرانيان نيز اين تمدن‌ها را باتمدن خود در آميخته و تمدن و هنر و صنعت تازه‌اى که با ذوق و سليقه و روح، آنان متناسب بوده، بوجود آورده و به آنان اصالت بخشيده‌اند. تمدن و فرهنگ دوره ساسانى آخرين تجلى تمدن و صنعت و هنر کهن ايران و مکمل تمدن هخامنشى بود که پس از انقراض ساسانيان با تمدن دوره اسلامى درآميخت.


موسیقی ایران پیش از اسلام -موسيقى دوران باستان

آريايى‌هاى ايران شاخه‌اى از نژاد هند و اروپايى‌اند که در حدود سه هزار سال پيش از ميلاد به آسياى ميانه آمدند و در ماوراء‌النهر ساکن شدند. نخستين دولت بزرگى که نژاد آريايى تشکيل داد، دولت ماد بود که در اواخر سده هفتم پيش از ميلاد تأسيس شد و صدوپنجاه سال دوام يافت و سرانجام در ۵۵۰ ق.م. به دست کوروش کبير منقرض شد.

از موسيقى قديم آريايى‌ها پيش از عصر هخامنشى بدليل نبودن مدارک و نبود کتابت اطلاعى در دست نيست؛ اما آنچه مسلم است اينکه طوايف آريايى مانند ساير مردمان قديم براى بيان عواطف و احساسات خويش و نمايش رنج‌ها و خوشى‌ها نغمه‌سرايى مى‌کردند. کهن‌ترين اثر ادبى نژاد آرياها و‌َداها يا کتب مقدس هندى‌ها که شامل چهار بخش است که يکى از اين چهار بخش ”ريگ وَدا“ نام دارد. ريگ در زبان سانسکريت به معناى سرود است و وَدا به معنى دانش. اين بخش شامل نغمه‌ها و سرودهاى مذهبى و ميراث باستانى قوم هند و ايرانى است. اين قطعات وجود موسيقى را در يمان طوايف آريايى تأئيد مى‌کند. ريگ وَدا از يادگارهاى کهن آريايى‌ها در دورانى است که هنوز جدايى ميان آريايى‌هاى ايرانى و آريايى‌هاى هندى رخ نداده است.

در اوستا -کتاب مذهبى زرتشتيان- که از کهن‌ترين آثار ادبى و مذهبى ايرانيان است. قديمى‌ترين بخش ”گات“ها است که شامل سرودها و مناجات زردتشتيان است، که به آهنگ و آواز براى نيايش خوانده مى‌شده و کهن‌ترين ميراث مدون ما در شعر و موسيقى است.

بخشى از اطلاعات ما در بارۀ موسيقى قديم در ايران طبق نوشته مورخين يونانى و مورخين ايرانى دورهٔ اسلامى و شاهنامه فردوسى و اشعار ساير شعرا و آلات و ادوات موسيقى به دست آمده از کشفيات باستان‌شناسى مى‌باشد.

در قديمى‌ترين دوره تاريخى يعنى سه هزار سال ق.م. سرزمين کلده شامل دو ناحيه سومر و اکَر بوده است. اسباب و الات موسيقى که در حفارى‌هاى کلده و شهر اور کشف شده تا حدودى ريشه و سابقه موسيقى آسيا بويژه آسياى غربى را روشن کرده است. از نقش و نگاره‌هاى به دست آمده مى‌توان دريافت که موسيقى سومرى شامل نيايش نسبت به خدايان و فرشتگان محافظ آنان و شکوائيه و مرثيه بوده است.

سومرى‌ها جشن و شادى نيز برپا مى‌کرده‌اند و نيز براى خدايان خود سرودهايى داشته‌‌اند. تمدن سومرى‌ها و بعد جانشينان آنها -بابلى‌ها- در تمدن‌هاى ساير ملل دور و نزديک و نيز در موسيقى آنها رخنه کرده است.

بابل وارث تمدن سومر و آکد بود و مردمان آن نژاد سامى داشتند. پادشاه معروف بابل جديد، بخت‌النصر بود. بابل در زمان حمورابى به اوج وسعت و ترقى خود رسيد و صنايع و هنر مورد توجه واقع شد و تجمل‌پرستى و سرور و عيش، عموميت يافت. يکى از مورخين مشهور يوناني، از جشنى نام مى‌برد که يکى از اشراف بابل برپا ساخته بود و در آن ۱۵۰ زن خواننده و نوازنده شرکت داشته‌اند؛ و نى و چنگ و قانون مى‌نواخته‌اند. در اين دوره موسيقى رونق يافت. کلدانيان موسيقى مذهبى و دربارى داشتند. آلات و اسباب موسيقى اين دوره، ”بادي“، ”زهي“، ”ضربي“ بوده است؛ مانند: ني، فلوت، شيپور، عود و طبل و مانند اينها. رقص نيز ميان آنها متداول بوده است.

در اين ميان دولت آشور نيز به سبب همجوارى با بابل بر تمدن اين سرزمين تأثير داشته و از آن متأثر گشته است. طبق اسناد و مدارک به دست آمده اين اقوام نژاد آريايى داشته‌اند. در حال حاضر آلات موسيقى آن عهد بازسازى شده و بسيارى از نغمه‌هاى قديمى با کمک الواح کهن، آواهاى شعري، ريتم‌هاى اوراد و سرودهاى مذهبى و ساير عوامل به جاى مانده، بازسازى شده و حتى اجراء و ضبط شده‌اند.

در عهد باستان، موسيقى ابتدا وسيله ارتباط بود. و اولين آلات موسيقي، طبل‌هاى بزرگ بود، که براى اعلام خبر به کار مى‌رفته است. بعدها موسيقى بخشى از آئين و باورهاى مردمى شد و در مراسم مذهبي، مراسم کار و جشن‌ها و سوگ‌ها به کار مى‌رفت.

منبع:aftabir
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
موسیقی ایران پیش از اسلام -موسيقى دوران سلوکيان

موسیقی ایران پیش از اسلام -موسيقى دوران سلوکيان

ورود اسکندر مقدونى به ايران، آغاز دوران ورود فرهنگ و تمدن يونان به ايران بود. او شاگرد ارسطو و از علاقمندان فلسفه به شمار مى‌رفت. در آن دوران فلسفه و موسيقى در جوار همديگر مطرح مى‌شدند و کمتر کسى بود که فلسفه بداند ولى با موسيقى آشنايى نداشته باشد. برخى از نويسندگان غربى معتقد هستند که تأثيرپذيرى يونانيان از ايرانيان بيش از تأثيرپذيرى ايرانيان از يونانيان بوده است. در شاهنامه فردوسى نيز در چند مورد که مربوط به اسکندر است، به نام چند ساز اشاره شده است. مانند: ناي، کوس، تبيره، کرناي، دراي، رود.

کرنای

منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
موسیقی ایران پیش از اسلام -موسيقى دوران ساسانيان

موسیقی ایران پیش از اسلام -موسيقى دوران ساسانيان

دوره حکومت ساسانيان که چهارصد سال بطول انجاميد در بين دوره‌هاى تاريخى ايران درخشان‌ترين دوره موسيقى شناخته شده است؛ به طورى که در تاريخ ايران، تنها نام مشاهير دوره ساسانى باقى مانده و از مشاهير دوران قبل نامى در بين نيست. بنيان سلسله ساسانى به دست اردشير بابکان گذاشته شد و شوکت چهارصد ساله آن با ورود اسلام به ايران در سال ۲۱ ه.ق. و مرگ يزدگرد سوم، آخرين پادشاه ساساني، خاتمه پذيرفت.با ظهور شخصيت‌هايى چون مانى و مزدک، انواع ادبيات هنرى و هنرهاى ظريفه رشد کرد و هواخواه يافت.

توجه شاهان اين سلسله به موسيقي، سبب رونق بيش از پيش و اهميت و اعتبار آن گرديد. اردشير بابکان طبقات مختلف موسيقى‌دان‌ها را مى‌شناخت و براى هر يک قانونى وضع مى‌کرد. انوشيروان در رعايت قانون و حقوق هنرمندان سعى بسيار داشت و بهرام گور خود چکامه‌سرايى چيره‌دست بود. اين حمايت و تشويق از طرف شاهان مردم را نيز علاقه‌مند ساخت و موسيقى‌دانان در آن عصر از احترام و رفاه برخوردار بودند.

اردشير بابکان در طى سلطنت کمتر از بيست ساله خود، ايران را به مدارج بالايى از نظم و اعتبار رساند. تعيين نظام طبقاتى مردم و موسيقى‌دان‌ها از ابتکارهاى او است و در زمان او، خنياگران و رامشگران که از ديرباز جزء طبقات متوسط و گاهى جزء طبقه پست جامعه بودند، به سطح درباريان ترقى داده شدند. او درباريان را به هفت طبقه تقسيم کرده بود و موسيقى‌دان‌ها پنجمين طبقه از آنها بودند.

بهرام گور پانزدهمين پادشاه ساسانى پس از يادگيرى علوم و فنون، موسيقى را نيز آموخت. وى به موسيقى علاقه بسيار داشت و بعد از نشستن بر تخت پادشاهي، اولين کارى که کرد، رسيدگى به وضع موسيقى‌دان‌ها و تأمين رفاه آنها بود. او موسيقى‌دان‌ها را از نظر مقام به طبقه اول نشاند.

علاقه بهرام گور به ادبيات و موسيقي، سبب ترويج اين دو رشته گرديد و به سبب ارتباط ايران و هندوستان در زمان او، ايران از علوم و ادبيات و موسيقى هند نيز بهره‌مند شد. حمزه اصفهانى نوشته است: ”بهرام گور حکم فرمود که مردم ايران نيمى از روز کار کنند و نيم ديگر را به خوشى بگذرانند.“ بهرام گور در جنگ و شادي، در رزم و بزم از موسيقى غافل نمى‌شد. در نقش‌هاى بجا مانده از دوره ساساني، نشانه‌هاى وجود موسيقى و دختران خنياگر در شکارها فراوان است. اين رسم که در ايران و هند برقرار بود، تا سال‌ها بعد و قرن‌هاى متمادى ادامه داشت. در مراسم شکار، موسيقى فقط براى سرگرمى نبود بلکه جنبه‌هاى کاربردى داشت. حکم فردوسى در وصف روزگار بهرام اشاره‌هاى فراوانى به حضور درخشان موسيقى در جاى جاى زندگى عصر او دارد. از طرف ديگر تخريب بخشى از فرهنگ موسيقى نيز به دست اين پادشاه صورت گرفته است. ظاهراً بهرام گور نه تنها مقام و منزلت موسيقى‌دان‌هاى برتر و فروتر را پس و پيش مى‌کرد و موجب نارضايتى مى‌شد، بلکه به ميل و سليقه خود در مقام‌ها و آهنگ‌هاى کهن نيز دست مى‌برد و بخش‌هايى را سبُک مى‌کرد و مى‌انداخت و به ميل خود مى‌خواند.

در عصر بهرام وجود دو نوع موسيقى هنرى و غيرهنرى در ايران وجود نوعى سليقه و گزينش را تأئيد مى‌نمايد.

در زمان حکومت انوشيروان، بنيان‌ها و قوانين مدنى اجتماع از نو وضع شد و در مدت کوتاهى به تثبيت رسيد. عصر او عصر رشد معرفت علمى و شعور هنرى بود و حکيم بزرگمهر نيز زاده همين عصر است. روح آئينى موسيقى ايران تا حد زيادى در اين عصر، پيرو تعليمات مزدکيان بود. در اين دوران موسيقى را به الحان و مقام‌هاى مشخصى تقسيم کرده بودند. و براى هر يک صفت و يژه‌اى قائل بودند. در آئين مزدک موسيقى اهميت بسيارى داشت. در اين آئين نيروى شادمانى که نماينده آن موسيقى است، به اندازه ديگر نيروها مهم بوده است.

انوشيروان گرچه نسبت به مزدکيان خشن و بى‌رحم بود، اما موسيقى را دوست داشت و با احياء سلسله مراتب دوره اردشير، مقام والاى آن را برگرداند. وى همچنين فرمان داد داستان‌هاى ملى کهن در عهد شاهان باستان را گردآورى کنند تا خنياگران و رامشگران دربار از آنها استفاده کننند. درباره موسيقى دوره انوشيروان، معتبرترين سند ناريخي، اشاره‌هاى حکيم فردوسى به زمان سلطنت او است که بيشتر به نام سازها اشاره دارد.

در زمان انوشيروان تأثير و نفوذ فرهنگ پارسيان به کشورهاى مجاور فزونى گرفت. موسيقى دوره ساسانى در عصر خسروپرويز به اوج درخشش و نفوذ خود رسيد و همه مورخان، دوران خسروپرويز را عصر طلايى موسيقى ايران معرفى کرده‌اند. در عصر وى نابغه‌هاى بزرگ موسيقى به ظهور رسيدند که از برجسته‌ترين آنها باربُد، رامتين، سرکيس (سرکش)، بامشاد و آزاده و آرزو هستند.

باربُد را مؤسس و سازنده سى‌ لحن معروف به الحان باربُدى دانسته‌اند. حتى نقل کرده‌اند که باربُد براى هر روز سال آهنگى خاص ساخته بود و تعداد اين نغمه‌ها به بيش از ۳۶۰ عدد بالغ مى‌شد.

آلات موسيقى دوره ساسانى وسيع‌تر از دوره‌هاى قبل است و در اسناد و مدارک مکتوب و آثار ادبى فراوان از سازها نام برده شده است: چنگ، بربط، ناي، شيپور، سرنا، سنتور، ني، دهل، نقاره، تنبک، تنبور، تاس، کرناي، رباب، قاشقک، ارغنون، شيشک، شمشير، گاودم، برغو، بوق، سپيدمهره، صور، نفير، جَرَس، چلب، دبدبه، تبيره، دراي، زنگ، سنج، نقاره و ... .

موسيقى دوره ساسانى را شايد بتوان سرمنشاء فرم‌ها و شکل‌هاى موسيقى ايران در قرون بعدى دانست. آداب موسيقى نواختن و موسيقى شنيدن نيز در اين دوران وضع شد و با تغيير شکلى چند در سده‌هاى بعد از سقوط ساسانى بعنوان سنت ايرانى تداوم پيدا کرد.
منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
موسیقی ایران پیش از اسلام -موسيقى دوران هخامنشى

موسیقی ایران پیش از اسلام -موسيقى دوران هخامنشى

تأثيرپذيرى هنر موسيقى ايران از هنر آشور، تا دوران کوروش هخامنشى ادامه داشته است. در دوران هخامنشي، موسيقى در قالب موسيقى مذهبي، موسيقى رزمى و موسيقى بزمى اجراء مى‌شده است. موسيقى مذهبى يا گات‌ها با سرود و آهنگ مخصوص خود اجراء مى‌شده است. سنت گات‌خوانى هنوز در ميان موبدان زرتشتى کرمان شنيده مى‌شود.

موسيقى رزمى در هنگام جنگ بصورت سرود اجراء مى‌شده و نيز از شيپور براى اعلام حرکت استفاده مى‌شده است. اين سرودها، حس شجاعت و دليرى سربازان را تحريک مى‌کرده است.

موسيقى بزمى نيز از ديرباز در تمدن ايران وجود داشته و سازهاى ويژه و شيوهٔ اجراء خاص خود را داشته است. در شاهنامه فردوسى نيز اشاره‌هاى فراوانى به سازهاى بزمى و نغمه‌ها و الحان موسيقى شده است.

در دوره هخامنشى بطور کلى دو نوع اسباب و آلات موسيقى (بزمى و رزمي) وجود داشته که عبارتند از: شيپور، ني، بربط، تنبک، کوس، کرناي، سورناي، طبل، دهل، جام، جلجل، خرمهره، دمامه، خم، گاودم، ناقوس و سنج.


تنبک



دهل




کرنای



نی

منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
موسیقی ایران پیش از اسلام -موسيقى دوره اشکانيان

موسیقی ایران پیش از اسلام -موسيقى دوره اشکانيان

اشکانيان يا پارت‌ها از نژاد ‌آريايى بودند که از بخش‌هاى شرقى ايران آن روز قيام کردند و بقاياى حکومت ضعيف سلوکيان را درهم شکستند. زبان آنها زبان پهلوى و خط آنها، خط ”آرامي“ بود که ريشه آن به دوره هخامنشى باز مى‌گردد. مذهب رسمى اين قوم زرتشتى بود.

بسيارى از يادگارهاى تصويرى موسيقى مربوط به اين دوره است. موسيقى در اين دوره تبديل به اصيل‌ترين موضوع نقاشى شده بود. تأثيرپذيرى از تمدن يونان و روم را نيز نبايد در اين دوره از نظر دور داشت. سازهاى اين دوره ادامه سازهاى دوره سلوکى و دوره هخامنشى است و بيشتر شامل سازهاى رزمى مى‌باشد.

در اين دوران به کسانى که خواننده، نوازنده، شاعر و گاه بازيگر بودند. ”گوسان“ گفته مى‌شد. بقاياى آنها در فرهنگ امروز ايران به صورت ”عاشيق“‌هاى آذربايجان و يا مطرب‌هاى لرستان و ”بخش‌“هاى خراسان موجود است.

طبق نوشته مستشرق انگليسي، مرى‌بويس، در عصر پارتيان، موسيقى يکى از عوامل مؤثر در تعليم و تربيت کودکان و نوجوانان بوده است. موسيقى اين دوران بر موسيقى ارمنستان تأثير فراوانى به جاى گذاشته است.
منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
موسيقى ايران دورهٔ اسلامى
با سقوط سلسله ساسانى و استقرار خلافت اسلامى و حوادث نشاى از اين تحول و دگرگونى تاريخي، تا مدت‌ها فرصتى براى پرداختن به موسيقى باقى نماند؛ با اين همه پيشينهٔ فنى موسيقى و رواج آن در دوره ساسانى مانع شد تا موسيقى ايرانى يکباره بدست فراموشى سپرده شود.


نکته درخورتوجه آن که، شرايط و اوضاع اين دوران در روح هنرمدان تأثير گذارد و نغمه‌هاى حزن‌انگيز جايگزين موسيقى نشاط‌انگيز عهد ساسانى شد.



موسیقی دوران بعد از اسلام

در سدهٔ سوم ق، حکومت خلفاى عباسى ضعيف گشت و سلسله‌هاى پياپى در ايران پديد آمد. موسيقى نيز به تبع شرايط موجود، دچار پريشانى و آشفتگى شد ولى به سير طبيعى خود ادامه داد. سده‌هاى سوم و چهارم، دوره کسب هويت ملى و فرهنگى است. پادشاهان سامانى سعى کردند که از راه و روش پادشاهان عصر ساسانى تقليد کنند و پادشاهان آل‌بويه به احياى مبانى تفکر ايرانى در قالب تشيع پرداختند و سعى کردند پاره‌اى از رسوم کهن ايرانى را در قالب‌هاى تازه ايجاد کنند. سلسلهٔ طاهريان نيز حامى موسيقى بودند. يعقوب ليث صفار ايرانى تبار و مؤسس سلسلهٔ صفاريان به موسقى توجه فراوان داشت و ترويج موسيقى براى او مهم بود. بسيارى از سازهاى عهد قديم در دوران ساسانى مثل چنگ و عود دوباره زنده شدند و بکار رفتند.

در اين اعصار اولين نمونه‌هاى موسيقى مذهبى ويژه ايرانيان در قالب تعزيه و روضه و نوحه پديد آمد. از طرف ديگر موسيقى بدست صوفيان و درويشان شکل تازه و بديعى يافت. در دوران صفويه به شعر و موسيقى و ادب بى‌توجهى بسيار شد. پادشاهان صفوى به شاعران و موسيقى‌دانان بى‌توجه بودند و گاه مخالفت نيز مى‌کردند. در نتيجه تنها اشعار مذهبى رواج يافت. عصر صفويه را مى‌توان تاريک‌ترين دورهٔ حيات موسيقى دانست. موسيقى دوره زنديه و افشاريه نيز ادامه بسيار کمرنگى از موسيقى عصر صفوى است.

تشکيل مجالس روضه که پيش از صفويه در ايران معمول شده بود، در عصر قاجاريه گسترش يافت و عموميت پيدا کرد.

از عوامل مؤثر در حفظ و اشاعه هنر موسيقى در عصر قاجار، از يک‌سو دلبستگى شاهان قاجار به خوانندگان مذهبى و توجه آنها به روضه و تعزيه و مدح و نوحه و اذان و مناجات بود؛ و از سوى ديگر، بدليل علاقه شاهزادگان و رجال دربار بود به نوازندگى و داشتن خواننده و نوازنده اختصاصي.

موسیقی دوران بعد از اسلام -موسيقى قبل از صفويه


سلجوقيان پس از به‌دست گرفتن قدرت، قلمرو پهناور خود را ميان اعضاى خانواده تقسيم کردند و حمايت آنها از هنر و ادبيات و علوم، بيشتر از حمايت خلفاى عهد کهن بود. سلطان ملک‌شاه سلجوقى از حکيم عمرخيام حمايت مى‌کرد و وزير او خواجه نظام‌الملک مدرسه‌هاى نظاميهٔ بغداد و نيشابور را تأسيس کرد. سلطان سنجر به موسيقى دلبستگى بسيار داشت. سلطان محمود از نظريه‌پرداز موسيقى و دانشمند معروف ابوالحکم‌الباهلى حمايت مى‌کرد.

در دورترين نقاط شرقى خلافت، سرزمين‌هاى تحت تصرف سامانيان به‌دست ايلخانيان ترکستان (۹۳۲-۱۱۶۵ م.) و غزنويان افغانستان (۹۶۲-۱۱۸۶ م.) افتاده بود. غزنويان به اندازهٔ سامانيان، رهبران برجستهٔ فرهنگ و ادب ايران بودند. در اواسط قرن دوازدهم، غوريان جاى غزنويان را گرفتند و آنها نيز حمايت خود از علوم و هنرها را ادامه دادند.

با هجوم اقوام مغول لطمهٔ بزرگى بر پيکر تمدن و فرهنگ و هنر ايران وارد آمد که در تاريخ ايران مانند ندارد. در اين ميان موسيقى نيز از مسير طبيعى خود منحرف شد و آهنگ شادى‌بخش آن به ناله‌هاى جانسوز بدل شد. روح نشاط و شادى و اميد در مردم کشته شد و يأس و دل‌مردگى جانشين آن گرديد. اما با همهٔ اينها قوم وحشى و خونخوار مغول نتوانست چراغ فروزان تمدن و فرهنگ و هنر ريشه‌دار اين ملت کهن را يکسره خاموش کند و به‌هرحال اين دورن چون ادامهٔ سده‌هاى درخشان نهضت علمى و ادبى و هنرى ايران و اسلام است، از معتبرترين دوره‌ها به‌شمار مى‌رود. در ايران نيز، گروهى از بزرگان علم و ادب و هنر، کانون تمدن و فرهنگ و هنر ايران را گرم نگه داشتند و آنچه از گذشته به‌ارث برده بودند به آيندگان انتقال دادند. از ميان اين مشعل‌داران مولانا جلال‌الدين محمد بلخى معروف به مولوى (۶۷۲-۶۰۴ هـ.ق.) بود. شاعر ديگر اين دوره فخرالدين ابراهيم همدانى (متخلّص به عراقي) نيز از بزرگان عرفا و هنرمندان شاعر ايران است که در موسيقى دست داشته است.

به‌طورکلى در دورهٔ استيلاى مغول وجود عرفا و متصوّفه از عوامل مهم حفظ و انتشار موسيقى بود.

از مراسمى که در خانقاه‌ها معمول بود سماع اغانى صوفيانه و عاشقانه و پاى‌کوبى و دست‌افشانى بود. سماع و رواج آن در خانقاه‌ها در تاريخ موسيقى ايران داراى کمال اهميت است و از عوامل مؤثر در حفظ و رواج موسيقى ايران در برابر فقها و متشرعينِ قشرى و مخالفين موسيقى بود. صوفيه نه تنها به موسيقى و رقص توجه داشتند بلکه در حفظ و رواج هنرهاى زيبا و مسائل مربوط به زيبايى که پاره‌اى از آنها مانند نقاشى و مجسمه‌سازى در اسلام ممنوع بود نيز کوشا بودند. دانشمندان و نويسندگان کتاب‌ها و رساله‌هاى موسيقى در دورهٔ مغول عبارتند از: خواجه نصيرالدين طوسى (۶۷۲-۵۹۷ هـ.ق.)، صفى‌الدين ارموى (۶۹۳-۶۱۳ هـ.ق.)، محمود بن ابى‌بکر شروانى (سده هفتم هجري)، عبدالمؤمن اصفهانى (سده هفتم هجري)، محمدشاه ربابى (سدهٔ ۷ و ۸ هجري)، قطب‌الدين شيرازى محمود بن مسعود بن مصلح (۷۱۰-۶۳۰ هـ.ق.)، شمس‌الدين محمد بن محمود آملى (سدهٔ ۷ و ۸ هجري).

از مرگ آخرين خان مقتدر مغول تا ظهور امير تيمور، سلسله‌هاى تازه‌اى از تجزيه دولت مغول روى کار آمد. اين سلسله‌ها هر يک براى خود دربارى داشتند که مرکز تجمع شاعران و هنرمندان بود. اين سلسله‌ها يا به‌دست يکديگر منقرض شدند يا اميرتيمور گورکانى اساس دولت آنان را برچيد.

تيمور به خصوصيات چنگيز را در رعايت عدالت و قانون و نظم و اداره کشورهاى مفتوحه داشت و نه مانند او از تعصب مذهبى عارى بود. با اين همه وى به سمرقند پايتخت خود توجه فراوان داشت. دانشمندان و صنعتگران و هنرمندان را از سراسر قلمرو حکومت او به سمرقند گسيل داشت و به اهميت و اعتبار آن شهر افزود و در آبادانى و توسعه آن کوشيد.

اميرتيمور به شعر و ادب و موسيقى بى‌توجه نبود و با ثروت فراوانى که به‌دست آورده بود در اواخر عمر، اوقات خود را به برگزارى مجالس عيش و سرور و خوردن شراب و نوشيدن و شنيدن ساز و آواز مى‌گذراند. پس از مرگ تيمور بين دو پسر او، ميران‌شاه و شاهرخ و نوادگان او جنگ در گرفت. اما آنها با وجود گرفتارى‌ها و کشمکش‌ها از شاعران و هنرمندان حمايت مى‌کردند و دربار آنان محل گرد آمدن شاعران و هنرمندان بود و شعر و هنرهاى زيبا رواج و رونق گرفت.

موسيقى‌دان برجستهٔ عصر تيموريان عبدالقادر مراغى (۸۳۸-۷۵۴ هـ.ق.) است. وى تأليفات متعدد پرارزشى در موسيقى دارد. از جمله، جامع‌الالحان، مقاصدالالحان و ... . نورالدين عبدالرحمن بن عبدالقادر مراغى و عبدالعزيز مراغى دو فرزند عبدالقادر مراغى و نيز نوهٔ وي، محمد مراغى از موسيقى‌دانان زمان خود بودند.

موسيقى‌دانان سدهٔ هشت و نه و آغاز سدهٔ ده هجرى عبارتند از: خواجه رضى‌الدين رضوان‌شاه، خواجه قل محمد ميچکى (سدهٔ نه هـ.)، مولانا محمد کاخکى قهستاني، حافظ شيرازي، حافظ محمود خوارزمي، امير خضر مالى قرمانى مولوي، خواجه ابوالوفاى خوارزمي، خواجه يوسف برهان جامي، ميرزا على چنگى هروي، خواجه محمد کنک، خواجه يوسف اندکاني، خواجه شهاب‌الدين عبدالله مرواريد، امير شاهى سبزواري، على‌شاه جامي، مولانا حسن کوکبي، حافظ شربتي، حافظ باباجان، نورالدين عبدالرحمن جامي، جلال‌الدين محمد دواني، نصيرالدين بن‌العجمي، صاحب بلخي، خواجه ابوالوفاى خوارزمي، پهلوان محمد ابوسعيد، کمال‌الدين حسين واعظ بيهقي، زين‌الدين محمود واصفى هروى و ... . از خوانندگان اين دوره نيز مى‌توان: حافظ بصير، حافظ مير، حافظ حاجي، حافظ حسن علي، شاه‌محمد خواننده، حافظ تربتي، حافظ چراغ‌دان، ملاخواجه خواننده و ... . و از نوازندگان اين دوره مى‌توان به استاد حسن نايي، استاد حسن بلباني، استاد على خانقاهي، استاد محمدي، استاد حاجى کهستى نايي، استاد سيد احمد غجکي، استاد على کوچک طنبورى و ... .

منبع:aftabir
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
موسیقی دوران بعد از اسلام -موسيقى دوران صفويه

موسیقی دوران بعد از اسلام -موسيقى دوران صفويه

ظهور سلسله صفوى در تاريخ ايران از وقايع مهم است. با تشکيل دولت صفويان و رواج مذهب تشيع و توجه به علوم دينى و مخالفت شاهان اين سلسله با بعضى از رشته‌هاى علم و صنعت و هنر، دورهٔ انحطاط علمى و ادبى و بعضى از رشته‌هاى هنرى آغاز گرديد.

از سدهٔ نهم هجرى به بعد کتاب باارزشى در موسيقى تأليف نشد و موسيقى ملى ايران از اين زمان رو به سراشيبى نهاد. شعر و ادب و موسيقى در عصر صفوى مورد بى‌توجهى واقع شد. بى‌اعتنا به حکمت و فلسفه و عرفان که با موسيقى و شعر و ادب پيوستگى دارند نيز موجب شد تا اين رشته از علوم و هنر رو به انحطاط پيش رود.

با تشکيل دولت صفويه وحدت ملى ايران در چارچوب وحدت سياسى و مذهبى تجديد شد و در زمان شاه‌عباس بزرگ به دولتى کاملاً ايرانى تبديل گرديد.

شاه‌اسماعيل بنيان‌گذار سلسلهٔ صفويه به دستيارى و حمايت مديران ترک‌نژادِ شيعه‌مذهب پدر و اجداد خود يعنى صوفيان قزلباش در تبريز به تخت سلطنت نشست و مذهب شيعه را مذهب رسمى ايران شمرد. وى زبان ترکى را زبان رسمى دربار ايران قرار داد و اين زبان بى‌گانه چنان در دربار صفويه رواج گرفت که تا پايان سلطنت اين سلسله زبانرسمى دربارى بود و پس از آن نيز کم و بيش در دربار حکومت‌هاى بعدى متداول بود. در همان زمان، زبان پارسى در دربار تيموريان هند و امپراطورى عثمانى زبان سياست و ادب بود و در هندوستان زبان و ادبيات پارسى رواج داشت.

تلاش و کوشش پادشاهان صفوى در ترويج مذهب تشيع به شعر و ادب و موسيقى لطمه فراوان وارد آورد.

در روزگار صفويه صنعت و تجارت در ايران رو به پيشرفت نهاد و به‌واسطه شايستگى و کاردانى برخى از پادشاهان اين سلسله چون شاه‌عباس بزرگ و شاه‌عباس دوم امنيت و آسايش به کمال رسيد. برخى از هنرهاى زيبا راه ترقى و تکامل پيمود. يادگارهاى معماري، نقاشي، خط، تذهيب، پارچه‌بافي، قالى و ديگر آثار هنرى که از آن زمان به يادگار مانده، بيانگر توجه کامل سلاطين صفوى به ترويج هنرهاى زيبا و تشويق ارباب هنر از سوى آنان است. اما شعر و ادب و موسيقى نه تنها پيشرفتى نکرد بلکه رو به سراشيبى و نابودى گذاشت. در تمام دويست و پنجاه سال پادشاهى سلاطين صفوى شاعرى صاحب سبک يا خوش قريحه يا موسيقى‌دانى استاد هم‌پايهٔ گذشتگان پديد نيامد. پادشاهان صفوى نه تنها به تشويق شاعران و موسيقى‌دانان نمى‌پرداختند بلکه نسبت به آنان بى‌اعتنا بوده و گاه مخالفت و ضديت نيز مى‌نمودند.

برپا کردن مجلس عزادارى در روزهاى محرم و صفر از رسومى است که صفويه براى پيشبرد سياست خود معمول داشتند برپا کردن اين مراسم موجب تشويق کسانى شد که داراى صوتى خوش بودند. اين گروه به روضه‌خوان معروف شدند و به شناخت دقايق نغمه‌ها و الحان موسيقى پرداختند. رفته رفته بر شمار مداحان، روضه‌خوانان افزوده شد.

سير نزولى موسيقى به‌ويژه جنبه علمى آن که از اواخر سدهٔ هشت هجرى آغاز شده بود سرعت گرفت. استادان ترتيب‌يافتهٔ اواخر تيمورى و دربار هرات که به عصر صفويه انتقال يافته بودند با اوضاع و احوال پيش آمده بدون آنکه وارث حقيقى هنرى داشته باشند در گذشتند. با رفتن آنها و سياست مذهبى شاه‌اسماعيل و شاه‌تهماسب و رفتار اين پادشاه با اهل هنر، دورهٔ فترتى در موسيقى پيش آمد که بيش از پنجاه سال دوام يافت. هرچند شاه‌عباس خود اهل موسيقى بود و به اين هنر توجه بسيار کرد و در اثر توجه او موسيقى‌دانان به‌نامى ظهور کردند، اما اين نهضت هنرى ديرى نپائيد و پس از اين پادشاه بزرگ، اين هنر به انحاط گرائيد و در اواخر عصر صفويه شيرازه آن از هم گسست و موسيقى به‌کلى از رونق افتاد.

از ميان شاهان صفوى به‌جز شاه‌ تهماسب، بقيه در شراب‌خوارى و عياشى افراط مى‌کردند و توجه آنان را به رامشگران تنها به‌خاطر عياشى و شنيدن ساز و آواز بود و جز شاه‌عباس هيچ‌يک علاقه و عنايتى به هنر موسيقى و موسيقى‌دانان نداشتند. اما شاه‌عباس اول در همهٔ مجالس خود از ساز و آواز و رقص بهره‌ مى‌گرفت و به شنيدن آنها و تماشاى رقص علاقه فراوان داشت. شاه‌عباس اول چنان‌که از مطالعه تاريخ زندگانى او بر مى‌آيد در صفات و اخلاق، جامع اضداد بود. گذشت و اخلاق درويشى و ملايمت و ترحم و بخشندگى و حسن قريحه و ذوق و فرشته‌خويى را با خشونت و سنگدلى و قساوت و ستمکارى درهم آميخته بود، به‌طورى‌که نزديکان و نديمان او از دريافتن صفات ذاتى و طبيعى او عاجز بودند و قدرت تخلف از حدود خويش را نداشتند. اين پادشاه به صنعت و هنر توجه زيادى داشت چنان‌که شهر اصفهان در دورهٔ او مرکز بزرگ صنعتگران و هنرمندان و بزرگ‌ترين جلوه‌گاه هنر و صنعت ايران گرديد. اهل هنر در زمان او از امنيت و آسايش برخوردار بودند. شاه‌عباس هنرمندان را از هر طبقه و در هر رشته‌اى که بودند عزيز و محترم مى‌داشت و هنرمندتران را در حلقه ملازمان و نديمان خويش در مى‌آورد و با آنان هم‌صحبت مى‌شد و در حق آنان انعام و اکرام تمام مى‌نمود و از تشويق و فراهم کردن اسباب آرايش آنان دريغ نمى‌کرد. شاه‌عباس شعر مى‌گفت، نقاشى مى‌کرد و ساز مى‌زد و تصنيف و آهنگ مى‌ساخت و به فن موسيقى واقف بود.

در زمان شاه‌عباس موسيقى‌دانان و خوانندگان بزرگ و نوازندگان ماهر و زبردستى ظهور کردن که جمعى از آنان را آقاى نصرالله فلسفى در جلد دوم کتاب خود زندگانى شاه‌عباس تحت عنوان ”شاهى و نوازندگي“ آورده‌اند.

اصفهان در زمان شاه‌عباس قهوه‌خانه‌هاى بزرگ و متعدد داشت که بيشتر در اطراف ميدان نقش جهان بود و جمعى با زلف‌هاى بلند و لباس‌هاى فريبنده به رقص‌ها و بازى‌هاى گوناگون مى‌پرداختند. به همين سبب قهوه‌خانه‌ها بيشتر مرکز تجمع هنرمندان و ميعادگاه اهل دل بود. در قهوه‌خانه‌ها شاهنامه و داستان‌هاى حماسى غير از ساز و آواز و رقص و بازى‌هاى گوناگون نيز خوانده مى‌شد و بسيارى از مردم براى شنيدن شاهنامه به آنجا مى‌رفتند. شاهنامه‌خوانى کار آسانى نبود و بيشتر شاهنامه‌خوانان خود اديب و شاعر بودند و صداى خوش‌آهنگى داشتند. شاه‌عباس نيز به شاهنامه‌خوانى علاقه فراوان داشت و در مجلس او شاعران سخن‌شناس و خوش‌آهنگ مانند عبدالرزاق قزوينى و ملابيخودى گنابادى شاهنامه مى‌خواندند.

عصر شاه‌عباس در تاريخ موسيقى ايران اهميت بسيار دارد. هنر موسيقى در ايران که پس از دربار هرات و گذشتن عصر سلطان حسين بايقرا و وزير هنرپرورش امير على‌شير نوايى به‌سبب نبودن حامى و مشوق معتبر رو به ضعف و فراموشى رفته، راه زوال مى‌سپرد. در سايهٔ حمايت و تشويق و توجه اين پادشاه هنرمند و هنرپرور رونق گرفت و روح تازه‌اى بر کالبد موسيقى و موسيقى‌دانان ايران دميده شد و در نگهدارى و بقاى باقى‌ماندهٔ موسيقى قديم ايران تأثيرى به‌ساز داشت.

يکى از سنت‌هاى باستانى که در حفظ موسيقى ملى ايران تأثيرى به‌سزا داشته و تا سال‌هاى پايانى دورهٔ قاجاريان رواج داشت، نقاره‌زنى بود که در دورهٔ ناصرالدين‌شاه پس از معمول شدن موزيک نظامى به‌وسيلهٔ اروپائيان به‌تدريج اهميت و اعتبار خود را از دست داد و از رونق افتاد. نقاره در کشور ما پيشينه‌اى کهن دارد و به گروهى از سازهاى گوناگون چون: نقاره، طبل، شيپور، کوس، کرنا، سرنا، تنبک، ناي، دهل، جام، جُلجُل، تبيره، خرمهره، دَمامه، خُم و ... و صداها و لحن‌هايى که از آنها برمى‌خاست گفته مى‌شده است. نقاره را ”نوبت“ و نوازندگان نقاره را نوبتي، نوبت‌نواز و نقاره‌چى مى‌ناميدند و محل نواختن آن را در شهرها نقاره‌خانه‌، نوبت‌خانه و کوس‌خانه مى‌گفتند. نقاره‌ معمولاً از مس ساخته مى‌شد و در زمان حرکت آن را بر مقدم جهاز شتر مى‌بستند و در حال سوارى و حرکت مى‌نواختند.

در زمان صفويان به‌ويژه دورهٔ شاه‌عباس ظاهراً نقاره‌خانه را انحصار دستگاه سلطنت بيرون آمد و امتياز آن از طرف شاه به سرداران بزرگ و فرمانروايان ايالات و ولايات بزرگ نيز داده شد. هر نقاره‌خانه گروهى نوازنده داشت که بعضى از آنان از موسيقى‌دانان چيره‌دست و رؤساى آنان از استادان موسيقى بودند و در اين فن شهرت داشتند.
[h=3]موسيقى مذهبى دوران صفويه[/h] عزادارى شيعيان براى خاندان نبوت و امامان و شهداى کربلا به‌صورت نوحه‌خوانى و سينه‌زنى و دسته‌گردانى از دورانى شروع شد که آل‌بويه بر بخش بزرگى از ايران و عراق عرب دست يافتند. و در اواسط سده چهارم هجرى بزرگ‌ترين دولت ايران پس از اسلام را تشکيل دادند. آل‌بويه شيعه‌مذهب بودند و در زمان آنان اين مذهب در ايران رسميت پيدا کرد.

در زمان پادشاهان آل‌بويه در دهه اول محرم شيعيان به عزادارى حضرت سيدالشهداء قيام نمودند. معزالدوله اولين کسى بود که فرمان داد مردم بغداد در دهه اول محرم سياه بپوشند و بازارها را سياه‌پوش کنند و به مراسم تعزيه‌دارى حضرت سيدالشهداء قيام نمايند.

در سدهٔ هفت و هشت هجرى که تشيع در ايران قوت گرفت و رو به پيشرفت نهاد، مراسم عزادارى شيعيان در روزهاى سوگوارى گسترش يافت.

خواندن نوحه‌ و زدن به سينه در ايام سوگوارى در ميان اعراب مرسوم بود و در دورهٔ اسلامى در ايران رايج گرديد. هر زمان که شيعيان ايران قدرت مى‌يافتند، نوحه‌خوانى و سينه‌زنى و دسته‌گردانى رواج مى‌گرفت چنانکه در دورهٔ صفويان عموميت يافت و بسيار رايج گشت و پادشاهان صفوى به‌ويژه شاه‌عباس علاقه بسيارى به اين نوع عزادارى داشت و خود در اين مراسم شرکت مى‌کرد و با يکى از دسته‌ها به‌راه مى‌افتاد. ظهور گرو، روضه‌خوان و برپا کردن مجالس روضه به شکل کنونى از يادگارهاى دوره صفويان است. شعر نوحه را براى سينه‌زنى مى‌ساختند. يکى نوحه مى‌خواند و ديگران به نوا و آهنگ و وزن شعرهاى نوحه‌خوان سينه مى‌زدند. ولى شعرهاى مرثيه را در مجالس سوگوارى براى به گريه انداختن و اظهار تأسف شنوندگان بر قتل شهدا مى‌خواندند.

در زمان سلطان حسين بايقرا، يکى از دانشمندان و خطباى مستعد و خوش‌آواز سبزوار به‌نام ملاحسين، معروف به کاشى به هرات رفت و مورد توجه بزرگان دولت قرار گرفت و شهرت يافت و کتابى به‌نام ”روضةالشهدا“ به فارسى دربارهٔ واقعهٔ کربلا براى نوادهٔ دخترى سلطان حسين بايقرا نوشت. شيعيان روضةالشهدا را در روزهاى سوگوارى مى‌خواندند و عزادارى مى‌کردند. کم‌کم کسانى که اين کتاب را مى‌خواندند به مناسبت نام کتاب آن به روضه‌خوان معروف شدند و به‌تدريج روضه را از بر مى‌خواندند. در دوره صفويان، جماعتى که آواز خوش داشتند، روضه‌خوانى را پيشهٔ خود کردند. هر ساله از روز نوزدهم تا بيست و هفتم ماه رمضان به مناسبت شهادت اميرالمؤمنين على (ع) و در ده روز اول ماه محرم به مناسبت شهادت امام حسين (ع) از سوى شاه و دولتمردان و بزرگان کشور در پايتخت و شهرهاى ديگر مجالس روضه‌خوانى برپا مى‌شد و در شب عاشورا و در روز بيست و يکم رمضان دسته‌هاى سينه‌زن و سنگ‌زن با مراسم و تشريفاتى که هنوز در بسيارى از شهرهاى ايران کم و بيش رايج است به راه مى‌افتادند.

در دوره‌اى که اهل موسيقى مطرود بودند و موسيقى خلاف شرع شمرده مى‌شد و از رونق و اعتبار افتاده بود، برپا داشتن مراسم عزادارى چون دسته‌گردانى و روضه‌خوانى و نوحه‌سرايى و سينه‌زنى جلوه‌گاه الحان و نغمات موسيقى شد و شعر و موسيقى در اين مراسم نقش مؤثرى داشت. ظهور خوانندگانى با نام روضه خوان که داشتن صداى خوش و دانستن دقايق فنى خوانندگى سبب رونق کارشان بود، در رواج خوانندگى و حفظ الحان و نغمه‌هاى ملى تأثير به‌سزايى داشت و اين فن را تا حدود زيادى از دستبرد حوادث و فراموشى نجات بخشيد. بر پاى مجالس روضه و دسته‌گردانى و نوحه‌خوانى و سينه‌زنى که در تمام عصر صفويه رواج داشت از زمان شاه‌عباس گسترش يافت و عموميت پيدا کرد. در نتيجه تعليم و تعلّم فن خوانندگى ميان خوانندگان منبرى و نوحه‌خوان‌ها رواج و رونق گرفت و دامنه آن به دوره‌هاى پس از صفويه و عصر قاجاريه نيز کشيده شد.
[h=3]موسيقى‌دانان و نوازندگان دوران صفويه[/h] موسيقى‌دانانى که اسکندربيک در کتاب خود به‌عنوان موسيقى‌دانان عصر صفوى نام برده، عبارتند از: حافظ احمد قزويني، محمد مؤمن، حافظ جلاجل باخرزي، حافظ هاشم قزويني، استاد شهسوار چهارتاري، استاد شمس شترغوهي، استاد معصوم کمانچه‌اي، ميرزا مظفر قمي، استاد سلطان‌ محمود طنبوره‌اي، ميرزا حسين طنبوره‌اي، استاد سلطان محمد چنگي، خواجه محمود شهابى هروي، مولانا غياث‌الدين عودي، معزالدين کاشاني، ملاابراهيم تبريزي، کمال‌الدين حسين، ميرمحمود نجفى مشهدي، بهرام ميرزا صفوي، سلطان ابراهيم ميرزا صفوي، قاسم قانونى هراتي، مسيب‌ خان تکلو، پهلوان بيک قمري، قاضى عبدالله رازي، مير سديد رازي، ميز فريبى سمناني، مولانا عبدالغفور لاهيجي، سرودى خونساري، مولانا مايلى اردبيلي، غبارى گيلاني، خنجربيک جغتايي، ميرعبدالحى مشهدي، ميرعبدالله قانونى مشهدي، حنجرى همداني، حافظ فراقى تبريزي، ميرزا سليمان حسابى نطنزي، حافظ مجلسى تبريزي، رفيقى تبريزي، صدر خيابانى تبريزي، مولانا على خونساري، جواجه ملاى کازروني، مولانا امير مالک ديلمي، عبدالهادى ديلمي، ميرصدرالدين محمد، ميروالهى قمي، درويش علي، سيد تقى‌الدين محمد، خان احمد گيلاني، استاد زيتون، شاه‌مراد خونساري، شمس تيشى شيرازي، استاد محمد مؤمن طنبوره‌اي، ملابيخودى گنابادي، نجاتى بافقي، غيرت همداني، عبدالرزاق قزويني، مولانا احمد کمانچه‌اي، مولانا عبدالحق، محمد بيک خليفةالخلفايي، مذاقى نائيني، حافط محمد حسين، ميرصبحي، ملا طبيعي، عبدى شيرازي، ميرصوفي، بيرام بيک همداني، ميرظلّي، حافظ محمدطاهر قارى کرماني، ميرزا محمد منشى تبريزي، باقياى نائيني، صفى‌ قلى‌بيک اصفهاني، واصب قندهاري، مقيم، حسين، حافظ عندليب تبريزي، آقارضا طنبوري، مطربى قزويني، حافظ محمدتقي، استاد صابر عودنواز، مولانا مطربى قزويني، تصنيفي، ميرزا نظام دست‌غيب، مولانا محمد طنبوره، مولانا على کوهسارى.


منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
موسیقی دوران بعد از اسلام -موسيقى دوران قاجار

موسیقی دوران بعد از اسلام -موسيقى دوران قاجار

با سپرى شدن دورهٔ شاه‌عباس بزرگ، موسيقى رونق خود را از دست داد و از موسيقى‌دانان حمايتى نشد. در زمان سلطنت شاه‌ سلطان حسين دورهٔ رواج ادعيه و اوراد و سحر و جادو و خرافات و قدرت و نفوذ متشرعين و فقها و متعصبين مذهبى بود. در اين دوره نه نتها به موسيقى و موسيقى‌دانان توجهى نمى‌شد، بلکه هنر موسيقى نزد مردم قبيح و خلاف شرع به‌شمار مى‌رفت و دست‌اندرکاران موسيقى را مردمى گمراه و بى‌دين و فاسد مى‌دانستند. کار به جايى رسيد که در مجالس عروسى به‌جاى نوازنده و خواننده روضه‌خوان دعوت مى‌کردند و مجالس شادمانى با خواندن روضه برگزار مى‌شد. آثار اين طرز فکر تا اواخر دوره قاجاريه نيز کم و بيش ديده مى‌شود.

دورهٔ نادرشاه نيز به جهت بى‌اعتنايى او به امور هنرى آخرين ضربات به اين هنر ملى وارد آمد. شورش و غلبه افاغنه و تصرف اصفهان و انقراض سلسله صفويه هنرهاى زيبا را در اوج خود متوقف کرد و بسيارى از آثار را خراب و نابود ساخت. به فرمان محمود اصفهان غارت شد و بسيارى آثار زيبا و با عظمت عصر صفوى ويران گرديد و نقاشى‌ها و گنجينه‌هاى هنرى پايمال و نابود شد و اموال مردم به يغما رفت. شيراز نيز به‌دست يغماگران افغان افتاد و بسيارى را به قتل رساندند. با اينکه سلطنت آنان در ايران بيش از هفت سال طول نکشيد اما در همين زمان کوتاه حوادث بسيار روى داد و ستمکارى بى‌شمار شد. ظهور نادر و کشمکش ميان مدعيان سلطنت نيز بر خرابى اوضاع افزود تا اينکه نادر پس از غلبه بر مخالفان و مدعيان سلطنت مالک تاج و تخت ايران گرديد. نادرشاه به علم و ادب و هنر توجه و علاقه‌اى نداشت. بعد از قتل او اوضاع ايران آشفته‌تر گرديد و مدعيان سلطنت به زد و خورد برخاستند و ناامنى و هرج و مرج همه جا را فرا گرفت تا سلطنت ايران کريم خان زند را مسلم گشت. وى در تمام مدت سلطنت خويش در رفاه حال مردم کوشيد. او شخصاً مردى بزرگوار و زنده‌دل و عشرت‌دوست و خوشگذران بود و بر اثر سلامت طبع و آسايش‌طلبى برخلاف نادرشاه به کشور‌گشايى و خونريزى تمايلى نداشت. اين پادشاه وسائل آسايش و خرمى و نشاط مردم را فراهم مى‌کرد. با همهٔ کوشش‌هاى وى در ايجاد آرامش و نشاط مردم در اين دوره کمتر به نام بزرگانى بر مى‌خوريم که در علم و ادب و هنر هم‌پايهٔ گذشتگان باشند و آن گروه که تربيت‌شدگان استادان پيش از اين عهد بودند هيچ‌گاه به مرتبهٔ استادان قديم نرسيده‌اند. تنها در خوشنويسى است که درويش عبدالمجيد طالقانى در نوشتن خط شکسته به مرتبه استادى تمام رسيده است.

در اين دوره موسيقى قديم ايران اصول علمى و روش فنى خود را از دست داده بود و در روش عملى آن نيز ظاهراً اصول و قواعدى که در گذشته لازمه اين فن بود مهجور و فراموش شده بود. در دوره کريم‌خان زند تشويقى که از اهل موسيقى به‌عمل آمد موسيقى بازارى را رونق بخشيد. تنها اقليتى از استادان فن که سنت‌هاى پيشينيان را رعايت مى‌کردند و در حفظ موسيقى کوشا بودند براى جلوگيرى از گسيختگى موسيقى اقداماتى مى‌کردند و کوششى که در حفظ آن به‌عمل آمد از طرف همين علاقمندان به حفظ موسيقى صورت گرفت.

از استادان موسيقى در اواخر عصر زنديه دو تن معروف بوده‌اند که نام و شرح حال آنها را کتاب‌هاى مختلف نوشته‌اند. يکى حکيم و رياضى‌دان و طبيب و شاعر و دانشمند فن موسيقى اواخر سدهٔ دوازده هجرى ميرزا نصير اصفهاني، ديگر مشتاق على‌شاه اصفهانى از مشايخ بزرگ سلسلهٔ نعمت‌اللهى که در حسن صورت و مهارت در نوازندگى سه‌تار شهرت داشته است.

پس از قتل آقامحمدخان، باباخان که دوران ولايتعهدى خود را در شيراز مى‌گذراند به تهران آمد و در ۱۲۱۲ هـ.ق. به‌نام فتحعلى‌شاه به تخت سلطنت نشست و دربار سلسله‌هاى پيشين را برپا کرد و جمعى از موسيقى‌دانان دوره زنديه از خواننده و نوازنده و استادان به‌نام آن عهد به دربار او منتقل شدند. موسيقى ملى ايران به‌وسيله همين استادان، خوانندگان و نوازندگان به دربار فتحعلى‌شاه انتقال يافت و رواج پيدا کرد. همچنان‌که شاعران دورهٔ زنديه پس از انتقال به دربار قاجار شيوۀ شعرى خود را رواج دادند و پيشقدم شاعران دوره قاجار به‌شمار مى‌‌روند، موسيقى‌دانان عهد زنديه هم آنچه را در عمل و نظر در نوازندگى و خوانندگى به‌کار مى‌بردند به دربار قاجار انتقال دادند و پيشقدم استادان به‌نام موسيقى در دورهٔ محمدشاه به‌حساب مى‌آيند.

تاريخچهٔ تنظيم موسيقى ايران در هفت دستگاه به‌درستى روشن نيست. همين قدر مى‌توان دريافت که از اواخر سدهٔ نه هجرى به بعد تزلزلى در اصول و روش موسيقى و سبک کار گذشتگان راه يافت و شيرازه موسيقى قديم به‌تدريج از هم پاشيده و اساتيد فن براى جلوگيرى از هرج و مرجى که در موسيقى ملى راه يافته بود و براى حفظ و سر و صورت دادن به آن و داشتن ضابطه اقدام به جمع‌آورى و تنظيم و تقسيم آن به دستگاه‌ها و آوازها و گوشه‌هاى مربوط به تناسب موضوع کرده‌اند.

شايد بتوان تاريخ اين کار را به اواخر دوره صفوى يا اوايل دوره قاجار برگرداند. نيز مى‌توان احتمال داد که تقسيم و تنظيم و تکميل موسيقى ايران به‌صورت هفت دستگاه و آواز و گوشه‌هاى مربوطه در دورهٔ فتحعلى‌شاه يا اوايل سلطنت محمدشاه صورت گرفته و رسميت يافته باشد.

در هر صورت آنچه در موسيقى عهد ناصرالدين شاه و بعد از آن مشاهده مى‌شود يکى مقام و آوازهايى است در موسيقى که اسامى تازه‌اى دارند. مانند بيات ترک، افشار، ليلى و مجنون، شور، بيات کرد و غير اينها و حتى اسامى بعضى از آنها در کتاب و رساله‌هاى موسيقى عهد صفويه هم ديده نمى‌شود. صرف‌نظر از بعضى آهنگ‌هاى محلى يا گوشه‌هايى که به‌نام آن محل يا به‌نام ايل و طايفه‌اى معروف هستند مانند بختياري، سيخي، شوشتري، گيلکي، قجر، قرايى و امثال اينها بعضى از گوشه‌ها و نغمه‌ها نيز به‌نام اشخاص معروف هستند مانند مهدى ضرابي، نصيرخاني، مرادخاني، حاجى‌حسني، که در کتاب‌هاى نويسندگان قديم و عهد صفويه ديده نمى‌شود.

درهر‌حال اين نامگذارى با نبودن خط موسيقى در آسان شدن تعليم اين فن و حفظ نغمه‌ها و لحن‌ها بسيار مؤثر بوده است.

از ديگر مختصات موسيقى عصر قاجار رواج پيش درآمد در اواخر اين دوره است. پس از ظهور مشروطيت و آزادى اجتماعات و برپايى جشن‌ها و کنسرت‌ها و آشنايى با هيئت ارکسترهاى خارجى براى شروع کنسرت به آهنگ‌ها و قطعات ضربى و مفصل احتياج پيدا شد و با استفاده از خودِ دستگاه و آوازهاى موجود پيش درآمد را به‌وجود آوردند. پيش‌درآمد را از نوآورى‌هاى غلام‌حسين معروف به درويش‌خان مى‌دانند.

تشکيل مجالس روضه که پيش از صفويه در ايران معمول شده بود در عصر قاجاريه گسترش يافت و عموميت پيدا کرد. در ميان روضه‌خوان‌ها خوانندگان به‌نامى ظهور کردند که بعضى از آنان در فن موسيقى و خوانندگى و شناختن دقايق فنى و اطلاع بر ريزه‌کارى‌هاى اين هنر ممتاز بودند. در عصر قاجاريه به‌ويژه در ايام سلطنت ناصرالدين‌شاه و مظفرالدين‌شاه عزادارى به‌صورت دسته‌گردانى با تشريفات و تجمل بسيار برگزار مى‌شد.

زدن نقاره که در کشور ما سابقهٔ بسيار قديمى و تاريخى دارد با الحانى اجرا مى‌شد که ريشهٔ بسيار کهن داشتند و اين نيز از عوامل حفظ و انتقال الحان قديم بود.

آنچه از موسيقى قديم ايران به دوره قاجاريه رسيد و به عصر کنونى منتقل گرديد همان است که اساتيد عصر قاجاريه اعم از خواننده و نوازنده جمع‌آورى و با تعليم به جانشينان خويش يا افراد تحت تربيت و تعليم خود و طالبين اين فن به زمان بعد انتقال دادند. تأثير خوانندگان و نوازندگان حرفه‌اى يا به اصطلاح مطرب‌ها و بازيگرها و دسته‌هاى آنان را که مجموعاً طبقه خاصى را تشکيل مى‌دادند نيز نبايد ناديده گرفت. اين جماعت در هر عصر و زمان بنا به وضع اجتماعى و اقتصادى زمان خود کم و بيش وجود داشته‌اند و در حفظ و انتقال موسيقى معمول بيان خويش و بستگان و همکاران و افراد تحت تعليم خود تأثير بسزا گذاشته‌اند. استادان بزرگى نيز از ميان آنها برخاسته‌اند.

در دوره قاجاريه و شايد پيش از آن گروه رامشگران را که با هم کار مى‌کردند ”دسته“ مى‌گفتند و در عصر قاجاريه اين‌گونه دسته‌ها از دربارى و غيردربارى بسيار بودند که بعضى شهرت بسيار داشتند.

ساز و آوازها و رقص در عصر قاجاريه از لوازم مجالس ميهمانى بود و مجالس ميهمانى و سرگرمى پادشاه و شاهزادگان و اعيان و اکابر و رجال وابسته به دربار بدون وجود رامشگران برگزار نمى‌شد. نويسندگان داخلى و خارجى مکرر در آثار خود از اين مجالس توصيف کرده‌اند.

در عصر قاجار کثرت دوشيزگان و کنيزکان رامشگر در دربار فتحعلى‌شاه و اختصاص هرچند نفر از آنها به يکى از زنان شاه، گماشتن معلم و مربى موسيقى براى اين قبيل نوازندگان و خوانندگان در دربار، برقرارى حقوق و وظيفه و ديگر مزايا و دادن پاداش و انعام و فراهم آوردن وسايل آرايش و آسايش آنان، علاقه فتحعلى‌شاه و ناصرالدين‌شاه و اهل دربار به عيش و عشرت و تفريح و شنيدن ساز و آواز و تماشاى رقص و سرگرمى‌هاى ديگر وسيله تشويق زنان به فرا گرفتن موسيقى شد و بسيارى از بانوان طبقات مختلف اجتماع روى ذوق و علاقه شخصى و پسند روز نزد اساتيد فن به فرا گرفتن آن مى‌پرداختند.

طبق نوشته‌هاى سياحان خارجى مراسم عزادارى در عصر قاجار، به‌غير از شبيه‌خواني، مانند ساير تشکيلات و تشريفات با اندک دگرگونى‌هايى به تناسب زمان برقرار و متداول بود و در اين دوره به تجمل و تشريفات آن افزوده گشت. مخصوصاً عهد ناصرالدين شاه مجالس روضه‌خوانى با تجمل و تشريفات بسيار برگزار مى‌شد.

برپايى مجالس روضه و دعوت از روضه‌خوان‌هاى خوش‌صدا موجب شد ديگران نيز که صدايى خوش داشتند. به گروه‌هاى روضه‌خوان، شبيه‌خوان، مدّاح و خوانندگان شعراى مذهبى راه يابند. از اين جهت خوانندگان برجستهٔ قاجار، به‌خصوص از عهد ناصرى به بعد، بيشتر از ميان روضه‌خوان‌ها و شبيه‌خوان‌ها برخاسته‌اند.

از برپا کردن مجالس عزادارى به‌صورت نمايش مذهبى با به اصطلاح تعزيه‌، در دوره صفويه نشانى نيست ظاهراً تاريخ اين‌گونه مراسم و نمايش‌ها به دوران پادشاهى کريم‌خان يزد باز مى‌گردد. به‌هر روى نمايش مذهبى از آغاز دوره قاجار در ايران رونق گرفت و با موسيقى همراه شد.

ناصرالدين‌شاه به تعزيه و گسترش آن در جهت ايجاد سرگرمى و اظهار تجمل و نمايش شکوه و جلال سلطنت خويش توجه زيادى داشت. در نتيجه علاقه وي، محلى در کنار اندرون شاهى ساختند که به تکيه دولت معروف شد. شاهزادگان و بزرگان و اشراف دولت هم به پيروى از شاه، هر يک مجالس تعزيه‌خوانى به‌راه انداختند. رفته‌رفته در هر محله و گذر بزرگ تهران تکيه‌هايى ساخته شد که مخارج آن را ساکنان هر محل فراهم مى‌کردند. در روزهاى ماه محرم و صفر در فاصلهٔ تعزيه در تکيه‌هاى بزرگ موزيکچى‌ها و نقاره‌چى‌ها ساز مى‌زدند. در تکيهٔ بزرگ و باشکوه دولت که مجاور محلهٔ ارک ساخته شده بود، در روزهاى عزادارى مجالس تعزيه با تجمل و شکوه بسيار و با شرکت بهترين خوانندگان در حضور شاه برگزار مى‌شد. کارگردان و مدير تعزيه را معين البکاء مى‌گفتند.

معين البکايى که تعزيه‌گردان تکيه دولت بود، خود موسيقيدانى مطلع بود و در کار خود مهارت داشت. در عصر صفويه مناجات‌خوانى رواج بسيار داشت و در دوره قاجاريه به‌ويژه در شب‌هاى ماه مبارک رمضان به‌وسيله خوانندگان برفراز گلدسته‌هاى مساجد و بام‌هاى منازل همچنان متداول بود. در زمان ناصرالدين‌شاه برفراز بلندترين عمارت دربار يعنى شمس‌العماره خوانندگان معروف خوش‌آواز مناجات مى‌کردند و اذان مى‌گفتند.

دسته‌گردانى نيز در عصر قاجاريه از زمان ناصرالدين‌شاه به بعد با آداب و تشريفات و تجمل بسيار برگزار مى‌شد.

در زمان سلطنت مظفرالدين‌شاه و اواخر عصر قاجاريه يازده دسته، هيئت نقاره‌خانه را تشکيل مى‌داد. هر دسته يا گروه چندين نوازنده نقارخانه داشت که به نوبت نوازندگى مى‌کردند. محل نقاره‌خانه تا انقراض سلسله قاجاريه در سردر دروازهٔ ميدان ارک بود.

با ترور ناصرالدين شاه در حقيقت موسيقى عصر ناصرى نيز از رواج و شکوه خود مى‌افتد. مظفرالدين‌شاه به هنر موسيقى جز از جنبهٔ مطربى و لهو و لعب توجه نداشت. موسيقيدان‌هاى استاد در عصر او به زحمت و سختى افتادند.

در اين ايام مقارن با نهضت مشروطيت، موسيقى ايرانى راهى نو در پيش گرفت و موسيقيدانان جوان آن دوره، سعى کردند راه‌هاى تازه‌اى براى ساخت و اجراى موسيقى بيابند و اين هنر را با تحولات اجتماعى هماهنگ سازند. درويش‌خان، نوازنده تار و سه‌تار از فرم‌هاى سازى و عارف قزوينى شاعر و خواننده در تصنيف‌سازى ابتکارات نوين پديد آوردند و براى اولين بار کنسرت در جامعه موسيقى ايران پديد آمد. چرا که رسم نبود موسيقى را براى توده مردم عرضه کنند و موسيقى تنها در مجالس خلوت و انس اهل فن مطرح مى‌شد. موسيقى از راه ترانه و تصنيف با توده‌هاى مردم ارتباط برقرار کرد و زمينه‌هاى بروز تحول موسيقى فراهم شد.

ضبط نخستين دوره صفحات ايرانى اتفاقى بود که در اين عصر افتاد و براى اولين بار در ايران آثارى از موسيقى‌دان‌ها در صفحات گرامافون ضبط شد و به يادگار ماند. روى‌هم‌رفته مى‌توان گفت که موسيقى ايرانى در عهد مظفرى و در دوره محمدعلى‌شاه و احمدشاه راهى را رفت که به تحول موسيقى در عصر رضاشاه رسيد.

[h=3]موسيقى نظامى در دورهٔ ناصرى[/h] در سال ۱۲۲۶ ش. (۱۸۴۷ م.) با همت ميرزا تقى‌خان اميرکبير، مدرسه دارالفنون تأسيس شد. در شعبه نظامى آن براى اولين بار دروس موسيقى نظامى گذاشتند که به‌کوشش ژنرال فرانسوى ”آلفرد ژان باتيست لومر“ راه افتاد. لومر از ۱۲۴۸ ش. در ايران به تربيت شاگردان موسيقى نظامى پرداخت. اين دسته جديد موزيک جانشين موسيقى قديمى نقاره‌خانه شد. هدف لومر، تربيت نوازنده و آهنگ‌ساز و معلم موسيقى نظامى بود و در اين راه به‌خوبى توفق يافت.

اين آموزشگاه شاگردان را با اصول و قواعد تئوريک و پراتيک (نظرى و عملي) موسيقى غربى آشنا مى‌کرد و در مناسبات رسمى به اجراى موسيقى مى‌پرداخت. در سال ۱۲۵۲ ش. متن اولين سرود ملى و مارش تاجگذارى ناصرالدين‌شاه به‌دست لومر ساخته و در حضور شاه اجرا شد. در دورهٔ ناصرى از موزيک نظام در ايام عيد، سفرهاى ييلاقى شاه، آئين‌هاى رسمى دربار، تعزيه تکيه دولت، هنگام غروب، جشن‌هاى عروسى دربار و مسابقات کُشتى استفاده مى‌شد.

لومر در ۱۲۸۸ش. در تهران درگذشت و غلام‌رضاخان سالار معزز جانشين وى شد.

شعبهٔ موزيک نظام در ايران تأثير بسيارى گذاشت. در حقيقت آشنايى موسيقى‌دان‌هاى ايرانى با موسيقى غرب از طريق موسيقى نظام بود و تحصيل‌کردگان اين مدرسه بعدها از چهره‌هاى نام‌آور موسيقى ايران در نهضت تغيير و تجدد آن به‌شمار آمدند و براى اولين بار دربار يک پادشاه ايرانى به يک سيستم موسيقى نظامى به شيوه اروپايى مجهز شد. اصطلاح موزيک در زبان فارس از همين زمان به‌وجود آمد.
[h=3]بزرگان موسيقى در عهد قاجار[/h] شايد مدت‌ها پيش از دورهٔ قاجاريه گروه رامشگرانى را که با هم کار مى‌کردند پادسته مى‌ناميدند. در عصر قاجاريه اين دسته‌ها بسيار بودند و بعضى شهرت بسيارى داشتند. در زمان فتحعلى‌شاه دو دستهٔ معروف به دستهٔ استاد زهره و استاد مينا به‌دليل وابستگى به دربار، مهارت در فن خود، تعداد زيادى نوازنده و خواننده و بازيگر و پر زرق و برق بودن، بيش از ديگران نامدار بودند که برادران آقامحمدخان آنها را در حبالهٔ نکاح خود در آورده بودند. افراد دستهٔ آنان بيش از پنجاه بازيگر و خواننده و نوازنده و رقاص داشت؛ با آلاتى همچون تار، سه‌تار، کمانچه، سنتور، ضرب، دايره، زنگ و قاشقک و ... از اين قبيل هر يک از اين دو دسته علاوه بر زهره و مينا رئيس و سرپرستى داشتند که هر يک در موسيقي، شهرت و استادى داشتند: يکى استاد مهراب از ارامنهٔ اصفهان و ديگرى استاد رستم از کليميان شيراز بود.

ديگر از استادان درباري: آقا محمدرضا، رجب‌ على‌خان و چالانچى‌خان بودند که دوشيزگان خدمتگزار دربار و گماشتگان زمان شاه را آموزش مى‌دادند.

فتحعلى‌شاه مانند آقامحمدخان به شاهنامه فردوسى علاقه داشت و ميرزا ابوالحسن جندقى براى آنها شاهنامه مى‌خواند.

ديگر از خوانندگان و نوازندگان دورهٔ فتحعلى‌شاه که نام آنها باقى‌مانده، زاغي، ريحان، مليخا، اکبري، احمدى و بابايى را نام برده‌اند. زاغى و ريحان و مليخا کليمى و از نوازندگان تار بودند، و اکبرى و احمدى و بابايى ضرب مى‌گرفتند. قاآنى شاعر معروف عصر فتحعلى‌شاه و محمدشاه و اوايل سلطنت ناصرالدين‌شاه در شعر خود اسامى آنان را آورده است.

من و دل هر دو در اين هفته با بازار شديم دلبرى ديدم دلم رشک گل رعنايى
من نشستم به کنارى دل و او مست شدندمستى آغاز نهادند به صد رسوايي

دل سر آورد به گوشم که به جان سرشاه که مرا در بر اين ترک خجل ننمايي
اين سخن گفت و زجا جست و به کرسى بنشست رو به من کرد که کو چنگى و چون شد نايي
تارزن، زاغى و ريحان و مليخاى يهودضربگير اکبرى و احمدى و بابايى

گذشته از موسيقدانان دربارى و خوانندگان و نوازندگانى که در پايتخت بودند يا به مراکز کشور روى آورده بودند؛ در شهرهاى ديگر ايران نيز خوانندگان مذهبى و نوازندگانى بوده‌اند. از جمله اين هنرمندان وصال شيرازى است. ميرزا محمد شفيع ملقب به ميرزا کوچک و متخلص به وصال در شيراز متولد شد و از علوم و فنون عصر خويش بهره کافى داشت. وى از راه نوشتن کلام الله مجيد عمر مى‌گذرانيد. در فن نوازندگى ماهر بود و از سازهاى موسيقى سه‌تار مى‌نواخت. وصال علاوه بر آشنايى با موسيقي، خطوط فارسى به‌ويژه نسخ را خوب مى‌نوشت و نوشته‌هاى او را به بهاى گران خريد و فروش مى‌کردند. در نقاشى و تذهيب نيز دست داشت. اما شهرت وى بيشتر به‌خاطر استعارى است که از او باقى‌مانده است. وصال در آخرين سال زندگانى به دليل افراط در مطالعه و تحريز نابينا شد.

با روى کار آمدن محمدشاه، به‌دليل ضعف مزاج و شدت بيماري، کارها به‌دست وزير او، حاج‌ميرزا آقاسى افتاد. وى مردى صوفى‌منش و شاعر بود که در موسيقى دست داشت و آهنگ مى‌ساخت. در عصر وى موسيق‌دانان بزرگى پيدا شدند که هر يک در فن خود استادى بى‌مانند بودند. مانند آقا على‌اکبر استاد تادر، حسن‌خان ملقب به سنتورخان استاد سنتور، خوش‌نواز استاد کمانچه، آقا مطلب استاد کمانچه و ميرزا غلام‌حسين پدر سماع حضور که کمانچه مخصوصى اختراع کرده بود. سه نفر اول از استادان کم‌نظير موسيقى بودند. استادان موسيقى معروف عهد ناصرالدين‌شاه نزد اين سه استاد بزرگ، آموزش ديده‌اند. خانوادهٔ آقا على‌اکبر در حفظ موسيقى و انتقال آن به تربيت‌شدگان خود حق بزرگى به گردن اين فن و اهل آن دارند و اگر اقدام آنان نبود، از اين مختصر موسيقى قديم ملى که اکنون در دست است، با فقدان خط موسيقى چيز قابل‌توجهى باقى نمانده بود.

سنتورخان بزرگ‌ترين استاد سنتور در عصر قاجاريه است. وى بسيار مورد توجه محمدشاه بود. سنتورخان از تربيت‌شدگان عهد فتحعلى‌شاه و از نوازندگان مشهور دربار محمدشاه بود. او تنها شاگردى که تربيت کرد، محمد صادق‌خان سرورالملک فرزند آقا مطلب نوازنده کمانجه عصر ناصرالدين‌شاه بود.

در عصر ناصرالدين‌شاه دانشمندان رياضى و موسيقى کم بودند و علوم دينى خريدار بيشترى داشت. در اواخر سلطنت وى مردم طبقه اول و دوم و علما و دانشمندانى که به علم يا عمل موسيقى آشنايى داشتند و يکى از سازهاى موسيقى را مى‌نواختند. غالباً اين امور را پنهان مى‌کردند. در عصر ناصرالدين‌شاه، موسيقى از انحصار گروهى خاص بيرون آمد و رفته رفته به قشرهاى بالاى اجتماع و محافل اشراف و نجبا راه يافت.

ناصرالدين‌شاه که فردى راحت‌طلب و عياش بود، غالب اوقات فراغت خود را به گردش و شکار و شنيدن ساز و آواز مى‌گذراند. به نقاشى و موسيقى دلبستگى داشت و دارندگان اين فنون را با تشويق و انعام حمايت مى‌کرد و از دستگاه‌هاى موسيقى همايون را بسيار دوست داشت. در عصر وي، هر يک از شاهزادگان و رجال دربارى در جلب هنرمندان، نگاه داشتن آنها در دستگاه خويش، از يکديگر سبقت گرفته و گاهى بر سر تصاحب يکى از اساتيد فن موسيقى کارشان به رقابت و درگيرى ختم مى‌شد. نوازندگان و خوانندگان هر دستگاه به‌نام ايشان شهرت داشتند. مانند: قلى‌خان شاهى و على‌اکبرخان شاهى و حاجى‌خان عين‌الدوله‌اى و على‌خان نايب‌السلطنه و غير اينها. زنان شاه نيز خود مستخدمه‌هاى رامشگر داشتند.

به‌گفتهٔ معيرالممالک دربارهٔ خوابگاه رامشگران هنگام خواب شاه، يکى ”جواد خان قزويني“ بود و ديگر سرورالملک که خداوند موسيقى بود و دستمالى روى سنتور مى‌گسترد و به‌قدرى صداى مليحى مى‌داد که بهتر از آن نمى‌شد. هنرمند ديگر ”آقا غلامحسين“ تارزن بود و ديگر ”اسماعيل‌خان“ که کمانچه کشى‌ او بى‌نظير بود و ”حاجى حکيم“ که آوازه‌خوان بود.


منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
موسيقى ايران در دورهٔ معاصر

موسيقى ايران در دورهٔ معاصر

دورهٔ پهلوى عصر تجدد در موسيقى ايران است. در اين دوره مبانى جديدى که از فرهنگ غرب اخذ شده بود، در موسيقى ايرانى مطرح شد و فرم‌هاى جديدى در اين موسيقى بوجود آمد. کار ضبط موسيقى رونق گرفت و موسيقى به ميان مردم آمد. از طرف ديگر موسيقى اصيل ايرانى رو به فراموشى مى‌رفت. در اين عصر نهادهاى ادارى در هنر موسيقى ايجاد مى‌شد. در دورهٔ محمدرضا شاه پهلوي، عصر دورى از سنن قديم ملى و پذيرش فرهنگ جديد با الگوهاى غربى بود.

بعد از وقوع انقلاب اسلامى و پيروزى آن در بهمن ۱۳۵۷، ابتدا امور توليدي، پژوهشى و اجرايى موسيقى متوقف شد. ارکسترها تعطيل شدند. شرکت‌هاى نوار پرکنى فعاليت خود را متوقف کردند. و تنها تعداد معدودى از هنرمندان، به توليد موسيقى انقلابى پرداختند. ايران بعد از هفتاد سال داراى موسيقى انقلابى شد، و بعد خوانندگان و تلويزيون و کاباره‌ها راهى اروپا و امريکا شدند.

پس از حکم حضرت امام خمينى در باب حرکت رحليت موسيقى در سال ۱۳۶۷، باب آموزش و ترويج موسيقى باز شد.

به گفتهٔ موسقيدانان دورهٔ پهلوى اول، رضاشاه موسيقى ملى ايران را بر موسيقى فرنگى ترجيح مى‌داد، اما رواج موسيقى فرنگى که عنوان علمى يافته بود را براى ترقى کشور مناسب‌تر مى‌ديد. وى در سازمان موزيک نظام تغييراتى داد. اداره کل موزيک قشون را منحل کرد و اداره کل موزيک را جايگزين آن قرار داد. در عصر او مارش‌ها و سرودهاى نظامى بسيارى ساخته شد.

در عصر رضاشاه کنسرت‌هاى عمومى و اجراى خوانندگان زن در ملاء عام مطرح شد. تدريس سرود در مدارس پايتخت آغاز شد که مؤسس اين کار على‌نقى وزيرى بود. اولين مجله موسيقى به زبان فارسى در ۱۳۱۸ توسط اداره موسيقى کشور منتشر شد و تئاتر موزيکال جامعه باربد از اين زمان آغاز شد.

در سال ۱۳۰۲ على‌نقى وزير مدرسه عالى موسيقى را برپا کرد. در اين مدرسه موسيقى ايرانى با نگرش جديدى مبتنى بر اصول و قواعد موسيقى اروپايى تدريس مى‌شد. وى نخستين ارکستر بزرگ مرکب از سازهاى ايرانى و غربى را داير کرد و به اجراى کنسرت و ضبط صفحه پرداخت.

در سال ۱۳۰۶ يک سلسله صفحه از تک‌نوازى تار وزيرى و آهنگ‌هاى او با ساز و ارکستر و صداى خانم روح‌انگيز ضبط شد. در سال ۱۳۰۷ مدرسه موزيک نظام زير نظر وزيرى قرار گرفت. وزيرى بعد از به آتش کشيده شدن سينماى او در لاله‌زار - که مخصوص خانم‌ها تأسيس شده بود - کم‌کم منزوى شد و به اداره هنرستان موسيقى و تربيت شاگرد پرداخت. در اوايل ۱۳۱۴-۱۳۱۳ وزيرى که در مدرسهٔ موسيقار يا همان مدرسهٔ موسيقى دولتى فعاليت داشت، به دليل تمرّد از دستور دولت از کار برکنار شد و انزواى او نزديک به چهل سال طول کشيد و ديگر فعاليت چندانى نکرد. در سال ۱۳۱۴ غلام‌حسين مين‌باشيان معاون اداره کل موزيک نظام، جاى وزيرى را گرفت و کم‌کم برنامه تدريس موسيقى ايرانى از هنرستان حذف شد. اما موسيقى‌دانان بزرگى چون مرتضى نى داود، ابوالحسن صبا، موسى معروفي، مرتضى محجوبي، قمر و ديگران فعاليت غيررسمى خود را ادامه مى‌دادند. در سال ۱۲۹۷ ادارهٔ موسيقى کشور زير نظر غلام‌حسين مين‌باشيان رسماً تأسيس شد و اولين دورهٔ مجله موسيقى به سردبيرى صادق هدايت در اين زمان منتشر شد. برنامه موسيقى کشور محدود به اجراى سرود و مارش و قطعاتى از موسيقيدان‌هاى غربى بود. رضاشاه دستور منع تظاهرات مذهبى از جمله تعزيه را صادر کرد و موسيقى مذهبى در ايران آن زمان رو به نابودى رفت. کار ضبط صفحه رونق بسيارى گرفت و وجود بهترين استادان موسيقى ايرانى در ”راديو تهران“ اين استقبال را بيشتر کرد. روى‌هم‌ رفته نسل دوم موسيقيدان‌هاى ايرانى که شاگردان درويش‌خان بودند، رهبرى موسيقى اصيل را در دست داشتند و به ترتيب شاگردان و اجراى برنامه مشغول بودند.

در عصر رضاشاه فرم‌هاى موسيقى ايرانى متنوع‌تر شد و آثار زيبايى در زمينه ترانه و تصنيف در زمينه‌هاى عشقي، ملى و ميهنى پديد آمد. در مجموع عصر رضاشاه عصر پديد آمدن نهادهاى دولتى در موسيقى بود.

عصر پهلوى دوم نيز صرفنظر از مدتى کوتاه، عصر دورى از سنن قديم ملى بود. از شهريور ۱۳۲۰ ش. و اشغال تهران به‌دست متفقين، امور ادارى موسيقى در محاق تعطيل و به تعويق افتاد.

على‌نقى وزيرى به‌جاى غلام‌حسين مين‌باشيان به رياست اداره موسيقى کشور منصوب گرديد. وزيرى براى موسيقى ايرانى و موسيقى غربى برنامه آموزش عظيم کرد ولى کار او با مخالفت شديد هنرجويان مواجه شد.

در سال ۱۳۲۰ ش. ارکستر هنرستان موسيقى کنسرت‌هاى بسيارى برگزار کرد و دوره جديد مجله موسيقى به رياست روح‌الله خالقى منتشر شد. اجراى موسيقى در سينماها و تئاترها رونق مجدد گرفت.

در سال ۱۳۲۳ ش. پيشنهاد حذف موسيقى ايرانى از برنامه دروس هنرستان مطرح شد و موسيقى‌دانان تحصيل‌کردهٔ اروپا هدايت جريان موسيقى رسمى کشور را در دست گرفتند. روح‌الله خالقي، انجمن دوستداران موسيقى ملى را در اسفند ۱۳۲۳ تأسيس کرد و کنسرت‌هاى موفق بسيارى برگزار کرد. مجلهٔ چنگ نيز در سال ۱۳۲۵ ش. به صاحب امتيازى روح‌الله خالقى منتشر شد. انجمن موسيقى ملى نقش مهمى را در احياى هويت ملى و تقويت حس وطن‌پرستى ايفاء نمود.

وزيرى از ۱۳۲۵ ش. از امور موسيقى کشور کنار رفت و به تدريس در دانشگاه مشغول شد. ارکستر سمفونيک تهران در همين سال‌ها شکل گرفت و موسيقى ايرانى به‌کل از برنامه آموزشى حذف شد. در سال ۱۳۲۶ ش. اداره هنرهاى زيبا تأسيس شد و کميسيون موسيقى در آن شروع به‌کار کرد.
وح‌الله خالقى رياست وقت دبيرخانه ادارهٔ هنرهاى زيبا، در سال ۱۳۲۸ موفق شد هنرستان موسيقى ملى را تأسيس کند.

در هنرستان، سازهاى ايرانى تدريس مى‌شدند و بهترين استادان موسيقى وقت از قبيل ابوالحسن صبا، موسى معروفي، حسين تهرانى در آن درس مى‌دادند. هنرمندان بزرگى چون هوشنگ ظريف و جلال ذوالفنون در همين دوره در هنرستان (۱۳۳۸-۱۳۲۸ ش.) تحصيل کرده‌اند.

هنرستان عالى موسيقى نيز منحصراً به تعليم موسيقى غربى مشغول بود و استادانى چون پرويز محمود، مهدى برکشلى و مرتضى حنانه در آن تدريس مى‌کردند. آخرين کنسرت ارکستر سمفونيک تهران در بهار ۱۳۲۸ ش. به رهبرى پرويز محمود اجرا شد و او بعد از آن به آمريکا رفت و بعد جانشينان او روبن صفاريان، مرتضى حنانه و حشمت سنجرى رهبرى ارکستر را برعهده گرفتند. طبقه روشنفکر به اين موسيقى بسيار توجه داشتند.

در سال ۱۳۳۴ ش. به ابتکار داود پيرنيا برنامهٔ گل‌ها را در تشکيلات موسيقى راديو پايه‌‌ريزى کرد. ارکستر بزرگ گل‌ها و ارکستر بزرگ اداره راديو تأسيس شد و بهترين هنرمندان وقت از قبيل روح‌الله خالقي، ابوالحسن صبا و مرتضى محبوبى و بنان و ... در آن شرکت داشتند. زيباترين آثار گروه نوازى و تک‌نوازى موسيقى ايرانى در همان ايام ضبط و اجرا شدند. اين زمان را عصر طلايى شکوفايى موسيقى ايرانى نام گذاشته بودند.

در سال ۱۳۳۸ تلويزيون ملى ايران تأسيس شد و برنامه‌هايى در زمينه موسيقى پخش کرد. نخستين کنگرهٔ بين‌المللى موسيقى در تهران در سال ۱۳۴۰ برپا شد و در آن حفظ سنن اصيل موسيقى را موردنظر قرار دادند. در سال ۱۳۴۴ ش. بخش موسيقى دانشکده هنرهاى زيبا با همکارى نورعلى برومند و مهدى برکشلى بنيان گذاشته شد. در سال ۱۳۴۶ ش. تالار رودکى گشايش يافت و برنامه‌هاى بسيارى از موسيقى اروپايى و ايرانى طى سال‌ها در آن اجرا شد. اولين جشن هنر شيراز در سال ۱۳۴۶ ش. با شرکت موسيقيدانان بزرگ در شيراز افتتاح شد و تا ده سال اين برنامه ادامه داشت. در بخش موسيقى آن بزرگترين هنرمندان خارجى و داخلى حضور داشتند. در سال ۱۳۴۹ ش. مرکز حفظ و اشاعهٔ موسيقى ايران تأسيس شد. در سال ۱۳۵۱ ش. نوازندگان قديمى تمام ارکسترهاى راديو بازنشسته شدند و باقيماندهٔ آنها ارکستر بزرگ راديو و تلويزيون ملى ايران را تشکيل دادند.اين ارکستر را فريدون ناصرى و فرهاد فخرالدينى رهبرى مى‌کردند. در سال ۱۳۵۱ ارکستر اُپراى تهران به رهبرى لوريس چکناواريان مستقل از ارکستر سمفونيک تهران تأسيس شد.

واقعه مهم در موسيقى اصيل ايراني، تشکيل گروه شيدا در واحد موسيقى سازمان راديو و تلويزيون بود. اين گروه به سرپرستى محمدرضا لطفى از سازهاى ايرانى تشکيل شده بود. بازسازى تصانيف و قطعات قديمى از اهداف اين ارکستر بود. در سال ۱۳۵۴ نيز گروه عارف به سرپرستى پرويز مشکاتيان و حسين على‌زاده با همان گروه شيدا آغاز به کارکرد و قطعات زيباى موسيقى قديمى را بازسازى کرد و به اجرا گذاشت.

با وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷ کار موسيقى به تعويق افتاد. با تعطيل ارکستر سمفونيک، نوازندگان خارجى به کشور خود بازگشتند. تنها دو گروه شيدا و عارف همگام با جريان انقلاب پيش مى‌رفتند. متعاقب اين جريان ارکسترهايى که سال‌ها براى آنها زحمت کشيده شده بود، ناگهان از هم باشيد و آموزش موسيقى ممنوع شد و تمام امور توليدي، پژوهشى و اجرايى موسيقى متوقف گشت. کمى قبل از اوج‌گيرى انقلاب شمار قابل توجهى از خوانندگان راديو و تلويزيون و کاباره‌ها بار سفر بستند و راهى اروپا و امريکا شدند. در آخر به دستور صادق قطب‌زاده، رياست وقت راديو و تلويزيون، تمام ارکسترهاى راديو منحل اعلام شدند. موسيقى هنرى در اين دوران تاوان ابتذال رايج در موسيقى ”روز“ دورهٔ قبل را پس مى‌داد. البته سرودسازى ادامه داشت اما کليت موسيقى در حال انحلال و اضمحلال بود. تحريم موسيقى از طرف دولت و تعطيلى مراکز آموزش حدود ده سال طول کشيد و در اين مدت کلاس‌هاى آزاد بودند که ترويج موسيقى را به‌عهده داشتند. در اين سال‌ها هنرمندان ارزنده‌اى نيز دست به مهاجرت زدند.

جريان هشت سالهٔ جنگ تحميلى و مسائل ناشى از آن امکان پرداختن به موسيقى را از بين مى‌برد و البته تکليف موسيقى از نظر فقهى روشن نبود. اين دورهٔ هشت نُه ساله به سرودسازى و ساختن موسيقى فيلم و توليد چند نوار کاست گذشت که در سطح هنرى خوب و والايى اجرا شده بودند از جمله نوارهايى از محمدرضا شجريان و شهرام ناظري.

در سال ۱۳۶۷ ش. رهبر انقلاب و بنيانگذارى جمهورى اسلامى ايران، حضرت امام خمينى (ره) فتوايى در باب حرمت رحليت موسيقي، فرصتى گرانبها براى اهل هنر فراهم کردند. از اين به بعد آموزش و ترويج موسيقى آزاد شد. هنرمندان فعال‌تر شدند و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى نيز در جشن‌هاى بزرگداشت انقلاب (دهه فجر) هر سال، برنامه‌هاى پربارى را تدارک مى‌ديد. نخستين فصل‌نامهٔ موسيقى با عنوان آهنگ چاپ شد و در سال‌هاى ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ ش. از هنرمندان برگزيده موسيقى ايرانى رسماً تجليل به‌عمل آمد.

در سال‌هاى ۷۰-۱۳۶۹ به بعد رشته توليدى موسيقى با حمايت رسمى تالار انديشه حوزه هنرى ابعاد بى‌سابقه‌اى يافت. جشنواره‌هاى تخصصى فراوان برگزار شدند. هنرستان‌هاى موسيقى بازگشايى شدند و ارکسترهاى بسيارى برگزار گرديد. اين ده سال، دوران رونق و وفور کتاب‌هاى موسيقى بود. بخش موسيقى دانشکده هنرهاى زيبا در سال ۱۳۶۷ و متعاقب آن در دانشگاه هنر و دانشگاه آزاد افتتاح شد. در سال ۱۳۶۹ هنرستان مستقل موسيقى و در سال ۱۳۷۰ بخش موسيقى دانشگاه سوره افتتاح شد. کنسرت‌هاى پژوهشى - آموزشى رونق گرفت و هنرمندان در جشنواره‌هاى خارجى درخشيدند و برنامه‌هاى فراوانى در زمينه معرفى موسيقى‌ ايرانى برگزار شد.

از وقايع مهم سال ۱۳۷۸ انتخاب استاد على تجويدى موسيقيدان برجسته ايرانى به‌عنوان مرد سال از طرف يکى از معتبرترين دانشگاه‌هاى ايالات متحده امريکا بود.

واحد موسيقى صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران نيز با توليد برنامه‌هاى موسيقى و پخش آنها، نقش مهمى در موسيقى سال‌هاى گذشته داشته است. در سال ۱۳۶۷ با انتصاب على معلم به مديريت واحد موسيقى صدا و سيما، حرکت جديدى در توجه به موسيقى پاپ آغاز شد. توليد ترانه‌هاى پاپ و ويدئو کليپ‌ها افزايش يافت و کنسرت‌هاى موسيقى پاپ در تالارها و فرهنگسراها و سينماها ادامهٔ اين حرکت بود. هدايت اين جريان را از فريدون شهبازيان موسيقى‌دان نامى مى‌دانند.

طى سال‌هاى اخير شاهد درخشش هنر موسيقى‌دانان ايرانى در صحنه‌هاى خارج از کشور هستيم. در موسيقى‌هاى مقامى نيز نام ايران بر تارک موسيقى‌هاى جهان مى‌درخشد.

[h=1]بزرگان موسيقى در دورهٔ معاصر [/h]
[h=3]نوازندگان تار و سه‌تار[/h] آقا على‌اکبر فراهاني، آقا غلام‌حسين، آقا حسين‌قلي، ميرزا عبدالله، درويش‌خان، ميرزا غلام‌رضا شيرازي، على‌نقى وزيري، يحيى حاتمي، مرتضى داود، موسى معروفي، على‌اکبر شهنازي، عبدالحسين شهنازي، يحيى زرپنجه، نصرالله زرين پنجه، سليمان روح‌افزا، حسين سنجري، ابراهيم سرخوش، لطف‌الله مجد، حسين شهناز، جليل شهناز، اکبر نوروزي، غلام‌حسين بيکجه‌خاني، حبيب‌الله صالحي، فرهنگ شريف، هوشنگ ظريف، فرهاد ارژنگي، محمدرضا لطفي، داريوش طلايي، حسين على‌زاده، داريوش پيرنياکان، حميد وفادار، رضا وهداني، کيوان ساکت، سهيد هرمزي، يوسف فروتن، عبدالله دادور، على تجويدي، داود آزاد، احمد عبادي، نورعلى برومند، ابوالحسن صبا، مهدى کماليان، حسين هنگ‌آفرين، جلال ذوالفنون، محمود تاج‌بخش، مهربانو توفيق، داريوش صفوت، بهنام واداني، عطاءالله جنگوک، ارشد تهماسبي، حميد مسکوتي، مهرداد ترابى.
[h=3]نوازندگان کمانچه و ويولون[/h] حسين‌خان اسماعيل‌زاده، باقرخان رامشگر، حسين‌خان هنگ‌آفرين، رکن‌الدين مختاري، حسام‌السلطنه (جهانگير مراد)، ابوالحسن صبا، حسين ياحقي، رضا محجوبي، موسى نى‌داود، ابراهيم منصوري، مهدى خالدي، حسين‌قلى طاطايي، محمود ذوالفنون، محمود تاج‌بخش، مجيد وفادار، على تجويدي، رحمت‌الله بديعي، حبيب‌الله بديعي، پرويز ياحقي، عطاءالله خرم، همايون خرم، بزرگ لشگري، جواد لشگري، شاپور نياکان، اسدالله ملک، عباس شاپوري، احمد فروتن راد، حسين‌على ملاح، محمد ميرنقيبي، نصرت‌الله گلپايگاني، داود گنجه‌اي، اردشير کامکار، اصغر بهاري، سعيد فرج‌پوري، على‌اکبر شکارچي، کامران داروغه، کامران کلهر، محمد مقدسي، مجتبى ميرزاده، محمد بهارلو، مهدى مفتاح، مهدى آذر‌سينا.
[h=3]نوازندگان سنتور[/h] محمد صادق‌خان سرورالملک، حبيب سماع حضور، على‌اکبر شاهي، حسن سنتورخان، حسين صبا، حبيب سماعي، رضا ورزنده، منصور ياحقي، حسين ملک، منصور صارمي، فرامرز پايور، ارفع اطرايي، مجيد کياني، پرويز مشکاتيان، پشنگ کامکار، فضل‌الله توکل، مجيد نجاحي، ميلاد کيايي، داريوش صفوت، داريوش ثقفي، رضا ورزيده، اسماعيل واثقي، سعيد ثابت، جليل عندليبي، مينو افتاده، اردوان کامکار، مهدى ستايشگر، محمد حيدري، عباس زندي، مسعود ميثاقيان.
[h=3]نوازندگان پيانو[/h] مشير همايون شهردار، مرتضى محجوبي، جواد معروفي، انوشيروان روحاني، اردشير روحاني، پرويز اتابکي، افليا پرتو، فخرى ملک‌پور.
[h=3]نوازندگان عود[/h] يوسف کاموسي، اکبر محسني، سعيد بهروزى‌نيا، عبدالوهاب شهيدي، منصور نريمان، شاپور رحيمي، ارسلان کامکار.
[h=3]نوازندگان قانون[/h] رحيم قانونى، جلال قانونى، مهدى مفتاج، سيمين آقارضى، مليحه سعيدى.
[h=3]نوازندگان کلارنيت (قره‌نى)[/h] قلى‌خان ياور، حسين‌على وزيرى‌تبار، سليم فرزان، ولى‌الله البرز، رضا گلشن‌راد، عباس تهراني، رضا ياورى.
[h=3]نوازندگان فلوت[/h] اکبرخان فلوتى (رشتي)، عماد رام، سيروس فرصت، حدادى.
[h=3]نوازندگان تنبک و دف[/h] حاج خان عين‌الدوله‌اي، رضا قلى‌خان تجريشي، رضا روانبخش، حسين تهراني، حسين همدانيان، اميرناصر افتتاح، جهانگير ملک، محمد اسماعيلي، بهمن رجبي، ناصر فرهنگ‌فر، آبتين اجلالي، ارژنگ کامکار، على زاهدي، محمد اخوان، امير بيداريان، بيژن کامکار، محمود فرنام، مهدى غياثي، محمد قوى حلم، داريوش زرگرى.
[h=3]نوازندگان ني[/h] نايب‌ اسدالله اصفهاني، مهدى نوايي، حسين ياوري، حسين کسايي، حسن ناهيد، محمد موسوي، محمدعلى کيانى‌نژاد، جمشيد عندليبي، حسين عمومي، محمدعلى حداديان.
[h=3]خوانندگان[/h] سيد احمدخان، على‌خان نايب‌السلطنه، قربان‌خان شاهي، سيد حسين طاهرزاده، ابوالحسن اقبال‌آذر، رضاقلى ميرزا ظلي، اسماعيل اديب خوانساري، سيد جواد بديع‌زاده، سيد عبدالرحيم اصفهاني، جلال تاج اصفهاني، يونس دردشتي، سيد نورالدين رضوى سروستاني، محمود کريمي، عبدالله دوامي، محمدرضا شجريان، داريوش رفيعي، شهرام ناظري، احمد ابراهيمي، حسين قوامي، ناصر مسعودي، احمد عاشورپور، حسام‌الدين سراج، صديق تعريف، محسن کرامتي، صديف، نصرالله ناصح‌پور، حسين خواجه اميري، اکبر گلپايگاني، محمودى خوانساري، غلام‌حسين بنان، على‌رضا افتخاري، حسين شاه‌زيدي، سيد محمد طاهرزاده، عبدالوهاب شهيدي، قمرالملوک وزيري، روح‌انگيز، پروانه، ملوک ضرابي، ايران‌الدوله هلن، نيراعظم رومي، عزت روح‌بخش، عصمت دلکش، اشرف‌السادات مرتضايى (مرضيه)، خاطره پروانه، سيما بينا، پريسا (فاطمه واعظي)، هنگامه اخوان.
منبع:aftabir
 

Similar threads

بالا