بهرام شیردل

V A N D A

عضو جدید
کاربر ممتاز




بهرام شیردل متولد 1333 تهران است.


شیردل تا مقطع کارشناسی در کانادا تحصیل کرده است و سابقه حضور در مقام معمار و مدرس معماری در خارج و داخل کشور را دارد.
به باور منتقدانش تا دهه چهارم زندگی در جرگه معماران مولف و مطرح جهان به ویژه در رویکرد فولدینگ محسوب می‌شود ولی دهه آخر فعالیتش به خصوص 5 سال آخر، زندگی حرفه‌ای او در هاله‌ای از انزوا فرو رفته است. او تا سال 76 در خارج از کشور در مسابقات مختلف برنده جایزه شده است.
پروژه کتابخانه اسکندریه در مصر، تالار همایش "ثارا" در ژاپن، از جمله مسابقاتی است که شیردل در آن جایزه دریافت کرده است.
شیردل در ایران دو پروژه موزه ملی آب ایران را طراحی کرده است. کتابخانه کانسای ژاپن هم از آثار طراحی شیردل است.
او شرکت مشاوره شیردل و همکاران را تاسیس کرده است.
مسابقه بانک توسعه صادرات ایران، طرح توسعه حرم معصومه و سفارت ایران در برزیل از مسابقاتی است که شیردل در آن موفق به دریافت جایزه در داخل کشور شده است.
شیردل طراح آثارى چون موزه ملى اسکاتلند، مسابقه کتابخانه اسکندریه، مسابقه تالار همایش نارا، طراحى شهرى در متاپولیس لس آنجلس و... است.
گفته می شود بسیاری از چهره‌‌های جوان معماری ایران مانند کامران افشار نادری و رضا دانشمیر در دفتر وی در ایران فعالیت داشته‌اند.
او به سال 1330 خورشیدی در تهران متولد شد و به سال 1978 میلادی از دانشگاه تورنتو کانادا در رشته معماری فارغ التحصیل شد. در سال 1982 میلادی دوره تخصصی معماری را در آکادمی هنری کرنبورک در ایالت میشیگان آمریکا, زیر نظر دانیل لیبسکیند گذراند.
او فعالیت حرفه ای خود را با تاسیس دفتر مهندسان مشاور آکس رونو در لس آنجلس آغاز و پس از آن با عنوان مهندسان مشاور شیردل و کیپنیس در لندن ادامه داد.
این دفتر از سال 1376 خورشیدی و با نام مهندسان مشاور شیردل و همکاران در تهران فعالیت معماری خو را دنبال نمود.
بهرام شیردل علاوه بر انجام پروژه های حرفه ای معماری, به عنوان مدیر و استاد برنامه تخصصی طراحی معماری در مدرسه لندن همچنین به عنوان استاد در انستیتو معماری کالیفرنیای جنوبی دانشگاه هاروارد و دانشگاه های دیگری در آمریکا و اروپا به تدریس معماری پرداخته است. معماری او بارها در نشریات و نمایشگاههای مختلف دنیا در معرض نمایش قرار گرفته است.


استفاده از دياگرام‌هاي هندسه فولد

شيردل قبل از بازگشت به ايران ،سه پروژه‌ي موفق در عرصه‌ي بين‌المللي طراحي کرد كه همه‌ي آنها اهميت د‌ارند. بحث اصلي در شكل‌گيري فرم اين پروژه‌ها، هندسه ی فولد و سطوحی است که بر هم تا می شوند. شيردل در اين‌باره گفته است : " بحث درباره‌ي نظريه‌ي فولدينگ تقريباً دوسال است كه به‌صورت فعلي مطرح شده است و به‌نظر من از تحولاتي است كه در كار ما و آرشيتكت‌هاي ديگري كه به آن شهرت يافته‌اند، پديد آمده است. همه‌ي پروژه‌هايي كه طراحي كرده‌ايم، در ادامه‌ي يكديگر قرار دارند، تحولي كه خود پايه‌ي تحول ديگري مي‌شود. زماني كه پروژه‌هايي را در لوس‌آنجلس آغاز كرديم و بخصوص طرح كتابخانه اسكندريه، اساس طراحي بر فولدينگ بود، بدون‌آنكه از اين مبحث رياضي كه يك رياضي‌دان فرانسوي پايه‌گذار آن است اطلاعي داشته باشيم.برحسب اتفاق با اين نظريه آشنا شديم و در پروژه‌هاي بعدي با دقت نظر بيشتري نسبت به آن، فضاها را طراحي كرديم. مثلاً در طرح نارا ،كار قبلي را ازنظر فضايي با اين نظريه‌هاي رياضي تطبيق داديم." به‌نظر مي‌رسد كه طرح تالار همايش نارا44 (1992) بجز هندسه فولد، (دياگرام زين اسبي كه 90 درجه چرخيده است) تحت تاثیر يكي از اسكيس‌هاي اوليه ی پيتر آيزنمن در طرح مجموعه نانوتاني ژاپن (92ـ1990) است. مسئله‌ي ديگري كه در مورد اين طرح مطرح شده است، شباهت ساختار فضايي معابد بوداييبا ساختار فضایی پروژه ی نارا است، كه در اثر مقايسه‌ي دياگرام فرم آنها متوجه اين مسئله خواهيم شد. در مجموع فرم بدست‌آمده بسيار پيچيده و پيشرو بوده كه در سطح بين‌المللي مطرح شده است. پروژه‌ي ديگري كه در آن از هندسه فولد استفاده شده ، موزه ملي اسكاتلند ( 1992 ) است كه با فاصله زماني اندكي از تالار همايش نارا طراحي شده است. الهام ازعناصر موجود در طبيعت نقش اساسي در بوجودآمدن فرم اين پروژه داشته است.شیردل در مورد این پروژه گفته است:"حجم كلي ساختمان خصوصياتي نظير Great Glen (دره‌اي در اسكاتلند)، كوههاي Grampian، پيچ و خمهاي كالدونيا و سنگ‌هاي ايستاده باستاني و مرموز را تقليد مي‌كند."
 

V A N D A

عضو جدید
کاربر ممتاز
استفاده از دياگرام فرم آثار هنري

شيردل در اين مرحله به مجسمه‌هاي رايمو اوتراینن (94ـ1927) علاقه‌مند شد و در پروژه‌هاي معماري اش از دياگرام فرم آثار اوتراينن استفاده كرد و توانست به پروژه‌هاي موفقي ازلحاظ توليد فرم و فضاي تجربه نشده دست يابد. همچنين جريان معماري نواري- كه محصول دوران پست‌مدرن و نگاه پلورآليستي به جهان هستی است- در اين دوره موردتوجه شيردل بوده است.
به نظر ميرسد در پروژه فرودگاه بين‌المللي امام خميني (1374) شيردل از دياگرام فرم يكي از آثار اوترا
ینناستفاده كرده و توانسته به خلق فرمي بديع در طرح فرودگاه دست يابد. در اثر مقایسه ی این دو اثر می توان وجوه مشابهی را در آنها دید. كشيدگي در امتداد افق و لایه لایه شدن فضا از مهمترين ويژگي های شكلي اين پروژه است .
پروژه بانك توسعه صادرات ايران (1376) از موفق‌ترين آثار شيردل در اين دوره است كه در طرح آن از دو دياگرام استفاده شده است.ساختار اصلي اين پروژه از كنار
هم قرار دادن برش‌هايي از دياگرام Cusp بدست آمده است.اما به‌نظر مي‌رسد دياگرام فرم يكي ديگر از آثار اوتراینن( ( Water Shadow,1980 در شكل‌گيري اين اثر نقش به‌سزايي داشته است.
در مجموع فرم نهايي خلق شده از فرم‌هاي بسيار پويا است. به‌گونه‌اي كه پروژه تعداد نامحدودي نما
دارد و مسئله‌ي طراحي نما به‌صورت سنتي، در اين پروژه موردنقد قرار گرفته است.
در طرح توسعه حرم حضرت معصومه (1378) بهنقش حياط و فضاي خالي آن در مركز توجه می شود. از آنجا كه مركز در فضاهاي معماري ايران دست‌نيافتني است، در اين پروژه هم مركز دست‌نيافتني شده و كل پروژه حول اين مركز و مركز ديگري كه در خارج از طرح قرار دارد، شكل گرفته است. همچنين به‌نظر مي‌رسد كه در طرح نماهاي داخل حياط و نحوه‌ي قرارگيري گنبد در حجم بنا از دياگرام فرم يكي ديگر از آثار اوتراینن( ( Light Ship,1978 استفاده شده است.
اما نكته‌ي قابل‌توجه در اين پروژه نسبت به پروژه‌هاي ديگر اين دوره، نقدي است كه به دياگرام فرم معماري‌هاي گذشته وارد شده است. دياگرام معماري‌هاي قبل از معماري مدرن «فرم بر روي زمين» بود، در دوره معماري مدرن« فرم بر فراز زمين»
دياگرام غالب شد و اما در دوره معاصر، دياگرام «فرم از زمين» مطرح شده است كه در اين پروژه‌ شيردل به اين دياگرام معماری معاصر توجه کرده است.

استفاده از دياگرام فرم بدون مركز

شيردل در پروژه‌هاي اخيرش نوعي بازگشت به معماري ايران را تجربه كرده است. سازماندهي فرم در اطراف يك تهي، ساختاري است كه منشاء شكل‌گيري مساجد ، مدارس و خانه‌هاي بسياري در معماري ايران بوده است. البته این سازماندهي، كه شيردل حول تهي مطرح مي‌كند،بسيار پيچيده‌تر است و با خود مفاهيم معماري معاصر را به‌همراه دارد. مانند طرح توسعه حرم حضرت معصومه كه به آن اشاره شد .
او در پروژه مجموعه مسكن استيجاري يزد (1379) از اين سازماندهي استفاده كرده و دو فضاي خالي عظيم را در مجموعه قرار
داده و با شبكه راههاي شيب‌دار و پيوسته‌اي، سطوح مختلف پروژه را سازماندهي مي‌كند. او در اين باره گفته است :
«سازماندهي فضايي عناصر سايت در اطراف يك تهي صورت مي‌گيرد و اين خود استعاره‌اي است از اينكه در بافت شهرهاي ايران ما نومنتاليسم مورد نقد قرار گرفته و مركز وجود ندارد

نكته‌ي ديگري كه شيردل همواره بدان توجه دارد، رابطه ی شهر با طرح معماري پروژه است، كه در اين پروژه باعث به وجود آمدن راهي عمومي شده است كه از بین ساختمان های موجود حرم و پروژه ی شیردل مي‌گذرد وگذرهاي اطراف را به هم متصل مي كند .
پروژه ديگري كه به دقت بحث رابطه ی شهر با معماری و دياگرام فرم از زمين در آن مطرح شده است، سفارت ايران در برزيل (1380) است. ساختار پروژه از كنارهم قرارگيري سه‌فرم با سه‌كاربري مشخص بوجود آمده است، كه به‌نظر مي‌رسد علاوه بر ساختار فضايي باغ ايراني، تحت تأثير دياگرام فرم خانه‌ي شماره 10 جان‌هيدك هم مي‌باشد. سه گذر طراحی شده در طرح، حول يك تهي به‌هم مي‌پيچند و فضايي خالي را در دل حجم پروژه بوجود مي‌آورند. ارتباط اين خاليِ معلق به‌طور آگاهانه با زمين قطع شده است و درمجموع با اين پروژه، شيردل بيشتر به هدف اصلي‌اش كه همانا خالي‌كردندر معماري است، نزديك شده است.
سرانجام شيردل در طرح مركز فناوري نهاد رياست‌جمهوري (پاييز 1380) دوباره به فضاي خالي در مركز روي مي‌آورد و فضاها را حول
یک تهي سازماندهي مي‌كند.

نکته ی قابل توجه پس از مطالعه ی آثار شیردل، دسته بندی خود او از پروژه هایش است. -که به دسته بندی نگارنده بسیار نزدیک است- او آثارش را به چهار دوره تقسیم می کند:
" 1.پروژه اول معماری 2. پروژه دوم معماری 3. پروژه سوم معماری 4. پروژه چهارم معماری."
. شیردل به فضا و روابط فضایی بین احجام توجه می کند و به همین دلیل در هر دوره فرمی که تولید می کند ،دارای ویژگی های متفاوتی نسبت به فرم های قبلی است و از این جهت می توان آثار او را با جان هیدک مقایسه کرد،که دغدغه ی فضا و روابط فضایی بین احجام را داشت (مانند پروژه ی ماسک برلین ).

منبع:مجله معماری Design
 
آخرین ویرایش:

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
طرح برنده مسابقه پدیده کیش از گروه معماری شیردل و همکاران

طرح برنده مسابقه پدیده کیش از گروه معماری شیردل و همکاران

معمار : گروه معماری شیردل و همکاران

مکان : جزیره کیش، ایران

تیم طراحی :
بهرام شیردل، بهرام مهربانی، احسان امانی، بهداد حیدری، سهیل قندیلی، احسان عرب، علیرضا اسفندیاری، سولماز فرج الله پور، سولماز غلام حسینی، حسین کچابی، فرناز شریفی، محسن تاج الدین، مسعود شیواری


برگزار کننده : شرکت بین المللی توسعه گردشگری پدیده شاندیز

مدیر پروژه : شرکت اثر بنا پارس

مساحت کلی : 860000 متر مربع

هتل و بخش مسکونی : 400000 متر مربع

تجاری : 300000 متر مربع

فرهنگی و ورزشی : 80000 متر مربع

پارکینگ :
80000 متر مربع


تاریخ : نوامبر 2012 – ژانویه 2013

طرح برنده جایزه اول در مسابقه طراحی جامع پدیده کیش، یک مکان تفریحی در جزیره کیش ایران، به ایجاد یک مکان فوق العاده و هیجان انگیز برای بهبود و تعمیق تجربه یک سفر است و در ذهن هر بازدید کننده باقی می ماند و توسط گروه معماری شیردل و همکاران طراحی شده است.

ایده این گروه از پدیده، ، کنار هم گذاری، تعامل و توسعه از مفاهیم که در آن هر یک از دستاوردهای معماری و تاریخ معماری ایران وابسته است، می باشد.

پدیده کیش از مهم ترین قطب های گردشگری در ایران و چهارمین قطب در خاورمیانه است که در قسمت جنوبی ایران واقع شده است. ونیاز به یک رویکرد بسیار منطقی و خاص را ایجاب می نماید.

مقیاس فوق العاده ای از پروژه و تنوع برنامه های داده شده به طراحی باعث می شود پروژه فراتر از رویه های عادی معماری و خواستار یک رویکرد شبیه به یک شهر باشد.

بنابراین به عنوان گروه های مختلف مردم با ویژگی های خاص و ارزشمند از زندگی اجتماعی در محیط شهر، این پروژه در نظر دارد این قابلیت شهرنشینی را نیز در این مکان لحاظ نماید.

به عنوان یک مقصد برای سفر به جذاب ترین مکان توریستی در ایران، "پدیده کیش" در یک طرف متشکل از طیف انعطاف پذیر و گسترده از حالات اجتماعی مربوط به اوقات فراغت و در سوی دیگر خاص مانند تجاری، ورزشی و ... است.

مفاهیم اصیل تقویت شده، ایده طراحی را پشتیبانی می نماید که می تواند از دو دیدگاه مورد بررسی قرار گیرد : دیدگاه های فرهنگی و جغرافیایی– اجتماعی















































منبع : سایت مرجع معماران
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفت و گوی پرویز براتی با بهرام شیردل

گفت و گوی پرویز براتی با بهرام شیردل




هنر گفت و گو نام اثری سترگ از هنرمند سورئال رنه مگریت است؛ در چشم اندازی از غول هایی در نبرد یا از اغاز جهان، دو انسان کوچک در گفت و گویند، سخنی ناشنیدنی جاری است که در سکوت سنگ ها جذب می شود، اما در پای سنگ های تل انبار شده مجموعه حروفی شکل گرفته اند: رویا، صلح یا مرگ که تلاش دارند به اشوب سنگ ها نظمی دهند.
[FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot]چهاردهه است که نام بهرام شیردل با معماری گره خورده. او که فارغ التحصیل دانشگاه تورنتو و آکادمی هنر کرن بروک است طی سال های گذشته در بیش از 14دانشگاه تدریس کرده. بهرام شیردل جایی میانه گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان، آموزه های دنیل لیبسکیند و معادلات ریاضی رنه توم ایستاده است. شیردل را می توان به عنوان یکی از بانفوذترین معمارانی یاد کرد که در حوزه معماری میان رشته ای، ریاضی و معماری [/FONT][FONT=&quot]folding[/FONT][FONT=&quot] در سطح بین المللی تلاش کرده است.


[/FONT]

[FONT=&quot] او به همراه پیتر آیزنمن، گرگ لین، جفری کیپنس از جمله تئوریسین هایی هستند که توپولوژی را به عنوان ریشه ای فرهنگی و علمی در زمینه معماری لایه ای، منحنی، موج دار و پیچ خورده توسعه داده اند. آنها به جنبه های حرکتی در هندسه توپولوژی که بیشتر پروسه ای عمومی از تغییرشکل ممتد می باشد، توجه داشته اند. شیردل متولد 31 خرداد 1330 در تهران است. طی سال های 1983 تا 1986 در دانشگاه هاروارد به تدریس تئوری و طراحی معماری مشغول بوده و همچنین طی سال های 1993 تا 1996 رییس گروه طراحی ارشد دانشکده معماری لندن بوده است. وی همچنین در دانشگاه های یوستون، انستیتوی تکنولوژی جورجیا، دانشگاه شیکاگو، دانشگاه میامی، دانشگاه ایالتی و اوهایو و انستیتوی معماری کالیفرنیا به تدریس معماری می پرداخته است.


[/FONT]
[FONT=&quot] این معمار دریافت کننده مدال[/FONT][FONT=&quot]Christopher Wern[/FONT][FONT=&quot] از کانادا و مدال طلای شهرسازی[/FONT][FONT=&quot]CGA[/FONT][FONT=&quot] از دولت چین بوده و بسیاری از کارهای او به صورتی گسترده در سطح بین المللی به نمایش درآمده است که از آن جمله می توان به نمایشگاه [/FONT][FONT=&quot]Biennale Venice[/FONT][FONT=&quot] در سال 1984 و موزه هنرهای مدرن در نیویورک در سال 1992 اشاره کرد. او پس از تاسیس مشاور آکس رونو در آمریکا در سال 1986 و همچنین مهندس مشاور شیردل در لندن در سال 1993، مهندسان مشاور شیردل و همکاران را در سال 1376 در تهران تاسیس کرد.


[/FONT]

[FONT=&quot]در طی این سال های کاری، وی پروژه های متعددی را در کشورهای آمریکا، کانادا، ژاپن، چین، برزیل و سایر نقاط دنیا که در آن، امکان به کارگیری تحقیقات و تئوری خود را داشته است، طراحی کرده است. او در سال 1386 به عنوان مدیر طراحی شرکت [/FONT][FONT=&quot]RMJM[/FONT][FONT=&quot] در دوبی فعالیت معماری خود را ادامه داد. از دیگر افتخارات او می توان به دریافت جایزه نهایی در مسابقه بین المللی نارا در ژاپن از شهردار نارا در سال 1991 نام برد.





[/FONT]

[FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot] یک بخش مهم کار شما آموزش معماری است. فکر می کنم مناسب باشد در ابتدا با نگاهتان به مقوله آموزش معماری که گویا با تعاریف رایج تفاوت دارد، آشنا شویم...

[/FONT]

[FONT=&quot]از زمانی که دانشجو بودم، مسیر آموزشی ام را به صورتی سامان دادم که استادم را انتخاب کنم و البته این انتخاب از طرف استادم هم متقابل بود. از همان آغاز بین آموزش معماری در دانشکده و آموزش در یک مدرسه مستقل معماری، تمایز قایل بودم. به دلایلی که در ادامه به آنها می پردازم معماری را تجربه ای حرفه ای می دانم نه آکادمیک. بعدها از آکادمی کرن بروک در آمریکا فارغ التحصیل شدم که استادم دنیل لیبسکیند بود. جریان آموزش برای من در آمریکا از طریق استاد ِ لیبسکیند، یعنی جان هیدک هم هدایت می شد و یک رابطه مشخص حرفه ای استاد و شاگردی بین ما وجود داشت. رابطه من در معماری همیشه برمبنای استاد و شاگردی بوده و به نظرم این مبحث مهمی است که چطور یک معمار، کار حرفه ای را از معماری دیگر که در سطح خوبی قرار دارد یاد می گیرد و این سلسله مراتب به چه صورت طی می شود. جان هیدک شاگرد والتر گروپیوس در هاروارد بود و گروپیوس، همراه چند معمار بنام جریان مدرنیسم مانند لوکوربوزیه و میس ون درو در یک زمان در آتلیه بهرنز کار می کردند. این روند همین طور ادامه پیدا کرد. یعنی مسیر مشخص و مستمری که چطور یک معمار کارش را به نفر بعدی آموزش می دهد و پایه و اساس کار آن معمار می شود.[/FONT]



[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot] ممکن است توضیح دهید که چطور خودتان استادتان را انتخاب کردید؟

[/FONT]

[FONT=&quot]من از دانشگاه تورنتو فارغ التحصیل شدم و لیسانس حرفه ای در رشته معماری گرفتم که از دوره آکادمیک طولانی تر است. قصد ادامه تحصیل داشتم. برای این منظور چند گزینه پیش رویم بود. انتخاب نهایی من آکادمی هنر کرن بروک بود. من در آتلیه لیبسکیند در یک رابطه نزدیک با این معمار کارم را ادامه دادم که در آن دوره کار تحقیقاتی و طراحی ام بود.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]تصور من از صحبت های شما این است که به یک رابطه استاد و شاگردی اعتقاد دارید که آکادمیک نیست...

[/FONT]

[FONT=&quot]بله، به عنوان یک معمار حرفه ای که تدریس هم می کرده، معتقد م معماری، رشته ای است که می تواند با پزشکی و حقوق مقایسه شود؛ بنابراین یک رشته آکادمیک نیست و بحث هایی که آن زمان و الان هم داریم این است که دانشگاه که نهادی آکادمیک است بستر مناسبی برای بحث آموزش معماری نباشد. یعنی همانطور که در رشته پزشکی دوره اینترشیپ هست و دانشجویان پزشکی در بیمارستان زیرنظر استاد به صورت حرفه ای مشغول کار آموزشی حرفه ای می شوند، دانشگاه معماری هم باید یک مدرسه حرفه ای معماری باشد تا یک محیط آکادمیک. این فرآیندی است که هنوز در ایران دیده نشده. حتما در تاریخ معماری ایران چنین مدارسی بوده اند که معمار از طریق رابطه استاد و شاگردی آموزش دیده اما [/FONT][FONT=&quot]نگاه آکادمیک به آموزش معماری از سال 1308 شروع شد که مسجد سپهسالار به عنوان اولین بنا در ایران توسط یک معمار آکادمیک (آقای ممتهن که در اتریش یا پاریس تحصیل کرده بود) ساخته ش[/FONT][FONT=&quot]د. البته بحثی در مورد مدرسه دارالفنون است اما به نظرم مسجد سپهسالار اولین بنایی است که توسط یک معمار آکادمیک در ایران طراحی و ساخته شد. تا آن زمان معماران سنتی عهده دار کارهای معماری بوده اند. از این زمان است که مسیر معماری در ایران تغییر می کند و بعد از این زمان، معمار آکادمیک جایگزین معمار سنتی می شود. [/FONT]
[FONT=&quot]به همین طریق مسیر معماری در ایران تغییر می کند یعنی معماری ای که به سنت معماری ایران مربوط بوده از آن به بعد توسط معماران آکادمیک هدایت می شود؛ معمارانی که در ابتدا فارغ التحصیل دانشگاه های اروپا و بعدها دانشگاه تهران، دانشگاه ملی (شهید بهشتی) و علم و صنعت بودند. به این ترتیب، جریان آموزش آکادمیک در ایران در قالب دانشگاه و نه مدرسه حرفه ای معماری تداوم می یابد. در حالی که به عقیده من در بحث آموزش معماری در ایران باید مدارس حرفه ای به صورت مستقل از دانشگاه فعالیت کنند.


[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]معماری را چگونه آموختید؟[/FONT]

[FONT=&quot]کرن بروک یک مدرسه هنری برای دوره های بعد از لیسانس حرفه ای است. البته نحوه تدریس رشته ها در این مدرسه هنری با کلاس های دانشگاه فرق دارد. دانشجویان در آتلیه های مختلف کار و تحقیق می کنند و در مورد همان رشته درگیر پروژه هایی می شوند. آنها در رابطه نزدیک با استادی قرار دارند که در همان آتلیه مشغول کار است. این شکل از آموزش، با دانشگاه و کلاس درس و سرفصل های دروس فرق می کند. من معماری را اینطور آموخته ام. از طرف دیگر با اینکه آن زمان در ایران اقامت نداشتم، اما بهره خود را از معماری قدیم ایران بردم. سال 1975 مدتی در اصفهان مشغول بودم که کارم با تیمی کوچک که به مطالعه روی بناهای تاریخی اصفهان مشغول بودند، همراه شد. [/FONT] [FONT=&quot]این تجربه آموزشی و حرفه ای نقش بسیار مهمی در کارم داشت؛ چون من با دو معمار جوان ایتالیایی و انگلیسی زیرنظر یک معمار ایرانی در اصفهان کار می کردم و از این طریق متوجه مسایل مهمی درمورد معماری ایران و بخصوص اصفهان دوره صفویه و قبل از آن شدم. این داستان از نظر حرفه ای برای من و همکارانم ادامه داشته و امروز هم به اصول آن معماری بیشتر پی برده و تحقیق می کنیم و در کارمان به کار می بریم.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]شما در ادامه فعالیت در مدارس حرفه ای مستقل از دانشگاه به مدرسه [/FONT][FONT=&quot]AA[/FONT][FONT=&quot] لندن پیوستید. در این مورد توضیح می دهید؟

[/FONT]

[FONT=&quot]من به امر آموزش معماری در دانشگاه خیلی معتقد نیستم چون معماری را بیشتر کنشی حرفه ای می بینم تا آکادمیک. تجربه تدریسم هم در دانشگاه های مختلف آمریکایی و یک دانشگاه انگلیسی بوده. در آمریکا بیشتر تدریس من در انستیتوی معماری کالیفرنیای جنوبی ([/FONT][FONT=&quot]sci-arc[/FONT][FONT=&quot]) بود. آنجا حدود 10سال در کنار کار حرفه ای خودم تدریس می کردم و بعد هم در [/FONT][FONT=&quot]AA[/FONT][FONT=&quot] مشغول شدم. [/FONT][FONT=&quot]AA[/FONT][FONT=&quot] یک مدرسه مستقل معماری است که حاصل انتقاد از سیستم آکادمیک دانشگاه درمورد رشته معماری است. بنابراین تجربه من از نظر دانشجوی معماری یا استاد معماری تا حد زیادی به این مدارس حرفه ای مستقل از دانشگاه مربوط می شود.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]در یک بازه زمانی [/FONT][FONT=&quot]AA[/FONT][FONT=&quot]محفل معمارانی بود که جریان معماری تخیلی را به رهبری پیتر کوک راه انداختند. کوک روی امثال زاها حدید اثر گذاشت که مرزهای معماری را گسترش دادند. آیا این تاثیرات به شما هم رسید؟

[/FONT]

[FONT=&quot]به صورت مستقیم خیر. من از سال 1993 تا 1996 در [/FONT][FONT=&quot]AA[/FONT][FONT=&quot] تدریس می کردم، دوره بعد از زاها حدید و معماران همدوره ای ایشان. در همان دهه 70 جریان مدرنیسم رو به افول بود و خیلی ها آن را به عنوان رویکردی در معماری و شهرسازی که به مسایل اجتماعی زمان خودش جواب نمی داد، به باد انتقاد گرفته بودند. بنابراین جریان های دیگری مثل معماری پست مدرنیسم مطرح شده بود. معمارانی مانند زاها حدید با جریان پست مدرنیسم موافق نبودند و جریان جدیدی (دیکانستراکشن) را مطرح کردند. یکی از معماران مطرح این جریان لیبسکیند بود و معمار دیگر جان هیدک که رییس مدرسه مهم کوپر یونیون نیویورک بود. این مدارس بودند که جریان نوین را برای معماری مطرح کردند که شاید امروز آن را به صورت معماری قرن 21 می شناسیم. تجربه من، چه در دوران دانشجویی و چه در دوران تدریس و زندگی حرفه ای، مربوط به همین جریان است. برای ما کاملا مشخص بود که باید یک جریان معماری جدید شکل بگیرد و همین معمارها بودند که به این جریان جدید و مسایلی که امروز در معماری مطرح است شکل دادند. 10سال قبل هیچ گاه این تصور را نداشتم که کار تبدیل به یک جریان فراگیر شود. درواقع در دهه های 80 و 90 اولین جرقه معماری قرن 21 زده شد.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]شما از پایه گذاران رویکرد معماری فولدینگ در عرصه بین المللی هستید. آیا این الگوها همچنان ادامه دارد؟ درمورد این بخش از کارتان توضیح دهید.

[/FONT]

[FONT=&quot]قبل از هر چیز باید بگویم من از معماری شهر اصفهان نکات زیادی آموخته ام. با اینکه حدود 28 سال خارج از ایران بودم اما همیشه توجهم به معماری ایران معطوف بود. زمانی که در خارج از ایران بودم به معماری ایران و فضاهای معماری ایرانی و ساختارهای معماری و شهرسازی ایران فکر می کردم. همیشه مباحثی بود که برایم مورد توجه بود. به این درک رسیدم که فضای معماری ایرانی فضایی اسرارآمیز (اسرار حرفه ای) است. یا اگر بخواهیم به صورت حرفه ای به آن فکر کنیم معماری ایران دارای فضاهایی است که ابعاد بیشتر و کامل تری را نسبت به معماری غرب یا دستاوردهای غرب که به صورت جریان مدرنیسم در قرن 20 خودش را نشان می دهد، دارد. یعنی فکر کردم بحث فضا و ساختار معماری ایرانی خیلی جالب تر و غنی تر است. بنابراین تحقیق درمورد معماری ایرانی برایم جالب بوده و هست. اینها مسایلی است که امروز هم با آن کار می کنیم. پایه و اساس فعالیت معماری ای که در خارج از ایران داشتم معماری ایرانی بوده و سعی کرده ام تا اندازه زیادی به این ساختار اتکا کنم و از این ساختار در پروژه هایم در هر جایی که بوده بهره ببرم.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]مشخصه نسل شما درک عمیق از معماری بومی ایران در جهت مدرن کردن آن است. اما در حالی که این اتفاق مهم در ایران تداوم نداشت برعکس در مصر و هند شاهد تداوم آن هستیم. نگاهتان به این مساله چیست؟

[/FONT]

[FONT=&quot]بله، در اوایل قرن بیستم یا همان سال 1308 در معماری و شهرسازی ایران تصمیم گرفته شد سنت معماری کنار گذاشته شود و جریان معماری مدرنیسم الگو قرار گیرد. شما از هند و مصر نام بردید و من به چین اشاره می کنم که در حال حاضر از نقطه نظر معماری خیلی پیشرو است و شاید فعالیت معماری در آنجا از آمریکا هم جالب تر باشد. چینی ها موفق شدند که هم تمدن بزرگ خودشان را به کار بگیرند و هم آن تمدن را به قرن 21 منتقل کنند. در ایران تمدن و معماری مان را کنار گذاشتیم و به معماری غرب پرداختیم. بحث من این است: دانشی که در یک جغرافیای دیگر تولید می شود به صورت یک ترجمان به جغرافیای ما وارد می شود و اگر حرفه معماری ما سهمی در تولید آن علم که در جغرافیای دیگری تولید شده نداشته، چطور می تواند خارج از آن سیستم این دانش را به کار بگیرد؟ نتیجه این است که نمی تواند از آن استفاده کند و تبدیل به لایه ای می شود که روی این جغرافیا قرار می گیرد و هرگز با این جغرافیا ادغام نمی شود و نتیجه اش وضعیت آشفته معماری و شهرسازی می شود که به طور کلی در طول قرن بیستم داشته ایم و هنوز هم تا حد زیادی با آن درگیر هستیم.


[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]با وجود این نگاه بومی، چطور الگوهای معماری فولدینگ را پرورش دادید؟[/FONT] [FONT=&quot]در دهه 1980 ما تعدادی معمار در آمریکا بودیم که در مدرسه کرن بروک و کوپر یونیون تحصیل کرده بودیم. فکر می کردیم در آخر قرن بیستم یا برای آغاز قرن بیست و یکم معماری باید تغییر کند و به طور کلی هم تغییر کرده بود. از نقطه نظر اجتماعی یا معماری، مدرنیسم یک جریان تمام شده بود و همه ما این توافق را داشتیم. مثلا معمار برج های دوقلو در آمریکا یک ژاپنی به نام یاماساکی بود که در آمریکا کار می کرد و اتفاقا دفتر ایشان خیلی نزدیک کرن بروک بود. او از همدوره ای های من بود که در آن دفتر مشغول به کار بود. نکته جالب این بود که یاماساکی یک پروژه خیلی بزرگ مسکونی (مشابه شهرک اکباتان) در شهر سنت لوییس بنا کرده بود که شهردار این شهر مجبور شد از طریق شهرداری و پلیس شهر این مجموعه را تخلیه و منفجر کند چون معضلات اجتماعی بسیار زیادی داشت که نه پلیس می توانست کنترل کند نه شهرداری. درواقع مسایلی وجود داشت که از نظر اجتماعی و حرفه ای به همه نشان می داد که ما یک معماری داریم که به دردمان نمی خورد و این بود که همه معماران در جست وجوی جایگزینی برای آن بودند. موضوعی که همه ما روی آن کار می کردیم این بود که چه چیزی جایگزین جریان معماری مدرنیسم بشود؟ [/FONT] [FONT=&quot]روی این اصل ما تحقیقاتی انجام دادیم که یک معماری جدید به وجود بیاید؛ معماری ای که از داخل آن جغرافیا به وجود بیاید و به آن اجتماع مربوط باشد یعنی بتواند یک بستر را برای زندگی، کار و روابط اجتماعی مردم ایجاد کند. این فضا جایگزین فضای معماری مدرنیسم بود که به باور همه ما کارایی لازم را نداشت. به خاطر این موضوع بود که تحقیق می کردیم اصول معماری مدرنیسم چیست. مباحث هندسی معماری مدرنیسم برپایه یک هندسه اقلیدسی بود در حالی که سعی می کردیم مباحثی را پیدا کنیم که اصول هندسی اقلیدسی نداشته باشد تا از آن طریق بتوانیم به یک معماری جدید برسیم. معادلات فولد که توسط ریاضیدان فرانسوی، رنه توم طرح شده بود به عنوان معادلاتی قلمداد می شد که می تواند اتفاقات ناگهانی را توضیح دهد و توصیف کند. این مبحثی بود که فکر کردیم می توانیم به آن بپردازیم یا ببینیم معماری ای که توسط این مباحث ریاضی می تواند تولید شود چیست.[/FONT] [FONT=&quot] از طرف دیگر هم فیلسوف ژیل دلوز روی مبحث فولد کار می کرد. این مباحث می توانست به ما هندسه هایی را بدهد که بستر و پایه و اساسی را برای فضاهای جدید تولید کند. چون این موضوع در ریاضی و فلسفه بود، می توانستیم یک معماری جدید را که از پایه و اساس با مدرنیسم کاملا متفاوت بود، تولید کنیم. خوشبختانه هم امکان این کار را پیدا کردیم و آن زمان یعنی اواخر[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]دهه 80 این مباحث را در مسابقات معماری مطرح کردیم و بعدها هم بسیار مرا متعجب کرد که چقدر این موضوع توانست فراگیر و جهانی شود.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]آیا در خارج از ایران پروژه ای با این رویکرد ارایه کرده اید؟

[/FONT]

[FONT=&quot]یکی از پروژه هایی که در مبحث فولد به صورت دقیق به آن پرداختیم پروژه <<نارا>> در ژاپن بود. یک مسابقه معماری بین المللی برگزار شد که از جاهای مختلف دنیا در آن شرکت کردند. معماران ژاپنی و آمریکایی و خیلی کشورهای دیگر هم شرکت کردند. من آن زمان در شرکت مهندسان مشاور شیردل و همکاران در لس آنجلس مشغول کار بودم و در این مسابقه شرکت کردم. آنجا توانستیم نشان دهیم چطور می توانیم با مبحث فولد در معماری سنت معماری نارا و ژاپن را در نظر بگیریم و هم اینکه آن را به روز کنیم یعنی مشخص می شد که این پروژه مربوط به آن جغرافیاست. مساله اصلی برای من در پروژه هایی که در کشورهای مختلف ارایه می کنم این است که چطور آن پروژه می تواند با جغرافیایی که فضای این معماری را از پیش تعیین کرده، ارتباط برقرار کند. چطور می توانیم به این جغرافیا یک لایه دیگر را به عنوان معماری و شهرسازی اضافه کنیم که متعلق به همان جغرافیا باشد و از این طریق بتواند با جامعه ارتباط برقرار کند. اگر به معماری به صورت یک هنر نگاه کنیم به نظرم هنری اجتماعی است. اگر نتواند این رابطه را برقرار کند یا مثل معماری در تهران اجتماع را آشفته کند، به نظرم معماری نیست. معماری باید پاسخگوی اجتماع باشد.[/FONT] [FONT=&quot]ما از بین 644 شرکت کننده از دنیا به دور دوم راه پیدا کردیم. مسابقه در هر جایی ساختار خودش را دارد. در این مسابقه ما باید در یک روز و یک ساعت مشخص کار را در لس آنجلس به ژاپنی ها تحویل می دادیم که هیات ژوری نظر داده و پروژه ها را انتخاب کند. باید مدارک مسابقه را به ژاپنی هم ترجمه می کردیم. بنابراین یک آرشیتکت جوان ژاپنی برای این کار در نظر گرفتیم. او با دفتر معماری ایسوزاکی آرشیتکت پیشکسوت ژاپنی در ارتباط بود و به نوعی دو طرف از کار هم باخبر بودند. متوجه شدم که در ژاپن سیستمی وجود دارد که از ابتدا تعیین می کنند برنده مسابقه یا پروژه ای که قرار است ساخته شود، باید کار یک آرشیتکت ژاپنی باشد یا خارجی. اواخر مسابقه متوجه شدیم این انتخاب از قبل انجام شده و قرار است در این مسابقه یک آرشیتکت ژاپنی برنده شود. حدود 110 هزاردلار در سال 1991 روی این مسابقه هزینه کردیم و همان زمان متوجه شدیم که آقای ایسوزاکی در ژاپن 250 هزاردلار هزینه کرده است. مشخص بود که ایشان تصمیم گرفته بود که برنده شود.


[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]تاثیر شرکت در مسابقات خارجی بر معماری ایران به چه صورت است؟

[/FONT]

[FONT=&quot]قبل از هر چیز باید باور کنیم که مسابقه معماری از جنس سایر رقابت ها مثل مسابقه فوتبال نیست. مسابقه معماری نقطه تجمیع دیدگاه های مختلف معماری و بحث و تحلیل آنها جهت افزودن به دانش معمارانه است. متاسفانه طی هشت سال اخیر، مسابقات معماری از ظرف اصلی خود خارج و به وسیله ای برای سوءاستفاده بدل شد. هم اکنون مسابقه ای برای ساخت پاویون ایران در اکسپوی میلان در جریان است. یک عده برای مسابقه انتخاب شده و کارهایشان را ارایه کرده اند. از من دعوت کردند که جزو هیات ژوری باشم. بیشتر از هشت نفر که در آن مسابقه شرکت کردند با من تماس گرفتند که کاری خارج از آن مسابقه توسط برگزارکننده مسابقه انتخاب و به میلان فرستاده شده است. البته نمی دانم این خبر درست است یا نه اما منظورم این است که متاسفانه مسابقه در ایران وسیله ای شده برای رسیدن به اهداف خاص. بحث دیگر درباره پیشینه مسابقه معماری در ایران است. [/FONT] [FONT=&quot]ما کشوری تاریخی هستیم. ایوان مدائن یک مسابقه بین المللی معماری در زمان ساسانیان بود. کتابخانه اسکندریه در مصر باستان (نه کتابخانه جدید) هم نتیجه یک مسابقه معماری بوده است. مسابقه معماری در کشور ما موضوع تازه ای نیست اما نمی دانم چرا هر کاری که شروع می کنیم می گویند برای اولین بار در ایران انجام می شود. به نظرم ما هر کاری که بخواهیم انجام دهیم برای اولین بار نیست. ما سابقه بسیار درخشانی در این زمینه چون معماری های درخشانی در همه دوره ها داشته ایم. تعداد کشورهایی که تا این حد آثار تاریخی معماری مانند ایران دارند در دنیا زیاد نیست. شاید دو،سه کشور باشد اما امروز به نظرشان مسابقه معماری سرآغازی دارد که در ایران بود. بعد هم مسابقه یک مساله وارداتی از غرب شده با این استدلال که چون در غرب مسابقه گذاشته اند ما هم باید مسابقه بگذاریم. در واقع می خواهیم ترجمه دانشی را که آنجا تولید شده به اینجا بیاوریم و بومی اش هم نمی کنیم. اگر بخواهیم بومی کنیم باید به سوابقی که داریم هم توجه کنیم. در غیر این صورت به نتایج درست و جالبی که بتوانیم فضای شهرهای ما را درست کند نمی رسیم. من و همکارانم گاهی در مسابقات معماری شرکت می کنیم مثل همین مسابقه [/FONT][FONT=&quot]“[/FONT][FONT=&quot]پدیده کیش[/FONT][FONT=&quot]”[/FONT][FONT=&quot]. در این مسابقه برنده اول شدیم ولی به خوبی از این ابزار که نامش را مسابقه گذاشته ایم استفاده نمی شود.[/FONT]



[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]ذهنیتی که در مورد آموزش دارید چطور به نسل جدید منتقل می کنید؟ چطور این الگوها را جا می اندازید؟

[/FONT]

[FONT=&quot]سال های زیادی است که تدریس نمی کنم. به صورت جدی هم در ایران کسی از من نخواسته که این کار را انجام دهم.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]اگر کسی این خواسته را از شما داشته باشد اعتقادی به سیستم کنونی آموزش معماری ندارید؟

[/FONT]

[FONT=&quot]بحث من در مورد سیستم آموزشی معماری در ایران این است که به نظرم خیلی خوب می شود اینجا یک مدرسه حرفه ای معماری به وجود بیاید. در مورد حدود 430دانشکده ای که وجود دارد، من آموزش معماری را جدی نمی بینم.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]به این موضوع فکر کرده اید که یک مدرسه حرفه ای معماری به وجود بیاید؟

[/FONT]

[FONT=&quot]ساختار و ضوابط مدرسه باید تعریف شود. چنین مدرسه ای اگر باشد باید مدرک هم ارایه کند. در آموزش معماری باید مرجع یا مراجعی وجود داشته باشد که در حال حاضر نیست. البته هم هست، هم نیست. دانشکده هنرهای زیبا، دانشکده معماری مهمی است اما ما تقریبا هیچ گاه نمی توانیم یک فارغ التحصیل دانشگاه تهران را استخدام کنیم چون کاری بلد نیستند تعداد دانشکده ها و دانشجوها زیاد است. اگر بخواهیم از یک ایران توسعه یافته صحبت کنیم، یعنی ایرانی که توسعه پیدا کند و این توسعه در سطح پتانسیل جهانی کشورمان باشد، باید این عقب ماندگی را که در قرن بیستم در معماری و شهرسازی ما اتفاق افتاده جبران کنیم. برایم مشکل است که فکر کنم ما به صورت یک جامعه می توانیم توسعه یافته باشیم و پیشرفت کنیم قبل از اینکه بتوانیم فضای زندگی خودمان را سازماندهی کنیم. یعنی شهرهای ما مکان هایی شده اند که نه فضای سنتی دارند و نه مدرن هستند. ایران با هندوستان و چین فرق دارد. تا این فضا به وجود نیاید و این شهرها توسعه پیدا نکنند و این پروژه ها ساخته نشود واقعا نمی توانم ببینم چطور ممکن است کشوری توسعه یافته باشیم هم از نقطه نظر زندگی خودمان در این شهرها و هم از این نظر که این جامعه و فضای این جامعه جهانی شود. [/FONT] [FONT=&quot]به نظر خیلی ها با جریانات سیاسی، اقتصادی این توسعه امکانپذیر است اما همین جریانات و زندگی روزمره مردم فضای خودش را لازم دارد. یعنی معماری ای که باید مربوط به جغرافیا باشد فضای عینی ای خواهد بود که باید توسعه پیدا کند. در غیر این صورت نمی دانم چطور وضعیت اقتصادی و سیاسی ما قرار است توسعه پیدا کند. فضای معماری بستر همه این کارهاست. رابطه مردم با معماری عنصری است که این شهرها را در واقعیت می سازد. اگر معماری توسعه پیدا نکند موارد دیگر هم نمی توانند توسعه یابند.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]خود شما در این زمینه چه اقدام عملی کرده اید؟ فکر نمی کنید قدری کم کار بوده اید!؟[/FONT]

[FONT=&quot]ای کاش اینطور بود. اما خوشبختانه یا متاسفانه معمار کم کاری نبوده ام. خیلی دوست دارم که کارهای کمتری انجام دهم و دوستان پرانرژی جوانی که دارم، از من جلو بروند. بنده 38سال است که معمارم. به نسبت همکاران خودم در ایران شاید از همه پرکارتر باشم. الان که اینجا نشسته ایم یک نفر در حال ساخت پروژه های من ولی بدون من است. یکی از بزرگ ترین [/FONT][FONT=&quot]shopping center[/FONT][FONT=&quot]ها که من آن را طراحی کرده ام در حال ساخت است. ممکن است در پایان از من نامی نبرند (امیدوار هم هستم که این کار را کنند) چون نمی دانم چه کاری می کنند. طرح های کانسپت و اولیه را از من می گیرند و بعد خودشان تغییراتی در آن می دهند.

[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]از شما به عنوان طراح نام برده می شود؟

[/FONT]

[FONT=&quot]گاهی نام می برند گاهی هم نه.


[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]در حوزه کاری شما هم حقوق معنوی وجود ندارد؟


[/FONT]
[FONT=&quot]خیر. ما نهادی به نام نظام مهندسی داریم که به معماری هم می پردازد. شاید بزرگ ترین مشکل ما در ایران در این حرفه این است که متولی معماری نداریم. انجمن هایی هستند (محلی، رسمی و غیررسمی) که هیچ کدام سازماندهی و قدرت لازم را برای انجام کار ندارند. شاید هم دنبال این نیستند. عده زیادی هم در این حرفه از آب گل آلود ماهی می گیرند و فکر می کنند اگر پروژه های درستی اینجا ساخته شود به ضررشان باشد. اما به نظرم اشتباه می کنند. اگر سطح معماری بالا برود هم برای معماران خوب است و هم مردم؛ برای اینکه مردم هم معماری لازم دارند. معماری یک مساله شکلی نیست، سازماندهی فضایی است در یک اجتماع و یک شهر (به خصوص شهرهای بزرگ). الان تهران بیست ویکمین شهر بزرگ دنیاست که به معماری نیاز دارد. مسایل مدیریت شهری از طریق طرح های تفصیلی درهم و برهم اجرا می شود؛ اما معماری، دکوراسیونی برای شهر یا زندگی نیست، بستری است که خواه ناخواه همه به آن نیاز دارند و این حرفه باید مسایل اجتماع را تعریف و اجرا کند. با این توضیحات من در کل معمار کم کاری نیستم اما خیلی از پروژه های ما اجرا نمی شود. آنهایی هم که اجرا می شود خارج از اراده و خواست ماست، مثلا ما در چین یک شهر جدید طراحی کردیم اما اجرای آن ساختمان ها با من نبود.[/FONT]




[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]یعنی ممکن است عده دیگری در جایی دیگر آن را اجرا کنند؟

[/FONT]

[FONT=&quot]ما فکر می کنیم همین الان یک نفر در چین در حال ساخت این پروژه یا پروژه ای مشابه است اما ارتباطی با ما ندارد. طرح موفقی است و در همه سایت ها هم هست. این خواسته کارفرما هم بود و برای من هم جالب بود و خوشحالم که این کار چنین کارفرمای بلندپروازی داشت و می خواستند پروژه ای در کیش ساخته شود که بتواند وزنه ای برای ایران در خلیج فارس باشد. یعنی ابعاد بین المللی اجتماعی و توریستی ایجاد کند که ما هنوز در خلیج فارس شاهدش نبوده ایم.[/FONT]



[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]منظورتان پروژه پدیده کیش است؟[/FONT]

[FONT=&quot]بله. در این پروژه ما رتبه اول را در مسابقه ای با حضور هیات ژوری ایرانی و خارجی کسب کردیم. در این پروژه کارفرما می خواست طرح هایی را در مسابقه به دست بیاورد که مسیری را برای خودش و کارش تعیین کند. اما الان این پروژه به سرانجامی نرسیده. پروژه دیگری هم با همین کارفرما داریم که مشخص نیست تکلیفش چه باشد.[/FONT] [FONT=&quot] مساله توسعه کیش و سواحل خلیج فارس و قشم از نظر جهانی و اجتماعی برای ایران ضرورتی حیاتی دارد. خودم خیلی می خواهم چنین پروژه ای باشد تا برای تفریح و استراحت به آنجا بروم اما الان کیش خیلی نابسامان است. برای اینکه این پتانسیل ها به نتیجه برسند به معماری نیاز داریم. اما به نظر می رسد در سطوح بالای جامعه مان چه در بخش دولتی، چه بخش خصوصی این ادراک وجود ندارد که معماری می تواند بسترهای اجتماعی و اقتصادی را بسازد.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]از چند سال قبل صحبت پروژه[/FONT][FONT=&quot]”[/FONT][FONT=&quot]سینما فرهنگ[/FONT][FONT=&quot]”[/FONT][FONT=&quot] در خیابان شریعتی تهران مطرح بود. این پروژه به کجا رسید؟

[/FONT]

[FONT=&quot]در حال حاضر امیدواری در مورد این پروژه زیاد است. این پروژه یک مرکز فرهنگی دولتی است و خوشبختانه وزارت ارشاد جدید (که خیلی هم برای من جالب بود) پروژه را تایید کرد و به نظر ادراک خوبی نسبت به این پروژه دارند؛ به خاطر اینکه در پروژه های اخیرمان می خواهیم معماری ایرانی در قرن21 داشته باشیم یعنی معماری ای که مربوط به این جغرافیاست، مثلا ما در کیش برج های لخت شیشه ای طراحی نکردیم و همه چیز زیر سایبان قرار دارد چون گرمای هوا در تابستان به 55 درجه می رسد یعنی در کیش ساختمانی که در تهران یا جاهای دیگر ساخته می شود، کاربرد ندارد.[/FONT] [FONT=&quot] به نظر می آید پروژه سینما فرهنگ ساخته خواهد شد و یک همکاری بین بخش دولتی و خصوصی وجود دارد و من هم معمار این پروژه هستم. امیدوارم برای تهران و خیابان شریعتی و محله زرگنده پروژه مناسبی باشد.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]ظاهرا فاز صفر این پروژه را یکی، دو سال است که به اتمام رسانده اید؟

[/FONT]

[FONT=&quot]بله، کانسپت به پایان رسیده. مدتی پروژه متوقف بود البته کارفرمای پروژه و عزیزان وزارت ارشاد خیلی سعی کرده و توانسته اند افرادی را وارد پروژه کنند تا با مشارکت بخش خصوصی و دولتی ساخته شود. پروژه از اول اقتصادی طراحی شده و دارای یک فضای شهری عمده است. در پروژه یک گذر عمومی هست که خیابان شریعتی را به پارک و امامزاده متصل می کند. باید به سمت طراحی اجرایی و جزییات برویم. برنامه ای هست که قرار است حدود شش ماه دیگر اجرایش را شروع کنیم.



[/FONT]

[FONT=&quot]_[/FONT][FONT=&quot]در مورد پروژه های نسیم و ناهید مشهد هم توضیح می دهید؟

[/FONT]

[FONT=&quot]این پروژه متعلق به منطقه شهرداری ثامن اطراف حرم امام رضا(ع) است. ما متوجه شدیم که چون تمام اراضی شهرداری ثامن دور حرم شامل طرح تفصیلی است، کاملا متحول شده و همه موارد بازسازی و نوسازی خواهد شد. خیابان شارستان رضوی را که این پروژه ها در آن قرار داشت و شامل سه زمین بود طراحی کردیم. پیشنهادی به شهرداری ثامن و شورای شهر مشهد دادیم که این خیابان به چه صورت احداث شود و ساختمان هایی که این خیابان را تشکیل می دهند چگونه طراحی شوند که هم به عنوان یک مجموعه با هم هماهنگی داشته باشند و هم با حرم که نقطه عطفی در کل ایران و به خصوص در شهر مشهد است. این پروژه می تواند فضای مناسبی را از نقطه نظر رابطه حرم با شهر مشهد و شهرداری ثامن ایجاد کند. به نظر همه پروژه مهمی است چون نظیر این حرم را در جهان نداریم. به طور کلی با شهرداری وارد این بحث شدیم به خاطر اینکه بتوانیم به کاری که خود شهرداری شروع کرده کمک کنیم. مدت زیادی هم هست که در مورد این پروژه در حال گفت وگو هستیم. در حقیقت این قضیه ناشی از نگاه بوروکراتیک محور شهرداری مشهد و وزارت مسکن به معماری و شهرسازی است و این دو نهاد باید جوابگوی مردم باشند و مسوولیت خودشان را در این زمینه قبول کنند. سال هاست گرداگرد حرم شاهد وضعیت نامناسبی هستیم که شأن حرم و ایدئولوژی مذهبی ما نیست. حرم مانند یک جزیره از شهر جدا شده و ما مطرح کردیم که این نوسازی می تواند مانند یک بازار باشد که زندگی و زیارت را به شهر برمی گرداند.


منبع:اتود
[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]



 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
معماری سرزمینی ،ذهنِ سرزمینی می‌سازد

معماری سرزمینی ،ذهنِ سرزمینی می‌سازد

٣٠ میلیون‌سال پیش، صفحه هندوستان و صفحه عربستان باهم برخورد کردند؛ حاصل این برخورد جغرافیای پُرچینی است که فلات ایران نام دارد. این جغرافیا به درازای این ٣٠میلیون‌سال، زلزله‌خیز، ناپایدار و بی‌ثبات است. به بلندای این ٣٠ میلیون‌سال، یا دست‌کم در طول این چندهزارسال گذشته، مردمان این جغرافیا (سرزمین) با ذهن‌هایشان در تقابل با این ناپایداری، فرهنگ‌ها و تمدن‌ها ساخته‌اند؛ فرهنگ‌ها و تمدن‌هایی به‌مثابه ثبات و پایداری. تجربه تاریخی فلات ایران، یکی از چهار تمدن وسیع آسیایی است؛ در کنار چین، هند و ژاپن. معماری این تمدن‌ها از ایده‌آل‌های ذهن و مرام شکل می‌گیرد، از زندگی شکل می‌گیرد.
کانون‌های فرهنگ ساخته می‌شود، تمدن جغرافیایی آسیا بنیان نهاده می‌شود. معماری هنری است که مبانی آن در تاریخ شکل می‌گیرد. معماران هنرمندانی هستند محافظه‌کار؛ محافظه‌کار نه به معنای رایج آن، بل به معنای حافظان تمدن. حافظان فرهنگ‌ها. حافظان فضای ساختاری و ذهن‌ها. فرهنگ معماری در هزاره سوم و در قرن بیست‌ویکم بررسی می‌کند که جهان باورش را به پیشرفت و توسعه از دست داده است. باید توجه داشت، این باور مبتنی‌بر این اصل مهم است که ٢٠ درصد از مردمان این جهان را مسلمانان تشکیل می‌دهند اما سهم آنها از اقتصاد جهانی تنها چهاردرصد است. معماران آسیا به‌دنبال توسعه دنیای مدرن رویکرد و نگاهشان معطوف است به احیای تمدن‌های این جغرافیای پُرچین. معمارانی هستند از بیروت تا سئول، که کار می‌کنند تا بتوانند پاسخی بیابند در جهت نیازهای مردمان این تمدن‌ها و جوامع آنها.

بنیان جایزه معماری آسیا، در تهران و در بحث و گفت‌وگو با آقای احمد زهادی صورت پذیرفت. برگزاری جایزه معماری آسیا توسط آقای زهادی (A٢) در استانبول سه دستاورد مهم داشت:
یکی مبتنی است بر گفته‌ای از داریوش شایگان؛ «چگونه می‌توانیم فضاهای گمشده را در معماری جدیدمان بازیابیم».
دوم: اساسا نظام و حرفه معماری در آسیا در این راستا پیش می‌رود و گام برمی‌دارد؟
سوم: معماران ایرانی در تعامل با معماران دیگر این سه تمدن آسیایی، جهانی شوند. معماری در جغرافیای اقلیمی و فرهنگ معماری سرزمینی، آغاز بحث ژوری اولین جایزه معماری آسیا بود.

این نگاه پروژه‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند:
١- پروژه‌هایی که مبتنی‌بر جغرافیای سرزمینی بودند و تلاش کرده بودند سازماندهی فضایی بر اساس انگاره فرهنگ معماری آن سرزمین باشند.
٢- پروژه‌هایی که مبتنی‌بر برداشت‌های خامی از جزئیات معماری غرب بودند و سازماندهی فضایی، فرم‌هایی از معماری غرب را به ساختار فضایی شهرهای آسیا تحمیل کرده بودند.

معماری نه بازتولید است نه اختراع فرم‌های جدید، معماری تسخیر نیروهاست در گستره جغرافیای سرزمینی. معماری باید مشکلات اجتماعی، شهر‌نشینی و شهروندی را حل‌وفصل کند و گام بردارد در جهت بهترکردن زندگی مردم. سازماندهي فضایی مناسب، مرام، مذهب و فرهنگ مردم را متأثر از خود می‌کند. پروژه‌های متحد معماری و شهرسازی که بر اساس الگوهای مدرنیستی معماری غرب، در آسیا احداث شده‌‌اند نه‌تنها پاسخی برای زیستِ محیط در مشرق‌زمین نبوده‌‌اند، بل نتایج فاجعه‌باری به بار و به ارمغان آورده‌اند. جایزه معماری آسیا در استانبول می‌کوشد پشتیبانی کند از معمارانی که در آسیا کار می‌کنند برای آسیا. این جایزه همچنین می‌کوشد این معماران را بشناساند تا جریان تأثیرگذاری به‌سوی بهبود محیط زیست زندگی مردم و نیازهایشان، آرزوها و رؤیاهاشان شکل بگیرد.

نویسنده : بهرام شیردل
منبع : روزنامه شرق
 
بالا