انتظار در معماری

mh.memar

عضو جدید


انتظار

انتظارداراي مفاهيمي چون ش ني، انتها، نهايت و آينده است. در عرصه شكل مي‏تواند به صورت اتمام شكل، تكميل اشكال، جهت گيري و همزماني در عين توالي ظهور كند. يك فرم هندسي مشخص مثل دايره را تصور كنيد كه قسمتي از آن برداشته شده باشد. ذهن ما با توجه به ش زمينه‏ها آن را در خود تكميل مي‏كند و مي‏سازد. يا اينكه وقتي در يك راهرو تاريك حركت مي‏كنيم ظاهر شدن نورطعي به معناي وجود گشايش خواهد بود. همچنين وقتي عنصر يا حجمي با تغييرات مشخص تكرار مي‏شود ذهن ما مراحل بعدي آن را
تصور خواهد كرد. اينها همه ذهن را به حركت واداشته و بصورتي ناخودآگاه در زمان به جلو و عقب رفته و جستجو مي‏كند تا به نتيجه برسد.
در شتر خانه‏هاي قديمي ايراني پس از عبور از واسط‏هاي فضايي نسبتاً تاريك به يك گشايش غذايي كه معمولاً حياط اصلي خانه مي‏باشد برخورد مي‏كنيم كه اين حركت بصورت يك روند برنامه ريزي شده بخو ديده مي‏شود.
بحران

بحران يا فروپاشي در تبديل سريع از حالتي به حالت ديگر، مانند آب به يخ و يا بخار تجلي مي‏كند.

بحران يا به دوپاره شدن مي‏انجامد يا به چيده شدن، درهم فرورفتن و در هم تنيدن كه مضمون معماري فولد است. در اين معماري حركت فرمها در حال كج شدن و فروريختن مي‏نيم و تركيب پلان و نما و مقطع با هم اشكال ابهام آميزي همانند كريستالها مي‏آفريند. در واقع با ايجاد فضاي چيده و در نتيجه ابهام، ناظر را به حركت در فضا وامي دارد.
اين بازي را فرانك گه‏ري با در هم آميختن زبانهاي گوناگون معماري و تركيب آنها آغاز كرده است. در بناي موزه ويتراي او در وايمار آلمان كه در كارهاي آيزنمن تأثير گذاشت اجزاي معماري مكعب‏هاي دفرمه و كج و كوژ و درهم تنيده‏اند.
در كارهاي گه‏ري ايده تجمع اشكال متفاوت در يك مجموعه واحد همانند يك شهر به كار گرفته شده است. براي مثال در مجموعه ساختمان اداري ويترا در سوئيس بخشي شه ويلا براي مراسم رسمي و خاص طراحي شده و بخش مكعب گونه براي بخش اداري اين دو ساختمان همانند ساختمانهاي شهري به هم چسده‏اند.
معماری مدرن
تكنولوژي ما در معماري است، يعني معماري از بطن تكنولوژي زائيده شده و ميشود. اين نكته نه تنها در مورد معماري مدرن بل در معماري كلاسيك و از آن شتر در نخستين بناهايي كه آدمي ساخته صادق است.
در واژه Architechture به معني معماري كه اكنون در زبانهاي اروپايي يا شتر آنها رايج است،تِخ يا تِك (tech) اصل يوناني دارد و در واژه technology نيز موجود است و اين خود مؤيد اين معني است. يكي از دلايل اصلي بريدن معماري مدرن از نئوكلاسيك قرن نوزدهم نيز ـ چنانكه ميدانيم ـ اين بود كه اين معماري از اصل خود به دور افتاده بود؛ بدين معني كه در نئوكلاسيك ظاهر ساختمان كلاسيك (يا رنسانس و يا باروك) ساخته ميشد اما با تكنولوژي يا تكنيك جديدي كه تازه آن زمان شناخته شده بود. در معماري معماران مدرنِ نخستين، به ويژه در سالهاي آغازين كه تازه معماري مدرن رخ مينمود اين وند ديرين و جاودانة تكنولوژي و معماري كاملاً آشكار است.
فيالمثل در خانه دُمينو (1915)، لكوربوزيه نشان داد اساس هر معماري همان است كه سازة آن را ميسازد. پس معماري مدرن از اصل خود يعني تكنولوژي زاده شد. اينكه بعداً دگرگونيها و گرايشهاي مختلف دا كرد در مراحل گسترش و رشد بود و اينكه در دهههاي اخير تبليغ ميشود معماري مدرن از ريشة تاريخي خود بريد، صحت ندارد. براي اينكه بتوانيم تأثير تكنولوژي را بر معماري مدرن بنيم لازم است تجلي معماري مدرن را در اروپا و در آن سوي ديگر آتلانتيك از يكديگر بازشناسيم، ـ اگر چه ن اين دو پديده شباهتهاي بسيار وجود دارد و بسياري از تحولات معماري مدرن در آمريكا به ويژه در دهههاي چهل و پنجاه قرن ستم توسط معماراني صورت گرفت كه اصل اروپايي داشتند ولي چنانكه اشاره كرديم بازشناسي ريشههاي معماري مدرن در هر دو قاره ما را در بحثي كه آغاز كردهايم ناتر خواهد ساخت. در اروپا، تجلي معماري مدرن به راستي پاسخي بر كهنهپرستي قرن نوزدهم بود كه فارغ از امكانات تازه تكنولوژي و مصالح جديد ساختماني همچنان به تقليد فرمها و مفاهيم معماري قديمي ادامه ميداد.
از همين رو در بررسي ريشههاي معماري مدرن در اروپا شتر صاحبنظران صاحبنام و اعتبار از ساختمانهايي چون «قصر بلورين» نمايشگاههاي جهاني، كارخانهها و انبارها و حتي پلها سخن به ميان ميآورند و به تشريح و تحليل چنين ساختمانهايي ميپردازند. چرا؟ براي اينكه در چنين ساختمانهايي نوآوريهاي تكنولوژي به بارزترين صورتي به كار گرفته شده و عيان و مجسم بود. به عبارت ديگر، تكنيكهاي جديد ساختماني چندين گام مؤثر از معماري ش افتاده بود. آنجه در معماري مدرن اروپايي ـ و البته در آمريكا با كيفيات خاص خود ـ تجلي كرد نخست آزادي ساختمان از ملاحظات يا دقيقتر تحملبار ساختمان به شيوههاي قديمي بود. جالب آنكه ممكن است متناقض به نظر رسد كه اين آزادي را خود مهندسان سازه فراهم آورده بودند. در همين زمان بود كه مهندس سازه «انسان متعالي» نام يافت. براي اينكه وي [مهندس سازه]، معمار ـ در اين زمان ـ عقب افتاده را به خود آورد و كارهايش را در ساختمانهايي كه تكنولوژي به بهترين صورتي ميتوانست خود را به نمايش گذارد، نشان داد.
در ساختمانهاي صنعتي و در نمايشگاههاي جهاني كه ميبايست در مدتي كوتاه و به سرعت ساخته شوند و در پلها كه ماهيتاً به نظر ميرسيد ساختمانهايي صرفاً مهندسي باشند و در وندي نزديك با معماري. اما همة اين چنين ساختمانهايي براي معماران سرمشق شد و ديري نپاييد كه معماران و معماري ديدگان خود را به تكنولوژي جديد و امكانات تازة آن گشودند و راه به نوعي معماري بردند كه ما امروز آن را به نام معماري «مدرن» ميشناسيم. در قاره جديد نيز معماري مدرن به همان نتيجهاي رسيد كه در اروپا در حال تكوين بود، اما از راهي از برخي نظرها متفاوت با آنچه در اروپا ميگذشت.
در اين قاره معماري نئوكلاسيك به اندازهاي كه در اروپا ريشه دوانيده، نبود كه معماري مدرن را پاسخي بر آن فرض كنيم. اگر چه هنوز هم آمريكائيان عامي، دلباختة معماري نئوكلاسيكاند و در مراحلي حتي معماران آمريكايي خود را يافتند و در مقابل اروپاييان دچار عقده حقارت شدند. معماري مدرن در آمريكا مستقيماً در پاسخ به معماري نئوكلاسيك ريشهدار اروپايي نشأت نگرفت بلكه موقعيت و شرايط خاص اين قاره از انگيزههاي مهم آن بود. در صدر اين شرايط كه بر معماري اين كشور تأثير گذاشت فراواني منابع و ثروت و كمبود استادكار ماهر قرار داشت كه بتواند معماريها و اجزاي چيده معماريهاي قديمي اروپايي را شهسازي يا تقليد كند.
از همين رو از همان آغاز نوعي سادگي در معماري آمريكايي بروز كرد كه بعداً راه به كارهاي با اهميت معماري مدرن برد. اما ـ خاصه براي بحث ما ـ جالب آن كه در پس اين سادگي، تكنولوژي منبعث از شرايط اين كشور نقش اساسي بازي كرد.
تكنولوژي نه تنها روشهاي ساختن را در موارد متعدد تسهيل كرده و آن را امكانپذير ساخته، بلكه در عرصههاي جن نيز راههايي گشوده و ميگشايد كه نويدهاي بسيار براي آيندة معماري به همراه دارد. استفاده از كاموتر در معماري، هم اكنون مفهوم فرا دو بعدي شهر را در اذهان شمار پديد آورده است و اطمينان دارم در آيندهاي نزديك انقلا در مفاهيم معماري پديد خواهد آورد. تصاوير معروف به انيميشن كه قادر است فضاهاي هر پروژه معماري را قبل از تحقق تا ميزاني قابل قبول و نزديك به واقعيت نشان دهد، سرمنشأ يكي از اين نويدهاست. اكنون استفاده از اين شيوه به علت هزينه نسبتاً سنگين آن چندان مرسوم نيست اما ميتوان روزي را تصور كرد كه هر دانشجوي معماري با استفاده از چنين تصاويري فضاهاي معماري خود را به چشم بند و طرحش بر اساس اين فضاهاي مجسم باشد.
فرم:
تظاهر حسی و واضح يک شيئی است و اين انی است که خود را در معرض قضاوت قرار می دهد.وطراحی بايد در راستای فرم که طعت موضوع است حرکت کند.وقتی که اولين بار يک طراح به يه موضوع برای طراحی بر می خورد،اثرات و احساساتی که در مورد موضوع در آن به وجود می آيد زمينه فکری اولين خطوطی که ميکشد و ايده اصلی فرمهای معمار و طراح را تعيين می کند .اما چه نکات ديگری را در طراحی از لحاظ فرمی بايد در نظر گرفت . . .
ابعاد ،تشکيل شدند از نقطه ، خط ، صفحات و احجام .اما متاسفانه در شتر طراحی هايی که من می نم رابطه معقولی ميان اين عناصر بوجود نيامده .
سطح :
توده در سطح خاص خودمحصور شده است ، سطحی که مطابق با خطوط هدايت کننده و زاينده ی توده تقسيم می شود ؛
معماران امروز از عناصر هندسی تشکيل دهنده ی سطوح می ترسند .مسايل بزرگ ساختمان سازی بايد رها حلی هندسی داشته باشند .مهندسان در اجبار به کار در هماهنگی با نيازهای اکيدِ شرايطِ دقيقا معين از خطوط زاينده و آشکار برای صورت ها (فرمها) استفاده می کنند .آن واقعيت های تجسمی (پلاستيک)شفاف و متحرکی خلق می کنند.
نقشه :
نقشه زاينده است .
بدون يک نقشه شما گرفتار بی نظمی و خودسری هستيد .مسائل بزرگ فردا ، که ضرورت های جمعی آن را تحميل می کند،مسئله "نقشه" را در شکل جديدی مطرح می کند .زندگی مدرن خواستار و منتظر نوع جديدی از نقشه ، هم برای خانه و هم برای شهر است .
خطوط تنظيم کننده :
عنصری اجتناب ناپذير در معماری .
ضرورتی برای نظم ، خط تنظيم کننده تضمينی است دز مقابل خودسری . اين موجب رضايت فهم می شود .خط تنظيم کننده ، وسيله ای است برای هدفی ؛ يک نسخه و دستورالعمل نيست .انتخاب آن و نحوه های ان آن جزو تجزيه ناپذيری از آفرينش معماری به شمار می روند .
 
بالا