باران

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران ببار که
دلم سخت میخواهد
باریدن بارانی را
ببار که
تو تنها
رسم عاشقانه هایم را میدانی
ببار که
تو تنها
دلیل بودنم را خوب میدانی
دلیل دل تنگیهایم را خوب میدانی
ببار باران ببار​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
همیــــشه جایی در حوالی دلتــنگی من جــاری می شــــــوی
جــاری می شــوی در ابـــریِ چشــمانـــــم
و می بـــاری آنقــدر تا زلال شــــــوم
تا آســمانی شــود هــوایِ دلــــــم
آنقــدر که با همـــه روحـــم حــس کنـــــــم
داشتــــن تو
می ارزد
به تمـــام نداشــته هـــای دنیــــــــا
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران میبارد
با چنان لطافتی که مرا جانی تازه میدهد
اخر تو نیز یادت کنارم مینشیند تمام دلتنگیهایم را برایش میگویم
همه اشکهایم را در اغوشش میریزم نمیدانی چقدر
لذت دارد وقتی
تو هستی زیر همین باران کنارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دوباره باران میزند
تنها همدم دوباره
میداند
دلم گرفته
میفهمد حالم را
به تنهایی
به زیرش میروم
و به تنهایی
با باران میبارم
اخر یاد گرفته ام
کسی همچو باران مرا دوست نمیدارد
هرگاه دلم گرفت باران بارید
و چقدر زیبا بود
یاد تو نیز همراهم بود
ولی خودت جایی دیگر
با کس دیگر
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران که میبارد
تو نیز کنارمی
هر چند این خیال زیبترین خیال عالم هست
اما همینکه هستی
همینکه نفس میکشی
اه باران که میبارد
طعم بودنت را برایم به ارمغان میاورد
ان لحظه که باران میبارد
کمی از دلتنگی نبودنت
کاسته میشود
چقدر روزهای بارانی برایم
زیباست
 
  • Like
واکنش ها: A.8

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران‌خورده پاک
آسمانِ آبی و ابر سپید
برگ‌های سبز بید
عطر نرگس، رفص باد
نغمۀ شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست

نرم‌نرمک می‌‌رسد اینک بهار
خوش به‌حالِ روزگار


خوش به‌حالِ چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به‌حالِ دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به‌حالِ غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به‌حالِ دختر میخک که می‌خندد به ناز

خوش به‌حالِ جام لبریز از شراب
خوش به‌حالِ آفتاب

ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمی‌پوشی به کام
بادۀ رنگین نمی‌بینی به‌ جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌باید تُهی‌ست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای‌ دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفت‌رنگش می‌شود هفتاد رنگ


فریدون مشیری

از مجموعۀ «ابر و کوچه»
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران بر پنجره ام میزند
حال دلم را باران خوب میفهمد
وقتهایی که دلتنگ میشوم
باران خوب میفهمد
و همراه من میبارد
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باران
فقط همین جایی از قصه
که من ایستاده ام می بارد
دو قدم آن طرف تر
دو قدم این طرف تر
همیشه آفتاب است!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران که میبارد
تو و یادت تمام وجودم را پر میکند
اما هر لحظه
یادت همراهم هست
کسی چه میداند
شاید همین
لحظه زیر همین باران
تو نیز ایستاده ای و مرا
یاد میکنی
 
  • Like
واکنش ها: A.8

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
امشب چرا ... نگاه تو بارانیست ؟!
امشب ... کاسمان دلم ... چراغانیست !
چرا ... نگاه تو بارانیست ؟

به باغ چشم تو امشب ... خزان چه می جوید ؟!
میان سوسن و گل ... این چه غوغائیست ؟!
چرا ... نگاه تو بارانیست ؟!

تمام دلم را .. به ذورق دست تو داده ام ای دوست
مرا بگو .... کرانۀ من ... از چه طوفانیست ؟!
چرا ... نگاه تو بارانیست ؟!

امشب چرا ... چرا نگاه تو بارانیست ؟!
امشب ... کاسمان دلم ... چراغانیست ! چرا ... نگاه تو بارانیست ؟!

"پرویز صادقی"

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران میبارد
و دوباره چراغها را خیس میکند
ادمها چتر میگیرند
و هرکسی با سرعت حرکت میکند
اما کسی زیر این باران به ارامی
دوباهر نفسی تازه میکند
ارام گونه های خیسش را پاک میکند
لبخندی به ادمهای متعجب تحویل میدهد
تا کسی نفهمد اوست که
میبارد
 
  • Like
واکنش ها: A.8

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باز اسمان ابریست
بالای سرم را که مینگرم
با برخورد اولین قطره باران
چشمانم را ارام میبندم
بی حرف مینگرم تک تک
اواهای باران را
چه ذوقی دارد دل تنهایم وقتی
قطره قطره
باران
صورتم را نوازش میکند
و اهسته جای اینکه کسی
قطرات اشکم را پاک کند
باران ان را پاک میکند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران که میبارد
دوباره خاطراتت صف میکشد در من
ان لحظه که
تمام من پر میشود
از تو ان لحظه که
تو کنارم قدم میزنی
هر دوی ما خیس از باران
با صدای بلند میخندیم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[COLOR=#eseses][COLOR=#eseses][COLOR=#eseses]
خیال تو
گل سرخی در باد ست
که توفان عطرش
ماه را جا به جا می کند
تو کجائی تمام آسمان دل ؟!
که پنجرۀ تماشای من بسته
تحمّل باران شکسته است
و سیب های عاشقی
ناکام از شاخه افتاده !

"پرویز صادقی"

[/COLOR][/COLOR][/COLOR]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
باران ببار پنجره ی بسته وا شود
اینجا پرنده ای ست که باید رها شود

تا کی پرنده باشد و دربند و بی دلیل
وامانده ی میان زمین و هوا شود

درد زمان، بلای زمین، ریخت در دلش
تا هیأت مجسم درد و بلا شود

زل می زند به آبی آن دورها مگر
قدری از این سیاه مداوم جدا شود

می داند او که این همه دیگر غریب نیست
روزی اگر پرنده ی آن دورها شود
::
حالا ببین در این همه غربت چه می کشد
انسان اگر پرنده ی این ماجرا شود


عادل سالم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شست باران
همه ی کوچه خیابان ها را

پس چرا
مانده غمت بردل بارانی من؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بزن ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻫﻮﺍ ﺍﺑﺮﯾﺴﺖ
ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻ‌ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ
ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ....

ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﻦ ﺗﻦ ﺭﻧﺠﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ
ﺯﻣﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺪﯼ دارد

ﺑﺒﺎﺭ ﺍﯼ ﺍﺑﺮ...
ببار ای ابر...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
امروز آفتاب را ببوی
و یک قاشق عشق
چاشنیِ تمام فنجان هایت کن!
امروز رها باش
چون بارانِ بی هوا
چون آوازِ پرنده ها
چون خیالِ آنکه دوستش داری
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تقصیر باران نیست ؛ این دیوانگی ها
تنهــا شدن در هر هوایی درد دارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
❤️ باران چه دلبری میکند برای بهار!
پاییز کم بود،
بهار هم عاشق شد …
 
بالا