استفان هاکینگ : خدا خالق جهان نیست!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
استفان هاکینگ، یکی از بزرگ‌ترین فیزیک‌دانان نظری معاصر است که درست ۳۰۰ سال پس از مرگ گالیله، در شهر آکسفورد انگلستان به دنیا آمد و در دانشگاه کمبریج، کرسی ریاضیات لوکاس را از ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۹ در اختیار داشت.

مشهورترین آثار او در بین افراد معمولی علاقمند به دانش، کتاب‌های جهان در پوست گردو، «تاریخچهٔ زمان» و «تاریخچهٔ بسیار کوتاه زمان» هستند.
زمینهٔ پژوهشی اصلی وی کیهان‌شناسی و گرانش کوانتومی است. از مهم‌ترین دستاوردهای وی مقاله‌ای است که به رابطهٔ سیاه‌چاله‌ها و قانون‌های ترمودینامیک می‌پردازد. او نشان می‌دهد که سیاه‌چاله‌ها بعد از مدتی به وسیلهٔ زوج‌های ذرات مجازی که در افق رویداد (event horizon) آن تشکیل می‌شود، نابود می‌شوند.
وی در آخرین کتاب خود با عنوان "طراحی عظیم" عقیده ی خود را نسبت به وجود خدا چنین اظهار می دارد که خدا جهان را خلق نکرد و بیگ بنگ نتیجه ی غیر قابل اجتناب قوانین فیزیک است وی ادامه می دهد که یک سری تئوری های جدید وجود یک خالق را اضافی و زائد می کند.
لازم به ذکر است که هاکینگ پیش از این در کتاب دیگرش با عنوان تاریخچه ی کوتاه از زمان، عقیده ی دیگری را ابراز می دارد و می نویسد: "اگر تئوری کاملی پیدا کنیم، بزرگترین پیروزی برای منطق بشر خواهد بود و می توانیم ذهنیت خدا را بفهمیم." و به وضوح عقیده ی خود را در کتاب جدیدش که تا یک هفته ی دیگر روانه ی بازار می شود، تغییر داده است.


این مطلب از منبع زیر ترجمه و تلخیص شده است.
منبع
 

R3iHan3H

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون بابت ترجمه

یکی نیس بپرسه از آقای هاوکینگ که این بینگ بنگ از کجا اومده ؟؟

پ.ن:بینگ بنگ به زبون خودمونی یعنی اینکه جهان در ابتدا یک توده ی بسیار کوچک و بسیار بسیار چگال بوده که یه دفعه میترکه و جهان وسیاره های کوچک و بزرگ بوجود میان
 

محمدصالح1

عضو جدید
سلام

حالا این استاد اخراجی دانشگاه از کجا این اعتقاد را پیدا کرده است؟؟

کاش کمی برای ما هم توضیحات مربوطه را می آوردید و ما هم به وسع مان شیرفهم می شدیم که چی به چیه؟؟
وگرنه از این خبرسازی ها زیاد دیده ایم و شنیده ایم

باتشکر
منتظریم
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
از هر گونه تحرك عاجز است. نه مي تواند بنشيند نه برخيزد. نه راه برود. حتي قادر نيست دست و پايش را تكان بدهد يا بدنش را خم و راست كند. از همه بدتر توانايي سخن گفتن را نيز ندازد. زيرا عضلات صوتي او كه عامل اصلي تشكيل و ابراز كلمات اند مثل 99 درصد بقيه عضلات حركتي بدنش در يك حالت فلج كامل قرار دارند. مشتي پوست و استخوان است روي يك صندلي چرخدار كه فقط قلبش و ريه هايش و دستگاه هاي حياتي بدنش كار مي كنند و بخصوص مغزش فعال است. يك مغز خارق العلده كه دمي از جستجو و پژوهش و رهگشايي بسوي معماها و نا شناخته ها باز نمي ماند.
اين اعجوبه مفلوج استيفن هاوكينگ پرآوازه ترين دانشمند دهه آخر قرن بيستم است كه اكنون در دانشگاه معروف كمبريج همان كرسي استادي را در اختيار داردكه بيش از دو قرن پيش زماني به اسحق نيوتن كاشف قانون جاذبه تعلق داشت.همچنين وي را انيشتين دوم لقب داده اند زيرا مي كوشد تئوري معروف نسبيت را تكامل بخشد و از تلفيق آن با تئوري هاي كوانتومي فرمول واحد جديدي ارائه دهد كه توجيه كننده تمامي تحولات جهان هستي از ذرات ريز اتمي تا كهكشان هاي عظيم باشد.
اينشتين معتقد بود كه چنين فرمول يا قانون واحدي مي بايست وجود داشته باشد و سالهاي آخر عمرش را در جستجوي آن سپري كرد اما توفيقي نيافت.
استيفن هاوكينگ شهرت و اعتبار علمي خود را مديون محاسبات رياضي پيچيده و بسيار دقيقي است كه در مورد چگونگي پيدايش و تحول سياهچاله هاي آسماني يا حفره هاي سياه انجام داده است.اين اجرام فوق العاده متراكم كه به علت قدرت جاذبه بسيار قوي حتي نور امكان جدايي از سطح آن ها را نداردوجودشان بر اساس تئوري نسبيت انيشتين پيش بيني شده بود و به همين جهت هم سياهچاله ناميده شدند.رديابي و رويت آنها بوسيله قويترين تلسكوپ ها يا هر وسيله ديگر تا كنون ممكن نبوده است. با وجود اين استيفن هاوكينگ با قدرت انديشه و محاسبات رياضي چون و چرا ناپذيرش- نه فقط وجود سياهچاله ها را به اثبات رسانده و چگونگي شكل گيري و تحول آن ها را نشان داده بلكه به نتايج جالبي در رابطه اين اجرام با كيفيت وقوع انفجار بزرگ Big Bang در آغاز پيدايش كيهان دست يافته است كه در دانش فيزيك اختري و كيهان شناسي اهميت بسزايي دارد و به عقيده صاحبنظران بناي اين علوم را در قرن آينده تشكيل خواهد داد.
كتاب جديد هاوكينگ در اين زمينه كه بعنوان سياهچاله ها و جهان هاي نوزاد انتشار يافت در محافل علمي جهان مثل يك بمب صدا كرد و شگفتي فراوان برانگيخت. اما قبل از اشاره خلاصه اي مي آوريم از زندگي نويسنده اش كه براستي از كتاب او شگفتي بر انگيز تر است .
استيفن هاوكينگ در 8 ژانويه 1942 در شهر دانشگاهي آكسفورد زاده شد و دوران كودكي و تحصيلات اوليه اش را در همان شهر گذرانيد. از همان زمان به علوم رياضيات علاقه داشت و آرزوي دانشمند شدن را در سر مي پروراند اما در مدرسه يك شاگرد خودسر و بخصوص بد خط شناخته مي شد و هرگز خود را در محدوده كتاب هاي درسي مقيد نمي كرد بلكه چون با مطالعات آزاد سطح معلواتش از كلاس بالاتر بود هميشه سعي داشت در كتاب هاي درسي اشتباهاتي را گير بياورد و با معلمان به جر و بحث و چون و چرا بپر دازد !
پدر و مادرش از طبقه متوسط بودند با يك زندگي ساده در خانه اس شلوغ و فرسوده اما مملو از كتاب كه عادت به مطالعه را در فرزندانشان تقويت مي كرد. فرانك پدر خانواده پزشك متخصص در بيماري هاي مناطق گرمسيري بود و به همين جهت نيمي از سال را به سفرهاي پژوهشي در مناطق آفريقايي مي گذرانيد. اين غيبت هاي متوالي برلي بچه ها چنان عادي شده بود كه تصور مي كردند همه پدر ها چنين وضعي دارند. و مانند پرندگان هر ساله در فصل سرما به مناطق آفتابي مهاجرت مي كنند و بعد به آشيانه بر مي گردند. در عين حال غيبت هاي پدر نوعي استقلال عمل و اتكا به نفس در بچه ها ايجاد مي كرد.
استيفن در 17 سالگي تحصيلات عاليه را در رشته طبيعي آغاز كرد و از همان زمان به فيزيك اختري و كيهان شناسي علاقه مند شد زيرا در خود كنجكاوي شديدي مي يافت كه به رمز و راز اختران و آغاز و انجام كيهان پي ببرد. سالهاي دهه 60 عصر طلايي كشف فضا- پرتاب اولين ماهواره ها و سفر هيجان انگيز فضانوردان به كره ماه بود و بازتاب اين وقايع تاريخي در رسانه ها جوانان را مجذوب مي كرد. بعلاوه استيفن از كودكي عاشق رمان هاي علمي تخيلي بود و مطالعه آن ها نيز بر اشتياق او به كسب معلومات بيشتر در فيزيك و نجوم و علوم ديگر مي افزود. او دوره سه ساله دانشگاه را با موفقيت به پايان برد و آماده مي شد تا دوره دكترا را در رشته كيهان شناسي آغاز كند.
اما به دنبال احساس ناراحتي هايي در عضلات دست و پا استيفن در ژانويه 1963 يعني آغاز بيست و يكسالگي مجبور به مراجعه به بيمارستان شد و آزمايش هايي كه روي او انجام گرفت علائم بيماري بسيار نادر و درمان ناپذيري را نشان داد. اين بيماري كه به نام ALS شناخته مي شود بخشي از نخاع و مغز و سيستم عصبي را مورد حمله قرار مي دهد و به تدريج اعصاب حركتي بدن را از بين مي برد و با تضعيف ماهيچه ها فلج عمومي ايجاد مي كند بطوريكه بمرور توانايي هرگونه حركتي از شخص سلب مي شود. معمولا مبتلايان به اين بيماري بي درمان مدت زيادي زنده نمي مانند و اين مدت براي استيفن بين دو تا سه سال پيش بيني شده بود.
نوميدي و اندوه عميقي را كه پس از آگاهي از جريان بر استيفن مستولي شد مي توان حدس زد. ناگهان همه آرزوهاي خود را بر باد رفته ميديد. دوره دكترا-روياي دانشمند شدن - كشف رمز و راز كيهان - همگي به صورت كاركاتورهايي در آمدند كه در حال دورشدن و رنگ باختن به او پوزخند مي زدند. بجاي همه آن خيال پروريهاي بلند پروازانه حالا كاري بجز اين از دستش بر نمي آمد كه در گوشه اي بنشيند و دقيقه ها را بشمارد تا دوسال بعد با فلج عمومي بدن زمان مرگش فرا برسد.
به اتاقي كه در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهايي ساعتها متفكر و بي حركت ماند. خودش بعدها تعريف كرده است كه آن شب دچار كابوسي شد و در خواب ديد كه محكوم به اعدام شده است و او را براي اجراي حكم مي برند و در آن موقعيت حس كرد كه هر لحظه زندگي چقدر برايش ارزشمند است. بعد از بيداري به ياد آورد كه در بيمارستان با يك جوان مبتلا به بيماري سرطان خون هم اتاق بوده و او از فرط درد چه فريادهايي مي كشيد. پس خود را قانع كرد كه اگر به بيماري لادرماني مبتلاست اما لااقل درد نمي كشد. بعلاوه طبع لجوج و نقادش كه هيچ چيز را به آساني نمي پذيرفت هشدار داد كه از كجا معلوم كه پيش بيني پزشكان درست از كار در بيايد و چه بسا كه از نوع اشتباهات كتب درسي باشد!
اما آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بيشتري براي مبارزه با نوميدي و بدبيني داد آشنايي اش در همان ايام با دختري به نام (جين وايلد) بود كه عد ها همسرش شد و نقش فرشته نگهبانش را به عهده گرفت. جين اعتقادات مذهبي عميقي داشت و معتقد بود كه در هر فاجعه اي بذراهي اميد وجود دارد كه با استقامت و قدرت روحي خود مي تواند رشد كند. و بارور شود. بايد به خداوند توكل داشت و از ناكاميهايي كه پيش مي آيد خيزگاههايي براي كاميابي ساخت.
جين دانشجوي دانشگاه لندن بود اما تحت تاثير هوش فوق العاده و شخصيت استثنايي استيفن چنان مجذوب او شده بود كه هر هفته به سراغش مي آمد و ساعتي را به گفتگوي با او مي گذرانيد و آمپول خوشبيني تزريق مي كرد.آنها پس از چندي رسما نامزد شدند و استيفن تحصيلات دانشگاهي اش را از سر گرفت زيرا براي ازدواج با جين مي بايست هرچه زودتر دكتراي خود را بگيرد و كار مناسبي پيدا كند.
و او طي دو سال با اشتياق و پشتكار اين برنامه را عملي كرد در حاليكه رشد بيماري لعنتي را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به كمك يك عصا و سپس دو عصا راه مي رفت. ازدواجش با جين در سال 1965 صورت گرفت و او چنان غرق اميد و شادي بود كه به پيش بيني دو سال پيش پزشكان در مورد مرگ قريب الوقوعش نمي انديشيد.
پروفسور استيفن هاوكينگ اكنون 61 سال داردو ظاهرا بيش از يك ربع قرن قاچاقي زندگي كرده است. البته اگر بتوان وضع كاملا استثنايي او را در حال حاضر زندگي ناميد.!
پيش بيني پزشكان در مورد بيماري فلج پيش رونده او نادرست نبود و اين بيماري اكنون به همه بدنش چنگ انداخته است. از اواخر دهه 60 براي نقل مكان از صندلي چرخدار استفاده مي كند و قدرت تحرك از همه اجزاي بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شده است. با اين دو انگشت او مي تواند دكمه هاي كامپيوتر بسيار پيشرفته اي را فشار دهد كه اختصاصا براي او ساخته اند و بجايش حرف مي زند. و رابطه اش را با دنياي خارج برقرار مي كند زيرا از سال 1985 قدرت تكلم خود را هم ازدست داده است.
در آن سال او پس از بازگشت از سفري به درو دنيا براي مدتي در ژنو بسر مي برد كه مركز پژوهشهاي هسته اي اروپاست و دانشمندان اين مركز جلسات مشاوره اي با او داشتند. يك شب كه استيفن هاوكينگ تا دير وقت مشغول كار بود ناگهان راه نفس كشيدنش گرفت و صورتش كبود شد بيدرنگ او را به بيمارستان رساندند و تحت معالجات اضطراري قرار دادند. معمولا مبتلايان به بيماري ALS در مقابل ذات الريه حساسيت شديدي دارند و در صورت ابتلاي به آن ميميرند كه اين خطر براي استيفن هاوكينگ هم پيش آمده بود و گرفتن راه تنفس او ناشي از ذات الريه بود. پس از چند روز بستري بودن در بخش مراقبتهاي ويژه بيمارستان سرانجام با اجازه همسرش تصميم گرفته شد كه با عمل جراحي مخصوص مجراي تنفس او را باز كنند اما در نتيجه اين عمل صداي خود را براي هميشه از دست مي داد
عمل جراحي با موفقيت صورت گرفت و بار ديگر استيفن از خطر مرگ جست. هر چند قدرت تكلم خود را از دست داد اما با جايگزيني كامپيوتر مخصوص سخنگو ارتباط او با اطرافيانش حتي بهتر از سابق شد زيرا قبلا بعلت ضعف عضلات صوتي با دشواري و نارسايي زياد صحبت مي كرد. كامپيوتر سخنگو را يك استاد آمريكايي كامپيوتر در كاليفرنيت براي او ساخت و تقديمش كرد. برنامه ريزي اين دستگاه شامل سه هزار كلمه است و هر بار كه استيفن بخواهد سخني بگويد مي بايست با انتخاب كلمات و فشردن دكمه هاي كامپيوتر به كمك دو انگشتش كه هنوز كار مي كنند جمله مورد نظرش را بسازد و صداي مصنوعي به جاي او حرف مي زند. البته اينگونه سخنگويي ماشيني طولاني تر است اما خود استيفن كه هرگز خوشبيني اش را از دست نمي دهد عقيده دارد كه به او وقت بيشتري مي دهد براي انديشيدن آنچه مي خواهد بگويد و سبب مي شود كه هرگز نسنجيده حرف نزند.
ويلچر يا صندلي چرخدار استيفن كه بوسيله آن رفت و آمد مي كند نيز از پيشرفته ترين پديده هاي تكنولوژي است و با نيروي الكتريكي حركت مي كند. وي اتكاي زيادي به ويلچر خود دارد چون علاوه بر حركت با آن وسيله اي براي ابراز احساساتش نيز محسوب مي شود. مثلا اگر در يك ميهماني به وجد آيد با ويلچرش به سبك خاص خود مي رقصد و چنانچه صبر و حوصله اش را در مورد يك شخص مزاحم از دست بدهد در يك مانور سريع از روي پاهاي او رد مي شود !!! بسياري از شاگردانش ضربه چرخهاي ويلچر او را تجربه كرده اند و به گفته خودش يكي از تاسف هايش اين است كه طعم اين تجربه را به مارگارت تاچر نچشانده است !
يكي از شگفتيهاي اين آدم مفلوج و نحيف كه به ظاهر بايد موجودي تلخ و غمزده و منزوي باشد شوخ طبعي و شيطنت كودكانه اوست كه بخصوص در برق نگاه هوشمندانه و رندانه اش ديده مي شود. در حاليكه اجزاي چهره اش بي حركت و فاقد هرگونه واكنش احساسي و عاطفي هستند اما چشمانش مي درخشند.
انگار به هزار زبان با مخاطب سخن مي گويند. او بهيچوجه خودش را منزوي نكرده است. به كنسرت و پارك مي رود. در رستوران غذا مي خورد. در انجمن هاي دانشجويان شركت مي كند. و سر به سر شاگردانش كه هميشه او را سوال پيچ مي كنند مي گذارد. شيوه شيطنت آميزش اينست كه پاسخگويي را گاهي عمدا كش مي دهد و در حاليكه پرسش كنندگان پس از چند دقيقه انتظار پاسخ مفصلي را براي سوال خود پيش بيني مي كنند با يك كلمه بله يا نه از كامپيوتر سخنگويش همه را به خنده مي اندازد.
اين اعجوبه فاقد تحرك عاشق جنب و جوش و گشت و سياحت است و تا كنون دوبار به سفر دور دنيا رفته و حتي از چين و ديوار باستاني آن ديدن كرده است. همچنين در صدها كنفرانس و سمينار علمي شركت كرده است و به ايراد سخنراني پرداخته است. كه البته اين سخنراني ها قبلا در نوار ضبط و در روز كنفرانس پخش مي شود.
پرفروشترين كتاب علمي
از نكات جالب ديگر در زندگي استيفن هاوكينگ يكي هم اينست كه او در سالهاي اوليه زناشويي اش با جين وايلد از او صاحب سه فرزند شد يك دختر و دو پسر. لذت پدري و احساس مسئوليت در تامين زندگي فرزندان يكي از مهمترين انگيزه هايي بود كه او را در مقابله با مشكلاتش ياري داد زيرا با طبع لجوج و بلندپروازش اصرار داشت كه بهترين امكانات زندگي و تحصيل را براي بچه هايش فراهم كند و اين امر مخارج هنگفتي روي دستش مي گذاشت. هزينه خودش هم كم نبود چون مي بايست به دو پرستار تمام وقت و يك دستيار حقوق بپردازد و درامد استادي دانشگاه كفاف اين مخارج را نمي داد. به همين جهت در اواسط دهه 80 به فكر نوشتن كتاب افتاد و در سال 1988 كتاب معروف خود به نام ( تاريخ كوتاهي از زمان) را منتشر كرد.{بزودي اين كتاب را در سايت خواهيم آورد}
در اين كتاب كه به فارسي هم ترجمه شده است استيفن هاوكينگ به زبان ساده و قابل فهم عامه پيچيده ترين مسائل فيزيك جديد و كيهان شناسي و بخصوص ماهيت زمان و فضا را بررسي كرده و نظريات و محاسبات خودش را شرح داده است. بي آنكه خواننده را با فرمولها و معادلات رياضي بغرنج گيج كند. اما به رغم سادگي بيان و جذابيت مباحث بسياري از مردم از آن سر در نمي آورند. زيرا ايده هاي مطرح شده در كتاب در سطح بالاي علمي است. با وجود اين كتاب مزبور 8 ميليون نسخه به فروش رفته و 183 هفته در ليست 10 كتاب پرفروش جهان قرار داشته است و طبعا چنين موفقيت بيمانندي مشكلات مادي استيفن را براي هميشه حل مي كند.
كتاب جديد استيفن به نتايج پژوهشها و يافته هاي او درباره ي سياهچاله ها اختصاص دارد. اين اجرام مرموز و فاقد نورانيت آسماني كه بر اساس تئوري پذيرفته شده اي در سالهاي اخير از فروريزي و تراكم ستارگان سنگين وزن پس از اتمام سوخت هسته اي آن ها پديد مي آيند ستارگان ديگر را در اطراف خود مي بلعند و با افزايش جرم و در نتيجه دستيابي به نيروي جاذبه قويتر به تدريج ستارگان دورتر را به كام مي كشند. بدينگونه در سياهچاله ها ماده به حدي از تراكم مي رسد كه هر سانتي متر مكعب آن مي تواند ميليونها و حتي ميلياردها تن وزن داشته باشد و نيروي جاذبه آنچنان قوي است كه نور و هيچگونه تشعشعي امكان خروج از سطح آن ها را ندارد. به همبن جهت ما هرگز نمي توانيم حتي با قويترين تلسكوپها اين غولهاي نامرئي را رديابي كنيم.
اما استيفن هاوكينگ در كتاب تازه اش برداشتهاي متفاوتي از سياهچاله ها ارائه داده است و با محاسبات خود به اين نتيجه مي رسد كه اين اجرام بكلي فاقد نورانيت نيستند و بعلاوه موادي را كه از ستارگان ديگر جذب و بلع مي كنند در مرحله نهايي تراكم به حالتي انفجار گونه از يك كانال ديگر بيرون مي ريزند. منتها آنچه دفع مي شود به همان صورتي نيست كه بلعيده شده است. به عبارت ديگر سياهچاله ها نوعي بوته زرگري هستند كه طلا آلات مستعمل را به شمش تبديل مي كنند. از كانال خروجي عناصر تازه در يك جهان نوزاد تزريق مي شود كه مي توان آن را در مقابل سياهچاله ( سپيد چشمه) ناميد.
شايد سالها طول بكشد تا صحت و سقم نظزيه هاي جديد استيفن هاوكينگ روشن شود زيرا آنقدر تازگي دارد كه عجيب به نظر مي رسد. اما عجيب تر از آن مغز اين مرد است كه اين نظزيه پردازي ها و رهگشائيها از آن مي تراود. او براي محاسبات طولاني و پيچيده رياضي و نجومي خود حتي از نوشتن ارقام روي كاغذ محروم است و بايد همه اين عمليات بغرنج را در مغز خود انجام بدهد و نتايج را در حافظه اش نگهدارد بدينگونه فقط با مغزش زنده است و به قول دكارت چون فكر مي كند پس وجود دارد.
اما اين موجود اين آدم معلول و نحيف و عاجز از تحرك و تكلم يك سرمشق است . . . .
براي آن ها كه با اميد و استقامت و تلاش بيگانه اند . . .
براي آن ها كه تواناييهاي انسان و ارزش انديشه سالم و سازنده را دست كم مي گيرند . . .
براي بدبين ها و منفي باف ها كه در افق ديد خود جهان را به گونه سياهچاله اي مخوف و ظلماني مي بينند . . . .
به سخن استيفن هاوكينگ : ( در آنسوي هر سياهچاله سپيد چشمه اي وجود دارد )
 

عیدی امین

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
............

............

کلمه بیگ بنگ رو اشتباه اعلام کردن چون برای هر انفجاری مکان لازم است
کلمه ای که پیشنهاددادن برخورده یعنی جایی که زمان ومکان باهم برخورد کرده وفرآیند خلقت آغاز میشه . خوداین دانشمندان بااینکه خیلی هاشون اعتقادی به پروردگار ندارن توی این مسئله مشترکند که برای آغاز خلقت میبایست ناظمی هوشمند وجودداشته باشد .
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک چیزی را هرگز فراموش نکنید.خالق یا پدیده ای که باعث بوجود امدن این دنیا شده با این خدایی که پرستش میشه تفاوت داره.
این را که میدونید.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
از نظر من تحصیلکرده .اثبات خدا یک چیز فقط فیزیکی هست.
و وقتی بزرگترین دانشمندان علم فیزیک این حرف را میزنند.مثل این میمونه یک مرجع تقلید این حرف را بزنه.
وقتی استفان هاکینگ میگه که نیست.یعنی حتما که نیست
 

shotgun

عضو جدید
دلشون نميخواد چيزي رو كه نميبينن باور كنن.
واسه همين تو همه زمينه ها دنبال خدا ميگردن.
و دوست دارن خدا باشه.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلمه بیگ بنگ رو اشتباه اعلام کردن چون برای هر انفجاری مکان لازم است
کلمه ای که پیشنهاددادن برخورده یعنی جایی که زمان ومکان باهم برخورد کرده وفرآیند خلقت آغاز میشه . خوداین دانشمندان بااینکه خیلی هاشون اعتقادی به پروردگار ندارن توی این مسئله مشترکند که برای آغاز خلقت میبایست ناظمی هوشمند وجودداشته باشد .

استفان هاکینگ بیشتر میدونه یا شما؟؟؟
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

حالا این استاد اخراجی دانشگاه از کجا این اعتقاد را پیدا کرده است؟؟

کاش کمی برای ما هم توضیحات مربوطه را می آوردید و ما هم به وسع مان شیرفهم می شدیم که چی به چیه؟؟
وگرنه از این خبرسازی ها زیاد دیده ایم و شنیده ایم

باتشکر
منتظریم

آقا شما کتاباشونو بخونین بعد بگین استاد اخراجی
ایشون هیچ گونه قدرتی دیگه ندارن ولی تا اعماق سیاهچاله ها رو توی فکرشون میگذرونن
همون طور که دوستمون نوشته ایشون فقط الان ذهن و انگشتاشون کار میکنه
و با یه کامپیوتر ویژه قادر به ایجاد ارتباطن توی کتاب قبلی شون نظری خلاف این دادن و معلوم نیست که حالا این واقعا نظرشونه یا نه:w16::w16:
 

shotgun

عضو جدید
از نظر من تحصیلکرده .اثبات خدا یک چیز فقط فیزیکی هست.
و وقتی بزرگترین دانشمندان علم فیزیک این حرف را میزنند.مثل این میمونه یک مرجع تقلید این حرف را بزنه.
وقتی استفان هاکینگ میگه که نیست.یعنی حتما که نیست

جدا باهاش موافقي؟؟
پس اين وسط قرآن و پيغمبر چين؟
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببینید در اینکه ایشون خیلی استاد بزرگی هستن شکی نیست
اگه شما کتابای قبلیشونو میخوندین یا آشنایی مختصری با افکارشون داشتین
اینطوری قضاوت نمیکردین.
منم جا خوردم ولی این بشر همواره در حال فکره و هر آن ممکنه دلیلی بیاره حرفشو نقض کنه
و
وی ادامه می دهد که یک سری تئوری های جدید وجود یک خالق را اضافی و زائد می کند.
این نشون نمیده خدا رو انکار کرده یعنی فکر کنم به این نتیجه برسه که اون تئوری ها نادرست بودن
وبازم برگرده رو حرفش.
=================
آقای کاپلو شما خودتون ترجمه کردین از جایی که ترجمه کرده بود آوردینش اینجا؟؟
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
جدا باهاش موافقي؟؟
پس اين وسط قرآن و پيغمبر چين؟

قران یک کتاب دست نوشته و از مغز یک انسان به عنوان محمد بود و محمد هم یک پیامبر نبود.بلکه یک ادم باهوش بود که تونست مخ خیلی ها را بزنه و قدرت را بدست بگیره.

یک سوال ازت دارم.بها الله را قبول داری یا نه؟؟؟؟
مسلما نداری.
ایشون یک انسان بودن که 100 سال پیش ادعای پیامبری کردند.الان 7 ملیون طرفدار تو جهان دارند
واقعا فکر میکنی 1400 سال بعد بها الله چقدر طرفدار خواهد داشت.
ایا میدانستی که بعد از 100 سال از مرگ مسیح تعداد طرفداران مسیحیت به 1 ملیون هم نمیرسید.
و 400 سال بعد بعد از قدرت گرفتن یک مسیحی تونست گسترش پیدا کنه.
 

ترانه

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه جالب
ممکنه این حرفو خیلی ها بزنن مثلا چپق کش های خاک سفید خدا بیامرز اما کی اهمیت میده اما حالا یه فیزیکدان گفته یه چیز دیگه اس برای خیلی ها
که فقط گوششون به بقیه اس که ببینن بقیه چی میگن
خوب شما در مورد این چی میگی؟
انیشتین نابغه علمی قرن بیستم می گوید: " در عالم مجهول، نیروی عاقل و قادری وجود دارد که جهان گواه وجود اوست (کتاب اثبات وجود خدا، چاپ سوم، ص 76 به نقل "مارلین بوکس کریدر)"
من اینقدر خودم عقل دارم که احتیاج پیدا نکنم یه فیزیک دان برام فکر کنه
 

فیله

عضو جدید
قران یک کتاب دست نوشته و از مغز یک انسان به عنوان محمد بود و محمد هم یک پیامبر نبود.بلکه یک ادم باهوش بود که تونست مخ خیلی ها را بزنه و قدرت را بدست بگیره.

یک سوال ازت دارم.بها الله را قبول داری یا نه؟؟؟؟
مسلما نداری.
ایشون یک انسان بودن که 100 سال پیش ادعای پیامبری کردند.الان 7 ملیون طرفدار تو جهان دارند
واقعا فکر میکنی 1400 سال بعد بها الله چقدر طرفدار خواهد داشت.
ایا میدانستی که بعد از 100 سال از مرگ مسیح تعداد طرفداران مسیحیت به 1 ملیون هم نمیرسید.
و 400 سال بعد بعد از قدرت گرفتن یک مسیحی تونست گسترش پیدا کنه.

داداش وقتی مغزی شسته شد دیگه شسته شده!
گرچه من خدا!!! رو شکر تونستم تاحالا چند تا مغز را از اکبندی درارم ولی تهش فقط زمان میتونه اینا رو به ملت بفهمونه.
 

اياتاي

عضو جدید
ضمن تشكر از مطالب مفيد شما دوست عزيز:gol:

یک چیزی را هرگز فراموش نکنید.خالق یا پدیده ای که باعث بوجود امدن این دنیا شده با این خدایی که پرستش میشه تفاوت داره.
دقيقا.
[FONT=&quot]خدا عبادت کردنی نیست در یک کلام خدایی که ما خلق کردیم بیشتر قابل فهم برای خودمان است و توجیه انچه که نمیدانیم. تمامی توصیفها که از یکسو احساسی و از سوی دیگر دارای قابلیت های افسانه ای و غیر واقعی و در بعضی موارد ناقصه، چیزی که خود به ان اعتقاد داریم، انسان ستایشگر موجودیست که میتواند هرچیزی را که خود قادر به انجام آن نیست ستایش کند. البته بسته به توانایی های خود و نوع نگرشش مسائل را تجزیه و تحلیل میکند و آنجا که باز میماند وجود خدا را وسط میکشد. فکر میکنید فلسفه خدا چیزیست که بتوان با عقل انسانی که فاقد ابزار لازم است به این راحتی مورد برسی قرار داد؟ اگر چنین امکانی وجود داشت مسلما بعد از گذشت قرنها تا به حال راه حلی کاملا قابل اثبات ارائه میشد. متاسفانه تعداد بيشماري خدا را به همین شکل و فرمی که هست پذیرفته اند واین مانع از نگرشی متفاوت خواهد بود. اعتقاد به بعضی حکایات مانند بهشت و جهنم ساده ترین فرم پذیرش وجود خداست. [/FONT]
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاجاییکه من میدانم اینها نتوانسته اند وجود خدا را ثابت کنند اما نتوانسته اند عدم وجود خدا را هم ثابت کنند.
راههای مختلفی برای رسیدن به خدا هست. این راه نشد یک راه دیگه:D
 

vioona

عضو جدید
من چند سال پیش اثیات وجود آفریدگار( نه خدا به معنایی که ما میشناسیم) رو توسط پروفسور ویکتوری دیدم که به وسیله فرمول های ریاضی بود.طبق این فرمولا حتما آفریدگاری وجود داره ولی اون خدایی که ما میشناسیم نیست...........،در حقیقت این آفریدگار پس از اینکه پیدایش جهان استارت خورد دیگه نمیتونه خودش داخل این نظام آفرینش قرار داشته باشه و تاثیری روی موجودات این جهان داشته باشه .(در حالی که از جنبه دینی ما اعتقاد داریم خدا پیامبرانش رو برا هدایت ما فرستاده یا ما باید هر چیزی رو از خدا طلب کنیم و...........) اینها همش اثبات شده البته من نمیخام بگم قبولش دارم.طبق این اثباتها به نظر میرسه باید خدای علم رو مجزا از خدای دینی بدونیم چون در غیر این صورت به وضوح عقاید مردم زیر سوال میره.
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
من چند سال پیش اثیات وجود آفریدگار( نه خدا به معنایی که ما میشناسیم) رو توسط پروفسور ویکتوری دیدم که به وسیله فرمول های ریاضی بود.طبق این فرمولا حتما آفریدگاری وجود داره ولی اون خدایی که ما میشناسیم نیست...........،در حقیقت این آفریدگار پس از اینکه پیدایش جهان استارت خورد دیگه نمیتونه خودش داخل این نظام آفرینش قرار داشته باشه و تاثیری روی موجودات این جهان داشته باشه .(در حالی که از جنبه دینی ما اعتقاد داریم خدا پیامبرانش رو برا هدایت ما فرستاده یا ما باید هر چیزی رو از خدا طلب کنیم و...........) اینها همش اثبات شده البته من نمیخام بگم قبولش دارم.طبق این اثباتها به نظر میرسه باید خدای علم رو مجزا از خدای دینی بدونیم چون در غیر این صورت به وضوح عقاید مردم زیر سوال میره.

فیلسوفان تنها کاری که در نهایت میتوانند انجام دهند اثبات وجود خداست. همین
ثابت میکنی خدایی وجود دارد اما هیچ چیز دیگری درباره این خدا نمیدانی.
اصلا بود و نبود چنین خدایی چه تاثیری در زندگیت دارد؟ تقریبا هیچ چی!!!

ان نظری هم که با رنگ قرمز مشخص کردم نظر یهودیان درباره خداست. البته نظری تحریف شده است.
و قالت الیهود ید الله مغلوله
و یهود گفت دست خدا بسته است

میدانید چرا یک چنین چیزی را به خدا نسبت میدهند؟
چون میخواهند هر کاری دوست دارند بکنند نه بندگی. اگر دست خدا را باز بگذارند که دیگه نمیشه خیلی کارها را کرد.
خوب اگر خدا کار به کار علمای یهودی داشت نه میتونستند سر ملت را کلاه بگذارند نه میتونستند ربا خواری کنند و...
اینه که این ایه رو از خودشون در اوردند.یک چیز دیگری هم گفتند گفتند ما پسران خداییم و بالفرض هم که به جهنم بریم ایام کوتاهی را در ان خواهیم بود حداکثر 40 روزبعد میریم بهشت. خوب جهنم را هم که باعث نگرانیشون میشد اینطوری برای خودشان حل کردند.:D
 

ram_call17

عضو جدید
اثبات کردن که واسه شروع همون بیگ بنگ هم نیاز به انرژی استارت هست.همون ذره چگال هم خالق می خواد.نمیشه از هیچ بیاد
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
من چند سال پیش اثیات وجود آفریدگار( نه خدا به معنایی که ما میشناسیم) رو توسط پروفسور ویکتوری دیدم که به وسیله فرمول های ریاضی بود.طبق این فرمولا حتما آفریدگاری وجود داره ولی اون خدایی که ما میشناسیم نیست...........،در حقیقت این آفریدگار پس از اینکه پیدایش جهان استارت خورد دیگه نمیتونه خودش داخل این نظام آفرینش قرار داشته باشه و تاثیری روی موجودات این جهان داشته باشه .(در حالی که از جنبه دینی ما اعتقاد داریم خدا پیامبرانش رو برا هدایت ما فرستاده یا ما باید هر چیزی رو از خدا طلب کنیم و...........) اینها همش اثبات شده البته من نمیخام بگم قبولش دارم.طبق این اثباتها به نظر میرسه باید خدای علم رو مجزا از خدای دینی بدونیم چون در غیر این صورت به وضوح عقاید مردم زیر سوال میره.

:gol::gol::gol::gol::gol::heart:

:heart::heart::heart::heart:
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
ضمن تشكر از مطالب مفيد شما دوست عزيز:gol:


دقيقا.
[FONT=&quot]خدا عبادت کردنی نیست در یک کلام خدایی که ما خلق کردیم بیشتر قابل فهم برای خودمان است و توجیه انچه که نمیدانیم. تمامی توصیفها که از یکسو احساسی و از سوی دیگر دارای قابلیت های افسانه ای و غیر واقعی و در بعضی موارد ناقصه، چیزی که خود به ان اعتقاد داریم، انسان ستایشگر موجودیست که میتواند هرچیزی را که خود قادر به انجام آن نیست ستایش کند. البته بسته به توانایی های خود و نوع نگرشش مسائل را تجزیه و تحلیل میکند و آنجا که باز میماند وجود خدا را وسط میکشد. فکر میکنید فلسفه خدا چیزیست که بتوان با عقل انسانی که فاقد ابزار لازم است به این راحتی مورد برسی قرار داد؟ اگر چنین امکانی وجود داشت مسلما بعد از گذشت قرنها تا به حال راه حلی کاملا قابل اثبات ارائه میشد. متاسفانه تعداد بيشماري خدا را به همین شکل و فرمی که هست پذیرفته اند واین مانع از نگرشی متفاوت خواهد بود. اعتقاد به بعضی حکایات مانند بهشت و جهنم ساده ترین فرم پذیرش وجود خداست. [/FONT]

اکثریت لائیک ها مثل خود بنده اعتقادمون این هست.
در ضمن به کسی که اسم انیشتین را اورد.بهش توصیه میکنم بره کتاب های دیگه انیشتین مخصوصا اونهایی که در دوران بعد از جوانی نوشته و دیگه با تجربه شده بود را بخونید انیشتین یک جمله معروف داره که جالب هست شعار بیشتر لائیک ها هست.که البته یادم رفته.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
فیلسوفان تنها کاری که در نهایت میتوانند انجام دهند اثبات وجود خداست. همین
ثابت میکنی خدایی وجود دارد اما هیچ چیز دیگری درباره این خدا نمیدانی.
اصلا بود و نبود چنین خدایی چه تاثیری در زندگیت دارد؟ تقریبا هیچ چی!!!

ان نظری هم که با رنگ قرمز مشخص کردم نظر یهودیان درباره خداست. البته نظری تحریف شده است.
و قالت الیهود ید الله مغلوله
و یهود گفت دست خدا بسته است

میدانید چرا یک چنین چیزی را به خدا نسبت میدهند؟
چون میخواهند هر کاری دوست دارند بکنند نه بندگی. اگر دست خدا را باز بگذارند که دیگه نمیشه خیلی کارها را کرد.
خوب اگر خدا کار به کار علمای یهودی داشت نه میتونستند سر ملت را کلاه بگذارند نه میتونستند ربا خواری کنند و...
اینه که این ایه رو از خودشون در اوردند.یک چیز دیگری هم گفتند گفتند ما پسران خداییم و بالفرض هم که به جهنم بریم ایام کوتاهی را در ان خواهیم بود حداکثر 40 روزبعد میریم بهشت. خوب جهنم را هم که باعث نگرانیشون میشد اینطوری برای خودشان حل کردند.:D
قدرتمند ترین خدا و انسانی ترین خدا همین یهود هست.
اگر اطلاعی در مورد یهود ندارید.لطفا اشتباه نکنید.
اعتقاد ما این هست که این خدا یک افریننده با شخصیت انسانی نیست.
یعنی پیامبر فرستادن و بهشت و جهنم یک خواسته انسانی است.
خدایی که میاد کشتی میگیره با پیامبرش.اون خدا دستش هیچوقت بسته نیست.
فقط یکبار تورات را بخون
 

dara_ando

عضو جدید
بچه ها باور نمیکنید ولی یکی از بزرگترین سؤالای زندگی من که شب و روز بهش فکر میکنم همین خدا و جایگاه خداست. البته سنم کمه و تجربم هم کم و عقلمم ناقصه. شاید چندسال دیگه نظرم کاملتر بشه یا عوض شه. ولی به چندتا چیز ایمان پیدا کردم:

خدا رو به جز از طریق شناخت دنیا و شناخت خود ،نمیتوان شناخت.
خدا یا تجلی خدا کسی یا چیزی نیست.(شاید هم چیزی که ما میتونیم ازش بفهمیم این نیست) همیشه انسان فکر میکنه خدا کسی است که او نمیبینه و داره دنیا رو کنترل میکنه.
خدا عین قوانین حاکم بر دنیاو طبیعت هست. فیزیک، شیمی، جامعه شناسی، .............
اگه آدم بخواهد خدا رو بشناسه باید حقیقت حاکم بر دنیا رو بشناسه
خدا درون انسان هم وجود داره و من به این ایمان دارم. واقعأ انسان اشرف مخلوقاته. خدا(شاید طبیعت) به انسان قدرت آفرینش داده، قدرت اینو داده که حقیقت رو درک کنه و اونطور که میخواد محیطه خودشو شکل بده
به اینم ایمان دارم که انسان هرگز نمیتونه کاملاً دنیا و خدا رو بشناسه، ولی فک کنم تنها دلیلی که انسان میتونه واسه زندگی داشته باشه و از زندگیش خسته نشه همین حرکت در جهت این شناخته
بازم مبگم بچه ام و نادون
....................................:gol:
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها باور نمیکنید ولی یکی از بزرگترین سؤالای زندگی من که شب و روز بهش فکر میکنم همین خدا و جایگاه خداست. البته سنم کمه و تجربم هم کم و عقلمم ناقصه. شاید چندسال دیگه نظرم کاملتر بشه یا عوض شه. ولی به چندتا چیز ایمان پیدا کردم:

خدا رو به جز از طریق شناخت دنیا و شناخت خود ،نمیتوان شناخت.
خدا یا تجلی خدا کسی یا چیزی نیست.(شاید هم چیزی که ما میتونیم ازش بفهمیم این نیست) همیشه انسان فکر میکنه خدا کسی است که او نمیبینه و داره دنیا رو کنترل میکنه.
خدا عین قوانین حاکم بر دنیاو طبیعت هست. فیزیک، شیمی، جامعه شناسی، .............
اگه آدم بخواهد خدا رو بشناسه باید حقیقت حاکم بر دنیا رو بشناسه
خدا درون انسان هم وجود داره و من به این ایمان دارم. واقعأ انسان اشرف مخلوقاته. خدا(شاید طبیعت) به انسان قدرت آفرینش داده، قدرت اینو داده که حقیقت رو درک کنه و اونطور که میخواد محیطه خودشو شکل بده
به اینم ایمان دارم که انسان هرگز نمیتونه کاملاً دنیا و خدا رو بشناسه، ولی فک کنم تنها دلیلی که انسان میتونه واسه زندگی داشته باشه و از زندگیش خسته نشه همین حرکت در جهت این شناخته
بازم مبگم بچه ام و نادون
....................................:gol:

DASTET DARD NAKONE
KHODAM RO KOSHTAM NATUNESTAM
INO BEGAM
SEPAS
 

hamidservat

عضو جدید
سلام به همه دیدم بحث جالب و جاب تر از اون اینه که با پیشرفت علم .اگاه شدن مردم کم کم مطلع می شوند که دین و خدا جز احتیاجات انسان برای پرستش و حمایت توسط نیرویی برتر نیست

خدا در درون ماست به عبارت ساده تر خود ما خدا هستیم بقول دین دار ها ما تیکه هایی از خدا هستیم

در کل منم مثل همه شما تا یه زمانی اعتقاد راسخی به دین وخدا داشتم با مطالعه بیشتر نه در این زمینه در همه زمینه ها متوجه موضوعاتی شدم

که مسئله دین و خدا در زندگی من اخرین چیزی هست که بهش فکر میکنم

دین حربه هست برای حکومت و برای کنترل مردم عامه
عرب ها در زمان قدیم با بت خانه پول واعتبار کسب میکردن و الان با مکه و مدینه و..

در کل در جواب کسانی که با من مخالفت میکنن یک جمله بگم تاریخ بخونین همه اتفاقات در تاریخ هی تکرار و تکرار میشه چرا؟

چون ما همان انسان هاییم با همان نیاز ها و ذات

تاریخ ثابت کردن که هیچ حکومتی و دین و خدایی پایدار نیست پس چه باهوشن کسانی که زود به این مسائل پی میبرند و پایه های زندگی خودشون رو روی این موضوعات بنا نمی کنند

البته انسان همیشه در درون خود دنبال چیزی برای پرستش میگردد در غیر اینصورت احساس پوچی میکند

پس چه بهتری این عمر کوتاه که مفیدش بین 20 تا 45 سالگی صرف خرافات و مسائلی که از روی تقلید و بدون فکر هست نگذاریم

پس چه کنیم؟

اگر قرار عمرتون رو صرف حمایت و پرستش و اعتقاد چیزی بکنید چه چیزی بهتر از کشوری که توش به دنیا امدید و نام اون رو شماست

ایــــران

تاریخ کشور خودتون رو بخونین و ازش حمایت کنین بدونین اجدادتون کی بودن به جای مکه و کربلا رفتن به شیراز و اماکن تاریخی بروید

به جای اینکه پول زیارت از مکه و کربلا و ...که مستقیم تو جیب شاهزاده های عرب میرود رو به اماکن تاریخی و خدمت به کشور یا لااقل در جهت لذت بردن از نقاط دیدنی تاریخی دنیا که شاید هیچ وقت فرصت نشه قبل از مرگتون اونجا رو ببینید بکنید

در کل چشم ها باید شست و از تاریخ عبرت بگیریم اگر واقعا به خدا اعتقاد دارین از اون تشکر کنین نه اینکه هر موقع بع مشکل برخوردین بگین خدایا کمکم کن

من سال ها زیادی هست که نه پرستش کردم و نه درخواست کمک چرا اگر هم واقعا کسی خالق ما بوده نیازی به پرستش و غضب کردن ما نداره

ما رو تو این دنیا گذاشته خودمون باشیم از خودمون حرکتی کنیم

با سپاس
 

wasper

عضو جدید
سلام به همه دیدم بحث جالب و جاب تر از اون اینه که با پیشرفت علم .اگاه شدن مردم کم کم مطلع می شوند که دین و خدا جز احتیاجات انسان برای پرستش و حمایت توسط نیرویی برتر نیست

خدا در درون ماست به عبارت ساده تر خود ما خدا هستیم بقول دین دار ها ما تیکه هایی از خدا هستیم

در کل منم مثل همه شما تا یه زمانی اعتقاد راسخی به دین وخدا داشتم با مطالعه بیشتر نه در این زمینه در همه زمینه ها متوجه موضوعاتی شدم

که مسئله دین و خدا در زندگی من اخرین چیزی هست که بهش فکر میکنم

دین حربه هست برای حکومت و برای کنترل مردم عامه
عرب ها در زمان قدیم با بت خانه پول واعتبار کسب میکردن و الان با مکه و مدینه و..

در کل در جواب کسانی که با من مخالفت میکنن یک جمله بگم تاریخ بخونین همه اتفاقات در تاریخ هی تکرار و تکرار میشه چرا؟

چون ما همان انسان هاییم با همان نیاز ها و ذات

تاریخ ثابت کردن که هیچ حکومتی و دین و خدایی پایدار نیست پس چه باهوشن کسانی که زود به این مسائل پی میبرند و پایه های زندگی خودشون رو روی این موضوعات بنا نمی کنند

البته انسان همیشه در درون خود دنبال چیزی برای پرستش میگردد در غیر اینصورت احساس پوچی میکند

پس چه بهتری این عمر کوتاه که مفیدش بین 20 تا 45 سالگی صرف خرافات و مسائلی که از روی تقلید و بدون فکر هست نگذاریم

پس چه کنیم؟

اگر قرار عمرتون رو صرف حمایت و پرستش و اعتقاد چیزی بکنید چه چیزی بهتر از کشوری که توش به دنیا امدید و نام اون رو شماست

ایــــران

تاریخ کشور خودتون رو بخونین و ازش حمایت کنین بدونین اجدادتون کی بودن به جای مکه و کربلا رفتن به شیراز و اماکن تاریخی بروید

به جای اینکه پول زیارت از مکه و کربلا و ...که مستقیم تو جیب شاهزاده های عرب میرود رو به اماکن تاریخی و خدمت به کشور یا لااقل در جهت لذت بردن از نقاط دیدنی تاریخی دنیا که شاید هیچ وقت فرصت نشه قبل از مرگتون اونجا رو ببینید بکنید

در کل چشم ها باید شست و از تاریخ عبرت بگیریم اگر واقعا به خدا اعتقاد دارین از اون تشکر کنین نه اینکه هر موقع بع مشکل برخوردین بگین خدایا کمکم کن

من سال ها زیادی هست که نه پرستش کردم و نه درخواست کمک چرا اگر هم واقعا کسی خالق ما بوده نیازی به پرستش و غضب کردن ما نداره

ما رو تو این دنیا گذاشته خودمون باشیم از خودمون حرکتی کنیم

با سپاس

از بین ایران و اسلام بنده اسلام را انتخاب میکنم
 

محمدصالح1

عضو جدید
داداش وقتی مغزی شسته شد دیگه شسته شده!
گرچه من خدا!!! رو شکر تونستم تاحالا چند تا مغز را از اکبندی درارم ولی تهش فقط زمان میتونه اینا رو به ملت بفهمونه.
بسمه تعالی

حالا این زمان که می گید چی هست؟؟

نکنه خدای شما همون تایم هستش؟؟ هان ؟؟ ظاهرا خدای تواناییه که می تونه این کار بسیار سخت رو انجام بده
نه ؟؟!!
 

محمدصالح1

عضو جدید
قدرتمند ترین خدا و انسانی ترین خدا همین یهود هست.
اگر اطلاعی در مورد یهود ندارید.لطفا اشتباه نکنید.
اعتقاد ما این هست که این خدا یک افریننده با شخصیت انسانی نیست.
یعنی پیامبر فرستادن و بهشت و جهنم یک خواسته انسانی است.
خدایی که میاد کشتی میگیره با پیامبرش.اون خدا دستش هیچوقت بسته نیست.
فقط یکبار تورات را بخون

به به !

به به !

کمی بیشتر بنویسید plz
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا