انسان و محدودیت در درک ابعاد بالاتر!

alisaw

عضو جدید
کاربر ممتاز
ینی برای رسیدن به جواب سوالم باید حدود 20 سال صبر کنم؟!:eek:
آخه میخوام بعد اتمام تحصیل تو رشته ی خودم برم فیزیک بخونم
حالا بعد فیزیک باید شروع کنم ریاضی خوندن
خدایا قوت بده به نتیجه برسم (اینطور که معلومه خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی کار دارم!:confused:
دقیقا میشی اولین امضای من :

i want to learn Everything

باید همه چیز رو یاد بگیری ، من که بهش اشتیاق دارم و به عنوان دردسر بهش نگاه نمیکنم ، انسان اگه وقتشو صرف علم نکنه پس چکار کنه؟
 

Mohsen 89

مدیر تالار فیزیک
مدیر تالار
کاربر ممتاز
دقیقا میشی اولین امضای من :

i want to learn Everything

باید همه چیز رو یاد بگیری ، من که بهش اشتیاق دارم و به عنوان دردسر بهش نگاه نمیکنم ، انسان اگه وقتشو صرف علم نکنه پس چکار کنه؟
مطمئنم اگه عمری باقی باشه برای یادگیریه اینایی که گفتم وقت میذارم
 

olel_albab

مدیر تالار ریاضی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
مطمئنم اگه عمری باقی باشه برای یادگیریه اینایی که گفتم وقت میذارم
من اصلا قصد نداشتم که بگم صحبت در این زمینه ها کار درستی نیست، بالاخره حوزه هایی از زندگی که مربوط به سرزمین ناشناخته ها است همیشه برای بشر راز آلود بوده و در هر عصری انسان با پیوند زدن واقعیاتی که از مشاهدات که براش عجیب بودند با ذهن نظری و گهگاه با خرافه به لذتی وصف ناپذیر دست یافته.
با گذاشتن تکه تکه هایی از این پازل عجیب، بشر به این نتیجه رسیده که واقعیت های آشفته مشاهده شده بخشی از یک کل منظم تر هست. به این بخش از کتاب جزء و کل هایزنبرگ(یکی از بنیانگذاران فیزیک نوین) توجه کنین که از به وجود امدن علاقه ش به فیزیک نوین میگه، اون تقریبا چیزی از فیزیک نوین نمی دونسته و همش حرفش رو با دوستاش میزدند و با بکار بردن اصطلاح نسبیت در سال 1920 احساس قدرتی در درون می کردند، در همین سال با یکی از اساتید بنام فیزیک نوین مشورتی می کنه و از دغدغه ش برای یادگیری فیزیک جدید میگه، زومرفلد به هایزنبرگ میگه:
" شما بیش از اندازه سخت گیر و بلند پروازید. نمی توان از مشکل ترین قسمت فیزیک شروع کرد و انتظار داشت بقیه اون خود به خود مثل میوه رسیده توی دامن آدم بیفته. از حرف هایتان این طور می فهمم که به نظریه نسبیت و مسایل اتمی علاقه مند هستید، اما توجه داشته باشین که حوزه هایی از فیزیک جدید که گرایش های بنیادی فلسفی رو مورد تردید قرار می دند و مفاهیم بسیار جالب و گیرا رو مطرح می کنند، منحصر به این دو نیست. راه رسیدن به آن ها دشوار تر از آن است که ظاهرا فکر می کنید. باید با یادگرفتن فیزیک متعارف، که کاری است حقیر و در عین حال رنجبار، کار را آغاز کنید و اگر علاقه به آموختن علم داشته باشید، باید اول تصمیمتان را بگیرید که می خواهید توجه خود را به تحقیق تجربی کنید یا تحقیق نظری. از حرف هایتان می فهمم که بیشتر به نظریه علاقه دارید. اما مگر در مدرسه آزمایش نمی کرده اید و با دستگاه های مختلف ور نمی رفته اید؟ ... تنها در صورتی می توانید حوزه هایی جدید از علم را بگشایید که تصویر جامعی از حل مسایل پیش پا افتاده در دست داشته باشید."
با وجود چنین تفکراتی، در آلمان انروز هایزنبرگ، شرودینگر، ولفانگ پاولی، انیشتین، زومرفلد، کورت آلدر، هرمان استاودینگر، اتو دایلز، کارل زیگلر، اشتراسمان، هانس فیشر، والتر نرنست، فریتس هابر، اوتو هان، ریچارد فیلشتتر، جورج ویتیگ، اوتو والاخ، ماکس برن، ریچارد ددکیند، گوتلوب فرگه، امانوئل لاسکر، هرمان میکوفسکی، امی نودر، هرمان ویل، داوید هلیبرت، گئورگ کانتور، پولیکارپ کوش، ماکس پلانک، ولفگانگ پل، لودویگ پرانتل، فردریش پاشن، ویلهلم وین، اریش هوکل، گوستاو هرتز، هاینریش هرتز، هانس رایسنر، ماریو ژئوپ پرت مایر، فیلیپ لنارت، ماکس فون لائو، جیمز فرانک،
ویلهلم کنراد رونتگن، ارنست آگوست فریدریش روسکا،جنسن، والتر بوث، فردیناند برون، فون براون، هانس آلبرخت بته، هرمان جولیوس اوبرت، اتو اشترن، یوهان اشتارک، ارنست کارل آبه پرورش پیدا می کنند، اکثر این دانشمندان برای سال های بین 1900 تا 1950 هستند که نوبل فیزیک و شیمی گرفتند و ریاضی دان هاشون هم در ریاضیات انقلاب کردند، چرا؟
چون از کشف سرزمین ناشناخته ها باکــــــــــــــــــــــــــــــــــی نداشتند.
:)


پ.ن: عذر خواهی بابت اینکه اگر بحث رو از مسیر کمی خارج کردم، قصدم معرفی کتاب جزء و کل و نشون دادن مسیری بود که نظریه پردازان بزرگ این زمینه رفتند.
 
آخرین ویرایش:

Mohsen 89

مدیر تالار فیزیک
مدیر تالار
کاربر ممتاز
من اصلا قصد نداشتم که بگم صحبت در این زمینه ها کار درستی نیست، بالاخره حوزه هایی از زندگی که مربوط به سرزمین ناشناخته ها است همیشه برای بشر راز آلود بوده و در هر عصری انسان با پیوند زدن واقعیاتی که از مشاهدات که براش عجیب بودند با ذهن نظری و گهگاه با خرافه به لذتی وصف ناپذیر دست یافته.
با گذاشتن تکه تکه هایی از این پازل عجیب، بشر به این نتیجه رسیده که واقعیت های آشفته مشاهده شده بخشی از یک کل منظم تر هست. به این بخش از کتاب جزء و کل هایزنبرگ(یکی از بنیانگذاران فیزیک نوین) توجه کنین که از به وجود امدن علاقه ش به فیزیک نوین میگه، اون تقریبا چیزی از فیزیک نوین نمی دونسته و همش حرفش رو با دوستاش میزدند و با بکار بردن اصطلاح نسبیت در سال 1920 احساس قدرتی در درون می کردند، در همین سال با یکی از اساتید بنام فیزیک نوین مشورتی می کنه و از دغدغه ش برای یادگیری فیزیک جدید میگه، زومرفلد به هایزنبرگ میگه:
" شما بیش از اندازه سخت گیر و بلند پروازید. نمی توان از مشکل ترین قسمت فیزیک شروع کرد و انتظار داشت بقیه اون خود به خود مثل میوه رسیده توی دامن آدم بیفته. از حرف هایتان این طور می فهمم که به نظریه نسبیت و مسایل اتمی علاقه مند هستید، اما توجه داشته باشین که حوزه هایی از فیزیک جدید که گرایش های بنیادی فلسفی رو مورد تردید قرار می دند و مفاهیم بسیار جالب و گیرا رو مطرح می کنند، منحصر به این دو نیست. راه رسیدن به آن ها دشوار تر از آن است که ظاهرا فکر می کنید. باید با یادگرفتن فیزیک متعارف، که کاری است حقیر و در عین حال رنجبار، کار را آغاز کنید و اگر علاقه به آموختن علم داشته باشید، باید اول تصمیمتان را بگیرید که می خواهید توجه خود را به تحقیق تجربی کنید یا تحقیق نظری. از حرف هایتان می فهمم که بیشتر به نظریه علاقه دارید. اما مگر در مدرسه آزمایش نمی کرده اید و با دستگاه های مختلف ور نمی رفته اید؟ ... تنها در صورتی می توانید حوزه هایی جدید از علم را بگشایید که تصویر جامعی از حل مسایل پیش پا افتاده در دست داشته باشید."
با وجود چنین تفکراتی، در آلمان انروز هایزنبرگ، شرودینگر، ولفانگ پاولی، انیشتین، زومرفلد، کورت آلدر، هرمان استاودینگر، اتو دایلز، کارل زیگلر، اشتراسمان، هانس فیشر، والتر نرنست، فریتس هابر، اوتو هان، ریچارد فیلشتتر، جورج ویتیگ، اوتو والاخ، ماکس برن، ریچارد ددکیند، گوتلوب فرگه، امانوئل لاسکر، هرمان میکوفسکی، امی نودر، هرمان ویل، داوید هلیبرت، گئورگ کانتور، پولیکارپ کوش، ماکس پلانک، ولفگانگ پل، لودویگ پرانتل، فردریش پاشن، ویلهلم وین، اریش هوکل، گوستاو هرتز، هاینریش هرتز، هانس رایسنر، ماریو ژئوپ پرت مایر، فیلیپ لنارت، ماکس فون لائو، جیمز فرانک،
ویلهلم کنراد رونتگن، ارنست آگوست فریدریش روسکا،جنسن، والتر بوث، فردیناند برون، فون براون، هانس آلبرخت بته، هرمان جولیوس اوبرت، اتو اشترن، یوهان اشتارک، ارنست کارل آبه پرورش پیدا می کنند، اکثر این دانشمندان برای سال های بین 1900 تا 1950 هستند که نوبل فیزیک و شیمی گرفتند و ریاضی دان هاشون هم در ریاضیات انقلاب کردند، چرا؟
چون از کشف سرزمین ناشناخته ها باکــــــــــــــــــــــــــــــــــی نداشتند.
:)


پ.ن: عذر خواهی بابت اینکه اگر بحث رو از مسیر کمی خارج کردم، قصدم معرفی کتاب جزء و کل و نشون دادن مسیری بود که نظریه پردازان بزرگ این زمینه رفتند.
سپاس دوست من
عذر خواهی لازم نیست
من برای رسیدن به اهدافم اونقدر مطمئن هستم که به هیچ وجه کنار نکش (حتی اگه سالها طول بکشه)
خدا بیامرز پروفسور حسابی اون همه درس خوند من چرا نتونم و نخونم؟
بابت راهنمایی هاتون سپاسگزارم
 

babakmail

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاحالا تو باشگاه مهندسان از ديدن هيچ تاپيك علمي اندازه اين ذوق نكرده بودم...خدايا شكرت..
 

♠eng♠

عضو جدید
درود
در این تایپیک در مورد ابعاد بالاتر سخن خواهیم گفت
مطالب این تایپیک از تجربه و تحلیل شخصیم به دست اومده امیدوارم بدردتون بخوره
مطمئنا همتون با ابعاد سروکار داشتین
معمولا ماها که به صورت تخصصی با ریاضیات سر و کار نداریم حداکثر با 3 بعد برخورد داریم که عبارتند از طول و عرض و عمق.
شاید این سوال برای شما هم پیش اومده باشه که جهان اطراف ما چند بعدیه؟
تا به امروز حرف و حدیث در مورد ابعاد موجود در جهان زیاد بوده قبلااز استاد معلم ریاضی دوران دبیرستانم شنیده بودم تا 11 بعد از نظر ریاضی اثبات شده (منم نمیدونم اثباتش چجوریه
) و تو فیزیک جدید از اونجایی که به نظریه ی ریسمان ها پرداختن گفتن جهان ما میتونه تا 23 بعد(
) داشته باشه ولی بحث اینجاست که 23 بعد یعنی چی؟!! اصن ابعاد بالاتر کجا هستن و چجوری درک میشن!؟ اگه ابعاد 3 گانه طول و عرض و عمق هستن 20 تا بعد دیگه چی هستن؟!
جواب این سوالا هنوز خیلی روشن نیست! و منم برای اینکه یکم از فضای 3 بعدی خودمون بزنم بیرون دستی به بعد 4 ام و اجسام 4 بعدی انداختم.
ظاهرا بعد 4 ام تا حدودی برای اجسام سه بعدی (مثل ماها) قابل درکه! البته ناگفته نمونه که شنیدم بعضی دانشمندای ریاضیات درک نسبتا کاملی از ابعاد بالاتر تا بعد 5 ام بدست آوردن!

چطوری؟؟!
بذارین اول یکم در مورد اجسام 1 بعدی و 2 بعدی و اینا و ارتباط بینشون توضیح بدم
اول از بعد 0ام شروع میکنم
یه جسم صفر بعدی رو در نظر بگیرید (مثل نقطه) حالا یه نقطه ی دیگه هم کنارش در نظر بگیرید
تا اینجا 2 تا جسم صفر بعدی داریم حالا بیاید این دو جسم رو به هم وصل کنیم میشه یه خط که یک جسم 1 بعدی ه
پس نتیجه میشه دو جسم صفر بعدی اگه با خط به هم وصل بشن میشه یه جسم 1 بعدی
حالا 2 تا خط رو در نظر بگیرید (2 تا جسم 1 بعدی) و اونا رو از 2 راس به هم وصل کنید
حالا چی داریم؟؟
2 تا جسم 1 بعدی که با خطی به هم وصل شدن و یا بعبارتی یک جسم 2 بعدی (مربع) خواهیم داشت
حالا 2 تا مربع رو در نظر بگیرید و اونها رو از 4 راس به وسیله ی ضلعی به هم وصل کنید
حالا چی داریم؟؟
یه مکعب 3 بعدی و به همین ترتیب 2 تا مکعب 3 بعدی رو در نظر بگیرید و اون ها رو از 8 راس به هم وصل کنید
حالا چی داریم؟؟؟
یه جسم چهار بعدی (مکعب هایپربولیک هم بهش میگن)
این یکی شکل رو برای درک بهتر خودم ساختم و این شکلی شد
مشاهده پیوست 153716
البته ناگفته نماند این شکل نمای 3 بعدی یه جسم 4 بعدی ه

اما یجورایی درک ما از ابعاد تقریبا اینجا متوقف میشه!
شما در نظر بگیرید که 2 تا از این مکعب های با 4 بعدی بسازید و اونو از 16 راسش به هم وصل کنید!
آیا امکان پذیره؟(اگه کسی تونست این کار رو تو فضای 3بعدی انجام بده منو هم خبر کنه
)همینطور که چنین محدودیتی برای ما نسبت به ابعاد بالاتر وجود داره این محدودیت برای اجسام با بعد کمتر هم وجود داره
مثلا اگر شما رو 2 پا بایستید یه جسم 2 بعدی فقط نمای 2 بعدی از شما رو خواهند دید (2 خط کنار هم)
متاسفانه این محدودیت برای اجسام 3 بعدی وجود داره که باعث میشه نتونن درک درستی از ابعاد 5 ام و بیشتر پیدا کنن.
این محدودیت فعلا مانعی برای درک بیشتر ما از اجسام با ابعاد بالاتر شده
اما بد نیست کمی با فواید درک ابعاد بالاتر هم آشنا بشیم
کاربرد ابعاد بالاتر
یه جسم 2 بعدی رو در نظر بگیرید: بدین صورت که این جسم از یک دایره که درون اون یه نقطه قرار داره
فرض کنید بخواهیم نقطه رو از دایره خارج کنیم
در فضای دوبعدی (سطح) تنها راه این کار اینه که دایره رو بشکافیم و نقطه رو خارج کنیم و سپس اون رو ببندیم
اما در فضای 3 بعدی میتونیم نقطه رو از داخل دایره پاک کنیم بدون اون که بخواهیم خم دایره رو بشکافیم
حالا این خاصیت رو در بعد بالاتر در نظر بگیرید
فرض کنید بخواهیم عمل جراحی انجام بدیم و آپاندیس یک بیمار رو از بدنش خارج کنیم
طبق تعمیم مسئله ای که در خط بالاتر بیان شد شاید بتوان بدون شکافتن بدن بیمار آپاندیس رو از بدنش خارج کرد و یا حتی برای خارج کردن غذذ سرطانی از بدن بیمارانی که غده در نقاط حساس بدنشون قرار داره میشه بدون کوچک ترین خطری که ناشی از شکافتن بدن اون شخص باشه غده رو خارج کنند
اما متاسفانه محدودیت بیان شده باعث عدم دسترسی ما به چنین اعمالی شده.
امید است روزی با پیشرفت تکنولوژی شبیه سازی و اینا بتونیم با درک درستی از ابعاد بالاتر و در نتیجه درک بهتر جهان اطرافمون بتونیم به جوامع بشری خدمت کنیم.

متشکرم
 
بالا