گلی (ليلا حاتمى): اینها رو (ظرف های آب) برا چی داری میچینی وسط حیاط؟!
فرهاد (على مصفا): تو درسهامون بود که ابرها از بخار شدن آبهای روی زمین درست میشن... خب فکر کردم اینجوری آبها بخار میشن، میشن ابر... بعدش برف میاد... بعدش مدرسه تعطیل میشه... بعدش ما میام کوچهی شما تا شب برف بازی میکنیم! میدونستم که تو آخرش از پنجره یه نگاهی به کوچه میکنی...