اومانیسم (humanism)

mehrdad14

عضو جدید
مشاهده پیوست 218871
واژه «اومانیسم»، در لغت به معنای انسان­گرایی یا انسان­مداری است، اما در باب معنای اصطلاحی آن، چنان تنوعی وجود دارد که برخی از اندیشمندان گفته­اند: واژه فلسفی اومانیسم، همانند سایر اصطلاحات فلسفی که دوره­های موازی، تاریخی عقلی و کاربردی عمومی دارند، از تنوع فراوان تعاریف رنج می­برد، تعاریفی که وقتی آنها را یک جا و در کنار هم لحاظ می­کنیم، به نظر می­آید که هیچ فردی را نمی­توان یافت که اومانیست نباشد.[1]واژه اومانیسم، ناظر به مجموعه­ای از مفاهیم در باب طبیعت، ویژگی­های معرِّف، نیروها، تعلیم و تربیت و ارزش­های افراد بشری است[SUP].[2][/SUP]
اومانیسم، در معنای خاص آن، جنبشی فلسفی و ادبی است که در نیمه دوم قرن چهاردهم در ایتالیا پدید آمد و به کشورهای دیگر اروپا کشانده شد. اومانیسم فلسفه­ای است که ارزش یا مقام انسان را ارج می­نهد و او را میزان همه چیز می­شناسد و سرشت انسانی و حدود و علایق طبیعت آدمی را موضوع قرار می­دهد.[3]هدف این جنبش فرهنگی آن بود که با توجه به متون کلاسیک فرهنگ باستانی یونان و روم هم چون «ویرژیل» و «هومر» نیروهای درونی انسان را شکوفا ساخته، دانش و زندگی اخلاقی و دینی انسان­ها را از قیمومت کلیسا آزاد نماید.
اما اومانیسم معنای عام و متداولی نیز دارد که فراتر از یک جنبش ادبی­ـ­ هنری بوده، بلکه عبارت است از «یک شیوه فکری و حالتی روحی که شخصیت انسان و شکوفایی کامل وی را بر همه چیز مقدم می­شمارد، و عمل موافق با این حالت و شیوه فکر». این معنای از اومانیسم، یکی از مبانی و زیرساخت­های دنیای جدید به شمار می­آید، و در بسیاری از فلسفه­ها و مکاتب پس از رنسانس تا به امروز وجود داشته است، هر چند که ظهور و بروز آن در برخی مکاتب فلسفی و سیاسی نظیر پراگماتیسم، اگزیستانسیالیسم، پرسیونالیسم، مارکسیسم و لیبرالیسم بیشتر بوده است. این مفهوم را به دشواری می­توان یک مکتب خاص و مستقل مانند بقیه مکاتب فلسفی به شمار آورد، بلکه اومانیسم نگرشی پرنفوذ است که در بسیاری از آرا و نظریه­های فلسفی، دینی، اخلاقی، ادبی­ـ­هنری و نیز در دیدگاه­های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مغرب زمین، از رنسانس به این سو ریشه دوانده است. در یک کلام، «از انتهای قرن نوزدهم به بعد، مراد از اومانیسم، طریقه­ای است که ابعاد خاص جوهر باور اومانیستی، نظیر تفرد انسانی، روش علمی، عقل و خودمختاری در نظام­های فلسفی­ای چون اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم و پراگماتیسم، جمع شده­اند.»[4]
بر این اساس عصر جدید یا عصر مدرن که از حدود نیمه قرن چهاردهم میلادی به بعد ظهور کرده است، دوران اومانیسم به معنای بشرمداری یا انسان­سالاری نامیده می­شود. در این دوره، مفهوم نفسانی بشر به عنوان مدار و معیار همه امور در نظر گرفته می­شود.
در عصر جدید، آدمی با نیازها و خواست­ها و آرمان­ها و تمایلات ناسوتی­اش مبنا و معیار همه چیز پنداشته می­شود و به تعبیری، انسان، خدا می­شود. مارتین فویر باخ فیلسوف آلمانی ماتریالیست قرن نوزدهم، می­نویسد: «برای بشر، خدا همان بشر است.» مارتین هیدگر نیز در تعریف عصر جدید که دوران سیطره اومانیسم است، چنین می­نویسد: «دورانی که ما آن را مدرن می­خوانیم، با این حقیقت تعریف می­شود که انسان، مرکز و ملاک تمامی موجودات است.»[5] محوریت تمام عیار و همه جانبه انسان در تفکر اومانیستی و در حقیقت تکیه زدن انسان به جای خداوند متعال و طرد خدای متعالی دین و سنتی تا بدان حد است که ژان پل سارتر اعلام می­دارد: «فلاسفه اومانیست برای رهایی از چنگال خداپرستی، تصور نوعی وجود متعالی را کنار نگذاشتند، بلکه صرفاً نام آن را تغییر دادند»[6]
به غیر از انسان­مداری که هسته اصلی اندیشه اومانیسم را شکل می­دهد، مؤلفه­های دیگری نیز در این شیوه تفکر وجود دارد که برخی از آنها از قرار زیر است:
1. اعتقاد به عقل، شک­گرایی و روش عملی به عنوان ابزار کشف حقیقت و ساختن جامعه انسانی، 2. تأکید بر عقل و اختیار به عنوان ابعاد بنیادین وجود انسان، 3. بنا نهادن جامعه بر مبنای خودمختاری و برابری اخلاقی، 4. اعتقاد به جامعه باز و تکثرگرا، 5. تأکید بر دموکراسی، 6. التزام به اصل جدایی نهادهای دینی از دولت.
از سوی دیگر، با توجه به سیر تاریخی و نیز وسعت دامنه تأثیرگذاری اومانیسم، می­توان انواع مختلفی برای اومانیسم برشمرد:
1. اومانیسم ادبی: دلبستگی و تعلق خاط به ادبیات و علوم انسانی یا فرهنگ ادبی.
2. اومانیسم رنسانس: تکیه بر برنامه آموزشی که در اواخر قرون وسطی با احیای نوشته­های کلاسیک گسترش یافت و اعتماد به انسان در تعیین صدق و کذب امور، دوباره پدیدار گردید.
3. اومانیسم فلسفی: نگرشی خاص به ماهیت، ویژگی­ها، توانایی­ها، تعلیم و تربیت و ارزش­های خاص انسانی. دو نوع اومانیسم مسیحی و اومانیسم جدید، ذیل این نوع از اومانیسم می­گنجند.
اومانیسم مسیحی، فلسفه­ای است که از خودشکوفایی انسان در چارچوب اصول مسیحی جانب­داری می­کند، و اومانیسم جدید، فلسفه­ای است که وجود هرگونه موجود مافوق طبیعی را انکار می­کند و بر عقل و علم، دموکراسی، رحم و عطوفت انسانی تکیه دارد.[7]
به گفته کالین براون، «انسان­گرایی خود، نوعی دین است، زیرا نوعی اعتقادنامه دارد. با این همه، دینی است بدون خدا، اگر هم خدایی وجود داشته باشد، شناختنی نیست، و نباید او را به حساب آورد. انسان باید فقط برای انسان زندگی کند، زیرا انسان، چه بخواهد و چه نخواهد، در دنیا فروافکنده شده و باید خود را حفظ کند. انسان به معنای واقعیف خودش خالق خودش است؛ باید معیارهای خودش را به وجود آورد؛ باید هدف­های خودش را تعیین نماید، و باید خودش، راه را به سوی آنها بگشاید.»[8]
با توجه به آنچه گذشت، اومانیسم را در مقابل اصالت خدا به اصالت بشر نیز تعریف نموده­اند. در اندیشه اسلامی، انسان دارای کرامت ذاتی و اشرف مخلوقات است، اما این مقام و منزلت را تنها در ذیل بندگی خداوند به دست می­آورد؛ حال آن که در اندیشه اومانیستی، بشر اصل و مدار عالم فرض می­گردد و عقل خودبنیاد بشری، مستقل از وحی به عنوان راهنما و معلم زندگی وی تعیین می­گردد. به این دلیل، اومانیسم در مقابل خداگرایی است.
تضاد ماهوی غرب مدرن با اسلام نیز در همین جوهر اومانیستی مدرنیته نهفته است، چرا که غرب مدرن در همه شؤون و جنبه­های خود اومانیستی و بشرانگار و از این رو، غیردینی و بلکه ضددینی است. اومانیسم، اصلی­ترین شاخص تفکر و تمدن مدرن است که حقیقت آن، سیطره ساحت نفسانی وجود آدمی بر ساحت روحانی وجود وی و اسارت در چنگال نفس اماره است و با انکار بندگی خداوند به اثبات بردگی نفس اماره می­پردازد. دموکراسی نیز صورت سیاسی ­ـ­اجتماعی تفکر اومانیستی است.
 

Philsooof

عضو جدید

با توجه به آنچه گذشت، اومانیسم را در مقابل اصالت خدا به اصالت بشر نیز تعریف نموده­اند. در اندیشه اسلامی، انسان دارای کرامت ذاتی و اشرف مخلوقات است، اما این مقام و منزلت را تنها در ذیل بندگی خداوند به دست می­آورد؛ حال آن که در اندیشه اومانیستی، بشر اصل و مدار عالم فرض می­گردد و عقل خودبنیاد بشری، مستقل از وحی به عنوان راهنما و معلم زندگی وی تعیین می­گردد. به این دلیل، اومانیسم در مقابل خداگرایی است.

تضاد ماهوی غرب مدرن با اسلام نیز در همین جوهر اومانیستی مدرنیته نهفته است، چرا که غرب مدرن در همه شؤون و جنبه­های خود اومانیستی و بشرانگار و از این رو، غیردینی و بلکه ضددینی است. اومانیسم، اصلی­ترین شاخص تفکر و تمدن مدرن است که حقیقت آن، سیطره ساحت نفسانی وجود آدمی بر ساحت روحانی وجود وی و اسارت در چنگال نفس اماره است و با انکار بندگی خداوند به اثبات بردگی نفس اماره می­پردازد. دموکراسی نیز صورت سیاسی ­ـ­اجتماعی تفکر اومانیستی است.

ابتدای نوشته های تاپیک بی غرض و تا حدودی منصفانه بود.
اما این پاراگراف آخر با کینه ورزی بدون استدلال همه چیو خراب کرد !!!
اومانیسم ضد دین است یعنی چه؟
یک دروغ بزرگ برای ترساندن مردم کشورهای جهان سوم از اومانیسم !!!


دین میگوید سر هم دیگر را کلاه نگذارید، اومانیسم میگوید سر هم را کلاه بگذارید؟
دین میگوید غیبت نکنید و دروغ نگویید، اومانیسم تشویق به دروغگویی و غیبت میکند؟
خیر، اشتراکات دین و اومانیسم در اخلاق بسیار زیاد و مشابه هم هست.
چرا که منشا هردو اینها انسان هست و تفاوت اومانیسم با دین فقط و فقط در اینجاست:
.
که اومانیسم، انسان را مبدا پیدایش تمامی تفکرات اعم از علوم تجربی و انسانی میداند.
از طرفی انسان را محدود به زمان تصور نمیکند که پرونده اخلاق بسته شده و دین ها در یک بازه 600 ساله و آنهم صرفا در خاورمیانه تکمیل شده و انسان ها زین پس موظف به اطاعت است.

اومانیست از این جهت مورد خشم پیروان و فروشندگان عقاید باستان قرار میگیرد که کرامت واقعی را به انسان میبخشد.
اومانیسم هرگز خدای انسان هارا به زور از آنها نمیگیرد و به عنوان مفسد فی الارض و دشمن خدا و... حکم خفه کردن یا کشتن کسی را نمیدهد.

تاریخ بشر از همه چیز گویاتر است.
انسان هایی که به ماورالطبیعه و ... اعتقاد داشتن با باورهای نژاد پرستی داشتن و چیزی رو میپرستیدن طرف 99 درصد جنگ ها و آدم کشی های دنیا بودن.
اومانیسم با دور کردن انسان از پرستش که به سرعت منجر به کور شدن چشم های برده و بنده میشود و سبب میشود برده در راه ارباب هر جانفشانی را انجام دهد از بدبختی های انسان جلوگیری میکند.
دنیایی به دور از کشتار و سرکوب به خاطر عقیده و باور، چیزی که ادیان و اندیشه های نژاد پرستانه با محوریت پرستش یک ارباب زمینی یا آسمانی هرگز به آن باور نداشتند و ندارند.
و ارباب ها با تهییج بردگانشون، سعی در نابودی و خفه کردن مخالفین ارباب دارند.

چرا که پیروان مکاتب باستان، معتقدند همه چیز از آن ارباب است و بس! انسان ها بردگان حلقه به گوش ارباب و سیاهی لشکر او برای پیاده سازی برنامه هایش هستند.
بندگی و بردگی تنها راه سعادت و دور شدن از نیستی است !!!!!!!!
 

mehrdad14

عضو جدید
سوالاتی داشتم ,
به نظر شما ایا اومانیسم انسان ها را به مادی گیرایی میکشاند و هدایت میکند یا خیر ؟
اگر جواب مثبت است ایا کسی که به اومانیسم گرویده بندگی پول و ثروت را میکند یا خیر ؟
تاریخ دقیق اومانیسم را نمیدونم . اما اگر در زمانه قرونه وسطی وجود داشته بوده باشد فقط در انجا و بر علیه کشیشانه دروغین کلیسا ها ( یا به تعبیر شما اربابان) درد انسانها می خورده است

این قسمت از حرف شما هم در همین دوره ی 1000 ساله ی قرون وسطی میتوانسته اتفاق افتاده باشد

***
اومانیسم با دور کردن انسان از پرستش که به سرعت منجر به کور شدن چشم های برده و بنده میشود و سبب میشود برده در راه ارباب هر جانفشانی را انجام دهد از بدبختی های انسان جلوگیری میکند. ****
 

Philsooof

عضو جدید
سوالاتی داشتم ,
به نظر شما ایا اومانیسم انسان ها را به مادی گیرایی میکشاند و هدایت میکند یا خیر ؟
اگر جواب مثبت است ایا کسی که به اومانیسم گرویده بندگی پول و ثروت را میکند یا خیر ؟
تاریخ دقیق اومانیسم را نمیدونم . اما اگر در زمانه قرونه وسطی وجود داشته بوده باشد فقط در انجا و بر علیه کشیشانه دروغین کلیسا ها ( یا به تعبیر شما اربابان) درد انسانها می خورده است

این قسمت از حرف شما هم در همین دوره ی 1000 ساله ی قرون وسطی میتوانسته اتفاق افتاده باشد

***
اومانیسم با دور کردن انسان از پرستش که به سرعت منجر به کور شدن چشم های برده و بنده میشود و سبب میشود برده در راه ارباب هر جانفشانی را انجام دهد از بدبختی های انسان جلوگیری میکند. ****

نه اومانیسم انسان هارو به مادیگرایی نمیکشه.
مادیگرایی یعنی نابودی کامل اخلاق و امنیت روانی و جسمی انسان ها در یک جامعه و صرفا حاکمیت ثروت.
حالا شما چطوری در کشورهایی مثل سوئیس و سوئد و فنلاند و آلمان و.... چنین چیزهایی رو میبینید خودش جای سئوال است !!!
تمامی اینها برداشت های سیاه رسانه ملی از غرب است که اینا 24 ساعت دارن بهم تجاوز میکنن و فقط پول حاکمه و خانواده وجود نداره و....
من که چندتا کشورشون رو رفتم وضعیت اخلاق و خانواده خیلی بهتر از کشورهای مذهبی بوده و مهم عمل کردن هست نه شعار دادن.

اومانیسم انسان رو به بردگی هیچ چیزی نمیکشونه و اتفاقا اکثر نظریه پردازانش هم انسان هایی با سطح علمی بالا و بدون ثروت هستند.
احتمالا شما اومانیسم رو با سرمایه داران و غول های اقتصادی جهان اشتباه گرفتین !!!
در ضمن اومانیسم مثل ادیان دارای ظرف زمانی نیست و پیوسته در حال تکامل و جایگزین شدن هست و علت موفقیتش هم درجا نزدن با زمان هست.

یک نگاه غیر متعصبانه به خاورمیانه از طالبان و داعش و وهابیت و اعراب و یهودی ها و نازی ها و... نشون میده انسان هایی که ماورالطبیعه رو میپرستن به مراتب خطرناک تر از کسانی هستند که برده هیچ چیزی نیستند. به جای شعار دادن و مدینه فاضله نشان دادن حقایق دیروز، امروز و فردای جهان رو باید دید.
شما معتقدین مثلا 124000 نفر به نمایندگی از آسمان !!! برای هدایت انسان اومدن الان وضع جهان اینه.
پس بهتره زین پس کسی نیاد و اداره جهان به انسان و اومانیست واگذار بشه، ببینیم در آینده چقدر جنگ و آدم کشی خواهیم داشت.
 

mehrdad14

عضو جدید
قضاوت نکنید من از 18 سالگی تلوزیون رو گذاشتم کنار چه ملی چه غربی .
چون من چن تا اومانیسم میشناختم که متاسفانه زندگی پوچی دارند و جز افسردگی چیزی به دنبال خود نمیکشن و فقط رسیدن به مال مقداری ارامششان میدهد و هم چنین ادای ادامای به ارامش رسیده رو در میاورند میخاستم بدونم که همه ی اینها اینطورند ویا فقط این دوستانه ما شعاره اومانیسم بودن رو به دنبال دارند . و در این زمینه میخام نظرات دیگران را بشنوم تا اگر توانستم دوستانم را نجات دهم .

در ضمن طالبانو داعش و وهابیت به ماورا اتقاد ندارند و از بیخو بن ساخته ی صهیون ها هستند. نازی ها هم که تکلیفشان روشن . یهودی ها ی واقعی هم انگشت شمار !
 

Philsooof

عضو جدید
قضاوت نکنید من از 18 سالگی تلوزیون رو گذاشتم کنار چه ملی چه غربی .
چون من چن تا اومانیسم میشناختم که متاسفانه زندگی پوچی دارند و جز افسردگی چیزی به دنبال خود نمیکشن و فقط رسیدن به مال مقداری ارامششان میدهد و هم چنین ادای ادامای به ارامش رسیده رو در میاورند میخاستم بدونم که همه ی اینها اینطورند ویا فقط این دوستانه ما شعاره اومانیسم بودن رو به دنبال دارند . و در این زمینه میخام نظرات دیگران را بشنوم تا اگر توانستم دوستانم را نجات دهم .

در ضمن طالبانو داعش و وهابیت به ماورا اتقاد ندارند و از بیخو بن ساخته ی صهیون ها هستند. نازی ها هم که تکلیفشان روشن . یهودی ها ی واقعی هم انگشت شمار !

والا تمامی آمارهای کشورهای شاد جهان نشون میده که مذهبی ها در زمره غمگین ترین آدمای دنیا هستند.
ایران اسلامی هم با اختلافی چشمگیر جز کشورهای غمگین دنیاست، رده بندی شادترین کشورهای جهان رو ملاحظه بفرمایید، خیلی چیزها دستتون میاد.
اون عزیزانی که شما میشناسی و پوچ هستند، اومانیست نیستند، نیهیلیست هستند.
نیهیلیسم معتقد است همه دنیا بدبختی است و شادی هم یکجور توهم، بله پیروانش میرن تو افسردگی.
ولی خدمتتون چند بار عرض کردم اومانیسم تقریبا همان باورهای اخلاقی ادیان را دارد به جز اینکه معتقد است اساس پیدایش تمامی مکاتب انسان است.
و این اسمش پوچی نمیشه.
هر انسانی همانطور که یک روز میاد، یک روز هم میره و این اسمش پوچی نیست.
جاودانگی؛ پوچی خطرناک تری است، مخصوصا با این تصوری که سه دین ابراهیمی خاورمیانه ای از بهشت و جهنم و جاودانگی در اون با اون وضعیت ترسیم کردن دست هرچی پوچی رو بسته.
عمری خور و خواب و شهوت و گفتگو و عبادت به صورت جاودان !!!


داعش و طالبان و القاعده و صهیونیست و نازی ها و... هرکدوم به ماورای خودشون اعتقاد دارند.
آدم کشی بدون اعتقاد راسخ به یک ارباب به هیچ وجه میسر نیست.
چه صهیونیست ها که باور حاکمیت بر زمین و نمایندگی خاص خدای خودشون رو دارن چه این گروه های مذهبی که آدم میکشن و راحت جون میدن برن بهشت.
هیچ چیز به اندازه مذهب نمیتونه انسان رو برای فدا کردن جان شستشوی مغزی بده.
منظورم هر مذهبی هست که شما یک معبودی رو برای بندگانی تعریف کنی و اونارو به تعظیم و جنگ در راه اون معبود واداری.
چیزی که در اومانیسم به هیچ وجه دیده نمیشه و هیچ معبودی تعریف نمیشه که بپرستی و مشکلات بعدی پیش بیاد.
 

mehrdad14

عضو جدید
خوب پس با این اوصاف اینا به صورت توهمی خودشونو اومانیسم میدونن و تا الان با کمک شما به هدفم از زدن تاپیک که از عمد اومدم در تالار فلسفه رسیدم و جای تشکر داره :gol:.
ولی در مورد بقیه قضایا اصلا با هاتون موافق نیستم .
در واقع موافق هستم ولی به تعبیری دیگر .
مثلا منم میدونم دومین کشوره افسرده جهانیم , اگر بدانید اولین کشور افسرده عراق است و ایران و عراق هم شیعه نشین قضیه برایتان جالب نمیشود ؟ دلیل این همه تفرقه در شیعه چیست ؟ دلیله ساختن وهابیت طالبان بهاییت و القاعده چه میتواند باشد ؟ ایا نمود این حرفتان *****
منظورم هر مذهبی هست که شما یک معبودی رو برای بندگانی تعریف کنی و اونارو به تعظیم و جنگ در راه اون معبود واداری. ********* را در
وهابیت طالبان و القاعده نمیبینید ؟ اینارو کی ساخت ؟ در واقع کی غیر از صهیون میتونسته بسازه ! این ها همه باعث مظلومیت ایران و در نتیجه تنها شدن میکند .
اگر در جایی مناسب تاپیکش بود من را هم دعوت کنید تا بحث کنیم . چون اگر در هر تاپیکی در مورد همان موضوع بحث شود خیلی بهتر است .
 
آخرین ویرایش:

Philsooof

عضو جدید
خوب پس با این اوصاف اینا به صورت توهمی خودشونو اومانیسم میدونن و تا الان با کمک شما به هدفم از زدن تاپیک که از عمد اومدم در تالار فلسفه رسیدم و جای تشکر داره :gol:.
ولی در مورد بقیه قضایا اصلا با هاتون موافق نیستم .
در واقع موافق هستم ولی به تعبیری دیگر .
مثلا منم میدونم دومین کشوره افسرده جهانیم , اگر بدانید اولین کشور افسرده عراق است و ایران و عراق هم شیعه نشین قضیه برایتان جالب نمیشود ؟ دلیل این همه تفرقه در شیعه چیست ؟ دلیله ساختن وهابیت طالبان بهاییت و القاعده چه میتواند باشد ؟ ایا نمود این حرفتان *****
منظورم هر مذهبی هست که شما یک معبودی رو برای بندگانی تعریف کنی و اونارو به تعظیم و جنگ در راه اون معبود واداری. ********* را در
وهابیت طالبان و القاعده نمیبینید ؟ اینارو کی ساخت ؟ در واقع کی غیر از صهیون میتونسته بسازه ! این ها همه باعث مظلومیت ایران و در نتیجه تنها شدن میکند .
اگر در جایی مناسب تاپیکش بود من را هم دعوت کنید تا بحث کنیم . چون اگر در هر تاپیکی در مورد همان موضوع بحث شود خیلی بهتر است .

علت اینکه شما اطرافتون یکسری آدم میبینید که ادعا میکنند اومانیست هستند ولی داغونن این هست که در جامعه ما اکثریت به مدد اینترنت و گوگل و با خواندن چهارتا جمله فلسفی، ته فیلسوف شدن.
کمتر کسی پیدا میشه فلسفه رو از یونان باستان تا خردگرایان و تجربه گرایان و... شروع به مطالعه کنه و آرام آرام جلو بیاد و سپس راهی رو انتخاب کنه، یک عده میخوان به هیچ اصل اخلاقی و انسانی پایبند نباشن و از دین که کنار میرن میگن ما اومانیست هستیم، گویی اومانیسم یعنی بی بندوباری مطلق فکری و جسمی !!!!!!

ببینید دوست گرامی، شما فقط نگاه میکنی صهیونیست ساخته، گیریم ساخته باشه، کی این بازی رو ادامه میده؟
اینا مسلمونا هستن که این بازی رو ادامه میدن.
شما فرض کن من یک داور فوتبال هستم، شما پولداری میای به من رشوه میدی به نفعت سود بزنم، من اگر اعتماد به نفس داشته باشم این کارو میکنم؟
اینجا هم همینطوره، اینکه غرب میتونه مسلمانان رو بازی بده چون مسلمانان عزت نفسشون رو از دست دادن.
علتش هم مشخصه، نمیخوان ارزش های جامعه و اخلاق و... رو بازنگری کنن و معتقدن همه چیز در 1000 سال گذشته به قبل رقم خورده، برای همین ملعبه دست این و آن میشن و خودشون رو میکشن.
اگر یک اومانیست واقعی بودن، با گذر زمان ارزش ها و قوانین رو بازنگری میکردن و با گسترش خرد و علم بدون تعصب اینقدر بازیچه نمیشدن.
 

pepper

کاربر فعال
روز گاری خدا بر دنیا حکومت می کرد یعنی خدا اصل بود برای هر چیز
انسانها به دنبال خدایی بودند که به او و کارهایشان اصالت ببخشند بت پرستی ، پرستش ماه و ستارگان و ....
اما شیطان به دنبال حکومت بر زمین و انسانهاست پس می بایست گذاری از حکومت خدایی به حکومت شیطانی رخ بدهد
اما این تغییر حکومت به یکباره ممکن نبود شیطان انسان ها را به خودشان و خودشیفتگی مشغول کرد تا خدا را فراموش کنند نامش را گذاشتند اومانیسم
اومانیسم مرحله گذار از حکومت خدا به حکومت شیطان بر روی زمین است
 

Philsooof

عضو جدید
روز گاری خدا بر دنیا حکومت می کرد یعنی خدا اصل بود برای هر چیز
انسانها به دنبال خدایی بودند که به او و کارهایشان اصالت ببخشند بت پرستی ، پرستش ماه و ستارگان و ....
اما شیطان به دنبال حکومت بر زمین و انسانهاست پس می بایست گذاری از حکومت خدایی به حکومت شیطانی رخ بدهد
اما این تغییر حکومت به یکباره ممکن نبود شیطان انسان ها را به خودشان و خودشیفتگی مشغول کرد تا خدا را فراموش کنند نامش را گذاشتند اومانیسم
اومانیسم مرحله گذار از حکومت خدا به حکومت شیطان بر روی زمین است

اولین بار این انشارو یونانی ها نوشتن، برای فرار از ابهامات فراوان بشر و ضعف علم در توجیه پدیده ها.
نبرد خیر و شر، نبرد خدایان و شیاطین، فرشته های بالدار از جنس نور و شیاطین پلید از جنس آتش.
نبرد چهار عنصر حیاتی کره خاکی، آب باد خاک و آتش !!!


دوست ارجمند، این باورهای شما تاریخ مصرفش مدت هاست که تمام شده.
البته قبول دارم هنوز طرفداران زیادی داره چون به کلیدی ترین پرسش های بشر ساده ترین پاسخ های ممکنه رو میده.
و اکثر انسان ها ترجیح میدن خودشون رو توجیه و قانع کنن تا دنبال حقیقت باشن.


اومانیسم مرحله رسیدن به شیطان نیست !!!
اومانیسم مرحله فراموشی شیطان و توهمات ماورالطبیعه ای هست حالا هر اسمی روی اون میخواهید بذارید.
یک داستان کودکانه، شیطانی کینه ای در تلاش برای فریب انسان و انسانی ناسپاس !!


شباهت انسان و میمون سانان را به وضوح میبینند و آنرا تصادفی میدانند و فکر میکنند مرغ باغ ملکوتند تا با فریب خودشان زندگی به ظاهر شیرینی برای خود فراهم کنند.
غافل از اینکه سرتا پا ترسند از یک اربابی پر از ابهام که منتظر است به حساب کارشان برسد.
تا شاید با بردگی این ارباب و تملق او، تکه نانی جاودان گیرشان بیاید !!!
نمیدونم شاید هم این باورهای اساطیری یونانی که سپس در قوم یهود تجلی کرد و در 2000 سال پیش تورات را نوشتند و پس از ان ادامه ماجرا حالا حالاها دست از سر این انسان بینوا بر نداره.
تاریخ بردگی قدمتی طولانی دارد....
 

mehrdad14

عضو جدید
روز گاری خدا بر دنیا حکومت می کرد یعنی خدا اصل بود برای هر چیز
انسانها به دنبال خدایی بودند که به او و کارهایشان اصالت ببخشند بت پرستی ، پرستش ماه و ستارگان و ....
اما شیطان به دنبال حکومت بر زمین و انسانهاست پس می بایست گذاری از حکومت خدایی به حکومت شیطانی رخ بدهد
اما این تغییر حکومت به یکباره ممکن نبود شیطان انسان ها را به خودشان و خودشیفتگی مشغول کرد تا خدا را فراموش کنند نامش را گذاشتند اومانیسم
اومانیسم مرحله گذار از حکومت خدا به حکومت شیطان بر روی زمین است
در تایید حرف شما.
یکی از راه های شیطان این است که بگوید اصلن وجود ندارد ! چون اگر انسانی به ماورا و معاد اتقاد داشته باشد قطعا از بین خداوند و شیطان خداوند را انتخاب میکند پس شیطان سعی میکند القا کند که اصلن ماورایی وجود ندارد تا به هدفش برسد .
 

Philsooof

عضو جدید
در تایید حرف شما.
یکی از راه های شیطان این است که بگوید اصلن وجود ندارد ! چون اگر انسانی به ماورا و معاد اتقاد داشته باشد قطعا از بین خداوند و شیطان خداوند را انتخاب میکند پس شیطان سعی میکند القا کند که اصلن ماورایی وجود ندارد تا به هدفش برسد .


البته بهتر بود اینطور مینوشتین:


کسی که در عصر باستان، شیطان رو با هدف تسلط بر انسان های زیر دستش خلق کرد، برای اینکه کسی نتواند آنرا زیر سئوال ببرد اورا عقل کلی تصویر نمود که هر گامی در جهت رد این پدیده خیالی حربه خود شیطان است.


یاد اون داستان پادشاهی که برهنه اش کردن و فرستادنش تو شهر بخیر.
گفتند هرکس چشم بصیرت ندارد، پادشاه را لخت میبیند.
همه لخت میدیدند اما چون جرات اعتراف به بی بصیرتی را نداشتند، میگفتند عجب لباس شیکی.

میدونی برادر مهرداد، فرق علم و مذهب اینجا مشخص میشه.
علم و منطق از تو یقین نمیطلبه و پیوسته خودش رو در معرض نقد و رد کامل قرار میده، ولی مذهب برای القای باورهاش یقین میطلبه که هرکس نخواد یقین کنه و شک کنه و بندی رو زیر سئوال ببره یکجای کارش میلنگه و دمشن خدا است و...
به هر حال ادما با هم فرق دارن و من هم خیلی از شماهارو درک میکنم که نیاز دارید به باورهایی یقینی که هرگز نباید زیر سئوال بروند. :gol:
 

E-engineer

عضو جدید
اولین بار این انشارو یونانی ها نوشتن، برای فرار از ابهامات فراوان بشر و ضعف علم در توجیه پدیده ها.
نبرد خیر و شر، نبرد خدایان و شیاطین، فرشته های بالدار از جنس نور و شیاطین پلید از جنس آتش.
نبرد چهار عنصر حیاتی کره خاکی، آب باد خاک و آتش !!!


دوست ارجمند، این باورهای شما تاریخ مصرفش مدت هاست که تمام شده.
البته قبول دارم هنوز طرفداران زیادی داره چون به کلیدی ترین پرسش های بشر ساده ترین پاسخ های ممکنه رو میده.
و اکثر انسان ها ترجیح میدن خودشون رو توجیه و قانع کنن تا دنبال حقیقت باشن.


اومانیسم مرحله رسیدن به شیطان نیست !!!
اومانیسم مرحله فراموشی شیطان و توهمات ماورالطبیعه ای هست حالا هر اسمی روی اون میخواهید بذارید.
یک داستان کودکانه، شیطانی کینه ای در تلاش برای فریب انسان و انسانی ناسپاس !!


شباهت انسان و میمون سانان را به وضوح میبینند و آنرا تصادفی میدانند و فکر میکنند مرغ باغ ملکوتند تا با فریب خودشان زندگی به ظاهر شیرینی برای خود فراهم کنند.
غافل از اینکه سرتا پا ترسند از یک اربابی پر از ابهام که منتظر است به حساب کارشان برسد.
تا شاید با بردگی این ارباب و تملق او، تکه نانی جاودان گیرشان بیاید !!!
نمیدونم شاید هم این باورهای اساطیری یونانی که سپس در قوم یهود تجلی کرد و در 2000 سال پیش تورات را نوشتند و پس از ان ادامه ماجرا حالا حالاها دست از سر این انسان بینوا بر نداره.
تاریخ بردگی قدمتی طولانی دارد....

با این تفاسیر به نظر شما هدف زندگی انسان چیه؟
هدفی نیست و اتفاقی بوده؟
 

Philsooof

عضو جدید
با این تفاسیر به نظر شما هدف زندگی انسان چیه؟
هدفی نیست و اتفاقی بوده؟

متاسفانه فضای بسته علوم انسانی در کشور ما باعث شده سئوالاتی که صدها سال است یهش پاسخ داده شده هنوز مطرح بشن !!
ما در برابر پدیده های جهان با دو سئوال اساسی روبرو هستیم؟


1- چرا یا در انگلیسی why
2- چگونه یا در انگلیسی how


کار علم پرداختن به چگونگی هاست، برای مثال علم میتواند توضیح دهد چگونه انسان از میمون سانان مسیر زندگیش جدا شد.
اما اینکه بپرسیم چرا جدا شد، چرا انسان، هدف چیست و...؟
پاسخ این سئوالات صرفا از تخیلات بر میاد.


چیزی که علم تا امروز نشان داده جهان هدف از پیش تعیین شده ای نداشته و نداره.
موجودات عظیم الجثه ای چون دایناسورها میلیون ها سال در زمین زندگی کردن و بعد نابود شدن، با چه هدفی؟
میلیاردها ستاره و سیاره وجود داره که خالی از حیات هست، با چه هدفی؟
میلیون ها کودک و انسانی که فرصت تکامل پیدا نمیکنند در اثر حوادث طبیعی و... از بین میرن، با چه هدفی؟


پرسیدن سئوال هدف چیست، ریشه در شناور شدن انسان در تخیلات دارد.
وظیفه انسان کشف چگونگی هاست و راهی برای پاسخ به چرایی ها وجود ندارد، مگر تخیل که در جاهایی مفید و در جاهایی مضر هست.
نه بحث هدف مطرح هست نه بحث تصادف.
عینیت جهان همینی هست که ما در اون هستیم.
البته قبول دارم درک این جهان بینی برای انسان هایی که با جهان بینی چرایی ها زندگی کردن خیلی سخته.
برای همین همیشه سعی کنید اگر نمیتوانید خودتون رو درگیر مسائل دیگر نکنید و از همین روند زندگی که دارین لذت ببرید. :gol:
 

mehrdad14

عضو جدید
ما شکو شبهه هامون تموم شده و از طریق همون علم به جواب رسیدیم و از مدتها دین گریزی به مذهب گیرایش پیدا کردم . پس ازین جهت من بسیاری از شما ها رو درک میکنم.
و متاسفانه همینطور است فضای علوم انسانی بسیار بسته. باید گفت چیمون درسته که این یکیش درس باشه .
ادرس ایمیلتان را میخاستم تا مطلبی بفرستم برایتان .
 

porsa

عضو جدید
درک و نقد اندیشه اومانیسم از طریق درک مبانی معرفت شناسانه آن مقدور است .
آیا کسی با این مبانی اشناست ؟ مبانی معرفت شناسانه اومانیسم چیست ؟
 

رامين..

عضو جدید
متاسفانه فضای بسته علوم انسانی در کشور ما باعث شده سئوالاتی که صدها سال است یهش پاسخ داده شده هنوز مطرح بشن !!
ما در برابر پدیده های جهان با دو سئوال اساسی روبرو هستیم؟


1- چرا یا در انگلیسی why
2- چگونه یا در انگلیسی how


کار علم پرداختن به چگونگی هاست، برای مثال علم میتواند توضیح دهد چگونه انسان از میمون سانان مسیر زندگیش جدا شد.
اما اینکه بپرسیم چرا جدا شد، چرا انسان، هدف چیست و...؟
پاسخ این سئوالات صرفا از تخیلات بر میاد.


چیزی که علم تا امروز نشان داده جهان هدف از پیش تعیین شده ای نداشته و نداره.
موجودات عظیم الجثه ای چون دایناسورها میلیون ها سال در زمین زندگی کردن و بعد نابود شدن، با چه هدفی؟
میلیاردها ستاره و سیاره وجود داره که خالی از حیات هست، با چه هدفی؟
میلیون ها کودک و انسانی که فرصت تکامل پیدا نمیکنند در اثر حوادث طبیعی و... از بین میرن، با چه هدفی؟


پرسیدن سئوال هدف چیست، ریشه در شناور شدن انسان در تخیلات دارد.
وظیفه انسان کشف چگونگی هاست و راهی برای پاسخ به چرایی ها وجود ندارد، مگر تخیل که در جاهایی مفید و در جاهایی مضر هست.
نه بحث هدف مطرح هست نه بحث تصادف.
عینیت جهان همینی هست که ما در اون هستیم.
البته قبول دارم درک این جهان بینی برای انسان هایی که با جهان بینی چرایی ها زندگی کردن خیلی سخته.
برای همین همیشه سعی کنید اگر نمیتوانید خودتون رو درگیر مسائل دیگر نکنید و از همین روند زندگی که دارین لذت ببرید. :gol:


باسلام خدمت آقا فيلسوف عزيز.مطالب جالبي رو بيان كرديد. قصدم بحث كردن و يا اثبات چيزي نيست،چون معلوماتم در زمينه مباحث فلسفي خيلي كمه ،ولي به نظر شما منشاء بعضي از اتفاقات غير طبيعي چي ميتونه باشه؟ تمام مواردشو اينجا ذكر نميكنم .ولي يكي از اين نوع موارد كه خيلي ساده اتفاق ميفته و چندين بار براي خود من اتفاق افتاده و براي خيلي از آدمها اتفاق ميفته ،رويا هاي صادقه است.كه تا يه حدي دريچه زمان آينده رو به روي آدم باز ميكنه.به نظر شما دليل اين نوع اتفاقات به نظر غير مادي، چي ميتونه باشه؟
 
بالا