بی رحم ترین قاتل تاریخ جنایی آبادان

Elaheh.1

عضو جدید
قاتل دوچرخه سوار بهمنشیر؛
جزییات اعتراف های هولناک قاتل دوچرخه سوار
پرونده اعترافات و جنایت های سریالی در 16 مورد بسته شد و قاتل دوچرخه سوار در حضور کمیته ویژه پلیسی و قضایی و در برابر دوربین های عکاسی و فیلمبرداری پلیس به بازسازی تلخ صحنه های قتل هایش پرداخت. این مرد که در تاریخ جنایی ایران نخستین قاتل بی رحم دختربچه هاست، ساعت 11 و 45 دقیقه ظهر یکشنبه 12 آبان ماه صحنه آخرین جنایت از سوی قاتل دوچرخه سوار بازسازی شد و فرید پلیس و مقامات ایران را در برابر یکی از هولناک ترین پرونده های جنایی قرار د اد.
قاتل دوچرخه سوار خوزستانی بی رحم ترین قاتل تاریخ جنایی ایران لقب گرفت، چون او تنها جنایتکاری است که دختربچه ها را سریالی کشته است. هفت نقطه مشترک در آخرین جنایات قاتل سریالی، پرده از جزییات اقدامات هولناک وی برداشت. این مرد اعترافات تلخی دارد، باور کردنی نیست که پدر خانواده ای بتواند به این راحتی دختربچه ها و زنان بی گناه را شکار کند در حالی که می داند مهر پدری چیست! همراه بودن با ماجرای این جنایات، سخت است و خبرنگاران این مسیر دشوار را طی کرده اند چه بغض هایی که در گلوها فرو خورده شدند و ...
مادر گمشده
روز 14 فروردین ماه سال جاری پسری در مراجعه به پلیس ادعا کرد مادر 58 ساله اش با نام »کامله« از ساعت 20 شامگاه 13 فروردین خانه شان را ترک کرده و دیگر بازنگشته است. تجسس های پلیس به همراه جست و جوهای خانواده این زن تا ساعت 15 ظهر روز بعد 15 فروردین ماه نتیجه ای نداد تا این که رهگذران در ایستگاه 12 در جوی آب به جسد برهنه زنی برخوردند که قربانی جنایتی خاموش شده بود.با مخابره خبر پیدا شدن این جسد به بازپرس مزرعه، وی به همراه تیمی از ماموران پلیس به نهر آب اعزام شدند و دستور بیرون کشیدن جسد صادر شد. معاینه جسد در همان لحظه نشان داد این زن که همان مادر گمشده بود با اصابت ضربه ای سنگین به جمجمه اش به قتل رسیده است. تیم تحقیق با توجه به شکافی که روی سر کامله بود و هیچ پوششی نیز نداشت احتمال دادند وی در نزدیکی نهر آب به قتل رسیده است و با همین تصور به جست و جوی قدم به قدم در شعاع میدانی 250 متری پرداختند و در لابه لای نیزارهای اطراف به تکه استخوان های جمجمه که روی زمین ریخته بود، برخوردند و مشخص شد قاتل، جسد کامله را 20 متر روی زمین کشیده و داخل نهر انداخته است. بازپرس مزرعه دستور تحقیق از خانواده و همسایه های این زن 58 ساله را صادر کرد تا با شناسایی مظنونان، آنان تحت بازجویی ویژه قرار گیرند.
قتل فاطمه کوچولو
24 روز از این جنایت می گذشت و هیچ سرنخی از عامل جنایت فجیع در دست نبود که به بازپرس ویژه قتل اطلاع داده شد دختر هشت ساله ای با نام فاطمه کروشاد پس از ربوده شدن در برابر خانه شان به طرز فجیعی به قتل رسیده است، روز شش اردیبهشت ماه سال جاری بود که فاطمه کوچولو غروب در برابر خانه شان واقع در شهرک مروارید بازی می کرد و به طرز مرموزی ناپدید شد. خانواده این دختر بچه وقتی در حیاط و روبه روی خانه شان فاطمه کوچولو را ندیدند به جست و جو وی پرداخته و با بن بست رسیدن این شاخه، فردای آن روز به خاطر حساسیت ماجرا، بازپرس مزرعه وارد عمل شد. هنوز تیم تخصصی پلیس و بازپرس به صحنه گم شدن این دختر بچه نرسیده بودند که اعلام شد ساعت 12 ظهر هفتم اردیبهشت ما جسد برهنه فاطمه کوچولو پیدا شده است. دختر بچه به 150 متری خانه شان کشانده شد و قاتل به طرز فجیعی دست به قتل زده بود. ضربه سنگین به جمجمه در سمت چپ سر وی دیده می شد و قاتل بدن فاطمه کوچولو را خاک مالی کرده بود.
آماده باش در روزهای تعطیل
بازپرس مزرعه با مقایسه این دو جنایت به مشابهاتی برخورد و از پلیس خواست در روزهای تعطیل و مناسبتی هفته در آماده باش باشند و با گشت زنی های ویژه در بهمنشیر موارد مرموز را تحت نظر بگیرند. این در حالی بود که پلیس دو مرد جوان از بستگان دور فاطمه کوچولو را بازداشت کرده و آنان نه تنها قتل را به گردن گرفته بودند بلکه با بازسازی صحنه قتل ها پرداختند که بازپرس، اعتراف دو مظنون را نپذیرفت چرا که آنان تناقضات بسیاری داشتند و دلایل و قرائن کافی برای گناهکار بودن دو جوان 29 و 21 ساله نبود. با دستور بازپرس ویژه قتل آبادان، پلیس به تحت نظر قرار دادن منطقه نیزار و نخلستان خصوصا در روزهای تعطیل پرداخت، اما قاتل نیزارها باز قربانی گرفت.
دمپایی روی پل
ساعت 11 صبح روز جمعه 31 خرداد ماه سال جاری در ایستگاه 12 کوی ولیعصر دختر 11 ساله ای به نام »خدیجه بغلانی« به قتل رسید این جنایت در همان منطقه آماده باش پلیس رخ داده بود. با ناپدید شدن خدیجه، برادر و خواهرش به جست و جوی وی پرداخته و پس از 10 دقیقه دمپایی دختربچه را بالای پل خاکی روی نهر پیدا کردند. خانواده خدیجه با دیدن دمپایی برای پیدا کردن وی داد و بیداد راه انداختند و زمانی که خود را به بالای سر دختر بچه رساندند، سر و صورت او را خون آلود دیدند خدیجه نیمه جان بود و بخش هایی از لباس هایش پاره شده بود. وقتی دختر بچه به بیمارستان انتقال یافت، با توجه به 11 ضربه سنگین که به سرش از سمت چپ وارد شده بود، از پای درآمد، بازپرس مزرعه با بررسی این جنایت با توجه به این که گوشواره ها از جای آن کنده شده بودند پی برد که خدیجه قربانی قاتل زنجیره ای است که این بار با سر رسیدن خانواده وی، قاتل سادیسمی نتوانتسه مانند جنایات دیگرش با خونسردی به اجرای نقشه تکان دهنده خود دست بزند و پا به فرار گذاشته است.
زنگ خطر
روز یکم تیرماه سال جاری سریالی بودن این جنایت ها به دادستان آبادان و رئیس دادگستری استان خوزستان اعلام شد و زنگ خطر با تشکیل شورای تامین به صدا درآمد. در این مرحله بازپرس مزرعه و پلیس سه جنایع سال 87 را زنجیره ای اعلام کرده بودند و با تشکیل کمیته ویژه ای سریالی بودن جنایت ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و دربرابر چنین فرضیه ای برخی با اظهارنظرهای متفاوت اعلام داشتند قتل ها نمی تواند زنجیره ای باشند. سروان باکو از آگاهی اهواز با عزیمت به آبادان در قالب تیم ویژه ای به تجسس پرداخته و این تیم همراه با بازپرس مزرعه پرده از یک راز هولناک برداشتند.
جنایت های قدیمی
شباهت های بسیاری بین این سه جنایت و پرونده قتل هایی از اواخر سال 83 تا آخرین جنایت وجود داشت. در همه قتل ها، اجساد تعداد کمی زن و دختر بچه های زیادی برهنه شده که اگر طلایی همراه داشتند به سرقت برده می شد، ضربات همگی به جمجمه و با شیء سنگین (آهنی یا آجر) بود و همه اجساد گل مالی یا خاک مالی شده بودند و علایم ویژه تری نیز در همه جنایت ها به طور یکسان دیده شده بودند.
یک ابهام
ایراد و ابهامی که پیش روی کمیته ویژه قرار داشت این بود که در 10 جنایت مشابه پلیس و بازپرسان پرونده ها نه تنها مظنون گیری کرده بودند بلکه همه متهمان با اعتراف به این جنایات و بازسازی صحنه قتل ها، با صدور کیفر خواست گناهکار شناخته شده و پرونده هایشان به دادگاه کیفری استان خوزستان ارجاع شده بود. همه قاتلان در زندان به سر می بردند و خانواده های قربانیان پذیرفته بودند آنان مجرم واقعی هستند و اصرار بر مجازات شان داشتند. با این وجود کمیته ویژه اصرار داشت که این متهمان بی گناه بوده اند و از روی ناچاری جنایت های زنجیره ای را به گردن گرفته اند و باید پرونده ها رازگشایی شود.
یک سر نخ
روز 26 شهریور ماه سال جاری نخستین سرنخ پیش روی کمیته ویژه قرار گرفت سروان باکو اطلاع یافت زن 33 ساله ای با نام فوزیه در همان منطقه بهمنشیر از سوی مردی مورد حمله قرار گرفته و با ضربات چاقو به شدت مجروح شده است. بازپرس مزرعه و تیم پلیسی در بیمارستان حاضر شدند ودر یک تحقیق از فوزیه مشخصات ظاهری مهاجم را به دست آوردند و همزمان با نمایش 90 عکس از مجرمان سابقه دار که درآلبوم رایانه ای قرار داشتند، فرید بغلانی را شناسایی کردند.
بازداشت قاتل دوچرخه سوار
فرید مرد 40 ساله ای که در سال 74 به خاطر حمله به زنان بازداشت شده و پنج سالی در زندان به سر برده بود، همان روز از سوی تیم تحقیق دستگیر شد. این مرد سنگدل ابتدا دخالت در هر جنایتی را نپذیرفت اما فوزیه با او مواجهه حضوری داده شد و او را شناسایی کرد و گفت که لباس های متفاوتی داشت. مشخصات لباس های قاتل سادیسمی از زبان زن نجات یافته در اختیار پلیس قرار گرفت و با دستور بازپرس ویژه قتل، خانه فرید بازرسی شد و لباس های مهاجم پیدا شد. سرنخ قوی ای به دست تیم تحقیق رسیده بود. فرید با اتهام ضرب و جرح عمدی با چاقو به زندان معرفی شد تا تحقیقات ویژه ای روی سرنوشت این مرد مرموز صورت گیرد.
اعتراف وحشتناک
فرید خاموش بود تا این که اوایل مهرماه پس از 20 روز ابتدا تنها پذیرفت به عروس و مادر شوهر حمله کرده است، اما وقتی گفت که خدیجه بغلانی را نیز در محله خودشان به قتل رسانده است، قفل سکوت شکست، با وجود اصرار تیم تحقیق به قاتل زنجیره ای بودن فرید اعتراف اولیه وی با توجه به نبود ادله اثباتی پذیرفته نشد تا این که عصر روز اعتراف، فرید ادعا کرد گوشواره های طلای خدیجه را در باغچه پشت خانه ای که در ایستگاه 12 کوی ولیعصر بود پنهان کرده است. اعضای کمیته ویژه که پیدا شدن جواهرات را مهمترین سرنخ می دانستند با اعزام به این باغچه نه تنها طلای کودکانه را پیدا کردند بلکه لباس های یکی از مقتولان به همراه تکه استخوان جمجمه ای که روی روسری _(شال عربی) مانده بود را نیز به دست آوردند. قاتل دوچرخه سوار دربازجویی های قضایی و پلیسی گفت: دو النگوی طلای فاطمه پورمحمود را به خرمشهر بردم و به همراه همسرم آن را در طلا فروشی فروختم. همسرم اطلاعی از دزدی بودن این النگوها نداشت و به بهانه ای که متعلق به دختر یکی از همکارانم است و نیاز به پول دارد، او را فریب دادم. این ادعاها بعد از این که همسر فرید نیز تایید کرد با شوهرش به خرمشهر رفته و دو النگوی بچگانه را فروخته اند، وارد مرحله تازه ای شد تا این که مرد جواهر فروش نیز پذیرفت چهار ما پیش زن و شوهری، دو النگوی بچگانه شکسته را به او فروخته اند. قاتل دوچرخه سوار در بازجویی های ویژه گفت: من از زن ها نفرت داشتم و این تاثیری بود که پدر بزرگم روی من گذاشته بود او بارها چندین زن را پیش من به باد کتک گرفته بود و من نیز بدون این که مقتول هایم را بشناسم و اختلافی بین ما باشد، دست به جنایت می زدم. وی افزود:' من تا زن ها یا دختر بچه ها را نمی کشتم راحت نمی شدم، روحم راکد و برقرار نمی شد، درخلوت و سکوت خودم تحریک درونی می شدم و تصمیم می گرفتم دست به قتل بزنم، اگر این کار را نمی کردم راحت نمی شدم. قاتل دوچرخه سوار با خونسردی ادامه داد: در خانه که بودم این حس به من دست می داد که باید ازخانه بیرون بروم تا قتلی انجام دهم، در همه جنایت ها از میله آهنی، چوب و آجر استفاده می کردم روحم آرام می گرفت اما بعد از یک روز یا یک ساعت می فهمیدم چه کار بدی کرده ام، می ترسیدم و خودم را ملامت می کردم و تصمیم می گرفتم دیگر جنایتی انجام ندهم. این عذاب وجدان یک ماهی با من بود اما باز حالت لذت از قتل ها به سراغم می آمد. وی گفت: قتل ها مرا سیراب نمی کرد، باز همان هیجان روحی نسبت به قتل به سراغم می آمد و مرا به سمت جنایت سوق می داد، بعد از کشتن هر زن و دختری احساس راحتی می کردم و دیدن اجسادشان و پنهان کردن آنها حس بهتری برای من بودند، حتی لباس و طلاهایشان را پنهان می کردم و تصور داشتم باید اینها نزد من باشد، گاهی سراغ طلاهای مخفی شده می رفتم و همه را بیرون آورده و نگاهشان می کردم، احساس این که تازه آنها را به قتل رسانده ام، لذت ویژه ای داشتند.
فرید درباره نخستین جنایاتش نیز گفت: اسفندماه 83 در خرمشهر نخستین قتل را انجام دادم، همه قتل ها را در زمان بیکاری ام انجام دادم و تاکنون هفت زن، هشت دختر بچه و یک پسر بچه را به قتل رسانده ام، پسر بچه با دختر عموی خردسالش بود حسین و ایران در سال 84 که ترسیدم و او را نیز به قتل رساندم. در همه جنایت ها اگر فرصت کافی داشتم اجساد را خاک مالی و یا گل مالی می کردم و از این کارم لذت می بردم.
بازپرس ویژه قتل آبادان،
پلیس در قتل های آخر کوتاهی کرد
بازپرس ویژه قتل آبادان گفت: در مقایسه دو جنایت که در یکی زن 58 ساله ای و در دیگری دختر بچه ای به قتل رسیده بود، به هفت نقطه مشترک دست یافتیم. محل وقوع جنایت ها، روز خاص، تعطیلی، مونث بودن قربانیان، نوع ضربات که به سمت چپ جمجمه ها و با شیء ای سنگین بود، تعرض به قربانیان، برهنه بودن آنها و خاک مالی اجساد در سومین و دومین جنایت به همراه سرقت جواهرات کافی بود تا مشخص شود قتل ها زنجیره ای اند. بازپرس مزرعه افزود: سه جنایت در سال 87 پیش رویمان بود و قتل های سال 83، 84، 85 و 86 متهم داشتند اما به آنها دسترسی نداشتیم، با وجود این موضوع، دستور دادم پلیس روزهای جمعه و تعطیلات مناسبتی در آماده باش باشد و ترددها را در این محدوده جغرافیایی به صورت محسوس و نامحسوس تحت نظر بگیرد اما پلیس کوتاهی کرد و سومین جنایت نیز رخ داد و بلافاصله قاتلانش دستگیر شدند. اصلا اعترافات آنان را نپذیرفتم و دستور تحقیق بیشتر را صادر کردم. وقتی زنی ادعا کرد از دست مهاجمی فرار کرده است، دستور بازداشت فرید را که با دوچرخه پرسه زنی های زیادی در محله شان داشت را صادر کردم. در این مدت، من سریالی بودن قتل ها را علنی کردم و شورای تامین استان نیز تشکیل شد و تقاضای اکیپ ویژه باشند که اعتقاد به سریالی بودن، جنایت ها داشته باشند.
پرونده های سال های گذشته را بیرون کشیدیم و متوجه شباهت های هفت گانه در آنها شدیم. جلسات زیادی برقرار شد، مرتب اصرار داشتم قتل ها سریالی است، فرید مظنون ما بود اما با زرنگی که داشت تا نجات یکی از قربانیان نتوانستیم او را وادار به اعتراف کنیم. در مواجهه فوزیه و فرید همه گره های کور باز شد، اعترافات قاتل سریالی خیلی تلخ بود و دقیق. همه صحنه ها را بازسازی کرد و ادعا داشت هیچ ناراحتی ای از ارتکاب قتل ها ندارد. بازپرس پرونده قتل های زنجیره ای آبادان گفت: فرید از کودکی سابقه ذهنی بعدی از زنان داشت، سن و سال برای او مهم نبود و تنها با همسر و زنان درجه یک فامیل مشکلی نداشت. اعترافات قدم به قدم این قاتل مطابقت کاملی با جنایات داشت. حس کینه و تنفر او قابل لمس بود و جالب این که وی وقتی کارگر اخراجی شد دست به این جنایات زد و بعد از آن یک عادت شده بود. بازپرس مزرعه افزود: قتل ها از خرمشهر شروع شده است تا این که به آبادان کشیده شده قاتل که در محدوده وسیع و گسترده بهمنشیر با توجه به نیزارها و ساختمان های متروکه که 700 دستگاه بوده است به راحتی توانسته به شکار زنان و دختربچه ها دست بزند. وی با اشاره به این که پرونده هنوز تکمیل نیست، گفت: شبانه روز در حال تحقیق و بررسی هستیم، فرید شخصیت ضد اجتماعی دارد. اصلا بیمار نیست ودرباره او ریزترین مسائل را مدنظر قرار داده ایم. قاتل سریالی زیر هیچ فشاری اعتراف نکرده و بعد از مطمئن شدن ازاین که ما پی به رازهای هولناکش برده ایم، خودش را به راحتی و با دقت بسیار به اعتراف پرداخته است. بازپرس مزرعه در پایان گفت: دستور داده ام با توجه به جرم خیز شدن منطقه بهمنشیر به خاطر وجود نخلستان ها، نیزارها و خانه های متروکه (700 دستگاه) آنجا پاکسازی شود و تاکید می کنم قوه قضائیه به هیچ وجه حقیقت را فدای مصلحت نخواهد کرد ما به دنبال حق هستیم و رسالت اصلی مان همین است.
 

Unline

عضو جدید
من تا زن ها یا دختر بچه ها را نمی کشتم راحت نمی شدم، روحم راکد و برقرار نمی شد، درخلوت و سکوت خودم تحریک درونی می شدم و تصمیم می گرفتم دست به قتل بزنم، اگر این کار را نمی کردم راحت نمی شدم. قاتل دوچرخه سوار با خونسردی ادامه داد: در خانه که بودم این حس به من دست می داد که باید ازخانه بیرون بروم تا قتلی انجام دهم، در همه جنایت ها از میله آهنی، چوب و آجر استفاده می کردم روحم آرام می گرفت اما بعد از یک روز یا یک ساعت می فهمیدم چه کار بدی کرده ام، می ترسیدم و خودم را ملامت می کردم و تصمیم می گرفتم دیگر جنایتی انجام ندهم. این عذاب وجدان یک ماهی با من بود اما باز حالت لذت از قتل ها به سراغم می آمد. وی گفت: قتل ها مرا سیراب نمی کرد، باز همان هیجان روحی نسبت به قتل به سراغم می آمد و مرا به سمت جنایت سوق می داد، بعد از کشتن هر زن و دختری احساس راحتی می کردم و دیدن اجسادشان و پنهان کردن آنها حس بهتری برای من بودند، حتی لباس و طلاهایشان را پنهان می کردم و تصور داشتم باید اینها نزد من باشد، گاهی سراغ طلاهای مخفی شده می رفتم و همه را بیرون آورده و نگاهشان می کردم، احساس این که تازه آنها را به قتل رسانده ام، لذت ویژه ای داشتند.



با اینکه خیلی داستان تلخی بود اما تجربیات مشابهی رو در مورد یکی از نزدیکانم دارم

امیدوارم در آینده به همچین وضعیتی دچار نشه ...
 
بالا