اسلام و دعوت اديان به رعايت حق كرامت انساني

shiba.s.a

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
هيچكدام از اديان سابق بر اسلام ديگري را مورد تائيد قرار نمي داد ، هر يك از آنان نيز دين ديگر را به طريق ضلالت و گمراهي و مذهب باطل معرفي مي كردند .اشاره به مواضع مستمر خصمانه متقابل مسيحيان و يهوديان و ديدگاه منفي مذهب مسيحيت نسبت به يهود و بالعكس ، براي اثبات مدعاي ما كافي است . زيرا متوليان دين يهود هرگز نزول و ظهور دين مسيحيت را بعنوان ديني راستين نپذيرفته و همچنان به مسيح بعنوان مقتولي كه از نظر آنان استحقاق اعدام را داشته مي نگرند . و از سوي ديگر نيز مسيحيان نيز ، مسيحيت را دين ناسخ مذهب يهود و جانشين بر حق يهوديت دانسته و موجوديتي براي يهود بعنوان پيروان ديني مستقل قائل نيستند .


ساير اديان غيرالهي از قبيل هندويسم و بوديسم نيز در ساير نقاط جهان از چنين رابطه متكاذبي برخوردار بودند مضافا” اينكه همه اين مذاهب در مقابل دين مقدس اسلام بعنوان ديني كه مدعي آخرين و بهترين دين بودن و خاتمه دهنده به همه اديان سابق برخود هست به مقابله برخاسته و بر موضع انكار و تكذيب و نفي آن اتفاق نظر داشته و دارند .


بدين ترتيب ملاحظه مي شود كه با وجود اين جبهه گيري هاي متضاد و متنافي در ميان تمايم اديان و مذاهب ، ديگر جائي براي تحقق علم مقايسه اديان باقي نمانده بود . زيرا تطبيق و مقايسه اديان ، متفرع بر تحقق واقعي اديان متعدد و قبول آن از ناحيه متوليان مذاهب است در حالي كه چنين تحققي را هيچكدام باور نداشته و در نتيجه ، زمينه هاي انديشه بررسي مقايسه اي اديان موضوعا”منتقي بوده است .


عليرغم ديدگاههاي منفي اديان نسبت به يكديگر ، اسلام به عنوان آخرين پديده اعتقادي مبتني بر وحي الهي و موازات پيدايش و ظهور خود و در راستاي تكوين تشريعي بيست و سه ساله ، هم از بعد نظري و هم از موضع عملي ، برخلاف رويه اديان متقدم ، به جاي نفي كلي و انكار وجودي ساير اديان ، بگونه اي با آنان برخورد نمود كه علاوه بر اينكه زمينه هاي مناسب ايجاد دانش دين شناسي مقايسه اي را براي اولين بار در جهان تفكر فراهم ساخت ، موجب حيرت انديشمندان فرون بعد حتي عصر حاضر نيز گرديد .


از بعد نظري دين مقدس اسلام ضمن اعلام خاتميت خود در سلسله بلند اديان و جامعيت خود نسبت به تمام اصول و اركان و مباني همه اديان سلف مبتني بروحي صريحا” در آيه 13 سوره شورا اعلام مي كند كه : « شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا” والذي اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسي وعيسي ان اقيموا الذين و لاتتفرقوا » .


يعني : خداوند مقررداشت براي شما از دين ، همان آئيني را كه نوح بدان سفارش كرد و آنچه به تو ( محمد ) وحي كرديم و همانچه كه به ابراهيم و موسي و عيسي توصيه نموديم كه اقامه دين كنند و متفرق نشويد . بدين ترتيب بلحاظ جامعيتي كه در دين مقدس اسلام وجود داشت و جامع تمام ترتيب بلحاظ جامعيتي كه در دين مقدس اسلام وجود داشت و جامع تمام اصول و مباني و اركان دين سلف بود خداوند آنرا ناسخ جميع مذاهب پيشين قرارداد و به عنوان يگانه دين مقبول خود معرفي نمود كه « ان الذين عندالله الاسلام »


و اعلام داشت كه هركس ديني غير از اسلام را تبعيت نمايد هرگز از او پذيرفته نخواهد شد .


شايد بتوان گفت كه حكمت اينكه با آمدن اسلام ، اديان الهي قبل از منسوخ گرديد اين بوده است كه به اتفاق نظر انديشمندان مسلمان ، هر يك از پيامبران سلف ، پيام آور رسالتي بوده اند كه متناسب با وضعيت زمان بعثت خود و ظرفيت و نياز مخاطبان خود ، تحقق اهداف خاص رسالت خود در هدايت بشر به مبداء و معاد و رستگاري انسان بود و به موازات تغيير وضعيت زمان در سير تكامل حيات بشري و تحول شرائط و اوضاع و احوال و حدوث نيازهاي جديد ، ظهور رسالت و مذهب جديدي را اقتضاء مي كرد .


يعني ديانتي كه در اصول و مبناي توحيد با اديان سابق برخود اتفاق نظر داشته و در فروع همگام و مناسب با شرائط و نيازهاي جديد زمان و مخاطبان خود باشد . بر همين اساس اسلام كه در اصول و مباني خود تحكيم بخش پايه هاي توحيدي رسالت انبياء موحد سلف است و در فروع نيز رافع نيازهاي بشر در سراسر آينده متحول تاريخ انسانيت تا مرزهاي ابديت و جاودانگي اوست به تنهائي وارث قهري همه اديان و مذاهب الهي سابق گرديده است .


خداوند متعال خود را در اين خصوص چنين مقرر داشته است :

« الله لا الا اله الا هو الحي القيوم نزل عليكت الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه و انزل النوره و الانجيل من قبل هدي للناس و انزل الفرقان ان الذين كفروا بايات الله لهم عذاب شديد » .

دانشمندان مفسر قرآن چنين توجيه نموده اند كه كفر ورزيدن به هر كدام از اديان و كتب مذكور در آيه ، موجب گمراهي و ضلالت است و كسي كه مرتكب اين عمل شود ، استحقاق عذاب شديد الهي را دارد . اين مطلب در آيه 60 سوره بقره ، با صراحت بيشتري بشرح ذيل بيان گرديده است :

« ان الذين آمنوا و الذين هادو و النصاري و الصائين من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا” فلهم اجرهم عندربهم ولا خوف عليم ولاهم يحزنون » .

يعني كساني كه ايمان آورده و نيز يهوديان و مسيحيان و صائبين ، آنان كه به خدا و روز معاد ايمام دارند و عمل نيكو كرده اند ، پاداش آنان نزد خداوند محفوظ است و آنان اندوهگين نباشند .


اين نكته نيز روشن است كه اسلام به وجود فرقه هاي غير مسلمان معترف بوده ، و از اهل كتاب واهل ذمه سخن به ميان آورده و حقوق و مقرراتي بر ايشان تنظيم نموده است . و در همين راستا است كه علم تقارن و مقايسه اديان بوجود آمده است . قرآن كريم آنگاهخ استوانه اين علم را پايه ريزي مي نمايد كه مي فرمايد :


« و لا تجادلو اهل الكتاب الا بالتي هي احسس » ( عنكبوت 46 ) .

در واقع بحث و مذاكره آزادانه معناي حقيقي اين علم است . و در جاي ديگر مي گويد :
« ادع الي سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن ( سوره نحل آيه 125 ) .


از اينجاست كه مي بينيم محققان اسلامي از همان ابتداي تدوين ساير علوم اسلامي ، به قلمفرسائي در مورد علم تقارن اديان پرداخته اند . از همان هنگامي كه مسلمانان با مسيحيان در اندلس ، جزيره سيسيل و شام مواجه گرديدند ، يك نوع تبادل افكار بين آنان بوجود آمد ، و مهمترين اثر آن پيدايش همين علم تقارن اديان بود . بطوري كه مسيحيان از موضع گذشته خود درمورد نفي تقارن اديان دست برداشتند و به اين علم روي آورند و اما همچنان ازآن به عنوان وسيله اي براي تمجيد از مسيحيت و انتقاد از اسلام استفاده كردند . جاي بسي تاسف است كه مسلمانان نيز در مقابل اين جبهه گيري مسيحيان و تعصب آنان رفته رفته از علم تقارن اديان دور گشته و در مواضعي قرار گرفتند كه با زمينه هاي عيني اين علم ناسازگار مي باشد . عليرغم آنكه جامعه الازهر وساير مراكز عليم اسلامي علم گرانبهائي در اين را مصروف داشته اند اما مع الاسف از توجه جدي و موثر به اين دانش ابداعي مسلمين بازمانده اند . اميد آنكه با نشانه هاي اميد بخشي كه در برخي كرانه هاي حيات علمي مسلمين بچشم مي خورد هر چه زودتر اين تقيصه مهم مرتفع گردد .


آدام متس در كتاب خود به نام ، تمدن اسلامي در قرن چهاردهم هجري ( ج 1 ص 366 ) پيدايش اين علم را به مسلمانان نسبت مي دهد و منابع اوليه اي را كه مسلمانان درباره اين علم تدوين كرده اند برمي شمارد ، وي مي گويد : مدارا نمودن مسلمانان در طول زندگاني خود با يهوديان و مسيحيان امري است كه همانندي درقرون وسطي براي آن نمي توان يافت . به طوري كه همين مواجهه مسالمت آميز باعث شد تا به مباحث علم كلام اسلامي ، مبحثي ملحق گردد كه مسلما” از ره آوردهاي قرون وسطي نبوده است ، و آن علم تقارن اديان بود . وي مي افزايد : « اين علم از متكلمين اسلامي نشات نگرفته است . و اين بدان معناست كه علم تقارن اديان براي مسلمانان به عنوان وسيله اي براي منحط نشان دادن ساير اديان نبوده است ، بلكه به عنوان تحقيق و توصيف علمي تلقي مي شده كه آنان را به سوي نتايج مطلوب سوق مي داده است . »



آدام متس « نوبختي » ( 202 هـ . ق ) را اولين مولفي مي داند كه در اين زمينه مبادرت به تاليف نموده و كتابي تحت عنوان « الاراء والديانات » نگاشته است . مسعودي ( 346 هـ . ق ) نيز دو كتاب در مورد اديان نوشته است و پس از او « مسبحي » ( 420 هـ . ق ) كتاب « درك البغيه في وصف الاديان و العبادات » را به رشته تحرير درآورده كه كتاب ايت مفصل درحدود شش هزار صفحه ( 3000 ورق ) ، و از آن پس كتابهاي بسياري دراين زمينه تاليف شده است . مشهورترين كتابهائي كه درباره ملل و نحل نگاشته شده و همين موضوع را عنوان خود نيز ساخته اند كتاب « الملل و النحل » ابي منصور بغدادي ( 429 هـ . ق ) ، « الفصل في الملل و الاهوا ء في النحل » ابن حزم اندلسي ( 456 هـ .ق ) و نيز « الملل و النحل » شهرستاني ( 548 هـ . ق ) است در اين ميان كتابي نيز ابوريحان بيروني ، تحت عنوان « تحقيق ماللهند من مقوله في العقل اومر ذوله » تاليف نموده است . اين كتاب چنانچه از نامش هويداست مختص به اديان سرزمين هند است و شامل ساير اديان و اعتقادات مختلف ( همانند كتابهاي ديگر ) نمي شود . عموما” نوشته هاي مسلمانان در اين زمينه جنبه توصيفي ـ علمي داشته وتهي از هرگونه تعصبي بوده است . هنگامي كه جنگهاي صليبي با همه آثار شومش بوقوع پيوست ، مسلمانان دريافتند كه پيروان ساير اديان به زيور مداراي ديني آراسته نيستند ، لذا علم تقارن اديان به سكوت گرائيد . در عين حال سيطره كوتاهي كه صليبي ها بكمك تجهيزات نظامي خود بر مسلمانان پيدا كردند باعث گرديد كه به راههاي مسالمت آميز و در راس آنها راه تبليغ ديني روي آورند البته چنين تجربه اي نيز مستلزم داشتن حداقل آگاهي كوتاهي از اسلام و بحثهاي اسلامي بود .


اصل كرامت انساني

قرآن مجيد در آيه 64 سوره آل عمران خطاب به متوليان اديان الهي گفته است :

قل يا اهل الكتاب تعالو الي كلمه سواء بيننا و بينكم ان لا نعبدا الا الله و نشرك يعني اي پيامبر بگو اي صاحبان كتاب بيائيد درخصوص موضوعي كه ميان همه ما مشترك است توافق كنيم و بر آن استوار باشيم و آن موضوع نفي پرستش موجودي به جز خداوند است . بدين وسيله قرآن مجيد تمام پيروان اديان الهي را به كرامت و شخصيت انساني متوجه ساخته و بدين امر دعوت نموده است . از نظر فلسفه اسلامي پرستش هر موجود محدود با بزرگي و والائي انسان منافات دارد ، از نظر معارف اسلامي ، انسان خليفه الله و نمونه او بر روي زمين و موجودي است كه خداوند او را مكرمت و بزرگي خاصي بخشيده و بر ساير موجودات برتري و فضيلت بخشيده و جهان را براي او مسخر ساخته است و همان طور كه در آيات 28 ـ 33 سوره بقره آمده همه موجودات را در مقابل او به منظور كرنش و خضوع به سجده افكنده است و او را متوجه ساخته كه او مسجود طبيعت است نه طبيعت مسجود او . در قرآن مجيد شرك بالاترين مظهر ظلم و بي عدالتي عليه كرامت انساني قلمداد شده است :
« ان الشرك لظلم عظيم » ( سوره لقمان آيه 13 ) .


ظلم در اينجا عبارتست از ناديده گرفتن حق كرامت انساني از طريق پرستش موجودات محدود و انحراف از عبادت هستي مطلق .
جالب توجه است گفته شود كه معارف اسلامي فساد و تباهي هاي اخلاقي را معمول اين بي عدالتي دانسته يعني حفظ حق كرامت پايه اساسي وصول به اخلاق حسنه و پايمال شدن حق كرامت سرچشمه فساد و تباهي اخلاقي است ، در آيه 72 سوره فرقان بندگان صالح و نيكوكرداران را چنين توصيف نموده است : و اذ امروا باللغو مروا كراما”
يعني بندگان صالح در برخورد با كردارهاي بيهوده و زشت به بزرگواري انساني متوجه و ازاين رهگذر از ارتكاب اعمال مزبور دوري مي جويند.



پایگاه اطلاع رسانی جامعه حقوق دانان فارسی زبان


 
Similar threads

Similar threads

بالا