برادر باکری! و اما دسته‌های چهارم، پنجم و ششم...

آقا سید

مدیر بازنشسته
روزگاری که عشق و حماسه همراه با یکدیگر در روح بلند یکایک ایرانیان تجلی یافته بود و همه، تلاششان تثبیت انقلاب و حفاظت از آن در برابر دشمنی‌های داخلی و خارجی بود، یکی از این اسطوره‌های جاودانه رادمردی و آزادگی در وصیت‌نامه‌اش اینچنین نوشت:

این مردان رزم امروز، پس از جنگ سه دسته خواهند شد:

1- دسته‌اي‌ به‌ مخالفت‌ با گذشته‌ خود برمي‌خيزند و از گذشته‌ خود پشيمان‌ مي‌شوند.
2- دسته‌اي‌ راه‌ بي‌تفاوتي‌ را برمي‌گزينند و در زندگي‌ مادي‌ خود غرق‌ مي‌شوند...
3- دسته‌اي‌ به‌ گذشتة‌ خود وفادار مي‌مانند و احساس‌ مي‌كنند كه‌ از شدت‌ مصائب‌ و غصه‌ها دق‌ خواهند كرد.


اما...

آقا حمید!
هیچ زمانی مانند این لحظه فقدان دم مسیحایی تو و همسفرانت را حس نکرده‌ام.
می خواستم خطابم را امام عزیز قرار دهم.
اما شرمم آمد!
زیرا هنوز چند صباحی بیشتر از آن واقعه عبور نکرده‌ایم.

و اما بهانه ای که مرا واداشت تا تو را بخوانم، حکایت فرجام دسته بندی تو برای سرنوشت افراد پس از جنگ بود.

آقا حمید!
دسته اول ظهور کردند.
و مطابق وعده‌ای که دادی اندوخته های ارزشمند خود را به تیغ ندامت سپردند و به خسران مبدل کردند.

اما با پایان جنگ و تجلی فریبنده زندگی مادی، برکات جهاد فی سبیل‌الله نیز رخت بربست و اهالی دسته دوم نیز وعده تو را محقق کردند و اشتیاق غفلت زدگی آنان را در اقیانوس مادیت غرق کرد.

و اما بشنو حکایت دسته سوم!
وعده ما این بود که جماعت سوم به گذشته خود وفادار بمانند و سرانجام از شدت مصائب و غصه ها دق کنند.

آقا حمید!
باید اعتراف کنم که مطابق گفته تو مصائب بسیاری بر آنها مستولی شد، اما تاریخ پس از جنگ هرگز کسی را به خود ندید که از شدت این مصائب دق کند!
لاجرم این آثار استجابت دعای تو بود که از درگاه رب العشق استعانت کردی که اگر در دسته سوم قرار گرفتیم، صبر و تحمل ادامه راه را نصیبمان کند.

آقا حمید!
تقسیم سرنوشت افراد پس از جنگ به دسته سوم تو ختم نشد و این سرزمین مقدس که روزگاری آکنده از شمیم عطر روح انگیز انقلابیون عاشق و بی نام و نشان و وارسته از مظاهر دنیای مادی بود صحنه بروز و ظهور دسته ها و گروه های متفاوتی از انسان ها شد که اغلب آنها روزگاری در صفوف همان انقلابیون به چشم می آمدند.

آقا حمید!
از آنجایی که شیطان تجربه ای دارد به طول تاریخ خلقت، به عرض تمام صفات رذیله و به عمق شیب لغزش انسان ها که عصرها و نسل‌های بسیاری را در طول تاریخ به ورطه ضلالت و گمراهی کشانده است، این نقطه از دنیا را مستعد افشاندن بذر غفلت دید.
او که شبیه این صید را چهارده قرن پیش، قدری آن طرف‌تر، تجربه کرده بود، شرایط را مهیای ایفای تکلیف و نقش ذاتی خود دید.

دسته چهارم را کسانی آفریدند که خود را مغلوب مسابقه قدرت دیدند و چاره جبران ترکتازی و انحصارطلبی رقیب دیرینه سیاسی را در تغییر ماهیت و استراتژی یافتند.

ابتلا به روزمرگی در سال‌های پس از جنگ موجب شد، آنها در دو راهی آزمون، راه منتهی به سهم خواهی را بر مصالح نظام اسلامی ترجیح دهند.

و این آغازی بود برای کجروی‌ها، بدعت‌ها و انحرافات خواص.
سکان هدایت دسته چهارم را کسانی در دست گرفتند که اسیر خودبینی، کینه ورزی، روشنفکر مآبی و خودباختگی شدند.

آنها بهای تسخیر کانون‌های قدرت را ایجاد شبهه و تردید در باورهای دینی نسل جوان، تغییر ارزش ها و شعارهای انقلاب، تضعیف نهادهای مکتبی و انقلابی قراردادند و افسوس که ارزش‌های مولود فرهنگ دفاع مقدس را همان‌ها مظلومانه به مسلخ بردند.

و سرانجام پس از گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی صحنه، مهیای «رقص نفاق» توسط شیطان شد.

برادر باکری!
و اما دسته پنجم کسانی بودند که متأثر از تفریط دسته چهارم، افراط را سرلوحه راه خود قرار دادند.

دسته پنجم افرادی از جنس انقلابیون در خط نظام اسلامی بودند که مهمترین مؤلفه آنها «دافعه» است!

ارمغان نقش‌آفرینی دسته پنجم، فرصت سوزی، تنگ نظری، حرمت شکنی، نخبه زدایی و ایجاد فضای بی اعتمادی بود.

دسته پنجم با عملکرد خود سنگلاخ‌ها و پیچ و خمی در مسیر عبور نظام اسلامی قراردادند که نیروهای دلسوز و اصیل انقلابی، با تیغ تهمت و تخریب به حاشیه رانده شدند و مقدمات خیزش مجدد دسته چهارم و گرایش بسیاری از افراد درون انقلاب به آنها را فراهم کردند.

آقا حمید! اما حکایت دسته ششم!
دسته ششم در واقع نخستین دسته‌ای بود که شکل گرفت، آنها مردم انقلابی و رهبر دلسوزشان بودند که از نخستین روزهای رویش انقلاب، یکپارچه و ثابت قدم این نهضت عظیم را همراهی کردند و تنها در سایه استقامت و خلوص آنهاست که انقلاب اسلامی با عبور از سد دشمنان داخلی و خارجی همچنان با عزت و سربلندی به راه خود ادامه می‌دهد.

آنها اهل معامله نظام و انقلاب نیستند، وصایای امام(ره) و فرامین رهبرشان را از یاد نمی‌برند و در دوراهی‌های امتحان، الفبای انتخاب تصمیم انقلابی را از بر هستند.

دسته ششم همواره خود را بدهکار انقلاب می‌دانند و خداوند منان را به خاطر نعمت انقلاب شاکرند. آنها همان کسانی هستند که غریبانه و مظلومانه بهای غفلت و کجروی های دسته چهارم و پنجم را بر جان خود خریده‌اند.

آقا حمید!
در رأس دسته ششم ستون استوار و مستحکم نظام اسلامی قراردارد. او وارث امانت گران بهایی است که همه هستی و عمر خود را برای حفاظت از این امانت نثار کرده است، چه بسیار انقلابیون اصیلی بودند که با امام و شهدا میثاق و پیمان وفاداری بستند، اما در میانه راه، مبتلا به ضعف بصیرت و غفلت شدند.

ناتوانی آنها در ترجیح اولویت‌ها و غلبه غرایز نفسانی بر تکلیف و تعهد انقلابی، آنها را وسوسه کرد تا در مقابل سوء رفتار دسته پنجم، قواعد انقلابیگری را برنتابند.

آقا حمید!
سید علی، دیده بانی است که هشیارانه بر رفیع ترین نقطه دژ مستحکم انقلاب تکیه زده، و توطئه ها و فتنه های داخلی و خارجی را رصد می‌کند و با فریاد بصیرت، همه سربازان این دژ تسخیر ناپذیر را به فرجام غفلت از کید شیطان آگاه می‌کند.

آقا حمید!
در گذر انقلاب اسلامی از میان تاریخ، دسته‌ها و گروه‌های دیگری نیز در این سرزمین جلوه‌گر خواهند بود.

اما خوشا به حال شما یاران که آستان جانان، میزبان «نفوس مطمئنه» شما و ندای «و ادخلی جنتی»، بهای عاشقی و بندگی‌تان شد.
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
روزگاری که عشق و حماسه همراه با یکدیگر در روح بلند یکایک ایرانیان تجلی یافته بود و همه، تلاششان تثبیت انقلاب و حفاظت از آن در برابر دشمنی‌های داخلی و خارجی بود، یکی از این اسطوره‌های جاودانه رادمردی و آزادگی در وصیت‌نامه‌اش اینچنین نوشت:

این مردان رزم امروز، پس از جنگ سه دسته خواهند شد:

1- دسته‌اي‌ به‌ مخالفت‌ با گذشته‌ خود برمي‌خيزند و از گذشته‌ خود پشيمان‌ مي‌شوند.
2- دسته‌اي‌ راه‌ بي‌تفاوتي‌ را برمي‌گزينند و در زندگي‌ مادي‌ خود غرق‌ مي‌شوند...
3- دسته‌اي‌ به‌ گذشتة‌ خود وفادار مي‌مانند و احساس‌ مي‌كنند كه‌ از شدت‌ مصائب‌ و غصه‌ها دق‌ خواهند كرد.


اما...

آقا حمید!
هیچ زمانی مانند این لحظه فقدان دم مسیحایی تو و همسفرانت را حس نکرده‌ام.
می خواستم خطابم را امام عزیز قرار دهم.
اما شرمم آمد!
زیرا هنوز چند صباحی بیشتر از آن واقعه عبور نکرده‌ایم.

و اما بهانه ای که مرا واداشت تا تو را بخوانم، حکایت فرجام دسته بندی تو برای سرنوشت افراد پس از جنگ بود.

آقا حمید!
دسته اول ظهور کردند.
و مطابق وعده‌ای که دادی اندوخته های ارزشمند خود را به تیغ ندامت سپردند و به خسران مبدل کردند.

اما با پایان جنگ و تجلی فریبنده زندگی مادی، برکات جهاد فی سبیل‌الله نیز رخت بربست و اهالی دسته دوم نیز وعده تو را محقق کردند و اشتیاق غفلت زدگی آنان را در اقیانوس مادیت غرق کرد.

و اما بشنو حکایت دسته سوم!
وعده ما این بود که جماعت سوم به گذشته خود وفادار بمانند و سرانجام از شدت مصائب و غصه ها دق کنند.

آقا حمید!
باید اعتراف کنم که مطابق گفته تو مصائب بسیاری بر آنها مستولی شد، اما تاریخ پس از جنگ هرگز کسی را به خود ندید که از شدت این مصائب دق کند!
لاجرم این آثار استجابت دعای تو بود که از درگاه رب العشق استعانت کردی که اگر در دسته سوم قرار گرفتیم، صبر و تحمل ادامه راه را نصیبمان کند.

آقا حمید!
تقسیم سرنوشت افراد پس از جنگ به دسته سوم تو ختم نشد و این سرزمین مقدس که روزگاری آکنده از شمیم عطر روح انگیز انقلابیون عاشق و بی نام و نشان و وارسته از مظاهر دنیای مادی بود صحنه بروز و ظهور دسته ها و گروه های متفاوتی از انسان ها شد که اغلب آنها روزگاری در صفوف همان انقلابیون به چشم می آمدند.

آقا حمید!
از آنجایی که شیطان تجربه ای دارد به طول تاریخ خلقت، به عرض تمام صفات رذیله و به عمق شیب لغزش انسان ها که عصرها و نسل‌های بسیاری را در طول تاریخ به ورطه ضلالت و گمراهی کشانده است، این نقطه از دنیا را مستعد افشاندن بذر غفلت دید.
او که شبیه این صید را چهارده قرن پیش، قدری آن طرف‌تر، تجربه کرده بود، شرایط را مهیای ایفای تکلیف و نقش ذاتی خود دید.

دسته چهارم را کسانی آفریدند که خود را مغلوب مسابقه قدرت دیدند و چاره جبران ترکتازی و انحصارطلبی رقیب دیرینه سیاسی را در تغییر ماهیت و استراتژی یافتند.

ابتلا به روزمرگی در سال‌های پس از جنگ موجب شد، آنها در دو راهی آزمون، راه منتهی به سهم خواهی را بر مصالح نظام اسلامی ترجیح دهند.

و این آغازی بود برای کجروی‌ها، بدعت‌ها و انحرافات خواص.
سکان هدایت دسته چهارم را کسانی در دست گرفتند که اسیر خودبینی، کینه ورزی، روشنفکر مآبی و خودباختگی شدند.

آنها بهای تسخیر کانون‌های قدرت را ایجاد شبهه و تردید در باورهای دینی نسل جوان، تغییر ارزش ها و شعارهای انقلاب، تضعیف نهادهای مکتبی و انقلابی قراردادند و افسوس که ارزش‌های مولود فرهنگ دفاع مقدس را همان‌ها مظلومانه به مسلخ بردند.

و سرانجام پس از گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی صحنه، مهیای «رقص نفاق» توسط شیطان شد.

برادر باکری!
و اما دسته پنجم کسانی بودند که متأثر از تفریط دسته چهارم، افراط را سرلوحه راه خود قرار دادند.

دسته پنجم افرادی از جنس انقلابیون در خط نظام اسلامی بودند که مهمترین مؤلفه آنها «دافعه» است!

ارمغان نقش‌آفرینی دسته پنجم، فرصت سوزی، تنگ نظری، حرمت شکنی، نخبه زدایی و ایجاد فضای بی اعتمادی بود.

دسته پنجم با عملکرد خود سنگلاخ‌ها و پیچ و خمی در مسیر عبور نظام اسلامی قراردادند که نیروهای دلسوز و اصیل انقلابی، با تیغ تهمت و تخریب به حاشیه رانده شدند و مقدمات خیزش مجدد دسته چهارم و گرایش بسیاری از افراد درون انقلاب به آنها را فراهم کردند.

آقا حمید! اما حکایت دسته ششم!
دسته ششم در واقع نخستین دسته‌ای بود که شکل گرفت، آنها مردم انقلابی و رهبر دلسوزشان بودند که از نخستین روزهای رویش انقلاب، یکپارچه و ثابت قدم این نهضت عظیم را همراهی کردند و تنها در سایه استقامت و خلوص آنهاست که انقلاب اسلامی با عبور از سد دشمنان داخلی و خارجی همچنان با عزت و سربلندی به راه خود ادامه می‌دهد.

آنها اهل معامله نظام و انقلاب نیستند، وصایای امام(ره) و فرامین رهبرشان را از یاد نمی‌برند و در دوراهی‌های امتحان، الفبای انتخاب تصمیم انقلابی را از بر هستند.

دسته ششم همواره خود را بدهکار انقلاب می‌دانند و خداوند منان را به خاطر نعمت انقلاب شاکرند. آنها همان کسانی هستند که غریبانه و مظلومانه بهای غفلت و کجروی های دسته چهارم و پنجم را بر جان خود خریده‌اند.

آقا حمید!
در رأس دسته ششم ستون استوار و مستحکم نظام اسلامی قراردارد. او وارث امانت گران بهایی است که همه هستی و عمر خود را برای حفاظت از این امانت نثار کرده است، چه بسیار انقلابیون اصیلی بودند که با امام و شهدا میثاق و پیمان وفاداری بستند، اما در میانه راه، مبتلا به ضعف بصیرت و غفلت شدند.

ناتوانی آنها در ترجیح اولویت‌ها و غلبه غرایز نفسانی بر تکلیف و تعهد انقلابی، آنها را وسوسه کرد تا در مقابل سوء رفتار دسته پنجم، قواعد انقلابیگری را برنتابند.

آقا حمید!
سید علی، دیده بانی است که هشیارانه بر رفیع ترین نقطه دژ مستحکم انقلاب تکیه زده، و توطئه ها و فتنه های داخلی و خارجی را رصد می‌کند و با فریاد بصیرت، همه سربازان این دژ تسخیر ناپذیر را به فرجام غفلت از کید شیطان آگاه می‌کند.

آقا حمید!
در گذر انقلاب اسلامی از میان تاریخ، دسته‌ها و گروه‌های دیگری نیز در این سرزمین جلوه‌گر خواهند بود.

اما خوشا به حال شما یاران که آستان جانان، میزبان «نفوس مطمئنه» شما و ندای «و ادخلی جنتی»، بهای عاشقی و بندگی‌تان شد.


:gol::gol:
سلام‌اقاسید

خدا اجرتون بده
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو دانشگاه بودم که این مطلب و خوندم....
قبلش یه چیزایی رو خونده بودم که دیگه واقعا داغون شدم...
اینم که خوندم دیگه هیچی....


ممنون آقا سید.
همیشه مطالبی که می ذارید تامل برانگیزه....
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
به درستی که سید ما سیدخراسانی ما به حق جانشین امام و رهرو شهداست

لبخند رضایت بر لبان امام و شهدا هست
بر لبان حاج همت
مهدیو حمید باکری
اوینی
زین‌الدین
باقری
کاظمی
صیاد
و تمام شهدای کشور عزیزمان
 

N. fotros

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقا سید ممنون:gol:
وقتی که این مطلب واقعا به جا رو خوندم
داشتم به این فکر می کردم که چقدر درست پیش بینی کرده بودن!
ولی می خوام بگم آقای باکری من عمیقا و قلبا دوست دارم که جزء دسته سومی که گفتید باشم ولی نمی دونم که واقعا بودم و یا اینکه فقط یک خواسته بوده و من هیچ کاری نکردم!!!
امیدوارم دعای شما همراه و پشتیبان ما باشه تا این میراث عزیزو گرانبهایی رو که در بین ما گذاشتید حفظ کنیم و به دست صاحب اصلی این نهضت بدیم...
انشالله
 

Similar threads

بالا