sima_
عضو جدید
امروزه علم اقتصاد با گسترش و رشد قابل توجه به صورت یک موضوع ریاضی تبدیل شدهاست. ریاضیات موجود در نوشتههای اقتصادی ۵۰ سال گذشته که به عنوان ریاضیات پیش رفته تلقی شده بودند، اکنون از آن به عنوان زبان معمولی تشریح مباحث اقتصادی یاد میشود. ریاضیات در تمام شاخههای مختلف علم اقتصاد و سایر علوم اجتماعی نقش مهمی را ایفا میکند. امروزه کمتر اقتصاددانی وجود دارد که بتواند خود را از کاربرد ریاضیات در تشریح مباحث و مسائل اقتصادی و به خصوص موضوعات نظری اقتصاد که در حقیقت پایهٔ بررسیهای تجربی اقتصاد سنجی در این رشته را تشکیل میدهند، بی نیاز بداند. بنابراین اقتصاد ریاضی را نمیتوان مانند اقتصاد بخش عمومی ویا اقتصاد بین الملل به عنوان شاخهٔ مستقلی از علم اقتصاد تلقی نمود. بلکه باید آن را به عنوان ابزاری برای تحلیل مسائل و پدیدههای اقتصادی به شمار آورد.
اهمیت اقتصاد ریاضی
از دیرباز، دانش ریاضیات امکانات مناسبی را به منظور ارائهٔ تحلیلهای دقیق، توصیف روابط بین پدیدهها و نیز کاهش خطای پیش بینی در اختیار علوم مختلف قرار دادهاست. ماهیت کمی بیش تر متغیرهای اقتصادی در کنار عواملی مانند لزوم برنامه ریزی و... سبب توسعهٔ کاربرد ریاضیات در اقتصاد گردیدهاست. ساده سازی و رعایت ایجاز و اختصار در ارائهٔ نظریههای اقتصادی و به خصوص دقت بالای این ابزار موجب شدهاست که اقتصاددانان از ریاضیات به عنوان ابزاری به منظور ارائهٔ نظریههایشان استفاده نمایند. بنابراین اقتصاد ریاضی، مانند اقتصادسنجی شاخهای مستقل در دانش اقتصاد مانند اقتصاد خرد یا اقتصاد کلان محسوب نمیشود بلکه اقتصاد ریاضی یک ابزار تحقیق و یک زبان برای ارائهٔ نظریههای اقتصادی به شمار میآید.
برای بیان اهمیت نقش ریاضیات در اقتصاد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
کاربرد ریاضیات محض در نظریههای اقتصادی
در این ارتباط، کافی است به این مطلب اشاره شود که بیشتر اقتصاددانان مهم و برجستهٔ صد سال گذشته، ریاضی دان بودهاند. آلفرد مارشال، ویلیام استانی جونز، نات ویکسل و جان مینارد کینز از جملهٔ این اقتصاددانان هستند. در حالی که اقتصاددانان دیگری نیز وجود دارند که علم اقتصاد را در تحلیلهای خود با منطق آمیختهاند. از جمله میتوان به ژان استوارت میل و ری هارود اشاره کرد. در رابطه با این که چرا زبان ریاضی بر زبان معمول در اقتصاد میتواند مزیت داشته باشد، باید به دلایل زیر اشاره نمود:
الف. اصطلاحات و عبارات ریاضی دقیق بوده و کمتر گمراه کننده اند
در زبان معمول (نوشتاری)، یک واژه ممکن است معانی و تفاسیر مختلفی داشته باشد که هر یک از این تفاسیر مختصر تفاوتی نیز با دیگری داشته باشد، اما نه آن تفاوتی که بتواند در یک مبحث معین، معنی دقیق کلمه را مشخص نماید. بنابراین علاوه بر ابهامی که در معانی واژهها وجود دارد، باید گفت که هر واژه اغلب اوقات حتی هنگامی که به صورت تخصصی از آن استفاده میشود خالی از بار ارزشی نیست. برای مثال کاربرد واژهٔ تعادل در اقتصاد را در نظر بگیرید. این نکته که اقتصاد در حالت تعادل قرار دار، برای بیشتر مردم این مفهوم را خواهد داشت که اقتصاد در یک شرایط مطلوب قرار دارد. منظور از شرایط مطلوب در حقیقت از نظر کارایی اقتصادی و غیرهاست. در مقابل، «عدم تعادل»، نشان دهندهٔ وضعیت نا مطلوب است، در حالی که در عمل چنین نیست. همان طوری که کینز اشاره کردهاست، این امکان وجود دارد که ابهام کاربرد کلمهٔ «تعادل» در اقتصاد به خاطر این است که این کلمه در سطح وسیع، به صورت ناصحیح به کار برده شدهاست. به عنوان مثال در رابطه با بازارها، این کلمه ممکن است بیانگر یکی از وقوع زیر باشد:
۱. طرحها، برنامهها و اهداف خریداران و فروشندگان هر دو به وقوع بپیوندند.
۲. نیازی به این نیست که برنامهها و اهداف خریداران و فروشندگان تجدید نظر شود.
۳. هیچ نیرویی وجود ندارد که باعث شود قیمت و مقادیر مبادله شده را تغییر دهد.
۴. قیمتها و مقادیر مبادله در طول زمان ثابت هستند.
در حالی که باید گفت معنی تعادل در هر یک از حالات فوق به هیچ وجه بیانگر وضعیت تعادل در حالات دیگر نیست. در زبان ریاضیات، وضعیت تعادل را میتوان توسط یک معادلهای که رابطهٔ دقیق بین مجموعهای از متغیرها را نشان میدهد، بیان نمود و این چنین معادلهای دیگر دارای ابهام نبوده و از هر گونه بار ارزشی نیز مصون است.