بیان مفهوم احجام در معماری

*ملینا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
« بیان مفهوم احجام در معماری »
پارک هزاره
بیان دوباره انیش کاپور جوئم پلنزا درباره مفهوم احجام معماری


پارک هزاره به دو صورت ایده های شهر سنتی و تاویل این ایده ها به صورتی که ذاتاً ایده هایی تکان دهنده هستند، جلب توجه می کند. نامعین بودن مرز بین مفهوم مجسمه و معماری، اکنون تقریباً قابل تشخیص می باشد، این روند نه فقط در عمارت کلاه فرنگی موسیقی پریتزکر (Pritzkar music pavilion) بلکه در دروازه ابری انیش کاپور (Gloud Gate by Anish Kapoor) و تاج موج پلانزا (Crown fountain ) می توان مشاهده کرد.


در پیشرفت سریع ها در عصر تکنولوژی که در آن فقط مصالح آلیاژی جدیدی اختراع شده است، که در مقاومت و سبکی بی سابقع اند، در پیوندی جدید که به شدت جسمانی اند و فقط از قوانین تجزیه کردن سنتی هنر و طراحی ترکیب شده است، خلاصه می شود.
روز جمعه-23 جولای- گهری، کاپور و کاترین کاستفسن عازم شیکاگو شدند، که همگی طراحان باغ لوری «Lurie Garden » بودند و در افتتاحیه جشنواره و سمپوزهی که سالیان مدیدی بود چندین دوره برگزار شده بود حضور به هم رساندند، که موضوع آن طراحی منظر و مفهوم حجم معماری بود.

در سمپوزیوم مفهوم حجم معماری کاپور اظهار کرد که « مفهوم حجم معماری عمومی یک مسئله است، بنظرم می رسد مدت طولانی است که حدوداً از قرن نوزدهم به بعد یک نوع گمگشتگی در بیان این هدف وجود داشته، مفهوم حجم معماری در آن موقع چه نقشی داشته است؟
کاپود وپلنزا در بیان مفهوم همزمانی حجم معماری عمومی هم عقیده اند به صورتی که حجم در معماری می تواند عمیقاً معمارانه و مشغول کننده ذهن باشد و توام با ایجاد منظری که بیشتر از یک مصرف کننده منفعل اشیاء ایستا و ساکن هستند.

کاپور می گوید سئوالی که من می خواهم خاطرنشان بکنم، راجع به فضا هست، درباره طبیعت تاثیر ناپذیر از عموم.

پلنزا درباره فواره هایی که او در پیاده رویش در روم با آنها مواجه شده بود صحبت کرد. او اظهار کرد متاسفانه آنها فیگورهایی سنگی بودند. بمدت 500 سال آنها دقیقاً همان حالت اولیه را دارند. من فکر می کنم امروزه تکنولوژی به او اجازه کمی پیشرفت در این کار را بدهد.
همان گونه که امروزه روش و اصول معمارانه گهری پیشرفت کرده، این پیشرفت مانند یک سفر باروک می باشد- مانند آن از شمایل نگاری تخت تا مجسمه های برنینی در نشوه سنت ترزا « Ecstasy Orst Teresa » که یک صحنه سه بعدی تئاتر در اوج خود، کار شده است.
در عصرما، همان سفر گذار از یک مجسمه سازی مدرن آبستره با اشیاء ایستا از هزاران گونه شکل مختلف که بر صحنه LED بسیار بلند نمای تاچ موج « CrowFountain » نمایش داده می شوند منعکس می شوند.

پلنزا فکر می کند " Crow fountain " مثل یک شی نیست بلکه مثل یک محوطه است . او می گوید : من همیشه تصور می کردم روزی بتوانم روی آب راه بروم شاید به این خاطر است که شنا نمی کنم . من همیشه این تصور را داشتم ... برای پیدا کردن آن دریای مناسب برای خودم سعی کردم و آن گوشه همان دریای مناسب برای من بود " مانور و میشیگان " آن یک استحزمینت فقط یک لایه ی نازک از آب است ، من فکر می کنم شهرهای کنونی بیشتر و بیشتر فضاهایی باید داشته باشند که مردم بتوانند هر کاری را که می توانند آنجا انجام دهند و بر روی آب به نظر می رسد هر چیزی امکان پذیر است . کافی است کمی به عقب برکردیم به مبدا اولیه زندگی ، یونانیان می گفتند آب سمبل حقیقی تاویل و تغییر است .

در آخر هر چه تصاویر (crown fountain) چهره هایی که بر روی صفحه ی LED برج های fountain وجود دارد ، تصویری هست که لبهای خود را غنچه می کند و آب به طور مستقیم و واقعی از لبهایش جاری می شود .


پلنزاد درباره مفهوم حجم معماری در Crown fovntain توضیح می دهد:
بر روی عقیده ای که راجع به کلیت ماست من سخت کار کرده ام و دریافتم، ما دو بعد داریم: یک بعد مثل نوروز روشن است و دیگری چیزی عجیب و غریب؛ و در اصل همین بعد عجیب و غریب هستیم. و آن چهره عظیم ناودانهای کله اژدهایی بخش عجیب و مضحک خود ما هستند و این وقتی است که ما قابل کنترل نیستیم و این زیباترین بخش هنر نیز بحساب می آید.

وقتی آنها آب را از دهانشان می پرانند، به ما زندگی می بخشند و این برای من خیلی زیباست.
کاپور روش متفاوتی را برای تاثیر گذاران بر روی همدیگر در نظر می گیرد که یکی از آنها اهمیت دادن به ناپدید شدن به اندازه حضور وجود داشتن می باشد. روشی که بیان مفهومی که او در ساخت Cloud Gate می گوید، Cloud Gate مانند یک سوراخ در فضا می باشد یک شی با هویت غیر مادی با کوششی برای بیان غیر فیزیکی اجسام فیزیکی، شاید بیان مفهوم در معماری به قدمت تاریخ خود مصالح معماری باشد، احساسی که من در درست کردن یک شی دارم و یا از به کار بردن ماده زمانی که یک سازه 110 تنی، شیئی سبک به نظر می رسد، بیشتر جریان غیر مادی حضور دارد. (اشاره به مفهوم غیرمادی)


بنابراین او درباره سوراخی صحبت می کند بنام Cloud Gate که عظیم هست و حجمی عنبه گونه دارد، با سطوحی ضد زنگ که خاصیت آینه ای دارد.
Cloud Gate در مکان در وسط تراسی که به سمت بالا می رود قرار گرفته است و در قسمتی از دور نمایی که حجم عظیم نماهای ساختمانهایی عظیم که ناظرین در پشت سر خود دارند را منعکس می کند.

کاپور درباره آن می گوید، یک سازه مدرن عالی که شامل تماشا گران خود می شود. البته اندازه حجم Cloud Gate به تماشاگران خود حرمت قائل است حتی در صورتی که آنها را با تصاویری که از خود منعکس می کند ترکیب و dissolve می کند. شما در حالی که در زیر آن راه می روید به آن نگاه می کنید و خودتان را می بینید و این در حالی است که یک فضای بسیار معمارانه نیز به شمار می آید.
در نهایت کارهنری باید بر روی ساختار خود تکیه می کند و خارج از توضیحات و تصور هنرمندش توار می گیرد.
در حالی که جمعیت در داخل Cloud Gate قدم می زنند از خود می پرسند، آن از چه چیزی ساخته شده است؟ این یک سوال پیش اندیشیده شده است!


و شاهد آن اثر انگشتهای روغنی بر روی بدنه Cloud Gate وجود دارد، می باشد. سوال نهایی در مورد این نوع کارها ارتباطی مستقیم با تکنولوژی و زندگی مدرن دارد. یک سری انتخاب های نامحدود تصاویر، متون و ایده هایی که فقط با اثر انگشت امکان پذیر می باشند.
آیا این یک مکاشفه است یا فقط آشفتگی احساسی بشری؟ پاسخی به سوالات هیجان برانگیز بشری می باشد؟ یا همان مفاهیم غیر قابل تاویلی که پلنزا درباره آنها می گوید که حدود 500 سال ذهن مردم را به خود مشغول کرده بود؛ آیا این ما هستیم که مفاهیم را تغییر نمی دهیم؟
آیا هر محصول جدیدی معنی و مفهوم جدید خود را تولید می کند؟ آیا وقتی شما وارد دنیای الکترونیک و تاثیر گذارنده بر شما، می شوید برده مد و تکنولوژی هستید ؟ و چه موقعی حوصله مردم از صفحه های عظیم LED سر خواهد رفت! و خواستار هیجان جدیدی خواهند شد؟
و در آخر مفهوم حقیقت ابدی که ما از آن سرچشمه گرفته ایم کدام است؟

منبع:
www.nethonya.com

 

H.SHafiee

عضو جدید
کاربر ممتاز
احجام افلاطونی

احجام افلاطونی

احجام افلاطونی
وحدت و سادگي نهفته در احجام افلاطوني مانند چهاروجهي منتظم به مثابه ساده‌ترين جسم ، با هشت وجهي و بيست وجهي منتظم در يك دست و مكعب و دوازده وجهي در دست ديگر، در ذرات افلاطوني بيش از دو هزار سال نقش محوري داشته است. از آرايش اين عناصر، طي قرن ها تركيبات بسياري نشأت گرفته كه در پي بيان معرفت كائنات و مفاهيم لاهوتي و فوق طبيعي بوده و نيز افسانه شناسي سرشاري را موجب شده كه هنوز هم ما آن را به مثابه جوهر و اصل علم سنتي مي شناسيم۱.گامبريج در كتاب خود: احساس نظم ضمن اشاره به رساله تيمائوس اثر افلاطون ارتباط ميان تركيب احجام افلاطوني با عناصر اربعه را نشان مي دهد. بدين قرار كه در رساله تيمائوس اثر افلاطون درباره اجزاء تشكيل دهنده اصلي و بنيادي جهان سخن از اين آغاز مي شود كه خلاء وجود ندارد. جهان ساختاري است پر از اجسام صلب و سه بعدي و مانند اتم كه هر يك از عناصر اربعه در آن با اجسام منظم تناظر و توافق دارد. آنگاه كه مشيت الهي بر اين قرار گرفت كه جهان را از آشوب و بي نظمي بيافريند ( بي نظمي را به نظم مبدل ساخت ) نخست آن را به وسيله اشكال و اعداد مشخص نمود، به مانند كار قالب سازي كه عناصر اصلي و بنيادي كارش از مثلث تشكيل شده باشد، از ميان چهار عنصر آتش و خاك و آب و هوا، مكعب (شش وجهي منتظم) را به خاك، چهار وجهي منتظم را به آتش، هشت وجهي منتظم را به هوا و بيست وجهي منتظم را به آب و آخر دوازده وجهي منتظم را به آرايش جهان نسبت داد.
كره بر تمام اين احجام محيط مي شود. كره شكلي است مظهر كمال، تماميتي است كه همه امكانات در جهان محدود را شامل مي شود و شكل آغازيني است كه كليه اشكال ديگر و به ويژه در بحثي كه در اينجا پيش گرفته ايم، پنج چندوجهي منتظم معروف به اجسام افلاطوني را در بر مي گيرد.
برخي از متفكران اسلامي مانند ابوريحان بيروني از رابطه ميان اشكال منتظم و عناصر چهارگانه به پيروي از افلاطون در رساله تيمائوس سخن گفته اند. بيروني بدون بسط افكار افلاطون تنها به ذكر آن پرداخته است.

افلاطون در رساله تيمائوس گفته است:
اگر آتش نباشد مشكل است چيزي را بتوان ديد، و اگر سختي نباشد نمي توان لمس كرد، و بدون خاك سختي نيست. از اين رو صانع چون شروع به ساختن جسم جهان كرد نخست آتش و خاك را به هم آورد و با (دو رابط) آب و هوا را در وسط خاك و آتش قرار داد و در ميان همه آنها تناسبي واحد برقرار ساخت تا نسبت آتش به هوا عيناً چون نسبت هوا به آب، و نسبت هوا به آب مانند نسبت آب به خاك باشد، و از امتزاج و پيوند آنها جهاني ديدني و قابل لمس به وجود آورد. بدين ترتيب از پيوند اين چهار عنصر، جسم جهان پديد آمد و در پرتو تناسب، توازن و هماهنگي در دوران او حكمفرما گرديد سپس صانع جهان شكلي هم به او داد كه در خور اوست و با ذات او خويشي دارد: براي هر موجود زنده اي كه بايد بر همه موجودات زنده محيط باشد شكلي برازنده است كه محيط بر همه اشكال ديگر است. از اين رو جهان را گرد كرد و به شكل كره درآورد، چنان كه فاصله مركز آن با هر نقطه از محيطش يكسان شد. اين شكل كامل ترين اشكال ديگر برتري دارد و سازنده اين جهان برابري را هزار بار زيباتر از نابرابري يافت استاد روح را در مركز جهان قرار داد و به گسترش آن در سراسر وجود جهان قناعت نورزيد بلكه تن جهان را از بيرون نيز با آن بپوشانيد. بدين سان كل جهان را به صورت كره اي درآورد كه داراي حركتي دوراني است. صانع جهان روح را چنان آفريد كه خواه از حيث زمان پيدايش و خواه از حيث كمال مقدم بر تن باشد.
اينكه آتش و آب و هوا و خاك جسمند بر كسي پوشيده نيست. اما از خصوصيات جسم يكي ارتفاع (= يا عمق) است و ارتفاع بالضروره مستلزم رويه (سطح) است و هر رويه هموار از مثلث هايي تشكيل يافته، مثلث ها اصولاً به دو نوع برمي گردند كه هر يك داراي يك زاويه قائم و دو زاويه حاده است: يكي داراي دو ضلع برابر است و دو زاويه حاده آن نيز دو نيمه برابر يك زاويه قائمه است. در نوع دوم زاويه حاده دو بخش نابرابر زاويه قائمه اي هستند كه به وسيله دو ضلع نابرابر به دو قسمت تقسيم شده است. از اين رو اگر بخواهيم احتمال نزديك به حقيقت را در قلمرو ضرورت نابينا پيدا كنيم ناچاريم عناصر اصلي آتش و اجسام ديگر را در اين دو نوع مثلث جست وجو كنيم. عناصر اصلي تر و اولي تر را فقط خود خدا و آنان كه خدا دوستشان دارد، مي شناسد.


 
بالا