به ياد بزرگان (زندگينامه و خاطرات اساتيد موسيقي سنتي ايران)

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
استاد علی اصغر بهاری

استاد علی اصغر بهاری

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زندگینامه استاد :[/FONT][/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]علي اصغر بهاري ، به سال 1284 در ناحيه بازار عباس آباد تهران متولدشد[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و کمانچه را نزد علي اصغر سه دايي داشت به نامهاي : اكبر ، رضا و حسن كه هر سه از نوازندگان خوب و بنام كمانچه بودند آموخت نوازندگی کمانچه را از آنجا آموخت . [/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]علي اصغر بهاري، از دايي هاي خود چيزهايي را كه بايد بياموزد آموخت تا اينكه در هجده سالگي همراه با اركستر ابراهيم خان منصوري در كنسرتي كه در يك سالن بر پا شده بود شركت مي كند و از همين جا آوازه شهرت بهاري به گوش موسيقي دانان مي رسد و او را بنام نوازنده خوب و آگاه به نواختن گوشه هايي ايراني مي پذيرند .[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بهاري پس از چندي در مشهد كلاس موسيقي جهت تعليم مي گشايد و يك سال هم با حبيب سماعي استاد سنتور كار مي كند و شاگرد تعليم مي دهند و بعدا به تهران مي آيد و توسط استاد روح الله خالقي به مدرسه موسيقي جهت تعليم دعوت مي شود و در هنرستان شروع به همكاري مي نمايد .[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وي با همكاري با مركز حفظ و اشاعه موسيقي ايران ، شاگردان خوبي را تربيت كرد كه هر كدام هم اكنون يكي از بهترين كمانچه كش هاي كشور مي باشند . اصغر بهاري مردي است صادق و خوشرو و بي تكبر و خلاصه استاد و هنرمندي است از هر جهت والامقام و براي آموختن به شاگردان خود از هيچ كوشش و از خود گذشتگي دريغ نمي كند .[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در سال 1332 به راديو دعوت مي شود و در اركستر هاي مختلف كه استاداني نظير : صبا ، عبادي ، حسين تهراني و غيره شركت داشتند ، همكاري مي كند . علي اصغر بهاري ، مدتي نيز در دانشگاه تهران به تعليم هنر آموزان مي پردازد و اولين هنرمندي است كه در تلويزيون تكنوازي كرد و مدت هشت بار به دعوت دولتهاي فرانسه ، بلژيك و آلمان جهت اشاعه و شناساندن موسيقي ملي و اين ساز اصيل ايراني ، به آن ممالك مسافرت كرد . علي اصغر بهاري ، يكي از اساتيد و بهترين كمانچه كش هاي ادوار موسيقي سنتي و نوين ايران مي باشد .[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به نقل از استاد بهاری در فیلم در آن زمان در ایران نوازندگان کمانچه وجود نداشت و استاد تنها کسی بود که در آن موقع در تمامی گروه ها به نواختن ساز می پرداخت .[/FONT]
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
استاد فرامرز پایور

استاد فرامرز پایور




نام استاد فرامرز پایور در موسیقی میهن ما با نام سنتور عجین شدهاست و با شنیدن نام او، مفاهیم و جلوه های زیبایی از موسیقی ایرانی ونواهایآبشارگونه مضرابهایی که حاصل قدرت و لطافت ساز او می باشند. در ذهن شنونده اینموسیقی نقش می بندد.
او در سال 1311 در تهران متولد شد. پدرش استاد زبان فرانسهوعلاقه مند به نقاشی بود وتابلوهایزیادی از او به یادگار مانده است. پدر بزرگش مصورالدوله ، نقاش مخصوص دربار قاجار بود و آثارش در کارخ های گلستان و صاحبقرانیهنگهداری می شود. این دو ویلون و سنتور را خوب می نواختند و با استادان زمان خودمعاشرت داشتند.
پایور در هفده سالگی آموختن موسیقی را در مکتب استاد صبا آغازنمود و در مدت شش سال ردیف موسیقی را فراگرفت.
پیشرفت او در زمینه چنان بود کهتوانست بارها در کنا استاد خود به روی صحنه رود و آثاری را در رادیو ضبط نماید. بعضی از این آثار اکنون در اختیار دوستداران موسیقی ایرانی قرار دارد.
تحصیلاتابتدایی و متوسطه او در دبستان عسجدی و دبیرستان دارالفنون تهران به پایان رسید ودر سال 1331 وارد خدمت نظام شد ویک سال بعد به استخدام وزارت دارایی درآمد.
بعداز درگذشت صبا در سال 1336، پایور به آموخته های خود قناعت نکرد ونزد استادانی چونعبداله دوامی، موسی معروفی و نورعلی خانبرومند به فراگیری ردیف درویش خان ، میرزاعبداله پرداخت و دانش موسیقی ایرانی را به خط ((نت)) درآورد واین گنجینه گران بهارا از خطر تحیف، فراموشی و نابودی حفظ کرد.
مهمترین آثار وی عبارتند از:
- ردیف آوازی موسیقی ایرانی به روایت استاد عبداله دوامی
- مجموعه تصنیف هایقدیمی از ساخته های عارف ، شیدا، سماع حضور و...
- مجموعه آثار درویش خان ورکنالدین مختاریپایور مدتی هم نزد حسین دهلوی و امانوئل ملیک اصلانیان آهنگسازیآموخت واز محضر این دو استاد بهره های فراوان گرفت.
فعالیت اصلی او از سال 1334در اداره کل هنرهای زیبا آغاز شده است و همزمان با تدریس در هنرستان موسیقی ملیبرنامه هایی را نیز برای تک نوازی وهم نوازیهمراه با استاد صبا واستاد تهرانیتهیه وتنظیم نمود که بصورت کنسرت وبرنامه های رادیویی اجرا وپخش می شد.
پس ازتأسیس تلویزیون، پایور به اجرای برنامه های زنده در این رسانه گروهی پرداخت که درزمان خود، گام مهمی برای جلب بیشتر توجه مردم به موسیقی سنتی ایران بود. با تأسیستالار رودکی (سال 1346)، فعالیت های اجرایی او افزوده شد وبسیاری از آثار استادانگذشته را با ذوق و سلیقه خاص خود تنظیم وهمراه با خوانندگان معروف آن زمان در اینتالار اجرا کرد.
وی در سال 1342 برای تحصیل زبان به انگلستان رفت وپس از گذراندندوره ای سه ساله موفق به دریافت درجه تخصصی زبان انگلیسی از دانشگاه کمبریج شد. دراواخر همین دوره تحصیلی چند برنامه تکنوازی سنتور را همراه با سخنرانی هایی درمعرفی موسیقی ایرانی در دانشگاه های لندن وکمبریج اجرا نمود و به قول خودش تحصیلزبان انگلیسی را به خدمت معرفی موسیقی ایرانی گرفت.
بازگشت پایور از انگلستانمصادف با آغاز برگزاری جشن های هنرشیراز بود. او همه ساله با گروه اساتید و گروهنوازندگان فرهنگ وهنر نمونه های ارزنده ای از آثار بزرگان موسیقی ملی ونیز آثارخودرا در این جشن ها اجرا می نمود. استاد پایور در سال 1347از وزارت دارایی بهوزارت آموزش وپروش (سازمان مبارزه به بی سوادی )منتقل ودر سال 1355 بازنشستهشد.
فرامرز پایور هنرمندی منظم و دقیق وپای بند اصول اخلاقی می باشد. توصیه جدیاو به همکاران و شاگردانش همواره احترام به پیش کسوتان ونیز داشتن انضباط در کاروخوش قولی است.
درک عالی او از رمزها ونکته های دقیق موسیقی ایرانی، استعداد کمنظریش در شناختن گوشه های ردیف وتکنیک ممتازش در نوازندگی سنتور سبب شده است تا اورا استادی برجسته در این زمینه بشناسند.
تلاش بی دریغ استاد پایور برای حفظواشاعه آثار ارزشمند موسیقی ملی ایرانی در زمینه تألیف وتدوین نیز بسیار پر باراست. گرد اوری ردیف آوازی و مجموعه تصنیف های قدیمی به روایت استاد عبداله دوامی کهتوسط مؤسسه فرهنگی – هنری ماهور منتشر شده، اهتمام در چاپ وانتشار ردیف های استادصبا و تألیف منابع مختلف برای نوازندگان سنتور، از مبتدی تا عالی شامل پیش درآمد ،چهار مضراب،رنگ وانوع ضربی ها و قطعه های مختلف در تمام دستگاه ها و آوازها بخشی ازاین تلاش است.
آثار موسیقی های ضبط شده او شامل دو بخش عمده آثار استادان گذشتهو آثاری است که خود استاد برای سنتور و ارکستر ساخته و تنظیم کرده است.
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
حنجره طلایی تاریخ آواز ایران استاد اکبر گلپا

حنجره طلایی تاریخ آواز ایران استاد اکبر گلپا



به سال 1312 اکبر گلپایگانی در تهران بخش 9 هفده شهریور ( سه راه شکوفه ) دیده به جهان گشود . او در خانواده یی متولد شده بود که تمام افراد آن اعم از پدر و برادران ، دارای صدایی مطلوب و خوب بودند ، بدینجهت می توان گفت که صدا در خانواده او موروثی بوده و چنانکه گفته می شود پدر بزرگ او نیز از صدایی خوش و رسا برخوردار بوده است .


به سال 1312 اکبر گلپایگانی در تهران بخش 9 هفده شهریور ( سه راه شکوفه ) دیده به جهان گشود . او در خانواده یی متولد شده بود که تمام افراد آن اعم از پدر و برادران ، دارای صدایی مطلوب و خوب بودند ، بدینجهت می توان گفت که صدا در خانواده او موروثی بوده و چنانکه گفته می شود پدر بزرگ او نیز از صدایی خوش و رسا برخوردار بوده است .

اکبر گلپایگانی از همان دوران طفولیت بنا به توصیه پدر ، به تمرین آواز پرداخت و در تحت توجهات او به اصول موسیقی تا حدودی آشنا شد . او بیش از شش بهار از زندگی اش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و در همان خردسالی ، ضربه هولناکی بر او وارد شد و زندگی او از همین زمان دچار غم و انده گشت وخودش در این باره می گوید :" پس از فوت مادرم ، عده یی از افراد فامیل بر سر ارث مادر بزرگم ( مادر مادرم ) که به ما سه برادر بخشیده بود با فامیل اختلاف ایجاد شد و چیزی نمانده بود که جانم را از دست بدهم و از خوش اقبالی توسط عده یی از همسایه ها از راه پشت بام نجات داده شدم که این موضوع همیشه مانند کابوسی وحشتناک با من بوده و باید دید ، عده یی برای پول چه کارها که نمی کنند " .

به هر حال این مسئله به مرور زمان باعث رنجش خاطر وی شده بود و زندگی را برایش جهنم ساخته بود و در همین دوران بود که برای گریز از این نارسایی به آواز خواندن پناه می برد و غم درونی خود را بدین گونه التیام می بخشید . به همین دلیل ، صدای او از سوزی به خصوص و آوایی دگر برخوردار است .

وی تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای فرهنگ و اقبال شروع نمود و در کلاس چهارم با جهانگیر ملک هم کلاس بود و همین امر موجب دوستی و الفتی بین او و ملک شد به طوری که در اوقات فراغت ، ملک ضرب می گرفت و او می خواند . دوران ابتدایی را با هر مشکلاتی که داشت به سرعت پشت سر گزارد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان های بدر و نظام و پس از آن در دانشکده افسری و علوم و سپس کلاس تخصصی نقشه برداری سازمان برنامه را به پایان رساند و پس از آن دوره کارشناسی بانک را دید ولی در سرش سودای دیگری داشت ، و شوق دیگری را در دل می پرورانید . او عاشق موسیقی ملی و سنتی وطنش بود و شب و روزش با آواز خواندن سپری می شد ؛ شدت این اشتیاق به حدی بود که ناگریز کارهای اداری را هم بعد از چندی رها کرد و به آواز روی آورد .

شهر تهران در آن ایام ، این چنین بزرگ و پرجنب و جوش نبود و محلی که اکبر " گلپا " در آن پا به جهان گذارده بود ، اطرافش تمام صیفی ماری و سرسبز و خرم بود ، به همین سبب او هر روز بیشتر اوقات خود را در این محل خلوت و آرام می گذراند و با صدایی رسا ، شروع به آواز خواندن می کرد و مردم محل بخصوص کشاورزان صیفی کار دست از کار می کشیدند و دور او جمع می شدند و از او دعوت می کردند تا برای ایشان بخواند و او هم با رویی باز و گشاده و خندان و بی ریا برای ایشان می خواند . این عمل بارها و بارها تکرار می شد و او هرگز از تکرار این کار خسته نمی شد .

زندگی او به همین ترتیب سپری می شد تا اینکه گذارش به منزل مردی بنام " حسین یکرنگی " که مردی پاک طینت و درویش و دارای صدایی خوش و پر طنین بود می افتد ، او که بخوبی به گوشه ها و ردیف های موسیقی ایرانی وارد بود اکبر " گلپا " جوان را مورد تشویق و تائید قرار می دهد و مدت زیادی از آشنایی و آمد و شد او نمی گذرد که او یک شب با استاد " نورعلی خان برومند " یکی از مفاخر هنر موسیقی کلاسیک ایرانی ، نوازنده چیره دست سنتور و سه تار ، در منزل آشنا می شود و " یکرنگی " از او می خواهد که در حضور " نور علی خان " قطعه یی از آواز ایرانی را اجرا نماید و او یک قطعه در " بیات ترک " می خواند که استاد " برومند " از صدای او خیلی خوشش می آید ولی چون پختگی و تسلط روی گوشه های دستگاه های موسیقی ایرانی را نداشت تصمیم به تعلیم وی می گیرد و حدود نه سال و هشت ماه به طور مداوم وی را تحت تعلیم قرار می دهد و این مراقبت های استاد " برومند " گلپایگانی را در همه محافل شناساند و خیلی زود به صورت ستاره یی درخشان تابیدن گرفت . " نور علی خان " که خود استاد تار و سنتور و سه تار بود ، صدای اکبر " گلپا " را همراهی می کرد و تعلیم وی ادامه داشت و هنوز استاد " برومند " برای او آموزش بیشتری را پیش بینی می کرد که ناگهان شبی در باغی که در " گلندوک " ، ( یکی از ییلاقات اطراف تهران ، لواسان ) ، گلپایگانی و عده یی جمع بودند و علی دشتی نویسنده معروف هم حضور داشته می خواند ، در آن جلسه داود پیرنیا مبتکر برنامه " گلهای جاویدان " نیز حضور داشت و بلافاصله برای شرکت در برنامه " گلها " از گلپایگانی دعوت می کند که او نیز این دعوت را بلافاصله قبول نموده ولی " نور علی خان " مخالفت می کند و باو می گوید کم جنبه یی از خود نشان ندهد و زود مجذوب شهرت زمان خود نشود و بر امیال خود پیروز شود و به برنامه آموزشی صحیح خود نزد وی ادامه دهد ولی غرور جوانی و افسون اطرافیان گلپایگانی او را از کسب فیض محضر چنان استادی محرومش کرد به طوری که به نصیحت استاد اهمیت نداد و دعوت برای شرکت در برنامه " گلها " را می پذیرد و همین امر باعث رنجش استاد " برومند " می شود و استاد پس از رنجشی که از وی متوجهش شده بود در نزد عده یی می گوید حیف که گلپایگانی صبر نکرد تا از او یک استاد آواز به تمام معنی ساخته شود اگر او چند صباحی دیگر به تعلیم خود ادامه می داد از نظر تکنیک خوانندگی و صدای خداداده یی که داشت یک قرن دیگر هم چنین شخصی در موسیقی ملی ایران ظهور نمی کرد ولی افسوس که او به تعلیم و تعلم خود ادامه نداد .

گلپایگانی اعتقاد دارد که ردیف های موسیقی سنتی ایران ، به منزله چهار عمل اصلی " حساب " می باشد که باید هر خواننده آن را بداند، اگر شخصی بخواهد خوب بخواند باید حتما به ردیف ها تسلط کامل داشته باشد تا بتواند از گوشه های ظریف و با حال که در موسیقی ایرانی فراوان یافت می شود استفاده نماید و شعر را در قالب آن ریخته با تحریرهای متنوع و بجا تحویل شنونده دهد .
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
استاد عبدالوهاب شهیدی

استاد عبدالوهاب شهیدی

استاد عبدالوهاب شهیدی
استاد عبدالوهاب شهيدی فرزند مرحوم حسن (صدرالاسلام) متولد 1301 در بخش ميمه اصفهان در خانواده ای روحانی به دنيا آمد، تحصيلات ابتدايي را در ميمه و بقيه را در تهران به پايان رساند. در سال 1318 به خدمت آموزش و پرورش به سمت آموزگاری درآمد و در سال 1320 به سربازي مي رود. پس از پايان خدمت سربازی رسما به عنوان افزارمند در ارتش استخدام می شود.
شهيدی كار هنری را در سال 1322 در گروهي كه عنوان "هنردوستان" را داشت شركت كرده و مدت سه سال تابلو موزيكال (مولانا، ديد موسي يك شباني را براه) و (گل و بلبل از اشعار حافظ) را اجرا و به روی پرده آورد و در كلاس جامعه باربد كه زير نظر استاد اسماعيل مهرتاش اداره می شد به فرا گرفتن سنتور و عود و آموختن آواز اشتغال داشت و در حال حاضر ساز تخصصي او عود(بربط) است. عبدالوهاب شهيدی در سال 1339 در راديو با برنامه "گلها" فعاليت و همكاري خود را شروع كرد و تا سال 1357 در بسياری از اين برنامه ها شركت جسته و در طول اين مدت آثار بزرگي از خود بر جای گذاشت و شهيدی تاكنون هفت صفحه 33 دور از ساز سلوی خود پر كرده و برای شناساندن و آشنايي موسيقي اصيل و سنتي ايران سفرهايي به فرانسه، انگلستان، آمريكا، آلمان، افغانستان كرده و برنامه ای نيز در بزرگداشت مولانا جلال الدين در تركيه بر مزار وی اجرا كرده بود كه با شور و حالي خاص همراه بوده است.
عبدالوهاب شهيدی، احترام فوق العاده ای برای استاد آواز و ساز خود، اسماعيل مهرتاش قائل است و پس از آن به اساتيدي چون: مرتضي محجوبي، مهدی خالدی، حبيب الله بديعي، علي تجويدی، پرويز ياحقي، حسين تهراني، رضا ورزنده، فرامرز پايور،اصغربهاري، حسن كسايي، حسن ناهيد و جليل شهناز عشق مي ورزد. از ميان آهنگ هايي كه تاكنون خوانده، بيشتر از همه به ترانه محلي "آن نگاه گرم تو" كه تنظيم آن از استاد فرامرز پايور و شعر آن از هما ميرافشار است علاقه دارد.

استاد عبدالوهاب شهیدی به همراه استادان اکبر گلپایگانی و حسین قوامی تنها خوانندگانی هستند که در همه سلسله برنامه های گلها از جمله گلهای جاویدان ، برگ سبز ، گلهای رنگارنگ ، یک شاخه گل ، گلهای تازه و موسیقی ایرانی شرکت داشته است. استاد عبدالوهاب شهیدی جزء اولین خوانندگان برنامه گلها بوده است که به همراهی استادان گلپا ، بنان و قوامی برنامه گلهای جاویدان را با همکاری برترین نوازندگان آن دوران اجرا می کرده اند. استاد شهیدی چندین بار هم در برنامه های جشن هنر شیراز شرکت کرده و در این برنامه ها اجراهایی ناب با همکاری استادان جلیل شهناز ، فرامرز پایور ، اصغر بهاری ، حسین تهرانی ، رحمت الله بدیعی ، حسن ناهید و محمد اسماعیلی و... به یادگار گذاشته است. استاد شهیدی در اجرای آوازها و ترانه های محلی بختیاری نبوغ ویژه ای داشته است و این آواز در اجراهای ایشان به وفور یافت می شود.
استاد شهیدی از جمله هنرمندانی است که در عرصه خوانندگی و نوازندگی فعالیت داشته است. علاوه بر آواز دلنشین و جذاب ایشان، نوای عود ایشان که در اغلب آوازهای او همراه است بسیار جالب و دلنشین است. این هنرمند ارجمند و استاد فرزانه امروز در آمریکا زندگی می کند. از خداوند منان برای ایشان طول عمر با عزت و همراه با سلامت خواهانیم.





 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
بانو قمر الملوک وزیری

بانو قمر الملوک وزیری

قمرالملوک وزیری
قمرالملوک وزیری

اطلاعات کلیتولد۱۲۸۴ تاکستان قزوینوفاتمرداد ۱۳۳۸نوع فعالیتخوانندهمدت فعالیتحدود ۳۰ سال


قمرالملوک وزیری (۱۲۸۴خورشیدی - ۱۳۳۸خورشیدی)، نخستین زن خواننده ایرانی بود.
قمرالملوک در تاکستان قزوین زاده شد. هنگام تولد پدر نداشت و در ۱۸ ماهگی مادرش هم مرد و از این زمان تحت سرپرستی مادربزرگش که روضه‌خوان زنانه حرم ناصرالدین شاه بود قرار گرفت. او در جایی گفته است: «من مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم. چرا که همان پامنبری کردن‌ها به من جرأت خوانندگی داد.»
در جوانی پس از آشنائـی با استاد مرتضی نی‌داود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار ساخت. کار پیشرفت قمر در مدتی کوتاه به آنجا رسید که کمپانی «هیز ماسترز ویس» به خاطر ضبط صدای او دستگاه صفحه پر کنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی «پولیفون» هم آمد. به گفته ساسان سپنتا ۲۰۰ صفحه از قمر ضبط شده است.

این یکی از معروفترین عکس های مرحوم قمر در جوانی است که نیمتاج طلا بر سر دارد.​



این یکی از معروفترین عکس های مرحوم قمر در جوانی است که نیمتاج طلا بر سر دارد.​


قمر نخستین کنسرت خود را در سال ۱۳۰۳ برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بی حجاب کنسرت ندهد. قمر عواید کنسرت را به امور خیریه اختصاص داد. قمر در سفر خراسان در مشهد کنسرت داد و عواید آن را صرف آرامگاه فردوسی نمود. در همدان در سال ۱۳۱۰ کنسرت داد و ترانه‌هایی از عارف خواند. وقتی نیرالدوله والی خراسان چند گلدان نقره به او هدیه کرد آن را به عارف پیشکش نمود. با این که عارف مورد غضب والی و دستگاه رضاشاه بود. در سال ۱۳۰۸ به نفع شیر و خورشید سرخ کنسرت داد و عواید آن به بچه‌های یتیم اختصاص داده شد.
گشایش رادیو در سال ۱۳۱۹ صدای قمر را به عموم مردم رساند. عارف قزوینی و ایرج‌میرزا و تیمورتاش وزیر دربار، شیفته او شده بودند. با این‌همه قمر از گردآوری زر و سیم پرهیز می‌‌کرد و درآمدهای بزرگ و هدایای گران را به فقرا و محتاجان می‌داد.
قمرالملوک وزیری در شامگاه پنجشنبه پانزدهم مردادماه ۱۳۳۸ در شمیران، بر اثر کسالت قلبی در خانه یکی از نزدیکانش درگذشت.
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
استاد زنده یاد ایرج بسطامی

استاد زنده یاد ایرج بسطامی

ايرج بسطامى در سال ۱۳۳۶ هجرى شمسى در شهر بم متولد شد. اولين استاد آواز وى عمويش يدالله بسطامى بود كه پايه و اصول و مبانى آوازى موسيقى ايرانى را به او آموخت. در اوايل انقلاب براى آموختن موسيقى به تهران آمد تا در نزد اساتيد بزرگ موسيقى تعليم آواز ببيند. از اين رو به نزد محمدرضا شجريان رفته و آزمون آواز داد و پذيرفته شد. بسطامى دو سال در محضر شجريان تعليم آواز مى بيند. وى كه از شاگردان برجسته و بااستعداد شجريان بود براى همكارى با گروه عارف انتخاب مى شود.
پرويز مشكاتيان كه در آن سال ها در گروه چاووش بود، مى گويد: «اولين بار بسطامى را در خانه شجريان ديدم. در آن زمان ما چاووش را داشتيم. به خاطر شرايط اجتماعى آن زمان به خواننده هاى بيشترى با صداهاى متفاوت نياز داشتيم. من پشت در كلاس شجريان نشسته بودم تا هنرجو ها مرا نبينند. از آنجا بود كه از صداى بسطامى خيلى خوشم آمد. ايشان صداى خوبى داشتند و مثل همه آدم هاى كوير نشين آدم خيلى مهربان و خوبى بود، بعد از كلاس مدتى با او صحبت كردم تا با نقطه نظراتش راجع به هنر و آواز و انگيزه خواندش آشنا شوم. ولى آنقدر ساده يافتم اش كه مصمم شدم تا با او يك سالى در مورد قضاياى پيرامونى سواى موسيقى به گپ و گفت وگو بنشينم...»
چهار سال بعد اين همكارى به ثمر نشست. مشكاتيان افشارى مركب را ساخت و بسطامى در اوج آمادگى آن را اجرا كرد. قرار بود كه اين برنامه پنج شب در تالار رودكى اجرا شود اما به علت استقبال گسترده مردم اجرا دو شب ديگر تمديد شد. بعد از آن نوار افشارى مركب به بازار آمد. صداى بسطامى با استقبال مردم روبه رو شده بود. گروه عارف به سرپرستى پرويز مشكاتيان و آواز بسطامى براى اجراى كنسرت به اروپا رفت. در آن زمان بسطامى حدود ۳۳ سال داشت و اجراى اين كنسرت ها شروعى براى موفقيت هاى بعدى او به شمار مى آمد.مژده بهار، افق مهر، وطن من ساخته مشكاتيان بر روى شعر ملك الشعراى بهار از كارهاى ديگر ايرج بسطامى به شمار مى آيد.
ايرج بسطامى در اوج فعاليت هنرى خود با مرگ برادر روبه رو مى شود و از اين رو براى سرپرستى خانواده برادرش به بم بازمى گردد. بسطامى علاقه زيادى به برادر از دست رفته اش داشت. زمانى كه او براى تحصيل آواز به تهران آمده بود برادر مخارج زندگى او را تقبل كرده بود و اين بار نوبت بسطامى بود كه به بازماندگان برادرش اداى دين كند. بسطامى در بم و كرمان به دور از جنجال هاى هنرى مركز به تدريس آواز مشغول شد تا اينكه در حادثه زلزله ۵ دى ماه ۸۲ در شهر بم و زير آوار جان باخت و دوباره در مركز توجه عالم هنر قرار گرفت


روحش شاد و یادش گرامی باد.
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدای ماندگار و پرآوازه موسیقی ایران بانو دلکش

صدای ماندگار و پرآوازه موسیقی ایران بانو دلکش

عصمت باقرپور پنبه فروش بابلی ( دلکش ) در اسفند سال 1303 در بابل به دنیا آمد.
او خواننده ممتاز رادیو ایران بود که به زبان‌های مازندرانی و فارسی ترانه می خواند.
او مدت‌ها با رادیو ایران همکاری داشت. ترانه های "آتش کاروان" و "به کنارم بنشین" از اجراهای فراموش نشدنی دلکش به شمار میروند.
دلکش تنها تحصیلات ابتدایی داشته و به قول خودش تنها بهره ای که از همان چند ‏سال مدرسه برد ،کسب توان خواندن بوده است.‏
پرویز خطیبی خود را کاشف عصمت باقرپور یا عصمت بابلی می داند، اما در واقع اوج دوره کاری او زمان ‏همکاری اش با مهدی خالدی است که از ترانه های معروف این همکاری (آمد نوبهار) ، (بخواهی ‏نخواهی) ، ( ما را بس) ، (تا آساید) و چندین ترانه دیگر است. همکاری او با خالدی در سال 1331 پایان یافت و ‏پس از آن با بزرگ لشکری همکاری کرد.‏
بجز خالدی، بهترین دوران هنری دلکش را می توان زمان همکاری وی با علی تجویدی و معینی کرمانشاهی ‏دانست. آهنگهای بسیاری از حاصل این همکاری امروز در یادها باقی مانده است، از جمله ( بگو که هستی)، ‏‏(پشیمان شدم)، (یادگار کودکی) و (اشفته حال)‏ .
در پرونده هنری این هنرمند، بازی و خواندن در فیلمهای سینمایی و آهنگسازی با نام مستعار "نیلوفر" است. او پس ‏از انقلاب، فعالیتی نداشت تا سالهای اخیر که به اجرای کنسرت در خارج از کشور پرداخت.‏
سرانجام این خواننده قدیمی در یازدهم شهریور سال 1383 در بیمارستان مهر تهران چشم از جهان فروبست.

روحش شاد و یادش گرامی باد
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
استاد علیرضا افتخاری

استاد علیرضا افتخاری

علیرضا افتخاری مهیاری در روز 10/1/1337 در شهر هنر ؛ اصفهان دیده به جهان گشود . وی از همان کودکی بسیار خوب و رسا می خواند . استاد نخست ایشان ؛ استاد طباطبایی نوازنده ی روشندل ویولون بودند که به پیشرفت افتخاری کمک های شایانی نمودند.
اما وقتی در 14 سالگی نزد استاد تاج اصفهانی ؛ افتخار شاگردی نصیبشان شد , استاد ایشان را از خواندن و ضبط صفحه بر حذر داشتند و یادگیری کامل ردیف ها را از وی خواستند.
او با پشتکار و علاقه خاصی فرموده های استاد را آویزه ی گوش خود می کرد و سعی می کرد که بیشترین بهره را از وجودشان ببرد . استاد تاج اصفهانی علاوه بر منابع عظیم قرنها موسیقی ایرانی ؛ دارای منش های اخلاقی نیکویی هم بودند که زبانزد خاص عام است و یکی از آموخته های تاج به تمامی شاگردانش در وهله ی اول همین منش های اخلاقی بود. شاگردی استاد بزرگی چون تاج اصفهانی نقطه عطفی در زندگی هنری افتخاری بود، به طوری که افتخاری موفقیت هایش را مرهون استاد تاج می داند و از ایشان همیشه به احترام و نیکی یاد می کند .
در سال 1357 با حضور بزرگانی نظیر دکتر صفوت ؛ دکتر فروغ ؛ استاد شهنازی ؛ استاد تجویدی و ... در آزمون باربد موفق به کسب رتبه نخست گردید.
در سال 1360 که استاد تاج به دیار باقی شتافتند؛ افتخاری به نزد استاد دادبه رفت . استادی که علی رغم اینکه استاد معروفی در زمره موسیقی ایران نبود، اما دارای گوش و هوش موسیقایی قوی بود و سهم به سزایی در احیای دشتستانی داشت . استاد دادبه با افتخاری آواز و دو بیتی محلی و نیز صدا سازی کار کرد .
افتخاری در سال 63-62 آلبوم آتش دل را به یاد استادش ؛ تاج اصفهانی خواند . در حالی که در سنین جوانی بود. وی در همین سالها نزد بزرگانی نظیر استاد کسایی و استاد شهناز هم کسب علم می کرد . افتخاری در سالهای اولیه دهه شصت ؛ اجراهای خصوصی نیز به همراه اساتیدی نظیر : کسایی ؛ بدیعی ، بیگجه خانی و شهناز داشتند . البته این آثار تک نسخه ای هستند و هیچگاه منتشر نشدند.
در سال 64-63 با آوازی به نام قصه گیسو در ماهور و با نی کیانی نژاد در فیلم امیر کبیر صدای ایشان از تلویزیون پخش شد.
افتخاری بعد از آتش دل بنا به فرموده مرحوم پدر ، تا سه سال نخواند و بعد از سه سال با موافقت آن مرحوم کارهایی نظیر راز و نیاز با استاد حسین علیزاده و مهروزان با استاد کیانی نژاد را اجرا نمود.
اواخر دهه شصت با کنسرت های پیاپی در کشورهای مختلف مصادف بود و از این کنسرت ها می توان به کنسرت راه ابریشم در 28 شهر و کنسرت آلمان (مقام صبر به همراهی استاد مشکاتیان) و ... اشاره کرد . در یکی از همین کنسرت ها در ونکور کانادا شایعه بمب گذاری در سالن سبب شد که ایشان به مدت 6 ساعت بدون امکانات صوتی در فضای آزاد برنامه اجرا کند که خود افتخاری هم از 6 ساعت خواندن پیاپی هنوز متعجب است آن هم بدون امکانات صوتی !
افتخاری در سال 69-68 در ژاپن با عارفی آشنا می شود که در پی این آشنایی به ختن چین نزد ایشان رفته و در آنجا عرفان و سلوک عرفانی را تجربه می کند . به طوری که در بازگشت ؛در آثارش تحول پیدا می کند و احساساتش در حین خواندن کاملاً تغییر می کند .
ناگفته نماند که افتخاری اولین کسی بود که بعد از انقلاب ، اشعار حافظ را به صورت ترانه و تصنیف خواند . تصانیفی نظیر : روز هجران ، نفس باد صبا و ...
در اوایل دهه هفتاد با ارائه آثاری نظیر نازنگاه ، نیلوفرانه ، سروسیمین ، یاد استاد و ... تبدیل به چهره ای شناخته شده در نزد مردم گردید.
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
استاد مرتضی نی داوود(خالق آهنگ مرغ سحر)

استاد مرتضی نی داوود(خالق آهنگ مرغ سحر)

يادی از مرتضی نی داوود، خالق آهنگ مرغ سحر

موسيقيدانان سنتی ايران که در فاصله جنبش مشروطيت و نخستين دهه از قرن جاری خورشيدی سر برآورده اند، همه پيش از هر چيز نوازنده بوده اند، هر چند که گهگاه به سراغ آهنگسازی نيز رفته اند.


مهارت های فنی و گاه شگفتی آور اين نوازندگان، آن چنان جمع شنوندگان را مجذوب خود می ساخته که آهنگسازی آنها را غالبا از ياد می برده اند. درويش خان، ارسلان درگاهی، موسی معروفی و حبيب سماعی از اين گونه موسيقيدانان به شمار می روند.


در کنار اينان به چهره برجسته ديگری بر می خوريم که استثنايی را پديد آورده است: مرتضی خان نی داوود.


از يک سو رغبت به آهنگسازی در او همپای شوق نواختن در غليان بوده و از سوی ديگر در ميان پيش درآمدها، چهار مضراب ها، رنگ ها و تصنيف های او که به گفته خودش به دويست فقره بالغ می شود، يکی از فراگيرترين و پر آوازه ترين تصنيف های قرن، می درخشد، تصنيف برانگيزاننده "مرغ سحر" که نام او را برای هميشه در تاريخ موسيقی ايران نگاه خواهد داشت.


اگر چه می توان شعر پرخون، مرغ سحر، سروده محمد تقی بهار (ملک الشعرا) و سازگاری آن را با آرمان ملی و آزادی جويی مردم، پشتوانه شهرت و ماندگاری آن به شمار آورد، ولی از کارکرد زيبايی آهنگ نی داوود نيز نمی توان و نبايد غافل ماند. کما اينکه بهار متن های زيبای ديگری نيز برای پيوند با موسيقی سروده ولی هيچکدام شهرت و تاثير مرغ سحر را پيدا نکرده است.


شعر و آهنگ، در مرغ سحر توانايی بيانی همانندی دارند و با دقتی هنرمندانه به هم پيوند خورده اند.


موسيقی روان نی داوود، زبان کمابيش روشنفکرانه بهار را حتی برای مردم عادی دلپذير و دريافتنی ساخته است. جاذبه ماندگار مرغ سحر سبب شده که پس ار نخستين اجرا با صدای "ملوک ضرابی" (و نه آنگونه که می گويند، قمرالملوک وزيری) خوانندگان زن و مرد ديگری نيز آن را در بازساری های تازه بخوانند


کشف بزرگ


مرتضی نی داوود در سال 1279 و به روايتی ديگر 1280 خورشيدی در تهران و در خانواده ای اهل موسيقی زاده شد. پدرش " بالا خان" با تار و تنبک آشنايی داشت. مرتضی ابتدا در مدرسه به تحصيل دروس همگانی پرداخت، ولی ده يازده ساله بود که پدر با دريافت ذوق و علاقه به موسيقی در فرزند، او را به دست استاد معروف زمانه "آقا حسينقلی" سپرد.


مرتضی خان دو سال نزد آقا حسينقلی و سه سال نزد برجسته ترين شاگرد او، درويش خان، رديف موسيقی سنتی و شيوه تار نوازی را آموخت و آن چنان پيش رفت که در کلاس درويش ختم توانست " تبرزين طلايی"، يعنی نشانی را که به شاگردان ممتاز داده می شد، به دست آورد.


مرتضی خان هنوز بيست سالی بيش نداشت که خود کلاسی برای آموزش تار و رديف موسيقی بنياد کرد و کلاسی که پس از مرگ نابهنگام درويش خان توانست ادامه آموزش همه شاگردان او را نيز بر عهده بگيرد.


در همين سال هاست که مرتضی خان بزرگ ترين کشف موسيقی خود را نيز آشکار می کند. او در يک محفل خصوصی، با صدای گرم دختر جوانی آشنا می شود که بعدها به رساترين صدای زنانه در عرصه موسيقی سنتی تبديل می گردد: قمرالملوک وزيری.


مرتضی خان آموزش موسيقی او را بر عهده می گيرد و پس از آن که به شهر می رسد همکار جدايی ناپذير او باقی می ماند.


بيشتر آنچه قمر از تصنيف و آواز از سال 1303 به بعد خوانده با تار شيرين و پر صلابت مرتضی نی داوود همراه بوده است.


نی داوود از سال 1319، سال بنياد راديو ايران، به اين سازمان پيوست و در برنامه های مختلف موسيقی آن به همکاری و همنوازی با هنرمندان برجسته ای چون رضا محجوبی، علی اکبر شهنازی، حبيب سماعی، ابوالحسن صبا و موسی معروفی پرداخت.


او طی ده سال همکاری تنگاتنگ با راديو، برای خوانندگان معروفی چون قمرالملوک وزيری، ملوک ضرابی، روح انگيز، اديب خوانساری، جواد بديع زاده و غلامحسين بنان تصنيف ساخته يا پا به پای آوازشان تار نواخته است


مرتضی نی داوود در سال 1348 کار مهم ديگری را به انجام رسانيده و آن نواختن و ضبط نزديک به 300 گوشه از مجموعه رديف موسيقی سنتی ايران است که البته به دلايل نا روشن هنوز انتشار نيافته است.


از ميان آفريده های او علاوه بر مرغ سحر، می توان از تصنيف هايی چون شاه من، ماه من، مرغ حق و آتش دل، و نيز پيش درآمد اصفهان ياد کرد که هنوز جاذبه خود را حفظ کرده است.


گفتنی است که در سالهای پس از انقلاب، مرتضی حنانه، اين پيش درآمد او را به شيوه ای نو، برای ارکستر بزرگ تنظيم کرده که موسيقی اصلی سريال هزار دستان (ساخته علی حاتمی) است.


مرتضی نی داوود در سال 1359، يکی دو سالی پس از انقلاب اسلامی رهسپار ايالات متحده آمريکا شد و ده سال پس از آن، يعنی در دوم مرداد ماه سال 1369 در سن نود سالگی و در ديار غربت چشم از جهان فرو پوشيد.


ترانه مرغ سحر


متن: محمد تقی بهار


مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه تر کن


ز آه شرر بار، اين قفس را
برشکن و زير و زبر کن


بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ
نغمه آزادی نوع بشر سرا


وز نفسی عرصه اين خاک توده را
پر شرر کن، پر شرر کن


ظلم ظالم، جور صياد
آشيانم داده بر باد


ای خدا، ای فلک، ای طبيعت
شام تاريک ما را سحر کن


ای خدا، ای فلک، ای طبيعت
شام تاريک ما را سحر کن


نو بهار است، گل به بار است
ابر چشم ژاله بار است


اين قفس چون دلم تنگ و تار است


شعله فکن در قفس ای آه آتشين
دست طبيعت گل عمر مرا مچين


جانب عاشق نگه ای تازه گل از اين
بيشتر کن، بيشتر کن، بيشتر کن


مرغ بی دل ، شرح هجران
مختصر کن مختصر کن مختصر کن!
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
استاد پرویز مشکاتیان

استاد پرویز مشکاتیان



استاد پرويز مشکاتيان متولد 24 ارديبهشت 1334 نيشابور . مقدمات موسيقي را از 6 سالگي نزد پدر (حسن مشکاتيان) آغاز کرد.

اجراي اولين کنسرت در 8 سالگي در مراسم گرد همايي دانش آموزان در مدرسه امير معزي نيشابوردر سال 1342 آغاز گر حرکت او به سوي عرصه موسيقي گرديد.

در ذيل به تاريچه اي از زندگي وي مي پردازيم:


شرکت در مراسم اردوگاه رامسر و کسب مقام هاي متعدد در سالهاي دبيرستان
ورود به دانشکده هنر هاي زيبا 1353

يادگيري رديف ميرزا عبدالله نزد استاد نورعلي برومند

آموزش رديف موسيقي ايراني نزد دکتر داريوش صفوت

يادگيري موسيقي ايراني و مباني موسيقي نزد اساتيدي چون دکتر محمدتقي مسعوديه ، عبدالله دوامي ، سعيد هرمزي ، يوسف فروتن

همکاري با مرکز حفظ و اشاعه موسيقي به عنوان مدرس و نوازنده سنتور و سرپرست گروه زير نظر دکتر داريوش صفوت 1354

اجراي کنسرت هاي متعدد با همکاري خوانندگاني چون پريسا فاطمه واعظي و هنگامه اخوان

تشکيل گروه عارف و سرپرستي اين گروه 1356

شرکت در آزمون باربد که به ابتکار استاد نورعلي برومند برگزار مي شد و کسب مقام اول به همراه پشنگ کامکار و کسب مقام ممتاز به همراه داريوش طلايي

همکاري با راديو زير نظر هوشنگ ابتهاج سايه 1356

استعفا از راديو پس از واقعه 17 شهريور 1357

تشکيل موسسه چاووش پس از استعفا از راديو با همکاري هنرمندان گروه عارف و شيدا 1357

همکاري با موسسه فرهنگي هنري چاووش از سال 1357 تا 1362 و ضبط و اجراي آثار متعدد با عناوين زير

چاووش4 تصنيف مرا عاشق با همکاري شهرام ناظري روي شعر مولانا

چاووش4 چهارمضراب شورانگيز نت اين اثر در سال 1359 به صورت مستقل توسط موسسه چاووش منتشر شد

چاووش4 قطعه نغمه شور

چاووش6 سرود ايراني با صداي محمد رضا شجريان و اجراي گروه شيدا به سرپرستي محمد رضا لطفي 1358 اجراي زنده در دانشگاه ملي

چاووش7 سرود رزم مشترک با صداي محمدرضاشجريان در اصفهان با اجراي گروه عارف و شعر برزين آذرمهر 1358

چاووش7 قطعه 10ضربي چهارگاه پيروزي اجراي گروه عارف

چاووش7 اجراي قطعه درقفس استاد ابوالحسن صبا با تنظيم حسين عليزاده

همکاري با محمدرضاشجريان و توليد چند اثر که توسط موسسه دل آواز به صورت سي دي و کاست منتشرشد

بيداد ، برآستان جانان ، سرعشق ماهور ، نوامرکب خواني ، دستان چهارگاه

اجراي کنسرت هاي برون مرزي گروه عارف به همراهي محمدرضا شجريان 1366

همکاري با خوانندگاني چون علي جهاندار ، ايرج بسطامي ، عليرضا افتخاري ، حميد رضا نوربخش ، علي رستميان ، شهرام ناظري از 1367 تا 1383

توليد نوار هاي متعدد در زمينه موسيقي ملي ايران و همکاري با آهنگسازاني چون کامبيز روشن روان دود عود و محمدرضادرويشي جان عشاق ، گنبد مينا

شرکت در فستيوال جهاني موسيقي تحت عنوان روح زمين در کشور انگلستان و کسب مقام نخست
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
زنده یاد بانو الهه

زنده یاد بانو الهه



زنده یاد بانو الهه(بهار غلامحسيني) و یکی از دوستداران روشن دلش دکتر معینی در خرداد ماه 1386 «ترانه بسیار زیبا و کمیاب بود و نبود با صدای زنده یاد الهه»
بهار غلامحسینی همچون اشراف السادات مرتضایی(مرضیه) با خواندن آهنگ ها و تصنیف هایی از شیدا،عارف،درویش و وزیری مطرح شد.او که به تصدیق عبدالله دوامی،مدتی شاگرد این استاد بوده است.مدتی نیز هم نزد غلامحسین بنان کار کرده است.پری دخت اور(همسر بنان)در این باره می گوید:«اله شاگرد بنان بود.بنان با این شرط الهه را برای تعلیم قبول کرد که اواز نخواند.می گفت خانم ها نمی توانند اواز بخوانند مگر این که سال های سال نزد استادان کار کنندو زیر و بم ظرافت ها را یاد بگیرند.
بهار غلامحسینی از خوانندگانی بود که در آغاز صدایش با عنوان خواننده ی ناشناس از رادیو پخش می شد.همزمانی پخش صدای او در یک برنامه ی نیم ساعته که یک ربع آن به الهه و یک ربع به یاسمین(که دارای صدای زیبا و شبیه به الهه می باشد) اختصاص داشت،شایعه ی رقابت این دو خواننده را در مطبوعات آن زمان دامن زد.در حالی که بهار غلامحسینی با صدای خاص خود با خواندن تصنیف هایی در برنامه های گل های جاویدان و گل های رنگارنگ و یک شاخه گل به سرعت پله های شهرت را طی کرد.
ابراهیم سرخوش(نوازندهی تار)مدعی است او بهار غلامحسینی را به رادیو برده است و می گوید:«بعد از اشرف السادت مرتضایی ،کارم را با الهه شروع کردم.البته آن روزها خواننده شدن و راه یافتن به رادیو و تلویزیون آسان نبود و خواننده باید موسیقی را می شناخت و خارج نمی خواند.الهه را بعد از گذشتن از هفت خان رستم به رادیو بردم و آهنگ های «چو غمت می گریم،به گریه ام می خندی« را ساختم و این تنها آهنگی بود که برای او ساختم زیرا بعد از این آهنگ دیگر او را ندیدم.خب گاهی باید به روزگار خندید.از دیگرانی که با الهه همکاری داشتند،مجید وفادار،حسین یا حقی و بزرگ لشکری هستند،همچنین همایون خرم که در سال 1342 هـ ش به اتفاق او به اروپا سفر کرد.
بطور کلی می توان از آهنگسازان مهمی که فعالیت های زیادی با الهه داشته اند از 1-منصور احمدی(1332) 2-مجید و فادار(1333-1335)3- جواد لشکری(1336-1338)4-عباس شاپوری(1338-1339) 5- پرویز یا حقی(1340- 1341)می توان نام برد.).
الهه دارای آثار بسیاری می باشد که بسیاری از آنها شامل برنامه های گلها می باشد.و تا سال 1357 جز خواننده های مطرح موسیقی اصیل ایرانی بود،الهه بعد از انقلاب مانند بسیاری از خوانندگان به خارج کشور رفت و در دهه 1360فعالیتهای پراکنده ی در لس آنجلس داشته که قابل توجه می باشند.الهه در دهه 1370 یک کنسرت که از طرف گروهک تروریستی مجاهدین خلق برگزار شده بود شرکت کرد و پس از ان متوجه اشتباه بزرگ خود شد وبه عقاید وطن فروشانه و منحرف این گروهک پی برد و بال فاصله از این گروه فاصله گرفت و چند سال پیش مصاحبه بسیار زیبا و افشا گرانه ی در مورد این گروه با ماهنامه نجات یافتگان انجام داده که بسیار جالب و خواندنی است و حتی این مطلب که الهه حتی دستمزدش را بابت این کنسرت دریافت نکرده خود بیانگر این مطلب است که الهه از ماهیت این گروه بی اطلاع بوده.
بانو الهه در آذر ماه 1385 به همراه پسرش (فرید) به ایران بازگشت و در خانه قدیمی خود پذیرای انبوه دوستدارانش بود، وی در اویل مرداد سال جاری بدلیل وخامت بیماریش به بیمارستان منتقل شد و در بامداد روز بیست و چهارم مرداد ماه در سن 73 سالگی در تهران زندگی را بدرود گفت.
«ترانه ياران با صداي الهه تقديم به تمام ياران هنرمندش كه كه زندگي را وداع گفتند»
ياران ياران ياران من ياران درد آشنا ياران يارن ياران من ياران از هم جدا
ياران ياران ياران تنها شديم تنهاي تنها هاهاهاااااااااااااا
ياران ياران ياران من ياران درد آشنا ياران يارن ياران من ياران از هم جدا
اران ياران ياران تنها شديم تنهاي تنها هاهاهااااااااااااااا
افتاده رو سرامون سقفهاي نيمه كاره كي مونده كي نمونده هيچ كس خبر نداره
انگار كه روح شيطون از خونمون گذشته رو هر درا و ديوار از مرگمون نوشته
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
استاد ایرج خواجه امیری

استاد ایرج خواجه امیری



حسین خواجه امیری ( ایرج )به سال 1313 در شهر کاشان متولد شد ، بیش از شش سال از سنش نمی گذشت که شروع به زمزمه اشعار روز و عامیانه مردم که رایج آن زمان بود می کند .
پدر بزرگ وی که از صدایی بسیار خوش برخوردار بوده ، یکی از خوانندگان به نام ناصرالدین شاه قاجار بود و هر وقت که شاه قاجار اراده می کرده باید وی برای او بخواند ولی به طوری که از شواهد و آثار بر می آید ، غیر از دربار ، او خیلی مواقع برای مردم عادی نیز می خواند و در محافل شرکت می کرده و می خوانده ، پدر حسین خواجه امیری که از صدایی خوب برخوردار و از پدرش به ارث برده بود حسین را تحت تعلیم خود قرار می دهد و بسیاری از شب ها که ستاره های منطقه کویری کاشان مانند خوشه هایی از زمرد در آسمان خودنمایی می کردند و محیطی شاعرانه به وجود می آوردند ، وی را به صحرای اطراف شهر می برد و او را تشویق به خواندن با صدایی هر چه بلند می کرد . مدت ها حسین تحت تعلیم پدر این کار را ادامه داد و پس از چندی به تهران می آید و به کلاس روان شاد استاد ابوالحسن خان راه یافت ، مدت شش ماه متوالی از محضر استاد صبا کسب فیض کرد ، سپس در سال 1327 توسط ابراهیم خان منصوری برای شرکت در برنامه های رادیویی به رادیو دعوت شد . حسین مدت ها با این ارکستر همکاری می کند و خودش ارتشی بود ، شب های جمعه به مدت نیم ساعت در برنامه ارتش شرکت می کند و پس از مدتی در ارکستر آقای عبدالله جهان پناه شرکت و با ارکستر او همکاری کرد .
در سال 1336 بنا به دعوت مرحوم داود پیرنیا به برنامه گلها راه می یابد و در اولین همکاری خود با گلها، آوازی در مایه " سه گاه " همراه با ویولون استاد علی تجویدی می خواند و چندی بعد یکی از آهنگ های آقای مهندس همایون خرم را با همکاری جلیل شهناز و جهانگیر ملک به نام گلهای 510 در مایه مخالف "سه گاه " اجرا می کند و از این به بعد همکاریش با این برنامه ادامه می یابد . ایرج ، علاوه بر خواندن ، به نواختن ضرب نیز علاقه وافر دارد وضرب به خوبی می نوازد . وی معتقد است که جامعه ایران ، آواز و آهنگ های اصیل ایرانی را می خواند و همین آثار و آهنگ ها است که نمودار فرهنگ صوتی و ملی کشور بوده و توسط گذشتگان ما به طور سینه به سینه حفظ و نسل به نسل به ما منتقل شده و این میراث گرانقدر برایمان مانده و باید در حفظ و اشاعه آن سعی و کوشش وافر داشته باشیم و به موسیقی ملی و سنتی سرزمین خود خیلی بیش از این ها ارج گذاریم .
حسین خواجه امیری چون افسر ارتش بود لذا مشکلاتی برای اجرای برنامه های هنری خود از جمله نام حقیقی خود پیش روی داشت ، بدین سبب نام مستعار ( ایرج ) را برای خود برگزید . ایرج که از صدایی خوش و رسا و مطلوب برخوردار است در زمان خود به آواز ایران خدمات شایان توجهی نمود به طوری که در دور افتاده ترین قراء مملکت هم علاقمندان فراوان پیدا کرد ، ولی افسوس که این هنرمند خوش صدا ، اشتباه بزرگی را در زندگی هنری خود مرتکب شد و آن این که یکی از کارگردانان ابن الوقت سینمای آن زمان که ضربات فراوان و سنگینی به صنعت فیلم سازی کشور زده بود ، وی را اغوا کرد و در بسیاری از فیلم های ساخته او ، آهنگ های " آن چنانی!" خواند که ای کاش نمی خواند و به شهرت و مقام والا و اصیل هنری خود خدشه وارد نمی کرد . به هر حال صاحب نظران در موسیقی ایران ، متفق القولند که وی یکی از بهترینهای آواز ایران بوده که هیچوقت خاطره او در آواز و موسیقی سنتی ایران فراموش نخواهد به قول معروف اگر در و گوهر در لجن زار هم بیفتد ، اصلیت خود را از دست نخواهد داد و حسین خواجه امیری ( ایرج ) هم حکم همین در و گوهر را دارد . حسین خواجه امیری ( ایرج )به سال 1313 در شهر کاشان متولد شد ، بیش از شش سال از سنش نمی گذشت که شروع به زمزمه اشعار روز و عامیانه مردم که رایج آن زمان بود می کند .
پدر بزرگ وی که از صدایی بسیار خوش برخوردار بوده ، یکی از خوانندگان به نام ناصرالدین شاه قاجار بود و هر وقت که شاه قاجار اراده می کرده باید وی برای او بخواند ولی به طوری که از شواهد و آثار بر می آید ، غیر از دربار ، او خیلی مواقع برای مردم عادی نیز می خواند و در محافل شرکت می کرده و می خوانده ، پدر حسین خواجه امیری که از صدایی خوب برخوردار و از پدرش به ارث برده بود حسین را تحت تعلیم خود قرار می دهد و بسیاری از شب ها که ستاره های منطقه کویری کاشان مانند خوشه هایی از زمرد در آسمان خودنمایی می کردند و محیطی شاعرانه به وجود می آوردند ، وی را به صحرای اطراف شهر می برد و او را تشویق به خواندن با صدایی هر چه بلند می کرد . مدت ها حسین تحت تعلیم پدر این کار را ادامه داد و پس از چندی به تهران می آید و به کلاس روان شاد استاد ابوالحسن خان راه یافت ، مدت شش ماه متوالی از محضر استاد صبا کسب فیض کرد ، سپس در سال 1327 توسط ابراهیم خان منصوری برای شرکت در برنامه های رادیویی به رادیو دعوت شد . حسین مدت ها با این ارکستر همکاری می کند و خودش ارتشی بود ، شب های جمعه به مدت نیم ساعت در برنامه ارتش شرکت می کند و پس از مدتی در ارکستر آقای عبدالله جهان پناه شرکت و با ارکستر او همکاری کرد .
در سال 1336 بنا به دعوت مرحوم داود پیرنیا به برنامه گلها راه می یابد و در اولین همکاری خود با گلها، آوازی در مایه " سه گاه " همراه با ویولون استاد علی تجویدی می خواند و چندی بعد یکی از آهنگ های آقای مهندس همایون خرم را با همکاری جلیل شهناز و جهانگیر ملک به نام گلهای 510 در مایه مخالف "سه گاه " اجرا می کند و از این به بعد همکاریش با این برنامه ادامه می یابد . ایرج ، علاوه بر خواندن ، به نواختن ضرب نیز علاقه وافر دارد وضرب به خوبی می نوازد . وی معتقد است که جامعه ایران ، آواز و آهنگ های اصیل ایرانی را می خواند و همین آثار و آهنگ ها است که نمودار فرهنگ صوتی و ملی کشور بوده و توسط گذشتگان ما به طور سینه به سینه حفظ و نسل به نسل به ما منتقل شده و این میراث گرانقدر برایمان مانده و باید در حفظ و اشاعه آن سعی و کوشش وافر داشته باشیم و به موسیقی ملی و سنتی سرزمین خود خیلی بیش از این ها ارج گذاریم .
حسین خواجه امیری چون افسر ارتش بود لذا مشکلاتی برای اجرای برنامه های هنری خود از جمله نام حقیقی خود پیش روی داشت ، بدین سبب نام مستعار ( ایرج ) را برای خود برگزید . ایرج که از صدایی خوش و رسا و مطلوب برخوردار است در زمان خود به آواز ایران خدمات شایان توجهی نمود به طوری که در دور افتاده ترین قراء مملکت هم علاقمندان فراوان پیدا کرد ، ولی افسوس که این هنرمند خوش صدا ، اشتباه بزرگی را در زندگی هنری خود مرتکب شد و آن این که یکی از کارگردانان ابن الوقت سینمای آن زمان که ضربات فراوان و سنگینی به صنعت فیلم سازی کشور زده بود ، وی را اغوا کرد و در بسیاری از فیلم های ساخته او ، آهنگ های " آن چنانی!" خواند که ای کاش نمی خواند و به شهرت و مقام والا و اصیل هنری خود خدشه وارد نمی کرد . به هر حال صاحب نظران در موسیقی ایران ، متفق القولند که وی یکی از بهترینهای آواز ایران بوده که هیچوقت خاطره او در آواز و موسیقی سنتی ایران فراموش نخواهد به قول معروف اگر در و گوهر در لجن زار هم بیفتد ، اصلیت خود را از دست نخواهد داد و حسین خواجه امیری ( ایرج ) هم حکم همین در و گوهر را دارد .
 

delshode

عضو جدید
سالار معزز
غلامرضا خان مین باشیان ، ملقب به سالار معزز از اشخاص برجسته ای است که خدمات شایسته ای به موسیقی نظامی ایران کرده است . شخصیت او از جهاتی نیز قابل توجه است از این که سالار معزز، مانند سلطان حسین خان هنگ آفرین از موسیقی دانانی بوده که علاوه بر تخصص در رشته خویش (موزیک نظام) به موسیقی ایرانی نیز وارد بود و از اولین کسانی نیز هست که موسیقی ایرانی را به نت اروپایی نوشت و انتشار داد.
سالار معزز در تهران تولد یافت. پدرش، نصراله خان وقتی استعداد فرزند را در زمینه موزیک در یافت، او را به شعبه موسیقی دارالفنون که تحت ریاست مسیو لومر فرانسوی اداره می شد سپرد. غلامرضا در آن مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از فراغت از تحصیل به تعلیم در همان جا گمارده شد و سمت معاونت لومر را یافت سپس به منظور تکمیل تحصیلات خود به روسیه سفر کرد و در کنسرواتوار پطرزبورگ، در کلاس ریمسکی کورسا کوف موسیقیدان بزرگ روس به تحصیل پرداخت . پس از مراجعت به ایران ، ابتدا در بریگاد قزاق که تحت نظارت فرماندهان روس بود کار کرد و ریاست دسته های موزیک آنجا را داشت هنگام نهضت مشروطیت به خاطر علاقه و همکاری با آزادیخواهان از دسته قزاق بیرون آمد و به فرانسه رفت . پس از مراجعت به ایران با درجه سرتیپی به ریاست کل دسته های موزیک نظام ایران (ژاندارمری، نظمیه، نصرت و گارد ) منصوب شد . در سال 1300،اداره موزیک ارتش را تاسیس کرد و با مدیریت و انضباط خویش، به کار ارکستر نظام سر و صورت بخشید و شاگردانی شایسته تربیت کرد.





شعبه موزیک دارالفنون که سالار معزز خود در آن تحصیل کرده بود در سال 1297 از شپاه تفکیک شد و بنام ((مدرسه موزیک)) جزئی از واحد های وزارت معارف (وزارت فرهنگ آن زمان)در آمد.این مدرسه تا سال 1307زیر نظر سالار معزز و فرزندش نصرالسلطان اداره می شود و پس از آن تحت ریاست کلنل عیلنقی وزیری درآمد. سالار معزز در مدت خدمت خویش ، اقداماتی در خور توجه انجام که فهرست زیر از آن جمله است:
تجمه سه کتاب هم آهنگی(هارونی) ، ساز شناسی و ارکستر شناسی با معاضدت مزین الدوله . تدریس ساز شناسی ، هم آهنگی ، ارکستر شناسی ، سلفژ ، دیکته موسیقی ، تعلیم ساز های بادی موسیقی نظامی و تهیه جزوه هایی در این موارد که به چاپ نرسیده است.ساتن سرئد های پور شور که مشهور ترین آنها بنام ((سلام رسمی دولت علیه ایران )) است . لازم به تذکر است که سالار معزز از مجرب ترین و معتبرترین افراد در ساختن سرود بودو اولیای مدارس ، وزارت فرهنگ ، ارتش و موسسات دیگر هر وقت نیاز به سرودی داشتند به او مراجعه می کردند .
سالار معزز علاوه بر موسیقی نظام که رسته تخصصی اش بود ، توجه خاصی به موسیقی ایران داشت و برعکس موسیقیدان های نسل بعد ، معتقد بو که باید موسیقی ایرانی را نیز شناخت . وی چند سالی را نزد اساتید مشهور زمان ، تار نواخت و با ردیف موسیقی ایرانی آشنا شد او از اولین کسانی است که روی پیانو سعی داشت این نوا ها را اجرا کند . و از |آنجا که کوک پیانو در حالت استاندارد و بین المللی خود فاقد فواصل موسیقی ایرانی است |، وی به دلخواه پیانو را کوک می کرد و آن را می نواخت .همانطور که گفته شد ، او از اولین کسانی است که که اشارات نت اروپایی را برای الحان موسیقی ایرانی برگزیده است و خال اینکه این کار تا چقدر درست است و آیا در این آثار ، اصالت های خاص موسیقی حفظ شده یا نه ، بحثی جداست . قصد ما بازگویی تاریخچه یی از این اقدام است. سالار معزز چندی بعد اقدام به نوشتن دستگاه ماهور کرد و حسین خان هنگ آفرین نوازنده مشهور ویولون و سه تار که خود از اعضای دسته موزیک نظام بود روی ویولون نواختهاست . غیر از این ، سالار معزز قسمتی از درآمد آواز اصفهان ، پیش در آمد و تصنیف آن را برای پیانو نوشته است که آن نیز چاپ شده است قطعه دیگری نیز به نام فانتزی ماهور و تنظیم آهنگ های رکنالدین مختاری نیز از آثار اوست . وی به سال 1240 متولد و در سال 1314 رخت از این جهان فانی بر بست، روانش شاد
 

salaremelli

عضو جدید
زندگی نامه غلامحسین بنان

زندگی نامه غلامحسین بنان

منبع : حیات نامه

زندگی نامه غلامحسین بنان
"استاد غلامحسین بنان" در ارديبهشت ماه سال 1290 خورشيدی در تهران خيابان "زرگنده" (قلهک)، در خانواده اي متمول و صاحب جاه، به دنيا آمد. پدرش "كريم خان بنان الدوله نوری" و مادرش دختر شاهزاده محمد تقی ميرزاركنی (ركن الدله) برادر ناصرالدين شاه يا پسر محمد شاه "استاد غلامحسین بنان" در ارديبهشت ماه سال 1290 خورشيدی در تهران خيابان "زرگنده" (قلهک)،در خانواده اي متمول و صاحب جاه، به دنيا آمد. پدرش "كريم خان بنان الدوله نوری" و مادرش دختر شاهزاده محمد تقی ميرزاركنی (ركن الدله) برادر ناصرالدين شاه يا پسر محمد شاه قاجار بود. از شش سالگی بنا به توصيه استاد "نی داود" به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پيانو پرداخت و در اين راه از راهنمايی های مادرش كه پيانو را بسيار خوب می نواخت بهره ها گرفت، اولين استاد او پدرش بود و دومين استاد، مرحوم "ميرزا طاهر ضياءذاكرين رثايی" و سومين استادش مرحوم "ناصرسيف" بوده اند. بنان در سال 1321 خوانندگی را در راديو آغاز كرد، درآن زمان، شادروان روح الله خالقی مسوليت راديو را بر عهده داشت، روزی كه بنان با عبدالعلی وزيری جهت امتحان به راديو می روند در دفتر روح اله خالقی، ابوالحسن صبا هم نشسته بوده، از بنان مي خواهند كه برای ايشان قطعه ای بخواند و او « درآمد سه گاه» را آغازمی كند و صبا هم با ويلن او را همراهی می كند.هنوز « درآمد» تمام نشده بود كه خالقی به صبا می گويد:"شما نواختن ويولن را قطع كنيد" و به بنان اشاره می كند «گوشه حصار» را بخواند و بنان بدون اندک مكثی ، با چنان مهارت و استادی « درآمد حصار» را می خواند و به «سه گاه» فرود می آيد كه روح اله خالقی بی اختيار برخاسته و او را در آغوش گرفته و می بوسد و آينده وی را در هنر آواز درخشان پيش بينی می كند. صدای بنان، بسيار لطيف و شيرين، زيبا و خوش اهنگ بود، كوتاه می خواند ولی درهمين كوتاهی، ذوق و هنر بسيار نهفته است، غلت ها و تحريرهای او چون رشته مرواريد غلطانی، به هم پيوسته و مانند آب روان است. از سال1321 صدای "غلامحسين بنان" ، همراه با همكاری عده ای از هنرمندان ديگر از راديو تهران به گوش مردم ايران رسيد و ديری نگذشت كه نام بنان زبانزد همه شد و شيفتگان فراوانی در سراسر كشور پيدا كرد. خالقی او را در اركستر انجمن موسيقی شركت داد و با اركستر شماره یک نيز همكاری خود را شروع كرد و از بدو شروع برنامه هميشه جاويد "گلهای جاويدان" بنا به دعوت استاد ارجمند داود پير نيا با آن همكاری داشت. بنان در طول فعاليت هنری خود، حدود 450 آهنگ اجرا كرد و انچه كه امتياز مسلم صدای او را پديد می آورد، زير و بم ها و تحريرات صدای اوست كه مخصوص به خودش است. بنان نه تنها در آواز قديمی و كلاسيک ايران استاد بود، بلكه در نغمات جديد و مدرن ايران نيز تسلط كامل داشت. تصنيف زيبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترين معرف اين ادعاست.
غلامحسين بنان به سال 1315 خورشيدی به سمت بايگان در اداره كل كشاورزی استخدام شد و بعد از چندی به شركت ايران بار كه مركز آن در اهواز بود منتقل گشت. پس از چند سال به معاونت آن اداره منصوب شد. در سال 1321 به تهران آمد و بنا به پيشنهاد مرحوم "فرخ" كه وزير خواربار بود، به سمت منشی مخصوص وزير به كار پرداخت.


بعد از تغيير كابينه، به اداره كل غله و نان منتقل شد و چندی كفالت اداره دفتر و كارگزينی و مدتی هم مسؤوليت تحويل كوپن نان تهران را بر عهده داشت. در سال 1332 به پيشنهاد شادروان خالقی به اداره كل هنرهای زيبای كشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسيقی ملی به كار مشغول شد و در سال 1334 ريئس شورای موسيقی راديو شد. بنان در سال 1336 ه_ش در یک سانحه اتومبیل چشم راست خود را از دست داد. در سال 1346 نیز به عنوان اعتراض بر ابتذال خوانی در رادیو،خواندن را کنار گذاشت و زمان "قطبی" به طور کلی از رادیو قهر کرد و خانه نشین شد. غلامحسين بنان از ابتدا در برنامه های گل های جاويدان و گل های رنگارنگ و برگ سبز شركت داشته كه رهاورد اين همكاری ها ده ها برنامه گل های جاویدان، گل های رنگارنگ و برگ سبز است و برنامه های متعدد و گوناگون ديگری كه از اين خواننده بزرگ و هنرمند به يادگار مانده است. غلامحسين بنان مدت ها بود كه مبتلا به ناراحتی جهاز هاضمه شده بود و از طرف ديگر حنجره اش نيز آمادگی بيان نيازهای درونيش را نداشت و به همين دليل اندک اندک از خواندن اجتناب ورزيد و از صحنه هنر كناره كشيد و ديگر حدود بيست سال آخر عمر را تقريبا فعاليت چشم گيری نداشت و روز به روز ناراحتی جهاز هاضمه او را بيشتر رنجور می كرد و متاسفانه كوشش های پزشكان و خاصه مراقبت ها و از خود گذشتگی های "پری بنان" همسر وفادارو مهربانش هم مؤثر نيفتاد و سرانجام درساعت 7 بعدازظهر پنجشنبه هشتم اسفندماه سال 1364 خورشيدی در بيمارستان ايرانمهر قلهك جهان را بدرود گفت.

گفتنی
است وی در آواز به مکتب علینقی وزیری و روح الله خالقی گرایش داشت و یکی از هنر آموزان آواز
در هنرستان موسیقی ملی و عضو ارکسترهای مختلف رادیو تهران بود. از جمله آثار او می توان
به صفحات گرامافون همراه با نوازندگان مختلف و برنامه های رادیویی همراه با ارکستر گل ها و
تکنوازان آن اشاره کرد. بهترین آثار او عبارتند از آواز دیلمان "تنها"،ماهور با پیانوی "رضا محجوبی"،
همایون با "مرتضی محجوبی" و از دیگر تصانیف و قطعات این هنرمند برجسته می توان به کاروان،
من از روز ازل، نوای نی، من بی دل، ساقی، آهنگ از "محجوبی"، دیدی ای مه آهنگ از
"یاحقی"، مشتاق و پریشان، دیدار یار آهنگ از "وزیری"، حالا چرا آهنگ از "خالقی" اشاره کرد.
"احمد ابراهيمی" و "کاوه ديلمی" از شناخته شده ترين شاگردان اين هنرمند برجسته به حساب
می آیند. "مرتضی نی داوود" نخستین کسی بود که به استعداد او در پی برد، بنان به نواختن
ارگ و خواندن تصنیف و گاهی آواز روی آورد. گاهی هم به تشویق مادرش از آموزشهای پسر خاله
خود برخوردار می شد. در سال 1296ش در مهمانی بزرگی که بنان الدوله راه انداخته بود،
غلامحسین شش ساله به پیشنهاد مادر پشت ارگ نشست و قطعه ای نواخت و تصنیفی خواند.
کودک شش ساله خیلی مورد توجه تحسین مهمانها قرار گرفت، ازآن شب به بعد،که پدر به
استعداد پسر پی برده بود،او را پیش استادان بزرگ برای آموزش موسیقی و آواز فرستاد. بنان
موسیقی را از " مرتضی نی داوود" و آواز را از "میرزا ضیاء الدین رضایی" فرا گرفت و از آنها نکته ها
آموخت و از ردیف های موسیقی ایرانی آگاهی کامل یافت. بنان اگر چه در مدرسه ثروت مشغول
تحصیل بود. اما بیشتر توجه او به موسیقی و آواز بود. بعدها در انجمن موسیقی ملی با کلنل
وزیری مشغول کار شد.بنان در این انجمن سالهای سال خواننده بود. بعدها از کلاسهای "روح الله
خالقی"،"ابوالحسن صبا"و"مرتضی محجوبی" و دیگر هنرمندان بهره ها برد. بنان خود بارها گفته
بود که من پیشرفت خود را در موسیقی مرهون صبا و خالقی می دانم. می گویند بنان بم ترین
صدای مردانه را داشت و صدای او در ردیف آواشناسی،صوت متوسط بود. اما لطافت و قدرت صدا
از ویژگیهای آوای او بود.بعدها به صلاحدید"کلنل وزیری" و "خالقی" ،صدایش را پایین تر هم آورد و
چنین بود که صدایش گرم و گیرا و دل انگیز شد. " صبا" می گفت:"بعضی تحریر ها را هیچ کس به
جز بنان نمی تواند درست بخواند" تحریر در اصطلاح موسیقی به معنی پیچیدگی در آواز ،کشش
صدا ،غلت دادن آواز و پیراستن آواز از خشونت و زواید است. "فرهاد فخرالدینی" می گوید: "بنان
به طرز عجیبی بر صدای خود مسلط بود و من هرگز ندیدم نتی را خارج ،یا کم و زیاد بخواند." بنان
ذر انتخاب شعر و درست ادا کردن آن،بیش از اندازه دقت می کرد و در نتیجه وقتی شعر را می
خواند آنچنان را آنچنان تر می کرد.



بنان در انتخاب شعر و موسیقی ، سخت خوش سلیقه بود. " روح الله خالقی" می گوید: "صوت بنان لطیف ترین صدایی است که من در عمر خود شنیده ام" اگر به یکی از تصنیفهای بنان گوش بسپاریم، خواهیم دید که در اجرای آواز بنان،شکستن کلمه، نابجا خواندن،درنگ یا شتاب بی جا در سرتاسر تصنیف حتی یک بار هم دیده نمی شود. اوج،جای خود را دارد و فرود هم .اینجاست که هنر تبلور پیدا می کندو بنان را در صدر می نشاند. نوع ادای کلمات ،جدا از آواز و همراهی موسیقی هم آهنگ در بیان بنان، خود شعری جداگانه است. "علی تجویدی" می گوید: " مرا عاشقی شیدا" را هیچ خواننده ای توان اجرا نداشت جز بنان، که آنرا به درستی خواند و اجرا کرد.بنان علاوه بر شعر هایی که از سروده های " رهی معیری" از سروده های "نواب صفا" نیز
استفاده می کرد: یاد باد آن همدلی،آن همدمی،آن همرهی ساز محجوبی و آواز بنان، شعر رهی از کارهای به جا مانده بنان می توان به" بوی جوی مولیان" در بیات اصفهان که "روح الله خالقی " آنرا ساخته بود اشاره کرد. کار دیگری که نام بنان را بر سر زبانها انداخت و تا امروز هم اعتبار خود را حفظ کرده است تصنیف زیبا و پر مفهوم "من از روز ازل" ساخته استاد" مرتضی محجوبی" در مایه سه گاه است.در سال 1319 ه_ش که رادیو تأسیس شد ،بسیاری از هنرمندان به رادیو دعوت شدند که در صدر آنها بنان بود.که در سال 1321 این همکاری را پذیرفت و در برنامه "گلهای جاویدان" ،"برگ سبز" و"گلهای رنگارنگ" که به همت شادروان" داوود پیر نیا" تهیه و تدوین می شد،عاشقانه به کار پرداخت.پس از آن بود که نام و آوازه بنان در همه جا پیچید و به عنوان یک آواز خوان و تصنیف خوان حرفه ای از شهرت جهانی برخوردار شد. بنان مردی مبادی آداب ،خوش لباس ،خوش بیان و بذله گو و مجلس آرا بود. موقع آواز خواندن همیشه لبخندی روی لبهای این هنرمند می شکفت. و می گفت:" این لبخند،قیافه مرا در هر حال برای بیننده و شنونده آوازم قابل تحمل تر می کند" خانه بنان در بلندیهای جمال آباد شمیران ،یادگارهای او را دارد. شاید هم اکنون نیز بتوان "حالا چرا" را در عشاق و بوسلیک ،"امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم" را در ابوعطا،"به یاد صبا "را در سه گاه و "همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی" را در ماهور و هزاران اثر دیگر را را در آن سربالاییها شنید و لذت برد و هنر سحرآفرین او را تحسین کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،چندین بار از ایشان برای اجرای برنامه در رادیو دعوت به عمل آمد اما بنان دیگر حوصله آن سالها را نداشت. در سالهای آخر عمر تنها سرگرمی استاد خاطرات گذشته و گوش دادن به نوارهای زیبای خود بود. یاد و خاطره استاد بنان را می توانید در "نور و نوا" که به یاد او تدوین و پرداخته شده است زنده کنید و یاد تندیسی بیفتید که در خانه ،جای او را پر کرده است.

سرانجام استاد بنان در ساعت45/6 بعد از ظهر هشتم اسفند سال 1364 در بیمارستان ایرانمهر به دیار باقی شتافت.
 

delshode

عضو جدید
استاد همايون خرم
---------------------------------------
زندگي نامه استاد مهندس همايون خرم


از پدري درستكار و آزاده و مادري فهيم و با احساس، پسري پا به عرصه وجود نهاد كه نام او را “همايون” گذاردند. مادرش از شيفتگان موسيقي اصيل ايراني بود و از مقام هاي موسيقي ايراني به دستگاه همايون علاقه اي وافر داشت. به همين دليل هم نام “همايون” را براي فرزند خود انتخاب كرد.
همايون خرم در سن 10-11 سالگي به مكتب استاد صبا راه يافت و به علت استعداد شگرف در 14-15 سالگي يك شبه ره صد ساله را پيمود و به عنوان نوازنده 14 ساله، در راديو ساز تنها اجرا كرد. بعدها در بسياري از برنامه هاي موسيقي راديو، خصوصاً در برنامه گلها، به عنوان آهنگساز، سوليست ويلن و رهبر اركستر آثاري با ارزش ارائه داد.
همايون به موازات فعاليت عاشقانه و در عين حال محققانه در موسيقي ايراني، از كسب علم نيز غافل نبود و در اكثر مراحل تحصيل از شاگردان ممتاز بود و تحصيلات عاليه خود را تا اخذ دانشنامه در رشته مهندسي برق ادامه داد. سمت هاي ايشان در زمينه هنر و موسيقي؛ عضويت در شوراي عالي موسيقي راديو، رهبري اركستر سازهاي ملي، استاد دانشكده موسيقي ملي و هنرستان شبانه، آهنگساز در برنامه هاي موسيقي ايراني و خصوصاً برنامه گلها، رهبري اركستر گلها و سوليست ويلن بوده است.
تعدادي از آهنگ هاي ايشان مانند: تو اي پري كجايي(سرگشته)، امشب در سر شوري دارم (غوغاي ستارگان)، ساغرم شكست اي ساقي (طاقتم ده)، رسواي زمانه منم، آيا همه شما بي گناهيد، اشك من هويدا شد، پيك سحري، بعد از تو هم در بستر غم مي توان خفت، ساقي ببين، دل پريشانم زغم گرفته، آواي خسته دلان و ده ها آهنگ ديگر، همگي بيانگر نبوغ همايون خرم در كارآهنگ سازي است.
شايان ذكر است همايون خرم در ضمن تسلط در نوازندگي و بداهه نوازي، آهنگسازي خلاق و كم نظير و در عين حال مسلط به ظرايف نظري و تئوريك موسيقي ايراني است و از اين نظر پژوهشگري با ارزش و محققي ممتاز به شمار مي رود.

آثار اجرايي :
برنامه هاي متعدد گلهاي رنگارنگ، برنامه هاي موسيقي FM راديو، برنامه هاي بداهه نوازي در راديو، تعدادي برنامه تك نوازان با همكاري هنرمندان ديگر به صورت همنوازي؛ همچنين همنوازي با هنرمنداني مانند شادروان استاد جواد معروفي، استاد جليل شهناز، استاد فرهنگ شريف و شادروان منصور صارمي همراه با ضرب شادروان جهانگير ملك و شادروان امير ناصر افتتاح.
آثار موسيقي ايشان به صورت كاست و لوح فشرده (CD) شامل همنوازي با استادان جواد معروفي، جليل شهناز و فرهنگ شريف هم اكنون در اختيار علاقمندان است.

آثار مكتوب:
1- رديف اول چپ كوك (نواي مهر)؛ شامل آوازها، چهارمضراب ها، قطعات و تعدادي از آهنگ ها.
2- رديف دوم راست كوك؛ شامل تعدادي از پيش درآمدها، چهارمضراب ها و رنگ ها كه هم اكنون در حال آماده سازي و چاپ است.
از فعاليت هاي ديگر ايشان مي توان يه سخنراني درباره موسيقي ايراني در مراكز هنري و فرهنگي اروپا و آمريكا مانند دانشگاه UCLA، دانشگاه گيلان، دانشگاه پزشكي شيراز (درباره استاد صبا و موسيقي ايراني)، انجمن موسيقي فارس (درباره استاد ابوالحسن صبا)، دانشگاه علامه طباطبايي (درباره مقامات موسيقي ايراني)، فرهنگسراي ارسباران (درباره استاد علي نقي وزيري)، دانشگاه صنعتي اصفهان (درباره مشخصات موسيقي ايراني) و سخنراني هاي متعدد ديگر در تالار رودكي تهران به مناسبت هاي مختلف اشاره كرد.
---------------------------------------------
برگرفته از وبگاه رسمي استاد همايون خرم
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
محمدرضا لطفي

محمدرضا لطفي



از دوستان و سروران عزيزم به دو دليل پوزش مي‌طلبم:
نخست: تأخيرم در پيوستنم به جمع‌شان.
دوم: تعجيل و بداهه‌نويسي در وصف لطفي... به يقين براي ارائه‌ي مطالبي در وصف استاد لطفي و براي جليل و قدرداني از ايشان، بسزاست با مطالعه‌اي پيشيني و دستي پرتر همراه باشد.

کساني که با قصه‌ي پر غصه‌ي موسيقي ايران‌زمين آشنايند، به خوبي مي‌دانند، نجات موسيقي سنتي، پس از انقلاب اسلامي مرهون زحمات استاد لطفي است. مصداق اين ادعا را مي‌توان در "چاووش‌"ها سراغ گرفت. استاد در برخي از آثار تار و سه‌تارش، آوازي به سبک خانقاهي را هم همراه کرده است که به يقين شنيدني است. آخرين اجراهاي ايشان در ايران که پس سال‌ها دوري برگزار شد، بدون انتقاد نبوده است:‌ ايشان به تازگي به نواختن دف و کمانچه هم رو آورده‌اند و کيفيت اثرشان را پايين آورده‌اند... طرح اين بحث مجال ديگري مي‌طلبد که آيا منصفانه بوده است يا نه؛‌ نيز واکنش لطفي چه بوده است.

و اما
وی متولد ۱۳۲۵ در گرگان است، موسیقی را در ۱۵ سالگی با تار شروع کرد، آموزش موسیقی را در هنرستان موسیقی پی گرفت. سپس به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی زیر نظر استاد نور علی برومند رفت و در آنجا از محضر استادان علی اکبر شهنازی، سعید هرمزی، یوسف فروتن، عبدالله دوامی و دیگران بهره گرفت. در ۱۳۵۳ گروه شیدا را در رادیو بنیان نهاد. وی مدّتی ریاست دانشکدهٔ هنر‌های زیبای دانشگاه تهران را بر عهده داشته. از خوانندگانی که دراین سالها با او همکاری کرده‌اند می‌توان به محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و هنگامه اخوان اشاره کرد. (به نقل از ويکي‌پديا)




آثار
چاووش ۱-۱۰
راست پنجگاه
به یاد عارف (بیات ترک)
چهره به چهره (نوا)
چشمه نوش (راست پنجگاه)
جان جان (سه‌گاه)
معمای هستی(شور)
عشق داند (ابوعطا)
رمز عشق (ماهور)
گریه بید (سه‌گاه-اصفهان)
قافله سالار (نوا-راست پنجگاه)
پرواز عشق (سه‌گاه-اصفهان)
خموشانه (ابوعطا-بیات ترک-این قسمت با کمانچه اجرا شده‌است)
چهارگاه
به یاد درویش خان (تکنوازی سه‌تار، تنبک از ناصر فرهنگ‌فر، اجرای تصنیف از نصرالله ناصح‌پور)
یادواره استاد نورعلی برومند (گروه همنوازان شیدا، دستگاه شور)
همیشه در میان (بداهه نوازی تار و سه تار در شور و دشتی)
بال در بال (شعر و موسیقی با ه.ا.سایه)
تنها یک خاطره (بداهه نوازی تار و سنتور همراه با فرامرز پایور)
وطنم ایران (اجرای گروه همنوازان شیدا، ۱۳۸۷)

 
آخرین ویرایش:

delshode

عضو جدید
كيهان كلهر:
کیهان کلهر در سال ۱۳۴۲ شمسی در خانواده‌ای کُرد و موسیقی‌دوست در تهران چشم به جهان گشود. کار موسیقی را از پنج سالگی به صورت آزاد شروع کرد. دوازده ساله بود که به صورت حرفه‌ای به موسیقی پرداخت و در سیزده سالگی با ارکستر رادیو تلویزیون کرمانشاه شروع به همکاری کرد.
کلهر مدتی کوتاه با گروه شیدا در مرکز هنری «چاووش» همکار بود. در هفده سالگی مقیم ایتالیا شد و سپس به نیت ادامه تحصیل راهی کانادا شد و در رشته آهنگسازی از دانشگاه کارلتن اتاوا فارغ‌التحصیل شد.
کیهان کلهر برای شناساندن موسیقی ایرانی به غیر ایرانی‌ها تلاش بسیاری کرده است، همکاری وی با هنرمندان هندی از جمله «شجاعت حسین خان» (غزل) و یا با کوارتت کرونوس (Kronos Quartet) (جاده ابریشم)، یویو ما و ارکستر فیلارمونیک نیویورک وی را به هنرمندی جهانی تبدیل کرده است و شنوندگان زیادی در بین غیرایرانی‌ها دارد. او مدتی هم یکی از اعضای ثابت گروه دستان بود.
او معتقد است: «موزیسین، موسیقی‌دان یا موسیقی‌شناس باید به ریاضیات، تاریخ و ادبیات آشنا باشد.»
اجرای کنسرت‌های مستقل به صورت بداهه‌نوازی و همراهی با محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و همایون شجریان اغلب فعالیت‌های این هنرمند نامی است. سه آلبوم زمستان است، بی تو به سر نمی‌شود و فریاد حاصل این همکاری است.
وی همراه با نوازندهٔ باقلامای ترکیه اردال ارزنجان کنسرت‌هایی را هم در مناطق مختلف جهان در حال اجرا دارد و آلبومی نیز با این نوازنده ترک به نام The Wind در شرکت ECM ارائه کرده است.
دو اثر وی در سال ۲۰۰۴ نامزد جایزه گرمی شد






آثار

  • شب، سکوت، کویر
  • زمستان است
  • بی تو به سر نمی‌شود
  • فریاد
  • نخستین دیدار بامدادی همراه تمبک پژمان حدادی
  • غزل ۱
  • غزل ۲
  • غزل ۳
  • در آینهٔ آسمان به همراه تنبور علی اکبر مرادی
  • شب‌های فیروزه‌ای نیشابور به همراه یویوما
  • موسیقی برای فیلم جاده ی ابریشم به همراه یویوما
  • باد (در ایران با نام: تا بی‌کران دوردست) به همراه اردال ارزنجان موسیقی‌دان ترک که در خارج از ایران توسط شرکت ECM و با نام The Wind انتشار یافته است.
  • باران به همراه استاد شجاعت حسین خان و ساندیپ داس که در خارج از ایران با نام The Rain و توسط شرکت ECM انتشار یافت و نامزد جایزه گرمی نیز شد.
 

salaremelli

عضو جدید
پرویز مشکاتیان

پرویز مشکاتیان

زندگی نامه مرحوم پرویز مشکاتیان
پرويز مشكاتيان متولد 24 اردیبهشت 1334 نیشابور بود. وي مقدمات موسيقي را از 6 سالگي نزد پدرش، حسن مشكاتيان، آموخت و نخستين كنسرت خود را در سن 8 سالگي در مراسم گردهمايي دانش آموزان در مدرسه امير معزي نيشابور ارائه داد.
پس از آن وي در جشنواره موسيقي كه دراردوگاه رامسر برگزار مي شد به دفعات شركت كرد و در تمامي آنها مقامهاي ممتاز را به دست آورد. مشكاتيان سال 1353 در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران قبول شد و همزمان به آموزش رديف ميززا عبدالله نزد نور علي خان برومند و رديف موسيقي سنتي نزد دكتر داريوش صفوت پرداخت.
وي همزمان با آموزش رديف مبانی موسیقی و موسيقي ايراني را نزد اساتیدی چون دکتر محمدتقی مسعودیه، عبدالله خان دوامی، سعید هرمزی، یوسف فروتن ادامه داد.مشكاتيان از سال 1354 همكاري خود را با مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به عنوان مدرس و نوازنده سنتور و سرپرست گروه زیر نظر دکتر داریوش صفوت ادامه داد و دركنار آن به اجراي كنسرت هاي متعدد با خوانندگاني چون پريسا( فاطمه واعظي) و هنگامه اخوان پرداخت و در سال 1356 گروه عارف را تشكيل داد.
درهمين سال وي در آزمون باربد که به ابتکار استاد نورعلی برومند برگزار می شد شركت كرد و به همراه پشنگ كامكار مقام اول در رشته سنتور را كسب كرد و نيز به همراه داريوش طلايي مقام ممتاز در رديف نوازي را به دست آورد. همکاری با رادیو زیر نظر هوشنگ ابتهاج (سايه) از ديگر فعاليتهاي وي درسال 56 بود كه با واقعه 17 شهريور 57 وي وگروهي ديگر از اهل موسيقي به صورت دسته جمعي از راديو استعفا دادند.
در اين سال وي به اتقاق گروهي ديگر از هنرمندان موسيقي و با همكاري گروه‌هاي عارف و شيدا مؤسسه چاووش را شكل داد كه حاصل آن انتشار برخي از ماندگارترين قطعات موسيقي سنتي در سال‌هاي 57 تا 62 بود. تصنيف مرا عاشق با صداي شهرام ناظري (روي شعري از مولانا) و چهار مضراب شورانگيز و قطعه نغمه در دستگاه شور، تصنيف ايراني(با صداي شجريان در چاووش 6)، قطعه ده ضربي چهار گاه به نام پيروزي و تصينف رزم مشترك (باصداي شجريان در آلبوم چاووش 7)، و نيز اجراي قطعه در قفس استاد ابوالحسن صبا با تنظيم حسين عليزاده در همين آلبوم از ديگر فعاليتهاي مشكاتيان دراين دوره بود.
پس از اين دوره مشكاتيان همكاري خود با محمد رضا شجریان را پي مي‌گيرد كه حاصل آن آلبوم هاي سر عشق(درماهور) بيداد (دستگاه همايون) بر آستان جانان (در شور و بيات ترك)، نوا (‌مركب خواني در دستگاه نوا) ، دستان (‌در دستگاه چهار گاه) و نيز اجراي كنسرت‌هاي برون مرزي به همراه شجريان در كشورهاي اروپايي كه تا سال 1366 به طول انجاميد.
از سال 67 مشكاتيان همكاري خود با خوانندگان ديگري را هم در دستور كار خود قرار مي دهد كه شهرام ناظري (آلبوم لاله بهار)، علي جهاندار (آلبوم صبح مشتاقان)، عليرضا افتخاري (مقام صبر)، ايرج بسطامي (موسم گل، افشاري مركب، مژده بهار،وطن من)، علي رستميان و حميد رضا نوربخش (كنسرت گروه عارف) از جمله آنها بوده‌اند.
مشكاتيان در فستيوال موسيقي روح زمين در لندن شركت كرد و مقام نخست اين جشنواره را به دست آورد. برخي از كارهاي مشكاتيان نيز با تنظيم چهره هايي چون محمد رضا درويشي (جان عشاق و گنبد مينا) وكامبيز روشن روان (دود عود) منتشر شدند كه در هر سه اين آلبوم‌ها محمد رضا شجريان آواز خواند.
برخي از مهمترين قطعات ساخته شده توسط مشكاتيان از سوي عليرضا جواهري نت نويسي وبه بازار موسيقي عرضه شد.
مشكاتيان از سال 1376 اجراهاي صحنه اي و انتشار آلبوم را متوقف كرد و تا تابستان سال 84 كنسرتي در كشور اجرا نكرد. در تابستان 84 وي به فكر تجديد ساختار گروه عارف و شيدا بر‌آمد كه حاصل آن اجراي كنسرتي در تالار كشور با صداي شهرام ناظري بود.
مشكاتيان علاوه بر ساز سنتور كه ساز تخصصي وي است با سه تار هم آشنايي كافي دارد و همنوازي سه تار در آلبوم سر عشق را خود وي انجام داده است. خانه موسيقي در هشتمين سالگرد خود مراسمي در تالار كشور برگزار كرد و از مقام هنري اين هنرمند نامي تجليل به عمل آورد. این هنرمند نامی کشورمان، 29 شهریور 88 دارفانی را وداع گفت.

روحش شاد و یادش گرامی باد.​
 
Similar threads

Similar threads

بالا