اشعار ریاضیاتی

daneshpajooh

عضو جدید
هر چي شعر در مورد رياضيات گفته شده رو مي تونيم توي اين تاپيك جمع كنيم ...

با اين دوبيتي شروع مي كنم :

سینوس و کسینوس همه، ضابطه ي ماست

این ضابطه قدری است که در رابطه ي ماست

از تان و کتان و جذر و احوال و عیالش

جام است و شرابی است که در میکده ماست​
 

daneshpajooh

عضو جدید
منحنی قامتم، قامت ابروی توست

خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی توست


حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست

بازه تعریف دل، در حرم کوی توست


چون به عدد یک تویی من همه صفرها

آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست


پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو

گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست


بی تو وجودم بود یک سری واگرا

ناحیه همگراش دایره روی توست
 

daneshpajooh

عضو جدید
شنو از دانشي كه بي كران است
شگفتي ها دراين دريا نهان است

رياضي مثل يك قوي سبكبار
به نرمي بر روي هستي روان است

درخشنده تراز یک قرص خورشید
فروغش بین دانش ها عیان است

دونده همچو آهوي سبك پی
به باغ علم و دانش او دوان است

هماره غرق گلهاي بهاری
علوم پايه را بي او، خزان است

نگهدار حريم علم و دانش
علوم پايه گله ، او شبان است

حسابان درگلستان رياضی
بسي خرم چو يك سرو چمان است

مكان هندسي بسيار زيباست
تو گويي باغ زيباي جنان است

عروسي همچو مشتق در حسابان
به مثل دلبري ابرو كمان است

نسيم جانفزاي كاكل حد
دواي درد جمله عاشقان است

توپولوژي نخستين درس زيبا
جميل و نوبرو خيلي جوان است

حساب،‌ديفرانسيل چون مرمرناب
شكيل و صاف و زيبا و گران است

وجود هندسه چون مخمل نرم
حرير و سندس وبرد يمان است

مثلث با سه ضلع ساده بنگر
هزاران دايره در وي نهان است

دواير همچو خون سرخ ، جاری
درون پيكرش دايم روان است

نقاط و صفحه و خط و فضا را
براي هندسه چون جان جان است

درون كشور اشكال و احجام
شهي مانند نقطه حكمران است

شعاع دايره همراه خوبان
وتر با مركز و قطر و كمان است

بيا چون دايره گردنده باشيم
كه رقص او چو رقص مهوشان است

شعاع و مركز و قطر و وترها
براي دايره گوش و زبان است​
 

kayhan

عضو جدید
تا اسم تو آمد، همه چیز منحل شد
جز تو ای حد! ندانم، چه کنم؟
*******
از عشق تو ای حد ندانم چه کنم
مرگ است در این ضابطه ی هندسی ما
 

kayhan

عضو جدید
این همه سینوس و کسینوس از سخنم می ریزد
عجر زجریست کز مثلثات کشیدم
********
حافظ به خود نپوشید این خرقه ی کسینوس
این حد پاک دامن معظور دار مشتقم را
 
  • Like
واکنش ها: sh85

(هادی)

کاربر فعال تالار ریاضی ,

گویند که او ناظم اعداد طبیعی است / البته که بی نظم تر از او احدی نیست!


صاحب نظران در پی اسرار وجودش / لیک از نسب بین اوائل خبری نیست


* اوائل : ج اول :w10:

 

tirmah

عضو جدید
روزگاری عشق من اعداد بود
بازیم تفریق و جمع و عاد بود
زندگی تنها ریاضی بود بس
جز ریاضی کارهایم بود عبس
فکر میکردم ریاضی ساده است
جمع و ضرب پیش پا افتاده است
جز ریاضی دان کسی شنگول نیست
بی ریاضی زندگی معقول نیست
حال فهمیدم که این دیو سیاه
نیست یک معشوق جز قرص ماه
من ندانستم که انتگرال چیست
حال فهمیدم که جز اشغال نیست
من غلط کردم که گشتم عاشقش
مرده شورش را برند با مشتقش
 

kittleboy_87

عضو جدید
True love begins with algebra
Those casual actors x and y,
Nonentities whose magic role
Is to turn nothing into all.
To be and not to be: to mate:


 

daneshpajooh

عضو جدید
ازضرب من تا جمع تو راهی بجز تفریق نیست
دل خوش به مجموعم مكن اینجا مگر تقسیم نیست!
 

ostadonline

عضو جدید
شاعر این مثنوی دیوانه نیست
با ریاضی خوانده ها بیگانه نیست

روز و شب خواب ریاضی دیده ام
خواب خط های موازی دیده ام

کاش در دنیا نشان از غم نبود
صفر صفرم انقدر مبهم نبود

حال بشنو اندکی از رشته ام
مثل یک زالو به خونش تشنه ام

در ریاضی چهره ای شاداب نیست
هشت ترمی، در انجا باب نیست

بچه ها پیوسته دشنامش دهند
گوش خود اما به فرمانش دهند

ای ریاضی ای ریاضی چیستی؟
می بری هر دم به تیغت، کیستی؟

تا که اسمت بر زبان سبز شد
کل مغزم پیچ هاش هرز شد

چون برای درس هایی مثل جبر
گاو نر می خواهد و یک مرد گبر

شخصیتهایی چنان فرما و گوس
هر کدامش قامتم را داده قوس

بچه ها از قضیه گریان می شوند
بهر اثباتش پریشان می شوند

بهر تنها یکصدم پایان ترم
جمله می لولند آنجا مثل کرم
 

daneshpajooh

عضو جدید
[FONT=times new roman, times, serif]دیروز مستطیلی به من دهن کجی کرد و ذوزنقه شد[/FONT] [FONT=times new roman, times, serif]
من از اول مربع بودم
[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]در صف نان، لوزی شدم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]در چهار راه، مثلث[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]در بانک، قائمه[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]به خانه که رسیدم پاره خط بودم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]آنقدر در خود لولیدم تا دایره شدم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]- کمربندی بر شلوار پدربزرگ-[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]خودمانیم، جهان پر از توطئه اشکال هندسی است.[/FONT]
 

(هادی)

کاربر فعال تالار ریاضی ,
درد دل انتگرال

درد دل انتگرال


روزی پسرک با قلمش فتنه به پا کرد
دیدار من و دشمن دیرینه بنا کرد

هر چند ز خاطر نبرم هر شب و هر روز
مشتق دنی با من بیچاره چه ها کرد،

گفتم که فضا بهتر از این دست نیاید
صحبت کنمش شایدش این شیوه رها کرد

با اینکه به هر حال به جایی نرسیدیم
آن حلقه ز حلق به ستوه آمده وا کرد

گفتم تو چرا هر چه ببافم بشکافی
لعنت به رفیقی که چنین با رفقا کرد

هر دفعه که پشت سر من لانه گزیدی
از موم دلم شمع رخت آب نما کرد

آخر بکن این کینه ز اکناه وجودت
آخر چه خطاکاریم این ظلم روا کرد؟

آیا خبر منفی ظالم نشنیدی
آنجا که به شاهنشه اعمال جفا کرد

گفتا بنشینم به ره خرد و کلانت
مجذوب کنم هر که نگاهی گذرا کرد

اما تو ضعیفی نتوانی بستانی
آنکس که هوای منش از غنچه جدا کرد

این گفت و زمان رفت و جهان روی بگرداند
«میدان» به میان آمد و تجدید قوا کرد

آنجا بنوشتند که شاهنشه اعمال
جمع است و تفاضل به طفیلیش نما کرد

هادی مکارم
 

عليرضا1361

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقديم به بروبچه هاي باحال ودوست داشتني رياضي !!!!!!

تقديم به بروبچه هاي باحال ودوست داشتني رياضي !!!!!!



اگر بتوانم دوباره تو را پيدا كنم،

از راه معادله ي دو مجهولي باهم كنار خوهيم آمد و از راه اتحاد مزدوج باهم ازدواج خواهيم كرد .

واگر بخواهي از دست من فرار كني و از زندگي من بگريزي، بالاخره روزي
تورا زير راديكال عشق ملاقات خواهم كرد.

و بوسه اي از كنج لبانت با زاويه اي 90 درجه خواهم گرفت!!

عزيزم! نمي دانم تورا چه بنامم؛ ايكس يا ايگرگ !

اما همين قدر ميدانم كه كسينوس زا ويه ي چشمانت با كسينوس زاويه ي لبانت برابر است .

همانطور كه دوكمان ابروانت را در قلبم وارد كردي، براي انتقام از تو جذر خواهم گرفت . تو گفتي كه عاشقي هميشه از راه دوضلع و زاويه ي بين حاصل ميشود،

اما اين را بدان كه قاضي اين قضيه كسي نيست جز فيثاغورث!!

دلتاي دلم پر از ملال است از بسكه به زير راديكال است!!


تقديم به بروبچه هاي باحال ودوست داشتني رياضي:heart:

:gol::gol:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
جملات قصار ریاضیدانان

جملات قصار ریاضیدانان

یک شطرنج باز،
یک پیاده،حتی رخ را
فدای بازی می کند،
یک ریاضیدان،
خود بازی را فدا می کند.
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
"زندگی فقط با دو چیز زیباست: یادگرفتن ریاضیات ، یاددادن ریاضیات"
سیمون پویسون
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
« رياضيات عالي‌ترين دستاورد فكری و اصيل‌ترين ابداع ذهن آدمی است.
موسيقی می‌تواند روح را برانگيزد يا آرام ‌سازد.
نقاشی می‌ تواند چشم‌نواز باشد،
شعر می‌تواند عواطف را تحريك كند.
فلسفه می‌تواند ذهن را قانع و راضی سازد.
مهندسی می‌تواند زندگی مادی آدمی را بهبود بخشد.
اما رياضيات همة اين ارزشها را عرضه می‌كند »
موريس كلاين
 

peggijaan

عضو جدید
شاید هدف از زندگی ما در این دنیا این نباشد که خدا را بپرستیم، بلکه این باشد که او را خلق کنیم.
"آرتور کلارک"


اگر خدا وجود میداشت، من فکر میکنم که بعید است او آنقدر بیهوده و لوس باشد که از اینکه افرادی در وجود داشتن او شک کنند آزرده شود.
"برتراند راسل"


يكي از بزرگترين تراژديهاي بشريت اين است كه اخلاقيات بوسيله دين دزديده شده است.
"آرتور كلارك"
 
آخرین ویرایش:

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
سخن بزرگانه ریاضی

سخن بزرگانه ریاضی

با سلام:gol:

ریاضیات حاکم علوم است ونظریه اعداد ملکه ریاضیات (گاوس)

چهل درصد ریاضیات تخیل است چهل درصد آن اثبات و چهل درصد ان خلاقیت!!!

بدون ریاضیات شاید هنر و ادبیات داشته باشیم ولی تکنولوژی و صنعت هرگز

چیزی در جهان وجود ندارد که با عدد قابل بیان نباشد (فیثاغورس)

به کمک اعداد می توان زندگی وپیشامد های ان را پیش بینی کرد (فیثاغورس)ژاكوبی)
با وجود اهمیتی كه كاربرد ریاضیات دارد اما این كار نباید ملاك ارزش گذاری آن باشد.
(هیلبرت)
به نظر میرسد معمار بزرگ جهان ریاضیدان است.
(جینز)
زندگانی به این درد می خورد كه انسان به دو كار مشغول گردد :
اول : ریاضی بخواند.
دوم : ریاضی درس بدهد.
(پواسون)
در هر چیز از جمله یك نظریه ریاضی زیبایی را میتوان درك كرد اما نمی توان توضیح داد.
(كیلی)

چنین به نظر می رسد كه ریاضیات حس جدیدی غیر از احساسات عادی به ریاضیدان می بخشد.

فلیکس کلاین
افلاطون گفت : خدا هندسه دان است ، ژاکوبی این جمله را چنین تغییر داد : خدا حساب دان است ، سپس کرونکر آمد و این سخن به یاد ماندنی را باب کرد : خدا عدد های طبیعی را آفرید ، ما بقی کار انسان است

خیام
ریاضیات، به پیشگامی سزاوارتر است

جان لاک
اثبات ریاضی مانند الماس قاطع و شفاف است، و با چیزی جز استدلال دقیق نمی توان به آن رسید.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
منحنی قد من، تابع گیسوی توست

خط مجانب بر آن سلسله ی موی توست

من عدد صفرم و سیصد و شصتم تویی

دایره ی زندگی چرخش گیسوی توست

تا شده از دوریت قامت خط های راست

خط عمودم بخوان! زاویه ام سوی توست

آینه در آینه تا ابدیت شوی

پیش نگاهم نشین! آینه ام روی توست

آخر این جاده را خط مورب کشید

آن که صفای دلش هروله ی کوی توست

باز قلم جان گرفت، دفتر دل خط خطی

حادثه ی شعر من حاصل جادوی توست
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواب رياضي


باز هم خواب رياضي ديده ام..............خواب خطهاي موازي ديده ام

خواب دي دم مي خوانم ايگرگ زگوند................خنجر ديفرانسيل هم گشته کند

از سر هر جايگشتي مي پرم .................دامن هر اتحادي ميدرم

دست و پاي بازه ها را بسته ام................. از کمند منحني ها رسته ا م

شيب هر خط را به تندي مي دوم................... گوش هر ايگرگ وشي رامي جوم

گاه در زندان قدر مطلقم ................... گاه اسير زلف حد و مشتقم

گاه خط را موازي ميکنم........................با توانها نقطه بازي مي کنم

لشگري تمرين دارم بي شمار .................... تيمي از فرمول دارم در کنار

ناگهان ديدم توابع مرده اند......................... خط نقطه ها پژمرده اند

کاروان جذر ها کوچيده است..................... استخوان کسر ها پوسيده است

از لوگ و بسط و نپر آثار نيست.......................... رد پايي از خط و بردار نيست

هيچکس را زين مصيبت غم نبود........................ صفر صفرم هم دگر مبهم نبود

آر ي آري خواب افسون مي کند.......................عقده را از سينه بيرون مي کند

مردم از اين ايکس و يگرگ داد داد...........................روزهاي بي رياضي ياد باد​
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
شعر طنز رياضي

رياضي درس خشک و درس سردي است......................رياضي بهر ما همچون نبردي است

نبردي کاندر آن تيغت مداد است.......................حريف و دشمنت مشق زياد است

نبردي کاندر آن خونت نريزند........................ولي صفرت به رنگ خون نويسند

به ميدان نبردش چون نهي پا.......................نگاهت را بگرداني به هرجا

به هر سو بهر قتلت ايستاده..........................چهل فرمول تابع هاي ساده

به مشرق خيل خطهاي عمودي ........................به مغرب شصت و دو سور وجودي

براکت اين طرف با قدر مطلق.........................در آن سو حد و انتگرال و مشتق

دو صد لعنت بر ا ين اقوام سينوس........................به تانژانت و کتانژانت و کسينوس

که فرمولهاي آن بي حد و بي حصر.........................بود در صورت و در مخرج کسر

خلاصه مي کنکم ديگر کلامم.........................قبولش مي کني يا نه ندانم

به ميدان پا منه کارت خراب است......................دراينجا نمره بيست چون سراب است
 
بالا