اشعار و نوشته هاي عاشقانه

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
در اين قسمت اشعار و مطالب عاشقانتون را قرار دهيد

:heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :gol: :gol: :gol: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart: :heart:
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست دارم پس از اين شيشه نشکن باشم
تو اگر سنگي و بي رحم من اهن باشم
هست اگر در سرم انديشه اسطوره شدن
پيرو مکتب مجنون نه تهمتن باشم
خسته شد شا نه ام از وزنه ي مردي ايکاش
مرد باشي تو و من ثانيه اي زن باشم
جفت من کيست که بيهوده پي اش مي گردم؟
شايد ان نيمه گم گشته خود من باشم
باز هم گمشده ام در تو بيابم مپسند
که در انباري احساس تو سوزن باشم
توبه کردم ز تو و چشم تو يعني بايد
باز هم منتظر تو به شکستن باشم
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نيست
بين من و عشق تو فاصله ای نيست
گفتم کمی صبر کن گوش به من ده
گفتی که نه بايد برم حوصله ای نيست
گفتم کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نيست
رفتی تو خدا پشتو پناهت ، به سلامت
بگزار بسوزد دل من مسئله ای نيست
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزا عادت همه،رفتن و دل شکستنه
درد تموم عاشقا،پای کسی نشستنه
این روزا مشق بچه ها،یه صفحه آشفتگیه
گردای رو آینه ها،فقط غم زندگیه
این روزا درد عاشقا،فقط غم ندیدنه
مشکل بی ستاره ها،یه کم ستاره چیدنه
این روزا کار گلدونا،از شبنمی تر شدنه
آرزوی شقایقا،یه شب کبوتر شدنه
این روزا آسمونمون،پر از شکسته بالیه
جای نگاه عاشقت،باز توی خونه خالیه
این روزا کار آدما،دلای پاک رو بردنه
بعدش اونو گرفتن و به دیگری سپردنه
این روزا کار آدما،تو انتظار گذاشتنه
ساده ترین بهانه شون،از هم خبر نداشتنه
این روزا سهم عاشقا،غصه و بی وفاییه
جرم تمومشون فقط،لذت آشناییه
این روزا توی هر قفس،یکی دو تا قناریه
شبا غم قناریا،تو خواب خونه جاریه
این روزا چشمای همه،غرق نیاز و شبنمه
رو گونه هر عاشقی،چند قطره بارون غمه
این روزا ورد بچه ها،بازیه چرخ و فلکه
قلبای مثل دریامون،پر از خراش و ترکه
این روزا عادت گلا،مرگو بهونه کردنه
کار چشای آدما،دل رو دیوونه کردنه
این روزا کار رویامون،از پونه خونه ساختنه
نشونه پروانگی ، زندگیارو باختنه
این روزا تنها چاره مون،شاید پرنده مردنه
رو بام پاک آسمون،ستاره رو شمردنه
این روزا آدما دیگه تو قلب هم جا ندارن
مردم دیگه تو دلاشون،یه قطره دریا ندارن
این روزا فرش کوچه ها،تو حسرت یه عابره
هر جا یکی منتظر ورود یک مسافره....
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
قطره ای آبم زچشم اشکبار افتاده ام

پاره ای آهم براهی بی قرار افتاده ام

آتشم، در خرمن آمال خويش افکنده ام

ناله ام، در دامن شبهای تار افتاده ام

بوسه ای نشکفته ام ،در موی او پيچيده ام

حسرتی بی حاصلم در پای يار افتاده ام

اشک چشمم،آيت نوميديم ای جان ولی

در رهت از ديده ای اميدوار افتاده ام

گر جوانی می کنم در عشق او عيبم مکن

برگ خشکم در گريبان بهار افتاده ام
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
بوسه یعنی وصل شیرین دو لب.....



بوسه یعنی مستی از مشروب عشق.....

بوسه یعنی آتش و گرما و تب.....

بوسه یعنی لذت از دلدادگی، لذت از شب، لذت از دیوانگی.......

بوسه یعنی حس خوبی طعم عشق، طعم شیرین به رنگ سادگی........

بوسه یعنی آغازبرای ماه شدن، لحظهء بادلبر تنهاشدن...........

بوسه سر فصل کتاب عاشقی......

بوسه رزم وارددلهاشدن.........

بوسه آتش میزندبر جسم و جان......

بوسه یعنی عشق من با من بمان.......
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو باز داري قهر مي کني...تو باز داري ناز مي کني

تو کي مي خندي واسه من...اخماتو کي باز ميکني

من حالا سر سپوردتم...حيف ازم جدا بشي

الهي اون روز نرسه... که خيلي بي وافا بشي

وقتي برات گل ميارم...عشقم باور ميکني

يه وقت تا ديونه مي شي...گلهامو پر پر مي کني

وقتي که نيستم پيشه تو... گريه رو آغاز مي کني

اما يه وقت که پيشتم...همش برام ناز مي کني

من گيج گيجم...تو واسم هواس نزاشتي عزيزم

تکليف عشقمون چيه......قهري يا آشتــــــــــــــــــــي

دفتر مشقتو يه شب .....ورق زدم ورق زدم

صد جا نوشتم واسه تو......دوست دارم عاشقتم
 

sepid_68

عضو جدید
وقتی که گریم میگیره دلم میگه مبارکه قدر اشکاتو بدون هنوز چشات بی کلکه
وقتی که گریم میگیره یه آسمون بارونیم اما به کی بگم خدا من تو دلم زندونیم
سرمو بالا میگیرم کسی جوابم نمیده خیلی شباست یه رهگذر به گریه هام نخندیده
چه روز و روز گاریه منو یه دنیا بیکسی شدم یه مشت خاطره یه کوره ی دلواپسی
می خوام تلافی نکنم حرمت دلو میشکنم دارن به جرم سادگیم چوب حراجم می زنن
تو این ولایت غریب دل مردهها عزیزترن قحطی عشق عاشقاست دلای سنگی می خرن:cry:
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي خواهم از باهم بودن حرف بزنم ميخواهم از با تو بودن بگويم از اينكه
چه لذتي داره گرفتن دست گرم تو غرق شدن در نگاه مهربانت.
ميدانم حضور تو در زندگي من ريشه دوانده ومن حيران حضور ت و در وجودم هستم
باز مي خواهم برايت بنويسم از نوشتن خسته نمي شوم . . . . . چون مخاطبم تو
هستي چون مي خواهم از عشق بگويم.
امشب باز هم براي تو مي نويسم ..... آري تو باز هم تو فقط تو
براي تويي كه آبي ترين آبي ها هستي
هنگامي كه با چشمان پر تمنا به دنبال واژه اي براي گفتگو با تو مي گردم
آن هنگام كه تمام توان باقي مانده ام براي گفتن چند حرف ساده از چشمانم بيرون مي زند
ديگر احتياجي به گفتن و خواستن نيست چشمانم با تو مي بينند و لبانم با تو مي گويند
من هميشه خيال مي كردم كه خودم را مي شناسم و مي ديدم كه نوع نگاهم با بقيه متفاوت است
خيال مي كردم كه متفاوت هستم و راستش بيشتر دلم مي خواست كه اينطور باشم
دلم ميخواست نكته و كانونم تو باشي و از سر همين موضوع به خودم مي پيچيدم
حال ميبينم نسبت به همه چيز احساس تازه اي يافته ام چرا كه تو لطيفترين احساسات مرا بر انگيخته اي
. . . .
در گذشته عشق براي من واژه اي نا شناخته بود اما حالا مي بينم كه در اعماق وجودم ، هر بافت ، هر عصب
هر هيجان ، هر احساس من در التهاب است در شور شگفت انگيز .... عشق
حال دريافتم كه عشق ما حتي از آنچه در روياها مي ديدم نيز زيبا تر است و آن عشق تنها از آن‌‌ٍ توست
من عاشق تو هستم. . . . تو همان ستاره در اوج آسمان روياهايم هستي كه من هر شب تو را در آسمان رويايم مي بينم
و تو نيز با حضورت شبم را روشن مي كني و با درخشندگيت مهتاب را گوشه گير
بدون تو هميشه ويرانم ، آبي تر از وجود تو پيدا نمي شود
دريا بدون تو معنا نمي شود اما. . . . افسوس كه بين ما فاصله اي است ، فاصله اي كه عشق من وتو را زير سوال مي برد
عاشقت هستم اما فاصله بين من و تو اين رنگ عشق را كم رنگ و اسير خودش كرده
ولي من همان آسمانم كه عاشق تو هستم اي دريا
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
روي مه پيکر او سير نديديم و برفت

گويي از صحبت ما نيک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت

بس که ما فاتحه و حرز يماني خوانديم
وز پي اش سوره اخلاص دميديم و برفت

عشوه دادند که بر ما گذري خواهي کرد
ديدي آخر که چنين عشوه خريديم و برفت

شد چمان در چمن حسن و لطافت ليکن
در گلستان وصالش نچميديم و برفت

همچو حافظ همه شب ناله و زاري کرديم
کاي دريغا به وداعش نرسيديم و برفت
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
براي رسيدن به تو
پا پيش گذاشتم
خودم را قسمت كردم
تو را سهم تمام روياهايم كردم
انصاف نبود
تو كه ميدانستي با چه اشتياقي
خودم را قسمت ميكنم
پس چرا
زودتر از تكه تكه شدنم
جوابم نكردي
براي خداحافظي
خيلي دير بود
خيلي دير ....
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیوونه ها خدا شونو دوست دارن
دیوونه ها خیلی ها رو دوست دارن.
دیوونه ها یه وقتی عاشق بودن
همه ی عاشقا هم یه وقتی دیوونه می شن .
میگن دیوونه ها فقط می خورن و می خوابن _ کی میگه؟
دیوونه ها می تونن پرواز کنن !!!
دیوونه ها پیش محبوبشون می رن
بعضی وقتها هم پیش خداشون می رن.
دیوونه ها بی دلیل اشک می ریزن .. بی دلیل می خندن.
کی می دونه تو دل دیوونه ها چه خبره ؟
وای چه غوغاییه . . .
می دونم دل دیوونه ها خیلی بزرگه
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
هيچ وقت واسه كسي گريه نكن
چوه هيچ كس ارزش اشك تو رو نداره
اونيم كه داره طاقت ديدن اشك تو رو نداره
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
كودك نجوا كرد : خدايا با من حرف بزن
مرغ دريايی آواز خواند، كودك نشنيد
سپس كودك فرياد زد : خدايا با من حرف بزن
رعد در آسمان پيچيد ، اما كودك گوش نداد
كودك نگاهی به اطرافش انداخت و گفت : خدايا بگذار ببينمت
ستاره ای بدرخشيد ولی كودك توجه نكرد
كودك فرياد زد : خدايا به من معجزه ای نشان بده
ويك زندگی متولد شد ، اما كودك نفهميد
كودك با ناميدی گريست
خدايا با من در ارتباط باش بگذار بدانم اينجايی
بنابراين خدا پايين آمد و كودك را لمس كرد
ولی كودك ، پروانه را كنار زد و رفت.....
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز هم

چشمانم، نگاهت را؛

نگاهت، لبانم را؛

و لبانم، لبانت را نشانه میرود

در طلب یک بوسه ...

هنوز هم زیباست انتظار آغوشت را کشیدن

حتّی زیباتر از گذشته
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق يعني خاطرات بي غبار
دفتري از شعر و از عطر بهار

عشق يعني يك تمنا , يك نياز
زمزمه از عاشقي با سوز و ساز

عشق يعني چشم خيس مست او
زير باران دست تو در دست او

عشق يعني ماتهب از يك نگاه
غرق در گلبوسه تا وقت پگاه

عشق يعني عطر خجلت ....شور عشق
گرمي دست تو در آغوش عشق

عشق يعني "بي تو هرگز ...پس بمان "
تا سحر از عاشقي با او بخوان

عشق يعني هر چه داري نيم كن
از برايش قلب خود تقديم كن
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبی غمگین شبی بارانی و سرد

مرا در غربت فردا رها کرد

دلم در حسرت دیدار او ماند

مرا چشم انتظار کوچه ها کرد

به من می گفت تنهایی غریب است

ببین با غربتش با من چه ها کرد

تمام هستی ام بود و ندانست

که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

و او هرگز شکستم را نفهمید

اگر چه تا ته دنیا صدا کرد ...
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشود فاش کسی انچه ميان من و توست

تا اشارت نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گويم

پا سخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شدو کس مرد ره عشق نديد

حاليا چشم جهانی نگران من و توست

گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسيد

همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش

ارنه ای بسا با غ و بهاران که خزان من و توست

اين همه قصه فردوس و تمنای بهشت

گفتو گويی و خيالی ز جهان من و تو ست

نقش ما گو ننگارند به ديبا چه ی عشق

هر کجا نا مه ی عشق است نشان من و توست
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
در همه دير مغان نيست چو من شيدايي
خرقه جائي گرو باده و دفــــتر جائي
دل كه آيينه شاهيــــــــست غباري د ارد

از خدا ميــــطلبم صحبت روشن رايي

كردهام توبه به دست صـنم باده فروش

كه دگر مي نــخورم بي رخ بزا آرايي

شرح اين قصه مگر شمع برارد به زبان

ورنه پروانه ندارد به سخن پروايـــــي

كشتي باده بــياور كه مرا بي رخ دوست

گشت هر گوشه چشم از غم دل دريايي

سخن غير مگو با من معــــشوقه پرست

كس مي و جام مي ام نيست پروايـــــي

گر مسلماني از اين است كه حافظ دارد

آه ، اگر از پي امروز بور پروايـــــــــي
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه هستي من آيه تاريكيـــــــست

كه تورا در خود تكراركنان

به سحرگاه شكفتن ها و رستن هاي ابدي خواهد برد

من در اين آيه تورا آه كشيدم آه

من در اين آيه تورا

به درخت و آب و آتش پيوند زدم

زندگي ريسماني است كه مردي با آن خود را از شاخه مياويزد

زندگي شايد طفليست كه از مدرسه بازميگردد

زندگي شايد افروختن سيگاري باشد ، در فاصله رخوتناك دو هم آغوشي

يا كه شايد نگاه گيج رهگذري باشد



در اتاقي كه به اندازه يك تنهاييست

دل من ، كه به اندازه يك عشقست

به بهانه هاي ساده خوشبختي خود مينگرد

به زوال زيباي گلها در گلدان

به نهالي مه تو در باغچه خان مان كاشته اي

و به آواز قناري ها

كه به اندازه يك پنجره ميخوانند



آه

سهم من اينست

سهم من ،

آسمانيست كه آويختن پرده اي انرا از من ميگيرد

سهم من در اندوه صدايي كه به من ميگود :

" دست هايت را دوست ميدارم "

.

.

.

من

پري كوچك غمگيني را ميشناسم

كه در اقيانوسي مسكن دارد

و دلش را در يك ني لبك چوبين

مينوازد آرام ، آرام

پري كوچك غمگيني

كه شب از يك بوسه مي ميرد

و

سحرگاه از يك بوسه به دنيا خواهد آمد
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيــــــــالوده ام به بد ديدن

به مي پرستي از آن نقش خود بر آب زدم
كه تا خراب كنم نقش خود پرســــتيدن

وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم
كه در طريقت ما كافريست رنجــــيدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه
كشش چو نبودازآن سوچه سود كوشيدن
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز ای بيدل مست از چه شدی
اين چنين سر گشته و رسوا ی که شدی
بازهم بايک تبسم دل بدادی تو زدست
يک ترنم کرد باز بيچاره مجنونت بس است
دل مهيا دا ری بر دست بهر باختن
هردمی با با ياری دگر از عشق لافتن
تو بگردی هرزه گرد شهرها
تا کنی هر دم ز عشقی ناله ها
اين چنين عشقی بس بی معنی بود
عشق نبود آفت جان ها بود
ناله کم کن ديگر رسوائی بس است
هر دمی با يک نفر لاسی بس است
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ترك عشق بازي و ساغر نميـــكنم

صد بار توبه كردم و ديــــگر نمي كنـم

باغ بهشت و سايه طوبي و قصر هور

با خاك كوي دوست برابر نمي كنــــــم
__________________
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي ادم از درون راضي و خوشحال است ، وقتي قلبش گرم و دلش شاد است احساس ميكند همه چيز زيباست و همه خوشبختند . درست برعكس زماني كه از درون تكيده و درمانده است قشنگترين مناظردنيا برايش تيره و تار است و رنگ غم دارد ، چون خودش دلش گرفته فكر مي كند همه دنيا غمگينند . قياس به نفس عادت و شايد اشتباه هميشگي بشر است .

براي همين است كه ادم هاي خوشبخت حس هم دردي را ارام ارام از دست ميدهند ،چون رنج كسي كه در تنگناست را نيمفهمند . و ادم هاي بدبخت درست بر عكس
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط يک بوسه با من باش، ترانه ساز ديروزم
که من آواره ی لبهات، در اوج گريه ميسوزم


فقط يک بوسه با من باش، به قدّ عمر يک لبخند
به قد عمر يک بوسه، در اين مرداب بی پيوند


در اين وحشت،در اين تقدير، تويی معنای ما بودن
در اين غربت زده ميهن، مثالِ آشنا بودن


در اين دوزخ ، تمامَم را به برق چشم تو دادم
سکوتم خواهشی گنگ است، برس امشب به فريادم


در اين کُنج خراب آباد، فقط يک بوسه با من باش!
مرا يک لحظه تو ما کن و کل عمر دشمن باش!


نگو : از عُمقِ چشمانت ، تو را ديدم وَ ترسيدم !
تمنای لبانت را خودم با چشم خود ديدم !


همين امشب پناهم باش، که جانم آمده بر لب
مرا گم کن در آغوشت، در آن آتش، همين امشب!


شبی مست از صدای ساز، شبی مست از شراب ناب
تو را ديدم، تو را بودم، تو را بوسيدمت در خواب


شريک راوی قصه، خيال خوب شبهايم
همين يک بوسه با من باش که من راضی به رويايم!
__________________
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
بوسه راه خانه تو تا من است
بوسه رقص روح در جشن تن است

بوسه نقب عطر در شبهاى ماست
بوسه شهد عشق بر لبهاى ماست

بوسه سهم آدم از عصيانگريست
بوسه تنها ارث حوا از پريست

بوسه عاشق را تسلى مى‏دهد
بوسه عارف را تجلى مى‏دهد

وقت بوسيدن بدن رم مى‏كند
جسم ما جان را مجسم مى‏كند


بوسه تشييع تمام واژه‏هاست
بوسه بعد از اختتام واژه‏هاست

هر چقدر از بوسه واگويم كم است
بوسه فرق جانور با آدم است

بوسه گاهى گريه باران مى‏شود
مثل اندوه بهاران مى‏شود

بوسه كودك بهار مادر است
بوسه مادر گلى خواب آور است
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاهت طولانی ترين بوسه است به هنگام وداع که مرگ را در برق دشنه

جلادان به انتظار ميکشد.

نگاهت سبزترين مزرعه است که پرنده سرگردان نگاهم رادر آلاچيق مزگانت پناه ميدهد.

نگاهت امن ترين جاده است برای گريز وبلندترين حصار است برای حبس.

نگاهت آرام ترين رودخانه است که ماهيهای رنگين چشمانم را در عمق

دريای چشمانت هدايت میکند.

نگاهت کوتاهترين زمان است برای اميدواری و وسيع ترين سايه بان است
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
چي بايد گفت؟از ديروز صبح زندگيم شده اين:
تو سينه اين دل من مي خواد آتيش بگيره

مونده سر دوراهي چه راهي پيش بگيره
يكي حالا پيدا شده قدر اونو مي دونه
رگ خواب يار من رو رقيب من مي دونه
واي دارم آتيش ميگيرم ديگه از قصه و غم دلم مي خواد بميرم
واي اگه برگرد پيشم براش پروانه ميشم ازش جدا نميشم
نمي تونه مرغ دلم از حسودي بخونه
نمي دونه روي كدوم شاخه بايد بمونه
اگه يه روز ببينم كسي براش ميميره
حسودي رو مياره دلم آتيش ميگيره
مي ترسم حرفاي خوبي توي گوشش بخونه
ميتر سم اون تا به سحر تو خلوتش بمونه
واييييييييييييييييييييييي يييييي دارم آتيش ميگيرم
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
آغوشم پر از نبودن توست..
دست هايم سر شار از بی مهری توست..
نگاهم نيز جای خالی تو را نشان می دهد..
اما.........
تو تسخير کرده ای قلب مرا
خستگی های روز مره زندگی می ارزه به اينکه تو يه شب
سرد زمستونی..يه مهربون شادت کنه
می خوام بدونی که تو سياره به اين بزرگی هميشه يه قلب منتظر
برای اومدنت می تپه
و دو تا چشم منتظر برای رسيدن چشم روشنی قشنگی از تو
از يه دست خط مهربون گرفته تا يه شاخه گل زنبق بنفش...
کاش می شد تشکر و نوشت ...کاش می شد شادی رو گفت
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو كه نيستي تو كه نيستي قلب عاشق بي قراره
آرزوي تو رو داشتن باز تو رو يادم مي ياره
تو بدون كه بي تو هرگز شب من سحر نمي شه
جز تو چشمام واسه هيچكس نمي باره تر نمي شه
هنوزم حس نيازت از تو قلب من نرفته
كاش بدوني كاش بدوني زندگي بي تو چه سخته
 

Similar threads

بالا