بیوگرافی فوتبالیست ها ( داخلی و خارجی )

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
سید افشین قطبی فرزند سید محمد قطبی در نوزدهم بهمن 1342 (8 فوریه 1964)٬ در شیراز به دنیا آمد.
قطبی تا سال 1357 در ایران زندگی می‌كرد.او از سال 1360 تا سال 1370 در باشگاه‌های آلیتالیا٬ آتوباهن٬ ولی ایگلز و فلایرز آمریكا بازی كرده و بعد از آن تا سال 1376 در دانشگاه لس آنجلس بازیكن بوده و صاحب مدرك مربیگری حرفه‌ای A شده است. او از (UCLA دانشگاه كالیفرنیا در لس آنجلس) درجه مهندسی برق گرفته است.

بازی٬ مربیگری و مدرسه فوتبال . . .
افشین قطبی وقتی بازی در تیم فوتبال UCLA٬ دانشگاه لس آنجلس را در سن 18 سالگی (سال 1981) آغاز كرد٬ فوتبال در آمریكا هنوز موضوع مهمی نبود.او چهار سال در این تیم بازی كرد و همزمان با آن به آموزش مربیگری فوتبال پرداخت و از سال 1363 تا سال 1367 (1984 تا 1988)٬ سرمربی تیم فوتبال زنان دانشگاه UCLA شد. او از سال 1367 همراه با گروهی دیگر در مدرسه تربیت فوتبالیست‌های نوجوان(AGSS) شروع به كار كرد. این مدرسه فوتبالیست‌های نوجوان را تربیت می‌كرد و از آنان بازیكنانی در سطح بین‌المللی می‌ساخت. جان اوبراین بازیكن تیم آ‍‍ژاكس و بسیاری دیگر از كسانی كه این مدرسه را گذراندند٬ بعد‌ها در تیم‌های مهم فوتبال جهان به چهره‌های مهم فوتبال تبدیل شدند.افشین قطبی كه 13 سال در این مدرسه به تربیت فوتبالیست می‌پرداخت٬ با "بورا میلوتینوویچ" مربی سرشناس یوگسلاو(صرب) آشنا شد. او از بورا كه بعداً دوست مهم دوران زندگی‌اش شد٬ در این مدرسه برای تربیت بچه‌ها استفاده می‌كرد. آن‌ها هر سال فوتبالیست‌های جوان این مدرسه را برای بازی‌های دوستانه وآشنایی با فوتبال اروپا به كشور‌های مختلف اروپایی می‌آوردند. مدرسه AGSS در سال 2002 تعطیل شد. این مدرسه همچنین از مربیانی مانند پیم وربیك٬ گاس هیدینگ و استیو سمپسون استفاده می‌كرد.استیو سمپسون یكی از اولین مربیانی بود كه از كامپیوتر و تكنولوژی‌ جدید برای ارتقای آموزش و مدل سازی برای برنامه ریزی در مسابقات حرفه‌ای استفاده كرد. افشین قطبی بعدها در رهبری تیم ملی كره جنوبی از این تكنیك استفاده كرد.

یك ایرانی در رهبری تیم ملی آمریك
از سال 1997 افشین قطبی وارد كادر فنی مربیگری تیم ملی آمریكا شد. یك سال بعد٬ او جزو گروهی بود كه علاوه بر عضویت در هیات فنی٬ گزینشگر ارشد بازیكنان تیم ملی آمریكا در جام جهانی 1998 بود. وقتی قرعه‌كشی مسابقات انجام شد و معلوم شد تیم ملی ایران و تیم ملی آمریكا در یك گروه قرار دارند٬ مربی ایرانی تیم ملی آمریكا دچار بحران شد. افشین قطبی می‌گوید:"من عاشق كشورم ایران و مردم آن هستم٬ اما در آن زمان در تیم ملی آمریكا مسئولیت مربیگری داشتم. وقتی متوجه شدم ایران و آمریكا در یك گروه هستند٬ دچار بحران احساسی شدیدی شدم. از یك طرف در قلبم احساس می‌كردم كه ایرانی‌ام٬ از سوی دیگر باید تلاش می‌كردم وظیفه تخصصی‌ام را به عنوان یك مربی بر حس وطن پرستی كه در من قوی است٬ ترجیح دهم. بورا میلوتینوویچ در این مورد به من كمك كرد. او بارها مربی تیم‌هایی بود كه رودرروی تیم ملی كشور خودش قرار می‌گرفتند. من می‌دانستم كه تیم ملی ایران چهره‌های بسیار مهمی دارد٬ علی دائی شگفت انگیز بود٬ كریم باقری در بازی‌های كوتاه و توپ‌های بلند مهارت بسیاری داشت٬ مهدوی كیا یكی از بهترین گوش‌های دنیا بود٬ و وسط كریم باقری و دائی٬ خداداد عزیزی بود كه فنی٬ خلاق و غیر قابل پیش بینی بود. مهم‌تر از همه تیم ملی ایران بود كه همه اعضایش در خدمت تیم بودند. "

نمی دانستم گریه كنم یا هوورا بكشم؟!
افشین قطبی احساس خودش را دز زمان بازی ایران و آمریكا چنین گفته است:"به من هشدار داده شده بود كه به گذشته ایرانی‌ام فكر نكنم. وقتی وارد استادیوم شدم با تشویق حیرت انگیز ایرانیانی كه حداكثر استادیوم را پر كرده بودند مواجه شدیم. دیدن این صحنه به هر كسی كه ایرانی بود احساسی از غرور می‌داد و من هم یك ایرانی بودم. وقتی توپ به طرف استیلی رفت٬ می‌دانستم چه اتفاقی می‌افتد و وقتی استیلی گل زد٬ نمی‌دانستم باید چه كار كنم٬ گریه كنم یا هوورا بكشم؟! نشستم و به روبرو خیره شدم. آن روز تمام مردم ایران در كشور از تیم ایران حمایت می‌كردند و این پیروزی به آنها روحیه داده بود."

كره جنوبی و یك چهارم نهایی 2002
افشین قطبی پس از بازی‌های جام جهانی 1998 به آژاكس آمستردام رفت و مدتی در آنجا مشاور فنی بود٬ سپس مدتی همین كار را در تیم‌های گالاكسی لس آنجلس٬ KFA كره جنوبی و انجمن فوتبال چین انجام داد. او پس از آشنایی با فوتبال كره جنوبی از سال 2001 همراه با گوس هیدینگ سرمربی تیم ملی كره جنوبی برای آماده كردن تیم این كشور در جام جهانی 2002 به كره رفت. او تحلیل‌گر فنی گوس هیدینگ بود. افشین قطبی در مورد كارش در جام جهانی 2002 گفته است:"در جام جهانی 2002 من مدل تاكتیكی همه تیم‌های گروه را در كامپیوتر ساختم و از این طریق تیم و گروه مربیان بازی‌ها را هدایت می‌كردم. " او از ارزش‌ها و مفاهیم علمی در مربیگری استفاده می‌كند. تیم كره جنوبی در سال 2002 موفق شد تیم چهارم جام جهانی 2002 شود.
مربی ایرانی الاصل٬ بار دیگر به شرق آسیا بازگشت٬ اما این بار در سمت مربی تیم ملی كره جنوبی و از آن روز‌ها بود كه قطبی در رسانه‌های ایرانی مطرح و نامش در آن‌ها درج شد٬ در صورتیكه تا پیش از آن كمتر فوتبال دوست وطنی٬ او را می‌شناخت.
بیشترین تاثیر بر وی را بورا میلوتینوویچ داشته است. كو آدریانز(سرمربی سابق پورتو) و گاس هیدینك (سرمربی كره جنوبی در سال 2002) نیز در پرورش فكری قطبی تاثیر ویژه‌ای داشته‌اند.

بازگشت به ایران . . .
در سال 2007 به دنبال دعوت سرپرستان تیم پرسپولیس٬ افشین قطبی پس از سی سال وارد تهران شد و با گروهی فراوان از طرفداران پرسپولیس و مادری كه سی سال بود فرزندش را ندیده بود٬ مواجه شد.
او همچنین به عنوان مشاور فنی تیم‌هایی مانند: آژاكس آمستردام٬ گالاكسی لس آنجلس٬ اومیا آریجای ژاپن٬ KFA كره و انجمن فوتبال چین كار كرده ‌است. قطبی به عنوان مربی٬ با تفكر هجومی شهرت دارد.

به قول خودش فوتبال را با توپ پلاستیكی و روی زمین‌های آسفالت تهران آغاز كرده بود٬ از زمان نوجوانی به فوتبال علاقه داشت. قطبی گفته است:"فوتبال در روزهای نوجوانی عشق من و راه زندگی من بود. تیم‌های تاج و پرسپولیس را دوست داشتم و علی پروین و ناصر حجازی بازیكنان محبوب من بودند."
 

pegah.a

عضو جدید
:surprised:هنوز باورم نمیشه که افشین قطبی رفت،منتظرم برگرده.شاید این اتفاق اصلا رخ نده.آره وقتی اشکاشو دیدم،وقتی می گفت پرسپولیس عشقه منه و دوسش دارم دلم آتیش گرفت.کاش می شد و دوباره برمی گشت:cry:
 

derdevil

عضو جدید
زندگی نامه کریستینو رونالدو

زندگی نامه کریستینو رونالدو


کریستیانو رونالدو (دوس سانتوس آویرا) متولد پنجم فوریه سال 1985 که بیشتر با نام (کریستیانو رونالدو) معروف می‌باشد،


فوتبالیست پرتغالی در رده حرفه‌ای است که در تیم‌های (منچستریونایتد) و (ملی پرتغال) بازی می‌کند. او یکی از بهترین بازیکنان دنیا و یکی از بهترین استعدادهای امروز فوتبال است.

کریستیانو رونالدو در شهر (فانچال) در منطقه (مادیرا) در کشور پرتغال به دنیا آمد. مادر (ماریا دولورس داس آویرا) و پدرش (خوزه دینیس آویرا) بود. او یک برادر به نام (هوگو) و دو خواهر به نام‌های (الما) و (کاتیا) دارد.

نام رونالدو در کشور پرتغال نام رایجی نیست ولی پدر و مادرش به خاطر (رونالد ریگان) رییس‌جمهور آمریکا نام او را رونالدو گذاشتند زیرا ریگان هنرپیشه مورد علاقه پدر رونالدو بود. او تاکید می‌کند این نامگذاری اصلا دلایل سیاسی نداشته است.

وقتی سه ساله بود ضربه زدن به توپ را آغاز کرد. وقتی در شش سالگی به مدرسه رفت دیگر علاقه‌اش به ورزش کاملا نمایان شده بود. او در آن زمان عاشق تیم (بنفیکا) بود و جالب است که بعدها به تیم رقیب آن یعنی (اسپورتینگ) پیوست.

او ابتدا با یک تیم آماتور به نام (آندورنیا) بازی می‌کرد زیرا پدرش در آن باشگاه شاغل بود. در آن زمان رونالدو تنها هشت سال داشت. در سال 1995 یعنی در ده سالگی (کریستیانو رونالدو) کم‌کم در پرتغال کسب شهرت می‌کرد و آهسته آهسته نامی آشنا در ورزش فوتبال می‌شد. به طوری که دو تیم برتر شهر مادیرا در پی امضای قرارداد با او بودند.

کریس رونالدو با بازی در مسابقات زیر هفده سال یوفا برای تیم (اسپورتینگ لیسبون) مورد توجه (جرارد هولر) سرپرست وقت تیم لیورپول قرار گرفت. در آن زمان او تنها شانزده سال داشت و به همین خاطر لیورپول از خرید او صرف نظر کرد ولی همین موضوع سبب شد به چشم (سرالکس فرگوسن) بیاید.

در تابستان 2003 او در بازی برابر تیم منچستریونایتد به خوبی توانایی‌های خود را در معرض تماشا قرار داد و نشان داد که می‌تواند در دو جناح بازی کند.

پس از بازی، اعضای تیم منچستریونایتد همگی از یک استعداد درخشان سخن می‌گفتند. آنها معتقد بودند بهتر است در آینده در کنار این جوان باشند تا مقابل او.

در منچستر یونایتد
فرگوسن این جوان را می‌خواست. او می‌خواست از رونالدو به جای دیوید بکام که به تازگی به رئال مادرید پیوسته بود بهره ببرد و بدین ترتیب کریستیانو با قیمت 24 میلیون و 12 هزار پوند رهسپار تیم منچستریونایتد شد.

رونالدو در ابتدا با پیراهن شماره هفت ظاهر شد ولی با وجود تمام مهارت‌ها و حمله‌هایش دوست نداشت تحت فشار انتظارات مردم باشد.

انتظاراتی که از شماره پیراهن او نشات می‌گرفت. او ترجیح می‌داد پیراهن شماره 27 را بپوشد زیرا در اسپورتینگ نیز همین شماره را می‌پوشید.

رونالدو همیشه متهم به خودخواه بودن و تکروی است، با این وجود فرگوسن تمام حیثیت کاری خود را بر روی او گذاشته و مجددا با او قراردادی تا پایان سال 2010 به امضا رسانده است.

رونالدو در مصاحبه‌ای با نشریه (ایونینگ نیوز) گفت: (منچستریونایتد همیشه برای کمک به من حاضر است و همیشه از من حمایت می‌کند. من باید این را تلافی کنم.)ولی رونالدو اغلب در بازی‌ها، مشکل عصبی پیدا می‌کند. او نمی‌تواند اعصاب خود را کنترل کند و زود از کوره در می‌رود. او یک بار به خاطر رفتار خشونت‌بار و انگشت تکان دادن به نشانه تهدید به سوی تماشاچیان از بازی اخراج و از یک مسابقه نیز محروم شد.

(فیلیپ اسکولاری) مربی تیم ملی پرتغال نیز به او هشدار داد در مسابقات جام‌جهانی رفتار خودش را کنترل کند.

کریستیانو رونالدو در سال 2005 به (بازیکن جوان ویژه فیلیپو) معروف شد و از سوی فیفا بیستمین بازیکن برتر تاریخ فوتبال لقب گرفت. او با وجود اخلاق تندش محبوب طرفداران منچستریونایتد باقی ماند. به همین خاطر دوست ندارد هرگز تیم منچستریونایتد را ترک کند. او در بازی‌های جام‌جهانی اولین گل خود را با ضربه پنالتی به تیم ملی ایران زد

زندگی خصوصی
پدر رونالدو که (دینیس آویرا) نام داشت هفتم سپتامبر 2005 و در زمان بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی از دنیا رفت.

رونالدو چند ساعت پس از شنیدن این خبر مجبور بود برابر تیم روسیه بازی کند و این برای او بسیار سخت بود ولی می‌دانست امکان ندارد در بازی غایب باشد. پس از بازی، سرالکس فرگوسن خود، رونالدو را مشایعت کرد و به کشورش فرستاد.

در اکتبر سال 2005 او به همراه مرد دیگری به اتهام آزار جنسی دستگیر و مورد بازجویی قرارگرفت. رونالدو که به گفته خودش از همه جا بی‌خبر بود این اتهام را تکذیب کرده و آن را توطئه‌ای برای بد نام کردن خود دانست. پلیس نیز که مدرک لازم و کافی برای این موضوع نداشت او را آزاد کرد.

رونالدو پیش از این با زنی به نام (مرچه رومرو) مجری اسپانیایی تلویزیون پرتغال رابطه داشت. هر چند اصلیت اسپانیایی دارد ولی در پرتغال به دنیا آمده و رشد کرده است. او با آشنایی خود با رونالدو تنفر خیلی‌ها را برانگیخت زیرا بسیاری از طرفداران رونالدو او را شایسته نامزدی فوتبالیست محبوب خود نمی‌دانستند و سایت‌های اینترنتی علیه او ایجاد کردند.

(مرچه) نه سال از کریستیانو بزرگ‌تر بود و از همسر اولش طلاق گرفته بود. او برای نخستین بار در نشریات پرتغال اعتراف کرد که با کریستیانو رابطه دارد ولی رونالدو با وجود عکس‌های زیادی که از آن دو گرفته شده بود، هرگز این حرف را تایید نکرد. او همیشه دوست دارد زندگی خصوصی خود را به معنای واقعی آن خصوصی نگه دارد و معتقد است زندگی خانوادگی از زندگی حرفه‌ای جداست.

ولی چندی پیش اعلام کردند که این رابطه بالاخره به پایان رسیده است. ولی نه (مرچه) از این موضوع حرفی به میان آورد و نه رونالدو. تنها یکی از دوستان آنها به خبرنگاران گفت: ارتباط آنها به جدایی انجامیده و مرچه از این اتفاق بی‌نهایت ناراحت است. سرانجام در بیستم سپتامبر 2006 (مرچه) هم تایید کرد که دیگر رابطه‌ای با کریستیانو رونالدو ندارد.

او هزینه سفر (مارتونیز) پسربچه یازده ساله اندونزیایی و پدرش که از بازماندگان سونامی بودند را پرداخت تا آنها بتوانند به خاطر علاقه پسرک برای دیدن بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی به اروپا بروند.
دیگر هم‌تیمی‌های رونالدو پس از ملاقات این پدر و پسر تقبل کردند که با کمک یکدیگر هزینه خرید یک خانه جدید در اندونزی را برای آنها فراهم آورند. پس از پایان بازی‌های مقدماتی، رونالدو به اندونزی رفت تا از سرزمین‌های مصیبت‌زده آن دیدن و برای آنها کمک‌های خیریه جمع‌آوری کند. او در این سفر با (یوسف کالا) رییس‌جمهور اندونزی نیز دیدار کرد و توانست با به حراج گذاشتن وسایل ورزشی خود در جاکاراتا پایتخت اندونزی، 120 هزار دلار آمریکا کمک جمع کند.

رونالدو هم اکنون یک خانه دو میلیون پوندی در (وود فورد) واقع در انگلیس دارد. پس از حضور کریستیانو در تیم ملی کشور پرتغال و بازی مقابل تیم انگلیس در مسابقات جام‌جهانی آلمان، طرفداران تیم انگلیس به نشانه خشم خود شیشه‌های خانه گران‌قیمت کریستیانو را شکستند.

رونالدو نیز از این عکس‌العمل غیرمنطقی مردم ناراحت شد و اعلام کرد منچستر را ترک می‌کند و آینده او در اسپانیاست. (مرچه) سی ساله که در آن زمان هنوز با کریستیانو رابطه داشت گفت: اگر کریستیانو قبل از این‌که خشم مردم فرو بنشیند به انگلیس بازگردد، کار احمقانه‌ای کرده است. او حتی از ستاره منچستریونایتد تقاضا کرد برای بردن وسایلش هم به آن جا بازنگردد.

شایعه رابطه کریستیانو رونالدو با دختری به نام (جمااتکینسون) به تازگی بر سر زبان‌ها افتاده است. با این وجود نامزد قبلی کریستیانو پیام تبریک خود را برای او فرستاد (مرچه رومرو) که در سال 2005 از کریستیانو جدا شد بهترین آرزوهایش را نثار این زوج کرده است. گفته می‌شود (جما) نیز به تازگی از نامزد سابقش که اتفاقا او نیز یک فوتبالیست بوده، جدا شده است. رابطه کریستیانو و (جمااتکینسون) ناگهان تیتر درشت صفحه اول تمام نشریات پرتغال شد.

(جمااتکینسون) هنرپیشه نوپای شبکه ITV خود اظهار داشته که با کریستیانو رونالدو آشنا شده است.

او نخستین بار کریستیانو را همین اواخر در یک مهمانی ملاقات و اعتراف کرد از این آشنایی بسیار خوشحال است. وی اظهار داشت: (کریستیانو مرد خیلی خوبی است. شنیده‌ام خیلی‌ها به من حسادت می‌کنند. این موضوع برای من اصلا عجیب نیست.) این هنرپیشه 22 ساله که پیش از این با (مارکوس بنت) بازیکن تیم (چارلتون) آشنا بود، گفت: (من به فوتبال علاقه خاصی ندارم و اگر با کریستیانو آشنا شده‌ام به خاطر شخصیت اوست. اصولا فوتبالیست‌ها همه آدم‌های خوبی هستند. در ضمن دلم نمی‌خواهد زیاد درباره این موضوع صحبت کنم چون نامزدی من با مارکوس به خاطر مصاحبه‌ام با خبرنگارها به هم خورد. نمی‌خواهم این موضوع دوباره تکرار شود.) ظاهرا از این پس یک زن به جرگه زنان خبرساز فوتبالیست‌های انگلیس افزوده شده است.

سرالکس فرگوسن همیشه از کریستیانو رونالدو به عنوان یک بازیکن برتر نام می‌برد. او در یک مصاحبه مطبوعاتی در جواب به این سوال که آیا رونالدو بازیکن سال می‌شود یا نه، اظهار داشت: (مطمئنم نام او در لیست است. او 21 سال دارد و به نظر من بهتر از این هم می‌شود. او به بلوغ لازم رسیده و امیدوارم بازیکنان جوان ما مثل او خود را نشان دهند.

خیلی کم هستند کسانی که مانند کریستیانو می‌توانند برابر بازیکنان هجومی بایستند. مدافعان نمی‌توانند این جور بازیکنان را کنترل نمایند؛ به همین خاطر است که همه به او به چشم یک (خطر بزرگ) نگاه می‌کنند.)

کوتاه از کریستیانو
_ او در بازی‌های یورو 2004 و جام‌جهانی 2006 به عنوان جذاب‌ترین بازیکن شناخته شد.
_ در کودکی با نام مستعار (کلویورت) نامیده می‌شد.
_ او از سهام‌داران (نایک)، (پیپ جینز)، (اکسترا جاس) (نوشیدنی انرژی‌زای اندونزی) و اتومبیل سوزوکی است هر چند که خود یک اتومبیل بی‌‌ام‌و مشکی دارد.
_ تیم محبوب کودکی او (بنفیکا) بود.
_ قهرمان کودکی رونالدو (مارادونا) بود.
_ قهرمان کنونی او (لوییس فیگو) و (تیه ری‌آنری) هستند.
_ رونالدو که در لیسبون بزرگ شده است همیشه به خاطر لهجه (مادیرایی)‌اش مورد تمسخر بچه‌ها قرار می‌گرفت.

_ رونالدو با (آلبرتو جاردیم) فرماندار زادگاه خود دوست صمیمی است
______________________________________________________________________
عکس هاش رو هم بعدن می زارم ببخشید حالا وقت نکردم کار داشتم.;)
 

spow

اخراجی موقت
بیوگرافی جان لوئیجی بوفون

بیوگرافی جان لوئیجی بوفون

سلام دوستان عزیز
هرچند من طرفدار میلانم ولی واقعا بوفون در دروازه بانی سبک واستیل متفاوتی رو به نمایش میزاره
اینم از بیوگرافی این دروازه بان بزرگ
موفق باشید

بیوگرافی بوفون



زندگی نامه

او متولد ایتالیاست و انگار بیشتر از آنکه ایتالیایی باشد یک دروازه بان است
در 28 ژانویه 1978 در کارارا به دنیا آمد و در اوج شهرت و محبوبیت لقب گرانترین دروازه بان تاریخ جهان را نیز به خود اختصاص داد .
بوفون 30 میلیون پوندی
بوفون هنگامی که یوونتوس برای خریدش از پارما مبلغ کلان 30 میلیون پوند را به سران این باشگاه پرداخت گرانترین دروازه بان جهان شد و با امضایی ارزشمند در سال 2001 پیراهن با ارزش یوونتوس را به تن کرد .
پس از شروعی عصبی در دل آلپی سال به سال به آرامش بیشتری دست یافت و به مرور تبدیل به فردی ارزشمند برای یوونتوس شد .
درک بالا و سرعت عمل فوق العاده اش بیش از هر چیز نظر مسئولان یوونتوس و البته کل جهان را به خود جلب کرد به طوری که باشگاهایی نظیر رئال . میلان . اینتر و ... حاضر بودند مبالغی نجومی برای او بپردازند .
بوفون وقتی در پارما بود و با این تیم قهرمان جام یوفا شد شجاعت و جایگیری های بی نقصش برایش کافی بود که پیراهن شماره 1 تیم ملی را نیز بر تن کند .
یک بدشانسی بزرگ و تلخ
به رغم بازیهای خوب و بی نقصش در مسابقات انتخابی یورو 2000 جی جی بخاطر شکستگی انگشت دستش به ناچار از تورنمنت خارج شد .
او این حادثه را یکی از بدترین حوادث عمرش می داند .
او در جام جهانی 2002 در تمامی بازیها حضور داشت و حتی یک بازی از دیدارهای یورو 2004 را نیز ازدست نداد .
در مسابقات جام جهانی 2006 با کتف آسیب دیده باز استقامت نشان داد و با ایتالیا قهرمان جهان شد .
گذشته و دوران نوجوانی بوفون
بوفون در کارارا به دنیا آمد .خانواده اش ٬ خانواده ای ورزشی بودند .
مادرش یعنی ماریا استلا یک پرتاپ کننده دیسک بود و پدرش یعنی آدریانو یک وزنه بردار قدرتی ! حتی دو خواهرش هم والیبالیست هستند و عمویش نیز یک بسکتبالیست حرفه ای بوده است .
او از نظر فامیلی ارتباط دوری با لورنزو بوفون دروازه بان قدیمی میلان و ایتالیا
دارد .
او در سن 14 سالگی بازیکن خط میانی بود اما به یکباره مجبور به بازی درون دروازه شد علتش هم یک حادثه بود زیرا هر دو دروازه بان دیگر مصدوم بودند و جالب اینجاست که پس از دو هفته دروازه بان اصلی تیم شد .
در 17 سالگی نیز اولین بازی اش را در سری آ مقابل میلان انجام داد .
تعصب و وفاداری نسبت به یوونتوس
وقتی که یوونتوس به علت تبانی به سری ب فرستاده شد بسیاری از بازیکنان دم از رفتن زدند کسانی مثل کاناوارو که در اینتر یک بازیکن ذخیره ای بیش نبود اما در یووه هم به فوتبال اول جهان برگشت و هم کاپیتان ایتالیا شد و یا زامیروتا که تمام شخصیتی که داره از یوونتوس داره . البته فقط اینها نبودند که رفتند بلکه ابراهیموویچ ٬ ویرا ٬ امرسون و تورام نیز رفتند . اما بوفون به همراه ندود و کاپیتان دل پیرو مانگار شد .
او در پاسخ به اینکه چرا در یوونتوس مونده می گوید : من آدم فراموشکاری نیستم و یادم نمی رود که کی بودم و الان کی هستم من هر چی دارم از یووه دارم همه این افتخارات را از یووه دارم و متشکر یووه نیز هستم .
و در پاسخ به اینکه بازی در سری ب چگونه است ؟ می گوید : خب .اینهم تجربه ای تازست . و مشتاقم که تجربه اش کنم .
انچه درباره بوفون باید بدانید
نام و نام خانوادگی : جان لوئیجی بوفون
متولد : 28 ژانویه 1978
محل تولد : کارارا . ایتالیا
سن : 28 سال
قد : 91/1
نام اختصاری : جی جی
وزن : 83
در جام جهانی 2006 آلمان 453 دقیقه دروازه ایتالیا رو بسته نگه داشته است
در جام جهانی 2006 آلمان فقط 2 گل دریافت کرده که یک گل به خودی بوده و
دیگری از روی نقطه پنالتی به دست آمده است
از سوی پله عضو 125 بازیکن برتر زنده دنیا قرار دارد
یکی از دلایلش برای موندن در یوونتوس الکس دل پیرو کاپیتان
محبوب تورینی است .









 

seyederobab

عضو جدید
تاپیک جامع بیوگرافی بازیکنان ایرانی

تاپیک جامع بیوگرافی بازیکنان ایرانی

نام:مهرزاد

نام خانوادگی:معدنچی اردکانی

تاریخ تولد:۱۹/۱۰/۸۱(میلادی)

محل تولد:شیراز

وزن:۷۵

قد:۱۸۱

باشگاه ها به ترتیب:مرصاد شیراز - فجر شهید سپاسی - پیروزی تهران

پست:پیستون چپ (پست اصلی)- مهاجم

توضیحات تکمیلی:

دارای ۵ خواهر و سه برادر است.مهرزاد کوچکترین پسر خانواده و هم اکنون ساکن جردن تهران می باشد.او به تازگی با خانم...نامزد کرده که این خانم کمابیش برای همه اشناست.اما چون مهرزاد گفته اسم نیاریم به همین مقدار اطلاعات در مورد وضعیت تاهل اواکتفا می کنیم.مادر او همراه یکی از برادرانش در شیراز زندگی می کند.غذای مورد علاقه ی مهرزاد ماکارونی است و یکی از ارزوهای بزرگش بازی در لالیگاست(اسپانیا).همچنین باشگاه مورد علاقه ی وی بارسلونا می باشد.





مهرزاد از کودکی به فوتبال علاقه زیادی داشت.پسر خاله ی من یکی از دوستان دوران کودکی و صمیمی مهرزاد هست و تعریف می کنه که دوره ی راهنمایی همیشه مهرزاد یک ساعت جلوتر مدرسه بود و همیشه یک توپ زیر پاشو فوتبال بازی می کرد و جالب اینکه همیشه هم اخر بازی به جنگ کشیده می شد.در دوره ی دبیرستان فوتبال را نیمه حرفه ای شروع کرد و در تیم نوجوانان مرصاد شروع به بازی کرد و سیر ترقی را پشت سر هم طی کرد و الان در یکی از تیم های لیگ امارات بازیه مورد علاقه اش ادامه می دهد.

امید به روزی که مهرزاد معدنچی را همانند جواد نکونام در لالیگا ببینیم.




 

seyederobab

عضو جدید
مجتبی جباری

مجتبی جباری



مجتبی جباری متولد 26/3/1363 در رباط کریم به دنیا آمد . به دلیل شغل پدرش فوتبال را از تیم راه آهن شروع کرد . در تیم نوجوانان راه اهن به مدت 2 سال بازی کرد و سال بعد به جوانان اتکا پیوست . وی سپس مجدد به امید راه آهن برگشت و دراین تیم مشعول به بازی شد .با دعوت احدی مربی وقت امید استقلال تهران جباری به این تیم پیوست و سپس به طور قرضی به مدت یکسال در تیم بزرگسالان ابومسلم توپ زد و با درخشش در این تیم توجه همگان را به خود جلب نمود . وی با تیم ابومسلم خراسان به مربیگری اکبر میثاقیان به مقام نایب قهرمانی جام حذفی رسید و درخشش وی در این فصل موجب بازگشت مجدد وی به تیم استقلال شد .برگشت مجدد او به استقلال بسیاردلنشین و توام با موفقیت بود . دعوت شدن او به تیم ملی و راه یابی به جام جهانی همراه این تیم قهرمانی در لیگ پنجم در روزی به یاد ماندنی که در حضور 120 هزار تماشاگر استقلال به دست آمد وهمچنین انتخاب وی به عنوان 10ورزشکار برتر سال84 مهمترین اتفاقات زندگی ورزشی او در این سال بود .در پایان لیگ پنجم مجتبی جباری از سوی کارشناسان به عنوان پدیده لیگ انتخاب شد و همچنین از طرف مردم به عنوان بهترین بازیکن استقلال وبهترین بازیکن لیگ اتخاب شد.پست تخصصی محتبی جباری هافبک نفوذی است




 
آخرین ویرایش:

seyederobab

عضو جدید
علی سامره

علی سامره




متولد 2/9/1356
داراي 3 خواهر و 3 برادر.
قد 183 سانتي‌متر.
متأهل داراي يک پسر به نام دانيال .<img title="علي سامره" alt="علي سامره" align="left" border="0" hspace="0">
مدرک تحصيلي: ديپلم ادبيات.
تکه کلام: علي يارت و راست مي‌گي.
دوست داره بعد از دانيال خدا دنيا خانم هم بهش بده.
معتقد هستش که فوتبال خودش علمه پس هم علم خوبه هم ثروت.
اگه فوتباليست نمي‌شد معلم مي‌شد.
خورشت بادمجان رو دوست داره و خودش هم مي‌پزه.
در 24 ساعت 9 ساعت خوابه و تنها راه درامدش هم فوتباله.
قصد داره تو اوج فوتبال رو کنار بذاره.
همسرش از فوتبال بدش مي‌ياد.
دلسوز، مهربان، عاطفي و مرد خانه هستش.
از انشاء و فيزيک بيزار بوده.
کشنده‌ترين شغل را مربيگري مي‌داند.
بهترين کلام زندگي رو
[FONT=times new roman, times, serif]<[/FONT]الهي به اميد تو> مي‌داند.
شعار مورد علاقه‌اش علي 30‌ثانيه هستش.
عطر مورد علاقش هم ديور هستش.
بهترين گلش رو سال 82 به لُنگي‌ها زده.
اولين باشگاهش حميد رفسنجان بوه.
اولين مربيانش علي و حسن احمدي بودند.
اولين گل رسمي را در مسابقات اميدهاي کشور به برومند زده.
اولين اخطار را در بازي با فجر سپاسي گرفته.
بهترين مربي رو اکبر زبردست، منصور پورحيدري و ژنرال قلعه‌نوعي مي‌داند.
از مربيان خارجي هم فرگوسن رو قبول داره.
آدم بسيار زودرنجي هستش.
اتومبيل مورد علاقه‌اش پاجيرو هستش.
اگه زيادي احساساتي بشه گريه مي‌کنه.
زيباترين لحظه زندگي‌اش رو گلي که از فاصله 30 متري در دقيقه 8 به لنگي‌ها زده مي دونه.(يادش بخير چه قدر کيف کردم)
نظرش راجع به حجازي اينه که مربي خوبيه ولي افتخار شاگردي‌اش رو نداشته.
تاريخ تولد دانيالش هم 28/12/81 است.
عليزاده نوه خاله سامره هستش.





وقتي ناراحت مي‌شه با کسي صحبت نمي‌کنه تا آروم بشه.
آقاي گل ليگ هم شده(چشم حسودا کور)
اولين تصادف رو به تويتاي قديمي پدرش بوده که به ديوار زده.
به شماره 8 علاقه‌ي وافري داره.
هنرمند مورد علاقه‌اش هديه تهراني و فروتن هستند.
هم سنتي گوش مي‌ده هم پاپ.
ميوه مورد علاقه‌اش انبه هستش.
گل رز رو دوست داره.
دوست نداره در مورد چيزي که اتفاق نيافتاده حرف بزنه.
اينزاگي رو دوست داره.
به تيم ملي ايتاليا علاقه زيادي داره.
الگوي اجتماعي او پدر و مادرش هستند.
يک سال بازي در کالچوي رو بهترين حادثه زندگي‌اش مي‌دونه.
خواننده مورد علاقه‌اش عبداللهي و عصار هستند.
اولين مصاحبه رو سال 75 انجام داده.
اولين سفر ورزشي اش به شيراز بوده.
اولين تجديدي را سال دوم راهنمايي آورده.
اولين سفر خارجي رو به اردن کرده.
اولين سفر زيارتي اش به مشهد بوده.
دوست داره تو يکي از شهرهاي شمال زندگي کنه.
تاريخ ازدواجش 30/5/80 بوده.
به فال و خرافات اصلاً اعتقاد نداره.
دوست داره به ايتاليا برگرده.
با فرهاد مجيدي خيلي صميمي هستش.
يادش نمي‌ياد آخرين بار کي گريه کرده.
مراسم عروسي نگرفتن و يه راست رفتن سر خونه و زندگيشون و بعد از اون هم پرواز به ايتاليا.
خانمش خواهر دوستش بوده.
هواداران استقلال را موجوداتي دوست داشتني مي‌دونه
.
 

seyederobab

عضو جدید
خسرو حیدری

خسرو حیدری



همزمان با خروج استقلال از بحران و ارائه بازي‌هايي كه هوادران اين تيم را راضي نگه مي‌دارد، موتور خسرو حيدري هم روشن شد و هافبك جوان آبي‌پوشان در موفقيت‌هاي اخير اين تيم نقش به سزايي ايفا كرد. جديت و انگيزه بالاي او در تمرينات، باعث شد تا قلعه‌نوعي در ميدان نيز به اين بازيكن تازه‌وارد اعتماد كند و «خسرو حيدري» هم به خوبي پاسخ اعتماد سرمربي استقلال را داد.با اين حال حضور ثابت در تركيب استقلال اوج اهداف خسرو حيدري نيست. او هم مثل فوتباليست‌هاي سطح بالا ابتدا به تيم ملي فكر مي‌كند و بعد به حضور در تيم‌هاي اروپايي. به همين خاطر شايد اين چهره كم‌سن و سال استقلال را به زودي در مراتبي بالاتر ببينيم. گفتگوي اين شماره ما با اين بازيكن است و خواندن اين مطلب خالي از لطف نيست.
بيوگرافي
خسرو حيدري هستم. متولد 23 شهريور سال 1362. تا مقطع ديپلم بيشتر درس نخواندم و در سال 1384 هم ازدواج كردم. بچه تهران هستم و يك خواهر هم دارم.
سابقه باشگاهي
فوتبال حرفه‌اي را از تيم ابومسلم آغاز كردم. دو سال در اين تيم توپ زدم، سپس به پيكان آمدم. بعد از پيكان سه سال در پاس بازي كردم تا اينكه به تيم مورد علاقه‌ام يعني استقلال تهران پيوستم.
فوتبالم بهتر از درس بود
از بچگي به فوتبال علاقه داشتم اما هيچ وقت فكر نمي‌كردم به اين جايگاه برسم فوتبالم بهتر از درس بود. به همين خاطر ترجيح دادم به سمت فوتبال بروم چون در مقطع جوانان در پرسپوليس بازي مي‌كردم طرفدار اين تيم بودم. اما الان استقلالي هستم و خيلي به اين تيم تعصب دارم.
عاشق رونالدو
الگوي ورزشي من رونالدو بود و بازي اين فوتباليست را خيلي دوست دارم. آرزوي ورزشي‌ام هم اين است كه هميشه در راه مثبت حركت كنم. تيم ملي، اولين هدف من است و صددرصد تا قبل از جام‌جهاني 2010 به اين پيراهن خواهم رسيد.
محبوبيت بهتر است
شهرت خوب است اما محبوبيت خيلي بهتر است. محبوبيت و مشهور بودن دردسرهايي دارد اما مزاياي آن خيلي بيشتر است. به طور كلي دوست دارم، آدم محبوبي باشم چون فوتباليست محبوب ماندگارتر است تا مشهور.
پدر مخالف بود
پدرم زياد با فوتبال بازي كردنم موافق نبود. مثل خيلي از پدرهاي ديگر مي‌گفت كه فوتبال به درسم لطمه مي‌زند اما وقتي ديد پيشرفت كردم و به موفقيت رسيدم، موافقت كرد و حتي تشويقم نمود.
مثل همه بچه‌ها
من هم در بچگي مثل همه بچه‌ها مي‌گفتم دوست دارم دكتر يا خلبان شوم نمي‌دانم چرا آن زمان اين مسئله مد شده بود! الان كه به آن زمان فكر مي‌كنم، خنده‌ام مي‌گيرد. اما به فوتباليست شدن هم فكر مي‌كردم مدتي هم در جواهرسازي كار مي‌كردم. شايد اگر فوتباليست نمي‌شدم، اين كار را ادامه مي‌دادم.
نقش ماندگار
اگر قبول كنيم كه تشويق و حمايت خانواده و پدر و مادر باعث ارتقاي جايگاه فرد مي‌شود به اين نتيجه مي‌رسيم كه پيشرفت و ترقي آدم بايد از خانواده شروع شود.
هفته‌به‌هفته
استقلال، فصل پرفراز و نشيبي داشته است. در يك برهه افت كرديم كه طبيعي بود چرا كه بحران سراغ هر تيمي مي‌رود. خوشحالم كه اين دوران براي استقلال كوتاه بود و هفته به هفته بهتر شديم.
دايي، كارش را بلد است
تيم ملي خيلي خوبي داريم. علي دايي كارش را خوب بلد است و مطمئنم او با تيم ملي موفق شده و به جام‌جهاني صعود مي‌كنيم. من هم تلاش مي‌كنم با انجام بهترين بازي‌ها در استقلال به تيم ملي راه پيدا كنم.
حلاليت از همه
اگر يك روز به آخر عمرم مانده باشد، مي‌روم از همه حلاليت مي‌طلبم آنقدر فرصت ندارم كه كار خوب انجام بدهم تا به درد آخرت بخورد به همين خاطر فقط حلاليت مي‌طلبم.
ليگ اروپايي
سقف آرزوي بيشتر فوتباليست‌هاي ما لژيونر شدن است. دوست دارم به قدري خوب باشم كه به ليگ‌هاي اروپايي راه پيدا كنم.
هدف، خوشبختي است
خانواده‌اي را سبز مي‌دانم كه همه باهم خوب باشند و يك هدف را دنبال كنند كه آن سعادت و خوشبختي اعضاي آن باشد.
 

seyederobab

عضو جدید
سید مهدی واعظی

سید مهدی واعظی

سید مهدی واعظی

متولد ۲۹ دی ماه سال ۱۳۵۳ در تهران، دروازه‌بان حال حاضر باشگاه پرسپولیس تهران است.


باشگاه‌ها
او شروع فوتبال حرفه‌ای خود را در سطح اول فوتبال ایران با باشگاه پیکان تهران آغاز کرد. او در سال ۱۳۸۵ با عقد قراردادی دو ساله به باشگاه پرسپولیس تهران پیوست.

رقابت در پرسپولیس
پس از ۱ سال از حضور مهدی واعظی در پرسپولیس، باشگاه پرسپولیس اقدام به جذب حسن رودباریان دروازه‌بان اول تیم ملی فوتبال ایران در مسابقات جام ملت‌های آسیا ۲۰۰۷ نمود و بدین طریق رقابت بر سر دروازه‌بانی در پرسپولیس به اوج خود رسید. او پیوستن رودباریان به پرسپولیس را برای خود مثبت قلمداد نمود.

دوران بین‌المللی
واعظی نخستین بازی ملی خود را در اوت سال ۲۰۰۰ برابر گرجستان انجام داد. پس از آن وی چندان به تیم ملی دعوت نشد تا این که بار دیگر در سال ۲۰۰۸ برای بازی مقابل قطر فراخوانده شد.

مصدومیت‌ها
او در زمان عضویت در پرسپولیس، با مصدومیت‌های زیادی مواجه شد و او حتی به خاطر مصدومیت به تیم ملی فوتبال ایران با سرمربیگری علی دائی برای بازی‌های مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰ نیز دعوت نشد.او بعد از بازی سنتی پرسپولیس-استقلال در دور رفت لیگ برتر فوتبال ایران در فصل ۸۶-۸۷ که با تساوی ۱ بر ۱ دو تیم به پایان رسید به خاطر اشتباه فاحش حسن رودباریان دروازه‌بان تیم پرسپولیس در ان دیدار در به ثمر رسیدن گل تیم استقلال توسط امید روانخواه به عنوان دروازه‌بان اول تیم پرسپولیس در بازی‌ها به میدان رفت و با بازی‌های خوب خود توانست حسن رودباریان دروازه‌بان اصلی تیم ملی فوتبال ایران در جام ملت‌های آسیا ۲۰۰۷ را نیمکت نشین کند. او در بعضی از بازی‌ها تک ستاره تیم خودش بود.اما مصدومیت‌های او باعث شد در تیم پرسپولیس نیز جای خود را به رودباریان دهد.








دروازه‌بانی
عده‌ای معتقدند مهدی واعظی چابکی و رفلکس‌های ناگهانی و انفجاری فوق‌العاده‌ای در حد یک دروازه‌بان بین المللی دارد، اما همیشه باید درصدی از احتمال را برای رها شدن توپهای فوق آسان از دستان او قائل شد.

دوپینگ
در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۸۵ زمانی که مهدی واعظی در عضویت تیم پیکان و هم چنین تیم ملی فوتبال ایران بود، در تمرینات تیم ملی فوتبال ایران که قبل از جام جهانی آلمان برگزار می‌شد از او نمونه گیری برای دوپینگ به عمل آمد و با اعلام مثبت بودن نتیجه آزمایش دوپینگ او، وجود ماده ممنوع متابولیت یا نشانه‌های آن در نمونه بیولوژیک او مشاهده شد و با استناد به ماده ۱۳ (بند ۲ و بخش الف) آیین نامه ستاد مبارزه با دوپینگ، واعظی به مدت ۶ ماه از حضور در تمامی مسابقات و در تمام سطوح محروم شد.
این حکم محرومیت با حضور خود واعظی، نماینده کادر پزشکی پیکان و نمایندگان باشگاه پیکان و در حضور سایر افراد حاضر در جلسه به آنها ابلاغ شد. مدت محرومیت واعظی ۶ ماه تعیین شد و این محرومیت از تاریخ نمونه گیری یعنی ۹/۲/۸۵ به مدت ۶ ماه اعمال شد.
بعد از این اتفاق، مهدی واعظی با تنظیم شکواییه‌ای و ارایه آن به کیومرث هاشمی سرپرست وقت فدراسیون فوتبال خواستار لغو حکم محرومیت خود شد. وی که رونوشت این نامه را به سازمان تربیت بدنی نیز ارسال کرد، اعلام کرد: بدون آگاهی و در اردوی تیم ملی از داروی غیر مجاز استفاده کرده و مستحق چنین حکمی نیست.
 

seyederobab

عضو جدید
محمد نویدکیا

محمد نویدکیا








محرم نویدکیا متولد اصفهان بازیکن فوتبال و عضو تیم ملی فوتبال ایران است. وی اکنون در باشگاه سپاهان و در خط میانی توپ می‌زند
تاریخ تولد: 10 آبان 1360
محل تولد: اصفهان
قد: 181 سانتی متر
وزن: 72 کیلو گرم
پست : هافبک
باشگاهها: از سال 79 تا 83 ، سپاهان اصفهان
از سال 83 تا 85 ، بوخوم آلمان
از سال 85 تا کنون سپاهان اصفهان
افتخارات ملی: قهرمانی در رقابت های امید ایران به مربیگری برانکو ایوانکوویچ
حضور در جام جهانی 2006 آلمان
افتخارات باشگاهی: قهرمانی دومین دوره لیگ برتر به همراه سپاهان.
2 مرتبه حضور در جام باشگاههای اسیا و شکست الاتحاد (قهرمان ان دوره) در اصفهان
قهرمانی جام حذفی برای 2 دوره ی متوالی
 

seyederobab

عضو جدید
جواد نکونام

جواد نکونام

نام: جواد
شهرت: نکونام
تاریخ تولد: 11/6/1359
شماره پیراهن: شش
جواد نکونام
متولد۱۶ شهریور 1359 در شهر ری است. 81 بازی ملی دارد. 14 گل ملی به ثمر رسانده است. قدش 186cm است . وی در درتیم های پاس تهران، الوحده و الشارجه امارات بازی کرده است و درسال 2006 نیز در بین ده بازیکن برتر آسیا قرار گرفته ست و در حال حاضر عضو باشگاه اوساسونا می باشد. نکونام در بیست و دوم دیماه سال 1379 و درحالیکه تنها 19 سال و 31 روزسن داشت، برای نخستین بار پیراهن تیم ملی کشورمان را در دیدار دوستانه برابر اکوادور برتن کرد و در حال حاضر بعد از مهدی مهدوی کیاو علی کریمی کاپیتان سوم تیم ملی ایران به حساب می آید.
در ادامه به مشاهده چندین عکس و مصاحبه از او می پردازیم ...........
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کمی در مورد خانواده ات برای ما بگو؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پدرم کارمند بود و شرایط زندگی ما متوسط بود ولی هیچ وقت احساس کم بود نکردم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تا به حا به چند کشور رفته ی ؟

[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]غکر کنم ۴۰ یا ۵۰ تا[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چقدر از این سفرها درس گرفته ای؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]متاسفانه مسافرتهای ما فقط در هتل خلاصه می شود و فقط [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یک یا دو ساعت وقت داریم تا شهر را ببینیم !سفرهای من[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] با تیمها بوده است از فرودگاه به هتل واز هتل به استادیوم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چقدر به فیلم علاقه داری؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]خیلی زیاد تقریبا هر شب فیلم می بینم چون سرگرمی خوبیه[/FONT]






[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فیلم های خوبی که اخیرا دیده ای چی بودن؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فیلم میم مثل مادر را با یکی از دوستانم وقتی به تهران [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]امدم دیدم فوق العاده بود بازی خانم گلشیغته فراهانی در[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] این فیلم بی نظیر بود (گلادیاتور) را هم خیلی دوست دارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] و چندین بار این فیلم رو دیدم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]الان چه ماشینی داری؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یک bmwدر ایران دارم و یک bmwدراسپانیا مه ان را[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] خیلی دوست دارم چون واقعا بی نظیر است می خواهم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] یک روز باbw کل اروپا رو بگردم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در رانندگی به سرعت علاقه داری؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به هیچ وجه اتفاقا هر کس کنار من می نشیند می گوید [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حیف این ماشین که زیر پای توست[/FONT]



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چگونه در ايران به سمت فوتبال رفتيد؟
در شهر ري متولد شدم اين شهر در جنوب غربي تهران قرار دارد انجا در
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] دو خيابان بازي ميکرديم هنوز اتفاقات ان زمان را به ياد دارم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ميتوانيد در مورد ان بازي ها صحبت کنيد؟
سطح رقابت بسيار بالا بود از سه عصر شروع مي کرديم تا حدود 9شب[/FONT][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] يکباره پليس امد و دروازه هايمان را برد و فوتبال را برايمان ممنوع کرد
ممن
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وع کرد فوتبال در ايران کاري عادي محسوب مي شود؟
نه به هيچ وجه اين اتفاق ليل خاص خودش را داشت در بازي با هم درگيري [/FONT][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وجرو بحث پيدا کرديم و شرايط در خيابان به گونه اي شده بود که همه چيز[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] اشفته به نظر مي رسيد ترافيک سنگني ايجاد شده بود و پليس وارد عمل شد
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حتما شيشه را مي شکستيد و با همسايه ها نيز برخورد داشتيد؟
مي خندد نه شکستن شيشه ها مشکل خاصي نبود بيشترين دليل ناراحتي همسايه ها[/FONT][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] سرو صداي ما بودانها براي انکه بازيمان تمام شود به ما اب نمي دادند تا خسته[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] شويم و نتوانيم به کارمان ادامه دهيم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اشپزي مي کنيد؟
بله به طور کلي با تغذيه مشکلي ندارم گاهي اوقات با هم بازيهام هستم و گاهي تنهام
براي همبازيهايتان غذا درست کرديد؟
نه اما در فکرش هستم هنگامي که به موفقيتي ميرسند به خانه ام مي ايند تا با هم غذا بخوريم
اوقات فراغت يک ايراني در پامپلونا چگونه ميگذرد؟
معمولا در خانه هستم گاهي اوقات براي گردشelcorteingles به مي روم
و سينما؟
علاقه اي ندارم موزيک ايراني و اسپانيايي را تر جيح مي دم
هميشه مو بايل اهميت زيادي دارد؟
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تنها وسيله ايس که مي توانم با خانواده و دوستانم در ارتباط باشم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وظايف مذهبي خود را در اسپانيا چگونه انجام مي دهيد؟
البته و بدون کوچک ترين مشکلي هر کاري که در ايران مي توانستم انجام[/FONT][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] بدهم را در اسپانيا نيز مي توانم انجام دهم[/FONT]
 

seyederobab

عضو جدید
محمد نصرتی

محمد نصرتی

تولد 21/10/60 در شهرک سعدی کرج
پدرش کرد است
دو برادر و دو خواهر دارد
فرزند دوم خوانواده است
از سال 75 فوتبال را به طور رسمی اغاز کرد
کشاورز کرج/کشاورز تهران/جوانان پاس/ابومسلم/بزرگسالان پاس تیمهایی است که در انها توپ زده است


ساکن گلشهر کرج است
مجرد است
دانشجوی سال سوم در رشته تربیت بدنی دانشگاه سراسری است
دوستانش میگویند صدای محمد برای خواندن خوب است
او و ارش برهانی زمانی دوستان صمیمی بودند
فردیناند/تورام/مالدینی/نستا بازیکنان مورد علاقه او هستند
گل محمد به بحرین در مقدماتی جام جهانی بهترین گل اوست
در حال حاظر یکی از امیدهای برانکو در جام جهانی است

185 سانتی متر قد 79 کیلوگرم است
4گل ملی به ثمر رسانده
 

seyederobab

عضو جدید
فرهاد خیرخواه

فرهاد خیرخواه

اسم:فرهاد خیرخواه

روز تولد: 1363/01/05

محل تولد:تهران

قد: پست:مهاجم

شماره: 28

تیم های قبلی:امید و بزرگسالان پاس - سرخپوشان

فصل 86-87 مسئولان پرسپولیس با دیدن بازی های خوب خیرخواه در لیگ یک (آزادگان) با ثبت قرارداد دو ساله او را به جمع بازیکنان تیم اضافه کردند.
وی مقام آقای گلی لیگ آزادگان را با انجام فقط 8 بازی و 12 گل بدست آورده بود.


او پس از پیوستن به پرسپولیس بااشاره به اینکه از چند تیم لیگ برتری از جمله استقلال، سپاهان، سایپا، ذوب آهن و پیکان پیشنهاد داشته است گفت:
«من یک پرسپولیسی هستم و به خاطر علاقه ای که به تیم محبوبم داشتم به این تیم پیوستم. امیدوارم بتوانم با کسب عنوان آقای گلی در لیگ برتر دل هواداران پرسپولیس را شاد کنم.»​
 

seyederobab

عضو جدید
ابراهیم میرزاپور

ابراهیم میرزاپور

محل تولد خرم اباد
تاریخ تولد 1357
قد 193
وزن 83
وي از سن هفده سالگي با تيم بهزيستي مـــهمولان فوتبال خود راشروع كرد پس از يكسال به تيم فجر خرم آباد پيوست و در مسابقات ليگ دسته دوم كشور با اين تيم درخشيد در سال هفتادوهفت به درخواست مربيان تيم فولاد به اين تيم پيوست ولي اولين حضور خود در دروازه تيم فولاد پس از يكسال يعني در سال هفتادوهشت به وقوع پيوست وي توسط بگوويچ به مرد شماره يك فولاد تبديل شد و اولين بازي خود را در مقابل پرسپوليس انجام داد كه بســـيار خــــوش درخشيد براي اولين بار توسط جلال طالبي به تيم ملي دعوت شد ولي در مرحله دوم از اردو تـــيم ملي خط خورد تااينكه توسط بلازويچ براي مسابقات مقدماتي جام جهاني دوهزارودو به تيم ملي ايــــران دعوت شدواز آن تاريخ به بعد به دروازبان شماره يك تيم ملي تبديل شد وي
بیش از پنجاه و پنج بار از دروازه تيم ملي حفاظت نموده است
در زمان برانکو فیکس تیم ملی بود ولی با رفتن او : ابراهیم هم به مصدومیت دچار شد
در حال حاظر در استیل آذین مشغول است

فكر نمى كنم حتى گاف هاى تابلويش يادتان مانده باشد. هم او كه لااقل به خاطر انتقادهاى تند و تيز، تيتر يك رسانه ها مى شد و در اين سال ها به يكى از پرحاشيه ترين بازيكنان ما بدل گشته بود. حالا ديگر او را در مستطيل سبز نمى بينيم و براى همين هم عمراً اگر بتوانيد عكسى يا خبرى از او در روزنامه هاى ورزشى ببينيد. در اين جامعه فوتبالى بى رحم ما كه فقط كافى است يك ماه از ميادين دور باشى تا همه افتخارات و گذشته و حتى اشتباه هايت فراموش شود. اكنون گلر فيكس سال هاى اخير تيم ملى ما در زير غبار پرلايه اى از فراموشى روزگار مى گذراند.

آخرين تصويرى كه از ابراهيم ميرزاپور يادمان مانده چيست؟ خيلى نمى خواهد به ذهنتان فشار بياوريد كه حتماً آن لحظه اى كه او مستأصل و با اضطراب به ساق هاى هافبك مكزيكى چشم دوخته بود و مى شد عرق سرد را روى پيشانى اش تشخيص داد را فراموش نكرده ايد. همان جايى كه ابراهيم قصه ما، آن «سر» معروف را خورد و تا مدت ها همه توقع داشتند از تيم ملى اسكيت با او تماس بگيرند! ديگر نمى خواهيم يادآورى كنيم كه چقدر sms از او خوانديم و چه لطيفه ها كه برايش نساختيم. بله، او مقصر اصلى شكست ما مقابل زاپاتاها بود، اما ما عادت داريم كه وقتى تيشه به دست مى شويم تا ريشه طرف را درست و حسابى از جا درنياوريم ول كن نيستيم! براى همين چند هنرنمايى ميرزاپور مقابل پرتغال و آنگولا را هيچ وقت در ذهن نگه نداشتيم تا آخرين تصويرى كه از او در ياد داريم برفكى باشد.
بگذاريد ببريمتان به خيلى سال پيش. آنجا كه پرويز برومند مثلاً فيكس تيم ملى بود و هادى طباطبايى چند وقتى بود كناره گيرى كرده بود. همان روزهايى كه در جست وجوى يك احمدرضاى ديگر له له مى زديم و پسرك خوش سيما و بداخلاق استقلال را نمى توانستيم شماره يك تيم ملى تصور كنيم. بلاژويچ اما برگ برنده ديگرى قرار بود رو كند. او و فخرالدين بگوويچ كه قرار بود مربى گلرها باشد اما ما هيچ سابقه اى از دروازه بانى او سراغ نداريم. گلر سوم و بى اميد تيم را كه به خاطر درخشش در فولاد هرازگاهى توى اردوهاى تيم ملى، نخودى ظاهر مى شد، به عنوان شماره يك تيم ملى انتخاب كردند. همان زمان بود كه خيلى ها گفتند استيل اين پسرك خيلى به عابدزاده مى ماند و انصافاً عملكرد او خيلى هم بد نبود. بگوويچ على رغم ميل باطنى بلاژ (كه عاشق برومند بود) همه را مجاب كرد تا ابراهيم را بفرستد توى دروازه.
او هم انصافاً بد عمل نكرد تا اينكه آن اتفاق افتاد. حتماً يادتان مى آيد همان بازى معروف با عراق و آن پاس خوشگل ميرزاپور به عماد رضا كه به آن گل مشهور ختم شد. قبل ترهايش هم خيلى روى بازى با پاى ابراهيم انتقاد داشتند اما اوج هنرنمايى گلر تيم ملى باعث شد تا او به شدت زير سؤال برود و گلى كه او خورده بود تا مدت ها شد سوژه يك محافل ورزشى و غير ورزشى.

هيچ كس تصور نمى كرد نام پسركى كه استاد شكستن شيشه و زدو خورد از در و همسايه بود حتى بتواند از شهر كوچك «معمولان» هم فراتر برود.
ابراهيم كه به معناى واقعى »شر« و «شيطان» بود (او را با جوان خجالتى اين روزها كه توى حرف زدن و چسباندن جملات به هم مشكل دارد مقايسه نكنيد!) در دوران دبيرستان عضو تيم شهر معمولان (در نزديكى خرم آباد) شد و خب طبيعى است تا اينكه بازى اش به چشم بيايد چند وقتى طول بكشد. ۲۰ سالش كه شد ورق برگشت و خدمت سربازى برايش شگون داشت.
او در تيم فجر خرم آباد به بازى گرفته شد و درخشش در ليگ دسته دوم كشور باعث شد جوان گمنام اهل لرستان حتى به تيم ملى اميد هم دعوت شود. از آن به بعد بود كه او را جنوبى ها و شمالى ها خواستند و ابراهيم به سينه شمالى ها دست رد زد (ملوان) تا به جنوب برود (فولاد) البته به عنوان دروازه بان دوم. اما باز هم اقبال به او رو كرد و در روزهايى كه ۲ گلر اول خوزستانى ها مصدوم شدند او را بالاجبار درون دروازه گذاشتند و همان هم شد كه ميرزاپور فيكس فولاد شد. بعدش را هم كه خودتان خوب مى دانيد.
اگر مثل اين فيلم هاى سينمايى دايم فلاش بك و فلاش فوروارد مى زنيم، خودتان ببخشيد كه زندگى ميرزاپور آنقدر سينمايى است كه ما را هم مجبور كرد سكانس ها را به هم بريزيم، كات.

فكر نمى كنم حتى گاف هاى تابلويش يادتان مانده باشد. هم او كه لااقل به خاطر انتقادهاى تند و تيز، تيتر يك رسانه ها مى شد و در اين سال ها به يكى از پرحاشيه ترين بازيكنان ما بدل گشته بود. حالا ديگر او را در مستطيل سبز نمى بينيم و براى همين هم عمراً اگر بتوانيد عكسى يا خبرى از او در روزنامه هاى ورزشى ببينيد. در اين جامعه فوتبالى بى رحم ما كه فقط كافى است يك ماه از ميادين دور باشى تا همه افتخارات و گذشته و حتى اشتباه هايت فراموش شود. اكنون گلر فيكس سال هاى اخير تيم ملى ما در زير غبار پرلايه اى از فراموشى روزگار مى گذراند.

آخرين تصويرى كه از ابراهيم ميرزاپور يادمان مانده چيست؟ خيلى نمى خواهد به ذهنتان فشار بياوريد كه حتماً آن لحظه اى كه او مستأصل و با اضطراب به ساق هاى هافبك مكزيكى چشم دوخته بود و مى شد عرق سرد را روى پيشانى اش تشخيص داد را فراموش نكرده ايد. همان جايى كه ابراهيم قصه ما، آن «سر» معروف را خورد و تا مدت ها همه توقع داشتند از تيم ملى اسكيت با او تماس بگيرند! ديگر نمى خواهيم يادآورى كنيم كه چقدر sms از او خوانديم و چه لطيفه ها كه برايش نساختيم. بله، او مقصر اصلى شكست ما مقابل زاپاتاها بود، اما ما عادت داريم كه وقتى تيشه به دست مى شويم تا ريشه طرف را درست و حسابى از جا درنياوريم ول كن نيستيم! براى همين چند هنرنمايى ميرزاپور مقابل پرتغال و آنگولا را هيچ وقت در ذهن نگه نداشتيم تا آخرين تصويرى كه از او در ياد داريم برفكى باشد.
بگذاريد ببريمتان به خيلى سال پيش. آنجا كه پرويز برومند مثلاً فيكس تيم ملى بود و هادى طباطبايى چند وقتى بود كناره گيرى كرده بود. همان روزهايى كه در جست وجوى يك احمدرضاى ديگر له له مى زديم و پسرك خوش سيما و بداخلاق استقلال را نمى توانستيم شماره يك تيم ملى تصور كنيم. بلاژويچ اما برگ برنده ديگرى قرار بود رو كند. او و فخرالدين بگوويچ كه قرار بود مربى گلرها باشد اما ما هيچ سابقه اى از دروازه بانى او سراغ نداريم. گلر سوم و بى اميد تيم را كه به خاطر درخشش در فولاد هرازگاهى توى اردوهاى تيم ملى، نخودى ظاهر مى شد، به عنوان شماره يك تيم ملى انتخاب كردند. همان زمان بود كه خيلى ها گفتند استيل اين پسرك خيلى به عابدزاده مى ماند و انصافاً عملكرد او خيلى هم بد نبود. بگوويچ على رغم ميل باطنى بلاژ (كه عاشق برومند بود) همه را مجاب كرد تا ابراهيم را بفرستد توى دروازه.
او هم انصافاً بد عمل نكرد تا اينكه آن اتفاق افتاد. حتماً يادتان مى آيد همان بازى معروف با عراق و آن پاس خوشگل ميرزاپور به عماد رضا كه به آن گل مشهور ختم شد. قبل ترهايش هم خيلى روى بازى با پاى ابراهيم انتقاد داشتند اما اوج هنرنمايى گلر تيم ملى باعث شد تا او به شدت زير سؤال برود و گلى كه او خورده بود تا مدت ها شد سوژه يك محافل ورزشى و غير ورزشى.

هيچ كس تصور نمى كرد نام پسركى كه استاد شكستن شيشه و زدو خورد از در و همسايه بود حتى بتواند از شهر كوچك «معمولان» هم فراتر برود.
ابراهيم كه به معناى واقعى »شر« و «شيطان» بود (او را با جوان خجالتى اين روزها كه توى حرف زدن و چسباندن جملات به هم مشكل دارد مقايسه نكنيد!) در دوران دبيرستان عضو تيم شهر معمولان (در نزديكى خرم آباد) شد و خب طبيعى است تا اينكه بازى اش به چشم بيايد چند وقتى طول بكشد. ۲۰ سالش كه شد ورق برگشت و خدمت سربازى برايش شگون داشت.
او در تيم فجر خرم آباد به بازى گرفته شد و درخشش در ليگ دسته دوم كشور باعث شد جوان گمنام اهل لرستان حتى به تيم ملى اميد هم دعوت شود. از آن به بعد بود كه او را جنوبى ها و شمالى ها خواستند و ابراهيم به سينه شمالى ها دست رد زد (ملوان) تا به جنوب برود (فولاد) البته به عنوان دروازه بان دوم. اما باز هم اقبال به او رو كرد و در روزهايى كه ۲ گلر اول خوزستانى ها مصدوم شدند او را بالاجبار درون دروازه گذاشتند و همان هم شد كه ميرزاپور فيكس فولاد شد. بعدش را هم كه خودتان خوب مى دانيد.
اگر مثل اين فيلم هاى سينمايى دايم فلاش بك و فلاش فوروارد مى زنيم، خودتان ببخشيد كه زندگى ميرزاپور آنقدر سينمايى است كه ما را هم مجبور كرد سكانس ها را به هم بريزيم، كات.

رفتن بلاژ و آمدن برانكو. ديگر همه مطمئن بودند برانكو (كه آن زمان پروفسور بود و خيلى باحال!) روى اولين نامى كه خط بكشد ابراهيم است كه او داد خيلى ها را درآورده بود اما در كمال تعجب باز هم او گلر فيكس تيم ملى بود. در شرايطى كه در يك بازى مثل بوفون مى درخشيد و در چند بازى بعدى از دروازه بان هاى محلات هم ضعيف تر بود. ۵ سال او با همين عذاب دادن هايش! و البته بعضى هنرنمايى هايش دروازه تيم ملى را قرق كرد تا رسيد به جام جهانى. حتماً نمايش ضعيف او در فصل پيش با فولاد و ۵ تا ۵ تا خوردن هايش را يادتان مانده!
براى همين هم بود كه وقتى باز برانكو نام او را به عنوان گلر فيكس تيم ملى اعلام كرد همه نسخه تيم ملى را پيچيده ديدند. اما خب! به نظر شما چه كسى بهتر از او بود و نرفت؟
داستان ابراهيم ميرزاپور البته كه خيلى چيزهاى بيشترى دارد.
از درگيرى اش با آن خبرنگار، از دسته اى كه با على دايى و گل محمدى توى تيم ملى درست كرده بودند، حتى از مصدوميت اخيرش كه او را به فراموشى برد. مصدوميتى كه آن هم كلى جنجال آفريد و از شفيعى زاده و فيروز كريمى و خيلى هاى ديگر را به تب و تاب وا داشت.
اصلاً همين پيوستنش از فولاد به استقلال اهواز هم بى حاشيه نبود و او كه فولاد را خانه خودش مى دانست به يكباره به تيم رقيب رفت. البته ما مطمئنيم هنوز هم از ميرزاپور زياد خواهيم شنيد.
او بازمى گردد. احتمالاً به تيم ملى هم مى آيد. باز تابلو گل مى خورد و... اصلاً همان طورى كه احمدرضا عابدزاده يك جورهايى در ذهن ها ماند، ابراهيم ميرزاپور هم البته از نوعى ديگر در يادها مى ماند
 

seyederobab

عضو جدید
سیاوش اکبرپور

سیاوش اکبرپور


سیاوش اکبرپور زادهٔ ۱ بهمن ۱۳۶۳ در شیراز است. او فوتبال را به صورت حرفهای از تیم فجر سپاسی شیراز آغاز نمود. وی در سال ۱۳۸۳ از تیم فجر سپاسی به تیم استقلال تهران نقل مکان کرد و بعد از سه سال به تیم الفجیره امارت پیوست. بعد از یک فصل بازی در این تیم اماراتی دوباره به تیم استقلال تهران پیوست.
اکبرپور در سال ۱۳۸۱ و در جریان مسابقات آسیایی به عنوان تکنیکیترین بازیکن تیم ملی فوتبال زیر ۲۳ سال ایران انتخاب گردید.و ی همچنین عضو تیم ملی المپیک ایران در بازیهای مقدماتی المپیک آتن بود.
 

seyederobab

عضو جدید
سیاوش برهانی

سیاوش برهانی

ارش برهانی متولد 23/06/1362 در خواجوي کرمان است
او داراي پدر کرماني است
داراي 5 برادر و 2 خواهر است
داراي 175سانتي متر قد و 72 کيلوگرم وزن است
او در حال حاظر با برادرش در تهران زندگي ميکند
برادر کوچک ارش نيز فوتباليست است
ارش با ساز زدن هم ميانه خوبي دارد
او دف وتنبک را بسيار خوب ميزند
ارش ابتدا در تيم ميلاد کرمان دروازه بان بود اما بعد از مدتي به خط حمله امد
ارش در فصل 81_82 ليگ برتر ايران پديده فوتبال معرفي شد
به خاطر سرعت بالا و تکنيکش برانکو او را به تيم ملي دعوت کرد
بهترين گل ملي ارش گل او به تيم ملي قطر در بازيهاي مقدماتي جام جهاني 2006 المان است
او همراه تيم ملي ايران به جام جهاني 2006 المان راه پيدا کرده است
دنياي او به گفته خودش سفيد است
از دروغ متنفر است(يعني اقا ارش اصلا دروغ نميگن)
عاشق ماکاروني است
ارش ميگويد تا اخر فوتبال قصد ازدواج ندارد(ما هم باور کرديم )

اميدوارم هيشه و هر جا که هست موفق باشه

اینم یه عکس ار ارش که با ۱۵ گل در صدر جدول گلزناست .
ممنون از تمام دوستانی که برام نظر گذاشتن ...
منتظر نظرایه قشنگتون هستم.
 

seyederobab

عضو جدید
علی پروین

علی پروین



علی پروین متولد ۲۵ سپتامبر ۱۹۴۷ در تهران می‌باشد. علی‌ الهی‌ اولین‌ مربی‌ پروین‌ بود که‌ به‌ خاطر رفاقت‌ با برادر بزرگتر پروین‌ (عباس‌) خواست‌ که ‌پروین‌ در تیم‌ عارف‌ بازی کند. او آن‌ زمان‌ 15 سال‌ بیشتر نداشت‌. او مانند هر فوتبالیستی‌ مسیرهای ترقی‌ راطی‌ کرد و از کیان‌ به‌ تیم‌ ملی‌ رسید. در این‌ تیم‌زیر نظر منصور امیر آصفی کار می‌کرد که‌ به‌ تیم ‌ملی‌ دعوت‌ شد. در سال‌ 1346زمانی‌ که‌ بازی ‌حساسی‌ با تیم‌ شهربانی داشت‌، توسط رایکوف‌ به‌ تیم‌ ملی‌ جوانان‌ دعوت‌ شد. آن‌ زمان‌ ناصر حجازی‌ و ناصر عبداللهی‌ هم‌ از همبازیان‌ او بودند.
او سپس‌ از کیان‌ به‌ پیمان رفت‌، اما پیمان‌ نیز پس‌ از مدتی‌ منحل‌ شد. او می‌گوید: یک‌ روز درخانه‌ نشسته‌ بودیم‌ که‌ همایون‌ بهزادی‌ و دکتر برومند به‌ سراغم‌ آمدند و به‌ خاطر آنها با پرسپولیس‌ قرارداد امضا کردم‌.


او در سال ۱۳۸۵ شمسی از مربیگری تیم پرسپولیس کناره‎‌گیری کرد. او یکی از مشهورترین و محبوب‌ترین، فوتبالیست‌های تاریخ فوتبال ایران می‌باشد.
او در اردیبهشت ۱۳۸۶ با خرید امتیاز تیم اکباتان تهران به مبلغ ۸۰۰ میلیون تومان، رسما مدیریت و اداره این تیم را برعهده گرفت.;که نام آن را به باشگاه فرهنگی ورزشی استیل آذین تغییر داد . و بازیکنان صاحب نامی همچون : ابراهیم میرزاپور ، فرزاد مجیدی ، بهروز رهبری فرد ، حامد کاویانپور ، علی انصاریان ، ابراهیم اسدی ، محمد محمدی ، داود فنایی ، پژمان جمشیدی ، محمد پروین ،نیما نکیسا ، ایمان رزاقی راد .و .. . به مربیگری تءودی یونگ در آن فعالیت میکنند.
قهرمان آسیا : 2بار در سال های 1990با پرسپولیس و تیم ملی ایران
قهرمان لیگ ایران : 3 بار در سال های 1377 و 1378 و 1380 با پرسپولیس
قهرمان جام حذفی 3 بار در سال های 1366 و 1370و 1377
جام باشگا های تهران: 4بار 1366 و 1367 و 1368 و 1369
علی پروین پر افتخار ترین مربی ایران است و این افتخارات را در عرصه ی مربیگری کسب کرده است


 

seyederobab

عضو جدید
امیرحسین صادقی

امیرحسین صادقی

امیر حسین صادقی:
1:*اول اردیبهشت ۸۵ بهترین روز زندگی ورزشی او شد.در ورزشگاه ازادی ۱۰۰ هزار نفر پیروزی(۱ـ ۴)بر برق شیراز را جشن گرفتند تا استقلال فاتح لیگ پنجم حرفه ای شود.*

۲:*شماره ای که وقتی وارد لیست بزرگسالان شد به او دادند.امیرحسین می دانست که این پیراهن پانزده سال بر تن بزرگی به نام جواد زرینچه بود وتلاش می کند اجازه ندهد از عظمت این شماره کم شود.*

۳:*امیرحسن وبرادر کوچکش هر دو در یک شب لباس دامادی پوشیده و با عروس های خود به خانه بخت رفتند.با این وجود و به رغم شهرت امیرحسین به عنوان یک ملی پوش محبوب استقلال کل هزینه عروسی او و برادرش به سه میلیون تومان نرسید.*

۵:*پنج کارت قرمز تا امروز در کل دوران بازیگری.برای مدافعی که پنج سال در بالاترین سطح ملی و باشگاهی بازی می کند زیاد نیست.اولین کارت قرمز را در جام حذفی ۸۳ به خاطر زدن دنی اولروم در بازی با پاسارگاد گرفت،دومی و سومی را در لیگ پنجم و هفته های ۱۶و۱۸ مقابل صباباتری و ابومسلم و چهارمی و پنجمی را فصل گذشته در هفته های نهم و یازدهم برابر ابومسلم وسپاهان.*

۷:*تعداد اعضای خانواده صادقی که او وسطی و مرکز ثقل این خانواده است.به جز پدر ومادر امیرحسین یک خواهر و یک برادر بزرگتر از خود و یک خواهر و برادر کوچکتر از خود دارد که همگی ازدواج کرده و سر خانهو زندگی رفته اند.برادر کوچک امیرحسین که همان شب دامادی خودش داماد شد و خواهر خودش هم ۳ ماه پیش سر سفره عقد نشست..............*

۹:*نازلترین جایگاه در تاریخ فوتبال ایران برای استقلال....................در لیگ دوم حرفه ای رولند کوخ ۲۴ فوق ستاره ملی در اختیار داشت ولی استقلال به رتبه نهم رسید تا همه چیز تغییر کند و قلعه نوعی بیاید و...................البته امیرحسین از همین لیگ دوم بازی برای بزرگسالان را در هفت دیدار اخر دور برگشت اغاز کرد و فیکس شد.*

۱۰:*تا ده سالگی در قرچک ورامین زندگی کرد.بعد به همراه خانواده ساکن منطقه هفت تهران ،محله ی ثریا سابق، گرگان قدیم و خیابان نامجوی فعلی شد و هنوز هم منزل پدری اش در همین منطقه واقع است.پدرش مغازه ای انجا دارد و خود امیرحسین سال قبل توانست اپارتمانی در سعادت اباد تهران بخرد و با همسر و پسرش انجا زندگی می کند.*

۱۲:*معدل دیپلم امیرحسین صادقی در رشته کشاورزی.او از معدود فوتبالیست هایی است که هرگز مردود نشده و سر دوازده سال دیپلم گرفته ولی تجدید می اورده و با معدل ناپلئونی قبول شد.*

۱۵:*پانزدهم اذرماه ۱۳۶۰ به دنیا امد.حدود ساعت ۲ تا ۳ بعد ار ظهر در بیمارستان مادر تهران چشم به جهان باز کرد.*

۲۴:*اول شهریور ۱۳۸۴ در سن بیست و چهار سالگی زندگی مشترک را شروع کرد.البته امیرحسین دو سال قبلش نامزد و عقد کرده بود ولی در این شب زندگی مشترک را اغاز کرد.او حالا با تولد پسرش زندگی شیرین تری دارد.*

۸۰:*عضویت امیرحسین بیست ساله در تیم محبوبش.بعد شاهین،مدتی در مهر شایان و بانک صادرات بود و بعد برای گذراندن خدمت سرباز به مقاومت پیوشت.زمستان ۷۹ که کارت پایان خدمت را گرفت روزی در تپه های داوریه مشغول تمرین بود که با دعوت نقیان برای عضویت در جوانان و امید استقلال مواجه شد و فردایش نزد صمد مرفاوی بود و از اغاز سال ۸۰ بازیکن خانواده ابی........*

۱۸۵:*با صد و هشتاد و پنج سانتی متر قد به همراه سعید لطفی و کوئیکه(البته در قبل)بلند قد ترین بازیکن استقلال است.امیرحسین حتی از دروازه بانان تیمش هم بلند تر است.*

۲۰۶:*در حال حاضر یک اتومبیل پژو ۲۰۶ سفید رنگ دارد که قیمتش ۱۵ میلیون تومان است.امیرحسین هرچه در این سالها از فوتبال در اورده بود داد و سال پیش یک اپارتمان خرید تا سرپناه خود و خانواده اش باشد.*

۱۳۷۵:*سالی که امیرحسین صادقی فوتبال را به صورت رسمی و باشگاهی اغاز کرد.امیرحسین از کودکی همیشه با تیم محلی پدرش تمرین می کرد و بعد نقل مکان به منطقه هفت تیر با تیم محلی تخت جمشید بازی می کرد ولی در سال ۷۵ با پیوستن به شاهین رسما بازیکن باشگاهی شد.*

بزرگترین ارزو و بزرگترین افتخار زندگی هر فوتبالیستی در هر کجای جهان حضور در جام جهانی فوتبال است و امیرحسین در این سال در سن ۲۵ سالگی به این ارزو رسید.هفته اول اردیبهشت ۸۵ امیرحسین یکی از ۳۵ بازیکن اعزامی به اردوی سوئیس بود و سرانجام با قرار گرفتن در لیست ۲۳ نفره کاروان اعزامی ایران به جام جهانی ۲۰۰۶ المان با شماره پیراهن ۱۹ به بزرگترین افتخار عمرش رسید.
__________________


 

seyederobab

عضو جدید
بهادر عبدی

بهادر عبدی

اسم: بهادر عبدی

روز تولد: 10/2/1363

محل تولد: تهران، ایران

قد: ؟

پست: هافبک

شماره: 19

تیم های قبلی: سرخپوشان






بهادر عبدى فرزند عزت الله به تاريخ ۱۰/۲/۱۳۶۱ در مجيديه تهران به دنيا آمد.

او فرزند آخر يك خانواده ۹ نفرى است و ۳ خواهر و ۳ برادر دارد. وى تحصيلات خود را تا ديپلم تجربى ادامه داد و به خاطر فوتبال مجبور شد وقفه اى ۵ ساله را تحمل كند.
با اين حال بر آن است به تحصيلاتش در سطح آكادميك ادامه دهد.
بهادر با اينكه از بابت پيشرفت در فوتبال خوشحال است اما تنها ناكامى طى چند سال اخير را دورى از درس و كتاب مى داند.

بهادر از شروع تا امروز

فوتبال را از شهاب شميران كه در رده دسته ۲ بزرگسالان تهران بود شروع كردم.
با ۱۶ سال سن عضو اصلى اين تيم بودم.
بعد به تيم صنام رفتم كه در ادامه به
صباباترى تغيير نام داد.
براى خدمت سربازى هم به تيم
«ميلاد» دفاع در دسته يك تهران پيوستم.از اين تيم بود كه با انتخاب مهدى دينورزاده راهى پاسارگاد با مديريت امير عابدينى شدم.
اين را اضافه كنم كه برادر بزرگم (بهنام) چون در شهاب بازى مى كرد و سرمربى وقت آن تيم هم آقاى
خرمى بود شروع فوتبالم را با شهاب شميران تجربه كردم.
شايد در ابتدا به خاطر اينكه هر ۳ برادرم فوتباليست بودند به فوتبال جذب شدم اما در ادامه انگيزه هاى ديگرى در من شكل گرفت از جمله كسب شهرت كه براى يك بازيكن كم سن و سال امرى طبيعى بود.
از اصل مطلب دور نشوم. در پاسارگاد به عنوان دفاع راست بازى مى كردم تا اينكه
«ماريان پوشينگ» از اسلوونى به عنوان سرمربى تيم انتخاب شد.
او بعد از چند بار كلنجار رفتن با من در تمرينات سرانجام تصميم گرفت مرا به عنوان مهاجم كاذب به ميدان بفرستد.
در همان سال (۱۳۸۳) به عنوان هافبك هجومى ۸ گل در ليگ دسته اول و ۲ گل در جام حذفى زدم.
بيش از ۱۰ پاس گل هم دادم.
با انتقال مديريت عابدينى از پاسارگاد به سرخپوشان دلوار افزار من هم ترجيح دادم در اين تغيير با وى همراه شوم.
همان زمان يك پيشنهاد ليگ برترى داشتم كه با صلاحديد مديرعامل به سرخپوشان پيوستم. در فصل اول (۱۳۸۴) كه فكر مى كنم به مقام چهارمى دست يافتيم، توانستم ۶ گل در ليگ و ۲ گل در جام حذفى به ثمر برسانم.
تعداد زيادى هم پاس گل دادم. در پايان همان فصل يك قرارداد داخلى با پرسپوليس بستم.با اين حال به دليل اينكه باشگاه به من احتياج داشت رضايتنامه من صادر نشد. آمدن حميد عليدوستى هم مزيد
بر علت شد تا قانع به ادامه بازى در سرخپوشان دلوارافزار شوم. در فصل ۸۵ هم فقط به خاطر يك امتياز نتوانستيم به پلى آف برسيم.

اين را هم اضافه كنم كه علت اصلى آقاى گل شدن فرهاد خيرخواه (مهاجم فعلى پرسپوليس)

پاس هاى من بود.
و حالا پرسپوليس

هرچند قراردادم با سرخپوشان ۳ ساله و يك فصل آن باقى مانده بود،
با اين حال با پرداخت ۵۰ ميليون تومان رضايتنامه ام را دريافت كردم و قراردادم به مدت ۲ سال با پرسپوليس به ثبت رسيد.
اينگونه بود كه به اوج آرزوهايم در سطح باشگاه هاى داخلى دست يافتم.
البته هنوز به آرزوهايم در تيم ملى و باشگاه هاى اروپايى نرسيده ام و بايد به تلاش خود براى رسيدن به اين اهداف ادامه دهم.
وقتى سن و سالم كم بود خيلى دوست داشتم در تيم محلى بازى كنم يا زمانى كه برادرهايم فوتبال بازى مى كنند من را هم با خود سر تمرين ببرند اما راستش را بخواهيد هرگز فكر نمى كردم آن قدر مجذوب توپ گرد شوم كه سر از پرسپوليس دربياورم.

الگوها
وحيد هاشميان را خيلى دوست دارم.
او به واسطه
استقلال و پرسپوليس به جايى نرسيد بلكه به واسطه همت خود توانست در تيم ملى مطرح شود و سر از تيم هاى بزرگ اروپايى در بياورد.
وحيد به واسطه تلاش خود به تمام آرزوهايش دست يافته است.
كريم باقرى از نظر فنى واقعاً يك بازيكن بى نظير است.
تا وقتى به پرسپوليس نيامده بودم فوتبال او را فقط از طريق تلويزيون دنبال مى كردم.
وقتى پرسپوليسى شدم و از نزديك با تمرينات و زندگى شخصى او آشنايى پيدا كردم، فهميدم يك استثناست.
او از هر نظر يك انسان سالم و شريف است.
كاپيتان كريم را فقط مى توانم با استيون جرارد ليورپول مقايسه كنم.
در زمين يك مهره كارآمد و قلدر و از نظر هدايت گرى هم يك كاپيتان كامل و قدرتمند است.
كاپيتانى به محبوبيت وى نديده ام.
همواره در زمان تمرين تلاش فراوانى مى كنم به همين خاطر
آقا كريم هميشه تشويقم مى كند.
او حتى يك اسم جالب
(نمى گويم) برايم انتخاب كرده و هرگاه كار خاصى انجام مى دهم با آن اسم تشويقم مى كند.
ديگر اينكه عليرضا نيكبخت هميشه از من گله دارد آن هم به خاطر اينكه در تمرينات زياد سر به سرش مى گذارم و به پايش مى پيچم.
او مى گويد هرگز دوست ندارد من در تيم رقيب و مقابل وى بازى كنم.
۷ گل زده در ليگ دسته اول، يك گل زده در جام حذفى و بيش از ۱۰ پاس گل، كارنامه من در آن فصل بود.
 

seyederobab

عضو جدید
ناصر حجازی

ناصر حجازی

ناصر حجازی
ناصر حجازی در سال‌هاي دهه 1350 دروازه‌بان اصلي تيم ملي ايران بود و با اين تيم دو بار قهرمان آسيا و يك بار قهرمان بازي‌هاي آسيايي شد و در جام جهاني 1978 آرژانتين به ميدان رفت. وي همچنين در المپيك مونيخ در سال 1972 تيم ملي را همراهي كرد.






خود حجازي گرايشش به فوتبال را اين گونه تعريف مي‌كند: من فوتبال را فقط به صورت تفريحي دنبال مي كردم و رشته اصلي من بسكتبال بود و حتي براي تيم جوانان بسكتبال ايران هم انتخاب شدم و ماجرا از اينجا شروع شد كه روزي با دوستان به تماشاي بازي آموزشگاهي كه تيم مدرسه ما هم در آن شركت داشت رفتيم.
در همان روز دروازه بان تيم مدرسه ما آسيب ديد مربي تيم مرا صدا زد و گفت ناصر بيا درون دروازه بايست من هم گفتم آقا اصلا من نمي توانم من فقط گاهي فوتبال بازي مي كنم اون هم هافبك تيم نه دروازه باني!!‌ مربي دست بر دار نبود و مي‌گفت تو قد بلند داري و بسكتباليست هم بودي حتما ميتواني چند توپ هوايي رو بگيري.




خلاصه با اصرار مربي و با ترس و لرز و دلهره رفتم درون دروازه. آن روز براي من يك روز بياد ماندني و خاطره انگيز است. خودم هم باورم نمي شد كه چرا با وجود انكه براي اولين بار درون دروازه ايستاده بودم اينقدر خوب توپ ميگرفتم. بازي كه تمام شد همه تماشاگراني كه براي ديدن مسابقه آماده بودن تشويقم كردند.


حجازي در دوران بازيگري در باشگاه‌هاي نادر،تاج، شهباز و استقلال ( تیم تاج پس از انقلاب ) بازي كرد و پس از آن در تيم‌هاي ماهام دان بنگلادش، شهرداري كرمان، بانك تجارت، سپاهان، ماشين سازي تبريز، استقلال تهران، ذوب آهن، استقلال رشت ، نساجی مازندران و استقلال اهواز به مربيگري پرداخت.

حجازي در سال 1980 يك ماه در تيم انگليسي منچستر يونايتد به تمرين پرداخت و حتي در يك بازي به عنوان دروازه‌بان ذخيره اين تيم را همراهي كرد اما به دلايل قانون ایران اجازه ثبت قرارداد با تیم منچستریونایتد انگلیس را پیدا نکرد .
علي دايي، عليرضا اكبرپور و رحمان رضايي از جمله معروفترين بازيكناني هستند كه توسط ناصر حجازي به فوتبال ايران معرفي شده‌اند.
__________________
 

seyederobab

عضو جدید
وحید هاشمیان

وحید هاشمیان


متولد: تهران
تاریخ تولد: 30 / 4 / 1355 (21.7.1976)
قد: 82/1
وزن: 79
شماره کفش: 42
وضعیت: مجرد
تحصیلات: دیپلم تجربی
وضعیت خانوادگی: 2 خواهر و 2 برادر
ورزش های مورد علاقه: فوتبال، شنا، یوگا
تفریحات و سرگرمی ها: مطالعه کتاب، اینترنت، قدم زدن، مسافرت
فیلم های مورد علاقه: پاپیون، گلادیاتور




زمانی که در دقایق ابتدایی دیدار تیم های ایران و قزاقستان در چارچوب بازی های آسیایی بانکوک یک جوان جویای نام ایرانی با ضربه ای استادانه توپ را به قعر دروازه حریف فرستاد، تلویزیون تایلند نام "وحید هاشمیان" را روی تصویر به نمایش درآورد تا زننده نخستین گل ایران در این رقابت ها را نشان دهد.
همانجا بود که بسیاری از مردم با نام او به عنوان یک مهاجم آشنا شدند.
وحید مثل بسیاری دیگر از فوتبالیست های تهرانی بازی خود را از محله های جنوب شهر آغاز کرد. در سال 1373 او به همراه تیم جوانان فتح تهران از دسته دوم به دسته اول صعود کرد و یک سال بعد به همراه این تیم عنوان سوم جوانان باشگاه های تهران را به دست آورد.
در سال 1975، هاشمیان به همراه تیم بزرگسالان فتح نایب قهرمان باشگاه های تهران شد و پس از آن به تیم فوتبال پاس که از تیم های صاحبنام ایران است، پیوست.
وی در سال 1377 با سبزپوشان پاس به عنوان نایب قهرمانی لیگ کشور دست یافت و از همین تیم نیز در جمع ملی پوشان کشورمان حاضر شد و توانست مدال طلای بازی های آسیایی بانکوک را برگردن بیاویزد.
بازی های خوب وحید باعث شد که مدیران استعداد یابی هامبورگ با مسوولان وقت پاس تماس حاصل کنند.
گفت و گوها بین مقامات هامبورگ و پاس نتیجه مثبت داد و هاشمیان به عنوان پنجمین بازیکن ایرانی به بوندس لیگا راه یافت.
هاشمیان در فصل نخست حضورش در هامبورگ فرصت چندانی برای عرضه اندام نیافت، اما در همان دقایقی که به میدان رفت موفق شد یک گل برابر ترابوزان اسپور ترکیه در رقابت های مقدماتی جام باشگاه های اروپا به ثمر برساند.
وحید در فصل 2000-1999 به همراه هامبورگ عنوان سوم بوندس لیگا را به دست آورد. او به همراه تیم ملی کشورمان در سال 2000 نیز موفق شد قهرمانی مسابقات غرب آسیا را در اردن به چنگ آورد.
اما جو حاکم بر اردوی تیم ملی و همچنین اختلاف با فدراسیون فوتبال وقت باعث شد وحید به مدت 5/3 سال از تیم ملی فاصله بگیرد.
در ادامه یک مصدومیت اجازه هنرنمایی را از وحید گرفت و پس از یک دوره بسیار سخت، ستاره فوتبال ایران سر از تیم فوتبال بوخوم در دسته دوم بوندس لیگا درآورد.
هاشمیان در دسته دوم بوندس لیگا نیز بسیار خوش درخشید و توانست با مربیگری پیتر نویرورر در فصل 2003-2002 به دسته اول بوندس لیگا بازگردد.
در این فصل هاشمیان بیشتر به عنوان یار جانشین به میدان می آمد و موفق شد 10 گل حساس نیز برای بوخوم به ثمر برساند.
اما اوج هنرنمایی هلی کوپتر به فصل 2004-2003 بازمی گردد که توانست با زدن 16 گل رکورد خوبی را از خود برجای بگذارد. بوخوم به لطف گل های او توانست به رقابت های جام یوفا راه یابد.
هاشمیان فصل 2005-2004 را در بایرن موینخ سپری کرد، اما اعتقادات فلیکس ماگات باعث شد تا فوتبال آلمان از هنرنمایی های هاشمیان بی نصیب بماند، اما در نهایت او به همراه سرخ پوشان باواریایی به مقام قهرمانی بوندس لیگا و لیگاپوکال رسید.
هاشمیان در ابزگشت مجدد به تیم ملی نیز بسیار خوش درخشید و با گل های حساسش مقابل قطر و ژاپن راه صعود ایران به رقابت های جام جهانی 2006 را هموار کرد.
او حتی در رقابت های مقدماتی جام ملت های آسیا نیز با زدن یک گل حساس به کره جنوبی روحیه فوق العاده به ایران پس از نتیجه ناامیدکننده مساوی مقابل سوریه در تهران داد.


افتخارات
تعداد بازیهای ملی: 33 گلهای ملی: 13 نایب قهرمانی آموزشگاه های تهران در مقطع دبیرستان سال 1373
صعود از دسته دوم جوانان تهران به دسته اول با تیم فتح سال 1373
مقام سوم جوانان تهران با تیم فتح سال 1374
نایب قهرمان باشگاهی تهران با بزرگسالان فتح سال 1375
نایب قهرمان لیگ آزادگان با تیم پاس تهران سال 1377
قهرمانی بازی های آسیایی بانکوک 1998
مقام سوم بوندسلیگا با تیم هامبورگ سال 2000-1999
قهرمانی بازی های غرب آسیا «جام ملک حسین اردن» سال 2000
صعود از دسته دوم لیگ آلمان به دسته اول با تیم بوخوم سال 2002-2001
صعود به جام یوفاکاپ با تیم بوخوم سال 2004-2003
قهرمانی باشگاهی آلمان با تیم بایرن مونیخ سال 2005-2004
قهرمانی لیگا پوکال با بایرن مونیخ سال 2005-2004
صعود به جام جهانی 2006 آلمان






* لازم به ذکر است که وحید هاشمیان از بازی های مقدماتی جام جهانی 2002 تا مقدماتی جام جهانی از حضور در تیم ملی ایران کناره گیری کرد.
 

seyederobab

عضو جدید
علیرضا منصوریان

علیرضا منصوریان

در یکی از روزهای پائیزی سال 1373 پسر جوان اما ورزیده ای به اتفاق دوستش از پلکان تنگی که به یک اتاق نسبتاً بزرگ در یک ساختمان قدیمی واقع در کوچه گیتی منتهی می شود بالا می رود. پسرک که علیرضا نام دارد با هزار امید و آرزو وارد آن اتاق می شود که در واقع آنجا دفترباشگاه استقلال است. از آن لحظه به بعد است که علیمنصور در استقلال متولد می شود و پیراهن آبی را با عشق بر تن می کند. پیراهنی که آن را تا به امروز نیز بر تن دارد و تا سرحد پرستش آن را دوست دارد.
در سال 1373 تیم فوتبال دسته اولی پارس خودرو یک بازیکنی جوان و آینده دار داشت. بازیکنی که شاید هر کارشناس فوتبالی با یک نظر می فهمید که او چه آینده درخشانی دارد. اما این تیم با مهدی دینورزاده به دسته دوم سقوط می کند تا سرنوشت خیلی از بازیکنانش در پرده ابهام قرار گیرد. البته نه همه بازیکنان آن، به خصوص بازیکنانی که خمیر مایه بزرگی کردن را داشتند.
علیرضا، بازیکن جوان پارس خودرو که هنوز سنش از مرز 22 سالگی هم تجاوز نکرده بود به واسطه رفاقتی که با امیر قلعه نوعی، کاپیتان آن زمان استقلال داشت و به خاطر عشق و علاقه ای که به رنگ آبی داشت نزد مربی خود دینورزاده می رود و می گوید که مرا استقلالیها می خواهند. اجازه بدهید که بروم. آقا مهدی که مربی فهیم و دلسوز بود به علیرضا می گوید که اگر راستش را بخواهی من خودم تو را برای چند تیم کاندید و معرفی کردم. از جمله پرسپولیس. ولی هنوز هیچ پاسخی نگرفتم. اما اگر خودت می دانی که استقلالیها تو را می خواهند به استقلال برو. بعد از بازی جنجالی استقلال و پرسپولیس در سال 1373 که با تساوی 2-2 پیش می رفت به دلیل جنجال مجتبی محرمی این دیدار نیمه کاره ماند، علیرضا به همراه دوستش امیرقلعه نوعی می رود تا استقلالی بودنش را روز کاغذ ثبت کند. اما به او می گویند در صورتی به استقلال می آوریمت که پول نخواهی. غافل از اینکه کسی که عشق داشته باشد به دنبال پول نیست. در حالی که سقف قرارداد استقلال در سال 73 مبلغ 5/2 میلیون تومان بود. علیرضا، این بچه با صفای چهارراه عباسی با مبلغ 320 هزار تومان قراردادش را با استقلال ثبت می کند و برای انجام اولین تمرین با استقلال به پیست دوچرخه سواری ورزشگاه آزادی می رود.
نصرلله عبداللهی و بهتاش فریبا مربیان وقت استقلال در نظر اول از این بازیکن جوان خیلی خوششان می آید و به او دل می بندند. بهتاش فریبا که به خاطر صفا و صمیمتش او را عمو بهی می نامیدند علیرضا را کنار می کشد و به او می گوید که بدون توجه به هیچ چیزی فقط و فقط تمرین کن و بس. علیرضای جوان تا سال 74 نمی توانست برای استقلال بازی کند چون قوانین نقل و انتقالات و پربودن لیست استقلال این اجازه را به او نمی داد. به همین خاطر بود که هواداران استقلال بازیهای درخشان او را از سال 74 به خاطر دارند. درخشش علیرضا در سال 74 به اندازه ای بود که مدیران باشگاه استقلال بدون اینکه او خودش خواسته باشد دستمزد 320 هزار تومانی او را به مرز یک میلیون و صدهزار تومان رساندند. منصوریان در همان سال اول حضورش در استقلال آنچنان درخشید که خیلی زود نظر مربیان تیم ملی را نیز به سوی خود خیره کرد. او از همان سال پیراهن تیم ملی را بر تن کرد و در حالی که هنوز 27 سال بیشتر نداشت به مرز 50 بازی ملی رسید، ولی هیچوقت مشخص نشد که چرا به یکباره از سوی تیم ملی ایران بایکوت شد تا در همان سن 27 سالگی با پیراهن تیم ملی خداحافظی کند و این در حالی است که حتی حالا و بعد از گذشت سالها نیز توان بازی کردن در سطح اول فوتبال ایران و حتی آسیا را هم دارد.
منصوریان در کارنامه افتخاراتش غیر از چند مقام قهرمانی در لیگ و جام حذفی با استقلال حضور در فوتبال اروپا با تیمهای آپولون یونان و سن پائولی آلمان نیز به چشم می آید. او همچنین عنوان بهترین گل زن مسابقات سالنی را نیز به خود اختصاص داده و تجربه شیرین حضور در جام جهانی، کسب عنوان سومی آسیا با تیم ملی و دهها عنوان رنگارنگ دیگر را نیز در کارنامه اش دارد.
 

seyederobab

عضو جدید
احمدرضا عابدزاده

احمدرضا عابدزاده



احمد رضا عابدزاده بر طبق شناسنامه در 3 خرداد 1345 درشهرآبادان به دنيا امده ولي بزرگ شده شهر اصفهان است. البته خود وی تاریخ تولدش را چندین روز قبل از این تاریخ عنوان می کند.
اولين تيم عابدزاده هلال احمر اصفهان بوده است.
درمهر سال 62اولين قهرمانيش را با تيم تام اصفهان درسن17سالگي جشن گرفت.
در مرداد64 اولين حضور در ليگ کشور را با تيم منتخب اصفهان در ليگ استاني قدس تجربه کرد.
اولين بازي ملي دراين سال باتيم ملي ب درمقابل روماني برای احمدرضا رقم خورد.
دي ماه65 دومين قهرماني باتام اصفهان را جشن گرفت.
همچنين دراين سال اولين بازي رسمي را باتيم الف مقابل کويت درمقدماتي المپيک88انجام داد!

درتير66 براي انجام خدمت مقدس سربازي به تيم ژاندارمري تهران پيوست سپس درسال68مجددا به تام اصفهان برگشت!
درسال 69به استقلال تهران پيوست او دراين سال با استقلال به قهرماني کشور رسيد وهمچنين با همسرش که اهل اصفهان است ازدواج کرد.
درمهر سال69 با تيم ملي درمسابقات آسيايي 90 پکن بامهار 3 پنالتي دربازي فينال مقابل کره شمالي قهرمان آسيا شد.

قهرماني در جام باشگاه هاي آسيا با استقلال درسال70 ديگر افتخار عابدزاده در کلکسیون افتخارات فراوانش بود.
همچنين دراين سال ودربهمن ماه به قهرماني ليگ باشگاههای فوتبال تهران به همراه استقلال رسيد.
او يک فصل ديگر هم براي استقلال بازي کرد وبعد از 3فصل حضور دراستقلال مجددا درسال72به اصفهان برگشت ويک فصل را هم در سپاهان اصفهان سپري کرد.
ولي درفروردين73 و درحالیکه به شدت از مسوولان باشگاه استقلال دلشکسته و دلگیر بود، با توجه به اینکه سران باشگاه آبی وی را که با تیم استقلال مصدوم شده بود را بی پناه رها کرده بودند و حتی حق و حققش را پرداخت نکرده بودند به جهت تقبل کردن هزینه های درمانیش توسط امیر عابدینی مدیرعامل وقت پرسپولیس راهیی تیم پرسپولیس شد ولي چون مصدوم بود تا دي ماه بازي نکرد ودر3دي ماه اولين بازي رسمي اش رامقابل ملوان با پيراهن پرسپوليس برگزار کرد.

اولين قهرمانيش با پرسپوليس دردي ماه 74 درليگ پنجم آزادگان بدست آورد.
وي همچنين دراين سال رکورد18بازي بدون گل را از خودش به جاي گذاشت که همچنان پابرجاست ودروازه باني نتوانسته است اين رکورد را جابه جا کند.

مجددا درتير76 ودرليگ ششم آزادگان پرسپوليس بابرد 3بر0استقلال قهرمان اين مسابقات شد.
عابدزاده به همراه تيم ملي در آذر 76 به جام جهاني صعود کرد که به يادماندني ترين عکس العمل هاي عابدزاده باوجود مصدوميت دربازيهاي استراليا و ژاپن بود که از جان ودل از دروازه تيم ملي محافظت کرد.

درتير77 ودرمقابل آلمان درجام جهاني عابدزاده آخرين بازي ملي و78بازيش را انجام داد وبعد از آن ديگر درتيم ملي بازي نکرد.
عابدزاده درخرداد78 باز هم باپرسپوليس به قهرماني درليگ8آزادگان دست يافت در همين سال با برد 2بر1 استقلال به قهرماني در جام حذفي دست يافت ولي درآن بازيها عابدزاده مصدوم بود وداوود فنايي از دروازه پرسپوليس حراست مي کرد.

آخرين حضور عابدزاده در فوتبال درسال 79 وباقهرماني پرسپوليس درليگ نهم آزادگان به پايان يافت و در این سال بود که علی پروین که به نوعی هیچ گاه تاب تحمل ای را نداشت که شخصی از وی محبوبتر باشد به بدترین شکل ممکن موجبات کنار گذاشته شدن وی از پرسپولیس را فراهم کرد.
این در حالیست که عابدزاده با این وجود همچنان از پروین به عنوان یکی از بهترین مربیانش عنوان می کند و در مصاحبه ای که در سال گذشته با نگارنده داشت به این مساله صراحتا اشاره کرد:

متاسفانه مدتی بعد از کنارگذاشته شدن ناجوانمردانه اش از پرسپولیس دراثر حمله عصبي عابدزاده دچار مشکل شد ومدتها دربيمارستان بستري بود که عده ای که در صدد تخریب شخصیت وی بودند این بیماری وی را به مسائل موهوم اخلاقی نسبت دادند در صورتیکه عده ای دیر علت این اتفاق را در فشارهایی که طی سال گذشته از طرف سرمربی وقت پرسپولیس به وی وارد شده بود جستجو می کردند.
بعد از بستیر شدن عابدزاده در بیمارستان زنده کشان مرده پرست به یاد او افتادند و البته در این بین مردم و هواداران عاشقش با دعاهای خیری که کردند او را دوباره به این دنیا بازگرداندند .

... واما درباره شخصيت عابدزاده:
در مورد شخصيت عابدزاده بايد عنوان کرد که بسيار باهوش، مطمئن، خونسرد، با اعتماد به نفس فوق العاده است که حتي چند نفر از باتجربه هاي تيم ملي درمصاحبه هايي بارها عنوان کردند که ما در بازي بااستراليا واقعا خودمان باخته بوديم وتنها کسي که به ما روجيه داد وخود را نباخت عابدزاده بود که با آن حرکات مثال زدنيش روحيه به بقيه منتقل کرد .
قدرت مديريت وفرماندهي تيم استعداد فوق العاده در خروج يک تيم از بحران وبه بالاترين درجه از اعتماد رساندن ي تيم ودر آخر بسيار محبوب ومتين وخير خواه که هنوز که هنوز است همه اورا به نام عقاب آسيا مي شناسند وبدون اغراق بايد گفت بهترين دروازه بان تاريخ فوتبال ايران هست. گرچه که عده ای این عنوان را شایسته ناصر حجازی می دانند!
عابدزاده بعد از چند سال از خداحافظيش از فوتبال باحضور دربازي پرسپوليس با بايرن مونيخ وباپيراهن پرسپوليس وبامربي قديميش سلطان علي پروين به طور رسمي از مسابقات رسمي خداحافظي کرد.

 

seyederobab

عضو جدید
فرهاد خیرخواه

فرهاد خیرخواه

فرهاد خیرخواه


اسم:فرهاد خیرخواه

روز تولد: 1363/01/05

محل تولد:تهران

قد: پست:مهاجم

شماره: 28

تیم های قبلی:امید و بزرگسالان پاس - سرخپوشان

فصل 86-87 مسئولان پرسپولیس با دیدن بازی های خوب خیرخواه در لیگ یک (آزادگان) با ثبت قرارداد دو ساله او را به جمع بازیکنان تیم اضافه کردند.
وی مقام آقای گلی لیگ آزادگان را با انجام فقط 8 بازی و 12 گل بدست آورده بود.



او پس از پیوستن به پرسپولیس بااشاره به اینکه از چند تیم لیگ برتری از جمله استقلال، سپاهان، سایپا، ذوب آهن و پیکان پیشنهاد داشته است گفت:
«من یک پرسپولیسی هستم و به خاطر علاقه ای که به تیم محبوبم داشتم به این تیم پیوستم. امیدوارم بتوانم با کسب عنوان آقای گلی در لیگ برتر دل هواداران پرسپولیس را شاد کنم.»


 

seyederobab

عضو جدید
حسین کعبی

حسین کعبی

تاریخ تولد : 1/7/64
تاریخ تولد (میلادی) : 23/9/1985
محل صدور : اهواز
باشگاه فعلی : فولاد خوزستان
تعداد بازی ملی : 37
تعداد گل ملی : 1
قد : 165
وزن : 61
اولین بازی ملی : زمستان 1380 (ایران 2 - اسلواکی 3)
 

seyederobab

عضو جدید
میثاق معمارزاده

میثاق معمارزاده

متولد ۱۹ دی ماه ۱۳۶۱ است.عده‌ای معتقدند میثاق معمارزاده اندامی دارد که انگار برای دروازه‌بانی تراشیده شده‌است، آن‌ها می‌گویند اگر او بیشتر میدان ببیند، می‌تواند امیدواریهای جدید و جدی تری را برای عابدزاده شدن وجود بیاورد.

باشگاه‌ها
او در فصل ۸۷-۸۸ از تیم سایپا کرج به پرسپولیس تهران انتقال یافت.

محرومیت
پس از اتمام بازی دو تیم پرسپولیس و سایپا از سری مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران در دور رفت فصل ۸۶-۸۷ که با نتیجه ۱ بر ۰ به نفع تیم پرسپولیس و با گل دقیقه ۹۵ محسن خلیلی بازیکن سابق تیم سایپا به پایان رسید، میثاق معمارزاده به سمت مسعود مرادی داور مسابقه حمله ور شد و الفاظ ناشایستی را خطاب به وی به کار برد که حرکات او با کارت قرمز داور مواجه شد، وی همچنین با لگد به تابلوهای تبلیغاتی ضربه زد و به موضع گیری علیه هواداران پرسپولیس پرداخت.
مسعود مرادی گزارش داد که وی پس از شنیدن سوت پایان مسابقه با به کاربردن الفاظ ناشایست به سمت او حمله ور شده‌است. کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال تا اطلاع ثانوی دروازه‌بان سایپا را از همراهی این تیم محروم کرد.

جنجال بازوبند قرمز

او در بازی برگت از سری مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران در فصل ۸۶-۸۷ و در مقابل تیم استقلال تهران از بازوبند قرمز بر روی دست خود استفاده کرد که همین موضوع باعث ایجاد جنجالی بین او و تماشاگران استقلال شد. این بازی در نهایت با تساوی بدون گل به پایان رسید.

جنجال بازوبند قرمز

او در بازی برگت از سری مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران در فصل ۸۶-۸۷ و در مقابل تیم استقلال تهران از بازوبند قرمز بر روی دست خود استفاده کرد که همین موضوع باعث ایجاد جنجالی بین او و تماشاگران استقلال شد. این بازی در نهایت با تساوی بدون گل به پایان رسید.

جنجال بازوبند قرمز
او در بازی برگت از سری مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران در فصل ۸۶-۸۷ و در مقابل تیم استقلال تهران از بازوبند قرمز بر روی دست خود استفاده کرد که همین موضوع باعث ایجاد جنجالی بین او و تماشاگران استقلال شد. این بازی در نهایت با تساوی بدون گل به پایان رسید
 
بالا