تاحالا خودتو پیدا کردی؟

afshin0917

عضو جدید
سلام به دوستان عزیز

خیلی جاها تاحالا شنیدین میگن آدم باید خودشو پیدا کنه.اون خودی که درونش هست اون منی که درونم هست نه اون چیزی روکه دارم باهاش زندگی میکنم و مردم میبینند.
عده ای هستن خودشون رو پیدا کردن و از زندگیشون هم راضی هستن اما اکثر ماها داریم دست و پا میزنیم تو خودمون...

از کارهایی که میکنیم راضی نیستیم و یه جور گمشده داریم.میدونیم فلان کار درسته ولی انجامش نمیدیم...میدونیم من اگه اینکارو کنم ضربه میخورم ولی بازم گوش شنوایی نیست و انجامش میدم...
تا حالا چندبار برات پیش اومده از تصمیمات که به وضوح معلومه اشتباه استت انجام داده باشی و یه لحظه به خودت اومده باشی و اون من واقعیت و درونیتو پیدا کرده باشی به خودت و زندگیت جون تازه داده باشی و خلاصه اینکه خودت رو عوض کردی؟

اگه تونستی بیا اینجا واسه همه درمیون بذار خلاصه منتظر نظرت هستم:heart:ما خودمون رو دوست داریم مگه نه؟:heart:
 

رجبی علی

عضو جدید
متاسفانه تا العا هرچی دنبالش گشتم پیدا نکردم ولی خوشبختانه وضعیت زندگیم از همه لحاظ نسبت به اون موقع که دنبالش نمیگشتم خیلی بهتره و آروم تره شاید هم هیچوقت
پیداش نکنم ولی خوشحالم از اینکه میدونم هست و دنبالشم به امید او روزی که همه پیداش کنیم
 

sahara2

کاربر فعال
سلام به دوستان عزیز

خیلی جاها تاحالا شنیدین میگن آدم باید خودشو پیدا کنه.اون خودی که درونش هست اون منی که درونم هست نه اون چیزی روکه دارم باهاش زندگی میکنم و مردم میبینند.
عده ای هستن خودشون رو پیدا کردن و از زندگیشون هم راضی هستن اما اکثر ماها داریم دست و پا میزنیم تو خودمون...

از کارهایی که میکنیم راضی نیستیم و یه جور گمشده داریم.میدونیم فلان کار درسته ولی انجامش نمیدیم...میدونیم من اگه اینکارو کنم ضربه میخورم ولی بازم گوش شنوایی نیست و انجامش میدم...
تا حالا چندبار برات پیش اومده از تصمیمات که به وضوح معلومه اشتباه استت انجام داده باشی و یه لحظه به خودت اومده باشی و اون من واقعیت و درونیتو پیدا کرده باشی به خودت و زندگیت جون تازه داده باشی و خلاصه اینکه خودت رو عوض کردی؟

اگه تونستی بیا اینجا واسه همه درمیون بذار خلاصه منتظر نظرت هستم:heart:ما خودمون رو دوست داریم مگه نه؟:heart:

براي اينكه خودتو پيدا كني بايد خودت رو خوب بشناسي و هميشه خودت باشي.

البته توي كشور ما محدوديتهايي وجود داره و گاهي اوقات آدم نمي تونه خودِ خودش باشه.

من تابحال سعي كردم خودم باشم البته با وسواسهاي جامعه هم تا اونجايي كه تونستم كنار اومدم ولي همين وسواسها نذاشتن كه هنوز خودمو پيدا بكنم!!!
 

jiji nanaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا نمی دونم،گاهی فکر می کنم خودم رو شناختم گاهی هم از گفتن این جمله پشیمون میشم،گاهی کارایی انجام دادم که واقعیت خودم نبودن.
ولی خب خدا رو شکر کاری رو انجام ندادم تا به امروز، که خیللی از انجام دادنش پشیمون باشم،به هر حال خدا به همه ی ما کمک کنه که واقعیت خودمون رو که پاک و شفاف هست،پیدا کنیم و با اون هم مسیر شیم

ممنون دوست گلم
:gol:
 

WOMIS

عضو جدید
من شجاعته 12 &13 سالگیمو ندارم کلا تو نوجوانی کارهایی میکردم که دقیقا خودم بودم مثه الان تو زندگیه روزمره و تکراری غرق نشده بودم به نظرم اگه ادم میخاد اون طور که شما میگین زندگی کنه باید شهامت داشته باشه و بیخیاله بعضی بهونها باشه
 

???zendegi

عضو جدید
من اون شخصیت و کاراکتری رودوست دارم باشم و پیدا کردم ولی متاسفانه بعضی از شرایط و جو جامعه و خانواده نمیزاره اونی که میخوای باشی.یا بعضی مواقع مشکلی سر راحت نیست ولی اراده لازم و نداری.
من خودم از اون دسته هستم که هدف های زیادی دارم ولی اراده کافی ندارم و بیشتر هدف هام به خاطر عدم اراده میشه یه آرزو:(
 

محسن قلی پور

عضو جدید
من تا چند ماه پیش خیلی به خودم سخت میگرفتم مسائل زندگیمو بهمین خاطر همیشه برام مشکل پیش میومد.خیلی عصبی شدم.
یه بار به صورت خیلی تصادفی تحت تاثیر حرفای یکی از دوستام قرار گرفتم و متحول شدم.
دیگه اون حساسیت هارو ندارم.با خوشی زندگی میکنم.مگه چقد زنده ام که بخوام زندگیمو خودم برا خودم زهرمار کنم
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من تا چند ماه پیش خیلی به خودم سخت میگرفتم مسائل زندگیمو بهمین خاطر همیشه برام مشکل پیش میومد.خیلی عصبی شدم.
یه بار به صورت خیلی تصادفی تحت تاثیر حرفای یکی از دوستام قرار گرفتم و متحول شدم.
دیگه اون حساسیت هارو ندارم.با خوشی زندگی میکنم.مگه چقد زنده ام که بخوام زندگیمو خودم برا خودم زهرمار کنم



نمیای تو قایق ما؟!!!
امضات جواز ورود ب قایق سهراب هست.........
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از این همهمه اهل زمین دلگیـــــــــــــرم



محسن خان خوش آمدید ب قایق سهراب



دوستان اگه میخواین خودتون رو پیدا کنید باید ب قایق سهراب بپیوندید
روی این جمله فکر کنید
ببینید چیزی دستگیرتون میشه
صبـــر کن سهـراب...! قایقت جـــــــــــــــا دارد ؟؟!؟ من از این همهمه اهل زمین دلگیـــــــــــــرم
 

koray

عضو جدید
تشكر از اين تاپيك اما من كه پيدا نكردم پس كمكي هم نميتونم بكنم!!!اما منتظر جواب دوستان هستم كه استفاده كنم
 

kiana -m

عضو جدید
اولین مرحله خودشناسی هستش. و در مرحله بعد ، باید خودت باشی و سعی نکنی اون چیزی که نیستی رو نشون بدی ، خیلی ها سعی میکنن رفتارهایی که اصلا به گروه خونیشون نمی خوره انجام بدن.
فقط خودت باش ،همین
 

afshin0917

عضو جدید
به نظرم باید به پیدا کردن نقاط ضعف و قوت خودمون بپردازیم و اگر اخلاقه مثبت و سازنده ای داریم اونو قویترش کنیم و اگر جایی از رفتارمون و عادتامون دچار ضعف هستیم اونرو پیدا کنیم و روش کارکنیم و به نقطه قوی اونو تبدیل کنیم...مثلا یکی کمرو هست یا تو جمع نمیتونه صحبت کنه یا تنبل هست یا جلو هوا هوسش رو نمیتونه بگیره زود تصمیم میگیره و یا...این شخص معلومه از خودش و زندگیش راضی نیست کامل و به آرزوهایی که دوست داره به احتمال زیاد نمیرسه...
باید راه مقابله و تصحیح عادتاش رو یاد بگیره و بعد از اینکه تونست خودش رو پیدا کنه باید بتونه خودش رو از عواملی که دوباره اون رو آدم ضعیفی میکنند یا اعتماد بنفسشو میگیرند محافظت کنه که میشه واسه راه محافظت از تاپیکی که گذاشتم به اسم دایره روح خودرا پیدا کنید استفاده کنه تا از خودش و اعتماد بنفسش محافظت کنه...

میشه به خواسته و آرزوهامون برسیم تنها باید راهشوو یاد بگیریم
مرسی از دوستان:gol:
 

5-11

عضو جدید
همه 1حرف مشترک دارن:خودشناسی!!!!!!!!!!!!
میدونی چقدر سخته؟؟؟؟؟؟؟
تا حالاامتحان کردی؟
میدونی امکانه اشتباهش چقدر زیاده؟
وقتی میخوای بری تو کار خودت,همه چیز رو داری از اول بررسی میکنی,تو این مسیر طولانی نقاط ضعفت خیلی آزارت میده,تا چند روز شاید هم ماه بهم میریزی,اما.................
اما وقتی میرسی به نقاط قوت>...قربونه خدا برم که چی خلق کرد!!!!!!تا میرسی به نقاط قوتت,اینجا میشه عمق فاجعه اگه غرق بشی تو قوتت که جبران کنی ضعفتو و از مسیر خارج میشی,وشاید دیگه هیچوقت نتونی برگردی.........
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به دوستان عزیز

خیلی جاها تاحالا شنیدین میگن آدم باید خودشو پیدا کنه.اون خودی که درونش هست اون منی که درونم هست نه اون چیزی روکه دارم باهاش زندگی میکنم و مردم میبینند.
عده ای هستن خودشون رو پیدا کردن و از زندگیشون هم راضی هستن اما اکثر ماها داریم دست و پا میزنیم تو خودمون...

از کارهایی که میکنیم راضی نیستیم و یه جور گمشده داریم.میدونیم فلان کار درسته ولی انجامش نمیدیم...میدونیم من اگه اینکارو کنم ضربه میخورم ولی بازم گوش شنوایی نیست و انجامش میدم...
تا حالا چندبار برات پیش اومده از تصمیمات که به وضوح معلومه اشتباه استت انجام داده باشی و یه لحظه به خودت اومده باشی و اون من واقعیت و درونیتو پیدا کرده باشی به خودت و زندگیت جون تازه داده باشی و خلاصه اینکه خودت رو عوض کردی؟

اگه تونستی بیا اینجا واسه همه درمیون بذار خلاصه منتظر نظرت هستم:heart:ما خودمون رو دوست داریم مگه نه؟:heart:

سال ها فکر من اینست همه شب سخنم
به کجا میروم آخر غافل از احوال خویشتنم
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
محسن خان خوش آمدید ب قایق سهراب



دوستان اگه میخواین خودتون رو پیدا کنید باید ب قایق سهراب بپیوندید
روی این جمله فکر کنید
ببینید چیزی دستگیرتون میشه
صبـــر کن سهـراب...! قایقت جـــــــــــــــا دارد ؟؟!؟ من از این همهمه اهل زمین دلگیـــــــــــــرم

لایق قایق سهراب نه هر شخص و نه کس
دل دریایی و روح پری و عشق و هنر میخواهد...
 

miss.x0000

عضو جدید
همین طور که میدونید وجود انسان مرکب هس نه بسیط، این جدالی که شما میگید مربوط به ابعاد مختلف وجود ماست که هر کدوم ما رو به سمت خودش هدایت می کنه مثلا وجود دنی ما میگه کار بد بکن و وجود عالی ما میگه نکن و هر کدوم قوی تر باشه ما همون کارو میکنیم، در واقع به نظر من انسان یک خود منفرد نداره بلکه چند تا خود داره که هر کدومش قوی تر باشن میشن حاکم وجود ما.فک میکنم خودمو پیدا کردم یعنی تصمیم گرفته دنبال روی کدوم بعدم باشم.
 

jamnaj

عضو
سلام
من هر کس ((خودش)) است نه در درونش ؛ خود خودش !
در تمام آنچه به خود نسبت میدهیم در آگاه بودنم خواستم اراده ام امیدم نامیدی ام شوقم انتخابم احساس ام و و و ... خود را می یابیم
وخود خود را آگاهیم وخود برای خود آشکاریم
منتها موانعی گاه و چه بسا بسیار اوقات مانع از توجه ما به خود ما وغفلت ما از خود می شود که آنها را باید رفع کنیم وراههایی برای توجه به خود و خودیابی بیابیم از جمله مطالعه گفتار و اندیشه ها وکتب کسانی که پیش از ما راه خودشناسی پیموده اند و راه را برای دیگران روشنتر وهموارتر نموده اند
کتب خود شناسی فلسفی
البته مطالعه را نباید به جای تامل وتعمق وتدقق و توجه به خود و واقعیت وحقیقت گرفت واینها وسیله هدایتند نه اصل راه شناخت !
 

mehrnoosh19

عضو جدید
آيا براي هميشه ممكن است؟؟حقیقت این است که ما ترجیح می دهیم به دنبال ایجاد رضایت و ایمنی بدلی باشیم تا آگاهی و درک، زیرا شروع آگاهی می تواند پایانی بخش خیالات فکری ای باشد که یک عمر برای تثبیت و اثبات آنها زندگی خود را تباه ساختیم .
بنابراین واجب ترین کار برای یک انسان مسئول، درک و تشخیص عاملی درونی است که به دنبال تأمین امنیت است.( در این میان با اتفاقات جالبی روبرو خواهید شد، ازجمله اینکه همۀ آنچه به عنوان (من)، ملامت، ترس، تردید، خشم، مقایسه، اضطراب، خودخوری، نفرت، انتقام و شخصیت در ذهن تصور می کنید، حاصل فعالیت (من فکری) است که برانسان عارض و به او قبولانده شده) .
 

jamnaj

عضو
لحظاتی و اوقات وزمانهای مداومی هست که هر کس ///غیر از خودیت و خود یابی و خود آگاهی و حضور خود در خود و برای خود ( خود حضوری و خودیابی ) یا با هر عنوانی که بدان اشاره کنیم /// یک توجه آگاهانه ویژه ای به خود به معنی واقعی دارد ؛ بطوری که کاملا شهادت میدهد این همان چیزی است که گاه دنبال آن بوده ولی خود را در حالی غفلت گونه از آن می یافته ؛ این شرایط در حالات مختلفی روی میدهد یعنی عواملی باعث میگردد که شخص " من " یا همان نفس یا خود هرکس در پرده غفلت و عدم توجه عینی به خود قرار نگیرد وعواملی را که مانع از توجه او به خود وخودآگاهی وخودیابی بی شائبه اش میگردد را به کنار بزند و خود را بی هیچ شائبه ای ملاحظه نمایید و مورد کنکاش قرار دهد؛
برای هرکسی در اوقاتی این موضوع صاذق است و دلایل و عوامل در ظاهر متفاوتی موجب آن میگردد ؛ گاه توجه به خود برای خودیابی و خودآگاهی در حال توجه با خواست و توجه شخص متفکر و طالب یافت حقیقت است ؛ گاه از سر محنت و اندوه است ؛ یا شادی و مسرت ؛ یا دیگر حالات روحی و نفسانی که موجب میگردد شخص در حالتی غیر ارادی و یا توجه و خواست ارادی- و خواستنی -اش این حال و توجه و یافت ویژه را پیدا کند
این چیز شگفت و غیر عادی نیست بلکه همان حال عادی و طبعی اش است که به دلایل مختلف از آن سر باز زده یا دچار غفلت از آن گشته فقط این شرایط ویژه موجب گشته او به خود باز آید و به خود _ همین خودی که دائما آگاه است بدان توجه نماید
عواملی که یا از جهت آگاهی و علم است یا به جهت عمل و فعل<< علم و عمل دو جنبه اساسی شخص >>.....................................................................
و آنچه در زمانهایی کوتاه رخ میدهد می تواند همیشه یا در مدتهای مداوم-تر واوقات بیشتر واقع شود

" من " همانی است که خود هر کس(خودش) است
و منِ تصوری تصور هر کس از خودش است و این غیر از خودش است
درست است که اشاره به خود هر کس (( من )) دارد ولی غیر از خود من است
و تصور من است از خودم با خصوصیاتی که از خود سراغ دارم و و گاه با دخل وتصرفات عمدی یا غیر عمدی من از خود ( خود و خصوصیات و صفات خود ) همراه است
واین غیر از خود من << من و خصوصیاتی که در خود -بالفعل و عینی- می یابم ( هر کس می یابد) >> است
لذا نسبت دادن خصوصیات یه چیز تصوری و ذهنی به من واقعی نادرست است مگر آن خصوصیاتی که اشاره به واقعیت آن خصوصیات در خود "من" دارد نه جنبه ذاتی تصویری و تصوری - وذهنی - آن تصور که البته آن خود نیز واقعیت است واقعیتی ذهنی وتصوری خودِ همان منِ واقعی!!
 
آخرین ویرایش:

ارسن

عضو جدید
سلام افشين جان چه سوال خوبي مطرح کردي
به نظرم خيلي خيلي سخته که ادم اون نيروي بالقوه اي رو که خدا تو وجودش گذاشته بشناسه اما اين موضوع زماني سختتر ميشه(البته لذت خاص خودشو داره) که فرد بخواد اين نيروي بالقوه رو بالفعل کنه اونوقته که احساس ميکني تمام مردم دنيا دارن تلاش ميکنن که تورو از اين کار باز دارند و البته يه حس شک و دودلي هم تمام وجودتو فراميگيره . به هرحال ادم زماني احساس سرخوشي دايم ميکنه که همواره توانايي هاش بالفعل باشند.
اما.............من با ياري خدا تونستم هفته پيش بود که تونستم بخشي از روياهامو جلو يک نفر داد بزنم با صدايي رسا بهش گفتم من بايد موفق بشم و با اين شرايط حاکم نميتونم و ميخوام تغغييرش بدم و البته خدارشکر شانس اوردم يارو خيييييلي درک و شعورش بالاتر از من بودو خلاصه حسابي داره کمکم ميکنه.
حس خوبي دارم

اما به نظرم اگه دوستان کتابهايي رو هم که خوندن و کمک کرده بهشون تادگرگوني رو عاقلانه تر انجام بدن اينجا معرفي کنن خوبه. از خودم شروع ميکنم
کتاب اين من کيست؟ نوشته ليو بوسکاليا ترجمه خانم زهره فتوحي
کتاب راه عشق. داستان تکامل روحي مهاتما گاندي نوشته ايسوران ترجمه تبريزي
و به تازگي کتاب لطفا گوسفند نباشيد با اهتمام اقاي نامني

موفق باشید
 

قاسمپور

عضو جدید
تو عالم بازیگوشی سرگرم بودم که خودمو و جایگاه خودمو پیدا کردم ؛ اون درست زمانی بود که برای دیگران از خود مادی ام گذشتم این ظاهر قضیه بود و اصلا ربطی به شادمانی بعدا من نداشت اما پلی برای شناخت خودم شد .....گذشت و مهربانی مبدا شناخت است:warn:
 

mehrnoosh19

عضو جدید
هر كس ميخواد ب اين فن دست پيدا كنه ,پيشنهاد ميكنم به علم يو گا روي بيا ره و البته كتاباي استاد رهبر زاده...عاليه;)
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
سلام افشين جان چه سوال خوبي مطرح کردي
به نظرم خيلي خيلي سخته که ادم اون نيروي بالقوه اي رو که خدا تو وجودش گذاشته بشناسه اما اين موضوع زماني سختتر ميشه(البته لذت خاص خودشو داره) که فرد بخواد اين نيروي بالقوه رو بالفعل کنه اونوقته که احساس ميکني تمام مردم دنيا دارن تلاش ميکنن که تورو از اين کار باز دارند و البته يه حس شک و دودلي هم تمام وجودتو فراميگيره . به هرحال ادم زماني احساس سرخوشي دايم ميکنه که همواره توانايي هاش بالفعل باشند.
اما.............من با ياري خدا تونستم هفته پيش بود که تونستم بخشي از روياهامو جلو يک نفر داد بزنم با صدايي رسا بهش گفتم من بايد موفق بشم و با اين شرايط حاکم نميتونم و ميخوام تغغييرش بدم و البته خدارشکر شانس اوردم يارو خيييييلي درک و شعورش بالاتر از من بودو خلاصه حسابي داره کمکم ميکنه.
حس خوبي دارم

اما به نظرم اگه دوستان کتابهايي رو هم که خوندن و کمک کرده بهشون تادگرگوني رو عاقلانه تر انجام بدن اينجا معرفي کنن خوبه. از خودم شروع ميکنم
کتاب اين من کيست؟ نوشته ليو بوسکاليا ترجمه خانم زهره فتوحي
کتاب راه عشق. داستان تکامل روحي مهاتما گاندي نوشته ايسوران ترجمه تبريزي
و به تازگي کتاب لطفا گوسفند نباشيد با اهتمام اقاي نامني

موفق باشید

سلام پسر
بابا شما کجا اینجا کجا؟ بیخبر اومدی باشگاه! ولی خوش اومدی. بازم ازین کارا بکن.

منم دوتا کتاب معرفی میکنم:
آیین زندگی مردمان موثر - نوشته استفان کاوی (راهکارهای برنامه ریزی روزانه که فکر میکنم خیلی عالی باشه)
قورباغه را قورت بده نوشته .... (یادم رفته !) (این کتاب هم میگه چه کارهایی رو باید انجام داد تا به هدفت برسی)
 

elahe18

عضو جدید
سلام به نظر من پیدا کردن خود همان خودآگاهی هست و شناختن ویژگی های شخصیتی ات ....اما اینکه چطوری به اون ها پی ببریم باید از کتاب های خاصی کمک بگیریم مثلا من خودم همیشه دلم می خواست تو فلان روز تو فلان موقعیت یه جور دیگه رفتار کنم اما نمی دونستم چی کار ؟ اصلا نمی دونستم اشکال کار من کجاس.... بعد به یک روان پزشک مراجعه کردم شرح آن ماجرا و موارد مشابه را تعریف کردم و اون به طور حیرت آنگیزی به من گفت تو باید جریت ورزی ات را افزایش دهی....و ابتدا نوع خطایی به قول روان شناس ها خطای شناختی را پیدا کنی پس از واکنش منطقی را بیابی.....و این طور مرحله به مرحله اول با توجه به فکری تو شرایط در مورد خودت می کنی خطای شناختی تو پیدا می کنی و بعد کاری که فرد با جربت با رعایت حقوق متقابل می داند رفتار می کند از کم کم از خودش رضایت شخصی پیدا می کند :smile: کتاب از حال بد به حال خوب
 
بالا