اصطلاحات رایج در فیلم های زبان انگلیسی

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
درک فیلم های زبان انگلیسی علاوه بر نیازمندی به دانش لغات و داشتن بهره مناسبی از مهارت شنیداری انگلیسی نیازمند دانستن اصطلاحات خاص روزمره و موقعیت های گوناگون است. در این دوره به ارائه اصطلاحات رایج که به وفور در فیلم های زبان اصلی وجود دارد می پردازیم مطالعه این دوره و دروس ارائه شده در بخش جملات و اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی می تواند سهم بسزایی در درک فیلم های زبان انگلیسی داشته باشد.


از ویژگی های این دوره :


1- اغلب اصطلاحات در قالب مثال، دیالوگ همراه با توضیحات لازم بیان شده است تا موقعیت خاص کاربردی آن برای علاقه مندان مشخص شود.
2- معانی فارسی حتی المقدور در حالت عامیانه به کار رفته است تا علاقمندان با کمترین مشکلی به مفهوم اصلی و کاربردی آن پی ببرند.
3- کاربرد عملی معانی هر گزیده در قالب مثال های مختلف ارائه شده است.
4- استفاده از اصطلاحات ساده ای که به کرات در فیلم ها به کار می رود و با تسلط بر آنها می توانید درک مطلب خود را به مقدار قابل توجهی افزایش دهید.
مشاهده فیلم های زبان انگلیسی با توجه به نکات زیر می تواند یکی از روش های مناسب برای یادگیری موثر زبان انگلیسی باشد.
- آشنایی با فرهنگ کاربردی انگلیسی
- آشنایی با گویش های رسمی، غیررسمی، خیابانی و...
- آموزنده ای جذاب با خستگی کم و تنها وسیله ای است که عملا شما را در موقعیت های مختلف زندگی روزمره آن کشور همراه با اصطلاحات رایج ایشان قرار می دهد.

اغلب اصطلاحات این دوره از لحاظ ترجمه تحت الفظی چندان مشکل نیست اما اغلب دارای معانی متفاوتی از برداشت های تحت الفظی آنها می باشد.



در این پست جملات اصطلاحات رایج در درک فیلم های زبان انگلیسی و محاورات خیابانی و غیر رسمی در فیلم ها و سریال ها انگلیسی و ... ارائه گردیده است.


irlanguage.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
Mood - حالت، حوصله ، خلق
1) He makes you laugh your head off.
از خنده روده برت می کند.

توضیح: در توصیف فردی است که به نظر گوینده فوق العاده شوخ و بامزه می باشد و با حرکاتش (یا بیانش) باعث شادی و خنده می شود. از عبارت زیر نیز بعنوان مترادف می توان نام برد:

1-1) He is hilarious
او فوق العاده شوخ است.
2) This is an opportunity of a life-time.
این موقعیت بسیار عالیه (در هر مورد خاصی که هست).

توضیح : معنی تحت الفظی عبارت فوق این است که این فرصتی است که در زندگی یک بار اتفاق می افتد. بدین معنی که موقعیت پیشنهاد شده (فراهم آمده) بسیار خوب می باشد و می بایست به نحو احسن استفاده شود. (شانس فقط یکبار در خانه را می زند). سعی کند از دستش ندهی



3) I want you to be realistic about it.
از شما می خواهم (ازت می خوام) واقع بینانه نسبت به این مسئله برخورد کنی.

توضیح: این عبارت بدین معناست که نسبت به این موضوع احساساتی برخورد نکنید و با در نظر گرفتن واقعیت های موجود تصمیم عاقلانه ای بگیرید.


4) I’m not in the mood for talking; get rid of them.
حوصله صحبت کردن ندارم؛ ردشون کن برن (دست به سرشون کن).
5) I’m in a lousy mood.
سرحال نیستم (حوصله ندارم).
6) I’m not in the mood for playing.
حوصله بازی کردن را ندارم.
7) He is a moody person.
او آدم دم دمی مزاجی است.
8-A) Thank you very much indeed (Thank a lot).
جدا (خیلی) متشکرم
8-B) That’s quite all right (No problem).
خواهش می کنم (کاری نکردم)

توضیح: به جای عبارت فوق (B) در صورتیکه که تشکر از طرف شخصی صورت گرفته باشد که شما به عللی از انجام کار برای او خرسند می شوید، می توانید از عبارت It’s a pleasureبعنوان مترادف استفاده کنید. عبارت not at allو don’t mention itنیز به عنوان مترادف بطور رایج در موقعیت های غیر رسمی تر به کار می رود.


9) I think you can make it if you hurry up.
فکر می کنم اگر بجنبی می توانی (سر وقت) برسی.
10) The bastards have us cornered.
نامردها (پدر سوخته ها) مارو توی منگنه گذاشتند.

توضیح: کلمه Bastardو دیگر کلمات مشابه را بنا به در نظر گرفتن مسئله فرهنگی و رایج بودن آنها نباید تحت الفظی معنی کرد.


11) Are you hit?
تیر خوردی؟

توضیح: این عبارت معمولا در درگیری های مسلحانه به کار می رود.


12) I am right in the middle of something. Can I call you back?
الان درست وسط انجام کاری هستم. می تونم بعدا بهت زنگ بزنم؟
13) Stay out of my personal life.
در زندگی خصوصی من دخالت نکن.
13-1) keep your nose out of my business.

توضیح: مسائل شخصی من به شما ارتباطی ندارد. که جمله 13-1مترادف غیر رسمی عبارت 13می باشد.


14) It’s so nice to finally meet you in person.
باعث خوشحالی است (خیلی خوب شد) که بالاخره شما را شخصا ملاقات می کنم.
15) He (This, It) is going to make your head spin.
او (آن، این) شما را گیج و متحیر می کند (اصطلاحا گیجت می کنه)
توضیح: یعنی با تبحری که (در انجام کار مورد نظر) دارد، شما را گیج می کند و یا اگر اشاره به شی باشد، منظور حیرت انگیز و جالب بودن آن است.

16) Sounds (pretty) good to me.
به نظر من که خیلی خوبه (در ارتباط با پیشنهاد مطرح شده)
17) I don’t mean to sound ungrateful, but …
منظورم این نیست که از زحمات شما قدردانی نکنم اما ...

توضیح: بدین مفهوم که منظورم از بیان این مسئله، عدم قدرشناسی من از زحمات شما نیست، ولی ... به چند مثال در رابطه به لغت mean توجه کنید.



17-1) I didn’t mean that.
منظوری نداشتم، منظورم این نبود (جدی نگفتم)
17-2) I don’t mean it like it sounds.
اینطور که فکر می کنی (بنظر می آید) نیست. منظوری ندارم.
18) What has drawn you to this?
چه چیزی شما را درگیر این جریان کرد؟

توضیح: چه عاملی باعث شد که پای شما در این مسئله کشیده شود (مورد خلافی که به نظر سوال کننده با شناختی که از مخاطب دارد، قابل قبول نمی باشد) به دو مثال دیگر همراه با کلمه Dragتوجه فرمایید.


18-1) I had nothing to do with it; don’t drag me into this matter.
من هیچ دخالتی نداشتم، من را در این مسئله وارد نکنید.
18-2) I am not going to drag you into this any further. I don’t want you hurt.
بیش از این نمی خوام شما را در گیر این موضوع کنم، نمی خواهم صدمه ببینی
18-3) You are dragging me through painful (allegation) process.
شما دارید من رو درگیر یک سری مسائل پیچیده و عذاب آوری می کنید.
19) I am terribly sorry, but that has nothing to do with me.
خیلی متاسفم (بخاطر از دست دادن شغلتان یا هر مسئله ناراحت کنده دیگری) ولی من هیچ دخالتی نداشتم.

توضیح: چون فکر می کنید مخاطب بخاطر تصورات اشتباه (سوء تفاهم) شما را مقصر می داند، با بیان این عبارت ضمن اظهار تاسف سعی در برطرف کردن این سوء تفاهم دارید. به یک مثال دیگر اشاره می شود:


19-1)What happened to your brother has nothing to do with me.

اتفاقی که برای برادرتان افتاد به من هیچ ارتباطی ندارد (من دخالت نداشتم).
20) You follow what I’m saying? You are a big boy, you make your own decision.
متوجه می شوی چی می گم تو دیگه بزرگ شدی باید خودت تصمیم بگیری.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
[h=2]Reasonable -منطقی و معقول[/h] 1) Be reasonable;
منطقی باش؛
1-1) That’s not a reasonable excuse for being absent.
این یک عذر موجه برای غیب کردن نیست.
1-2) I though you could act like a reasonable man, but obviously I was wrong.
فکر کردم می توانی مثل یک آدم منطقی عمل کنی، ولی معلوم شد که اشتباه کردم (از حٌسن نظر من سو استفاده کردی)
1-3) Be reasonable; you can’t always have what you want.
(یک مقدار) منطقی باش، نمیشه که همیشه هر چی می خواهی داشته باشی (بدست بیاوری).
1-4) Why are you so unreasonable?
چرا اینقدر بی انصافی (انصاف داشته باش)؟

توضیح: همانطوریکه در مثال فوق ذکر شد در مواردی نیز بعنوان انصاف داشتن به کار می رود.



1-5) You have to promise to behave in a reasonable manner.
باید قول بدهی که رفتار درست و منطقی داشته باشی.
2) You do your job; I’ll do mine.
تو کار خودت را انجام بده من هم کار خودم را (به کار من کاری نداشته باش).
3) Don’t brown nose.
چاپلوسی نکن (تملق نکن).

توضیح : مترادف غیررسمی تر آن عبارت "Don’t be an apple polisher" می باشد.



4) I’ll be damned.
باورم نمی شه.

توضیح: این عبارت معمولا در زمان دیدن چیزی بکار می رود که برای شما بسیار تعجب آور و ناباورانه می باشد.



5) What’s gotten into you?
چی شده؟

توضیح: این عبارت به عنوان اعتراض به مرتکب شدن یک عمل غیرمنطقی که از شخص مورد نظر انتظار نمی رفته به کار می رود. بدین معنی که چرا این عمل را انجام دادی. به دو مترادف از عبارات فوق اشاره می کنیم:


5-1) What’s eating you?
از چه ناراحتی؟
5-2) What is it with you?
چته؟ ناراحتیت (دردت) چیه؟
6) You are hopeless. I wash my hands of you.
تو جداً آدم را نا امید می کنی (نمیشه روت حساب کرد) من که دیگه با تو کاری ندارم (ازت کاملاً ناامید شدم).
7) Can I give you a piece of advice?
می تونم یک نصیحتی به شما کنم؟
8) Do you want a refill?
میل دارید دوباره برایتان «پرش» کنم؟

توضیح: هنگامی که در مکانی (رستوران، میهمانی، ...) مشغول صرف نوشیدنی هستید، میزبان (گارسون، خدمتکار، مهماندار و ... ) از شما سوال می کند که آیا میل دارید لیوان یا فنجان نوشیدنیتان را که مقداری یا تمام آن صرف شده مجدداً پُر کنم.



9) What a nightmare!
چه کابوسی (بود)!

توضیح: این عبارت جهت اظهار مسئله ناراحت کننده و ناخوشایندی که برای شما اتفاق افتاده بیان می شود. مانند خاطره تلخ یک مسافرت یا امتحان، .... و یا چیزی که به سختی بتوان آن را از یاد برد.



10) Why do you keep walking back and forth? I can’t concentrate.
چرا اینقدر می روی و می آیی؟ حواسم را پرت می کنی.
11) If everything goes the way I think it should, we’ll be able to handle it.
اگر همه چیز آنطوری که فکر می کنم (بر وفق مراد) اتفاق بیافتد؛ می توانیم از پس انجام آن برآئیم.
12) If you don’t mind my asking … .
اگر اشکالی ندارد می خواستم بپرسم (اگر از پرسیدن این سوال ناراحت نمی شوید).

توضیح: با بیان این عبارت به این مسئله اشاره می کنید که می دونم امکان دارد از اینکه این سوال را (بخاطر نوع سوال) می پرسم شما ناراحت شوید، ولی به عللی باید بپرسم.



13) I would never do anything to hurt you.
من هیچ وقت کاری نمی کنم که به شما صدمه (روحی یا جسمی) بخورد.
14) Take a day off; you need it.
یک روز مرخصی بگیر؛ تو به استراحت نیاز داری (خسته شدی).
15) If you’ll just fill out this form, I’ll book you one.
اگر این فرم را پر کنید یک جا (در محل مورد نظر مانند هواپیما، اتوبوس، هتل و ... ) برایتان رزرو می کنم.
16) Fill it up please.
پرش کن.

توضیح: معمولا اشاره به پر کردن ظرفی از مایعی می باشد مانند پر کردن باک بنزین زمانی که به پمپ بنزین مراجعه می کنید و یا پُر کردن یک نوشیدنی.



17) The position has been filled.
ببخشید یک نفر استخدام شد.
18) A: Have some more.
باز هم بفرمائید میل کنید (باز هم بردارید).
18) B: No, I’ve had too much already.
نه بیش از اندازه خورده ام (همین جوریش هم خیلی خوردم).
18) A: Just take this to please me.
این رو بخاطر من بخور (بردار).
19) You can’t make a fool of me.
مرا نمی توانی گول بزنی.

توضیح: اصطلاحاً «سر منو نمی توانی کلاه بگذاری». که بعضاً بصورت خلاصه «You can’t fool me» هم گفته می شود.


20) I have my job on the line (My job is on the line).
شغلم در خطر است.

توضیح: در هنگام بحث درباره موضوع خاص با بیان این عبارت این مسئله را تاکید می کنید که ممکن است در این ارتباط شغلتان



20-1) Don’t worry about a thing, I am on the job.
نگران هیچ چیز نباش انجام این کار به عهده خود منه.
20-2) That makes my job easier.
این (موضوع مورد نظر) کار مرا راحت تر می کند (به نفع من است).
20-3) You are doing an amazing job.
کارت فوق العاده است (خیلی عالی انجامش دادی یا داری انجام می دهی).
21) There is not much (nothing much) I can do.
کار دیگری (بیشتری) نمی توانم انجام بدهم.

توضیح: معمولا در جواب تقاضای اولیه یا مجدد شخصی جهت انجام کاریب بکار می رود بدین معنا که دیگه از این بیشتر کاری نمی توانم برایتان انجام بدهم.



22) You are identical (You are very similar)
شما خیلی شبیه هم هستید.
23) For security reasons, I can’t divulge the identity of hijackers.
بخاطر مسائل امنیتی نمی توانم هویت هواپیمارباها را فاش کنم.
24) Let me get this off my chest.
بزار حرف دلم را (عقده دلمو) برایت بازگو کنم.

توضیح : این اصطلاح را هنگامی بکار می برید که به عللی مجبور به بیان موضوعی می شوید که بخاطر ملاحظه طرف مقابل نمی خواستید مطرح نمایید. بدین مفهوم که نمی خواستم این را بهت بگم ولی ...


25) You’d better show me a little appreciation around here.
شما بهتر (باید) است یک کمی هم تشکر و قدرانی کنید.

توضیح: بدین مفهوم که از زحماتی که من (در رابطه با مسئله مورد نظر) کشیده ام هیچگونه قدردانی نمی شود و بجای تشکر، گله مند هم هستید.



26) I want you to turn in the man who did it to the police.
من از شما می خواهم اون مردی که این کار را انجام داده به پلیس تحویل دهی (معرفی کنی).
27) Everybody, get down on the floor!
همه بخوابید روی زمین !

توضیح: در هنگام سرقت و ... که با تهدید اسلحه گرم صورت می گیرد.



28) I have been trying to get him all day.
از صبح تا حالا دارم دنبال او می گردم (دارم سعی می کنم او را پیدایش کنم).
29) I don’t want you; I want the man who pulled the trigger. (or) I want the trigger man.
من با تو کاری ندارم اونی رو می خوام که ماشه را کشیده (قاتل را می خواهم).
30) He looked at me and passed on (Ignored me).
او مرا دید ولی وانمود کرد که ندیده است (به من محل نگذاشت).
31) Don’t you think you are being a little immature.
فکر نمی کنی داری یک مقدار بچگانه نسبت به این مسئله برخورد می کنی.
32) Don’t play that with me.
با من یکی، فیلم بازی نکن (سر من رو گول نزن).

توضیح : عبارت “Don’t give me that song and dance”از مترادف های اصطلاح فوق می باشد و در کل به این معناست که «منو دست ننداز، راستش را بمن بگو».



33) A: Have are you?
حالت چطوره؟
34) B: I couldn’t be better.
از این بهتر نمی توانم باشم (از این بهتر دیگه نمیشه).

توضیح: در زمانی که کسی حال شما را می پرسد و شما به علل مختلف برای اعلان خوب نبودن خود یا موقعیتی که در آن قرار دارید این جمله را به حالت طعنه اظهار می نمائید.



35) I want to press the charges.
من می خواهم شکایت کنم.

توضیح: معمولا این عبارت در مراکز قانونی (اداره پلیس یا دادگستری) جهت اعلان شکایت از شخص یا سازمانی استفاده می شود.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

[h=2]Behavior - رفتار & Stop - متوقف کردن[/h] 1) Your behavior is quite out of line. That’s the end. Shape up, or ship out.
رفتار دیگه قابل تحمل نیست (از حد خودت خارج شدی) دیگه تمام شد یا خودت را درست کن (اصطاح کن) یا از اینجا برو بیرون.

توضیح: «از اینجا» در جمله فوق اشاره به محل های مختلفی مانند محیط کار، کلاس درس، محل برگزاری جشن یا محل های دیگری می باشد. به چند مثال همراه با لغت «Behavior» توجه فرمایید.



1-1) Your behavior was completely inappropriate.
رفتار شما کاملا ناشایست (بی مورد) بود.

توضیح: در جواب به عنوان عذرخواهی می توان از جمله زیر استفاده کرد.



1-2) I am sorry for my undignified behavior.
از رفتار ناشایست (غیر محترمانه) خودم عذر می خواهم.
1-3) Behave yourself; I have a reputation to protect.
مواظب رفتارت باش. من اینجا آبرو دارم.

توضیح: عبارت «Behave yourself» به صورت رایج از طرف والدین به بچه ها و نوجوانان به معنی «مودب باش، اینکار را نکن» اظهار می گردد.



1-4) This is the result of your careless behavior
این (مسئله مورد نظر) نتیجه سهل انگاری (بی دقتی) شماست.
1-5) His behavior was bizzare.
رفتارش خیلی عجیب غریبه.
1-6) If you wanna (want to) ride with me, you better behave yourself.
اگر می خواهی با من بیائی باید مواظب رفتارت باشی.

توضیح: در عبارت فوق «آمدن» با توجه به لغت «ride» منظور با وسیله نقلیه است که راننده به فرد مورد نظر می گوید.



2) stop acting like a baby.
بسه، بچه نشو (دست از این حرکات بچگانه بردار).

توضیح: به این معنی که دست از این حرکات غیرمنطقی بردار از دو عبارت زیر بعنوان مترادف می توان نام برد.



2-1) Would you stop acting this way?
ممکن است دست از این حرکات برداری؟
2-2) Stop being a baby. (Stop being such a baby).
دست از این بچه بازیها بردار (بچه بازی در نیار).
3) Stop picking on me.
اینقدر سربه سر من نگذار (دست از طعنه زدن بردار).
4) Stop fooling around.
دست از بازی گوشی بردار.
توضیح:اصطلاحاً دست از علافی و وقت تلفن کردن بردار، به دو مترادف عبارت فوق توجه فرمائید.

4-1) Stop goofing off, and get this job done.
اینقدر وقت تلفن نکن، بیا اینکار را تمام کن.
4-2) Stop hanging out around that club.
اینقدر اطراف آن کلوب پرسه نزن (وقتت را تلف نکن).
5) Stop hassling him.
اینقدر مزاحم او نشو (اینقدر آرامش او را بهم نزن).
6) Stop bugging me.
اذیتم نکن (بگذار کارم را انجام بدم، برو دنبال کارت)
7) I think he made one jump too many.
فکر می کنم، خیلی بلندپروازی کرد.
8) He make me sick!
او حالم را بهم می زند!

توضیح: این عبارت غیررسمی نشان دهنده نفرت و تنفر از فرد مورد نظر را می رساند. به دو مثال دیگر که در فیلم های زبان اصلی معمولاً بین خلافکاران رد و بدل می شود، توجه فرمائید.



9) Garbage like him makes me sick.
آشغالی مثل اون حالم را به هم می زند.
توضیح: معمولاً در فیلم ها دو عبارت فوق به صورت زیر نیز بیان می گردد.

9-1) You make me sick to my stomach.
او حالم رو بهم می زنه.

توضیح: عبارت توهین آمیزی که معمولاً در هنگام نزاع و مشاجره بیان می شود.



10) Don’t get on my bad side.
عصبانیم (اون روی منو بالا نیار!)
11) He woke up on the wrong side of the bed today.
او امروز سرحال نیست. (از دنده ی چپ بلند شده است)

توضیح: معمولا به فردی اطلاق می شود که رفتارش در یک روز خاص با روزهای دیگرش متفاوت می باشد و حالت عصابی و بهانه جویانه ای داشته باشد و با بیان این عبارت این مفهوم را به دیگران می رساند که در برخورد با او باید حواست جمع باشد.



12) I’ve got to get busy; my work is piling up.
باید شروع کنم به کار کردن، کارهایم داره روی هم انباشته میشه.
13) He wouldn’t be a burden; he is a doctor.
او سربارتو نمیشه؛ او یک پزشک است.
14)I don’t want to be a burden to you.
نمی خواهم باعث زحمت شما بشوم (سرباز شما بشوم).
15) She carried the burden by herself for a long time.
او برای مدت زیادی، به تنهائی این زحمت (بزرگ کردن کسی، اداره کردن جایی، ....) را بر دوش کشید.
16) She has shouldered a heavy load because of her extensive family problems.
او بخاطر مشکلات زیاد خانوادگی زحمات زیادی را متحمل شده است (بار زیادی را بر دوش کشیده است).
17) I don’t have anything to give in return.
من نمی توانم محبت شما را جبران کنم (در ازاء محبتتان کاری برایتان انجام دهم).
18) It’s chaos.
این یک رسوایی است.
19) If you don’t, I’ll shoot him in the head. I mean it.
اگر انجام ندی (مسئله موردنظر) او رو می کشم و شوخی نمی کنم.

توضیح: اشاره به شلیک به سر فرد مورد نظر.


20) Why do you make such a big deal out of this?
چرا این مسئله را اینقدر بزرگش می کنی؟
21) That was the worst thing I have ever heard in my whole life.
این بدترین چیزی بوده که تو تمام عمر شنیده بودم.
22) I have no desire to hurt you as long as you play by my rules.
من نمی خواهم هیچ صدمه ای به شما بزنم تا زمانی که طبق دستورات من عمل کنی (به حالت تهدید).
23) Give my love to your family for me.
سلام و ارادت من را به خانواده ات برسان.
24) Don’t worry, we can deal with it.
نگران نباش، از پسش برمی آئیم (می توانیم انجامش بدهیم).

توضیح: در ذیل در قالب مثال های مختلف به بعضی از کاربردهای «deal» اشاره خواهیم کرد.



24-1) We are dealing with a random killer.
ما با قاتلی طرفیم که بدون نقشه ای مشخص (یک شکلی) دست به جنایت می زند.

توضیح: بدین مفهوم که قاتل هر بار به یک طریقی (شکل جدیدی) دست به جنایت می زند و پیدا کردن رد او مشکل است.



24-2) O.K You’ve got a deal (It’s a deal).
باشه موافقم، قبول دارم (در خاتمه رسیدن به توافق بر روی معامله مورد بحث).
24-3) You are making a mountain out of a molehill.
یک چیز کوچک را داری بزرگش می کنی (داری از یک کاه کوه می سازی).
24-4) You are making a big deal out of it.
خیلی داری بزرگش می کنی (مسئله مورد نظر را)
24-5) He spent a great deal of time on that project.
وقت قابل ملاحظه ای را بر روی آن پروژه گذاشت.
24-6) It means a great deal to me.
برای من خیلی ارزش دارد و خیلی مهم است (مسئله مورد نظر).

توضیح: عبارت فوق «great deal» به معنای خیلی زیاد و قابل ملاحظه می باشد.



24-7) I have got the deal of a life-time for you.
بهترین معامله (فرصت) زندگیتو می خواهم بهت پیشنهاد کنم.

توضیح:با بیان عبارت فوق سعی در القاء کردن این مسئله است که پیشنهاد فوق العاده بی نظیر است و همچنین ترغیب مخاطب به قبول آن.



24-8) I’m afraid it’s going to hurt you a great deal.
متاسفانه این مسئله خیلی باعث ناراحتی (معمولا روحی) شما خواهد شد.
25) I don’t want to jeopardize this (investigation, project, investment, etc.)
من نمی خواهم این (تحقیقات، پروژه، سرمایه گذاری و غیره) را به خطر بیندازم.

توضیح: با استفاده از لغات ديگري مانند «endanger» و «risk» نيز مي توان در قالب جملاتي بعضي عبارت فوق را بيان نمود. به دو مثال توجه کنيد.



25-1) Drinking endangers your health.
نوشيدن مشروبات الکلي سلامت شما را به خطر مي اندازد.
25-2) You are risking my career.
شما داريد آينده مرا به خطر مي اندازيد (منظور آينده شغلي).
26) I am flattered.
اين لطف شما است (شرمنده مي فرمائيد).

توضيح:زماني که فردي از شما تعريف مي کند و نکات مثبتي را به شما نسبت مي دهد شما در تشکر از او مي توانيد از اين اصطلاح استفاده کنيد. به دو مثال از جنبه منفي نيز توجه فرمائيد.



27) He is not easily flattered.
او کسي نيست که بشه با تعريف و تمجيد (چاپلوسي) باهاش کنار آمد.
28) Don’t flatter me.
تعريف الکي (چاپلوسي) از من نکن.
29) They take it for granted.
آنها خيلي متوقع شدند (از کار انجام شده قدرداني نمي کنند).

توضيح: يعني نه تنها قدرداني نمي کنند بلکه کارهايي را که از روي لطف و احساس مسئوليت براي آنها مي شود حالت عادي به خود گرفته و فقط توقع آنها را بالا برده که لطف و محبت شما هم حالت وظيفه بخود گرفته است.



30) I want to go right to the point.
مي خواهم بروم درست سر اصل مطلب.
توضيح: مي خواهم بدون حاشيه رفتن اصل مطلب را بگويم.

31) That was unlike you.
آن (مسئله مورد نظر) از شما بعيد بود.

توضيح: با شناختي که از خصوصيات شما دارم، آن عملتان غيرقابل انتظار بود.



32) Are you sure you want to go through with this?
آيا مطمئني مي خواهي توي اين جريان وارد بشي (خودت را درگير اين موضوع کني).

توضيح: بخاطر ريسکي بودن و احتمال وقوع مسائل پيش بيني نشده (مشکلات اقتصادي، خطرات جاني، ...) آيا به اين پيامدهاي آن فکر کردي و مي خواهي خودت را درگير کُني؟



33) I know what you are going through.
شما را در مي کنم، اصطلاحاً مي دانم چه مي کشيد.

توضيح:جهت همدردي با فرد مخاطب اظهار مي شود به دو مترادف از اين عبارت توجه فرمائيد.



33-1) I know the feeling.
مي دانم چه احساسي داريد (مي دونم چه مي کشي).
33-2) I know how you must feel.
ناراحتي شما را درک مي کنم.
34) You can’t possibly understand how I feel.
امکان ندارد بتواني درک کني چه احساسي دارم (چي داره بهم مي گذره).
35) He was found guilty of the charge.
او گناهگار شناخته شد.

توضيح: کلمه «charge» به معناي «جرُم» بکار رفته بدين مفهوم که او نسبت به جرمي که متهم شده بود گناهکار شناخته شد. به يک مثال ديگر اشاره مي کنيم.



35-1) He was convicted in a court of law, and he is guilty.
او در دادگاه (به حکم قانون) محکوم شد و گناهکار است.
35-2) He agreed not to press charges.
او قبول کرد که از شکايتش صرفنظر کند.
36) Let’s just stay calm.
بيا خونسرديمون را از دست نديم.

توضيح: مترادف عبارت فوق «Don’t panic» (هول نشويد)، که در مواقعي که انسان بخاطر مسائلي کنترل خود را از دست مي دهد، استفاده مي شود.



37) Calm down. Everything will be Ok.
عصباني نشو، همه چيز درست ميشه.

توضيح: اين عبارت جهت آرام کردن شخصي که به عللي عصباني و ناراحت شده بکار مي رود که از اصطلاح «Cool it» که يک مقدار غيررسمي تر مي باشد و يا take it easy به عنوان دو مترادف نيز مي توان نام برد.



38) This is really aggravating.
اين ديگه خيلي اعصاب خورد کنه (عذاب آور).

توضيح: بدين معني که اين مسئله (هرچيزي که پيش آمده) خيلي اعصاب مرا خُرد مي کند. به يک مثال ديگر در اين مورد توجه فرمائيد.



38-1) He aggravatedme by staring at me and not answering my questions.
او با خيره شدن و جواب ندادن به سوالاتم اعصابم را خُرد کرد.
39) You stay out of it/this.
به شما ارتباطي ندارد (دخالت نکن).
40) He is an idiot.
فرد بي شعوري (ابلهي) است.

توضيح: به کسي اطلاق مي شود که عمل غيرعاقلانه اي را انجام مي دهد که بعضا باعث ناراحتي ديگران مي شود.



41) We split up. You take care of him, and I’ll keep an eye on the other guy.
ما از اينجا جدا مي شيم. تو حواست به اون باشه (ترتيب او رو بده) من هم مواظب اين يکي هستم.
41-1) Split into two groups, and form a line.
به دو دسته تقسيم بشويد و يک صف تشکيل بدهيد.
42) Don’t ever underestimate him.
هيچ وقت او را دست کم نگير.
43) I’ll drive you home.
مي رسانمت خانه (منظور با وسيله نقليه خودم).
 

Similar threads

بالا