برنامه ریزی منطقه ای Regional planning

A.R.A.M.Del

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon14.gifبرنامه ريزي منطقه اي

نوشته : بريان بنگ(1)
ترجمه دكتر حبيب اله فصيحي



مقصود از اين مقاله شناخت برخي عقايد مربوط به برنامه ريزي بطور اعم و برنامه ريز ي منطقه اي بطور اخص به منظور ايجاد يك قالب كاري براي معلميني است كه درصدد كار با دانش آموزان خود درباره برنامه ريزي منطقه اي هستند . ايده هايي كه در اينجا مطرح شده اند درپي ايجاد يك ديدگاه روشن نسبت به برنامه ريزي نيستند بلكه به دنبال پيشنهاد برخي اصول كاري براي ملاحظه عقايد مربوط به برنامه ريزي منطقه اي در زمينه هايي جغرافيايي مي باشند .

تعريفي از برنامه ريزي
با توجه به اهداف اين بحث مي توان گفت كه برنامه ريزي عبارت است از فعاليتي كه در آن همه انسان هاي خردمند كم و بيش سهيم هستند . در مقياس كوچك در فعاليت هاي روزمره اي چون گرفتن مرخصي در يك روز ، خريد يك خانه و نظاير آن نوعي از برنامه ريزي مشهود است و ممكن است كفته شود كه هر چه براي فعاليت ها بيش تر هزينه شود در تصميم گيري ها مراقبت زيادتري اعمال شده و درجه پيچيدگي برنامه ريزي افزايش مي يابد .
برنامه ريزي در اين تعريف حتي بدون هيج برجسب توصيفي بايد بدون فعاليت هايي در زمان و مكان انجام پذيرد و بر اين اساس است كه با فرآيند هاي تغيير مرتبط مي گردد . قواعد ديگر ممكن است وقوع تغيير ،دلايل شكل گيري آن ، يا پيامد هاي تغيير را مورد مطالعه قرار دهند . آنچه را كه برنامه ريزي درصد انجام ان است چراغي است فرا راه آينده كه تلاش مي كند انتخاب هاي احتمالي در انتهاي فرآيند تغيير و چگونگي حصول آن ها را با گزينش آن دسته از انتخاب ها كه براي مردمي كه برنامه برايشان اجرا مي شود بهترين هستند را پيش گويي نمايد . با توجه به اين معنا مي توان برنامه ريزي را فرآيند كوشش هاي جهت دار دانست .

قلمرو برنامه ريزي
بطور مسلم دگرگوني نمي تواند در خلاء اتفاق بيفتد . تغيير فرآيندي است كه نه تنها در زمان و فضا بلكه در قلمروي اتفاق مي افتد كه محيط ناميده مي شود .اگر بپذيريم كه قلمرو معنايي واقعي دارد بايد تعاريفي از آن ارايه نماييم . بدون تعريف نمي توان مطمئن بود كه آيا بايد پديده هايي مورد نظر قرار گيرند كه مربوط به محيط اقتصادي هستند يا مربوط به محيط اجتماعي يا فرهنگي و يا حتي تركيبي از اين محيط ها . به همين ترتيب اصطلاح قلمرو براي دلالت بر محيط طبيعي نيز بكار مي رود اما كاربرد آن در اين معنا كم تر رايج است . در نتيجه همواره لازم مي شود كه يك مساله نه فقط در معناي خاص خود بلكه در رابطه با متناسب ترين محيط خود نيز مورد تحليل واقع شود . آنچه تاكنون گفته شد دلالت بر اين معنا دارد كه برنامه ريزي بايد با فرآيند تغييرات و جست و جوي انتخاب هايي كه ممكن است از اين فرآيند ناشي شود عمل نمايد . مطابق انچه تا كنون بيان گرديد . برنامه ريزي ممكن است با مطالعه و توصيف وقوع تغييرات عمل نمايد اما به همان ميزان كه اين مطالعه جالب است نمي تواند ما را با يك فعاليت اساسي كه در آن برنامه ريزان به خدمت گرفته مي شوند تامين نمايد . به همين ترتيب لازم است يك گام جلوتر گذاشته و به امكان تاثير تغييراتي كه ايجاد مي شوند بينديشيم . برنامه ريزان منطقه اي ممكن است مهارت لازم براي مطالعه فرآيند تغييرات و تلاش براي پيش بيني پيامدهاي اين فرآيند را بدست آورده باشند اما عرصه هاي به خدمت گيري برنامه ريزان درفرآيند تغييرات به منظور تغيير پيامد هاي ممكن آن سؤال برانگيز است .
همانند كشور نيوزيلند ، برنامه ريزي تحت اعلاميه برنامه ريزي شهري روستايي 1977(2) فعاليتي است كه وظيفه انحصاري واقعي مسئولين محلي است . هر قلمرو دولت محلي ( شهر- روستا – بخش ) نياز به ايجاد و نگهداري يك طرح بخشي دارد و يكي از نقش هاي اجباري شوراهاي منطقه اي ، برنامه ريزي منطقه اي است . بنابراين لازم است برنامه ريزي در چارچوب سياسي دولت محلي شكل گرفته و طرح ها بوسيله مسئولين محلي تهيه و نظارت شوند . اما اين جاي سؤال دارد كه طرح هاي فوق بايد توسط چه كساني نگاشته شده ؟ چگونه ابداع گردند ؟و چه كساني بايد آن ها را با زمان انطباق نمايند ؟

نقش برنامه ريز
به شكل ايده ال ، مسئولين محلي اهداف خويش را در ميان رشته كاملي از موضوعات برگزيده و بخش عمومي را به مشاركت در اين فرايند فرا مي خوانند . اهداف فوق بايستي با طرح هاي برنامه ريزي منطبق باشند . واقعيت اين است كه برنامه ريزان به خدمت گرفته مي شوند تا يك رشته از اهداف را ابداع نمايند كه پس از اينكه پيامدهاي سياسي آن ها مورد ملاحظه قرار گرفته و واكنش هاي عمومي برآورده گرديد به عنوان اهداف برنامه ريزي ترويج گردند . اين اهداف ترويج شده احتمالا“ متوجه محيط طبيعي مي باشند .
در صورتي كه واكنش سياست مداران به وظايفشان اينگونه باشد ممكن است گفته شود كه برنامه ريزان در جايگاه سياست مداران قرار گرفته و فرآيند سياسي صرفا“ نشانه هاي تصميماتي كه بوسيله برنامه ريزان در مكان ها بر جاي گذاشته شده اند را پاك مي كند .

رابطه ميان برنامه ريزي بخشي و منطقه اي
براساس بندهاي قسمت 37 از اعلاميه برنامه ريزي شهري و روستايي ، طرح هاي بخشي تاثيراتي بر روي بندهاي مختلف از هر طرح منطقه اي برجا گذاشته و مشاجرات مربوطه در ارتباط با طرح هاي منطقه اي حل و فصل مي گردند . بندهايي وجود دارند كه موضوع مشاجرات بايد به آن ها ارجاع شده و توسط محكمه برنامه ريزي فيصله يابند . مطابق قسمت چهارم اعلاميه ، تمايز آشكاري بين برنامه ريزي بخشي و منطقه اي وجود دارد و گفته مي شود كه هدف كلي هر دو استفاده و مديريت معقول منطقه ، بخش يا ناحيه باشد بطوريكه بالاترين كارايي بدست آمده و حراست از ثروت ها ، امنيت ، آسايش و رفاه اقتصادي فرهنگي اجتماعي و عمومي مردم و جذابيت هر منطقه يا بخش و يا ناحيه حاصل آيد . با اين توصيف ضروري است كه به قواعد و اصول برنامه ريزي صرف توسل جوييم تا روشن شود كه چه وجوه تمايزي ميان برنامه ريزي بخشي و منطقه اي وجود دارد .

صرف نظر از ديدگاه بالقوه گسترده اي كه در اعلاميه فوق ذكر شده ، بطور مرسوم در نيوزيلند برنامه ريزي طرح هاي بخشي روي نظام كاربري زمين متمركز گرديده است . . در اين اواخر هدف اصلي طرح هاي برنامه ريزي كه بطور وسيعي مشتمل بر فصل هاي منطقه بندي زمين بوده اند . جداسازي كاربري زمين هاي ناسازگار بوده است . گرچه تغييرات قانوني از زمان اولين اعلاميه در 1926 وجود داشته اما برخي از موارد عمده و اساسي بعدا“ وارد شده و راهبردهاي مرسوم حفظ و تعديل شده اند . امروزه طرح هاي بخشي بيش تر متوجه مدل هاي كنترل كاربري زمين بوده اند .
به دليل اين تاريخچه و بخاطر اينكه برنامه ريزان مربوطه اغلب برنامه ريزان بخشي در موقعيت منطقه اي بوده اند ، برنامه ريزي منطقه اي بيش تر به سمت كاربري زمين حركت كرده و تاكيدات اخير آن نيز روي تخصيص منابع زميني به مفهوم وسيع آن كه به عنوان نيازهاي منطقه اي شناخته شده مي باشند . طرح هاي منطقه اي هرچند به تعداد كم در اوايل بر مبناي زمين تدوين شده و برنامه ريزان منطقه اي گرايش زيادي به فعاليت هاي بخشي داشتند . شايد خطا نباشد گفته شود كه اين امر موجب رنجش زياد سياست گذاران منطقه اي ( وشايد هم برنامه ريزان منطقه اي ) گرديد چرا كه با بنيان اقتدار منطقه اي در اقدامات بخشي مقابله مي نمود .

رشد برنامه ريزي منطقه اي پس از ايجاد شوراي ناحيه اي تحت لواي اعلاميه حكومت محلي 1977(3)تغيير در اين كشاكش ها را به دنبال داشته است . تغييراتي كه با تاسيس كالج هاي برنامه ريزي در دانشگاه ها همراه بود . اين كالج ها كه به عنوان اولين آموزشگاه هاي تربيت برنامه ريز بودند ، راهبردهايي براي آموزش برنامه ريزي جست و جو نموده و برخي بر برنامه ريزي منطقه اي كه چيزي غير از برنامه ريزي شهري و مدل هاي كاربري زمين بود تاكيد مي نمودند .
پيامد حاصل عبارت بود از يك تحول قابل توجه در اجراي برنامه ريزي منطقه اي سال هاي اخير . امروزه طرح هاي منطقه اي بيش از اين كه بر استفاده از زمين تاكيد داشته باشند . بر بر نتايج محتمل آينده و شناسايي قالبي كه در آن موضوعات برنامه ريزي بطور كلي قابل حل مي باشند تاكيد دارند .

گستره ي برنامه ريزي
گفته شده كه برنامه ريزي ماهيتا“ با موضوعات كاربري زمين پيوند دارد . ويليامز(4) در سال 1965 اين راهبرد را در رابطه با برنامه ريزي طرح بخشي قرار داده و ممن (5) حساسيت هايي را در تصميمات محكمه برنامه ريزي در رابطه با مواد چند طرح بخشي، شناسايي نموده كه امكان دارد برنامه ريزان را به سمت تاييد ديدگاه مدل هاي برنامه ريزي كاربري زمين هدايت نمايد . هنوز هم يكي از اهداف منبعث از اولين و دومين طرح هاي اعلاميه برنامه ريزي شهر و روستا ناگزير به سمت نتايجي هدايت مي شود كه اغلب آن ها بوسيله قانون گذاران مد نظر قرار گرفته است . يك ماده قانوني وجود داردكه به موجب آن در تصويب طرح ها نبايد از واژه هاي بي معني يا آن هايي كه معناي دو پهلو دارند استفاده شود . تنها اگر به اين دليل هم شده بايد ميان برنامه ريزي بخشي و منطقه اي تمايز قايل شد . با قضاوت دقيق از اختلاف اولين و دومين طرح ها ، شباهت ظاهري مجسم شده در قسمت 4 از ميان مي رود . اگر چنين باشد آيا دليلي وجود دارد كه برنامه ريزان بخشي و منطقه اي به موجب آن درصدد محدود ساختن اصول خود در تاكيد بر موضوعات كاربري زمين باشند ؟

شايد بخشي از پاسخ اين سؤال به تاريخچه برنامه ريزي و بخش ديگر به قلمرو سياسي اجراي برنامه مربوط باشد . برنامه ريزي مدرن بيش تر حاصل انقلاب صنعتي است و بنابر اين برنامه ريزي اولين و شايد گران سنگ تر ين پاسخ به شرايط دهشت بار شهري باشد كه انقلاب صنعتي بوجود آورده است . برنامه ريزي به عنوان بخشي از اين واكنش زيبايي شهر را در نظر داشته و حركت به سمت باغشهر ها را آغاز نموده است . موفقيت اين پاسخ ها را مي توان در جاهايي مثل چانديگاره (6) و كانبرا در برون ويل(7)و ولين گاردن سيتي(8) يافت . طرح هاي معرروف به برنامه ريزي شهرك ها به طرز محكم و تغيير ناپذيري با ايده طرح هاي شهري مرتبط بوده و توسعه دارايي ها، اگر نگوييم تنها هدف مي توان گفت يكي از اهداف مهم بوده است .

اما حتي هنگامي كه برنامه ريزي به سمت طرح هاي شهري كشيده مي شود كساني هستند كه ديدگاه آنان منطقي تر و جامع تر است . شايد برجسته ترين اين افراد پاتريك گدس(9)است كه در كتاب “شهر ها در تكامل“ به سازمان جامعه با ديد اجتماعي و فضايي نگريسته است . اين نظر گدس كه برنامه ريزي به عنوان تاثير بر كل قلمرو جامعه است بسيار به اعلاميه برنامه ريزي شهري و روستايي شباهت داردكه در آن برنامه ريزان به سمت اتخاذ گرايشات وسيع مشتمل بر موضوعات مختلف فرهنگي اجتماعي و اقتصادي هدايت مي گردند . همچنين ديدگاه گدس يك راهبرد منطقه اي محسوب مي شود . چرا كه او جامعه سازمان يافته را به عنوان روابط متقابلي در نظر گرفته كه بناچار در داخل جامعه وسيعتري از علايق قرار دارد .

از منظر تاريخي شگفت نيست كه برنامه ريزي حتي در ميان مسئولين فعلي مناطق يا جانشينان آن ها و يا شوراهاي منطقه اي ، مبنايي طبيعي دارد . هنوز هم زمين به عنوان غالب ترين عامل در گفتمان برنامه ريزي مطرح است و در نتيجه برنامه ريزان منطقه اي درصددند تا موضوع برنامه ريزي را در اصطلاح زمين و فعاليت هايي كه بطور مستقيم در رابطه با زمين است جست و جو نمايند . رويدادهاي اخير در سطح سياسي چنين راهبردي را سؤال برانگيز ساخته است.

نتيجه گيري
بر اساس آنچه گفته شد با چنين رويكردي به توسعه است كه دانش آموزان مي توانند بهره قابل ملاحظه اي از مطالعه روابط متقابل ميان نمايندگان محيط كسب نموده و شايستگي هاي هر يك را تحليل نمايند و نقش فعالي در تمرين برنامه ريزي منطقه خود به عهده گيرند . چنين راهبردي منجر به گسترش مطالعات جغرافيايي سنتي به حوزه هاي كاربردي و عملي و پيشگويي نتايج و اتخاذ تصميمات خواهد گرديد . و بدين ترتيب دانش آموزان را به بينشي خواهد رساند كه قادر گردند در بهتر سازي فرداي خود مشاركت فعال داشته باشند .

_____________________________

(1). BRYAN BANG

(2). The town & country planning act 1977

(3). The local government act 1977

(4) . williams

(5). Memon

(6). Chandigarh

(7).Bourneville

(8). Welwyn Garden city

(9). Patrick Geddes
 
بالا