گفتم :" آمین"...
پیش از آنکه دعا کنم ، پیش از آنکه آرزوهای رنگارنگم را رو به رویم بچینم و یکی را
انتخاب کنم.همه چیز را به خودش واگذار کردم ، می دانستم که بیشتر از خودم
نگران من است و می داند که رویاهای من پر از کوچه های بن بست و تاریک و بی
فانوس است و اگر کسی دستم را نگیرد....
چشم هایم را بستم و از ته دل گفتم :" آمین "...
چرا که می دانستم یکی آن بالا مرا دوست دارد...
عرفان نظرآهای
پیش از آنکه دعا کنم ، پیش از آنکه آرزوهای رنگارنگم را رو به رویم بچینم و یکی را
انتخاب کنم.همه چیز را به خودش واگذار کردم ، می دانستم که بیشتر از خودم
نگران من است و می داند که رویاهای من پر از کوچه های بن بست و تاریک و بی
فانوس است و اگر کسی دستم را نگیرد....
چشم هایم را بستم و از ته دل گفتم :" آمین "...
چرا که می دانستم یکی آن بالا مرا دوست دارد...
عرفان نظرآهای