اشعار و نوشته هاي عاشقانه

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
نمی خواهم نبودنت


از شمارش انگشتانم بیشتر شود..


اما این روزها کاری از دستانم بر نمی آید…🍁
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مـــن رامـــ دیگرے نمی شومـ❣

وحشے توامـــــ❣
 

حميدرن

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
این پاییز هم گذشت و نیامدی!
یلدا سحر شده! پس تو کجا مانده ای؟

فریاد برگها دیگر نمی رسد به گوش
شاید که چادر برفی به رو کشیده ای

من منتظر که بهاری رسد دوباره بر دلم
جانا ز من و گل چرا دل بریده ای؟

تفسیر این زندگی خزان گرفته چیست؟
تعبیر خواب یلدای مرا کجا خوانده ای؟

در برگباران این صفحه ها بس که جسته ام تو را
انکار نکن! مرا لای کتابی فراموش کرده ای

پاییز بهاری است که عاشق شده است
این جمله را اولین بار تو به من یاد داده ای

من منتظر سر کلاس درس در خیال تو
ای مهربان معلمم! تو در شلوغی کدام خیابان مانده ای؟

برگ سفیدی نمانده درون دفترم
از بس جریمه به من تکلیف کرده ای

زنگ مدرسه خورد و دوستان همه رفته اند.
شاگرد جمعه به مکتب رفته تا به حال ندیده ای.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد

در شعر شاعران همه گشتم که مصرعى
در شأن چشم هاى تو پیدا کنم، نشد

گفتند عاشق که شدى؟ گریه ام گرفت ...
میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد

بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را ...
از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد

شاعر شدم که با قلم ساحرانه ام
در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد

#سجاد_سامانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق
تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان
نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق
خط قلاشی چو عشق نیکوان بر من کشند
شرط باشد برنهم سر بر خط فرمان عشق
در میان عشق حالی دارم اردانی چنانک
جان برافشانم همی از خرمی بر جان عشق
در خم چوگان زلف دلبران انداخت دل
هر که با خوبان سواری کرد در میدان عشق
من درین میدان سواری کرده‌ام تا لاجرم
کرده‌ام دل همچو گوی اندر خم چوگان عشق
در جهان برهان خوبی شد بت دلدار من
تا شد او برهان خوبی من شدم برهان عشق

سنایی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مرا دوره کن گاهی
شبیه آهنگ های قدیمی
که بعد از سالها
هنوز هم در خاطرت مانده ...
دلتنگ توام
گاهی
یک گوشه بنشین
و مرا دوره کن ...


#معصومه_صابر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خواسـتنــت تعطیلے ندارد
ولے صبـــحِ شـنبـــه ڪه مےشود
انــگار دوباره باید
دوســت داشـتنـــت را از سر گرفـت
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
راستش را بخواهی
از موقعی که رفتی هیچ چیز تغییر نکرده است!
من هنوز قهوه می خورم
سیگار می کشم
پیاده می روم
در کل هستم؛
امّــــــا
تلــــــخ تر
بیشـــــــــــــتر
تنهــــــــــــــــــاتر... 🍁
 

leila soroudi

عضو جدید
حساب روزهای بی سرانجام عمرم را گم کرده ام !
انگشتانم را می شمارم ، شاید در یکی از همین ثانیه های بی تکرار ، دوباره پیدایت کنم !
یک ...
دو ...
سه ...
به سه که می رسم ، انگشتانم به شکل نامم در می آیند ،
" لیلا " !
خدایا ، مرا میان ناگزیری اینهمه تقدیر وامگذار !
 

پیوست ها

  • ۲۰۲۲۱۰۱۸_۱۱۰۸۲۹.jpg
    ۲۰۲۲۱۰۱۸_۱۱۰۸۲۹.jpg
    25.5 کیلوبایت · بازدیدها: 2

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
نبودن تو
فقط نبودن تو نیست...
نبودن خیلی چیزهاست
نمک از نان رفته و
خنکی از آب
ما بی تو فقیر شده ایم!!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عرفی شیرازی

منزلگه دل‌ها همه کاشانه‌ی عشق است
هرجا که دلی گم شده در خانه‌ی عشق است
ویرانه‌ی جاوید بماند دل بی عشق
آن دل شود آباد که ویرانه‌ی عشق است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعد من روزی اگر
بغضی گلویت را فشرد
پای احساست اگر بر سنگ خورد
یا اگر یك روز دستان تو هم
گرمی دست كسی را در میان خود ندید
وندر آن هنگام تلخ كه فضای سینه ات جز آه آتشناك
چیزی را نمی داد گذر
یادی از این عاشق افسرده كن
بعد من روزی اگر زین كوچه ها ، فرد تنهایی گذشت
در نگاه او اگر برق نیاز،بر لبانش غصه بود
یادی از این خسته دلمرده كن
روزگاری بعد از این
شاخه خشكی اگر دیدی به باغ
بلبل افسرده ای دیدی به شاخ
یادی از این شاعر پژمرده كن
گر شبی تنها شدی در خلوتی، یافتی از بهر گریه مهلتی
لیك اشكی گونه ات را تر نكرد
درد خود را با خدا گفتی ولی باور نكرد
روزگاری بعد از این
گر تو هم عاشق شدی یادی از من كن كه
دیگر نیستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عرفی شیرازی

منزلگه دل‌ها همه کاشانه‌ی عشق است
هرجا که دلی گم شده در خانه‌ی عشق است
ویرانه‌ی جاوید بماند دل بی عشق
آن دل شود آباد که ویرانه‌ی عشق است

کتاب حافظم از دست من کلافه شدست
چقدر آمدنت را چقدر فال زدم

غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست
همان شبی که برایش تورا مثال زدم

غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد
چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم

به قدر یک مژه بر هم زدن تورا دیدم
تمام حرف دلم را در این مجال زدم...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
وقتی بمیرم
دوباره فکر خواهم کرد
پیراهن نخی آبی ام را
گران خر یده ام؟
و هر صبح
عجله خواهم کرد
تو را با دو زنگ تلفن
بیدار کنم؟


وقتی بمیرم
دوباره نان و عسل خواهم خورد
و روی تقویم
تاریخ روزهای مردنم را سیاه خواهم کرد؟

وقتی بمیرم
چقدر راه خواهد بود
تا برای تو گل هایی از بهشت بیاورم؟
تا
به
تو
سر بزنم؟
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
‏گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است
دل گفت که محرم تر از این عشق کدام است؟
بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم
نامحرم من! محرمی و کار تمام است

• رهی معیری

20240306_182204.jpg
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
🍁
🍁
پیراهنم را اتو می زنم
کفش ها را دستمال می کشم
زندگی اما
مرتب نمی شود…
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
🍁
.
.

باران گرفت
چترهای شاعران
عصا شدند



از کتاب یک استکان رویا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
با خاطره‌های تو
که سرسبزیِ محضی
هر روز برای منِ دیوانه بهار است،،،

#امید_صباغ_‌نو
 

Similar threads

بالا